روزجهانی منع اعدام و اشک تمساح مدعیان دروغین حقوق بشر

میرعبدالواحد سادات

دهم اکتوبر از سال (۲۰۰۲ م) توسط سازمان عفو بین‌المللی و سازمان « جهانی علیه مجازات اعدام » به ‌مثابه روز جهانی منع جزای اعدام تجلیل می ‌گردد.

این جزا که سابقه طولانی دارد و بعد از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‌ های ناشی از آن، کماکان در ۴۸ کشور عضو موسسه ملل متحد اعمال می ‌گردد ( در قوانین ۹۸ کشور جزای اعدام لغو گردیده و در۳۶ کشور با وجود که در قانون وجود دارد عملی نمی ‌گردد و ۶ کشور تطبیق آن را به شرایط جنگی محول ساخته ‌اند) در کشورهای ایالات متحده امریکا، چین، سعودی، ایران و کوریای شمالی زیادترین اعدام عملی می‌ گردد.

مخالفان منع اعدام استدلال می ‌نمایند که جزای اعدام  مخالف حق زنده گی و یا حق حیات بوده و نوعی شکنجه محسوب می‌ گردد که با اصول مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر تناقض دارد. البته ملل متحد تا اکنون نتوانسته در رابطه به منع جزای اعدام کدام میثاق خاص را تصویب نماید، زیرا با مخالفت و حتا ویتوی دولت‌ های چین و امریکا مواجه می‌ گردد.

تلاش برای منع جزای اعدام که از احترام به کرامت انسانی ناشی می‌ گردد قابل تایید بوده و این قلم به حیث شاگرد حقوق با این نتیجه گیری کمیشنر عالی موسسه ملل متحد در امور حقوق بشر ( در سال ۲۰۰۷ م) که « شواهد موثقی وجود ندارد که نشان دهد، اعدام سبب کاهش جرایم می‌گردد» موافقت کامل دارد.

اما اشک تمساح مدعیان دروغین حقوق بشر و اظهارات امروزی آقای نماینده اتحاد اروپا در افغانستان کــه « نگرانی خود را از سلب حق حیات » ابراز نموده، بسیار مزورانه، کاذب، فریبنده و «پروژه‌ ایی» می ‌باشد، زیرا:

اول : در افغانستان اجرایی حکم اعدام بالای مجرمین بسیار خطرناک در جرایم انفجار، ترور، غارت مسلحانه، خیانت ملی، جاسوسی و... که باعث سلب حق حیات هزاران انسان بی‌ گناه گردیده، فقط در چند مورد زیاد وجود نداشته است (که بسیار سوال برانگیز می‌باشد).

دوم : در سال (۱۹۹۰ م) در افغانستان « قانون منع و تحدید جزایی اعدام » نافذ گردیده و مرعی الاجرا می‌باشد ( تصویب این قانون که در آن‌ وقت با استقبال پروفیسر آرماکورا گزارشگر خاص ملل متحد در امور حقوق بشر قرار گرفت، دراین قانون جزایی اعدام به خاطر عقیده و مخالفت سیاسی مطرح نبوده و در تعداد از جرایم، تحدید و در جرایم خطرناک ضد امنیت داخلی و خارجی که در بالا تذکار یافت، جزایی اعدام تجویز گردید).

سوم: در حالی که تراژیدی خون‌ بار افغانستان که معلول و محصول مداخله خارجی می ‌باشد به زخم ناسور مبدل گردیده بالاثر تداوم سیاست‌های کجدار و مریز امریکا و انگلیس، تشدید جنگ اعلام نا شده پاکستان در وجود شرارت پیشه گان طالب و داعش و جرایم تروریستی آنان، صدها هموطن ما قربان می ‌گردد و همه روزه در اطراف و اکناف کشور کربلا، تکرار می‌ گردد و همین اکنون دوزخ در کندز و هلمند بر مردم تحمیل گردیده است و یزیدیان داعشی محروم ‌ترین خلق خدا را از حق حیات محروم می‌گردانند و ... (حسب ارقام منتشره در رسانه‌ها، روزانه تا سه صد افغان از حق حیات محروم می‌ گردد) کجا هستند؟ این آقایان مدافعان دروغین حقوق بشر، تا در مورد حقوق بشر و حق حیات حرافی نمایند.

  بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۱۹۱۰

کمک های غارت شده و بی ثمر به مردم افغانستان

دوکتورحبیب منگل

به ادامه بیش از ۱۵ کنفرانس بین المللی جهانی برای افغانستان اینک به کشور ما درکنفرانس بروکسل ۱۵ میلیارد دالر کمک برای چهار سال آینده وعده داده شده است . این درحالیست که در کنفرانس های مشابه بین المللی پیشین صد ها میلیارد دالردیگر نیز در عرصه های امور امنیتی ، حکومت داری ، امور مدنی ، مبارزه با مواد مخدر و کمک های بشردوستانه کمک داده شده است که قابل تقدیر است. ولی در اثر نبود حکومت های مشروع و فساد ناپذیر و خدمت گار کشور ومردم رنجدیده آن ، بیشترین مقدار این کمک ها توسط صاحبان قدرت دولتی یا نخبه گان یغاماگر وگروه های مافیایی دورن نظام غارت شده است و در قصر های افسانه وی در کایل و ولایات و به بانک ها درخارج کشور انتقال گردیده و سر از « دبی »  در می آرود و در بخش تجارت پرسود در این امیرنشین به کار می افتد است و هم چنان شرکای بین المللی آن وسازمان های غیردولتی امداد رسان و امنیتی نقش اساسی نیز درغارت این پول سهم کلان داشته اند.
این درحالیست که کشور در بحران نا امنی به سر می برد ونیروهای امنیتی کشور در تامین امنیت با چالش های کلان روبروست و قابلبت دفاعی - امنیتی کشور ارتقا نیافته است ، چند روز اخیر گذارش می دهد که امریکا از سال ٢٠٠٢میلادی به این سو برای نیرومندی نیروهای امینیتی افغانستان بیش ٦٨ میليارد دالر کمک کرده است ولی یک بخش از این پول حیف ومیل شده است . درگزارش تعداد نیروهای امنیتی زیاد گفته شده است ؛ در حالیکه عدد گذارش شده جعلی بوده است ولی به نام های آن معاش گرفته شده است ؛ و افغانستان جایگاه نخست را درتولید کننده مواد مخدر در سطح منطقه و جهان دارد. هنوز هم ۲۰ ولایت افغانستان به نحوی متاثر از کشت خشخاش بوده و بالاتر از ٨٠ درصد تریاک جهان به تنهایی در افغانستان تولید می ‌شود. و ازمحموع نفوس کشور سه و نیم  میلیون که بیش از یک ونیم میلیون آن جوانان اند به مواد مخدر معتاد اند.
گزارش های بدست آمده نشان می دهد که درحدود ( ۸۰-۷۰ ) درصد مردم کشور ما در زير خط  فقرقرار دارند وازاین جمله ۴۱ در صد آن در فقر مطلق فقرقراردارند و روزانه با یک دالر زنده گی می کنند. وازاین جمله ۳ میلیون آن کودک اند که مجبوراند   به خاطر یک لقمه نان به سخت ترین کارها نظیر کار در معادن، سرک ها، کوره های خشت پزی، مزارع تریاک... وغیره کارهای طاقت فرسا وناگوار تن دردهند . ۱۲ میلیون بخش فقیرجامعه به کمک های عاجل نیازدارند وتعداد بی شمار آن نیز مجبور به گدایی می باشند .
در حدود ۱۲ میلیون تن از شهروندان کشور واجد کار   دربیکاری به سر می برند که سطح آن در جوانان خیلی بلند است واینک دهه هزار آن به قمیت جان خود مجبور به ترک وطن و رهسپاردیار بیگانه شده اند ومی شوند . افغانستان در میزان مرگ و میر مادران و اطفال در منطقه جای نخست ؛ و درجهان جای ۲۷ را احراز می کنند و مرگ ومیر اطفال بالا تر از ۶۰ فیصد می رسد واز هر چهار مادر یکی آن دروقت زایمان جان خود را از دست می دهد .
محروميت و سياه روزی زنان افغان به منوال گذشته ، مانند دوران ملوک الطوايفی انارشی درکشورما ادامه دارد ؛ معلولين ، بيوه ها و يتيمان در فقر و تنگدستی کمرشکن، در عالم ياس و نا اميدی ، به زنده گی مشقت بار و تحمل ناپذيرادامه می دهند. ومیليون ها مهاجر افغان در کشورهای خارجی ، با تحمل فشارهای کشورهای ميزبان ، برای برگشت اجباری و هزاران خانواده مهاجر افغان در مرکز و اطراف کشور بدون سرپناه در خيمه ها و گودال ها به سر می برند .
هنوز هزاران طفل افغان نسبت ناامنی و فقردامن گستر از مزايای آموزش محروم مانده و به خاطر لقمه نانی در جاده ها و کوچه ها نااميد و سرگردان در شرايط غير انسانی با کارهای طاقت فرسا در برابر مزد ناچيز روزانه ۶۰ افغانی، به خشت مالی ، جوالی گری، موترشويی ، تبنگ فروشی وغيره مصروف اند.
مکاتب ابتدایی ومتوسط وعالی ایجاد شده ولی اکثریت آن تعمیر مناسب ندارد ؛ و صد ها هزار متعلم در زیر خیمه درس می خواند ؛ گذارش های وجود دارد که تنها حدود ‌٥٠ درصد از كودكانی كه به سن مدرسه رفتن رسيده‌اند، به مدرسه می ‌روند. واکثریت آموزگاران واجد شرايط معلمی نمی ‌باشند. فساد در سیستم آموزش کشور بیداد می کند و صدها میلیون دالر جامعه جهانی در ایجاد مکاتب خیالی وغیره موارد حیف ومیل شده است.

 بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۶ـ ۱۰۱۰

 

از کوره زارهای آدم سوزی هیتلر تا مسلخ گاه های آدم کشی غنی

برگردان از : عارف عرفان

در گردونه تاریخ جنایت جهان یکی از خونین ‌ترین، مانده گارترین و مشهورترین جنایتی که با پردازش‌های بزرگ سیاسی جایگاه خویش را در ورق ‌پاره‌های کهن تاریخ ثبت نموده است، همانا «هولوکاست » هیتلریست. « نسل‌ کشی جمعی گروه ‌های مختلفی از مردم به خصوص یهودیان که در جنگ دوم جهانی اتفاق افتید.»

اگرچه واژه هولوکاست عمدتاً به قربانیان یهود اشاره دارد، اما « نازی‌ها » میلیون‌ها نفر از گروه‌ های دیگر را که پست خوانده و دشمن خطرناک تلقی می ‌کردند به قتل می ‌رساندند.

بنا بر روایتی قابل بحث هولوکاست قتل عام ۶ میلیون یهودی و میلیون‌ها نفر دیگر وابسته به نژاد های غیرآریایی توسط نازی‌ها و متحدان آن‌ها در جنگ جهانی دوم بود. اغلب این قربانیان در کوره‌های آدم سوزی هیتلر محو و نابود می ‌گردیدند.

یکی از ژورنالیستان، دیدگاه خویش را راجع به نظم خاصی که قربانیان در عقب کوره‌ های آدم سوزی صف می ‌کشیدند چنین بیان می‌دارد : « من ازین که چگونه نازی‌ها این شمار کثیر از انسان‌ های بی‌ گناه را درین کوره‌ها ذوب می ‌نمایند متعجب نیستم، تعجب ام درین است که چگونه این قربانیان آرام و به طرز بسیار عالی و مودب در مقابل این کوره‌ ها صف کشیده و حتا برای کسی اجازه نمی ‌دهند تا در قطارشان داخل شده و نوبت شان را از خود نماید!»

مسلخ‌ گاه‌ های آدم کُشی غنی و عبدالله

آری هموطن عزیز!

همین اکنون در کشور جنگ زده افغانستان همگان و به ‌طور یکسان در آتش جنگ « اعلان » شده میهنی می ‌سوزند. حال نه شش میلیون انسان، بل سوگوارانه سی میلیون شهروند افغانستان در مقابل مسلخ‌ گاه‌ های غنی صف بسته‌اند و با لب‌های خموش، اراده شکسته و اوج شکیبایی، منتظر مرگ‌اند.

