غزنه وامپراتوری غزنویان
نوشته : حکیم کرنزی
شهرغزنی بعد از قرن دهم ترسایی سمت امپراتوری افغانستان را در اراکوسیا کسب کرد و در قرن یازدهم از مشاهیرعالم به حساب میرفت و در آن عهد غزنی ازجنبه عرفانی وعمرانات خود با داشتن بساطین عالیه وقصورمزینه و مدارس عالیه با بغداد همسری میکرد و دربارغزنی مرکز صنایع وعلوم وعلما و فضلای زمان بود.
زوال غزنی با افول ستاره اقبال ال ناصر توام واقع شد وسلطان علاوالدین جهانسوز درسال ۱۱۴۸ترسایی شهرغزنی را تخریب وسلسله غزنویان افغان را منقرض نمود. در سال ۱۲۲۱ترسایی از طرف چنگیز خان این تخریبات به سختی تکرار یافت و اهالی متمدن غزنی به استثنای صنعتکاران همه قتل عام شدند.هنوزغزنی از صدمه های وارده قد علم نکرده بود که در سال ۱۳۲۶ ترسایی مغل ها اردوی ترماشیرین خان چغتایی رامغلوب نمود و این بار بقایای شهرغزنی را به کلی منهدم نمود و قران کریم وسایرکتاب ها را بسوختند و قبر شهنشاه بزرگ محمود غزنوی نیز ویران شد.از آن به بعد است که دیگرنتوانستغزنی در ردیف سایر بلاد معموره قرار گیرد و اینک خرابه های شهرزیبا را در فاصله پنج کیلومتری شمال شهرموجود غزنی میتوان یافت.شهر موجود غزنی در هجوم سال ۱۸۳۸ترسایی اردوی بریتانیا در مدافعه شدیدی که نشان داد مغلوب گردید که در مورد گزارشی پیشکش شده است.( انگلیس ها هم غزنه را ویران کردندـ بامداد) در دورهمغول (قرن سیزده) اهمیت تاریخی پایتختغزنی به شهر کابل انتقال نمود. ۱
دولت غزنوی افغانستان درقرن دهم بنیاد ملوک طوایفی را در افغانستان از برانداخته اراکوسیا را اشغال نموده و از ان ببعد اراکوسیا رو به عروج رفت چه مقتدرترین سلطان این سلسله محمود که مادرش ازقندهار بود توجه تامی به آبادی این ولایت داشت و به همین جهت انتساب به قندهار او را محمود زابلی میگفتند. در قرن ششم هجری سلطان بیباک حسین جهانسوز بساط غزنویان را چیدو اراکوسیا جز دولت غوری گردید ولی غزنه به صفت پایتخت دوم افغا نستان بر قرار ماند. یورش خوارزم شاه در اوایل قرن۱۳ ترسایی غزنین را لگدمال و تاج الدینغوری را فرار سند ساخت و متعاقباّ سیلاب مغول افغانستان را مالامال و ولایت ها و بلاد را تخریب نمود.
قبلاّ گفتیم که در دربار سلطان بزرگ غزنه شعرا و مشاهیر فراوان از قبیل سنایی غزنوی ، عنصری ملک الشعرا،غضایری شاعر ، احمد بن حسن میمندی، ابن رشید غزنوی ، ابو رجای غزنوی.حمیالدین غزنوی، ابوالفضل حسن بیهقی ، ابو حنیفه اشکافی، شیخ بدرالدین غزنوی، ابوسهل زوزی عثمان غزنوی، ابوبکرعمید فرج الخرجی ، عمر بن فرج الخرجی، سید حسن غزنوی، زینیمعروف غزنوی، کافرک غزنوی ، عبهری غزنوی ، صندلی غزنوی ، معزی یمنی غزنوی ،یوسف غزنوی، ملا شیرمحمد هوتکی صاحب تعالیف متعدد و شماری از مشاهیر دیگر که بعضی از جمله مشاهیر اراکوسیانیز به حساب میامدند. ۲
در باره شاهان غزنوی افغانستان علامه گردیزی چنین مینویسد: « ...چون امیر محمود رحمه الله از فتح مرو فارغ شد و امیرخراسان شد و به بلخ آمد و هنوز به بلخ بود که رسول القادرباالله از بغداد به نزدیک وی آمد باعهد خراسان ولواو خلعت فاخر. »
عروضی سمرقندی شاعر و نویسنده قرن ششم هجری نیز راجع به محمود غزنوی از زبان خوارزمشاه چنین گو ید : « خوارزمشاه حسین میکال نماینده غزنه را به جای نیک فرود آورد... و پیش از ان که او را بار داد حکما (ابن سینا و غیره) را بخواند و این نامه( فرمان محمود) برای شان عرضه کرد و گفت محمود قوی دست است و لشکر بسیار دارد و خراسان و هندوستان ضبط کرده و طمع در عراق بسته.من نتوانم که مثال او را امتثال ننمایم و فرمان او رابه نفاذ نپیوندم در این چه گویید.»
