در « صخره آلپ »* چه میگذرد ؟
عمر محسن زاده
بروز بیست ونهم ماه سپتمبر سال پارمیلادی ۲۸ ـ مین دور انتخابات پارلمانی جمهوری اتریش با اشتراک ۹ حزب سیاسی برگزار گردید . درحدود چهارعشاریه نه میلیون شهروند دارای حق رای پنج حزب سیاسی را با تناسب زیر برای پارلمان و تشکیل حکومت نو برگزیدند :
حزب آزادی اتریش ( FPÖ) ۲۸،۸۵ درصد آرا ( ۵۷ نماینده در پارلمان )
حزب مردم اتریش (ÖVP) ۲۶،۲۷ درصد آرا ( ۵۱ نماینده در پارلمان )
حزب سوسیال دموکرات اتریش (SPÖ) ۲۱،۱۴ درصد آرا ( ۴۱ نماینده در پارلمان )
نیوزـ حزب لیبرال (NEOS) ۹،۱۴ درصد آرا ( ۱۸ نماینده در پارلمان )
حزب سبزها (GRÜNEN) ۸،۲۴ درصد آرا ( ۱۶ نماینده در پارلمان )
این نخستین باری است که حزب آزادی اتریش ( FPÖ) پس از تاسیس خود در سال ۱۹۵۵ میلادی به چنین پیروزی بزرگی دست یافت و با توجه به رسم معمول سیاسی اینکشور باید از سوی رییس جمهوربه تشکیل حکومت ایتلافی موظف می گردید . رییس دولت نتوانست این سنت را عملی سازد زیرا سایراحزاب سیاسی در پارلمان حاضر به همکاری با حزب آزادی اتریش نگردیدند . آنها اظهار میداشتند که حزب آزادی اتریش برغم اینکه خود را وارث سیستم ارزشی ملی ــ لیبرال انقلاب بورژوا ــ دموکراتیک سال ۱۸۴۸ م المان میداند بازهم یک حزب راست افراطی و پوپولیستی است که با تکیه بر ناسیونالیزم ، به ویژه ناسیونالیزم المانی ، لیبرالیسزم اقتصادی ، محافظه کاری ملی و راسیزم فعالیت می نماید و با گروه های نژاد پرست اروپا دارای روابط بس نزدیک و همکاری گسترده است .
حزب آزادی اتریش در درازنای موجودیت خود پنج بار درحکومت های ایتلافی اتریش سهیم بود ولی گرایش های افراطی آن تنها در سه دهه پسین پیوسته شدید تر شده است .
درانتخابات پارلمانی اخیر رییس جمهور اتریش ، اقای فن دربیلن ناگزیر شد تا کارل نیهمر، رییس حزب مردم اتریش را که حزب بورژوایی محا فظه کار و هوادار لیبرالیزم اقتصادی است موظف به تشکیل حکومت ایتلافی بسازد . در آستانه آغاز مذاکرات میان حزب مردم با حزب سوسیال دموکرات و حزب لیبرال (NEOS) پیرامون تشکیل حکومت نو همه با خوشبینی استدلال می کردند که همکاری با حزب آزادی اتریش با منافع ملی اتریش سازگار نیست و به اعتبار این کشور در جهان صدمه می رساند . کریستیان اشتوکرسکرترجنرال حزب مردم ، در این مورد چنین گفت : « حزب مردم اتریش با حزب آزادی اتریش ایتلاف نخواهد کرد زیرا هیربرت کیکل ( رییس حزب آزادی اتریش ) خطری برای امنیت کشور می باشد و او برای نخست وزیری ساخته نشده است . حملاتش همه بی پایه و اظهاراتش فاقد فاکت اند . آقای کیکل ! جمهوریت به شما ضرورت ندارد .»
صد روز از مذاکرات تشکیل حکومت ایتلافی نو گذشت ولی برخلاف انتظارمردم اتریش این حکومت تشکیل نشد .نخست حزب نیوز و سپس حزب مردم اتریش پروسه مذاکرات را ترک کردند . نیهمر وادار به استعفا از مقام نخست وزیری و ریاست حزب مردم گردید . جایش را اشتوکر یاد شده گرفت و او یک شبه آنچه گفته بود را فراموش کرد و آماده گی خود و حزب اش را برای مذاکره و مفاهمه با حزب آزادی اتریش در ایجاد حکومت « راست ــ راست افراطی » اعلان نمود . شایع است که پیش از این ، میان دو حزب راست نشست و برخاست ها و قرارهایی بموازات مذاکرات رسمی وجود داشته است . رییس جمهور سرگشته اتریش در وضع جدید واکنش نشان داد و این بار برای بیرون آمد از بحران سیاسی نا چار هیربرت کیکل را وظیفه داد تا یکجا با حزب مردم اتریش حکومت بسازد . هیربرت کیکل از دوسه روزی بدینسو با اشتوکر و همراهانش مذاکره میکند و با گمان زیاد تا چند روز دیگر حکومت خویش را تشکیل خواهد داد .هرچند این روند با اعتراضا ت گسترده مردم روبرو گردیده ولی به نظر میرسد که جلوگیری از راست گرایی درسیاست این کشور در حال حاضر دور از تصور است .
