تیم شورک

مقدمه :

وقتی هفت ‌سال پیش « مسیر ایرلندی» کن لوچ، کارگردان نامی انگلیسی، برای نخستین ‌بار در جشنواره کان اکران شد، باراک اوباما تازه یک‌ سالی بود که به قدرت رسیده بود. فیلم روایت گر واگذاری گسترده جنگ افغانستان به پیمانکاران امنیت ملی ایالات متحده و رنج ‌های ناشی از آن بود؛ داستان یکی از این پیمانکاران که توضیح مقامات آمریکایی را درباره مرگ دوستش نمی ‌پذیرد و به تحقیق و تفحص می ‌پردازد. دو دوره ریاست‌ جمهوری اوباما اما در حالی به پایان رسید که در این سال‌ها خصوصی‌سازی جنگ افغانستان گستره بیش تری یافته است. وعده‌های اوباما مبنی ‌بر پایان نظامی ‌گری در لیبیا، افغانستان، عراق و یمن به جایی نرسید و او حتا برخلاف وعده‌اش۳۰ هزار نیروی نظامی دیگر به افغانستان اعزام‌ کرد، آن‌ هم در ماه دسامبر سال ۲۰۰۹  ترسایی  یعنی سال اول نخستین دوره ریاست ‌جمهوری ‌اش و همان سالی که او برای وعده‌های محقق ‌نشده‌اش برنده جایزه صلح نوبل شد. گسترش استفاده از هواپیماهای بدون ‌سرنشین هم یکی دیگر از دستاوردهای دولت اوباما بود: شرکت‌های خصوصی خلبانانی صوری را استخدام می ‌کردند و آنها کیلومترها دورتر از میدان جنگ با یک کلیک کامپیوتری عملیاتی به ‌راه می ‌انداختند که شرح تلفات غیرنظامیان حاصل از آن خود گزارش مفصل دیگری می ‌طلبد. حالا در دولت ترامپ زمزمه‌ های گسترش خصوصی‌سازی به گوش می ‌رسد. تیم شورک، نویسنده گزارش زیر، در نیشن به ابعاد این خصوصی ‌سازی می ‌پردازد و طرح‌ های جدیدی که در دوران زمامداری ترامپ در راه است.

 

جرد کوشنر، داماد و مشاور ارشد دونالد ترامپ، مشغله ‌های زیادی داشته که فقط هم مربوط به روس‌ها نیست. این هفته  در میان هیاهوی به‌ راه‌ افتاده بر سر دیدارش با یکی از وکلای روس درباره انتخابات ۲۰۱۶ ترسایی ، نیویورک ‌تایمز گزارش جذابی منتشر کرد درباره نقش او در برنامه خصوصی ‌سازی جنگ افغانستان.
به گزارش تایمز، شنبه گذشته استیو بنن، مشاور ارشد ترامپ، به همراه کوشنر برای هماهنگی مذاکره‌ای میان جیم متیس  وزیر دفاع امریکا  و دو تاجر که از قراردادهای نظامی بهره برده ‌بودند به پنتاگون رفتند. آنها پیمانکارانی عادی نبودند: یکی از آنها  هیریک پرینس، بنیان ‌گذار بدنام ارتش چند منظوره « بلک واتر»  بود و دیگری استفان فینبرگ سرمایه ‌دار نیویارکی که مالک شرکت بین‌المللی « دین کورپ » است؛ بزرگ ‌ترین پیمان کار ایالات‌ متحده امریکا در افغانستان.
آنها در این جلسه ( که پرینس و فینبرگ آن را تایید نمی‌کنند) از پنتاگون خواستند جنگ را تبدیل کند به چیزی که « واحد های نظامی  خصوصی » نامیده‌اند؛ واحد هایی که برای کسب سود می‌ جنگند و جایگزین طرح جدید پنتاگون برای ارسال‌ هزاران نیروی نظامی دیگر به افغانستان برای مبارزه با طالبان خواهند شد.

