آدمی، محتاج خودشناسی و جهانشناسی در «تنازع بقا»
(مقدماتی بر تیوری های پساکرونایی)

محمد عالم افتخار
تعیین اینکه اینجا و آنجا تا چه حد میتوان و باید پیرامون ( باور ها ) سخن گفت و آنها را به نقد گرفت و ... شاید دشوار ترین کار درعالم بشری باشد، چرا که تا حدود بالاتر از ۹۰ درصد به اوسط جهانی، افراد آدمی تک تک، و گروه های به ویژه خونی و نسلی آدمی دسته دسته، فقط همان باور هایشان استند.
ولی به ویژه در عصر کنونی، (باور ها) را نمیتوان « برنامه » زنده گانی فردی و اجتماعی و به خصوص برنامه زنده گانی اجتماعی ساخت!
اگر ازهیچ مورد دیگرِ دیده و شنیده و تجربه و سرگذشت... این مهم را درنیافته باشیم، حال بایستی از ابتلای فوق عظیم و سراسری جهان بشری با کرونا به این دریافت نایل گردیم.
بسیاری از باورهای بشری به نحوی با اینکه ما و دنیا همه مخلوق خداوند استیم، پیوند دارد. اینکه باورهای انسانی که اغلب اساطیری اند، در ذات خود دارای تناقضات حل ناپذیر میباشند و اینکه تماس به باورها، همان ترس را که موجب پیدایش و نضج و تداوم آنها شده است، به ضریب بالایی احیا و بیدار میگرداند، از صدورمشکل هاست.
البته خردمندانه نیست و غیرمقدورهم میباشد که به ریز و درشت باورها پرداخته شود. فقط به ستون فقرات و خطوط تعیین کننده بین البینی چند و چندین سیستم باوری که در راه جهانبینی و جهانشناسی کارساز واقع شده اند، ناگزیر باید تاملاتی کرد. ازاین جمله:
میگویند: بلاشک و لا ریبَ فی، که دنیا، "دار امتحان است و مکان آزمایش"!
گویا مؤمنِ اهل کتاب، اگرهیچ چیزی از زمین و آسمان و مافیها و از خالق و مخلوق نداند، این راز و حکمت و حقیقت خداوندی را "میداند" که او تعالی همه خورد و بزرگ و پیدا و پنهانِ عالم را به خاطری آفریده که آنها را "امتحان و آزمایش" کند.
در عین حال فرمایشات داریم که:
ـ خداوند تعالی که عالِم مطلق و دانای کُلِ اَزَل و اَبَد است، پدیده ها و موجودات عالم را به خاطری آزمایش نمی کند که معلوم دارد آنها چه اند و چه می توانند بشوند؟!
چرا که خود ذات اقدسش پیش ازخلق کردن همه و هنگامِ خلق کردن همه، اراده فرموده است که آنها چه و چطور باشند و چه و چگونه رشد و حرکت و سکون و تغییر و تحول ... نموده بتوانند.
اراده خداوند دانا و قادرمطلق نعوذ بالله، مانند مخلوق نحیف و ضعیف از جمله آدمی نیست، که با صد تردد و تذبذب به کاری دست برد و منتظر بماند که نتیجه مطلوب می آورد یا برعکس نه تنها زحمات که حتا سرخودش را به باد میدهد.
ـ اراده خداوندی، مصدر مجبره «کُن فیکن» است، بی اراده او تعالی، هیچ ذره و موج، هیچ کهکشان و کیهان و هیچ ریز و درشت هستی، معنا و مصداق پیدا نمیکند، اصلاً برگی از درخت نمی ریزد و هیچ جمادی را تکانی و هیچ زنده جانی را مرگ و درد و ملالی نمی رسد یا برعکس!
با تمام اینها بازهم خداوند جلت عظمه، فقط "امتحان و آزمایش" میکند و اصلاً دنیا را "دار امتحان" خلق کرده است!
ما آدم های «اهل کتاب» کتاب ناخوان، گاه نیزخیال باطل می کنیم که خداوند، تنها ما ها را امتحان و آزمایش میکند چرا که به ما قدرت و اختیار گناه و ثواب بخشیده است و ما را توسط انبیا و رسولان علیهیم السلام، امربالمعروف و نهی عن المنکر نموده است، لذا اگر طبق فرموده ها عمل کنیم مکافات بی حساب این دنیایی و بهشت ابدی آنجهانی را مزد و بخشش می گیریم و الا ذلت و مجازات تا مرگ و نابودی اینجهانی و عذاب الیم چه بسا ابدی ی آنجهانی را بر ما نازل میدارند....
بدینگونه بقیه عظیم و اصیل دنیا از دایره تفکر و توهم باورمندانه بیرون مانده یا هیچ انگاشته میشود یا اساساً و کلاً مخدوم و مامور «برای ما» پنداشت میگردد.
راستی، چنین ملغمه با خدا شناسی و یکتا پرستی ادعایی چه نسبتی دارد؟
این وهم و خیال اولاً خلاف قدرت مطلق خداوندی است چرا که خداوند را، محتاج یاری و همکاری بعضی مخلوقاتش برای راندن و راه بردن دیگر مخلوقاتش می نمایاند.
ثانیاً این وهم و خیال، برضد علم مطلق خداوندی است چرا که او تعالی را نسبت به آنچه مخلوقاتش خواهند شد و خواهند کرد، مذبذب و مشوش و حتا نعوذ بالله، ناآگاه وانمود می گرداند.
این وهم و خیال، ناشی از بدویت جسمانی و دماغی آدمیان بوده و از اجداد سافل مان به ما رسیده و توسط برخی از همعصران غافل و مغرض ما، حالت های عجیب و غریب و چه بسا وحشتناکی به خود گرفته است..
اصلا آنچه انبیا و پیامبران می خوانیم، شریکان و همکاران و یا اجیران خداوند تعالی نیستند که این یا آن کار خداوند را اجاره کرده یا این و آن بار خداوند را از دوش اوتعالی برداشته باشند.
