فرانسیسکو آریاز فرناندز/ گرانما
اخیراً آنتونیو گوتیرش، دبیرکل سازمان ملل متحد، هشدار داد که جهان در حال ورود به یک « بحران گرسنگی جهانی بی سابقه » است که زنده گی صدها میلیون نفر را تحت تاثیر قرار خواهد داد: فاجعهای برآمده از کمبود مواد غذایی ناشی از تاثیرات تغییرات آب وهوایی، سال های شیوع ویروس کرونا، نابرابری، فقر، بحران جهانی، جنگ در اوکرایین و سیاست های تحریمی.
وی با تاکید بر اینکه هیچ کشوری از پیآمدهای اجتماعی و اقتصادی این بحران مصوون نخواهد ماند، گفت: « این وضعیت منجر به اعلام قحطی های متعدد در سال ۲۰۲۲ ترسایی خواهد شد و وضعیت در سال ۲۰۲۳ می تواند وخیم تر نیز باشد. »
گوتیرش بر تلاشهای سازمان ملل برای دستیابی به صلح در اوکرایین و رفع انسداد مسیر صادرات مواد غذایی و کود از کشورهای درگیر، که یکی از دلایل اصلی افزایش غیرقابل کنترول قیمت مواد غذایی و سوخت بوده و بحران کنونی را عمیق تر کرده است، پافشاری کرد.
این مقام ارشد، خواستار کاهش بدهیهای کشورهای فقیر شد تا بتوانند اقتصاد خود را سرپا نگه دارند و از بخش خصوصی نیز خواست تا به ثبات بازارهای مواد غذایی یاری رساند.
همچنین، سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (FAO) در گزارش اخیر خود درباره چشم انداز غذایی فاش کرد که هزینه جهانی واردات مواد غذایی در مقایسه با سال ۲۰۲۱ ترسایی به میزان ۵۱ میلیارد دلار افزایش یافته است و این موضوع که بسیاری از کشورهای آسیب پذیر با وجود تحمل هزینه بیشتر، غذای کمتری دریافت می کنند، نگران کننده است.
غرب علی رغم، درخواست فزاینده برای صلح، کاهش قرضداری های جهان سوم، ایجاد صندوقهای مالی سازمان ملل برای مواجهه با لحظه بحران، توقف جنگ در اوکرایین ( به عنوان سرچشمه آشکار بی ثباتی در اروپا )، اتخاذ سیاستهای مسوولانه در برابر تغییرات اقلیمی و مقابله با بی ثباتی جهانیِ ناشی از مهاجرت، تنها با تشدید تهدیدات و تقابل بیشتر، حمایت های نامعقول [از عوامل بحران زا] و قمار همه چیز بر سر جنگ، به این درخواستها پاسخ می دهد.
بیانیه های دولت امریکا، نزدیک ترین متحدان آن و نیز ناتو، مملو از گستاخی، مداخله و بی مسوولیتی در جهت دامن زدنِ بیشتر به درگیری در کیف و ابراز خصومت پنهان، علیه مسکو و پکن است. این هدف سلطه جویانه، امپریالیستی، امریکامحور و ستیزه جویانه در سخنرانی افتتاحیه ینس استولتنبرگ، سردبیر ناتو در مراسم افتتاحیه اجلاس سران ناتو در مادرید، علناًبه زبان آمد. وی دو قدرت روسیه و چین را با عباراتی «نظیر دشمنان کنونی» و « رژیمهای استبدادی که آشکارا نظم بینالمللی را به چالش میکشند» علناً مورد حمله و انتقاد خود قرار داد.
به جای برگزاری نشستی برای رفع مشکلاتی که بشریت را تهدید می کنند، طرح های ناتو، عبارتند از: تسلیحات بیشتر، کمک نظامی چند میلیارد دلاری به اوکرایین، تشدید محاصره مسکو، افزایش هزینهها و سرمایه گذاری در صنعت جنگ، احداث پایگاههای نظامی جدیدِ ایالات متحده در اروپا، همکاری اطلاعاتی بیشتر از کمک های بشردوستانه برای متوقف کردن جریان های مهاجر از «جناح جنوبی »، تشدید جوّ ترس برای توجیه تحریم های هماهنگِ جدید علیه روس ها و چینیها، گفتمان متکبرانه جنگ سرد در بُرهه خطرات هسته ای و به طور هم زمان اصرار رهبران امریکایی و بریتانیایی به نشان دادن دندان های خود.
بر اساس ارقام موسسه کیل المان (Kiel Institute)، تنها بین جنوری و می سال جاری، ایالات متحده امریکا بیش از ۴۰ میلیارد دلار در چارچوب جنگ به اوکرایین کمک کرده است، در همان حال اتحادیه اروپا و بانک های آن نیز بیش از ۲۷ میلیارد یورو مصرف کردهاند.
اما در مقابل، غرب برای اقتصاد جهانی در جهت مقابله با بحران غذایی کنونی، بیش از ۵ میلیارد دلار به تلاش های سازمان ملل کمک نکرده است.
