به گزارش روزنامه یونگه ولت و خبرگزاری اسپوتنیک، در اجلاس بعدی اتحادیه اروپا در بروکسل در ۲۱ و ۲۲ اکتوبر ، موضوع افزایش قیمت گاز باید در دستور کار قرار گیرد.
فشار بر مصرف کننده گان تجاری و خصوصی از افزایش سریع قیمت انرژی در حال حاضر به اندازه کافی زیاد است ( سران دولتها و دولتها باید حداقل به صورت شفاهی واکنش نشان دهند. )
افزایش قیمت فشار بسیار زیادی را بر مصرف کننده گان تجاری خصوصی در کشورهای اروپایی وارد می کند سران دولت ها مجبور هستند زیر فشار و اما حداقل حتا به صورت شفاهی هم شده به موضوع بپردازد.
با این حال بسیار بعید است که سران کشورهای اروپایی به سیاست های خود در مورد افزایش قیمت انرژی به شکل انتقادی برخورد کنند به خاطر اینکه این سیاست ها با همدستی و همکاری لابی های انرژی و به نفع آنان گرفته شده است . واقعیت این است که قیمت گاز طبیعی به سرعت افزایش یافته و این روند همچنان رو به افزایش است.
با اشاره به پورتال مقایسه ای قیمت های انرژی می توان مشاهده کرد که خانوارهای المانی با یک فصل سرد زمستانی با قیمت های غیرقابل تصور انرژی روبرو خواهند بود بود که توان پرداخت آن را نخواهند داشت.
افزایش قیمت انرژی مثلاً در زمینه گاز تا ۸۷ درصد ، و در زمینه نفت سیاه برای تامین انرژی مرکزگرمی های مصرف کننده گان خصوصی ۱۰۰درصد بوده است.
کلاوس مولر ، ازروزنامه المانی اوگسبورگر الگمینه می گوید: مراکز مشاوره دهنده مصرف کننده گان در المان هشدار می دهند: « در زمینه افزایش قیمت انرژی شوک بزرگ در انتظار مردم و مصرف کننده گان المان است.»
برخی از کشورهای اتحادیه اروپا قبلاً واکنش نشان داده اند و یا می خواهند افزایش قیمت انرژی را محدود کنند (البته با پول مالیات دهنده گان کشورهایشان) ، برای مثال دولت فرانسه در ماه سپتامبر اعلام کرد که قصد دارد با پول مالیات دهنده گان قیمت انرژی را در ماههای سرد امسال ثابت نگه دارد، صدراعظم اسپانیا از اتحادیه اروپا خواست است که از همان ابتدا یک انحصار عرضه و تقاضا در اروپا ایجاد شود و قیمت ها ثابت نگه داشته شود.
اما با توجه به تمام این واقعیت ها فعالان محیط زیست در محدوده اتحادیه اروپا سعی می کنند این تصور واهی را به وجود بیاورد که این روسیه است که باعث بالا رفتن قیمت گاز شده است!
ادعایی بسیار تعجب آور که اثبات آن بسیار سخت است.
چندین گرایش عمده اقتصادی اجتماعی یا گروه های ذینفع در اینجا گردهم می آیند و آنچه در حال رخ دادن است گاهی اوقات روند کاملاً نامعقولی به خود میگیرد.
فعالیت های گسترده در زمینه حفاظت از محیط زیست و آب و هوا در سال های گذشته منجر به حذف استخراج زغال سنگ و استفاده از زغال سنگ به عنوان یکی از منابع اصلی انرژی و یا تولید انرژی گشته و به طور کلی استفاده از سوخت های فسیلی در کشور های اروپای غربی به شدت کاهش یافته است، تلاش برای بازسازی پایه های تامین انرژی اما با چنین سرعتی همراه نبوده و در نتیجه یک سوراخ بزرگ در زمینه حذف انرژی های فسیلی و ایجاد انرژی های معادل به وجود آمده است.
این تصمیم گیری های اروپا مثل بقیه رفتارهای سیاسی در اتحادیه اروپا غیرحرفه ای انجام گرفته و تحت تاثیر لابی های گوناگون یعنی لابی انرژی فسیلی و لابی انرژی های الترناتیف محیط زیستی قراردارد و به چنین نتایجی منجرشده است.
از یک سو ، سیاستمداران شکایت دارند که تاسیسات ذخیره گاز در المان تنها تا دو سوم پر است. از سوی دیگر ، وضعیت حقوقی اکنون به گونه ای است که ، برای مثال ، سازمان لابی حفظ محیط زیست المان می خواهد شرکت های نفت و گاز را با وجود کمبود گاز مجبور کند که تولید گاز خود را کاهش دهند.
در عین حال بروکسل کاملاً آگاه است که این شرکت ها از قدرت مانور بسیار بالایی برخوردارند در صورت افزایش فشار سیاسی از سوی اتحادیه اروپا به این شرکت ها آنها می توانند در محدوده اروپا در بخش های دیگراقتصادی پول خود را سرمایه گذاری کرده و یا اروپا را ترک کرده و به دیگر کشورها مهاجرت کنند. اگر چنین امری اتفاق بیفتد طبعاْ مشکل گرم کردن ساکنان اروپا و کمبود انرژی در زمستان دیگر مشکل آنها نیست.
سیاست روسیه ستیزی در محدوده اتحادیه اروپا بسیار قوی تر از آن چیزی است که به نظر می رسد.
فقط باید به این نکته توجه کرد که اروپا عادت کرده است هر چند ماه یک بار تحریم های جدیدی علیه روسیه یعنی بزرگترین و اصلی ترین تامین کننده انرژی اروپا به کار ببندد و این نشان می دهد که سیاست های اروپا تا چه حد پوچ و بی معناست، یعنی ستیز یک جانبه با کشوری که مشغول معامله برای تامین مهمترین کالای مصرفی در اروپا می باشد!
با این وجود این کم کاری و اشتباهات، تحت هدایت واشنگتن ، اکثریت کشورهای اتحادیه اروپا به طور فعال سعی کردند از اجرای پروژه خط لوله گاز« نورد استریم ۲ » در بحیره بالتیک نیز جلوگیری کنند. علیرغم اتمام پروژه میلیارد دلاری ، هنوز حملات علیه این پروژه و روسیه متوقف نشده است.
سیاستمداران افراد بسیار باهوشی نیستند اما در این حد مساله را می فهمند اگر آنها به چیزی گند بزنند و یا کاری را به افتضاح بکشانند باید سعی کنند گناهش را گردن کسان دیگری بیاندازند و در اینجا چه کسی بهتر از پوتین، روسیه یا چین؟
احتمالاً به همین دلیل است که «نامزد برتر» سابق برای سمت اصلی اتحادیه اروپا و رهبر گروه پارلمانی راستگرایان ، مانفرد وبر ، از طریق روزنامه شدیدا دست راستی بیلد گفت: « بزرگترین برنده زمستان سرد در اروپا» ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه خواهد بود.
« به منظور تقویت قدرت خود در برابر روس ها ، ما باید بر سر یک مفهوم اروپایی برای تهیه گاز و نفت به توافق برسیم. »
مسکو به چنین اظهاراتی با آرامش برخورد می کند اما طبعاً بی تفاوت نیست.
رسانه های روسیه اعلام کردند که برخورد اتحادیه اروپا در مورد افزایش قیمت انرژی و حملات این کشورها به روسیه برای ولادیمیر پوتین بسیار اهمیت داشته و شخصاً بررسی این مشکلات را به عهده به دست گرفته است.
بر اساس گزارش خبرگزاری المان ، پوتین تاکید کرد که روسیه مقصر بالا رفتن قیمت انرژی نیست ، بلکه وضعیت بازار جهانی و سیاست شکست خورده ی اتحادیه اروپا در زمینه انرژی عوامل اصلی افزایش قیمت انرژی در بازار جهانی بوده است.