انبیا و پیامبران، آن آدمیزاده گانی بوده اند که نسبت به باورها و توهمات و رسوم و عادات پدران و نیاکان شان به شک و تردید افتاده کوشیده اند، آنها را کم و بیش که میسر بوده و ممکن شده، اصلاح کنند و تغییر بدهند.
چنانکه "ابراهیم نبی" بر بُت سازی و بُت پرستی "آذر" پدر(یا به روایتی: عموی)ش و عقاید باطل حاکمان و محکومان زمانش شورید و «محمد مصطفی» بُت های پدران و نیاکانش را از خانه کعبه برانداخت و بسی سنت ها و عادات آنها را باطل و ضاله اعلام داشت.
گفتنی است که همچو تلاش های پیامبرانه در زمانش، بیحد خطیر و وخیم و قربانی طلب بوده است، چنانکه پیامبرانی زیاد، توفیقی کسب نکرده و برعکس زیر دست و پای مردمان جاهل و نیمه وحشی گرفتار عذاب و مرگ های فجیع گردیده اند. در مورد روشنگران و کاشفان و مخترعان و مصلحان تاریخ بشر، این مشقات و قربانی ها گسترده تر و لرزاننده تر هم بوده است و هنوز می باشد!
رویهمرفته بهترین سنت انبیا و پیامبران و دیگر ارباب خرد و درایت بشری، نیز همین است که آیندهگان، میراث فکری و توهمی و اعتیادی گذشته گان را، میمون وار تقلید نکرده غل و غش و گمراهی و جهل را آز آنها، سوا نمایند و فقط درست ها و نیکوها و پسندیده ها را محفوظ و محترم و گرامی بدارند و طبق مقتضیات زمانهِ تغییر خورده خود، بینش درست تر و برنامه اجرایی تر برای خویشتن و نسل اینده خود طراحی نمایند.
چه خداوندِ خالق متعال، ما موجودات دوپای را "امتحان و آزمایش" کند، چه تمامی مخلوقاتش را، در هردو گزینه، امرِ راز ناک "امتحان و آزمایش" الهی، کار خود اوتعالی است.
یعنی که، آدمیزاده گان چه به نام انبیا و پیامبران و چه به نام ها و عناوین دیگری، در این "امتحان و آزمون" آلهی، اصلاً و ابداً دخل و غرضی داشته نمی توانند به این دلیل اظهر من الشمس که در آنصورت نعوذ بالله شریک خلقت و خالقیت خداوند عظیم الشان میگردند و خدا میشوند!.
آدمی و آدمیزاد به یمن دماغ بزرگتر و تکامل یافته تر خویش، فقط همینقدر پنداشته است که دنیا، دار "امتحان و آزمایش" الهی است ولی ( در حالیکه این پنداشت درست باشد ) آدمی و آدمیزاد و هیچ مخلوق دیگر خداوندی، هرگز و ابداً قادر نیست و قادر نمی شود که کُنه و کان و کیف و آماج و مقصود این "امتحان و آزمایش" آلهی را دریابد، همانگونه که هرگز و ابداً قادر نیست و قادر نمی شود که کُنه و کان و کیف و آماج و مقصود خِلقت و آفرینش یا خالقیت و آفریدگاری خداوند را درک و دریافت نماید.
چرا که در صورت چنین درک و دریافت محال اندر محالی، بایستی مرز ازلی و ابدی میان خالق و مخلوق، میان آفریدگار و آفریده و میان صانع و مصنوع شکسته شود و چنین چیزی خیال است و جنون.
به اساس منطق نحیف و نزار بشری هم ـ در حالیکه این پنداشت درست باشد که دنیا دار امتحان خالق تعالی است، این امتحان مربوط و منوط خودِ خِلقت می باشد چون بر اساس همین منطق نحیف و نزار بشری، امتحان باید به نتایجی منتج شود، شاید خالق تعالی نتایج را درخلقت های دیگرمنظور خواهد فرمود، چرا که خداوند جاودان و لایزال است و دنیا فانی و گذرا. احتمالا پیش از این دنیا و پس از آن، خلقت های خداوندی ادامه داشته است و ادامه خواهد یافت و چه بسا در موازات این دنیا هم خلقت های خالق متعال متداوم بوده و خواهد بود.
خلقت های ذات آفریدگاری همه در روال « کون و فساد» یعنی هست شدن و نیست شدن می باشند، و هرگزمخلوقی جاودانه ـ چه خورد، چه بزرگ ـ آفریده نشده است و آفریده نخواهد شد، چرا که جاودانگی فقط و فقط ازآنِ خالق تعالی میباشد!
نمُرده ها و «حیات جاویدان» یافته های اساطیری، فقط افسانه ها استند و اینان، اگر در عالم واقعی بوده اند، اغلب حتا نیمه عمر مقدور و معمول طبیعی را طی نکرده، خاک شده اند!
علوم کیهانشناسی مستدل و مستند و مصور نشان میدهند که مرگ بر خورشید ها و کهکشانها نیز طاری و ساری است و از برهه های زمانی ی به شناخت در آمده در عمر گیتی تا اکنون کم از کم دو نسل خورشیدها و غول های ستاره ای عالم به طریق «سوپر نووا»(انفجار های نواختری) دچار مرگ گردیده و عناصر سنگین تر را که طی فعل و انفعالات هستوی ی عمر آنها ایجاد شده بوده است، به فضا پراکنده اند که در ساختمان نسل جدید تر ستارگان و منظومه های آنها جذب گردیده است.
خورشید ما و سیارات نظام شمسی که از سومین نسل شناخته شده کیهانی میباشند، و اصلاً تمامی نسل های کرات سماوی، همه در خلقت، به گونه ای «پروگرام» شده اند که در مدار های معینی گردش کنند، در فضا، در موقعیت های معینی قرار و نوسان داشته باشند و به لحاظ قوای جاذبه و نور و تأثیرات مد و جذری وغیره که به آنها ارزانی گردیده همدیگر را تکمیل و در ایجاد یک نظام، با هم مشارکت بدارند. البته خورشید ها همه منابع تشعشع و نور و حرارت اند، ولی سیارات نظر به موقعیت های ویژه نسبت به خورشید ها، ندرتاً می توانند کانون حیات و شگوفایی باشند.
