نوبت عـربستان سعـودى فـرا رسيد

اشرف شهکار

مجلس سناى امريکا از جمع نود وهفت عضو حاضر جلسه ، نود شش سناتور در يک فيصله غير مترقبه قانونى را پاس کردند که به موجب آن زمينه اقامه دعوا را به خانواده هاى قربانيان حملات يازده سپتامبرعليه عربستان سعودى مى گشايد . جان کريا کو از موسسه مطالعات سياست گذارى امريکا گفت که شواهد کافى در داد گاه قضايى امريکا وجود دارد و ثابت شده است که سفير عربستان سعودى درامريکا ( بندر ابن سلطان) و نيز از قونسلگرى عربستان سعودى در لاس انجلس حمايت پولى براى عمليات يازده سپتامبر صورت گرفته است و تاکيد کرد که در گزارش بيست و هشت صفحه اى که اخيراً منتشر شد نشان مي دهد که دولت عربستان سعودى درحادثه يازده سپتمبر دست کامل داشته است.
براساس اين فيصله و قانون متضررين يازده سپتمبر نزديک به سه عشاريه سه (۳،۳) تريليون دالر را مي توانند از جانب عربستان سعودى غرامت بدست آورند .
در حال حاضر عربستان سعودى هفتصدو پنجاه (۷۵۰) ميليارد دالر سرمايه گذارى که از آن جمله يکصدو نزده (۱۱۹) ميليارد دالر آن به شکل اوراق قيمت دار در خزانه و بانک هاى امريکا وجود دارد که همه آنها بلاک شده و به غرامت داده خواهد شد.
اين تصميم به اتفاق آراى مجلس سناى امريکا حق ويتو را نيز از ريیس جمهور حذف کرد و بدين گونه بر مناسبات هفتاد ساله امريکا با عربستان سعودى که يک مهره و مرکز اجراى دستورات امريکا در منطقه بود نقطه پايان داد.
بنابرين فصل سخت و دشوارى براى آل سعود گشوده شد، درگيرى اين کشوربا کشورهاى همجوار ومنطقه ، مداخله و سرمايه گذارى آن براى سقوط و ضعيف ساختن نظام هاى دموکراتيک و مردم سالار ، زمام داران و رژيم اين کشور را به متنفر ترين کشورها مبدل ساخته به مثابه مرکز وهابيت بيش تر در معرض خطر قرار داده و همچنان گرفتن غرامت جنگى ، بى توجهى امريکا به تقاضاى خريد سلاح از طرف آل سعود ، عربستان سعودى را از هر طرف هدف تيرباران قرار داده و اين حقيقت متبارز شد که زمانی که منافع امريکا جهانخوار مطرح باشد ، بستن و داشتن پيمان ها فردايى را در قبال نخواهد داشت. فردا نشان خواهد داد که عربستان سعودى در گرداب هاى فراوانى غرق خواهد شد و ثمر آله دست بودن را با قيمت فراوان خواهد پرداخت .

  بامداد ـ  سیاسی ـ ۵/ ۱۶ـ ۰۸۱۰

پاکستان در سراشیب غروب

 

عارف عرفان

در بستر رخدادهای جهانی ، ومنطقه وی کشورتروریست پرور پاکستان به مثابه معهد تروریسم جهانی آهسته آهسته رخ از نقاب بیرون کشیده وچهره واقعی و وحشت بار خویش رابرای منطقه وجهانیان می تاباند.

با استخوان بندی مجموع رخداد ها، کنش ها و واکنش های جهانی  و منطقه وی که زنجیره حوادث را برای تعین مقدرات سیاسی پاکستان شکل می دهد، تصویری رخنمایی می نماید که می توان در درازنای یک خط سرنوشت ساز رخساره ویران ورو به فنای پاکستان را به تماشا نشست.

تغییرسیگنال در دیپلوماسی قصرسفید:          

  • اخیرآ ودر پی تشدید صدور تروریسم جهانی از سوی پاکستان ، دو تن ازقانون ‌گذاران امریکایی لایحه ‌ای را به کانگرس امریکا معرفی کردند که در آن پاکستان را به عنوان کشور حامی تروریسم برگزیده ‌اند. این لایحه به حکومت امریکا سفارش می ‌دهد که تا مدت چهار ماه به گونه رسمی خواهان درج نام  پاکستان در فهرست کشورهای حامی هراس‌افگنان شود. درخصوص این طرح نماینده گان کنگره اظهار داشتند که :« اکنون زمانی آن فرا رسیده است که باید مساعدت های پولی را برای پاکستان به خاطر خیانت اش متوقف ساخته ؛ وآن کشور را به خاطر حمایت از هراس افگنی به حیث کشور حامی تروریسم معرفی کنیم. » به دنبال این طرح در وبگاه قصر سفید برای تکمیل جنبه های حقوقی آن که حاوی یک صد هزار امضا است، نزدیک به دوصدهزار امضا جمع آوری گردید. در متن این دادخواست گفته شده بود:  « این دادخواست برای مردم امریکا،هند و دیگرانی که ازحمایت تروریسم پاکستان رنج می برند خیلی مهم است.»
  • در یک انکشاف دیگر بنا برقول روزنامه نیویارک تایمز ، خانم هیلاری کلینتون کاندید ریاست جمهوری امریکا در یک جلسه خصوصی در ایالت ویرجینیا تشویش و نگرانی خویش را از موجودیت زرادخانه اتمی پاکستان ابراز نموده خاطر نشان ساخت:  « ما درین ترس زنده گی می کنیم که آنها ممکن است کودتا کنند ،افراط گرایان دولت را بگیرند به تسلیحات هسته ای دست بیابند وعاملان انتحاری هسته ای بوجود آیند بنا براین سناریوی تهدید کننده تر ازین نمی تواند وجود داشته باشد ».

