نشست مسکو؛ و پس منظرهای آن در حل بحران افغانستان
فاروق فردا
سومین نشست مسکو با اشتراک نماینده هایی از کشور های روسیه ، افغانستان، هند، ایران، قزاقستان، قرقیزستان، چین، پاکستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان در حالی برگزار گردید که مردم افغانستان شاهد پرتاب بزرگترین بمب یازده هزار کیلویی امریکا بر ولسوالی اچین ولایت ننگرهار بودند.
این بمب بدون توجه به تلفات حقیقی و جانی آن به هرمنظوری که بود، می توانست از لحاظ زمانی بسیار وقت به اجرا درآید و یا هم مدتی فراخور توجه پسان تر از این نشست.
نکته فراخور توجه دیگراین است که سفر مک ماستر، مشاور امنیت ایالات متحده امریکا نیز درپی این قضیه به افغانستان، با نشست یازده جانبه مسکو بی ارتباط نمی نماید.
درمقدمه این نبشتار، فراخور تذکر است، که موجودیت هفده ساله ایالات متحده امریکا و متحدان آن در افغانستان، در این آواخر بسیار بحث برانگیز شده است. در هفده سال گذشته، فریادهای هزینه شدن میلیارد ها دالر کشور های ذی علاقه به بحران افغانستان، گوش های مردمان سراسرجهان را کر کرد، اما خشتی به خاطر ساختمان بنیاد های فر ریخته افغانستان گذاشته نشد.اهدافی که ایالات متحده و هم پیمانانش به منظور آن به افغانستان آمده بودند، نه تنها برآورده نشدند، بل بیش تر از پیش در جهت منفی انکشاف کردند. ضریب تروریزم در افغانستان ازنام طالب و القاعده به هزارن فرد ناشناخته بالا رفت و گونه هایی از نماد انتحاری، تروریزم دولتی و کشتارهای زنجیره یی بر آن افزود گردید .این مساله به دشواری سراسری و هراس عمومی مبدل شد.
جامعه افغانی دستخوش گونه های مزیدی از فساد گردید. افغانستان ،کشوری با ذخایر غنی، چون گرسنه ای نشسته بر خزانه، به مراتب فقیر تر، درمانده تر و ناتوان تر از آن شد که بود. در چپاول پول های باد آورده، هستی های مادی ومعنوی خود افغانستان نیز به تاراج رفت.
شالوده های قوای مسلح کشور افزون بر بیش از ۷۰۰ بال طیاره جنگی ، باربری وبم افگن همراه با دیگر تجهیزات نظامی، معادل به میلیارد ها دالر نیست ونابود شدند. صفوف قوای مسلح کشور با وجود میلیون ها جوان بیکار ، ناتکمیل است ودر سطحی قراردارد که نمی تواند در رویارویی با دشمن مشترک فایق آید.
نکته اهم دیگر ، فرهنگ و قرارداد های غنامند اجتماعی است.این شاخصه ها ، نماد های بلاانتزاع بقای جوامع متمدن شمرده می شوند. اما ارکان مثبت این دو پدیده در افغانستان خط خط و مکروه شده اند، که بر جای پذیرش وهمدگر پذیری در میان مردمان کشور، روح رد همدگرو بی باوری رشد یافته است . سطح فرهنگی جامعه به مراتب از حدی که بود پایین رفته و این مامول با شدت جریان دارد.
نیازی به توضیح نیست که افغانستان بر اثر حکومت داری ضعیف و بی بنیاد حامد کرزی، فساد گسترده در انبوه کادرهای نظام او، از جمله اعضای نزدیک خانواده اش ونداشتن سواد کافی سیاسی و مدیریتی در کادرهای برگزیده شده ایتلافی ، آشفته گی و شتاب برای بدست آوردن رشوت در حلقه های نزدیک کادری وی و معاملات محافظه کارانه با گروه ها و تنظیم های خایین به ملت، کشور را با بی سامانه گی ها مواجه ساخت.
افغانستان، افزون بر آن دستخوش نمایش های مضحک گردید. نظام هیچگاه بیز اجتماعی برایش یافته نتوانست. در برابر پاکستان و مداخلات صریح دشمن منافع ملی ما، که هم پیمان به اصطلاح ضد تروریزم با امریکا نیز بود جایگاه سیاسی اش را نیافت. افغانستان درحالی به منبع خطر کشورهای منطقه از جمله آسیای میانه و فدراتیف روسیه مبدل گردید که نه « ۹» پایگاه نظامی ایالات متحده امریکا در کشور نیز مستقر هستند.
درهفده سال حکومت جدید در افغانستان،کشور به عوض بهبود یابی در زنده گی مردم و تقویت هویت ملی، به سوی بی ثباتی گرایید ، وافزون بر تقویت دوباره ی طالب، مسلح شدن کتله های مجاهدین و قوماندان های محلی و به قدرت رسیدن آنان که خطر مشهود به نظام و سیاست کشور شمرده می شوند، داعش، گروه هایی به نام خراسان، نصر وغیره هم وارد افغانستان شدند و در کنار عرب و پاکستانی از بازمانده های مجاهد و طالب نیز برای نیرومندی گروه های شان سرباز گیری کردند.
این گروه ها امروز سراسر افغانستان را در برگرفته اند. هیچ منطقه از خطر آن در امان نیست. این هیبت به حدی گسترده شده است ، که به جز پاکستان ،سایر همسایه های دور ونزدیک افغانستان از آن احساس خطر می کنند و احتمال صدور تروریزم از افغانستان را در وجود این گروه ها به چشم سر می بینند.
فدراتیف روسیه ودیگر کشورهای منطقه ، ایالات متحده و متحدین آن را در پشت این خطرمشاهده می کنند .این کشورها نگران هستند که مبادا تجارب تلخ عراق، مصر، لیبیا ، تونس و سوریه در دامن خودشان تکرار گردند و به فدراتیف روسیه نیز درد سرهای جدید بیافرینند .
از این رو فدراتیف روسیه، ابتکار عمل را به دست گرفت و به خاطر بلند کردن صدای کشورهای منطقه ، کار همصدایی با آنان را، به منظور عملکرد مشترک در برابر خطر مشترک را آغاز کرد.
سومین نشست این همصدایی با اشتراک یازده کشور منطقه از جمله افغانستان هفته گذشته در مسکو دایر گردید.
نشست مسکو، وضعیت کنونی افغانستان را بر بنیاد پژوهش های اشتراک کننده های آن ، به تحلیل گرفت و تصویر جامعی از امروز و فردای آن را ارایه داد. این نشست درحالی که هیاتی از افغانستان نیز در آن شرکت کرده بود، تاکید کرد که بحران افغانستان راه حل نظامی ندارد. تنها مذاکرات و گزینش راه صلح وتفاهم می تواند این گره را باز نماید.
اعلامیه نشست مسکو ، هرچند طرح ابتکاری و جدید نیست، اما به گونه ای، اتهامات حلقات روسی دشمن و منفی نگر به روابط دو کشور در افغانستان را، نادرست ثابت می سازد.از جانب این گروه ها،که هنوز بر روال جهادی شان سخن می زنند، روسیه را در پشت گروه های طالب به خاطر آماده ساختن آنان در جنگ با داعش می بییند.این سخنان در حالی پیش کشیده می شوند که روسیه می گوید ، در قضیه ی افغانستان جز صلح منظوری دیگر ندارد.همچنان مقامات بلند پایه فدراتیف روسیه اذعان می دارند که اگر نشست مسکو، جز این هدفی می داشت، بلا ریب امروز برون می آمد و پیش از همه هیات اشتراک کننده ، خود افغانستان آن را بر ملا می ساخت.
نکته دیگر قابل توجه در نشست مسکو این بود، که تلاش های دولت افغانستان به خاطر مذاکرات بامخالفین مورد تایید واقع گردید و به آن ارج گزاری شد. حال این گونه مذاکرات در اصل وجود دارد یا خیر؟، موضوعی است دیگر که به بحث دیگر نیازمند است،اما نشست مسکو، نخواست موضوع حضور قوی دولت افغانستان را در حل مسایل و مشکلات کشور یا نادیده بگیرد و یا از آن به کلی طفره برود، که در آن صورت، همین نشست ، خواهی نخواهی، گونه ای از مداخله در امور کشور ما شمرده می شد. چه پیش از آن علی رغم توجه سیاسی کشورهای اشتراک کننده به این مساله ، بازهم سر و صدای برخی از مقامات افغانستان بلند شد که روسیه درامور کشورما مداخله می کند.