چنانکه از سیاره ای چون زهره که در نزدیکی سوزان خورشید ما واقع است یا از سیارات دیگر که بسیار دور از مرکز نور و گرمای نظام شمس یعنی در مناطق زمهریر گونه واقع میباشند، طبق «پروگرام» خلقت خواسته نشده که میزبان حیات باشند ولی از کره زمین که در «منطقه طلایی حیات» در منظومه قرارگرفته است، میزبانی حیات و زنده گی، منظوری محتوم میباشد.
از اینجاست که زمین مهد تنوع بی حساب حیات میکروبی و گیاهی و نباتی و جانوری است که یکی و فقط یکی از آنها آدمی یا بشر میباشد و یکی هم کرونا ویروس ـ موجود نادیدنی مولیکولی که امروزه دنیای هفت و نیم میلیاردی بشری را به تباهی تهدید میکند و تمامی باور ها و آیین های هزاران سال فراهم آمده در تاریخ و گنجینه های فرهنگ را به زلزله انداخته و حتا آیین های دفن و کفن سنتی ـ اخلاقی ـ روانی آدمیان را به جهت غیرممکن و غی اجرایی شدن میکشاند!
در نظام های منظومه ای و کهکشانی و هکذا در ستاره هایی مانند خورشید و سیاراتی مانند زمین، قوانین، حاکم است که متکی بر چار نیروی گرداننده هستی میباشند ولی و معهذا تصادفات و تصادمات نیز منتفی نیست و حتا امکان برخورد کهکشان های ستُرگ و پهناور با همدیکر موجود میباشد، سنگ ها و سیارک هایی که از تشکل کُرات و منظومه های قانونمند دور مانده اند، در فضای گیتی سرگردان میباشند و گاه با ستاره ها و سیارات از جمله با زمین برخورد می نمایند (که چه بسا از نظرگاه ما، فجایع آنی تباه کن ایجاد می نمایند.) تصادفات و تصادمات نیزمطلقاً یا نهایتاً ناشی از انارشی و آشوب نبوده بلکه بالنوبه از نتایج عملکرد قوانین است که مانند خطوط متقاطع در تقابل واقع میگردند. کافیست دراین گستره به تصافات و حادثات ترافیکی در زمین و هوا و ابحار تعمق نماییم!
درعالم حیات نیز فقط قانونمندی ها نیست که عمل میکند بلکه تصادفات و تصادمات حتا بیشتر و به مراتب بیشتر از دنیای غیرِحیه، در آن جاری و ساری میباشد. شگفت آورتر از همه وجود حاکمانه زنجیره غذایی (از نظر گاه ما، ظالمانه!) است که حیات سلسله ای از گیاهان و جانوران، به مرگ و دریده شدن و پایمال گشتن سلسله دیگر از گیاهان و جانوران در ابحار و خشکی ها و فضا ها، وابسته است و ازاین جمله ویروس ها که مستقلاً موجوداتِ اولیه بالقوه حیه یا نیمه حیه میباشند، جز به گونه یافتن و چسپیدن به میزبانی حیه خورد یا بزرگ، اصلاً حیاتیت خویش را از قوه به فعل آورده نمی توانند، لذا خواست و دعای یک ویروس به خدایش جز این نیست که به او امکان تحقق حیاتیت و ادامه نسل اعطا کند ولی این «عطا!» ـ چنانکه این روز ها گویا به ویروسِ نوِ کرونا اعطا شده است، می بینیم که به چه قیمت برای سایر جانوران و به ویژه آدمیان در سراسر کره زمین، تمام شده است و تمام میشود.
براساس دانش های کنونی بشر، حیات پس از تشکل ترکیبات مولیکولی نسبتاً بزرگ که مرکبات آلی یا زیستی خوانده میشوند، به تدریج شروع شده است. اینها عبارت اند از آمینو اسید ها، پروتئین ها، لیپتید (چربی) ها و بالاخره زنجیره های مولیکولی یک ردیفه (RNA) و دو ردیفه (DNA).
(RNA) ها و (DNA) ها معجزه های بی همانند در پیدایش حیات میباشند برای اینکه حاوی اطلاعات و نقشه ژنتیکی نیمه سلول، تک سلول تا موجودات حیه بیش سلولی به سطح آدمی و پُر سلولی های بزرگتر و به مراتب بزرگتر از آدمیان میباشند.
اطلاعات و نقشه ژنتیکی موجودات حیه که البته در پیوند تنگاتنگ با محیط زیستی (ایکوسیستم) بازخوانی و اجرایی میشوند، به تناسب حجم و تفصیل به طریق الفبای ژن هادر مجموعه هایی به هم بسته (DNA) ها که کروموزوم نامیده شده اند، ضبط شده میباشد. و هر موجود حیه با مهیا بودن محیط زیستی مناسب، در تداوم نسلی، طبق همان اطلاعات و نقشه درونِ کروموزوم های اختصاصی اش نطفه می بندد، جنین میشود، به دنیا می آید و مراحل طفلی و جوانی و کمال پخته سالی را طی می نماید.
صرف دراین میان نوع بشر یا آدمی، در پروسه تکاملِ نوعی، دچار تحولاتی گردیده که به دلایلی از او نوع عالی تری ازجانوران ساخته است ولی به دلایلی دیگر، او را گرفتار ناتوانی هایی گردانیده که شباهت هایی به موجودی «ناقص الخلقه» بهم می رساند.
این مورد بی اندازه مهم و مبرم را که پایه و مایه هرگونه تیوری شناختی و برنامه ای ایست، در بخش بعدی خواهیم گشود.
پایا و دانا و توانا باشید!
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۰ـ ۰۵۰۴
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020
گرامی باد اول می ، روز همبستگی تمام کارگران جهان

علی رستمی
اول می روزی همبستگی کارگران جهان را به تما م کارگران وزحمتکشان ونیروهای ملی دموکراتیک وعدالتخواه درجهان وکشورعزیز خود افغانستان شاد باش میگویم. زنده گی انسانی شرافتمندانه برای همه شما آرزومینمایم.