انگیزه های این گرایش در چیست ؟
بدون شک یکی از علل رویگردانی بخش های وسیع مردم از دستگاه حاکم محافظه کار ــ لیبرال بحران های ژرف سیاسی و اقتصادی می باشد که روز تا روز عرصه زنده گی را بر مردم تنگ ساخته و پای آنانرا به ریاضت و صرفه جویی در ضروری ترین نیازهای زنده گی کشانیده است . گفته میشود که بحران کسربودیجه و عدم توافق در یافتن راه های حل بحران اقتصادی ، به ویژه مهارکردن گرانی رو به افزایش و دراز مدت قیمت کالاهای مورد ضرورت مردم چون مواد خوراکه ، انرژی گاز و برق ، سرپناه ، ترانسپورت و ... از یکسو ، و بحران صنایع مولد ( ماشین سازی ، فولاد ، کیمیاوی ، موترسازی ، برق ، چوب ، کاغذ ، موترسایکل سازی ، خانه سازی ، صنایع خفیفه ، خوراکه و ... ) و کاهش صادرات به خارج از سوی دیگر ایجاد یک حکومت کارا را به بن بست کشیده است . حزب آزادی اتریش نه تنها با این بحران آشناست بل از آن بمثابه فرصت خوبی برای تغیر دادن دید گاه های مردم به نفع خود استفاده میکند . سیاست گذاران این حزب همچنان شیوه های فریبکاری ، استفاده جویی از مقام و امکانات دولتی ، فساد و رشوه ستانی را چنانچه در قضیه « ایبیسا ـ Ibisa » آشکار شد و جهان آن را مشاهده کرد ، به خوبی میدانند و برای حل مشکلات زنده گی مردم وعده های فریبنده ای میدهند که تحقق آنها دور از واقعیت است . این حزب در کارزار انتخابات وعده داد که بار سنگین امرار زنده گی را به پیمانه میلیاردها یورو سبک می سازد ، مالیه را از ۴۳ در صد به ۴۰ در صد کاهش میدهد ، مالیه تصدی های کوچک را از ۲۳ در صد به ۱۰ در صد تقلیل می بخشد ، مالیه فروش اوراق بها دار را بعد از یک مهلت معینه لغومی نماید ، مالیه کاربن دای اکساید بر بنزین و تیل سوخت را از بین می برد ، در صورت بالا رفتن قیمت بنزین و دیزل سبسایدی می دهد ، به موتر داران کمک می کند ، برای کار آموزان مبلغ ۵ هزار یورو کمک میکند ، مالیات بر بهره سرمایه را حذف مینماید و ... ولی با وضع مالیه بر « میراث » و « ثروت و دارایی » های بزرگ مخالف است . حزب آزادی اتریش از یک سو خواهان خروج اتریش از برنامه سیستم دفاع هوایی محافظه کاران بنام اسکای شیلد ( سپرآسمانی ) می باشد اما از سوی دیگر وعده دو چند سازی بودیجه نظامی را میدهد . این حزب با همه تدابیر و اقدامات حفاظت میحط زیست ، از وضع مالیه بر انتشار گاز کاربن دای اکساید تا بونوس اقلیمی چون تکت اقلیمی مخالف است و نمی خواهد که کارگران و کارمندان از کمک دولتی برای ارتقای سطح تحصیل و تخصص بهره مند شوند . حزب آزادی اتریش همچنان خواها ن قطع کمک به موسسات اجتماعی ، به ویژه کمک به مهاجرین است . بر گشاندن مهاجرین به کشورهای شان یکی از مقاصد عمده این حزب است و از همین رو به طالبان با نظر نیک می نگرد . در گذشته یک تن از افراطیون این حزب بنام « هربرت اف » به افغانستان سفر کرد تا ثابت بسازد که کشور امن و برای دیپورت پناهجویان افغان در اتریش مساعد است . از روی تصادف او زندانی شد ولی هیاتی از حزب آزادی اتریش با سفری بکابل مقدمات رهایی او را فراهم نمود .
حزب مردم اتریش از گذشته ها با حزب آزادی اتریش همکاریداشت و روابط آنها زمینه های ایجاد حکومت ایتلافی را چندبار ، به خصوص در سه دهه اخیر فراهم ساخته بود . فرجام چنین ایتلاف ها هیچگاهی برای مردم اتریش افتخارآمیز نبود. در آغاز سده بیست و یکم میلادی اتحادیه اروپا ایتلاف حکومتی هر دو حزب را مورد تحریم قرارداد و برای جلو گیری ازبروز فاشیزم ، آن حکومت را برای مدت ششماه زیر نظارت و دیده بانی داشت . در سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ میلادی بازهم ایتلاف دیگر آنها با رسوایی و بدنامی شرم آوری به پایان رسید و جهان با دیدن ویدیو های « ایبیسا » و تعقیب بازرسی های« داد ستان دولتی برای اقتصاد و فساد» و صدور حکم محکمه در مورد سواستفاده و ده ها مورد جرمی دیگر نخست وزیر ( زبستیان کورس ) ، معاون نخست وزیر ( هاینس کریستیان اشتراخه ) ، وزیر خانواده و جوانان ( سوفی کارمازین ) و شخصیت های دیگر حکومت ، رسانه ها ، موسسات تحقیقاتی به ژرفای بحران اخلاقی و سیاسی « سیستم راست ــ راست افراطی » پی برد .
رویگردانی حزب مردم اتریش از مذاکرات تشکیل حکومت ایتلافی با حزب سوسیال دموکرات اتریش پیش از همه مبین این امر است که برای حامیان حزب مردم اتریش بیشتر منافع آزمندانه اقتصادی مطرح است تا دموکراسی ، حقوق بشر و اقلیت ها ، بهشدی زنده گی مردم ، صلح اجتماعی و منافع ملی . در شمارحامیان این حزب ، دو سازمان نیرومند که یکی آن « اتحادیه صنایع اتریش » و دیگر آن « اتاق اقتصاد » است نقش تعین کننده دارند . در اتحادیه صنعت داران اتریش بیش از چهارهزار و دو صد شرکت صنعتی ، و در اتاق اقتصاد که بودیجه آن در حدود هشتصد و پنجاه میلیون یورو است شرکت های اقتصادی پیشه وری ، پیشه های دستی ، صنایع ، تجارت ، بانک ها ، بیمه ها ، ترانسپورت ، ترافیک و ... گرد آمده اند . شرکت های این سازمان ها در گذشته نیز به کارزار انتخاباتی حزب مردم اتریش مساعدت های بزرگ مالی را انجام داده اند که شکوه و نمایشات محافل انتخاباتی ان بخاطر پیروزی و شخصیت سازی زیبستیان کورس تا هنوز چشم ها را خیره می کند . این سازمان ها با بر هم زدن مذاکرات تشکیل حکومت ایتلافی میان سه حزب نشان دادند که قدرت واقعی در دست کیست و کی میتواند سیاست کشوررا تعین کند.
چنانچه دیده میشود مذاکرات آغازین میان حزب آزادی اتریش و حزب مردم اتریش به زودی به سر منزل مقصود خواهد رسید و اداره امور برای چهار سال دیگر بدست ایتلاف راست ـ راست افراطی زیر رهبری هیربرت کیکل داده خواهد شد . کشور اتریش در چهار سال آینده شاهد تشنجات واعتراضات اجتماعی و سیاسی خواهد بود . امید است که در این دور ابعاد فساد ، رسوایی و سو استفاده از قدرت نسبت به گذشته محدود تر و فشار سیاسی و اقتصادی بیرونی و درونی بر مردم اتریش کمتر باشد .
* «صخره آلپ »
نازی ها در آستانه ختم جنگ جهانی دوم باور داشتند که کوه های آلپ دژ محکمی در برابر ٬٬ متحدین ٬٬ خواهند بود و از آنجا باید جنگ را تجدید سازمان داد . امریکایی ها هم در پایان این جنگ باور داشتند که اتریش میتواند بمثابه صخره آلپ در برابر اتحاد شوروی دژ پایداری باشد .