اما گویی همین مقدار نیز کافی نبود، اولین اعلامیه صادر شده از سوی هیاتی به ریاست بایدن در اجلاس سران مادرید این بود که حضور نظامی خود را در پولند، رومانیا، اسپانیا، ایتالیا، بریتانیا و المان و همچنین در منطقه بالتیک تقویت خواهند کرد. وی همچنین اعلام کرد که استقرار چرخشی با نیروهای زرهی، هوانوردی، دافع هوا و نیروهای عملیات ویژه در بالتیک « افزایش خواهد یافت».
جهان خواهان صلح است و بدان نیاز دارد و همچنین نیازمند غذا، سوخت و کود با قیمتهای پایین تر، اما، تحت رهبری جوزف بایدن، استولتنبرگ و نخست وزیر بریتانیا طبل جنگ به صدا درآمده است و با سواستفاده از بحرانی که خود آفریدهاند می کوشند تا از جنگ در اوکرایین برای تحکیم بیشتر توسعه طلبی ناتو و منافع ژیواستراتیژیک واشنگتن بهره برداری نمایند .
کاخ سفید و غرب، به رغم احتمالاتی نظیر گرسنگی، مرگ یا سومین و آخرین جنگ جهانی (نابودی هستهای) و حتا بی توجه به تعداد بالای قربانیان، هزینه ها، بحران هایی که پیش تر بر روی کره زمین پدید آمدهاند، آسیب های ناشی از بیماریهای همه گیر، خشکسالی، قحطی، مهاجرتهای کنترول نشده و جنگ های غارت گرانه با هزینه پنتاگون، کماکان بر مخالفتِ خود با صلح پافشاری می کنند.
اگرچه برخی از مفسران امریکایی و اروپایی خطرات بالقوه نگرش جنگ طلبانه بایدن و متحدانش را به صورت موقت ارزیابی می کنند، اما هیچ یک از آنان، در تمامی حوادثی که در حال وقوع است، اهمیتی را که منافع حزب دموکرات که بر جلوگیری از بازگشت ترامپ و جمهوری خواهان متمرکز شده، پنهان نمی کنند، آنها (دموکراتها) به یک درگیری شدید ناشی از تنشی بزرگ نیاز دارند تا با تحریک احساسات « میهن پرستانه » مردم، امکان پیروزی خود در انتخابات میان دورهای نوامبر آینده را تحقق ببخشند.
یک مفسر اسپانیایی در مورد نتایج اجلاس سران مادرید به صراحت اشاره کرد: ناتو که «مرگ مغزی » آن توسط رییس جمهور مکرون، اعلام شده بود، یک تقویت کننده معجزه آسای توسعه طلبانه دریافت کرده است (…) این که آیا چنین توسعهای امنیت بیشتری را به همراه خواهد داشت یا نه، امری است که سرنوشت آن را ستاره گان رقم خواهند زد، حتا اگر آن ستاره گان، ستارههای پرچم امریکا باشند. زیرا که دولتهای امریکا همواره بر اساس طرحها یا منافع خود، به طور یک جانبه عمل کردهاند، همانطور که در افغانستان و درگیری های دیگر دیدهایم. »/ دانش و امید
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۲ـ ۰۵۰۹
Copyright ©bamdaad 2022
ایالات متحده امریکا میخواهـد پیلوتان افغان را به جنگ بفرستاد
به گزارش خبرگزاری تاس، نیروی هوایی کیف نه هواپیما دارد و نه به اندازه کافی پیلوت دارد. منابع خبرگزاری تاس گزارش می دهند که ایالات متحده امریکا اکنون می خواهد پیلوتان افغان را برای جنگ اوکرایین استخدام کند. استفاده از هواپیماها و هلیکوپترهای ساخت روسیه که توسط مزدوران افغان امریکا از افغانستان ربوده شده اند و به کشورهای همسایه منتقل شده اند نیز مورد بحث است. نیروی هوایی و خدمه پرواز اوکرایین عملا توسط نیروی هوایی روسیه و مدافع هوایی ( همراه با اکثر ماشین آلات آنها ) نابود شده اند.
یک منبع نظامی- دیپلوماتیک روز دوشنبه به خبرگزاری تاس روسیه گفت: تمام خدمه پرواز واجد شرایط نیروی هوایی سابق اوکرایین برای انواع هواپیماهای Mig-29، Su-27 و Su-25 عملاً با حملات موثر نیروی هوایی روسیه و پدافند ضد هوایی از صحنه نبرد هوایی حذف شدند.
به گفته منبع، تلاش های قبلی کیف برای پرکردن این حفره تیمی ناموفق بوده است: « استفاده از کارآموزان و کادتهای سابق موسسه نظامی خارکف نیروی هوایی اوکرایین در مأموریتهای جنگی منجر به تلفات فاجعه باری در میان بقایای نیروی هوایی اوکرایین شده است.» این پیلوتان، اگر نه در اولین ماموریت، حداقل در دومین ماموریت جنگی خود، سرنگون می شوند.
به گفته این منبع، تلاش های کیف برای جذب پیلوت برای هواپیماهای ساخت اتحاد شوروی به عنوان مزدور در پولند و سایر کشورهای اروپای شرقی نیز شکست خورد.
