پیام تبریکی حزب آبادی افغانستان به مناسبت عید سعید فطر
به نام خداوند بخشنده مهربان
حزب آبادی افغانستان فرارسیدن عید سعید فطر را به مردم مسلمان کشور، به ویژه اعضا و هواداران حزب، تبریک و تهنیت عرض می دارد. امیدواریم طاعات و عبادات شما در درگاه الهی مقبول واقع گردد و این عید سعید، نویدبخش خیر، برکت و آرامش برای همه باشد.
ماه مبارک رمضان، ماه صبر، خودسازی و همدردی با نیازمندان است. این ماه به ما می آموزد که درد و رنج لایه های ناتوان جامعه را درک کنیم و روحیه همبستگی ، کمک وهمکاری را در جامعه تقویت نماییم. اما این درس ها نباید به رمضان محدود بماند، بلکه باید همواره در زنده گی ما جاری باشد. در شرایط دشوار کنونی، حمایت از نیازمندان و تقویت همبستگی ملی بیش از هر زمان دیگر ضروری است.
مردم زحمتکش و پرتلاش افغانستان درحالی به استقبال این عید می روند که کشور با مشکلات جدی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی روبروست. فقر، بیکاری، مهاجرت های اجباری و بحرانهای پی درپی، زنده گی را دشوار ساخته است. حزب آبادی افغانستان بر این باور است که عبور از این شرایط نیازمند وحدت، درایت و تلاش مشترک نیروهای دادخواه و همه زحمتکشان کشورمیباشد.
حزب آبادی افغانستان حلول عید فطر را به هم میهنان عزیز که در اقصای نقاط جهان زنده گی می نمایند و مسلمانان زحمتکش جهان صمیمانه تبریک گفته، از خداوند متعال صلح، امنیت ، رفاه و زنده گی باسعادت را برای کشور و جهانیان آرزو می نماید .
عید تان مبارک!
اختر مو نیکمرغه!
حزب آبادی افغانستان
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۵ـ ۲۹۰۳
Copyright ©bamdaad 2025
ترامپ و تندباد ژیوپولیتیک
اسد الله کشتمند
آقای « دونالدترامپ » درمرکز توجه جهانیان قرارگرفته است. این، آن چیزی است که اوبسیاردوست دارد وبه ساده گی به آن نایل نیامده است. دراوضاع بغرنج ومتشنج کنونی جهان که جنگ اوکرایین نقطه عطف آن به شمارمی رود اقدامات پرسروصدای همین آقای « دونالدترامپ » به سان تندرشتابانی یکی ازگردبادهای بی سابقه ژیوپولیتیک را براه انداخته است چنانچه آقای Regis De Castelnau حقوق دان وتحلیلگرفرانسوی می گوید که: « ازبیست جنوری به این سو تاریخ شتاب بیشترگرفته است ». گرچه این وضع موقتی است ولی غرب جمعی به ویژه اروپا راب اسردرگمی، دلهره و نوعی ناامیدی مواجه ساخته است؛ اروپایی که درانتخابات جانب کمالاهاریس راگرفته بود. ارزیابی های بسیارمتفاوت ومتضادی نسبت به آقای « ترامپ » وجود دارد. چنانچه عده ای مانندHerve Caresseمتخصص« مدیریت منابع انسانی» فرانسه معتقداندکه تیم « ترامپ » مانند « جورج بوش پدر » هنگام ریاست جمهوری اش، « رقابت را برجنگ ترجیع می دهد». عده دیگری اورابه « گرباچف » ودرنتیجه پیشقراول فروپاشی امپراطوری امریکا تشبیه می کنند و بازهم عده دیگری ازاویک ناجی دموکراسی و وطن پرست می سازند و بالاخره کسانی هم او را خطرمهلک برای دموکراسی امریکایی می دانند. واقعیت درکجای این آشفته بازارارزیابی هانهفته است؟ این پدیده رابه تفصیل باید کاوید. بهرحال برگشت « ترامپ » به قدرت با هرانگیزه وشیوه ای که باشد، بسیاری ازقراردادها و نورم های ذهنی را درعرصه روابط بین المللی دچاردگرگونی ساخته است.
زوایای دیدی راکه موضع گیری های جهانی و پس لرزه های شیوه وپدیده « ترامپ » درنقاط مختلف دنیا ایجاد کرده است، که درهمه جا یک سان نیست، شاید بتوان برپایه تاثیراین شیوه برخورد با مسایل جهانی درچهاربعد اساسی دید که عبارتند از:
ـ برداشت وبرخورد روسیه درقبال این سیاستهای جدید،
ـ عرصه سیاست گذاری های داخل امریکا،
ـ واکنش اروپا دربرابراین شیوه وسیاست های غیرمترقبه،
ـ نگرانی های بقیه جهان دربرابرپی آمدهای این سیاست ها.
نخست ازجانب روسیه به مثابه طرف اصلی این وضع ما شاهد برخوردی متین، هوشیارانه، بردبارانه ودوراندیشانه ای هستیم که به اندازه کافی متکی برشناخت دولت ودستگاه دیپلوماسی روسیه ازشیوه عملکرد و درجه وفاداری امریکا به تعهداتش بوده و از ارزیابی دقیق وعینی امکانات خود در این دنیای پرآشوب نیزبرخوردارمی باشد. امر مسلمی است که روس ها مانند همه دست اندکاران سیاست های بزرگ، می دانند که درآخرین تحلیل، دراوضاع کنونی، تعیین و اداره عمومی سیاست های استراتیژیک امریکا درحیطه قدرت حکومت پنهان قراردارد یعنی خود را با مجموعه ای ازتیوری ها، تاکتیک ها، شیوه ها ومانورهای افراد، نهادها و نیروهایی روبرو می بینند که درکادریک استراتیژی آبدیده وجهان شمول به طور خودکاربرپایه اندیشه ها، منافع و شیوه های رو به تمرکزِ حولِ اساسی ترین اصول ومنافع قبلاً تفاهم شده سیستم جهانی سرمایه داری عمل میکند. دراین شرایط هرنوع تغییرروی صحنه چون آمدن یک رییس جمهورجدید نمی تواند محتوای اصلی و استراتیژیک سیاست های امریکا درعرصه بین المللی و به ویژه درحوادث بسیار بزرگی چون جنگ اوکرایین را مختل سازد و یا درتقابل ماهوی با آن قراربگیرد. مسلماً ین به معنی فاقد صلاحیت بودن کامل روسای جمهورامریکا نیست. باید این مساله را درکادرعمومی تربه این نحو دید که سیستم سیاسی و به ویژه فیلترسیستم پیچیده انتخاباتی امریکا و رود در دایره قدرت را برای هرنوع شخصیت ها وطرز دید خارج ازسیستم یعنی دایره منافع سرمایه داری کلان امریکا، ازهمان آغاز و اولین مراحل کارزارهای انتخاباتی غیرممکن می سازد. بناً قرارگرفتن هریک از روسای جمهورجدید براریکه قدرت، به هیچ وجه دورازدایره کنترول حکومت پنهان نمی تواند باشد. پس مشخصاً درچنین چارچوبی که سمت دهنده وحافظ وضامن آن درشرایط کنونی همان حکومت پنهان است، روسای جمهورآزادی کامل مانور و تطبیق سیاست های بزرگ به شیوه خود را دارند. اول ترازهمه روسای جمهورامریکا محصول مستقیم سیستمی هستند که حکومت پنهان برآن تسلط دارد. با این درک، شاید بتوان ازدو ایده نادرستِ درموردنقش و جای روسای جمهورامریکا درنقشه سیاست قدرت این کشوربزرگ فاصله گرفت. این دو ایده کدام ها اند؟ عده ای معتقداند که با آمدن هررییس جمهورجدید، سیاست های امریکا ازبیخ و بن وبرپایه شیوه وذوق رییس جمهورجدید تغییرمی یابد وعده دیگری معتقد اندکه همه کاره حکومت پنهان است و روسای جمهورامریکا عروسک های بی اختیاری بیش نیستند(گرچه استثنای «بایدن » چنین تصوری را تقویت می کرد). وانگهی اگرروسای جمهورتازه انتخاب شده مارک ونشان شخصیتی خود را برروند حوادث نداشته باشند، انتخابات و دموکراسی امریکا درمجموع رنگ و رخ می بازد و گذشته ازهمه این تنوع برخورد، برای انتخاب درست ترین سیاست ها برپایه منافع عمومی مورد نظرحکومت پنهان، بسیارمفید وکمک کننده است چنانچه مصداق آن را درانتخاب « ترامپ » می بینیم؛ بدون وریانتی مانند شیوه « ترامپ » تغییرقاطع درموضع گیری عملی و دورزدن مخمصه اوکرایین باتلفات مادی وحیثیتی محدود ، امری ناممکن به نظرمی رسید. درحقیقت « واقعیت »-« ترامپ » موهبتی است برای حکومت پنهان که اقدامات جنجالی وی برون رفت آبرومندانه ای رابرای امریکا رقم می زند. حوادث بعدی نشان خواهدداد که چه قدراین روند را با تدبیرمدیریت خواهندکرد. پس درست خواهد بود اگر گفته شودکه این اقدامات « ترامپ » صرفاًنتیجه طبیعت« قمابازانه » و مقداری عامی گری اونیست.
