با پاییز می‌آیم

 

با پاییز می‌آیم

گاه از دلِ مه

و برگهایِ زرد و نارنجی

با زخمِ بی‌مهری از فصلِ برگ‌ ریزان

تاب آورم

که شعرم را در زمستان،

تن‌ پوشِ جان‌هایِ عاشق سازم.

 

مهر،

تنها یکی از زادروز های من است،

که سرآغازم را

پُرشکوه جشنی

خواستند بِرُبایند

از سینه‌ی سرخِ تاریخ

 

با پاییز می‌آیم

هنوز پشتِ پلک‌هایم،

سکوتِ شب است

و آوازِ پرنده‌ها

 

قفلِ سنگینی بر دهان ها

و زندان‌ ها زدند،

اما با آوازِ سپیدارها

و بازوانِ گره‌ خورده

در آستانه‌یِ سپیده‌ دم،

آنها را خواهند گشود.

( رحمان )

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۵/ ۲۵ـ ‍۰۳۱۱      

Copyright ©bamdaad 2025

 

مملكـت در خطـر است*

 

‎‏‎هله برخيز كه اعداى وطن پشت در است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎وقت جنگ آمده و كار به تيغ و سپر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎جور ايام به اين وضع كشيدن تا كى

‎‏‎نه تپيدن تا كى؟

‎‏‎وقت وقت جدل و رزم به بيدادگر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎پس ديوار وطن هلهله برپا شده است

‎‏‎شور و غوغا شده است

‎‏‎مرده باد آنكه از اين داد و دهش بيخبر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎عزم دارند كه از ريشه كنند نسل تو را

‎‏‎جوهر و اصل تو را

‎‏‎در كف دشمن ظالم ز عداوت تبر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎وطن از بازوى اولاد خود همت طلبد

‎‏‎زور و غيرت طلبد

‎‏‎چشم اين مادر غمديده به سوى پسر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎ستم آلوده ى ارباب عزايم تا كى

‎‏‎غم دايم تا كى؟

‎‏‎هله برخيز كه سجاد وطن محتضر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎چشم گيتى نشود باز به حال من و تو

‎به سئوال من و تو

‎‏‎منفعت جوست جهان و همه كس خودنگر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎اتحادى كه يكى رخت به صحرا نكنيم

‎‏‎شور و غوغا نكنيم

‎‏‎قوم افغان چو همآهنگ شود، شير نر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎چه گزين خاطره ها و چه مبين معركه ها

‎‏‎ زيب تاريخ شما

‎‏‎ اى قيامت نسبان! وقت قيام دگر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎دل اين بحر شگافيم و نوايى بزنيم

‎‏‎دست و پايى بزنيم

‎‏‎آب در كشتى بشكسته ى ما تا كمر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎بيخبر تا نكند قافله ى عمرگزار

‎‏‎هله اى قافله دار

‎دست ما گير كه اين دشت و دمن پرخطر است‎

‎مملكت در خطر است.

 

‎( استاد ضيا قاريزاده )

 

*
‎این شعر را زنده یاد ضیا قاریزاده در سال  ۱۳۳۴ خورشیدی به مناسبت صدور دستور سفربری  برای جنگ با پاکستان، سروده بود. این شعررا بمناسبت تجاوز اخیر رژیم  جنایت پیشه  و متجاوز پاکستان بر حریم کشور، و پاسخ  دندان شکن قوای مسلح ما بنشر میرسانیم .البته این سروده  میهنی در همان سال توسط مرحوم استاد سرآهنگ منحیث آهنگ حماسی  نیز ثبت آرشیف رادیو افغانستان شده بود ـ بامـداد 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲۵/۲ـ ۱۵۱۰      

Copyright ©bamdaad 2025

 

 

سراج‌الاطفال و جایگاه آن در تاریخ ادبیات کودک

 

میرعبدالواحد سادات

 

ادبیات کودک در افغانستان پیشینه بیش از یک قرن دارد ، اما  حوادث ناهنجار ، جنگ‌ و آشوب مانع رشد و توسعه آن گردیده است. 