«تعداد معدودی که موافقت کردند در حال حاضر در قبر یا در بیمارستان هستند. هیچ داوطلب جدیدی وجود ندارد که خواهان بیمه پس از مرگ و غرامت برای خدمات تشریفاتی باشد. »
به گفته این منبع، وعده های غرب برای تامین جتهای جنگنده ساخت شوروی برای استفاده در اوکرایین از ذخایر کشورهای عضو سابق پیمان وارسا احتمالاً در حد حرف باقی ,ماند. »
از سوی دیگر، به نظر می رسد دیدگاه های دیگری در رابطه با ماشین ها و پیلوت ها در حال طرح شدن است:
«یک منبع نظامی- دیپلوماتیک، احتمالاً همان چیزی است که در بالا ذکر شد، می گوید که پنتاگون اکنون در حال استخدام پیلوتان جنگنده سابق افغان است که پولند به اوکرایین منتقل شوند:
«همانطور که می دانیم پنتاگون شروع به جذب پیلوتان سابق جنگنده و مربی افغان برای اوکرایین کرده است که یک سال پیش با امریکایی ها به ایالات متحده امریکا فرار کرده اند. آماده سازی آنها اکنون در کالیفرنیا آغاز می شود و پس از آن از طریق پولند به اوکرایین منتقل می شوند. »
این نه تنها در مورد پیلوتان سابق، بلکه در مورد سایر افغان هایی که در نیروهای ویژه مزدوری کرده اند نیز صدق می کند، به عنوان مثال:« همچنین به آنها آموزش داده و قراردادی کاری برای استقرار در منطقه جنگی در اوکرایین با آنها منعقد خواهد شد.»
اگرچه ایالات متحده امریکا دارای موجودی و ظرفیت تولید کافی برای جت های جنگنده F-16 و F-15 است که می تواند همراه با پیلوتان ذکر شده به اوکرایین منتقل شود. این جنگنده ها دارای الزاماتی برای کیفیت فرودگاهها و تعمیر و نگهداری هستند که اوکرایین دیگر نمی تواند آنها را برآورده کند.
احتمال ارسال هلیکوپترهای Mil Mi-17 که ایالات متحده امریکا از روسیه برای دولت کابل در آن زمان خریداری کرد، و همچنین جنگنده های EMB 314 سوپر توکانو (A-29 مطابق با نامگذاری ارتش ایالات متحده امریکا) از امبرایر در برازیل، کاراوان و AT-6E ولویره از سازنده امریکایی بچکرافت وجود دارد .
سه مورد اخیر هواپیماهای تهاجمی زمینی با توربوپراپ سبک هستند، هر چهار مورد نیاز به فرودگاه خاصی ندارند و تعمیر و نگهداری آنها به طور قابل توجهی ارزان تر و قیمت خودشان نیز پایین تر از F-16 و F-15 است.
اما برخلاف آنچه برای مدت طولانی برنامه ریزی شده بود، امبرایر دیگر به احتمال زیاد توکانو را به اوکرایین تحویل نمی دهد، زیرا برازیل نسبت به روسیه رفتاری دوستانه تر برگزیده است و نمی خواهد تسلیحاتی از خاک خود به مناطق بحران زده فروخته شود.
حداقل ۲۲ هواپیمای کوچکتر، از جمله توکانوس و کاروان های رزمی که در بالا ذکر شد، تنها در فرودگاه ترمس ازبکستان توسط ماهواره مورد شناسایی قرار گرفتند.
بسیاری از این هواپیماها و هلیکوپترها اندکی قبل از قدرت گرفتن طالبان توسط پیلوتان افغان به آنجا و به فرودگاه های دیگر در ازبکستان و تاجیکستان منتقل شدند و از آن زمان تا اکنون در آنجا باقی مانده اند.
پیلوتان افغان فقط برای جنگنده های زمینی توربوپراپ برازیلی و ایتالیایی و هلیکوپترهای روسی به آموزش کوتاه مدت نیاز دارند.
اگر تاشکند و دوشنبه از تحویل این ماشینها به ایالات متحده امریکا امتناع کنند، پنتاگون همچنان این گزینه را خواهد داشت که آنها را با ولورین های ساخت امریکا آموزش دهد و آنها را به نبرد در اوکرایین بفرستد./م هـ
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۵/ ۲۲ـ ۳۱۰۸
Copyright ©bamdaad 2022
به بهانه یکسالگی تسلیمی قدرت به طالبان :
جلاد استعماری غرب و پیروزی طالبان
ارنولد شولتسل
یک سال پس از ورود طالبان به کابل ( فتح شهربه دلیل عدم وجود مقاومت ضروری نبود) روزمره گی در کشورهایی که ۲۰ سال جنگ استعماری را در هندوکش به راه انداخته بودند، طبق روال همیشگی پیش می رود.
یک نمونه آن، مصاحبه هفته نامه دست راستی «بیلد آم زونتاگ » با وزیر داخله المان، نانسی فایزر (از حزب سوسیال دموکرات المان) است، که در این گفت و گو موارد زیر را با حرف های بی محتوایش اعلام می کند:
فایزر « خطرات جدید را از سوی چپ گرایان می بیند و برای مهاجرت بیشتر و اخراج بیشتر تلاش میکند».
