افغانستان چرا قربانی بازی های بزرگ می شود

­

عبدالوکیل کوچی

 قدرت های بزرگ جهان با توجه به موقعیت جیوپولیتیک وجیواستراتیژیک کشورهای منطقه ، به خاطر بدست آوردن منافع خود وتعقیب اهداف استراتیژیک  شان ، سرزمین های مختلف را مورد حملات پلان شده نظامی قرار می دهند.

افغانستان از لحاظ موقعیت استراتیژیکی از گذشته های دور برای مردم این سرزمین وهم برای قدرت های جهانی دارای استراتیژی مهم واز لحاظ جیوپولیتیک مرکز کشمکش ها ،جنگ ها وتقابل قوت های نظامی منطقه وی وجهانی بوده است که به خصوص در دو قرن اخیر شتاب بیشتری بخود گرفته است . چنانچه حملات استعماری انگلیس در سال ۱۸۳۷ ترسایی و پس از آن  مداخلات همسایه گان بر پیکر جغرافیایی واوضاع جیوپولیتیک این سرزمین تاثیرات بزرگی وارد کرده است .

پس از جنگ جهانی دوم  نیوکلونیالیزم واشغال گری بر بنیاد رابطه ناسالم اقتصادی ، کنترول منابع زیرزمینی وبازاریابی جهانی به خاطربدست آوردن سود سرسام آور شکل دیگری بخود گرفته است که با ایجاد پروژه های تولیدی وتحمیل ناعادلانه وغارتگرانه سیستم تجارتی در بستر استعماری کشنده طرح ریزی شده  ومسیر تسلط سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی قدرت های جهانی را به خاطر اهداف جیواستراتیژیک شان هموار می سازد که به منظور جلوگیری از نفوذ رقبای بین المللی ودرعین زمان پیشرفت پله های اقتصادی ومنافع  انحصاری غاصبانه شان راه اندازی گردیده که عمدتا زیرنام همکاری های اقتصادی شکل می گیرد .

واضح است که قدرت های بزرگ سلطه جو پلان های های بزرگ اقتصادی را با بازی های بزرگ انحصاری تا برانداختن رژیم های مخالف و نفوذ دادن عناصر وابسته به خود را در درون نظام های دولتی  و ایجاد دولت های فرمایشی تحت الحمایه وبعضاً انتخابا ت قلابی وتبلیغات دموکراسی وهمکاری های بشردوستانه تمام قدرت سیاسی را وابسته به خود ساخته سرنوشت مردم وکنترول منابع وثروت های زیر زمینی کشورها را بدست  می گیرند . که نمونه مثال های زیادی در جهان وجود دارد چنانچه حملات برکشورهای کوچک امریکای لاتین ، کشورهای افریقای مرکزی وجنوبی ،شمال افریقا ،شرق میانه وجنوب شرق آسیا وافغانستان .البته خواهی نخواهی اینگونه مداخلات واقتدارگرایی استقلال سیاسی ، اقتصادی ، تمامیت ارضی و حاکمیت کشورها را زیر سوال می برد .

در کشورما  فعالیت های اقتصادی  خارجی از جمله غربی ها ها زیر نام پروژه ها ی عام المنفعه وهمکاری های اقتصادی در دهه سی ام قرن حاضر خورشیدی بنا گردید .گفته می توان از جمله ده ها پروژه به گونه مثال ولایت هلمند  که از همان آغاز داستان این ولایت در الویت های کاری وهمکاری قرار داده شد. هلمند از نگاه جیو پولیتیک منطقه ایست که در جنوب کشور موقعیت داشته همراه با ولایت قندهار با پاکستان همسرحد است .از طرفی هم این ولایات محاط بکوها ی بلند وقبایل نشین درعرصه های فرهنگ واقتصاد رشد چندانی نداشته با فرهنگ سنتی قبیله  اداره می شوند. همچنان زراعت و دامپروری مهم ترین شغل ساکنین این مرز وبوم می باشد.  در اثر مراجعه جوانان به مدارس دینی ومراکز مذهبی پاکستان  نفوذ معنوی همسایه گان بر افکار وعقاید  آنها مسلط بوده که این خود درونمایه ی مداخلات خارجی را در حریم کشور تشکیل می دهد .

ایجاد پروژه های امریکایی بیشتر از نیم قرن قبل  در ین ولایت بیانگر موقعیت جیوپولیتیک این منطقه می باشد .گفته می توان این همان هلمندی است که زمانی شهر لشکرگاه واشنگتن کوچک یاد می شد وغربی ها به آن آشنایی کامل دارند که اوضاع جغرافیایی وجیوپولیتیک آن زیر ذره بین های آنها ازهمان آغاز کار قرار داشته است که در حال حاضرنیز در مرکز توجه جهانیان قرار دارد . مشخصه ولایت هلمند نسبت بدیگر ولایات متفاوت تر است بخصوص در سه موارد :

 اول ـ عقب مانده گی عمومی فرهنگی وهنجارهای سنتی قبیله یی ،

دوم  ـ مساعد بودن محیط به حاصلخیزی مواد مخدره ونزدیک بودن آن با مرز جنوبی وغربی کشور سوم ـ  موجودیت مهمترین منابع زیر زمینی که حتا نمی توان گاز ونفت را به آن مقایسه کرد که مورد دلچسپی خارجی ها قرار گرفته ازین سبب گاهگاهی دیده می شود که بعضی مناطق این ولایت دست بدست طالبان والقاعده ودیگر گروه های خارجی گشته نا آرامترین نقاط کشور را تشکیل می دهد . اهمیت استراتیژی این ولایت منحیث دالان عبور تندروان و تروریستان از خاک پاکستان همچنان قاچاق وانتقال منابع قیمتی از هلمند به پاکستان برای خارجیان از همیت به سزایی برخوردار است ازهمین سبب است که دشمنان افغانستان نسبت به هر منطقه دیگردر هلمند متمرکز بوده وشعله های جنگ را همواره تازه نگهمیدارند .

