آیا محور مقاومت در کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در حال کسب اعتباراست؟


جورجو کافیه رو


برای دهه ها، عربستان سعودی و سایر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس (GCC)، بازیگران غیردولتی در محورمقاومت غرب آسیا، که به رهبری ایران هدایت می شود، را به عنوان یک تهدید جدی تلقی کرده اند.حاکمان عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین به عنوان دولت‌های ضد انقلاب، گروه‌هایی مانند حماس، حزب‌الله لبنان و انصارالله یمن را نیروهایی می ‌دانند که به طور خطرناکی وضعیت موجود منطقه، به ویژه سلطه امپراتوری غرب آن را به چالش می ‌کشند.
یکی از دلایلی که برخی از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس خواهان پایان دادن سریع به جنگ اسراییل علیه غزه هستند، به ترس آنها از نحوه عمل گروه‌های وابسته به ایران و سود بردن آنها از گسترش بیشتر بحران به سایر نقاط منطقه باز می گردد.
چهار ماه پس از عملیات « طوفان الاقصی » حماس و جنگ متعاقب اسراییل علیه غزه، جایگاه محور مقاومت در سراسر منطقه ارتقا یافته است. این امرفضای تلاش‌های عادی ‌سازی روابط با اسراییل را کاهش داده و فشار ناخوشایندی بر رهبرانی که از قبل با تل‌ابیب روابط دارند وارد کرده است.

حمایت از مقاومت در جهان عرب
با افزایش احساسات ضد امریکایی در جهان عرب به بالاترین سطح از زمان حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ ترسایی موجی از همدردی با بازیگران منطقه عرب که به طور فعال منافع امریکا و اسراییل را به چالش می‌ کشند، در حال افزایش است.
ابراز حمایت شخصیت‌ها و گروه‌های برجسته سنی در « جهان عرب » از بازیگران درون محور مقاومت، یادآور وحدت سال ۲۰۰۶ منطقه است، زمانی که اعراب از طیف‌های مختلف، حزب ‌الله را به خاطرعملکرد برق ‌آسای آن در میدان نبرد علیه دولت اشغالگر تحسین کردند.
در سراسر منطقه، جنگ ۳۳ روزه به عنوان یک « پیروزی عربی » که باعث تحقیر اسراییل شد، دیده می‌ شد. جاشوا لاندس، مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه اوکلاهوما، به تازه گی در مقاله ‌ای در«  Responsible Statecraft  » نوشت که « حمایت جو بایدن، رییس ‌جمهور امریکا، از جنگ اسراییل علیه فلسطینیان، احساسات ضدامریکایی و ضدغربی را در سراسر جهان عرب شعله ‌ور کرده است. این جان جدیدی به جبهه مقاومت بخشیده است.»
احتمال تثایر « رادیکال‌ کننده » جنگ اسراییل علیه غزه بر شهروندان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، برای مقامات دولتی درعربستان سعودی و سایر کشورهای عربی حوزه خلیج که مقامات آنها مدت‌هاست نیاز به کنترول افکارعمومی و سرکوب کنشگری مردمی را که مشروعیت آنها را تهدید می ‌کند، به عنوان یک نگرانی جدی تلقی خواهد شد.
درعربستان سعودی و به احتمال زیاد در سایر نقاط خلیج ، شواهدی مبنی بر افزایش همدردی با حماس در حالی که این گروه مقاومت سرسختانه‌ای در برابر تهاجم وحشیانه اسراییل به غزه انجام می‌ دهد، افزایش می‌ یابد.

حماس

اندیشکده طرفدار اسراییل، موسسه واشنگتن برای سیاست خاورنزدیک (WINEP)، در ماه نوامبر ۲۰۲۳ ترسایی درعربستان سعودی یک نظرسنجی انجام داد که نشان داد ۹۶ درصد از شهروندان پادشاهی با این جمله موافق هستند که « کشورهای عربی باید برای اعتراض به اقدامات نظامی اسراییل درغزه، بلافاصله همه تماس‌های دیپلوماتیک، سیاسی، اقتصادی و هرگونه تماس دیگری را با اسراییل قطع کنند.»*
نظرسنجی وینپ همچنین نشان داد که درصد سعودی‌هایی که نگرش مثبتی نسبت به حماس دارند از ۱۰ درصد در اگست ۲۰۲۳ به ۴۰ درصد افزایش یافته است.
میرا الحسین، جامعه‌ شناس اماراتی و پژوهشگر در مرکز الولید بن طلال، دانشگاه ادینبورگ، به کرادل می ‌گوید:
واقعیت این است که مردم خلیج فارس حامی مردم فلسطین هستند و مردم فلسطین از یک سو قربانی سیاست های افراطی اسراییل و از سوی دیگر قربانی اختلافات گروه های فلسطینی شده اند.

جنبش انصارالله یمن
مردم عرب در سراسر منطقه نیز عملیات نیروی دریایی مورد حمایت انصارالله یمن علیه کشتی های مرتبط با اسراییل در دریای سرخ را در چارچوب نسل کشی در غزه، اقدام مشروعی می دانند.
« مسوولیت حمایت  R2P » که در سال ۲۰۰۱ توسط کمیته بین المللی مداخله و حاکمیت دولت توسعه یافت، از قتل عام های گسترده در رواندا و یوگوسلاویا سابق در دهه ۱۹۹۰ به وجود آمد، زمانی که لیبرال های غربی معتقد بودند اقدام نظامی برای نجات جهان از نسل کشی و سایر جنایات جدی ضروری است. بسیاری در جهان عرب بر این عقیده اند که حملات انصارالله به حمل و نقل جهانی به همین ترتیب موجه است، در حالی که هیچ سیاستمدار غربی به R2P در رابطه با جنگ اسراییل علیه غزه اشاره نمی کند. همانطور که محرمی توضیح می دهد:
« دیدگاه ها در مورد حوثی ها در بین مردم عرب به طور تاریخی تقسیم شده است. ملی گراها، مانند حامیان وحدت پان عربی، آنها را به عنوان یک جنبش آزادیبخش ملی که در برابر مداخله سلطنت های خلیج که همسو با غرب دیده می شوند، مقاومت میکنند میبینند. از سوی دیگر، اسلامگرایان و برخی از رژیم های خلیج فارس، حوثی ها را یک جنبش افراطی شیعه می دانستند که به عنوان نماینده ایران عمل می کنند. آنها همچنین استفاده حوثی ها از سلاح های ایرانی علیه اکثریت سنی در یمن را مورد انتقاد قرار دادند. با این حال، رویدادهای اخیر منجر به تغییر در افکار عمومی عرب شده است. توقیف کشتی های اسراییلی توسط حوثی ها و پس از آن حمله امریکا و بریتانیا به آنها، از بخش های مختلف حمایت و همدردی جلب کرده است. برخی اکنون حوثی ها را متحد در مبارزه گسترده ترعلی اشغالگری اسراییل در کنار فلسطینیان می بینند.»**

