دلیل غیبت افغانستان در نشست سه‌ جانبه ماسکو

زارعی‌ قنواتی

نشست سه‌ جانبه ماسکو با شرکت روسیه، چین و پاکستان در شرایطی برگزار شد که از همان ابتدا با واکنش منفی افغانستان روبه رو شد. برعکس گزارشات بسیاری از خبرگزاری‌ های جریان اصلی، این نشست صرفا درباره تحولات داخلی افغانستان نبود و بیشتر یک نشست منطقه ‌ای درزمینه بی ‌ثباتی و تروریسم بین‌المللی ازجمله « داعش» بوده است.

البته به‌ دلیل ارتباط این موضوع با عرصه میدانی افغانستان به عنوان کانون بی ‌ثباتی و نفوذ گروه‌های تروریستی همسو با داعش، بدون تردید در صورت اراده واقعی برای مبارزه با این پدیده، این نشست‌ها در دور بعدی حتما با حضور نماینده گان دولت کابل برگزار می ‌شود. اعتراض  احمد شکیب‌ مستغنی، سخن گوی وزارت خارجه افغانستان، مبنی ‌بر اینکه « ابهام درباره هدف این مجلس و عدم هماهنگی با افغانستان دراین‌ باره را نگران‌ کننده  می‌ داند و از برگزارکننده گان آن توضیح می ‌خواهد » قابل درک است، اما به لحاظ اهداف و پلاتفرم این نشست تا حدودی فاقد جنبه حقوقی درباره غیرمشروع‌ بودن دیگر قدرت‌ های منطقه برای رایزنی در زمینه مهار تروریسم فراملی برای حفظ امنیت ملی کشورهای شرکت‌ کننده در نشست است.
از آنجا که دولت بی‌ ثبات افغانستان هم‌ اکنون بیش ترین تمرکز خود را بر مبارزه با « طالبان » به عنوان یک گروه شورشی و تروریسم بومی قرار داده است و اهداف نشست ماسکو فراتر از این دیدگاه روی تروریسم بین‌المللی که تهدیدی برای کل منطقه است قرار داشته، می ‌توان تا حدودی توجیه رهبران سه کشور شرکت‌ کننده را برای دعوت‌ نکردن از نماینده گان کابل  درک کرد. از طرف دیگر، اهداف کلان این نشست برای « صلح و ثبات  در افغانستان » و مهار تروریسم فراملی و از جمله داعش با توجه به تلاقی هم ‌زمان دولت کابل و طالبان با این برنامه، مستلزم نشست‌های مقدماتی بود که نوع رابطه و « حوزه عملیاتی چگونگی مبارزه با تروریسم جهادی رشد یافته در افغانستان امروز» و همچنین نقاط اشتراک و افتراق این برنامه با دوگانه کابل- طالبان را تنظیم کند. ظاهرا برگزار‌کننده گان نشست با توجه به تجارب شکست‌ خورده سال‌ های اخیر درباره میانجیگری بین دولت افغانستان و گروه طالبان که قبلا در نشست‌های پشت پرده در قطر اثبات شده است، لازم دیدند ابتدا سه قدرت اصلی مرتبط  با این موضوع، توافقات اولیه بین خود را انجام دهند و در مرحله  بعد از افغانستان و حتا دیگر قدرت‌های تاثیرگذار دراین ‌باره دعوت شود.
چنانچه یک اراده قاطع بین روسیه، چین و پاکستان برای مهار تروریسم بین ‌المللی در این منطقه به‌ وجود بیاید، بدون‌تردید تبعات مثبت آن شامل افغانستان و دیگر کشورهای منطقه نیز خواهد شد. روسیه به عنوان طراح این نشست به‌ خوبی بر این واقعیت واقف بوده است که تضاد بین افغانستان و پاکستان ریشه در یک اختلاف تاریخی از جمله  درباره « خط دیورند » دارد که تا به امروز مانع یک همکاری واقعی بین این دو کشور برای برقراری صلح و ثبات در منطقه شده است. از طرف دیگر، برای روسیه  و چین به عنوان دو بازیگر اصلی در عرصه بین‌ المللی و منطقه موضوع تروریسم بین‌المللی با مساله طالبان کاملا متفاوت است و آنان طالبان را یک گروه شورشی یا حتا تروریستی بومی می‌ دانند که حداقل تا به امروز نه‌ تنها همسویی با داعش و دیگر گروه‌های تروریست مرتبط با آسیای میانه و منطقه سین‌کیانگ نداشته، بلکه همواره در موضع تقابلی با آنان قرار داشته است. به‌همین ‌دلیل برگزار‌کننده گان نشست ماسکو از قبل با یک تصور عینی وارد نشست شده‌اند که بدون بحث‌ها و توافقات مقدماتی بین بازیگران حوزه پیرامونی ورود افغانستان از همان ابتدا به چرخه این « بازی بزرگ »، موجب بروز تنش‌های همیشه گی بین کابل ـ اسلام‌ آباد خواهد شد. از آنجا که هدف اصلی نشست ماسکو در وهله اول حذف تروریسم فراملی به ‌ویژه موقعیت رشد یابنده داعش در افغانستان بوده که امروز در کانون توجه ماسکو و پکن است، اولویت اقدام نیز بالطبع مهار و سرکوب این طیف از تروریسم فعال در افغانستان حتا با کمک بخش بومی طالبان است که در گام اول می ‌توانست با مخالفت کابل مواجه شود.  روس‌ها قبل و بعد از این نشست به‌ صراحت اعلان کرده‌اند برای مهار موج رشد یابنده  داعش در افغانستان می ‌توانند با طالبان برای مبارزه علیه این گروه‌ها هم همکاری کنند. نقش پاکستان هم برای محور روسیه ـ چین از این نظر مهم تلقی می ‌شود که آنان با تجربه تاریخی موجود به‌ خوبی می‌ دانند جلب طالبان به روند صلح و مبارزه علیه دیگر گروه‌های منتسب به تروریسم بین ‌المللی بدون چراغ سبز اسلام ‌آباد امکان ‌پذیر نیست. روسیه روی نفوذ چین بر پاکستان دراین‌ باره حسابی ویژه بازکرده است و درصورتی‌که موفق شوند پاکستان را متقاعد به مهار طالبان و ایجاد زمینه همکاری این گروه در پروسه صلح در افغانستان کنند، بسیاری از مشکلات موجود را که همه نشست‌های سال‌های اخیر را به شکست کشانده است، می ‌توانند در مسیر درست هدایت کنند. این که دولت افغانستان از برگزاری این نشست در غیاب نماینده گان خود ناخشنود است، کاملا قابل درک است اما این واکنش از طرف مقامات کابل مبنی ‌بر این که این نشست « دخالت در امور افغانستان » و « خلاف عرف دیپلوماتیک » است، چندان درست نیست.
هر کشوری برای حفاظت از امنیت و منافع خود طبق حقوق بین‌الملل می ‌تواند نشست یا مذاکراتی در غیاب دیگر کشورها برگزار کند، البته به شرط آنکه ناقض منافع کشور ثالث نباشد. تاکنون نه ‌تنها هیچ نشانه یا سندی مبنی بر نقض حاکمیت ملی  و منافع افغانستان در نشست ماسکو دیده نشده که براساس گفته‌ های رسمی مقامات ماسکو، قرار است در نشست‌ های بعدی از افغانستان و احتمالا بعضی دیگر از کشورهای ذی‌نفع هم دعوت به عمل آید. واقعیت در این است که روس‌ها و تا حدودی چینی‌ها به قدرت تصمیم‌ گیری مقامات کابل اعتماد چندانی ندارند و قصد دارند قبل از ورود کابل به مذاکرات آتی در حوزه پیرامونی به یک توافق مقدماتی برای تنظیم یک « نقشه راه » برسند. بدون ‌تردید این نشست سه جانبه فعلا در حد همین توافقات « حوزه پیرامونی » پذیرفتنی است اما در آینده هرگونه نشست یا مذاکرات صلح درباره بحران افغانستان الزاما باید با بازیگران اصلی در کابل هماهنگ و رایزنی شود. روس‌ها باید بپذیرند طالبان را نمی ‌توان به عنوان بدیل دولت کابل و شریک در عرصه جیوپولیتیک حتا در مبارزه با داعش بدون هماهنگی یا احتمال نقض منافع افغانستان، به کار گرفت.