طوری که گفته آمدیم در حال حاضر افغانستان را با داشتن موقعیت جیوپولوتیک وجیواستراتیژی اور آسیا شامل بازی های بزرگ و جدید می سازند.  درین گونه بازی های بزرگ امریکا وسایر کشورهای منطقه در رقابت با هم کشور ما را تخته خیز قرار داده همچون دانه های شطرنج قربانی بازی های بزرگ ساخته به قول معروف ممکن است آن خاورمیانه بعدی باشد . زیرا ذخایر بزرگ آسیای میانه در چشم انداز قدرت های بزرگ جهان موقعیت جیوپولیتیک ولایت قندز و دیگر مناطق شمال کشور را برجسته ساخته که خارجی ها به آن تمرکز بیشتر دارند .

پاکستان که یکی از طرف های بازی بزرگ در افغانستان محسوب می شود نیات شومش طوری است که با پلان عمیق استراتیژی اش درافغانستان به منافع سرشار اقتصادی برسد .به همین سبب است که جنگ با افغانستان که آغازگر آن پاکستانی ها و  تمویل کننده آن امریکا و دیگر قدرت های غربی بوده اند،  افزار این جنگ نیابتی را گروه های مسلح وتربیت شده در خاک پاکستان اعم از گروه های مذهبی ، طالب ، القاعده  و داعش تشکیل داده و باعث تباهی کشور گردیدند .

البته شکل گیری مختلف این گروه ها در قدرت بنا بر موقعیت جیوپولیتیک افغانستان و جیواستراتیژی غرب در کشور ما به همسایه گی کشورهای آسیای میانه بسته گی دارد که یکی پس از دیگری روی صحنه آمده با نفوذ روز افزون در تشکیلات  دولتی بر سرنوشت مردم مظلوم وستمدیده افغانستان زیر نام اسلام حکمروایی می کنند . واضح است که موجودیت جنگ  در افغانستان و حضور قوت های خارجی تا حصول منافع آنها ادامه خواهد یافت که در چشم انداز صلح به این زودی ها درآن چیزی دیده نمی شود .از همین رو با وصف فداکاری های قوای مسلح کشور ما به خاطرر دفاع از تمامیت ارضی و آرامش مردم ، هنوز شعله های جنگ در بیش ترین مناطق کشور زبانه می کشد از نظر تحلیلگران سیاسی موجودیت تروریزم  ومبارزه بآن در کشور ما ومنطقه بعد مهمی از بازی بزرگ است که حضور قوت های خارجی را تا مدت زمان زیادی در افغانستان توجیه می کند .

در اخیربعد دیگر مشکل جنگ وصلح درافغانستان موجودیت عناصر نفوذی در قدرت دولتی ،عناصر مزدور بی کفایت ،نفاق افگن ، قوم گرا ،  فاسد ، قانون شکن ،متعصب ، خود خواه ، زراندوز ، فاقد اعتبار وشایسته گی ومحروم از باور واعتماد  مردم  جدا از مردم و در عدم پشتیبانی مردم ، خوار و ذلیل و پوشالی در معامله با خارجی وحافظ منافع بیگانه گان و در زیر چتر حمایت آنها که مردم را به گروگان گرفته و در خدمت اربابان بین المللی خود قرار دارند.  به ا ین ترتیب آنها وشرکای خارجی شان آگاهانه مملکت را در ضعف عمومی نگهداشته وعمداً به میدان گاه تاخت و تاز بیگانه  و جولانگاه دشمنان افغانستان قرار می دهند .

 درین اواخر برغم موجودیت قوای نظامی جامعه جهانی وکمک میلیارد ها دالراز منابع خارجی برای مصارف عمومی کشور خاصتا امور امنیتی تا هنوز وضع امنیتی بهبود نیافته روزی نیست که در اثر حملات انتحاری خون ده ها انسان این وطن نریزد وصدها زخمی بجا نگذارد . دولتی که مدعی کار درافغانستان است با فقر کاری واحساس مسولیت  در زمان بروز حوادث هم نمیتواند حتا بشکل نمادین احساس مسولیت از خود نشان داده خصایل کذایی خود را پنهان نگهدارند . چهره های این دولت مردان دیگر برای مردم افغانستان وجهان آشکارا شده در عمل ثابت ساختند که آنها حافظ منافع خارجی و پاکستانی ها بوده و برای مردم افغانستان هرگز نخواهند توانست صلح را به میان آورند .

البته نجات افغانستان درمجموع به تفکر عمومی و اندیشه وسیع سراسری و متحدانه نیاز دارد تا تمام وطن دوستان با کنار گذاشتن تفاوت های سیاسی ، سلیقه وی وتخالفات قومی ، سمتی و زبانی همه در یک صف مقدس دراین برهه حساس تاریخ ، وطن را از حالت کنونی نجات داده صلح و دموکراسی واقعی را به ارمغان بیاورند.

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۱۵۰۱

تانک‌ها به سوی شرق روان می‌ شوند!

 

هنگامی که در روز جمعه در بندر بریمن نخستين تانک‌ ها از ايالات متحده تخليه شدند، سرلشگر تیموتی مک گوایر معاون فرمانده نیروی زمینی ایالات متحده در اروپا، با افتخار از « نشانه‌ ای از تعهد دايم ایالات متحده امریکا برای اروپا در جهت تقويت صلح » سخن گفت. اعزام ۴۰۰۰ سرباز امریکایی در سواحل دریای شمال المان نشانگر هر چيز ديگری هست به جز صلح !

گزارش‌های دايمی از ترورها در سراسر جهان، اتهام در باره حملات هکرها به کامپيوترها، اتهام در مورد دخالت روسیه در مبارزات انتخاباتی، کمک می ‌کنند تا اذهان مردم مه‌ آلود شود، تا آنجا که اين جنون تسليحاتی را نظاره‌ گر باشند، و زمانی که تانک ‌ها به سمت شرق روانه شدند هیچ مقاومتی ديده نشود.

 

اولی بروک مایر 

هنگامی که در روز جمعه  در بندر بریمن نخستين تانک‌ ها از ايالات متحده  امریکا تخليه شدند، سرلشگر تیموتی مک گوایر معاون فرمانده نیروی زمینی ایالات متحده در اروپا، با افتخار از « نشانه ای از تعهد دايم ایالات متحده  امریکا برای اروپا در جهت تقويت صلح » سخن گفت. اين تانک‌ها باید بخشی از عملیات «عزم اتلانتیک» باشند که ارتش ایالات متحده متحده قصد « تقويت جناح شرقی ناتو» را با آن‌ها دارد.

