نکته‌هایی در مورد نسبت داعش با پاکستان

 

فرزاد رمضانی بونش 

 

شرایط داعش در پاکستان

دولت اسلامی عراق و شام یا ولایة خراسان، شاخه‌ای از گروه اسلام گرای نظامی دولت اسلامی عراق و شام، فعال در افغانستان و پاکستان است. در واقع در سپتامبر سال ۲۰۱۴ ترسایی  داعش یا دولت اسلامی عراق و شام نماینده گانی به پاکستان فرستاد و در اکتوبر سال ۲۰۱۴ فرماندهانی از تحریک طالبان پاکستان در پاکستان چون حافظ خان سعید از خرم و خیبر مناطق قبیله ‌ای و پیشاور و منطقه هنگو، به ابوبکر بغدادی اعلام وفاداری کردند. دراین ‌بین با از یک سو در سال های گذشته یکی از اهداف و راهبردهای حیاتی داعش بقا و گسترش در منطقه بوده است و از سوی دیگر بـه دلیل فراهم بودن بسترهای طبیعی برای رشد با استفاده از تبلیغات و فناوری های ارتباطی نوین، داعش تلاش کرده حضور خود را در پاکستان تقویت کند. در این میان تخمین‌ های دقیقی از قدرت عددی داعش در پاکستان وجود ندارد و به ۲۰۰۰- ۳۰۰۰ نیروی مستقر در پاکستان اشاره می‌ کنند.

در این حال هر چند حتا اکنون نیز حضور داعش در پاکستان کتمان می‌ شود، اما نشانه‌ های از این گروه در شهرهای بزرگ مانند لاهور وجود داشته و حضور برخی از اقشار تحصیل‌ کرده و دانشجو، اعضای قبلی تحریک طالبان پاکستان، لشکر جهنگوی، جماعت‌الحرار، احرارالهند، جنگجویان ازبک و جنگجویان چچنی، جنگجویان آسیای مرکزی همگی نشانه‌ هایی از نیروهای داعش در پاکستان هستند. همزمان در پاکستان با وجود تاکید دولت مبنی بر عدم حضور داعش در این کشور خود داعش ادعا می‌ کند پشتیبانی بیش از۱۲هزار نفر را در شمال غرب این کشور را جذب کرده است. با این حال با توجه در ماه‌های گذشته هم درگیری درون جناحی بین فرماندهان ازبک و پاکستانی این گروه دهشت افکن برای تصاحب مقام فرماندهی در بین شخصیت هایی چون « شیخ اسلم فاروقی» فرمانده سابق طالبان پاکستانی و مخالفت جناح ازبک و برخی نیروهای بومی افغانی وجود داشته است.

 میل گروه‌های افراط گرای پاکستان به داعش

در واقع داعش برای سرمایه گذاری بر شبکه ‌اش در شهرهای پاکستان و جذب گروه‌های دهشت افکن تلاش می ‌کند و به نگاه برخی شبکه داعش در پاکستان همچنان با سرعت به رشد خود ادامه می ‌دهد.در این شرایط همچنان خطر همراهی بیشتر با داعش در بین مناطق قومی و مذهبی بلوچستان همچنان وجود دارد. چنانچه بخش‌هایی از گروه تحریک طالبان به عنوان مجموعه ‌ای متشکل از ۲۷ کنشگر مختلف غیردولتی خشن ( از گروه های دهشت افکن کوچک ۲۰۰- ۳۰۰ نفری گرفته تا گروه های شورشی بزرگ با استعداد ۵۰۰۰- ۷۰۰۰۰ نفر) در سال های گذشته به داعش اعلام وفاداری کرده‌ اند. به علاوه ارتباط گروه جنداللهپاکستان و گروه‌های کوچک دیگربا داعش درشرایطی است که بنا به سازمان مبارزه با تروریزم پاکستان بیش از۳۵ گروه دهشت افکن فعال در پاکستان از جمله لشکر جهنگوی ارتباط نزدیکی با داعش دارند. در این میان با توجه به وجود بیش ترین ارتباط عملیات‌های دهشت افکن با داعش، لشکر جهنگوی، جیش محمد، لشکرطیبه، سپاه صحابه، تحریک اسلامی القاعده و حزب التحریر در پاکستان تلاش همراهان داعش در مناطق مختلف پاکستان همچنان سبب نگرانی است.

دولت پاکستان و داعش

درچند سال اخیر، مقامات نظامی و رسمی اسلام آباد تاکید می‌ کردند که داعش حضوری سازمان یافته در پاکستان ندارد و حتا اجازه نخواهد داد سایه داعش وارد پاکستان شود. از این دید داعش درپاکستان هیچ نفوذی ندارد و جای نگرانی جدی نیست. در واقع در یک سال گذشته کم اهمیت دانستن حضور تعدادی از عوامل داعش در پاکستان و گاه مواضع متناقض در رابطه با داعش (برخی خطر داعش را بی اهمیت و برخی نیز به خطر وخامت اوضاع اشاره کرده ‌اند) همچنان ادامه دارد. از این نگاه هنوزهم وجود داعش در پاکستان تکذیب می ‌شود و با وجود اینکه پاکستان نام داعش را به عنوان یک گروه تروریست به فهرست گروه‌های دهشت افکن اضافه کرده همچنان به‌ نوعی تهدید داعش را به مرزهای دیورند و افغانستان مرتبط می‌دانند. از این دید گروه داعش در افغانستان در حال نیرومند شدن است نه پاکستان. در بعد دیگری بسیاری در پاکستان معتقدند داعش با حمایت از سوی بازیگران بیرونی در پاکستان حضور دارد. در این چارچوب حتا برخی احزاب ملی پاکستان داعش را مزدور امریکا می ‌دانند و برخی نیز در بدنه ارتش به هند بدگمان هستند. از این نگاه چون فقط مناطق همجوار با کشمیر خط قرمز هند است و تا زمانی که داعش در سین کیانگ چین و یا در داخل پاکستان اقدام کند هند مشکلی با آن ندارد، خطر تقویت داعش از سوی هند در مناطقی چون بلوچستان پاکستان برای ضربه زدن به منافع اقتصادی چین و پاکستان وجود دارد.

