تحریم های جدید امریکا علیه کوبا
به گزارش هاوانا، دولت بایدن با تشدید « سیاست تهاجمی» امریکا علیه کوبا، روز سه شنبه (نهم جدی برابر با سی نوامبر) بار دیگر تحریم های جدیدی را علیه مردم این کشور اعمال کرد.
آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه امریکا، این اقدامات را با « اقدامات رژیم کوبا علیه تظاهرات مسالمت آمیز در ۱۵ نوامبر» توجیه کرد. بلینکن در بیانیه ای اعلام کرد، تحریم ها از جمله محدودیت ویزه برای ۹ مقام غیرمعروف وزارت کشورداخله کوبا و نیروهای مسلح انقلابی، به ادعای دولت امریکا «درگیر تلاش» برای « ساکت کردن صدای مردم کوبا از طریق سرکوب و بازداشت غیر موجه» اعمال شده است. به گزارش خبرگزاری پرنسا لاتینا، وزیر خارجه دولت بایدن از طریق توییتر نیز رسما کوشش دولت امریکا بر تغییر سیستم در کوبا تاکید کرده است.
برونو رودریگز، وزیر امور خارجه کوبا، اقدامات وزارت امور خارجه امریکا علیه مردم کوبا، را « اقدامی خصمانه » اعلام و آنرا مردود ارزیابی کرده است: « امریکا همچنان براین خطا است که گویا دولت ما اجازه خواهد داد تا بی ثباتی اجتماعی به کوبا تحمیل شود.» وی تاکید کرد که حفاظت از حاکمیت این کشور در برابر دخالت های خارجی « حق و وظیفه » کوبا است. امریکا در خطاست اگر تصور کند که با چنین روش های صد بار بی نتیجه توان ایجاد بی ثباتی در کشور و توان تحریک مردم آگاه علیه حزب و رهبری کوبا را دارد. کانال خبری امریکای «لاتین تلسور» همچنین به نقل از پدرو لویز پدروسو، نماینده دایمی هاوانا در سازمان ملل متحد نوشت که کشورش « ارعاب، تحریکات، تهدیدها و بی ثباتی » هیچ قدرتی را نمی پذیرد. ما به سیاست خود برای دفاع از انقلاب ادامه خواهیم داد.» یوهانا تابلادا د لا تور، مسوول روابط امریکا در وزارت امور خارجه کوبا، گفت: تحریم های جدید امریکا « همزمان با کوشش این کشور برای راه اندازی تظاهرات مصنوعی جدیدی در ماه نوامبر، همانطور که خیابان ها شاهدش بودند، توطیه ای بی نتیجه بود. تظاهراتی مصنوعی که امریکا علی رغم عدم حمایت مردمی، کوشید تا به مردم کوبا تحمیل کند» روز تظاهرات اعلام شده و در روز های بعد « خیابان های جزیره آرام بودند، بچه ها دوباره به مدرسه رفتند، کشور مرزهای خود را باز کرد و اقتصاد به لطف کنترول کووید- ۱۹ شروع به بهبودی کرد.»
همچنین رسانه پرنسا لاتینا یادآور شد: چون واشنگتن از این شکست عصبانی است، اکنون «اقدامات جدید مضحکی » را اعمال می کند، تحریم ها و اقدامات « عملاً بی ربط ، اما از نظر سیاسی قابل توجه هستند، چرا که سیاست تهاجمی بایدن رییس جمهور امریکا نسبت به کوبا را مستند می کنند. »
در همين حال عوامل انتی کمونيست عضو حزب بايدن برای تصاعد تحریم ها و فشارهای بيشتر علیه کوبا به این حزب فشار می آورد. رسانه «نویولو هرالد» مستقر در میامی (شهر مرکز تجمع الیگارشی ضد انقلاب کوبا.م) به نقل از اظهارات رابرت منندز سناتور عضو انتی کمونیست حزب دموکرات در جلسه مجلس سنا در مورد سیاست خارجی امریکا علیه نیروهای مترقی در امریکای لاتین نوشت: «اقدامات باز هم بیشتری را باید اعمال کرد و باید تحریم های بیشتری وجود داشته باشد تا مردم بفهمند که آنها نتوانند عقاید خود را اعمال کنند.»
