درحاشیه رخدادهای روان درصربستان :
دیدگاه های حزب کمونیست نوین یوگوسلاویا در واکنش به اعتراضات در صربستان
حزب کمونیست نوین یوگوسلاویا (NKPJ) از مردم زحمتکش صربستان میخواهد که در اعتراضات طرفدار امپریالیزم که توسط اپوزیسیون بورژوازی و حامیان دانشجویی آنها در بلگراد در روز شنبه ۱۵ مارچ و یا در هیچ اعتراض دیگری از این تشکل ارتجاعی سازماندهی می شود، شرکت نکنند.
حزب کمونیست نوین یوگوسلاویا همچنین قاطعانه از مردم زحمتکش صربستان می خواهد که در هیچ ضد اعتراضی علیه دولت بورژوازی طرفدار امپریالیزم و دانشجویان وفادار آن، چه در ۱۵ مارچ و چه در هر تاریخ دیگری، شرکت نکنند.
هر دو جناح بورژوازی طرفدار امپریالیزم، چه حاکم و چه اپوزیسیون، سیاستهای ضد مردمی، ضد کارگری و ضد دانشجویی را دنبال می کنند و در عین حال، ضد کمونیزم بی شرمانه، مبتذل و فریبکارانه ای را به نمایش می گذارند.
حزب کمونیست نوین یوگوسلاویا مراتب تسلیت خود را به خاطر فاجعه وحشتناک و از دست دادن ۱۵ نفر در ریزش پناهگاه در استیشن « راه آهن نووی ساد » ابراز کرد و خواستار تعیین مسوولیت این رویداد شد که کشور ما را در تاریکی فرو برده است.
از سوی دیگر، تجربه نشان داده است که در چهار ماه و نیم گذشته، اپوزیسیون بورژوازی و دانشجویان وفادار آن برای تعیین مسوولیت عاملان این فاجعه تلاشی نکردهاند. در عوض، آن ها به عنوان پوششی برای تلاش خود برای تصاحب قدرت و خدمت وفادارانه به منافع امپریالیزم غربی عمل می کنند، همان طور که از کودتای ضدانقلابی ۵ اکتوبر ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۲، زمانی که قدرت را از دست دادند، به طور مداوم این کار را انجام دادند.
علاوه بر این، در چهار و نیم ماه گذشته، تجربه نشان داده است که دولت بورژوازی و دانشجویان وفادار آن با « ویرانی کشور» و «انقلاب رنگی» مبارزه نمی کنند، زیرا در غیر این صورت، مسیر طرفدار امپریالیستی دیکته شده توسط واشنگتن، بروکسل و لندن را اجرا نمی کردند. تنها هدف آنها حفظ امتیازات رژیم فعلی است.
حزب کمونیست نوین یوگوسلاویا از دانشجویان می خواهد که در درگیری های جناحی بین اپوزیسیون طرفدار امپریالیزم و دولت شرکت نکنند، بلکه توجه خود را بر مبارزه برای منافع اجتماعی خود، یعنی آموزش رایگان و لغو «بیانیه بولونیا» ارتجاعی که مانع آموزش فرزندان خانواده های طبقه کارگر می شود، متمرکز کنند. در این مبارزه، آنها باید از نمونه درخشان سازمان دانشجویی مترقی، «جبهه دانشجویی»، پیروی کنند. این مبارزه تنها از طریق تلاشهای متحد همه اقشار تحت ستم جامعه ما، به رهبری طبقه کارگر، می تواند با موفقیت تا انتها پیش رود.
حزب کمونیست نوین یوگوسلاویا از کارگران می خواهد که درگیری های جناحی بین دولت بورژوازی و اپوزیسیون را نادیده بگیرند، که از ورود صربستان به زندان امپریالیستی ملل، اتحادیه اروپا، که تنها برای ثروتمند تر کردن ثروتمندان و فقیرتر کردن فقرا وجود دارد، دفاع می کنند. درعوض، باید علیه موج قریب الوقوع تعطیلی کارخانه ها و از دست دادن مشاغل در کشورمان، که توسط سرمایه گذاران خارجی استثمارگر به دلیل بحران سرمایه داری جهانی و ادامه اجرای روند خصوصی سازی ارتجاعی، که برخلاف منافع دولت و شهروندان آن است، اعلام شده است، مبارزه کرد.