عنصری ملک الشعرا نامور دربار غزنوی در مدح همین پاد شاه گوید:
خدایگان خراسان به دشت پیشاور به حمله بپراگند جمع ان لشکر
غضایری نیز در مدح سلطان گوید:
خدایگان خراسان و آفتاب کمال که وقف کرده بر او ذوالجلال عزو جلال
وقتیکه سلطان محمود غزنوی مملکت افغانستان وکشور فارس را به نام های خراسان و عراق به پسران خود محمد و مسعود بداد.تشریفات رسمی محمد نیز بواسطه احضاراسپ او به عنوان اسپ امیر خراسان عملی شد.
ابوالفضل بیهقی در این مورد مینویسد: « بدانوقت که امیر محمود از گرگان قصد ری کرد میان فرزندان و امیران مسعود و محمد مواضعی که نهادنی بود بنهاد. امیر محمد را اسپ در درگاه نبود.اسپ امیرخراسان خواستند و روی سوی نیشاپوربازگشت وامیران پدر و پسر دیگر روزسوی ری کشیدند........و چون امیر محمود عزیمت درست کرد باز گشتن را و فرزند را(مسعود) خلعت و پیغام امد نزدیک وی به زبان بوالحسن عقیلی ،که پسرم محمد را چنانکه شنودی در درگاه ما اسپ امیر خراسان خواستند و تو امروز خلیفه مایی و فرمان ما بدین ولایت بی اندازه میدانی.چه اختیار کنی که اسپ تو اسپ شهنشاه خواهند یا اسپ امیرعراق؟)).
هنگامیکه سلطان مسعود غزنوی در پایتخت غزنی و قلب افغانستان نشسته و بر ممالک همجوار خود حکومت میراند. روزی درمجلس مشوره با صدراعظم (خواجه بزرگ) و منشی خودش ابونصر مشکان راجع به متصرفات کشور فارس چنین گفت: «...شما حال اندیار یعنی(فارس)نمیدانید و من بدانسته ام. قومی اند که خراسانیان رادوست ندارند و انجا حشمتی باید هر چه تمامتر.به ان کار پیش رود و اگر به خلاف این باشد ذبون گیرند وانهمه قواعد زیر و زبر شوند....» بعد از ان بو سهل حمدوی را نایب الحکومه فارس مقرر و گفت: «...مبارک باد! و انگشتری که نام سلطان بروی نوشته بود به بوسهل داد و گفت، این انگشترمملکت عراقاست به دست تو دادیم و خلیفه مایی در ان دیار....» بوسهل نیز چنین جواب داد: « ... زندگاانی خداوند از باد,حال ری وجبالامروز به خلاف انست که خداوند بگذاشته بود.و انجا فطرت ها افتاده است و ری و جبال دیار مخالفان است و خراسانیان را مردم ان دیار دوست ندارند.خزاین ال سامان(سلاطین عجم) وی دارد.مخالفی راهی راست و گریزو هم مال دارد و هم لشکر و هم زرق و حیله و مکر ....»۳
در کتاب با ارزش اوستا نوشته اکادمسین داکتر جاوید در رابطه به زابل یا زابلستان در زمان امپراطوری سلطان محمود غزنوی و اوج علم وفرهنگ تمدن چنین میخوانیم:
لفظ زابلستان زمانی تمام سرزمین را در بر میگرفت . حتی سید علی کاتبی دریاسالار ترک (کابل) را در کتاب خود معروف به مرات الممالک پایتخت زابلستان خواند وچنانچه آورده است. سپس به لمغان (لغمان) با هزاران بلا از میان قوم هزاره گذشتم وبه باختر زمین یعنی ولایت زابلستان رسیدیم و به پایتخت زابلستان یعنی شهر کابل امدیم.... از همین بابت است که سلطان محمود غزنوی را محمود زابلی میخوانده اند. ناصر خسرو چنین گوید:
به ملک ترک چرا غره اید یاد کنید
جلال دولت محمود زابلستانرا
پریر قبله احراز ذابلستان بود
چنا نکه کعبه است امروز اهل ایمان را
فردوسی میگوید:
خجسته درگه محمود زابلی دریاست
چگونه دریاکان را کناره پیدا نیست
چه غوطه ها زدم و ندیدم هیچ
گناه بخت منست این گناه دریا نیست
نا گفته نگذریم که مراد از زابل و زابلستان غزنی و حوالی آنست وکاربرد لفظ زابل در ایران امروزی بکلی تازه است.