پانویس ها:
ــ گفتآورد اشتوکر از روز نامه ٬٬ امروز » اتریشی مورخ ۷ جنوری ۲۰۲۵ گرفته شده
ــ ماجرای « ایبیسا » ( جزیره ای در هسپانیا ) و فروپاشی حکومت : حقوق دانی بنام ( رامین میرفاخرای ) درهمکاری با تنی چند از ژورنالیست های اگاه دیداری را به تاریخ ۲۴ جولای ۲۰۱۷ میلادی در جزیره ایبیسا ـ هسپانیا سازماندهی کرد که در آن هاینس کریستیان شتراخه ( رییس حزب آزادی اتریش ) ، گودینیوس ( رییس فراکسیون حزب آزادی در پارلمان ) با خانمی ( در ظاهر نواسه ایگور مکاروف الیگارش روسی ) اشتراک داشتند و جریان صحبت های شان توسط کمره های مخفی ثبت می شد . رسانه های المانی « زود دویچه » و « اشپیگل » نخست ویدیو های این نشست را که ثبوتی برای رشوه ستانی ، تقلب ، خرید رسانه ها ، معاملات غیرقانونی سیاست مداران حزب آزادی اتریش بود به نشررسانیدند . در نتیجه حکومت ایتلافی سقوط کرد و محاکم موظف به تحقیق گردیدند .
ــ کهنه کاران حزب محافطه کاران اتریش در سال ۲۰۱۱ م جوانی را در سیاست بالا کشیدند که تجربه کار سیاسی و ماموریت را نداشت و دارای دیپلوم دانشگاهی نبود . این جوان بیست و هفت ساله زیبستیان کورس ، بود که پله های ترقی را با اتخاذ سیاست ملی راست به سرعت سپری کرد و با پیشتیبانی سرمایه داران بزرگ حکومت ایتلافی حزب سوسیال دموکرات و حزب آزادی اتریش را سقوط داد . سپس او با بکار گیری میتودهای انحصار افکار عامه و استفاده از رسانه ها به پیروزی های چشمگیری در انتخابات رسید . دیری نپایید که چهره واقعی او افشا شد و او به جرم سواستفاده از قدرت و پراتیک غیرقانونی مورد بازپرسی در پارلمان و محکمه قرار گرفت . او در یکی از محاکم محکوم به هشت ماه حبس گردید و روند تحقیق اودر سایر موارد هنوز ادامه دارد . این مرد اکنون از سیاست فاصله گرفته وبمثابه سهم دار بزرگ در شرکت های امریکایی ، اسراییلی ، امارات متحده عربی و اتریشی سرمایه گذاری نموده است . او همچنان وظیفه ریاست توسعه تجارت شرکت « دریم سیکوریتی » اسراییلی را به عهده دارد .
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۵ـ ۱۴۰۱
Copyright ©bamdaad 2025
اعضای کنست رسماً خواستار گرسنگی دادن به ساکنان شمال غزه شدند!
روزنامه عبری «هاآرتص» گزارش داد گروهی از اعضای کنست (پارلمان رژیم صهیونیستی) از یسراییل کاتس، وزیر دفاع این رژیم رسماً خواسته اند منابع آب، غذا و انرژی را در شمال غزه نابود کنند تا به پاکسازی کامل این منطقه دست یابند!
در دنیایی که دفاع از حقوق بشر و عدالت به عنوان اصول اساسی سیاستهای بین المللی معرفی می شود، غزه همچنان صحنه یکی از بزرگ ترین جنایات تاریخ معاصر است. این نقطه مظلوم جهان به وضوح هدف نسل کشی یک رژیم استعماری و اشغالگر قرارگرفته است. با این حال، مقامات این رژیم با وقاحت، رسماً خواستار نابودی کامل غزه شدهاند و کشورهای غربی که همواره مدعی دفاع از حقوق بشر هستند، سکوتی تامل برانگیز اختیار کرده اند. کشورهایی که به جای مقابله با این جنایات، با ارایه کمکهای نظامی و تسلیحاتی، عملاً در نسل کشی یک ملت تاریخی به نام فلسطین مشارکت می کنند.
روزنامه «هاآرتص» در گزارشهای اخیر خود پرده از این جنایت بی سابقه برداشته و اعلام کرده است که هشت عضو کمیسیون امور خارجی و امنیتی کنست، طی نامه ای رسمی به یسراییل کاتس ، وزیر دفاع رژیم صهیونیستی، خواستار نابودی کامل منابع حیاتی شمال غزه، از جمله آب، غذا و انرژی شدهاند.
«هاآرتص» افزود که «این هشت نماینده که اعضای کمیته امور خارجی و دفاع هستند، از ارتش اسراییل خواستهاند تا از محاصره و تخریب زیرساختها استفاده کرده و هرکسی که پرچم سفید را بالا نمی برد، در شمال نوار غزه بکشد. آنها همچنین خواستار استفاده از این سیاست در بخشهای دیگر نوار غزه شدند».
این رسانه نوشت: «اعضای کنست تأکید کردهاند که استراتیژی کنونی ارتش اسراییل برای شکست دادن حماس ناکارآمد است و ارتش باید با پاکسازی کامل شمال غزه، به این بحران پایان دهد.» آنها حتای خواستار محاصره کامل، تخریب زیرساختها و کشتار هر کسی شده اند که ازتسلیم شدن خود داری می کند.
سیل اسلحه برای رژیم صهیونیستی
به نظر می رسد دولت دموکرات جو بایدن، مصمم است تا هیچ نقطه سفیدی در کارنامه خود، حتا در این روزهای پایانیاش باقی نگذارد. دولتی که با شعارهای پرطمطراق حقوق بشری بر سرکار آمد، اکنون همان حقوق بشر را به ابزاری برای توجیه جنایات علیه فلسطینیها بدل کرده است. ادعاهایی که به جای صلح و ثبات، بم و موشک بر سر مردم مظلوم فلسطین فرود می آورد.
در همین راستا، ویبسایت امریکایی «آکسیوس» گزارش داده است که دولت جو بایدن، رییس جمهور امریکا، به طور غیررسمی کنگره را از تصمیم فروش تسلیحاتی به رژیم صهیونیستی به ارزش هشت میلیارد دلار مطلع کرده است. این قرارداد شامل مهماتی برای جنگندهها و بالگردهای تهاجمی است و به تایید کمیتههای مجلس نماینده گان و سنا نیاز دارد.
