اخراج دسته‌ جمعی مهاجرین افغان از ایران:

بحران انسانی در سایه نقض حقوق بین‌الملل و حق آموزش

 

هایده صدیقی

 

مقدمه

در ماه‌ های اخیر، جمهوری اسلامی ایران اقدام به اخراج گسترده و دسته ‌جمعی هزاران مهاجر افغان کرده است. این روند در شرایطی صورت می ‌گیرد که افغانستان تحت حاکمیت طالبان با بحران‌ های شدید سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی روبروست و شمار زیادی از شهروندان آن، به‌ ویژه زنان و کودکان، برای حفظ جان، آزادی و حق آموزش، به کشورهای همسایه از جمله ایران پناه آورده‌ اند.

این مقاله با هدف تحلیل جامع و علمی این بحران، به بررسی آن درسه بٌعد اصلی می‌ پردازد:

نخست: تعهدات بین‌المللی ایران از منظر حقوق پناهندگی و حقوق بشر،

دوم : ریشه‌های مهاجرت اجباری و نقش ساختار سیاسی طالبان در آن،

سوم :  پیامد های اخراج مهاجرین بر حق آموزش، به‌ ویژه آموزش دختران افغان.

۱ـ  زمینه ‌شناسی مهاجرت اجباری و نقش نظام طالبان

سقوط دولت جمهوری اسلامی افغانستان در اگست ۲۰۲۱ و تسلط طالبان، نقطه عطفی در تاریخ مهاجرت اجباری افغان‌ها به شمار می ‌رود. نظام طالبان با تحمیل سیاست‌های واپس ‌گرایانه، موجب گسترش فقر، ناامنی و نقض سیستماتیک حقوق بشر شده است. مهم ‌ترین عوامل موثر بر مهاجرت اجباری افغان‌ ها عبارت‌اند از:

۱.۱ـ  سرکوب حقوق زنان و دختران

طالبان آموزش دختران را بالاتر از صنف ششم ممنوع کرده و محدودیت‌های شدید اجتماعی و شغلی بر زنان اعمال نموده‌اند. این محدودیت‌ها خانواده‌ های بسیاری را ناگزیر به ترک کشور برای حفظ حق آموزش فرزندان ‌شان کرده است.

۱.۲ـ  ناامنی و خشونت ساختاری

سرکوب مخالفان سیاسی، هدف‌ گیری اقلیت ‌های قومی و مذهبی، عدم حاکمیت قانون و نبود امنیت عمومی، مهاجرت را به تنها راه نجات بسیاری از افغان‌ها تبدیل کرده است.

۱.۳ـ  فروپاشی اقتصادی

با قطع کمک‌های بین‌المللی و اعمال تحریم‌ ها، اقتصاد افغانستان به مرز فروپاشی رسیده است. فقر گسترده، بیکاری و گرسنگی، محرک‌های اصلی مهاجرت به‌ شمار می‌ روند.

۱.۴ـ  تهدید اقلیت‌ها

اقلیت‌هایی در افغانستان با خطر آزار سیستماتیک مواجه‌ اند. ترس از پاک‌ سازی قومی یا مذهبی، دلیل مهاجرت بسیاری از آنان است.

با توجه به این عوامل، مهاجرت افغان‌ها به ایران بیشتر از آنکه اقتصادی باشد، جنبه انسانی و پناهندگی دارد و مشمول اصول حقوق بین‌الملل بشر‌دوستانه و پناهندگی است. 

۲ـ  تحلیل حقوقی اقدام ایران بر اساس تعهدات بین‌المللی 

۲.۱ـ  اصل عدم بازگشت اجباری (Non-refoulement)

طبق پروتوکول ۱۹۶۷ الحاقی به کنوانسیون ۱۹۵۱ مربوط به وضعیت پناهندگان، ایران ملزم به رعایت اصل عدم بازگشت اجباری است. این اصل که یکی از ارکان بنیادین حقوق بین‌الملل پناهندگان است، دولت‌ها را از بازگرداندن افرادی که در معرض خطر شکنجه، تعقیب یا آسیب جدی قرار دارند، منع می ‌کند. اخراج مهاجرین افغان به افغانستان تحت حاکمیت طالبان، نقض آشکار این اصل به ‌شمار می ‌رود.

۲.۲ـ ممنوعیت اخراج جمعی

بر اساس ماده ۱۳ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی  (ICCPR)، اخراج افراد خارجی باید براساس رسیدگی قضایی و بررسی فردی انجام شود. اخراج دسته ‌جمعی بدون دادرسی منصفانه، ناقض این ماده و مغایر با اصول عدالت است.