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۳۱۱۲

 

چشم انداز تشکل واثرگزاری نیروهای مترقی ، آگاه و پیشرو جامعه

 

زلیخا پوپل


در رستورانی با چند تن خانم های نازنین نشسته بودیم ، با هم قهوه می نوشیدیم و چند لحظه ای دوراز غم و غصه های دنیا با هم صحبت می نمودیم. هریک ما از هرجا و از هر چمن صمنی صحبت می کردیم کسی ازما از  رخداد ها  و جریان های که درین اواخر در مورد جنرال دوستم بزرگوار رخ داده بود صحبت می کرد؛ و دیگری از سربریدن دخترک خورد سال بدست پدر نامردش. خواهری از فقر و بیچاره گی مردم درین چند دهه اخیر یاد می نمود ، و خواهر دیگر از ظلم و بی عدالتی که در حق زنان وطن صورت می گیرد. در جمع ما سخن از بیکاری بود و از واسطه بازی ، از اعتیاد بود و انواع بیماری های کشنده ، از فقر بی مانند و ساختاری بود و ازثروت های قارونی . آن یکی از مافیا و زنده گی فرعونی اش یاد می کرد و دیگر از سران جفاکار دولت فساد پیشه و دشمن مردم.

 در این میان من نظاره کنان و تایید کنان سخن های خواهرانم را می شنیدم .

در برون رستورانت زنده گی و حرکت و در قلب پرتپش شهر ادامه داشت . کسانی این سو و دیگرانی آن سو می رفتند ، شماری شتابنده و کسانی کند و بی شیمه بالا و پایین می رفتند. ولی ما در سخنان و گفت و گوی صمیمانه و دلسوزانه مان چنان غرق بودیم که رخداد های برون رستورانت از عقب شیشه برایمان دلچسپ نبود. من غرق در سخنان دوستانم شده بودم. در میان ما بانوان جوان هم حضور داشتند که برخی از آن ها با اندیشه و برنامه ح د خ ا مخالف بوده؛ و پیوسته  در آن زمان می گفت  که این ها کمونیست ها اند و کافرها بودند. وی درآن زمان جوان بود . او که منحیث انسان ناسازگار با برنامه و عمل حاکمیت آن روز ها سازگار نبود و با این دیدگاه در جمع ما معروف بود ناگهان صدایش را بلند کرد پرسید:

همو حزب شما کجا شد؟

اعضای آن چی می کنند؟

حالا هم فعالیت دارند یاخیر؟

من که با این سوال حیران شده بودم ، خندیدم و گفتم چرا خواهرگلم ؟

گفت : به لحاظ خدا هرچه زود تر بیایید جمع شوید و وطن و مردم را ازاین بد بختی نجات بدهید .

برایش گفتم: به یادداری که درآن زمان چه میگفتی و مخالف بودی ؟

گفت: به خطا رفته بودم. کار بدی می کردم که چنین می گفتم. از گپ های گفته گی خود پشیمان هستم . این بار اگر همان مردم ها بیایند اولین کسی که به استقبال شان می رود من می باشم .