درعالم امروزی از زمانی که انسانها دارای مغزخردمند و با شعورشدند ،برای بقا ونیازهای زنده گی خویش درمبارزه استند. این مبارزه دراشکال مختلفی در اداوار گوناگون بشری صورت گرفته است . اصول آن بر شالوده مبارزه بین ثروتمندان و مستمندان و یا رعیت ،حاکم ،برده ،برده و غلام کنیز بوده است. اولین بار انسانها با خرد درکشورهای تاریخی ازجمله یونان باستان ،روم ،مصر وبین النهرین قیام های علیه ظلم استبداد اشرافیون ویا کسانی که اختیارات منابعی مادی زنده گی دیگران را دراختیار داشته اند صورت گرفته است. از قیام برده های یهودی علیه فرعون درمصر و سپارتاکوس در روم وانقلاب سولونی زحمتکشان یونان عیله استبداد اشرافیون همه ، مزدبگیران وکارگران بودند که چرخ ماشین اقتصاد به دست شان بوده است. ازنیروی کار وعرق ریزی آنها سود وبهره کمایی کرد ه اند. این چنین شیوه ومناسبات تولیدی در تاریخ قرون وسطی اروپا نیز وجود داشته که با مبارزه کارگران ،کسبه کاران وسرف ها در تشکیل انجمن ها بازتاب یافته است. که به شکل اجتماعی در انجمن های: کارگران وسایط نقلیه درنوشته های روم قرن هفتم وورمس قرن دهم سخن به میان آمده است . اصناف ابتدایی در امپراتوری بیزانس آثارش بحا مانده است : درقرن ششم تحت ا داری بیزانس نانوایان دارای انجمنی بوده اند، درقرن دهم ماهیگیران، درقرن نهم صنعتگران ونیزی به نام مینیستریا ، درقرن یازدهم باغبانان همچنان درسایر کشورهای اروپایی شمالی وجود داشته است. درلومباردی کشور ایتالیا اهسته اهسته این انجمن ها گسترش و نیرومند شده میرفتند. درقرن دوازدهم بود که اتحادیه پیشه های مختلفی ازقبیل: پشم فروشان، بانکداران، پزشکان ،ادویه فروشان حریر فروشان، پوست فروشان، اسلحه سازان، وغیره برمیخوریم. این انجمن ها وظیفه داشتند دستمزدها ، ساعات و شرایط کار ، دوره آموزشی استاد وشاگرد، وفروش وبهای مواد خام واجناس فروش را تعین کنند. جلسه های مختلفی میان خویش داشتند متخلفین که از احکام ودساتیر اتحادیه سرپیچی میکردند،مجازات میشدند. در۱۰۹۹ ترسایی درلندن لینکن، واکسفورد انجمن های نساجیهان ، بعد از آن اتحادیه دباغان، قصابان ، زرگران وغیره وجود داشته است. این گونه تشکیلات ها درقرن سیزدهم به نام های گوناگونی در سراسر اروپا فعال بوده است. درمحدوده دشهرهای : ونیزپنجاه وهشت، جنوا سی وسه، فلورانس بیست ویک، کولونی (شهرکلن المان) بیست وشش ، وپاریس یکصد صنف اتحادیه وجود داشت. دراین انجمن ها افراد جدید تحت تربیه قرار میگرفتند وآموزش دررشته های مختلفی داده می شد. این افراد ازجوانان ونوجوانان به نام شاگرد زیر دست استاد تربیه می شد که بعد از تکمیل دوره آموزش سند فراغت از طرف استادش داده می شد. نوآموزان که درشغل های مختلفی مصروف بودند بعداز دوره تعلیمات اش به درجه نوچه (نوکار یا زیردست) استادی میرسید ، چنین افراد ی را درانگلیس« جرنی من»، یا «کارگر سیار» ودرفرانسه « سرویتور» ،« گارسون» و«کومپانیون» میخواندند.
به فارسی آنها را شاگرد و زیر دست استاد یاد مینماید. درقرن سیزدهم این انجمن ها اصناف پیشه وران پرقدرت بود که سپس به بازرگان مشهور و به اریستوکراسی کارگری مبدل شدند. مانند قرن نزدهم در اروپا که توسط سوسیال دموکرات های به قشر متوسط تبدیل وحل شده و روحیه انقلابی شان زودوده وبه بیروکرات های کارگری مبدل شدند.
بعد ازانقلاب ها درجهانی از آنجمله انقلاب صنعتی درانگلستان ،سیاسی درامریکا و اجتماعی درفرانسه انجمن های و اتحادیه کارگران شکل جدیدی و روحیه جدید و آرمان جدید و مترقی پیدا کردند که علیه نظام های زورمند سرمایدار ی قدعلم کرده به خاطر بهبود وضع زنده گی وتقلیل ساعات کارشان درمحل کار تظاهرات و اعتصاب های بزرگی را براه انداختند. که کاخ ستم گران سرمایداری را به لرزه درآوردند . ازجمله قیام وخیزش کارگرانی انقلابی شهر شیگاگوی امریکا با فداکاری و روحیه سرشار از عدالت خواهی علیه دژستمگرانه نظام سرمایدای صدای رسای خود را برای برقراری کارهشت ساعته بلند کردند. اما سرمایه داران خون آشام وحریص امریکایی مانند سایر هم قماشان جهانی خود حوصله نکردند ،دست به توطیه ودسیایس یازیدند. جنگ نابرابری را با کارگران براه انداختند وبا زور وقوای پولیس استفاده کرده و احترازهای قانوی وبشری انسانی آنها را سرکوب وهزارها تن آنها را زخمی و به قتل رسانیدند.
