سیزده بدر(سیزدهم نوروز) یا روز ستایش، سپاس و بستن پیمان عشق
سلیمان راوش
چهار شنبه دوم اپریل برابر به سیزده فروردین ماه (حمل) روزی ختم نوروز و سیزده بدر است.
گرچه که بلاد اهورایی ما را موقتاً اهریمن اندیشان به غنیمت گرفته اند، ولی باور براین است که به گفته حافظ شیرازی
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور
و تا بازگشت قافله گل به گلستان لازم است از رنگ و بوی گلها بدانیم و از آن آگاه باشیم. به ویژه آنهایی که در سرزمین های پُرگل و آرام زنده گی دارند اگر تلاش نمایند که چراغ یادگار های فروغینه فرهنگ را روشن نگهدارند و به نسل های بعدی انتقال بدهند رسالت تاریخی خویش را ادا کرده اند. یکی از این یادگارهای درخشند هما (سیزده بدر) که اینجا هرچند فشرده به آن می پردازم چون میدانم که با خواندن مردم ما میانه خوبی ندارند .
اینک فشرده پژوهش من در مورد سیزده بدر:
... در گاهنامه پیش از اسلام ، چنانکه در ستایشنامه جشن سوری نوشته ام ،هر روز یک ماه به نام یکی از فرشتگان خدا مسمی گردیده است. سیزدهم روز هر ماه به نام تیر که در زبان بلیکایی ( بخدی) در اوستا تیشتریه یاد گردیده ، موسوم می باشد. تیشتریه ( تیر) فرشته باران است . همچنان تیشتر یکی از ستاره هایی درخشان است که در ادبیات زرتشتی لقب سرور ستاره گان به وی از سویی اهورا مزدا داده شده است.
در فرهنگ نامهای اوستا که هاشم رضی آن را تألیف نموده نوشته شده است که : « تشتر تنها فرشته باران نیست، بلکه همواره بر احوال زمینیان ناظر است و برای نیکان و ستاینده گان خود نعمت های زیاد و خرسندی می آورد. ستاره ایست که با درخشنده گی فراوان، با روشنی صاف و سپید در آسمان می درخشد. با فروباریدن باران بروی زمین، خاک تفته را سیراب می سازد و شهرهایی را که از گرمای تابستان نزار و بیمارند، شادمانی و سرخوشی می بخشد.»
در فرهنگ تازیان روز سیزده روز نحس به شمار می آید حتا عیسویان نیز عدد سیزده را نحس می شمارند تا جایی که مثلاً سیزده نفر دور یک سفره جمع نمی آیند. ولی در فرهنگ پاکیزه و عرب نازده ای مردم خراسان ، چون هر یک از روز ها به نام یکی از فرشته های خدا مسمی می باشد بدین لحاظ فرشته ها را نحس نمی خواندند و همه روزهای سال را گرامی می داشتند . به ویژه که سیزدهم هر ماه به نام سرور فرشتگان یعنی تیشتر مسمی می باشد که فرشته باران و نعمت افزا است.
به هر حال، روز سیزدهم فرودین را « سیزده بدر » می گویند. ( بدر) معنی بیرون شدن را میدهد. در روز پایانی نوروز اکثر از خانواده ها در پیش از اسلام در کشور ما تجلیل دلنشینی و با شکوه می نمودند. این تجلیل در ذات خویش بر پایه بزرگ داشت از دوازده روز جشن نوروز بود.
جشن نوروز دوازده روز بوده است:
مطابق سنت از جشن نوروز، طی دوازده روز تجلیل به عمل می آمده. این بدان سبب بوده که از یک نوروز تا نوروز دیگر یک سال می گذرد. از پی هر نوروز دوازده ماه می آید. به منظور اینکه هر دوازده ماه سال را از پیش خیر مقدم گفته و به فال نیک گرفته باشند، یک روز را به نام هر ماه در جشن نوروز افزودند ،که مجموعاً می شود دوازده روز. روز سیزده ام فروردین را پایان جشن نوروز و روز ستایش و نیاش و سپاسگزاری تعین نمودند.