کانال تبلیغاتی دولتی امریکا (رادیو و تلویزیون مارتی) در همان روز یادآور شد که وزارت خزانه داری امریکا «از زمانی که بایدن رییس جمهور شده است » پیش از این « سه دور» تحریم های مشابهی را بر افراد و نهادهای کوبا اعمال کرده است. این قانون که در دسامبر ۲۰۱۶ ترسایی به امضای باراک اوباما رسید، به دولت امریکا اجازه می دهد تا انواع اقدامات تنبیهی علیه شهروندان هر کشوری که امریکا آن را به نقض جدی حقوق بشر یا فساد جدی متهم می کند، تحمیل کند./ر ت
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۲ـ ۰۴۰۱
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2021
ازچهل وسه سال زنده گی در سیاست و جنگ میتوان چهل وسه فصل وباب تجربه آموخت
محمد ولی
امروز همه تحلیلگران و تجزیه نگاران در سر آغاز بحث وتحلیل افغانستان را محل تمرکز رقابت های جهانی مینامند ، اما کمتر از پیوند این سیاست ها با گذشته نام میبرند زیرا صفحات مجازی و بحث های رادیویی و تلویزیونی برای بحث های مطول تاریخی کافی نمی باشد . توضیح این حالت شاید رساله و کتاب را احتوا کند اما فهرست مختصر آن چنین بوده میتواند :
ـ افغانستان خطه عبور و مرور لشکر کشایان بزرگ از اسکندر کبیر تا امریکا بوده است .
ـ از قرن هجده به بعد از حالت معبر نظامی به وضعیت گره گاه جنگی و سیاسی استحاله یافت .
ـ در بازی بزرگ ( رقابت روس و انگلیس ) بحیث دولت حایل دارای نقش و اثر در سیاست منطقوی و جهانی جا داده شده وتحت الحمایه انگلیس گردید .
ـ با استرداد استقلال در مجامع بین المللی آغاز از کنفرانس پاریس بحیث یک کشور مطرح عرض اندام کرد .
ـ با بروز حوادث بزرگ تاریخی چون جنگ جهانی اول و انقلاب سوسیالیستی در روسیه از چنبر بازی بزرگ خارج شد ولی هنوز از اثرات ان فارغ نگردیده بود که بحیث ماده رقابت مجدد اتحاد شوروی و بریتانیای کبیر قرار گرفت .
ـ بیست سال فاصله میان دو جنگ جهانی حیثیت آتش بس طولانی را داشت ، در جنگ جهانی دوم افغانستان در بازی سه گانه المان هتلری ، اتحاد شوروی و هند برتانوی مطرح سیاست مراکز درگیر جنگ قرار داده شد.
ـ در جنگ سرد با تغیر موقف برخی قدرتهای بزرگ مثل شکست المان ، جانشینی امریکا به جای بریتانیای کبیر و توسعه و استقرار سوسیالیسم در جمهوری های اسیای میانه افغانستان با داشتن سرحد طولانی با اتحاد شوروی در نصب العین نظامی ، سیاسی ، تبلیغاتی و استخباراتی امریکا قرار گرفته با شکست انگلیس در نیم قاره هند و ایجاد دولت پاکستان در سرخط کار امریکا غرض جلوگیری از نفوذ شوروی به جنوب و جنوب شرق اسیا قرار داده شد و امریکا بیشترین کار را در امر تقویت پاکستان و تضعیف افغانستان انجام میداد .
ـ امریکا با تاسیس پکت های نظامی سنتو و سیتو در پی ماین گذاری این سرزمین بر علیه شوروی شد اما سیاست بیطرفی و عدم انسلاک افغانستان مانع گسترش نفوذ نظامی سیاسی امریکا در ابعاد وسیعتر گردید .