حزب الله لبنان
بازیگری در محور مقاومت که از ۷ اکتوبر کمترین شهرت را در خلیج به دست آورده است، حزب الله لبنان است. شهروندان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس همچنان این سازمان لبنانی را به صورت منفی و فرقه ای می بینند.
یکی از عوامل اصلی این امر، مشارکت این جنبش در جنگ سوریه است. در حالی که اکثر کشورهای عربی خلیج از اواخر ۲۰۱۸ ترسایی روابط خود را با دولت دمشق ترمیم کرده اند، این نزدیکی با بشار اسد، رییس جمهور سوریه، لزوماً در بین مردم سعودی و سایر شهروندان شورای همکاری خلیج فارس خوشایند نیست.
مداخله نظامی حزب الله در سوریه که در ماه می/جون ۲۰۱۳ با نبرد القصیر تشدید شد، تا حد زیادی به این امر کمک کرد که بسیاری در شورای همکاری خلیج گروه شیعه لبنانی را به عنوان بازیگری فزاینده ای شوم که به نماینده گی از منافع ایران در منطقه عمل می کند، ببینند. به گفته حسین جامعه شناس اماراتی:
«رژیم های خلیج و مردم آنها به شدت به حزب الله شک دارند. علاوه بر عنصر فرقه ای، نقش حزب الله در سوریه فراموش نشده است. ادراک کلی در مورد واکنش اندک مقاومت آنها به جنگ جاری در غزه، باورها را در مورد فرصت طلبی سیاسی ایران در رابطه با فلسطین تقویت کرده است. به نظر می رسد حوثی ها یک استثنا هستند، زیرا مانند حزب الله به ایران وابسته دیده نمی شوند.»
برخی از کارشناسان بر این باورند که بازگرداندن حمایت گسترده عربی که حزب الله در سال ۲۰۰۶ ترسایی از آن برخوردار بود، به چگونگی عملکرد نیروهای لبنانی علیه اسراییل در آینده نزدیک بستگی دارد. همانطور که محرمی استدلال می کند:
« پس از مقاومت در سال ۲۰۰۶ علیه اسراییل، حزب الله شاهد افزایش قابل توجهی در حمایت مردمی اعراب شد. با این حال، همبستگی این گروه با رژیم سوریه در طول قیام، برای بسیاری آن تصویر را مخدوش کرد. در حالی که مشارکت اخیر آن درجنگ علیه اسراییل تا حدی مورد احترام قرار گرفت، اما تردید نسبت به محدوده مشارکت آن در میان بخش قابل توجهی از مردم عرب همچنان باقی است.»
او می ‌افزاید: « مواجهه‌ های آینده بین حزب الله و اسراییل ممکن است شاهد احیای محبوبیت گسترده ‌تر آن باشد. مسیر پیش رو احتمالا به اقدامات این حزب در صحنه عمل بستگی دارد.»

فشار در خلیج فارس
سخت است اغراق کنیم که عملیات طوفان الاقصی و رویداد های پس از ۷ اکتوبر چقدر غرب آسیا را تغییر داده است. همبستگی با فلسطینیان در غزه که توسط اتباع شورای همکاری خلیج فارس ابراز شده است، نشان دهنده احساس تجدید شده وحدت عربی در میان جوامع عرب به عنوان پیامد جنایات اسراییل در این منطقه محاصره شده است که احساسات شدیدی را در سراسر منطقه برانگیخته است.
تحریم محصولات اسراییلی، امریکایی و المانی توسط اعراب خلیج نشان می دهد که همبستگی گسترده با فلسطینیان در چهار ماه گذشته چقدر افزایش یافته است.
پس از فروکشیدن گرد وغبار درغزه، باید دید که آیا و چه زمانی این پویایی های اجتماعی در خلیج فارس باعث می شود مقامات شورای همکاری خلیج سیاست های دولتی خود را در قبال اسراییل -فلسطین و امریکا تغییر دهند یا خیر.
به هر حال، رهبران عرب خلیج ، حداقل، با فشارهای جدیدی برای پنهان کردن تعامل خود با تل ابیب و همچنین پاسخگویی به احساسات عمومی در زمانی که خشم نسبت به اسراییل و امریکا همچنان رو به افزایش است، مواجه خواهند شد./ مجله هفته

 

 *وزیرخارجه عربستان سعودی دو روزپیشتر به بلینکن وزیرخارجه امریکا خاطر نشان ساخت که تا ایجاد دولت مستقل فلسطین وشناسایی رسمی آن رژیم اسراییل را به رسمیت نمیشناسد/بامداد.