آن‌ها بی ‌صبرانه منتظر اند که چه وقت قرعه مرگ شان از قصاب‌ خانه‌ ها، مسلخ‌ گاه‌ های انسانی و کاخ‌ های خون آلود این اربابان بی ‌رحم صادر می‌ گردد.

بارزترین تفاوتی که در پروژه‌ های مرگ افزای هیتلر و غنی وجود دارد عبارت از آنست که هیتلر دشمنان سیاسی، نژادی و مذهبی خویش را در آن کوره‌ ها به خاکستر مبدل می‌ نمود اما کرزی و غنی دوستان و شهروندان خود را درین باشگاه‌ های مرگ نابود نمودند و نابود می ‌نمایند.

انگار که تخمه‌ ای بنام «طالب» در زیر باران دموکراسی (!) غربی به‌ وسیله نماینده معلوم‌الحال پاکستان  حامد کرزی  بر آتشکده افغانستان مجدداً افشانده شد ؛ و در تحت حکمروایی غنی - عبدالله بارور گردید به طرز وحشت انگیز هر روز تالاب ‌های خون در شهر و دهات کشور برپا می‌ گردد و این مردمان بی‌ دفاع کشور است که پیوسته در آتش و خون غلط می‌ خورند. تازه  ‌ترین رویکرد فجیعانه و وحشیانه در هلمند، فراه، و به‌ویژه قندوز با هیچ معیاری قابل پیمایش نیست. هفتمین روز است که کربلای خونین و جهنم سوزان در شهر قندوز برپاشده است، انسان‌ها زنده ‌زنده می ‌سوزند، زیر آوارها محو می ‌شوند، از گرسنه گی و تشنه گی جان می ‌سپارند، به ناموس ‌شان تجاوز صورت می ‌گیرد اما دردمندانه هیچ یکی از اصحاب قدرت خمی بر ابرو نمی‌ کشند‌ و این صحنه ‌ها را با لذت تماشا می ‌نمایند.

هر انسان خردورز که با الفبای سیاست دسترسی دارد می ‌داند که مقدرات این سرزمین و این «ملت »  به جای دیگری گره خورده است. حال شهروندان محکوم به فنا باید به حیث چوب محروقاتی، چرخ کرسی‌ های غنی - عبدالله و ماشین استراتیژیک غرب و پاکستان را بر فراز آرامگاه‌ های برباد رفته گان به گردش آورند.

درس‌ های قندوز با همه تلخ‌ کامی می ‌آموزند که انگار دولتی که حافظ جان، مال و نوامیس ملی باشد نه تنها وجود ندارد؛ بل سایه آن انسان‌ها را چون دانه گندم در میان دو پله از آسیاب کشانیده و مستدام آن‌ ها را می ‌سایاند‌.

رخداد اخیر و مرگب ار قندوز نتیجه تراکم، تسلیح و انتقالات عناصری بود که به طرز سازمان ‌یافته به ‌وسیله مهره‌های معین بلند پایه گان نظام سیاسی موجود، انفجار کرد و یک شهر را به خاک و خون کشاند.

سخنان درشت والی قندوز که انگشت انتقاد را به ‌سوی خداوند گرفت و گفت: « آن‌های که کشته می‌ شوند از سوی الله فرمان صادر شده است که باید کشته شوند » پیام آور موجودیت دورترین خط فاصل میان « دولت » و « ملت » است.

در چنین وضع خون ‌بار و فاجعه آفرین و سرزمین بی ‌پناه و بی ‌دفاع باید در جست وجوی راهکارهای نجات بود:

صدای زمان و فریاد تاریخ حکم می‌ کند تا در راستای ایجاد « جبهه بزرگ نجات میهنی  »  با ترکیب همه وطن خواهان افغانستان باید همت گماشت، جنبش‌های رستاخیز ملی را تحریک کرد. با استفاده از تجارب انقلاب ‌های رنگی و مخملی جنبش‌ ها و اعتراضات مدنی را گسترش داد و سیستم را باید تعویض نمود.

دقیقاً این رویکرد نه یک نسخه ای هوس انگیز ؛ بل یک گزینش مجبره برای نجات است. حقیقت روشن است که مردم افغانستان همه گان سرنشینان کشتی واحدیست که در حالت غرق شدن است.