طبق این گزارش، بسته تسلیحاتی شامل گلولههای توپخانه، موشکهای هوا به هوا و بمبهای کوچک جنگی است که برای مقابله با تهدیداتی همچون پهپادها طراحی شدهاند. به گفته یکی از مقامات امریکایی، «رییسجمهور امریکا به صراحت اعلام کرده است که اسراییل حق دارد مطابق با قوانین بینالمللی و حقوق بشردوستانه از شهروندان خود دفاع کند و از حملات ایران و نیروهای وابسته به آن جلوگیری نماید»
علاوه بر این، دادههای جدید نشان می دهد که از هفتم اکتوبر ۲۰۲۳ (۱۵ میزان ۱۴۰۲) امریکا بیش از ۲۲میلیارد دلار برای حمایت از جنایات رژیم صهیونیستی درغزه، لبنان و سوریه مصرف کرده است. براساس گزارش موسسه تحقیقات صلح بینالمللی استکهلم، از سال ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۳ ترسایی امریکا ۶۹درصد از تسلیحات مورد نیاز رژیم اسراییل را تامین کرده و این میزان در سال جاری میلادی به ۷۸درصد افزایش یافته است.
شفاخانه های غزه
رژیم صهیونیستی در طرح جدید خود برای نسل کشی و پاکسازی قومی کامل در باریکه غزه، مدتی است که به شفاخانه های این منطقه ۳۶۰ کیلومترمربعی هجوم آورده تا با تعطیلی آنها، راه نجات مجروحان را به طور کامل مسدود کند. چندروز پیش بیمارستان « کمال عدوان» برای همیشه تعطیل شد و اکنون این رژیم به دنبال تعطیلی کامل بیمارستان «اندونزیایی» است.
درهمین زمینه، مدیر بیمارستان هلالاحمر غزه اعلام کرده است که رژیم صهیونیستی تا اکنون ۲۶ بیمارستان را از مجموع ۳۸ بیمارستان این باریکه از مدار خدماترسانی خارج کرده است. به گزارش «ایسنا»، وی در گفت وگو با شبکه خبری «القاهره» تصریح کرد که رژیم صهیونیستی به طور عامدانه بیمارستانها و مراکز درمانی را هدف قرار می دهد، تا مردم غزه از حداقل خدمات پزشکی نیز محروم شوند.
از سوی دیگر، بنا بر اعلام دفتر مرکزی آمار فلسطین، حدود ۳۰درصد از کودکان در غزه از سوتغذیه حاد رنج می برند و دستکم ۲۵۰۰ کودک نیاز فوری به خروج از غزه برای دریافت کمکهای پزشکی دارند. این دفتر هشدار داده است که تعداد کودکانی که با سوتغذیه دست وپنجه نرم می کنند، همچنان رو به افزایش است. این کودکان به مراقبتهای ویژه نیاز دارند، اما هیچ تغییری در شرایط أسفبار آنها ایجاد نشده و پیش بینی میشود جمعیت این کودکان در هفتههای آتی ۲۰درصد افزایش یابد.
فاجعه ای که ادامه دارد
جنگ نابرابر رژیم صهیونیستی علیه فلسطین و جنایات هولناک این رژیم، حتا صدای سازمان ملل متحد را نیز درآورده است. سازمان ملل، که تحت تاثیر سیاستهای واشنگتن قراردارد، مدتهاست که در برابر این جنایات سکوت نکرده و انتقادات گستردهای را مطرح کرده است.
فولکر ترک، کمشنرعالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، روز جمعه در نخستین نشست شورای امنیت در سال جدید میلادی ۲۰۲۵ ترسایی گزارشی درخصوص وضعیت مراقبتهای بهداشتی در غزه به این شورا ارایه کرد. وی در این گزارش گفت: « یک فاجعه حقوق بشری همچنان درغزه در برابر چشمان جهانیان ادامه دارد. ابزارها و روش های جنگی اسراییل ده ها هزار نفر را کشته، آواره گی گسترده ای به همراه داشته و غزه را به ویرانه ای تبدیل کرده است. این امر نگرانی های عمیقی را درخصوص رعایت قوانین بین المللی به وجود آورده است.»
کمشنر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد افزود: « گزارش اخیر دفتر من که دوره زمانی ۷ اکتوبر ۲۰۲۳ تا ۳۰ جولای ۲۰۲۴ را پوشش می دهد، نشاندهنده الگوهای حملات به بیمارستانهاست که ابتدا با حملات هوایی اسراییل آغاز شد و پس از آن حملات زمینی و بازداشت برخی از بیماران و کارکنان نیز گزارش شده است. این گزارش همچنین جزییات مربوط به قتل بیماران، کارکنان پزشکی وغیرنظامیان را تشریح می کند.»
در نوار غزه شکست خوردیم
رژیم صهیونیستی گمان می کرد با بمبارانهای گسترده، نابودی زیرساختها و نسل کشی مردم بی گناه، می تواند مقاومت را درهم بشکند. اما علیرغم تمامی این جنایات، نتوانسته است نیروهای مقاومت را شکست دهد. درهمین راستا، حاییم رامون، وزیر سابق رژیم اظهار داشت که دستاوردهای ارتش اسراییل در میادین جنگی خارج از غزه، عمق شکست این ارتش در نوار غزه را تایید می کند. وی افزود که ارتش اسراییل در دستیابی به هدف اصلی جنگ، یعنی سرنگونی حکومت حماس و نابودی توان نظامی آن، ناتوان مانده است.
رامون در مقالهای در روزنامه «معاریو» تأکید کرد: « علی رغم اینکه حماس تحت حملات شدید قرار گرفته و دو رهبر آن، یحیی السنوار و اسماعیل هنیه، به همراه هزاران نفر از نیروهایش کشته شدهاند، نیروی نظامی حماس همچنان به فعالیت خود ادامه می دهد و حکومت مدنی آن همچنان در سراسر نوار غزه پابرجاست.»/ کیهان
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۵ـ ۰۸۰۱
Copyright ©bamdaad 2025
کناره گیری رییس جمهور سوریه بشار اسد و تسلیم شدن دمشق به گروههای تروریستی مورد حمایت امریکا پیروزیی برای امپریالیزم ایالات متحده است.
امپریالیست های انگلوساکسون مدتها به دنبال سلطه بر تمام سوریه بودند و اکنون معتقدند فرصت لازم برای این هدف را یافته اند.
برخی از کسانی که خود را «سوسیالیست» می نامند، سقوط دولت سوریه و پایان جمهوری عربی سوریه را جشن می گیرند. اما بلافاصله پس از اعلام تبعید بشار اسد، هواپیماهای جنگی امریکا و اسراییل بمباران سراسر سوریه را آغاز کردند و رژیم اسراییل به اشغال بیشتر اراضی سوریه پرداخت.
جنگ تحت رهبری امریکا علیه سوریه در سال ۲۰۱۱ ترسایی و در دوران موسوم به « بهارعربی» آغاز شد. در این دوره، اعتراضات گسترده خیابانی در تونس و سپس مصر شکل گرفت و در هر دو کشور رهبران دیرپای وابسته به امریکا برکنار شدند. ایالات متحده امریکا و متحدان امپریالیستی اش به سرعت به این وضعیت واکنش نشان دادند و شروع به دخالت و حتا ایجاد اعتراضات در کشورهای دیگر از جمله سوریه و لیبیا کردند.