سنت چنین بوده که در این روز یعنی سیزدهم فروردین، خانواده ها به مرغزار ها ،لاله زار ها و بوستان ها یی می رفتند که عموماً کنار دریا ها و رود ها و جوی ها واقع می بود. در چنین بستر های سبز و دل انگیز و شاداب و در نور آفتاب جهان تاب، بزرگان خانواده ها به طور خاص نماز شکرانه در نمازگاه های سبز به پیشگاه خداوند بجا می آوردند و از اهورامزدا(خداوندبزرگ) سال پر برکت، سبزو شادی بخشی را آرزو می نمودند.
از سویی دیگر چون این روز را به نام فرشتۀ باران می شناختند، سبزه که تجلی باران و نماد آسایش، خرمی و وفور نعمات به شمار می آید برای به ویژه جوانان ارزش باوری شاعرانۀ داشت. چنانکه اگر بزرگان خانواده ها در این روز در نماز ها خویش برای آبادانی خود و خانواده و جامعۀ خود نماز شکران می خواندند و ستایش خداوند را بجا می آوردند، جوانان و به ویژه دوشیزگان با حُجب و حیایی دخترانۀ خود، بدور از دید دیگران دسته دسته و یا گاهی به تنهایی در گوشۀ از مرغزار و یا بستان با خانواده رفته بودند، دو شاخه از سبزه ، نماد از باران رحمت ، خوشبختی و خرمی را گرفته با هم گره می زدند، هنگام گره زدن دوشاخۀ سبزه، آرزوی خویش را در دل نیت می کردند. پس از آن کنار رود یا جویی رفته سبزه ای گره کرده را به آب می انداختند و از آب میخواستند که در باز شدن و یا گشایش گره یا « مشکل » شان یاری برساند. یعنی فرشتۀ آب آن گره را باز نماید.
راویان حکایت از آن دارد که بیشترینه گره هایی که در آب انداخته می شد، گره ها در کار عشق و عاشقی بوده است ( که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها) و نیت ها، نیت ِ رسیدن عاشق به معشوق بود و یا پیدا شدن و پیاده شدن شهزادۀ بخت بر سرای و تخت شهرستان امید ها .
چنانکه مسعود سعد سلمان گفته:
ای نگار تیر بالا روز تیر – خیز و جام باده ده بر لحن زیر
عاشقی در پردۀ عشاق گوی – راه های طبع خواه دل پذیر
این خواست ها و نیاز و دعا ها بنا بر روایت های آیینی ریشه در چشمه گاه رازهای آفرینش ونخستین پیوند زناشوهری در جهان داشته است . در ادبیات آیینی و اساطیری کیومرث اولین بشر به شمار می آید که در اوستا بارها از او نام برده شده است. مشی و مشیانه که پسر و دختر کیومرث بودند در روز سیزدهم فروردین با هم پیمان زنده گی می بندند که اولین ازدواج بشر به شمار می آید. پیمان عقد آنها را گره زدن دو شاخه سبز تشکیل می داده است. از این رو گره زدن دوشاخۀ سبز نماد پیوند دودلداده و احترام به اولین پیوند زناشوهری بشر به شمار می آید. به همین خاطر بوده که در این روز دختران و پسران که با هم نامزد هستند در حالیکه یکی بسوی دیگر گل لبخند عشق می پاشند همزمان سبزه گره میزنند و سوگند وفاداری یاد می کنند.
گفتنی است که در فرهنگ سامی اولین ازدواج بشر که پسر و دختر آدم و حوا می باشد توأم با خون خشونت بوده و موجب شده که یک برادر بدست برادر دیگر کشته شود. چونکه یک خواهر زبیا تر نسبت به خواهر دیگر بوده و هردو برادر آرزوی ازدواج با خواهر زیبای خود را داشتند . چنانکه یعقوبی در جلد اول تاریخ خویش در صفحۀ 5 می نویسد: « ... آدم با حوا در آمیخت پس حوا بار دار شد و پسری و دختری زائید. آدم پسر را "قابیل" و دختر را" لوبذا" نام کرد. باردیگر حوا باردار شد و پسری و دختری آورد و آدم پسر "هابیل" و دختر را "اقلیما" نام نهاد و چون فرزندان آدم بزرگ شدند و به نکاح رسیدند آدم به حوا گفت قابیل را بگو با اقلیما ازدواج کند و هابیل را امر کن لوبذا را بگیرد.