اتحادیه اروپا وبرپایی تحریمات علیه پاکستان                     

در جغرافیای بلوچستان به مثابه نقطه استراتیژیک ومنظرگاه مهم ، رویاهای نرندرا مودی صدراعظم هند در مسیر حقیقت انکشاف یافته، چنانچه برقول منبع « آسیا تایمز آنلاین » به دنبال اعتراض گسترده « هوادارن جنبش آزادیبخش بلوچستان»  در مقابل کاخ مرکزی سازمان ملل متحد در نیویورک که درآن جنایات پاکستان به خاطر سرکوب خلق بلوچ و قتل و کشتار بی رحمانه آنها به وسیله آن دولت ونقض حقوق بشر از سوی آن کشور به نمایش گذاشته شد ، قرار است تا اتحادیه اروپا تحریمات اقتصادی و سیاسی را علیه اسلام آباد وضع نماید. در این خصوص معاون اتحادیه پارلمانی اروپا «Ryszard Czarnecki» خاطر نشان نمود که در صورت عدم تغییر رویکرد اسلام آباد در برابر مردمان بلوچستان ، ۲۸ کشور عضو اتحادیه اروپا به وضع تحریمات اقتصادی و سیاسی علیه دولت پاکستان توسل خواهد جست. معاون اتحادیه اروپا در حالی که همبسته گی خویش را با مردم بلوچستان اعلام داشت اظهار نمود«  پاکستان دارایی دو چهره می باشد یکی چهره ریایی که برای جهانیان به نمایش می گذارد؛ و دیگر چهره  خشن و استبدای که در برابر مردمان خود به ویژه خلق های ستم زده بلوچ به نمایش می گذارد.» او ادامه داده افزود: « چون نظامیان ، حکمرانان اصلی نظام فدرالی در پاکستان اند ازین رو قابلیت تنظیم امور را در بلوچستان دارا نمی باشند .»

گفتنیست که درین بحبوحه با حفظ تهدیدات خواجه آصف  وزیر دفاع پاکستان ،  بگتی رییس حزب جمهوریخواه بلوچستان از مقامات سفارت هندوستان مقیم ژنیو خواستار پناهنده گی سیاسی شد که از طرف مقامات هند برایش پنهاهنده گی سیاسی اعطا گردید. این بدان معنی است که مسیر جنبش آزادیبخش خلق های ستمدیده وداغدیده بلوچ منبعد در دهلی کلید خواهد خورد و یک زخم خونچکانی را بر پیکر بیمار پاکستان فزون خواهد بخشید.

 بی نیاز از گفتار است که در حوزه راهبردی قصر سفید در راستای موقعیت « بندر گوادار » قبلا مامورین سیا  در خصوص تسلیح و آموزش نظامی «ارتش آزادیبخش بلوچ » سازوکارهای لازمی را به ثمر رسانیده است .گمان می رود که دهلی و قصر سفید در آینده های نزدیک در راستای منافع مشترک درین حوزه تدارکات اساسی را روی دست گیرند.

بازتاب تنش میان هند وپاکستان

دراوج صعود تنش های اخیر میان هند وپاکستان وبه دنبال عزم محکم صدراعظم هند برای منزوی ساختن پاکستان در پهنه جهان ، نشست  سارک   به دلیل نقش پاکستان در بی ثبات ساختن کشور های همسایه وحمایت از تروریسم وهراس افگنی برهم خورد ولطمه بزرگ و کارسازی را برای جایگاه پاکستان درقطار کشورهای جهانی به مثابه حامی تروریسم جهانی وارد نمود.

متعاقبآ در امتداد این خط تنش آلود در یک انکشاف دیگر نرندرامودی صدر اعظم هند گفت:  « آب و خون نمی تواند  یکجا وهمزمان به پاکستان جریان یابد .»
رسانه های هندی گزارش دادند که آقای مودی روز دوشنبه در نشستی به اشتراک مقام‌های ارشد حکومت هند به منظور بررسی "پیمان آب سند" با پاکستان، تصمیم گرفت که بهره‌گیری از آب دریاهای هند که بلاخره به پاکستان سرازیر می‌شود باید به حد اعظمی رسانده شود.
بر اساس این پیمان که در ۱۹ سپتامبر ۱۹۶۰ ترسایی میان دو کشور امضا شد، هند باید اجازه دهد که آب سه دریای شرقی آن کشور به پاکستان جریان یابد و نباید به حدی از آب این دریا استفاده کند که جریان آن به پاکستان کاهش یابد. دیده می شود که عقد قرارداد های تاریخی میان دوکشور در اوج زور آزمایی های نظامی رنگ باخته  و دولت پاکستان به سرعت در یک تنگنای محیطی وکمبود آب قرار می گیرد.


رزمایش مشترک روسیه - پاکستان  

در درازنای مناسبات خصومت آمیز شوروی سابق با پاکستان در امتداد سال های جنگ سرد ، تازه ترین مناسبات نظامی در یک چرخش استراتیژیک روسیه، با سفر وزیر دفاع روسیه در پاکستان در سال ۲۰۱۴ ترسایی برپاگردید و با انعقاد چندین قرارداد نظامی میان دو کشور استحکام یافت. رزمایش اخیر مشترک نظامی تحت عنوان « رزمایش دوستی سال ۲۰۱۶  » که از تاریخ ۲۴سپتامبر -۱۰ اکتوبر برنامه ریزی شده بود، اتفاقأ دراوج تنش های سرحدی وتدارکات نظامی میان هند وپاکستان براه افتید که در حوزه دیپلوماسی موجب ظهور سوالات جدید در مناسبات هند روسیه وباعث نگرانی مقامات هند از بابت احتمال این رزمایش در مناطق مورد منازعه کشمیر با پاکستان گردید.دولت پاکستان با کاربرد هنر سیاسی سعی نمود تا در بحبوحه کشمکش های نظامی باهند از رزمایش موجود سود برده وبه طرز تحریک آمیز در وخامت سیاسی میان هند - روسیه نقش اساسی ایفا نماید.

این در حالیست که اخیرآ دولت هند در راستای سیاست گذاری خویش در حوزه جنوب اسیا خود را با امریکا واسرائیل نزدیک ساخته است.

در یک چرخش دراماتیک سیاسی بر پایه منبع پایگاه انترنیتی «  آسیا تایمز » مورخ دوم اکتبر اخیرآ دولت روسیه حمایت خویش را از عملیات سرحدی و بمباران هوای هند در جوار خط مرزی با کستان اعلام نمود.

 سفیر روسیه در دهلی اظهار داشت : دولت روسیه همیشه در عملیات خط مرزی علیه تروریسم با هند بوده است .او اضافه نمود که دولت روسیه قبلا از پاکستان خواسته است تا گام های موثری برای قطع فعالیت های تروریستی در خاک پاکستان بردارد. او اعلام داشت که کشور مطبوعش از بمباران هوایی هند علیه گروه های تروریستی در خاک پاکستان حمایت می نماید. او ادامه داده افزود «  حق دفاع از خود برای هرکشور محفوظ است .»  سفیرروسیه همچنان برای هند اطمینان داد تا در خصوص رزمایش نظامی میان روسیه - پاکستان نگرانی نداشته واین رزمایش در مناطق مورد منازعه هند  -پاکستان در ساحه کشمیر اتفاق نخواهد افتید.

