تاملی بر استراتیژی جدید امریکا درافغانستان
داود کرنزی
موجودیت قوای خارجی و ادامه جنگ ، نه تنها در کشورما بلکه در دیگر کشورها موجب بروز خشونت و کشتار انسان به خصوص مردم ملکی ؛ وسبب نا بودی دستاوردهای فرهنگی ، تخریب نهادهای اقتصادی اجتماعی می گردد انسان ها شهید معیوب ومعلول می شوند.
استراتیژی جدید آمریکا موجب تداوم جنگ در کشور ما میشود .برای مدت طولانی کشور ما میدان جنگ قدرتها ونکته داغ جهان با قی خواهد ماند.
درهمین حال ترامپ درصحبت خود اعتراف نمود که در مورد پیروزی جنگ در افعانستان شک دارد.
در پالیسی سیاسی ـ نظامی جنگ در افغانستان سرکوبی و نابودی دشمن مطرح نیست. درادبیات نظامی دولت افغانستان نیز همیشه می شنویم که بارها گفته شده که طالبان ؛ یا داعش وسایر جنگجویان را از این ویا آن محل جنگ بیرون راندیم!
بیرون راندن یعنی اینکه آنها را سرکوب نکرده ایم. محلات را پاک کاری نمودیم ؛ و یا در همین رهکار جدید امریکا با صراحت گفته شده که طالبان را آنقدر تحت فشار قرار می دهیم که آماده مذاکره ونشست وتفاهم شوند .
یعنی جنگ دوستانه است . بنا این جنگ الی به سرمنزل مقصود و به هدف رسیدن ادامه می یابد. اگرتصمیم ختم جنگ باشد، استخبارات کشورها ی در حال جنگ باید سازمان ها و ارتش های اجیر جنگ های نیابتی خود را منحل نمایند و آنها را تمویل نکنند آنوقت است که داستان خاتمه می یابد. حالا که تصمیم موجودیت طویل المدت قوا ؛ وادامه جنگ است باید روی این نکته که مارا به آدامه جنگ ملزم وناگزیر میسازد فکر کرد.
آوازه تبلیغاتی و جنگ روانی خصوصی سازی جنگ در افعانستان درهفته های اخیر موجب نگرانی همه مردم کشورما شده بود.
اگر تا اکنون پریزدنت ترامپ یک تصمیم عاقلانه گرفته باشد همین است که ؛ سرنوشت افغان ها را به دست شرکت های آدم کش از نوع بلک واتر نسپرد . معلوم می شود که کم کم از تجارت به سیاست گرایش حاصل نموده است .خلص مسایل تبلیغاتی وسیاسی صحبت پریزدنت ترامپ :
- نظامیان امریکا ازافغانستان خارج نخواهد شد.خروج به معنی بازگشت افعانستان به ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱ ترسایی است.
- خروج قطعات ما ازعراق در سال ۲۰۱۱ ترسایی اشتباه وعجولانه بود ؛ و موجب بروز داعش گردید.
- ما افزایش سربازان خود رامتناسب به شرایط وبراساس نیازمندی در نظرداریم .
- حمایت از دولت ، قوای مسلح و جنگ در میدان های نبرد علیه طالبان را اعلان نمود. وتقویت طالبان را تحدید علیه امریکا دانست.
- اوگفت تعهد ما نامحدود نیست وهمچنان حمایت ما چک سفید بی امضا نیست.
- تقویت وحمایت افعانستان وظیفه ماست .اما تعیین سرنوشتی کشور بدست مردم آنکشوراست.
- مردم امریکا انتظار دیدن اصلاحات واقعی ونتيجه واقعی وپیشرف واقعی را ازافغانان دارد.
- صبرما نامحدود نیست .ما چشم خود را باز نگه خواهیم داشت.
محتوای صحبت ترامپ بر نکات ذیل استوار است :
فشار بر پاکستان :
ـ در مقابل پاکستان خاموش نخواهم ماند.
با وجود میلیونها دالر کمک امریکا به پاکستان هنوز پاکستان مکان امن برای ترویستان است آنها عساکر امریکایی راهدف قرار می دهند. پاکستان منبع انتشار خشونت در برخی از کشورهای منطقه است... به نظر من این یک موضعگیری استثنای است که تا اکنون هیچ رییس جمهور امریکا در برابر پاکستان تروریست پرور نداشته است.