شهر غزنی در قرن یازده حیثت مرکز اراکوزیا را دارا بود و یکی از شهر های مشهور افغانستان به حساب میرفت و بطلیموس آنرا به نام کاذاکه یاد نموده است. لشکر گاه که ازعصر سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی نماینده گی میکند در ساحل غربی هلمند واقع و در اثرحوادث متعدد تخریب شده است. در حفریاتی که از سال (۱۳۲۷) تا به حال در این منطقه صورت گرفته است.ارک شاهی ، قشله عسکری و یک بازار طو لانی کشف شده است و از این مرکز تا به حال سکه های لوحه های کوفی دیزاین شده مساجد ، تشناب ها ، حوض،خشت های پخته مربع شکل، فلزات و چوب های شکل دار پیدا شده که نشانه از تمدن دوران غزنویان در این منطقه است.۴
در صفحه ۹۶ کتاب اراکوزیا میخوانیم که :
« ...در قرن چهارم هجری غزنویان بود که در اراکوزیا به موجودیت حکومت های محلی خاتمه داد و تمامی مناطق اراکوزیا را
تسخیر نمود و از همین ببعد که عروج اراکوزیا آغاز شدو علت عروج همان قندهاری بودن مادرسلطان محمود خانم سبکتگین
بود که با یکی از دختران یکی از ملک های زابل عروسی نموده بود و از همین سبب محمود را زابلی نیز خوانند. »
۱ ـ جغرافیهّ تاریخی استاد میر غلام محمد غبار (ص۹۶)
۲ ـ جغرافیه تاریخی میر غلام محمد غبار (ص ۱۰۱، ۱۰۲ و ۱۰۳)
۳ ـ جغرافیهّ تاریخی ص ۱۶و۱۷
۴ ـ کتاب اراکوزیا صفحه ۵۹
اعلامیه انجمن حقوقدانان افغان دراروپا درنکوهش از
تجاوز پاکستان
انجمن حقوقدانان افغان دراروپا بانگرانی عمیق احوال ناهنجاراخیر افغانستان را که ناشی ازتجاوز و مداخله پاکستان میباشد، تعقیب ودررابطه با احساس مسئولیت موارد آتی را به نشرمیرساند تجاوزنظامی پاکستان که به اساس پلان خصمانه استراتیژیک ودرتداوم جنگ اعلان نا شده چهل سال اخیرآنکشور، با راه اندازی تاسیسات نظامی وحضور عساکر شان دراین طرف خط تحمیلی واستعماری دیورند انجام یافته به شدت تقبیح ومحکوم نموده ، به متجاوزین وعاملین آن نفرت وانزجار شدید خویش را ابرازمیدارد.
ـ ازجانبازی منسوبین قوای مسلح (باکمبود مهمات وعدم مواظبت لازم دولت) و ساکنان محل که با رشادت ودلیری دربرابرتجاوزپاکستان مقابله نموده ومینماید اظهار قدردانی وسپاس نموده وروح شهدای پرافتخاروطن شاد،یادشان را گرامی داشته وبرای شان فردوس برین استدعا میدارد .