تاکید بر نقش مستقیم و غیرمستقیم پاکستان در تقویت داعش

در واقع پاکستان از گذشته دستخوش گروه‌های دهشت افکن برای یارگیری ، جذب و پرورش نیروهای تندرو بوده و سازمان‌های دهشت افکن در گذشته از شرایط بی ثبات این کشور بهره برده اند و اکنون نیز، این انباشته گی می‌ تواند زمینه جذب گسترده نیرو را از سوی داعش فراهم آورد. دراین ‌بین جمعیت ۲۰۰ میلیون نفری، تجهیزات هسته ‌ای، نزدیکی به افغانستان و شرایط بد اقتصادی، مکانی جذاب برای داعش و رشد گروهک‌های وابسته به داعش در پاکستان بوده و با وجود و شمار زیاد گروه‌های دهشت افکن فعال در پاکستان، جلوگیری از ریشه گرفتن داعش در این کشور بسیار دشوار خواهد بود. در بعد دیگر گمانه‌ هایی در مورد شایبه پشتیبانی سرویس اطلاعاتی پاکستان از داعش موجب توجه دولت و مقامات افغانستان نسبت به نقش مستقیم و غیرمستقیم این کشور در تقویت داعش شده است. از این منظر مقام‌ هایی در افغانستان می گویند که پاکستان از گروه داعش در افغانستان پشتیبانی مالی می‌ کند و اعضای گروه داعش از پاکستان آمده است. آنها با مقصر خواندن پاکستان و تایید پشتیبانی اسلام آباد گروه داعش در افغانستان را تنها گروهی با دستور پاکستان ارزیابی می ‌کنند. به علاوه این نگاه بدبینانه وجود دارد که نظامیان پاکستانی هم بدشان نمی‌آید از داعش برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند. از این منظر نقش مستقیم پاکستان در ترویج داعش در افغانستان نیز مد نظر است. به عبارتی پیامد غیرمستقیم عملیات‌هایی چون «ضرب عضب» و خیبر ارتش پاکستان موجب صدور ناامنی‌های و داعشی‌های به افغانستان شده است. در همین راستا اکنون نیز بسیاری در کابل بر این نظراند که اسلام آباد و یا تحریک طالبان پاکستان تروریست‌ها را از مرز پاکستان - افغانستان عبور می ‌دهد و به عنوان داعشی در افغانستان مستقر می‌ کند.

ترانزیت داعش به آسیای مرکزی و سین کیانگ از پاکستان

 در واقع در سال های گذشته ارتباط داعش با حزب اسلامی ترکستان بیشتر شده است و با وجود برخی گمانه‌ ها در مورد قطع ارتباط آن‌ ها همچنان داعش به دنبال پیوستن عناصر بیشتری از «حزب اسلامی ترکستان» هست. این امر در شرایطی است جنبش اسلامی ازبکستان با ظهور داعش به دلایلی حضور در مناطق قبیله ‌ای پاکستان و تحت تاثیر داعش، پشتیبانی از ایده خلافت، به داعش اعلام وفاداری نمود. به علاوه اکنون نیز با وجود تردید درمورد اتحاد حزب اسلامی ازبکستان با طالبان یا داعش، جنگجوهای داعشی که در عراق و سوریه می ‌جنگند نیز می ‌توانند از طریق ایالت وزیرستان و بلوچستان برای کمک به داعش وارد جنوب افغانستان شوند و یا به سین کیانگ چین، آسیای مرکزی و شمال افغانستان روند.

نتیجه ‌گیری:

هرچند داعش نتوانسته حضور خود را در پاکستان چون افغانستان پررنگ ‌تر نشان دهد، اما همین حضور نیز می ‌تواند چالش زا باشد. در این حال درحالی‌ که تا چندی پیش حضور داعش در پاکستان نادیده گرفته می ‌شد، اما در حال حاضر این گروه در شهرها حضور یافته شده و حتا ادعا می‌ کند پشتیبانی بیش از۱۲هزار نفر را در شمال غرب این کشور جذب کرده است. دراین ‌بین با توجه به شبکه پیچیده‌ای حملات فرقه‌ ای و مذهبی از شرق تا جنوب کشور در کنار مجموعه ‌ای از مدارس تندرو به‌ نوعی می ‌تواند بستری برای رشد داعش درکشور داشته باشد. بنابراین از نگاه برخی داعش در پاکستان به رشد خود ادامه می ‌دهد و خطر بروز داعش در بین گروه‌های تندرو قومی و مذهبی پاکستان نیز وجود دارد. دراین ‌بین گسترش داعش می ‌تواند پیامدهایی چون ایجاد تنش فرقه ‌ای، تشدید اختلاف میان پاکستان با همسایگانی چون ایران و افغانستان، چالش بر سر برنامه‌ های اقتصادی چین در ایالت بلوچستان، ترانزیت تروریزم به آسیای مرکزی و.. را فراهم تر کند. دراین ‌بین باید گفت با توجه به تداوم چالش‌های سیاسی و شکاف ‌های اجتماعی، سیاسی، امنیتی پاکستان در کنار ناتوانی دولت‌ مرکزی در سرکوب کامل و همچنین وضعیت کنونی حامیان منطقه ‌ای و بین‌المللی حامیان داخلی داعش کاهش زیادی نخواهند یافت.

 بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۷ـ ۰۴۱۰

 

تروریـزم دولتـی

داکتر جبیب منگل


تروریزم دولتی اصطلاحی است که برای دخالت دولت یا دولت هایی در امور دولتی دیگر ازطریق راه اندازی ، اجرا و مشارکت در عملیات تروریستی یا حمایت از عملیات نظامی برای زوال، تضعیف و براندازی دولت مذکور انجام می‌شود. کمک های مادی و معنوی و تسلیح وتجهیز حمایت سیاسی به گروه های مخالف دولت وتمویل ، جا  دادن درخاک خود ، تسلیح وتجهیز آنان و مشارکت در عملیاتی چون بمب گذاری، حملات بر تاسیسات دولتی ؛ ماین گذاری بنادر و سواحل، آدم ربایی، هواپیمادزدی و ترور مقام های عالی مملکتی، نمونه‌ هایی از تروریزم دولتی است.
برایان جنکینس، که از خبرنگاران مشهور در معضل تروریزم است از تروریزم دولتی به عنوان « جنگ از طریق قایم مقام » یاد می‌کند. وی می‌ گوید: « این کشورها (پیروان تروریزم دولتی) بر محدودیت های جنگ های متعارف واقف اند. بنابراین ترجیح می ‌دهند از امکانات سازمان های تروریستی، که خود راساً آنها را ایجاد کرده اند یا تغذیه مالی آنها را برعهده دارند، برای تهدید دشمن یا اخلال درثبات سیاسی و اقتصادی آن کشور یا ایجاد بی ثباتی سیاسی و اقتصادی در آن مملکت بهره گیرند».

جنکینس معتقد است که این شکل از تروریزم که به سرمایه گذاری بسیار کم تری نسبت به یک جنگ متعارف نیاز دارد، دشمن را از پای می ‌اندازد و می ‌توان ارتباط با تروریست ها را به طورکلی منکر شد. مجری و طراحی اعمال تروریستی دولتی، یک دولت یا چند دولت خاص هستند. علاوه بر این دخالت دولت یا دولت ها در اعمال تروریستی دو گونه است . به صورت مستقیم؛ یعنی خود دولت اعمال تروریستی را علیه دولت دیگر انجام می ‌دهد وبه صورت غیرمستقیم، یعنی به وسیله فرستادن کمک های مادی مانند این که اسلحه، مهمات  و وسایل پیشرفته نظامی در اختیار گروه های مخالف دولت مذکور قرار داده شود یا گستردن چتر حمایت معنوی از گروه های مزبور مانند حمایت سیاسی یا اقتصادی یا تبلیغاتی .
از نمونه های مشهود وغیر قابل انکار تروریزم دولتی ، تروریزم دولتی در منطقه ما ؛ تروریزم دولتی پاکستان علیه کشور می باشد که ۴۳ سال پیش توسط تنطم های جهادی برعلیه حکومت جمهوری محمد داود آغاز نمود و تا سقوط حکومت جمهوری شهید دوکتورنجیب ادامه داد و اینک توسط گروه طالبان بر علیه حکومت جمهوری اسلامی و به استراتیژی جدید و دیپلوماسی « دورویی ودروغ انکار وتخلف » به پیش می برد تا به اهداف استراتیزیک خود درکشور ما به هدف بی ثباتی و براندازی و سرانجام ایجاد حکومت های دست نشانده ؛ و بدست آوردن عمق استراتیژیک  وامنیتی و وابسته کردن افغانستان به پاکستان وحتا مبدل کردن آن به صوبه پنجم  آن کشور تا اکنون ادامه می دهد . واین حقیقت تروریزم دولتی پاکستان علیه افغانستان واهداف آن در سخنان جنرال ضیا الحق به وضاحت بیان شده است که گفته بود  « یا ایجاد حکومت دست نشانده پاکستان در کابل ویا به آتش کشیده شدن کابل » و هم چنان سخنان نوازشریف به پارلمان پاکستان می گوید « من مجهزترین ومهترین اردوی افغانستان که خطر کلانی به امنیت ملی ما به‌ حساب می‌ رفت از هم پاشیدم وتضاد های قومی را ایجاد کردم دیگر پاکستان از من چی میخواهد» وهکذا سخنان جنرال حمید گل و جنرال مشرف و جنرال نورانی وسایر مقامات حکومت های آن کشور در حمایت ان کشور از طالبان و سایرشبکه های تروریستی به حقیقت تروریزم دولتی پاکستان علیه افغانستان مهرتایید می گذارد .

