عالیترین دموکراسی مشخصه عمده کنفرانس سرتاسری « سازمان جوانان حزب مردم افغانستان» است
نوشته: داکترآرین
سازمان جوانان حزب مردم افغانستان بمثابه آینده سازان حزب و معماران فردای کشور، نخستین کنفرانس سرتا سری خویش را تدویرمی نماید، این سازمان که بخش عظیم و مهم از جنبش معاصر جوانان افغانستان را تشکیل می دهد با برافراشتن درفش مبارزه بخاطر دموکراسی، ترقی وعدالت اجتماعی بسوی پیروزی ها، بسوی آینده و بسوی پایه گذاری جنبش سرتا سری جوانان راه خواهد گشود، اهمیت این جنبش تا اندازه ای است که اگر از مبارزه بسوی تکامل و گسترش بازایستد نه تنها جنبش، بلکه جامعه و مردم نیزمحکوم به فنا و بازگشت خواهد شد، به این اساس مشخصه ای عمده این کنفرانس را باید عالیترین دموکراسی، علنیت، تنوع نظر، انتقاد و انتقاد از خود تشکیل بدهد و به باور نگارنده پیشنهادات ذیل بخاطرغنای بیشتر کار تدویر کنفرانس سودمند خواهد بود:
۱- در حالیکه نخستین کنفرانس سرتاسری « سازمان جوانان حزب مردم افغانستان» را به تمام جوانان پرافتخار و زحمتکش افغانستان تبریک و تهنیت می گویم، در صورت امکان زمان تدویرآن از یک روز به دو روز تمدید شود.
۲- کنفرانس باید بیانگر پختگی سیاسی، تدبیر، تجربه و دارای ماهیت کیفیتاً نوین باشد.
۳- ضروراست تا برای تمام اشتراک کننده گان زمینه های اظهار نظر آزاد، بحث و مباحثه را آماده ساخت، این شیوه از یک طرف باعث تحرک بیشتر اشتراک کننده گان و نماینده گان جوان شده و از جانب دیگرهرنماینده خود را مسوول در برابر آنچه در کنفرانس می گذرد دانسته، دلسوزانه تر، مسوولانه تر و فعال تر پیشنهادات و انتقادات و طرح های خویش را مطرح می نمایند.
۴- مهم است که فضای کنفرانس بیانگر آن باشد، تا اشتراک کننده گان مطمین شوند که دیگر دموکراسی شعار نیست، بلکه یک اصل اساسی و مهم تشکیلاتی است، زیرا هنگامی جوانان ما می توانند رسالت تاریخی خود را ایفا کنند و به سازمان خویش باور داشته باشند، وقتیکه یقین کامل حاصل نمایند که در خفا و پوشش چیزی دیگر وجود ندارد.
۵- برازنده گی این کنفرانس را باید انتخابی بودن ارگانهای رهبری، تقسیم صلاحیت ها با رای جمعی تشکیل بدهد.
۶- پیوند وحدت حرف و عمل، دسیپلین و دموکراسی در نظر گرفته شود، زیرا باعث نظم عالی و آگاهانه در کنفرانس می گردد.
۷- اصل اساسی تشکیلاتی را در کنفرانس، تصمیم گیری اکثریت و ابراز نظر آزاد جهت انتخاب کاندیدان تشکیل بدهد.
۸- دوری از فورمالیزم و اجتناب از تشکیلات های از قبل تعیین شده و طرح های پشت پرده و تحمیلی، ارزش و اهمیت کنفرانس را بالا میبرد.
۹- دوری از شیوه های کهنه، روش های دگم، مطلق نمودن مرکزیت، محدود ساختن دموکراسی، تعصب و ذهنی گری، سمپاتی و انتی پاتی ها، به اوتوریته کنفرانس می افزاید.
۱۰- وداع با تردد و بی اعتمادی، دوری جستن از بی باوری و بی عدالتی نسبت به یکدیگر و بازنگری درشیوه های کهنه سازماندهی و طرز تفکرکهنه در رهبری، داشتن صراحت و برخورد رفقانه و شجاعانه با پرابلمها و مشکلات، باید مضمون کار کنفرانس را تشکیل بدهد.
جوانان عزیز و سازماندهنده گان کنفرانس سرتاسری!