۲.۳ـ  ممنوعیت رفتار غیرانسانی

ماده  هفتم  (ICCPR)هرگونه رفتارغیرانسانی، تحقیرآمیزیا شکنجه را ممنوع می ‌داند. گزارش‌های مستند نشان می ‌دهند که بسیاری از مهاجرین در فرایند اخراج تحت فشارهای روانی، ضرب ‌وشتم، بازداشت خودسرانه و شرایط غیربهداشتی قرارگرفته‌اند ، که این موارد نقض جدی تعهدات حقوق بشری ایران است.

۲.۴ـ  نقض حقوق کودک

ایران عضو کنوانسیون حقوق کودک (CRC) است که بر حفاظت از منافع عالیه کودک، از جمله حق آموزش، امنیت و رشد سالم تأکید دارد. اخراج اجباری کودکان مهاجر بدون ارزیابی وضعیت آنان و بدون تضمین جایگزین مناسب، نقض تعهدات ایران در چارچوب CRC محسوب می‌شود. 

۳ ـ پیامد های آموزشی اخراج مهاجرین، تمرکز بر وضعیت دختران 

اخراج اجباری مهاجرین افغان، به‌ ویژه زنان و کودکان، تأثیرات ویرانگری بر حق آموزش داشته است. ایران تا پیش از اخراج‌ ها، میزبان صدها هزار کودک مهاجر افغان بود که در مدارس دولتی و غیردولتی تحصیل می ‌کردند.

۳.۱ـ  قطع حق آموزش دختران

در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، آموزش دختران بالاتر از صنف ششم ممنوع است. بازگرداندن دختران مهاجر به چنین ساختاری، عملاً به‌ معنای محرومیت کامل آنان از آموزش و نقض صریح ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۲۸ کنوانسیون حقوق کودک است.

۳.۲ـ  پیامدهای اجتماعی و روانی

محرومیت از آموزش، کودکان را در معرض پدیده‌هایی همچون کارکودک، ازدواج زودهنگام، فقر پایدار و افسردگی قرار می‌ دهد. این امر نه ‌تنها بر رشد فردی تأثیر منفی دارد، بلکه تهدیدی جدی برای توسعه پایدار و آینده افغانستان و منطقه محسوب می‌ شود.

۳.۳ـ  نابرابری جنسیتی فزاینده

اخراج مهاجرین دختر از فضای آموزشی نسبتاً امن ایران و بازگرداندن آنان به نظام تبعیض‌آمیز طالبان، شکاف جنسیتی در دسترسی به آموزش را عمیق ‌تر می ‌کند و فرصت‌های اجتماعی آنان را به شدت کاهش می ‌دهد.

۴ـ  ابعاد سیاسی پنهان در سیاست اخراج ایران

درتحلیل‌ های سیاسی، این پرسش مطرح است که آیا سیاست اخراج تنها تصمیمی در راستای مدیریت امنیت مرزی است یا بخشی از راهبرد فشار بر طالبان؟

برخی تحلیل‌ گران معتقد اند که ایران با استفاده از کارت مهاجرین افغان، در تلاش است تا توازن قدرت در روابط منطقه ‌ای را تغییر دهد یا طالبان را به پذیرش برخی امتیازات وادار کند. با این حال، چنین سیاست‌هایی، قربانیان بی ‌دفاع را درمعرض سرکوب بیشتر قرار می ‌دهند و موجب انتقاد گسترده از ایران در سطح بین‌المللی می‌ گردند.

نتیجه‌ گیری

اخراج گسترده مهاجرین افغان از ایران، نقض صریح اصول بنیادین حقوق بین‌الملل و اقدامی غیراخلاقی در قبال یکی از آسیب‌ پذیرترین گروه‌های انسانی است. در شرایطی که میلیون‌ها زن و کودک افغان از حق آموزش، امنیت و کرامت انسانی محروم‌ اند، کشورهای میزبان از جمله ایران، مسوولیت اخلاقی، انسانی و حقوقی دارند تا از اخراج‌ های غیرقانونی پرهیز کرده و چارچوب‌های حمایتی تقویت گردد. 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۵ـ ‍۱۵۰۷   

Copyright ©bamdaad 2025

 

 فراخوان کنفرانس اروپایی حزب آبادی افغانستان  

 

   

خطاب به: 

تشکل‌ های سیاسی، نهادهای مدنی، احزاب ملی دموکراتیک و عدالت ‌خواه، اتحادیه‌ ها، سازمان‌ های اجتماعی زنان و جوانان و شخصیت‌های مستقل، عدالت‌پسند و ترقی ‌خواه افغانستان!  

 

افغانستان امروز در یکی از تاریک ‌ترین و دشوارترین دوره‌های تاریخ معاصر خود به سر می‌ برد. سلطۀ حکومت سرپرست با چهره و تفکری واپس‌ گرا و استبدادی، سبب سرکوب بی ‌سابقه آزادی‌ ها، حذف کامل زنان و دختران از عرصه اجتماعی، نبود حاکمیت قانون در امور سیاسی و اجتماعی، ممنوعیت فعالیت ‌های قانونی احزاب و جامعه مدنی، و کنترول شدید رسانه‌ ها و آزادی بیان شده است. فقدان مشروعیت ملی و بین ‌المللی این گروه، افغانستان را با بحران ‌های عمیق سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مواجه ساخته و کشور را به انزوای جهانی، گسترش فقر، گرسنگی، بیکاری، بیماری و خطر تشدید تروریزم و جنگ‌های نیابتی کشانده است.  