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۰۴۱۰

 

میرمحمد شاه رفیعی

افغانستان عزیز در شرایط خاص ، بغرنج و مملو از حوادث و رویدادهای غیرمترقبه قرار دارد. درمقابل ترقی خواهان دادخواه و فرزندان صدیق میهن صدها دشمن با لباس های رنگین آموزش دیده با مکر وتزویر و امکانات وسیع مادی ومعنوی قرار دارند.مبالغه نخواهد بود اگر گفته شود که درمقابل هریک از روشنفکران مترقی و پیشآهنگ نهضت مردمی حداقل هشتاد تن از افراد و عناصر مخالف قرار دارد.

درکشورما جهل ، تعصب ،افراطیت واختناق و نیز بی اعتمادی و پراگنده گی بی پیشینه نیروهای مردمی، موجود است. فساد اداری لجام گسیخته ، دامن زدن به اختلافات قومی ـ مذهبی و سمتی؛ و سوق مردم ونیروهای جوان به سوی اعتیاد، قاچاق و زراندوزی و ایجاد روحیه بی تفاوتی ، سازش و تسلیم طلبی دربرابر قدرت های محلی و اداری فضای تحول وسالم اندیشی وتفکرعلمی و واقع بینی را محدود و دشوار ساخته است.

درچنین شرایط اتخاذ موضع گیری های سیاسی مشخص که بتواند توافق و همسویی همه نیروها و افراد خبیر و آگاه کشور را بدست آورد غیرممکن و دشوار می باشد.طورخاص تفاهم و همسویی با آنانی که حداقل یک ربع قرن دور از میهن و درفضای باز سیاسی کشورهای اروپایی و امریکایی  و در شهرهای توسعه یافته  با ناز و نعمت شاهانه زنده گی کرده اند دشوار ومشکل می باشد؛  و دشوارتر با آنانی که با سازش های غیراصوی با نیروهای دولتی و قدرت های مادی امتیازات و جایگاهی را کسب کرده اند.

نباید فراموش کنیم که آنانی که باهویت دادخواهانه و سابقه سیاسی مبارزات ضداستبداد، ارتجاع وتروریزم وخشونت هم اکنون درکشور زنده گی دارند وتلاش صادقانه می نمایند تا نیروهای مردم وشخصیت های سیاسی دادخواه و وطندوست در صفوف سازمان های سیاسی مترقی و سازمان های اجتماعی تحول طلب متشکل گردند و درساحه ارتقای سطح آگاهی مردم ؛ و تفکر سالم وعلمی جوانان مبارزه می نمایند و دراین راه از کوچکترین امکانات ( ولو ظاهر شدن چند دقیقه ای دریک برنامه تلویزونی ) استفاده اعظمی می نمایند همه گان قابل تمجید و ستایش هستند ؛ در صورتی که این افراد غرور وافتخارات گذشته شان را حفظ و در لجن زار فساد اداری وتعصبات قومی ـ مذهبی امروزی آلوده نگردیده باشند.

عده ای ازاین سازمان های موجود درکشوربا افتخار داشتن سابقه سیاسی- مبارزاتی عناصرمتشکله و شان و فعالیت سیاسی طی هفده  سال اخیر دستآوردهای چشمگیر و قابل لمس دارند که ازجمله می توان به حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان تماس گرفت.

این حزب با داشتن تجارب لازم مبارزات سیاسی درشرایط موجود و فعالیت های چشمگیر رسانه ای، تبلیغاتی- فرهنگی و تشکیلات منسجم در میان مردم و جامعه جایگاه رفیع و قابل لمسی را بدست آورده است.

این حزب بنا به اعتراف دوستان و دشمنانش به هیچ  یک از نیروهای بیرونی و داخلی کشور به شمول مقامات دولتی درتبانی وسازش قرار نداشته ؛ و یگانه حزبی هست که به تمام اقوام و مذاهب کشورتعلق دارد. تماس و ارتباط این حزب با ادارات دولتی و نهادهای اجتماعی همچو سازمان مستقل حقوق بشر، کمیسیون مستقل انتخابات ، وکلای پارلمان، رسانه ها  و نیز با اداره ی احزاب سیاسی دراداره امور ریاست جمهوری برمبنای روابط کاری دیپلوماتیک و اداری اصول مند بوده و بنابه درخواست و ضرورت های موجود صورت می گیرد . حزب ما درگذشته از انتخابات آزاد و طبق خواست و اراده مردم دفاع کرده و اشتراک اش در انتخابات ریاست جمهوری برمبنای تصمیم جمعی و درحمایت از انتقال سیاسی مسالمت آمیز قدرت و درمخالفت با شعارها و اهداف نیروهای افراطی، متحجر و تروریستی و حامیان ها تنظیم گردیده بود.

ما یقین و باورکامل داریم که عده ای از افراد باداشتن سابقه درخشان سیاسی بنا بر دوری از کشور و عدم آگاهی همه جانبه از شرایط موجود ؛ وعده ی دیگر بنا بر اهداف خاصی که نزد خویش دارند درصدد شایعه پراگنی و اتهام زنی های بی مورد برعلیه این حزب و رهبری آن بوده؛  و تلاش دارند تا ازتشکل و توسعه پایگاه این حزب مردمی و ترقی خواه کشور جلوگیری نمایند و با بهانه گیری های محتلف در پروسه عظیم میهنی ومبارزه در راه اعمار و بازسازی این کشور ویران شده مزاحمت ایجاد کرده ؛ و یا صفوف جداگانه را طبق منافع شخصی و جناحی خویش تشکیل دهند.