اعزام ۴۰۰۰ سرباز امریکایی  در سواحل دریای شمال المان نشانگر هر چيز ديگری هست به جز صلح!

مساله بيش ‌تر بر سرفازجدیدی از پيش روی نظامی ناتو علیه روسیه است. اين اوج رياکاری را نشان می ‌دهد، هنگامی که به عنوان توجیه برای تسليح  نظامی در اروپا گفته می‌ شود که مردم پولند و کشورهای بالتیک به خاطر « سیاست تهاجمی روسیه » خود را در معرض « تهدید !» احساس می ‌کنند.

ارتش المان فدرال ادعا می‌ کند که :« عملیات ـ عزم اتلانتيک » ناتو، هدف حفظ صلح و ثبات درازمدت را در سمت شرقی ناتو مد نظر دارد. هم ‌چنين سربازان المانی نيز به عنوان بخشی از این رزمايش، مجدداً در مجاورت مرزهای روسیه مستقر خواهند شد. اگرچه آن جنرال‌ های قدیمی که زمانی جنگ تجاوزکارانه  را در آنجا هدايت کردند دیگر وجود ندارند، اما نقشه‌ های قدیمی هنوز هم موجود هستند ، و نه تنها آن نقشه‌ ها، بلکه روح قدیمی میلیتاریزم المان هم‌ چنان زنده است.

تمامی « توجیهات » برای یک تهاجم ادعایی ازسوی روسیه دروغ و فريب است، حال چه از طرف رييس‌ جمهور اوکرایین و دوستان فاشیست او به شکلی نفرت‌انگيز بيان شود، یا اين‌ که از سوی رهبران کشورهای عضو ناتو و اتحادیه اروپايی فرموله شده باشد.

اين روسیه نيست، که در همه نقاط دنيا پایگاه‌ های نظامی ايجاد؛ و در بسياری ار آنجا‌ها سلاح هسته ‌ای نيز مستقر کرده است. اين روسیه نيست که به جنگ دامن زده است، جنگ‌هايی که در حال حاضر در مکان‌های مختلف اين جهان صدها و هزاران قربانی می ‌گيرند و صدها هزار نفر را به آواره گی و فرار سوق داده اند. این‌ ها عمدتاً ایالات متحده و ناتو بودند، هم‌ چنین برنده جایزه صلح نوبل، اتحادیه اروپايی نيز با رغبت درگير بود.

بسیاری از لوکرامبورگی‌ها  فکر می‌ کنند که اين ربطی به آن‌ ها ندارد، که کشور ما بسیار کوچک ‌تر از آن است که در اين ميان نقشی بازی کند. اشتباهی فاحش! کاملاً برعکس، سربازان لوکزامبورگ نيز در اين پيشروی شوم در سمت شرقی ناتو سهيم هستند. اما سهم لوکزامبورگ بسیار سنگين ‌تر از آن چيزی است که در نگاه اول به نظر می ‌رسد. قصد خرید هواپیمای حمل و نقل نظامی (برای نیروی هوایی لوکزامبورگ، مشارکت در خرید یک هواپيمای تانکر، استفاده نظامی از ماهواره، خرید پهبادهای جنگی و وسایل نقلیه نظامی، اردوگاه نظامی ایالات متحده امریکا در «سانم » (Sanem)  و تعمير و بازسازی بیش از ۵۰  سيستم تسليحاتی در « کاپلن» (Capellen)- همه در جهت دفاع از کشور ما خدمت نمی‌ کنند. واقعاً در مقابل کدام دشمن؟

در اين ميان تنها هزینه‌های نظامی لوکزامبورگ نيست که به طور قابل توجهی بيش‌ تر از سخت ترین روزهای دوران جنگ سرد شده است، هم‌ چنين اغلب کشورهای ديگر عضو ناتو بيش از پيش برای سلاح‌ها و عمليات جنگی هزينه می ‌کنند. گزارش‌های دايمی از ترورها در سراسر جهان، اتهام در باره حملات هکرها به کامپيوترها، اتهام در مورد  دخالت روسیه در مبارزات انتخاباتی، کمک می ‌کنند تا اذهان مردم مه‌آلود شود، تا آنجا که اين جنون تسليحاتی را نظاره‌ گر باشند، و زمانی که تانک ‌ها به سمت شرق روانه شدند، هیچ مقاومتی ديده نشود./عدالت

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۲۰۱

اعزام نیروهای دریایی امریکا، برای تقویت نیروهای مسلح افغانستان است و یا تقویت نیروهای تروریزم؟

