سرزمینم

سرزمینم، بغضِ کهنه‌ی تاریخ

افغانستان!

نامت را که بر زبان میآورم

در گلوی کوه‌هایت

آوای بغض‌های فروخورده‌ی قرن‌ها می ‌پیچد

در چشمان کودکانت

سایه‌ی رویاهایی که هرگز به صبح نرسیدند

و در دستان جوانانت

حسرتی که در آینه ‌ی فردا

راهی برای عبور نمی ‌یابد

سرزمینم!

چگونه می‌ توان تو را نوشت

بی آنکه قلم از زخم ‌های تو خون بچکاند؟

چگونه می ‌توان نامت را خواند

بی‌ آنکه بغض، راه صدا را ببندد؟

تو را از کجای تاریخ باید آغاز کرد؟

از کودکانی که در کوچه‌ های جنگ

با صدای گلوله بزرگ می‌ شوند؟

از جوانانی که  آرزوهایشان را

زیر سایه‌ی مرزها جا گذاشته‌اند؟

یا از کهن‌سالانی که خاطراتشان

بوی خانه ‌های سوخته می‌دهد؟

اما من تو را

نه تنها در اندوه

که در شکوه نیز می ‌شناسم

تو را در دستان مادری می ‌بینم

که نانِ صبر می ‌پزد برای فرزندانش

تو را در چشمان دختری می ‌یابم

که در میان تاریکی

چراغ دانش را روشن نگه داشته است

تو را در قلب مردانی می ‌شناسم

که هنوز برای آزادی

دستانشان را به سوی آسمان بلند می ‌کنند

افغانستان!

من به روزی ایمان دارم

که در خیابان‌هایت

ترانه‌ی صلح جاری شود

که دستانت نه در زنجیر

که در دست‌های هم‌میهنانت باشد

که نامت را با افتخار بخوانیم

بی آنکه غبار جنگ بر لب‌هایمان بنشیند

و آن روز

کودکانت با خنده بزرگ خواهند شد

جوانانت با امید

و کهن‌ سالت

نه با درد

که با افتخار

قصه‌ی سرزمینی را خواهند گفت

که روزی

دوباره قد کشید

دوباره برخاست

دوباره زنده گی شد….

هاجره «امین »

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۲۵ـ ۱۴۰۴

Copyright ©bamdaad 2025

 

 اعلامیه فدراسیون جهانی سندیکا‌های کارگری به‌ مناسبت

« ۳۰ مارچ  ـ روز جهانی سرزمین فلسطین »

 

برای صلح و آزادی: به ‌کوچ اجباری و پاکسازی قومی مردم فلسطین پایان دهید!

 