پرسیدم چطور شد که چنین نظرت تغیر کرد ؟

گفت: صداقت، راستی، فدا کاری آن مردم مرا وادار ساخت. آن وقت ها به جز ازمعاش نه رشوت بود و نه دزدی و مال مردم خوری نه غصب خانه و زمین .

مردم کوپون داشت. اقلا با اعصاب آرام می خوابیدیم. دولت درفکرآبادی و آرامی مردم بود. این بی چاره ها یک خانه مکروریان داشتند که آنهم ماهانه کرایه اش را می پرداختند. و حالا هم دیده می شود که بی چاره ها با وجود تحصیلات بلند و دانش مسلکی غریب کاری و کچالو فروشی می کنند، اما به خیانت زنده گی نمی نمایند چون که وجدان و ضیمر شان پاک بوده و است .

دیگران و من هم  به تایید سخنان این خواهر حرف های زدیم. من  برای شان با اطمینان گفتم  که در جویی که آب رفته ، روزی باز آب جریان پیدا می نماید.

گفتم با آنکه این حزب دیگر وجود ندارد ولی هزاران هزار فرزند و رهرو این حزب که به پاکدامنی و مردم دوستی شهرت دارد هنوز دست از مبارزه نکشیده اند. با آنکه شرایط امروزسیاسی و اجتماعی کشور سخت دگرگون شده است شماری از احزاب ترقی خواه و مردم دوست از بدنه همان حزب دیروز رسماً ایجاد و به خاطر ترقی کشور، صلح و پایان دادن به این مصایبی که شما اشاره کردید مبارزه می نمایند. این ها از اندوخته های نیک و مردمی جنبش در شرایط تازه کشور استفاده می کنند. تا حال چند حزب و سازمان ترقی خواه و مردم دوست با هم اتحاد نموده اند و این ها با شمار دیگری از سازمان ها و شخصیت های مردم دوست ودموکرات در مذاکره و تبادل نظر در مورد سرنوشت مردم و وطن هستند. معلومدار است که نیروهای مترقی ، آگاه و پیشرو جامعه با هم دست همکاری و وحدت داده و می دهند. من واقعا افتخار می کنم که با چنین اشخاص و افراد زنده گی ام وابسته و گره خورده است. با آن که وضع کشورغم بار و فقر و بدبختی به خصوص در بین زنان وطن بی مانند و سخت جانکاه است، با آنهم ما زنان و مردان وطن نیرو و توان زیاد تر از این گروه های افراطی و طالب پرست در اختیار داریم.( فقط و فقط در یکجا شدن در سازمان های سیاسی و صنفی ؛ و مبارزه متشکل و هدفمند می توانیم دامن نظام مافیایی را برچینیم.)

با آنکه بیش تراز دیگران حرف زدم ؛ و با تکیه بر اندوخته های بزرگ سیاسی درد دلم را روشن تر و بی محاباتر در میان گذاشتم خوشبختانه عزیزانی که باهم جمع شده بودیم همه سخنانم را حمایت کردند و آنرا ستودند. دراین لحظات به خود و همرزمان دیروزی ام افتخار کردم که در راه درست، یعنی مردم دوستی، عدالت و وطن پرستی گام گذاشته بودیم و امروزنیز با امکانات دست داشته به خاطر همین اهداف انسانی می کوشیم.

بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۶ـ ۲۷۱۲

هلمند در فروشگاه مافیای مخدرجهانی

   
عارف عرفان


در هوای بحرانی وبحران سازی افغانستان پارچه های از جغرافیای وطن به حراج گذاشته شده ، در پایانی ترین خط معامله قرارگرفته وتاریخ در دم تیغه رسیده است.خوب شد تاریخ جغرافیه نبود ورنه این همه داستان جنایت ازبایگانی آن پرواز می نمود.
ناقوس خطر درین سرزمین اشغالی همه جا ودر چهار سمت میهن نواخته شده است، بادهای قبل ازطوفان اصلی وزیدن دارد، تقدم کیسه های مقامات از خون ملت ، جان سرباز و بهای سرزمین بیش از پیش فزونی می یابد.
همراست با شکست تروریسم در خاور میانه، معادلات در افغانستان درحال تغییر است و بسیاری از پروژه های راهبردی تا میعاد گاه حصول کرسی دونالد ترامپ رییس جمهور امریکا وسیگنال های تغییر برنامه های راهبردی و کادر رهبری دولت، باید به سرعت نور در افغانستان به مثابه آخرین آزمونگاه اقتدار قدرت گشایان جهان به کرسی نشسته تاجاده تلافی جویانه به مثابه « نبرد آخرین » برای شکست های  اوکرایین  و سوریه  در افغانستان بویژه جنوب وشمال هموار گردد.
آری ؛ سردمداران رژیم ، هلمند این آستان استراتیژیک و بزرگ وهمجوار با پاکستان جایی که خون هموطنم ، و سرباز هم تنم چون دریایی هریرود برای پاسداری اش ریختانده شده است .
بلی  در پی انهدام منابع نفتی داعش در سوریه وعراق و تامین هزینه استقرار داعش در شمال افغانستان که همزمان حذف جنرال دوستم را در لای یک توطیه طراحی شده در دستور کار قرار داده است ،حالا هلمند ، آن سرزمین سبز وطلای و ولسوالی آن  مارجه « پایتخت » هیرویین جهان را برای چرخش ماشین جنگی دشمنان وطن ولشکریان نیابتی تروریسم ، در معرض فروش قرار داده اند ، تا با تولیدات انبار های هیرویین آسیاب های خون در کشوربه حرکت در آمده وتپه های از کله منار ها در کرانه های این مرزوبوم اعمار گردیده وآرامگاه های از معتادین را درین سرزمین بنا نمایند.