به گزارش تایمز، متیس مودبانه پیشنهاد بی ‌شرمانه آنها را شنیده اما در اظهارنظری که به‌ کل ناامید شان کرده،  نپذیرفته افراد خارج از دولت برای بازنگری خط‌ مشی ایالات ‌متحده امریکا در افغانستان طرح و راهبردی بدهند چرا که این خط ‌مشی در کاخ سفید و از سوی جنرال مک‌ مستر، مشاور امنیت ملی ترامپ، تبیین می ‌شود.
گزارش تایمز گویای تضاد منافع است. همان‌ طور که اغلب امریکایی‌ها می ‌دانند، تخم لق مزدوری‌های پرینس با فرستادن ارتش خصوصی به افغانستان همراه با نیروهای سازمان سیا کوتاه ‌زمانی بعد از حملات ۱۱ سپتامبر کاشته شد.
اما بعد از آنکه پیمانکاران تحت فرماندهی او ده‌ ها غیرنظامی عراقی را کشتند او در دولت ایالات‌ متحده عنصری نامطلوب شد. با این ‌حال، پرینس پس از فروختن شرکتش و سازماندهی ارتشی خصوصی برای امارات ‌متحده عربی، به یکی از مشاوران کلیدی ترامپ در مسایل نظامی بدل شد. او یک روز بعد از جلسه ‌اش در پنتاگون در گفت ‌و‌گو با سایت خبری بنن به نام « بریت بارت» از پیشنهادات خود پرده برداشت.
همان‌ طور که سال‌ های سال در اینجا با مدرک به اثبات رسانده‌ام، بی‌ شک جنگ افغانستان، به‌ ویژه عملیات‌های نظارتی و لوژیستیکی، از قبل هم به ‌شدت پیمانی شده بودند. اما با رویکرد پرینس، مبارزه واقعی را مزدورانی به پیش می ‌برند که احتمالا او استخدام می‌کند. او به بریت بارت گفت: «  ایالات ‌متحده شاهد همکاری سیا، عاملان ویژه و پیمانکاران با نیروهای افغان برای هدف قراردادن تروریست‌ها خواهند بود. من می ‌گویم به مدلی برگردیم که در طول چند صد سال در منطقه از سوی شرکت هند شرقی امتحانش را پس داده؛ شرکتی که با سربازان حرفه‌ ای غربی قرارداد می ‌بست و در صورت لزوم آنها به همراه همتایان محلی خود می‌ جنگیدند  ». ظاهرا وقتی روز پنجشنبه جیک تپر، خبرنگار سی ‌ان‌ ان در گفت ‌و‌گو با سباستین گورکا، دستیار معاون ترامپ در امور امنیت ملی از او درباره دیدار با متیس پرسید، او این پیشنهادات را تایید کرد: « این موضوع کلاهبرداری از دولت نیست. برعکس، به خاطر صرفه‌ جویی در هزینه مالیات ‌دهنده گان است. این امر به‌ خاطر ایجاد ظرفیت بومی است». گورکا سپس با اشاره به پرینس او را به‌ شدت ستود: «این مرد متصدیان سابق را از میان نیروهای عملیات ویژه دست ‌اول و افراد بازنشسته استخدام کرد». به گفته او: « آنها به افغانستان می ‌روند نه برای اینکه به جای افراد دیگری بجنگند، بلکه برای کمک  به افغان‌ها و نیروهای بومی محلی تا از سرزمین‌های خود محافظت کنند. در نتیجه، این سرمایه ‌گذاری هزینه‌ها را کم می‌کند. ما اینجا در کاخ سفید درها را به‌ روی ایده‌های افراد بیرون از دولت باز کرده‌ایم چرا که وضعیت ۱۶ سال گذشته فاجعه ‌بار بوده است».