در چنین شرایط  بحرانی، شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان بر این باور است که هیچ نیروی سیاسی به‌ تنهایی قادر به مقابله با بی‌عدالتی، تحجر و حکومت غیرقانونی در کشورعزیز ما نیست. از این ‌رو، ایجاد همبستگی، همگرایی، هماهنگی و گفت ‌وگوی سازنده میان نیروهای آگاه، ترقی‌ خواه و دموکرات، بیش از هر زمان دیگر به یک ضرورت تاریخی تبدیل شده است.  

تجربۀ مبارزات سیاسی در افغانستان نشان داده است که بدون نقش‌آفرینی نیروهای مردمی، مترقی و قانون ‌محور در داخل کشور، هیچ بدیل ملی و واقعی شکل نخواهد گرفت. بنابراین، تمرکز بر نیروهای پیشرو، شناخت واقعیت‌های عینی جامعه، و تقویت وحدت و همبستگی ملی از اهمیت حیاتی برخوردار است. راه برون ‌رفت از این بحران، بسیج نیروهای دموکرات و میهن ‌پرست و دفاع از منافع ملی است.  

ما از تمامی تشکل‌ها، احزاب، نهادهای مدنی، اتحادیه‌ها، سازمان‌ها و شخصیت‌های ملی ‌گرا، دموکرات، مترقی و عدالت‌ خواه در داخل و خارج از کشور دعوت می ‌کنیم تا برای تشکیل یک جبهۀ متحد ملی و مترقی متشکل از نیروهای چپ، دموکرات، احزاب، سازمان‌ها، نهادها، شخصیت‌های مستقل سیاسی، روشنفکران و انجمن‌ها، بر اساس یک پلاتفرم مشترک جهت نجات افغانستان از بحران کنونی، وارد گفت ‌وگو و تبادل نظر شوند.  

ما باور داریم که گذار مسالمت‌آمیز کشور به سمت ساختارهای نوین سیاسیِ مبتنی بر اراده مردم، دموکراسی، عدالت اجتماعی و حاکمیت قانون، مستلزم برداشتن گام‌ های عملی در مسیر وحدت، اتحاد و فعالیت‌های موثر، برنامه‌ ریزی ‌شده و زمان ‌بندی‌ شده برای انسجام واقعی نیروهای میهن‌ پرست در مبارزه‌ای مشترک و متحدانه است.  

بدین منظور، از تمامی تشکل‌های سیاسی، احزاب، سازمان‌های مدنی و فعالان آنان در اروپا دعوت می ‌کنیم تا نخست یک ساختار واحد ایجاد کنند و سپس در گفت ‌وگو و تبادل نظر مشارکت نمایند.  

تجارب گذشته به ما آموخته است که همدیگر پذیری، دیالوگ سازنده، مسوولیت ‌پذیری در قبال مردم و منافع ملی، اراده نیک، پرهیز از افتراق ‌های پیشین، کنار گذاشتن خودخواهی‌ها و جاه‌ طلبی‌ های فردی و گروهی، و تلاش جمعی تنها راه دستیابی به اتحاد واقعی نیروهای مترقی و دادخواه، و تحقق مبارزه‌ای مشترک و هدفمند برای نجات افغانستان آزاد، سربلند و ترقی‌ خواه است.  

 

به پیش، به سوی اتحاد نیروهای ملی، دموکرات، میهن ‌پرست و ترقی خواه افغانستان !

 

كنفرانس اروپایی حزب آبادی افغانستان 

١٤ جون ٢٠٢٥، کشور شاهی هالند

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۲۵ـ ‍۱۱۰۷   

Copyright ©bamdaad 2025

 

 

چند سخن حسابی درباب به رسمیت شناختن حکومت سرپرست افغانستان از سوی دولت روسیه

 داکتر طلا پامیر

۱ ـ به رسمیت شناختن حکومت سرپرست افغانستان از سوی روسیه، چیزی تازه نیست. روسیه از همان روز اول تشکیل حکومت سرپرست ، این حکومت را به رسمیت شناخته است. روسیه پس از به قدرت رسیدن طالبان د ر سپتامبر ۲۰۲۱ بدون وقفه در سطح سفیر( عالیترین سطح روابط دیپلوماتیک) در افغانستان حضور داشته و دارد. آنچه که تازه است اعتراف رسمی وعلنی روسیه بر این به رسمیت شناختن است.