تنها مشکلی که در مورد افغانستان مطرح می شود، تخلیه نیروهای به اصطلاح محلی است که در واقع شامل افرادی میشود که به عنوان عوامل سرویس های مخفی غربی نیز فعالیت می کردند.
این قبا برای تن دموکرات های نژاد برتر مناسب است: کسانی که به دلیل «همبستگی نامحدود» (گرهارد شرودر) با ایالات متحده امریکا به ویرانی افغانستان همت گماشتند برای شهروندان این کشور، چه اهمیتی قایلند؟
آنها برای افغانها« دموکراسی » را وارد کردند و ملتی تازه سرهم بندی کردند ( به عبارت دیگر، این باید برای افغانها بالاترین ارزش ها باشد.)
اگر ناتو و اتحادیه اروپا کشوری را بمباران کنند، هزاران غیرنظامی را با هواپیماهای بدون سرنشین به قتل برسانند و احتمالاً حدود ۲۵۰ هزار کشته بر جای بگذارند، همه اینها به این معناست: ساکنان چنین مناطقی هیچ چیزی سرشان نمی شود و کلاْ بی اطلاع اند.
دیگر آنها را «بدوی» نمی نامند، فقط جلادان استعماری وقتی آنجا ترک میکنند همان ویرانی و بدبختی را پشت سر خود می گذارند که در زمان کلونیالیزم به جا می گذاشتند.
روس ها هم فقط از بیرون شبیه اروپایی ها هستند.
علاوه بر این، به گفته وزیر دفاع در آن زمان، پیتر اشتروک (سوسیال دموکرات) در سال ۲۰۰۲ ترسایی بوندس ویر* باید «از وطن (المان) در هندوکش دفاع میکرد».
شهروندان افغان ( به گفته وزارت امور خارجه المان اکنون ۳۰۰ هزار نفرشان پس از اخراج از افغانستان و فرار در المان زنده گی می کنند ) در حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ترسایی که امریکا به بهانه دفاع از میهن جنگ ۲۰ ساله خود را آغاز کرد شرکت نداشتند. اما این حقایق مانع از آن نشد که حزب سوسیال دموکرات حاکم و اتحاد سبزها اعتبارات جنگ را در اوایل سال ۲۰۰۱ ترسایی تصویب نکنند.
اعضای «حزب برای سوسیالیزم دموکراتیک ـ PDS » بوندستاگ که در آن زمان از آنها انتقاد می کردند، به همان شیوه ای سرکوب شدند که امروز کسانی که «نقطه عطف یا تغییرزمانه» تحویل تسلیحات و جنگ اقتصادی علیه روسیه را زیر سوال میبرند، سرکوب میشوند.
چه چیزی تغییر کرده است: هر منتقدیی که در جناح چپ دست به این کار بزند توسط خود چپ ها به حساب اش رسیده گی میشود.
پرچم بورژوازی المان روزنامه « فرانکفورتر الگماینه ـ FAZ »روز شنبه خلاصه کرد که افغانستان با پولی « سرمایه گذاری شده» که از غرب عمدتاً به جیب دست نشانده های سیاسی نصب شده در کابل سرازیر شده است، اما « یکی از فاسدترین کشورهای روی زمین و یکی از بزرگترین مناطق تولید مواد مخدر» باقی مانده است. دولت المان نیز نمی تواند بدبختی هایی را که خود ایجاد کرده التیام ببخشد.
نماینده سازمان کاریتاس روز جمعه در کابل گفت که غذا به اندازه کافی وجود دارد، اما مردم پولی برای خرید ندارند. بیش از ۵۰ درصد از ۳۸ میلیون نفر از جمعیت افغانستان از گرسنگی و ۹۵ درصد از مشکلات شدید اقتصادی رنج می بردند.
ایالات متحده امریکا با سیستم «با قاعده» همانگونه که در مورد روسیه هم انجام دادند، عملاً میلیاردها دلار امریکا را از اموال دولتی در افغانستان دزدیدند و همچنان به کشتار با هواپیماهای بدون سرنشین ادامه می دهد.
کسب و کار جلاد سکه است. /م ه
*ارتش المان
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۲ـ ۱۷۰۸
Copyright ©bamdaad 2022
چالش های الجزایر در مسیر «بریکس»
بحث درباره پیشنهاد الجزایر برای پیوستن به سازمان «بریکس» همچنان ادامه دارد و توجه شهروندان این کشور را به خود جلب می کند. عمده ترین پرسشی که در این زمینه مطرح می شود، این است که آیا الجزایر از عناصر و ویژه گیهای لازم که آن را واجد شرایط برای پیوستن به سازمان بریکس کند، برخوردار است؟
براساس سخنان مقامهای دولتی الجزایر، با توجه به توانمندیهای مالی ناشی از افزایش قیمت نفت و گاز و «جنبش» اقتصادی که با راه اندازی پروژههای متعدد در بخشهای مختلف آغاز شده است، هیچ محفل و گردهمایی رسمی در کشور نیست که در آن لزوم تلاش برای پیوستن به سازمان بریکس، مطرح نشود.