سرزمین معبر جهانکشایان ، کشور حایل در بازی بزرگ و خطه گیر مانده در جنگ سرد را نمیشود با بحثهای ژورنالستیک و روزمره زده آن هم در تحت تاثیر مطبوعات صد سر و صد زبان امریکا ساده گرفت و یا روی اوضاع و حوادث ان با ساده گی بحث کرد .
در جریان دو حادثه بزرگ ( بازی بزرگ و جنگ سرد ) هردو کشور سرمایداری انگلیس و امریکا ریزف ها ، امکانات و دسترسی های زیادی از سیاست تا مذهب و از محافل تا چهره های اثرگذار را با خود داشتند ، اما روس ها ان امکانات را در اخیار نداشتند . همه این وسایل و امکانات در جنگ سرد بدسترس امریکا گذاشته شده جانب شوروی بدفاع از جنبش های ترقیخواهانه اکتفا کرده از احزاب چپ در جهان و منجمله در افغانستان حمایت میکرد .
چهل وسه سال قبل از امروز بهترین امکانات را غرب در اختیار پاکستان گذاشت تا بحیث جانشین منطقوی استعمار انگلیس با حمایت امریکا در امور افغانستان برای ناکامی جنبش چپ و سیاست اتحاد شوروی مصروف باشد ، امکانات چند بعدی امریکا در مقایسه با سیاست ایدیولوژیکی شده شوروی مبنی بر مبارزه طبقاتی و اقشار و طبقات زحمتکشان برد بیشتر داشت و توانست تا امروز در بازی ضد شوروی و ضد روسی نقش و دست بلند داشته باشد ، اما اوضاع دیگر از دست امریکا بیرون شده آن امکانات و ابزار با آن ظرفیت های یک جانبه را با خود ندارد .
عمق حوادث پیوند به سیاست های میخورد که بیش از یک قرن سابقه دارد ، تجارب ذیل :
ـ سقوط دولت امانی با همه پیآمد های آن.
ـ به قدرت رسیدن دولت چپ .
ـ بهم افتیده گی جهادی ها .
ـ بقدرت رسیدن طالبان در دور اول .
ـ سقوط طالبان به اثر مداخله نظامی امریکا .
ـ استقرار بیست ساله به اصطلاح دمو کراسی .
ـ سقوط آن دولت و به قدرت رسیدن مجدد طا لبان .
نشانه های بازی های است که قدرت های جهان در این سرزمین کوهبندان اجرا میکنند .
یک تجربه تاریخی باید صراحت داده شود که در کمترین مقاطع قدرت ،افغان ها متکی بخود بوده اند باقی همه وسایل و ابزار بازی دیگران . اگر به این تجربه تعمق شود و نتیجه گیری مختصر بعمل آید یک راه باقی می ماند ؛
بیرون شدن از حیطه ابزار دیگران ، اتکا به مردم ، تقویت روح وطنپرستی با گرایشات ملی و وطنی در بین مردم ، بیدارسازی ملت از طریق تعمیم معارف میان مردان و زنان ، ایجاد و تحکیم روحیه ملی و همگرایی ملی میان اقوام و قبایل و پیروان مذاهب با تقویت روح ملی و صمیمیت وطنپرستی.
در امور خارجی تقویت حسن همجواری با عدم مداخله متقابل با همسایگان ، تعامل نیک با همه جهان ، پابندی به اصول و موازین پذیرفته شده جهانی حقوق بشر و سایر عرصه ها ، سعی در بیرون کشیدن افغانستان از وسیله امریکایی شدن با عین موقف دربرابر دیگران و اعلان سیاست بیطرفی کامل در عرصه جهانی .
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۲ـ ۰۲۰۱
Copyright ©bamdaad 2022
در المان ایتلاف تازه رهبری دولت را به عهده گرفت
سارا واگن کنشت
دولت ۱۶ساله انگلا میرکل صدراعظم المان به پایان رسید و دولت ایتلافی سوسیال دموکرات ها ، لیبرال دموکرات ها و سبزها برهبری آقای اولف شولس آغاز شد. گمان نمی رود دولت جدید، از آن جاده ای که مرکل در المان و اروپا فرش کرد پا را فراتر بگذارد، گرچه ممکن توان مانورهای او را هم برای تاثیر گذاری روی اتحادیه اروپا نداشته باشد. آنچه را می خوانید مقاله سارا واگن کنشت از رهبران ارشد حزب چپ المان است که در روزنامه «دی سایت» منتشر شده است.