بنابر شناخت وباوری که من نسبت به  رفقا و همرزمان عزیز خود دارم ، همه ایی ما حاضر به دیالوگ و مشاوره درجهت رسیدن به تفاهم با رفقایی که پابند اصول و موازین مبارزاتی جنبش دادخواهانه کشور باشند هستیم ؛ و هرنوع سوال و سوتفاهمی اگر موجود باشد در فضای حسن تفاهم و رفیقانه ازمیان برداریم. اما برای آنانی که  ناجوانمردنه به شایعه پراگنی ، اختلاف اندازی و مطرح سازی های فیسبوکی دست یازیده ؛ و خود را عالم دهر و عقل کل وانمود ساخته ،افغانستان را از سواحل دریای سیاه وقصرهای مرمرین اروپا مشاهده نمایند جزآنکه خیر و بهبود آینده خودشان ونسل اروپایی شان را آرزو نماییم چیز دیگری برای گفتن نداریم.

به مقام و شخصیت رفقایی که باوجود دوری از میهن و زنده گی درکشورهای پیشرفته ومتمدن جهان با همه سرگردانی ها و مشکلاتی که  در زنده گی غربت دارند تا هنوز رنج ومصایب موجود درکشور شان را فراموش نکرده اند و این همه مصایب و مشکلات ما را با گوشت و پوست شان لمس می کنند شخص خودم سرتعظیم و احترام فرو میآورم و ازمشوره های سودمند، رهنمایی های سازنده رفیقانه و سایر کمک های مادی ومعنوی شان اظهار سپاس می نمایم.

رفقای همرزم وبا احساس ما این فرزندان اصیل میهن ما درهرگوشه ای از جهان که باشند با رفقای دلیر وهمرزم شان در جاده های مرگ وانتحار کابل ، دشت های خون آلود هلمند، کوهپایه های هندوکش بیدار ، قله های پامیر و سواحل دریاهای مست وخروشان کنر، هریرود ، مرغاب و آمو همه یکسان فکر می کنند و تصمیم رفیقانه مشترک می گیرند.

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۹۰۹

چمـاق در بـرابـر رای

 

پولیس اسپانیا رای  ‌دهنده گان استقلال کاتالونیا را سرکوب کرد

 

روز همه‌ پرسی کاتالونیا به روزی شرم‌ آور در کارنامه دولت دست ‌راستی اسپانیا بدل شد، روزی که تصویر مسلط از دموکراسی کشورهای اتحادیه اروپا چنان درهم  کوفت که رسانه‌ های جریان اصلی را هم مجبور کرد از ترفند نادیده‌ گرفتن این رویداد بگذرند. روز گذشته ده‌ها هزار نفر از مردم ایالت خود مختار کاتالونیا دراسپانیا برای  شرکت در همه‌ پرسی استقلال این منطقه راهی خیابان‌ های این منطقه شدند اما نیروهای امنیتی تا بن دندان مسلحی که برای  سرکوب این همه‌ پرسی از سوی دولت ماریانو راخوی، نخست ‌وزیر اسپانیا، به منطقه کاتالونیا گسیل شده بودند، با هر آنچه در توان داشتند رای ‌ دهنده گان را سرکوب و با حمله به شعب رای ‌گیری ، صندوق‌ های رای  را مصادره کردند. تصاویری که روز گذشته در شبکه‌ های اجتماعی منتشر شد، گویای خشونت افسارگسیخته  نیروهای امنیتی اسپانیا بود؛ نیروهای پرشمار پولیس با مرمی‌ های  پلاستیکی به سمت مردمی آتش گشودند که برای شرکت در همه‌ پرسی استقلال از اسپانیا از صبح زود در برابر حوزه‌ های رای  ‌گیری  صف بسته بودند. مردمی که در نهایت موفق شده بودند با ورود به شعب رای  ‌گیری ، رای  خود را به صندوق بیندازند هم از سرکوب پولیس در امان نماندند و نیروهای امنیتی با خشونت، بسیاری از آنها را از این شعب خارج کردند. به گفته دولت کاتالونیا در جریان این سرکوب ‌ها ٣٣٧  نفر از هواداران استقلال کاتالونیا مجروح شدند که نه نفر از آنها به‌ دلیل شدت جراحات به بیمارستان منتقل شدند. ویدیوهای منتشرشده از کاتالونیا نشان می دهد که پولیس حتا به افراد مسن و معلول‌ هایی که روی ویلچر نشسته ‌اند ؛هم حمله کرده است.

به باور بسیاری رویدادهای روز گذشته اعتبار اروپا را در دفاع از آزادی و دموکراسی  خدشه‌ دار ؛ و دیکتاتوری دولت دست ‌راستی راخوی را بیش از پیش عریان کرد. با وجود خشونت‌ های پولیس اسپانیا، مقامات کاتالونیا روز گذشته اعلام کردند رای  ‌گیری همچنان در بسیاری از شعب ادامه دارد، اما با توجه به ابعاد مداخله  نیروهای امنیتی مشخص نیست دولت کاتالونیا بتواند نتیجه همه‌ پرسی را اعلام کند یا نه*. کارلوس پویگدمونت رهبر کاتالونیا، دولت اسپانیا را به استفاده از ابزارهای « توجیه ناپذیر وغیرمسوولانه » برای توقف رای ‌ دهنده گان  کاتالونیایی متهم کرد. رویدادی که به گفته او قراردادن  « چماق‌ها در برابر صندوق ‌های رای » است. رهبر کاتالونیا روز گذشته در جمع هواداران استقلال کاتالونیا گفت: « تصویر دولت اسپانیا به سطوح شرم‌ آوری رسیده و این تصویر تا ابد با آنها خواهد ماند».  همه‌ پرسی روز گذشته که دادگاه قانون اساسی اسپانیا پیش ‌تر آن را غیرقانونی خوانده بود، نقطه اوج تقابل پنج سال اخیر نهادهای کاتالونیا و دولت اسپانیاست.