چندی پیش، عبدالمجید تبون، رییس جمهوری الجزایر، به احتمال پیوستن کشورش به سازمان بریکس اشاره کرد و در دیدارهای دورهای خود با مطبوعات محلی، گفت: « الجزایر قابلیتها و ویژه گیهای لازم را برای پیوستن به سازمان بریکس دارد و شرایط اقتصادی تا حد زیادی برای این اقدام فراهم است». او توضیح داد که گروه بریکس در حکم یک قدرت اقتصادی و سیاسی، اهمیت بسیاری برای الجزایر دارد و پیوستن به آن سازمان، کشور را از کشمکشهای دوقطبی دور نگه می دارد. رییسجمهوری الجزایر افزود: «هرچند درصدد پیش بینی رویدادها نیستیم، در آینده به خواست خدا خبرهای خوبی خواهیم شنید).
بریکس (BRICS) سازمانی متشکل از پنج اقتصاد درحال ظهور، یعنی برازیل، روسیه، هند، چین و افریقای جنوبی است. در سپتامبر ۲۰۰۶ ترسایی این سازمان را کشورهای برازیل، روسیه، هند و چین در نشست وزرای خارجه کشورهای مزبور در حاشیه شصت ویکمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در شهر نیویورک، تاسیس کردند. در آغاز تاسیس این سازمان، از آن با نام « بریک » یاد می شد اما پس از پیوستن افریقای جنوبی به آن، به « بریکس» تغییر نام یافت.
سازمان بریکس کشورهای عضو را به افزایش همکاری های تجاری، سیاسی و فرهنگی تشویق می کند. نخستین اجلاس این سازمان در ۱۶ جون ۲۰۰۹ ترسایی در یه کاترینبورگ روسیه برگزار شد و بر لزوم برقراری نظم جهانی دوقطبی تاکید کرد.
کشورهای عضو بریکس در قیاس با گروه صنعتی «جی ۷»، حدود ۴۰ درصد از جمعیت جهان و کمی بیش از یک چهارم تولید ناخالص داخلی جهان را تشکیل می دهند. بیش از ۷۰ درصد از اقتصاد این سازمان در اختیار چین است، هند حدود ۱۳ درصد، روسیه و برازیل هریک هفت درصد سهم دارند و حدود سه درصد دیگر به افریقای جنوبی تعلق دارد. در همین زمینه، عبدالکریم بوفروه، استاد اقتصاد، در مصاحبه ای با ایندیپندنت گفت: « تلاش برای پیوستن به سازمان بریکس بیانگر تصمیم جدی برای چیره گی بر همه موانع است و الجزایر برای جهش اقتصادی به سمت کشورهای نوظهور در حرکت خواهد بود». او افزود: « گزینه پیوستن به گروه بریکس ابعادی سیاسی دارد که به ترسیم مجدد ویژه گی های نظم جهانی نوظهور و به ویژه با پیامدهای همه گیری کرونا و نتایج جنگ روسیه و اوکرایین مرتبط است ». در پاسخ به این پرسش که آیا الجزایر شرایط پیوستن به گروه بریکس را دارد، بوفروه گفت: « فرصت برای چنین اقدامی فرارسیده است و کشور از قابلیتهای لازم برخوردار است؛ بنابراین نباید بیش از این زمان را از دست داد». او افزود: «رخدادهای شتابان بینالمللی که وضعیت بازار انرژی و نقشه ژیوپولیتیکی آن را تغییر داده است، به الجزایر فرصتی طلایی داد تا در حوزه مدیترانه و همسایگی اروپا که برای ایجاد تعادل بین منافع متحد امریکایی و قدرت های نوظهور در شرق، تحت فشار قرار دارد، سیاست متوازنی را دنبال کند».
به گفته بوفروه پیوستن به حلقه کشورهای نوظهور، پیش از آنکه گزینه سیاسی باشد، ضرورت مبرمی برای الجزایر به شمار می رود و برای اقتصاد آن اهمیت بسیاری دارد.
در مقابل، توفیق بوقعده، استاد علوم سیاسی دانشگاه الجزایر، معتقد است که الجزایر به دنبال کسب امتیازهایی است که کشورهای دارای رشد اقتصادی سریع عضو سازمان بریکس از آن برخوردارند، تا نقش موثری در رشد اقتصادی کشور ایفا کنند. او خاطرنشان کرد که کشورهای عضو این سازمان دارای اقتصاد قوی و تجربه در زمینه امکان کمک به کشورها برای دستیابی به توسعه در حوزه اقتصادیاند. ازاین رو می توان گفت که هدف الجزایر از پیوستن به گروه بریکس بیشتر سیاسی است تا اقتصادی، به ویژه که الجزایر به گونه ای از رفتار قدرت های غربی احساس نارضایتی می کند و می کوشد به همکاری و حمایت از طرفهای بین المللی دیگر دست یابد. این در حالی است که پیوستن الجزایر به این سازمان، جانبداری از قطب دیگری به رهبری روسیه تلقی می شود. توفیق بوقعده پیوستن الجزایر به این سازمان را در آینده نزدیک رد می کند، زیرا شرایط اقتصادی مورد نیاز، از جمله حجم رشد اقتصادی، میزان بدهی عمومی و توان انسانی برای دستیابی به رشد اقتصادی فراهم نیست و از اینها گذشته، الجزایر هم اکنون با چالشهای بسیاری دستبه گریبان است. او در پایان گفت که الجزایر زمانی می تواند به دنبال پیوستن به سازمان بریکس باشد که از شرایط اقتصادی کنونی عبور کند و سیاستی را در پیش بگیرد که از توان جذب کشورهایی که از نظم بینالمللی فعلی راضی نیستند، برخوردار باشد./شرق
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۲۲ـ ۳۱۰۸
Copyright ©bamdaad 2022
نیک رایت گزارش می دهد که با افزایش مصارف تامین سوخت ناشی از جنگ در شرق، موضع گیری درباره اوکرایین میان بزرگ ترین گروه در پارلمان ایتالیا، یعنی «جنبش پنج ستاره» شکاف انداخته و دولت را به هرج و مرج کشانده است.
