بزرگداشت از «روزمادر» درکشورشاهی هالند

 

بتاریخ دهم ماه می بخاطرارجگذاری ازمقام والای مادرمحفل باشکوهی ازسوی شورای سراسری زنان افغانستان درهالند وانجمن فرهنگی افغانهای شهرو نواحی آرنهم برگزارشد. گرداننده گی محفل را بانو یاسمین همسنگر سکرترمسوول شورا به عهده داشت . درآغازمحفل بانو سهیلا زحمت مسوول شورا، محترم همسنگر شاعر و ژورنالیست سابقدارکشور، بانو داکترذکیه زمان زاده، بانو سیده طلوع رییس انجمن همبستگی زنان شهراندوفن ، عبدالبصیر شفق، محترم ‌مولوی عبدالخاق، بانوصالحه واهب واصل درمورد روزمادر صحبت نموده وسروده خویش رابخوانش گرفتند. 

متعاقبا بیوگرافی مادران شایسته هریک : بانو داکترذکیه زمان زاده ازشهرارنهم، بانو لیلما صامت ازشهر دنهاگ، بانو فاطمه جمال نطاق سابقدارکشورازآرنهم ، بانوشفیقه صدرازشهرالمیره بانو ریتارحیمی مسوول کمیسون زنان کانون فرهنگی افغانستان ازشهرآرنهم، بانوعزیزه روفی ازشهرامسفورت ، بانو لونا محسنی ازشهراندوفن، بانو فریده سعد نوابی ازشهرآرنهم، بانو شمیم منصورازشهراندوفن، بانو شایسته حمیدی ازرینکوم بخوانش گرفته شده،  لوح تقدیر و یک دسته گل برای هریک مادران تفویض گردید. 

دراخیرولی محمد شاهپور رییس کانون فرهنگی افغانستان طی صجبت کوتاه درمورد روزخجسته مادرو وظایف و مسوولیت مادران سخنرانی نمودند. درضمن لوح عضویت افتخاری همایش اروپایی زنان افغانستان به محترم ولی محمد شاهپور اهدا شد که با ابرازسپاس و وعده همکاری باهمایش اروپایی زنان پذیرفته شد. 

بعدازصرف غذا در قسمت دوم برنامه اجرای آهنگهای شاد ودلپذیر توسط دوهنرمندجوان ساغرجان محبوبی وسیر جان محبوبی بود که موردعلاقه شرکت کننده گان قرارگرفت.

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۵ـ ۲۱۰۵

Copyright ©bamdaad 2025

 

دپوهاند مجاور احمد زیار دوه شعرونه:

 

ویـلاړ

يوگوربت يم، د ويلاړ له دنگو غرونو را الوتی

نه د چا د دانې ښکار او، نه د چا په دام کې نښتی

د تاريخ نياوتون مې للي، سپيناوی په هسکه غاړه

نه مې سترگې چاته ټيټې، نه د چا پشوته پرېوتی

څه د وخت ټگي برگي او، څه زما رښتينولې وه

که پر دا دومره سپين نمرو، ديوتايانو يم تېروتی

د توپان مرغه په شان کښم، خپله لار په غر څپو کې

نن سبا که يم په بوښته، د ناخوالو کې کښېوتی

په تورتم کې ما بلينده، بله ساتلې د سره شعر

د ازمون له سرې بټی، لکه پولاد مخسور راوتی

ویلاړ= عزم، اراده،هوډ،تصمیم

( ډاکتر مجاوراحمد زیار )

 

پيوستون 

که دا تورې گزمې گرځي راگرځي

نن سبا د بېلتانه

د دې ارت و بيرت پراته نړيوال کلي

په رڼا رڼا کوڅو کې...

خو سپېڅلې پاکه مينه مو

گواهيلي

چې که نن وي يا سبا،

دا کوڅې به د خوساوو

تورو پلونو

له بويونو نور پاکېړي ...

او شړلی پيوستون به

خپل سپېڅلي چاپېريال ته

راستنېږي تل لپاره!

(ډاکتر مجاوراحمد زیار )

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۲۵ـ ۱۷۰۵

Copyright ©bamdaad 2025

 

درود

 

درود بر دستان پینه‌ بسته

درود بر تو

که از سپیده‌ی خاکستری بیدار می‌ شوی

با نانی خشک، چاییِ بی ‌شکر

و چشم‌ هایی

که خسته‌اند از وعده و خیانت

تو که هر صبح

کنار دیوار ترک‌ خورده‌ی بازار

می ‌نشینی با امیدی

کمرشکن

به انتظار دستی که تو را

نه با نام

که با نان صدا بزند

ای کارگرِ بی ‌کار

تو را کسی نمی‌ بیند

جز خدا

و فرزندت

که چشم به دستان تهی‌ات دوخته است

چه شکوهمند است پینه‌ های دستت

وقتی بر پیشانیِ شرم می‌ کشند

و چه جانسوز است نگاهت

وقتی می ‌گویی:

«امروز هم نشد… شاید فردا.»