علی رستمی

پیترکوک سخنگوی وزارت دفاع امریکا به تاریخ ۷ جنوری  ۲۰۱۷ ترسایی درجمعی خبرنگاران اعلام کرد که ما به خاطر تقویت نیروهای مسلح افغانی برای مبارزه علیه گروه های دهشت افگن و تروریزم ۳۰۰ تن تفنگداران نیروهای دریای خود را درولایت هلمند اعزام می کنیم ،تا این نیروهای جهت تقویت آموزش نظامی نیروهای مسلح افغانی کمک وهمکاری کند. ازآنجایی که معلوم است که در طول پانزده سال پیش از ۱۴۰ هزار تن از عساکر امریکا الی اخیر سال ۲۰۱۴ بعد از دسامبر ۲۰۱۱ در افغانستان برای قلع و قمع تروریزم لشکرکشی و جابجا شده بودند، که ازآن جمله به تعداد ۸۴۰۰  تن آن فعلاً درافغانستان وجود دارد ومتباقی دوباره به وطن خود برگشتند. طوری که هویدا است درآغاز آمدن عساکر ناتو به شمول ۴۸ کشور جهان درافغانستان علیه نابودی طالبان که تنها طالب والقاعده مشترکاً مخالف مسالح دولت بودند، وبه بهانه حضور عساکر خارجی می رزمیدند، وجود داشتند ،که تعداد ناچیز و قلیلی را تشکیل می دادند. با موجودیت این لشکر عظیم ناتو وامریکا باید این نیروها به صورت عاجل درظرف مدت کوتاهی ازبین میرفتند ، ویا حاضر به صلح با دولت جمهوری اسلامی افغانستان می شدند ؛برعلاوه اینکه نابود وازبین نرفتند، بلکه چندین برابر شدند. شوربختانه گروه های جدید سلفیست و بنیادگرا مانند داعش،القاعده با کمیت بزرگی از نیروهای شکست خورده درجنگ سوریه و عراق از طریق پاکستان ذریعه هواپیما به افغانستان انتقال که درولایت سرحدی جنوبی وشمالی کشور جابجا وبه فعالیت های نظامی وتبلیغات گمراه کننده  دینی ومذهبی آغاز کرده اند که هرروزه شهرها و قریجات پی هم، درآن مناطق از ساحه نفوذ دولت خارج وبه این گروه های تندروی اسلامی تعلق گرفته و تحت تاثیرو رهبری شان قرار می گیرند. چنین اظهارات مضحک وپوچ برای مستور ساختن اذهان جهانیان از واقعیت های عقب پرده، از طرف یک کشور بزرگ جهان که خود را سرگرده وامپراتور جهان می دانند؛ و برای جهان نظم اقتصادی وامنیتی می سازد، و پپش گام تحقق دموکراسی ونهادهای آن می باشد، درست است!

جان مطلب دراینست که این به اصطلاح بادارجهان که با هم قماشان خویش پانزده سال قبل ، برای نابودی تروریزیم وتامین امنیت صلح به کشور جنگ زده ما آمده بودند ،نه توانستند که یک گروهی چند هزار نفری را قلع قمع وازبین ببرند ؛ سوال برانگیز است که چرا نه شد؟

حالا می خواهند که با آموزش وتقویت نیروهای مسلح افغانستان که از لحاظ تجربه نظامی ضعیف است ، با موجودیت کمی نیروهای خویش ، آستین وپاچه را بلند کرده اند که آنها را ازبین ببرند! چه محجزه ای راغرض از بین رفتن گروه هایی تروریزم به کار خواهند بردند، که تا به حال بر علاوه اقامت طولانی شاناین نیروها نابود نشدند . شوربختانه دوچند زیرچتر بنیادگرایی بنام های گوناگونی هرروزه رشد وگسترش یافته اند. چنانچه در جریان سال ۲۰۱۶ ترسایی یکی از نمایند ه گان برجسته کنگرس ملی امریکا گفت:« درافغانستان تا پنجاه سال دیگر جنگ ادامه دارد » . بنا براین هدف تامین امنیت  و صلح درافغانستان نبوده ؛ بلکه تحقق اهداف پروژه های خراب کن استراتیژیکی بر بنیاد اهداف امپریالیستی برای جهان گشایی خود درآن سوی سرحدات شمالی ، غربی و شمال شرقی افغانستان علیه چین، روسیه وایران می باشد. دردمندانه بازهم  دوباره افغانستان به مانند دوران جنگ سرد، قربانی جهان گشایی و بلند پروازی لیبرالیستی وشوینستی نظام لجام گسیخته سرمایداری ، برای اشغال منابع اقتصادی وکسب سود وسرمایه خواهد شد. چرا این نماینده گان غول پیکر سرمایه الیگارشی، به خاطرتامین ارزش های انسانی و شریفانه ،در افغنستان نیآمده اند،برعکس برای تقویت نیروهای تروریستی وارسالش به کشورهای آسیایی میانه ،ایران وترکستان چینی هدف دارند،تاجنگ را دراین خطه شعله ور سازند. از یک سو خود را معلم  و آموزگار وپیش قراول کمک و پشتبانی کشورهای عقب مانده درجهان تبارز می دهند؛ از سوی دیگر تا آخرین امکان با دساییس وتوطیه ها توسط گروه هایی تروریستی وابسته به خود چنان وضع را به مانند شرق میانه از لحاظ امنیتی بوجود می آورند ، تا افغانستان درباتلاق بی ثباتی قرارگیرد که تقاضا وموجودیت بیش تری ،نیروهای نظامی شان توجیه پذیرگردد.  طوری که امریکایی ها مثالی دارند:«  ورشکست کن، حکومت کن! هیچ شری توجیه گری شردیگرنیست. گرچه می تواند توضیح گر آن باشد.» تا، با این نیرنگ وفریب شرمنده گی وشکست ننگین اهداف خود را درشرق میانه (درعراق، لیبیا و سوریه) پنهان وآنرا جبران نمایند. این همه سیاست های افتضاح آور شان باعث شد، تا برای رفع اشتباهات سیاسی خویش کارت بازی قدرت را تغیر دهند وبا کارت جدید بازی را در وجود ترامپ رییس جمهور نو درمقابل حریفان آغاز نمایند، تا گنده گی ها ی شکست شرم آور خود را درسایه نظم جدید افراط گری ترامپ روی گلوبالیزم ونیولیبرالیستی را پاک نمایند .

باری مارکس گفته بود: « انسان دوستی هیچ وقت درساختن تاریخ نقش نداشته است به خصوص در تاریخ تجارت».

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۱۱۰۱

بزرگترین جفای غرب به مردم افغانستان

به بهانه آخرین فرمایشات قوماندان بارک اوباما

 

سلیمان کبیر نوری

پیشاپیش عمیق ترین تاثرات آمیخته با ضجه و درد و اندوه جانگداز خویش را به نسبت تیر باران کردن ۱۳ تن از فقیرترین و بی گناه ترین انسانان روی زمین (کارگران زغال سنگ تاله و برفک) به فامیل ها و خانواده های ایشان ابراز میدارم.

 می خواهم یک بار دگر اذعان دارم که همه ملت شریف و مظلوم این دیار دراین ماتم بزرگ با فامیل های ماتم زده غم شریک بوده و برای اوشان صبر و طاقت برداشتن این بار مصیبت عظیم را طلب می نمایند.