ضرور است تا مطالب بالا را در تدویر کنفرانس در نظر گرفته و به آسانی هضم نمود و آنچه بسیار مهم است گرفتن درسهای با اهمیت از گذشته می باشد، شنیدن حقیقت تلخ است، اما گفتن آن شجاعت میخواهد و کتمان آن به دسیسه های ارتجاع و دشمنان خوشبختی مردم یاری میرساند، من نمی خواهم سنگ اشتباهات گذشته را بر فرق یکدیگر بکوبیم، بلکه به منظور جلوگیری از اشتباهات در آینده ما مکلف هستیم از تمام نواقص گذشته درس عبرت آمیز بگیریم، اشتباهات قابل اصلاح و تلافی است، بر پایه تجارب تلخ نخستین « کنگره » و پیامد های آن هرچه بیشتر به ضرورت گرفتن چنین درسی پی میبریم، اگر چنین وضح در کنفرانس سرتاسری « سازمان جوانان حزب مردم افغانستان » تکرار گردد نه تنها اتوریته سازمان جوانان و مبارزات افتخار آمیز گذشته شان را خدشه دار میسازد، بلکه ازنیرومندی و همبستگی آن کاسته و باعث هرج و مرج در سازمان میگردد، لازم است از گذشته و تجارب آن بیاموزیم، تا به پیش برویم و این حرکت به پیش را معیار های مانند: واقعی نگری، صداقت در حرف و عمل، برخورد های عادلانه، علنیت، تنوع نظر، بحث و مباحثه مفید باعث می گردد.
گفتنی است در این جا منظور من از تلفیق اورگانیک دموکراسی با موازین سازمانی، استقلال و مسوولیت، حقوق و وظایف میباشد، احترام به عقاید آرا، اندیشه های گوناگون، نظریات و طرح های مختلف، رای آزاد باید اساس کار کنفرانس را تشکیل بدهد، اما باید خاطرنشان ساخت که این دموکراسی هیچ وجه مشترک با بی بندباری، خود سری، بی مسوولیتی و انارشی ندارد و نگارنده مخالف آن است که جر و بحث ها از چوکات اجندا خارج و آرامش کنفرانس را برهم بزند، فضای جلسه را مسموم نموده و بلاخره وضع را به مناظره، جدل و ایجاد تشنج بکشاند و باعث تضعیف و صدمه رساندن به اتحاد و همبستگی جوانان ما گردد.
رفقای جوان!
داشتن سازمانی که عالی ترین دموکراسی مشخصه آن باشد بخاطری مهم است که آینده حزب و آبادی میهن به شما وابسته و ارتباط مستقیم و ناگسستنی دارد و ارزش این دموکراسی بدان مربوط میشود که تا چه حد این دموکراسی بنفع وحدت و یکپارچگی سازمان و تا چه اندازه پایگاه اجتماعی و سیاسی سازمان را میان جوانان تحکیم نموده و چطور به حل پرابلم های داخل کنفرانس و سازمان کمک کرده، قانونیت و علنینت را تحکیم میبخشد.
به عنوان نیل به وظایف و شرط دست یافتن به یک سازمان رزمنده و توده یی، توجه اشتراک کننده گان کنفرانس را به نکات زیر جلب مینمایم و اگر شامل برنامه آینده کاری سازمان گردد باورمندم که در تحکیم و تثبیت « سازمان جوانان حزب مردم افغانستان » در تعمیق و ژرفش اهداف آن کمک نموده و با اهمیت خواهد بود :
۱- بسیج توده های جوانان شهر و ده در « سازمان جوانان حزب مردم افغانستان». برای اینکه جوانان به سازمان، برنامه و پیروزی های نهایی آن ذیعلاقه بمانند و حاضر باشند از آن دفاع کنند باید خدمت گذاری خویش را به آنها نشان داد در این جا از نوشته من تحت عنوان « ضرورت تدویر کنگره جوانان حزب مردم افغانستان» استفاده بیشتر گردد.
۲- اتحاد « سازمان جوانان حزب مردم افغانستان» با همه نیروهای سیاسی و اجتماعی جوانان میهن ما، بدین منظور تشکیل « کمیسیون تفاهم» جوانان افغانستان را پیشنهاد مینمایم که محمل ها و زمینه های اتحاد جوانان را در « جبهه متحد » فراهم سازد همچنان تشکیل این کمیسیون ها در تمام ولایات افغانستان نیز تاکید میگردد تا آن عده از جوانانیکه خواستار عدالت و ترقی اجتماعی اند و به میهن و مردم خویش علاقمند میباشند آنها را تنظیم نموده و در کنار هم نگاه داشت.
