جنگ را بكُشيد!

 

شعار دارد يكى انقلابى دوران

كه جنگ را بكُشيد!

كه جنگ را بكُشيد!

همين نداست بلند از ستيغ روشن كوه

كه شيشه ها بهم آيد و سنگ را بكُشيد

كه جنگ را بكُشيد

كه جنگ را بكُشيد

كُشيد گرگ ستم باره را كه خونخوار است

ستمگريست كه كبك و كلنگ را بكُشيد

كه جنگ را بكُشيد

كه جنگ را بكُشيد

دوى كجاست جهان زيست ميكند با هم

شويد با همى و عار و ننگ را بكُشيد

كه جنگ را بكُشيد

كه جنگ را بكُشيد

سپيد و سرخ و سياه اختراع چشم بدست

خيال بافى و تميز و رنگ را بكُشيد

كه جنگ را بكُشيد

كه جنگ را بكُشيد

رموز فلسفه حق و خلق دريابيد

يكى شويد و در آیينه زنگ را بكُشيد

( استاد ضيا قاريزاده )

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۲۵ـ ۰۵۰۵

Copyright ©bamdaad 2025

 

 

درود

 

درود بر دستان پینه‌ بسته

درود بر تو

که از سپیده‌ی خاکستری بیدار می‌ شوی

با نانی خشک، چاییِ بی ‌شکر

و چشم‌ هایی

که خسته‌اند از وعده و خیانت

تو که هر صبح

کنار دیوار ترک‌ خورده‌ی بازار

می ‌نشینی با امیدی

کمرشکن

به انتظار دستی که تو را

نه با نام

که با نان صدا بزند

ای کارگرِ بی ‌کار

تو را کسی نمی‌ بیند

جز خدا

و فرزندت

که چشم به دستان تهی‌ات دوخته است

چه شکوهمند است پینه‌ های دستت

وقتی بر پیشانیِ شرم می‌ کشند

و چه جانسوز است نگاهت

وقتی می ‌گویی:

«امروز هم نشد… شاید فردا.»

و فردا

فقط تکرارِ همان دیروز است

درود بر تو

کودکِ نان ‌آور

که دست‌های کوچکت

به اندازه‌ی تمام بزرگان

سنگینی می‌ کشند

تو که با سطل‌ زباله

با دست ‌مال‌های چرک

با بارهایی که قدت را خم کرده‌اند

معنای کودکی را

زیر چرخ ‌دستی جا

گذاشته‌ای

نه تخته‌ی مکتب را دیدی

نه خنده‌ های زنگ تفریح را…

تو بازی نکردی

تو فقط بزرگ شدی

بی ‌آن ‌که کسی بداند

سرمای زمستان را

با پایی برهنه

گرمی تابستان را

زیر آفتاب بی ‌رحم

بدون سایه

تحمل کرده‌ای

برای لقمه‌ای

که هرگز کافی نبوده

روز جهانی کارگر

برای ما

فقط یک نام است

بی ‌نشان

بی ‌صدا

بی ‌نان

اما تو

با تمام بی ‌کسی‌ات

با تمام دردهای بی ‌دارو

با تمام زخم‌هایی که بانداژ نمی ‌شوند

قهرمانِ خاموشی

تو زنده‌ای

و ایستاده

و مقاوم

تا جهان بداند

که شکوه انسان

در کاخ نیست

در دستان توست

(هاجره امین )

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۵ـ ۰۵۰۵

Copyright ©bamdaad 2025

 

 

به بهانه « روزجهانی کتاب و حق مولف »

براساس پیشنهاد دولت اسپانیا درسال ۱۹۹۵ ترسایی ، یونسکو ( سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد ـ UNESCO) تصمیم گرفت تا  ۲۳ اپریل را بنام « روزجهانی کتاب و حق مولف » مسما نماید. با این اقدام با ارزش یونسکو خواست تا در سطح جهانی در این روز از تلاش های نویسنده گان ، بنگاه های نشراتی ، کتاب خوان ها ، کتابخانه ها و همه آنهایی که با فرهنگ کتاب نویسی و کتابخوانی سر و کار دارند ارجگزاری به عمل آمده ، حق مالکیت معنوی نویسنده گان و مولفین کتاب برسمیت شناخته شده و از دستبرد و سواستفاده ها جلوگیری شود.

نورالدین عبد الرحمان جامی ، خاتم الشعرا در ستایش کتاب میگفت :

که دانش درکتب، داناست در گور!