پوتین در ادامه سخنان خود به این موضوع اشاره می کند که این اتحادیه اروپا بود که علیرغم هشدارهای ما حاضر نشد قراردادهای بلند مدت با قیمت های مناسب را با روسیه امضا کند و در مقابل پیشنهاد ما برای توافق بر سر یک قیمت متعادل برای گاز اتحادیه اروپا تمایل خود را به تعیین قیمت از سوی بازار بورس انرژی اعلام کرد و این یک اشتباه بزرگ بود.
طبق گزارش خبرگزاری المان از روز دوشنبه لولههای نورد استریم ۲ به طور آزمایشی از گاز پر خواهد شد تا عملکرد این لوله ها و ایمنی آنها و مورد بررسی قرار بگیرد.این امر بسیار مهم است زیرا که راه اندازی سریع نورد استریم ۲ می تواند نگرانی ها در مورد کمبود گاز را برطرف کند و در عین حال شاید منجر به کاهش قیمت گاز شود. اما در المان برای سنگ اندازی در مورد استفاده از این امکان تصمیماتی گرفته شده است از جمله اینکه موسسه به نام شبکه فدرال در مورد صدور مجوزها برای استفاده از نوع استریم ۲ مشکلات ایجاد کرده است است بررسی مجوزها می تواند آغاز به کار استریم دو و گازرسانی در المان را به شکل جدی عقب انداخته و بر بحران بین اتحادیه اروپا و روسیه و افزایش قیمت گاز تاثیر بسیار منفی داشته باشد.
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۱ـ ۱۸۱۰
Copyright ©bamdaad 2021
آیا انقره شریک مطمینی برای مسکو است؟
احمد وخشیته، دانشگاه دوستی ملل روسیه
چند روز بیشتر از بازگشت رجب اردوغان از هفتاد وششمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد نگذشته بود که رییس جمهوری ترکیه هفته گذشته طی سفر کاری رهسپار روسیه شد تا با همتای روس خود در سوچی دیدار و گفت وگو کند. موضوع این نشست و محور گفت وگو به طور مشخص از پیش اعلام نشد و دمیتری پسکوف، سخن گوی کرملین در پاسخ به خبرنگاران گفت که ولادیمیر پوتین و اردوغان همواره صحبت های زیادی برای گفتن دارند که از روابط دوجانبه آغاز می شود و به موضوعات متنوعی می رسد، با این وجود کمی بعد تر پسکوف در گفت وگویی با شبکه تلویزیونی «روسیه ۱» تأکید کرد که موضوع ادلب در دستور کار روسای جمهور روسیه و ترکیه قرار دارد.
یک بام و دو هوای انقره در رفتار با روسیه
روابط انقره و مسکو پس از سال ۲۰۱۵ ترسایی شیب صعودی گرفته است و علاوه بر افزایش تراز تجاری دو کشور، همگرایی سیاسی میان این عضو ناتو با روسیه نیز پررنگ شده است، اما ترکیه چگونه توانسته است در ساحل توفانی میان روسیه و امریکا این طور ماهیگیری کند که نه تنها از همکاری با طرفین سود ببرد، بلکه به واسطه رقابتی که میان مسکو و واشنگتن وجود دارد، حتا گاهی از بهره مضاعف نیز برخوردار شود.
چند روز پیش تر از سفر اردوغان به روسیه و هم زمان با اعلام نتایج انتخابات پارلمانی در روسیه که با اما و اگرهای غرب روبه رو شد، انقره رای گیری پارلمانی روسیه در شبهجزیره کریمه را غیرقانونی و نامشروع خواند و مولود چاووش اوغلو، وزیر خارجه ترکیه صراحتا اعلام کرد که برگزاری انتخابات دومای دولتی روسیه در کریمه قانونی نیست و تاکید داشت که کشورش الحاق مجدد کریمه به روسیه را به رسمیت نمی شناسد. موضوعی که البته با واکنش سخنگوی کرملین روبه رو شد و پسکوف از گفته های او ابراز تاسف کرد و گفت که ما چنین اظهاراتی را نمی پذیریم و به «همکاران» ترک خود اعلام می کنیم و امیدواریم که موضع آنها تغییر کند.
نکته قابل تامل اینجاست که معمولا هنگامی که مقدمات سفر سران کشورها در حال انجام است، بیش از هر زمان دیگری دولتها رویکرد ایجابی به روابط دوجانبه دارند اما چه می شود که ترکیه مدلی متفاوت را پیش می گیرد و انگشت خود را به روی خط قرمز این سال های روسیه، یعنی کریمه می گذارد و یا از سوی دیگر، وزیر خارجه ترکیه در دیدار با همتای اوکرایینی خود، از گسترش همکاری بین نیروهای دریایی دو کشور با تاکید بر اجرای استانداردهای ناتو سخن می گوید و به عزم انقره برای افزایش توان دفاعی و سازگاری نظامی اوکرایین با ناتو اشاره می کند. موضوعی که این بار هم با واکنش مسکو روبه رو می شود و پسکوف در پاسخ به این دیدار و صحبت های انجام شده به موقعیت اوکرایین در جنوب شرقی روسی اشاره و تاکید می کند که مطمینا روسیه تمایلی ندارد چنین سیستمهای تسلیحاتی در اوکرایین مورد استفاده قرار بگیرد. سخن گوی کرملین معتقد است که تسلیحات فروخته شده انقره به اوکرایین، علیه مخالفان دولت کیف استفاده می شود و مسکو به هیچ عنوان چنین موضوعی را نمی خواهد.
اما این فقط یک روی سکه است و انقره اگرچه دست روی نقطه حساس روسیه در خارج نزدیک این کشور می گذارد، اما از طرفی رویکرد دیگری نیز دارد: اردوغان به مسکو می آید، روسیه را کشور دوست می خواند و اشاره می کند که به دنبال تقویت روابط با روسیه هستیم و انتظارات متفاوتی از پوتین داریم و در رویکردی تقابلی با واشنگتن در مسکو اعلام می کند که امریکا در حال حاضر بیش از حد از سازمان های تروریستی حمایت می کند و پس از این دیدار در گفت وگو با روزنامه نیویورک تایمز از تصمیم انقره برای خرید سری دوم سامانه اس۴۰۰ سخن می گوید و معتقد است که اگر واشنگتن سامانه پاتریوت را به ترکیه فروخته بود، او ناچار نبود که از روسیه اس ۴۰۰ خریداری کند. همه چیز مشخص است، ترکیه در دریای متلاطم رقابت میان مسکو و واشنگتن موازنه مثبت پیش گرفته است و یک راهنما به سمت امریکا و ناتو می زند تا چانه زنی خود با مسکو را افزایش دهد و چراغی به سمت روسیه روشن می کند تا حمایت واشنگتن نسبت به خود را برانگیزد. در این میان اما یک نکته به خوبی مشخص است: ترکیه عضو ناتو است و اردوغان سرشار از بلند پروازی و رفتار او طی چند سال اخیر در بحران های مختلف منطقه ای از جمله بحران سوریه و همچنین بحران قره باغ نشان داده است که این کشور تنها به دنبال منافع بلند پروازانه خویش است. با این وجود کرملین با تامل بر این ملاحظات تلاش دارد به واسطه گسترش روابط تجاری با ترکیه، رفتار انقره را کنترول و بلند پروازیهایش را تا حد امکان مهار کند تا در بحرانهای سوریه، قره باغ و اوکرایین برای مسکو هزینه تراشی نکند.
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۱ـ ۱۰۱۰
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2021
طالبانو ته څو سپینې او کره خبرې
صمـد ازهـر
طالب چارواکی رابولم چې دا لیکنې مې په ځیر ولولی او په ښه نیت سره ورته پام وکړی. اشرف غنی ته مې هم لیکل، طالبانو او هر چاته هم چې د قدرت پر ګدۍ ناست وی، له تېروتنو او ګړنګونو ته لوېدو نه د هیواد د ژغورلو په موخه، د خپلې پوهې او تجربې په اندازه نظریات وړاندې کوم. که په چا ښه لګېږی یا بده، منی یې یا مسخرې پرې کوی، د دوی کار دی. زه خپل ایمانی او وجدانی دین ادا کوم.