۲ ـ  به رسمیت شناختن حکومت در یک کشور توسط حکومت کشور دیگر به معنای برقراری روابط دیپلوماتیک ( بازگشایی سفارت و گماشتن کارمندان دیپلو ماتیک - مقیم وغیرمقیم) است. به رسمیت شناختن یک حکومت خارج ار برقراری روابط دیپلوماتیک میان کشورها، هیچ معنایی ندارد.

۳ ـ به رسمیت شناختن حکومت ها یک موضوع سیاسی است نه موضوع حقوقی. در حقوق بین المللی نه حق به رسمیت شناختن وجود دارد ونه هم الزام به رسمیت شناختن.

۴ ـ  روابط دیپلوماتیک میان کشورها براساس کنوانسیون ویانا ( ۱۹۶۱) نتظیم می شوند. در حقوق بین المللی هیچ سند که به رسمیت شناختن، چگونگی و انواع آن - حقوقی و عملی ( de jure, de facto ) را تعریف کند، وجود ندارد. در کنوانسیون ویانا در باره روبط دیپلوماتیک ( ۱۹۶۱) اصلا واژه  « به رسمیت شناحتن »  به کار نرفته است. این به رسمیت شناختن در واقع یک بحث سیاسی- تیوریک است. در تیوری برای به رسمیت شناختن حکومت های که از راه غیرقانونی (در نتیجۀ کودتا، انقلاب ، مقاومت مسلحانه در برابر تجاوز خارجی و قیام عمومی...) تشکیل می شوند، سه شرط اساسی را درنظر می گیرند:

ـ  تحولات داخلی ،  یعنی این که حکومت نو باید پی آمد انکشافات داخلی مانند کودتا، انقلاب و قیام عمومی ) باشد. نه پیامد مذاخله و تجاوز خارجی.

ـ  حکومت نوتشکیل باید بر همه قلمرو یک کشور و یا بخش بزرگ از کشور کنترول موثر داشته باشد و،

ـ حکومت نوتشکیل باید استعداد اجرای تعهدات بین المللی خویش را داشته باشد.

چنانچه گفته شد، این شرایط در تیوری است اما در عمل هر دولت بر اساس منافع خود با حکومت های دیگر و در چهارچوب کنوانسیون روابط دیپلوماتیک ۱۹۶۱  تصمیم می گیرد. مسایل حقوق بشر و از آنجمله حقوق زنان و سیاست داخلی حکومت ها به صورت کل و بحث مشروعیت در این و یا آن کشور جدا از بحث روابط  دیپلوماتیک است. حقوق دیپلوماتیک حق مداخله در سیاست داخلی کشورها را نمی دهد.

۵ ـ  بر قرای روابط دیپلوماتیک میان کشور های بر اساس نیازمندی ها ی طرفین ، رضاکارانه و براساس اصل تساوی حقوق صورت می گیرد. داشتن روابط دیپلوماتیک میان کشور ها لزوماً تکرار می کنم که لزوماً به معنای رفاقت و دوستی و اتحاد استراتیژیک و دایمی میان کشورها نیست. این یک وضعت عادی در روابط کشورهاست وهر زمان می تواند تغییر کند.( قطع روابط شود)

۶ ـ تنها در حالات اشتثنایی و بنا بر قطعنامه اجرایی - اتفاق رای ۵ عضو دایمی شورای امنیت سازمان ملل متحد تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد، کشورهای عضو سازمان ملل متحد مکلف می شوند که از براقراری روابط دیپلوماتیک با این و یا آن حکومت، در این ویا آن کشور خودداری کنند چیزی که در دور اول حاکمیت تحریک طالبان در سالهای ۱۹۹۰ صورت گرفت. در شریط کنونی که شرایط به صورت بنیادی تغییر کرده است، مانع بر سر راه کشورها برای داشتن روابط دیپلوماتیک با حکومت سرپرست افغانستان از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد وجود ندارد.

در موارد معین تحریم های سازمان ملل متحد و از آنجمله تحریم سفر بر شمار از رهبران طالبان و نیز تحریم فروش و کمک اسلحه به تحریک طالبان تا هنوز پابرجاست و کشورهای عضو سازمان ملل متحد به شمول روسیه و چین و کشورهای دیگر قطع نظر از داشتن روابط  دیپلوماتیک با حکومت سرپرست افغانسان، تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد را مراعات می کنند.