این حادثه خونین زمینه ساز آن شد تا ازاین روزبه حیث روز رستاخیزعدالتخواهانه کارکران درسطح جهانی در ۱۸۸۹ ترسایی در انجمن بین المللی رهبران جنبش های کارگران وکمونیستی یعنی «انترناسیونال دوم» به نام روزهمبتسگی بین المللی کارگران جهان روز اول می ر ا به خاطر یادبود از جان باختگان خیابانهای شیکاگو اعلام دارد. این امر نمایانگر آنست که در جهان امروزی و از آغاز پیدایش سرمایداری کارگران باهم دردهای مشترک و دشمن مشترک داشته و آنها را پیوند داده است. نقش این اتحادیه های کارگری درجهت استرداد حقوق کارگران وشرایط بهتر کاربا بیمه بهداشتی ، سالمندان ، تقاعد، کمک بزرگی را درکشورهای مختلفی انجام داده وبرجسته است . مواظبت و دفاع ازحقوق واقعیی کارگران وظیفه اصلی آنها میباشد. همچنان درسطح جهانی به حیث یاک جنبش قوی ضد امپریالیستی ضدجنگ و مدافع صلح و آزادی کشورهای مستعمره و جنبش های استقلال طلب در دوران جنگ سرد، از جایگاه بزرگی برخور بوده که خاطراتش گرامی است. درشرایط فعلی نظر به وضع ملی بین المللی این جنبش ها با عدم توجه احزاب محافظه کار کارگری و دموکرات از اصول اولی خویش عدول کرده وعاطل باطل واله دست نیروهای لیبرالیزم محافظه کاردموکرات قرارگرفته اند . مبارزه انقلابی واستقامت دهی مبارزه طبقاتی را به باد فراموش سپرده اند! با آنهم اول می به حیث یکروز خجسته ومیمون وانقلابی باگردهمایی ها و راه پیمایی احزاب کمونیستی ودموکرات ترقیخواه عدالت پسند درکشورهای جهان تجلیل بعمل آورده میشود. . درکشور ما نیز ازدهه ۶۰ پیش از هفت ثور وبعد ا ز هفت ثور تحت زعامت حزب دموکراتیک حلق افغانستان از اول می با اشتراک کارگران ، روشنفکران، کسبه کارن وکارمندان دولتی، محصلین وغیره با راه پیمانیی خیابانی ازآن تجلیل شایانی بعمل اورده میشد. این عنعنه تابحال میراث به سایر احزاب گروهای روشنگر ومترقی باقیماند است. طبقه کارگر کم رشد افغانستان به اثر عدم مواظبت شرایط کاری بین المللی ودستمزد پایین وپرداخت به موقع حقوق معیشتی درحالت رقت باری قرار دارد. توجه به ارتقای سطح رهبری اتحادیه های کارگری درسطح نازل قراردارد .دولت هم دراین زمینه پلان های توسعه یی ندارد. فقرگرسنگی بیکاری وعدم سرپناه ، بیمه صحی ، حقوق بازنشته گی واز سایرخدمات اجتماعی محروم اند .
رویکرددها تاریخ تمدن جهان اثر، ویل دورانت
اسناد انترناسیونال دوم احزاب کمونیستی وکارگر
بامداد ـ دیدگاه ـ ۶/ ۲۰ـ ۰۴۳۰
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020
دستگاه پروپاگند طالبان نمادی از انکار و دروغ
تبصره بر یک خبر

بصیر دهزاد
طالبان دروغگوترین گروه به مردم خود و وفادار ترین و قابل اعتماد ترین برای ادامه و تطبیق اهداف نظامی و استراتیژیک استخبارات پاکستان اند و در عمل ثابت نموده اند که دروغگو ترین، بی احساس ترین گروه در برابر آرزوهای مردم برای صلح ، امنیت و ثبات ، بی فرهنگ ترین در برابر پذیرش کلتور معمول شهروندی ، خون آشام ترین گروه جنگی در ارتکاب شدید ترین جرایم ضد انسان و انسانیت که بزرگترین رقم قربانی های وحشتناک و وحشیانه را بر مردم خود، از آن خود ساخته اند.
با وجود آنکه این حلقه شیاد میراث شرم آور تنظیم های جهادی اند که با اراده و تحت اداره استخبارات پاکستان و شیادان بین المللی شان عرض وجود نمودند، ولی در پذیرش دموکراسی و ارزش های مدنی تا اوج آسمان ها در فاصله وجدانی و عقلانی قراردارند.
این حلقه به کرات از جنایات خونین خود در شهر ها انکار نموده مسوولیت کشتار،انفجارات و سایر اعمال تروریستی را به عهده نگرفته ولی بعداْ ثابت شده است که طالبان و اداره استخبارات پاکستان در عقب این جنایات قرار داشته اند. طالبان حتا در اعیاد و ماه های مقدس مذهبی مردم به مانند نظامیان یهودی بر مسلمانان فلسطینی ، جنایت، کشتار و تظلم بر مردم مسلمان کشور خود روا داشته اند.
در این اواخر طالبان آزادی ۱۵ تن از قوماندان های خویش را که در زندان های کشور بسر میبرند ، شرط ادامه آزادی زندانیان هردو طرف ، مطابق موافقنامه نامنهاد شان با امریکا دانسته بدان تآکید دارند و با تشدید جنگ و کشتار غیرنظامیان و نظامیان افغان که در حالت دفاع فعال قراردارند، بر دولت افغانستان فشار وارد نمایند. در میان این آدمکشان سه تن از طراحان طالبی مربوط به شبکه حقانی قرار دارند که انفجار خونین چهارراهی زنبق در 31 می ۲۰۱۷ را که بیش از ۹۰ کشته و ۴۵۰ زخمی از خود بجا گذاشت، حمله تروریستی بر شفاخانه سردار محمد داود خان و انفجار خونین بر مراسم تشیع جنازه یکی از قربانیان حمله ترو یستی را طرح و عملی نموده بودند.
این سه تن انجنیر شریف، غلام مصطفی و جاوید باشنده گان اصلی ولسوالی سیدآباد ولایت میدان وردک هستند که از نقش شان در برنامه ریزی و تسهیل حملات یاد شده اعتراف هم نموده اند. اکنون طالبان این آدمکشان را بعد از گذشت قریب به سه سال در صدر لیست زندانیان مربوط خویش قلمداد و خواستار آزادی شان اند. این بدون شک دال بر نقش استخبارات پاکستان و طرح و اجرای سه عمل وحشیانه خونین توسط طالبان است که قبلاْ از آنها انکار نموده بودند.