** اتحادیه اروپا نیرامروزاعلان کرد که برای حفاظت ازمنافع خود به بحیره احمر قوای نظامی میفرستد.این اقدام ادامه تلاش های نظامیگرانه این اتحادیه به دستورامریکا و ناتو میباشد./بامداد

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۴ـ ۰۸۰۲

Copyright ©bamdaad 2024

 

بیانیه مشترک روسیه و عربستان

 

درپس سفر ولادیمیر پوتین / رییس ‌جمهور روسیه به ریاض، امروز (پنجشنبه) بیانیه مشترکی صادر شده که به موجب آن روسیه و عربستان سعودی توافق کرده‌اند تا همکاری‌های دفاعی خود را تقویت کنند.

طبق آنچه کرملین اعلام کرده، ولادیمیر پوتین، رییس‌ جمهور روسیه درخصوص همکاری‌های « اوپک پلاس » و وضعیت منطقه با محمد بن سلمان،  ولی‌عهد عربستان سعودی گفت ‌وگو کرده است.

بر اساس گزارش خبرگزاری اسپوتنیک، روسیه و عربستان سعودی بیانیه مشترکی را صادر کرده‌اند که امروز (پنجشنبه) توسط کرملین منتشر شده است.

در متن این بیانیه آمده است: دو طرف بر اهمیت گسترش همکاری‌ ها در زمینه‌ های متعددی از جمله حوزه نفت و گاز، تهیه، تامین و استاندارد سازی تجهیزات در حوزه مذکور توافق کردند.

مسکو و ریاض همچنین گفتند که از افزایش تجارت متقابل استقبال می‌ کنند و قصد دارند به کار در این زمینه ادامه دهند. دو طرف همچنین بر تمایل خود برای ادامه کار برای افزایش سرمایه‌ گذاری‌های متقابل و مشترک تاکید کردند.

این بیانیه همچنین متذکر شد: در زمینه مسایل دفاعی و امنیتی، طرفین توافق کردند تا همکاری‌ ها در حوزه دفاعی را به گونه ‌ای تقویت کنند که در راستای حمایت و دستیابی به منافع مشترک دو کشور باشد.

ریاض و مسکو درباره « فاجعه انسانی درغزه » نیز ابراز نگرانی و بر اهمیت پایان ‌دادن به اقدامات نظامی تاکید کردند. آن‌ها همچنین بر راه‌ حل « ۲ دولت » برای پایان دادن به مناقشه رژیم صهیونیستی و فلسطین و بازگشت صلح و ثبات به منطقه تاکید کرده‌اند.

طبق این بیانیه مشترک، روسیه از شروع دوباره روابط دیپلوماتیک عربستان سعودی و ایران استقبال کرد ، روابطی به امنیت در منطقه کمک خواهد کرد.

روسیه و عربستان سعودی همچنین بر اهمیت تعهد تهران درباره ماهیت مسالمت ‌آمیز برنامه هسته ‌ای ایران تاکید کردند.

این دو کشور ازتصمیم اتحادیه کشورهای عربی برای ازسرگیری مشارکت هیات سوری در نشست‌ های شورای وزیران خارجه این اتحادیه استقبال می‌ کنند.

دراین بیانیه آمده است: در رابطه با سوریه، هر دو طرف از تصمیم اتحادیه عرب برای از سرگیری حضور هیات‌های دولت سوریه در جلسات شورای وزیران اتحادیه عرب و سازمان‌ها و نهادهای مرتبط بسیار قدردانی و ابراز امیدواری کردند. این امر به حمایت از ثبات و تمامیت ارضی جمهوری عربی سوریه، حل بحران این کشور و تسهیل بازگشت داوطلبانه ایمن آواره گان سوری به سرزمین خود کمک خواهد کرد.

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۲۳ـ ۰۷۱۲

Copyright ©bamdaad 2023

 

 

اهداف استراتیژیک در ورای پاک سازی سرزمین موعود

صمد ازهر

سوالات زیادی در ارتباط با هجوم غیرمنتظره لشکر حماس در ۷ اکتوبر، موجود است. شکستن تمام موانع، گریز از کمره ها و وسایل مراقبتی شباروز فعال، گذشتن از الارم های بسیار حساس با تکنالوژی پیشرفته، تصرف پسته های مرزی، قتل عام اشتراک کننده گان یک کنسرت و گروگان گیری صدها نفر، همه در حالی صورت گرفت که از جانب نیروهای همیشه آماده امنیتی و نظامی اسراییل هیچ واکنش عاجل به عمل نیآمد. چندین ساعت طول کشید تا نیروهای امنیتی به حرکت درآمدند. شماری از رسانه ها در خاورمیانه، هند، افریقا، و چندین کشور دیگر به اضافه یوریشیا ریوِیو اذعان کرده اند که موساد اسراییل یک دستگاه استخباراتی چنان نیرومند، مجهز و گسترده است که چه در داخل کشور و چه در بیرون، نظارت کامل و دقیق داشته اطلاعات تازه به تازه برایش می رسد. در کنار آن، این وسایل مراقبتی همیشه فعال الکترونیک و محکم بندی های مرزی، حتا حرکت های مور و پرنده را نیز مجال پنهان کاری نمی دهد. بنا بر آن امکان دارد موساد از این پلان که دو سال برایش آماده گی گرفته شده بود، اطلاع داشته قصداً در برابر آن اقدامی نکرده و در ۷ اکتوبر نیز قصداً نه عملیات پیشگیرانه انجام داد و نه آماده باشی را به اجرا گذاشت. هدف این بود تا با قبول قربانی، دستاویز قانع کننده یی مثل نهم سپتمبر (۹/۱۱) داشته باشند تا به اهداف استراتیژیک خود که از آن جمله توسعه قلمرو و احداث کانال بنگورین می باشد، دست یابد. اما بعضی از رسانه های امریکا، این ارزیابی ها را تیوری توطیه خوانده اند.