هدف آنان تبدیل اعتراضات صلح آمیز به درگیریهای خشونت آمیز بود که بتواند به جنگ داخلی منجر شود و سپس بهانه ای برای مداخله « بشردوستانه » از سوی امپریالیستها فراهم کند. این همان چیزی بود که در لیبیا اتفاق افتاد و اثرات فاجعه باری برای مردم لیبیا داشت، از جمله تقسیم کشور به دو بخش و ایجاد بازارهای برده فروشی در طرابلس.
در سوریه، ایالات متحده امریکا عملیات گستردهای به نام «عملیات چوب بید» را آغاز کرد که شامل مسلح کردن گروههای بنیادگرای بسیار واکنش گرا بود. این گروهها گاه به نام های القاعده، داعش، ارتش ملی سوریه، جبهه النصره و اخیراً هییت تحریرالشام شناخته شدهاند. این اسامی مختلف در واقع پوششی بر یک گروه اصلی هستند که از دهه ۱۹۸۰ ترسایی در افغانستان با امریکا همکاری داشته اند.
شیوه جنگی این گروهها همواره شامل کشتار گسترده غیرنظامیان و ارتکاب جنایات جنگی بی شمار است که امریکا ادعا می کند مخالف آن است. همراه با این کمپاین ترور، تحریم های اقتصادی نیز اعمال شد که در بسیاری موارد ویرانگرتر از اقدامات تروریستی بود.
محاصرهای بی رحمانه و خفقانآور
از سال ۲۰۱۱ ترسایی سوریه تحت تحریم های بیرحمانه امپریالیستی قرارگرفت که توانایی این کشور را در تأمین نیازهای اولیه خود، از جمله تغذیه جمعیت، به شدت مختل کرد. حتا با وجود مداخله روسیه و ایران به حمایت از دولت دمشق، بیش از یک سوم کشور همچنان در کنترول گروه های وابسته به القاعده و نیروهای کردی (همپیمان با امریکا) در شمال و شمال شرق باقی ماند. در همین حال، ارتش امریکا مناطق اصلی تولید نفت و گندم سوریه را به اشغال خود درآورد.
هدف این اقدامات ایجاد یک محاصره تمام عیار بود. هدف هر محاصرهای شکستن اراده مقاومت طرف مقابل از طریق ایجاد شرایط غیرقابل تحمل برای زنده گی است. از سال ۲۰۱۱ ترسایی این همان چیزی بود که بر سوریه تحمیل شد تا دولت بشار اسد سرنگون شود و با دولتی کاملاً تابع دستورات امریکا جایگزین گردد.
در هفته گذشته، به نظر می رسد که سال ها جنگ و محاصره نتیجه داده است. شمار قابل توجهی از فرماندهان ارتش سوریه از مبارزه با حمله اخیر نیروهای تحت رهبری هییت تحریرالشام که مورد حمایت امریکا و ترکیه بودند، خودداری کردند.
تأثیرات تجمعی جنگ و محاصره سرانجام اراده بسیاری از نیروهای ارتش سوریه را شکست و بشار اسد نیز به عنوان بخشی از توافقی با نیروهای مورد حمایت امریکا کشور را ترک کرد.
اکنون سوریه کشوری بدون دولت کارآمد، بدون ارتشی برای دفاع و بدون متحدان است. این کشور به طور مداوم تحت بمباران هواپیماهای جنگی امریکا و اسراییل قرار دارد و امپریالیستها مصمم هستند که هیچ گونه توان دفاعی برای سوریه باقی نگذارند. اسراییل اراضی بیشتری را در جنوب اشغال کرده و احتمال حمله مستقیم ترکیه به شمال نیز بسیار زیاد است.
۱۳ سال جنگ، صدها هزار کشته و میلیونها آواره ، این میراث جنگ کثیف امپریالیستها علیه سوریه است. اکنون که آنان پیروزی شوم خود را به دست آوردهاند، به نظر می رسد تنها هرج ومرج و ویرانی بیشتر در انتظار مردم سوریه باشد.
دشمن داخلی
سوالی که باید پرسید این است: چرا بسیاری از نیروهای چپ بریتانیا از این جنگ امپریالیستی حمایت کردند؟
چرا سوسیال دموکراتها و تروتسکیست هایی چون اوون جونز، پل میسون، آرون باستانی، زارا سلطانه و دیگر چهرههای «چپ گرا» از نابودی این کشور ضد صهیونیستی حمایت کردند؟
پاسخ این است که تمام این «چپ گرایان» حامیان سرسخت امپریالیسم امریکا هستند. چه جنگ علیه روسیه باشد و چه علیه سوریه، چپ دروغین بریتانیا یا از آن حمایت مستقیم می کند یا به طور غیرمستقیم با عباراتی چون « اسد یک دیکتاتوراست» به توجیه آن می پردازد.
حزب کمونیست بریتانیا (ام ال )
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ۱۵۱۲
Copyright ©bamdaad 2024
اروپا نگران بحران در المان و فرانسه
سایت استالیسته
روزنامه بریتانیایی گاردین در مقاله ای که اخیراً منتشر شد، سعی کرد نشان بدهد که اقتصاد اتحادیه اروپا در چه وضعی است؟
روزنامه درابتدا سخنان ژاک شیراک، رییس جمهور سابق فرانسه را که ربع قرن پیش گفته بود را به یاد می آورد: « وقتی فرانسه و المان پیشروی می کنند، تمام اروپا پیشرفت می کند. وقتی این کار را نمی کنند، اروپا می ایستد. »
شیراک، که در سال ۲۰۲۹ ترسایی درگذشت و حالا کسری بودیجه دولتی فرانسه امسال می تواند به ۶،۱ درصد تولید ناخالص داخلی برسد که بیش از دو برابر حد مجاز منطقه یورو است.
در المان، ایتلاف چپ میانه شکست خورده که به مدت سه سال قدرت را در دست داشت. این دولت ماه گذشته تحت فشار بحران های متعدد فرو پاشید. هر کسی که پس از انتخابات ۲۳ فبروری سال آینده صدراعظم شود، با بزرگترین اقتصاد اروپا که بدترین عملکرد را از نظر بهره وری، هزینه های بالای انرژی و نیروی کار، و همچنین بیروکراسی، زیرساختهای در حال فروپاشی و توسعه دیجیتال روبروست .