و فردا

فقط تکرارِ همان دیروز است

درود بر تو

کودکِ نان ‌آور

که دست‌های کوچکت

به اندازه‌ی تمام بزرگان

سنگینی می‌ کشند

تو که با سطل‌ زباله

با دست ‌مال‌های چرک

با بارهایی که قدت را خم کرده‌اند

معنای کودکی را

زیر چرخ ‌دستی جا

گذاشته‌ای

نه تخته‌ی مکتب را دیدی

نه خنده‌ های زنگ تفریح را…

تو بازی نکردی

تو فقط بزرگ شدی

بی ‌آن ‌که کسی بداند

سرمای زمستان را

با پایی برهنه

گرمی تابستان را

زیر آفتاب بی ‌رحم

بدون سایه

تحمل کرده‌ای

برای لقمه‌ای

که هرگز کافی نبوده

روز جهانی کارگر

برای ما

فقط یک نام است

بی ‌نشان

بی ‌صدا

بی ‌نان

اما تو

با تمام بی ‌کسی‌ات

با تمام دردهای بی ‌دارو

با تمام زخم‌هایی که بانداژ نمی ‌شوند

قهرمانِ خاموشی

تو زنده‌ای

و ایستاده

و مقاوم

تا جهان بداند

که شکوه انسان

در کاخ نیست

در دستان توست

(هاجره امین )

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۵ـ ۰۵۰۵

Copyright ©bamdaad 2025

 

جنگ را بكُشيد!

 

شعار دارد يكى انقلابى دوران

كه جنگ را بكُشيد!

كه جنگ را بكُشيد!

همين نداست بلند از ستيغ روشن كوه

كه شيشه ها بهم آيد و سنگ را بكُشيد

كه جنگ را بكُشيد

كه جنگ را بكُشيد

كُشيد گرگ ستم باره را كه خونخوار است

ستمگريست كه كبك و كلنگ را بكُشيد

كه جنگ را بكُشيد

كه جنگ را بكُشيد

دوى كجاست جهان زيست ميكند با هم

شويد با همى و عار و ننگ را بكُشيد

كه جنگ را بكُشيد

كه جنگ را بكُشيد

سپيد و سرخ و سياه اختراع چشم بدست

خيال بافى و تميز و رنگ را بكُشيد

كه جنگ را بكُشيد

كه جنگ را بكُشيد

رموز فلسفه حق و خلق دريابيد

يكى شويد و در آیينه زنگ را بكُشيد

( استاد ضيا قاريزاده )

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۲۵ـ ۰۵۰۵

Copyright ©bamdaad 2025

 

 

 

ابوالقاسم لاهوتی

سر و رویی نتراشیده و رخساری زرد
زرد و باریک، چو نِی
سفره ‌یی کرده حمایل، بر سرِ دوش
ژنده یی در تن وی
کهنه ‌یی پیچیده به پا، چونکه ندارد پاپوش
در سرِ جاده ری
چند قزاق سوار از پیش، آلوده به گرد
دست ها، بسته ز پس
که رَوَد اینهمه راه؟
مگر آن مرد قوی همّتِ صاحب مسلک
که شناسد ره و چاه
خسته بُد
گرسنه بُد
لیک نمی خواست کمک
نِه ز ملک ، نی زِ اله
بجز از فعله و دهقان ، نه به فکر دیّار
از سواران مسلح ، یکی آمد به سخن
که دلش سوخت به او
– آخر ای شخص گنهکار ،چنین گفت به وی :
گنهت چیست ؟ بگو!
بندی از لفظ بر آشفت به وی
گفت: ای مرد نکو
گنه ام اینکه من از عایله رنجبرم
زاده رنجم و پرورده دستِ زحمت
نسلم از کارگران
حرف من اینکه : چرا کوشش و زحمت از ماست
حاصل اش از دگران ؟
این جهان یکسره از فعله و دهقان بر پاست
نه که از مفت خوران!
غیر از این ، من ز گناهِ دگری بی خبرم
دگری گفت که:
گویند تو « آشوب کنی » ، ضدِ قانون و وطن
دشمن شاهی و بیدینی و دهری مذهب
جنگجو ، فتنه فکن
پرده از کار برانداز و مپیچان مطلب !
راست گوی به من!
تو مگر عاشق حبس و کتک و تبعیدی ؟
تند تر می دوی از من، اگر آگاه شوی
دادش اینگونه جواب:
دین وقانون و وطن ، آلت اشراف بُوَد
رنجبر ، لُخت و کباب
سگِ خان ، با جُلِ مخمل
بگو انصاف بود؟
خانه جهل خراب!
حیله است این سخنان
کاش که می فهمیدی
این عبارات مُطلا ، همه موهومات است
بندِ راهِ فقرا
چیست قانون کنونی، خبرت هست از این ؟
حکم محکومی ما
بهر آزاد شدن ، در همه روی زمین
از چنین ظلم و شقا
چاره رنجبران، وحدت و تشکیلات است !

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۲۵ـ ۳۰۰۴

Copyright ©bamdaad 2025