کانال بنگورین چیست و از کدام مسیر می گذرد؟

این یک کانال مورد نظر است که خلیج عقبه را با بحیره مد یترانه وصل می کند و در رقابت با کانال سویز فراختر، مجهزتر اما درازتر حفر می گردد. این کانال را به نام اولین صدراعظم و موسس دولت اسراییل بنگورین نامیده اند. طول آن ۲۹۲،۹ کیلومتر که نسبت به کانال سویز با طول ۱۹۳،۳ کیلومتر ۱۰۱،۱ کیلومتر درازتر می باشد.

در جولای ۱۹۶۳، یک لابراتوار تحقیقاتی بنا به هدایت حکومت ایالات متحده امریکا، در مورد به کار برد ۵۲۰ مواد انفجاری ذروی مدفون شده برای حفاری چنین کانالی در دشت و کوه های نیگیب ( النقَب) تحقیقاتی انجام داد. این سند تا سال ۱۹۹۳ در جمله اسناد اشد محرم نگهداری شد.

کانال یاد شده از بندر ایلات درشمالی ترین بخش خلیج عقبه درهمسایگی سرزمین اردن آغاز در دره عربه میان کوه نگیب یا نگیو و بلندی های اردن تا یک صد کیلومتر به طرف شمال ادامه یافته و قبل از بحیره مرده (میت) در سرزمین اسراییل از میان دشت و کوه نوارغزه را دور زده در شمال آن به مدیترانه وصل می شود. قابل یادآوریست که در آغاز دهه هشتاد، بریتانیا می خواست چنین کانالی را از مدیترانه به بحیره مرده یا میت وصل کند، اما مطالعات نشان داد که آن بحیره بیشتر از ۳۵۰ متر پایانتر از سطح بحر می باشد. بعد، این فردیناند دلسیپس بود که طریق سویز را انتخاب کرد.

در اپریل ۲۰۲۱ اسراییل اعلان کرد قرار است کار روی اعمار این کانال در ماه جون همان سال آغاز شود. در برنامه، دو کانال موازی به طول ۳۰۰ متر یکی بر ای رفت و دیگری برای آمد، هر کدام با عمق ۵۰ متر و عرض ۲۰۰ متر درنظر گرفته شده است. بزرگترین کشتی حمل و نقل به طول ۳۰۰ متر و عرض ۱۱۰ متر می تواند به سهولت از آن عبور کند. این کانال ۱۰ متر عمیق تر و در حدود ۱۰۰ متر نسبت به کانال سویز دراز تر خواهد بود. در حال حاضر کشتی به بزرگی یاد شده، نمی تواند از کانال سویز عبور کند و مجبور است دماغه امید را دور بزند. در کانال سویز به دلیل فقدان ترافیک دو طرفه عبور از یک طرف به طرف دیگر به نوبت اجرا می شود و بناْ زمان زیاد می برد.

می گویند این کانال در ظرف پنج سال با استخدام ۳۰۰ هزار انجینر و تکنیسین از انحای جهان، به مصرف تخمینی ۱۶ تا ۵۵ میلیارد دالرساخته خواهد شد وعاید سالانه آن ۶ میلیارد دالر پیش بینی شده است. یک امتیاز دیگر آن این خواهد بود که برخلاف کانال سویز که در منطقه ریگی و پیوسته ترمیم طلب است، این یکی، دیوارهای جانبی صخره ای داشته به ندرت به ترمیم و بازسازی ضرورت می داشته باشد.

اگر از تاریخچه آن برای اجتناب از درازی سخن بگذریم، کانال سویز که به صورت مشترک از سوی بریتانیا و فرانسه مدیریت می شد، در سال ۱۹۵۶ از سوی جمال عبدالناصر رییس جمهور مصر ملی اعلان گردید که در واکنش در برابر آن از سوی مثلث بریتانیا، فرانسه و اسراییل اعلان جنگ داده شد. بعد از حمله اسراییل، آن دوی دیگر نیز به آن پیوستند و در یک حمله ی برق آسا پورت سعید و پورت فواد را اشغال و کانال را زیر کنترول گرفتند. نکیتا خروسچف رهبر اتحاد شوروی یک التیماتوم قوی صادرکرد و اخطار داد اگر مهاجمان فوراً برنگردند اروپا را با باران ذروی نابود خواهد کرد. امریکا هم برای جلوگیری از وخامت اوضاع، هم پیمانانش را توصیه به بازگشت کرد. به این گونه این بحران خاتمه یافت ولی کانال در اثر ناراحتی های میان مصر و اسراییل تا مارچ ۱۹۵۷ مسدود ماند. بار دیگر در اثر جنگ شش روزه ۱۹۶۷ میان مصر و اسراییل این کانال مدت درازی بسته شد و بعد از آنکه انور السادات رییس جمهور مصر از راه آشتی و تاسیس روابط دیپلوماتیک پیش آمد، در سال ۱۹۷۵ دوباره به روی رفت و آمد کشتی ها باز گردید.در سال های بعدی نیز بنا بر معاذیر فنی و یا نشست کشتی غول پیکر، مشکلاتی در آن پدید آمده است. این بندش ها از یک طرف و انتقام ملی شدن کانال از سوی دیگر، مفکوره ی احداث کانال بنگورین را به میان آورد. احداث این کانال نو، ضربه مهلکی خواهد بود بر اقتصاد مصر که سالیانه در حدود بیشتر از نه میلیارد دالر از ترافیک کشتی ها عاید دارد. تسلط عربستان بر ذخایر بزرگ نفتی جهان و مالکیت مصر بر کانال سویز به مثابه شاهراه بزرگ ترانزیتی آبی، هر دو کشور را جایگاه مسلط در سیاست و اقتصاد منطقه داده اند. حفظ مناسبات دوستانه با مصر و تلاش برای گسترش روابط با جهان عربی، شاید تا حدی باعث تاخیر در آغاز کار این پروژه شده باشد، ولی همین منابع قبلاً یاد شده به این باور اند که اکنون حمله عاقبت نیندیشانه حماس تیشه توسعه طلبی اسراییل را دسته داد تا یکی از اهداف استراتیژیک اش ـ پاکسازی غزه از ساکنان اصلی و الحاق آن به اسراییل را جامه عمل پوشاند و هدف دوم یعنی کوتاه کردن راه کانال مورد نظر را با گذشتاندن آن از قلب غزه و کاستن هزینه آن، به دست آورد. چون جنگ جاری در غزه مناسبات اسراییل و جهان عرب را پر آشوب ساخته و دوباره عادی سازی این مناسبات زمانگیر است، شاید همین فرصت مناسب برای آغاز پروژه کانال باشد.