به نظر من روسیه و هر کشور دیگر حق دارد در زمینه ابراز نگرانی کند، ولی یگانه نکته منفی مسکو ، حضور پاکستان در این نشست بوده، که خود زادگاه تروریزم و وارد کننده آن به افغانستان است. امروز که این کشور گویا درکنار کشورهای نگران شونده، از خطر تروریزم جغرافیای افغانستان قرار دارد امریست شګفت انگیز. حضور پاکستان در زمره ی این کشور، فریبی بیش نیست . به نگر من بزرگترین دستاورد نشست مسکو این می تواند باشد، که کشورهای اشتراک کننده، پیش از همه بر پاکستان فشار وارد کنند، که از تربیه تروریست ها و اعزام آن به کشورهای دیگر دست بکشد. حضور پاکستان در نشست مسکو، صداقت مساله رابه این دلیل زیر سوال می برد، که درحال حاضر، فراوان تروریست های شهروند فدراتیف روسیه، تروریست هایی از شهروندان کشورهای آسیای میانه و چین در حوزه های بزرگ تروریستی در وزیرستان شمالی پرورش می یابند. آیا روسیه و سایر کشور های دیگر این را نمی دانند؟. اگر نمی دانند ،خود را فریب می دهند و اگر می دانند، نقده را حاصل کنند، نسیه را به خودی خود به دست می آرند.
به هر حال پاکستان نمی تواند که این همه کشور ها را در حالی بفریبد که دو کشور متضرر از آن، یعنی هندوستان و افغانستان نیز در این نشست ها حضور می داشته باشند . بدون شک روزی تخته رسوایی پاکستان چپه می شود.
با موجودیت این سوال و برجسته بودن آن تا دیر مدت، نشست مسکو را نمی توان با دید منفی نگریست وانگاشت که پاکستان می تواند بر این همه کشور ها دست بلند بیابد.
نشست مسکو، که اگر همچنان با نیت ایجاد صلح در افغانستان ادامه یابد، تاثیرهای ذیل را از خود برجا می گذارد.
در سطح ملی:
دولت افغانستان درمبارزه با تروریزم، از حمایت منطقه یی برخوردار می گردد و شماری از کشورها که همسان با افغانستان خود را در تیررس خطر می بینند، با کشورما در مبارزه همصدا می شوند. نیرو های متمرد مسلح غیرمسوول درافغانستان از جانب این کشورها مورد تحریم واقع می شوند و ناگزیر می گردند که به خاطر بقای خود، یا با دولت افغاستان در روند صلح کنار بیایند؛ و یا از افغانستان برون شوند. برون شدن آنان از افغانستان جز پاکستان جای دیگری نیست. در آن صورت باز پاکستان با زیر سوال رفتن ، زیر فشار کشورهای منطقه در قضیه افغانستان واقع می گردد.
گروه هایی که درمذاکره با افغانستان همسوی دولت می شوند، از یک طرف ازمحالفت دست می کشند و از طرف دیگر می توانند در قلع و قمع تروریزم داعشی ، خراسانی ، نصری وغیره به مثابه نیروی رزمی کشور خود شان عمل کنند.
راه های افغانستان،از خطر مصوون می گردد، مواصلات به وضعیت عادی برمی گردد و رفت آمد شهروندان افغانستان به شهرها و لایات کشور با خاطر آرام صورت می گیرد. بدین وسیله زمینه های گسترده کارهای انفرادی فراهم می شود و مردم به گونه ای به زنده گی شان و ارتقای سطح آن مصروف می گردند.
دولت به خاطر تقویت قوای مسلح فرصت می یابد و می تواند آن را تا سطوح بلندی ارتقای دهد. دیگر هیچ کس و هیچ کشور به افغانستان به مثابه مرکز تروریزم نگاه نمی کند.کشور و مردم آن صاحب هویت می شوند.
تاثیرهای منطقه یی:
نشست مسکو، کشور های منطقه را در برابر خطر مشترک متحد و همصدا می سازد. این همصدایی کشورهای اشتراک کننده را به اقدامات مشترک فرا می خواند.اقدامات مشترک این کشورها، درسی خواهد بود نه تنها به تروریست ها و سازمان های آنان، بل که ،به حامیان شان نیز.
کشورهای منطقه درمساله ی افغانستان بیش تر از پیش متحرک می شوند و تاثیر شان در انکشاف اوضاع افغانستان قابل توجه می گردد.
هر قدر کشورهای منطقه در مسایل افغانستان نقش مثبت بازی کنند ، افغانستان به همان اندازه در حسن همجواری با همسایه گان قرار می گیرد، مناسبت نورمال تجارتی،اقتصای، نظامی و فرهنگی میان آنان با باور و اعتماد برهمدگر پیش برده می شود. مناسبات و دوستی از سطح دولت ها به سطح مردم ارتقا می کند و زمینه های گسترده ی تبادل تجارب مثبت پیشرفت وانکشاف در عرصه های مختلف فراهم می گردد.
کشورهای منطقه از صدور تروریزم خود را در امان احساس می کنند.دولت های این مناطق یا کشورها مانند سوریه، عراق و لیبیا خود را از تلاش های براندازی نجات یافته می بینند.این مساله سبب می گردد که همکاری های منطقه وی نه تنها نیرومند گردد ،بل گسترش هم بیابد.
در عرصه بین المللی:
روسیه در مدت هفده سال در مساله افغانستان در انزوا بسر برد. این انزوا به دلایلی به جانب خود روسیه مربوط می شد و به دلایلی امریکا عامل آن بود. تا این کشور نتواند درافغانستان پا پیش کند. پیامد دیگر نشست مسکو این است که روسیه در مساله افغانستان از انزوا برون می شود. از این رو به خاطر ابراز نقش درپشت دروازه های بسته نمی ایستد، ره برای خودش از کلکین ها نیز جست و جو می نماید. بلند کردن سر و صدای روابط با طالبان، اگر تا حدی هم راست باشد، بیشترینه به خاطر بلند کردن صدای روسیه در قضیه افغانستان تلقی می گردد که دیدگاه های ضد و نقیصی را درجامعه افغانی بلند کرد و روسیه را در قضیه افغانستان بر سر زبان ها قرار داد. روسیه با سازمان دهی سه نشست در رابطه به صلح افغانستان توانست برای خودش در این سیاست جایی مشخص نماید. پس از این امریکا مجبور خواهد بود که درمسایل افغانستان حضورگرم روسیه را به هیچ وجه نادیده نگیرد. اما این مساله در حال حاضر نمی تواند به دو پرسش پاسخ بدهد.
آیا ایالات متحده به راستی می خواهد که تروریزم ازافغانستان نابود گردد؟
و اگر می خواهد چرا تا حال نقش فدراتیف روسیه رانادیده گرفته بود؟
سوال دیگر این است، که اگر امریکا این جام زهر را بالا کشد و به حضور فدراتیف روسیه در مسایل افغانستان تن دهد، این همه هزینه هایی که تا کنون کرده و تلفات مالی و جانی را که هم خود متقبل شده وهم بر مردم افغانستان وارد آورده، تا بتواند به اهداف استراتیژیک خود در منطقه برسد، چی می شود؟.
برخی ها عدم حضور امریکا را در نشست مسکو، دال بر بی اهمیت بودن این نشست تلقی می کنند. خود ایالات متحده نیز منتظربود تا چند کشور دیگر هم با شنیدن خبرعدم حضور امریکا از شرکت در این نشست ابا ورزند و نشست را به گونه ای با دشواری مشروعیت مواجه سازند. اما روسیه و کشور های اشتراک کننده، تدویر این نشست را بدون حضور امریکا، اظهار حضور و جسارت اخلاقی در قضیه می شمارند که به امریکا گوشزد می کنند، بود و نبودش بر تصامیم آنان تاثیری ندارد.
از نشست کنفرانس این هم واضح بر می آید، که افغانستان ومردم این کشور ذاتا با تروریزم پیوند و رابطه ای ندارند، اما متاسفانه افغانستان امروز بستر و یا جغرافیای تروریزم ومواد مخدر قرار گرفته است، اما این کشورها عامل نیرومندی ترویزم را به ایالات متحده امریکا مربوط می دانند، کشوری که ۹ پایگاه نظامی در افغانستان دارد.اگر افغانستان این صلابت و اجازه را یافته نتواند که با کشورهای منطقه همصدا گردد، بلاریب این کشورها وارد عمل می گردند و پیش از آن که مورد تهاجم دشمن واقع گردند، آن را در نطفه می زنند. در آن صورت نخستین مناطق مورد ضربه پایگاه های نظامی خود امریکا خواهد بود که در افغانستان به خاطر امنیت قرار دارند. امریکا بهتر می داند که افغانستان در میان کشورهایی واقع شده است که هر کدام آن مثل خود امریکا صاحب نیروی اتمی می باشند.