تبانی امریکا وپاکستان

در اوج جلوه های مناسبات تنش زای سیاسی میان غرب وپاکستان برجسته ترین نقطه که وجوه منافع مشترک این کشور هارا میتاباند وآنانرا حول معاملات سیاسی به چرخش میکشاند سرنوشت دردناک و خونبار افغانستان است .بنا بر قول منبع انترنیتی « آسیا تایمز » مورخ ۲۴سپاتمبر ۲۰۱۶ ،در نتیجه توافق میان امریکا وپاکستان توافقنامه صلح میان دولت کابل وحکمتیار انعقاد یافت.در مقالهٔ که به قلم نویسنده معروف «M.k Bahadrakumar »  نگاشته شده است گفته میشود:« اخیرأ امضای « توافقنامهٔ صلح » درکابل با یکی از رنگین ترین چهره های جهاد ، گلبدین حکمتیار در افغانستان ، نتیجه معامله میان امریکا وپاکستان میباشد» .این نویسنده اظهار می دارد که حکمتیار درحالی که یکجا با فامیل خویش در پاکستان بسر می برد، به حیث یکی از چهره های مخالف هند شهرت داشته و طوریکه کشور هند ازناسیونالیسم بلوچ، جریان  مخالف پاکستان، واضحآ دفاع می نماید، پاکستان در نظر دارد تابرای برهم زدن مناسبات هند- کابل از حضور حکمتیارسود برده وحکمتیارنیز این رویکرد را در آینده تضمین خواهد کرد.

اما افزون بر مدار  دید سیاسی نویسنده مطلب متذکره از نگاره این قلم،  ماورای عقد قرار داد صلح با حکمتیار، پهنای وسیعتری را احتوا می دارد:

با برهم خوردن اهداف و برنامه استراتیژیک غرب در خاور میانه به ویژه داغ ترین مراکز آن سوریه وعراق که هزینه های بزرگی را تا اکنون بلعیده است، مبتنی بر دخالت روسیه ،ایران ومتحدین شان برای سرکوب و انهدام  تروریسم در سوریه و انکشافات عراق  ،غرب در نظر دارد تا از یک سو برای حفظ و پناه  لشکریان شکست خورده  تروریستی جغرافیای امنی را دست وپا نموده ؛ و افغانستان را به مرکز تجمع و  آتشکده تمام عیار مبدل نموده  ودر کشمکش ها و رقابت های بزرگ با روسیه ،چین ،ایران و دسترسی به انبار های نفتی آسیای میانه از وجود حکمتیار برای گشایش یک دهلیزعبوری استفاده اعظمی نماید. آنچه که پاکستان ازین معامله انتظاردارد تسط سیاسی برقلمرو آینده افغانستان است که درین چشم انداز می توان یک دورنمایی تاریک و آتشفشان های بزرگ نبرد دامنه دار را در جغرافیای افغانستان شاهد بود.این رویکرد راوی این دیدگاه است که هنوز نبرد سرنوشت ساز با دخالت و رویاروی مستقیم وغیر مستقیم ابرقدرت های جهانی ومنطقه وی  به صورت کل در افغانستان راه اندازی نشده و احداث این معبرگاه نبرد سرنوشت ساز که قامت جهان آینده را مشخص می سازد ،در مراحل مقدماتی خویش قرار دارد.

هرگاه استنتاج این راهبرد را در یک آزمایشگاه نوین  سیاسی به تحلیل کشانیم میتوان آنرادر انکشافات اخیر سقوط ولایت کندز دریافت.  که به گفته مشهور دومین مغز متفکر جهان آقای اشرف غنی که پس از نخستین دور سقوط ولایت کندز ارشاد فرمود : « در کندز اوضاع تحت کنترول است  » ،  بتوان نخستین میوه های نارس را از درخت معاهده صلح دولت کابل با حکمتیار که تحت سایه نفوظ امریکا- پاکستان انعقاد یافت،چییدن گرفت!

اما باتوجه به رخداد های جهانی این پایان تاریخ نیست.برحکم شهادت زمان افول تروریسم وبنیاد گرایی در پهنه جهان آغاز یافته است . تازه بشریت به ماهیت اصلی تروریسم وریاکاری های حامیان آن پی برده اند، رستاخیز جهانی با حمایت گسترده دولت ها وملت ها برای برچیدن پایگاه های تروریستی براه افتیده ودرین برنامه دولت خونتا وآتش افروز پاکستان جایگاه اول را در لبه این پرتگاه اشغال نموده است. ما در آینده های نه چندان دور شاهد آتشفشان های بزرگ و به خاکستر تبدیل شدن این مرکز شرارت جهانی یعنی دولت دوزخی پاکستان خواهیم بود.

 بامداد ـ  سیاسی ـ ۴/ ۱۶ـ ۰۸۱۰

 


امضاى یک جانبه موافقت نامه در فضاى عدم اعتماد ، رسوایى و شرم بزرگ

با امضاى این موافقت نامه حکومت دو سره به سه سره تبدیل می شود!