نقاط مثبت ایجاداین شاهراه آبی برای اسراییل:

 ـ با احداث این پروژه، اسراییل به اهداف بلند جیو استراتیژیک و جیواکونومیک دست می یابد،

ـ  نقش بارز در دینامیک ترانسپورت و ترانزیت تجارت جهانی میداشته باشد،

ـ  از انزوای سیاسی می برآید،

ـ  جایگاه استراتیژیک و حیثثیت بین المللی آن بالا می رود،

ـ  با درنظرداشت دلچسپی ایالات متحده  امریکا به احداث این پروژه، همبسته گی سیاسی- نظامی دو کشور و اهمیتی که این پایگاه و این راه برای هردو خواهد داشت، در باز و بسته کردن آن در وقت بحران ها دست بالا داشته کشورهای دیگر خواهند کوشید راه تفام با آنها را حفظ کنند،

ـ  انتقال و جا به جا کردن این مقدار انفجاری های ذروی در دشت نگیب، می تواند یک پوتانسیل در تقویت زرادخانه اتومی اسراییل باشد،

ـ  اگر تیوری توطیه را یکسو بگذاریم، هجوم بزرگ و موفق حماس در ۷ اکتوبر، ضربه یزرگی بود بر استخبارات، درجه آماده گی ها، توانایی ها و حیثیت اسراییل که همچون حبابی ترکید. آنچه در پاسخ از سوی اسراییل به عمل آمد، از بمباردمان مسلسل خانه های مسکونی، مکاتب، شفاخانه ها، سیستنم آبرسانی و دیگر بناهای عامه و قصابی بدون تفریق کودکان، زنان، سالخورده گان و جوانان و یا قطع مواد خوراکه، نوشابه، دوا و مواد سوخت، هیچ کدام نه تنها نتوانست آن شکست و آن زبونی نخستین را جبیره کند بلکه خود را بیش و بیشتر در جهان منزوی کرد تا جایی که حتا پشتیبانان دایمی اش نیز از آن فاصله می گیرند. کانال بنگورین، می تواند طوری که گفته شد، رویه جهان را در آینده در برابرش تغییر مثبت دهد.

اما فراموش نکنیم که حفر و تجهیز این کانال زمانگیر است و نمی تواند درمانگر عاجل زخم های وارده بر قوانین و اصول جهانی و انسانی باشد.

درحالی که ازحماس نه تنها حمایت نمی کنم، بلکه عرض وجود آن در فتره زمانی مشخصی و جدا کردن نوار غزه از کناره غربی رود اردن، سوال های زیادی را نیز برانگیخته می تواند، اما حمایت از حق مردم فلسطین برای مبارزه بر ضد اشغال و انواع ستم اسراییل را عادلانه، قانونی و ضروری می دانم.

اسراییل و بزرگترین حامی و شریک اعمالش ایالات متحده، امریکا این داغ تاریخی ننگین پاره کردن تمام نورم های قانونی و انسانی را بر پیشانی حمل خواهند کرد. با ثبت این نسل کشی در تاریخ، تمام شعارها و بلوف های حقوق بشر، دموکراسی، آزادی، حمایت از کودکان و زنان، حق تعیین سرنوشت، و... همه به جایگاه دروغ بزرگ تاریخی سقوط کردند. علاوه بر آن، معیارهای دوگانه امریکا، چهره واقعی محکمه جنایی بین المللی را نیز برهنه تر کرد.

«نظم جهانی» موجود به افلاس رفت. کشورهای جهان در پی فاصله گیری از آن و یافتن بدیل پذیرفتنی برای اکثریت جامعه بشری با سرعت تعجیلی خواهند بود.

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۳ـ ۲۱۱۱

Copyright ©bamdaad 2023

 

دوران پُرتلاطم برای چپ در اروپا

 

فروپاشی سریع ایتلاف چپ « اتحاد نوین زیست ‌محیطی و اجتماعی خلق ـ NUPES » در فرانسه و تشکیل حزبی جدید در المان به رهبری سارا واگن‌ کنشت نمایانگر دوره ‌ای پرتلاطم برای نیروهای مترقی اروپاست.

درهفته های گذشته، شاهد تغییرهای چشمگیر در نیروهای چپ فرانسه و المان بودیم. بحران اقتصادی کنونی در اروپا، که برآمد فرمان ‌برداری اروپا از استراتیژی امریکا در حفظ تنش با روسیه و هدف اعلام ‌شده آن برای بازداری از نفوذ چین است، خود را به ‌صورت بحرانی سیاسی نشان می ‌دهد که چپ نیز ناگزیر در آن درگیر شده است.

در فرانسه، پس از اعلام نتایج نظرسنجی ماه گذشته، که نشان داد مارین لوپن (راست ‌گرا) دومین سیاستمدار محبوب فرانسه است، جایگاه سیاسی او و حزب « جبهه ملی  ـ Nationa Rassemblement  » این نظرسنجی، که روزنامه لیبراسیون آن را انجام داد، نشان داد که جبهه ملی، با کسب ۲۰٪ نظر موافق مردم، از حزب رنسانس امانویل ماکرون، که ۱۵٪ رای‌ها را دارد، جلوتر است. در این نظرسنجی، « اتحاد نوین زیست ‌محیطی و اجتماعی خلق »  به رهبری ژان لوک ملانشون ۱۴٪ رای ‌ها را به دست آورد. بقایای جنبش گُلیسم در حزب جمهوری ‌خواهان نیز ۱۳٪ از رای‌ها را از آن خود کردند.