۳- تعین و نامگذاری یک روز از روز های تاریخی « جنبش جوانان افغانستان » به نام « روز جوانان» مانند: روز تاسیس « جنبش مشروطیت»، روز تاسیس « ویش زلمیان» یا «جوانان بیدار» و یا تاریخ پایگذاری « سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان».
۴- نقش جوانان ما طی بیش از یک قرن اخیر در ایجاد رستاخیزهای فکری و معنوی، تشکل های سیاسی و اقتصادی و انقلابات مردمی و اجتماعی نقش برزگ و انکار ناپذیر است، به این سبب برنامه سازمان دارای ماهیت میهن پرستانه، اما کوتاه، واضح و با مفهوم باشد، بهتر است که معایب سرشتی نظام فساد، چور و چپاول را برملا ساخته و آشتی ناپذیری « سازمان جوانان حزب مردم افغانستان» با تروریزم، بنیاد گرایی و عقب گرایی واضح سازد، تا جوانانی که به سازمان می پیوندند تصور روشن از کار و پیکار خویش داشته باشند.
۵- میخواهم متذکر شوم که: کشورما از جهت سیر تاریخی در جمله ممالک « بسیار عقب مانده » جهان و دارای مختصات ویژه خود است که یکی از این مشخصات نقش وسیع « دوکانداران دین» در فریب مردم مسلمان ما است. در اینجا ضرور است تا یکی از بخشهای اصلی کار کنفرانس روشن ساختن سیاست سازمان در برخورد با دین و مذهب باشد، چون اکثریت مطلق مردم افغانستان مسلمان می باشد و دین اسلام در افغانستان جاویدانی است، من به این باورم، که سازمان جوانان نقش موثر روحانیت وطنپرست را در ترقی و پیشرفت جامعه ارزشمند دانسته و سهم آنان را بخاطر ساختمان یک جامه مستقل، آزاد و آباد و فارغ از بی عدالتی و نابرابری اجتماعی با اهمیت دانسته وارج زیاد قایل است.
چنانکه تجربه تاریخی جنبشهای سیاسی و اجتماعی و تاریخچه « جنبش جوانان افغانستان» نشان میدهد، اتخاذ تدابیر و پیاده نمودن این پیشنهادات برای « سازمان جوانان حزب مردم افغانستان» حیاتی و برای تداوم و پیروزی های بعدی آن که نیازمند مبارزات پیگیر و گذشت زمان است ضروری میباشد، زیرا تنها بسیج جوانان بطورآگاهانه در مبارزات عادلانه اجتماعی و گرفتن درس عبرت آمیز از تجارب گذشته، همچنان نیروی اتحاد و همبستگی جوانان را در مبارزه مشترک در یک « جبهه واحد» به پیروزی نایل میسازد.
چنین تحلیل به این خاطر ضرور بود که ما از اشتباهات گذشته درس گرفته و از تکرار آن در آینده جلوگیری نماییم، زیرا سرنوشت جامعه و مردم و آینده حزب و جنبش به جوانان مربوط میشود، باید متذکر شد که برای حاصل نمودن معلومات بیشتر در این موارد به نوشته های نگارنده در سایت وزین « بامداد» زیر عنوان «جنبش جوانان افغانستان» بخشهای اول، دوم، سوم و چهارم که هنوز ادامه دارد مراجعه شود.
زنده باد همبستگی جوانان، این سازندگان فردای میهن محبوب ما افغانستان.
اجتماعی ـ بامداد۱/ ۱۳ ـ ۱۰۰۹
پاڅی ډیوی بلی کړی
د زبیر شیرزاد لیکنه
ګوره اوس دا کوم سرونه چه تاسی دتنو دپاسه وینی له دوی څه نه جوړیږی او کومه تمه تری هم ونکړی دا سرونه ، سرونه نه دی؟
دوی د تخیل ،عیش او عشرت په د نیا کی غرق او مست دی ، او هسی ښکاری چه د اختر ټال وی
خو دزنګیدو دپاره یی بیا هیڅوګ نه وی چه داختر په ټال کی وزانګی .
ګوره زمونږ په وطن کی هغه د سر، سړی چه سر یی په تنه ارزیدل باور وکړی ګرانه ، څوګ مړه شوی او چا هم تری کډه کړی.
اوس کوم سرونه چه تاسو وینی هسی بیچاره تنی یی ورباندی ستړی کړی، دوی غله دی، دوی قاچاقبران دی، څوګ غارتګر او څوګ بیا فاسدین او خاینین دی. دوی رڼا نه غواړی .
