حکمتیار از دریچه استراتیژی امریکا

 

عـارف عـرفـان

 

درست پس از تجاوز امریکا درافغانستان وحضور شاخه های متعدد حزب اسلامی حکمتیار در دایره قدرت ،غیابت طولانی مدت رهبر ؛ و برگشت قدرت نمایانه و غوغا برانگیز او در تحت سایه ناتو در کابل، پارادوکس ها ومعما های پرسش برانگیزی را در محافل سیاسی افغانستان و منطقه  برانگیخته است.

اخیرآ نویسنده نامور هند بنام « م .ک بهادرا کمار» این چرخش دراماتیک وبرگشت دوباره حکمتیار را درکابل تحت عنوان « برگشت دوباره ووحشتبار اسپ جنگی قدیم » در مقاله دروبگاه  «آسیا تایمز» مورخ هشتم می ۲۰۱۷مورد  واکاوی قرار داده، خاطر نشان می دارد:

یقینآ گلبدین نخستین چهره نیست تا از میان غبار جنگ بیرحمانه و طولانی مدت برخاسته و ادعای خویش را در سناریوی جنگ های گذشته مطرح نماید.

سوالی که باید پرسیده شود مرتبط به اجندای سیاسی «مربیان» و ظرفیت های او برای انطباق شرایط حقیقی موجود است.

نویسنده مزبور معتقد است که طی دوران غیابت او دستان نامریی به طرز مستدام از وجود حکمتیار پاسبانی نموده؛  وحزب او طی یک نیم دهه اشغال در سکوی اقتدار سیاسی حضور داشته است.دراین خصوص نویسنده مقاله اذعان می دارد:

اساسا حزب اسلامی طی سالهای گذشته در دولت نماینده گی فعال داشته است، لذا ترسیم هویت سیاسی اش در پیمان منعقده با دولت اجتناب ناپذیر است.

طی این سالها ظاهرا حکمتیار از شانس های خوبی در خصوص رهایی ونجات از دست طالبان برخوردار بود و وجود نیروهای « مافوق » باعث گردید تا طالبان در خصوص حکمتیار دست به انتقام نکشند، ورنه امحای حکمتیار از سوی طالبان بسیار ساده بود.

طوری که طالبان برهان الدین ربانی را به قتل رسانیدند ؛ می ‌توانستند تا حکمتیار را نیز با چنین سرنوشتی گرفتار نمایند ،اما طالبان از چنین رفتار اجتناب  ورزیدند.

ظاهرا چنین شانسی در ستاره حکمتیار نوشته شده بود که او از چنین بخت بزرگ برخوردار بود، ورنه آیا این هوا پیماهای بدون سرنشین نمی توانست تا اقامتگاه او را در ننگرهار مشخص نموده و او را با سهولت بدون پرسش هیچ  سوالی از روی زمین برمی داشتند؟

نویسنده در بخش دیگر از مقاله خویش انگیزه های استراتیژیکی امریکا و پاکستان در خصوص حکمتیار را به کنکاش گرفته اظهار می دارد:

پرواضح است که ایالات متحده امریکا در سال ۲۰۰۳ حکمتیار را به حیث « تروریست » بدنام در لیست سیاه داخل ساخت.اما هواپیماهای بدون سرنشین « سیا » از بمباردمان او مثل« طاعون » اجتناب نمود.یگانه دلیل منطقی ا راستا عبارت از زرنگی عالی رییس جمهور پیشین امریکا بارک اوباما برای پیشبینی پلان (ب) در چند موارد در افغانستان بود.

در خصوص تعین زمانبندی دومین برگشت حکمتیار آیا واقعأ نمی توان از توافق دوجانبه امریکا-پاکستان درین راستا سخن گفت؟

این را نمی توان مردود دانست که حکمتیار بازهم در راه رفته و آن خطوطی که به وسیله سازمان استخباراتی« سی آی ای»  وسرویس اطلاعاتی« آی اس آی» هموار شده بود گام گذاشته و این رویکرد به مثابه معامله همیشه سبز باقی خواهد ماند.

برگشت مجدد حکمتیار در چنین زمانی هم برای پاکستان وهم برای امریکا مفید است.امریکا  در هراس است که احتمال سقوط رژیم کابل به طور سریع به حقیقت مبدل می گردد و دراین صورت با توجه به عدم تکرار  شکست دردناک سناریوی امریکا در ویتنام و خروج ارتش آن کشور از ویتنام، طرح پلان( B ) نیاز ضروری است.

بی گمان اعزام چند هزار نیروی اضافی غرب هرگز نمی تواند واقعیت های میدانی را تغییر دهد.