دا لړۍ به په راتلونکی کې هم، کله کله که روغتیا اجازه راکوله، مخ ته بیایم.
څه پټه خبره نه ده چې زما او ستاسو د ټولنیزو نظریاتو او مبادیو تر منځ پراخ واټن شتون لری. خو دا واقعیت هم منم چې تاسو په هره وسیله چې وه، وګټله.
ستاسو ګټل دوې خواوې لری:
لومړۍ خوا یې مثبته خوا ده چې د نړۍ ډېر غښتلی استعماری زبرځواک مو وپرځاوه او سیاسی خپلواکی مو بېرته تر لاسه کړه، چې دا بری دې خدای ټولو ته مبارک کړی. همدا رنګه د جګړې او وینې تویېدو پای، د امنیت خوندی کېدل، د بېلتون غوښتونکو خولو تړل کېدل، د موازی حکومتونو شنډېدل، د چور، تالان او لنډغریو کمبله ټولېدل، هغه سترې لاسته راوړنې دی چې څوک یې له پامه نه شی غورځولی.
دوهمه خوا یې هغه خوا ده چې افغان ولس، او په ځانګړې توګه روڼ اندی او لوستی کسان، ځوانان او ښځې او همدا رنګه نړیواله ټولنه ترې اندېښنه لری. پر دې اندېښنو به بېل بحثونه ولرو او د حل لارې به وړاندې کړو.
ځینی خلک ستاسو په مقابل کې د وسله وال پاڅون او مقاومت خبرې کوی. زه وایم ولس ډېر ستړی دی او نور د جګړو د غځولو زغم او توان نه لری. د اسلامیت او انسانیت حکم هم دا دی په هغې لارې ولاړ شو چې سوله او ورورولی راولی، نه دا چې واټنونه لا پراخ او دښمنۍ وزېږوی. سره له ټولو فکری توپیرونو چې زما او ستاسو تر منځ شته، زه په دې آند یم هر څنګه چې کېږی د دې ځپل شوی ولس نیمې پېړۍ غمیزې ته باید د پای ټکی او پر پرهارونو یې پټۍ کښېښودل شی . ټولنه باید د یوې عادلانه سولې په فضا کې روحی او مادی هوساینې او بسیاتوب ته لار ومومی. په همدې موخې، غواړم په ډېر اخلاص او بې طرفۍ سره هغه څه درسره شریک کړم کوم چې د وطن، د ما، د تا او د ټولو په ګټه او له اسلام او اوسنیو ایجاباتو سره برابر وی.
ستاسو واکمنی به هله بریالی او ټول ملت ته په زړه پورې وی چې لاندو ټکو ته ژوره پاملرنه وکړئ:
۱ـ د اوسنی عصر غوښتنې:
د اوسنۍ زمانې واقعیتونه درک او څومره چې کېدای شی ځانونه ورسره عیار کړئ. دا واقعیتونه به د ځینو له دودونو سره به برابر نه وی او ځکه به یې بدعت او کفر ګڼی، خو د اوسنی عصر غوښتنې څوک په زوره شا ته نه شی بیولی. تاسو په خپلې لومړنۍ واکمنۍ کې له عکس، فیلم، ویډیو، ټلویزیون، پنډوسلوبې(توپ بازی) او داسې نورو سره حساسیت او مخالفت درلود. خو زه وینم چې اوس تاسې تر هر چا زیات له اوسنۍ ټکنالوژۍ، لوبو او کلتور نه ګټه اخلئ. دا ښکاروی چې پوه شوی یاست دا ټول ضرورتونه دی نه بدعت. همداسې یې درواخله د اوسنی عصر تعلیمی نصاب، د نجونو او ښځو زده کړې، د دوی کار او فردی او ټولنیز حقونو ته پاملرنه، د خلکو د وقار او فردی آزادیو ساتنه، دوی په مختلفو پلمو نه تعجیزول او په جزایی برخه کې هم معتدل عدالت پلی کول، د خلکو زړونو ته د لار موندلو رازونه دی، که نه د خپلې لومړۍ واکمنۍ په شان به د خلکو له کرکې سره مخ شئ..
۲ـ قبایلی او زاړه سنتونه له دین سره توپیر لری:
اوسنی او پخوانی، خپل او پردی قبیلوی دودونه د دین په نامه پر خلکو مه تحمیلوئ، مباحیات او مستحبات د فرایضو مقام ته مه بیایئ. د عرب شیخانو او امیرانو له خوا تحمیل شوی حجاب چې نه له اسلام سره سر لګوی او نه د اوسنی عصر د کاروبار او ایجاباتو سره، د دینی فرایضو جامه مه وراغوندئ. وخت تغییر کوی او ورسره دودونه او ټولنیز سنتونه هم بدلون مومی. په دین کې عَرَضی احکام له ذاتی احکامو نه باید بېل کړل شی او سوچه ذاتی احکام دینی وپېژندل شی نه هر عرضی دود چې د حاکمه قدرتونو او لاسپوڅو «عالمانو» له خوا د تاریخ په اوږدو کې پر دین تپل شوی دی. د چا په ږیره او کالیو هم کار مه لرئ. پرېږدئ د هر چا خوښه چې دریشی اغوندی یا کمیس او پرتوګ، پګړۍ اغوندی، خولۍ په سر کوی یا سرتور ګرځی. ستاسو په مخ کې ستر وظایف او مسوولیتونه پراته دی. هغو ته ځانونه ورسوئ،
څو د الله او بنده رضا وګټئ.
۳ ـ ملی ارزښتونه:
ملی او تاریخی ارزښتونو ته درناوی وکړئ او دا له پامه مه غورځوئ چې همدغه ګډ تاریخ او ارزښتونه دی چې ګرد ولس او ټول قومونه یې د افغان تر نامه او تر یوه ملی بیرغ لاندې سره یو کړی دی. په لومړی سر کې ملی بیرغ، چې تاریخی، ملی او اسلامی ستر ارزښت لری، د ملی سمبول په توګه وپېژنئ او پر دولتی ماڼیو او سیاسی نمایندګیو یې ورپوئ. دا چاره ستاسو مقام د ننه په هیواد کې او همدا رنګه د باندې په نړۍ کې لوړوی. ستاسو سپین بیرغ هم د هر ګوند او خوځښت د سمبولونو په شان، کېدای شی ستاسو د خوځښت په داخلی ناستو او ځانګړو فعالیتونو کې د ملی بیرغ تر څنګ اوچت شی. ملی بیرغ د هېچا شخصی ملکیت نه دی او نه په کوم خاص دولت یا رژیم پورې تړلی دی. هغه پرونۍ ورځې چې تاسې د خپل حرکت د پېژندلو په موخه له سپین بیرغ نه ګټه اخیستله اوس تللې دی او تاسې د قدرت پر ګدۍ ناست او ملی بیرغ اوس ستاسو د قدرت او دولت ښکارندوی دی.
له اسلام نه مخکې زمونږ په سیمې کې پخوانیو ادیانو او عقایدو شتون درلود. د هغو پاتې آثار اوس زمونږ د تاریخ او هویت برخې جوړوی. د دغسې آثارو سره دښمنی او ورانول له خپل تاریخی هویت سره دښمنی ده. همدغه پخوانی آثار دی چې زمونږ د پخوانیو مدنیتونو ښکارندوی دی او د توریزم په جلبولو له ملی اقتصاد سره ستره مرسته کوی. تاسې په خپل تېر امارت کې ډېرې سترې تېروتنې وکړې. د بامیانو تاریخی مجسمې او په موزیم کې که څه د جهادی جنګسالارانو له تالان نه پاتې ول، ستاسو په لاسونو وران شول؛ فیلمونه، تلویزیونونه، کسټونه، رسمونه، عکسونه، د موسیقۍ آلې او د تاسو له اذهانو سره نور بېګانه فرهنګی مظاهر، ستاسو د لاسونو قربانی شول. هیله من یم له تېرو نه مو عبرت اخیستی وی او که خدای دې نه کړی اوس بیا ورته تېروتنې تکرار کړئ نو له پیله د سقوط ګام اخلئ.