تخصص فینبرگ بسیار گسترده‌ تر است: او سرمایه لازم را برای رشد صنعت پیمانکاری نظامی تامین کرد. فینبرگ از طریق شرکت مدیریت سرمایه سربروس، شرکت سهامی خصوصی ۳۰‌ میلیارد دلاری که در سال ۱۹۹۲ ترسایی  تاسیس کرد، صاحب چندین شرکت مشارکت ‌کننده در عملیات‌های نظامی و اطلاعاتی شد. همان ‌طور که بلومبرگ ‌نیوز فبروری گذشته در پرونده ‌ای مفصل گزارش داد، « فینبرگ شرکت‌هایی خریده که هواپیماهای جاسوسی را دوباره سوخت ‌گیری می‌ کنند، تفنگ تک‌ تیرانداز می‌ سازند و دشمنان امریکا را از فضا می ‌بینند. او برای تعدادی از قدرتمند ترین افراد سرمایه ملی امریکا  اشتغال و فرصت کسب سود ایجاد کرد و با  لابی‌ های خود قراردادهای خوبی بست.با این‌حال، فینبرگ برخلاف پرینس عملا برای عموم مردم ناشناخته است و دوست دارد همین رویه را حفظ کند. برای کسانی که هرگز درباره‌اش نشنیده‌اند، این تصویر جمع ‌و‌جوری از اوست، از اهمیت صنعت سهامی خصوصی ‌اش و اینکه او و دیگر سرمایه ‌گذاران امنیت ملی چگونه می‌ توانند در صورتی که متیس نظرش تغییر کند و تصمیم بگیرد بلک واتر را به افغانستان برگرداند، بهره ببرند.
توجه عموم اولین بار فبروری گذشته به فینبرگ جلب شد، پس از آنکه شرکت سربروس به سرمایه داران اطلاع داد او ممکن است به‌ عنوان یکی از مقامات عالی ‌رتبه دولت ترامپ منصوب شود و به همین ‌جهت باید اطلاعات جامعی درباره مسایل مربوط به تضاد منافع جمع ‌آوری کند. ترامپ از فینبرگ می‌ خواست هدایت « بازنگری گسترده » آژانس‌های اطلاعاتی ایالات‌متحده را برعهده بگیرد و او را برای مقامی عالی ‌رتبه در پنتاگون و وزارت امنیت کشور هم در نظر داشت.
فینبرگ تا حدودی به دلیل رفاقتش با بنن این فرصت را پیدا کرد. بنن به خاطر طرح‌هایش برای ازبین‌بردن « دولت اجرایی»  به واسطه خصوصی ‌سازی و حذف خدمات عمومی پایه‌ای بدنام است. بر پایه گزارش نوامبر گذشته وال ‌استریت ‌ژورنال، در طول مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۱۶ ترسای ، فینبرگ عضوی از گروه سرمایه ‌گذاران سهام خصوصی و سرمایه ‌گذاری مخاطره ‌آمیزی بود که به ترامپ مشورت می ‌دانند و در طول این مبارزات به وفادارترین مدافع او بدل شد. در میان آنها ویلبر راس، رییس شرکت « راس و شرکا »، هم  قرار داشت که اکنون وزیر تجارت است و پیتر تیل‌ میلیاردر، یکی از بنیان ‌گذاران شرکت پیمانکاری اطلاعاتی « پلنتیر تکنولوژی».
به گزارش تایمز، وقتی نام فینبرگ برای سرپرستی بازنگری در آژانس‌های اطلاعاتی مطرح شد، مقامات امریکایی رای ترامپ را زدند چرا که می ‌ترسیدند  دخالت او آزادی عمل آنها را کم  کند و آن دست منابع اطلاعاتی را کاهش دهد که مخالف دیدگاه‌ های ترامپ  است. درعین‌ حال قانون‌ گذاران هم عصبانی شدند و در یکی از جلسات سنا، در اواخر ماه فبروری ، سناتور سوزان کالینز گفت نگران است  « فردی که یکی از شرکت‌ های سهامی خصوصی را اداره می ‌کند» برای بازنگری اطلاعاتی ترامپ در نظر گرفته شود.
با این حساب نام فینبرگ خیلی سریع محو شد - تا همین هفته گذشته. حالا، ظاهرا ترامپ به این سرمایه ‌گذار چراغ سبز نشان داده تا به اختیار خودش و با کمک بنن و کوشنر وارد کارزار شود؛ معامله ‌ای دوسر برد: پرینس منافع مزدورانه خودش را می ‌فروشد و فینبرگ هم چشم‌ اندازش را برای صنعت سهامی خصوصی.