بالاترازهمه واقعیت های دیگر دراین زمینه، امریکا که قادراست انتخابات بسی ازکشورها را سمت دهی کند وحتا نتایج راتغییربدهد، به طریق اولی می تواند نتایج انتخابات خود امریکا را نه تنها پیش بینی بلکه مهندسی کند. درروندی که منتج به دویل نهایی انتخابات ریاست جمهوری امریکا می شود، دو کاندید آخرین، صحنه انتخابات رامهیج و قابل قبول ترمی سازند نه اینکه پیام آورتغییربنیادی سیستمی سیاست های کلان امریکا باشند. نهایتاً « ترامپ » وتیم اش یک نیروی خارج ازسیستم نیستند وحکومت پنهان به طورکلی براقدامات آنها نوعی کنترول و اشراف را دارد ورنه اگراقدامات شان درجهت مخالف استراتیژی های حکومت پنهان مسیربیابد، دراولین گام ها باید با قدرت خداحافظی کنند ویا مانند « کندی » (که دراین روزها بخشی ازاسناد مربوط به قتل وی ازطبقه بندی خارج شده است) به قاطع ترین نوع سرنوشت غم انگیز روبرو خواهند شد. خلاصه اینکه شبح نیرومند وپرشاخ و برگ حکومت پنهان همیشه وهمه جا، حی وحاضراست. « ترامپ » آمده است تا منافع امریکا را به شیوه خودش دفاع نماید. بخشی ازدست اندرکاران امریکایی درتلاش هستند ذهنیت های عامه را به ویژه درغرب به این نتیجه متقاعد بسازند که با آمدن « ترامپ » امریکای دیگری درکاراست. گویی هیچ تداومی درسیاست های امریکا به ویژه درقبال جنگ اوکرایین وجود ندارد وصرفاً « ترامپ »خرابی های رییس جمهور احمقی (به گفته خود ترامپ) چون « بایدن » راترمیم می کند. چنانچه می گوید: این جنگ مال « بایدن » بود. من راه دیگری می روم.
واقعیت این است که دراوضاع واحوال کنونی منافع امریکا ایجاب می کند تا درمخمصه اوکرایین به کمک سبک « ترامپ » درجه تشنج پایین آورده شود. مزیت پدیده « ترامپ » برا ی حکومت پنهان دراین است که اگرسیاست هایش به مشکلی بربخورد بالاجبار با این شیوه جدید، به آسانی می تواند نقشه راه را تغییربدهد؛ چنانچه ما هرروز شاهد چنین بازی هایی هستیم؛ مثال زنده آن را درگفته های « ترامپ »درباره سرزمین های ازدست رفته اوکرایین می توان یافت. گاهی می گوید: « بازگرداندن سرزمین هایی که بعد از 2014از دست رفته اند ناممکن است» روزی دیگر می گوید: « ماکوشش خواهیم کرد حداکثرسرزمین های ازدست رفته به اوکرایین برگردانده شود»، روزی کمک ها تعلیق می شود و روز دیگر ازسرگرفته می شود.
درچنین کادری، درهمین دوهفته اخیر« ترامپ »وتیم اش بامهارت کم نظیری به مانورپرداختند؛ ازصحنه سازی ها ومخالفت های ظاهری بادست نشانده شان زلینسکی گرفته تا اظهارات بی سابقه و اقدامات افراطی، ازارایه آرامش وصلح خواهی غیرمترقبه گرفته تا نشان دادن دندان های تیزتهدید به ویژه وضع تحریم های سنگین جدید وتا ادامه کمک های بزرگ به اوکرایین وغیره، کارگرفتند. فکر می کنم برپایه چنین درکی است که روسها با احتیاط و بدون ذوق زده گی بیجا حوادث را دنبال می کنند؛ گرچه بعضی ازاقدامات « ترامپ » را تمجید و تشویق می کنند تا هرچه بیشتراو را پابند به وعده هایش بسازند ولی به کارخود ادامه می دهند بدون اینکه مغلوب شکاکیت و بدبینی خارج ازحدمنطقی حوادث شده وامکاناتی را که این تغییرشیوه و برخوردناشی ازضعف دشمن، دراین مقطع فراراه آنها قرارداده است نادیده گرفته و زایل کنند. ما نمونه این برخورد را درقبال مسایلی چون معادن وعناصرکمیاب اوکرایین و آتش بس سی روزه به صراحت می بینیم.
حوادث نشان داد که تا اکنون سیاست هوشیارانه، سنجیده شده و به ویژه صبورانه روسیه در این جنگی که با هیچ یک ازجنگ های گذشته ازبسی جهات قابل مقایسه نیست، نتایج مثبتی به بارآورده است و به راحتا می توان پیشبینی کرد که دربرابرتغییرتاکتیک ها و ترفندهای دیپلوماتیک واوپراتیفی طرف مقابل باهمان تدبیر و دانایی همیشگی عمل خواهد کرد. روس ها امروز« درشرایط نرم تر» و پرازتعارف بالوسیله تیم « ترامپ » با حکومت پنهان امریکا مستقیماً رودررو هستند؛ حکومت پنهانی که درحقیقت تجربه عظیم جهانی ازسه دهه بی درد سربه این سو را دراختیار دارد و با هوشیاری و متناسب به اوضاع از آن استفاده به عمل می آورد. با چنین وضعی امریکا با تمام امکانات و تلاش هایی که درحیطه قدرت اش بود در سرزمین اوکرایین علیه روسیه جنگید و امروزمی بیند که در آخر خط قراردارد و در فکرچاره جویی است. باید به این واقعیت تن درداد که امریکا آن قدرتی نیست که بعضی ها تصورمی کنند باکله به جنگ دیوارمی رود. تحیل گران وسیاست سازان امریکایی یکی ازباتجربه ترین های دنیاهستندودراین ماجرای اوکرایین نشان دادندکه قابلیت تطابق باشرایط تحمیل شده نوین رادارند. ماجرای اوکرایین با سرمایه گذاری سرسام آورامریکا ؛ از راه اندازی « انقلاب نارنجی» گرفته تا کودتای فاشیستی سال2014 و تا جنگ کنونی تجربه سنگینی بود که حکومت پنهان مدیریت کرد وشکست سنگینی را متحمل شد و امروز از آن نتیجه گیری می کند و نقشه راه بعدی را وارد میدان می کند که « ترامپ » مجری آنست. تمام علایم نشان می دهد که سیستم کامپلکسی نهادها، گرایش های فکری و مراجع تصمیم گیرنده امریکا که اساس و روان حکومت پنهان را تشکیل می دهد، ترجیع می دهد تا جنگ جهانی سوم پیش نروند زیرا سرانجام مداخلات کنونی دراوکرایین چیزی جزتشدید بی سابقه تشنج بین دوقدرت بزرگ نخواهد بود. شاید این مساله برای بخشی ازارکان حکومت پنهان که با روحیه تِزهای « فرانسیسکو فوکویاما » و دکتورین « وولتوویتس» بزرگ شده اند و هنوزهم درهوای نشیه آلود آن زنده گی می کنند در وحله اول قابل هضم نباشد، اما به تدریج بالاجباربا آن خو خواهند گرفت. نهایتاً دراین معرکه حکومت پنهان درفکر ترمیم وتلافی مواضع ازدست رفته و نجات نظم تک قطبی دنیا است، درحالیکه تابعین حکومت پنهان به ویژه دربخش اروپایی و درمجموع غربی آن مانند «امانویل مکرون»، « اورسولافاندرلیین »، «کییراستارمر» و دیگران به مثابه بازیگران منطقه ای دراین سیستم، تنها درفکرشکست و ریخت های سنگین غرب جمعی دروجود اوکرایین هستند. به این ترتیب در وضع بغرنج کنونی، امریکا به مثابه رهبراین جریانات جهانی وغرب جمعی به عنوان تابعین آن، در دو فازجداگانه ای قراردارند. یکی درفکر نجات کل است و دیگری درغم دفاع ازفرع ناچیز(اوکرایین) ازاین کلِ جهانی که براساس دید امریکایی ها نظم جهانی نام دارد.
وقتی به تسلسل اقدامات تیم « ترامپ » نگاه می شود، به ساده گی می توان اندیشید که همه این سناریوهای پرسروصدا واقدامات بسیاردراماتیکی که ازجانب اداره نوین ریاست جمهوری امریکا صورت می گیرد، اقدامات سنجیده شده وهوشیارانه ای است که ازمدت هاپیش؛ ازآن اوانی که شکست دراوکرایین محرز شد، به تدریج وعملاًبه عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای بخشی ازمغزهای متفکر امریکا مطرح شد، منتهی امروزبا انتخابات جدید صورت ظاهرحوادث باچاشنی « ترامپ » وشیوه به خصوص او، رنگ و رخ می گیرد. اینکه برای امریکایی ها ادامه جنگ دراوکرایین به تدریج به یک امردشوارمبدل شده است امر روشنی است؛ بهتراست جنگ را خاتمه بخشند و این خاتمه بخشیدن تنها با وعده و وعید امکان پذیرنیست زیرا با آن همه دروغ و وعده های میان خالی غرب، روسیه را هیچ چیزی جزاقدام قاطع و روشن نمی تواند قانع بسازد. درهمین بزنگاه است که وجود « ترامپ » برا ی امریکا یک موهبت است. اگر « ترامپ »هم رییس جمهورنبود چاره دیگری برای امریکا وجود نداشت جزجستجوی راه برون رفت از این مخمصه خود خواسته.