ـ تجاوزپاکستان وافشای اسرار وسوابق آن که باقهروغضب مردم مواجه گردیده موید این گفته معروف است که :
افغانان قلب مشترک یعنی وطن مشترک دارند
وآشکارا ساخت که ملت لایتجزای افغان اعم ازاقوام وباشندگان مناطق مختلف دربرابر دشمن مکار وتاریخی شان با روح عالی وطن دوستی آماده جانبازی و فداکاری میباشندکه مایه مسرت ومباهات هرهموطن بادرد وبادرک کشورمیباشد
ـ حفظ تمامیت ارضی ودفاع ازحاکمیت ملی مطابق به قانون اساسی نافذ، تاخیرنا پذیرترین وظیفه دولت است که متاسفانه دولت با اغماض وبی توجه ئی به مصالح علیای کشور ومنافع ملی زمینه ساز این تجاوزنظامیان پاکستان گردیده است.سازش وکرنش زعامت دولتی دردهسال گذشته درقبال آن کشورعامل عمده این گستاخی وتجاوز پنداشته میشود.که باید رییس جمهور ومسوولین دربرابرمردم جوابده باشند.اکنون که تشت رسوایی ازبام افتیده رییس جمهوربا پررویی بخاطر خاک انداختن براعمال ضد ملی، تاسرحد گرفتن پول ازاستخبارات بین المللی، مزورانه تلاش مینماید تا ازمسایل بزرگ ملی،استفاده ابزاری نموده ومنافع علیای افغانستان را قربانی منافع شخصی وگروپی خود سازد.
ـ انجمن با مسوولیت خاطرنشان میسازد که سیاستهای کجدارومریز امریکا و انگلیس درقبال افغانستان وسازش وکرنش باپاکستان (این مرکزوحامی تروریزم) باعث گردیده تا درحضور دها هزارعساکرآنان، پاکستان با گستاخی به تجاوز جنگ اعلان ناشده تداوم بخشد وحضورنظامیان شان رادرولسوالی های شرقی و کشورما سازماندهی نماید که انجمن این سیاست های دوگانه آنانرا تقبیح مینماید.
ـ انجمن حقوقدانان افغان در اروپا با مراجعه به مردم به تمام نهادهای مدنی ، اجتماعی ، فرهنگی ،مسلکی ، سیاسی وشخصیتهای علمی وملی خاطرنشان میسازد که :
درقبال سرنوشت وهست وبود افغانستان که بالاثر تجاوز پاکستان، دسایس ایران وسونامی بنیادگرایی اسلامی به نابودی کشانیده میشود وسیاستهای دوگانه امریکا وانگلیس آب برآسیاب آنان میریزد،قبل ازهروقت دیگربااحساس عالی مسوولیت، اختلافات را کنارگذاشته وبه دورمصالح کشورومنافع علیائی ملی با چنگ زدن به وحدت ملی که حفظ وتداوم افغانستان درگرو آن است، دایره تفاهم ووفاق ملی راگسترش بدهند وبه جهانیان ثابت سازند که افغانان شایستگی آنرا دارند که کشورشان ازحق تمامیت ارضی، حاکمیت ملی واستقلال برخوردار بوده وباید به شاهراه ترقی وآبادی گذار نماید .
بااحترام
پوهاند دکتورغلام سخی مصئون
رییس انجمن حقوقدانان افغان دراروپا
به افتخار روز مادر
نوشته : عزیزه عنایت
مادر را میستا یم ، مادر که چون خورشید زرین در سپیده دم زندگی بشریت تابیده و مثل ابرنیسان قطرات آب حیات را درگلوی بشرچکانیده است وچون کوه بلند و استوار سایه می افگند تافرزندش را ازسرما وگرما بدورنگهدارد وتا پای جان نسبت بخودش به کودکش بیشترمی اندیشد ، ازاهدای محبت به فرزندان هرگز خسته نشده وبرا ی همه، دوراز تبعیض یکسان مهرو صفا میبخشد . مادر، جهان هستی را برای ما آماده ساخته و مشعل دار راه حیات نسل به نسل بوده است .