هوا گرم است، اعصابها خراب است، و دوباره بحران گریبان دولت را گرفته است. دولت معمولاً در بحران است، و این بار هم، زمانی که ایتالویها برای رخصتی های تابستانی به کنار ساحل می روند، این بحران حل نخواهد شد.
لوییجی دی مایو، وزیر امور خارجه ایتالیا، از «جنبش پنج ستاره » پوپولیست جدا شده و ۶۰ نفر از ۲۲۷ نمایندهی پارلمان عضو این حزب را نیز با خود همراه کرده است. به این ترتیب، دی مایو که رهبر این گروه بندی پارلمانی است، حالا با ماریو دراگی، رییس پیشین بانک اروپا و نخست وزیر کنونی کشور و یکی از نقش آفرینان و پیش برنده گان سیاست های نولیبرالی دولت طرف دار اتحادیه اروپا و ناتو، همسویی مستحکم تری دارد.
« جنبش پنج ستاره » و حزب دموکرات اجزای اصلی اکثریت دولت کنونی هستند و این جدایی اثر فوری بر موقعیت پارلمانی آن ندارد زیرا حزب های شکاف انداز ایتالیا اغلب ازهم جدا می شوند و دوباره کنار هم گرد میآیند. اما این جدایی منادی دوره دیگری از بی ثباتی در سیاست خارجی است که هم به ناهمسانی در دیدگاهها دامن می زند و هم محوری است که مساله های سیاسی داخلی بیشتری دور آن می چرخد.
به طور مشخص، با توجه به توافق های تجاری طولانی مدت ایتالیا با تامینکننده گان سوخت در روسیه که اکنون زیر فشار قرار دارند، سیاست تامین سوخت ایتالیا به شدت تنش آفرین شده است. وابسته گی این کشور به گاز وارداتی روسیه اکنون در حد یک چهارم مصرف کشور( در مقایسه با ۴۰درصد مصرف در سال گذشته) است. تصمیم قاطع دراگی برای کاهش واردات از روسیه زمانی مشخص شد که او در نشست سران اتحادیه اروپا گفت که با وجود تورم و افزایش قیمتها، فشار آوردن به روسیه بسیار مهم است. وزیر محیط زیست کشور حتا برنامه هایی را برای افزایش مصرف زغال سنگ در سر می پروراند. کونته ، رهبر جنبش پنج ستاره هنوز از انتقاد خود از دراگی به دلیل ارسال جنگ افزار ایتالیایی به اوکرایین و افزایش هزینه های دفاعی کشور در جدول زمانی کوتاه مدت تا سال ۲۰۲۴ به جای سال ۲۰۲۸ که در ابتدا اعلام شده بود، دست برنداشته است.
پس از اینکه نخست وزیر به منطقه دولومیت در کوهستان الپ شتافت که در آن ذوب شدن یخچالهای طبیعی باعث سقوط دلو و کشته شدن دست کم شش نفر شده بود، دیدار رو در رو بین دراگی و کونته که برای روز دوشنبه گذشته برنامه ریزی شده بود، به زمانی دیگری موکول شد. کونته روز دوشنبه با همکاران خود رایزنی کرد تا شرایط ماندنشان در دولت را بررسی کنند. برخی از گزارش ها نشان می دهد که کونته افزون بر تاکیدش بر موضوع جنگ افزارها، همچنان به دادن یارانه ای اندک به مردم کم درآمد پابند است. گرفتاری های دراگی به دگرگونیهای نابهنجار و آشفته آب وهوایی محدود نمیشود. در ماه جون، تورم به ۸ درصد رسید که از سال ۱۹۸۶ ترسایی تا اکنون سابقه نداشته است. افزایش سالانه تورم در سال گذشته ۱٫۲ درصد بود. این رقم در ماه می به راحتی بالا رفت. سازمانهای حمایت از مصرف کنندگان پیش بینی می کنند که این تورم برای خانواری متوسط با دو فرزند، بیش از ۳۰۰۰ یورو در سال هزینه خواهد داشت.