اما کشورهای نشست مسکو، باید پیش از همه مشکل شان را با پاکستان یک طرفه سازند.
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۷ـ ۱۸۰۴
گفت و گوی ویژه با بشاراسد رییس جمهورسوریه
با در نظر داشت رخداد های پس از حمله راکتی ایالات متحده امریکا بر سوریه ؛ و تهمت زنی های غرب در باره کاربرد سلاح کیمیاوی از سوی دولت سوریه که باعث تیره گی مناسبات سوریه و همپیمانان آن با غرب و به ویژه ایالات متحده گردید ، گفت و گوی حاضر بشار اسد رییس جمهور سوریه با خبرگزاری فرانسه بیانگر واقعیت های تازه و دیدگاه های دولت این کشور در باره این رخداد ها و دلیل های آن میباشد. به خاطر روشن شدن دلیل های جنگ روان در سوریه ؛ و پیامد های حمله راکتی امریکا بر این کشور مطالعه این گفت و گو را برای خواننده گان گران ارج تارنمای بامداد توصیه می نماییم. ( بامداد )
پرسش : آقای رییس جمهور، شما دستور حمله کیمیاوی به خان شیخون را صادر کردید ؟
پاسخ : در واقع هیچ کس تا اکنون در مورد آنچه در آن روز در خان شیخون به وقوع پیوست تحقیق نکرده است. همانطور که می دانید، خان شیخون تحت اشغال جبهه النصره است که یکی از شاخه های القاعده به شمار می رود. تنها اطلاعاتی که همه در اختیار دارند، آن چیزهایی است که این شاخه از القاعده منتشر کرده است. هیچکس خبر یا اطلاعات دیگری در اختیار ندارد. ما واقعا نمی دانیم تصاویر ویدئویی یا عکس هایی که مشاهده کرده ایم حقیقی هستند یا تقلبی. به همین دلیل است که خواستار آغاز تحقیقاتی در این مورد در خان شیخون شدیم.
در ضمن، به گفته منابع وابسته به القاعده، این حمله بین ساعت شش تا شش و نیم بامداد روی داد در حالی که حمله نیروهای سوری در همین منطقه بین ساعت یازده و نیم تا ظهر بوقوع پیوست. بنابراین در این جا، بحث وقوع دو رویداد مطرح است. هیچ دستوری برای اجرای حمله صادر نشده است؛ به علاوه اینکه ما اصلا سلاح کیمیاوی در اختیار نداریم زیرا سالهاست زرادخانه خود را ازبین برده ایم؛ حتا اگر سلاح کیمیاوی هم داشتیم، هیچ گاه از آنها استفاده نمی کردیم؛ در طول تاریخ، ما هیچ گاه از زرادخانه سلاح های کیمیاوی خود استفاده نکردیم.
پرسش : پس آن روز چه اتفاقی افتاده است ؟
پاسخ :همانطور که گفتم، تنها منبع اطلاعاتی در این مورد، القاعده است و در نتیجه ما اصلا نمی توانیم آن را جدی بگیریم؛ با وجود این، احساس ما این است که غرب، بویژه امریکا، با تروریست ها همدست هستند و تمام این داستان ها را ساخته اند تا بهانه ای برای حمله در دست داشته باشند. حمله موشکی امریکا به خاطر اتفاقی که در خان شیخون افتاد نبود. ما تنها یک رویداد و در واقع همان رویداد را جلوی چشمان خود داریم : اولین مرحله ، نمایشی بود که در شبکه های اجتماعی و شبکه های تلویزیونی به راه افتاد و کارزار تبلیغاتی رسانه ای که ایجاد شد؛ دومین مرحله، حمله نظامی بود. به نظر ما، این ها وقایعی است که رخ داد. زیرا تنها ۴۸ ساعت، میان تبلیغات رسانه ای درمورد خان شیخون و حمله موشکی امریکا فاصله افتاد بدون آنکه هیچ تحقیقی صورت بگیرد وهیچ مدرک قابل قبولی یا هر چیز دیگری دال بر وقوع حمله کیمیاوی در خان شیخون ارایه شود. تنها ادعاها و تبلیغات رسانه ای، و سپس، حمله موشکی صورت گرفت.
پرسش : بنابراین از نقطه نظر شما، مقصر اصلی حمله کیمیاوی خان شیخون چه کسی است ؟
پاسخ : ما نیازی به تحقیق برای فهمیدن منشا این حمله نداریم. خود آنها (القاعده) گفته اند : منطقه تحت کنترول آنهاست و هیچ نیرو یا گروه دیگری در آنجا حضور ندارد. در مورد حمله هم من پیش از این گفتم که هنوز مشخص نیست چنین حمله ای اتفاق افتاده است یا خیر زیرا مثلا چگونه می توانیم یک فیلم ویدیویی را تحلیل و صحت آن را تایید کنیم ؟ در حال حاضر به اندازه ای تصاویر ویدیویی تقلبی و شواهد کذب، مانند مثلا کلاه سفیدها، وجود دارد که نمی توان تصور کرد.
اعضای جبهه النصره، القاعده ای هستند ولی ریش های خود را تراشیده اند و کلاه سفید بر سر می گذارند و خود را قهرمان های بشردوست جا می زنند. در حالی که این موضوع ابدا حقیقت ندارد زیرا این افراد تعداد زیادی سرباز سوری را کشته اند و شواهد آن هم همه جا در اینترنت موجود است. همین مساله هم درمورد حمله کیمیاوی رخ داد : ما دقیقا نمی دانیم تصاویر کودکانی که نشان داده می شوند آیا واقعا در خان شیخون کشته شده اند ؟ اصلا دقیقا نمی دانیم واقعا آنها مرده اند ؟ نمی دانیم اگر هم حمله ای صورت گرفته است، چه کسی آغازگر آن بوده است. با کدام سلاح و تجهیزاتی این حمله انجام شده است ؟
ما هیچ اطلاعاتی نداریم و هیچکس هم در این مورد تحقیقی نکرده است.
پرسش : پس فکر می کنید این قضیه ساخته گی است ؟
پاسخ : قطعا؛ از نظر ما این قضیه ۱۰۰ درصد ساخته گی است. ما زرادخانه سلاح های کیمیاوی نداریم. اگر هم داشتیم، هیچگاه از آن استفاده نمی کردیم. مثالی برای شما بیاورم؛ دو هفته یا ده روز قبل از حمله، تروریست ها در تعداد زیادی از جبهه ها از جمله حومه دمشق و مناطق اطراف حماه، مناطقی نه چندان دور از خان شیخون، پیشروی هایی داشتند. فرض کنیم که ما سلاح کیمیاوی در اختیار داریم و می خواهیم از آن استفاده کنیم، پس چرا موقعی که نیروهای ما شکست خوردند و تروریست ها در برخی از جبهه ها پیشروی کردند از این سلاح ها استفاده نکردیم ؟
در واقع این حمله ادعایی، دقیقا در زمانی روی داد که ارتش سوریه به سرعت در حال پیشروی بود و داشت مواضع تروریست ها را در هم می شکست. پس حتا اگر سلاح کیمیاوی داشتیم و می خواستیم که از آنها استفاده کنیم، در آن زمان، یعنی در زمان پیروزی های پی در پی، چه لزومی به استفاده از این نوع سلاح ها بود ؟
منطقی اگر باشیم، زمان استفاده از این نوع سلاح ها در زمان شکست و ناکامی بود نه زمان پیشروی و پیروزی.
وانگهی، با فرض اینکه ما چنین سلاح هایی داریم و می خواهیم از آنها استفاده کنیم، چرا باید از آنها علیه مردم عادی و غیرنظامیان و نه علیه تروریست هایی که در حال جنگ با آنها هستیم استفاده شود ؟
ثالثا اینکه ارتش سوریه در این منطقه حضور ندارد. ما در آنجا هیچ جنگی نمی کنیم و هیچ هدف خاصی در خان شیخون نداریم زیرا ابدا یک منطقه راهبردی نیست. از دیدگاه نظامی که به قضیه بنگریم باید پرسید اصلا چرا حمله ؟ به چه دلیل ؟ قطعا برای ما این یک مساله اخلاقی است؛ یعنی حتا اگر سلاح کیمیاوی هم داشته باشیم از آن استفاده نمی کنیم؛ ما هیچگاه تمایلی به این کار نخواهیم داشت زیرا غیرقابل تحمل و غیراخلاقی است و در صورت وقوع چنین اتفاقی، حمایت های مردمی خود را از دست می دهیم؛ پس می بینید که همه نشانه ها مغایر با این ادعاهاست. پس می شود گفت این یک نمایش است ولی داستانی دارد که ابدا اقناع کننده نیست.