نفوذ و تاثیر گذاری شرکت های بزرگ و بانک ها در سیاست های دولت ها، در سال های اخیرا بیشتر از حد معمول افزایش یافته است. کسی نمی توان ادعا کند که نظام سرمایه داری در بین مردم دارای محبوبیت است. در آمارگیری سال گذشته ۸۸ در صد مردم المان نظر دادند که آرزوی « استقرار نظام اقتصادی جایگزینی» را دارند تا مجددا عدالت اجتماعی نسبی، « حفظ محیط زیست » و « استفاده صحیح از منابع » مستقر شود.
اقتصاد موجود در شرایط کنونی عملا در حال جنگ و فرسایش دستاوردهای دموکراتیکی است که بخاطر استقرار آنها، مردم مبارزات و زحمات طاقت فرسایی را تحمل کرده اند.
مدت ها است که دیگر دولت های اروپایی نیستند که سیاست های اقتصادی را تعیین می کنند بلکه عملا این شرکت های بزرگ می باشند که سیاست های اقتصادی خود را به دولت های حاکم تحمیل می کنند. امروزه اراده و سیاست اقتصادی بازارهای مالی در عرصه سیاست های اقتصادی کشورهای اروپا حرف اول را می زند. بانک ها سیاست ها و برنامه های اقتصادی خود را به جوامع دیکته می کنند. آشکارا مسوولین بازار مالی و بانک های بزرگ بر سر میز مذاکره و معامله می نشینند.
از زیان های وارده حاصل از بحران مالی موجود به سیستم دموکراسی جوامع اروپا از طرف مسوولین هرگز مطلبی عنوان نمی شود.
این بحران از کدام واقعیت ناشی می شود؟
دولت های دست راستی حاکم موضوع را به ساده گی مورد علاقه خود تعریف می کنند: مردم خیلی از کشورها، سالها در رفاه نسبی زنده گی کرده اند. اکنون لازم است تا آنها را به ریاضت اقتصادی وادار کرد.
و نیز یک کلیشه کهنه مرتباْ تکرار می شود: منطق بازار آزاد سرمایه داری سیاست غیرمنطقی را به منطق وامیدارد. اما این ادعا پاسخی منطقی برای بدهکاری ها فزاینده دولت ها اروپایی به بانک ها در ۲۰ سال گذشته نیست. بدهکاری هایی که روزانه بر میزان آنها افزوده می شود. بویژه میزان این بدهکاری ها از سال ۲۰۰۸ ترسایی بطور روزانه افزایش یافته است و برعکس اقتصاد، « مدل اجتماعی اروپایی » در همین سالها محدودتر و ضعیف تر شده است.
در تمام اروپا سالها است که میزان دریافت مالیات از دارایی های خصوصی مثل مالیات بر درآمد، پایین نگاهداشته شده است. بویژه از سال ۲۰۰۸ ترسایی میلیاردها ایرو نه برای حمایت از بیکاران و کم درآمد ها و بازنشسته های به حاشیه رانده شده، بلکه برای نجات بانک ها از ورشکسته گی اختصاص داده است.
همچنین در هفت توی پیچیده بازارهای مالی، پول گم نمی شود بلکه مرتبا توسط صاحبان آن دست بدست می شود. همانطور که بدهکاری های سرسام آور دولت های اروپایی به مرحله انفجاری رسیده است، دارایی های طبقه فوقانی در اروپا نیز بدلیل ازدیادش به مرحله انفجار رسیده است.
باید توجه داشت که فقط حدود یک درصد از مردم المان میلیونر محسوب می شوند. آمار جدید نشان می دهد در شرایطی که دارایی های خصوصی سالیانه ۸ درصد افزایش پیدا می کند، رشد متوسط اقتصادی در المان سال هاست که در حد یک درصد در جا می زند.