کشتارهای مداوم از ۷ اکتوبر ۲۰۲۳ ادامه داشته و شدت هم گرفته است. این حمله‌ های همراه با کشتار که با حمایت کامل و تشویق ایالات متحده، اتحادیه اروپا، و متحدان ‌شان انجام می ‌گیرد، تا اکنون به از دست دادن جان ده‌ها هزار* نفر و زخمی شدن بسیاری دیگر منجر شده است. پس از ویرانی غزه، اسراییل جنایت‌هایش را در کرانه باختری با کشتار روزانه غیرنظامیان، زندانی کردن افراد، بمباران‌ها، و تخریب زیرساخت‌ ها ادامه می‌دهد. در ماه‌های اخیر همچنین تجاوز به لبنان، سوریه گسترش یافته و با نقض آشکار مرزهای شناخته شده بین ‌المللی و بمباران‌ های ویرانگر و با کشتارغیرنظامیان همراه بوده است. شورای رهبری  فدراسیون جهانی سندیکا‌های کارگری ، حمایت و همبستگی ‌اش را با مردم فلسطین و منطقه در مبارزه برای حاکمیت، آزادی، و دفاع از کشورهای ‌شان در برابر این اقدام‌ های تجاوزکارانه اعلام می ‌دارد. بیانیه اخیر رییس ‌جمهور ایالات متحده درباره جا به‌ جایی فلسطینی‌ ها از غزه، ادامه موضع همیشگی و حمایت ایالات متحده از دولت جنایتکار اسراییل و برنامه‌ های آنست. با این بیانیه، ترامپ در بدترین شکل ممکن بر حمایت کامل ایالات متحده از نسل‌ کشی و پاک سازی قومی فلسطینی‌ها دوباره تاکید می ‌کند. فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری ، این بیانیه‌ ها و برنامه‌ها را به‌شدت محکوم می‌ کند و همبستگی پایدارش را با مبارزه مردم فلسطین برای دست یافتن به حق زنده گی در آزادی در سرزمین اش، در جایی که به دنیا آمده‌اند، مجدداً تأکید می ‌کند. حمایت اصولی و همیشگی از مردم قهرمان فلسطین همواره اولویت جنبش‌های اتحادیه‌‌ های بین‌المللی کارگری بوده است. روشن است که تنها راه تضمین کردن و تحکیم صلح و امنیت برای مردم فلسطین و اسراییل، و همچنین برای منطقه وسیع‌ تر آنجا یعنی خاورمیانه، پایان دادن فوری به اشغالگری اسراییل و شهرک ‌سازی در سرزمین‌های عربی اشغالی است و همان ‌طور که در قطعنامه‌های سازمان ملل متحد پیش‌ بینی شده برپایی و تاسیس کردن یک دولت مستقل فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷ با  پایتختی اورشلیم شرقی و تضمین حق بازگشت پناهنده گان فلسطینی است. برای فدراسیون جهانی سندیکا‌های کارگری ، واضح است که به همان اندازه که تهاجم امپریالیستی شدت می‌ گیرد، همبستگی ما نیز باید افزایش یابد.

کارگران سراسر جهان در حمایت از مردم فلسطین مبارزه می ‌کنند!

سندیکا‌های کارگری مبارز هم‌ صدا با مردم فلسطین، ریاکاری امپریالیستی را محکوم می ‌کنند. فدراسیون جهانی سندیکا‌های کارگری ، به‌ مناسبت ۳۰ مارچ، روزی که به عنوان « روز سرزمین فلسطین » شناخته می‌ شود، از اعضا و دوستانش ( اتحادیه‌ های کارگری جهان ) می ‌خواهد تظاهرات و حرکت‌های اعتراضی را هم در خیابان‌ها و هم در محل‌های کارسازمان دهند با این شعار:

فلسطین آزاد باید گردد! 

طرح‌ های جابه‌ جایی مردم فلسطین را متوقف کنید! 

پاکسازی قومی را متوقف کنید! 

 

منبع : سایت «فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری»

 

 

 بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۵ـ ۰۸۰۴

 

Copyright ©bamdaad 2025

 

بهـــاريـــه


‎بر سرير گلسِتان زد تكيه سلطان بهار

‎سايبان افراشت هر سو ابر نيسان بهار

‎نوعروسان چمن را باد آورد آگهى

‎زين بشارت شد تمامى تهنيت خوان بهار

‎رنگ و بوى رفته آمد بر تن افسرده گان

‎گرم شد بزم چمن از مهر و احسان بهار

‎دف نگر در پنجه ى دست چناران بلند

‎بلبل خوش لهجه گرديده غزل خوان بهار

‎ارغوان از زلف سنبل طوق گردن ساخته

‎مرحبا خواند همى بر شوكت و شان بهار

‎بيد مجنون از شميم عطر گل ديوانه شد

‎گشته زنجيرى به پايش جويباران بهار

‎باز دشت و دامن و كوه و كمر شد زرنگار

‎تا برآمد زآستين دست زراَفشان بهار

‎از پى رضاعت نوزاده گان بوستان

‎موج دارد شيرعشرت در دو پستان بهار

‎دست عشرت خوش بود دایم به دامانش ولى

‎حيف سست افتاده ياران! عهد و پيمان بهار

‎خوانده ام در پرده هاى چشم نرگس اين سخن

‎نيست جز نيمِ نگاهى بيش دوران بهار

‎دى ضيا ميگفت بر شاخ گلى بلبل كه: نيست-

‎غيرِ درس بيوفايى در دبستان بهار

 