از این رو قابیل بر هابیل که خواهرش را به زنی گرفت حسد ورزید.»
بعداً در اثر این حسادت، قابیل هابیل را می کشت که جای این این قصه اینجا نیست.
در سیزده بدر در حالیکه دوشیزه گان و پسران جوان مست شراب زیبایی ها و امیدواری ها به آینده قشنگ و بهارگونه می بودند چنانکه نظامی گنجوی می گوید:
بـنـوروز جــمشـيد و جشن سـده
که نو گشـــتی آ یين آتـــــشکده
زهر سو عروسان ناديده شــوی
ز خانه برون تاختـــندی به کوی
رخ آراســـته دســـتها پـــر نگار
به شادی دويد ندی از هـــر کــنار
مغــانه می لعــــل بــــرداشـــــته
بــــه ياد مغان گــــردن افراشــــته
ز برزين دهقان و افســـون زنــد
بر آورده دودی به چرخ بـــلـــند
همه کار شان، شوخی و دلــبری
گه افسانه گويی ،گه افسونگری
فروهشته گيسو، شکن در شکن
يکی پايکوب و يکی دســــت زن
چو سرو سهی ، دسته گل به دست
سهی سرو زيبا بود گل پرســــت
سر سال، کـــز گنـــبــد تـــــيز رو
شماری جهان را شــــدی روز نو
يکی روز شان بود،از کوی و کاخ
به کام دل خويش، مــيــدان فــــراخ
شرفنامه نظامی گنجوی
کدبانوان، غروب و یا عصر آن روز یعنی پیش از هنگام بازگشت به خانه های خویش ، هر کدام با شوهران و بزرگسالان خانواده ، مقداری از هفت سین ( هفت میوه) را که قبلاً برای نذر در پیاله جداگانه با خود داشتند، کنار جویی و یا رودی آمده هفت سین را پس از خواندن دعا و ستایش خداوند به آب می ریختند و بدینگونه از خداوند بزرگ خواستار سال پر میمنت و نیکوی می شدند.
به این ترتیب با ریختن هفت سین به آب و ستایش و نیایش به بارگاه خداوند و انجام سرود و ساز و رقص، مراسم جشن نوروزی را روز سیزدهم فروردین ماه پایان یافته اعلام می نمودند و زنده گی روال عادی خویش را فردای آن روز از سر می گرفت .
به هر روی، در فرهنگ نیایی و جمشیدی جامعه ما مفاهیم و معانی نمادینه ای برای آیین سيزده بدر ارایه گردیده است، از جمله، شادبودن و خندیدن در اين روز نشانه نفرین کردن بر اندوه و ماتم می باشد. زیرا اندوه و ماتم در فرهنگ اهورایی مظهر اهریمن پنداشته می شود. دیگر روبوسي است که نماد یکی شدن و وحدت و محبت بوده ، هم چنان گستردن سفره در مرغزار و بستان ها ازسوی خانواده ها نشانۀ ستایش طبیعت به شمار رفته و به آب افگندن هفت سین نشانه هديه بخشیدن به فرشته آب « اناهیتا » بوده است.
در رابطه به دادن هدیه به فرشتۀ آب « اناهیتا » در فرهنگ اساطیری مردمان باخترزمین ثبت است که بیشترین از شاهان پیشدای و کیان بلخی، حتا شخص پیغام آورخدا زرتشت بزرگ، اکثراً برای فرشتۀ آبها اناهیتا هدیه و نذر داده اند . چنانکه گفته شده که جمشید بر فراز کوه هراهرئیتی ، فریدون برای مسلط شدن بر ضحاک نیز در همانجا، هوشنگ پیشدادی بلخی در کوه هرا ، نریمان گرشاسپ در کرانۀ دریاچه پیشینه، افراسیاب در پهنۀ دریای فراخکرت،کی کاووس بر فراز کوه ارزیفیه و شخص پیغام آور خدا در کنار رود ونگوهی دائی تیا ( آمو) اناهیتا را ستایش نموده اند و هدیه ها و نذر ها داده اند و از او درخواست کرده اند که از اهورا مزدا بخواهد تا در آرزو های شان ، ایشان را کامیاب گرداند، که طبق روایت هایی اساطیری اکثراً به آرزو های خود نایل آمده اند.