پرسش : این گونه به نظر می رسد که دونالد ترامپ با این حمله، کاملا در مورد شما و سوریه تغییر موضع داده است. آیا احساس می کنید آنچه قبلا در مورد یک دوست احتمالی ارزیابی کرده بودید، اشتباه از آب درامده است ؟
پاسخ :من حرف از « اما » و « اگر» زده بودم و این گونه گفته بودم که اگر آنها در مبارزه با تروریست ها جدی باشند، می توانیم در این قضیه با هم همکاری و شراکت کنیم. همچنین گفته بودم این تنها در مورد امریکا نیست زیرا ما خود را دوست و شریک همه آنهایی می دانیم که با تروریست ها مبارزه می کنند. این برای ما یک اصل بنیادین است. ولی این مساله به اثبات رسیده که آنها همدست این تروریست ها هستند، منظورم امریکا و غرب است. آنها در واقع نمی خواهند با تروریست ها مبارزه کنند. حتا روز گذشته برخی از مسوولان آنها از داعش دفاع کرده و گفتند داعش سلاح کیمیاوی در اختیار ندارد. این یعنی دفاع از داعش در برابر دولت و ارتش سوریه.
پس نمی توانید بگویید بین ما که با تروریست ها مبارزه می کنیم و آنها که آشکارا از تروریست ها حمایت می کنند، می تواند همکاری یا مشارکتی وجود داشته باشد.
پرسش : پس بنابراین می توانید بگویید حمله موشکی امریکا به پایگاهی در سوریه نظر شما را در مورد ترامپ عوض کرد ؟
پاسخ :من درهر حالتی، در اظهارنظر در مورد این موضوع محتاط بوده ام، قبل یا حتا بعد از اینکه وی رییس جمهور بشود. من همیشه گفته ام : باید ببینیم وی در عمل چه کار می کند. ما روی حرف ها و اظهار نظرات وی قضاوت نمی کنیم. این حمله موشکی، نخستین مدرک دال بر این بود که این مساله کار رییس جمهور امریکا نیست؛ بلکه سیستم و نظام حکومتی امریکا پشت این قضیه است. رییس جمهور هم یکی از بازیگران این سیستم است. اگر وی می خواهد یک رهبر باشد و البته این یک واقعیت است که همه روسای جمهور در آنجا می خواهند رهبر باشند، وی مرد این کار نیست.
پرسش : آیا فکر می کنید حمله دومی هم در راه باشد ؟
پاسخ : تا زمانی که امریکا توسط مجموعه ای از صنایع نظامی، شرکت های مالی و بانکی اداره می شود و نظام حکومتی از این گروه ها حمایت می کند، قطعا باید انتظار چنین چیزی را در هر زمان و مکانی داشت و البته نه فقط در سوریه.
پرسش : اگر چنین حمله ای مجددا روی بدهد ارتش سوریه و روسیه به تلافی واکنشی نشان خواهند داد ؟
پاسخ : اگر می خواهید درباره اقدامات تلافی جویانه حرف بزنید، ما از موشک هایی می گوییم که صدها کیلومتر برد دارند و ما نمی توانیم با این موشک ها به آنها دسترسی داشته باشیم. اما جنگ واقعی در سوریه به این موشک ها بسته گی ندارد بلکه بسته به حمایت هایی است که از تروریست ها می شود. این، بخش بسیار خطرناک جنگ است. پاسخ ما، همانی است که روز اول بود : درهم کوبیدن مواضع تروریست ها در همه جای سوریه. وقتی از این مساله خلاصی یافتیم، دیگر چیزی ما را نگران نخواهد کرد. پاسخ ما این گونه است نه واکنش به یک رویداد بخصوص.
پرسش : شما می گویید پاسخ ارتش سوریه یا روسها بسیار دشوار است زیرا کشتی ها در نقاطی دور در دریاها هستند ؟
پاسخ : این یک واقعیت است که ما یک کشور کوچک هستیم و همه این را می دانند. ما نمی توانیم به کشتی های آنها دسترسی داشته باشیم. یعنی آنها می توانند از یک قاره دیگر موشک پرتاب کنند و همه این را می دانند. این یک قدرت بزرگ است و ما آن را نداریم اما در مورد روس ها موضوع چیز دیگری است.
پرسش : آیا شما نتیجه تحقیقات سازمان منع کاربرد سلاح های کیمیاوی را می پذیرید ؟
پاسخ : از سال ۲۰۱۳ ترسایی یعنی زمانی که تروریست ها حملات خود را به ارتش سوریه با موشک های کیمیاوی آغاز کردند، ما خواستار انجام تحقیقات شدیم. این ما بودیم که خواستیم تحقیقاتی در این زمینه آغاز شود. روز گذشته و طی چند روز پس از حمله ما با روس ها گفت وگوهایی داشتیم و برای اینکه یک تحقیق بین المللی در این زمینه اجرا شود، با یکدیگر همکاری خواهیم کرد. اما البته این تحقیق باید بی طرفانه باشد. فقط و فقط می توانیم زمانی اجازه تحقیقات را بدهیم که کاملا بی طرفانه باشند و کشورهای بی طرف در آن مشارکت کنند تا این اطمینان حاصل شود که این تحقیقات در جهت اهداف سیاسی به کار برده نمی شوند.
پرسش : اگر آنها دولت سوریه را متهم کردند، شما از قدرت چشم پوشی می کنید ؟
پاسخ : اگر متهم کردند یا اگر ثابت کردند ؟ بین این دو تفاوت زیادی است. چون آنها پیش از این دولت سوریه را متهم کرده اند. اگر هم منظور شما از « آنها » غربی ها هستند، باید بگویم خیر چون غرب مورد توجه ما نیست. اگر منظورتان سازمان منع کاربرد سلاح های کیمیاوی است، اگر بتوانند ثابت کنند چنین حمله ای روی داده، باید در این مورد که چه کسی دستور آن را صادر کرده هم تحقیق بشود.
اما در مورد ارتش سوریه، چیزی که صد در صد قطعی است این است که ما چنین سلاح هایی در اختیار نداریم و حتا اگر می خواستیم هم نمی توانستیم و ابزار و توانایی لازم را نداریم که دست به چنین حمله ای بزنیم و البته هیچ تمایلی هم به چنین کاری نداریم.
پرسش : می خواهید بگویید شما سلاح کیمیاوی در اختیار ندارید ؟
پاسخ : قطعا خیر.
در سال ۲۰۱۳ ترسایی ما از زرادخانه سلاح های کیمیاوی خود چشم پوشی کردیم و سازمان منع کاربرد سلاح های کیمیاوی هم اعلام کرد سوریه از هر نوع سلاح و ماده کیمیاوی خطرناک عاری و مبری است.
پرسش : من این سوال را می پرسم چون امریکایی ها گفته اند در پایگاه هوایی که با موشک به آن حمله کردند سلاح های کیمیاوی وجود داشته است. شما این موضوع را انکار می کنید ؟
پاسخ : آنها به پایگاه حمله و انبارهایی که حاوی مواد و تجهیزات گوناگون بود تخریب کردند ولی در آنجا گاز سارین وجود نداشت. پس اگر می گویند ما با گاز سارین و از این پایگاه هوایی حمله خود را به خان شیخون اجرا کردیم، پس وقتی آنها به پایگاه حمله کردند چه بر سر انبارهای گاز سارین آمده است ؟
فرمانده ستاد مشترک ما تنها ساعاتی پس از حمله وارد این پایگاه هوایی شد. اگر آنجا گاز سارین بود چطور وی می توانست به آنجا برود ؟
چطور ممکن است که از میان صدها سرباز و افسر حاضر در پایگاه، تعداد شهدا فقط شش نفر باشد؟ اگر گاز سارین وجود داشت چطور تعداد تلفات بالاتر از این نبود ؟
در همان تصاویر تقلبی از خان شیخون، وقتی ماموران امداد و نجات سعی می کردند به کمک قربانیان یا افرادی که احتمالا در معرض مواد کیمیاوی قرار گرفته بودند بروند، ابدا ماسک یا دستکش محافظت کننده در برابر مواد کیمیاوی نپوشیده بودند. چطور چنین چیزی ممکن است ؟
پس سارین کجاست ؟
پس قطعا این افراد باید مستقیما تحت تاثیر گاز قرار گرفته شده باشند. تمام اینها، ادعاهایی بیش نیست. بنابراین می خواهم بگویم حمله امریکا و این ادعاها، همه گی ساخته گی هستند و این که هیچ سارینی در هیچ جا وجود نداشته است.