‎ (ضيا قارى زاده ـ ۱۳۲۲ )

 

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۵ـ ۰۶۰۴

Copyright ©bamdaad 2025

 

 

 

گـــلبـــانــــو

 

 

پسرلی شو د راتـلو آواز يې اورم

 

غوږ مې ايښی د پښو آواز يې اورم

 

پـسرلی شـو گلبـانو د بهار راغـله

 

زه يې اورمه ښـکالو د بهار راغـله

 

خـزاني سېلۍ په خپله مـخه لاړه

 

گلبانو د باغ په وره کې ده ولاړه

 

گلبانو د سرې غونچې ټيکری اغوستی

 

شنو غونډيو د وږمې ټيکری اغوستی

 

گـلبانو د پـسرلـو پـر اوږو راغـله

 

د هـوا پـه گـلـوريـنو څـپو راغله

 

گلـبانـو ټـوله په آب و تـاب ځلېږي

 

په وربل کې يې اصيل گلاب ځلېږي

 

گلبانو د پسرلي، د ژوندون ساز دی

 

گلبانو د شنې وږمې د زړه آواز دی

 

گلـبانو مې د خـوبونو ښاپـېرۍ ده

 

گلبانو د تورو شپو سپينه سپوږمۍ ده

 

گلبانو د کوچـيانۍ پېغلې نـتکۍ ده

 

گلـبانو د وچـو دښتو شـهزادگـۍ ده

 

گلبانو تنکۍ وږمه د جگو غرو ده

 

گلبانو نـری شـمال د سـردرو ده

 

گلبانو د اشـراقـي رڼا جـلوه ده

 

گلبانو د خدای د مينې ولوله ده

 

گلبانو! راځـه زما د زړه درمان شه

 

د اميد پر وچه للـمه مې باران شه

 

گلبانو راځه په زړه کې مې مېلمه شه

 

د غـمونو تـورو شپـو ته مې ډيـوه شه

 

گلبانو مـاته د مينې گـلاب راکه

 

تشنه لب يم لپې لپې شراب راکه

 

گلبانو راځـه پـرواز ته مې وزر شه

 

بې څراغه تورو شپو ته مې سهر شه

 

تا خو وليدل چې څنگه خزان راغی

 

پـه گـلپاڼو د ږليـو تـوفـان راغـی

 

تا خو وليـدل تنکي تنکي گـلونه

 

چې پرې واوښتل لورونه او لوونه

 

تا خـو ولـيدل گلان څنگه رژېږي

 

په شنېليو سرې سکروټې راورېږي

 

تا خو وليدل چې باغ ته غدۍ راغله

 

پـه تنـکـيو گلـغوټـيو ږلــۍ راغله

 

د شنو هيلو څلی و نړېد برباد شو

 

د مستيو خـرابات خراب آباد شو

 

نـيستان د تاندو هيلو هــديـره شوه

 

د نغمو کوډلـه ورانه شوه سپېره شوه

 

د فرياد چيغه شوه تېره له ميقاته

 

د خـيالونو له بېړۍ تر عـرصـاته

 

مـيفروش له ميکدې نه آواره شو

 

چې ملا او محتسب پکې دېره شو

 

گلبانو را ځه گلونو ته سا ورکړه

 

وچو لښتو ته نغمه د نڅا ورکړه

 

د چمن پر شونډو خپور کړه د بلبل غږ

 

د وږمـې پر غـوږو وټـومـبه د گل غږ

 

د بې نوره، بې سروره شپو څراغ شه

 

د عـمرونـو تشنه لـبو تـه ايـاغ شه

 

پـر شـگـلنو دښتـو وکره لالـونه

 

د تيارو پر لمن کېږده څراغونه

 