اشرف شهکار

حبیب الرحمن حکمتیار فرزند گلبدین حکمتیار در یک مصاحبه مضحک  و مغرورانه خود با تلویزیون طلوع به تاریخ بیست و شش سپتامبر گفت قرار است روز پنجشنبه  در یک گردهمایى بزرگ در ارگ افغانستان به اشتراک اشرف غنى رییس جمهور، شوراى امنیت ، هیات اجراییه ، مقامات بلند پایه دولتى ، اعضاى کابینه ، نماینده گان پارلمان و شوراى صلح موافقت نامه صلح را در عدم حضور حکمتیار ، رییس جمهور امضا کند ، آیا این قدر تشریفات و آن هم به امضاى رییس جمهور درعدم حضور و اعتماد حکمتیار ضرور است .
فکرمی شود که هنوز اعتماد کامل بر اجراى موافقت نامه صلح از جانب حکمتیار وجود ندارد ، صلح با یک سر باند شرارت پیشه را دولت به گدایى می گیرد تا در کنفرانس بروکسل وانمود نماید که گویا یک گره کلیدى صلح را به عنوان دستاورد باز کرده است ، سوال در این جا است که آیا امضاى این موافقت نامه  باز کردن یک گره و دستاورد خواهد بود ؟ و آیا این معامله تا اخیر ادامه خواهد یافت ، آیا حکمتیار از پاکستان اجازه خواهد یافت تا به کابل بر گردد ، یا معامله و قرار داد به گونه ایجاد پست هیات اجراییه خواهد بود که هر چند روز بعد طشت رسوایى و نفاق یکدیگر را به بازار عرضه خواهند کرد و یا اینکه شوراى صلح حکمتیار را تا ارگ خواهد آورد و به سرنوشت بچه سقاو یا از دید یک تعداد دیگر خادم دین رسول الله و یارانش مواجه خواهند ساخت.
جان مساله بر سر پنج ماده موافقت نامه با حکمتیار است :
-  خارج ساختن نام حکمتیار و سایر مجرمین اش از لست سیاه ملل متحد .
-  براى هشتاد هزار لست تدوین شده شرارت پیشه ها ى حزب اسلامى ، دادن امتیازات مادى و معنوى.
- متمرکز کردن افراد حزب اسلامى به طور خاص درسه ولایت کشور و امنیت تضمین شده حکمتیاربا  تامینات مادى.
- مصوونیت قضایى براى حکمتیار و سایر شرارت پیشه هایش .
 - رهایى لست تنظیم شده زندانیان ، اعم از ترورییستان و شرارت پیشه هاى حزب اسلامى که با اطمینان درین لست پاکستانى ها و جواسیس آنها ، جنگ جویان متوارى چیچینى ها و عرب ها ، ترورییستان ازبکى و تاجیکى نیز شامل مى باشند .
که این پنج ماده جنجالى با امتیازات غیرمعمول را جانب دولت بعد از چانه زنى پذیرفت. سوال برسر اینست که آیا حکمتیار و هوادارانش برعملى شدن این پنج ماده دست خواهند یافت و با وجود امضاى شوراى صلح با هیات حکمتیار ، هنوز هم ضمانت هاى اجرایى این موافتنامه را جانب حکمتیار و دستور دهنده هاى پاکستانى اش بعید می داند و مى اندیشند که آیا پانزده کشورعضو شوراى امنیت اسماى جنایت کاران جنگى ، قاچاق بران حرفوى ، ترورییستان حرفوى و سازمان هاى ترورییستى را که به اتفاق ارا شامل لست سیاه ملل متحد ساخته اند وبه موجب آن تمام اعضاى سازمان ملل متحد نیز مکلفیت دارند تا در سیر و سفر شاملین این لیست ، منجمد ساختن دارایى و منابع پولى آنها مشارکت کنند ( اینکه پاکستان ، ایران ، قطر، ترکیه و عربستان سعودى در طى این سال ها این جنایت کار و دفاتر و افراد آن ها را نگاه داشته و تمویل و تجهیز نموده) سوال جداگانه است ، آیا به خواست سران ارگ نام آنها از لست سیاه ملل متحد حذف خواهد شد ، یا کدام بازى دیگر خواهد بود .
آیا دولت حق دارد تا مصوونیت قضایى به حکمتیار و اشرارش بدهد ، مصوونیت قضایى حق سران کابل نیست و حتا دین اسلام نیز حق مردم ، عزت و ناموس و مال مردم را حق مدعى می داند .
آیا دادن امتیاز به هشتاد هزار لست تنظیم شده حکمتیار تاراج و بخشش مال بیت المال نیست. آیا رهایى جنایتکاران از زندان حق نظام کابل است . ایا این ماده جنبه عملى خواهد یافت و براى انسجام این کار چقدر آرگاه و بارگاه دیگر از خون ملت ساخته خواهد شد ، منبع پولى آن از کجا خواهد شد . روى این هم سوالات است که استخبارات پاکستان هنوز اجازه ورود حکمتیار را به کابل صادر نکرده است . همین گونه سوالات دیگر جانب امضا کننده را همچنان به تشویش انداخته است که :
آیا حکمتیار و افراد او با این همه امتیازات به قانون اساسى احترام خواهند گذاشت ، آیا حکمتیار به اساس اطمینان طالبان را به میز مذاکره با دولت خواهند کشاند در حالیکه « صداى جهاد » نشریه انترنیتى طالبان در مورد توافقنامه حزب اسلامى نوشت که :(حکمتیار با ترک جهاد نه تنها با غضب خداوند روبرو خواهد شد بلکه وى یک جنایت بزرگ را نیز مرتکب شده است ) ، در حالی که حکمتیار وعده گذاشته که نفوذى که در میان طالبان دارد ، آنها را نیز به سوى دولت خواهند آورد، آیا این حرف هاى طالبان وعده هاى حکمتیار را بى اعتبار نخواهد ساخت. آیا حکمتیار که مخالف حضور کشورهاى خارجى بوده حالا در زیر سایه و دستور و امنیت آنها موافقت و زنده گى خواهد کرد .
استاد سیاف که بعد از مریضى درهند بر سر زبان آمد اولین سخنانش این بود که مخالف موافقت نامه با حکمتیار و طالبان است و او هم که از یک جعمیت ناراضى نماینده گى می کند ، به خلا هاى دیگر نخواهد افزود . آیا فصل نو رویارویى با حریف هاى جهادى اش در کابل و سایر ولایات گشوده نخواهد شد زیرا نماینده گان حزب اسلامى اعلان کردند که در انتخابات ریاست جمهورى و پارلمانى از همین اکنون آماده می شویم و بر برگشتاندن سلسله کمپ هاى حزب اسلامى از پاکستان تاکید دارد تا تناسب را به سود خود عوض کند .
فرزند حکمتیار در مصاحبه خود گفت که شاخه هایی که توسط حزب اسلامى در افغانستان ایجاد گردیده بود یک ضرورت ما بود و اکنون همه ما یکى هستیم ، ارغندیوال ، قوماندان الماس ، سباوون ، ابراهیمى رییس ولسى جرگه ، قطب الدین هلال که رهبر همه شان حکمتیار است و ضرورت به انتخابات نداریم و ا ز همین اکنون شخصیت هاى متذکره خود را خلع قدرت کرده است .
درمجموع این موافقت نامه با وجود آنکه کابل یک دستاورد اعلان کرده و تکرار خواهد کرد مطمینا فصل جدیدى از تشنجات و بدتر از حکومت دوسره را آغاز گر خواهد بود و به دشوارى ها و زخم هاى مردم ما افزوده خواهد شد و همانگونه که تاریخ را درکشور ما عقب برگردانیده اند ، فردا را مکدرتر وجفا را در حق مردم ما عمق بیش تر خواهند داد . وگردهمایى یک جانبه و امضاى یک جانبه اگر هم حکمتیار از طریق اسکایپ داخل شود شرم و رسوایى عالم براى حکومت دوسره که سه سره خواهد شد ثبت دل تاریخ خواهد گردید.