دقیقاً ایجاد این شاهراه برای تغیر قدرت و ایجاد اقتدار ملی نهایت پیچیده و زمان‌ گیر است و از راه «همبسته گی ملی » عبور می ‌نماید. عجالتاً طیف بزرگ از احزاب، سازمان‌ها ، نهادهای مدنی و اجتماعی، شخصیت‌های ملی و وطن ‌دوست و شوراهای ولایتی می ‌توانند تا درین راه پیشگام شده و قبل از همه در پیشاپیش سیلاب‌ های آینده به ‌صورت مستقل برنامه ‌های دفاعی و سیستم « دفاع مردمی » را در قرا، ولسوالی‌ها، شهرها و ولایات افغانستان برنامه ریزی نمایند.

بر حکم آزمون زمان، ماموریت نظام موجود در خط راهبردی قدرت گشایان، بی ‌کفایتی ارگان‌ های امنیتی و دفاعی، بی پروایی و زد و بند والارتبه ‌گان، رشد روز افزون فساد جانکاه در کالبد دولت و تبانی سران تنظیم‌ ها و جنگ سالاران با اصحاب قدرت، هیچ‌ گونه امیدی برای نجات ملت از چنگال آدم ‌خواران و لشکر نیابتی پاکستان باقی نمی ‌گذارد. ناکارایی بودن و ضعف جدی مدیریت رییس جمهور را می‌ توان در گزینش کلاسیک ‌ترین شیوه‌های نمایشی و افسانه وی شاهان و امیران قدیم برای بازرسی حوزه‌ های امنیتی و موسسات صحی دید، نه در اتخاذ راهبرد ها، سیستم‌ ها، میکانیزم مدیریتی و سیستم کادری فعال و مدرن.

 تاریخ به یاد دارد که لاجرم اصحاب کهف از خواب طولانی بیرون آمدند. صدای شعله ‌های آتش، شرشر دریا های خون درین زمین قرمزی رنگ، ناله و فغان قربانیان بی ‌درمان، قتل‌ های گروهی و نسل کشی‌های وحشیانه هرخواب رفته را بیدار باید ساخت. قندوز نه پایان داستان؛ بل سرآغاز سناریوی مرگ است و چون «طاعون» همه جا را فرا خواهد گرفت.

راه‌های اتحاد و بسیج عمومی و همه گانی را در برابر این بلا باید تدارک جست.

برو قوی شو گر ادامه حیات طلبی!

بامداد ـ  سیاسی ـ ۵/ ۱۶ـ ۰۹۱۰

کشتی ملت افغانستان درتلاطم کمک های جهانی

 

عزیزه عنایت

از سقوط دولت طالبان تاکنون، با آمدن امریکایی ها درافغانستان که بیش ازپانزده سال می گذرد ازطریق جامعه جهانی میلیارد ها دالر کمک شده است که این کمک ها نه تنها برای آوردن صلح و امنیت درکشورمفید نبوده بلکه زمینه های فساد، ناامنی، بیکاری، رشد مواد مخدر، کشته شدن افراد بی گناه و فرارجوانان ازوطن را بیش تر و بیش ترساخته است.

معلوم نیست که این پول های داده شده درکجا وبرای کدام آبادانی عام المنفعه به مصرف رسیده ومی رسد؟ زیرا فقر و گرسنه گی بیداد می کند، مسکن وسرپناه برای ملت که خانه وکاشانه خویش را ازدست داده اند وجود ندارد درساختارفابریکات وتقویه صنایع هم که چندان توجه صورت نگرفته است پس ازکجا معلوم که این پانزده میلیارد دالر که دربروکسل وعده داده شده  نیز حیف و میل نشود وبازهم ملت با گرسنه گی و وطن با بی سروسامانی به سرنبرد. زیرا تجربه سال های اخیرنشان داده که پول های داده شده در راه آبادی وطن مصرف نشده است.  ای کاش کمک ها به جای که لازم بود و برای رفاه مردم و ساخت و ساز فابریکات و بهبود مصرف می شد امروز افغانستان نیمه گلزارمی بود که هموطنان مان ترک دیار نمی کردند وتا حدودی برای جوانان زمینه های کارمهیا می شد وازجانب دیگراین کمک ها ی داده شده دربرابر چه پرداخت دوباره، داده می شود اگرقرضه باشد نه دولت کرزی ونه دولت فعلی حتا یک دالر آنرا هم دوباره پرداخت نکرده اند  معلوم است که وطن را قرن ها دراین تلاطم کمک هاغرق کرده و به اصطلاح (گرو) نموده اند.