پرسش : اگر می گویید دستور حمله را صادر نکرده اید، ممکن است که نیروهای انحرافی و از دولت برگشته این حمله را صورت داده باشند ؟
پاسخ : حتا اگر یک نیروی منحرف و از دولت برگشته وجود داشته باشد، وقتی ارتش سلاح کیمیاوی ندارد، این نیروی منحرف هم نمی تواند با فرماندهی خودش، یک هواپیما برای انجام یک حمله اعزام کند. صحبت از یک هواپیماست نه یک وسیله کوچک و نه یک مسلسل.
وقتی صحبت از یک تپانچه به میان می آید که فردی آن را برای نقض قانون به کار می برد، این چیزی است که در همه جای دنیا ممکن است اتفاق بیفتد، اما وقتی صحبت از یک هواپیماست، چنین چیزی امکان ندارد. در ضمن، ارتش سوریه، یک ارتش عادی است نه یک گروه شبه نظامی. آنها آموزش دیده هستند و طبق سلسله مراتب با سازوکارهایی کاملا صریح و شفاف برای دادن دستورات رفتار می کنند. هیچگاه ظرف شش سالی که جنگ در این کشور درگرفته ، اتفاق نیفتاده که یک فرد منحرف شورشی قصد کند برخلاف خواسته افراد مافوق خود عمل کند.
پرسش : روس ها قبل از حمله امریکا به شما هشدار داده بودند؟ آیا نیروهای روس هم در پایگاه حضور داشتند ؟
پاسخ : خیر، آنها هیچ هشداری نداده بودند زیرا زمان نداشتند. امریکایی ها چند دقیقه قبل از حمله به آنها هشدار دادند که البته بعضی ها هم می گویند این هشدار بعد از حمله به روس ها داده شده است. زمانی صرف می شود تا موشک ها به هدف اصابت کنند ولی در حقیقت ما نشانه هایی دریافت و برخی اقدامات را اتخاذ کرده بودیم.
پرسش : آیا حرف امریکایی ها را تایید می کنید که گفته اند ۲۰ درصد از نیروی هوایی شما در این حمله از بین رفته است؟
پاسخ : من دقیقا نمی دانم منظور از این ۲۰ درصد چیست؟ از نظر آنها ۱۰۰ درصد چیست ؟ آیا منظور تعداد هواپیماهاست ؟ یا کیفیت مطرح است ؟ آیا منظورشان هواپیماهای عملیاتی است یا آنهایی که غیرفعال هستند ؟ من نمی دانم آنها چه می خواهند بگویند.
خیر. درواقع، همانطور که روس ها گفته اند، تعدادی هواپیمای فرسوده منهدم شد که برخی از آنها به هیچ عنوان عملیاتی نبودند. شاهد این قضیه هم این که از زمان وقوع این حمله موشکی، ما هیچ حمله ای را به مواضع تروریست ها در سرتا سر سوریه متوقف نکرده ایم. ابدا این احساس را نداریم که این حمله به ما آسیبی وارد آورده است.
پرسش : دولت شما در ابتدا گفت شما به یک انبار سلاح های کیمیاوی حمله کرده اید، این موضوع صحت دارد ؟
پاسخ : این یک احتمال در میان احتمال های دیگر است چون وقتی شما به یک هدف از تروریست ها حمله می کنید، نمی دانید آنجا چه چیزی است. فقط می دانید یک هدف است، ممکن است آن هدف یک انبار یا یک اردوگاه یا یک پناه گاه باشد ولی شما چیزی نمی دانید، فقط این را می دانید که تروریست ها از آن استفاده می کنند بنابراین به آن حمله می کنید، دقیقا مثل اهداف دیگر. این کاری است که ما هر روز انجام می دهیم. اینکه در یک حمله هوایی، یک انبار سلاح های کیمیاوی هدف قرار بگیرد، این یک احتمال از صدها احتمال است. اما بار دیگر هم تکرار می کنم این مساله با زمان هایی که در مورد حمله اعلام شده جور در نمی آید ، نه فقط به این خاطر که تروریست ها زمان آن را صبح اعلام کردند بلکه نهادهای اطلاع رسانی و صفحات توییتر و دیگر سایت های اینترنتی آنها زمان حمله را ساعاتی پیش از زمان حمله ادعا شده اعلام کردند. یعنی ساعت چهار بامداد. در ساعت چهار بامداد آنها اعلام کردند یک حمله کیمیاوی رخ خواهد داد و باید برای آن آماده گی داشت؛ چطور ممکن است آنها از چنین چیزی خبر داشته باشند ؟
پرسش : فکر نمی کنید خان شیخون، یک نقطه شکست و یک چالش برای شماست ؟ برای نخستین بار ظرف شش سال گذشته، امریکا به ارتش شما حمله کرده است. دیروز، تیلرسون گفت زمامداری خانواده اسد به زودی پایان می یابد. فکر نمی کنید خان شیخون نقطه شکست شما باشد ؟
پاسخ : چیزی به اسم فرمانروایی خانواده اسد در سوریه وجود نداشته است. تیلرسون رویاپردازی می کند. بهتر بگویم هذیان می گوید. ما وقت خود را بر سر حرف های او تلف نمی کنیم. در واقع، امریکا ظرف شش سال گذشته به شدت در حمایت از تروریست ها در سرتاسر سوریه فعالیت داشته است از جمله از داعش و النصره و نیز همه گروه هایی که همان نگرش ها را در سوریه دارند. این مساله ای کاملا روشن و به اثبات رسیده در سوریه است. اما اگر درمورد حمله مستقیم صحبت می کنید باید بگویم چند ماه قبل حمله ای بزرگ تر از این و دقیقا پیش از آنکه اوباما از قدرت کنار برود رخ داد.
فکر می کنم در دیرالزور در شرق سوریه بود که آنها به یک منطقه کوهستانی که از اهمیت راهبردی ویژه ای برخوردار بود حمله کردند. آنها یک پایگاه عادی ارتش سوریه را هدف قرار دادند. اگر ارتش سوریه از توان نظامی بالا برای عقب راندن این حمله داعش برخوردار نبود، شهر دیرالزور سقوط کرده و به موصل در عراق متصل شده بود. این یک پیروزی بسیار راهبردی برای داعش می بود. دولت امریکا هم مستقیما در آن حمله دست داشت. اما چرا آنها این بار دست به حمله مستقیم زده اند ؟ چون همانطور که قبلا هم گفتم، تروریست ها در این منطقه به شدت داشتند نابود می شدند بنابراین امریکا گزینه دیگری جز حمایت از عوامل آنها یعنی تروریست ها نداشت پس مستقیما به ارتش سوریه حمله کرد. امریکا به آنها انواع سلاح داده است ولی موفق نشد.
پرسش : پس فکر نمی کنید این یک نقطه پایان برای شما باشد ؟
پاسخ : خیر؛ این بخشی از همان موضوعی است که شش سال به درازا کشیده شده و به اشکال گوناگون درآمده است در حالی که سیاست امریکا و غربی ها دربرابر سوریه ابدا تغییر زیربنایی نکرده است. بیایید اظهارنظرها و حرف ها را کنار بگذاریم، برخی از این اظهارنظرها تند و برخی نرم بوده اند ولی سیاست، همان است که بود.
پرسش : شما بیش تر معارضان مسلح را به ادلب فرستاده اید. آیا در نظر دارید دفعه بعد به آنها حمله کنید ؟
پاسخ : ما به گروه های مسلح در هر جای سوریه که باشند حمله می کنیم. در مورد زمان و اولویت حمله ، این یک موضوع نظامی است که در سطوح نظامی به آن خواهیم پرداخت.
پرسش : قبلا گفته اید رقه برای دولت شما یک اولویت است. با وجود این، اکثریت نیروهایی که به سمت این شهر به پیش می روند کردها هستند که امریکا هم از آنها پشتیبانی می کند. آیا نگران نیستید با آزادی رقه کنترول منطقه از دست شما خارج شود ؟
پاسخ : خیر زیرا ما از همه آنهایی که برای آزادسازی هر یک از شهرهای سوریه از تصرف تروریست ها تلاش می کنند حمایت می کنیم. البته این بدان معنا نیست که با آزادی رقه، شهر به تصرف نیروهای امریکایی یا یک گروه دیگر یا یک تروریست دیگر درآید. هنوز مشخص نیست رقه را چه کسی آزاد می کند : نیروهای سوری که آن را سپس به ارتش سوریه بدهند ؟ آیا این مساله با همکاری ارتش سوریه خواهد بود ؟ هنوز کاملا مشخص نیست. این چیزی است که از یک سال پیش انتظار آن را می کشیم ولی هنوز اتفاقی نیفتاده است. همه چیز کاملا مجازی است زیرا هنوز اتفاق ملموسی در منطقه روی نداده است.