بامداد ـ  سیاسی ـ ۳/ ۱۶ـ ۲۸۰۹

نزاع بين اعراب و اسرایيل تمام ناشدنی است

گفت و گویی با آیلین پاپیه، تاریخ‌ نگار و استاد دانشگاه بریتانیا

برگرداننده : محمدعلی عسگری

آیلین پاپیه، تاریخ‌ نگار و استاد دانشگاه «اکستر» بریتانیاست. او در این گفت ‌وگو ضمن اینکه به سیاست‌های افراطی و یک‌ جانبه‌ گرایی بنیامین نتانیاهو، نخست‌ وزیر اسرایيل، می ‌تازد، این مساله را مطرح می‌ کند که با سقوط جنبش‌های بهار عربی و روی ‌کارآمدن داعش، اسرایيل دیگر هیچ نگرانی‌ ای نسبت به کشورهای عرب ندارد. او می ‌گوید تا زمانی که آپارتاید و استعمارگری در اسرایيل وجود دارد نمی ‌توان نسبت به تحقق ایجاد دو دولت یا حتا یک دولت با دو قومیت خوش ‌بین بود.

پرسش : کابینه نتانیاهو اخیرا ساخت واحد‌های شهرک ‌سازی جدید در کرانه باختری را تصویب کرده است. سیاست‌مداران اروپایی و امریکایی همچنان بر راه‌حل دو دولت تاکید دارند. تا چه حد این تصورات در چنین شرایطی واقعی و تا چه حد خیالی است؟
پاسخ : من این تصورات را واقعی نمی ‌بینم. راه‌حل دو دولت از سال ٢٠٠٠ ترسایی یا پیش از آن هم واقعی نبود. دلیل آن هم اینکه هیچ‌ چیزی روی میز تغییر نکرده است. هم‌ اینک بخش‌های زیادی از کرانه باختری در اختیار شهرک‌ نشینان است. تشکیل یک دولت فلسطینی در چنین شرایطی غیرممکن است.
یک دلیل دیگرش اینکه حتا اگر طرفین بخواهند چنین طرحی را پیاده کنند تا زمانی که نزاع بین اسرایيلی‌ها و فلسطینی‌ها وجود دارد، چنین طرحی جواب نمی‌ دهد. راه‌حل دو دولت، مشکل نزاع اعراب و اسرایيل را حل نمی ‌کند؛ زیرا اسرایيلی‌ها و فلسطینی‌ها به صورت شهروندانی با حقوق مساوی زنده گی نمی‌ کنند . مشکل اصلی این است که یک نظام آپارتاید و استعماری شهرک‌ سازی وجود دارد. از آن گذشته اسرایيل مشغول پاک‌ سازی نژادی فلسطینی‌هاست و قبلا هم این کار را می ‌کرده است. این مشکلات را نمی‌شود از طریق تشکیل دو دولت حل کرد. به‌جای این ها باید بر ساختاری سیاسی تاکید کرد که این استراتیژی‌ها و ایدیولوژی‌ها را متوقف کند و بر روابط تاریخی بین فلسطینی‌ها و یهودیان تاثیر بگذارد.
پرسش :شما برای ایجاد یک دولت با دو قومیت تلاش می‌کنید. تصور شما از چنین راه‌ حلی در این شرایط چیست؟ چنین دولتی چه گونه می‌خواهد زنده گی روزمره‌اش را پیش ببرد؟
پاسخ : من شک دارم که تشکیل چنین دولتی نیز امکان ‌پذیر باشد. من نمی ‌دانم شکل یک دولت واحد چه گونه خواهد بود. باور ندارم که یک دولت با دو قومیت بهترین راه‌حل باشد. زیرا انگیزه‌های قومی نزد هر دو طرف خیلی قوی است. به‌ سختی می‌ توان تصور کرد چه گونه می‌شود در چنین دولتی زنده گی کرد. فقط مطمینم ما به سمت نمونه‌ ای نزدیک به این حرکت می‌ کنیم.
در شرایط کنونی اسرایيل برتمام سرزمین‌ های تاریخی فلسطین حکومت می ‌کند.  فلسطینی‌ها تحت قوانین اسرایيل زنده گی می‌ کنند و درعین‌ حال باید انواع سرکوب ‌ها را متحمل شوند. یکی از بدترین سرکوب‌ها وضعیت غزه است که مردم دارند خفه می ‌شوند. همچنین شرایط هولناکی بر مناطق « الف» و « ب » در کرانه باختری حاکم است. به ‌گونه‌ای که افراد از هرنوع آزادی‌ای محروم هستند. آنها اجازه ندارند با آزادی در داخل این مناطق یا خارج از آن تردد کنند. کمااینکه شرایط مشابهی بر مناطق « ج » حاکم است. این نه یک دولتی است که می ‌خواستیم و نه دو دولتی که می ‌خواهند.
ما می‌دانیم چه نمی ‌خواهیم و این خیلی مهم است. نمی‌ خواهیم فلسطینی‌ها سرزمینشان را از دست بدهند. نمی‌خواهیم تبعیض نژادی علیه آنها وجود داشته باشد. نمی ‌خواهیم منازل شان تخریب شود، نمی ‌خواهیم به زندان انداخته یا اخراج شوند یا بدون هرگونه محاکمه ‌ای به قتل برسند.
وقتی از این منع‌ها شروع کنیم، گام بلندی برداشته‌ ایم و آن تاسیس یک دولت مشترک است. ضرورتی ندارد که آن را راه ‌حل یک دولت بنامیم. این یک مبارزه عادلانه برای حقوق فلسطینی‌هاست. وقتی این حقوق تامین شود( یکی از این حقوق نیز حق بازگشت آواره گان است) ما تصور مثبتی نسبت به زنده گی مردم در یک شرایط عادلانه و مساوی خواهیم داشت.
پرسش : شما از واژه «آپارتاید» و «استعمار شهرک‌ سازی» استفاده می‌ کنید. در اروپا استفاده از چنین اصطلاحاتی سخت است. چرا شما از این اصطلاحات استفاده می‌کنید؟
پاسخ : درست است. به‌ کاربردن این اصطلاحات دشوار است. دلیل آن هم اینکه شما تلاش می ‌کنید کارهایی را توصیف کنید که اسرایيل سال‌هاست می‌ خواهد آنها را پنهان کند، اما من اعتقاد دارم خیلی از مردمان می ‌دانند چه اتفاقی افتاده است. کسی نمی‌ تواند این ها را دموکراسی بنامد. همان ‌طور که کسی نمی ‌تواند ریشه‌ های ایدیولوژی اسرایيلی‌ها را انکار کند. استفاده از کلمه مناسب و جدید به معنای به ‌چالش‌ برخاستن با اصطلاحات قدیمی است. این جدالی بین روشنفکران و فعالان است. به اعتقاد من، ما از طریق کاربرد این واژه گان نتایج بهتری می ‌گیریم.
شهرک‌ سازی استعماری حرکتی است که اروپایی‌ها شروع و بعدها به دلایل مختلف آن را رها کردند. این حرکت کسانی است که ساکن جایی نیستند و می ‌خواهند ساکن شوند. اروپایی‌ها در امریکای ‌شمالی، استرالیا، نیوزیلند و... دست به چنین کاری زدند. به این روش آنها بر ساکنان اصلی غلبه پیدا کردند و مرتکب کشتار‌های جمعی شدند. در جنوب افریقا اما نظامی مبتنی ‌بر آپارتاید تاسیس شد که دست به پاک ‌سازی نژادی می‌ زد. اعمال و رفتار آنها کاملا شباهت به شهرک‌ نشینان اسرایيلی در فلسطین دارد. ازاین ‌رو توصیف اعمال آنها به یک حرکت استعماری دارای اساسی علمی است. بسیاری از کشورهای جهان از فعالیت‌های استعماری شکل گرفته‌‌ اند، اما اسرایيل تنها رژيمی است که این مساله را انکار می ‌کند.
مطالعات زیادی که در سال‌ های اخیر شده، سیاست آپارتاید اسرایيل را کاملا عیان کرده است. البته بین اسرایيل و افریقای‌جنوبی تفاوت‌هایی وجود دارد، اما درعین‌ حال محورهای مشترکی نیزهست که نمی ‌توان آنها را نادیده گرفت. آپارتاید تنها یک نمونه ندارد، اما محور مشترک همه انواعش این است که برابری انسان‌ها را نمی‌پذیرد.
 پرسش : در سال‌های گذشته ما شاهد انقلاب‌های عربی بودیم. موضع اسرایيل در برابر این تغییرات چیست؟