دوی ډیوی نه پیژنی دوی درڼا سره اشنا نه دی ، دوی نه ، ګوره چه د ډ یوی د بلیدو هیله هیڅکله تری نه ونه کړی، دوی ددی وطن نه دی د پردو نوکران دی.
ګوره کومی سترګی د دوی په مخ چه وینی ، هغه یو هم رڼی نه دی . هغوی ټول وړانده او نا بیناً دی . دوی ډیوی څه کوی ، ډیوه خو درڼو سترګو خاوندان غواړی چه په رڼا کی ژوند وکړی.
ګوره ، رڼی سترګی خوبیا هغه سترګی وی چه بیوزلی ووینی او بیا خپل لاس ور باندی په سر یی کش کړی ،او لاس نیوی یی وکړی چه هم الله او هم خلق الله تری خوشحاله شی او دا بیوزلی ولس بیا ورته درناوی او احترام وکړی.
خو دوی دا غارتګر او مافیا بیا هیڅکله داسی ا نسانی کا ر نه کوی ، د وی چه کله بیوزلی ووینی بیا وهی یی ، رټی یی ، دوی د بیوزلو پرواه نه کوی، دوی بیوزلی وژنی، که څه بیوزلی ولری هغه هم تری اخلی، دا چپاولګران دهمدی دپاره دلته راغلی چه هره ورځ یو غمیزه وزیږوی په کلو ، بانډو او ښارووکی مرګ او ژوبله وکړی او خوشحالی له دی وطنه کډه وکړی.
زورورو اوغارتګرو سره بیا یو لاس شی دبیوزلو دوژلو مشترک پلان سره ونیسی. دوی ډیوی نه پیژینی دوی رښتیا وړانده دی.
ګوره هغه غټ خیټی ، کاڼه او وړانده چه تاسو وینی کوم چه چا سپین او چا بل رنګ کالی اغوستلی او په خپلو خیټو لاس وهی ، دچا په سر لونګی او دچا په سر پکول اود چا په
غاړه کی دستمال دی، چا بیا چپنه او چا فرانسوی او انګلسی دریشی اغوستلی ، ګوری هغه یو هم د سرسړی نه دی ؟ دوی ټول په خدای لوی غله او داړه ماران دی دوی ددی وطن دښمنان دی، دوی څوګ له اطرافه
او څوګ له بیرونه * خارجه * دلته دغلا او چور دپاره راغلی دی . دوی ګنګان هم دی، دوی خبری هیڅ نشی کولی . دوی دبیوزلو په ژبه نه پو هیږی ، خو نا روا او حرامی پیسی بیا په خپلو ناولو ګوتو نه،وروره
بلکه دوی په ماشین یی ښه حسابوی او بیا یی خارج ته لیږی، دوی دلته نه دی راغلی چه دا مړی ډیوی مونږ ته بلی کړی؟ دوی دبلو ډیوو خاموشی ته د آزاد بازار تر شعار لاندی راغلی چه ټول ولس په تورو شپو کی ژوند وکړی . خو دوی اشتباه کړی دلته رڼا غوښتونکی لا مړه نه دی ژوندی دی او دیوی چیغی انتظار کوی ؟
هو دلته ددی وطن او بلو ډیوو دساتلو دپاره سرښندنه په کار دی پاڅی را ویښ شی او مړی ډیوی بیا بلی کړی ؟او تلپاتی شی.
ګوری دا کوم چه تاته ژوندی ښکاری ، دوی ژوندی نه دی، ژوندی خو هغوی وی چه دخپل قوم ، ولس او وطن نه ځان قربان کړی د وی ټول مړه دی ، هو که کوم یو یی ژوندی وینی ، دوی هم په مړو حساب کړه، دوی لوی ګنهکاران دی ، دوی به ډیر ژر دخدای او ددی ولس په زور په سنګ چل او یا دخولی په لاړو مړه شی ، دوی رڼا نه پیژنی ، دوی د پردو نوکران دی دوی دتورو شپو اولادونه دی دوی په تورو شپو کی زیږید لی، دوی توری شپی له خدایه غواړی دا ځکه غلا خو په تورو شپو کی کیږی دوی رڼا نه غواړی ، هو دا لا څه چه دوی اوس په رڼا ورځ هم له بیوزلو غلا کوی او ددی ولس په وینو شکلو خپله تنده ماتوی.