ـ دراین رهکار نقش خیلی ها مهم به کشور هند منحیث شریک استراتیژیک امریکا داده شده است.
هند در طول تاریخ کشوردوست وعمخوار مردم افعانستان بوده است هند نیز صدمات فراوانی از اثر مداخله پاکستان بخصوص در ناحیه کشمیر دیده است. موضعگیری پریزيدنت ترامپ در خصوص هند یک پدیده نو در سیاست امریکا می باشد.
ـ دررهکار جدید جهت ارتقای موثریت و سطح کارایی نظامی مسله ایجاد مرکزیت واحد و دایما فعال نیروهای امنیتی و دفاعی کشور برای دفاع وجهت حفط دستاوردهای چند سال اخیر و حراست از ارزش ها ی قانون اساسی مساعدت های نظامی مالی بخاطر سرکوب مخالفان مسلح مطرح شده است.
- تقسیم وظایف وکار میان دولت افغانستان ومتحدان آن در عرصه جنگ یک رکن مهم واساسی این رهکار بودهاست. تاکید روی عدم تحمیل ارزش های خارجی بر افغانها نکته مهم در نظر گرفتن خصوصیات عنعنوی افعانیست. ومساعدت درایجاد پیش زمینه های رشد فرهنگی ،وکلتوری افعان ها مطابق عنعنات ورسوم خود افعان ها در نطراست.
- اجرا ومساعدت زمینه عملیاتهای سریع تفویض صلاحیت عمل قاطع به نماینده گی نظامی امریکا درافغانستان که در ارتقای کیفیت سرعت اقدام نطامی می انجامد و تصمیمات تاکتیکی را بدون مراجعات دایمی به مرکز را آزاد گداشته است.
- تعهد ایالات متحد ه آمریکا به طولانی بودن مدت حضورش در عکس العمل استراتیژی طلبان درمورد جنگ وچگونه گی نحوه وبرخورد ساختارهای ایجاد شده سیاسی منطقه وی است. در این رهکار تاکید شده که این موقف هوشیارباش به آنهایی است که به مشکل سازی شرایط دشوار برای افغان ها فکر نکنند، و روی مساعدت به یک افغانستان با ثبات باندیشند.
منابع مورد استفاده :
ـ بی بی سی
- منابع فیسبوکی
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۵۰۸
دونالد ترامپ از استراتیژی جدید واشنگتن در افغانستان رونمایی کرد

رییس جمهوری امریکا بارها درباره امکان پیروزی در افغانستان ابراز شک و تردید کرده و فقط در یک مورد به خبرنگاران چنین گفت: « می خواهم بفهمم چرا ما ۱۷ سال آنجا مانده ایم ».
دونالد ترامپ ، رییس جمهوری ایالات متحده که از سوی قانون گذاران این کشور به دست دست کردن درباره افغانستان متهم شده، حالا پس از مشورت های بسیار از استراتیژی دولت اش در این کشور پرده برداشته است. آن طور که مقامات دولتی روز یکشنبه اعلام کردند این استراتیژی نه تنها در ادامه حضور ۱۶ ساله امریکا در افغانستان است بلکه احتمالا راه را برای اعزام چندین هزار نیروی نظامی دیگر باز خواهد کرد. اعزام نیروهای بیشتر به افغانستان و عمیق ترشدن مداخله ایالات متحده امریکا در منطقه که پس از ماه ها لابی سنگین برخی از دستیاران ترامپ عملی می گردد، نشان دهنده پیش گرفتن رویکرد سنتی تر ترامپ نسبت به سیاست خارجی و دورشدن از شعار انتخاباتی اوست. جیمز متیس، وزیر دفاع امریکا، پیش تر تایید کرده بود که دونالد ترامپ پس از بررسی دقیق گزینه های مختلف، تصمیم نهایی را اتخاذ کرده است. هرچند او درباره اقداماتی که رییس جمهوری امریکا دستوراش را داده بود، حرفی نزد و فقط به گفتن این اکتفا کرد که رییس جمهوری می خواهد طرح کلی رویکرد جدید را خودش اعلام