دراگی همچنان عامل بانکداران و طبقه صاحبان کسب وکار کلان است، هرچند رییس بانک مرکزی اروپا که زمانی گفته بود «هر کاری لازم باشد برای دفاع از یورو انجام می دهد»، اکنون با بحران بدهی روبرو شده است، و این در حالی است که تفاوت هزینه وام بین المان و ایتالیا، بیشترین افزایش را در دو سال گذشته داشته است. دفعه گذشته، بانک مرکزی اروپا برای ایجاد اعتماد به توانایی ایتالیا در پرداخت بدهیهایش، ناچار شد به خرید گزاف اوراق بهادار روی آورد. با خروج جناح دی مایو از «جنبش پنج ستاره »، که تا اکنون چند نماینده پارلمان را از دست داده است که به یک گروه چپ نوبنیاد در مجلس نماینده گان پیوسته اند، شاید این «جنبش» در موقعیت بهتری برای جذب مجدد رایدهنده گانش باشد که زمانی به خاطر بیزاری گسترده از سیاستمداران دستگاه حاکم و فساد دولتی، پا به میدان گذاشتند و موفقیت انتخاباتی چشمگیری نیز به بار آوردند. یک عامل کلیدی در این میان، وجود اکثریتی مُصرّ و سرسخت در میان مردم ایتالیا است که با ناتو مخالف اند یا در مورد نقش آن تردید دارند و با ارسال جنگافزار به اوکرایین مخالف اند. نظرسنجی ماه مارچ نشان داد که از هر ۱۰ نفر ۶ نفر مخالف افزایش هزینه های نظامیاند. فقط ۲۷٫۳درصد موافق درخواست ترامپ مبنی بر تخصیص ۲ درصد تولید ناخالص داخلی به تامین مالی ناتو بودند. در حالی که پیش از این، «جنبش پنج ستاره » تا یک سوم رایها را از آن خود می کرد، به تازه گی مشارکت بسیار مشکل سازش در دولت که ابتدا در ایتلافی غیرمنتظره با « لیگا » ی سالوینی و بعد از آن با حزب دموکرات بود، باعث کاهش حمایت از آن تا حدود ۱۵ درصد شد و به یک سلسله شکست در پایگاه های حزبی اش در کلان شهرها منجر شد. همکاری موقتی و سرهم بندی شده دولتی بین « جنبش پنج ستاره » ضدّ خودکامه گی و ضدّفساد و «لیگا »ی پوپولیست راست گرا همیشه در معرض فروپاشی بوده است. در تابستان ۲۰۱۹ترسایی هنگامی که ماتیو سالوینی پیشنهاد رای «عدم اعتماد » به دولتِ وقتِ جوزپه کونته را مطرح کرد، برای جلو انداختن انتخابات و تقویت حمایت از «لیگا » بود.
کوشش سالوینی برای کسب جایگاهی در سطح کشور با تبدیل کردن لیگ شمال (لیگا نورد) به لیگ ملی (لیگا)، در حال شکست خوردن بود، و او می بایست برای تشدید جاذبه و مقبولیت لیگا به دست به کار می شد.
سازوکاری که دولت کونته (۲۰۱۸-۲۰۲۱ ) را نابود کرد، فقط شگرد خام دستانهی سالوینی نبود، بلکه ترفندهای ماتیو رنتزی، وزیر حزب دموکراتیک و نخست وزیر پیشین (۲۰۱۴-۲۰۱۶ ) بود.
در بحبوحه بحران کووید و زمانی که ایتالیا قرار بود ۱۹۱٫۵میلیارد یورو از ۷۵۰ میلیارد یوروی صندوق بازیابی از کووید را دریافت کند، رنتزی به ستیز با کونته برخاست.
در سپتامبر همان سال، رنتزی به ایستگاه های تلویزیونی متعددی می رفت تا اعلام کند که دارد حزب جدیدی به نام «ایتالیا وی وا » تشکیل می دهد. گام بعدی، خروج دو وزیر از حزب «ایتالیا وی وا » و ایجاد بحران در دولت بود که ناگزیر، با توجه به توازن نیروها در پارلمان، به تشکیل « دولت وحدت ملی » به رهبری دراگی منجر شد. این دولت از حزب دموکراتیک، شامل چندین گروه انشعاب کرده از جناح چپ آن، جنبش پنج ستاره، حزب Forza Italia برلوسکونی، لیگا، و ایتالیا وی وا تشکیل شده بود.
طرح دراگی، که اقدام ماجراجویانه رنتزی در پارلمان راه آن را هموار کرد، بازسازی راست میانه طرف دار اتحادیه اروپا و اتلانتیک به مثابه نیروی برتر در کشور و دولت ایتالیا است که با پوششی تکنوکراتیک و بیش از پیش فراتر از مسوولیت پذیری پارلمانی عمل می کند.
موفقیت این طرح، بهغیر از اینکه مستلزم آن است که چپ به حاشیه رانده شود، مستلزم انحلال دو نیروی لیگا و جنبش پنج ستاره است که هر یک به دلیل پایگاههای اجتماعی شان، از برنامه نولیبرالی فاصله می گیرند.
یکی از ابزارهای قابل استفاده در این راه، همه پرسی قانون اساسی بود که تعداد نماینده گان پارلمان را کاهش داد و در نتیجه گستره نماینده گی نیروهای گوناگون را محدود کرد.