امروزدیگر « ترامپ » برای اهل سیاست به تدریج به فردشناخته شده تری مبدل می شود. دوماه دوردوم زمام داری او نشان دهنده این پدیده با اهمیت نیزاست که امریکایی ها با وریانت هایی نظیر« ترامپ » به چه آسانی یک روز کاری را می کنند و روز بعد در جهت خلاف آن عمل می کنند بدون اینکه لااقل برای ذهنیت عامه خود امریکا ضرورت به توجیهات پیچیده و دشوارداشته باشند. باید چرایی چنین وضعی را درنفس وجودی سیاست هایی دید که درسه دهه بعد ازپایان جنگ سرد اول شکل گرفته است. این سیاست ها به نوبه خود نتیجه دهه ها حکومت داری سیستم جهانی سرمایه داری برپایه تجارب جامعه شناسانه ای است که متکی برپیش رفت های تکنولوژیک و استفاده از آن برا ی تغییرذهنیت توده های مردم وایجاد بن مایه ذهنی مطابق دلخواه شان شکل گرفته است. ایدیولوگ های آن ها، اهرم های تغییر ذهنیت های عامه را برای پذیرش حتا اقدامات متضاد با آنچه از آن ها انتظارمی رود، همیشه آماده درآستین دارند. امروزه که رسانه ها به مثابه حربه اساسی تاثیرگذاری برذهنیت توده های مردم و آماده ساختن آن ها برای پذیرش سیاست های مورد نظرحکومت پنهان ازموثرترین وسایل پیشبرد سیاست های آنها می باشد، ازمحیرالعقول ترین پیشرفت های تکنولوژیک بهره می برند و درهمآهنگی کامل باتیوری ها واصول جامعه شناختی و آنتروپولوژیک امروزی و برپایه منافع سیستم سرمایه داری سمت دهی می شوند. به مصداق تیوری مارکسیستی که طبقه ی اطبقاتی که ازلحاظ اقتصادی مسلط اند، ازلحاظ ایدیولوژیک نیز مسلط می شوند، تسلط دیرینه سیستم سرمایه داری میدان جولان درعرصه ایدیولوژیک را نیزبرای آن، به نحودلخواه مهیاساخته است. غرب سرمایه داری بااستفاده از پیشرفت های تکنولوژیک توانسته است تا ذهنیت مردم را درچنبره تسلط دیکتاتورمابانه خود نگه دارد. امروزما شاهد به انقیاد کشیده شدن کامل رسانه های بزرگ دنیا درقبضه انحصارات سرمایه داری هستیم. درتمام پهنه « غرب دموکرات» حتا یک رسانه ملی سرتاسری را نمی توان یافت که خلاف منویات حکومت پنهان دهان بازکند؛ تقریباً درتمام دنیای غرب رسانه های سراسری و تاثیرگذاردرملکیت سرمایه مالی انحصاری قرارگرفته است. مثلاً حتا روزنامه «لوموند » فرانسوی که زمانی درسطح جهانی نماددقت تحلیلی، آزاداندیشی واستقلال رای بود بعد ازمهارشدن به وسیله کامپلکس رسانه ای « لوفیگارو» ی فرانسوی که مالک آن خانواده « داسو ـ Dassault » می باشد، به زبان بی چون و چرای حکومت پنهان جهانی وگلوبالیزم نییولیبرالی مبدل شد. دراکثریت قریب به اتفاق کشورهای غربی جریان رسمی رسانه ای(Main stream) دربست درخدمت انحصاری سیاست های حکومت پنهان قراردارد درحالیکه از راه های غیرمستقیم، از جیب مردم تمویل می شود و از قرارمعلوم برای مردم بایدفعالیت کند ( افشاگری های اخیردرموردUSAID نشان داد که رسانه های جریان رسمی چه قدر وابسته به سی آی ای بوده اند) . دریک چنین فضا و امکاناتی است که بعد ازآغازعملیات ویژه روسیه در اوکرایین به تاریخ 24 فبروری سال 2022 درکشورهای غربی ازاوضاع پیچیده و ذوجوانب این جنگ فقط یک پرده سیاه صامت را درمورد حوادث واقعی دربرابرمردم قراردادند؛ همه رسانه های مربوط به فدراسیون روسیه وهواداران آن را بسته و ممنوع کردند و خود شان بازارمکاره دروغ واخبارجعلی را دربالاترین حد آن به راه انداختند. امریکا هرآنچه می توانست در زمینه کمک به اوکرایین و تحمیل شکست استراتیژیک به روسیه انجام داد و نتیجه آن چیزی نیست که انتظارآن را داشت و حالا می خواهد این سیاست را تغییربدهد. با درنظرداشت چنین وضعی تغییردرسیاست های کشورهای غربی و به طریق اولی درامریکا به راحتا می تواند به وسیله جریان های رسمی رسانه ای توجیه شود، کافی است یک فاکت مجرد را ابداع نموده و بزرگ ساخته و از آن بهانه بسازند و در زمینه ای آماده ذهنیت عامه را سمت بدهند؛ مثال های کپسول به اصطلاح ماده کشتارجمعی عراق به دست « کالین پاول » درشورای امنیت سازمان ملل، کشتارنوزادان کویتی به وسیله سربازان عراقی درجنگ اول عراق، توزیع کانتینرهای کاندوم به سربازان به وسیله قذافی وغیره وغیره که به دروغ مورد استفاده قرارگرفتند، نشان دهنده این امراست که ذهنیت جوامع پیشرفته سرمایه داری چقدرآماده تغییرسهل و آنی و پذیرش بی چون و چرای هرنوع دروغی است. درچنین کانتکستی است که امریکایی ها بااستفاده از« پدیده ترامپ » وتیم اش برروی نقشه ژیوپولیتیک اوکرایین و خاورمیانه و مناطق و جاهای دیگرجست وخیزدارند وبه راحتا سیاست ها، مانورها وشیوه کارشان را تعویض می کنند وجهان وجهانیان را به بازی گرفته اند اما کسی نیست از آن ها بپرسد آخرشما به کجا می روید؟ درمقابل، روس ها مردمان روزگاردیده ای هستند و به این بازی ها می نگرند، سر می جنبانند، لبخند می زنند گاهی هم با ظاهرشادهمراهی می کنند ولی دردل پرخون خود ازامریکایی ها که تا این حد برایشان جنجال ایجاد کرده اند، گله منداند واعتماد ندارند ونهایتاً فریب آن ها را نخواهند خورد. دربرابر وریانت های گوناگون امریکایی به شمول « ترامپ »، روس ها ازاین خوشبختی برخورداراند که درچنین شرایط سخت و بغرنج که مشخصه اساسی آن مانوردهی پیهم غربی ها در کادرسنجیده شده وهمآهنگ تهاجم و تجاوز است، رییس جمهور« ولادیمیرپوتین » و تیمی که حول او گردآمده است را که یکی ازنخبه ترین و کارآزموده ترین تیم هایی است که بتوان درروزگارماتصورکرد، باخود دارند. چنانچه پروفیسور«جان مرشایمر » درسال 2014 گفته بودکه اگر تلاش های پوتین و تیم همراهش در رهبری روسیه نبودند، امروز امریکایی ها، با هررییس جمهوری که می داشتند، روسیه رابه تمسخر می گرفتند.
بالاخره این ماه عسل روابط « غیرمترقبه » و ظاهراً مطبوع بین روسیه و امریکا که غیرمتعارف به نظر می رسد آیا شانس این را داردکه ادامه بیابد؟ اگراین وضع بتواند تا مدت زیادی دوام بیاورد، مسلماً حادثه خوش قدمی برای بشریت خواهد بود. بهرحال شاید بتوان فکر کرد که این « گرمی روابط »احتمالاً تا حل شدن نسبی مساله اوکرایین سخت جانی نشان بدهد. زیرا هردو طرف دراین مقطع به چنین فضایی در روابط خود نیازدارند.
در این ارتباط دیده شده است که اکثراً اتخاذ سیاست های نرم « ترامپ » درقبال روسیه را تغییرمسیرتوجه امریکا ازحوادث اوکرایین به سوی چین توجیه می کنند. به نظرمن چین و روسیه دردو مقام متفاوت ولی هریک دارای اهمیت کلیدی برای امریکا مطرح اند. تااکنون رودررویی امریکا باروسیه سهمگین تر و صریح تربوده و ازلحاظ ماهوی درتقابل بااهمیت ترقرارداشته است. تبلیغ درمورد این تغییرمسیربا هرنیتی که باشد چیزی نیست جزکمک به پرده پوشی شکست دراوکرایین و برجسته ساختن تصنعی و بیش ازحد واقعی رودررویی با چین. رودررویی با پکن که مسلماً برای امریکا بسیاربااهمیت است، چیزجدیدی نیست که باعث تغییرکلی سیاست امریکا شود؛ آنچه جدید است، تغییرتدریجی تناسب نیروها درجنگ اوکرایین است. رودررویی امریکا دراوکرایین یک مساله واقعی و حاضراست درحالیکه مساله چین برای امریکا درکادر یک روند درازمدت واتخاذ سیاست های ذوجوانب و بعضاً با ابعاد مجازی مطرح است، تناسب نیرو و روابط کنونی امریکا با روسیه دراوکرایین مساله روزاست درحالیکه رقابت با چین روبه آینده دارد و یک موضع گیری کلی (ولوهرقدرقاطع و با اهمیت) وابسته به تحول اوضاع است. به عبارت دیگر روابط امریکا و روسیه درزمینه اوکرایین مساله روزاست و تقابل باچین با ابعاد وسیع، دردرازمدت و با خطوط کلی، مبهم ونامشخص راباید مربوط به آینده ای دانست که هیچ کس قادرنیست ابعاد واقعی آن را ارایه بدهد.