تز ارایه شده توسط « جنبش اشغال وال استریت » که یک درصد جیب های خود را از دارایی ها انبار می کنند ، و 99 درصد از مردم در حال باختن زنده گی خود هستند عملا واقعیتی انکارناپذیر است و این واقعیت سیستم دارد و خود یک سیستم حاکم است.
لیبرالیزم تعریف شده توسط جان لاک، دارایی را به عنوان قانونی که از حاصل کار شخص حاصل می شود تعریف می کند. یک نظام اقتصادی که چنین تعریفی را بپذیرد عملا دیگر سرمایه داری می تواند محسوب نشود، اما دارایی های کنسرن های اقتصادی و دارایی های میلیاردی حاصل کار شخص نیست بلکه برآمده از ارث، احتکار و غارت ارزش کار دیگران است. صاحبان این نوع دارایی ها قدرت تهدید و نفوذ دارند و خواسته های سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی خود را اعمال می کنند. این قدرت مخرب دایماْ در حال رشد دارای مرام «نیو لیبرالیستی» در بازار های مالی، در بازارهای کار تمامی قواعد بازی سابق را متلاشی کرده و اراده سودجویانه خود را تحمیل می کند. همانطور که والتر اوکن ۵۰ سال قبل هشدار دارد: بازار اقتصاد خصوصی اجازه نمی دهد تا به کنترول وادار شود. یا بشریت قادر خواهد بود در مقابل این سیستم آلترناتیف پیدا کند یا اینکه توازن اجتماعی، آزادی و دموکراسی جوامع توسط آن خلع سلاح خواهند شد.
رفع بحران از جیب مردم یا از حساب دولت؟
خاصیت اقتصاد خصوصی این است که مرتبا بر حجم آن در حساب بانکی دارنده صاحب نفوذش افزوده و متمرکز می شود. رشد تصاعدی این دارایی انبوهی از دارایی را فراهم می کند که در مقابل بودجه و دارایی افراد معمولی به کوهی از دارایی و قدرت شبیه است. در بحران های مالی سوال این است که رفع بحران از جیب مردم یا از حساب دولت؟ اما نتیجه هر چه باشد هزینه بحران عملا از جیب مردم پرداخت شده است. کوهی از دارایی و قدرت اصلا به روی خودش نمی آورد که بحرانی وجود دارد و این واقعیت را چه باید نامید جز: بحران سیستم؟
از زمان آدام اسمیت ، در تعریف دارایی های خصوصی چنین توجیه شده است که این دارایی ها قادرند به طور نامریی اقتصاد بازار آزاد را به تحرک وادارند. گفته شده است که اگر این گونه نتواند عمل کند اصلا تمام سیستم مشروعیت و ارزش خود را می بازد.
باید توجه داشت که الترناتیف این نوع سیستم اقتصادی ناکار آمد، دولتی کردن آن نیست بلکه الترناتیف کارآمد ایجاد سیستمی با دارایی های عمومی است: سیستمی که تضمین کننده به کارگیری سالم و به چرخش وعملکرد واداشتن حداکثری دارایی های موجود جامعه است.
استدلال های جوزف شومپتر مهم ترین منابع دارای انعطاف و نوآوری موجود اند. این که یک سوسیالیسزم خلاق از ایده های کهنه لیبرالیزم نیز می تواند بصورت تاکتیکی بهره مند شود:
در این مرحله هدف این نیست که «سیستم دارایی» را کنار گذاشته یا دور بزنیم، بلکه منظور استفاده از عناصری از آن برای رسیدن به هدفی مطلوب می باشد! / راه توده
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۱ـ ۰۹۱۲
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2021
بلند پـروازی هـای مکـرون
آغاز ریاست دورهای فرانسه بر اتحادیه اروپا در میان چالشهای داخلی و خارجی
با آغاز سال ۲۰۲۲ ترسایی ریاست دورهای شش ماهه فرانسه بر اتحادیه اروپا نیز با ارایه برنامه ای بلندپروازانه و با هدف شکل گیری اروپای قدرتمندتر و مستقل تر از سوی امانویل مکرون، رییس جمهوری فرانسه شروع شد.