کند. دولت امریکا در ماه جون به وزیر دفاع امریکا اجازه داد حدود سههزار و ۹۰۰ نیروی نظامی به افغانستان اعزام کند تا ایالات متحده امریکا بتواند تلاشهایش را برای مشورت دادن به نیروهای افغان و حمایت توپخانه ای و هوایی از افغانها بسط دهد. با این حال متیس تا اعلام استراتیژی گسترده تر دولت امریکا، از گسترش نیروهای نظامی امریکا در افغانستان خود داری کرد و حالا ظاهرا زمان عملی شدن این دستور فرارسیده است. کاخ سفید روز یکشنبه در بیانیه ای اعلام کرد که دونالد ترامپ روز دوشنبه به وقت واشنگتن در نطقی در قرارگاه فورت مایر آرلینگتون در نزدیکی های پایتخت امریکا به شرح پیشبرد مداخله این کشور در افغانستان و جنوب آسیا می پردازد. یک مقام آگاه به خبرگزاری رویترز گفته است به احتمال زیاد دونالد ترامپ با افزایش تعداد سربازان در افغانستان موافقت خواهد کرد، اما نه به تعدادی که فرماندهان امریکایی مستقر در افغانستان تقاضا کردهاند. رویکرد جدید امریکا در افغانستان و افزایش نیروهای این کشور پس از برکناری استیو بنن ، استراتیژیست ارشد کاخ سفید رونمایی می شود؛ فردی که مخالف حضور نظامی امریکا در منطقه بود و درباره افغانستان هم به طور مشخص دنبال برون سپاری بخشی از وظایف ارتش به قراردادی های خصوصی بود. در این میان مایک پنس ، معاون ترامپ و ژنرال مکمستر ، مشاور امنیت ملی او تمام تلاش خود را برای مجاب کردن ترامپ برای افزایش حضور نظامی این کشور در افغانستان متمرکز کرده بودند، هرچند دفتر پنس اعلام کرده او در این زمینه موضعی بی طرف داشته است.
جنگ ظاهرا بی پایان افغانستان در ماه های گذشته یکی از محورهای مهم بحث و مجادله درون کاخ سفید بوده و با اعلام این استراتیژی ترامپ تقریبا همه اظهارات پیشین اش را پس گرفته است. رییس جمهوری امریکا بارها درباره امکان پیروزی در افغانستان ابراز شک و تردید کرده و فقط در یک مورد به خبرنگاران چنین گفت: « می خواهم بفهمم چرا ما ۱۷ سال آنجا مانده ایم ».
دو هفته پیش هم وزیر خارجه امریکا گفت رییس جمهوری امریکا دیگر علاقه مند نیست استراتیژی نظامی این کشور در افغانستان مانند ۱۶ سال گذشته باشد. او همچنین به هیاتی از سنا گفت که ما در جنگ افغانستان پیروز نمی شویم. درحال حاضر امریکا بیش از هشت هزار نیروی نظامی در افغانستان دارد که بیش تر مشغول آموزش نیروهای افغان و انجام عملیات حمایتی از آنها در جنگ با شورشیان مخالف دولت هستند. براساس تازه ترین بررسی ارتش امریکا دولت افغانستان کمتر از ۶۰ درصد از افغانستان را در کنترول یا زیر نفوذ خود دارد که نسبت به یک سال قبل
۱۱ درصد کاهش نشان می دهد. چند ماه پیش دن کوتس ، رییس تشکیلات اطلاعاتی امریکا، گفته بود با وجود افزایش کمک های نظامی از سوی امریکا و متحدانش، اوضاع سیاسی و امنیتی افغانستان تقریبا به طور قطع در سال ۲۰۱۸ ترسایی بدتر خواهد شد. گزارشهایی از بررسی اعزام نیروهای بیش تر امریکایی به افغانستان به عنوان طرحی در راهبرد نظامی جدید امریکا قبلا منتشر شده بود./ ش
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۲۰۸
تروریزم بنیادگـرا را باید در سرچشمه خشکاند!