د خوښۍله ښاره ډکه ځولۍ راوړه

 

د گـلونـو، د عـشقونو ډولـۍ راوړه

 

گلبانو راځه په کلي کې دېره شه

 

د خوږې مينې تلپاتې جزيره شه

 

په خاموشو ماښامونو کې شور کېږده

 

د ريـا د زاهد خـونه کـې اور کېږده

 

د ماتـم شېبې کړه مستې په سندرو

 

ماښـامـونه کړه جړاو پـه مـرغـلـرو

 

د خوښۍ په شغلو پرېمينځه د غم شپې

 

دا خيـرنې، دا اوږدې، دا د ماتم شپې.

 

( صدیق کاوون )

 

 بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۲۵ـ ۰۶۰۴

Copyright ©bamdaad 2025

 

سیزده بدر(سیزدهم نوروز) یا روز ستایش، سپاس و بستن پیمان عشق

 

سلیمان راوش

 

چهار شنبه دوم اپریل برابر به سیزده فروردین ماه (حمل) روزی ختم نوروز و سیزده بدر است.

گرچه که بلاد اهورایی ما را موقتاً اهریمن اندیشان به غنیمت گرفته اند، ولی باور براین است که به گفته حافظ شیرازی

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور

و تا بازگشت قافله گل به گلستان لازم است از رنگ و بوی گلها بدانیم و از آن آگاه باشیم. به ویژه آنهایی که در سرزمین های پُرگل و آرام زنده گی دارند اگر تلاش نمایند که چراغ یادگار های فروغینه فرهنگ را روشن نگهدارند و به نسل های بعدی انتقال بدهند رسالت تاریخی خویش را ادا کرده اند. یکی از این یادگارهای درخشند هما (سیزده بدر) که اینجا هرچند فشرده به آن می پردازم چون میدانم که با خواندن مردم ما میانه خوبی ندارند .

اینک فشرده پژوهش من در مورد سیزده بدر:

... در گاهنامه پیش از اسلام ، چنانکه در ستایشنامه جشن سوری نوشته ام ،هر روز یک ماه به نام یکی از فرشتگان خدا مسمی گردیده است. سیزدهم روز هر ماه به نام تیر که در زبان بلیکایی ( بخدی) در اوستا تیشتریه یاد گردیده ، موسوم می باشد. تیشتریه ( تیر) فرشته باران است . همچنان تیشتر یکی از ستاره هایی درخشان است که در ادبیات زرتشتی لقب سرور ستاره گان به وی از سویی اهورا مزدا داده شده است.

در فرهنگ نامهای اوستا که هاشم رضی آن را تألیف نموده نوشته شده است که : « تشتر تنها فرشته باران نیست، بلکه همواره بر احوال زمینیان ناظر است و برای نیکان و ستاینده گان خود نعمت های زیاد و خرسندی می آورد. ستاره ایست که با درخشنده گی فراوان، با روشنی صاف و سپید در آسمان می درخشد. با فروباریدن باران بروی زمین، خاک تفته را سیراب می سازد و شهرهایی را که از گرمای تابستان نزار و بیمارند، شادمانی و سرخوشی می بخشد.»

در فرهنگ تازیان روز سیزده روز نحس به شمار می آید حتا عیسویان نیز عدد سیزده را نحس می شمارند تا جایی که مثلاً سیزده نفر دور یک سفره جمع نمی آیند. ولی در فرهنگ پاکیزه و عرب نازده ای مردم خراسان ، چون هر یک از روز ها به نام یکی از فرشته های خدا مسمی می باشد بدین لحاظ فرشته ها را نحس نمی خواندند و همه روزهای سال را گرامی می داشتند . به ویژه که سیزدهم هر ماه به نام سرور فرشتگان یعنی تیشتر مسمی می باشد که فرشته باران و نعمت افزا است.