ریاست پاریس بر اتحادیه اروپا زمانی رقم خورده که المان به عنوان مهم ترین قدرت اتحادیه اروپا، اولین روزهای دوران پس از انگلا میرکل، صدراعظم سابق المان را سپری می کند و تمام نگاه ها به اولاف شولتس صدراعظم جدید این کشور و سیاست های جدید برلین است. مکرون هم می خواهد از فرصت خروج قدرتمند ترین زن جهان از کرسی صدراعظمی المان پس از ۱۶ سال استفاده کند و جایگاه پاریس را در اتحادیه اروپا ارتقا بخشد. به همین دلیل دولت مکرون که ریاست دورهای اتحادیه اروپا را از سلوونی تحویل گرفته، برنامهای بلند پروازانه برای این دوره شش ماهه آماده کرده است، دوره ای که در آن انتخابات ریاست جمهوری فرانسه برگزار می شود.
مکرون در سخنرانی خود به مناسبت سال نو و این ریاست دوره ای با تاکید بر سه اصل « احیا، قدرت و تعلق » در برنامه خود، گفت: « تصدی ریاست دورهای بر اتحادیه اروپا هر ۱۳ سال یک بار اتفاق می افتد، بنابراین باید آن را به زمان آغاز پیشرفت تبدیل کنیم، زمان پیشرفت در امور دفاعی و کنترول مرزها، مقابله با تغییرات آب وهوایی، برقراری برابری میان زنان و مردان، ایجاد اتحاد جدید با قاره افریقا، نظارت بر بسترهای اصلی اینترنت و فرهنگ در اروپا».
فرانسه در این مدت نفوذ درخور توجهی برای پیشبرد امور اتحادیه اروپا و یافتن راه های برقراری مصالحه میان ۲۷ کشور عضو آن در امور مورد اختلاف خواهد داشت که اختلاف ها با بریتانیا پس از خروج این کشور از اتحادیه اروپا یکی از مهم ترین موضوعات محسوب می شود.
فرانسه همچنین سه حوزه را در اولویت قرار داده است، تعیین حداقل دستمزدها در سراسر اتحادیه اروپا، تنظیم مقررات فعالیت شرکت های حوزه فناوری و دیجیتال و وضع مالیات بر کربن محصولات وارداتی به اروپا با توجه به اثرات مخرب زیست محیطی آن. در حالی که کشورهایی مثل ایتالیا و سویدن در نبود یک برنامه مشخص، ترجیح می دهند هر سال درباره افزایش حداقل حقوق مذاکره کنند، دولت جدید المان به تازه گی گام مهمی در این زمینه برداشته و اعلام کرده است قصد دارد حداقل حقوق را از ۹ ایرو و ۶۰ سنت خالص در ساعت به ۱۲ ایرو برساند. این حقوق در فرانسه ۱۰ ایرو و ۵۰ سنت مقرر شده است. مکرون همچنین از اصلاح منطقه شنگن برای « حفاظت بهتر از مرزهای اروپا » در مواجهه با بحران های مهاجرتی حمایت می کند. او همچنین قصد دارد طرحی را برای بازنگری در قوانین بودجه اتحادیه اروپا با هدف جذب سرمایه گذاری و رشد بیشتر اتحادیه اروپا ارایه کند. یکی از مهم ترین برنامه های مورد نظر مکرون، ایجاد ارتش واحد اروپایی است و او با وجود بی میلی برخی از کشورهای عضو همچنان بر اجرای طرح تقویت توان دفاعی اتحادیه اروپا با تشکیل ارتش واحد و مستقل اروپایی اصرار دارد. بدون تردید مکرون سیاست دفاع مشترک اروپایی را در اولویت برنامه هایش قرار خواهد داد و اخیرا هم تاکید کرده است که این سازوکار ابتدا میان فرانسه و المان ایجاد و سپس برای سایر اعضای اتحادیه اروپا قابل اجرا خواهد شد. رییس جمهور فرانسه همچنین می خواهد کشورش به دنبال تعریف « استقلال راهبردی اروپایی » در دوره ریاست بر اتحادیه اروپا باشد و بر همین اساس پیشنهاد کرده که در چارچوب تعریف شده برای بودجه کشورها در پیمان مستریشت تجدید نظر شود.