حزب کمونیست نوین یوگوسلاویا از طبقه کارگر، پرولتاریای روستایی، دانشجویان، بازنشستگان، جوانان، بیکاران، یوگسلاوها و روشنفکران صادق می خواهد که جبهه مردمی همه ستمدیده گان را در مبارزه برای عدالت اجتماعی و علیه امپریالیزم غربی، که استان جنوبی صربستان، کوزوو و متوهیا را اشغال کرده است، تشکیل دهند.
اولین گام در این مسیر، تحریم و انتقاد روشن از رویارویی متقابل بین اپوزیسیون و دولت ضد مردمی و طرفدار امپریالیزم است، که به دلیل منافع متضاد بورژوازی آنها، چهار و نیم ماه است که ادامه دارد و طبقه کارگر و جوانان دلیلی برای شرکت در آن ندارند.
زنده باد مبارزه مردم زحمتکش برای عدالت اجتماعی و علیه امپریالیزم!
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۶/ ۲۵ـ ۲۳۰۳
Copyright ©bamdaad 2025
اعلامیه هیات اجراییه انجمن سراسری انجمن سراسری حقوقدانان افغانستان
سیزدهم مارچ ۲۰۲۵ مطابق ۲۳ حوت ۱۴۰۳ شمسی
هیات اجراییه انجمن سراسری حقوقدانان افغانستان ، بمثابه مدعی العموم مردم افغانستان با درک عمیق از مسوولیت تاریخی در برابر مادروطن و با تشخیص حلقه اصلی منافع ومصالح علیای کشور تشویش آتی را بحیث هوشدار با هموطنان عزیز مطرح مینماید.
دور جدید بازی های سوپرشیطانی و انگریزی شیادان پاکستان ، کدام اهداف و مقاصد را آماج قرار داده است؟
آیا سکانداران پاکستان با دوستان دیروز شان و حاکمان کنونی افغانستان مشکل دارند ؟
و یا به اتکأ به حاکمیت طالبان ، افغانستان را به مامن امن تروریستان مبدل میسازند!
اولیای امور پاکستان با مهارت و فراست انگریزی و با چنین دسایس ، به انحراف اذهان از معضلات بزرگ داخلی شان میپردازند.
و بدین ترتیب ضمن سپید نمایی ، نقشی را که در حدود نیم قرن اخیر بمثابه مرکز و حامی تروریستان جهان ایفأ نموده اند و با این تیکه داری مالک میلیارد ها دالر گردیده اند ، به افغانستان انتقال دهند و این بار، بحساب مقابله با تروریستان و بازهم بوجی های دالر ، « حق الاجاره » را تصاحب نمایند.
این واقعیت که در نیم قرن اخیر ، پاکستان مرکز شرارت پیشه گان جهان و بزرگترین زراد خانه تولید ذهنیت تکفیرى و تروریستان است ، از کفر ابلیس معروف تر و نیاز به اثبات ندارد.
جنگ اعلام ناشده پاکستان چهل و هفت سال قبل با تجهیز و اعزام تخریبکاران اغاز و تا کنون iبا رهبرى استخبارات پاکستان و تحت قیادت جنرال نصیراله بابر گورنر جنرال وقت صوبه سرحد ، گروه هاى تخریبى را اماده و تجاوز انکشور بر ضد نخستین جمهوریت افغانستان و محمد داود فقید آغاز و تا کنون با شکل و شمایل متفاوت و به قیمت نابودى هستى مادى و معنوى افغانستان و شهادت ملیونها افغان ادامه دارد.
از بوالعجبی تاریخ که همین جنرال بایر در دور بعدی و در سال ( ۱۹۹۴ م) در سمت وزیر داخله در ایجاد هسته های اولی طالبان همان نقش قبلی را ایفا نمود و بی جهت نیست که از او بمثابه پدر معنوی تنظیم های جهادی و طالبان ، یاد میگردد.