روند استقلال کاتالونیا از ١١ سپتامبر ٢٠١٢ ترسایی  روز ملی کاتالونیا، رنگ جدی ‌تری به خود گرفت و این جنبش به نیروی سیاسی و اجتماعی پایداری بدل شد که هرساله تظاهرات‌های جمعی گسترده‌ای را سازماندهی می کرد. این تحولات موجب نگرانی دولت دست ‌راستی اسپانیا شد. روز گذشته هم در ادامه تلاش‌های دولت راخوی برای  جلوگیری از برگزاری همه‌ پرسی، تاکتیک‌های سرکوبگرانه بیش از پیش به کار گرفته شدند. جوزف ماریا آنتنتاس، تحلیل گر اسپانیا و استاد جامعه ‌شناسی دانشگاه خودگردان بارسلونا در مطلبی برای  مجله ژاکوبن، جنبش استقلال را که در سال ٢٠١٢  ترسایی پا گرفت، نتیجه سه پویایی به‌هم ‌پیوسته می‌ داند. به گفته این تحلیل گر، اول اینکه بسیاری ازشهروندان کاتالونیا از مرکز‌گرایی تهاجمی دولت دوم آزنار(٢٠٠٠- ٢٠٠٤  ترسایی)
بیزار بودند، همان دولتی که ناسیونالیسم اسپانیایی را به هسته اصلی  پروژه سیاسی و فرهنگی خود بدل کرد.

دوم اینکه زمانی که اساسنامه جدید خود مختاری کاتالونیا که پارلمان کاتالونیا در سال ٢٠٠٥ ترسایی تصویب کرد، برای  تصویب نهایی به مادرید فرستاده شد، با چالش مواجه شد. حزب محافظه ‌کار مردم که در آن زمان حزب اپوزیسیون بود، این لایحه را غیرقانونی خواند و دادگاه قانون اساسی هم با آن مخالفت کرد. شکست کاتالونیا در افزایش اختیارات در قالب خود مختاری، بسیاری از کاتالونیایی‌ها را متقاعد کرد که آنها نمی توانند اسپانیا را از درون اصلاح کنند. و در نهایت بحران اقتصادی و درپیش ‌گرفتن سیاست‌ های ریاضتی سفت و سخت بیش از پیش کاتالونیایی‌ها را از دولت اسپانیا دور و این احساس را در میان مردم این منطقه  تقویت کرد که اسپانیا به لحاظ سیاسی  و اقتصادی شکست خورده است. در این میان مادرید به دنبال این بود که با استفاده از بحران، طرح مرکزگرایی مجددی را تحمیل کند که موجب کاهش هزینه‌ های عمومی دولت منطقه‌ ای می‌شد و از همان زمان تنش میان دولت مرکزی و نهادهای منطقه کاتالونیا هم افزایش یافت.
بحث‌های زیادی درباره راستی ، یا ناراستی ایده استقلال کاتالونیا از اسپانیا درگرفته اما رویدادهای خشونت ‌بار روز گذشته حتا بسیاری از مخالفان استقلال را هم با هواداران همدل کرد. در افکار عمومی جهان، اسپانیا در همه‌ پرسی استقلال کاتالونیا شکست خورده است، حتا اگر دولت اسپانیا فکر کند با زور توانسته این همه‌ پرسی را متوقف کند./ شرق

 

* بر بنیاد گزارش کمیسیون برپایی ریفرندوم،  ۹۰ در صد رای دهنده گان با جدایی کاتالونیا از اسپانیا رای دادند ـ بامداد

بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۷ـ ۰۲۱۰

 

امریکا و ایران از اتفاقات تا اختلافات

 

عبدالوکیل کوچی

زمانی مهمترین ژاندارمری وحافظ منافع غرب در منطقه محمد رضا شاه ایران بود که  در سن نوجوانی و پس از ۱۶ سال سلطنت پدرش در سال ۱۹۴۱ ترسایی به اراده انگلیس بر تخت سلطنت جلوس کرده و درنزدیک به چهار دهه پادشاهی حمایت غرب را با خود داشت که در ازا  آن کشورهای غربی به خصوص انگلیس در معاملات نفتی دست بالا داشتند چنانچه زمانی که داکترمصدق در دوران حکومتش نفت را ملی اعلان کرد ، غربی ها حکومت قانونی مصدق را طی کودتایی سقوط داده وشاه فراری را دوباره بر تخت سلطنت باز گرداندند . پس از آن شاه مستبد، نیروهای ترقی خواه وگروه های چپ دموکراتیک را بیش تر از گذشته در زیر سایه حمایت غرب بیرحمانه سرکوب می کرد تا زمانی که دوره شاهنشاهی آن به فرجام خود نزدیک می شد .

بآنکه نظریه پردازان عوامل سقوط شاه ایران را نزدیکی با معمرالقذافی وپس از آن وجودش را ابتلا به مریضی سرطان خوانده اند ولی از نظر سیاسی ، تغیرات روز افزون اوضاع  درنتیجه خیزش های مذهبی در ایران و دیگر رخداد ها وتحولات جدید سیاسی منطقه وی ، معادله روابط غرب را با شاه ایران متغیر می ساخت .