پرسش : امریکا و روسیه بانی فرآیند صلح ژنیو هستند. با درنظر گرفتن تنش میان این دو کشور، آیا فکر می کنید این فرآیند ادامه پیدا کند ؟
پاسخ : فرق بزرگی وجود دارد بین اینکه فرآیند صلح فعال باشد، چیزی که ممکن است هر زمان بوقوع بپیوندد، و اینکه فرآیند کارآمد باشد. تا اکنون، این فرآیند کارآمد نبوده است. دلیلش هم این است که امریکا برای رسیدن به یک راه حل سیاسی جدیت ندارد. آنها می خواهند از این فرایند سیاسی به عنوان چتری برای حمایت تروریست ها استفاده کنند یا اینکه تلاش می کنند از این تریبون، همه چیزهایی را به دست بیاورند که نتوانسته اند در میدان جنگ عملی کنند. این دلیل ناکارآمد بودن فرآیند گفت و گوهای صلح است.
ما همچنان خود را در همان موقعیت اولیه احساس می کنیم و فکر نمی کنیم دولت امریکا در این طرح جدیت داشته باشد زیرا آنها از همان تروریست ها حمایت می کنند.
بنابراین می گوییم : بله، می توانیم فرآیند را دوباره فعال کنیم ولی نمی توانیم بگوییم انتظار داریم این روند کارآمد و مثبت و سودمند باشد.
پرسش : بعد از شش سال، آیا خسته نشده اید ؟
پاسخ : در واقع، تنها چیزی که می تواند بر شما فشار بیاورد، شرایط سیاسی یا موقعیت های نظامی نیستند بلکه اوضاع نابسامان و وخیم انسانی در سوریه است، ریخته شدن هر روزه خون انسان ها، درد و رنج خانواده های سوری. اگر بخواهیم حرف از خسته گی بزنیم، این تنها موضوع دردناک و خسته کننده است. اما اگر منظورتان جنگ، سیاست و روابط با غرب است، خیر، من ابدا خسته نیستم زیرا ما از کشورمان دفاع می کنیم و هیچ گاه آن را بی دفاع رها نخواهیم کرد.
پرسش : چه موضوعی باعث می شود شما نتوانید بخوابید ؟
پاسخ : فقط و فقط درد و رنج مردم سوریه و آلامی که پس از برقراری ارتباط با خانوارهای سوری، چه به طور مستقیم چه غیرمستقیم، متوجه آن می شوم. این تنها چیزی است که خواب را بر من تلخ می کند. اما اظهارنظرها و تهدیدات غربی ها به حمایت از تروریست ها چنین تاثیری در من ندارند.
پرسش : امروز شاهد افرادی هستیم که از الفوعه و کفریا به سمت دمشق و حلب آواره شده اند. آیا از این نگران نیستید که این مساله باعث خروج مردم از این کشور بشود و سوریه بعد از جنگ دیگر نتواند شکل دوران قبل را به خود بگیرد ؟
پاسخ : جابجایی ها در این موقعیت اجباری است. ما آن را انتخاب نکرده ایم و امیدواریم همه بتوانند در شهر و روستای خود بمانند ولی این افراد، همانند بسیاری دیگر از غیرنظامیان مناطق دیگر، توسط تروریست ها احاطه و محاصره شده اند، آنها هر روز کشته می شوند بنابراین باید خانه و کاشانه خود را برای حفظ جانشان ترک کنند. بعد از آزادی، این افراد قطعا به شهر و دیار خود بازمی گردند. این اتفاقی است که در مناطق بی شماری افتاده و افراد به خانه های خود بازگشته اند. این یک موقعیت موقتی است. بحث تغییر و جابجایی جمعیتی، اگر دایمی باشد، قطعا به نفع جامعه سوریه نیست ، ولی از آنجایی که موقتی است، پس درمورد آن نگران نیستیم. م ه
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۱۶۰۴
شصت سال تلاش امریکا برای انهدام نظام سوریه
عارف عرفان
تجاوز عریان وبربرمنشانه اخیر ایالات متحده امریکا بر پایگاه هوای « خان شیخون» سوریه که رفتار قلدرمنشانه بلند گویان دموکراسی جهان را با پامال ساختن مجموع قوانین بین المللی به نمایش گذاشت، از ریشه دار بودن حس انتقام و کینه و هوای استعماری وتهاجم تاریخ شش دهه امریکا علیه سوریه سخن می راند.
عمل که در پی یک دسیسه طراحی شده و اتهام بزرگ کاربرد سلاح کیمیاوی به آدرس حکومت سوریه، و تجاوز امریکا در آن کشور، جهان را در پرتگاه جنگ تمام عیار هستوی قرار داده وبا همه بی مبالاتی زنده گی نسل بشر را در این کره خاکی مورد تهدید جدی قرار داده است .
به گواه تاریخ پروژه سبوتاژ گرانه امریکا علیه سوریه قدامت تاریخی داشته و این کشور مستدام در مرکز برنامه های خرابکارانه امریکا در جغرافیای شرق میانه قرار داشته است.
به قول پایگاه تحقیقاتی گلوبال ؛ و به نقل از واشنگتن بلاگ به لطف بیرون شدن اسناد طبقه بندی شده ازپرده محرمیت، بارنخست در سال ۱۹۴۹ ترسایی به حمایت سیا « کودتای دست راستی در سوریه براه افتید. »
اسناد مزبور راوی آنست که به تاریخ ۳۰ نوامبر سال ۱۹۴۸ ترسایی نماینده اپراتیفی سیا بنام« استیفن » بطرز مخفی با دگروال « زعیم » شش بار دیدار نمود تا امکانات راه اندازی کودتای نظامی را در سوریه مورد بحث قرار دهد.
برقول پروفیسور دوگلاس لیتل ، استاد تاریخ در دانشگاه کلارک امریکا ، در اوایل سال ۱۹۴۹ ترسایی سوریه این جمهوری جدید مستقل بحیره عرب ، برای «سی آی ای» جهت آزمون های عملیات مخفی از اهمیت بسزایی برخوردار بود.از همین رو در سال ۱۹۴۹ سازمان سیا راه اندازی یک کودتای دست راستی را برای تاسیس نظام دیکتاتوری در آنجا برنامه ریزی نمود.
انگیزه های تدارک کودتا
در اواخر سال۱۹۴۹ ترسایی کمپنی نفتی عربی- امریکا بنام(ARAMCO ) اعلام نمود که در نظر دارد تا خط لوله نفتی ترانس - عربی « TAPLINE» را از کشور عربستان سعودی به دریای مدیترانه امتداد دهــد.این خط لوله قرار بود تا به حمایت امریکا از کشور های سوریه ، لبنان ،اردون و عربستان سعودی عبور داده می شد ،اما تصمیم کشور سوریه دراین خصوص باید متکی با رای پارلمان می بود.
سوریه یگانه کشوری بود که با توجه به چشم انداز فقدان منافع خویش با این پلان مخالف بود.
در حقیقت سازمان سیا از همان ابتدا عملیات مخفی را در سوریه براه انداخت. در سال ۱۹۵۷ ترسایی رییس جمهور امریکا و نخست وزیربریتانیا با هم توافق نمودند تا« تغییر رژیم» را با برپایی کودتا در سوریه انجام دهند، اما بر قول پروفسور دوگلاس ، دسیسه کودتا بوسیله سرویس استخباراتی سوریه کشف و خنثی ساخته شد.
در ۱۲ اگست ۱۹۵۷ ترسایی ارتش سوریه سفارت امریکا در دمشق را به محاصره در آورد، و به خاطر دسیسه سیا جهت سرنگونی رژیم رییس جمهور شکری قولتی، و تاسیس رژیم طرفدار غرب، سه تن از دیپلومات های امریکا را اخراج نمود.
موضوع مهم دیگر اینکه سوریه همچنان کنترول یکی از بااهمیت ترین شریان نفتی را در شرق میانه بدوش داشت . پایپ لاینی که ترکیه را با حوزه های نفتی عراق به مثابه حامی غرب مرتبط ساخته بود، در کنترول سوریه بود.