به هر حال، روز سیزدهم فرودین را « سیزده بدر » می گویند. ( بدر) معنی بیرون شدن را میدهد. در روز پایانی نوروز اکثر از خانواده ها در پیش از اسلام در کشور ما تجلیل دلنشینی و با شکوه می نمودند. این تجلیل در ذات خویش بر پایه بزرگ داشت از دوازده روز جشن نوروز بود.

جشن نوروز دوازده روز بوده است:

مطابق سنت از جشن نوروز، طی دوازده روز تجلیل به عمل می آمده. این بدان سبب بوده که از یک نوروز تا نوروز دیگر یک سال می گذرد. از پی هر نوروز دوازده ماه می آید. به منظور اینکه هر دوازده ماه سال را از پیش خیر مقدم گفته و به فال نیک گرفته باشند، یک روز را به نام هر ماه در جشن نوروز افزودند ،که مجموعاً می شود دوازده روز. روز سیزده ام فروردین را پایان جشن نوروز و روز ستایش و نیاش و سپاسگزاری تعین نمودند.

سنت چنین بوده که در این روز یعنی سیزدهم فروردین، خانواده ها به مرغزار ها ،لاله زار ها و بوستان ها یی می رفتند که عموماً کنار دریا ها و رود ها و جوی ها واقع می بود. در چنین بستر های سبز و دل انگیز و شاداب و در نور آفتاب جهان تاب، بزرگان خانواده ها به طور خاص نماز شکرانه در نمازگاه های سبز به پیشگاه خداوند بجا می آوردند و از اهورامزدا(خداوندبزرگ) سال پر برکت، سبزو شادی بخشی را آرزو می نمودند.

از سویی دیگر چون این روز را به نام فرشتۀ باران می شناختند، سبزه که تجلی باران و نماد آسایش، خرمی و وفور نعمات به شمار می آید برای به ویژه جوانان ارزش باوری شاعرانۀ داشت. چنانکه اگر بزرگان خانواده ها در این روز در نماز ها خویش برای آبادانی خود و خانواده و جامعۀ خود نماز شکران می خواندند و ستایش خداوند را بجا می آوردند، جوانان و به ویژه دوشیزگان با حُجب و حیایی دخترانۀ خود، بدور از دید دیگران دسته دسته و یا گاهی به تنهایی در گوشۀ از مرغزار و یا بستان با خانواده رفته بودند، دو شاخه از سبزه ، نماد از باران رحمت ، خوشبختی و خرمی را گرفته با هم گره می زدند، هنگام گره زدن دوشاخۀ سبزه، آرزوی خویش را در دل نیت می کردند. پس از آن کنار رود یا جویی رفته سبزه ای گره کرده را به آب می انداختند و از آب میخواستند که در باز شدن و یا گشایش گره یا « مشکل » شان یاری برساند. یعنی فرشتۀ آب آن گره را باز نماید.

راویان حکایت از آن دارد که بیشترینه گره هایی که در آب انداخته می شد، گره ها در کار عشق و عاشقی بوده است ( که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها) و نیت ها، نیت ِ رسیدن عاشق به معشوق بود و یا پیدا شدن و پیاده شدن شهزادۀ بخت بر سرای و تخت شهرستان امید ها .

چنانکه مسعود سعد سلمان گفته:

ای نگار تیر بالا روز تیر – خیز و جام باده ده بر لحن زیر

عاشقی در پردۀ عشاق گوی – راه های طبع خواه دل پذیر

این خواست ها و نیاز و دعا ها بنا بر روایت های آیینی ریشه در چشمه گاه رازهای آفرینش ونخستین پیوند زناشوهری در جهان داشته است . در ادبیات آیینی و اساطیری کیومرث اولین بشر به شمار می آید که در اوستا بارها از او نام برده شده است. مشی و مشیانه که پسر و دختر کیومرث بودند در روز سیزدهم فروردین با هم پیمان زنده گی می بندند که اولین ازدواج بشر به شمار می آید. پیمان عقد آنها را گره زدن دو شاخه سبز تشکیل می داده است. از این رو گره زدن دوشاخۀ سبز نماد پیوند دودلداده و احترام به اولین پیوند زناشوهری بشر به شمار می آید. به همین خاطر بوده که در این روز دختران و پسران که با هم نامزد هستند در حالیکه یکی بسوی دیگر گل لبخند عشق می پاشند همزمان سبزه گره میزنند و سوگند وفاداری یاد می کنند.