داستان تضعیف و شکست جمهوری های افغانستان که به جمهوریت نرسیده اند ، بر وفق پلان استخبارات و نظامیان پاکستان رقم خورده است.
هدف از ذکر این موارد ، زنده ساختن « زخم های » گذشته نمی باشد.
ملحوظ نظرما این حقیقت تلخ است ، با افسوس و صد افسوس ! که دراین حدود نیم قرن جنگ اعلام ناشده پاکستان و حتا از نخستین تجاوز نظامی آنکشور بر مغلگی ولایت پکتیکا و زمان صدارت شاه محمود خان و تا اکنون ، برنده بازی نظامیان واستخبارات انکشور است و ما مقهور، مظلوم و ناکام گردیده ایم.
در تازه ترین مورد ، همان اقای ترامپ که در جنوری (۲۰۱۸ م) و در اولین تویت خود ، پاکستان را مرکز و حامی تروریزم اعلام نموده بود ، چند روز قبل در یک نمایش انتقال تروریست ، گویا عامل اصلی فاجعه خونین میدان هوایی کابل ( اگست ۲۰۲۱ م ) از دولت تروریست پرور و میزبان اوسامه بن لادن یعنی همین پاکستان تشکر نمود،
بدینرو:
باید آسیب شناسانه ، این سوال را در برابر خود مطرح نماییم که:
رمز اصلى و شاه کلید موفقیت پاکستان در چه نهفته است ؟
مبرهن است که:
پاکستان تعریف دقیق و روشن از منافع ملى خود دارد که هر پاکستانى اعم از ملکى و نظامى ، ملا و تاجر وغیره بدان باوردارند . برمبناى همین باورمندى هیچ زمامدار ، جنرال و مولانای متعهد به همین «خط رسمی» از دشمنى با هندوستان و افغانستان دست نمیکشد.
و ما، برعکس هیچگونه تعریف از منافع ملی خود نداریم و در تشخیص مصالح علیای کشور عاجز هستیم . در سطح قوم ، محل ، مذهب و با آفت سکتاریزیم و شونیزم مصاب گردیده ایم.
در احوال ناهنجار و اسفبار کنونی و درحالیکه مقدرات تاریخی ما در پیچیده ترین بازیها و رقابت های شدید رقبای ژیوپولیتیک منطقوی و فرامنطقوی رقم میخورد ، ما به قرون اوسطی برگشته ایم و همه دین و آیین را در ریش و حجاب خلاصه ساخته ایم.
سه سال و هشت ماه است که افغانستان با فقدان دولت متعارف ، مشروع و قانون محور قرار دارد و نتوانسته و یا نخواسته است بحران حقوقی را مهار و راه رفتن به مشروعیت داخلی و شناخت بین المللی را ، پیدا نماید.
بدینترتیب:
در فقدان حاکمیت عقل و برخورد دور از عقلانیت سیاسی است که ما افغانستان را در راستای تحقق اهداف شوم دشمنان تاریخی خود قرارداده ایم.
یگانه راه واقعی نجات ما ، توسل به « خود شناسی » و تشخیص اصلی « زخم ناسور » ناکامی ما ، با تفکر عقلانی و « عقل نقاد » است تا از شعارزده گی و خوشی به « دال خور» خواندن دشمن و سرکشیدن شعارهای غیرعملی ، این سخن وخشورانه را ملاک عمل قرار بدهیم که:
« در نظام طبیعت ، ضعیف پامال است!»
راه قوی شدن را تشخیص بدهیم ، که همانا ، تعریف دقیق منافع ملى و مصالح افغانستان است که با فکر کلان ملى ، فراقومى ، سمتى و مذهبى، در بحث و گفتمان های کلان ، مورد مباحثه قرار گیرد.