هغه افغانی لوړ ارزښتونه، لکه مېلمه پالنه، یو بل ته درناوی، امانت ساتل، جرګو او حجرو ته په درنه سترګه کتل، یو د بل لاسنیوی، د ټولنې ګټې تر خپلې برې ګڼل، ایمان او وجدان په پیسو نه خرڅول، حیا، له فساد او بدو نه شرم لرل،له خپل تاریخ او د وطن له ګوټ ګوټ او هر وطنوال سره مینه لرل او داسې نور چې د جګړو، د پردیو پلیتو برنامو، د جنک او قوم سالارانو د شخصی ګټو خوندی کولو په موخه مخ په زوال تللی ول، بېرته راژوندی کړئ.
۴ـ د غرض والا هیوادونو لاسونه لنډ کړئ:
بله کره خبره چې غواړم د خپل وطن د ښېګڼو او د زرغون خپلواک افغانستان د خوندی کولو په موخې درسره شریکه کړم دا ده چې: مونږ په دې پوهېږو او څه پټه خبر نه ده چې خوځښتونه د مبارزو او جګړو په بهیر کې باندنیو مرستو ته اړتیا لری، چې تاسو به هم د خپلو کورنیو او دفترونو د خوندی کولو او نورو موخو په خاطر دا رنګه اتکاوې لرلی وی. خو هوښیار او ریښتینی وطنپالونکی هغه وی چې د بری په وخت کې له دې مرستندویانو نه مننه او د ډېرو ښو دوستانه اړیکو له ادامې سره، د خپلې خپلواکۍ او د ملی ګټو په ساتنې کې په ډېرې زیرکۍ او با مسوولیته لرلید سره چلند کوی. دا باید هېڅ کله هېر نه کړو چې هېڅ پردی هېواد، که هرڅومره نیژدې اشتراکات هم ولری، د خدای له پاره او بې غرضه مرسته نه کوی. زه پوره یقین لرم تاسې تر هر چا زیات پوهېږئ چې زمونږ ګاونډیان ټول بُوڅ ناست دی او لټه کوی له کومې سوړې خپل د غرض لاسونه راوغځوی او خپل پخوانی غځېدلی لاسونه لا هم پیاوړی کړی. پر تاسو دا تومت لګېدلی دی چې د پاکستان تر پیاوړې اغیزې لاندې یاست. تاسو به، لکه چې ومې ویل، تر اوسه اړتیاوې درلودې، خو اوس به ښه وی د لاسپوڅۍ تومت له ځانه لیرې او د پاکستان د لاسوهنې مخه ونیسئ. زمونږ ټول روڼ اندی په دې عقیده دی چې امریکا او پاکستان ستاسو په واکمنۍ کې او د تاسو په مرسته په دې سیمې کې نور استعماری او د ګډوډۍ راوستلو ډېر خطیر پلانونه لری چې افغانستان به د سیمې د جګړو او ګډوډیو محور پاتې شی. پر تاسو د دوی اوسنی فشارونه او په دولت کې د ټولګډون په نامه د خپلو اجنټانو د ننوېستو زیارونه، د همدغو ناروا پلانونو د پلی کولو له پاره بستر جوړول دی. په دې هکله که تاسې په دوحه کې له امریکایانو او یا په اسلام آباد کې له پاکستان سره، په پوهه یا ناپوهه، څه هوکړې کړی هم وی، اوس یې وخت دی چې په ډېرې هوښیارۍ او سوکه دپلوماسۍ له دې شیطانی لومو نه ځانونه وژغورئ.
په لنډه: د امریکې زبرځواک د اشغال پای او د خپلواکۍ بیا خوندی کول ستاسو ستره لاسته راوړنه او ویاړ دی. ګورئ چې یو استعمار د بل استعمار ځای ناستی نه کړئ. پاکستان د خپل پیدایښت له ورځې او په ځانګړې توګه له نیمې پېړۍ راهیسې زمونږ د وطن په بې ثباتۍ او تباهۍ کې اخته دی. افغان ولس په عامه توګه، د پاکستان حکومتونه او آی اس آی ته د ستر دښمن په سترګه ګوری او سخته کرکه ترې لری. ستاسو محبوبیت له دې سره هم لوی تړاو لری چې د دې دښمن لاس زمونږ له چارو نه څومره لنډوئ. مونږ له پاکستان سره د دښمنۍ په خوا نه یو، خو له دوی نه په زغرده غواړو زمونږ له خاورې سره د خپلې صوبې په څېر چلند ونه کړی او خپلې پلیتې غوښتنې پر مونږ تحمیل نه کړی.
۵ ـ ټول شموله حکومت:
د امریکې پلان دا و چې خپل زرخرید پخوانی ټوپکسالاران - د فساد او چور تلواله، او د استخباراتو لاسپوڅی د ټولشموله حکومت تر عنوان لاندې په مذاکراتو کې تحمیل کړی، چې د اشرف غنی ناببره وتلو او ستاسو آنی ننوتلو دا پلان په پوهه یا په تصادف سره شنډ کړ. همدا اوس هم دوی له تاسو نه ټول شموله حکومت غواړی. د امریکې او پاکستان تعبیر له ټول شمول نه همغه دی چې وویل شول، خو ټولشمول والی د سترو ملی اعتباروالا ګوندونو په تړاو د بحث مورد ګرځېدلای شی نه د غلو او د فساد مسلحو مافیایی ډلوسره. څرنګه چې په افغانستان کې په سمه مانا سیاسی ګوندونه نشته او د ګوندونو په نامه ډلې ټپلې هېڅ یوه یې هم د ګوندونو له قانون سره سر نه لګوی او د ګوندوالی له متشکله عناصرو نه په دې دلیل تشې دی چې له یوې خوا مسلحې ډلې دی او له بلې خوا افغانستان شموله نه دی - قومی، مذهبی او محلی رنګونه لری. نو په داسې حال کې د ټول شمول ریښتینی او اصولی تعبیر دا دی چې د افغانستان له هر ګوټ نه او دافغان ولس له ټولو اقشارو نه، له ځوانانو، ښځو، د پوهې او لوړو تحصیلاتو خاوندانو ، متخصصانو او کارپوهانو نه په هر قوم او لوری پورې چې تړاو ولری، بې له تبعیض نه باید حکومت ته راوستل شی. ستاسو دینی عالمان او د جوماتونو امامان که چېرې په سیاست، حقوق، اقتصاد، انجنیرۍ، طب، تاریخ، تعلیم او تربیې، ټولنیزو او بشری علومو او نورو ساحو کې لوړې زده کړې لری، نو کېدای شی د ټولنې له مختلفو قومونو او سیمو نه همدغو ته په دولتی مقامونو کې غوړه برخه ورکړل شی. که داسې نه وی نو د «تؤدوآ الامانات الی اهلها» پر بنیاد باید د مسوولیت چارې د کار اهل ته وسپارل شی. که دا اصل هېر کړو چې ترکاڼ، پښ، طبیب، سیاستوال، انجنیر، تاریخبوه، اکادمیک، دینی عالم او ملا که یو د بل پر ځای کښېنی نو هغه شی ترې جوړېږی لکه ستاسو ځینو سطحی او نابلده ملګرو یا سرتېرو چې د هلیکوپتر پر پَرُو ټال خوړ، یا یې په هوایی ډګر کې د بکسونو د انتقال پر کمربند او یا ځینو نورو پر څرځی څوکیو د سړک په سر سپرلی خوړله. تصور کوم په پیل کې تاسې هم اړ یاست د خپلو ملګرو د غوښتنو رعایت وکړئ. خو خطر یې په دې کې دی چې د پخوانی دولت په شان به لومړنۍ ایښودل شوې ډبرې بیا څوک نه شی بېځایه کولی. زما بې غرضه وړاندیز دغه دی چې خپله کابینه او همدا رنګه مرکزی او اطرافی اداره په واقعی توګه د ټولو قومونو له کارپوهانو نه ټولګډونه کړئ. مګر د پرون غټ فاسدان، چور سالاران او له افغانیت او ملی بیرغ نه منکران نه ښایی چې بیا تحمیل شی.