واقعیت این است که موضع گیری های اخیردروجود تیم ترامپ درقبال اوکرایین نشان داد که امریکایی های اهل سیاست صرف نظراز اینکه چه قدر مواضع منطبق با انصاف وقانون وعدالت دارند، مردمان پراگماتیست هستند. « پسکال لوتز» (Pascal Lotaz) تحلیل گرجوان سویسی سایت « مطالعات بیطرفی» که درجاپان مستقراست و به طورپیهم با بزرگترین تحلیل گران دنیا که دررسانه های سراسری(Main Stream) فرصت اظهارنظرندارند، صحبت های بسیارجدی ژیوپولیتیک را راه اندازی می کند، می گوید که: « امریکایی ها شاگردان هوشیارمکیاول هستند ».
سیاست های جدید امریکا در وجود اقدامات تیم ترامپ یک باردیگراین واقعیت را برملا ساخت که وقتی قدرت های بزرگ درموردی تصمیم بگیرند، آن را باقاطعیت عملی می سازند وهمچنان تغییرات بزرگ همیشه باحوادث نمایشی بزرگ همراه است تابیشترموردتوجه وقناعت قراربگیرد. ماامروزمصداق این امررادروجودسیاست های ترامپ درقبال اوکرایین می بینیم.
درعرصه داخلی امریکا درقبال جنگ اوکرایین، تغییردراماتیک شیوه حکومت داری ترامپ که به اقدامات نیم بند متوسل نمی شود چونکه می داند که کارساز نیست، باعث نوعی ازسردرگمی درمیان بخشی ازارکان قدرت گردیده است. این سردرگمی به ویژه درسنا ودربخشی از رسانه های جریان اصلی به نظر می رسد. این هم ازتبعات این سیستم پرنیرو و پرشاخ و برگ است که دراثرعملکرد متقابل همه ارکان آن این معضله به زودی زایل وحل خواهد شد. اما مردمی که با اکثریت خود « ترامپ »را برگزیده است، ازخیزوجست وی لذت می برد.
اما درغرب جمعی، به ویژه درکادراتحادیه اروپا این همه سراسیمگی و یتیم نمایی ناشی ازغافلگیر شدن است. سردمداران اتحادیه اروپا با شنیدن طرح های ساده لوحانه « ترامپ » مبنی براینکه جنگ اوکرایین را درظرف24ساعت پایان خواهد داد، باابهام می نگریستند ودربرابر اقدامات« نگران کننده » کنونی آن ادای مقاومت نمودن رادرآورده اند. هم اکنون رسانه های جریان اصلی اروپا شیوه مخالفت با « ترامپ » را درپیش گرفته اند ولی عده دیگری چون «رژیس دوکستلنو » معتقداند که: ترامپ طبیعت امریکا را تغییرمی دهد.: امریکارازامپراطوری به جمهوریت می برد. بهرحال تفاوت نظرهای اروپایی ها درباره « ترامپ » به مثابه رییس جمهورکشوری که ازآن تبعیت رعیت واردارند، درسه دهه اخیرکم سابقه است. یکی ازآخرین ابداعات اروپااین است که می گویندترامپ مامور(اجنت) روس هااست. چنانچه ژنرال "میشل یاکوولف"که زمانی درمقامات عالیه رهبری پیمان ناتو از کشورفرانسه نماینده گی میکرد می گوید که : « ترامپ » مامور« پوتین » است ، ترامپ « ثروت خود را مدیون روس هااست.» حتا « ژاک اتالی» ازصهیونست های مشهورکه زمانی مشاورارشد « فرانسوا میتران» بود می گوید: « طوری که بر می آید ترامپ مامور روس است، من سندی ندارم ولی فکر می کنم که او مامور روس هااست.»
علیرغم اینکه « مرکل » زمانی گفته بود که آوردن اوکرایین درناتو به معنی اعلام جنگ با روسیه است، امروزه غرب جمعی به ویژه المانی ها عمدتاً به وسیله « بیربوک» وزیرخارجه المان خود را درایده « نه به مذاکرات، صلح ازطریق زور» زندانی ساخته اند.
نهایتاً امریکا درحال نجات دادن آخرین بقایای آبروی غرب جمعی در اوکرایین است در حالیکه این را عده ای از رهبران کم تجربه اروپایی نمی توانند درک کنند.
بعضی ها در اروپای غربی تغییرات دو ماه اخیرامریکا را بی ثباتی می نامند. احتمالاً این برداشت ناشی ازعدم درک دقیق ازعملکرد حکومت پنهان و قابلیت امریکا درعرصه مانوردهی عملیاتی درعرصه روابط بین المللی است.
باهمه این فاکتورها به ویژه موضع گیری های روشن انتقادی « جی. دی. ونس ، معاون ترامپ درکنفرانس امنیتی مونشن آیا اروپا دربرابرامریکا قرارمی گیرد؟ اگربه تجربه تاریخی بعد از فروپاشی شوروی تا اکنون مراجعه شود می بینیم که چنین امری ازناچیزترین شانس لازم برخوردارنخواهد بود.
رهبران اتحادیه اروپا که باشیوه عملکرد دایمی ارباب امریکایی عادت کرده اند، نمی توانستند تصورکنند که حکومت پنهان امریکا قادراست برای تطابق سیاست هایش با الزامات نوین با انعطاف وسیعی عمل کند وازآنجاییکه همین رهبران نوبه دوران رسیده اروپایی فقط با تبعیت از ارباب کلان تا اکنون بالاآمده اند ودرشکل دهی تصامیم استراتیژیک شریک نبوده اند، نمی توانستند این مانورها را دریابند. چنین مانورهایی فقط ازیک قدرت بزرگ و باتجربه برمی آید که اروپایی ها ازآن محروم بوده اند. دلیل اینکه چرااین رهبران درتصامیم استراتیژیک شریک نبوده اند هم روشن و ناشی ازتبعات نظم کهن جهانی است که امریکا به بهانه چتر اتومی خود رهبران اروپا را به انقیاد کشیده است. بناً از پایان جنگ جهانی دوم به این سو، عمدتاً رهبران اروپایی به استثنای چند رهبرکاریزماتیک چون « شارل دوگول»، « اولاف پالمه»، مقداری « ویلی برانت» ، زمانی هم « الدومورو » در چنبره سلطه مقتدرانه امریکا قرارداشته اند. وجود همین رهبران کاریزماتیک موجب آن شده بود تا بخشی ازکشورهای اروپایی درعرصه مسایل مهم بین المللی دارای سیاست و نظرمشخص خود باشند. این وضع موجب برخوردهای گاهی خونین هم میشد که مصداق آن رادرترور« اولاف پالمه »، قتل بسیارمشکوک « الدومورو» به وسیله « بریگادهای سرخ » و نقش سازمان های استخباراتی انگلوساکسون ها درآن و تقابل شجاعانه « ژنرال دوگول» با ناتو می توان جست. اما امروزچنین شخصیت هایی دراروپا وجود ندارد وهمه به اتباع گوش به فرمان و اجرا کننده اوامرحکومت پنهان امریکایی مبدل شده اند. به همین دلیل است که این رهبران درشکل دهی سیاست های حکومت پنهان شریک نیستند و زمانی که وقایعی مانند تغیرسیاست های امریکا درقبال معضله اوکرایین پیش می آید در فازاصلی قرارندارند. ازاینجا است که درمساله اوکرایین اتحادیه اروپا و« ترامپ » دردوفازمتفاوت ودرفاصله قراردارند. این فاصله مسلماً به طور اتوماتیک وبا سرعت رفع خواهدشد و رهبران اروپایی بعد از اینکه به کنه سیاست های بادار امریکایی پی ببرند، راه دیگری ندارند جز اینکه دوباره درصف بایستند و با امریکا به یک زبان سخن بگویند. اقدامات نمایشی چون گردهمآیی رهبران بخشی از اروپا درلندن( به اضافه ترکیه وکانادا) وطرح های بلندپروازانه « مکرون » درجهت به اصطلاح زیرچتر اتومی فرانسه قراردادن اتحادیه اروپا، که بی پایه واز دیدگاه بازدارنده گی هسته ای غیرعملی است، به زودی چون حبابی کم عمرخواهند ترکید. اینکه طرح هایی ازقبیل همین طرح نخست وزیربریتانیا و رییس جمهورفرانسه درمورد اوکرایین وبودجه800 ملیارد یورویی اتحادیه اروپا وموضع گیری های شرمنده و نیم صدایی آنها برعلیه « ترامپ »چه قدرفاقد پشتوانه عملی و دوراز واقعیت های امروزی است دراینجا قابل بحث نیست. با یک نظراندازی کلی به شیوه های عملکردسیاست های بین المللی « ترامپ » وتیمش دلیل عمده راشایدبتوان درسیاست های جدید حکومت پنهان امریکادیدکه قضیه اوکرایین درمرحله کنونی راکه به اندازه کافی زیروروشده وبه نتایج محتوم منجرمی شودبه مثابه یک آزمایش جدید درشرایط گذاردنیاازنظم تک قطبی به نظمی نوین درنظرمی گیردوازآنجاییکه دراین گذاربااهمیت تاریخی، اروپانقشی جز تاییدعمل امریکارانخواهدداشت، می خواهدبه تنهایی آزمایش کندکه مسلماً غرب جمعی بااستثنایات کوچک بالاجباربه آن خواهد پیوست وبالاخره سراسیمگی اتحادیه اروپافروخواهدخفت ورهبران شیفته به خوداروپایی چون « مکرون»، « اورسولافاندرلاین» ، نخست وزیران بریتانیا وپولند ومسوول سیاست خارجی اروپا با جمیعت یک میلیون وسه صدهزارنفری کشورش استونیا، همه درصف قرارخواهند گرفت. درحقیقت این یک دوران گذارمقطعی است و دوران های گذاراکثراً با درد و دشواری توام اند.