انجمن سراسری حقوقدانان افغانستان برای دستیابی به این مامول بزرگ وطنی ، بیشتر از سه سال قبل نظرات مشخص و دکترین مقابله با بحرانات و مسایل و مصایب افغانستان را مطرح و همگانی ساخته است که میتواند حلقه اصلی مفقوده منافع ملی را تشخیص و تعریف نماید . که بتوانیم بمثابه
حبل المتین ( ریسمان نجات ) به منافع و مصالح علیای افغانستان جنگ بزنیم و راه رفتن به دولت مقتدر ملی قانون محور و عدالت گستر ، منبعث از اراده آزاد مردم را مساعد بسازیم.
با
استمرار قوانین
استقرار حاکمیت قانون
و انفاذ قانون اساسی
میتوان بحران حقوقی را مهار و راه حل بحران مشروعیت داخلی را ، با اعمال حق حاکمیت ملی مساعد بسازیم و افغانستان را از انزوای بین المللی و « مرگ تدریجی » نجات بدهیم.
افغانستان روزهاى دشوار و سرنوشت ساز را سپرى مینماید و با زنده نگهداشتن امید ها و منحیث حسن ختام به دشمنان تاریخی وطن مشترک و عزیز خود میگوییم که:
تیت می مه بوله غورځنګ را باندى مه کره
زه په دی افتادگی کی لوى گرنگ یم
با حرمت
هیات اجراییه انجمن
میرعبدالواحد سادات رییس انجمن
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۵ـ ۱۵۰۳
Copyright ©bamdaad 2025
خانه های مردم افغانستان دور از دسترس مردم
محمد ولی
زمانی « خانه ملت » که منظور پارلمان افغانستان است زبانزد وکلای پارلمان بود که می شود بنابر رای مردم به آنها آنرا با این نام قسمآ توجیه کرد اما سوال دراین بود که در آن « خانه ملت » جدا از عده ای از شخصیتهای قابل احترام که بدون سفارش و حمایت خارجی ها ، بدون صرف میلیونها دالر و بدون دادن وعده های خارج از حدود صلاحیت کاری به مردم « فریب مردم » در آنجا جمع شده بودند ، قاچاقچیان، آدم ربایان ، غاصبان ، قاتلان ، تیکه داران گمرک های سرحدات و قوماندانان زورمند محلی که بنام جزایر قدرت یاد می شدند نقش گرداننده گی پارلمان را بدست داشتند ، از وزرا غرض رای اعتماد پول میگرفتند، در گرفتن قراردادهای بزرگ با تیکه داران سازش می کردند و بر ارگانهای دولتی اعمال نفوذ مینمودند، خلاصه هیچ عمل شان به نفع مردم نبود و در فکر مردم هم نبودند ، رخصتی های نوبتی پارلمانی را در خارج سپری می کردند و کسانی بودند که رخصتی ها را نزد خانواده هایشان به اروپا و امریکا می رفتند ولی خود را نماینده ملت و پارلمان را « خانه ملت » می گفتند. آنجا خانه ملت نبود و رابطه ای با ملت نداشت .
پس از پنجمین دور اجلاس ویانا آغای احمد مسعود در مصاحبه با افغانستان انترنیشنل گفت « روند ویانا همانطوریکه خانه همه مردم افغانستان است میتواند خانه آنها( طالبان ) نیز باشد » . او بر انتخابی بودن هم اتکا می کرد.
اما !
۱ـ اگر روند ویانا به اصطلاح احمد مسعود خانه همه مردم افغانستان است اینها از مردم افغانستان در آن خانه مسکن گزین اند که نمی شود آنرا ملت گفت :
- عده ای از وابستگان رژیم قبلی ؟
- برخی از سردمداران جهادی ؟
ـ همانهایکه پارلمان را خانه ملت می گفتند و از ملت نبودند ؟
ـ متهمین به فسادهای گسترده ؟
۲ـ آنها اعتبارنامه های انتخابی شانرا از نام مردم افغانستان از کجا و بعد از اجرای کدام انتخابات بدست آورده بودند ، نماینده گی مردم درخانه مردم بدون نقش و آگاهی مردم یا عوامفریبی است یا بازی با کلمات و یا نادانی ناشی از فقر فهم سیاسی .