۶ ـ د ښځو حقونه:
له بده مرغه د پخوانی جاهلیت د وخت خویونه لا تر اوسه په افغانستان غوندې قبایلی او وروسته پاتې ټولنو کې شته والی لری. پخوانیو پاچایانو، امیرانو او ملایانو د دې په ځای چې د خلکو د ظالمانه او انسانی ضد دودونو او معتقداتو مخنیوی کړی وای او عادلانه اصلاحات یې پلی کړی وای، یا به یې پخپله هم وروسته پاتې فکرونه درلودل او یا به د ستونزو زېږولو له وېرې چوپ پاتې ول او ان تایید یې هم کاوه. خو اوس زمانه بدله ده او د افغانستان د وروستۍ نیمې پېړۍ سترو پېښو او بدلونونو تاثیرونه هومره پیاوړی دی چې ټولنه همغومره چې د زده کړې، پوهنې او علومو په اهمیت پوه شوې ده، د ډېرو کلکو متحجرو عنعنو په هکله یې هم د خبرو د اورېدا زغم موندلی دی. په ځانګړې توګه که دا خبرې ورته د دینی عالمانو له خوا کېږی ډېر ژر یې منلو ته چمتو کېږی.
الله تعالی فرمایلی دی: و لقد کرّمنا بنی آدم. د دې لوړ ارشاد پر بنیاد نارینه او ښځه برابر کرامت لری او د دې کرامت پالنه او درناوی باید وشی، نه دا چې د بُوده، مینځې، مال او شی حیثیت ته ټیټه او له بشری حقونو او انسانی لوړ مقام نه بې برخې وګرځوله شی.
په حدیث شریف اطلبوا العلم و لو بالصین کې هم خطاب عام دی د نارینه او ښځینه له پاره.
د الرجال قوّامون علی النساء په آیت کې نارینه د ښځې حمایت ته مکلف شوی نه بادارۍ ته. د دې مانا دا نه شی کېدای چې ښځه دې د مینځې حیثیت ته راټیته کړای شی او یا یې د دېوالونو تر شا زندانی یا سر تر پښو پورې یې د حجاب په نامه په کفن کې وپېچی. الله تعالی حتا د لمانځه په مهال چې د رب په حضور کې بنده په عالیترین درجه د درناوۍ او خضوع کې درېږی او طاعت په ځای کوی، د ښځې له پاره دا رنګه حجاب چې تاسې یې غواړئ، نه دی توصیه کړی. له کوچیانو نه نیولې زمونږ د اطرافی پاک طینتو سوچه مسلمانو خلکو پورې چې په خپلو عقیدو، اخلاق او سَتر کې بې ساری دی، د اوسنیو عربو اختراع شوی حجاب څوک اصلاً پېژنی نه. په یوه ساده پړونی کې زمونږ د ښځو وقار تر هر چا زیات خوندی دی او د خپل نارینه تر څنګ یا یواځې، په کرونده او څړځای کې په آزادۍ سره کار هم کوی.
د څښتن تعالی له خوا هم د ښځو د زده کړې او کار په هکله هېڅ ممانعت وجود نه لری. ټوله ستونزه زمونږ د نارینه سالارۍ او پېړیو فکری انجماد زېږنده ده. نارینه ولې یو ځل ځان د ښځې په ځای کې نه تصور کوی؟ که چېرې دود دا وای چې نارینه حجاب واغوندی څو یې سترګې ګناه ګارې نه شی او یا د کار اجازه ونه لری، د دیوالونو تر شا ایسار یا په حجاب کې وپېچل شی، پر ده به څه تېرېږی او څومره به یې عادلانه بولی؟!
دا چې ځینی نارینه د خپل نفس په ضبط باندې قادر نه دی او خپلې د شهوت سترګې او غوښتنې مهار کولی نه شی، نو د دوی د اخلاقو او ارادو د کمزورتیا تاوان ولې باید ښځې پرې کړی؟ عادلانه خو به دا وی چې د داسې نارینه و پر سترګو باندې پرده وغوړول شی نه د ښځو پر مخونو.
د اسلام په نامه ښځې له انسانی حقونو نه محرومول، له اسلام سره دښمنی ده. د نورو ادیانو پېشوایانو په تدریج سره هغه حشو او زواید چې د آسمانی کتاب خلاف د دین په نامه تحمیل شوی ول او یا د احکامو تفسیرونه د تنګ نظرۍ له مخې شوی ول، لیرې کړل او دا پروسه لا هم روانه ده. دوی دا کار ځکه وکړ چې له یوې خوا خلک ویښېږی، پوهه تر لاسه کوی او د دې پوهې په مرسته پخپله د دین اصلی احکام، صحیح ژباړه او سالم تفسیر موندلی شی؛ او له بلې خوا دین له عصری مثبته علومو سره له ټکر نه ژغوری څو خلک له دین نه د انکار پلو ته ولاړ نه شی. مګر زمونږ په اسلامی نړۍ کې له بده مرغه چپه پروسه روانه ده. په دې مانا چې زمونږ دینی عالمان ورځ تر بلې دین سختوی، له مدنیت سره یې په ټکر کې راولی او لوستی خلک له دین نه تېښتې ته اړباسی. لویه غمیزه بیا دا ده چې د همغو ظالمانه تولنیزو سنتونو او دودونو د خوندی ساتلو په موخه، کوم چې په عَرَضی ډول د دین اجزا ګرځول شوی دی، له عصری زده کړې سره دښمنی هم کېږی.
د اقتصادی او ټولنیزې پراختیا تر لاسه کولو له پاره هم د ښځو، چې د ټولنې نیمایی برخه جوړوی، ګډون یو انکار نه منونکی ضرورت دی. که چېرې نیمایی خلک له اقتصادی تولید، فرهنګی چارو او خدماتی عرصو نه بهر وساتل شی یا په بل عبارت نیمایی نفوس په بند کې واچول شی، نو تولید، خدمات او لاسته راوړنې هم په همغه تناسب ښکته لوېږی. د ترقۍ له کاروان نه د ډېرو مسلمانو هیوادونو د بېرته پاتې والی غټ راز په همدې کې پروت دی چې نیمایی نفوس یې یواځې د نارینه و د جنسی شهوت د ارضا له پاره په شخصی زنداندانونو کې ساتل کېږی.
بله سوچه خبره دا ده چې د ښځو آزادی د دوی طبیعی حق هم دی. هر انسان، نر او ښځه آزاد زېږول کېږی او دا بیا د زورورو زبرځواکی ده چې له چا نه مریی، له چا نه مینځه او له چا نه بادار جوړوی. هېڅ خدایی دین د وګړو تر منځ د جنس، رنګ، نژاد پر بنیاد توپیر او تبعیض نه دی روا کړی. کوم کسان چې د دین له نامه نه په جعلی روایاتو سره له ښځې نه د هغې انسانی روا حقونه اخلی، پر خدای باندې د بې عدالتۍ تومت وایی او د اسلام ضد عمل تر سره کوی.
په داسې حال کې چې د ازدواج د صحت له عمده شرایطو نه ایجاب او قبول دی او د تصمیم د صحت شرط هم جسمی او عقلی بلوغ دی، د پلار یا بل چا په وصایت یا وکالت، د ماشومو نجونو په زور نکاح، له عدالت نه تېری او یو ظالمانه عمل دی. د دې کار په مشروعیت کې روایتونه او د عمل د سابقې نمونې مخې ته ایښودل کېږی، خو یو حقیقت ډېر ښکاره دی د کولو په حتمیت باندې یې هېڅ حکم شته والی نه لری. د دې مانا دا ده چې که حکومتونه د تقنین له لاری د وجایبو، مسوولیتونو، مکلفیتونو او په دې ترڅ کې د ازدواج حد اقل سن وټاکی، کوم ناروا کار نه کوی. د عدالت حکم دا دی چې یوه ماشومه باید پوره جسمی او عقلی بلوغ ته ورسېږی، بیا پخپله د مېړه کولو یا نه کولو تصمیم او د غوره کولو او په ایجاب او قبول کې د آزاد اظهار حق ولری.