۷ ـ برقراری روابط میان کشورها به معنی مشروعیت بخش داخلی به حکومت های یکدیگر نیست. مشروعیت داخلی و روابط خارجی ( روابط دیپلوماتیک) دو موضوع جدا اند. مشروعیت داخلی به معنی حمایت مردم ( اکثریت مردم) و نیز استعداد تحمیل اراده یک نیروی سیاسی در جامعه بالای دیگران و توان کنترول موثر بر قلمرو یک کشور است.( از تیوری مشروعیت ماکس وبر)

۸ ـ من در مورد درستی و یا نادرستی سیاست خارجی روسیه حق قضاوت را به خود نمی دهم. دولت روسیه نفع و ضرر خویشرا بهتر ازمن میداند ( صلاح مُلک ( مملکت) خویش خسروان دانند) اما، با توجه به وضعیت - واقعیت های موجود در افغانستان و اطراف آن و نیز تجربه تاریخی ، تجرید کامل حاکمیت کنونی در افغانستان را به سود افغانستان نمی شمارم. هیچ تضمینی وجود ندارد که در صورت انزوای کامل حاکمیت موجود و مداخله بیرونی، اوضاع کشور بدتر از این و دستخوش هرج ومرج سالهای ۱۹۹۰ نخواهد شد. تعامل با حاکمیت موجود شاید این حاکمیت را مسوولیت پذیرکند. باید دید.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۵ـ ‍۰۴۰۷  

Copyright ©bamdaad 2025

 

هشت تز برای مقابله با منطق جنگ ‌افروزی

شجاعت سیاسی واقعی این نیست که مثل سگ دست‌آموز دنبال ترامپ راه بیفتیم. شجاعت سیاسی واقعی این است که چشم ‌انداز خودمان را داشته باشیم

 

پیتر مرتنز،

دبیرکل حزب کارگران بلجیم، در آستانه برگزاری نشست سران ناتو در لاهه

 

۱ ـ  هر کسی که از محکوم کردن امریکا و اسراییل خودداری کرده باشد، اعتبارش را از دست داده است 

در مارچ ۲۰۰۳ ترسایی ایتلافی به ‌رهبری امریکا جنگی غیرقانونی را علیه عراق آغاز کرد. هیچ تاییدی هم از جانب شورای امنیت سازمان ملل متحد وجود نداشت. آن جنگ با سه استدلال اصلی توجیه شد:

اینکه عراق سلاح ‌های کشتار جمعی دارد، عراق تهدیدی برای امنیت جهانی است، و اینکه تغییر رژیم برای همه مفید خواهد بود.

هیچ ‌یک از این سه استدلال درست نبود. هیچ سلاح کشتار جمعی وجود نداشت، هیچ تهدید واقعی وجود نداشت، و پس از تهاجم به عراق، آن کشور به خاستگاه خشونت‌های فرقه ‌یی تبدیل شد. جهان امن ‌تر نشد، بلکه خطرناک ‌تر شد.  آنچه امروز علیه ایران می ‌بینیم به نظر می‌ رسد نسخه‌ای از همان رویکرد باشد. همان سه استدلال دوباره استفاده شد:

اینکه ایران در آستانه دستیابی به سلاح هسته ‌یی است، تهدیدی برای امنیت جهانی است، و اینکه آوردن یک رژیم دست ‌نشانده جدید با حمایت امریکا برای همه بهتر خواهد بود.

این استراتژی انگار از کتاب‌های درسی پنتاگون برداشته شده است. این بار هم بدون تایید شورای امنیت سازمان ملل متحد عمل شد. این یعنی که اقدامات امریکا و اسراییل ناقض قوانین بین‌المللی است و طبق این قوانین، جنگ تجاوزکارانه غیرقانونی محسوب می‌شود.

تاسیسات انرژی هسته‌ یی ایران قانونی است و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) همچان بر آنها نظارت دارد. ایران در سال ۱۹۵۸، اندکی پس از تاسیس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به این سازمان پیوست و از آن زمان تا اکنون به معیارهای آن برای استفاده صلح‌ آمیز از انرژی هسته ‌یی پایبند بوده است. با وجود فشارهای سنگین دولت‌های امریکا برای اعمال تحریم‌های متعدد، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هرگز به این نتیجه نرسیده است که ایران قوانین را نقض کرده یا سلاح هسته‌ یی دارد.

شنبه شب، ترامپ (با حمله به ایران) این پیام را به جهان داد که راه‌ اندازی جنگ تجاوزکارانه غیرقانونی و بمباران تاسیسات هسته ‌یی اشکالی ندارد و پذیرفتنی است. هر عضو سازمان ملل متحد که این اقدام گستاخانه و غیرقانونی را قاطعانه محکوم نکند، به ترامپ چک سفید می ‌دهد تا به این کارش ادامه دهد.