این رویداد را می توان یکی از دستاورد های آقای اوباما طی دو دوره ی ریاست جمهوری ایشان در امریکا و سر قوماندانی شان در جنگ نامنهاد علیه تروریزم و در عمل تروریست پروری خود و نوکران و دست نشانده گان ایشان در خط دسایس امپریالیزم شوم غرب ردیف کرد و رقم زد.

ای کارگران پاک نهاد و زحمتکشان تولید کننده رزق و روزی انسانی!

روان تان شاد باد!

کوتاه و فشرده:

دو دوره ۴ ساله از ریاست جمهوری آقای اوباما طی چند روز پسین به پایان می رسد.آقای رییس جمهور اوباما به تاریخ چهارم جنوری که مصادف است با  چهارشنبه (۱۵جدی) در مراسم خداحافظی با رهبران نظامی این کشور بر پیکار با گروه داعش در افغانستان تاکید کرد.

چه اظهارات جالبی !

وی گفت: « از این که برای ۸ سال سرقومندان اعلی نیروهای مسلح این کشور بود به خود می‌بالد.»

هورا !

هورا !

هیچ کسی شک و تردیدی ندارد جناب رییس جمهور اوباما .

اما فهمیده نشد که هدف از بالیدن آقای اوباما؛ همین گسترش بی سابقه ی تروریزم بنیادگرای طالبانی ـ داعشی در افغانستان و جهان است یا چیز دیگر؟

 و در جای دگر:« اوباما گفت که پایان ماموریت جنگی امریکا در افغانستان یک دستاورد است و اکنون شمار نیروهای امریکایی در افغانستان و عراق از بیش از ۱۴۰ هزار به ۱۵ هزار تن کاهش یافته است».

درین جا گویا اوباما صاحب اعلام داشته اند که تروریزم در افغانستان و عراق به همین تناسب نابود شده است .

 به به چه نابودی ای ؟ درین پیام صادقانه ، که وجد و سرور از چهره اقای اوباما می بارید...و همچو فاتح اصلی مبارزه بر ضد داعش و تروریزم در افغانستان و دنیا پوز می گرفت؛ دعوا های بی بنیاد و اساساً کذب و دروغ قالب شده بود. به هر رو؛ بدون شک همچو سیاست مداران نقش به عهده گرفته خویش را در سیاست بازی می کنند. این سیاست ها در «کانون توطیه های جهانی» تدوین و مشخص می گردند.

و در جای دگر جناب قوماندان هشت ساله مبارزه با تروریزم فرموده است که: 

«امریکا با تهدیدها روبه روست و از همین رو نبردهای بزرگی را (هنوز) برضد داعش درعراق، سوریه و افغانستان که این گروه فعال است، به پیش می‌ برد.»

چه جالب است. اینگونه آقای اوباما حتا در شباروز رفتن و ترک وظیفه از زادگاه و جایگاه اصلی تروریزم بنیادگرا که در پاکستان قرار دارد، با مهارت طفره رفته اند؛ ولی بر عکس اظهارات و خیال بافی ایشان تروریزم دراین سرزمین های سوخته فراگیرتر شده است و از جمله هر فردی ازهموطنان ما بعد از دو دوره زعامت این بزرگمرد، امروز بیش تر و بدتر زیر تهدید تروریزم قرارگرفته اند.

طی دو دوره ماموریت اوباما اداره امریکا به طریق اجیران بومی افغانستان تبار، فاسد ترین و ناکامترین دولت را در افغانستان تحمیل کرد. درسالیان پسین:

- انتصاب یک اجیر معلوم الحال طالبی- جهادی مزدور چندین جانبه به حیث رییس جمهور افغانستان بزرگترین جفای غرب به مردم افغانستان بود. غرب که به بهانه تروریزم طالبانی بر افغانستان هجوم آورد، خیلی زود توسط نوکر برافراشته خود حامد کرزی؛ همان تروریستان طالب را برادر خواند و تا امروز همصدا با نوکر دیگر آقای اشرف غنی از طالب و تروریزم طالبانی دفاع می کند.

- افغانستان را به بزرگترین تولید کننده مواد مخدر مبدل نمود.

- فساد اداری و قضایی و انتخاباتی را بذر کرد و به اوج رسانید.

- درست صد فیصد بر عکس دعوا های رسمی؛ عملا تروریزم بنیادگرای مدرنیزه شده را تمویل و تشویق کرد؛ از جمله به هدف وزیرستان سازی شمال افغانستان؛ به نقل و انتقال تروریست ها به وسیله بالگرد ها در نقاط سوق الجیشی اقدام ورزید.

- ایجاد و تشدید تضاد های قومی، لسانی، منطقه وی و مذهبی به حسب فورمول کهنه انگلیسی « تفرقه بیانداز و حکومت کن!».

 - غارت معادن و ثروت های بکر و دست ناخورده افغانستان؛ تا جایی که هیلاری کلینتون معلوم الحال وقتا که وزیر خارجه اوباما بود؛ در کانگرس اذعان موکد کرد که «ما کمتر از ۱۰ فیصد آنچه را که از افغانستان به دست می آوریم؛ در آن کشور مصرف می کنیم.»

- معتاد ساختن بیشتر از سه ملیون زن و مرد جوان کشور ما به مواد مخدر،

- عدم تجهیز قوای هوایی افغانستان برای جلوگیری از مبارزه بر ضد تروریزم،

- فرار دادن  مغز ها ( که به صد ها هزار می رسد).

- ادامه حمایت از مافیای جنگ سالاران  و ریشوهای متعصب مذهبی نما.

- در اختیار قرار دادن میدیای مزدور دیداری و شنیداری به ملاهای اجیر و اکستریمست برای شست و شوی مغزی مردم افغانستان خاصتاً نسل های بالنده آن.

- حمایت بی دریغ ازمبلغان تعصب و تنفر و تکفیر(زیر نام ملا و مولوی افغانی و پاکستانی...) در سرتاسر کشور.

- مورال دادن متداوم و هدفمندانه به تروریستان و برعکس تضعیف نیرو های امنیتی افغانستان.