جنبش پنج ستاره که همیشه دارای گرایشهای ناسازگار بوده است، اکنون به طور رسمی چند پاره شده است و در خطر تبدیل شدن به نیرویی حاشیه یی تر از پیش قرار دارد. در حالی که تلاش سالوینی برای هدایت جناح راست در سیاست ایتالیا، با وجود این واقعیت که حتا با انشعاب جنبش پنج ستاره، حزب او بزرگ ترین حزب در پارلمان است، اکنون بر اثر افزایش شمار نماینده گان « حزب برادران ایتالیا »ی جورجیا ملونی از ۴ درصد در انتخابات قبلی پارلمان به ۲۲ درصد در تازه ترین نظرسنجی ها، بهشدّت ضربه خورده است. حزب ملونی که اکنون بر مجموعه چشمگیری از نیروهای فاشیست، نژادپرست، ضدّمهاجر، بیگانه هراس، و بهاصطلاح « پسافاشیست » تسلط دارد که همیشه می توانند جایگاهی در عرصه سیاست ایتالیا برای خود بیابند، جای لیگا را در سمت راست گرفته است. این حزب تلاش دارد از برگ برنده استقلالش از ساختار سیاسی حاکم برای پیروزیاش استفاده کند.
پس از اینکه در شرایط جدید جهانی ارتباط حزب لیگای سالوینی با رژیم پوتین آن وجهه سابق را از دست داد، اکنون این حزب در تلاش است تا خود را بازسازی کند.
دراگی شخصیتی کلیدی در پیشاهنگی شکلی از کشورداری است که در آن عملکرد دولت ایتالیا هرچه بیشتر به سمت فرمان بری از ساختارهای اروپایی و بریتانیایی-امریکایی کشیده می شود، و نهادهای منتخب جامعه ایتالیا از قوه مجریه تبعیت می کنند. دراگی وقتی مطرح کرد که تن دادن به پافشاری کونته بر تصمیم گیری پارلمان در مورد صادرات تسلیحات به اوکرایین، غیرممکن است، این نظر اصولی اش را اشکار کرد. او در نشست شورای اروپا در ماه می هدف های اروپایی- فدرالیستی خود را که شامل رای اکثریت در اتحادیه اروپا و پایان دادن به قانون اتفاق ارا در اتحادیه اروپا بود، به خصوص در ارتباط با آنچه او چالشهای ناشی از جنگ اوکرایین توصیف کرد، چنین بیان کرد: « ما به فدرالیزم عمل گرایانه نیاز داریم که همه حوزههای متاثر از دگرگونیهای صورت گرفته را، از اقتصادی گرفته تا تامین سوخت و امنیت، در بر گیرد. اگر برای تحقق این امر لازم است مسیری را آغاز کرد که به بازنگری پیمانها منتهی شود، باید با شجاعت و اطمینان آن را در پیش گرفت.»
بین دیدگاههای جاافتاده بیشتر مردم ایتالیا و جهت گیری دولت تناقض فزایندهای وجود دارد. یکی از قطب های مخالف، جنبش سندیکایی است که از نظر سیاسی چندپاره شده است. در سال ۲۰۱۹ ترسایی عمده ترین نهاد سندیکایی ایتالیا به نام کنفدراسیون سرتاسری کارگران ایتالیا که رهبری آن به طور سنتی در دست کمونیستها بوده است، همراه با سایر سندیکاها، تجمع گستردهای علیه سیاستهای اقتصادی دولت ایتلافی جنبش پنج ستاره و لیگا سازماندهی کرد. مایوریتزیو لندینی، رهبر جدید این کنفدراسیون، کارنامه کاری موفقیت آمیزی در رویارویی با رنتزی دارد. در حالی که چپ انترناسیونالیست و مدافع طبقه کارگر در حاشیه زنده گی سیاسی ایتالیا قرار دارد و کنفدراسیونهای سندیکایی عمده مانند کنفدراسیون سرتاسری کارگران ایتالیا در عمل به طور اساسی با سیاست وفاق کار می کنند، جبهه مخالفت با سیاستهای اقتصادی نولیبرالی پیرامون موضع ایتالیا در اتحادیه اروپا و جنگ طلبی در سیاست خارجی، هنوز در تلاش برای یافتن دیدگاه سیاسی روشن است. یکی از پیامدهای ممکن این است که حزب محافظه کار و دستراستی « برادران ایتالیا» بتواند خود را به مثابه صدای واقعی آنهایی جا بزند که در دولت ایتلافی نماینده گی ندارند و رای دهنده گان عصبانی و مضطرب را به سوی برنامه عوام فریبانه خود بکشاند. از پایین و در بطن جامعه، خیزشی در شرف تکوین است، گرچه هنوز شورشی نوپا است. جنبش شورشی سندیکایی در بدنه سندیکاها نشان داده است که می تواند هم به حرکت های نمادین و هم به اعتصاب های بسیار فراگیر دست بزند. حزب کمونیست ایتالیا که یکی از مولفه های چپ چند پاره و متفرق ایتالیا است، اعتصاب علیه جنگ در ماه می گذشته را منسوب به « سندیکاهای متعارض و توده یی » کرد و موفقیت آمیز خواند.
با وجود این، تا زمانی که جنبش طبقه کارگر راهی برای تحمیل اراده و خواست خود بر طبقه سیاسی وابسته به نظم نولیبرالی اتحادیه اروپا نیابد، بحران های بی پایان دولتی ایتالیا ادامه خواهد داشت./صدای مردم
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۲ـ ۰۸۰۸
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2022