هم‌ زمان با خصوصی‌ سازی عملیات‌ های نظامی و اطلاعاتی امریکا در طول ۱۵ سال گذشته، شرکت‌ هایی که برای دولت کار می ‌کنند بیش ‌ازپیش به سرمایه‌ گذاران پرپول ‌و‌ پله‌ ای وابسته شده‌اند که ارتباطی قوی با پنتاگون و ۱۶ سازمانی دارند که « جامعه اطلاعاتی » را تشکیل می ‌دهند.
وارد سرمایه‌ گذاری خصوصی شوید. شرکت‌های سهامی خصوصی به‌ واسطه ارتباطات گسترده‌ شان با مقامات امنیت ملی کنونی  و سابق و با دسترسی به مجموعه عظیمی از سرمایه‌ های خصوصی که برای تامین بودجه آنها سرمایه‌ گذاری می‌ کنند، عملا به مدیران صنعت پیمانکاری بدل شده‌اند. در سال‌ های اخیر قدرت آنها به خاطر تعداد زیادی از ادغام‌ها و مالکیت ‌ها بیشتر شده است.
در دنیای جاسوسی و نظارت، این معاملات به تمرکزی  باورنکردنی در صنعت منجر شده است و حالا پنج شرکت حدود ۸۰  درصد پیمانکاران اطلاعاتی را استخدام می‌کنند. بسیاری از این ها تغییر شکل ‌داده بودند و قدرت داد وستد کنونی خود را مدیون صندوق‌ های سهامی خصوصی ‌اند، نظیر بزرگ ‌ترین شرکت سهامی امنیت ملی یعنی گروه « کارلایل » مستقر در واشنگتن.
کارلایل سال‌ها تحت ریاست فرانک کارلوچی بود، معاون سابق سیا، که پیشگام نخستین سال‌های خصوصی‌ سازی آژانس‌های اطلاعاتی بود. طی یک دوره حدود ۱۰ساله، این شرکت پیمانکاران ارشد بسیاری را خرید (و سپس فروخت). تا همین اواخر، این شرکت صاحب اکثریت سهام بوز آلن همیلتون بود، یکی از پیمانکاران کلیدی آژانس امنیت ملی امریکا و یکی از مشاوران کلیدی جامعه اطلاعاتی با قراردادهای گسترده  در بیشتر سازمان‌های عمده اطلاعات غیرنظامی  و دفـاعی.
وریتاس کاپیتال، یکی دیگر از صندوق‌های سرمایه‌ گذاری، دین‌کورپ را در سال ۲۰۱۰  به شرکت سربروس فروخت و حالا برای مشاوره‌های خود به جنرال‌های بازنشسته بری مک کافری و آنتونی زینی و همچنین ریچارد آرمیتاژ، معاون وزیر خارجه دولت بوش، متکی شده است. اخیرا، شرکت دی ‌سی کاپیتال پارتنر، یکی از شاخه‌ های وریتاس، با خریدن مایکل بیکر، پیمان کار اطلاعاتی - نظامی بین ‌المللی، به یکی از سرمایه ‌گذاران کلیدی سازمان‌ های اطلاعاتی بدل شده است. مایکل وینسنت هیدن، رییس‌ سابق آژانس امنیت ملی امریکا،  هم  یکی از مشاورانش است.
شرکت سربروس متعلق به فینبرگ به خاطر مدیران جمهوری‌ خواهش مشهور است، افرادی مثل دن کویل، معاون رییس ‌جمهوری و جان اسنو، که وزیر مالیه  دولت جورج دبلیو بوش بود. کویل کارش را به ‌عنوان یکی از مدیران ارشد سربروس در دهه ۹۰ ترسایی با خرید و فروش دارایی ‌های حراجی در آسیا آغاز کرد. اخیرا کویل و اسنو سرمایه ‌گذاری ‌های سربروس را در دیون اموال اروپایی ترتیب می ‌دهند.
شرکت فینبرگ در عرصه امنیت ملی، روابط خود را با برخی از معتبرترین شخصیت ‌های اطلاعاتی گسترش داده است. آن ‌طور که بلومبرگ قبلا ذکر کرده، یکی از این افراد لیون پانتا است؛ رییس سیا در دوره ریاست‌ جمهوری اوباما  و « مشاور سربروس در مسایل امنیتی  و اطلاعاتی ». مایکل مورل هم  یکی دیگر از این افراد است، معاون رییس سازمان سیا در زمان اوباما که بعد از بازنشسته گی در سال ۲۰۱۳ ترسایی  مدتی با سربروس همکاری می ‌کرد.