ـ مستولی ساختن ترس و وحشت و بیزاری از وطن در مردمان افغانستان تا سر به صحرا ها و دریا ها بزنند و به امید زنده گانی آرام واهی در بیرون از کشور جنگ زده و اروپا و امریکا همه هستی و دسترنج و جان های شیرین خود و عزیزان خود را تباه نمایند.

- ترویج رسوم پاکستانی  خشتک کشالان در موسسات رسمی توسط بت واره های کرزی ـ احمدزی برای ایجاد تسهیلات عبور عناصر تروریستی طالبی ـ داعشی خاصتا به طرف شمال کشور که ازهمان آغاز، کار روانشناسانه و استخبارتچیانه ی خارجی بود ( برای معلومات بیشتر لطفا بالای لینک زیر کلیک نموده، یکی از نوشته های این کمینه را که حدود چهار سال قبل درین مورد انتشار یافته بود ملاحظه فرمایند).۱

- کشتار هزاران هموطن بیگناه و بی دفاع ما به وسیله تروریستان طالب و در عملیات های قوت های خارجی.

- تحمیل مذاکره و مصالحه شعاری و فریبنده  و اغفال ساز بر مردم افغانستان با گروهک های تروریست طالبان به عنوان واهی صلح.

چه باید کرد؟

این خونریزی و ویرانی، چالش ها، تضاد های قومی، منطقه وی و زبانی و مذهبی برای ادامه ی جنگ های فرسایشی دراز مدت با استفاده از ابزار تروریزم به خاطر تعمیل اهداف رذیلانه الیگارشی نیولیبرالیسم مالی- اقتصادی غرب که جز غارت گری سرمایه های انسانی و منابع  طبیعی کشورهای منطقه و فشار آوردن بر دول رقیب در مقیاس همین جغرافیا چیزی نیست؛ تا به کی ادامه یابد؟

آقای مصطفی دانش کارشناس مسایل خاور میانه پاسخی درین راستا دارد. وی در آخرین دیدارش با ببرک کارمل فقید ( سال ۱۹۹۵،  شهرک حیرتان ) چنین نگاشته است:

زمان خدا حافظی برایم گفت: «  هيچ کشوری نمی تواند به اتکای نيروی خارجی به آزادی و استقلال و پيشرفت دست يابد. بايد به اراده مردم احترام گذاشت و از استقلال کشور دفاع کرد. هر ملتی بايد روی پای خود بايستد». *

این شیره جان شخصیتی از سرزمین ماست که همه چیز ممکن را به حکم روزگار تجربه کرده و آزموده است. یک و نیم دهه دیگر تجربه ها و آزموده های دو باره و ده باره و صد باره ما عین همین حکم را مانند مسلمات علم فراهم آورده است. ما افغان ها باید چنان بیدار وهشیار شویم که مانند یک ملت آبدیده و فولادین قدرت اعمال اراده خود درسیاست و در دولت منتخب و مشروع ملی را پیدا نموده زمام امور وطن خویش را؛ خود به دست گیریم. در حالیکه امروزه بدترین نوکران نواستعمار که همان اکستریمیست های جلاد و شداد استند؛ و خود باعث آوردن اشغالگران غربی درکشور و ادامه این اشغال می باشند؛ مدعیان کذاب این شعار ها استند. باید آنان را شناخت و دایما افشا و رسوا کرد. باید رهبران صدیق و مبارزان حقیقی افغانستان را شناخت و دریافت و حمایت کرد و رهبران و مبارزان نو و نوتر را بروز داد و به کمال و به پیروزی رسانید.

این هم خبر تیر باران گشتن سیزده تن از کارگران معدن ذغال سنگ در بغلان از سایت تلویزیون طلوع:

باشنده ‌گان ولسوالی تاله‌ و برفک می ‌گویند که گروه داعش با حمله بر یک موتر فلاینگ ‌کوچ، کارگران معدن زغال سنگ این ولسوالی را، که تمام شان شعیه ‌مذهب بودند، تیرباران کردند.

مسوولان محلی بغلان می‌ گویند که گروه داعش در ولسوالی تاله و برفکِ ولایت بغلان ۱۳ کارگر معدن زغال سنگ را تیر باران کرد. این کارگران در معادن مردمی زغال سنگ این ولسوالی کار می‌کردند.

فیض‌محمد امیری، ولسوال این ولسوالی به طلوع‌ نیوز می‌ گوید که این کارگران زمانی که از معادن زغال سنگ به سوی خانه‌های شان می ‌رفتند در منطقه انارک این ولسوالی از سوی مردان نقاب‌دارِ گروه داعش تیر باران شدند.

وی می‌افزاید که افزون بر کشته ‌شدن ۱۳ کارگر، سه کارگر دیگر زخم برداشته ‌اند.

در همین حال، باشنده‌ گان ولسوالی تاله‌ و برفک می ‌گویند که گروه داعش با حمله بر یک موتر فلاینگ‌ کوچ، کارگران معدن زغال سنگ این ولسوالی را، که تمام شان شعیه‌ مذهب بودند، تیرباران کردند.

تا اکنون هیچ گروهی مسوولیت این حمله را به دوش نگرفته ‌اند.

بر علاوه منابع دیگر قید کرده اند که طالبان که بر منطقه نفوذ دارند؛ گفته اند که کارگران مقتول از این گروه دارای اجازه بوده و این گروه با آنان مشکلی نداشت. یعنی این جنایت کار طالبان بیرون از نقاب داعشی نبوده است.

ایوای وطن؛ وای وطن؛ وای!