اردشیر ز.قنواتی
موج حملات سریالی تروریستهای بنیادگرای اسلامی در اسپانیا و فینلاند بار دیگر زنگ خطر تهدید تروریزم را در اروپا به صدا در آورد؛ زنگ خطری که متاسفانه تا به امروز با هر حمله تروریستی به صدا درمی آیند اما رهبران و سیاست مداران اروپایی در واکنش به طنین آن با پرداختن به « معلول» و تشدید اقدامات فوقامنیتی برای یک دوره زمانی تابع اراده همان تروریست ها، فقط در حالت تدافعی می توانند برای بازدارنده گی موج بعدی تأخیر ایجاد کنند. این دروغ بزرگ « مبارزه با تروریزم » حداقل تا زمان بریدن سر « جیمز فولی »، خبرنگار امریکایی به وسیله « داعش » نه تنها مبنای عملی نداشت که حتا آنان حداقل از سال ۲۰۱۱ ترسایی با حمایت از تروریست های اسلام گرا در نبرد با حکومت های قانونی و سکولار (هرچند غیردموکراتیک) هیولایی را برای کسب اهداف ژیوپولیتیک پرورش می دانند که امروز مثل ماشین مرگ « فرانکشتاین » به سمت حامیان دیروزی خود چرخیده است. استفاده از تروریزم بنیادگرای اسلامی به صورت یک کارت بازی در ژیوپولیتیک جهانی از زمان جنگ های دخالت گرایانه در افغانستان از دهه ۷۰ ترسایی با حمایت امپریالیزم و ارتجاع منطقه از « مجاهدین » آغاز شد و کودکان نامشروع این جهاد نامقدس فرزندانی مانند « القاعده » و « طالبان » را زایید و بعدا تحت تاثیر دو جنگ علیه عراق و بحران لیبیت و سوریه موجب زایش گروههایی همچون « داعش » و رنگین کمانهای تروریستی شد که تا همین دو سال پیش و حتا امروز هم از بخشهایی از آن بهعنوان انقلابیون یاد می شود. بدون هیچ تردیدی جنایت تروریستی در بارسلونا، باید با قاطعیت محکوم شده و با همکاری واقعی جهانیان در چارچوب مبارزه بدون تفکیک تروریزم «خوب و بد» با آن مبارزه شود. اما این تمام داستان نیست چرا که در همان روز جمعه یک حمله تروریستی دیگر در شهر «دورگو» در شمال غرب کشور فینلاند انجام گرفت که این بار تروریست ها با چاقو به رهگذران حمله و موجب کشته شدن دو نفر و جراحت سخت هشت نفر دیگر شدند. تفاوت حملات اسپانیا و فینلاند فقط در شیوه به کاررفته تروریست ها بوده است که در اولی آنان با راندن اتومبیل ون به میان جمعیت فاجعه آفریدند؛و در دومی با چاقو مردم را قصابی کردند. داعش هم با برعهده گرفتن مسوولیت موج جدید ترورها در اروپا بار دیگر توجه جهانی را به خود معطوف کرد درحالی که این گروه در ماههای اخیر با شکست های بسیار سختی در عراق و سوریه روبه رو بوده و احتمال توان سازماندهی از سوی رهبران آن در حوادث اخیر بسیار کم است. غرب لیبرال باید چشمان خود را باز کند چراکه این تروریزم تابع مکانیزم تروریزم قرن بیستم در قالب انسجام سازمانی نبوده و بیش تر در قالب یک جنبش باز و فراسازمانی در چارچوب ایدیولوژی دست به عمل می زند و به همین دلیل هسته های خفته و مستقل معروف به « گرگ های تنها » هم می توانند خود راسا اقدام کنند. شواهد و مستندات موجود کاملا نشان می دهد اروپا و امریکا در بهترین و خوشبینانه ترین وضعیت در مبارزه با تروریزم به دلیل راهبرد اشتباه و بعضا با معیارهای دوگانه شکست خوردهاند. زمانی که کشورهای ارتجاعی منطقه ازجمله عربستان و ترکیه به راحتی می توانند در جای جای کشورهای اروپایی به ساختن مسجدهایی با امامان وهابی و سلفی که