نخستین نشریه برای  کودکان  افغانستان، با نام سراج‌الاطفال، در سال (۱۲۹۷ خورشیدی )  به ابتکار محمود طرزی فقید و توسط سراج الاخبار منتشر گردید. 

این نشریه با محتوای معاوماتی ، تربیتی و سرگرمی به زبان ساده برای کودکان و نوجوانان تهیه می‌ شد و هرچند عمر کوتاهی داشت، اما آغازگر توجه به ادبیات کودک در کشور محسوب می‌ شود. 

در این  مختصر ، بمناسبت (۱۰۷) مین سال نشر سراج‌الاطفال ، مکث و مروری  بر تاریخچه، اهداف ، محتوای ،  توقف زودهنگام  و اهمیت این تجربه در تاریخ ادبیات  افغانستان  صورت می ‌گیرد . 

ادبیات کودک در افغانستان طی یک قرن اخیر همواره با چالش ‌های جدی روبرو بوده است. جنگ ‌ها و بی‌ثباتی ‌های سیاسی نه تنها مسیر رشد این حوزه را متوقف کردند، بلکه سبب عقب ‌گرد آن نیز گردیده است . 

نگاه به تاریخ ادبیات ما نشان می‌ دهد که توجه به مخاطب کودک در تاریخ فرهنگی افغانستان وجود داشته است. مهم ‌ترین نمونه  آن انتشار نشریه سراج‌الاطفال  به همت محمود طرزی است که در (۱۵ میزان ۱۲۹۷ خورشیدی ) در شهر کابل منتشر شد . 

محمود طرزی، بنیان ‌گذار روزنامه ‌نگاری نوین در افغانستان، در کنار انتشار سراج‌الاخبار، ایده نشریه‌ای ویژه کودکان را مطرح کرد. وعده او به خوانندگان برای ارایه هدیه متفاوت، سرانجام به تولد سراج‌الاطفال انجامید.

سراج‌الاطفال شامل مطالب علمی، اخلاقی، تربیتی و سرگرمی به زبان ساده بود. از ویژگی‌های آن، استفاده از شعر، داستان، بازی‌ های آموزشی و توضیح ساده پدیده‌ های علمی است. برای نمونه، حرکت زمین به دورخورشید با قیاس توپ فوتبال و مورچه ‌ها برای کودکان توضیح داده می ‌شد.

این نشریه در چهار صفحه منتشر می ‌شد، هرچند ضمیمه سراج‌الاخبار بود ، اما محتوای مستقل داشت و به ‌طور ویژه به مکاتب ارسال می ‌گردید. در آن حتا به نویسندگان وعده حق‌الزحمه  داده شده بود که برای آن زمان اقدامی نوین به شمار می ‌رفت.

با وجود استقبال، سراج‌الاطفال بیش از شش شماره دوام نیاورد. دستگیری همکاران طرزی فقید  ( بویژه داوی فقید و لودین شهید  که  به دو شهبال آن بزرگوار شهرت یافته بودند ) و فشارهای سیاسی، ادامه انتشار سراج‌الاخبار و درنتیجه سراج‌الاطفال را ناممکن ساخت. آخرین شماره سراج‌الاخبار در (۲۷ قوس ۱۲۹۷ ) به چاپ رسیده است . 

سراج‌الاطفال نخستین تجربه مطبوعاتی ویژه کودکان در افغانستان بود که با وجود عمر کوتاه، جایگاهی مهم در تاریخ فرهنگی کشور دارد. 

این نشریه نشان داد که توجه به مخاطب کودک می‌تواند ابزاری موثر برای آموزش، سرگرمی و پرورش ذهن نسل نوین باشد. بازخوانی تجربه طرزی بزرگ و همکاران شان  در احوال امروز و بویژه در مطبوعات بیرون مرزی و‌دیاسپورای افغانستان حایز اهمیت می باشد  و می ‌تواند الهام ‌بخش نویسندگان و سیاست‌گذاران فرهنگی دراحیای انکشاف ادبیات کودک افغانستان باشد.