پاسخ :به باور من اسرایيل در ابتدا خیلی نگران بود. به‌ خصوص اینکه می‌ دید این تغییرات ممکن است دموکراتیک باشد چون یک جهان عرب دموکراتیک بدترین سناریو برای اسرایيل است. زیرا در آن صورت ملت‌ ها از دولت‌های شان می‌ خواستند نقش پررنگ ‌تری درباره فلسطین داشته باشند. از آن گذشته اسرایيل جایگاه ویژه‌اش را در خاورمیانه از دست می ‌داد؛ جایگاهی که تا امروز از آن خیلی استفاده کرده است.
اما الان این احساس وجود دارد که نظام‌ های سرکوب گر دوباره برگردند. حتا نظام‌هایی که بیشتر از گذشته سرکوب می ‌کنند؛ مثل مصر و .... این ها به ‌نفع اسرایيل است. اسرایيل همچنین از ظهور داعش خیلی استفاده می ‌کند چون با دیدگاه این رژیم تناسب دارد و نگاه‌ها را از مساله فلسطین منحرف می ‌کند. داعش درعین‌ حال همان صورتی را از اسلام ارایه می‌ دهد که اسرایيل آرزویش را داشت. کمااینکه اسرایيل به این وسیله می ‌تواند این‌ طور وانمود کند که «آخرین سنگر» غرب در خاورمیانه است.
پرسش : در همین رابطه تحولات مرتبط با ایران هم مهم است. بعد از توافق ‌نامه هسته‌ای و برداشتن تحریم‌های اقتصادی، به نظر می‌ رسد اروپایی ‌ها و امریکایی‌ها از روابط شان با ایران راضی هستند. آیا این مساله برای اسرایيل هم راضی‌کننده است، به‌ خصوص اینکه نتانیاهو بارها ایران را تهدیدی بزرگ ‌تر از داعش معرفی کرده بود؟
پاسخ : در این رابطه باید رژيم نتانیاهو را از شهروندان عادی اسرایيل جدا کرد. چون اکثر اسرایيلی‌ها شب را راحت می ‌خوابند و ترسی از ایران ندارند. آن تبلیغات هراس‌انگیزی که نتانیاهو داشت، موفق نبود. رییس موساد به‌همراه تعدادی از مقامات امنیتی اسرایيل گفتند ایران دیگر برای ما خطری نیست. نتانیاهو نه‌ تنها از توافق هسته‌ ای خوشحال نبود ؛ بلکه بسیار هم ناراحت بود. زیرا پیش از آن ایران موضوعی بود که اذهان را از اوضاع فلسطین منحرف می‌ کرد.
 پرسش : در شرایط کنونی ما ملاحظه می‌ کنیم تعدادی از دولت‌های سنی عرب سقوط کرده‌‌اند و برای همین ایران در آینده یک بازیگر باثبات خواهد بود. آیا به اعتقاد شما ایران می ‌تواند نقش مهمی در مساله فلسطین داشته باشد؟
پاسخ : در برابر ایران فرصت‌های زیادی هست. این کشور می‌ تواند نقش مهمی به‌ خصوص در سوریه، عراق و فلسطین داشته باشد. درست است که دولت‌های سنی شکست خوردند، اما فراموش نکنید که نزاع بین شیعه و سنی به ‌نفع اسرایيل خواهد بود. ازاین‌ رو هر قدرت سیاسی با نفوذی که خواستار ثبات خاورمیانه و کمک به فلسطینی‌ها باشد، باید از این اختلافات دست بردارد.
 پرسش :  خاورمیانه دینامیسم سریع و متغیری دارد به‌ گونه‌ای که در یک شبانه ‌روز همه چیز می ‌تواند در آن عوض شود برای همین نمی ‌شود آینده‌اش را پیش ‌بینی کرد. اسرایيل با این‌همه تغییرات چه می‌کند؟‌
پاسخ : در شرایط کنونی یک جريان دست ‌راستی بر اسرایيل حکومت می ‌کند. بنابراین هیچ فرصتی برای روی ‌کار‌آمدن یک جریان دست‌چپی یا لیبرال در آینده نزدیک وجود ندارد. رویکرد سیاسی اسرایيل درحال ‌حاضر همان چیزی است که در کل وجود دارد. این رویکرد بی ‌نهایت مهم است. هدف از این رویکرد تاسیس یک رژيم ایدیولوژیک نژادی ( همان اسرایيل بزرگ ) است که بیانگر اسرایيل به شکل عام باشد. حتا این رویا برای آنها از دموکراسی اهمیت بیشتری دارد. حتا اهمیت آن از حفظ روابط با بقیه کشورهای جهان نیز مهم‌ تر است. اسرایيل در همین حال تلاش می کند هرطور شده خود را از فلسطینی‌ ها خلاص کند.
اسرایيل به‌ خوبی می ‌داند که با حاکمان عرب خاورمیانه چه گونه باید برخورد کند، اما مشکل در این است که جهان را سیاست‌ مداران بوالهوس نمی‌ سازند. درواقع جنبش‌های حقوقی و سازمان‌های مدنی متعددی در سراسر جهان هستند که در تکوین آن نقش دارند. امروزه اینترنت هست و ملت‌های اروپایی و امریکایی از سیاست‌های اسرایيل ناراضی هستند. اسرایيل باید این واقعیت‌ها را درک کند. درست است که قدرت نظامی و اقتصادی‌اش را دارد، اما این کافی نیست و رفته ‌رفته حمایت یهودیان را هم از دست خواهد داد.
نخبه گان حاکم در اسرایيل باید این سوال را از خود شان بپرسند که « چه گونه اسرایيلی را در آینده می‌ خواهند؟» از بدشانسی اینکه آنها چیزی را می‌ خواهند که بدتر از این است. به نظر می ‌رسد آنها رژيمی را می ‌خواهند که در آن آپارتاید باشد و حقوق فلسطینی‌ها را زیر پا له کند. این تصویر اسرایيلی است که آنها برای آینده می‌ خواهند. ازاین‌ رو مسوولیت تغییر این وضعیت برعهده همه جهانیان است. ایالات متحده آمریکا و اروپا باید از خودشان بپرسند با این شیوه‌ای که اسرایيل در پیش گرفته در آینده به کجا می‌رود؟ /منبع: قنطره