حاملان اندیشه تروریزم بنیادگرای کنونی هستند، اقدام کرده و بنا بر گزارشات پولیس، بسیاری از همین تروریست های کشته یا دستگیرشده در فجایع اتفاق افتاده براساس اعتراف خودشان در همین مراکز تربیت، آموزش و یارگیری شدهاند، باید انگشت اتهام را هم زمان به سوی دولت های اروپایی نیز نشانه رفت. جهان سرمایه داری غرب در دو سوی اتلانتیک متاسفانه هنوز کسب سود و منفعت اقتصادی را از تاراج و باج های شیوخ عرب خلیج برای همدستی در جنایتهای منطقه و حمایت از گروههای تروریستی، بر دفاع از مردم حتا کشورهای خود ارجح می دانند و بدون اینکه با « علت » مبارزه کنند در وانفسای هر فاجعه فقط به ردوبدل کردن چند پیام محکومیت بسنده کرده و تمام توجه خود را به آخرین حلقه های عملیاتی ترور معطوف می کنند. سیر تحولات و ارزیابی درست از روندهای جاری درخصوص چرایی، موقعیت، توان، عملیات و عامل اقدام کننده درباره تروریزم بنیادگرای اسلامی در جوامع اروپایی با توجه به استفاده آنان از حفره های باز در چنین جوامعی نشان می دهد که بدون فرارفتن از سیاست های کنونی حول مبارزه با تروریزم هیچ تغییر اساسی در موقعیت فعلی انجام نمی گیرد. بدون هیچ تردیدی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی اروپایی و امریکایی بهخوبی محافل پشت پرده را برای حمایت مالی، امکانات آموزشی و تبلیغاتی اسلام بنیادگرا که هدایت گر تروریزم جهادی کنونی است، می شناسند اما تا به امروز به هر دلیلی مصوونیت این کشورها، محافل و افراد متنفذ را تضمین کردهاند. بخش دیگر ماجرا هم که برمی گردد به بستر اجتماعی پیوستن جوانان نسل سوم مهاجران به گروههای تروریستی نیز ریشه در شکاف های طبقاتی، گتوسازیهای غیرانسانی، سیاست مدیای جریان اصلی برای خلط مبحث انقلاب های دموکراتیک با شورشهای تروریستی در کشورهای غیرهمسو دارد، تابع اهداف ژیوپولیتیک و سیاستهای ویرانگر نیولیبرالیزم افسارگسیخته کنونی است که ظاهرا نظام سرمایه داری هنوز نمی خواهد از آن فاصله بگیرد. هم اکنون تمام کشورهای اروپایی هر چند وقت یک بار شاهد حملات جنایت کارانه تروریستی از شمال تا جنوب و از غرب تا مرکز بودهاند ؛ اما با همه ادعا و وعدههایی که داده می شود آنان قادر به مهار و کنترول دهشتناک این پدیده مخرب نبودهاند. بارسلونا در اسپانیا و دورگو در فینلاند نیز پایان این چرخه فاجعه ساز نخواهند بود و هر لحظه باید انتظار وحشت از تروریزم در هر گوشه از جهان را داشت. تنها راه برای مهار این پدیده تروریستی همکاری واقعی در جهت خشکاندن سرچشمه های آن در سطح جهان و بحران های منطقه است و بدون این همکاری هرگونه اقدامی مشت بر سندان کوبیدن است.
بامداد ـ سیاسی ـ ۶/ ۱۷ـ ۲۰۰۸
«استـراتیـژی» جدید امریکا

میرعبدالواحد سادات
آقای ترامپ که به مثابه سومین رییس جمهور امریکا، سکاندار طولانی ترین جنگ تاریخ آنکشور گردیده، به خاطر ابراز تفاوت با اسلاف به شکست در افغانستان اعتراف نموده وبا فرستادن بلند ترین مقام استخباراتی، جنرالان کتر کشته و آگاهان امور به کشور مامی خواهد این « سکندر زمان» که با فقدان مشکل کشایی همچو ارسطو مواجه است به رموز این « شکست » آگاه و به سحر و اعجاز کوه ها این سرزمین وقوف یابد، تا به خاطر مهار کردن و گویا ختم جنگ تدبیر بیندیشد.