۱ ـ  ذلیل سازی مردم افغانستان با ریش و ریشخند

http://www.ariay.com/dari8/siasi2/noori11.html

*

http://www.bbc.com/persian/afghanistan/2009/12/01223_v_babrak_karmel_danesh.shtml

**

ویدیوی کار شاقه از کارگران معدن ذغال سنگ کرکر

https://www.youtube.com/atch?v=3-xVXngOGPQ

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۱۰۱

 

 

 

 

 

ظهور اشعه‌ی غروب غرب در افغانستان

 

عارف عرفان
در افغانستان به طرز زودهنگام عقربه تاریخ درمدار رخدادهای گذشته در چرخش می گراید.اکنون این عقربه در یک عقبگرد دراماتیک دورمکمل خود را در مدار سال های دهه هشتاد با بازیگران پیشین وخطوط متفاوت می پیماید.
بازیگران اصلی: اردوگاه غرب به رهبری امریکا، عربستان سعودی،امارات و قطر به حیث حامی و اسپانسرکننده گان تروریسم در یک رُخ جبهه و فدراسیون روسیه ، چین، پاکستان ، ترکیه ، ایران و کشورهای آسیای میانه در سمت مقابل آن.                                          
میدان بازی افغانستان ودر نقش ها کماکان اسلام گرایان(  طالب و داعش) تعین شده اند.اهداف عبارت است از جنگ رقابتی وکشور گشایانه . تازه ترین اجندای که درین سناریو جا افتاده است در یک سمت استقرار و لشکر کشی گروه های تروریستی به سمت مرزهای روسیه ، چین، ایران ، پاکستان و درخط مقابل نبرد با تروریسم و داعش، پایان اقتدار غرب در افغانستان وبرچیدن پایگاه های امریکا ازکشور.
فتوحات چشمگیر روسیه در ماورای اوکرایین و سوریه ،شکست مفتضحانه غرب و تروریسم در نقشه مطروحه « خاور میانه بزرگ» ، شکل گیری اتحاد جدید سیاسی به محوریت روسیه در مبارزه با تروریسم ، پایان جهان تک قطبی و زایش جهان نوین نمایشگر تغییرات بزرگ ژیوپولتیک در منطقه آسیا به ویژه افغانستان می باشد.
موجودیت تروریسم ،طالب و داعش و صدور آن به کشور های همسایه ،همچنان حضور پایگاه های امریکا در افغانستان حامل پیام دگرگون ساز وسرآغاز طغیان نبرد رقابتی سرنوشت ساز درافغانستان خواهد بود.
در یک آرایش کلی و ترکیب اضلاع اصلی بازیگران جهانی ومنطقه وی‌ واقلیم جدید سیاسی در قلمرو جهان ومنطقه ‌وسطح انباشت ها و ریزرف های سیاسی گرداننده گان نبرد درکشور، می توان داوری کرد که غرب ودر راس آن امریکا در افغانستان ، در تله افتیده و با نشست اخیر سران چین ، روسیه و پاکستان ، حلقات محاصره برآن تکمیل گردیده است.
درگذشته اتحاد شوروی سابق و یک رژیم قدرتمند نظامی مانند جمهوری دموکراتیک افغانستان در برابر هفتاد و پنج کشور جهان وحواریون شان در برابر اسلام گرایان داخلی وتروریست های عربی می رزمید.اکنون ایالات متحده امریکا در پی شکست های بی سابقه سیاسی و نظامی اش پس از جنگ ویتنام ،با اقتصاد ورشکسته و ابهت برباد رفته که چهره نفرت انگیز را به مثابه حامی تروریسم در اذهان عامه تداعی نموده است باید با کشورهای پیروزمند وقدرتمند جهان چون روسیه و چین ومشارکت ایران ، پاکستان ، کشورهای آسیای میانه وسهم ترکیه درین تنگنا با قامت خمیده دراین حصار برزمد تا باشد در درازنای شکست های پیهم،لاجرم‌ در سومین جبهه بخت سیاسی خویش را به حیث  ابرقدرت پیشین جهان بیازموده وبا جبهه نوین در جوار مرز های شان دست و پنجه نرم نماید.
نبرد افغانستان بنا براهمیت ژیوپولتیک آن درآسیابه حیث داغ ترین نقطه جهان کپ قهرمانی جهانی را به جانب برنده اهدا خواهد کرد.
جبهه سیاسی به  محوریت روسیه در حال حاضر دو گزینه در نبرد شان علیه غرب و امریکا  در افغانستان در اختیار دارد. جنگ فرسایشی وطولانی مدت برای زمین گیر ساختن حریف وجنگ فیصله کن وشکست آنی غرب و شرکا در افغانستان. برقول افسر بازنشسته پنتاگون ،امریکایی ها این جنگ را برای پنجاه سال در افغانستان برنامه ریزی نموده اند، اما تغییرات جدید از ختم زود هنگام نبرد امریکا در افغانستان سخن خواهد گفت.
نشست اخیر سران روسیه، چین و پاکستان و مشارکت فعال ایران در حوادث افغانستان که بیشترینه نقش سیاسی را در نبردهای نیابتی در افغانستان دارند، نوازشگر آلارم خطر برای غرب ودولت کابل پنداشته می شود.
در فقدان نماینده گان امریکا و دولت افغانستان این نشست تاباننده سیگنالیست که امریکا در راستای تعین مقدرات سیاسی افغانستان مثل سوریه درحاشیه کشانیده شده است.
اعلام اخیر کشورهای روسیه و ایران در راستایی روابط شان با گروه طالبان و حضور پاکستان در نشست اخیر ماسکوبا توجه به سطح بالای ارتباطات با طالبان بازتاب دهنده شکل گیری چرخش جدید در افغانستان می باشد.
به نظر می رسد که بر داشت های سیاسی کرملین وشرکا از برنامه های استراتیژیک امریکا وگزینش غرب از تروریسم و داعش به مثابه افزارهای نظامی و سیاسی در میدان نبرد، روسیه ، چین، ایران وپاکستان را ملزم ساخته است تا به تسلط غرب و امریکا در افغانستان پایان بخشیده وبا زدایش خطرات بالقوه در مرزهای خویش احساس آرامش نمایند‌.