فرهنگ کتاب نویسی و کتابخوانی در افغانستان از زمانه های گذشته بدینسو جایگاه بلندی داشته و در دوره های مختلف تمدنی کشور سیر پر فراز و فرودی را طی نموده است . گذشته گان ما با وجود تهاجم های دوامدار، جنگ ، چپاولگری ها ، شهرسوزی ها  و کتاب سوزی ها مکرر آثار گرانسنگی را برای جهانیان به میراث گذاشته اند . با آنکه در نتیجه فرمانروایی نظام های ضدمردمی در سده ها  پسین سطح دانش و سواد در کشور پایین بود باآنهم به همت نویسنده گان کشورآثار سودمندی در عرصه های مختلف علم و ادب برشته تحریر درآمده است .

دانایان پژوهشگر و کتاب نویسان پرتلاش دیروز ما امروز « در گور» اند ، و امروز حجم  کتاب های نشرشده در کشور در سطح مطلوب نیست ، با آنهم رشد فنآوری دیجیتال و افزایش کتابخانه های الکترونیکی امکان آنرا میسرساخته است که علاقمندان کتاب بتوانند به گنجینه های پربها و تا دیروز نایاب کتاب دسترسی پیدا نمایند . آنهایی که مایل به فرهنگ کتابخوانی هستند میتوانند کتاب مورد علاقه شانرا از طریق کتاب فروشی ها و یا یکی از کتابخانه های قابل دسترسی پیدا نمایند.

مهم اراده وعلاقه انسانها به کتاب و فرهنگ کتابخوانی میباشد. زیرا :

انیس کنج تنهایی کتاب است

فروغ صبح دانایی کتاب است

بوَد بی ‌مزد و مِنت اوستادی

ز دانش بخشدت هر دم گشادی....

(خاتم الشعرا ، نورالدین عبدالرحمان جامی )

به مناسبت « روزجهانی کتاب و حق مولف » خوشنودیم که به رفقا و علاقمندان دانش و فرهنگ مژده نشر اثر تازه رفیق دکتر داوود راوش زیر عنوان «  هستی انسان | آغاز، فراز و فرود» را میدهیم  . این اثرچنانکه ناشر کتاب « خانه مولانا »  می نویسد : «هستی انسان کتابی است چندبعدی که زندگی انسانی را در متن اجتماع، تاریخ، فرهنگ و سیاست بازمی‌نمایاند و پیچ‌وخم‌های زندگی انسانی را از جوانی تا پیری، به خوبی توصیف می‌کند. این کتاب آغاز، فراز و فرود زندگی را هم‌راه با داستان‌های تلخ و شیرین انسان چنان بازگو می‌کند که اشک از چشمان خواننده بیرون می‌زند. انگار خواننده همان نویسنده است.»

«  هستی انسان | آغاز، فراز و فرود » پنجمین اثر پوهاند محمد داوود راوش میباشد . مولف منحیث شخصیت اکادیمیک و پژوهشگر توانای کشور خدمات سودمندی را برای جامعه علمی کشور انجام داده و ضمن نشر کتب یاد شده ده های مقاله علمی را در رسانه های معتبر کشور بدست نشر سپرده اند.

 ما در حالیکه نشراین کتاب ارزشمند را برای رفیق دکتر داوود راوش و جامعه علمی کشور تبریک میگوییم ، موفقیت های بیشتر شانرا در خدمتگزاری به مردم و غنامندی فرهنگی کشور آرزو داریم.

( شورای نویسنده گان تارنمای بامداد )

 

یادداشت : با آنکه رفقا و دوستان اهل مطالعه و کتاب میتوانند از طریق صدها کتابخانه دیجیتال به کتابهای مورد علاقه شان دسترسی پیدا نمایند ما سرزدن به سه کتابخانه زیر را سودمند میدانیم :

۱ ـ کتابخانه راه پرچم

https://rahparcham1.org/category/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8//

۲ ـ کتابخانه حزب توده ایران

https://www.tudehpartyiran.org/category/farsi/%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d9%87%d8%a7/

۳ ـ کتابخانه دیجیتال افغانستان

https://afghanistandl.nyu.edu/afghanistan/index.html

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۵ـ ۲۴۰۴

Copyright ©bamdaad 2025

 

 

 