۳ـ از نظر آنهایکه دور از کشور درسرزمین های دیگران با چند تن انگشت شمار خود را نماینده مردم و روند شانرا خانه مردم می گویند مردم افغانستان کی است ؟ اگر بگویند که بنابر غیرمساعد بودن شرایط برای فعالیت شان از افغانستان بیرون رفته اند طبق آمار نشر شده درمطبوعات حدود ده میلیون افغان در خارج از کشور بسر می برد چه تعداد آنها به این نماینده های نام نهاد مردم اعتبار و اعتماد دارند و از کدام مسیر توانسته اند حد اقل آرای آنها را با خود داشته باشند . مگر نمی شنوند که عده زیادی از صاحب نظران و دانشمندان و سیاستگران چه گفتنی های در مورد آنها ارایه کردند و آنرا یک روند خودساخته و گروهی محدود نامیدند .
درگذشته درادبیات سیاسی،می گفتند مردم ، خلق یا توده اکثریت قریب به تمام زحمتکشان یک کشور است ، آیا این روند سرو کاری با این اکثریت قریب در داخل کشور دارد ؟
۴ ـ اگرمنظورجریانات سیاسی که در کشورهای خارج زیر نام اشخاص یا جمعی از افراد تشکیل شده آند باشد آیا همه آنها در روند ویانا حضور بهم رسانیده بودند یا کم از کم از آن ابراز حمایت کرده بودند ؟
۵ ـ جایگاه حقوقی و سیاسی این روند پراگنده را چگونه می توان تعریف و معین کرد ؟ و چندین پرسش دیگر ؟
۶ـ سوالی هم در مورد آغای احمد مسعود مطرح میگردد که چند روز قبل در مصاحبه با تلویزیون امو گفت او تذکره الکترونیکی افغانستان را نگرفته است زیرا آنرا خلاف منافع ملی و منافع مردم می داند آیا این آغایکه حاضر بداشتن تذکره تابعیت کشورش نباشد روندش خانه کدام مردم می گوید؟
اینطرف آغای ذبیح الله مجاهد به آنها می گوید به کشور تان بیایید و آنطرف آغای احمد مسعود میگوید روند ویانا می تواند خانه طالبان هم باشد . نقش مردم در این میانه در کجاست ؟
در واقع نگری سیاسی نه باییست تابع ذوق سیاسی شخصی یا ذهنیت منحصر بخود بود بلکه حقایق را آنطوریکه است بیان کرد و بیان حقایق یا کمبودی ها را نمی شود جانبداری یا نفرت تعبیر کرد .
روندی که احمد مسعود ازآن نام می برد یک مترمربع جایی در افغانستان ندارد اما جانب طالب را به پیوستن به خود دعوت می کند، ازچنین نگرش یا بلند پروازی چه می تواند حاصل گردد ؟
تجربه نشان داده است که روند های بیرونی بنابر نفوذ بیرونی ها صبغه ملی نمی داشته باشد صرف زیرنام مردم و ملت منافع آنها مستور میگردد . روند بن شاهد عینی جریانات بیست سال اخیراست .
یکصد نفریکه بنام سیاسیون در روند پنجم ویانا شرکت کردند و به گفته خودشان صد اتاق بود وباش در پرمصرف ترین هوتل ویانا با تمام امکانات و مصارف خوراک و ترانسپورت و تکت های طیاره ، مداوا و دیگر سهولت ها را کدام دوست مردم افغانستان برای شان میداد؟ ازاین ثالث بالخیر چه چیزی به این ملت رسیده است و خواهد رسید ، این جریانات را زیر نام موسسات خیریه پنهان نکنید این مصارف گزاف را جایی می دهد که از شما توقع خدمت بعدی را دارد پس آن روند شما نه ملی است و نه خانه مردم .
بازی با کلمات ، خود اقناعی سیاسی در پناه چنین گردهمایی ها با برآمد های مطبوعاتی ازطریق شبکه های مزدور نشراتی بدرد مردم نمی خورد و مردم به آن باور نمی نماید و کار را بجایی نمی رساند .