دوی افغانستان خپل کور هیڅکله نه ګڼی څوګ دایران ، څوګ د پاکستان ، څوګ د انګلیس او څوګ بیا د امریکا مزدوران او نوکران دی دوی ددی وطن د بچو دپاره
بلی ډیوی هیڅکه نه غواړی، دوی مړی ډیوی غواړی ، دوی پرون په یو نوم اونن په بل نوم مکتب یی وسوازاوه او بیچاره معلم او ملازم یی وواژه ، روغتون ته بم کیښود او بیچاره داکتر یی وواژه، ددو ددی وطن تولیدات نه خوښیږی نو ځکه یی فابریکی ړنګی او لیلام کړی دوی دماشین غږ نه ده اوریدلی نوځکه کارګر، دهقان او زحمتکشان یی نه خوښیږی او دهغو د وژلو هڅی کوی ؟
ګوری سلام خو زمونږ دکلتور لویه نښه ده او د دی وطن او ولس له ویاړه ډک کلتوراو عالی دود، رسم او رواج ده . خو دوی دومره بد کاره او بد جنسه وحشی انسانان دی چه د سلام ورکولو وړ نه دی ، دوی وړانده دی تا نه وینی، دوی کاڼه دی.
ستا غږ نه اوری دوی د پردو نوکران دی ، ستا په ژبه نه پوهیږی دوی راغلی چه پردی کلتور دلته مروج کړی، ګوره که سلام ور کوی بیا بیوزلی ولس ته سلام وکړه چه ستا دکلتور او فرهنګ احترام کوی، کوم چه تاسوته ضرورت لری او تاسی ددی وطن بچی ګڼی ، او ژر ډیوی ورته بلی کړه ، چه زوی یی مکتب ته لاړ شی.
پا څی ډیوی بلی کړی ؟ تاسو زلمو ته او تاسو پیغلوته وایم لاس یو کړی هله نیمه رڼایی مه پریږدی چه دغلو او پردیو ، نوکرانو اودبد کارو او خرڅ شوو دلاسه بیخی مړی شی ، که داسی ونه کړی. بیا ګوره تا ته به هم توره شپه در په برخه شی .او لار به بیا نه وینی او لوی ګړنګ به دی ځای شی بیا راوتل له لوی ګړنګه ډیر زیار او زحمت غواړی .
ګوره دوی نه تا ته ، نه دا بیوزلی او زوریدلی ولس ته، او نه ماته، هیڅکله رښتیا نه وایی . دوی دروغ وایی دوی درواغجن او فریبکاره دی ددوی زړه نه په وطن سوزیږی او نه په دا بیوزلی ولس نه په تا او نه په ما ، ددی وطن هر کور، هره ونه او هره تیګه شهیده شوی ، هر کور، بانډه، ښار او کلی را ته همدغو اوهم دهمدغو وحشی بادارانو د ځمکی او هوا له لاری ړنګ کړی، داسی سترګی نشته چه ونه ژاړی داسی کلی نشته چه هره ورځ تری جنازی جګی نشی او دمور غږ خدای پاک او دهغه رسول الله ته ونه رسیږی او وا یی نه وری ؟
اوس دا لاڅه چه ددیو بندی او قم علما کرام په منځ کی نن استخباراتی جاسوسان او شیطانان دعلمای کرام تر نامه لاندی ځای په ځای شوی او دوی سره یو شوی، ددو په ګټه ناروا فتوا ورکوی، دوی دروغ وایی دوی دکاذبینو نه ملاتړ کوی دوی هم ډیوی نه پیژنی،
پاڅی د بلو ډیووغوښتونکو او د رښتینی لاری سر ښندونکو یارانو ، پاڅی بیوزله ولسه ، پاڅی زیار کشانو، داسمان تندر شی، طوفان شی، اسما نی کړیکه شی اود بیوزلو ، کونډو او یتیما نو سوی چیغه شی، او ددی عصر شمشیر تر لاسه کړی، او دپرد یو نو کران پری په رښتیا ووژنی ، خو ستا سو شمشیر با ید دهچا وینه تویه نه کړی چه بیا تا سوته څوګ قاتل ونه وایی، عزیزا نو ستاسو شمشیر باید قلم وی ، کتاب او کتابچه وی علم او کمپیوتر وی رښتیا ، صداقت او وطندوستی او خدمت وی .هو که دا د نن عصر منل شوی شمشیر مو تر لاسه کړ، پوه شی چه دوی به هم د رڼو سترګو څښتن شی ، تا به ، ځان به، ما به ، دا ګران وطن او دا بیوزلی ولس به ووینی او و به یی پیژنی ، کوم مالوچ یی چه په غوږو کی ایښی وه ، هغه به هم لری کړی بیا به ستا غږ ، زما غږ او د دغه بیوزلو ولسونو غږ واوری او دا خدای بښلی بیچاره ګان به د تا سو دشمشیر له برکته بیرته را ژوندی شی او ستاسو دعلم او رڼا یی شمشیر به دوی ته او وید و ته او مراچه ګویانوته داسرافیل شپیلی شی، دوی ته به دمحبت درس شی که دوی لږد اسانیت او محبت سره اشنا وی او وجدان ولری بیا به له تانه ، له ما نه او دی بیوزلی ولس نه چه کلونه کلونه دوی زورولی او وژلی یی دی اومال یی ورته غارت کړی او غنیمت یی ورته ویلی او له ټولونه به بښنه وغواړی، او مونږ به یی هم وبښوو دا ولس او دا وطن دبښنی او محبت په درس کی لوی شوی دا ولس با احساسه ده دوی زغم لیدلی او زغم یی زغملی خو محبت ښه پیژنی دوی دوینی تویول نه غواړی دا ولس سر لوړی ده او سر لوړی به پاته شی .