بامداد ـ  سیاسی ـ ۴/ ۱۶ـ ۲۸۰۹

معاملـه گـری با صلح

عـلی رستمی

صلح پدیده یی باارزش و اهداف معینی انسانی وبشری دارد که  توسط انسان ها برای تامین خواست ها وآرزوهای  جوامع بشری میان افراد ونیروهای سیاسی واجتماعی متخاصم بوجود می آید. در فضای صلح امیز است که انسان ها به  نعمات طبیعی دسترسی پیدا کرده وارزش های انسانی تحقق می پذیرد . به گفته مردم ما: « میوه شیرین زنده گی » می باشد . دراین مقطع تاریخی درکشورما که پیش از چهاردهه جنگ وخونریزی جریان دارد، صلح به مثابه قطره  آبیست که دربیابان گرم سوزان درگلوی تشنه ای چکانده شود!

جنگ های که، با بهانه های مختلف سیاسی ،گروهی وقومی ومنطقه وی درافغانستان شعله ور شده است، کشورهای خارجی به سطح منطقه و بین المللی ، برای تحقق اهداف اقتصادی وسیاسی ومنطقه وی خویش، نقش اساسی وتعین کننده  داشته  است. بر این اساس آنها جنگ برادر با برادر، قوم با قوم را تا سرحد کوچه وبازار درمیان مردم ستم دیده وبی چاره کشوربه انواع مختلفی دامن زده  و آنرا تشدید  وبه یک جنگ دوامداری خانمانسوز مبدل ساختند  و بدینگونه خساره های سنگین مادی ومعنوی را در کشورماتحمیل کرده اند .به اثر آن، شیرازه زنده گی وهویت تاریخی مردم مورد معامله تنگ نظران قومی وقبیله وی  قرار گرفته  ،هست و نه بود ارزش های تاریخی کشورما  در خطر نابودی کشانیده شده است. سرانجام « کارد را  چنان به استخوان » مردم رسانیدند، تا مردم به هرنوع  سازش با جنگ سالاران به خاطر صلح وختم جنگ کنار بیایند ، تا دوباره در فضای هموندی وهمنواعی وبرادری درپهلوی هم، زنده گی شرافتمندانه بکنند.مردم کشور ما درطول بیست پنج سال از سقوط دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان، اقسام رقم حکومت های تنظیمی را زیر شعار دین و مذهب ، با پوست ، گوشت و خون خویش تجربه کرده اند،که هیچ کدام انها جواب گوی ارزش های انسانی وشرافتمندانه انها نه بوده است .هرکدام به جای آنکه  وضع رابهترو خوبتر نمایند بدتر نموده و کشور را درباتلاق ناسامانی های مدنی غرق نموده، شیرازه هویت اصیل همدردی، برادری و وطن دوستی را در میان اقوام کشور بنا به خواست باداران بین المللی خویش صدمه زده ، وتلاش دارند آنرا کاملأازبین ببرند.

نیروهای مخالف دولت وجنگ سالار کوشش می نمایند  تا بوسیله  نیرنگ وخدعه  برای برآورده شدن مقاصد  سیاسی و اقتصادی ، به مثابه نیروی تاثیرگذاردرجامعه خود را مطرح  نموده ، می خواهند با استفاده از موقف  ضعیف و ناتوانی رهبری دولت که برای ازبین بردن جنگ وبرقرار صلح  در کشورموافق نه شده است، استفاده ابزاری نموده وخود را به مثابه نیروی توانمند، برای تضعیف  نیروهای مخالف مسلح دولت که هر روز به نام های مختلف، گاهی طالب و داعش سربلند می نمایند وانمود ساخته ، همکاری را درجهت تامین روند صلح  با دولت بربنیاد شرایط معینی که انعکاس دهنده منافع مادی ومعنوی شان می باشد ،ابراز می دارند.  این عمل بارها با نیروهای های مخالف وناراض  مسلح از دولت در دوران بعد از حاکمیت تنطیم های جهادی صورت گرفته که نتایج  آن موقتی و زمانی بوده ؛ و دوام نیافته هست.دراین اواخر بازهم بتاریخ  اول میزان ۱۳۹۵خورشیدی ، «توافقنامه  صلح » با حزب اسلامی به رهبری گلبدین به بهانه ختم خشونت های مسلحانه، توسط نماینده وی وحکومت وحدت ملی درشهر کابل به امضا رسید، که مواد این قرارداد بعد ازتایید و امضای رهبری حزب اسلامی  ورییس جمهور دولت اسلامی افغانستان قابل اجرا می باشد. در حالی که حزب اسلامی گلبدین  در طول  چهاردهه اخیردر جنگ های ویرانگر، دست بالا ودرصدر جنایات جنگی ، قتل وقتال ، خرابی وطن وکشور قرار داشت. همیشه  داد از یکه تازی می زد، و آرزو داشت تا قدرت یکه و تنها به وی تعلق بگیرد وبه بهانه های مختلفی از روند صلح درافغانستان طفره می رفت. سوال برانگیز اینست  که چه باعث شده است بعد از انزوای چند ساله گلبدین همچو توافق نامه صلح را با دولت افغانستان به امضا  برساند ؟