همچنان گره زدن سبزه نشانه عقد و پیمان عشق و زناشویی و نیز استدعایی باز شدن بخت شمرده می شد. مسابقه { بزکشی} اسب دوانی در این روز نیز یادگار جمشیدی بوده و در واقعیت نماد جدال و پیکار تیشتریه (تیر) فرشته باران با ديو خشکسالی به حساب می آمده است . معمولا مسابقه بزکشی در قدیم ها در روز سیزدهم فروردین ماه صورت می گرفته است که در پهلوی معنی اول به مفهوم پیام ختم جشن نوروز نیز بوده است.
باید گفت که امروز تنها ایرانیان چه در داخل آن کشور با وجود مخالف آخند ها و چه در خارج از کشورشان از این روز با فر و شکوه تجلیل به عمل می آرند. در افغانستان از این روز از سده ها بدینسو است که نام و نشان وجود ندارد. درتاجکیستان و ازبیکستان و بخش های از پاکستان برخی از خانواده این روز را تجلیل می کنند ، اما ناسگالیده بدون آنکه از مفهوم واقعی آن اطلاع داشته باشند . اما خوشبختانه در پسینه سالها جوانان شهر های بامیان، هرات ، بلخ ، بد خشان ، ننگرهارو کابل نیز، تا جایی که اطلاع حاصل شده است خانواده ها را تشویق و ترغیب نموده اند که دسته جمعی در روز سیزدهم ماه فروردین به مرغزارها رفته میله و شادی نمایند وبدین ترتیب از این روز تجلیل می نمایند.
امید می رود این روز خجسته که یادگار فرهنگ نیایی مردم سرزمین ما به شمار می آید بار دیگر شکوه دیرینۀ خویش را به همت دانش و بینش خردبار جوانان باز یابد.
در مورد اینکه چرا و چه وقت نوروز را چهل روز خوانده اند باید گفت که این امر بر می گردد بر تفکر تحمیل آیین عزاداری بر آیین جشن و شادی و خنده که روی این موضوع در جلد چهارم کتاب « نام و ننگ یا تولد دوبارۀ خراسان کهن در هزاره نو » از سوی این قلم بحث به عمل آمده است .
خرد یار و مددگار همه!
بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۵ـ ۰۱۰۴
Copyright ©bamdaad 2025
پیام شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان به مناسبت عید سعید فطر
عید سعید فطر یکی از اعیاد بزرگ اسلامی و جشنهای فرهنگی و مردمی در افغانستان است که پس از یک ماه بنده گی، روزه داری و تلاش برای پاک سازی دل و تقویت صفات نیک انسانی، با شور و شوق خاصی گرامی داشته می شود.
این روز نه تنها نمادی از پایان ماه رمضان است، بلکه فرصتی برای خوشی، دیدار با عزیزان، احوال پرسی، تبادل پیام های مهرآمیز و تجدید پیوندهاییست که شاید در گذر روزگار فراموش شده باشند.
با فرارسیدن این عید فرخنده، تبریکات صمیمانه و درودهای قلبی شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان را به همه هم میهنان گرامی، به ویژه خانوادههایی که درغربت، مهاجرت یا در زیر بار سنگین فقر و فشارهای اجتماعی به سر میبرند، تقدیم می داریم ـ آنان که با وجود دشواریها، هنوز چراغ امید را در دل های شان روشن نگه داشته اند.
عید فطر، تنها جشن پایان رمضان نیست؛ بلکه بازتاب همبستگی، عدالت خواهی و آرزوی فردایی روشن برای همه مردم ماست. برای میلیونها تن از هموطنان رنج دیده در افغانستان، معنای عید در لبخند یک کودک، در لقمهای نان و در سایه سقفی ساده نهفته است. آنانی که با دل پُر اما سفره خالی افطار می کنند، با ایمان و عزت نفس خود، نشانه بزرگی انساناند در برابر تنگدستی.