گفتنی است که در فرهنگ سامی اولین ازدواج بشر که پسر و دختر آدم و حوا می باشد توأم با خون خشونت بوده و موجب شده که یک برادر بدست برادر دیگر کشته شود. چونکه یک خواهر زبیا تر نسبت به خواهر دیگر بوده و هردو برادر آرزوی ازدواج با خواهر زیبای خود را داشتند . چنانکه یعقوبی در جلد اول تاریخ خویش در صفحۀ 5 می نویسد: « ... آدم با حوا در آمیخت پس حوا بار دار شد و پسری و دختری زائید. آدم پسر را "قابیل" و دختر را" لوبذا" نام کرد. باردیگر حوا باردار شد و پسری و دختری آورد و آدم پسر "هابیل" و دختر را "اقلیما" نام نهاد و چون فرزندان آدم بزرگ شدند و به نکاح رسیدند آدم به حوا گفت قابیل را بگو با اقلیما ازدواج کند و هابیل را امر کن لوبذا را بگیرد.

از این رو قابیل بر هابیل که خواهرش را به زنی گرفت حسد ورزید.»

بعداً در اثر این حسادت، قابیل هابیل را می کشت که جای این این قصه اینجا نیست.

در سیزده بدر در حالیکه دوشیزه گان و پسران جوان مست شراب زیبایی ها و امیدواری ها به آینده قشنگ و بهارگونه می بودند چنانکه نظامی گنجوی می گوید:

بـنـوروز جــمشـيد و جشن سـده

که نو گشـــتی آ یين آتـــــشکده

زهر سو عروسان ناديده شــوی

ز خانه برون تاختـــندی به کوی

رخ آراســـته دســـتها پـــر نگار

به شادی دويد ندی از هـــر کــنار

مغــانه می لعــــل بــــرداشـــــته

بــــه ياد مغان گــــردن افراشــــته

ز برزين دهقان و افســـون زنــد

بر آورده دودی به چرخ بـــلـــند

همه کار شان، شوخی و دلــبری

گه افسانه گويی ،گه افسونگری

فروهشته گيسو، شکن در شکن

يکی پايکوب و يکی دســــت زن

چو سرو سهی ، دسته گل به دست

سهی سرو زيبا بود گل پرســــت

سر سال، کـــز گنـــبــد تـــــيز رو

شماری جهان را شــــدی روز نو

يکی روز شان بود،از کوی و کاخ

به کام دل خويش، مــيــدان فــــراخ

شرفنامه نظامی گنجوی

کدبانوان، غروب و یا عصر آن روز یعنی پیش از هنگام بازگشت به خانه های خویش ، هر کدام با شوهران و بزرگسالان خانواده ، مقداری از هفت سین ( هفت میوه) را که قبلاً برای نذر در پیاله جداگانه با خود داشتند، کنار جویی و یا رودی آمده هفت سین را پس از خواندن دعا و ستایش خداوند به آب می ریختند و بدینگونه از خداوند بزرگ خواستار سال پر میمنت و نیکوی می شدند.

به این ترتیب با ریختن هفت سین به آب و ستایش و نیایش به بارگاه خداوند و انجام سرود و ساز و رقص، مراسم جشن نوروزی را روز سیزدهم فروردین ماه پایان یافته اعلام می نمودند و زنده گی روال عادی خویش را فردای آن روز از سر می گرفت .