لنډه داچې د ښځو د حقونو سلبول له دین او عدالت سره جفا او اسلام ته د بد نوم د ګټلو وسیله ده او باید ژر تر ژره یې لمنه ټوله شی.
۷ ـ د بیان آزادی:
د بیان آزادی لمن ډېره پراخه ده. دغه آزادی په لیک، وینا، تمثیل، ګډا، انځور، نقاشۍ، ټنګ ټکور، او داسې نورو اشکالو، د ورځپاڼو، مجلو، راډیو، ټلویزیون، سینما، تیاتر، ګالری، کونزرواتور، تحقیقاتی مؤسسو، اکاډمیو او نورو فرهنګی مرکزونو او وسایلو له لارې وړاندې کېږی. د بیان آزادی د ټولنې د مادی او معنوی ودې، د افکارو، نظریاتو او احساساتو د شریکولو، د مباحثې، انتقاد او اصلاح چارو ته د زمینه ورکولو ډېره غوره وسیله ده. بې له دې نه یوه ټولنه کنګل کېږی، ژوندیتوب له لاسه ورکوی، زمولېږی او فکری استبداد واکمنېږی.
د بیان د آزادۍ له ټولو محسناتو سره، له بده مرغه په تېره کې، تر امریکایی استعمار لاندې، د اساسی قانون او فرعی قوانینو په خلاف، د هېواد د یووالی، ملی لوړو ګټو، ملی ارزښتونو او ملی یووالی د ګډوډولو په موخه ترې په زغرده ناروا ګټه اخیستل کېده او په دې مواردو کې چا د شته قوانینو د تطبیق خبره هم نه کوله. که چېرته د همدې نقیصې مخه ونیول شی، د بیان د آزادۍ ټولو اشکالو او ارکانو ته باید لا نوره هم وده ورکړل شی.
۸ ـ په رسمیت پېژندلو مسئله:
اصولی خبر خو دا ده چې نړیواله پېژندنه، له ملی پېژندنې نه سرچینه اخلی. یو نظام او جوړښت خپل مشروعیت او ملی پېژندنه د خلکو په رایو منل شوی اساسی قانون نه اخلی چې تفصیلی او اختصاصی خواوې یې له مور قانون نه زېږېدلیو فرعی قوانینو کې وړاندې کېږی. په دې کې شک نشته چې زمونږ په هیواد کې د تل په شان د تقنین په منابعو کې اسلامی فقه ځانګړی ځای لری او ټول قوانین تر همدې شرط لاندې جوړېږی چې د اسلام له احکامو سره ټکر ونه لری. کله چې یو حاکمیت د ولس له خوا منل شوی اساسی قانون له مخې، چې له نړیوالو معیارونو سره برابر وی، منځ ته راشی نو نړۍ یې هم د ملی مشروعیت له مخې په رسمیت پېژنی. کله ځینی هیوادونه د خپلو موخو او ګټو له پاره په زور تپل شوی حکومتونه هم په رسمیت پېژنی. لکه ستاسو په لومړۍ پلا واکدارۍ کې چې پاکستان، سعودی عربستان او اماراتو ستاسو واک په رسمیت وپېژاند، خو نورو دا کار ونه کړ او له نړۍ سره له فعال تعامل نه بې برخې پاتې شوئ.
که په کور د ننه، د ولس له خوا منل شوی یوه اساسی قانون پر بنسټ یو ولسواکه نظام، چې د ټولنې ټول قومونه او اقشار ځانونه په کې ووینی؛ د وګړو - نارینه و او ښځینه و، فردی او ټولنیز حقونه او آزادۍ، د زده کړې او کارحقونو په شمول، په ډاډه توګه په کې خوندی وی؛ د اقتصاد، پوهنې، فرهنګ، روغتیا او خدماتو د متوازنې او چټکې ودې ژمنتیا په کې تضمین شوې وی؛ او له کوره باندې، له ټولو هیوادونو سره متقابلې دوستانه اړیکې ټینګې او د بین المللی قوانینو، اساسی قواعدو، کنوانسیونونو او نړیوالو دودونو رعایت شوی وی؛ د مشروعیت ګټلو او په رسمیت پېژندلو له پاره اصولی او اساسی لار هواره ده.
طالب چارواکو ته نه ښایی له نړیوالو منل شویو اصولو او ارزښتونو سره د مخالفت له لارې نړۍ پر ځان راتنګه او ځان او ولس ته ستونزې رامنځ ته کړی. ښه به دا وی چې د پلمو وَرونه وتړل شی څو په آرامه نړیوالې مرستې تر لاسه او د هیواد په شېرازۍ او ولس ته د کار، ډوډۍ، کور او فرهنګ په برابرولو بوختیا ولری.
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۱ـ ۰۵۱۰
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2021
مداخله های امریکا همیشه شکست می خورد
محمود فاضلی
تلاش های بی حاصل امریکا در ۷۰ سال اخیر در بعضی کشورهای خاورمیانه از جمله افغانستان در «تغییر رژیم» و اشکال مختلف آن همیشه شکست خورده است. نامی که امریکا بر این مداخلات می گذارد، « برقراری دموکراسی » و مقابله با نقض حقوق بشر است اما غالبا موضوع اصلی، منافع خود این کشور نظیر حذف دشمنان سرسخت و دفع تهدیدهای منتسب به آنهاست. تا زمانی که نقض حقوقبشر از سوی متحدان، با خریدهای کلان سلاح های امریکایی نادیده گرفته شود یا آنها به شکل دیگری در خدمت واشنگتن باشند، در امان هستند و نمونه هایش در خلیج فارس، اردن و مصر قابل ذکر است. البته مداخله های امریکا در دیگر نقاط جهان با یکدیگر متفاوت هستند و می توانند از هجوم وحشتناک به عراق برای برکناری صدام بر مبنای اتهامات دروغ، تا حمایت مالی و نظامی از اپوزیسیون ضعیف و چند دسته سوریه علیه رییس جمهور این کشور باشند. این حمایت میلیاردی واشنگتن درنهایت به سقوط اسد نینجامید، چراکه جانشین باثباتی برای او وجود نداشت. اوباما با مداخله نظامی امریکا در سوریه، مانند آنچه در سال ۲۰۱۱ ترسایی بههمراه متحدینش در لیبیا انجام شد، موافق نبود، چرا که در آن صورت سوریه با وضعیتی بدتر از لیبیا بعد از قذافی مواجه می شد. شروع مداخله امریکا همیشه آسان است اما به دنبال آن یک خلأ قدرت به وجود می آید و جنگ قدرت در می گیرد و مزاحمت خارجی هم همیشه وجود خواهد داشت، وضعیت عراق، افغانستان و لیبیا و سقوط نکردن بشار اسد نمونه آنهاست. کشورهای وابسته به امریکا چه یک رژیم باشد و چه گروههای اپوزیسیون، منافع خود را دنبال می کنند که همواره در راستای منافع امریکا مهم ترین حامی شان نیست. امریکا به این نتیجه رسیده که ایران تنها برنده سقوط صدام بود. سقوط قذافی نیز تمام منطقه را بی ثبات کرد و باعث مداخله غرب شد. واشنگتن منطقه را بهخوبی نمی شناسد و این گونه مداخله ها همیشه برای این کشور هزینه هنگفتی در پی داشته است.
امریکا چندین سال است که در کشورهایی مانند لیبیا و یمن که درگیری ها ادامه دارد، حضور قابل توجهی ندارد. سیاست رسمی امریکا در سال های اخیر، «عقب نشینی» است. رییس جمهور امریکا می خواهد «عملیات بزرگ نظامی را برای تغییردادن کشورهای دیگر» متوقف کند اما زمانبندی مشخصی برای این توقف وجود ندارد، چراکه وضعیت عراق با سوریه و افغانستان کاملا متفاوت است. بعد از اینکه آخرین نظامی امریکایی افغانستان را ترک کرد، بایدن به خروج امریکا ابعاد وسیع تری داد و آن پایان دوره عملیات بزرگ نظامی برای تغییردادن کشورهای دیگر است.