کندی روابط با چین، صادرات از المان را نیز که یک بازیگر مهم تاریخی است، تحت تاثیر قرارداده است، درحالی که صنعت موترسازی حیاتی در توسعه موترهای الکتریکی جذاب کند بوده و اکنون با تهدید تعرفه ها مواجه است. تعرفه های گمرکی امریکا در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ افزایش می یابد .
از آنجا که فرانسه تا ماه جولای قادر به برگزاری انتخابات پارلمانی جدید نیست و المان پس از رای عدم اعتماد به دولت صدراعظم شولتز با انتخابات زودهنگام مواجه است، بی ثباتی سیاسی در راس دو کشور قدرتمند اتحادیه اروپا تصمیم گیری را در اقتصاد اتحادیه اروپا پیچیده خواهد کرد.
پاریس و برلین به عنوان محور اصلی قدرت اتحادیه اروپا در نظرگرفته می شوند که سیاستها و خطوط اصلی دستور کار آن را تعیین میکنند. در شرایطی که هر دو پایتخت به دلیل فقدان دولت های قوی و باثبات قادر به اتخاذ تصمیمات سیاسی عمده نیستند، بلوک المان و فرانسه ماه ها با انسداد مواجه اند. مشکلات اقتصادی و مالی موازی دو قدرت نیز بر اتحادیه اروپا سنگینی خواهد کرد. برخی از تحلیلگران بر این باورند که دو اقتصاد بزرگ این بلوک که ۴۱ درصد از کل تولید ناخالص داخلی ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا را تشکیل می دهند، در سال ۲۰۲۵ ترسایی از نظر اقتصادی منقبض خواهند شد. زمانبندی نمی تواند بدتر از این باشد، زیرا اروپا در دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ با بازگشت به امریکای دوران ترامپ مواجه است.
با این حال، دیدن این که چگونه فرانسه و المان می توانند خود را از مارپیچ سقوط سیاسی و اقتصادی کنونی خارج کنند، آسان نیست. کای آرزایمر، دانشمند علوم سیاسی در این باره گفت: « مدل اقتصادی کنونی المان، که در آن عرضه مواد سوختهای فسیلی ارزان و تولید موترهایی با موتورهای احتراق داخلی نقش اصلی را ایفا می کند، قدیمی به نظر می رسد، اما سیاستمداران به ندرت جراات می کنند در مورد آن آشکارا صحبت کنند». اگر دولت جدید المان نتواند به سرعت این روند را معکوس کند، برنده بزرگ حزب راست گرای الترناتیف برای المان (AFD) خواهد بود که به ویژه از سوی رای دهنده گان در شرق المان حمایت می شود. آژانس امریکایی « بلومبرگ » به نقل از تحلیلگران اشاره می کند که اقتصاد المان با توجه به شاخص های فعلی به « نقطه بی بازگشت » نزدیک می شود. اقتصاد المان پنج سال است که راکد بوده و مقامات نتوانسته اند وضعیت را تغییر دهند.
بلومبرگ می نویسد، کاهش تولید ناخالص داخلی عمدتا به دلیل بحران انرژی و وضعیت صادرات است. او تخمین می زند که به دلیل شوک هایی مانند از دست دادن انرژی ارزان از روسیه و شکست شرکت های کلیدی موترسازی فولکس واگون و گروه مرسدس بنز در رقابت با سازانده گان موتر های چیانی، جبران بخش زیادی از کسری بودیجه دشوار خواهد بود. بر اساس محاسبات بلومبرگ، در نتیجه رکود اقتصادی، هر خانوار المانی تقریباً ۲،۵ هزار یورو در سال ضرر می کند.
« المان نه یک شرکت، نه یک شهر، بلکه کل اروپا را با خود می برد. » یکی دیگر از موتورهای اقتصاد اتحادیه اروپا، فرانسه، در وضعیتی به همان اندازه دشوار قرار دارد. ناظران می گویند که این کشور با بدترین دوره بی ثباتی سیاسی خود از زمان جنگ جهانی دوم روبرو است. تصمیم رییس جمهور امانویل ماکرون برای انحلال پارلمان، حزب ناسیونالیست مارین لوپن را در انتخابات ممکن کرد. در انتخابات پارلمانی، بیشترین تعداد کرسی ها توسط جبهه مردمی (لوپن)، ایتلافی احزاب چپ، از حزب سنتی سوسیالیست تا حزب چپ رادیکال به رهبری ژان لوک ملانشون، به دست آمد و حزب مارین لوپن مقام سوم را در پارلمان بدست آورد.
پارلمان فرانسه اکنون به سه بلوک تقریباً برابر و مخالف تقسیم شده که هیچ یک از آنها اکثریت نداشتند. در نتیجه دولت میشل بارنیی ، چندان دوام نیاورد و مکرون نخست وزیر دیگری را منصوب کرد. اما مخالفان او در حال برنامه ریزی برای سرنگونی او نیز هستند. در یک کلام، هرج و مرج سیاسی در کشور مشهود است.
ماریو دراگی، صدراعظم سابق ایتالیا و رییس بانک مرکزی اروپا، اخیرا گزارشی را برای کمیسیون اروپا درباره آینده رقابت پذیری اروپا تهیه کرده است. او خود در مورد محتوای گزارش اینگونه اظهار نظر کرد: « اگر اتحادیه اروپا نیروهای خود را با سرعت جمع آوری نکند، قوانین عملکرد خود را به طور اساسی تغییر ندهد، در مورد سرمایه گذاری های عمده تصمیم نگیرد، بهره وری را افزایش ندهد و اگر رشد اقتصادی را باز نگرداند، در شرایط رقابت جهانی دوام نمی آورد و زوال با همه عواقب آن برای رفاه و حتا موجودتش مطرح می شود. »
اتحادیه اروپا از ایالات متحده امریکا و چین که در حال توسعه فناوری های نسل جدید هستند، بسیار عقب است. با شکست ایده موترهای الکتریکی، صنعت موتر سازی اروپا را غرق بحران کرده است. نتیجه: اولاف شولز در المان، امانویل مکرون در فرانسه، پدرو سانچز در اسپانیا و دونالد توسک در لهستان با کمک ایتلاف های شکننده حکومت می کنند. رهبران نگران محبوبیت فزاینده راست های ناسیونالیست و چپ های افراطی هستند و تمایلی به صرف سرمایه سیاسی برای « اولویتهای اروپایی » ندارند و از رای دهندگان می خواهند « کمربند خود را محک تر بسته کنند». / ر ت
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۴ـ ۲۵۱۲
Copyright ©bamdaad 2024
دیدگاه های غرب در باره رخدادهای افغانستان :
یکی از رهبران طالب تلاش می ورزد تا جهان غرب او را بمثابه دولتمردی بنگرد که خواهان تغیر است
کریستینا گولد باوم ــChristina Goldbaum
کابل ـ افغانستان
در بازه زمانی بیش از دو دهه ، نامی بیشتر از همه نام ها اذهان افغان ها را به خود معطوف نمود که آن نام سراج الدین حقانی بود . برای بسیاری ها او فرشته مرگ بود و قدرت آنرا داشت تا تعین کند که چه کسی در جنگ تحت رهبری امریکا در افغانستان زنده بماند و چه کسی کشته شود . حقانی انتحاری های طالب را می گماشت که قوای امریکایی و هم مردمان غیرنظامی افغان را به قتل برسانند . او عامل وحشتناک جهاد جهانی بود که با القاعده و دیگر شبکه های تروریستی پیوند نزدیک داشت و در لست اشخاص مورد تعقیب ایالات متحده در افغانستان نامش دراول بود . برای یافتنش ده میلیون دالر جایزه گذاشته بودند . با وجود همه اینها حقانی پس از برگشت شتابزده امریکایی ها در سال ۲۰۲۱ میلادی و بازگشت طالبان به قدرت ، خود را به صفت یک دولتمرد پراگماتیک و صدای اعتدال نسبی در یک دولت مبتنی بر افراط گرایی مذهبی تبارز داد .این تغیر حقانی بخشی از معضله بزرگی میباشد که در سه سال گذشته مایه برهمی در میان طالبان گردیده است . شیخ هیبت الله آخوند زاده ، امیر و رییس دولت در جایگاه مرکزی قرار دارد . او روحانی سختگیری است که حقوق زن را از محتوا خالی ساخته و این کارش افغانستان را در سراسر جهان به انزوا کشانیده است .