به نقل از رسانه های خبری تحلیل گران سیاسی ، خطر سلطه کمونیزم بر ایران به عنوان یک عامل مهم در داخل ایران وهم تحولات دموکراتیک در کشورهای همسایه ایران یعنی از برقراری نظام جمهوریت محمد داود خان گرفته تا تحول دموکراتیک ثور ۱۳۵۷ در افغانستان ، موجب شد تا امریکا با دل ناخواسته شاهد سرنگونی شاه باشد زیرا تحولات افغانستان به عنوان یک کشور همسایه نمی توانست تاثیر لاقل غیرمستقیم بر وقایع ایران نداشته باشد .درین دوره نگرانی امریکا وغرب بیشتر متوجه جلوگیری از گسترش نفوذ شوروی به سوی شرق میانه وخلیج فارس بود وامریکا نگران آن بود که قدرت بدست حزب توده ونیروهای چپ دموکراتیک نه افتد. روی این دلیل در میان تمام شرکت کننده گان جنبش ضد سلطنتی، زمینه برای پیروزی گروه اسلام گرا مربوط به آیت اله خمینی مساعد گردید .

پس از سقوط شاه در سال ۱۳۵۷ آیت اله خمینی با طیاره ومحافظین غربی اش به تهران برگشت . رژیم اسلامی ایران هرچند با شعار نه شرقی ونی غربی جمهوری اسلامی آغاز بکار کرد ولی صدور انقلاب از جمله سیاست هایی بود که خمینی آنرا در سر می پرورانید از آنجمله این سیاست در قبال افغانستان به نظریه صدور انقلاب وایدیالوژی مذهبی استوار بود به این ملحوظ دور از حقیقت نخواهد بود که یکی از دلایل  تعویض رضا شاه با امام خمینی بر مطالب فوق مرتبط باشد .

دستاورد رژیم ملایی ایران در جایگزینی قدرت سیاسی :

رژیم جمهوری اسلامی ایران با سردادن شعار های ظاهراً ضدامریکایی و اسراییلی امریکا را شیطان بزرگ خوانده با گروگان گیری دیپلومات های سیاسی امریکا در ایران و امتیاز خواهی ایران از امریکا مبنی بر عدم پذیرش رضا شاه در کشورهای غربی ومیانجی گری های سیاسی و قبولاندن شرط و شروط و بدست آوردن امتیازات دیگر ذات البنی، موضعگیری متفاوت غرب درجنگ هشت ساله عراق با ایران وبدست آوردن اسلحه از کانال های غیرمستقیم در میدان جنگ با عراق ، توقف جنگ وعدم پیشروی صدام درخاک ایران ، دسترسی به سرکوب بی دریغ نیروهای چپ ودموکراتیک ایران وبی رقیب ساختن رژیم از حریفان سیاسی ، بدست آوردن امتیازات سیاسی ، مادی ومعنوی از جامعه جهانی بعنوان پناه دادن به سه میلیون مهاجر افغانستان در تجهیز نیروهای جنگ با دولت دموکراتیک افغانستان زیرنام جهاد بر ضد قشون سرخ اتحاد شوروی وهمسنگر شدن رژیم ملایی ایران با امریکا واسراییل وکشورهای غربی درجنگ افغانستان ، نفوذ  روز افزون رژیم ایران درعراق ، خلع سلاح شدن مجاهدین خلق یکی ازرقبای سر سخت رژیم ایران در زمان حمله امریکا درعراق وسرکوب مجاهدین خلق در خاک عراق وکمپ لبرتی در زمان حکومت نوری المالکی با علامت چراغ سبز ایران ، راه اندازی افسانه دراماتیک برجام از یک طرف ایران و از سوی دیگر قدرت های بزرگ و بلند رفتن رسوخ بین المللی رژیم ایران در سطح جهان ، نفوذ روز افزون شبه نظامی وعوامل سیاسی ومعنوی رژیم ملایی ایران در کشورهای منطقه مانند عراق ، سوریه ،لبنان ، یمن ، منطقه غزه وافغانستان از جمله دستاوردهایی است که جمهوری اسلامی در اتفاقات منطقه وی وجهانی بدست آورده است .

بهره برداری غرب از موجودیت رژیم آخوندی در ایران :

طوریکه گفته آمدیم جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز با سردادن شعارهای ضدامریکایی وضد اسراییلی اصلاً در موضعگیری داخلی با پیگیری چنان سیاست های  سخت گیرانه بر احزاب سیاسی ترقی خواه چپ ودموکراتیک و سرکوب بیرحمانه سایر آزادی خواهان ضد استعماری وضد ارتجاعی واستبدادی . 

رژیم ایران با این کار در واقع خود را بی رقیب ودرعین زمان نگرانی غرب را از نفوذ شوروی واحتمال ایجاد سیاست ضد سرمایداری برطرف ساخت. همچنان سازماندهی نظامی گروه های مجاهدین وتجهیز گروه های هفت گانه در جنگ با دولت دموکراتیک وقانونی افغانستان بعنوان جهاد با قشون سرخ شوروی که پیشبرد این جنگ نیابتی ومشترک درتبانی رژیم خونتای پاکستان ،عرب ها وغربی ها در واقع یکی از فاکتورهای عقب گرد قشون سرخ را مهیا می ساخت .