ګوره پاڅی ډیوی بلی کړی؟
فرهنگی ـ بامداد۱/ ۱۳ـ ۰۷۰۹
حلال است یا حرام؟
طنزی از دکتر حمیدالله مفید
حاجی نه با دل خود جور می آمد ونه با پای خود ، نمیدانست ومطمیین نبود . نشود که کار خلاف شرع را انجام بدهد.
با خود میندیشید : بس است، که یس از مکه رفتن در این سن هفتاد وپنج سالگی یکبار یک گوی کلانه خوردی ، حالی که دو باره به وطن آمدی ، نباید گناه دومی ره مرتکب شوی .
دو هفته پیش برای مدت یک هفته با یک هیات تجارتی رهسپارایالات متحده امریکا شده بود، در آنجا از روی تصادف مهماندار شان یک بانوی سی ساله بود ، در میان شش نفر عضو هیآت ، قد بلند وچشمان میشی بزرگ ، بزرگ حاجی را پسندیده وپنداشته بود که شاید نسبت به دیگران پربارتر باشد ، حاجی هم که درهمان دیدار نخست یک دل نی که هفتاد وپنج دل عاشق پاتریتسیا شده بود ، حاظر شد تا تمام شرایط نقدی وقلبی پاتریتسیا را بپذیرد وبه خاطر لوت خوردن دو نفری بالای یک تختخواب یک نفری ،یک بندل نوت را فدای چشمان آبی اش کند، حاجی که از دل شوقی وازتوانایی درمانده بود نمیدانست ، که چطور این لوت وپلوت خوردنها را به ثمر برساند و نشود، که توپ را درگل بی دربان حریف گل نتواند ، این تشویش دل عاشق پیشه سرگردانش را می خورد. در همان زمان پاتریتسیا به حاجی گفته بود ، که تشویش نکند برایش داروی می آورد که او را پنجاه سال جوانتر بسازد.
از همان روز ، زور وکمال تابلیت ( ویاگرا ) را دانست وبا تمام تشکیلات وجودش احساس کرد، وقت آمدن به کابل صد عدد تابلیت ویاگرا خرید وبا خود آورد ، حالا حساب چهار سر زن نکاحی اش را پوره می رسید ، زنانش که مدت ها پیش از نان زدن حاجی در تنور عشق شان نا امید شده بودند ، اینک حاجی را مانند دوران عروسی شان جوان ونیرومند یافته بودند. همه متعجب شده بودند ، که این مسافرت چی معجزه ای ببار آورده است..
حالا که حاجی دو باره به وطن بر گشته بود،ترجیح می داد که سوی آخرت نیز به دیده بینا نگرد و آن را یک لحظه از پیش چشمانش دور نکند.
از همین رو دوباره ردای توبه وتقوا را پوشید ، اندیشید ، که نشود تا تابلیت های معجزه اسای عشق اش حرام باشند واو ناآگاهانه آب در آسیاب گناه وحرام بریزاند.از اینرو پی عقبا دوید وپشت دنیا را رها کرد.
در میان علمای دینی به مولوی شیخ محمد نبی سخت باورمند بود، حاجی به این باور بود که شیخ ید بیضا وفهم طولا در مسایل دینی دارد، نخست اینکه هم سن و سال حاجی بود، دوم اینکه ازیک کوچه ویک منطقه سر بلند کرده بودند، سوم اینکه بالای یکدیگر باور داشتند.