تجار موفق دنیایی سود و سرمایه که قرعه فال بنامش زده شد و در راس بزرگ ترین قدرت نظامی جهان باید در دور جدید « بازی های بزرگ» و با پیچیده ترین بازی استخباراتی در کشورش از موقف یگانه ابر قدرت یکه تاز جهان نزول یافته، باید پیچیده ترین بازی های استخباراتی را با کثیف ترین وسایل به خاطر حفظ و گسترش منافع جیوپولیتیک امریکا و انحصارات غول پیکر و جهان خوار با رقبای ابر قدرت و رقبای منطقه وی، به پیش ببرد.
آقای ترامپ برای کسب وجاهت داخلی و خارجی می خواهد برخورد متفاوت با اسلاف داشته باشد و سر و صدایی و غوغا پیرامون گویا استراتیژی راه انداخته و این قلم بر مبنای حب الوطن و مصالح علیای افغانستان به ایجاز در مورد آن عرض می دارد:
ـ تراژیدی خونبار افغانستان معلول و محصول مداخله خارجی است که امریکا از همان بیشتر از چهاد دهه قبل یک رکن آن بوده و در هفده سال حضور نظامی آنکشور، سیاست غیر شفاف، پر ابهام و کجدار و مریز امریکا عامل تداوم آن می باشد، بدین رو چهل و ششمین رییس جمهور امریکا باید آگاه باشد که:
شکست امریکا در افغانستان سیاسی و اخلاقی است و در گام نخست اگر اعتراف به خاطر اصلاح است باید به این سیاست ناکام نقطه پایان گذاشته شود.
ـ لشکر کشی امریکا به افغانستان به بهانه نابودی تروریزم انجام یافته است و اما در تمام این مدت تروریزم از همان مرکز که در سال (۱۹۷۵ م ) آغاز یافته، تا اکنون با ابعاد گسترده و به مثابه جنگ اعلام ناشده علیه کشور ما دوام دارد. این دیگر مسخره می نماید که امریکا « دوست افغانستان » و پیمان استراتیژیک دارد و متحد پیمانکار آن پاکستان که نزده میلیارد دالر را نیز به جیب زده است، به نقش خود به مثابه مرکز و حامی شرارت پیشه گان دوام می دهد و هر روز اجیران استخبارات نظامی آن کشور طالب و داعش و ... کربلا و شطیلا در کشور ما برپا می دارند.
سخن از استراتیژی جدید محک تجربه است تا امریکا ثابت نماید که با افغانستان است و یا ریشه ترور را در پاکستان آبیاری و شاخه بری را به قیمت کشتار و بربادی مردم ما دوام می دهد.
ـ فساد سالاران و دولت فاسد بزرگ ترین پاشنه آشیل افغانستان می باشد. امریکا، ناتو و جامعه بین المللی باید درک نمایند که در تداوم فساد و مفسدان فی الارض و فقدان حاکمیت قانون و قوای مسلح ملی نیرومند مسلکی، غیر تنظیمی و قومی، صحبت از کمک به صلح و ثبات و بازسازی یک سراب و فریب مکرر خواهد بود. جانب امریکا صحبت از ارقام نجومی کمک به افغانستان و (۷۶) میلیارد دالر به قوای مسلح می نمایند وفکر می کنند که ما کاه می خوریم و نمی دانیم که کلیپتوکراسی تحفه کی است و قوای مسلح با تمام فداکاری های منسوبان دلیر آن که به حساب اردوی متعارف مجهز نگردیده، در عدم حضور نظامی و کمک روزمره امریکا حتا یک ماه هم با تجاوز پاکستان و دسایس ایران تاب آورده نم یتواند.
بدین رو رییس جمهور امریکا و ناتو باید که در صورت عدم توجه به موارد فوق استراتیژی و زیاد ساختن عساکر به معنی تداوم تراژیدی خونبار افغانستان می باشد و در غیر آن امریکا که مسوولیت اخلاقی آن در قبال کشور ما اظهر من الشمس است باید از موقف کشور اشغالگر دوری جسته و به احیای حق حاکمیت ملی افغانستان و حق حیات افغانان و حق گذار کشور ما به شاهراه صلح و بازسازی مساعدت نماید و به خصوص از اعزام مجرمان جنگی و ناقضان خشن حقوق بشر بلک واتری ها، نمک اضافی به زخم خونین مردم به اعزا نشسته ما نباشد.