و اگر کمک بلاعوض باشد جای بسیارتعجب است با دادن چنین مبلغ هنگفت، که آینده افغانستان درهردو صورت باخطر بزرگ مواجه خواهد بود.

با توافق ها دربودن عساکر امریکا و کمک های این کشورها افغانستان روز تا روز به سوی تباهی کشانده می شود. چون زمام اموردولت

 افغانستان به دست افراد واشخاص داده شده که شاهد بدبختی های وطن و ملت رنج دیده آن هستیم که چه مصیبت های نمی کشند. هرروز جنگ و ناامنی به شدت خود رسیده، کشته شدن جوانان درصفوف قوای مسلح که درسقوط وبازپس گیری ولایات  کشور می باشد.

دراین اواخرسقوط دوباره ولایت قندوز، ولسوالی های ولایت فراه و ده هاولسوالی های دیگر کشور را شاهد هستیم . به جای این که سربازان وطن را دردم تیغ هنگام  تسلیم دادن و واپس گرفتن یکی ازمناطق کشورمی فرستند چراازقبل تدابیراتخاذ نمی نمایند. آیا ارگان های امنیتی چنان غافل اند که تا آمدن دشمن درآن مناطق هیچ آگاهی نداشته و بی خبراند ؟ ویا عمداً می گذارند که دشمن داخل ساحه شود وبعد ازکشته شدن سربازان درحال  دفاع ، زخمی شدن و ویرانی خانه و کاشانه مردم بی چاره که آواره و سرگردان شده اند دست به کارمی شوند.

به قول یکی ازنویسنده ها درشبکه اطلاع رسانی افغانستان بنام رسول ازشهرقندوزکه نگاشته است :

« کوچه به کوچه شهر قندوز در آتش ندانم‌ کاری‌ها و بی کفايتی‌ های شما در آتش جنگ شعله ‌ور شده است؛ ده‌ها شهروند بی ‌دفاع قندوز مجروح و شهيد شده‌اند».

به قول آقای عنايت‌الله خليق: «...جاده‌ها و سجاده‌های ما به خون تر شده است، جنگ در درون خانه‌ های ما کشانده شده و مخالفان دولت تفنگ ‌های ‌شان را روی شانه‌‌ های کودکان ما گذاشته و نشانه می ‌گیرند. مقام‌ های ما هنوز هم با پست کردن عکس‌ها درفیس‌بوک و اظهار نظرهای پرمبالغه، تلاش دارند تا به ما بفهمانند که خیلی شجاع اند.»
ملت افغانستان کارد به استخوان رسیده اند که دیگر توان  ناله کشیدن هم برای شان باقی نمانده است .

مقامات بالایی چه می دانند که مردم دراین زد و بند ها چه می کشند آیا یکی از این زمامداران می خواهد که طالب بیاید و بردوش کودکش سلاح خود را گذاشته نشانه بگیرد؟

زمانی که دریک منطقه  جنگ به پایان می رسد  بعدش یکی از افراد بلند پایه درآنجا سفر می کند چنانچه که نظر به اطلاع ، وزیر داخله به ولایت قندوز سفر کرده است که این سفر وزیر داخله درقندوز به چه درد مردم می خورد بعدازاینکه تمام هستی، جان ومال خود را از دست داده باشند و یا سربازانی که کشته ،یا اسیرشده اند. وزیرداخله با رفتن به ولایت قندوزهیچ دردی مردم را دوا کرده نمی تواند.  می باید درفکرامنیت  و قطع ادامه جنگ  درآن جا شد.  با فرستادن نیروی به موقع، جلو داخل شدن دشمن را به ساحات تحت خطرباید گرفت که مردم افغانستان بیش ترازاین صدمه نبینند و داشته های خود را ازدست ندهند آن وقت است که به درد ملت خورده اند و سربازان را کمک به موقع و جان های شانرا نجات داده اند.