به هر روی، در فرهنگ نیایی و جمشیدی جامعه ما مفاهیم و معانی نمادینه ای برای آیین سيزده بدر ارایه گردیده است، از جمله، شادبودن و خندیدن در اين روز نشانه نفرین کردن بر اندوه و ماتم می باشد. زیرا اندوه و ماتم در فرهنگ اهورایی مظهر اهریمن پنداشته می شود. دیگر روبوسي است که نماد یکی شدن و وحدت و محبت بوده ، هم چنان گستردن سفره در مرغزار و بستان ها ازسوی خانواده ها نشانۀ ستایش طبیعت به شمار رفته و به آب افگندن هفت سین نشانه هديه بخشیدن به فرشته آب « اناهیتا » بوده است.

در رابطه به دادن هدیه به فرشتۀ آب « اناهیتا » در فرهنگ اساطیری مردمان باخترزمین ثبت است که بیشترین از شاهان پیشدای و کیان بلخی، حتا شخص پیغام آورخدا زرتشت بزرگ، اکثراً برای فرشتۀ آبها اناهیتا هدیه و نذر داده اند . چنانکه گفته شده که جمشید بر فراز کوه هراهرئیتی ، فریدون برای مسلط شدن بر ضحاک نیز در همانجا، هوشنگ پیشدادی بلخی در کوه هرا ، نریمان گرشاسپ در کرانۀ دریاچه پیشینه، افراسیاب در پهنۀ دریای فراخکرت،کی کاووس بر فراز کوه ارزیفیه و شخص پیغام آور خدا در کنار رود ونگوهی دائی تیا ( آمو) اناهیتا را ستایش نموده اند و هدیه ها و نذر ها داده اند و از او درخواست کرده اند که از اهورا مزدا بخواهد تا در آرزو های شان ، ایشان را کامیاب گرداند، که طبق روایت هایی اساطیری اکثراً به آرزو های خود نایل آمده اند.

همچنان گره زدن سبزه نشانه عقد و پیمان عشق و زناشویی و نیز استدعایی باز شدن بخت شمرده می شد. مسابقه { بزکشی} اسب دوانی در این روز نیز یادگار جمشیدی بوده و در واقعیت نماد جدال و پیکار تیشتریه (تیر) فرشته باران با ديو خشکسالی به حساب می آمده است . معمولا مسابقه بزکشی در قدیم ها در روز سیزدهم فروردین ماه صورت می گرفته است که در پهلوی معنی اول به مفهوم پیام ختم جشن نوروز نیز بوده است.

باید گفت که امروز تنها ایرانیان چه در داخل آن کشور با وجود مخالف آخند ها و چه در خارج از کشورشان از این روز با فر و شکوه تجلیل به عمل می آرند. در افغانستان از این روز از سده ها بدینسو است که نام و نشان وجود ندارد. درتاجکیستان و ازبیکستان و بخش های از پاکستان برخی از خانواده این روز را تجلیل می کنند ، اما ناسگالیده بدون آنکه از مفهوم واقعی آن اطلاع داشته باشند . اما خوشبختانه در پسینه سالها جوانان شهر های بامیان، هرات ، بلخ ، بد خشان ، ننگرهارو کابل نیز، تا جایی که اطلاع حاصل شده است خانواده ها را تشویق و ترغیب نموده اند که دسته جمعی در روز سیزدهم ماه فروردین به مرغزارها رفته میله و شادی نمایند وبدین ترتیب از این روز تجلیل می نمایند.

امید می رود این روز خجسته که یادگار فرهنگ نیایی مردم سرزمین ما به شمار می آید بار دیگر شکوه دیرینۀ خویش را به همت دانش و بینش خردبار جوانان باز یابد.

در مورد اینکه چرا و چه وقت نوروز را چهل روز خوانده اند باید گفت که این امر بر می گردد بر تفکر تحمیل آیین عزاداری بر آیین جشن و شادی و خنده که روی این موضوع در جلد چهارم کتاب « نام و ننگ یا تولد دوبارۀ خراسان کهن در هزاره نو » از سوی این قلم بحث به عمل آمده است .

خرد یار و مددگار همه!

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۵ـ ۰۱۰۴

Copyright ©bamdaad 2025