تاریخچه مختصر « مخدر » در هلمند
سال های هشتاد میلادی با ظهور مجاهدین وهزینه های ماشین جنگی آنها علیه جمهوری دموکراتیک افغانستان، برای بارنخست بنا بر ابتکار سازمان « سیا » و تحت مهندسی آی اس آی پاکستان در سایه تنظیم های جهادی مرتبط به آن، تخمه های مرگ بنام خشخاش در سرزمین سبز وحاصل خیز هلمند زرع گردید و با ایجاد کارخانه های تولیدی در ساحات مرزی ، در ازای تسلیحات نظامی‌ غرب، تجارت وصدور هیرویین از هلمند بوسیله سازمان  سی ای ایی  راه اندازی گردید.
در آغاز شهروندان سه کشور همسایه ، چین ،اتحاد شوروی سابق وایران در نقشه« اعتیاد سازی » این برنامه قرار داده شد ، سپس با درهم شکستن این مرز ها، قاچاق هیرویین وارد قاره های سبز اروپا و امریکا گردید.
بر گواهی آمار های تاریخی ، در سال ۱۹۷۹ میلادی ومراحل آغازین آن تولید تریاک در هلمند به ۲۵۰ تن بالغ گردید،اما در سال های ۱۹۸۱-۱۹۹۰ وتامین اشتهای اژدهای جنگ در کشور تحت نظرسازمان جهنمی آی اس آی پاکستان ، این رقم به «۲۰۰۰» تن ارتقا یافت .سپس میزان تولید تریاک در عهد حکمروایی طالبان در سال ۱۹۹۶ به میزان ۴۶۰۰ تن ازتقا یافت که درین زمان ،حدود ۷۵ فیصد تولیدات هیرویین جهان را احتوا می نمود.
یکی از دراماتیک ترین چرخشی که درین زنجیره پدید آمد عبارت از آن بود که ملاعمرهبر گروه طالبان به خاطر کسب مشروعیت وشناسایی حکومتش در مجامع جهانی در سال ۲۰۰۰ طی فرمانی زرع خشخاش را منع قرار داد وبه طور یکباره گی میزان تولید تریاک به رقم ۱۸۵ تن کاهش قابل ملاحظه یافته وبه قول آگاهان سیاسی همین امر اسباب تجاوز امریکا به افغانستان و سقوط نظام طالبان را فراهم ساخت.
در دوران پنج سال اشغال افغانستان در عهد تریاک سالار مشهور افغانستان ونماینده مافیای جهانی حامد کرزی ، میزان تولید تریاک از رقم ۱۸۵ تن سالانه به « ۸۵۰۰» ارتقا نمود. ۱
تداوم سال های اشغال متداوما گراف صعودی تولید مواد مخدر را در افغانستان ترسیم نمود، چنانچه در سال ۲۰۱۳ به تناسب سال ۲۰۱۲ میزان تولید ۳۶ فیصد و بالغ بر ۵۵۰۰ تن افزایش را نشان می دهد.
در حال حاضر در تداوم نقش حمایت دولت موجود در عرصهٔ تروریسم ومواد مخدر و درامتداد راهکار دولت تحت زعامت اشرف غنی ،افغانستان کماکان جایگاه نخست را در تولید مواد مخدر در جهان حفظ نموده وبا تولید بیش از ۹۰ فیصد هیرویین جهان افتخار نام «  درگ استت »را از آن خود نموده است.


درنگی برعواید مخدر هلمند

بی نیاز از گفتار است که تجارت هیرویین بنام  « طلای سفید » رده سوم را در اقلام تجارتی جهان بعد از تجارت نفت و سلاح از آن خود نموده است . برقول رییس فدرال سرویس مخدر کشور روسیه میزان ارزش محصولات تریاک در افغانستان سالانه  در حدود « ۶۵ » بلیون دالر می رسد که از آن جمله صرف حدود یک میلیارد دالر به کیسه دهاقین وجنگ جویان طالبان ومتباقی  ۶۴  میلیارد آن به صندوق مافیای بین المللی مواد مخدر واریز می گردد.
باید توجه داشت که درین آمارصرف عواید و ارزش های میان مرزی داخل افغانستان مطرح بحث است.قرار آمار های جدید عواید سالانه در امریکا از درآمد مواد مخدر افغانستان بر ۲۵۲ بلیون دالر بالغ می گردد‌.
قابل یادهانیست که سالانه حدود ۴۱۵ هزار کیلو گرام هیرویین از افغانستان عمدتا بوسیله هواپیماهای نظامی به ایالات متحدهٔ امریکا صادر می گردد.
امروز میزان عواید مخدر افغانستان در تعاملات نقدی دررمارکیت های غربی سالانه به بیش از ۲۰۰ بلیون دالر می رسد.
یکی از بارزترین رویکرد دراین تجارت بُعد عواید مضاعف این طلای سفید است ،چنانچه مواد ترکیبی کیمیاوی برای پروسس تریاک و تبدیل آن به هیرویین از منابع خارجی داخل افغانستان شده و سالانه حدود ۱۲هزارتن مواد کیمیاوی داخل کشور صادر شده که عواید جدا گانه را به کیسه تاجران ومافیای مخدر جهانی سرازیر می نماید.