حاجی نزد شیخ از سیر تا پیاز داستان را برگفت وخواهان فتوای حلال وحرام این معجزه دانش بشری گردید. شیخ محمد که تاحال به چنین مساله ای برنخورده بود، نخست خواست تا آن را امتحان کند یک تابلیت ویاگرا را از نزد حاجی گرفت وخورد.
به ،به ! دانست که این معجزه بشری است ، از اینرو آن را به نظر خوشبینی دید و دست به دامن شباهت ها زد واز روی قراین وهمسویی ها آن را به دلیل اینکه برای افزایش کلمه گویان کمک می کند نه تنها حلال پنداشت ، بلکه فتوا داد ،که شاید پیامبران پیشین نیز از برکت همین معجزه ها نیرومند تا مرگ به زنان شان می رسیدند . از اینرو آن را حلال مطلق پنداشت وفتوا داد ودیدگاه خود را نیز در رسانه ها به نشر رسانید.
مولوی گلرحمان خان که مدارس دیوبند وبلا بند را از الف تا یای آن خوانده بود، بدون اینکه تابلیت ویاگرا را امتحان کند ، این فتوای شیخ را بدعت پنداشت وبه دلایلی که این تابلیت ساخت کشور های کافر است وشاید در ترکیب آن از الکهول وگوشت خوک استفاده شده باشد وهم به دلیل اینکه لهو ولعب است ، آن را حرام مطلق پنداشت ونوشت ، که نه تنها خوردن آن ممنوع وحرام است ، بلکه فروشنده وخریدار آن نیز در روز رستاخیز نزد خدای یکتا پاسخ گو خواهد بود ، در فتوای خود افزوده بود که در آن دنیا خورنده ، فروشنده وخریدار آن را بالای خر سیاه سرچپه سوار ودر دوزخ می گردانند وبرای همیشه در آتش دوزخ خواهد سوخت.
جدال جدید میان دو مولوی پیر وجوان از دو قوم از دو منطقه واز دو زبان آغاز یافت. من بنویس وتو بنویس واو بنویس ، یکی آن را تایید ودیگری رد می کرد و دیدگاه های شان را در رسانه ها بازتاب می ساختند. آهسته ، آهسته سخن در پارلمان کشید ، وکیلانی که به ملیت ، قوم وزبان شیخ محمد نبی مربوط بودند ، به دفاع از تابلیت وآنانی که به قوم وزبان مولوی گلرحمان مربوط بودن به تقبیح تابلیت پرداختند ، بدون اینکه بدانند ، ده در کجاست ودرختها در کجاست؟ خدای په جات موضعگیری می کردند.
گپ در همین جا پایان نپذیرفت ، برخی ها پیشنهاد کردند که بجای واژه« تابلیت» انگلیسی واژه« قرص » را بکار برند، یک غوغای جدید بشگفت، کسی می نوشت ، که قرص مربوط به ایرانی های می شود وهر کسی که آن را پیشنهاد کرده جاسوس ایران است ومیخواهد تا وحدت ملی ما را بر هم بزند ،دیگری می گفت : واژه « تابلیت » انگلیسی است ، کسانی که به کاربرد این واژه پافشاری دارند جاسوس انگلیس هستند.
«ویاگرا» فراموش شد وجنگ تازه قرص وتابلیت آغاز یافت ، شورای ملی به دو گروپ منقسم شد ،بوتلهای آب بود که از اینسوی سالون به آن سوی سالن انداخت می شد .
در بازار مردم پیش از آن تابلیت ویاگرا را نمی شناختند ، حالا در دوافروشی ها پیدا نمی شد.
از کشور پاکستان تابلیتهای ویاگرای جعلی که در ترکیب آن تنها قرص کمر بود سرازیر شد.
یک روز صبح مظاهره عظیمی از مخالفان ویاگرا آغاز شد. پس فردای آن دوستان ویاگرا مظاهره باشکوه تر را بر پا کردندو یکی شعار می دا د :«مرگ به ویا گرا!!» دیگری شعار می داد : « زنده باد ویاگرا!»و فشرده سخن جامعه خواب برده مصروف ویاگرا شدند.
خدا مراد دولت فاسد را داد ، مسایل مربوط به قیر ریزی سرکها ، تطبیق نشدن برنامه های رشد اقتصادی اجتماعی ، ایجاد جای کار ، مبارزه با فساد اداری وغیره فراموش شد ومردم وجامعه غرق دنیایی جدید تابلیت ویاگرا شدند.
در کوچه بالا دریا. غلام رسول نام دختر خود را ویاگیرا گل واز پسر خود را غلام ویاگرا میاند.