اسناد جدید حکایت از آن دارد که در سال ۱۹۸۶ترسایی سازمان سیا طرحی را بنیاد گذاشت تا بوسیله راه اندازی خشونت های فرقه رژیم سوریه را سرنگون نماید. در امتداد این دسایس، محافظه کاران جدید در کاخ سفید باردیگر در سال ۱۹۹۱ طرح تغییر رژیم را در سوریه پی افگندند.
بنا برقول نفیس احمد و به نقل از وزیر پیشین خارجه فرانسه رولاند دوماس، بریتانیا در سال ۲۰۰۹ ترسایی طرح عملیات مخفیانه را برای سوریه مهندسی نمود .او در تلویزیون فرانسه اظهار داشت: « من دوسال قبل از شروع خشونت ها در سوریه ، در بریتانیا بسر می بردم وبا یک مامور بلند پایه بریتانیا ملاقات داشتم ،و او اعتراف نمود که برای اقداماتی در سوریه آماده گی دارند. اینبار این برنامه نه در امریکا بل در بریتانیا طراحی می گردید. بریتانیا نیروهای مسلح را برای تجاوز در سوریه آماده می ساخت.»
ایمیل های درز شده از سرویس های خصوصی استخباراتی « استرتفور» شامل مطالب کشف شده از نشست مامورین پنتاگون، تایید می دارد که در سال ۲۰۱۱ ترسایی نیروهای ویژه بریتانیا و امریکا ماموریت آموزشی مخالفین رژیم سوریه را براه انداختند. و این اهداف در راستای واژگون ساختن رژیم اسد طراحی گردیده بود.
در حقیقت ایالات متحده امریکا فعالیت های خرابکارانه را برای تغییر رژیم ها طی شش دهه درشرق میانه و شمال افریقا به انجام رسانیده است.
داعش افزار استراتیژیک امریکا
یافته های تاریخی نمایانگر آنست که برای تغییر جغرافیای شرق میانه ، کشور های خلیج و حوزه بزرگ سرزمین های شمال افریقا و کشور های آسیای مرکزی حدود ۳۲ سال قبل پروژه مرگبار و ویرانگری بنام داعش پدید آمد.
اسنادی بنام « کیونیم » که توسط خاخام یهودی انتشار یافته است، واضح می نماید که پدیده امروزین بنام « داعش » که بخشی بزرگی ازجهان بویژه عراق و سوریه را به آتش فشان مبدل نموده است ، بنیاد آن ۳۲ سال قبل بوسیله امریکا واسراییل گذاشته شد.
این پروژه در راستای منافع امریکا واسراییل برای ترسیم مجدد مرزهای جغرافیای وبالکان سازی کشورهای عربی و اسلامی طراحی شده است. این ماستر پلان ،۱۹ کشوراز جمله : افغانستان ، پاکستان ، ایران ، ترکیه ،عراق ، سوریه ، مصر ، لبنان ، اردن ،عربستان سعودی وشیوخ خلیج فارس ، یمن و سودان را تحت پوشش قرار می دهد.
آنچه که امروز در سوریه رُخ می دهــد بخشی ازاین اهداف استراتیژیک است که مقدمات اش سه دهه قبل پی ریزی گردید.
شگفتی های این برنامه استراتیژیک در این است که سران تروریست پرور و جنایتکاری چون رهبران کشورهای ترکیه ، عربستان سعودی، پاکستان و افغانستان، با آنکه سرزمین های خود شان شامل این نقشه تجزیه طلبانه و خرابکازانه است، گام به گام به حیث مجریان فعال این استراتیژی نقش بزرگی را در گستره پروژه داعش سازی در راستای منافع امریکا و اسراییل انجام داده ومنزلگاه آنرا در بستر جغرافیای شان هموار نموده اند.
بر پایه شواهد متعدد و قوع انفجار کیمیاوی در سوریه واشاره انگشت اتهام به سوی حکومت بشار اسد از اجزای بسترسازی مصنوعی و تاریخی بوده و برای تداوم و گستره جنگ درسوریه و ایجاد بهانه سازی برای حملات تجاوزکارانه برآن کشور در امتداد ماستر پلان عمومی غرب در شرق میانه به ویژه سرزمین سوریه برنامه ریزی گردیده است.
داعش و تروریزم به همت رزم آوران دلیر سوریه و به حمایت قاطع روسیه ، ایران و چین در سوریه شکست خورد و با شکست خویش سبب زایش جهان چند قطبی گردید.درین برهه ظفرمندانه چگونه می توان پنداشت که رهبران سوریه به حملات کیمیاوی توسل جوید؟
گلوبال ریسرچ در گزارشی نوشت،ممکن است تصاویری که از کودکان کشته شده در حملات شیمیایی شرق دمشق پخش شد، از وحشتناک ترین دروغ های بزرگ تاریخ بوده باشد.
جولی لیوسک وپروفیسور مایکل شسودوفسکی ، در گزارشی وانمود می دارند که دلایل ومدارکی فراوانی نشان می دهد که مخالفین رژیم ، شماری زیادی از کودکان را ربوده وسپس با اجساد آنها تصاویری تهیه نموده اند تا اینگونه وانمود سازند که این کودکان در حملات شیمیایی ارتش سوریه کشته شده اند.
اما شکست غرب وشرکا در سوریه رهبران کاخ سفید را به مرز جنون کشانیده و رفتار دیوانه وار آنها جهان را دربرابر تهدید جنگ هستوی و پایان زنده گی بشر درین سیاره خاکی قرار داده است .
با توجه به چشم انداز پروژه تاریخی داعش سازی، در قلمرو بازی های راهبردی امریکا، آزمایش وحشتناک وجنایتبار بزرگترین بمب جهان بنام « مادر بمب ها » توسط ارتش امریکا در پیکر زخم آلود میهن در ولسوالی اچین ننگرهار افغانستان مبین نوازش آژیریست که دارد افغانستان را به مرکز زورآزمایی جهانی در آورده و در زیر لگد ابرقدرت های جهان وتروریزم به صحرای خاکستر مبدل نماید.
دونالد ترامپ بنا بر ابتلای بیماری وخیم روانی « خود آشیفتگی بدخیم » وسادیسم و حضور پررنگ گلوبالیست ها و محافظه کاران نو در اداره ترامپ، جهان را در وضع ناگواری قرار داده است .
جنگ اصلی و بزرگ جهانی ومنطقه وی در حالت وقوع است و افغانستان میدانگاه داغ این نبرد جیوپلیتیک خواهد بود.
امید است تا صدای هیبتناک این بمب بزرگ جهان در افغانستان ، آنهایی را که سال ها درخواب غفلت فرورفته اند بیدار ساخته تا در این سراشیب پرخطر برای نجات مادر وطن رستاخیزی برپادارند.
بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۱۷ـ ۱۳۰۴
بازی ترامـپ با جنـگ
امریکا از « مادر بمبها » در افغانستان استفاده کرد
« من ازجهاتی استاد جنگ ام، عاشق جنگ ام »؛ این بخشی از صحبتهای دونالد ترامپ در کمپین انتخاباتیاش در آیووا بود. این همان دونالد ترامپی است که به بهانه یک زایده استخوانی در پایش از سربازی معاف شد و در نهایت عازم جنگ ویتنام نشد. با این همه تشدید مداخله نظامی امریکا در سوریه ، تعداد حملات هواپیماهای بدون سرنشین این کشور در یمن و حالا استفاده از بزرگ ترین بمب غیرهسته ای امریکا در افغانستان نشان می دهد که ترامپ گویا به راستی عاشق جنگ است یا دست کم بازی کردن با جنگ.
روز گذشته امریکا از « مادر بمب »های خود در افغانستان استفاده کرد و بسیاری می گویند با توجه به شکست برنامه های داخلی ترامپ، رییس جمهوری امریکا با این تحرکات نظامی می خواهد به بهانه مبارزه با تروریزم در میان افکار عمومی امریکا اعتبار بخرد. به گفته وزارت دفاع افغانستان، بمب غیراتمی MOAB موسوم به « مادر بمبها » مواضع استراتیژیک داعش در شرق این کشور را منهدم و شبکه تونلهای زیرزمینی این گروه را ویران کرده است. به گزارش این وزارتخانه ، بیش از ٣٦ نفر از اعضای داعش در این حمله کشته شدند. *
بمب MOAB که سال ٢٠٠٣ ترسایی ساخته شد و ظرفیت حمل ۱۱ تن « تی ان تی » و هشت هزار کیلوگرم ماده منفجره را دارد ؛ پنجشنبه شب برای اولین بار از سوی امریکا مورد استفاده قرار گرفت و از هواپیمای ترابری امریکایی ام سی ۱۳۰ روی پایگاه های داعش پرتاپ شد. براساس گزارش ها، این بمب روی بازمانده گان نیز تأثیرات روانی برجای می گذارد.