اما اکنون اتحاد نوین زیست ‌محیطی و اجتماعی خلق در حال فروپاشی است.

حزب کمونیست فرانسه به این نتیجه رسیده است که این اتحاد با بن‌ بست روبه‌ رو شده و بنابراین، برای راه‌اندازی « فصل نوینی از همگرایی چپ ‌ها و هواداران محیط‌ زیست » فراخوان داده است. هدفِ این فراخوان پدید آوردن « جبهه مردمی نوین » است که بتواند در اکثریت باشد.

بازگرداندن آدرین کواتنن ، یکی ازهم‌ پیمانان ملانشون، رهبر حزب چپ ‌گرای «فرانسه تسلیم ‌نشدنی»  به گروه پارلمانی این حزب از عامل‌ هایی بود که مایه چند دسته گی شد. آدرین کواتنن، که مهم‌ ترین عنصر در « اتحاد نوین زیست ‌محیطی و اجتماعی خلق »  است، با وجود محکوم شدن در دادگاه به‌ اتهام ارتکاب خشونت خانگی و به‌ رغم مخالفت عده بسیاری، از جمله نماینده گان فمینیست، به گروه پارلمانی حزب بازگردانده شد.

جنبش کارگری فرانسه از حزب فرانسه تسلیم‌ نشدنی به ‌طور کلی و ملانشون به ‌طور خاص انتقاد کرده است. دلیل آن هم کم‌ توجهی این حزب به اتحادیه‌ های کارگری در جریان حرکت‌ های اعتراضی نیرومند بازنشسته گان بود که در آغاز سال جاری موقعیت رییس‌ جمهور ماکرون را بسیار ضعیف کرد.

موضوع عاجل دیگر بی ‌توجهی ملانشون به خشونت‌ های خیابانی بود که در پی مرگ نایل مرزوق نوجوان در اثر اصابت  گلوله یک افسر راهنمایی و راننده گی رخ داد. همین باعث شکاف و جدایی بیشتری شد.

واکنش مردم به مرگ نایل شورشی جدی بود. دو نفر کشته شدند. شمار نامعلومی از معترضان و بیش از ۸۰۰ پولیس مجروح شدند. هزار ساختمان آسیب دید و بیش از ۵هزار وسیله نقلیه به آتش کشیده شد. خسارت‌ این شورش در حدود ۶۵۰ میلیون یورو برآورد شد. تنها توصیه ملانشون به جوانان معترض « پرهیز از آسیب زدن به مدرسه ‌ها، کتابخانه‌ها و سالون‌های ورزشی» بود، چون « دارایی همگانی ما» هستند. از دیدگاه حزب کمونیست فرانسه، این موضع ‌گیری نتوانست با این درک فراگیر ارتباط برقرار کند که آنهایی که بیشترین آسیب را از آن خشونت می‌دیدند مردمی بودند که در محله‌ های کارگری زنده گی می ‌کردند. این ارزیابی نشان می ‌دهد که ملانشون نتوانست به ترفند راست ‌گرایان پی ببرد که به قصد شکاف انداختن در جامعه، هشدار می‌ دادند چنین حرکت‌های اعتراضی « نظام جمهوری» را به خطر می‌اندازد.

ملانشون به‌ جای همراهی با موضع دیگر سازمان ‌های سیاسی برای پرهیز از خشونت و برقراری آرامش، به گرفتن موضعی متفاوت روی آورد و اعلام کرد که در این درگیری‌ها پولیس تقصیرکار است و تهی ‌دستان و فقیران‌اند که شورش کردند و بدین ترتیب، خواستار برقراری « عدالت » شد.

این دوگانه گی آشکارکننده گسل موجود در روایت‌ های غالب درباره مساله  نژادی در جامعه فرانسه بود که در آن، رویکردهای تبعیض ‌گرایانه را زیر پوشش به ‌اصطلاح حفاظت از ارزش‌ های جمهوری(  که البته مورد توافق بیشتر نیروهای چپ است)  رسماً نادیده می ‌گیرند.

ناتوانی و ناکامی ملانشون در درک خُلق و خوی عمومی، همراه با واکنش سیاسی ‌اش برای پی بردن به اختلاف‌ ها، به همان اندازه اثر منفی داشت.در روزه ای اخیر، به ‌دلیل اختلاف ‌نظر بر سر حمله نظامی حماس به شهرک‌ های مرزی اسراییل، این تنش‌ها شدت یافته است.

خودداری ملانشون از تروریزم دانستن عملکرد حماس موجب شد که مارین توندلیه، رهبر سبزها، بگوید که او «همه اعتبار ایتلاف چپ را ضایع کرده است »، و اولیویه فور، رهبر حزب سوسیالیست، نیز خواستار «گسست از روش ملانشون» شد.

ملانشون در بحثی با فابین روسل، رهبر حزب کمونیست فرانسه، او را با ژاک دوریو، یکی از رهبران مرتد حزب کمونیست فرانسه پیش از جنگ جهانی دوم که رهبر یک سازمان فاشیستی بود، مقایسه کرد. ملانشون در یادداشتی در رسانه‌ های اجتماعی نوشت: « تاریخ تکرار می ‌شود؛ در روسل یک دوریو وجود دارد.» این توهین حسابگرانه برای آن بود که به اختلاف‌ ها دامن بزند و همین کافی بود که حزب کمونیست فرانسه از آن ایتلاف شکننده بیرون رود. پروژه «اتحاد نوین زیست‌ محیطی و اجتماعی خلق»  هنوز کاملاً از بین نرفته است، ولی حزب کمونیست فرانسه وضع پیش‌آمده را این گونه خلاصه کرد:  « همه اینها ما را از رویارویی با مشکلات بازمی‌ دارد. ما را از اینکه نیروی چپ توانمندی در پیکار اجتماعی باشیم بازمی ‌دارد. با بی‌اهمیت نشان دادن نازیزم، ما را از مبارزه موثر با راست افراطی بازمی‌ دارد. و ما را از سازمان ‌دهی حرکت‌ های اعتراضی لازم برای مطالبه صلح در خاورمیانه بازمی ‌دارد. به همین دلیل است که ما خواستار اجماع نوینی در میان نیروهای چپ هستیم که برای پیکارهای مشترک مان گسترده‌ تر، شفاف ‌تر، و کارآمدتر باشد. »

در المان، جایی که رشد حزب راست ‌گرای « الترناتیف برای المان ـ AFD »  تهدید به شکستن جبهه ایستاده گی در برابر راست افراطی می‌ کند، تحول ‌های متفاوتی در جریان است.