دربحبوحه مانورهای « ترامپ »رهبران بی تجربه اروپایی مانند « مکرون» وعده ای دیگرازفرستادن نیروبه اوکرایین دم می زنند، گذشته ازاینکه این لاف وگزاف چقدرغیرعملی وکودکانه است، مردمان این کشورها با چنین ایده هایی شدیداً مخالفت خواهند کرد. « پییر دوگول » نوه ژنرال « دوگول » می گوید که پدربزرگش به دفاع اروپایی اعتقاد نداشت، او گفت که المان ها، انگلیس ها، سویدنی ها و دیگران حاضرنخواهند شد ازفرانسه دفاع کنند. وجود یک ارتش اروپایی که دراوکرایین بجنگد یک فریب و دروغ است.
دراین ماجراگاهی وضع چنان مضحک می شود که خارج ازحد تصور برای بقیه مردمان جهان است. مثلاً نخست وزیردنمارک می گوید: « برقراری صلح دراوکرایین خطرناک ترازتداوم جنگ دراین کشور است. »
آنچه باقی می ماند، ایده مضحک وبسیاردوراز واقعیت به اصطلاح ضرورت نیروهای حافظ صلح برای اوکرایین درصورت آغازآتش بس است. با درنظرداشت تناسب های موجود جهانی و واقعیت های روی صحنه این ایده به اندازه ای درخلا و دوراز واقعیت مطرح شده است که باید گفت یک ایده جدی نیست. « لاوروف» ،«پسکوف » و« نبنزیا » دراین زمینه با قاطعیت جواب داده اند، اما اروپایی ها هنوزدرک نکرده اند. مطرح کننده گان این ایده باید بدانند که طرح نیروهای حافظ صلح برای کشورهایی است که ضعیف هستند ودرصورت تخلف ازجانب یک نیروی برترسرجای شان نشانده می شوند درحالیکه روسیه از بسی جهات نیرومندترین کشورجهان است؛ چه کسی میتواند در این صورت بین روسیه و اوکرایین داوری وبعداً اعمال زورنماید؟
بخشی ازرهبران اروپا با ترس ازعواقب سیاست های اخیر« ترامپ » درقبال جنگ اوکرایین یتیم نمایی نموده وکشورهای اروپایی را درمعرض خطرتهاجم بعدی روسیه تلقی می کنند. این موضع گیری یاعدم درک قاطع اوضاع ژیوپولیتیک دنیا به ویژه اروپاست یا اینکه باردیگربا اتکا بر واهیات، خواهان تداوم وحتا تشدید درگیری بین امریکا با روسیه هستند. همه میدانند که روسیه هیچ انگیزه و ضرورتی برای حمله به کشورهای اروپایی ندارد.
بقیه جهان ازورود مجدد آقای « ترامپ »به قصرسفید با دلهره ومقداری هم ناامیدی حوادث را تعقیب می کند. همین« بقیه جهان » عمیقاً نگران این امراست که اگر روزی سروکارآنها با امریکا باشد، چه خواهند کرد؟ چه روزگاری برآن ها تحمیل خواهد شد؟ دریک کلام امنیت روان « جامعه جهانی » (به معنی واقعی و وسیع آن)خود را درشرایط شکننده و نامطمینی احساس می کند ودرترس وخوف دایمی بسرمی برد که مباداسروکارش با این مست بدمست رقم بخورد. برخوردآقای « ترامپ » درقبال خاورمیانه وبه ویژه درمورد فلسطین و ایران بسیارنگران کننده است. به همان اندازه ای که امریکا یا حکومت پنهان آن با تدبیرو کاردانی می خواهند خود را ازمخمصه اوکرایین کمی کناربکشد، به همان اندازه درقبال بقیه جهان وعمدتاً آن بخشی ازجهان که توان رودررویی کامل با امریکا راندارند با تفرعن و زورگویی دقیقاً مانند گذشته ودرمواردی هم بالاترازآنچه تاکنون دیده شده است عمل می کند. باغزه وبقیه فلسطین ماننداینکه این انسان های زجرکشیده ورنج دیده ازنوع بشرنباشندبرخوردمی کند وبه رهبرایران پیام می دهدکه بیامذاکره کنیم تا چگونه تو را به انقیاد بکشانیم ورنه استخوانت را می شکنیم. می بینیم که با بقیه جهان سیاست حکومت پنهان مانند گذشته ولی باچاشنه « ترامپ » که عمدتاً قماربازانه و قلدرمآبانه است برخورد صورت می گیرد.
بهرحال درچنین وضعی، اولویت« اول امریکا » (به گفته همیشگی ترامپ) به احتمال قوی برهمه این تفاوت های سبک وشیوه کارسرپوش خواهد گذاشت وهمه هم وغم امریکا در وجود دموکرات ها وجمهوری خواهان تلاش درجهت حفظ تسلط جابرانه آن ها برمردمان جهان خواهد بود. دیده می شود که درعرصه ژیوپولیتیک جهانی دروجود جنگ اوکرایین، یک دوربازی ها روبه اتمام است. هضم این شکست برای بازنده میدان یعنی امریکا وغرب جمعی خالی ازدرد واندوه نیست و حتماً به فکر تلافی آن درمقیاس دیگری برخواهند آمد؛ همیشه چنین بوده است. امپریالیزم امریکا باقیافه ای نوین درمعرکه اوکرایین موضع میگیرد واحتمالاً برای تلافی این شکست درصحنه های دیگری چون غزه، ایران، یمن وغیره باشدت عمل بیشتروارد معرکه خواهد شد، چنانچه علایم آن را ازهمین اکنون درجهنم ازسرگیری تهاجم بربرمنشانه صهیونیست ها درغزه ودربمباران وحشیانه یمن می بینیم. گرچه درمورد ایران کارتجاوز آن قدرآسان هم نخواهد بود؛ تجاوزگران می دانند که قبل ازبریدن باید صدبار گَز(اندازه گیری)کنند.
ترامپ آمده است وبعد ازتوقف کوتاهی می رود ولی این سیاست جهانی ودقیقاً کنترول شده امریکا پابرجا خواهد ماند. باچنین وضعی است که بیداری امروز« جنوب جهانی » دربرابرغول امریکا وناتو قدعلم کرده و افتخارهمیشگی آن دردرجه اول به نام « ولادیمیرپوتین » و رهبری فدراسیون روسیه و بالاتراز همه به نام نامی سربازارتش روسیه (ارتش سرخ) درج تاریخ خواهدشد.
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۲۵ـ ۲۵۰۳
Copyright ©bamdaad 2025
سازمان ملل متحد تجاوزات جنسی سیستماتیک صهیونیستها بر فلسطینیان را افشا میکند
جنایات تکان دهنده ای که در برابرآن غرب سکوت مرگبار را اختیار کرده است !
کیت کلارنبرگ
گزارش کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد، خشونت جنسی سیستماتیک نیروهای اسراییلی علیه فلسطینیان را افشا می کند و آن را سیاستی عمدی با هدف سلب انسانیت و سرکوب توصیف می نماید که با مصوونیت گسترده و تأیید رسمی همراه است.
در ۱۳ مارچ، کمشنری عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد گزارشی هولناک منتشر کرد که با جزییات اغلب تهوع آور، نحوه استفاده نهاد صهیونیستی از «خشونت جنسی، باروری و سایر اشکال خشونت مبتنی بر جنسیت علیه فلسطینیان » را در مقیاس صنعتی از زمان آغاز نسل کشی غزه در اکتوبر ۲۰۲۳ افشا می کند. سازمان ملل متحد به این نتیجه می رسد که این اقدامات شنیع، جز اصلی « تلاش گسترده تر اسراییل برای تضعیف حق تعیین سرنوشت [فلسطینیان]» است، و ماهیت سیستماتیک آنها به طور واضح به تأیید رهبران نظامی و سیاسی تلآویو اشاره دارد.