دونالد ترامپ در پاسخ به اینکه آیا مجوز چنین حمله ای را داشته یا نه، گفت: « همه می دانند دقیقا چه اتفاقی افتاده است. من مجوز این حمله را به سربازانم دادم. ما بزرگ ترین ارتش جهان را داریم. ما به آنها مجوز کامل دادیم و رکوراست بگویم بههمین دلیل است که آنها اخیرا بسیار موفق عمل کردهاند».
با این حال اقدامات نظامی اخیر دولت ترامپ بدون هیچ گونه نظارت یا مجوز کنگره ایالاتمتحده انتقادهای زیادی را به دنبال داشته است. باربارا لی، نماینده کالیفرنیا در مجلس نماینده گان امریکا، استفاده بی سابقه از چنین بمبی در افغانستان را نشانه پیدایش جبهه جدیدی در جنگ ١٦ساله امریکا در افغانستان خواند و گفت: « ترامپ درباره تشدید نیروهای نظامی خود در افغانستان و استراتیژی بلند مدت خود برای شکست داعش یک توضیح به مردم امریکا بدهکار است. هیچ رییس جمهوری نباید چکی سفید امضا برای جنگ بی پایان داشته باشد. به ویژه این رییس جمهور که بدون هیچ نظارتی از سوی کنگره عمل می کند».
دولت امریکا اما از این حمله دفاع کرده است. جنرال جان نیکلسون، فرمانده نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان، درباره استفاده از « مادر بمب ها » در این کشور گفت: « ما از سلاح مناسب برای هدف مناسب استفاده کردیم ». جنرال نیکلسون دیروز در یک نشست خبری در کابل گفت منطقه ای که به آن حمله شد مین گذاری شده بود و جنگ جویان داعش در آنجا در تونل های طویل پنهان شده بودند**. او با اشاره به شماری از « جنایات داعش» در افغانستان تاکید کرد نیروهای بین المللی اجازه نمی دهند افغانستان به پناه گاه امنی برای چنين گروههايی تبدیل شود. فرمانده نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان تصریح کرد که پرتاب بمب به ایالت «اچین» ننگرهار در هماهنگی با دولت افغانستان در جریان عملیاتی که اوایل ماه اپریل آغاز شده بود، صورت گرفته و آنها متعهد به ادامه عملیات مشترک با نیروهای امنیتی افغان هستند. دولت افغانستان هم تایید کرد این عملیات هوایی در هماهنگی با دولت افغانستان انجام شده است.
وزارت دفاع افغانستان می گوید در این حمله به غیرنظامیان هیچ آسیبی نرسیده است. برخی خبرگزاریها به نقل از اهالی این منطقه گفته اند پس از حمله خانههای محل تخریب شدهاند اما همه آنها خالی از سکنه بودهاند. براساس این گزارشها؛ عملیات نظامی در منطقه چند روز پیش آغاز شده بود و مردم محل را ترک کرده بودند. با این حال عصمتالله شینواری، نماینده پارلمان از ولایت ننگرهار، روزگذشته گفت مردم محلی به او گفته اند یک معلم و فرزند او در این حمله کشته شده اند. به گفته این نماینده، یکی از اهالی این منطقه پیش از قطع شدن خطوط تلیفون این خبر را به او داده است. تخمین زده می شود بین ٦٠٠ تا ٨٠٠ نفر از اعضای داعش در استان ننگرهار حضور دارند. بنا بر گزارش خبرگزاریها، هفته گذشته در این منطقه، یک سرباز امریکایی هنگام عملیات نیروهای این کشور علیه « داعش » کشته شد. به گفته امریکا هدف از پرتاپ « مادر بمبها »، کاهش خطرات ناشی از حملات نظامی برای سربازان امریکایی و افزایش خسارات جانی و نظامی برای گروه تروریستی داعش است.
نشست صلح افغانستان بدون حضور امریکا
با وجود این برخی بر این باورند که امریکا باید نیروهای خود را روی طالبان که بزرگ ترین و مهم ترین گروه تروریستی حاضر در افغانستان است، متمرکز کند. رویکرد دولتهای ترامپ و روسیه در مقابل طالبان متفاوت است. روز گذشته و درحالیکه روسیه میزبان گفت وگوهای صلح افغانستان بود، امریکا با وجود دعوت مسکو، در این کنفرانس شرکت نکرد. در این اجلاس افغانستان، ایران، هند و چند کشور آسیای میانه شرکت کردند. کاخ سفید می گوید روسیه با دخالت دادن طالبان در گفت وگوهای صلح به این گروه نظامی مشروعیتی می بخشد که شایسته گی آن را ندارد. به گفته تحلیل گران، امریکا از سوی دیگر نگران آن است که مشارکت طالبان در روند صلح باعث کم رنگ شدن اهداف ناتو در افغانستان و نقش محوری ایالت متحده در این کشور شود. / شرق
*بربنیاد گزارش رسانه های جهان رقم کشته شده گان این تجاوز به ۹۰ نفر رسیده است ـ بامــداد
** درهمین رستا ادوارد سنودن افشاگر برازنده امریکایی دریادداشت تویتری نوشت: « تونل بمباران شده در افغانستان با پول امریکا ساخته شده بود.»
وی با استناد به یک مقاله روزنامه « نیویورک تایمز» که در سال ۲۰۰۵ ترسایی منتشر شده، یاد آوری کرد که برای ساخت تونل بمباران شده در افغانستان، امریکا ۳۱۹ میلیون دلار هزینه کرده بود ـ بامــداد
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۷ـ ۱۵۰۴
تاریخ به ما می آموزد: « ایالات متحده امریکا برای توجیه جنگ ها دروغ می گوید.»
نماینده بولیویا در شورای امنیت سازمان ملل متحد
ساشا لیورنتی نماینده بولیویا در سازمان ملل متحد با انتقاد شدید از تجاوز ایالات متحده علیه سوریه ، پایه این حرکت یک جانبه را با نمایش رسوای کالین پاول وزیر امورخارجه پیشین ایالات متحده در شورای امنیت مقایسه کرد، که با ارایه مدارک جعلی درباره به اصطلاح برنامه سلاح های کشتار جمعی عراق جنگ امریکا علیه عراق را توجیه کرد.
لیورنتی در حالی که یک تصویر بزرگ از سخنرانی « سلاحهای کشتار جمعی» کالین پاول را در دست داشت سخنرانی پرشوری ایراد کرد و داستان ایالات متحده درباره حمله روز سه شنبه به سوریه را رد کرد و به تاریخ مداخلات امپریالیستی ایالات متحده در دیگر ملتها، از جمله در امریکای لاتین اشاره کرد. وی گفت « ایالات متحده اکنون معتقد است که بازرس، وکیل، قاضی و جلاد است. این با حقوق بینالملل مطابقت ندارد.»
بولیویا اکنون عضو غیردایمی شورای امنیت سازمان ملل متحد است.
نماینده بولیویا روز جمعه به نشست اضطراری شورای امنیت گفت: « من معتقدم برای ما حیاتی است چیزی را که تاریخ به ما میآموزد به یاد داشته باشیم و به این مناسبت (در سال ۲۰۰۳) ایالات متحده تأکید کرد، آنها تأکید کردند که همه مدارک لازم را برای اثبات این که عراق سلاحهای کشتار جمعی دارد در دست دارند اما آن سلاحها هرگز پیدا نشد… هرگز پیدا نشد.»
در ۵ فبروری سال ۲۰۰۳ ترسایی پاول وزیر امورخارجه ایالات متحده امریکا « مدارک » جعلی را ارایه کرد که نشان می داد دولت صدام حسین در عراق سلاح های کشتار جمعی، از جمله سلاح های کیمیاوی تولید می کرد. نمایش او طی این سالها بسیار بیاعتبار شده، زیرا هیچ مدرکی دال بر وجود برنامه سلاحهای کشتار جمعی عراق هرگز پیدا نشد. خود پاول در آن مورد اظهار تاسف کرد و آن را یک « قصور اطلاعاتی بزرگ » نامید، قصوری که ریشه آن در اغراق گویی و تفسیر دروغین خود او از مکالمات درونی دولت عراق بود./ تله سور
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۷ـ ۱۳۰۴