سال یکبار مصروف شوید با سفرهای پرمصرف رایگان و تسهیلات عالی خوش باشید نه مردم با شماست و نه شما با مردم .
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۵ـ ۲۳۰۲
Copyright ©bamdaad 2025
توسعه، شاخصها و عوامل بازدارنده آن
ارسالی دیپلوم انجینرمیرعبدالرحمن صدری
۱ـ توسعه چیست؟
توسعه فرایندی همه جانبه است که باعث بهبود شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی یک جامعه می شود. توسعه تنها به رشد اقتصادی محدود نمیشود، بلکه شامل بهبود کیفیت زنده گی، افزایش رفاه عمومی، دسترسی به آموزش، بهداشت، آزادیهای فردی و مشارکت در تصمیم گیریهای سیاسی نیز هست.
۲ـ شاخصهای توسعه
برای سنجش میزان توسعه یافتگی کشورها، شاخصهای مختلفی وجود دارد که مهم ترین آنها عبارت اند از:
الف: شاخصهای اقتصادی
تولید ناخالص داخلی (GDP): ارزش کل کالاها و خدمات تولیدشده در یک کشور در یک دوره مشخص.
درآمد سرانه: تقسیم GDP بر جمعیت کشور، که نشان دهنده سطح رفاه اقتصادی مردم است.
نرخ بیکاری: درصد جمعیت فعال که شغل ندارند.
سرمایه گذاری داخلی و خارجی: میزان سرمایهگذاری در زیرساختها و صنایع کشور.
ب: شاخصهای اجتماعی
شاخص توسعه انسانی (HDI): شامل امید به زندگی، سطح سواد، و درآمد سرانه.
سطح سواد و آموزش: درصد جمعیت باسواد و سطح دسترسی به تحصیلات.
امید به زنده گی: میانگین طول عمر افراد در یک کشور.
کیفیت خدمات بهداشتی: میزان دسترسی مردم به خدمات درمانی و نرخ مرگومیر نوزادان.
ج: شاخصهای سیاسی و فرهنگی
میزان دموکراسی و آزادیهای مدنی: آزادی بیان، حقوق بشر، حاکمیت قانون و مشارکت مردم در تصمیم گیریها.
شفافیت و فساد: میزان فساد در دولت و شفافیت در مدیریت منابع.
هویت فرهنگی و انسجام اجتماعی: حفظ فرهنگ بومی و تعامل با سایر فرهنگها.
۳ ـ عوامل بازدارنده توسعه
عوامل متعددی میتوانند مانع توسعه شوند، از جمله:
الف: عوامل اقتصادی
فقر و نابرابری اقتصادی: اختلاف زیاد میان طبقات اجتماعی باعث کاهش فرصتهای برابر برای پیشرفت می شود.
وابستگی اقتصادی به منابع خام: کشورهایی که تنها به صادرات مواد خام متکی هستند، در برابر تغییرات قیمت جهانی آسیب پذیرند.
کمبود سرمایه گذاری در زیرساختها: ضعف در حملونقل، انرژی و ارتباطات رشد اقتصادی را محدود می کند.
ب: عوامل اجتماعی
نرخ بالای بیسوادی: مانع از نوآوری و پیشرفت علمی می شود.
رشد جمعیت بی رویه: فشار زیادی بر منابع اقتصادی و اجتماعی وارد می کند.
نابرابری جنسیتی: عدم مشارکت زنان در اقتصاد و سیاست باعث کاهش بهرهوری اجتماعی می شود.
ج : عوامل سیاسی و مدیریتی
فساد اداری و مالی: منابع عمومی را هدر میدهد و مانع سرمایه گذاری می شود.
بی ثباتی سیاسی و جنگ ها: امنیت و اعتماد سرمایه گذاران را از بین می برد.
مدیریت ناکارآمد و نبود برنامه ریزی بلند مدت: استفاده نادرست از منابع مانع توسعه پایدار می شود.