بسا از طالبان و مامورین خارجی می گویند که شیخ هیبت الله نظارت کامل بر تصمیمگیری های مهم سیاسی را بدوش دارد .از این رو حقانی به طور شخصی سعی می نماید تا دختران پس از صنف ششم نیز به مکتب بروند و زنان دوباره اجازه کار را در دفاتر حکومتی حاصل نمایند . از آنجاییکه شیخ ایده آل های غربی را محکوم میکند حقانی خود رابمثابه پلی عرضه میدارد . او سفرهای دیپلوماتیک را انجام داده و در پشت پرده مذاکره نموده تا برای رویاهای خوش خور خود ریکلام کند و علایق مشترک چون کنترول گروه های تروریستی در خاک افغانستان را برجسته سازد . مامورین خارجی می گویند که حقانی روابطی را با دشمنان قبلی خویش در اروپا و همچنان با کشورهای اسلامی ، روسیه و چین ایجاد نموده است .
حقانی خود بیان داشت : « بیست سال جهاد ما را به پیروزی رساند . حالا ما فصل نوی را مبتنی بر ابتکارات مثبت با جهان گشوده ایم و فصل خشونت و جنگ را بسته ایم . »
بسیاری از دیپلومات های غربی می پرسند که آیا میتوان به دگردیسی حقانی باور داشت ؟ زیرا او همزمان متشبث سیاسی ، گرسنه قدرت و جهادیست تشنه به خون است . وعده او مبنی بر اعاده حقوق زنان می تواند حساب شده باشد تا حمایت کشورهای غربی را در چلنج با شیخ هیبت الله بدست آورد .
حقانی و خانواده اش دارای گذشته تقارب با ایالات متحده امریکا نیز هستند . آنچنانیکه پژوهش های نیویارک تایمز نشان داده است حقانی ها در جریان جنگ تحت رهبری امریکا در افغانستان خواهان نزدیکی با ایالات متحده امریکا شده بودند . اما مامورین امریکایی درخواست آنها را رد نمودند زیرا بنا بر تلفات شدید در نتیجه جنگ حقانی ها ، آنها را مورد اعتماد نمی دانستند .
حالا برخی از دیپلومات ها می گویند که پیشنهادات حقانی ها برای دیالوگ چانسی بوده که به هدر رفته است . چنانچه دیده شد جنگ امریکا علیه تروریزم درست دشمنانی را بوجود آورد که این جنگ آرزوی نابودی آنها را داشت . این امر بخوبی نشان میدهد که چرا جنگ ایالات متحده امریکا در افغانستان بیست سال دوام کرد . بنا بر موجودیت گزینه های اندک ، برخی ها حقانی ها را نیروی بالقوه برای تغیر وضع و استقرار روابط افغانستان با جهان می بینند .
رهبر قیام
من در شامگاهی در همین سال در کابل با حقانی بیش از سه و نیم ساعت گفت و شنودی داشتم . او در باره درس و تعلیم وعملیات بی باکانه اش علیه قوای ایالات متحده امریکا ، و تماس های سری خانواده اش با مامورین امریکا صحبت نمود . حقانی هدف خود را برای افغانستان در حال کنونی چنین خلاصه کرد : « رهایی افغانستان از خشونت و جنگ » . این رویای پر کشش برای کشوریست که طاعون کودتا ها ،جنگ داخلی و مداخلات ابر قدرت ها را از سر گذشتانده است .
حقانی در هنگام مداخله شوروی در افغانستان در سال ۱۹۷۹میلادی به دنیا آمد و در میرانشاه ، محله مهاجرین افغانی در آنسوی سرحد در پاکستان بزرگ شد . پدرش ، جلال الدین حقانی قوماندان مجاهدین یا شورشیان افغانی بود که جنگ مقدس را علیه قوای شوروی به پیش می بردند . جلال الدین حقانی در سازمان های استخباراتی پاکستان و عربستان سعودی حامیانی داشت و با سازمان استخبارات ایالات متحده امریکا ( سیا ) دارای روابط نزدیکی بود چناچه این سازمان به وی به ارزش صدها هزار دالر کمک نقدی و سلاح مینمود . او همچنان با اسامه بن لادن پیوند نزدیک داشت . اسامه با کمک جلال الدین حقانی سازمان « القاعده » را ایجاد کرد . او فرزندش را تربیت نمود تا رهبری شبکه گسترده جهاد او را به عهده گیرد .این شبکه را امپراتوری جنایتکار وسودآور مواد مخدر ، اختطاف گر و باجگیر وارد جهان عرب ساخت .
زمانیکه ایالات متحده امریکا در سال ۲۰۰۱ میلادی در افغانستان مداخله نمود سراج الدین حقانی بیست ساله بود و در مدرسه خانواد گی اش در خوست در جنوب شرق کشور فعالیت می نمود . درآنزمان اخباری از طریق رادیو در باره پرتاب راکت های ایالات متحده امریکا بر شهر کابل منتشر شد . فوران ادرنالین همه جا را فرا گرفت . در این رابطه سراج الدین حقانی می گوید :
« ما جوان و سر شار ازانرژی ، و از نگاه فکری و فزیکی آماده نبرد بودیم ».