همچنان برای پاکستان سناریوی « جنگ داخلی » و برپایی هرج و مرج کامل در درازنای خط مرزی دیورند غیرقابل تصور است.

یکی از وحشتناک ترین چرخش احتمالی را که نویسنده این مقاله مطرح می سازد عبارت از« حراج » گذاشتن جغرافیای افغانستان توسط کاخ سفید است.او با توجه به گستره بحران عمیق افغانستان و زمینگیر شدن ارتش امریکا در کشور؛ و رهایی از باطلاق جنگ در کشور نگاه خویش را چنین بیان می دارد:

"اداره دونالد ترامپ ممکن به زودی همه گزینه ها را در افغانستان ترک نموده جز این که سرنوشت افغانستان را به طناب پاکستان به حیث ژاندارم« افغانستان » محکم نماید.

احتمال دارد که هم وزیر دفاع امریکا جیمز متیس وهم مشاور امنیت ملی مک ماستر دراین مورد فکرنموده باشند."

نویسنده این مقاله کنش ها و واکنشهای منطقه وی در خصوص حکمتیار را مورد تحلیل قرار داده می نگارد: حکمتیار  به خاطر دیدگاه بی نظیر ضد هندی اش نزد پاکستان از اعتبار قابل ملاحظه برخورد دار بوده و درچشم  آنها عزیز پنداشته می شود.امریکا به او اعتماد دارد که روس ها را در خلیج نگاه دارد.

برای کشور چین اداره ترامپ، نمایی وحشتناکی را برمی تابد تا مساعدت چین را برای حل منازعات منطقه وی بدست آورد.در همه حالات چین در ثبات افغانستان منافع خویش را جست و جو می نماید‌

محمد جواد ظریف به طرز اعلان ناشده وارد کابل گردید اما به طرز جالب او قبل از سفرش به کابل با نواز شریف صدر اعظم پاکستان و رییس ستاد ارتش آن کشور جنرال قمر جاوید باجوا به طرز شتابان در اسلام آباد ملاقات نمود.

در صورت کارایی پلان( B)ایالات متحده امریکا باید کارهای سنگینی را به انجام رساند تا از رهگذر اقتدار حکمتیاربرای هند با توجه به اتحاد آن کشور با روسیه و ایران اطمینان دهـد.

ماموریت وزیر خارجه ایران دربرگیرنده نگرانی های عمیق  آنکشور در خصوص « داعش» در افغانستان است، ( جریانی که حامد کرزی به آن فرزند امریکا خطاب نمود )؛ و دوم روی این محور استوار بود تا «  تروریست های خوب و بد»  را از هم تفکیک نماید، البته رویکردی که برای مشروعیت طالبان برگزیده شد.

جواد ظریف آماده گی تهران را برای حمایت از ایستاده گی کابل در برابرتلاش های خارجی ها جهت سیطره آنان در کابل و دیکته نمودن سیاست های منطقه وی شان بیان نموده ؛ وآشکارا خاطر نشان ساخت ،هرکسی که از داعش حمایت نماید در صورت ظهور هرگونه تهدید، لاجرم از رفتار شان پشیمان خواهند بود.

نویسنده ناسازگاری‌های مستدام زمانه درخصوص تیره بختی های حکمتیار در آستان قدرت را مورد بحث قرار داده می نگارد:

« مشخصآ این جریانات، روزهای آغازین است.» هنوز میان پیاله ولب های حکمتیار امکان لغزش های فراوان وجود دارد. او در سال ۱۹۹۲ ترسایی تقریبآ همه قدرت را در کابل بدست آورد، اما احمد شاه مسعود او را درهم شکسته و از دایره قدرت بیرون ساخت.

زمانی که مقاومت ها علیه مجاهدین برانگیخته شد،آی اس آی ترجیح داد تا به عوض حکمتیار طالبان را برسکوی اقتدار برساند.زمانی که رژیم طالبان سقوط نمود،حکمتیار برای بازگشت به سوی قدرت تلاش نمود، اما (آی اس آی) او را به روز مبادا نگه داشت. این می تواند آخرین تلاش حکمتیار برای حصول قدرت در کابل باشد.