 درهمین جنگ بود که رژیم ملایی ایران برای سرنگونی نظام دموکراتیک و قانونمند افغانستان با مخالفین داخلی وخارجی دولت افغانستان با تکیه بر وجه مشترک درسنگر مشترک ضد قشون سرخ شوروی روی منافع مشترک باغربی ها و همکاری های مستقیم وغیرمستقیم قرار داشتند که درامتداد چنین جنگ های غیرعادلانه ونابرابر و تجاوزکارانه خارجی ها وفروپاشی دولت دموکراتیک افغانستان زمینه وضرورت حضورنظامی ناتو به رهبری ایالات متحده امریکا درافغانستان مساعد گردید. چیزی که غرب سال ها در انتظارش بود به کمک مجاهدین دست و پرورده پاکستان ، ایران وشرکای بین المللی شان میسرگردید.

گذشته از آن موضعگیری رژیم آخوندی ایران  به نقل از رسانه های خبری در زمان جنگ با طالبان ، کمک های ایران به سمت شمال افغانستان درجبهه جنگ با طالبان ، یعنی درجبهه مشترک نظامیان امریکا ومجاهدین از طریق طیاره به مزار شریف انتقال داده می شد .

واما وقتی که در نتیجه تغیرات وتحولات و انکشافات اوضاع در منطقه وجهان که به بلند شدن یک سروگردن ایران در منطقه منجرگردید ، معادلات سیاسی را طوری دگرگون ساخت که برای غرب خوش آیند نبود تا رفته رفته زمان در چهار چوب تغیر و حرکت شرایطی را بوجود آورد که اختلافات را به جای اتفاقات رقم زد ولی درعین زمان در نتیجه تبلیغات و رسانش سیاست ایران هراسی ،

کشورهای غربی به خصوص ایالات متحده امریکا به قیمت میلیارد ها میلیارد دلاراسلحه به کشور های محافظه کارعرب به فروش رساند. ازاین طریق وابسته گی کشورهای حوزه خلیج به غرب توجیه پذیر گردید . هکذا حضور پررنگ نظامی ایالات متحده امریکا با کشتی های طیاره بردار وناو های بزرگ جنگی وجابجایی تاسیسات ونیروهای نظامی آن در منطقه به عنوان حفاظت از منافع امریکا ومتحدان منطقه وی آن می توان گفت که با قدرت نمایی ایران رابطه دارد .

  اکنون که دارد جهان شاهد تغیرات سیاسی بزرگ ،رخداد های خونین وتوفان های شدید نظامی می گردد درحال حاضر با گذشت نزدیک به چهار دهه حکومت ملایی در ایران اخیراً رییس جمهور ایالات متحده دراجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد مورخ ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۷ ترسایی ایران را به همکاری با تروریزم ، پامال کردن حقوق بشر، تولید موشک های پیشرفته ، نقض روح برجام و فرقه گرایی متهم ساخته و می گوید که رژیم شرور ایران درحمایت ازتروریزم ،ایجاد ناامنی در منطقه، دخالت درکشورهای همسایه وهمچنان شعار مرگ بر امریکا واسراییل امنیت کشور ها را به خطر مواجه ساخته است .

از سوی دیگر آخوند روحانی ریس جمهور ایران درنشست فردای آن روز در سازمان ملل متحد امریکا را به زورگویی وهمکاری با گروه های تروریستی ومداخله در کشور ها متهم کرده بیانیه دونالد ترامپ را جاهلانه ، زشت ، کینه توزانه  وتهدید کننده خوانده و خواستار عذرخواهی آن از مردم ایران گردیده است. معلوم است که روند متناقض مواضع سیاسی اجتماعی ، اتفاقات را دستخوش چالش ها ساخته که تا سرحد اختلافات جدید وشدید به پیش می رود. واما مشکل اصلی و اساسی ما ومنطقه اینست که قدرت های منطقه وی وفرامنطقه وی با دخالت مستقیم وغیرمستقیم شان کشورما را در جنگ چهار دهه گذشته به جولانگاه نیروهای تروریستی خرابکار و آدمکش طالب و داعش مبدل کرده اند.هر کدام این کشورها ازهمسایه گرفته تا دیگران خواست ها و منافع آزمندانه خود را دنبال نموده روی اهداف واستراتیژی های دوامدارخویش می چرخند .

همین اکنون به نقل از رسانه های خبری دولت ایران با استفاده از وضع جاری درافغانستان جوانان مهاجر افغانستان در خاک ایران را جبراً به جنگ سوریه وحتا یمن کشانده و با پرتاب عوامل نفوذی در نهادهای رسمی وغیردولتی افغانستان واحتمال روابط قسمی با برخی از گروه های طالبان به مداخلات شان ادامه می دهند.

کشور جنگ زده افغانستان همچون دیگ بی سرپوش فاقد دولت قوی ، مسوول ، مدبر و متحد طبعا ً محل جولانگاه همسایه وبیگانه گان قرارمی گیرد .

 بنا برآن ازروند بحرانی کشورطی سی چهل سال جنگ به خوبی استنباط می شود که نجات کشور بدست خود مردم افغانستان بوده و یگانه راه نجات وطن اتحاد وهمبسته گی مردم افغانستان و درپیشاپیش آن نیروهای مسوول ، ترقی خواه ، عدالت پسند و احزاب مردمی ودادخواه و کلیه وطن دوستان کشور در یک جبهه وسیع ملی و مردمی میسر می باشد .

 بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۹۰۹