در همین حال، ریاکاری سر به فلک می‌زند: تنها قدرت مسلح به سلاح هسته‌ یی در منطقه اسراییل است که حتا پیمان منع گسترش سلاح ‌های هسته‌ یی را هم امضا نکرده است و بازرسی نهادهای بین‌المللی را هم نمی‌ پذیرد. درعین زمان، اسراییل است که دارد در غزه نسل‌ کشی می کند، لبنان و یمن را بمباران می ‌کند، و بخشی از سوریه را اشغال کرده است. با همه اینها، هنوز هیچ تحریمی علیه اسراییل اعمال نشده است.‎

در آستانه نشست ناتو، یک چیز روشن است: امریکا و اسراییل فقط جنگ و بی ‌ثباتی بیشتر به بار می ‌آورند. هرکسی که از محکوم کردن امریکا و اسراییل خودداری کرده باشد، اعتبارش را از دست داده است. زمان آن رسیده است که اروپا به‌ جای اینکه مثل سگ دست‌آموز دنبال ترامپ راه بیفتد، به این جنون و دیوانگی نه بگوید.

۲ـ  قاعده افزایش ۵ درصدی قاعده ترامپ است

از امسال ناگهان همه شروع کردند به صحبت کردن درباره بودجه ۵ درصدی ( تولید ناخالص داخلی هرکشور) برای ناتو. امروزه این شده گاو مقدس، اما این گاو از کجا آمد؟ از واشنگتن. خود ترامپ بود که این رقم را به میان کشید و حالا می ‌خواهد آن را به همه کشورهای عضو ناتو تحمیل کند. و ناگهان تمام دنیا طوطی ‌وار حرف او را تکرار می ‌کنند: باید ۵درصد باشد و خواهد بود.

سوال اینست: چرا ترامپ چنین چیزی می ‌خواهد؟ اول اینکه چون بخش عمده این پول صرف خرید سلاح‌ های امریکایی می شود. دوم، و اساسی تر، اینکه ترامپ می ‌خواهد اروپا هزینه کند تا امریکا بتواند بر چین تمرکز کند.

مارک روته، که اکنون رییس ناتو است، بهترین طوطی ترامپ است: « ما بیشتر مصرف می‌ کنیم تا امریکا بتواند به منطقه اقیانوس هند و آرام بپردازد.»

این یعنی محاصره نظامی چین. ناتو ابزاری برای سیاست اعمال قدرت امریکا است و ما اروپایی‌ها باید صورت‌حسابش را بپردازیم.

۳ـ ترامپ اروپا و آسیا را رودرروی یکدیگر می‌گذارد و بازی می ‌دهد

اول، ترامپ اروپا را متقاعد می ‌کند که ۵ درصد از تولید ناخالص داخلی هر کشور را خرچ تسلیحات کند. بعد امریکا به کشورهای آسیایی می ‌گوید ببینید اروپا را، حالا شما هم همین کار را بکنید! البریج کولبی، معاون سابق وزیر دفاع امریکا، در ایکس نوشت: « متحدان آسیایی باید اروپا را سرمشق قرار دهند. حتا المان نیز اکنون ۵ درصد برای دفاع نظامی صرف می ‌کند.»

استرالیایی‌ها، نیوزلندی‌ها، جاپانی‌ها، و فیلیپینی‌ های عزیز: شما هم از اروپا یاد بگیرید و ۵ درصد خرج تسلیحات کنید. و این سلاح‌ها را از کجا می‌ خرند؟

بله، بخش عمده‌اش را از صنایع تسلیحاتی امریکا می‌ خرند.

دارند ما را فریب می ‌دهند. اروپا را در برابر آسیا قرار می ‌دهند و برعکس. و در این میان، صنایع تسلیحاتی امریکاست که از همه طرف برنده است.

۴ـ  قاعده ۵ درصدی ناتو تعهد نیست

قاعده ۲ یا ۵ درصد به‌هیچ ‌وجه الزام‌آور نیست. به ‌اصطلاح قاعده ناتو هیچ ماهیت حقوقی یا معاهده‌ یی ندارد. نمی ‌توان اجرای آن را مثل قانون عملی کرد. این قاعده یک توافق سیاسی است، نه یک تعهد قانونی. کشورهای عضو مستقلانه می ‌توانند سیاست دفاعی‌ شان را تعیین کنند.

برای مثال، دنمارک و ناروی و اسپانیا از استقرار سلاح ‌های هسته‌ یی در خاک خود شان سر باز زدند. یا فرانسه و المان و بلجیم با دخالت ناتو در جنگ دوم خلیج فارس علیه عراق مخالفت کردند. یا ترکیه که از استفاده نیروهای امریکایی از خاکش جلوگیری کرد.‎

خلاصه اینکه حتا در داخل ناتو هم کشورها می ‌توانند راه خود شان را بروند، البته اگر بخواهند. اسپانیا گفته است که قاعده ۵ درصد را نخواهد پذیرفت. پس چرا بلجیم یا هلند باید این قاعده را بپذیرند؟

۵ـ  قاعده ترامپ امنیت اجتماعی ما را تهدید می‌ کند

ده‌ ها سال است که می‌ شنویم « پول نیست». پول برای سرمایه ‌گذاری در حمل ‌ونقل عمومی، در مراقبت از کودکان، یا در تامین مسکن ارزان نیست. پول برای پرداخت حقوق بازنشستگی مناسب نیست. ولی اکنون ناگهان میلیاردها یورو برای تسلیحات و جنگ پیدا می ‌شود.