چگونه میتوان طالبان را دروغگو ترین گروه ننامید که در اول طالبان طی اعلامیه رسمی توسط ذبیح الله مجاهد مسوولیت انفجار چهارراهی زنبق را به عهده نمی گیرند و آنرا محکوم میکنند ، ولی اکنون واقعیت های جدید از زیر آب برون میشود. توجه کنید بر محتوای اعلامیه طالبان مورخ ۳۱ می ۲۰۱۷ که در رسانه های معتبر منجمله بی بی سی دری نشر گردیده بود:
« گروه طالبان در واکنش به حملۀ انتحاری امروز اعلام کرده است که امارت اسلامی هرگونه حمله را که باعث ضرر و آسیب به افراد ملکی شود، محکوم میکند.ذبیحالله مجاهد، سخنگوی گروه طالبان با نشر بیانیه یی میگوید قبل از چاشت امروز انفجار مهیب و بزرگ در شهر کابل رخ داد که صدها تن در آن کشته و زخمی شدند و هدف آن معلوم نیست. به گفته سخنگوی گروه طالبان، این انفجار کار دست این گروه نیست و هیچ ربطی به طالبان ندارد، وی افزوده است که آنها به خود اجازه نمی دهند تا دست به چنین انفجار های بیهدف بزنند. ذبیحالله مجاهد می گوید عاملین این رویداد بعدا معلوم خواهد شد، اما امارت اسلامی هر آن حمله، تخریب و انفجار را نکوهش می کند که هدف آن متضررساختن مردم ملکی باشد و مردم مطمین باشند که رویداد امروز کابل کار طالبان نیست.»
بلی دقیقاْ که این رویداد بعد از گذشت سه سال وضاحت پیدا نمود و ادعای سه سال قبل ارگانهای کشفی و استخباراتی کشور بر واقعیت مبدل شده است.
اکنون که طالبان ادعای ختم جنگ دارند، حرف از کاهش خشونت میزنند، ولی با بالا ترین درجه شدت جنگ، خشونت و کشتار متوسل شده اند.
حرف از ملت مسلمان میزند ولی در وحشتناک تری شرایط ناشی از وسعت دامنه ویروس کرونا که در افغانستان بخصوص در شهرها وحشت ایجاد نموده است ، مجال رسیدن به مریضان مبتلا به ویروس ، خدمات صحی و تطبیق و رعایت دساتیر نهادهای مسوول را مانع میشوند و در عوض انسانها را به گلوله میبندد.
حرف از اسلامیت میزنند ولی در آغاز ماه مبارک رمضان با گستاخی تمام از ادامه جنگ های تعرضی و عدم قبول آتش بس سخن میزند.
کی، با کدام استدلال و به کدام منطق و روی کدام فاکت ها میتواند به گفته ها و وعده های کاذب این شرارت پیشه گان و وسیله اهداف سیاسی- نظامی و استراتیژیک استخبارات پاکستان اعتماد نماید.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۰ـ ۰۴۲۷
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020
ازتاریخ آموختن وبه آن سرزدن ارتجاعی نیست!

رستمی
هفت ثوریک پدیده تاریخیست که فضای وسیع ازحافظه تاریخ کشورما را احتوا کرده که از هم به سطح داخلی وجهانی همه ساله به مثابه پدیده یی تاریخی یاد آوری میشود . هفت ثورتغییر بزرگی سیاسی ، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی را درافغانستان بوجود آورد .این امربرای بعضی پسندیده وبرای بعضی ناپسند بوده است. رخدادهای تاریخی همیشه در تعین سرنوشت توده های انسانها اثر گذار وتعین کننده بوده که باعث رشد تکامل انکشاف درعرصه های گوناگون زنده گی آنها شده است .حزب دموکراتیک حلق افغانستان بعداز قیام ثور به قدرت رسید،که دارای مرام مشحص بر بنیاد تیوری علمی مترقی مطابق دوران وقت تنظیم شده بود . به این رو نظام جدید ملی و دموکراتیک را که مدافع اکثریت طبقه غریب وبیچاره اعم از کارگران (قلیل )، دهقانان ، آن استثمار فرد ازفرد وجود نداشته باشد ، مساعد سازد .یعنی تحقق عدالت اجتماعی و رفاه عامه برای ازبین بردن فقر، گرسنگی وتامین ارزشهای انسانی ومدنی با رشد سکتورمختلط دولتی وخصوصی مطابق پلانهای تنطیم شده دولت صورت بگیرد. طوریکه کشورهای غربی ازجمله درآغاز شکل گیری نظام های سرمایداری ، اروپای غربی وشمالی و اخص سکاندیناوی نیز از نظام های سوسیال دموکراتیک زیر شعار« رفاه عامه » به سوی نیولیبرالیزم عبور کردند. اما دولت جمهوی دموکراتیک خلق افغانستان می خواست بعد ازسپری نمودن رشد روند نهادهای دموکراتیک و ملی درعرصه اجتماعی و اقتصادی به سوی سوسیالیزم عبور بکند که نشد! . برعلاوه کمی و کاستی ها توانست بارویکردهای انقلابی تغییر بزرگی را درعرصه فرهنگی ، اقتصادی واجتماعی درافغاسنتان نهادینه بسازد. ازآنجمله احساس وطن دوستی ،ایجاد سازمانهای اجتماعی ، رشد اگاهی علمی، سطح شعور سیاسی از منابع تاریخی جهانی و ملی ، رشد جراید و کتاب نویسی و وحدت وهمبتسگی اقوام وسایر خدمات اجتماعی ، اقتصادی وغیره به نفع زحمتکشان می باشد. امروز ما نتایج آنرا لمس واحساس میکنیم که مردم به نیکی از آن یاد مینمایند.