بامداد ـ سیاسی ـ ۶/ ۱۷ـ ۲۲۰۸
ناگقته های از برنامه حمله امریکا برکوریای شمالی

عارف عرفان
به دنبال مهندسی همیشه سبز سناریوی آشنا و تجاوز کارانه امریکا برای بسترسازی تهاجمات آنکشور،غرض دست یابی به اهداف ژیوپولیتیک، ژیواستراتیژیک و ژیو اکونومیک وهمراستا با اوج بحران اقتصادی آنکشور، اخیرآ سران کاخ سفید وپنتاگون به طرز جنون آمیز با تحرکات گسترده نظامی درنظر دارند تا بالای کوریای شمالی حمله نمایند، هکذا اوضاع بحرانی موجود در ماورای کوریای شمالی، حول اهداف آزمندانه امریکا،سیاره مارا در پرتگاه نیستی ودر آستانه جنگ سوم جهانی قرار داده است.
اما ببینیم که درعقب پرده هیاهوی ناوگان های تبلیغاتی غرب در خصوص گویا تهدید سلاح هستوی کوریای شمالی چه حقایقی خوابیده است؟ روی این مبحث بهتر است تا برتازه ترین نگرش ها ویافته های« انتی نیوز نیتورک »تمرکز نموده وبر اهداف اصلی برنامه تجاوز امریکا برکوریای شمالی آگاه شویم.
مجله درآغازین بخش کلام خویش برتازه ترین اظهارات ولادیمیرپوتین رییس جمهور فدراتیف روسیه در محور بحران کوریای شمالی تمرکزجسته بیان میدارد.
ولادمیر پوتین: کوریای شمالی دارای سلاح هستوی نه ، بل مالک مواد معدنی به ارزش تریلیون ها دالر میباشد. (۱)
به گزارش منبع« نیونتل » رییس جمهور روسیه ولادمیر پوتین در خصوص بحران کوریای شمالی ، به تازه گی از حقایقی پرده برداشت که به طرز واقعی جهان را در پرتگاه جنگ تمامعیار هستوی قرار داده است .
به قول ولادیمیر پوتین این داستان جعلی بوسیله « رسانه های اصلی» غربی ریکلام می گردد تا مردم را متقاعد سازند که کوریای شمالی به حیث یک ملت عزلت نشین تهدید ایست برای جهان.
پوتین درمحفل پرسش وپاسخ در سوچی، به طرز هیجانی پاسخ ارایه نموده افزود:
کوریای شمالی به هیچ وجه دارای سلاح هستوی نمی باشد.این یک دروغ محض است که بوسیله شرکت های که رسانه ها را درکنترول شان دارند ساخته شده وتلاش دارند تا مردم را برای پذیرش این امر وادار نمایند.
پوتین اظهار داشت:« آنها می دانند که کوریای شمالی را به آسانی تحریک می توانند،اما داستان تهدید کوریای شمالی یک دروغ محض است.من برای شما این حقیقت را گفته می توانم که کوریای شمالی دارای بمب هستوی نمی باشد.»
پوتین ادامه داده افزود« کوریای شمالی بانک های تحت کنترول غرب نداشته و آنکشور به دالر امریکا وابسته گی ندارد ،آنچه که کوریای شمالی دارد سرزمین پُراز ثروت های معدنی مرغوب وپربها میباشد.»
برقول دیمتری پسکوف سخن گوی کرملین ، رییس جمهور پوتین اوقاتی را در اختیار داشت تا در خصوص منازعات کوریا- امریکا فکر نموده وسیاست خویش را بازتاب میداد اما او معتقد است که «حال دیرشده است.»
پوتین خاطر نشان ساخت:کیم جونگ اون هرگز حمله واقعی را براه نخواهد انداخت ،چرا که این حمله در حکم خودکشی است.پینوگ یانگ به خوبی این رامی داند، لذا این واشنگتن است که این حمله را انجام می دهد.