این گزارش ثبت می کند که «خشونت جنسی و مبتنی بر جنسیت به هیچ وجه عنصر جدیدی در اشغال اسراییلی نیست.» با این حال، پس از ۷ اکتوبر، «افزایش شدیدی در خشونت جنسی علیه زنان و مردان فلسطینی» هم توسط نیروهای اشغالگر صهیونیستی (ZoF) و هم توسط شهرک نشینان رخ داده است. سازمان ملل متحد در جمع آوری شواهد حجیم و بسیار محکوم کننده این سواستفاده پست، با هیچ مانعی مواجه نشد. علاوه بر انبوه شهادت قربانیان و شاهدان، عاملان اغلب خود و همدستانشان را در حال ارتکاب آشکار این جنایات، به صورت تفننی، با دوربین ثبت می کردند.
اغلب، این تصاویر نفرتانگیز با افتخار در حسابهای شخصی رسانههای اجتماعی مجرمان منتشر می شد. این اقدامات به وفور گواه فرهنگ مصوونیت کامل است که در آن سربازان نیروهای اشغالگر صهیونیستی (ZoF) به معنای واقعی کلمه تجاوز و غارت می کنند. سازمان ملل متحد دریافت که « علیرغم انبوه شواهد شاهدان و دیجیتالی از ارتکاب جنایات توسط سربازان اسراییلی در غزه، هیچ تلاش معناداری از سوی اسراییل برای پاسخگو کردن عاملان صورت نگرفته است.» درخواستهای ارایه شده به تلآویو برای شفاف سازی در مورد تحقیقات مربوط به خشونت جنسی ارتکاب یافته توسط نیروهای اشغالگر نادیده گرفته شده است:
« کمیسیون هیچ مدرکی مبنی بر اینکه مقامات اسراییلی اقدامات موثری برای جلوگیری یا توقف اعمال خشونت جنسی یا شناسایی و مجازات عاملان انجام داده باشند، مشاهده نکرده است.»
در مقابل، سازمان ملل متحد اظهارات متعددی از مقامات نهاد صهیونیستی را ثبت کرد که به طور فعال از شبهنظامیان ZoF متهم به جرایم جنسی حمایت میکنند و «تجاوز و سایر اشکال خشونت جنسی» علیه فلسطینیان، به ویژه بازداشتشده گان را «مشروعیت میبخشند». این که حاکمان اسراییل از حملات با بار جنسی علیه فلسطینیان حمایت میکنند، با حمله عمدی ZoF به یک مرکز حقوق زنان در غزه، در اواسط نوامبر ۲۰۲۳، بیشتر تقویت میشود. سازمان ملل متحد به «بعد جنسیتی آشکار» این حمله اشاره کرد، جایی که سربازان توهینهای جنسیتی عمیقاً زننده و توهینآمیز علیه زنان فلسطینی را به زبان عبری روی دیوارهای داخلی ساختمان نقاشی کردند.
در بیرون، تانکهای ZoF طبقه پنجم ساختمان را، که پناهگاهی برای زنان و خانوادهها بود، دقیقاً بمباران کردند. آن منطقه «به طور کامل ویران شد»، اما بقیه ساختمان «سالم باقی ماند». خوشبختانه، محل و مناطق اطراف آن قبل از حمله تخلیه شده بود، به این معنی که کسی آسیب ندید. کمیسیون «هیچ توجیه نظامی» برای هدف قرار دادن این مرکز توسط ZoF پیدا نکرد. با این حال، از دیدگاه نهاد صهیونیستی، بدون شک هدف نظامی بسیار خاصی را دنبال می کرد.
در مجموع، نتیجه گیریهای کمیسیون به طور اجتنابناپذیری به این واقعیت اشاره دارد که جنسیت و جنسیت اکنون میدان های نبرد کلیدی و اختصاصی در محو دایمی فلسطینیان توسط اسراییل هستند، در حالی که سواستفاده جنسی، تجاوز و آسیبهای جسمی و روانی ناشی از آن، سلاح های تثبیتشده و صیقل یافته در زرادخانه نظامی شیطانی نهاد صهیونیستی هستند. به طور جدی، با توجه به تمایل تلآویو به صادرات ابزار و روشهای سرکوب و کشتار جمعی خود به خارج از کشور، پیامدهای این تحول هولناک در جنگ مدرن می تواند جهانی باشد.
«ابزارهای خارجی»
گزارش کمیسیون سازمان ملل متحد شامل پنج بخش جداگانه در مورد تسلیح سواستفاده جنسی توسط نهاد صهیونیستی است، « آزار جنسی و شرمساری عمومی زنان فلسطینی»، «فیلم برداری و عکسبرداری از اقدامات خشونت جنسی علیه مردان و پسران در هنگام دستگیری»، « « خشونت جنسی در عملیات زمینی از جمله در ایستهای بازرسی و تخلیهها»، « خشونت جنسی، باروری و سایر خشونتهای مبتنی بر جنسیت در بازداشت»، «خشونت جنسی و مبتنی بر جنسیت توسط شهرک نشینان و سایر غیرنظامیان». هر کدام مملو از توصیفات منزجرکننده و شهادتهای تهوع آور هستند.
اخبار مرتبط
در حالی که رده بندی حلقههای جهنم کاری مبتذل است، بخش مربوط به خشونت جنسی علیه بازداشت شده گان زن و مرد فلسطینی برای بررسی بسیار حیاتی است. مقیاس محض سواستفاده های مستند شده و ثبات روایتهای ارایه شده توسط قربانیان زندانی در بیش از ۱۰ بازداشتگاه نظامی اسراییلی، به این معنی است که نمی توان به طور موجه استدلال کرد که این وحشی گری انحرافی است یا قابل انتساب به شبه نظامیان یا واحدهای «سرکش» ZoF است. این فقط می تواند یک سیاست عمدی و مصمم باشد که در بالاترین سطوح امضا و هدایت شده است.
کمیسیون سازمان ملل متحد دریافت که از ۷ اکتوبر ۲۰۲۳ تا جون ۲۰۲۴، حداقل ۱۴۰۰۰ فلسطینی در غزه و کرانه باختری ( از جمله صدها زن ) توسط نیروهای اشغالگر صهیونیستی (ZoF) زندانی شدهاند. بسیاری از آنها از دلایل زندانی شدن خود مطلع نشدند. در موارد پی در پی، « خشونت جنسی به عنوان ابزاری برای مجازات و ارعاب از لحظه دستگیری و در طول بازداشت، از جمله در بازجویی ها و بازرسی ها، مورد استفاده قرار گرفت:
« به نظر می رسد اعمال خشونت جنسی… با نفرت شدید نسبت به مردم فلسطین و تمایل به سلب انسانیت و مجازات آنها انگیزه گرفته است… برهنه کردن اجباری، با هدف تحقیر و خوار کردن قربانیان در مقابل سربازان و سایر بازداشت شده گان، به طور مکرر مورد استفاده قرار می گرفت… بازداشتشده گان مرد گزارش دادند که پرسنل ZoF اندام تناسلی آنها را کتک زده، لگد زده، کشیده یا فشار دادهاند، اغلب در حالی که برهنه بودهاند… در برخی موارد، از اشیایی مانند فلزیابها و باتوم ها برای ضرب و شتم آنها در حالی که برهنه بودهاند، استفاده شده است.»
کمیسیون تجاوز و آزار جنسی گسترده بازداشت شده گان مرد را مستند کرد، « از جمله استفاده از پروب الکتریکی برای ایجاد سوختگی در مقعد، و وارد کردن اشیایی مانند انگشتان، چوب، دسته جارو و سبزیجات به مقعد و راست روده». یک قربانی از سقف آویزان شد به طوری که فقط انگشتان پایش با یک صندلی زیر او تماس داشت و ساعتها با ابزار مورد ضرب و شتم قرار گرفت. در طول این آزار، یک «میله فلزی» حدود ۲۰ بار به آلت تناسلی او وارد شد تا اینکه شروع به خونریزی کرد و سپس بیهوش شد.
کمیسیون تشخیص داده است که بازداشتشده گان به طور معمول در معرض آزار و اذیت جنسی قرار می گرفتند و تهدید به آزار و تجاوز جنسی به بازداشتشده گان یا اعضای خانواده زن آنها می شد. کمیسیون اطلاعاتی دریافت کرد مبنی بر اینکه بازداشتشده گان مجبور به درآوردن لباس و دراز کشیدن روی هم شدهاند، در حالی که مورد آزار کلامی قرار گرفته و مجبور به نفرین مادران خود شده اند. اگر از دستورات اطاعت نمی کردند، مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند.
بازداشتشده گان زن نیز در معرض آزار و اذیت جنسی، حمله، تجاوز و تهدید به جان خود قرار گرفتند. یک زن توسط یک سرباز ZoF تهدید شد که او را می کشد و فرزندانش را می سوزاند و پرسید: «چطور می خواهید به شما تجاوز کنیم؟ یکی یکی یا همه با هم؟». دیگری در مقابل شوهرش تهدید به آزار جنسی شد، قبل از اینکه سربازان به صورت او تف کنند و او را تا حد بیهوشی کتک بزنند. چندین زن فلسطینی رنج تحقیرآمیز وارد کردن «ابزارهای خارجی» به واژن یا راستروده خود را متحمل شدند.