ما در این روز مبارک، به جای واژههای پُر آب و رنگ، با دلهایی سخن می گوییم که در میان تاریکیها نیز از نور امید تهی نشدهاند. به خانوادههایی که دغدغه نان دارند، به کودکانی که شادی عید را از پشت پنجرهها نگاه می کنند، و به مادرانی که با دستان خالی، اما دلهای پُرمهر، زنده گی را پیش می برند، صمیمانه ادای احترام می کنیم.
آرزو میکنیم که باد نویدبخش عدالت و تغییر، جای غبار فقر و اندوه را بگیرد، و صبحی روشن، عادلانه و انسانی برای مردم رنجدیدهٔ ما آغاز گردد.
کوچنی اختر مو نیکمرغه !
عیدتان مبارک، دل هایتان آرام، و فردایتان روشن باد.
داود رزمیار
رییس شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان
29 مارچ 2025
بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۵ـ ۲۹۰۳
Copyright ©bamdaad 2025
شرکت در گردهمایی سازمان ضدامپریالیستی لیبریشن انگلستان
بتاریخ ۳ مارچ ۲۰۲۵ گردهمایی برای استماع یکی ازلکچرهای سالانه سازمان چپ لیبریشن به اشتراک رهبر حزب کمونیست بلجیم ، نماینده گانی از حزب توده ایران، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، احزاب چپی سودان ، فلسطین وعده دیگری ازاحزاب چپ درساختمان زیبای UNISON مربوط اتحادیه های کارگری درمرکز لندن سازمان داده شده بود.
لیبریشن یک سازمان رزمنده چپ درکشورانگلستان است که از حمایت یکتعداد وکلای چپ پارلمان از آنجمله رفیق جرمی کوربین وعده دیگری ازفعالین استوارچپ برخوردار است. این سازمان درسال ۱۹۵۴ به مثابه گردان رزمنده ضداستعماری پایه گذاری شد. بعد از دوران استعمارزدایی این سازمان همچنان به مبارزه حق طلبانه خود ادامه داده واهداف ضداستعماری را به اهداف ضدامپریالیستی مبدل ساخت.
امروز این سازمان درهمسنگری قاطع با اتحادیه های کارگری وفعالین دادخواه انگلستان درصحنه سیاسی چپ انگلستان حضورپررنگ دارد.
به دعوت رهبری لیبریشن، در این گردهمایی رفقا اسدالله کشتمند ، فرید مل، عبدالله شرین شاه و حبیب الله فتاح شرکت کردند .
در این گرد همایی رو ی مسایل جهانی از جمله جنگ اوکرایین، مساله سوریه، سیاست های ترامپ رییس جمهور امریکا، مسایل مربوط به مهاجرت و سیاست های دولت بریتانیا صحبت شد و به وحدت وهمبستگی احزاب و سازمانهای چپ در اروپا و جهان تاکید صورت گرفت .
دراخیر سولات از طرف شرکت کننده گان مطرح شد که از جانب یکی ازمسوولین لیبریشن و رهبر حزب کمونیست بلجیم به آن ها پاسخ ارایه شد .
بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۵ـ ۲۵۰۳
Copyright ©bamdaad 2025
شــور بهــار
بهار آمد که گلها را کند از خواب، بیدار
ز هر شاخی شکوفه سر زند با رنگ و رخسار
سبکبالی بلبل ز باغ و سبزه برخاست
نسیم نغمه خواند و غنچه وا شد مست و بیدار
چمن با جام باران مست شد در رقص رؤیا
درخت از بادهی خورشید شد آغشته در کار
ز هر کوی و گذر آواز شادی میرسد باز
جهان آیینهدار خندهی یاران و دلدار
بهاری از نگاهت در دلم انگیخت جانی
جهان با چهرهات شد جلوهای از مهر دادار
دل از نازکترین گلبرگ میلرزد به شوقی
که هر گلبرگ، پیغامش رساند سوی دلدار
بیا، تا جام شادی را به هم نزدیک سازیم
که هر لحظه چو نوروزی شود، لبریز و سرشار
به سبزه، دست عشق آور، به گل بوسه بزن باز
که امروز آرزوها میشود نو با گهربار
به جانم وعدهی دیدار، در عید بهار است
بیا، امسال دل را خانهای سازیم پرافتخار
به لطف عشق و نوروز، جهان دیگر شود خوش
که با دیدار یاران، دردها شد بی تکرار.