شهرداری کابل نام جاده مرغها را به جاده ویاگرا نامگذاری کرد.
از بسکه فتوا های گوناگون داده شد ، تا حال کسی نمی داند که استفاده از تابلیت ویا گرا حلال است یا حرام؟مگر بازار خرید وفروش آن چنان گرم است ، که نپرسین!!!!!
اول ماه اگست سال۲۰۱۳ ترسایی ، شهرهامبورگ
فرهنگی ـ بامداد۲/ ۱۳ـ ۲۸۰۸
گـاونـډیـه
څو گیلې درته کومه ، زما گرانه گاونډیه
د خـالي میـــدان اتله ، پهلوانه ، گاونډیه
چې زما کوډله سوزي، ته غوړي ورباندې شیندې
ورورولي خــو داسې نـه وي ، مسـلمــانه گاونډیه
ما په تیږو باندې ولې ، بیا لاسونه شاته نیسې
د فتنې میـدان دې وړی ، له شیطانه ، گـاونډیه
د تاریخ کوڅې مې پل کړې، خوستا نښه پکې نه وه
تـه لـه کــومــه راپیدا شـــوې ، بې نښانه گــــاونډیه
دا زمــا د وینــو څاڅکي ، ستا د باغ رنگین گـلان شول
بیخ دې شین شه،څه شی غواړې،نور له مانه گاونـډیه ؟
زه غمجن شومه، ته ښاد شوې،زه برباد شوم،ته آباد شوې
پــه پنځـــو کسو کــې یــاد شـــوې ، قــهــرمـــانه گـــاونډیه
کلمه دې مانه زده کړه ، اوس یې ته اجاره دار شوې
زه ناپاک شــومــه ، ته پاک شوې مهربانه گـــاونډیه
کله تورشې، کله سپین شې، کله شین کله رنگین شې
د رنگــونـــو پـــه بــازار کې ، سرگـــردانه گــاونــډیه
سپین میلو درباندې سپور دی، نڅوي دې، گډوي دې
تــور ښامار دې سـر ایستلی ، له گرېوانه گاونډیه ...
( صدیق کاوون )
فرهنگی ـ بامداد۷/ ۱۳ـ ۰۱۰۹
مهـاجــر
د مات پله په سر ولاړ یمه زنګیږم
چې نه وړاندې تیریدی شم نه تر شا زه
خونړۍ سیند له سیلابه ډک روان دی
په سکون کې خپل برخلیک ته وار خطا زه
ماهیګیر یم په شکیدلي جال کې ښکار کړم
د ګونګوټي خواري کړم بیګاه، سبا زه
هر څه وینم مګر هیڅ کولای نشم
حقیقت کې لکه وړوند یم نابینا زه
په حقیرو سترګو هر یو راته ګوري
په غربت کې به هم مړ شم خامخا زه
که شم مړ دلته په خاوره کې مې خښ کړي
خاوره وائي مهاجره! نه یم ستا زه
تا خاپوړې کړي هلته چې پیدا وې
بې وطنه! بیا به هم درکړم پناه زه
ژوند او مرګ مې شو پردۍ په پردۍ خاوره
نا امید شوم سراسر له دې دنیا زه
ما کاکړ ته رسیدلی مدام غم دی
یادوم چې تیر وختونه په ژړا زه
( عبدالکبیر کاکړ )
مـیـړانـه
هر څه به تیر شي
په هر چا به تیر شي
وختونه به تیر شي
ځواني به تیره شي
ښکلا به بدله شي
زړه به شي
او مړه به شي
مګر!
میړانه پاتې کیږي
او تاریخ پرې لیکل کیږي
( عبدالکبیر کاکړ )
د انجنیرعبدالقادر« مسعود » په انتخاب
فرهنگی ـ بامداد۲/ ۱۳ـ ۲۶۰۸
More Articles...
- گزارش فعالیت های ایتلاف درسه ماه گذشته که توسط پوهاند داکتر محمد داوود راوش در ششمین اجلاس شورای عالی ایتلاف احزاب دموکرات وترقی خواه افغانستان ارایه شد
- گفت وگو با دوشیزه ثریا گوهرشاد علیمی جوان فعال وپراستعداد
- * پلار په خپلو وینو وګـټله خو زوی پری بی ګټی جواری* قیمار* وواهه*
- مصاحبه اختصاصی با الحاج دکتور احمد غوث زلمی ژورنالیست آگاه، گوینده ی مبتکر و محبوب همه ، چهره ی برازنده، شناخته شده و با تجربه رادیو و تلویزیون افغانستان