چندی پیش، سارا واگن ‌کنشت، رهبر پیشین فراکسیون حزب چپ در بوندس تاگ (مجلس ملی المان)، و ۹ نماینده دیگر بوندس تاگ حزب چپ را  ترک کردند.حزب  چپ محصول ادغام حزب سوسیالیزم دموکراتیک المان شرقی سابق با سوسیال دموکرات‌ های چپ در المان غربی است که پیش از افت شتابانی که پیدا کرد، زمانی سومین حزب بزرگ المان شده بود.

تشکل جدید « ایتلاف سارا واگن ‌کنشت برای خرد و عدالت » نام دارد و گفته می ‌شود که به اتکای محبوبیت واگن‌ کنشت، امروز می ‌تواند ۲۰ درصد رای‌ ها را کسب کند.

این اقدام جدید با این نام موقت قصد دارد در ماه جنوری (دو ماه دیگر) تاسیس رسمی حزب جدید را اعلام کند. قرار است در سال ۲۰۲۴ ترسایی ، در سه منطقه المان دموکراتیک سابق، انتخابات محلی برگزار شود، که به نظر می‌ آید فرصتی واقعی برای خودنمایی حزب نوپا باشد. افزون بر آن، انتظار می ‌رود که انتخابات پارلمانی اتحادیه اروپا در سال ۲۰۲۴ فرصت خوبی برای رای آوردن این حزب باشد. جنگ در اوکراین برخی از دسته‌ بندی‌های درون حزب چپ را برجسته کرده است. اعضای ایتلاف واگن ‌کنشت می ‌گویند دیگر جایی برای موضع ‌های سیاسی‌ شان در حزب چپ نمی‌ بینند.آنها با اشاره به راه ‌پیمایی بزرگ « خیزش برای صلح » در حوت سال گذشته، که به ابتکار واگن‌ کنشت برپا شد، می ‌گویند: « ده‌ها هزار نفر در برابر دروازه براندنبورگ جمع شدند. اگرچه، و دقیقاً به این دلیل که کم ‌وبیش نیمی از جمعیت مسیر نظامی ‌گرایی دولت را نمی ‌پذیرند، کل دستگاه سیاسی کشور در برابر این گردهمایی موضع ‌گیری کرد و به آن افترا زد.»

« رهبری حزب چپ به‌ جای حمایت از ما در این تقابل، شانه به شانه در کنار حزب ‌های دیگر ایستاد: آنها سازمان‌دهنده گان تظاهرات را متهم به « کوتاه آمدن در برابر راست ‌گرایان » کردند و بدین‌ ترتیب، این گزاره مبنای اتهام ‌زنی به ما شد. »

سمت‌گیری استراتیژیک حزب جدید، علاوه بر موضع‌ گیری شفاف ضد امپریالیستی و ضد جنگ آن، شکل دادن به پیکار طبقاتی آشکار در برابر گسترش حزب راست‌ گرای الترناتیف المان خواهد بود که به‌ ویژه در ایالت‌ های پیشین المان دموکراتیک رشد کرده است.

مخالفان حزب جدید، هم در حزب ‌های حاضر در دولت و هم در خود حزب چپ، این تشکل جدید را چپ ‌گرا در موضوع‌ های اقتصادی و « محافظه‌ کار» در موضوع‌ های اجتماعی توصیف می ‌کنند. درست است که این حزب جدید موضع طبقاتی مشخص و جامعی در برخورد با موضوع‌ های عمده اقتصادی و اجتماعی دارد و از تمرکز حزب چپ برهویت به ‌جای طبقه انتقاد جدی می ‌کند، اما موضع آن در مورد مهاجرت متفاوت ‌تر از آن چیزی است که مخالفانش ادعا می ‌کنند. در چارچوب « اقتصاد نوآورانه با رقابت منصفانه » بر این نظر است که باید علیه نابرابری فزاینده اقدام کرد و دولت رفاه استواری برپا کرد.

امیره محمد علی، رییس این گروه، می ‌گوید: « مهاجرت، به این شرط که در حد امکانات و متناسب با زیرساخت‌ها باشد، می ‌تواند به غنای جامعه کمک کند.»

او افزود: « از نظرسیاست خارجی، از راه و روش‌های ویلی برانت و میخاییل گورباچف پیروی می ‌شود.» در برخورد با درگیری‌های درون حزبی، تشکل جدید در بیانیه ‌ای خطاب به رفقای پیشین نوشت: « ما بارها گفته ‌ایم که اولویت‌ های نادرست و نبود تمرکز بر صلح و عدالت اجتماعی سیمای حزب را کم ‌رنگ می‌ کند. بارها هشدار داده‌ایم که تمرکز بیش از حد بر کنشگران شهری جوان رای‌دهنده گان سنتی را از ما دور می ‌کند. بارها تلاش کرده‌ایم با تغییر مسیر سیاسی حزب، جلوی افت آن را بگیریم. در این مورد موفق نبودیم و بدین سبب، حزب موفقیت کمتر و کمتری از نظر جلب نظر رای‌دهنده گان داشت.»