سکتورمخدر لوکوموتیف اقتصادی امریکا
یافته های « واشنگتن بلاگ » که تحت عنوان «جنگ مخدر » نگارش یافته است اذعان میدارد:

« این بکلی اثبات یافته است که ارتش امریکا در برخی از اوقات در اقصی نقاط جهان عملیات نظامی را به خاطر حمایت از مواد مخدر براه می اندازد۲. نه تنها این بل بانک های بزرگ امریکا زمینه ساز تعاملات « پول شویی » برای کارتل های مواد مخدرنیز می باشند.چنانچه بر قول رییس  « شعبه جنایی ومواد مخدر » ملل متحد انتونیا ماریا کوستا ،موجودیت همین پول های قاچاق چیان مواد مخدردر سال ۲۰۰۸ بود که بانک ها را دربحران مالی جهانی (درامریکا- ب) به چرخش کشانیده و نجات داد. گفتنیست که برقول همین منبع ،مبلغ ۳۵۲ بلیون دالراساسآ درآمد پروسس های پول شویی و جنایت کارانه بودکه بوسیله موسسات مالی انباشته شد.
بعد ازپنجمین سال بحران مالی درامریکا، هنوز بانک های بزرگ امریکا چنین معاملات پول شویی را انجام می دهند.


مقدمات پروسه فروش هلمند
دولت فاسد ومافیای کابل که نقش مجری برنامه های راهبردی استعمار و مافیای جهانی و مقام تمویل کننده ماشین تروریسم جهانی را بدوش دارد، در یک رویکرد افسانه سازی عوامفریبانه حدود ده ماه قبل نخستین فصل واگذاری ولسوالی های هلمند تحت عنوان عقب نشینی تاکتیکی را آغاز و برخی ولسوالی ها را برای طالبان واگذار نمود. در حالیکه برقول جبار قهرمان نماینده پیشین رییس جمهور در هلمند ،شمار طالبان در هلمند بیش از ۴۵۰-۴۸۰ تن  نمی باشند . اما سوگوارانه برحسب یافته های موسسه «سیگارة  نیمی از ۲۶ هزار نفر سربازی که در هلمند حقوق دریافت می دارند ، وجود خارجی ندارند.
تا اکنون پروسه تسلیمی چهار ولسوالی شامل ولسوالی های دیشو، بغران، نادعلی وموسی قلعه برای طالبان تکمیل گردیده و برای لشکریان نیابتی و سرکرده گان مافیای مواد مخدر جهانی تسلیم داده شده و اخیرآ تدابیر مشخص برای فروش و تسلیمی پنجمین ولسوالی زرخیز هلمند  مارجه  که لقب « پایتخت » هیرویین جهان را از خود نموده است از سوی مقامات ارشد دولت و وزارت های دفاع ،داخله و امنیت ملی برای لشکریان نیابتی بنام طالبان اتخاذ شده است.
ولسوالی مارجه در نزدیکی شهر لشکرگاه واقع شده است وبرقول آگاهان نظامی سقوط آن ولسوالی شدیدآ شهر لشکرگاه مرکز ولایت هلمند را مورد تهدید قرار می دهد.
براساس تجویز حکومت پوشالی ، تدابیری اتخاذ شده است تا تمامی نیروهای ارتش، پولیس ملی، پولیس محلی ونیروهای امنیتی شهر مارجه را تحت عنوان عقب نشینی«  تاکتیکی  » ترک نموده و در ولسوالی شوراب وشهر لشکرگاه جابجا گردند.
بارزترین تفاوتی که درین عقب نشینی تاکتیکی برنامه ریزی شده است عبارت از واگذاری بخش اعظم تجهیزات سقیل نظامی ، وسایط و وسایل زرهی ، تانک های نفت و آب،آشپز خانه های سیار ،کلاه های زرهی , واسکت های زرهی ، موتورسایکل، برای طالبان میباشد. ۳
برویت این نگارش و رخداد های عقب پرده می توان چنین استنتاج نمود که ولایت هلمند بنا بر موقعیت استراتیژیک وانبار های تولیدات مخدر و ارزش های بزرگ مادی به ویژه ولسوالی مارجه به حیث پایتخت هیرویین جهان از طرف دولت اختاپوتی و مافیای کابل به مثابه حامی سرسخت تروریسم ومامور انتقال ، تمویل و تحهیز داعش درکشور، در یک قاب طلایی گذاشته شده است و عنقریب برای لشکریان نیابتی بنام طالب و مافیای جهانی اهدا گردیده تا آفرینش گر مصیبت های بزرگ و جبران ناپذیر در کشور گردد.
آنچه که مایه تعجب وتآثرعمیق است ،سکوت مرگبار تمامی نهاد های سیاسی ، اجتماعی ،احزاب بویژه احزاب چپ و دموکرات ،شخصیت های ملی و وطندوست افغانستان ،جامعه مدنی و مردم خموش این جامعه در برابر روش های ضد ملی ولجام گسیخته این گروپ مافیا است .
این رویکرد مرگبار سبب شده است تا یک دولت منفور بر بالای گلوی سی میلیون انسان این وطن گام مانده، طرح توطیه های شیطنت آمیز ریختانده ، سرزمین ، تاریخ و حیات مادی و معنوی ملت را به حراج گذاشته وتالاب های خون را در کشور برپا نماید.