بلجیم برای رسیدن به ۳٫۵درصد باید سالانه ۱۰میلیارد یورو اضافی مصرف کند. قاعده ترامپ حمله به امنیت اجتماعی و دستاوردهای اجتماعی ماست و اگر اجازه دهیم اینها را نابود کنند، ترامپ پیروز شده است.

در عین حال، تولید کنندگان اسلحه از همین حالا برنده‌اند و دارند سودهای کلانی به دست می ‌آورند. حتا سرمایه ‌گذاری در صنایع تسلیحاتی را « بهترین سرمایه‌گذاری تاریخ » می‌ خوانند و برایش تبلیغ می ‌کنند.

نظامی که به سرمایه‌ گذاران تسلیحات اجازه می ‌دهد پول‌های کلانی به جیب بزنند، در حالی که بازنشستگان به‌ سختی می ‌توانند از پس مخارج زندگی برآیند، نظامی منحط است. نظامی که پول بیشتری برای تانک‌ها خرج می ‌کند تا برای مدرسه‌ها منحط است.

۶ ـ  ناتو همین حالا هم مبالغ گزافی خرج می ‌کند

جنگ ‌طلبان هرگز سیر نمی‌ شوند. این طور وانمود می ‌کنند که کشورهای عضو ناتو بدبخت‌ های فقیری‌ اند که تقریباً هیچی برای دفاع خرج نمی ‌کنند. اما درست برعکس اینست.

کشورهای عضو ناتو (۳۲ کشور) در سال ۲۰۲۴ در مجموع ۱٫۲۷۵تریلیون دلار خرج تسلیحات کردند. اگر قاعده ۵ درصد اجرا شود، این مبلغ به ۲٫۷۵۸تریلیون دلار در سال می ‌رسد، یعنی بیش از دو برابر می ‌شود!

این مبلغ بیشتر از مجموع هزینه نظامی کشورهای دیگر جهان، از جمله چین، روسیه، هند، اسراییل، اوکرایین، و عربستان سعودی است. امروزه مصارف نظامی کشورهای ناتو ۱۲برابر روسیه و ۴٫۵برابر چین است. وقتی هزینه ‌های نظامی به ۵ درصد برسد، این رقم حتا ۲۰برابر خواهد بود.

این امنیت نیست. این مسابقه تسلیحاتی پوچی است که دستاورد های اجتماعی ما را از بین می ‌برد و جهان را به جنگی بزرگ نزدیک می‌ کند.

۷ـ ناتو سازمان دفاعی نیست، بلکه ماشین جنگی ست

ناتو می‌ گوید که طرفدار صلح است. اما به آنچه مارک روته اخیراً گفته است گوش دهید: « ناتو قدرتمند ترین ایتلاف نظامی در تاریخ بشر است. قدرتمند تر از امپراتوری روم ، و قدرتمندتر از امپراتوری ناپلیون.»

این مقایسه گویای همه‌ چیز است. امپراتوری روم اتحاد دفاعی نبود. امپراتوری‌ای بود که با فتح سرزمین‌های دیگر و سلطه شکوفا شد.

اگر ناتو با ۱٫۲۷۵تریلیون دلار واقعاً قدرتمندتر از امپراتوری روم است، پس چرا باید بیشتر از این هزینه کنیم؟ روته خودش جواب می‌دهد، زیرا ناتو اصلاً ایتلاف دفاعی نیست، بلکه ابزاری برای سلطه بر جهان است، درست مانند امپراتوری روم. ناتو ماشین جنگی است.

۸ ـ لحظه را غنیمت بشماریم: به قدرت جمعی‌ مان ایمان داشته باشیم

با هراس‌افکنی و جنگ و جزییات فنی در مورد عمق انفجار و تخریب بم ‌های جدید امریکایی در زیر زمین می ‌خواهند خسته‌ مان کنند. می ‌خواهند ما ضدّجنبش جنگ و قدرت جمعی خودمان را نبینیم.‎

ما نیروهای صلح هستیم. ما مردمی هستیم که با ۱۵۰هزار نفر در لاهه و ۱۱۰هزار نفر در بروکسل خط قرمز علیه نسل‌ کشی را ترسیم کردیم. ما شش میلیون امریکایی هستیم که در تظاهرات اعتراضی علیه ترامپ شرکت کردیم: « نه تاج، نه تخت، نه شاه !». ما کارگران اسکله مارسی هستیم که از بارگیری کشتی‌های جنگی به اسراییل خودداری می ‌کنیم. ما فلسطینی ‌های سراسر جهانیم !