نفس وجان مطلب دراین است، اگر افراد و اعضای رهبری حزب اسلامی ازهم متلاشی وضعیف  و شخص  گلبدین به انزوا کشیده نمی شد، گلبدین هیچ زمانی تن به مصالح و سازش باهیچ دولت  نمی داد؛ از خودخواهی ها و جاه طلبی خود یک قدم هم عقب نمی رفت! حالا نسبت ضعف و پراگنده کی درصفوف و رهبری حزب اسلامی ، گلبدین به خاطر احیای دوباره هویت خود، حاضر است با دولت فعلی  توافقنامه صلح را امضا نماید. از مواد ا این قراردادچنین استنباط می شود : دولت جمهوری اسلامی افغانستان با کسی طرف معامله است که شهروند و یا تبعه افغانستان نه بوده، بلکه  یک فرد یاغی وباغی وجانی که نه هویت ملی داشته ونه متعلق به جامعه کشور؛اما با انفاذ مواد این قرارداد دارای هویت ملی و حقوق شهروندی درافغانستان می شود!

امروزافغانستان در شرایط پیچیده وبغرنجی تاریخی قراردارد که هستی  تاریخی آن به خطر هست ، بنأ برای نجات وحدت ملی نیاز مبرم به صلح و آرامش احساس شده و درالویت  همه وظایف تاریخی قرار دارد . بر شالوده این امر ایجاب می نماید، هر گروه سیاسی مخالف مسلح  که نظر به عوامل مختلفی در نا ارامی کشور دست دارند و حاضر هستند که برای تامین  صلح درکشور همکاری  نماید؛ حق دارند با قبولی و پشتبانی از قانون اساسی وسایر قوانین مدنی افغانستان به مثابه شهروند وفادار،  درپهلوی سایرهموطنان  خویش، به مانند سایراحزاب ،گروها وافرادسیاسی ،آماده گی خود را درجهت رشد روند صلح درعمل نقش تاریخی خودرا ادا نمایند . گلبدین حکمتیار هم به مثابه فرد فعال سیاسی دینی ومذهبی وجنگ سالار، می توانست برای تامین صلح با تمام نیروی خویش تحت رهنمایی قوانین جمهوری اسلامی افغانستان از خشونت دست می کشید ویک جا به مانند سایر  نیروهای خویش  که به طورمستقل و پراکنده ،از زمان حکومت حامد کرزی با دولت همکاری داشتند اعلام پشتبانی خویش را ابراز می نمود. طوریکه دیده می شود،تقریبأ همه  اعضای رهبری  حزب اسلامی و اقارب نزدیکش مانند : پسر ودامادش وغیره  درجن بست درپست های اساس دولتی  در گذشته و حال ، درچور و چپاول سرمایه های ملی کشور سهم بزرگی داشته، با دزدان ومافیایی دولتی سرجوال را گرفته اند . گلبدین بااستفاده از کلمه مقدس صلح برعلاوه ایکه به مثابه جنایتکار جنگی نامش درلیست تروریزم بین المللی ثبت است ،می خواهد که این لکه بدنامی را از دامن خود به اصطلاح  دور نموده ؛ وبا اعزاز درافغانستان زنده گی خویشرا ادامه دهد. اما این قرار داد نه تنها شخصی حکمتیار را بلکه هم اعضای حزب اسلامی را چنانچه دربالا گفتم افراد خارج از جامعه افغانی بشمار آور ده وآنرا براساس این سند دوباره به صفت عضو جامعه کشور پذیرفته وسند معرفت حقوق شهروندی  ویا تابعیت زیر بیرق دولت اسلامی افغانستان ، داده هست. سپردن امتیازهای بالاتر از حقوق سایر احزاب و افراد سیاسی وشخصیت های اجتماعی  ، معامله سیاه سیاسی تلقی شده وتفوق طلبی گروهی و قومی را وانمود می سازد. در افغانستان تنها حزب اسلامی  نه، بلکه ده ها حزب سیاسی درکشور وجود دارد که درجهت روند صلح و بازسازی کشور دوشادوش نیروهای وطن پرست قدم گذاشته وسهم بزرگ را درتامین ان ادا کرده  و می کنند. اگرگلبدین  خود را وفادار به جامعه افغانی وعضو دل سوزا آن می دانست، می توانست که با یک اعلام اتش بس وصلح درافغانستان مانند سایر احزاب سیاسی ومذهبی با قبول واجرای قانون اساسی وسایر قوانین مدنی افغانستان به مثابه شهروند افغانستان، در پهلوی هموطنان رنج دیده خود قرار می گرفت. در حالیکه ادامه بحران وبدبختی درافغانستان که از جنگ های داخلی میان تنطیم های جهادی با گلبدین  دردهه ۱۹۹۰ترسایی  شروع شد وعامل کشتار ۶۰ هزارتن از باشنده کابل ودومیلیون مهاجر در خارج کشورگردیده ،که تا بحال ادامه دارد ،از ذهن ولوحه خاطره های هموطنان ما فراموش  وپاک نه شده است.  

یکبار دیگر این پیمان به سطح داخلی و جهانی صحه گذاشت، که تمام جنایت ها و خونریزی ها زیر نام دفاع از اسلام وتحقق اجکام شرعی، برای احراز قدرت ، جلال و شکوهی فرعونی در بدل قربانی مردم زحمتکش و بپ جاره  وطن مابوده است!

این قرارداد، درزمانی به امضا می رسد که درعین تاریخ قرارداد امنیتی و موجودیت دایمی عساکر نظامی  ناتو و امریکا در نهایت که به اشغال افغانستان  تمام گردیده هست  صورت گرفته است. هردو با امضای آقای اتمر مشاور امنیتی رییس جمهور دولت اسلامی افغانستان می باشد.تا این روز در آینده به مثابه رویداد تاریخی یکجا از آن یادبود بعمل آورده شود.چون عاملین هردو قرارداد در همه قضایای افغانستان مشترک عمل کرده، یک سکه و دو روی می باشند.ازجانب دیگر برای حکومت وحدت ملی  این رویداد به عنوان دستاورد بزرگ تاریخی برای جلسه بروکسل که در ماه های آینده برای تداوم کمک های جهانی به افغانستان برگزار می شود، مورد بحث قرارخواهد گرفت؛ به گمان اغلب، این روز نه تنها روز بهروزی برای مردم افغانستان نه خواهد بود ، بلکه به مثابه روزسیاهی در ذهن مردم در روند تاریخ ثبت خواهد بود.

بامداد ـ  سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۲۶۰۹