در چرخش گاه تاریخ، همسانی منافع مشترک کشورهای ضدغربی و تعریف یکسان از حضور، انتقال وماموریت داعش در افغانستان این کشورها را متحد ساخته و وادار نموده است تا به اقدامات تعرضی توسل جسته وبا گستره جنگ های نیابتی واستفاده از ریزرف های دست ناخورده نبرد فیصله کن را در افغانستان آغاز نمایند.
تداوم کاربرد سیاست های هژمونی و اشغالگرانه غرب در افغانستان وتحمیل پلاتفورم ناکام برای تاسیس دولت فاسد ضد ملی، ضعیف ،منزوی ،منفور و تروریست پرور و تشکیل قوای مسلح ناتوان از یک سو؛ و رویکرد عدم حمایت ملی ازاین نظام با مظاهر روشن وابسته گی آن با گروه های تروریستی وحمایت از آن ، بیش از پیش بنیاد این دولت را آسیب پذیر ساخته است.
علاوه برشمار شواهد محکم در قبال وابسته گی و حمایت غرب و دولت کابل از تروریسم و داعش ،اظهارات اخیر ویتالی چورکین نماینده روسیه در شورای امنیت ملل متحد مبنی بر ماموریت چرخبال های ناشناس برای انتقال داعش ، گروهای تروریستی قفقاز وآسیای میانه وجابجای هفتصد خانوار مربوط به اردوگاه تروریسم درشمال افغانستان تاباننده تصاویر وحشت انگیز تروریستی در افغانستان بوده و برسرعت اقدامات واکنشی روسیه و متحدین صحه می گذارد.
اظهارات اخیرضمیرکابلوف نماینده ولادیمیر پوتین در خبرگزاری«  اناتولی» ترکیه و نگرانی ماسکو از موجودیت(نه) پایگاه نظامی امریکا در همسایه گی روسیه در افغانستان آنکشور را مصمم ساخته است‌ تا براین نگرانی نقطه پایانی بگذارد.
استقرار تجهیزات جدید نیروهای نظامی فدراسیون روسیه در نزدیک مرزهای افغانستان در« کورگان تپه » تاجیکستان به مثابه نیرومندترین  لشکر در آسیای مرکزی سطح آماده گی ونگرانی روسیه را واضحاً به نمایش می گذارد.
آگاهان سیاسی معتقد هستند که تقابل غرب وجبهه مقابل آن در افغانستان روسیه را به واکنش های پیش گیرنده وغیرقابل پیشبینی وادار خواهد ساخت.
بی گمان چنین رویکردی افغانستان را به میدان بزکشی مبدل نموده و احتمالآ این کشور حتا سوگوارانه خطر تجزیه را برای تثبیت حوزه نفوذ کشور گشایان تجربه خواهد کرد.
گمان می رود که رهبری روسیه و متحدین سیاسی اش منتظر بازنگری استراتیژیک از سوی دونالد ترامپ رییس جمهور منتخب امریکا در قبال افغانستان بوده  و تا آنگاه به طرزاحتیاط آمیز مقدمات سیاست گزینی های راهبردی و الترناتیف را درین خصوص پی ریزی خواهند کرد.
اما احتمال همسویی روسیه با امریکا تحت رهبری دونالد ترامپ گزینه های تقسیم « حوزه نفوذ » را میان قدرت گشایان ارتقا بخشیده واین خطر افغانستان را نیز تحت سایه خودنماید خواهد داد.
بازی های تروریستی و پروژه انتقال داعش به سمت مرزهای شمال ، وجود پایگاه های نظامی امریکا در افغانستان ، برای همسایه گان آلارم خطر را به صدا در آورده و باعث گردیده است که افغانستان بیش از پیش در بستر جدید بحران ها غوطه خورده ودر فقدان همبسته گی ملی  و زعامت شایسته ، لاجرم در یک سیاه چاله تاریک وخموش پرتاب گردد.
به اعتقادم مظاهر چنین تعاملات و رخداد ها حول کشور عزیزمان افغانستان ضرورت بازنگری سیاسی واستراتیژیکی و اتخاذ مواضع جدید را برای فرونشاندن این آتش فشان از سوی کاخ نشینان و حامیان بین المللی شان باید در پی داشته باشد. سران کاخ باید درک نمایند تا چرخش آسیاب خون را برای تحقق اهداف بیگانه در افغانستان متوقف سازند.
یکی از بازی های نابکار غرب و رژیم هوادارآن، برانگیختن جرقه های شمال است.جای که جنبش ملی جنرال دوستم نقش شاهین ترازو را در تعین وشکل دهی اقتدار سیاسی امروز و آینده وحفظ ثبات افغانستان ایفا خواهد کرد.بی نیاز از گفتاراست که رخداد های نوین حول تعین مقدرات سیاسی جامعه افغانستان بر تعین جایگاه جنبش ملی اثرات شگرفی به جا خواهد گذاشت.
در صورت موجودیت دیدگاه هوشمندانه در ارگ و حامیان غربی آن، روز های آینده شاهد آبستن تاکتیک های جدید و رویکرد های نوین سیاسی خواهد بود.
رخداد های اخیر و انکشافات برون مرزی افغانستان در ماورای خلیچ ، نشست ماسکو و روابط طالبان با ماسکو وتهران پیام های تلخیست که غرب و دولت دکترغنی را از فراز تکبر ویکه تازی تا فرود شکیبای عاجزانه و بازنگری سیاسی و شگرد های اپورتونیستی ملزم خواهد ساخت .
حرف نهایی را در قبال این سناریو تاریخ خواهد گفت اما آنچه که مایه نگرانی ودلهره گی را به صورت آنی پدید آورده است کماکان حضور و نقش شیطنت آمیز وبلند بالای پاکستان درین پروژه و مهندسی سرنوشت جامعه اففانستان می باشد.
درطغیان چنین امواج توفانی درکشور که به سرعت در گستره میهن پهن خواهد گردید، ندای تاریخ برای نجات افغانستان عمدتاً برنیروی « سوم » تمرکز دارد، نیروی خموش. این جاست که ظهور شخصیت ها ، گروه ها، احزاب ملی ووطن دوست ، کاررایی و بیداری احزاب یخ زده با مارک های دموکراتیک وترقی خواه ،اتحاد وهمبسته گی ملی، در گستره  جبهه ملی می تواند بهترین نسخه الترناتیف وجایگزین را برای بیرون شدن ازین ورطه هلاکت در افغانستان مطرح نماید.
هرگونه تعلل جفای بزرگ  و جبران ناپذیر برسرنوشت میهن پنداشته شده وعذاب وشکنجه تاریخی را در پی خواهد داشت.
زنده باد اتحاد وهمبسته گی ملی !

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۰۲۰۱