منابع:


۱ ـ آسیا تایمز ,نویسنده‌ای Alfrd W macoy,پروفیسور تاریخ در یونیورسیتی Wisconsin - Madison  امریکا
۲ ـ وبگاه گلوبال ریسرچ ، تحت عنوان جنگ مخدر در افغانستان مورخ ۱۳/۱۱/۲۰۱۳
۳-اخبار آی تی وی

خواننده عزیز،از خوانش وهمرسانی این خامه قبلآ و قلبآ سپاسگزارم.امید بازدید ویدیو کلیپ ذیل را در نظر داشته باشید.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌
برای معلومات بیشتر لطفأ به ویدیو کلیپ ذیل نگاه نمایید: https://homayundotorg.wordpress.com/…/واگذاری-هلمند-از-سوی…/

 بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۶ـ ۲۵۱۲

از زنده گی احزاب سیاسی اروپا :

پدیده حزب کارگر انگلستان، پدیده کوربین

حزب کارگر اکنون با ۶۵۰ هزار عضو ( که هنوز در حال افزایش است) به بزرگ ‌ترین حزب سیاسی در اروپا تبدیل شده است و به قول فاینانشل تایمز آن‌هم تحت شرایط «جنگ داخلی درون حزبی». ریشه‌ های اجتماعی اعضای جدید حزب کارگر بسیار جالب توجه است: بخش عمده اعضای جدید به طبقه کارگر تعلق دارد. از زمانی که کوربین به عنوان ريیس حزب کارگر وارد صحنه شده، بیش از ۱۰۰ هزار نفر به عضویت حزب درآمده اند که بیش از نیمی از آن‌ ها زیر ۴۰ سال عمر دارند و دو سوم آنان عضو سندیکا های کارگری هستند.

 

نخست‌ وزیر بریتانیا خانم ترزا مای هفته گذشته همان‌ طور که قابل پیش ‌بینی بود موضع خود را مشخص کرد و پس از سخنرانی خود در کنگره حزب، مطابق با توقعات اربابان خود دست رد به سینه شایعاتی مثل ایجاد یک «حزب کارگر» محافظه‌ کار زد.

او در جلسه‌ همایش با ريیس کارخانه عظیم موترسازی جاپانی « نیسان »  کارلوس گوسن  که رسانه‌ ها آن را با آب ‌وتاب منتشر کردند، وفاداری کامل دولت خود را در مقابل کنسرن نامبرده اعلام کرد. کارلوس گوسن که دشمن سندیکاها است و تازیانه به دست بر شرکت نیسان حکومت می‌ کند (شرکت وی در  ساندرلاند  ۷۶٪ از تولید خود را به کشورهای اتحادیه اروپايی صادر می ‌کند)  از این اقدام خانم مای مشعوف شد: «مطمینم که دولت بریتانیا کلیه امکانات را فراهم خواهد کرد که شرکت ما فرصت سرمایه ‌گذاری بیش ‌تری در بریتانیا داشته باشد.»

داستان رسانه ‌ای «زانو زدن مای در مقابل نیسان» (۸۰۰ هزار فرصت شغلی در کشور پادشاهی وابسته به صنایع موترسازی است) به کلی « تغییر و تحول در دولت سایه » جرمی کوربین و در حزب کارگر را در سایه قرار داد.

حزب کارگرانگلستان اکنون با ۶۵۰ هزار عضو (که هنوز در حال افزایش است) به بزرگ ‌ترین حزب سیاسی در اروپا تبدیل شده است و به قول فاینانشل تایمز آن ‌هم تحت شرایط  « جنگ داخلی درون حزبی.»

گذشته از این که این امر روند به اصطلاح « دلسردی و بی‌علاقه گی» جوانان نسبت به سیاست و خصومت با احزاب سیاسی را که گویا در سطح اروپا وجود دارد، بی ‌معنا جلوه می ‌دهد، ریشه‌ های اجتماعی اعضای جدید حزب کارگر بسیار جالب توجه است: بخش عمده اعضای جدید به طبقه کارگر تعلق دارد. از زمانی که کوربین به عنوان ريیس حزب کارگر وارد صحنه شده  بیش از ۱۰۰ هزار نفر به عضویت حزب درآمده ‌اند که بیش از نیمی از آن ‌ها زیر ۴۰ سال عمر دارند و دوسوم آنان عضو سندیکاهای کارگری هستند.

دست راستی‌های حزبی برای جلوگیری از انتخاب مجدد کوربین به عنوان ريیس حزب متوسل به هر کاری شدند ولی شدید ترین ضربه‌ ای که وارد نمودند، حکم دادگاه در مرحله دوم بود که به Supportern یعنی اعضای جدید حزب که هنوزعضو رسمی حزب محسوب نمی ‌شدند، اجازه شرکت در انتخابات را نمی ‌داد. بعد از این (به قول کوربین) «حکم ننگین»، رسانه‌ های دست راستی به وجد و سرور پرداختند و شکست او در انتخابات ریاست حزب را محرز اعلام نمودند. یکی از کنش گران گروه‌های پشتیبانی کوربین «Momentum» در مقابل هفته ‌نامه «عصر ما» گفت «: این ترفند نتیجه کاملاً معکوس داشت. مردم در مقابل حوزه‌ های انتخاباتی صف بسته بودند تا به عنوان عضو اصلی ثبت ‌نام کنند.» نتیجه انتخابات را امروز همه می‌ دانند: جرمی کوربین با ۶۲٪ آرای کلیه اعضای واجد شرایط در انتخابات پیروز شد و باعث تعجب همه گان گردید.

فعالیت موفق حزب اپوزیسیون « برخلاف کلیه پیش ‌بینی‌ ها » و گرایشات رسانه‌ ای، مانند خط قرمزی در کارنامه کوربین مشهود است. با وجود پیش ‌گويی‌ گوردون براوون و تونی بلیر در مورد وقوع فاجعه در پیش، کسی نتوانست مانع پیروزی وی در انتخابات گردد. شکوه و فغان در این مورد که: «چپ‌ های سرسخت»  علاقه‌ ای به اتحادیه اروپايی نشان ندادند و در عوض به سازو کار(  Lexit ـ خروج چپ ‌ها) پرداختند، افاقه ‌ای نکرد و بی ‌ثمر ماند. سکوت مرگبار رسانه‌ ها نیز سودی نداشت: طبق گزارش روابط عمومی حزب رسانه‌ های عمده کشور در سال گذشته تنها ۸٪ بیانیه‌ های مطبوعاتی حزب را منتشر کردند.