مادرکه از جهان خلقت یک موجود گرامی، فداکار، مهربان خلق شده است با تکالیف زیاد و حوصله مندی در پرورش وتربیه اطفال خویش ازهیچ نوع خـودگذری دریغ نکرده وبا شیره جان وصفای قلب بادستان نوازش گر خودکودکش را به دامان خویش می پرورد که نوزاد ازهمـان لحظه نخست با لبخنــد مـادرآشنا میشود و به مرور زمان ازمادرمی آموزد،زیرا او اولین مربی ویگانه غمخوارفرزندشاست.بشرکه پرورده دامان اوست.خداوند تعالی نیز در قرآنکریم کتاب آسمانی ورهنمای مسلمانان وبشریت فرموده است که بهشت درزیرپای مــادران است. درجهان هرچه نوابغ، فیلسوف، شاهان نامدار، دانشمندان، که به اوج مقام وشخصیت رسیده اند ثمره تربیت دامان اواست .
بهمین مناسبت است که حق مادربرفرزندانش بیشتربوده ودراکثرکشورها به گرامیداشت ازمقام والای مادرنهاد های اجتماعی، بعضی ازمراجع رسمی و خانواده ها ازروزمادر تجلیل واین روز را گرامی میدارند .
قابل یادآوری است که درمیان بنیان گذاران رو مادرمیتوان از سه زن امریکایی یادکرد، اناجارویس ، انا – دختر- انا جارویس وجولیاواردهو. انا جارویس خانم خانه داری بود که در امور اجتماعی و مخصوصاً بخاطرنجات کودکان ازمرگ ومیر، فعالیت میکرد و خودش دارای یازده فرزند بودکه فقط چهار آنان زنده بودند و متباقی را ازدست داده بود.وی فعالیت هــایش را از سالهای۱۸۳۲ تا ۱۹۰۵ ادامه داد ودرسال ۱۸۵۸ زنـان را بسیج کـرده روزمــادررا بنیان گذاشت.انا جارویس همچنین در ایجاد فضای دوستی بین طرفین جنگ های داخلی امریکا ، پس ازپایان جنگ نیزفعال بود وهمواره سعی میکرد تا فضای دوستی بـین مادران سربازان درگیر جنگ و آشتی ملی را تقویت کند.از آن زمان تاکنون در بسیاری ازکشورهای اروپایی وامریکا نیز ازمقام والای مادرتجلیل به عمل میاید . درافغانستان عزیزنظر به رسوم ،عنعنات ودین مبین اسلام که خداوند درقرآن مجید به والدین ومخصوصاً مادر،ارج گذاشته چنانچه که درفوق ذکرنمودیم ،مادران را همیشه گرامی داشته اند وبه مادر که امید دلهای جگرگوشه های خود بوده ومیباشداحترام زیادی قایل بوده ا ند، که درسالهای قبل،ازجانب موسسات رسمی و دولتی ، رادیو و تلویزیون افغانستان وهمچنان دربین خانواده های محترم ازمقام مادر تجلیل میکردند که پسران و دختران با تحایفی ازمادران خویش تقدیر بعمل می آوردنـد.
اکنون که وطن عزیزمان دوره بیشتراز سی سال جنگ را پشت سرگذرانیده است همانطوریکه خرابی های جنگ روی بسیاری از مسایل وطن اثرگذاربوده است که نابسامانی های دامنگیر مردم شریف وطن گردیده، دولت هم نسبت به این مسایل توجهی کمترکرده است. ازجانبی نسبت عـدم تطبیق قانون منع خشونت علیه زنان ازسوی زن ستیزا ن جریان دارد که ارج گذاری مقام مادران را نه چندان به شکل که لازم است تجلیل میکنند بلکه درروستاهای کشورمادران رنج دیده وطن ازمقام وگرامی داشت این روزباشکوه حتا آگاهی هم ندارند .
امید وارم که مقامات ذیربط دولتی نیز متوجه این نکته شده ازمقام والای مادرطبق رسوم وعادات دیرینه وطن گرامی داشته و ادا نمایند.همچنان مدافعین حقوق زنان ، وزارت امور زنان ، زنان پیشگام ومبارزکه درکرسی های بلند ایفای وظیفه میدارند روی این مسله دقت بیشتر نمایند.