تاریخ حافظه فراغ وبا حوصله دارد که واقعیت ها را به تدریج به نسل های امروز و فردا انتقال میدهد. دانشمندان غربی شرقی از آن تعریف های مشخص ارایه داشته اند. به این رو اعضای پرافتخار دیروز حزب دموکراتک خلق افغانستان (حزب وطن) حق دارند که به گذشته خود نظر کنند ازخو بی ها وبدی های آن تجربه حاصل نمایند، میگویند:
« کسی که دیروز نداشته باشد ازفردا هراس دارد. » ظهور حزب دموکراتیک خلق افغانستان وقیام هفت ثور یک پدیده تاریخیست که باید تاریخی بالایش قضاوت نمود. چنانچه هگل میگوید فلسفه فرزند زمان خود است .در آنصورت انقلاب ثوروهدف اش به تاسی ازمرام حزب دموکراتیک خلق افغانستان تنظیم شده بود که الهام از فلسفه زمان خود گرفته و رهنمایی قعالیت وی بود. مارکس میگفت : « زمان هستی فعال انسان است. زمان فقط معیار زنده گی انسان نیست. مکان تکامل اش نیز هست. » به این رو اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان با موجودیت هستی خود در زمان معین تکامل کرده و ناکامی ها ،پیروزی ها را احساس و تجربه کرده است. میتواند از این تجربه های خوب و خراب درشرایط موجود برای استقامت های اهداف انسانی خود درمیدان پیکار حق وعدالت خواهی از آن استفاده نمایند.و سرمشق رویکردهای حال و بعدی خویش قرار دهد. برعلاوه که اصول مبارزه امروزبه سطح ملی وجهانی تغیرات چشمگیری کرده، اما اهداف استراتیژیکی نظام های سرمایداری تغیر نه کرده همان استثمار ، جهان گشایی ،کودتاه ها ولشکر کشی ها بالای کشورهای نادار غریب که منابع سرشار طبیعی دارند هنوزهم ادامه دارد. عقب مانی وعدم انکشاف اقتصادی واجتماعی دراکثریت کشورهای جهان سوم بالخصوص درافغانستان برعلاوه دموکراسی وارداتی بوسیله نیروهای نظامی وسیاسی کشورهای غربی در راس امریکا با مصارف گزاف مالی ومعنوی وجود دارد. وضع اقتصادی و اجتماعی سیاسی افغانستان با رشد نسبی افزاروسایل تولید ، باشرایط بازار آزاد و، تحقق ارزشهای مدنی ،سیاسی ازیک دوران تاریخی فیودالی ماقبل فیودالی به سوی جامعه سرمایداری وارداتی درحال عبور است ، با شرایط که حزب دموکراتیک خلق افغانستان مبارزه عدالتخواهانه مینمود ودرقدرت بود، فر ق بنیادی نکرده است. درآزمان اشرافیون و مالکین زمینداران بزرگ وجود داشت ، بازهم امروزبا ظهور قشر جدیدی دیگری، با تغیر شکل وقیافه از وجود زورمندان و قوماندانان جنگ سالار،درجمع اشرافیون افزون شده، که ازخون مردم پولدارشده اند ومنابع درآمد شان: تمویل اعاشه واباته وزارتخانه ها کشوروبا فروش وخرید محصولات زراعتی کشور به شمول قاچاق مواد مخدره صادرات واردات کرده و موسسات صنعتی مختلف وبنا های آسمان خراش ساخته اند. خود را از این طریق سرمایدارو حاکم بر سرنوشت مردم غریب ساخته که فقیررا فقیر تر وبه سرمایه خود افزوده اند. شرایط اقتصادی ، اجتماعی ، وسایل تولید و نیروهای مولده رشد نسبی کرده است. همچنان افغنانستان را با واردات اموال مصرفی به یک گدام بزرگ جهانی تبدیل کرده اند. این شریان اقتصاد کشور امروز به دست مافیای مواد مخدره و زورسالاران داخلی و دلالان سرمایدارن نظامی کشورهای خارجی میباشد. بعداز قیام هفت ثور نسبت کج روی ها واشتبا ه ها وخیانت های روشن دولتداری حفیطالله امین جنایتکار وباند فاشیستی وی زمینه مداخله نیروهای مسلح را زیر نام جها د که قبلأ برضد دولت جمهوری داوود شکل گرفته بودند و رهبران آنها به پاکستان فرارکرده بودند ،مساعد ساخت، باپشتبانی دولت های منطقه وبین المللی در راس امریکا به مداخله وسیع درافغانستان آغازکردند که باعث جنگ ویرانی و ایجاد فضای ترور اختناق شدند و حزب دموکراتیک خلق افغانستان نتوانست اهداف انسانی واخلاقی خود را عملی نماید، تا اینکه از قدرت ساقط کردید وقدرت نسبت عوامل مختلفی دواطلبانه توسط رهبران حزب وطن به جهادیون انتقال یافت . با انتقال قدرت به آنها تراژیدی بزرگ آغاز که تا به حال ادامه دارد.
هگل دانشمند المانی میگوید : « ذهن درتاریخ است وتاریخ درذهن است. » لاکن رشد واگاهی وآزادی انسان ها در روند پیشرونده تاریخ صورت میکیرد ، موضوع تاریخ آزادی انسان است. اعضای دیروز حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن )حق دارند که در جریان فعالیت های کنونی خویش به مثابه شخصیت های اگاه یی تاریخ ، تا برای کسب تجارب مفید این حزب به گذشته خویش نظری بیندازند ، تا ازآن برای رویکردهای بعدی خود باشرایط حاضراستفاده وسرمشق عمل خویش قرار دهند. چنانچه براساس دیالکتیک هگل : همه چیزدر« شدن » است ؛ پدیده های نو از درون پدیده های کهنه بوجود میاید ، بعضی ازعناصر کهنه بانودر سازش قرارمیگیرد باعث رشد وتکامل بعدی ان میشود. دراینصورت تجربه های تاریخی انسانها را از مراحل ناپخته در مرحله پختگی و رشد فکری کمک ویاری مینماید.