هرچند رژیم طالبان به زودی سقوط کرد ولی جنبشی در تابستان سال ۲۰۰۶ میلادی بمثابه حرکت قیام بار دیگر شکل گرفت . تا این زمان حقانی عملیات پارتیزانی را در شرق کشور رهبری می کرد و پسان تر به صفت معاون امیر عهده دار مواظبت از استراتیژی نظامی طالبان در سراسر کشور گردید .جنگجویان زیرقومانده مستقیم او به قابل ترین نیروی اردوی قیام طالبان مبدل شدند . افراد حقانی مرگبارترین حملات انتحاری جنگ را انجام دادند که یکی از آنها حمله انتحاری سال ۲۰۱۷ میلادی بود و بیش از یکصدو پنجاه نفر را که بیشترینه بخش آنها مردمان غیرنظامی بودند با یگانه بمب موتری به نا بودی کشانید .
شیخ هیبت الله در آغاز سال ۲۰۲۲ میلادی تعهد سایر نمایند گان طالب را مبنی بر فراهم سازی امکان تحصیل برای دختران نقض نمود . اگاهان می گویند که اکثریت رهبران طالب با وضع مقررات سختگیرانه برای زنان و دختران از سوی هیبت الله موافق نبودند . حقانی و سایر طالبان از امیر تقاضا کردند تا از شدت قیودات وضع شده بکاهد . اما شیخ هیبت الله در پاسخ به آنها متحدین خود را به جای اشخاص پراگماتیک مقرر نمود و به گفته برخی ها به طور عمدی از تلاش های حقانی در جهت نزدیکی با غرب از راه محدود ساختن بیشتر حقوق زنان جلوگیری کرد . حقانی در مصاحبه خود هرگونه انشعاب در حکومت را رد نمود و خاطر نشان ساخت که رهبری طالبان حکومت مستقل با قانون واحد و رهبر واحد را بوجود آورده است .
دیپلوماسی
چنانچه کارشناسان بمن گفتند حقانی ها درمذاکرات پشت پرده با دیپلومات های غربی تعهد سپرده اند که از تهدیدات تروریزم جهانی ، نه تنها از ناحیه دولت اسلامی ( داعش ) که در تمام افغانستان حملاتی را انجام میدهند بلکه از سوی القاعده نیز که شبکه حقانی با آن پیوند نزدیک دارد جلوگیری خواهند نمود . اما برغم این تعهد بازهم سواعتماد به قوت خود باقی است ، به ویژه پس از آنکه دیده شد که حقانی ها رهبر القاعده ایمن الظواهری را در کابل پناه دادند و او در سال ۲۰۲۲ میلادی در حمله هوایی ایالات متحده کشته شد .
مامورین پاکستانی هم حقانی ها را متهم میسازند که به طالبان پاکستانی که گروه جنگجو و متحد ایدیالوژیک طالبان افغان اند پناه میدهند . مونیر اکرم ، سفیر پاکستان در سازمان ملل متحد بمن اظهار داشت که طالبان افغانستان ازنگاه تاکتیکی خیلی هوشیاراند و در روابط آنها با طالبان پاکستانی هم مساله ایدیالوژی وهم استراتیژی تامین نفوذ برکشورهای همسایه مطرح است .
حقانی درصحبت با من تاکید نمود که درافغانستان گروه های تروریستی وجود ندارند و امارت اسلامی برهرگوشه کشورکنترول دارد .
با یک نگاه متفاوت پیرامون امنیت در دوران طالبان میتوان نتیجه گرفت که واقعیتی مبتنی بر این امر که گروه های تروریستی درسه سال پسین اهدافی را درغرب مورد حمله قرار نداده اند خود نشانه ایست که حقانی میخواهد در سطح بین المللی ابتکار را در دست داشته باشد . در اینجا سوال تنها در اینست که او در برابر این تلاش چه چیزی را بدست آورده خواهد توانست .
هانس یاکوب شیندلر (Hans Jakob Schindler ) هماهنگ کننده پیشین گروه نظارت سازمان ملل متحد برای افراط گرایی در منطقه اظهار داشت که اندیشه همکاری با حقانی ها خطرناک است . انسان نمیداند که در صورت مراوده با حقانی ها ، آنها درکدام جانبی قرار خواهند داشت ، درجانب شما ، در جانب خود و یا در جانب تروریست های بین المللی ؟
آینده
در تابستان امسال تصویری از سراج الدین حقانی در رسانه های اجتماعی منتشر شد . او در پیشروی قصرالشاطی در ابوظبی با تبسمی بر لب قرار داشت و دست حکمران امارت متحده عربی شیخ محمد بن زاید بن سلطان آل نهیان را در دست داشت . این دیدار نخستین ملاقات رسمی او با یک رییس دولت بود و برخی ها آنرا علامتی دال بر این میدانستند که کمپاین مجرد او در ایجاد یک پایگاه حمایتی مستقل ، زنده و کامیاب بوده است .
همراهان حقانی گزارش داده اند که او ماه ها را در سال روان در ملاقات با بزرگان شمال و غرب افغانستان سپری نموده تا روابطی را با مقر او در شرق برقرار سازد . تیم حقانی وید یوهایی را برای تمدید شهرت او درمیان جنگجویان جوان طالب پخش نموده اند . حقانی همچنان به تماس های خود با مامورین غربی ادامه داده است .
روبین بارنی ( Barnett Rubin ) دیپلومات پیشین سازمان ملل متحد و ایالات متحده امریکا به این نظر است که حقانی با وجودیکه همچون در گذشته صریح سخن نمی گوید بازهم دیده میشود که او سعی دارد تا ایتلاف دراز مدت سیاسی را بوجود بیآورد . برای من حاضر شدن او برای مصاحبه خود بخشی از این تلاش های سیاسی است .او در صحبت ما برای نخستین بار پس از گذشت یکسال به گونه علنی در باره آموزش زنان سخن گفت وخاطر نشان ساخت که وضع فعلی بدین معنا نیست که دختران برای همیش از رفتن به مکتب و تحصیل محروم گردیده اند .چنین اظهارات بازتاب دهنده باور او در این امر است که هیچ حکومت خود کامه نمیتواند بدون حمایت عامه به موجودیت خود ادامه دهد .
حقانی همچنان متذکرمیشد که وحدت برای افغانستان درحال حاضرمهم است تا ما صاحب کشور صلح آمیزشده بتوانیم.
ترجمه از بامیک
یادداشت : کسانی که درتهیه این گزارش همکاری کرده اند :صفی الله پادشاه ، یعقوب اکبری، فهیم عابد، ضیا الرحمان و اعظم احمد
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ۱۲۱۲
Copyright ©bamdaad 2024