نتیجه گیری:
توسعه یک فرایند چند بعدی است که برای دستیابی به آن، باید موانع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی برطرف شوند. سرمایه گذاری در آموزش، بهداشت، زیرساختها و مدیریت شفاف می تواند مسیر توسعه را هموار کند.
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۵ـ ۱۱۰۳
Copyright ©bamdaad 2025
استعمار و انـواع آن
گردآورنده : دیپلوم انجنیرعبدالرحمن صدری
۱ـ استعمار (Colonialism)
استعمار به معنای تسلط یک کشور یا گروه بر کشور یا گروه دیگر به هدف بهره کشی اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است. استعمار معمولاً به دو دستهیی استعمار کهنه و استعمار نوین تقسیم می شود.
۲ـ استعمار کهنه (Traditional Colonialism)
استعمار کهنه به تسلط مستقیم قدرتهای استعماری (مانند بریتانیا، فرانسه، پرتگال ، اسپانیا و...) بر سرزمینهای دیگر، معمولاً از طریق اشغال نظامی، تسلط سیاسی و بهره برداری اقتصادی، گفته می شود.
مشخصات استعمارکهنه:
ـ اشغال مستقیم سرزمینها توسط نیروهای خارجی،
ـ کنترول سیاسی و اداری از سوی کشور استعمارگر،
ـ استثمار منابع طبیعی و انسانی کشور مستعمره ،
ـ تحمیل فرهنگ، زبان و ارزشهای استعمارگران بر مردم بومی،
ـ استفاده از نیروی کار ارزان و اعمال فشار اقتصادی بر مردم محلی.
۳ـ استعمار نوین (Neocolonialism)
استعمار نوین به شکلی از استعمار گفته می شود که در آن کشورها به طور مستقیم اشغال نمی شوند، بلکه از طریق ابزارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تحت کنترول قرار می گیرند. این نوع استعمار بیشتر پس از پایان استعمارکهنه و استقلال کشورهای مستعمره رواج یافت.
مشخصات استعمار نوین:
ـ وابستگی اقتصادی کشورهای در حال توسعه به کشورهای استعمارگر،
ـ کنترول غیرمستقیم از طریق شرکتهای چندملیتی و سازمان های مالی بین المللی ،
ـ تحمیل سیاستها و قراردادهای اقتصادی نابرابر،
ـ نفوذ در حکومتها از طریق حمایت از رهبران وابسته،
ـ تأثیرگذاری رسانهای و تبلیغاتی برای حفظ سلطهی فرهنگی و سیاسی.
۴ـ استعمار فکری و فرهنگی (Cultural and Intellectual Colonialism)
استعمار فکری و فرهنگی به فرایندی گفته می شود که در آن فرهنگ، ارزشها، زبان و باورهای یک ملت تحت تأثیر فرهنگ قدرتهای استعماری قرارگرفته و جایگزین هویت بومی آن ملت می شود.
مشخصات استعمار فکری و فرهنگی:
ـ تحمیل زبان و ارزشهای بیگانه بر جامعه،
ـ تضعیف فرهنگ، تاریخ و هویت ملی مردم بومی،
ـ گسترش سبک زنده گی و تفکرات غربی از طریق رسانهها و آموزش،
ـ وابستگی ذهنی و فکری نخبگان و جوانان به کشورهای استعمارگر،
ـ کاهش خود باوری و اعتماد به نفس در جوامع مستعمره.
نتیجه گیری:
استعمار در اشکال مختلف خود، همواره با هدف تسلط ، بهره برداری و کنترول جوامع دیگر صورت گرفته است. استعمار کهنه از طریق اشغال نظامی و تسلط مستقیم اعمال می شد، اما استعمار نوین از طریق ابزارهای اقتصادی و سیاسی جوامع را تحت کنترول قرار می دهد. درعین حال، استعمار فکری و فرهنگی نیز باعث تغییر تدریجی هویت، باورها و ارزش های ملتها شده و وابستگی آن ها را به قدرت های خارجی افزایش می دهد.
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۵ـ ۱۲۰۲
Copyright ©bamdaad 2025