دونالد ترامپ رییس جمهور ایالات متحده امریکا در را بطه به مقاله واشنگتن پست اظهار نظر نموده وبرآن مهرتایید گذاشت.درگزارش واشنگتن پست آمده است: « کوریای شمالی به طرز موفقانه کلاهک های کوچک هستوی را که قابلیت جابجای درداخل موشک های مربوط را دارد،تولید نموده واین مبین آنست که کوریای شمالی بطورکلیدی درآستاته تبدیل شدن به یک قدرت کامل هستوی میباشد.این ارزیابی بطور مطمین توسط منابع اطلاعاتی امریکا صورت گرفته است.
ایالات متحده امریکا طی ماه گذشته برآورد نمود که به تعداد (۶۰ )عدد سلاح هستوی تحت کنترول رهبر کوریای شمالی کیم جونگ اون قرار دارد.»
شواهدی مربوط به داشتن سلاح هستوی کوریای شمالی ،جریانیست که فقط توسط رسانه های اصلی ساخته شده وبه گردش می افتد.
به گفته پوتین «این همان چیزیست که در عراق ولیبیا اتفاق افتید.در تحت چنین شرایط هردو کشور عراق ولیبیا مورد تجاوز غرب قرار گرفتند و رهبران شان بدون هیچ مدرکی بخاطر جرایم جنگی اعدام گردیدند.» این مجله براظهارات ودلایل پوتین مبتنی برحمله امریکا بر کوریای شمالی صحه گذاشته خاطر نشان میدارد: سیستم بانکی کوریا در کنترول صندوق بین المللی پول قرار نداشته وآنکشور وابسته به دالر بانکی امریکا نمی باشد.
براساس گزارش ها کوریای شمالی به ارزس ۶ تا ۱۹تریلیون دالر امریکایی منابع دست نخورده طبیعی در اختیار دارد.
بر اساس گزارش مجله« کوارتز » در زیر سطح اکثر کوه های آنکشور ذخایر معدنی بزرگ شامل آهن، طلا، مگنزیت، روی، مس، آهک، مولیبدن، گرافیت و دیگر مواد مربوط به ۲۰۰ نوع مواد معدنی خوابیده است.
همچنین در حال حاضر مقدار زیادی از فلزات خاکی کمیاب درین کشور موجود است که کارخانه ها در کشورهای اطراف نیاز به ساخت موبایل های اعلی، گوشی های هوشمند و دیگر محصولات با فناوری بالا دارند برآوردهای مربوط به ارزش منابع معدنی کشور در طی سالها به میزان قابل توجهی متغییر بوده است، که به دلیل محرمانه بودن و عدم دسترسی به آن دشوار است.
تبصره:
با توجه به چشم انداز تجاوز امریکا در افغانستان واشغال این سرزمین میتوان بوضاحت داوری نمود که چنین اهداف مشابه و چپاولگرانه،مزید بر موقعیت ژیو استراتیژیک افغانستان سبب شد تا آسمان خراش های نیویارک در تحت یک درامه مصنوعی به خاک بغلطد وتحت نام «جنگ با تروریزم »اسباب تجاوز امریکا در افغانستان را فراهم ساخته واین مادر وطن در اشغال ایالات متحده امریکا درآید.
درد این قلم از تغافل روی این حقیقت انکارناپذیر وسکوت مرگبار حول سرنوشت این وطن خونبار است.میهنی که در زیر رگبار جنگ نیابتی کشور گشایان استعماری وبخاطر منافع آنها درآن، دریای خون روان بوده و برای استحکام پایه های تجاوز، در میان سکانداران قدرت، هرسو مسابقه در جریان است، دولتمردان مان با خاک افشانی برچنین راهبرد غارتگرانه و بخاطر ابقای اقتدار بی مقدار شان همسفر اهریمن شده وشعار استقلال و آزادی در جامعه رنگ باخته است
منبع:
۱ـ انتی نیوز نیتورک ،مورخ ۱۲ اگست۲۰۱۷
بامداد ـ سیاسی ـ ۶/ ۱۷ـ ۱۷۰۸