هاجره ( امین )
بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۲۵ـ ۲۵۰۳
Copyright ©bamdaad 2025
پسرلنۍ مثنوي
نن خو د وږمې له شنې لمنې گلان نه ووري
نن مې په خاطر د پسرلیو باران نه ووري
نن مې د خوبونو له گلباغه راوتلي یم
څریکه د رڼا یم، له څراغه راوتلي یم
هره خوا چې گورم هرڅه وینمه، تا نه وینم
ستا د گلنفسه قدمونو ښکلا نه وینم
اوس دې په دې لاره د پښو خاپونه هم نشته
اوس دې په گلپاڼو د بوسې داغونه هم نشته
اوس خو خړو لښتو کې د گلو سا ځلېږې نه
اوس دلته په باغ کې د غوټۍ اروا ځلېږي نه
دلته خو لا ژمي دی، دا چا ویل بهار راغی
چا وليده، چېرته و، له کوم کنډوه یار راغی
ډېره موده وشوه پسرلی په دې لار نه راځي
ټولې لارې بندې دي، ښکالو د بهار نه راځي
دلته زمزمه اوس د مرغیو د نغمو نشته
دلته د غوټيو گرېوانونو کې خوشبو نشته
اوس د ژمي راج دی هرې خواته سپينې واورې دي
هره خوا چې گورې، هر پلو چې وینې واورې دي
اوس خو تورو غرونو سپين پټکی پر سر تړلی دی
اوس خو د رنگينو چمنونو ور تړلی دی
***
راغی پسرلی خو د وږمو ځولۍ يې تشه ده
نه ښکاري گلناوې، د غونچو ډولۍ یې تشه ده
راغی پسرلی خو شين څادر یې پر اوږو نشته
سره غاټول يې باد وړي، ځلا یې د شغلو نشته
راغی پسرلی خو بې سروره بې خندا راغی
تش له سوز و سازه، بې له نوره، بې نوا راغی
نه د جنوکیو په پېکیو کې گلونه شته
نه په سپينو غاړو د غوټيو امېلونه شته
اوس دلته په شونډو د خندا گلان غوړيږي نه
اوس په وچو بوټو باراني الماس ځلېږې نه
نه د دښت لمنه د اوریا په لاس چکنه شوه
نه په شنو غونډيو د رېديو رمه پلنه شوه
نه د وږمې ناوې د بېديا په گلیون ووته
نه د سرو غاټولو شنه خندا په هامون ووته
څه دی پسرلی چې بې وږمو وي بې گلانو وي
څه دی هغه ژوند چې تش له چیغو د مستانو وي
څه دی پسرلی چې په ځولۍ کې یې خوشبو نه وي
شور يې د بلبلو نه وي، شرنگ یې د نغمو نه وي.
***
زه يې لاره څارمه، باور لرمه را به شي
ساه د پسرلو د رژېدلي بڼ ښکلا به شي
زه يې لاره څارم پسرلی د پسرلو راځي
سوي نیستان ته مغني به د نغمو راځي
بیا به د بېديا غېږه له شنو وږمو نه ډکه شي
بیا به د هوا ځولۍ خوږو نغمو نه ډکه شي
څاڅکي د باران به بیا غزل غزل سندرې شي
اوښکې د سپوږمۍ به د گلپاڼو مرغلرې شي
مينه مينه مينه به په شونډو شگفته شي بیا
شاړه کرونده به په سرو گلو ښایسته شي بیا...
( صدیق کاوون )
بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۲۵ـ ۲۰۰۳
Copyright ©bamdaad 2025