عزیزان که خواهان معلومات بیشتر راجع به سراج الاطفال می باشند ، میتوانند ، ماخذ ، آتی را مرور فرمایند : 

ـ کتاب سیر ژورنالیزم در افغانستان ، تالیف محمد کاظم آهنگ  فقید 

ـ کتاب تاریخ مطبوعات افغانستان (از شمس‌النهار تا جمهوریت) تالیف محترم رسول رهین 

ـ خاطرات  و مقالات محمود طرزی از  محترم دوکتور روان فرهادی

ـ ‌‌مقالات محترم اسداله شعور در باره سراج الاخبار 

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲۵/۵ـ ۰۸۱۰     

Copyright ©bamdaad 2025

 

 

 

به امیــد سپیــده

به داغ و درد تو ای خاک، جان فدا کردیم

ز دست فتنه‌ و آتش، وطن! چه‌ها کردیم

به کوچه‌های تو باران غم فرو می ‌ریخت

به شانه‌ های شکسته، غم رها کردیم

به خون دل همه شب شمع ما سحر می‌ سوخت

ولی چراغ دعا را ز اشک وا کردیم

هزار مرتبه بر قامتت تبر زدند

هزار بار تو را با ستم جدا کردیم

کبوتران تو در بند تیر و خون افتاد

به یاد بال شکسته، فقط ندا کردیم

به قریه ‌ها همه آتش، به شهرها باروت

به عمر سوخته ‌ات گریه بی ‌صدا کردیم

تو مادر خسته‌ای و کودکانت آواره

ببخش ای وطن! این رنج بی ‌انتها کردیم

چه روزها که به امید صلح بیداریم

چه شب که با غم تو عهد وفا کردیم

اگرچه دور ز خاکت، اسیر غربتیم

هنوز یاد تو را در دل ماوا کردیم

خدا کند که به زودی بهار برگردد

به باغ زخمی تو رنگِ آشنا کردیم

دوباره خنده بیاید به روی لب‌هایت

دوباره دست به دامن تو ما گشا کردیم.

هـاجـره «امیـن»

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲۵/۲ـ ۱۲۱۰      

Copyright ©bamdaad 2025

 

 

 

دزدی هنری در روز روشن!

 

زلمی رزمی

 

در گذشته، دزدان شبانه از دیوارها بالا می ‌رفتند، چیزی می ‌دزدیدند و فرار می‌ کردند. اما امروز، در روز روشن، آهنگ ‌های خوانندگان قدیمی را می ‌دزدند و بدون ذکر نام خالقان اصلی، آن را به نام « بازسازی» ارایه می ‌دهند.

آن هم یکی پی دیگر تکرار در مکررات، که سر دل آدم را میگیرد.

از فرهنگ فراموش شده حق ‌شناسی چه بگویم؟

متاسفانه هنوز فرهنگ یادآوری و تقدیر از شاعر و آهنگساز ( که خالقان اصلی اثر هستند ) در جامعه‌ ما نهادینه نشده است. گویی این هنرمندان پس از خلق اثر، به فراموشی سپرده می ‌شوند.

آوازخوان محترم!

لطفاْ به این نکات توجه کن:

مردم با آهنگ ‌های قدیمی خاطره دارند،

هرآهنگ با بخشی از زندگی آنان گره خورده است.

حتا اگر کیفیت ضبط پایین باشد، همان نسخه اصلی را با صدای همان آوازخوان اولی دوست دارند

چون اصل اثر برایشان ارزشمند است .

ملاک یک آوازخوان خوب:

صدای منحصر به فرد، خلاقیت و نوآوری و هویت هنری مستقل است،

نه تقلید از دیگران ، نه کاپی‌ کاری‌های بی ‌روح و فاقد کیفیت هنری که عمرکوتاه دارند و بزودی ازمیدان بدر میروند....

و حرف نهایی:

بازسازی یک اثر زمانی ارزشمند است که:

به اثراصلی احترام گذاشته شود، نام خالقان اولیه ذکر شود، آوازخوان چیزی مهم و ارزشمندی، به اثر اضافه کند.

هویت مستقل هنرمند حفظ شود.

و نیز یادمان باشد:

هنر واقعی در ابداع است، نه تقلید!

اصالت در خلاقیت است، نه دزدی هنری!

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲۵/۱ـ ۰۸۱۰     

Copyright ©bamdaad 2025