علاوه بر این، بازداشت شده گان زن « بازرسی های بدنی مکرر، طولانی و تهاجمی، هم قبل و هم بعد از بازجویی ها» را تحمل کردند. یک زن فلسطینی در طول چهار روز بازداشت خود، هر سه ساعت یک بار در سلول خود بازرسی بدنی شد، «حتا با وجود اینکه در دوران قاعده گی بود.» زنان به طور منظم مجبور می شدند تمام لباسهای خود، از جمله حجاب را، در مقابل سربازان مرد و زن ZoF درآورند. ضرب و شتم و آزار و اذیت، در حالی که با توهینهای رکیک و الفاظ جنسی مانند «فاحشه» بمباران می شدند، نیز رایج بود.
«بی عدالتی وحشتناک »
در جولای ۲۰۲۴، ۱۰ سرباز ZoF پس از اینکه یک بازداشت شده مرد فلسطینی را به چنان خشونت جنسی شدیدی مورد آزار قرار دادند که نیاز به جراحی فوری پیدا کرد، دستگیر شدند. کمیسیون دریافت که این به هیچ وجه یک حادثه منفرد از ۷ اکتوبر به بعد نبوده است، اما تا به امروز تنها موردی است که شکنجه گران یک قربانی با عواقب سواستفاده غیرقابل تصور خود مواجه شدهاند. با این حال، سازمان ملل متحد به این پرونده زشت به عنوان « نمونه ای گویا از فرهنگ مصوونیت» رایج در دستگاه نظامی و امنیتی نهاد صهیونیستی اشاره میکند:
« پنج سرباز ظرف چند روز بدون اتهام آزاد شدند و پنج نفر دیگر در حبس خانگی قرار گرفتند. در سپتامبر ۲۰۲۴، یک دادگاه نظامی شرایط حبس خانگی آنها را کاهش داد و الزام همراهی آنها با یک ناظر در طول حبس خانگی شبانه را حذف کرد و به آنها اجازه داد در طول تعطیلات درخواست آزادی ارایه دهند.»
یک کیفرخواست منتشر شده شرح می دهد که چگونه پنج سرباز متهم به سلول مرد در بازداشتگاه سده تیمان حمله کردند، او را با دنده لت و کوب کردند و با شوکر برقی به سر او ضربه زدند، قبل از اینکه به زور یک دنده را در دهان او فرو کنند، همه اینها در حالی که او را با یک سگ تهدید می کردند. او همچنین با یک شی تیز در راست روده خود ضربه خورد. این حمله باعث شکستگی چند دنده، سوراخ شدن ریه و سایر جراحات خطرناک در این فلسطینی شد.
در این گزارش ذکر نشده است که دستگیری اولیه ۱۰ سرباز ZoF مسوول این بربریت وحشتناک، خشم شهروندان اسراییلی را برانگیخت و منجر به اعتراضات گسترده ای برای آزادی آنها شد. با این وجود، کمیسیون ثبت کرد که چگونه چندین مقام ارشد نهاد صهیونیستی از دستگیری سربازان ابراز خشم کردند. بزالل اسموتریچ، وزیر مالیه، گفت که آنها « بیعدالتی وحشتناکی » را متحمل شدهاند. ایتامار بن گویر، وزیر امنیت ملی، اظهار داشت که «شرم آور» است که « بهترین قهرمانان» تلآویو در معرض چنین «آزار و اذیت شیطانی» قرار گرفته اند.
رسانههای غربی در مورد این حمایت آشکار از تجاوز جنسی به عنوان ابزاری برای ترور، سکوت مرگباری را حفظ کردند. یافتههای نگران کننده کمیسیون سازمان ملل متحد نیز با گوشهای ناشنوای جریان اصلی روبرو شده است. طبق معمول، رسانههای خبری و عروسک گردانان غربی نهاد صهیونیستی، با سکوت خود همدست هستند ، و دقیقاً همین سکوت است که فرهنگ مصوونیت ZoF را تشویق و محافظت می کند. در نتیجه، می توان انتظار داشت که «افزایش شدید خشونت جنسی علیه زنان و مردان فلسطینی» در آینده فقط افزایش یابد./جنوب جهانی
منبع تصویر : نور نیوز
بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۲۵ـ ۲۳۰۳
Copyright ©bamdaad 2025
کنگره ملی خلق در پکن برگزار شد
روابط بین روسیه و چین «بالغ، مقاوم و پایدار» است و تحت تأثیر «طرف ثالث» قرار نخواهد گرفت!
یورگ کرونایر
با وجود موفقیتهای مهمی که چین در سال گذشته به دست آورد، درسال آینده همچنان مواردی برای بهبود وجود دارد. لی کیانگ، صدراعظم چین، در گزارش کاری دولت چین که در نشست سالانه کنگره ملی خلق (۵ تا ۱۱ مارچ در پکن) ارایه کرد، در این مورد تردیدی باقی نگذاشت. او به ویژه به اقتصاد چین اشاره کرد، نه چندان به پیشرفتهای فناوری، چرا که جمهوری خلق چین اخیراً با ارایه یک مدل هوش مصنوعی جدید توسط شرکت DeepSeek به یک موفقیت مهم دست یافته است که نشان میدهد ایالات متحده با تحریم های روزافزون خود نمی تواند صنعت فناوری پیشرفته چین را از دور خارج کند. لی تایید کرد که این صنعت باید در سال ۲۰۲۵ ترسایی نیز با سرعت بالایی به توسعه خود ادامه دهد، به همین دلیل، دولت قصد دارد استفاده از هوش مصنوعی را، برای مثال در موترهای برقی یا رباتها، ترویج کند. همانطور که نشست کنگره ملی خلق بار دیگر نشان داد، پکن همچنان در تلاش است تا در توسعه فناوری به اوج جهانی برسد.
لی توضیح داد که آنچه باید تغییر کند، عمدتاً مصرف است. مهم ترین دلیل اقتصادی این امر این است که در دوران جنگهای تجاری به شدت تشدید شده، رشد مبتنی بر صادرات دیگر قابل اطمینان نیست. جمهوری خلق چین سالهاست که قصد دارد اقتصاد داخلی خود را به طور جامع تقویت کند تا در اسرع وقت از تمام عدم قطعیتهای چرخههای خارجی ( تجارت خارجی، سرمایه گذاری خارجی) مستقل شود. لی اذعان کرد که تا اکنون نتوانسته اند مصرف را به اندازه کافی تقویت کنند، این مصرف هنوز بسیار عقب تر از آن چیزیست که از نظر اقتصادی ضروری و به طور کلی مطلوب است. پکن اکنون قصد دارد برای تحریک نهایی مصرف، انواع اقدامات را تامین مالی کند و برای این منظور، هزینههای دولتی را ۶.۹ درصد افزایش دهد. برای تأمین بودجه کافی، بدهی از حدود ۳ درصد به حدود ۴ درصد تولید ناخالص داخلی افزایش خواهد یافت. در مجموع، هدف این است که در سال جاری نیز به رشد حدود ۵ درصد دست یافت.
اگرچه این هدف مطمیناً آسان نیست، اما از نظر سیاست خارجی، دوران های دشوارتری در انتظار جمهوری خلق چین است. وانگ یی، وزیر امور خارجه، که طبق معمول به مهم ترین مسایل در یک کنفرانس مطبوعاتی مفصل پرداخت، با اشاره به سیاستهای امریکا در دوره ترامپ، نسبت به « بازگشت به قانون جنگل » هشدار داد. او تاکید کرد که چین، به ویژه با در نظرگرفتن این موضوع، همکاری خود را با جنوب جهانی گسترش خواهد داد، که در تمام تلاشها برای « ایجاد ثبات در جهان » نقشی «کلیدی » ایفا می کند. با توجه به تلاش دولت ترامپ برای سوق دادن مسکو به سمت واشنگتن، یعنی دور کردن آن از پکن، وانگ اظهار داشت که روابط بین روسیه و چین « بالغ، مقاوم و پایدار» است، و تحت تأثیر «طرف ثالث» قرار نخواهد گرفت. در مورد تایوان، وزیر امور خارجه با صدای بلند و واضح اعلام کرد که پکن بدون شک « به اتحاد مجدد دست خواهد یافت». با این حال، او همچنین برای «توسعه صلح آمیز روابط بین دو طرف تنگه تایوان» تبلیغ کرد. ترس برخی در تایپه از اینکه ممکن است مانند کیف توسط ترامپ رها شوند، احتمال اینکه دولت جزیره به همکاری قوی تر با پکن تن دهد را افزایش می دهد.
و اگر اینطور نشود؟ اگر درگیری با ایالات متحده، چه در تایوان و چه در جای دیگر، به درگیری مسلحانه منجر شود، چه؟ شی جین پینگ، رییس جمهور، در جلسهای با هیات ارتش آزادی بخش خلق در حاشیه نشست سالانه، اظهار داشت که هم در توسعه و هم در استفاده از سلاح ها، بیش از هر زمان دیگری باید از « فناوری پیشرفته» استفاده کرد. این موضوع، از جمله، به استفاده نظامی از هوش مصنوعی اشاره داشت. شی اظهار داشت که نیروهای مسلح و صنایع تسلیحاتی تنها در صورتی می توانند تمام پتانسیل خود را به نمایش بگذارند که موفق به از بین بردن فساد شوند، و درست است: فساد هزینه بر است و توسعه را کند می کند. دولت به مبارزه با فساد ادامه خواهد داد، از جمله برای اینکه در درگیری بزرگ جهانی با غرب حرفی برای گفتن داشته باشد.