هرگاه او از خود خواهی ها وحقایق گذشته افغانستان نیاموزد، بازتاب آن انسداد همیشه گی روزنه امید برای این جنگ سالار افغانستان خواهد بود»

 

                                                                              ***

 

لمحهه ازاین قلم

 

در گستره چهار دهه بحران ویرانگر افغانستان به ویژه دردرازنای جنگ سرد،حکمتیار یکی از مرکزی ترین مهره سیاسی بوده است که‌ با سرمایه گذاری وحصول شصت‌ درصد حمایت مالی،لوژیستیکی و تسلیحاتی غرب ومتحدین به ویژه پاکستان ، در خطوط راهبردی آنها رزمیده وبرقول  بهادراکمار ، در آستانه ورود به دهلیزگاه اقتدار سیاسی ، مستدام ستاره اقبال اش افول نموده و همه هزینه های سیاسی درچرخش رخدادهای غیرمنتظره برباد شده است‌.

اخیرآ در آشفته بازارحکمروایی اشرف غنی و اوج شکست ونفس گیر شدن ارتش امریکا درجنگ افغانستان،حکمتیار ظاهرأ بوسیله نیروهای نامریی تحت عنوان عملیه صلح در کابل فراخوانده شد، مدتی ظاهرآ ستاره اقبال او در آسمان ظلمانی میهن به طرز خیره تابیدن گرفت،اما حکمتیار در سمت مخالف عقربه تاریخ گام گذاشته، درهم رنگی با تیم ارگ و دنباله روی سیاست ناکام کاخ نشینان ، با بلند پروازیهای بی پشتوانه ملی ، و افروختن مشعل نزاع های قومی،گرایشات استبدادی وتک محوری وصف بندی های سیاسی، چنان جویی را شکل داد که باعث واکنش های جدی درچهار سمت افغانستان و ماورای مرز ها گردید‌.

آگاهان سیاسی معتقد اند که صف بندی های اخیر در افغانستان چنان وضعی را پدید آورده است که هیچ قدرتی دیگر قادر نخواهد بود تا باردیگرطرح های استراتیژیکی واسارت بار خویش را با گزینش مهره های دل خواه با توجه به رخدادهای میدانی افغانستان تحقق بخشد.

قایق اقتدارجویانه حکمتیار زمانی در کرانه دریای کابل و در جوار کاخ و تحت سایه ناتو لنگر انداخته است،که برای پایان عمر سیاسی رژیم هوادار غرب، باتوجه به  وزش بادهای شمال و جنوب وخیزش غوغا های فزون بخش درون نظام ،شمارش معکوس آغاز شده است ‌.

سوال اساسی اینجاست که آیا امریکا برای رژیمی که سراپای آن را رشته های سرطانی تنیده ، و درحالت نزع است ،هزینه خواهد کرد؟ هرگاه پاسخ منفی است ،آیا از آدرس پیشینه، گزینش الترناتیف همرنگ با فقدان ساز وبرگ سیاسی، نظامی واجتماعی وتحولات میدانی درهوای آرامش قبل از طوفان و دگرگون سازی نقشه ها و سیستم پیشین گمارش زعامت وتحمیل آن بالای ملت ممکن است؟

یکی از سوالات دیالکتیکی که اقبال حکمتیار را در آستان اقتدار فرضی در کابل مخدوش می سازد ، چرخش فصل وموسم تاریخ است:

مقدرات سیاسی او باتوجه به رخدادهای جهانی ، ومنطقه وی بویژه انکشافات خاورمیانه و انهدام پایگاه های تروریستی در سوریه وعراق که بزرگ ترین سرمایه گذاری غرب و ارتجاع عرب را باخود داشت،از انسداد دیباچه احتمالات تاج گذاری حکمتیار سخن گفته و از پایان دورهه حاکمیت انحصاری ،بنیادگرایی، افراط گرایی،وهراس افگنی مژده می دهد وبر نظام عدالت ، دادخواه ومردم سالار،بر آزادی واستقلال وخود ارادیت وهمبسته گی ملی سخن میراند.

در شرایط که به طرز بسیار ساده وبه خاطر تحقق اهداف ناپاک بیگانه سرنوشت میهن به کف دست نظامیان خون آشام پاکستان گره خورده وکشور در یک تبانی جنایتبار توسط اشغالگران واستعمار گران برای دشمن اش به فروش رسانیده می شود،افغانستان به یک دولتمرد شجاع، آزادی خواه ومیهن دوست و رهبر ملی نیازمند است‌.

در ناکجا آباد موجود، در فرایند شکسته گی پُل های همگرایی ملی ، در شکارگاه تیکه داران قومی ، مذهبی و زبانی ،افغانستان ، در اوج شیوع طاعون تروریزم در کشور، به مهندسی  نیازمند است تا این پاره گی ها را ترمیم نماید نه منهدم ،اینست اراده ملی مردمان زخم آلود افغانستان!

اینست شعار زنده گان برخاسته از خاکستر جنگ.

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ۲۳۰۷