دوستان عزیز: نظم جهانی آنها به پرتگاه منتهی می شود. همه می ‌فهمند که درست نیست که خودمان را تا بن دندان مسلح کنیم، در حالی که قطارهای ما درست کار نمی‌ کند، حقوق‌ های بازنشستگی ما کم می ‌شود، و بیمارستان‌های ما کادر کافی ندارند.

شجاعت سیاسی واقعی این نیست که مثل سگ دست‌آموز دنبال ترامپ راه بیفتیم. شجاعت سیاسی واقعی این است که چشم ‌انداز خودمان را داشته باشیم: چشم‌اندازی که در صنعت، در فناوری و علم، در گذار زیست‌ محیطی سالم، و در صلح سرمایه‌ گذاری می ‌کند.

نظم جهانی آنها نظم گذشته است. جنبش صلح قدرت آینده است.

به قدرت خودمان ایمان داشته باشیم.

به قدرت جمعی خودمان ایمان داشته باشیم.

به سوسیالیسم اعتقاد داشته باشیم. 

منبع : نامه مردم 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۵ـ ‍۱۰۰۷   

Copyright ©bamdaad 2025

 

دستور اخراج همه «مهاجران غیرقانونی افغان» از ایران صادر شد

 

ستم بر مهاجران افغانستان در ایران تشدید شده است. تنها در دو روز گذشته بیش از ۶۰ هزار نفر از ایران اخراج شده‌اند. اجاره هرگونه منزل و ملکی به افغان ‌ها هم ممنوع شد.

خبرگزاری مهر جمعه ۶ سرطان اعلام  کرد که براساس سیاست‌های ابلاغ ‌شده به فرمانده انتظامی کشور همه « اتباع غیرمجاز» باید ایران را ترک کنند.

بریدجنرال احمدعلی گودرزی، قوماندان سرحدی فراجا (فرماندهی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی) این اقدام را « خواست مردم » عنوان کرد و افزود: طبق دستور، هرگونه منزل و ملکی که به افغان‌ها اجاره داده شود، قول ‌نامه آن باطل است. و ملک مزبور نیز سزغچ و مهر و لاک و مصادره می ‌شود.

سه روز پیش نیز محمدصادق معتمدیان، شاروال تهران از اجرای گسترده طرح برخورد با « اتباع غیرمجاز» خبر داد و گفت:میزان دستگیری اتباع غیرمجاز نسبت به گذشته تا چهار برابر افزایش یافته است.

او گفت این افراد پس از شناسایی و جمع‌آوری، به کشور‌های مبدأ بازگردانده می ‌شوند.

حکومت ایران در کلام همواره بر تفکیک «مهاجران مجاز» و «مهاجران غیرمجاز» تأکید می ‌کند، اما در عمل بسیاری از مهاجران دارای کارت اقامت بازداشت و از ایران اخراج شده ‌اند.

از سوی دیگر، به ‌گزارش روزنامه «اطلاعات روز افغانستان» ، جمهوری اسلامی ایران طی روزهای اخیر، اخراج مهاجران افغانستان را ‏تشدید کرده است. ‏

دفتر والی طالبان در هرات اعلام کرده است که روز ‏گذشته، پنج ‌شنبه ۵ سرطان برای دومین روز متوالی بیش از ۳۰ ‏هزار مهاجر از طریق مرز اسلام ‌قلعه به کشور بازگشته ‌اند. ‏ روز چهارشنبه نیز بیش از ۳۰ هزار مهاجر افغانستان وارد هرات شده بودند.

به‌ گفته‌ این دفتر، بازگشت ‌کننده گان پس از دریافت خدمات ‏ابتدایی به مناطق اصلی ‌شان انتقال داده می ‌شوند‎.

‏دفتر سازمان ملل متحد درافغانستان هشدار ‏داده است که این کشور با یک ‏بحران بشری گسترده روبه ‌رو ‏است. این دفتر خواستار اقدام فوری ‏جامعه‌ بین‌المللی برای ‏حمایت از بازگشت‌کننده گان شده است. ‏دفتر سازمان ملل گفته است که کمک‌های بشردوستانه‌ ‏موجود، تنها ‏قادر به پاسخ‌ گویی به نیازهای بخش اندکی از جمعیت ‌‏آسیب ‌پذیر است. ‏

امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجه طالبان در دیدار ‏با ‏علی ‌رضا بیگدلی، سفیر ایران در کابل، خواستار بازگشت ‏تدریجی ‏مهاجران افغان شده است. ‏

براساس گزارش کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهنده گان، ۴,۵ میلیون افغانستان در ایران زنده گی می ‌کنند. آن‌ ها اکنون نه ‌تنها در خطر اخراج قرار دارند بلکه بر اساس گزارش ‌های منتشرشده، پس از حملات اخیر اسراییل به ایران در معرض حمله‌ها و سوظن‌های جاسوسی برای موساد نیز قرار گرفته ‌اند./ ص م

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۵ـ ‍۲۹۰۶  

Copyright ©bamdaad 2025