دشمنان مردم افغانستان که دراین چهل سال مردم را با آزار واذیت رنج داده اند یکی هم گلبدین حکمتیارمی باشد که سال های جنگ چه خانه های را با راکت های کورخویش ویران نکرد و چه مردمان بی گناه  و رنج دیده را به خاک وخون نکشید. او که نامش درلست سیاه بود چه شد که به یک باره دولت افغانستان به بهانه  آوردن صلح با وی توافق نامه را به امضا رساند. اگر واقعاً دست ازکشتارمردم بی دفاع کشیده باشد ای ولا بهتراست ازجنگ وخونریزی،  ولی این درد و رنج که برای مردم درسال های قبل  داده است آن قدرعمیق است که شهروندان کابل را آمدنش برآشفته ساخته ، هزاران فرد وطن روی جاده ها ریختند و دست به تظاهرات زدند که این جمع شدن ها برضد گلبدین حکمتیارنارضایتی مردم را نشان می دهد.

وقتی مردم یک کشورراضی نباشند هرقدرکه بی دفاع هم باشند بلاخره سیل خروشان میشوند وبنیاد ظلم را برکنده باخود میبرند.

رئیس جمهوراشرف غنی ضربۀ دیگرکه برملت افغانستان وارد میکند توافق برگشت پناهجویان  افغان ازکشورهای اروپایی میباشد.

جوانانیکه با هزاران مشکلات، با فروش اموال و گرفتن قرضه از مردم سعی کرده اند که خود را تا جای برسانند که لااقل شغلی دریافت کنند وزندگی شباروزی را به سرببرند . اما برگشت دوبارۀ آنان بوطن

بدتراززمان قبل برای شان خواهد بود چه بازهم با بیکاری و فقردست و گریبان میشوند که یک تعداد ازاین جوانان دوباره به مواد مخدررو خواهند آورد ویک تعداد دیگرشاید ازفقروبی کاری، یاهوش وحواس خویش را از دست خواهند داد ویا با دشمنان وطن همدست خواهند شد زیرا بیکاری خود منبع صدها مرض است .

رییس جمهوراشرف غنی که بسیارخدمتگذارپناه جویان افغانستان و مردم است  مهاجرینی که ازکشورهای پاکستان وایران برگشته وهمه روزه به صدها تن برمی گردند رسیده گی کند منیحث یک رییس جمهوردلسوزو پدر معنوی برای آنان شغل، جای رهایشی و ضروریات زنده گی شانرا فراهم سازد و برای جوانانی که فعلاً دروطن هستند ولی بی کاراند رسیده گی کند تا مردم بدانند که دولت واقعاً دلسوزملت است درآن صورت  همه می دانند و بالای دولت اطمینان می کنند وزمینه برگشت خود به خود به  وطن، برای شان میسرمی شود به خاطری که هیچ گوشه دنیا چون وطن وخاک اجداد شده نمی تواند زیرا وطن جایی است که حیثیت مادررا دارد وآغوش وطن دامان پرمهرمادراست .

  بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۱۰۱۰                                                                   

     

    

 

     

    

قندوز: کی ملامت است ؟ کی کشته و چرا؟

 

یکی از همکاران تارنمای بامداد که تا دیروز زنده بوده و از شهر و مردم خود در قندوز شجاعانه دفاع می کند، تصاویر دلخراش و دست اول از جنایات روان در این شهر را برای ما فرستاده است. همین عنوان « کی ملامت است ؟ کی کشته و چرا ؟ » را خود برگزیده و می افزاید که : « تسلیم دهی  دوباره قندوز به خاطر کنفرانس بروکسل ! باردیگر باید خون این همه قندوزی برای بازی های رذیلانه پشت برده می ریخت ؟ »

با سپاس از دوست عزیز آمودریا ، این تصاویر را با خواننده گان بامداد شریک ساخته ؛ برای مردان و زنان با شهامت قندوز و نیروهای امنیتی این شهر که باربار به خاطر برنامه های ضد انسانی ارتجاع و امپریالیزم قربانی شده ، و درد و رنج بی پایانی را متقبل گردیده اند ، آرزوی کامیابی بر اهریمن جنگ ، بنیادگرایی و ارتجاع را می نماییم .  بامداد 

 


 

 

 بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۰۹۱۰