۲۰ سال بعد از ۱۱ سپتامبر بایدن درصدد تسویه حساب با مداخله جویی بوش است. اقدام بایدن در عملیات افغانستان برای « تشکیل ملت » شکست خورد اما در سوریه بنا بر « تشکیل دولت » نبود و در عراق این ادعا فقط در زمان بوش وجود داشت. هر دو این عملیات ها با بی علاقه گی در زمان اوباما آغاز شدند که خود را ملزم می دید علیه داعش وارد عمل شود. انتظار می رود که بایدن بعد از رسوایی در افغانستان کمی درباره عراق یا سوریه درنگ کند و احتمالا راه اسلاف خود را ادامه میدهد. از زمان اوباما که واردات نفت از خاورمیانه رو به کاهش گذاشت، تمایل امریکا به این منطقه نیز بسیارکم شده است.
امریکاییها یک بار از عراق خارج شدند و سه سال بعد دوباره بازگشتند. اوباما در سال ۲۰۱۱ ترسایی به اشغالی که توسط بوش آغاز شده بود، پایان داد اما در تابستان ۲۰۱۴ ناچار شد دوباره به عراق برگردد، چون ارتش عراق که توسط امریکا تعلیم دیده بود، در جنگ با داعش به شدت آسیب دید. پارلمان عراق از سال ۲۰۲۰ ترسایی طرحی را برای خروج همه نیروهای خارجی تصویب کرد و درحال حاضر به مصطفی الکاظمی، نخست وزیر عراق، فشار زیادی وارد می شود که برای خروج نیروهای امریکایی تلاش کند. کاظمی و بایدن توافق کردند که نیروهای نظامی امریکا رسما قبل از پایان سال ۲۰۲۱ عراق را ترک کنند اما توافق بین کاظمی و بایدن فعلا روی کاغذ است. براساس توافق انجام شده دوهزارو ۵۰۰ نظامی امریکایی در عراق تغییر وضعیت می دهند و به جای نظامی، پروسنل تعلیم دهنده ارتش عراق می شوند.
کاظمی، نخست وزیر عراق، امریکا را درواقع متحد خود می بیند و خروج امریکا از عراق باعث تزلزل های اقتصادی خواهد شد. امریکا چنین القا می کند که اگر نیروهایش را از عراق خارج کند، خلأ امنیتی مانند افغانستان ایجاد نخواهد شد اما این خروج باعث اعتماد کمتر سرمایه گذاران، وخامت اقتصاد و مهاجرت غیرقانونی بیشتر به اروپا خواهد شد. خروج امریکا علاوه بر بازنده گان، برنده گانی نیز خواهد داشت. چین یکی از برنده گان است و اصلی ترین رقیب امریکا در جهان به شمار می آید. این کشور درحال قبضه بازار نفت عراق است. پنتاگون به تازه گی «عقب نشینی برخی از نیروها و تجهیزات از منطقه» را اعلام کرده است. پس از تقویت پدافند هوایی در سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ به دلیل تنش با ایران، امریکا درحال کاهش تعداد نیروهای خود در خاورمیانه است. پنتاگون از اوایل ماه جون شروع به خارج کردن هشت واحد ضد موشکی از عراق، کویت، اردن و عربستان و همچنین یک سپر ضدموشکی THAAD کرد که در عربستان مستقر شده بود. امریکا اطمینان می دهد که این تغییرات، منافع امنیت ملی این کشور را تحت تاثیر قرار نخواهد داد و انعطاف پذیری را برای بازگشت سریع نیروها به خاورمیانه، در صورت ضرورت، حفظ خواهد کرد.
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۱ـ ۱۰۱۰
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2021
دو گزارش دریک موضوع :
دعوای اقتصادی- نظامی میان فرانسه و امریکا
با افتتاح مجمع عمومی سازمان ملل متحد ، دو تن از اعضای شورای امنیت با درگیری دیپلوماتیک روبرو هستند. بحران بین پاریس و واشنگتن تا کجا ادامه خواهد داشت؟
با گشایش مجمع عمومی سازمان ملل متحد در روز سه شنبه، با حضورآنتونی بلینکن ، و ژان ایو لودریان، دو دیپلومات ارشد دو قدرت که چند روز است روابط دیپلوماتیک بین آنها منجمد شده است. پس از لغو « قرارداد قرن » فر
وش (دوازده زیردریایی گروه فرانسوی ـ نوال گروپ ـ با استرالیا) یکی از دلایل لغو قرارداد فروش ایجاد یک پیمان جدید نظامی بین ایالات متحده و انگلستان و استرالیا است. پاریس برای اولین بار با لغو مهمانی که در محل اقامت سفیر فرانسه در واشنگتن به مناسبت سالگرد نبرد دریایی تعیین کننده در جنگ استقلال ایالات متحده برگزار شد، واکنش نشان داد و نبردی که با پیروزی ناوگان فرانسه بر ناوگان انگلستان در سپتامبر ۱۷۸۱ ترسایی به پایان رسید.
همانطور که در بیانیه مطبوعاتی آمده است، « به درخواست رییس جمهورفرانسه » وزیر امور خارجه فرانسه، ژان ایو لودریان، تصمیم گرفت « بلافاصله برای مشورت » با سفیران فرانسه در واشنگتن و کانبرا که به پاریس فراخوانده شدند به پاریس باز گردد .
فراخوان سفیران فرانسه در کانبرا و واشنگتن به پاریس پاسخ دیپلوماتیک فرانسه به امریکا بود .مسلماً این یک رویه معمول دیپلوماتیک است که به یک دولت اجازه می دهد تا اعتراض خود را با دولت دیگر ابراز کند.
در سال ۲۰۱۹ ترسایی فرانسه سفیر خود در ایتالیا را در زمان « تنش با جلیقه زردها » به دلیل ملاقات (لوییجی دی مایو، معاون نخست وزیر)، با جلیقه زردها فراخواند. وماتیو سالوینی، آشکارا از سیاست امانویل مکرون انتقاد کرد. اما این اولین بار در تاریخ روابط دیپلوماتیک بین فرانسه و ایالات متحده بود که چنین اختلافی ظهور کرد.
ایالات متحده خیلی سریع واکنش نشان داد و از فراخواندن سفیر فرانسه در واشنگتن برای مشورت به پاریس انتقاد کرد. یک مقام کاخ سفید گفت « آنها در روزهای آینده برای حل اختلافات خود » با پاریس با مقامات فرانسه گفت وگو خواهند کرد .
ما در روزهای اخیر کمی بیشتر با جزییات این اختلافات آشنا می شویم. همانطور که می دانیم بزودی به پایان خواهد رسید. به گزارش نیویورک تایمز، این مقامات استرالیایی بودند که بلافاصله پس از روی کار آمدن جو بایدن در اوایل سال جاری با همتایان امریکایی خود تماس گرفتند.
مقامات استرالیا هزینه های اضافی قرارداد را غیرقابل تحمل می دانند و می ترسند زیردریایی ها در زمان تحویل از تکنیک های لازم برخوردارنباشند. انها به دنبال طرح دیگری بودند که واشنگتن، در تمایل به منزوی کردن چین در آبهای هند وچین اقیانوسیه، بسیار مشتاق بود به آنها پیشنهاد دهد. این به شکل یک پیمان امنیتی به نام « اوگوس » انتقال فناوری هسته ای به استرالیا بود.
استرالیا هرگز چیزی را در مورد پیمان « اوگوس » برای مقامات فرانسوی فاش نکرد، این خبر سرانجام توسط جک سالیوان، مشاور امنیت ملی جو بایدن، تنها چند ساعت قبل از امضا رسمی رهبران امریکا و استرالیا و انگلستان اعلام شد.