ابوالقاسم لاهوتی

سر و رویی نتراشیده و رخساری زرد
زرد و باریک، چو نِی
سفره ‌یی کرده حمایل، بر سرِ دوش
ژنده یی در تن وی
کهنه ‌یی پیچیده به پا، چونکه ندارد پاپوش
در سرِ جاده ری
چند قزاق سوار از پیش، آلوده به گرد
دست ها، بسته ز پس
که رَوَد اینهمه راه؟
مگر آن مرد قوی همّتِ صاحب مسلک
که شناسد ره و چاه
خسته بُد
گرسنه بُد
لیک نمی خواست کمک
نِه ز ملک ، نی زِ اله
بجز از فعله و دهقان ، نه به فکر دیّار
از سواران مسلح ، یکی آمد به سخن
که دلش سوخت به او
– آخر ای شخص گنهکار ،چنین گفت به وی :
گنهت چیست ؟ بگو!
بندی از لفظ بر آشفت به وی
گفت: ای مرد نکو
گنه ام اینکه من از عایله رنجبرم
زاده رنجم و پرورده دستِ زحمت
نسلم از کارگران
حرف من اینکه : چرا کوشش و زحمت از ماست
حاصل اش از دگران ؟
این جهان یکسره از فعله و دهقان بر پاست
نه که از مفت خوران!
غیر از این ، من ز گناهِ دگری بی خبرم
دگری گفت که:
گویند تو « آشوب کنی » ، ضدِ قانون و وطن
دشمن شاهی و بیدینی و دهری مذهب
جنگجو ، فتنه فکن
پرده از کار برانداز و مپیچان مطلب !
راست گوی به من!
تو مگر عاشق حبس و کتک و تبعیدی ؟
تند تر می دوی از من، اگر آگاه شوی
دادش اینگونه جواب:
دین وقانون و وطن ، آلت اشراف بُوَد
رنجبر ، لُخت و کباب
سگِ خان ، با جُلِ مخمل
بگو انصاف بود؟
خانه جهل خراب!
حیله است این سخنان
کاش که می فهمیدی
این عبارات مُطلا ، همه موهومات است
بندِ راهِ فقرا
چیست قانون کنونی، خبرت هست از این ؟
حکم محکومی ما
بهر آزاد شدن ، در همه روی زمین
از چنین ظلم و شقا
چاره رنجبران، وحدت و تشکیلات است !

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۲۵ـ ۳۰۰۴

Copyright ©bamdaad 2025

 

سرزمینم

سرزمینم، بغضِ کهنه‌ی تاریخ

افغانستان!

نامت را که بر زبان میآورم

در گلوی کوه‌هایت

آوای بغض‌های فروخورده‌ی قرن‌ها می ‌پیچد

در چشمان کودکانت

سایه‌ی رویاهایی که هرگز به صبح نرسیدند

و در دستان جوانانت

حسرتی که در آینه ‌ی فردا

راهی برای عبور نمی ‌یابد

سرزمینم!

چگونه می‌ توان تو را نوشت

بی آنکه قلم از زخم ‌های تو خون بچکاند؟

چگونه می ‌توان نامت را خواند

بی‌ آنکه بغض، راه صدا را ببندد؟

تو را از کجای تاریخ باید آغاز کرد؟

از کودکانی که در کوچه‌ های جنگ

با صدای گلوله بزرگ می‌ شوند؟

از جوانانی که  آرزوهایشان را

زیر سایه‌ی مرزها جا گذاشته‌اند؟

یا از کهن‌سالانی که خاطراتشان

بوی خانه ‌های سوخته می‌دهد؟

اما من تو را

نه تنها در اندوه

که در شکوه نیز می ‌شناسم

تو را در دستان مادری می ‌بینم

که نانِ صبر می ‌پزد برای فرزندانش

تو را در چشمان دختری می ‌یابم

که در میان تاریکی

چراغ دانش را روشن نگه داشته است

تو را در قلب مردانی می ‌شناسم

که هنوز برای آزادی

دستانشان را به سوی آسمان بلند می ‌کنند

افغانستان!

من به روزی ایمان دارم

که در خیابان‌هایت

ترانه‌ی صلح جاری شود

که دستانت نه در زنجیر

که در دست‌های هم‌میهنانت باشد

که نامت را با افتخار بخوانیم

بی آنکه غبار جنگ بر لب‌هایمان بنشیند

و آن روز

کودکانت با خنده بزرگ خواهند شد

جوانانت با امید

و کهن‌ سالت

نه با درد

که با افتخار

قصه‌ی سرزمینی را خواهند گفت

که روزی

دوباره قد کشید

دوباره برخاست

دوباره زنده گی شد….

هاجره «امین »

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۲۵ـ ۱۴۰۴

Copyright ©bamdaad 2025