« تاریخ حزب چپ، از زمان انتخابات اروپا در سال ۲۰۱۹ ترسایی تاریخ شکست سیاسی بوده است. رهبری وقت حزب و مقام‌ های حامی آنها در سطح دولتی مصمم بودند در هیچ شرایطی از این ناکامی انتقاد نکنند. هیچ مسوولیتی برای این ناکامی نپذیرفتند و پیامدهای منفی آن نیز هیچ‌ گاه بررسی نشد. در برابر، کسانی که از مسیر رهبری حزب انتقاد می ‌کردند مقصر شناخته شدند و رفته ‌رفته به حاشیه رانده شدند.»

در اساس، هیچ ‌کدام از رویدادهای مذکور در فرانسه و المان ناشی از عملکرد این یا آن فرد نیست. در مورد ملانشون، که یکی از اعضای پیشین تروتسکیست‌های هوادار پیر لامبرتِ به ‌شدت ضد کمونیست است، رویکرد سیاسی‌ اش به ‌طور آزاردهنده‌ای ستیزه‌ جویانه است. حزب کمونیست فرانسه او را «سلطه‌ طلب» می ‌داند و حزب سوسیالیست درباره او می ‌گوید اگرچه زمانی عامل وحدت بود، اکنون سرچشمه چند دسته گی است.

واگن ‌کنشت رهبری درخشان با پیوند راستین با میلیون‌ها رای ‌دهنده است. منشا تفرقه و چند دسته گی در حزب چپ نه در خصوصیت‌های او ( اگرچه رنجش از او و رشک به او محسوس بود)، بلکه در دورشدن حزب چپ از سمت ‌گیری طبقاتی و از پایگاه طبقاتی ‌اش به‌ ویژه درایالت‌ های المان سوسیالیستی پیشین بود.

ریشه آسیب ‌های اقتصادی و سیاسی کنونی اروپا و به‌ ویژه بحران اقتصادی المان را باید در تسلیم قشر ممتاز اروپا در برابر پیشروی ‌سرمایه‌ داری امریکا و ناکام گذاشتن هرگونه مقاومت در برابر موقعیت جهانی ‌اش دید. از نگاه سوسیال دموکراسی ( که برای بدست گرفتن مدیریت نظم موجود رقابت می ‌کند) این بحران دارد پایگاه انتخاباتی ‌اش را از بین می ‌برد.

آنچه ابتکار جدید واگن‌ کنشت را از دیگران متمایز می ‌کند اراده و اشتیاق او برای تغییر شالوده سیاست خارجی و جنگ ‌افروزی و درهمان حال، تلاش آشکار برای کسب پشتیبانی طبقه کارگر بر پایه دیدگاه طبقاتی است./نامه مردم

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۳ـ ۲۵۱۱

Copyright ©bamdaad 2023

 

 

 

شبکه تلویزیونی تله ‌سورگزارش کرد که میگل دیاز کانل ، رییس‌ جمهوری کوبا در واکنش به حملات شدید و بمباران بی رویه اسراییل علیه ساکنان نوار غزه گفت:

«ما قتل افراد بی ‌گناه براثر تشدید تنش‌های کنونی را رد می ‌کنیم، حمله ‌ای که به طرز شدیدی، بدون تمایز قومی، نژادی، ملیت یا مذهب انجام می ‌شود.»

وی با تاکید بر اینکه بیش از ۴۰ درصد از خانه‌ های غزه ویران شده‌اند و بیمارستان ‌ها به عنوان سردخانه عمل می ‌کنند، در عین حال ناتوانی شورای امنیت سازمان ملل متحد در توقف قتل عام اسراییل را رد کرده و از موضع امریکا در ویتو کردن پیشنهاد آتش ‌بس بشردوستانه برای ارسال کمک‌ها به نوار غزه انتقاد کرد.

دیاز کانل در این خصوص تصریح کرد:« تاریخ، افراد بی‌ تفاوت را نخواهد بخشید و ما در میان آن‌ها نخواهیم بود. وقت آن است که به فلسفه غارت پایان دهیم تا فلسفه جنگ، به دلیل نبود انگیزه بمیرد».
رییس‌ جمهور کوبا با وجود ابراز ناراحتی از کشته شدن غیرنظامیان اسراییلی تاکید کرد که « خشم گزینشی خاص که به دنبال نادیده گرفتن جدیت نسل‌ کشی است» را نمی‌ پذیرد و از ایجاد کشورمستقل فلسطین به عنوان تنها راه ‌حل پایدار برای درگیری دفاع می ‌کند.

با گذشت یک هفته از بمباران‌های اسراییل علیه فلسطینی‌ها، وزارت امور خارجه کوبا با تاکید بر تشدید خشونت‌ها به عنوان « پیامد دهه‌ها اقدامات اسراییل در اشغال و استعمار غیرقانونی»، « فراخوانی فوری برای آتش ‌بس و همچنین تسهیل فوری ورود کمک ‌های بشردوستانه به غزه» را مطرح کرد.

وزارت امور خارجه کوبا از شورای امنیت سازمان ملل متحد خواست تا با ممانعت از ویتوی مکرر اقدامات این شورا که صلح، امنیت و ثبات منطقه‌ای را تضعیف می ‌کند، به وظایف خود عمل کرده و به مصوونیت اسراییل، قدرت اشغالگری که امریکا در طول تاریخ با آن همدست بوده، پایان دهد.

براساس آخرین داده‌های وزارت صحت عامه فلسطین، در جریان ۲۲ روز حملات بی ‌رویه اسراییل به نوار غزه، ۸ هزار* فلسطینی از جمله بیش از ۳ هزار و ۵۰۰ کودک به شهادت رسیده‌اند.

 

*براساس آخرین گزارشات رسانه ایی رقم کشته شده گان به ۸۷۹۶ ( از جمله ۳۶۴۸  کودک) و تعداد زحمی ها را ۲۰۰۰۰ تن  رسیده است. ( بامداد )

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۲۳ـ ۰۴۱۱

Copyright ©bamdaad 2023