شکست‌های بعدی نیروهای دست راستگرا در مقابل حزب کارگر را می ‌توان انتظار داشت: این تهدید که نماینده گان « معتدل » پارلمان حاضر نخواهند شد زیر ریاست کوربین چپ به کار خود ادامه دهند و در نظر دارند همراه لیبرال‌ها یک حزب نوین تاسیس کنند، ظاهراً فقط حبابی بود که هم ‌اکنون در حال ترکیدن است، تعداد زیادی از «مخالفین» برای شرکت در کابینه سایه ( که از نظر سیاسی بی ‌اهمیت است) نام ‌نویسی کردند و مورد نظر نیز واقع شدند. ولی موج خروج اعضا از حزب پدیدار نشد.

این مساله را که آیا احیای حزب کارگر بریتانیا  دست‌آورد کوربین است که به زبان کوچه  «lovely guy»  و یا  «working class kid»   نامیده می ‌شود و یا محتوای برنامه حزب نقش عمده را ایفا می ‌کند، نمی ‌توان به روشنی پاسخ داد. ولی دو جنبه بسیار روشن و واضح وجود دارد:
ـ کوربین از جنبش صلح می ‌آید و پیگیرانه برنامه سلاح ‌های اتمی را رد کرده؛ و سیاست اعمال صلح را در صورت به قدرت رسیدن حزب کار وعده می ‌دهد. عزم بسیاری از مردم برای رسیدن به صلح ظاهراً  سخن گوی جدیدی یافته است.
ـ کوربین ارزش‌ های سنتی حزب کارگر، یعنی رابطه با « گهواره حزب »، یعنی سندیکاها و هم‌ چنین اهمیت دادن بسیار زیاد به صنایع تولیدی را از خاک خورده گی بیرون کشیده و ابا ندارد خود را سوسیالیست بنامد. فارغ از مرزهايی که سرمایه ‌داری تعیین کرده و کوربین و هم ‌رزمانش با آن مواجه خواهند شد، روند تکاملی حزب کار به نوعی است که بسیاری از مردم کشور در انتظار آنند./ عصر ما

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۲۶۱۲

قطعنامـه‌ « حقـوقـی » اما فـاقـد تـوان «اجرایـی »


