نقض قانون اساسی و شکست نظام جمهوری
میرعبدالواحد سادات
بزرگترین دستاورد دو دهه اخیر و آنهم بعد از دهه انارشی تنظیمی و استبداد طالبان ، انفاذ قانون اساسی است ( بررسی مندرجات آن قانون بحث جداگانه راایحاب مینماید . )
بخش اصلی که همیشه مورد تایید است ، همانا فصل دوم قانون اساسی است که حقوق و آزادی های شهروندان را مسجل ساخته است .
همچنان باید متذکر گردید که بزرگترین نقص در دو دهه اخیر نقض مستدام آن قانون اساسی است که به استثنایی چند مواد آن در عمل رعایت نگردیده است .
نقض قانون اساسی باعث گردید که به عوض حاکمیت قانون ، فساد در دولت حاکم و شرکت سهامی مستقر گردد و به عوض دموکراسی ، نوعی سیطره مافیا و کلیپتوکراسی بوجود آید .
شکست ارزشهای دموکراتیک مندرج در قانون اساسی تا بدانجا رسید که در دو انتخابات اخیر ریاست جمهوری ، حاکمیت ملی را که بر حسب ماده چهارم قانون اساسی به ملت تعلق داشت و مردم با رای خود آنرا اعمال نموده بودند ، براساس نسخه وزیر خارجه امریکا بین گروه های انتخاباتی تقسیم نمودند و حتا در یک روز و یک ارگ دو مراسم تالیف انجام یآفت .
نتیجه این قانون شکنی های مرکزگریزان فاسد و قانون شکنان مرکزگرا ، جمهوریت که در وجود همین دو حاکمیت :
- حاکمیت قانون
- حاکمیت ملی
دموکراسی و حق شهروندی معنا پیدا مینماید ، بی اعتبار گردد .
عوامل فوق ، اساس داخلی شکست دولت قبلی را توضیح مینماید و سومین تجربه هولناک سقوط نظام مبتنی بر قانون اساسی در یک قرن است (۱۹۲۹ م ، ۱۹۹۲ م ، ۲۰۲۱ م )
در نتیجه سقوط دولت و تعلیق قانون اساسی بحران بزرگ حقوقی در کشور مستولی گردید و طالبان که در یک معامله و موافقه با جانب دولت امریکا در دوحه بقدرت رسیدند ، با فقدان مشروعیت مواجه اند و دراین یکسال و چهار ماه و چهارده روز نتوانستند ، دولت را شکل دهند و ملاکراسی شانرا حکومت موقت میخوانند .
افغانستان که متاسفانه مقدرات تاریخی آن در کشمکش های قوی رقبای جیوپولوتیک منطقوی و بین المللی رقم میخورد و کماکان آماج تروریرم بین المللی قرار دارد ، با بحرانات بزرگ مواجه است .
مقابله با این بحرانات فقط در وجود دولت مشروع و مقتدر ملی قانون محور و منبعث از اراده آزاد مردم ممکن میگردد و چنین دولت تنها در وجود قانون اساسی میتواند ، شکل بگیرد .
بدینرو :
بخاطر جلوگیری از رفتن افغانستان به باتلاق جنگ داخلی و سوریه شدن ، با انفاذ قانون اساسی بحران حقوقی مهار و راه کسب مشروعیت از طریق اعمال حق حاکمیت ملی در تبارز اراده آزاد مردم در تعین نظام دلخواه شان میسر گردد .
حقوق و آزادی مردم و تامین واقعی حقوق زنان در وجود قانون معنا پیدا مینماید ، حواله دادن این حقوق به شکل عام و شریعت ، در عمل سپردن « سوته حافظ » بدست منسوبان اداره « امر با المعروف و نهی از منکر » است که بدلخواه شان بر فرق زن و مرد مظلوم فرود آورند .
البته قانون اساسی تحفه غرب و محصول سیطره امریکا قلمداد نمودن ، به معنای چشم پوشی از تاریخ بیشتر از یک قرن اخیر است که افغانستان شش قانون اساسی را تجربه و مردم بخاطر نفاذ ان متحمل قربانی های زیاد گردیده اند .
رهبر اولین نهضت مشروطیت افغانستان ، مولانا محمد سرور خان واصف قندهاری بخاطر همین خواست ، توسط پادشاه وقت اعدام گردید .
بدینترتیب :
بسیار ضرور است تا :
با عبرت از تجارب دردناک تاریخ ، بخاطر انفاذ قانون اساسی تلاش گسترده صورت گیرد و این میراث مشروطه خواهان را دراین جدل تاریخی مشروطه و مشروعه پاس داشت .
دراین ارتباط انجمن حقوقدانان افغان طی بیشتر از یکسال اخیر و طی فراخوان های متعدد ، ضرورت عاجل انفاذ قانون اساسی و استمرار قوانین را مطرح و بخاطر تحقق این مامول سترگ ملی ، در کنفرانس های کوپن هاگ ( اول اکتوبر ) و آمستردام ( دهم نوامبر ) سال روان میلادی ، بر راه اندازی نهضت گسترده و سراسری مدنی تاکید نموده است.
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۲ـ ۲۶۱۲
Copyright ©bamdaad 2022