بنابراین جای تعجب نیست که بازارگرمی فینبرگ برای متیس این ماه بیشتر از پرینس بود. آن‌ طور که تایمز براساس یک فرد آگاه گزارش داده، « طرح او کنترول عملیات‌های افغانستان را به سازمان سیا می ‌دهد که از سوی واحد های شبه‌ نظامی انجام می ‌شود و از همین ‌رو کمتر از ارتش تحت ‌نظارت است».
پس از آن نوبت به دین کورپ می‌ رسد، هسته مرکزی سرمایه ‌گذاری‌ های هنگفت سربروس در بخش امنیت ملی. دین کورپ به ‌شدت در تمامی جنبه‌ های جنگ ‌‌های ایالات‌ متحده  در عراق و افغانستان مشارکت دارد و سال‌ ها در عملیات‌ های نظامی  و اطلاعاتی درگیر بوده است، عملیات‌هایی نظیر به ‌کارانداختن هواپیما های تجسسی برای ارتش افغانستان و آموزش ارتش تحت حمایت امریکا در عراق و لیبریا. این قرارداد بسیار بزرگ ‌تر از  قرارداد های بلک واتر است: در سال ۲۰۱۵ ترسایی ارتش ایالات ‌متحده قراردادی صد میلیو ن‌ دلاری به این شرکت اعطا کرد تا به ارتش ملی افغانستان « خدمات مستشاری، آموزش و مربی گری» ارایه کند.
هرچند، فراهم‌ کردن جنگجوی خصوصی تنها نقش شرکت فینبرگ نخواهد بود. برای مثال، ترامپ گفته که در حال فشارآوردن به پنتاگون است برای ایجاد مناطق امن در سوریه، جایی که نیروهای نظامی ایالات متحده  و غیرنظامیانی از آژانس توسعه بین‌المللی ایالات‌متحده، از سوری ‌هایی که از جنگ فرار می‌ کنند «  حفاظت » خواهند کرد. این طرح هنوز به ثمر نرسیده اما می ‌تواند بعد از روابط دوستانه روسیه و ایالات‌متحده در سوریه اجرا شود. طرحی که رکس تیلرسون، وزیر خارجه ایالات ‌متحده امریکا  بعد از دیدار اخیر ترامپ و ولادیمیر پوتین در المان از آن خبر داد.
این دقیقا از جنس همان عملیات ‌هایی است که دین ‌کورپ خبره آن است و به‌همین ‌دلیل است که شرکت دین کورپ، بازیگر اصلی انجمن تجاری عملیات‌های برقراری ثبات بین‌المللی (ISOA) است، بازوی لابی ‌گر صنعت امنیت ملی.

 وب ‌سایت ISOA  شرکت دین‌کورپ را چنین توصیف می‌کند: دین‌ کورپ حامی بسیار موفق نهادهای نظامی و مدنی دولت است، در ضمن در صنعت هوایی، توسعه زیرساخت‌ها، امنیت و تدارکات آن نیز نقش تجاری مهمی دارد.
فینبرگ، اگر در فشارآوردن به متیس موفق شود، موقعیتی عالی دارد برای بهره‌ بردن از این اقدامات، اقداماتی که زمانی کشورسازی خوانده می‌ شد اما بعد از جنگ عراق به عملیات‌‌ های ثبات تغییر نام داد. اما اینکه آیا متیس با این داستان کنار می ‌آید بحث دیگری است. آن طور که تایمز نوشته « متیس معتقد است مفهوم آقای پرینس از تکیه  بر ارتش خصوصی در افغانستان از حد معمول تجاوز می ‌کند، ولی خود او زمانی که فرمانده چهارستاره ستاد مرکزی پنتاگون بوده  از استفاده پیمانکاران برای وظایف محدود و ویژه حمایت کرده است» . بنابراین وقتی پای پول و تجارت در میان باشد جایی هم برای فینبرگ پیدا می ‌شود/  Nation / برگردان از رخش

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ۲۵۰۷