اردشیر زارعی‌ قنواتی


جمعه گذشته با تصویب طرح پیشنهادی « توقف شهرک ‌سازی در مناطق اشغالی فلسطینی» برای سازمان ملل متحد و همچنین جایگاه « حقوق بین‌الملل » روزی تاریخی به حساب خواهد آمد. چالش ‌های حول این قطع‌ نامه که ابتدا در روز پنجشنبه از سوی جمهوری مصر به شورای امنیت ارایه شده بود و تنها چند ساعت قبل از رای‌ گیری با فشار رژیم اسراییلی و رایزنی‌ های سه‌ جانبه  بنیامین نتانیاهو نخست ‌وزیر راست ‌گرای تل‌آویو، عبدالفتاح السیسی رییس‌ جمهوری مصر و دونالد ترامپ رییس‌ جمهوری منتخب امریکا، که از روز ٢٠ جنوری ساکن کاخ سفید می ‌شود، پس گرفته شد، به‌ نوعی یک پیروزی برای بی‌ بی و ترامپ تلقی شد.
اما بقیه کشورهای عضو شورای امنیت که این ‌بار عزم دولت روبه ‌پایان  باراک اوباما را برای استفاده‌ نکردن از «حق وتو» درباره قطع‌ نامه می‌ دانستند، بعد از مهلت ٢٤ساعته مصر، این‌بار از طریق چهار کشور ونزویلا، مالزیا، زلاندنو و سنیگال که در تدوین پیش ‌نویس قطع‌ نامه مشارکت داشتند، طرح را به صحن شورا آوردند. رای مثبت ١٤ کشور عضو شورا و یک رای ممتنع امریکا به ‌نوعی یکی از مصوبات شورای امنیت را رقم زد که با اکثریت قاطع و اجماع عمومی همراه بود و این اجماع جهانی حاوی یک پیام قاطع به طرف اسراییلی است.  هر چند این قطع‌ نامه تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد به تصویب رسیده و اجرای آن یا تعهد طرف اسراییلی به رعایت آن « الزام‌آور » است، اما به دلیل نبود اراده واقعی در عرصه جهانی به نظر نمی ‌رسد چندان قابلیت اجرایی داشته باشد. اسراییل در طول چند دهه اخیر نشان داده است به همه قطع‌ نامه ‌های تصویبی شورای امنیت بعد از جنگ شش ‌روزه ١٩٦٧ ترسایی با اعراب، هیچ اعتنایی نداشته و همیشه با نادیده ‌گرفتن این قطع‌ نامه ‌ها بر خلاف آن عمل کرده و هرگز هم با مجازات و تنبیه بین‌المللی روبه‌ رو نشده است.
از طرف دیگر، تصویب قطع‌ نامه در شورای امنیت تنها گام اول برای تعیین یک چارچوب حقوقی الزام‌آور تلقی می‌شود و به لحاظ حقوقی و طبق منشور همین سازمان در صورت رعایت‌نکردن آن هرگونه مجازات و تنبیه علیه کشور یا فرد خاطی مستلزم تصویب دوباره قطع‌ نامه‌های جدید در همین شورا خواهد بود. از آنجا که بلافاصله بعد از تصویب این قطع‌ نامه در شورای امنیت دونالد ترامپ به عنوان رئیس‌جمهوری بعدی امریکا در یک واکنش خشم‌آلود ضمن محکوم‌کردن آن و تهدید سازمان ملل متحد، در توییتی نوشت «پس از ۲۰ ژانویه، امور در سازمان ملل به گونه دیگری خواهد گذشت»، به نظر نمی‌رسد روند و مکانیسم حقوقی شورای امنیت برای ضمانت اجرائی قطع‌ نامه به فعل درآید.
از طرف دیگر، برخورد بسیار خشم ‌آلود نتانیاهو و دیگر مقامات اسراییلی هم نشان می ‌دهد آنان تحت هیچ شرایطی نه ‌فقط خود را ملتزم به رعایت این قطع‌ نامه نمی ‌دانند که به احتمال زیاد در روزهای آینده در اقداماتی تلافی‌ جویانه مجوزهای بیشتری برای ادامه شهرک ‌سازی‌ های تازه در مناطق اشغالی فلسطینی صادر خواهند کرد. واکنش بسیار منفی رهبران کنگره امریکا، از جمله پل رایان رییس‌ جمهوری‌ خواه مجلس نماینده گان امریکا، در محکومیت این قطع‌ نامه و حتا لجن‌ مال‌ کردن دولت اوباما به‌ دلیل استفاده‌ نکردن از حق وتوی خود، گویای عزم دولت ترامپ در تقابل با این قطع‌ نامه و همراهی کامل با سیاست ‌های دولت دست ‌راستی نتانیاهو خواهد بود.  
با اینکه تصویب قطع‌ نامه محکومیت شهرک ‌سازی در مناطق اشغالی (کرانه‌ باختری و شرق بیت ‌المقدس) هیچ ‌گونه ضمانت اجرایی در وضعیت موجود ندارد، اما به لحاظ حقوق بین‌الملل یک سند معتبر بین‌المللی تلقی می ‌شود که حتا از سوی دولت فلسطینی و نهادهای حقوق ‌بشری می ‌تواند در ارایه دادخواست برای اقامه دعوی علیه اسراییل در دادگاه‌های بین‌ المللی و حتا دادگاه‌های ملی در بعضی کشورها مورد استناد قرار گیرد.
از آنجا که مکانیسم‌ های حقوقی در دادگاه‌ های بین‌المللی و ملی در دیگر کشورهای تابع حق وتوی هیچ قدرتی نخواهد بود و به ‌نوعی مكانیسم‌ های حقوقی دموکراتیک ‌تری را نماینده گی می ‌کند، در واقع زنگ خطر اصلی است که در آینده می ‌تواند رژیم اسراییلی را تهدید کند. نتانیاهو و دولت او از همان ابتدای بحث طرح این قطع‌ نامه و سپس بعد از تصویب آن به ‌صراحت ضمن محکوم ‌کردن آن، موضع شفاف خود را در بیانیه دفتر نخست ‌وزیری مبنی بر اینکه «اسراییل این قطع‌ نامه ضد اسراییلی سازمان ملل متحد را رد می‌ کند و خود را ملزم به رعایت مفاد آن نمی ‌داند»، اعلان کرده‌اند. بنابراین به نظر نمی ‌رسد تصویب قطع‌ نامه جدید شورای امنیت تغییری در سیاست غیرقانونی گسترش شهرک‌ سازی اسراییل در مناطق اشغالی فلسطینی به وجود بیاورد و این مصوبه برای طرف فلسطینی فقط یک دستاورد حقوقی و سمبولیک خواهد بود که در آینده در صورت تغییر در مناسبات قدرت جهانی بتوانند با استناد به آن به بخشی از حقوق پایمال ‌شده خود دست یابند.
در روزهای آینده باید در انتظار یک جنگ دیپلوماتیک گسترده بین رژیم اسراییلی با دولت روبه‌ پایان اوباما بود که در آخرین روزهای کاری خود گویا تصمیم گرفته بعضی از اقدامات و توهین‌ های « بی ‌بی » را تلافی کند. به‌ همین ‌دلیل هم ‌اکنون بهترین فرصت برای حامیان فلسطینی ‌ها در مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد است که تا قبل از ٢٠ جنوری طرح یک قطع‌ نامه برای به‌ رسمیت ‌شناختن دولت مستقل فلسطینی را به صحن شورای امنیت ببرند.
موضوع به‌رسمیت ‌شناختن دولت مستقل فلسطینی در سال ٢٠١٦ترسایی در پارلمان بعضی از کشورهای اروپایی به تصویب رسیده است و این مجموعه در شورای امنیت نمی ‌تواند مخالفتی با این موضوع داشته باشد. چین و روسیه نیز به عنوان دو عضو دایمی دارای حق وتو نه‌ فقط مخالف طرح به ‌رسمیت ‌شناختن دولت مستقل فلسطینی نیستند که معمولا همیشه به عنوان دوستان تاریخی فلسطینیان شناخته شده‌اند. از طرف دیگر، هم‌اکنون ترکیب اعضای غیردایمی که حداقل پنج کشور آن در تدوین قطع‌ نامه جدید شورای امنیت مشارکت عملی داشته ‌اند، به نفع فلسطینی‌ها خواهد بود.
نقطه ابهام بازهم به موضع تعیین ‌کننده امریکا برمی ‌گردد که تا حدودی به نظر می ‌رسد باراک اوباما در آخرین روزهای کاری خود تصمیم گرفته است با چالش ‌گری علیه  بی‌بی، توهین‌ های چند سال اخیر او را تلافی کند. چنانچه شورای امنیت به سطح این بازی بزرگ برای طرح و تصویب قطع‌ نامه برای به‌ رسمیت ‌شناختن دولت مستقل فلسطینی برسد، قادر خواهد بود التزامات حقوقی همین قطع‌ نامه را نیز برای آینده تضمین کند.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۶ـ ۲۴۱۲