برنامه هایی که مکرون برای دوره شش ماهه ریاست فرانسه بر اتحادیه اروپا اعلام کرده، کم وبیش همان برنامههایی است که او در جریان رقابت برای انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در سال ۲۰۱۷ ترسایی وعده داده بود و پیگیری آنها با وجود صف آرایی متحدان شرقی اتحادیه اروپا در برابر برخی از آنها همچنان ادامه دارد. او در دوره ریاست بر شورای اتحادیه اروپا از حمایت اولاف شولتس، صدراعظم جدید المان، نیز برخوردار است.
چالش های پاریس
ریاست فرانسه بر اتحادیه اروپا با تحولاتی هم زمان شده است که می تواند بر اجرای برنامه های پاریس اثر منفی بگذارد. انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در اپریل امسال برگزار خواهد شد و نمی توان مکرون را از پیش برنده دانست. از طرف دیگر آغاز موج تازه همه گیری سویه میکرون در اتحادیه اروپا و شدت گرفتن بحران اوکرایین و ماجراجوییهای روسیه هم می تواند مانع از تحقق اهداف فرانسه باشد.
مکرون بحران در مرز اوکرایین و روسیه و مقابله و جلوگیری از « جنگ های نیابتی » را یکی از اولویتهای فرانسه بهعنوان رییس دورهای اتحادیه خوانده است. بر اساس شعار سه گانه تعیین شده، مهم ترین اولویت مکرون « احیا یا بازسازی» عنوان شده است که اجرای طرحی را بر دوش پاریس می اندازد که سال ۲۰۲۱ ترسایی با هزینه ۷۵۰ میلیارد ایرویی در مورد آن تصمیم گیری شد.
در شرایط کنونی، اولویت این طرح موسوم به نسل آینده اتحادیه اروپا، غلبه بر پیآمد های اقتصادی ناشی از همه گیری است و برای نخستین بار در تاریخ اتحادیه اروپا مساله وام مشترک را مطرح می کند. پاریس در مورد کنترول موج مهاجرت قصد دارد از پیمان دوستی با آفریقا که یکی از اهداف آن جلوگیری از خروجها به مقصد اروپاست، دفاع کند. قرار است در ماه فوریه نشستی میان اتحادیه آفریقا و اروپا در بروکسل برگزار شود تا روابط نه چندان مناسب میان دو قاره را بازسازی کند. اروپا در حوزه دفاعی هم به اجرای یک برنامه راهبردی فکر می کند که بتواند استقلال ۲۷ کشور عضو این اتحادیه را تضمین کند. مکرون می خواهد سایر کشورهای عضو را متقاعد کند که هم زمان با میانه روی در ارتباط با امریکا، با تعهدات ناتو سازگار باشند.
مکرون در شرایطی تمام این بلند پروازی ها را در سر می پروراند که حدود سه ماه دیگر باید به مصاف رقبای محافظه کار و راست گرای خود در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه برود و در صورت افزایش محبوبیت رقبای مکرون تا ماه اپریل و موعد انتخابات، شاید فردی غیر از مکرون در ماه های پایانی ریاست فرانسه بر اتحادیه اروپا ساکن کاخ الیزه باشد.
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۲ـ ۰۲۰۱
Copyright ©bamdaad 2022
مرگ مهاجران در دریای مانش و در مرزهای اروپا
«اروپا از جذابیت خودش وحشت دارد. دیروز الهام بخش بودیم تا مردمان دیگر بخواهند مانند ما زنده گی کنند. امروز این رویای دیگران، ما را می ترساند.»