بامداد ـ سیاسی ـ ۷/ ۲۵ـ ۲۳۰۳
Copyright ©bamdaad 2025
آیا صلح در اوکرایین ممکن است ؟
ویجی پراشاد
تمام این مساله به یک بنبست تبدیل شده است. نمایش سیاسی در دفتر بیضی شکل کاخ سفید مجموعه ای از واکنش های قابل پیشبینی را در سراسر جهان برانگیخت. برخی از واکنش ها شامل خشم از رفتار بی ادبانه رییس جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، و احساس شرمنده گی برای رییس جمهور اوکرایین، ولودیمیر زلنسکی، بودند. سپس، شکست رییس جمهور فرانسه، امانویل مکرون، در دستیابی به توافق اروپایی با کیر استارمر، صدراعظم بریتانیا، و زلنسکی، بن بستهای مطلقی را که این جنگ فرسایشی در اوکرایین با آن روبروست، آشکار کرد. پرسشی که از این بحث ها برمی آید، ساده است:
آیا راهی برای خروج از این جنگ وجود دارد؟
جنگی دایمی:
اگر هدف زلنسکی و شرکای اروپایی اش از جنگ، تضعیف روسیه یا سرنگونی دولت ولادیمیر پوتین باشد، این جنگ ممکن است تا ابد ادامه یابد یا به سرعت به سناریویی خطرناک و هسته ای تبدیل شود. نظرسنجیهای افکارعمومی در روسیه نشان میدهند که محبوبیت پوتین به ۸۷ درصد رسیده است. این رقم، به هر شکلی که محاسبه شود، بسیار بالاتر از میزان محبوبیت مکرون در فرانسه است. بعید به نظر می رسد که روسیه( که اقتصاد آن در طول جنگ مقاومت کرده است) در صورت ادامه درگیریها، دچار ضعف شود.
در مقابل، شواهد نشان می دهند که اقتصاد اروپا درگیر تورم ناشی از جنگ است که هنوز کاهش نیافته است. مکرون هشدار داده که در صورت ادامه جنگ، کشورهای اروپایی مجبور خواهند شد هزینههای نظامی خود را به ۳ یا ۳،۵ درصد تولید ناخالص داخلی افزایش دهند. این وضعیت، سطح زنده گی اکثر مردم اروپا را بیش از پیش پایین خواهد آورد.
آیا جوانان کارگر اروپایی حاضر خواهند شد در جبهه خطرناک اوکرایین بجنگند، آن هم برای هدفی (تضعیف روسیه) که غیرممکن به نظر می رسد؟ احتمالاً خیر. مساله دردناک دیگر این است که طبقه متوسط اوکرایین به اروپا فرار می کند، در حالی که از کارگران اروپایی خواسته می شود که برای دفاع از آن کشور به جنگ بروند.
جنگی دایمی باعث تلفات غیرضروری در اوکرایین و یک بحران اقتصادی پایدار در اروپا خواهد شد. علاوه بر این، ایالات متحده نیز حاضر نخواهد شد تا ابد حمایت مالی و نظامی از چنین جنگی را ادامه دهد، و این امر باعث خواهد شد که هرگونه تعهد بلند مدت اروپا به اوکرایین فروبپاشد.
راه حل کوریایی:
اگر اوکرایین و روسیه حاضر نباشند به سمت یک آتشبس و سپس راه حل مذاکره شده (که شامل تضمینهای امنیتی برای همه طرفها باشد) حرکت کنند، این احتمال وجود دارد که خط مقدم فعلی( که از شمال تا شرق اوکرایین امتداد دارد)به یک منطقه غیرنظامی دایمی (DMZ) تبدیل شود. در این سناریو، اوکرایین برای همیشه به دو بخش تقسیم خواهد شد و منابع هنگفتی را صرف حفظ یک خط مقدم دایمی خواهد کرد. این محتمل ترین سناریوست، هرچند که ممکن است اروپاییها آن را غیرقابل قبول بدانند، زیرا ایجاد «یک کوریا» در اروپا برای آنها خوشایند نخواهد بود.
ارتش کوریای جنوبی حدود ۶۰۰ هزار سرباز را در طول مدار ۳۸م نگه می دارد، در حالی که حدود ۳۰ هزار سرباز امریکایی نیز در این منطقه مستقر هستند. شرایط در کوریای شمالی نیز مشابه است. سالانه میلیاردها دلار برای نظارت و لوژیستیک این منطقه حدوداً ۲۳۰۰ کیلومترمربعی که از نظر اقتصادی بلااستفاده است، هزینه می شود.
برای اوکرایین، اروپا باید برای همیشه مصارف این مدل «کوریایی» را تأمین کند . همان گونه که ایالات متحده از کوریا جنوبی حمایت مالی و امنیتی می کند و چین نیز نقشی مشابه برای کوریا شمالی ایفا میکند.
یک کنسرسیوم امنیتی:
«فرایند هلسینکی» که در دهه ۱۹۷۰ برای مذاکره بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد و به ایجاد سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) انجامید، در جنگ اوکرایین تقریباً هیچ نقشی برای ایجاد صلح ایفا نکرده است.
تنها میانجیهایی که اجازهی مذاکره دربارهی جنگ اوکرایین را از جانب زلنسکی داشتهاند، ایالات متحده، رهبران اروپای غربی، اتحادیهی اروپا و ناتو بودهاند. کشورهای اروپای شرقی (بهجز آنهایی که عضو ناتو و اتحادیهی اروپا هستند) یا ساکت ماندهاند یا نظرات شان نادیده گرفته شده است. اما همین کشورهای اروپای شرقی هستند که مستقیماً با روسیه مرز مشترک دارند و همین کشورها هستند که بیش از همه نیازمند یک کنسرسیوم امنیتی مشترک با روسیه و تضمینهای متقابل هستند.
کشورهایی که با غرب روسیه مرز مشترک دارند، عبارتاند از:
(از شمال به جنوب) ناروی، فینلاند، استونیا، لتونیا، بلاروس، اوکرایین، گرجستان و آذربایجان. (لیتوانی و پولند نیز با استان کالینینگراد، منطقه ی برون بومی روسیه در دریای بالتیک، مرز دارند).
از این هشت کشور، سه کشور (فینلاند، استونیا و لتونیا) عضو ناتو و اتحادیه اروپا هستند، در حالی که ناروی عضو ناتو است، اما در اتحادیه اروپا نیست.
آیا امکان دارد این هشت کشور کنفرانسی را با روسیه برگزار کنند تا درباره مسایل امنیتی گسترده تر مذاکره کنند، به جای این که صرفاً بر اوکرایین متمرکز شوند؟
در دهه ۱۹۸۰، اولاف پالمه، صدراعظم سویدن، ریاست کمیسیون مستقل خلع سلاح و امنیت را برعهده داشت. گزارش این کمیسیون در سال ۱۹۸۲ ترسایی با عنوان «امنیت مشترک: برنامهای برای خلع سلاح» بیان می کرد که « وظیفهی دیپلوماسی این است که درگیری ها را محدود، تقسیم و کوچک کند، نه این که آنها را گسترش دهد و انباشته کند.»
به عبارت دیگر، همه مشکلات را نمی توان به طور همزمان حل کرد.
آتش بس، به خودی خود ارزشمند است. باید مسایل را ازهم تفکیک کرد و ابتدا بر حل آن هایی که ساده تر هستند تمرکز کرد تا اعتماد ایجاد شود. اگر تمام مشکلات را در یک مساله بزرگ خلاصه کنیم، حل آن غیرممکن خواهد شد.
همسایگان روسیه نمی توانند جغرافیای خود را تغییر دهند. اوکرایین را نمی توان به فرانسه منتقل کرد. این کشور باید کنار روسیه باقی بماند. بنابر این، این کشورها باید راهی برای ایجاد اعتماد متقابل پیدا کنند.
نخستین گام این است که ادعای «عدم اعتماد به همسایه» را کنار بگذاریم. اتحادیه اروپا و ناتو بدون حمایت کامل نظامی امریکا نمی توانند روسیه را به زانو درآورند.
اگر یکی از کشورهای هممرز با روسیه پیشنهاد ایجاد یک کنسرسیوم امنیتی را بدهد و تضمینهایی از ناتو برای عدم گسترش بیشتر به شرق و از روسیه برای عقب نشینی نیروهای نظامی اش از مناطق مرزی گرفته شود، این گامی در جهت کاهش تنشها خواهد بود.
هرگونه کاهش تنش، به نفع بشریت است. اگر چنین توافقی به صلح در اوکرایین منجر شود، بسیار بهتر از باقیماندن این جنگ به عنوان زخمی دایمی در اروپا خواهد بود.
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۵ـ ۱۷۰۳
Copyright ©bamdaad 2025