سفیر سابق فرانسه در واشنگتن ،ژرارد آرو، در توییتر نوشت: معتقدم که « ضربه ای که به منافع استراتیژیک و صنعتی ما وارد شد » باعث می شود که پاریس « سیاست خارجی ما را در منطقه هند و اقیانوس آرام، در مقابل ایالات متحده . » وهمچنین سیاست ناتو، در مقابل چین را مجدد ارزیابی کند. ما نمیدانیم این اختلافات تا کجا پیش خواهد رفت؟ آیا کاخ الیزه و دولت می دانند؟ / اومانیته
پیمانی برای تحقیر اتحادیه اروپا
دشوار می توان اهمیت اتحاد موسوم به اکوس (Aukus) بین ایالات متحده، بریتانیا و استرالیا و فاجعه ژیوپولیتیکیای را که این اتحاد برای اتحادیه اروپا ایجاد می کند، نادیده گرفت. این اتحاد نقطه اوج شکست های متعدد اتحادیه اروپاست، مانند ساده لوحی و خوش باوری در بالاترین سطوح اتحادیه اروپا درباره سیاست خارجی ایالات متحده، قضاوت های غلط سیاسی بروکسل درباره جو بایدن و استراتیژی او در قبال چین، افراط در نفرت از ترامپ و تلاش برای کنارزدن ترزا می نخست وزیر سابق بریتانیا در جریان مذاکرات برگزیت، البته با این تصور غلط که کناررفتن او مشکلات میان لندن و بروکسل را حل وفصل خواهد کرد. اتحادیه اروپا باید آگاه شده باشد که اگر با بریتانیا به عنوان یک دشمن استراتیژیک رفتار می کند، نباید متعجب شود که لندن هم در مقابل، از مزایای رقابتی خود استفاده کند. اتحادیه اروپا خود را درگیر خرد جمعی سیاست مداران تنبل کرده است که از واقعیت های تحولات جهان دور افتادهاند. در حالی که احزاب سیاسی المان هنوز درباره مزایا و معایب ناتو بحث می کنند، دولت بایدن فراتر از ناتو به سمت استراتیژی دفاعی چند قطبی حرکت می کند. درست است که ناتو همچنان یک ستون میان دو سوی اقیانوس اطلس به شمار می آید اما در حال حرکت در جهتی هستیم که این ستون بدون اتحادهای غیررسمی در دو اقیانوس هند و آرام کارایی خود را از دست می دهد. یکی از آنها اتحاد چهارگانه ایالات متحده، جاپان، هند و استرالیا است. اتحاد «پنج چشم» هم یک اتحاد اطلاعاتی- امنیتی غیررسمی بین ایالات متحده، کانادا، بریتانیا، استرالیا و نیوزیلند است و در هیچ کدام این اتحادها اتحادیه اروپا جایی ندارد. این هندسه متغیر نظم بینالمللی جدید است و در چنین نظمی اتحادیه اروپای به ظاهر یکپارچه با ۲۷ عضو دارای حق ویتو، از واقعیت تحولات جهان دور مانده است. روری متکالف رییس دانشکده امنیت ملی در دانشگاه ملی استرالیا، در «نیواستیتسمن» می نویسد، یکی از دلایل تأخیر در اعلام رسمی اتحاد اکوس این بود که استرالیا قصد داشت تا از حمایت بیشتری از جانب ایالات متحده و بریتانیا برخوردار شود. استرالیا توافقی مشابه با فرانسه داشت و آنچه آنها را متقاعد کرد تا قرارداد با فرانسه را کنار بگذارند، موافقت ایالات متحده و بریتانیا برای بهاشتراک گذاشتن فناوری هسته ای بود. متکالف معتقد است که در نتیجه این اتحاد، بریتانیا به قدرتی غیرقابلانکار در اقیانوس هند و آرام تبدیل شده است. با این حال، این اتحاد برای بریتانیا چالشهای فراوانی به همراه دارد. مشکل اصلی نه تنها خشم اتحادیه اروپا بلکه احتمال شعله ورشدن جنگ آینده در اقیانوس هند و آرام است. با چنین اتحادی، اتحادیه اروپا در چه موقعیتی قرار می گیرد؟ در این مرحله، سه گزینه پیش روی اتحادیه اروپا قرار دارد. اولین گزینه اینست که همچنان به سردرگمی خود ادامه دهد و همراه با برخی از طرح های بزرگ اما بی اثر مانند نیروی واکنش ویژه. این اقدام هرچند مورد استقبال رسانه ها قرار می گیرد اما مشکلی را حل نمی کند. گزینه دوم، حرکت به سمت خود مختاری استراتیژیک از سوی ایالات متحده امریکا با هدف استقلال بیشتر برای ایجاد روابط متمایز با چین بر اساس منافع استراتیژیک است اما این امر هم مستلزم بحث درباره منافع استراتژیک است. اتحادیه اروپا باید چارچوب حقوقی و سیاسی ایجاد کند که این منافع استراتژیک در آن تعریف و اعمال شوند. گزینه سوم هم تقویت اتحاد استراتژیک با امریکاست. گزینه خودمختاری استراتژیک مطلوب ترین گزینه به نظر می رسد اما مستلزم تغییر اساسی در قانون اساسی اتحادیه اروپاست. در حقیقت آنچه ترامپ و بایدن انجام دادند و می دهند به این دلیل بود که آنها برای سیاست های خود در دوران انتخابات تبلیغ کردند و بر اساس همین سیاستها انتخاب شدند اما اتحادیه اروپا داستان متفاوتی دارد. اتحادیه اروپا در واقع اتحادیهای گمرکی و با هدف ایجاد بازار و پول واحد ساخته شده است. بنابراین خودمختاری استراتژیک واقعی هم مستلزم تغییر معاهده است: ایجاد یک اتحادیه فدرال که سیاست خارجی و امنیت منطقهای آن مشخص و مورد توافق تمام اعضا باشد. این اتحادیه فدرال برای موضوع مالیات و بدهی ها هم باید با اتحادیه ای مالی تکمیل شود و این امر نیز مستلزم تغییر قانون اساسی در برخی از کشورهای عضو از جمله المان است. همسویی با امریکا گزینه مناسبی نیست زیرا واشنگتن به وضوح منافع یکجانبه خود را پیش میبرد. در عین حال، در حال حاضر کشورهای عضو اتحادیه اروپا سیاستهای تجاری و سرمایه گذاری های ملی خود را با روسیه و چین دنبال می کنند و نقش اتحادیه اروپا همچنان در جهت تعیین حداقل حمایت قانونی معاهده های فعلی این اتحادیه باقی می ماند. در این میان تکلیف فرانسه، عضو مخالف و منتقد اتحادیه منزوی اروپا چیست؟ استرالیا توافقی مهم با فرانسه را نادیده گرفت و ترجیح داد اتحادی با امریکا و بریتانیا شکل دهد. فرانسه یکی از معدود قدرت های هسته ای است که در سرزمین های برون مرزی خود در اقیانوس هند و آرام فعالیت دارد. اکنون سؤال مهم این است که فرانسه در آینده چه نقشی خواهد داشت؟ فرانسه تنها کشور اتحادیه اروپاست که سهم جدی در اقیانوس هند و آرام دارد و با توجه به جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا، تنها قدرت هسته ای این اتحادیه محسوب می شود. واقعیت جدید ژیوپولیتیکی درست در آستانه مبارزات انتخابات ریاست جمهوری فرانسه شکل گرفته و باید دید امانویل مکرون رییس جمهوری فرانسه چگونه آن را مدیریت خواهد کرد. فرانسه همچنین ریاست دورهای اتحادیه اروپا را در اختیار می گیرد و استراتیژی دفاعی مشترک اروپایی را در دستور کار قرار خواهد داد. به این ترتیب دوباره نقش ژیوپولیتیک فرانسه مورد توجه قرار می گیرد و مکرون این فرصت را دارد که اتحادیه اروپا را از این موقعیت تحقیرآمیز خارج کند.
منبع: Spectator
منبع تصویر : Salzburger Nachrichten
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۱ـ ۰۱۱۰
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2021