درکشورهای اروپایی وامریکا از جانب نهادها، انجمن هـای زنان افغان درحالت دوری ازوطن مقام مادررا ارج گذاشته با ترتیب محافل، توزیع تحایف به مادران گرامی افغان، ازاین روز قدردانی مینمایند، که البته زحمات و تلاش های دست اندرکاران این برنامه ها قابل قـدروستایش بوده که با چنین نشست های با شکوه وشاد فضای گرم و صمیمی افغانان، دوراز میهن به وجود آمده ازدید وبازدید یکدیگرهموطنان مان لذت میبرند واز جانبی بخاطررشد و تداوم کلتور و عنعنات وطن ما، دربین جوانان افغان دورازمیهن نتیجه مثبت داشته که باعث افتخارهرافغان میباشد.
لهذا این روز خجسته را به تمام مادران جهان مخصوصاً مادران با شهامت افغان ازصمیم قلب تبریک گفته ، سعادت جاویدان برایشان آرزودارم .
به افتخار مادر،
موجودی که بعد نبودش کمبودی وی را اضافه ترازهرچیز دیگراحساس میکنیم .
مادر
مادر تو بهار زنده گانی مادر
مادر تو بهشت جاودانی مادر
هردم که به خاطرم بیایی مادر
صد غصه ودرد راتودوایی مادر
***
مادر مادر فدای نامت مادر
هر لحظه ترا خواهم کجایی مادر
مادر که ز تو هستی آغاز شده
میرم به صفای قلب پاکت مادر
حکیم کرنزی ، ۲۰۰۵ ترسایی
نبود مادر
مادرم رفت فروغ زمانه خاموش شد
هستی ام رفت جهانم یکسره سیاه پوش شد
نور عشرت که زمانی به درو دشت ودمن سایه فگند
یکباره رخت ببست و سرا بی ایینه شد
او که هستی بدادو رنگ دل افروز حیات
رفت به خلوتگهّ لوح دیگری تاج پوش شد
شناخت من ز جهان پایه ز لطف او گرفت
نبض عرفان فلک مایه ز مهر او گرفت
او مرا پابه پا بردوبه درگاه سعادت برساند
ز ادمیت برهانیدوبه استان انسانیت بکشاند
مادر ای شهسوارشهپر اسرار وجود
سرور جاه جلال و کاخ ابنای وجود
درنبودش چه توان کرد خدایا تو بگو
در سجودش چه نوا کرد خدایا تو بگو
من که دیوانه و حیران وپریشان گشتم
راه بنما چکنم من خدایا توبگو
حکیم کرنزی ، سال۲۰۰۶ ترسایی هالند
قبله چون میخانه کردم ، پارسایی چون کنم ؟
عشق ، برمـن پادشا شد ، پادشایی چون کنم ؟
کعـبۀ یـارم خرابات است و اِحــرامـش قمــار
من همان مـذهب گرفتم ، پارسایی چون کنم ؟
من چو گـردِ بـاده گشتم، کم گــرایم گــِردِ بـاد
آسمــانی کــرده باشــم ، آسـیایی چـون کـنم ؟
عشق تو با مفلسان سازد، چو من در راه او
برگ بی برگی نـدارم، بینوایی چــــون کنم؟
او مرا قلاش خواهد، من همان خواهم که او
او خدای من، بر او، من کدخدایی چون کنم؟
کدیۀ جان و خرد هر گز نکرده بر درش،
خاک و باد و آب وآتش را گدایی چون کنم؟
بـــرسرِ دریا چـــــو از کاهی کمم در آشنا
با گهــر در قعــرِ دریا آشنایی چــــون کنم؟
با خرد گویم که« از می چون گریزی ؟» گویدم :
« پیِش روحِ پاک، دعوی روشنایی چون کنم؟ »
با نکورویانِ گبران بوده در میخانه مست
با سیه رویان دین ،زُهدِ ریایی چون کنم؟
چون مرا، او، بی سنایی دوستردارد همی
جز به سعی باده خود را بی سنایی چون کنم ؟
از همه عالم جدا گشتن توانستم ولیک
عاجزم تا از جدائی خود جدائی چون کنم ؟
( سنایی غزنوی )