پییر هاسکی
مرگ ۲۷ مهاجر در دریای مانش، شوک آور بوده، و بدون اغراق، شوکی دیگر بر قبلی ها افزوده شد. هفته گذشته، ۷٥ مهاجر دردریای مدیترانه غرق شدند و جان دادند. آن ها در قایقی حمل می شدند با تعدادی زیاده بر ظرفیت اش که از لیبیا راه افتاده بود. این واقعه تعداد غرق شده گان سرشماری شده از اول امسال را به ۱۳۰۰ نفر رساند، در بی تفاوتی عمومی.
تنها نتیجه ای که از این تراژدی های تکراری در مرزهای خارجی اروپا می توان گرفت این است که اروپای قدرتمند و ثروتمند ـ شامل انگلستان که در این مورد مجزا نیست ، پاسخی هنوز برای این مساله ندارد. بدیهی است سال هاست که این مساله مطرح است از نجات یافته گان لامپدوزا در ایتالیا تا اردوگاههای زندان مانند ساموس در یونان. از حصارهای مرتفع قلمرو اسپانیایی سیوتا، تا "جنگل" غیرانسانی کاله.
توجیهات برای این وضعیت فراوان است، ترس از واکنش پوپولیستی، دیدگاههای متفاوت در سراسر اروپا، خودخواهیهای ملی، ترس از «دیگری»....
نمونه برخورد با افغان ها، مثالی است از تناقضات در اروپا. در زمان سقوط کابل به دست طالبان، با تصاویر جهنمی فرودگاه کابل، همه پذیرفتند که تا آنجا که ممکن است به افغان ها کمک کنند تا آنجا را ترک کنند. بسیج شهرک ها، انجمن ها و افراد امکان پذیرایی شرافتمندانه را از هزاران افغانی که توانسته بودند از هواپیماها بالا بروند، فراهم کرد. اما در عین حال، با افغان های مقوله های اجتماعی دیگر، که از راه های دیگر آمدهاند، برخوردی مشابه نشد، بام دو هوای همیشه گی.
برای چند روز، فقط تنها چند روز، انرژی برای کمک به پناهنده گان افغان یادآور زمانی بود، در پایان دهه ۱۹۷۰ترسایی زمانی که روشنفکران همه گرایشات، راست و چپ، ریموند آرون و ژان پل سارتر، همه بسیج شدند و در یک تریبون سخن گفتند، سپس فرانسه پذیرای ۱۲۰۰۰۰ نفر از مردم هندوچین شد. چیزی غیرقابل تصور امروز، با بحث عمومی انحرافی پیرامون این موضوع، دیوارها، بلند شده اند ابتدا در سرها.
این موضوع یکی از «بحث های داغ » ریاست فرانسه بر اتحادیه اروپا، در نیمه اول سال ۲۰۲۲، در مورد اصلاح سیاست های اروپا در زمینه مهاجرت و پناهنده گی خواهد بود. کمیسیون اروپا پیشنهاداتی ارایه کرده است، اما این بحث به دلیل اختلافات بین کشورهای عضو، و نه فقط در بخش شرقی قاره، فلج شده است. کشوری مانند دانمارک که درعین حال توسط سوسیال دموکرات ها اداره می شود، یکی از سخت گیرانه ترین سیاست های مهاجرتی را در این قاره دارد.
یکی از ناظران تیزبین مناظره های مربوط به مهاجرین، دانشمند علوم سیاسی بلغاری، ایوان کراستف، چند روز پیش در "فایننشال تایمز" خاطرنشان کرد که "اروپا در کمک به کسانی که خواهان دموکراسی در داخل کشور خود هستند، ناتوان و از رسیدن مهاجرانی که رویای اروپا را در سر می پرورانند، به دروازه های خود، هراسناک است».
او با طنز تلخی اضافه کرد: «اروپا از جذابیت خودش وحشت دارد. دیروز الهام بخش بودیم تا مردمان دیگر بخواهند مانند ما زنده گی کنند. امروز این رویای دیگران، ما را می ترساند.»
پارادوکس برای تامل، شاید، زیرا یک درام جدید به تازه گی رخ داده است.
منبع تصویر : دویچه ولی
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۱ـ ۰۲۱۲
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2021