هرآنچه گفته آمدیم یادآوری از یک روند تاریخی بود که مربوط به حزب دموکراتیک خلق افغانستان که حالابه 30 حزب تبدیل شده میباشد. اکثریت اعضای ا حزاب ایجادشده رسالت خویش میدانند ، نظر به وضع ناهنجار فعلی کشوردلسوزانه و آرزومندانه در داخل وخارج کشور قصد دارند، تابرای ایجاد یک حزب فراگیر نقش خود را ادا نمایند. به این رو وظیفه وطن دوستی خود میدانند، تا از تجارب مفید حزب مادر(حزب دموکراتیک خلق افغانستان) برای تسریع روند همسو گرایی برای ایجاد حزب نوین مترقی استفاده عظیمی کنند . عملکردهای مثبت آنرا که امروز باعث تحرک و همبستگی و وحدت مبارزه سازمانی وتشکیلاتی درخارج و داخل کشورمیشود،ملاک عمل قراردهند. ، این امر به معنا عقب گرایی ارتجاعی به گذشته نیست!. اکثریت نیروها و اعضای حزب مادر درآرزوی یک حزب فراقومی زبانی و ایدیالوژیکی هستند . تا تمام ا حزاب مستقل ایجاد شده به طور داوطلبانه درزیر سقف یک حزب واحد تنطیم شوند ، اما درفکرایجاد همان حزب مادر با نام و مرام وآیین نامه مشابه نیستند!. چون زمان تغیرکرده مقوله معروف لینن :« شرایط مشخص از وضع مشخص » ماباید دربستر زمان به پیش رویم نه به عقب !
به گفته هراکلیت فیلسوف یونان باستان : « دریک رود خانه دو بار نمی توان شنا کرد. »
افغانستان به همچو حزب سرسپرده خلاق و پرابتکار ومجرب ضرورت دارد، که از این وضع نابسامان سیاسی ، اختلاف های قومی ،نابرابری های اقتصادی واجتماعی نجات یابد.
زحمتکشان افغانسنتان برای نجات خویش ازبدبختی ، رنج و مرارت وخون ریزی به تحقق این ارزشها ومولفه ضرورت دارد: تحقق کامل حقوق مساوی میان اقوام ،ادیان و مذاهب براساس حقوق شهروندی ، برابر ی میان زنان ومردان ، رشد جامعه مدنی، رشد نهادهای خصوصی وخود گردان ، گسترش نهادهای همگانی دولتی وغیردولتی ، ایجاد و رشد موسسات خدماتی وفرهنگی مانند: بیمه های رایگان بهداشتی بازنشستگی ، کمک خدمات اولیه به سالمندان ، دانشگاه ها ، مکاتب، کودکستانها ازطریق تحصیل وآموزش و رایگان برای همه ، گزینش مسوولین حکومتی از پایین تا به بالا ازطریق آرایی مردم ، حل نابرابری اقتصادی بوسیله نهادهای خدماتی از طریق درآمد اخذ مالیات مترقی ،و سرمایه ملی کشور . مردم احساس بکنند نیروی را که غرض تولید و سهم در سازماندهی ومدیریت دولت بکار میبرند دو باره درعرصه های مختلفی از آن مستفید میشوند. همچنان گزینش قوای سه گانه دولت اجراییه، مقننه وقضایه با آرای مردم. اینها همه خواست وآرزوهای « نیروهای چپ ملی و دموکراتیک » است. نه کمونیستی وسوسیالیستی!
احزاب مترقی باید با احزاب بنیادگرایی اسلامی بر شالوده برنامه های اقتصادی و اجتماعی مطابق وضع عینی که به زنده گی روزمره مردم تعلق میکرد فرق داشته باشند. ما تا زمانی برنامه مترقی و دموکرات ملی نداشته باشیم اعتماد مردم را نمی توان به مثابه مدافع زحمتکشان نسبت به احزاب ارتجاعی قاتل وچپاولگر وغیردموکرات کسب نمود . عدالت خواهی مبازره پیگیر توام با آموزه های مترقی ودانش مترقی می خواهد ؛این امر با چالش های بزرگ همراه است .
بقا و پیروزی ما دروحدت وهمبستگی است!
درغیرآن فرق بین ما واحزب پوپولیست دینی نفاق گر که اوهم ازعدالت ومساوات صوری سخن میزنند وجود نخواهدداشت. این آرمان زمانی تحقق پذیراست تا همه نیروهای ملی، دموکراتیک وعدالتخواه درزیرسقف حزب واحد فراقومی ، فرازبانی وفرامذهبی جمع شوند، برای وصول این اهداف پیگیرانه برزمند.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۲۰ـ ۰۴۲۷
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020
کرونا یا بایدن، کدام یک رقیب ترامپ میشود ؟

مجتبی جلال زاده
در ابتدای انتخابات درون حزبی دموکرات ها، کمتر کسی فکر می کرد که جو بایدن بتواند به عنوان رقیب نهایی ترامپ معرفی شود؛ نامزدهایی مانند بوتجیج که شگفتی ساز شد یا الیزابت وارن که توانست به خوبی در نظرسنجی ها رشد کند، بودند، اما شانس برنی سندرز سوسیالیست بیشتر از دیگر رقبا بود. آنچه ورق را برگرداند و موجب شد تا گمانه زنی ها و امیدهای انتخاباتی جای خود را به واقعیت های موجود بدهد، انتخابات مقدماتی ایالتی بود، اتفاقی که برگ برنده را به دست جو بایدن داد. اگرچه در ابتدا فرد نهایی برای رقابت با ترامپ نامعلوم بود، اما تحلیل ها موجب می شد فقط دو نام به عنوان رقیب ترامپ مطرح باشند؛ بایدن و سندرز. همین موضوع احتمالا جریان اصلی در تحلیل های انتخاباتی کاخ سفید و مشاوران ترامپ هم بوده است، چرا که او روی گزینه بایدن، تمرکز بیشتری داشت و تلقی جدی تری از رقیب نسبت به بایدن وجود داشت تا آنجا که مرزهای رقابت را از امریکا فراتر برده و ترامپ را وادار کرد برای ضربه زدن به رقیب احتمالی خود (در گذشته و رقیب اصلی اش در اکنون) دست به دامان اوکراینی ها شود، به طوری که ماجرای «اوکرایین گیت » پیش آمد و ترامپ تا پای میز محاکمه برای استیضاح نیز پیش رفت. بایدن چهره ای شناخته شده برای امریکایی ها است. او هشت سال به عنوان اصلی ترین یار اوباما ایفای نقش کرده است.
از اولین پیامدهای سیاسی شیوع بیماری همه گیر «کووید ۱۹» در امریکا، تسریع روند انتخاب نامزد حزب دموکرات بود، پروسه ای که منجر به انتخاب بایدن به عنوان گزینه نهایی دموکرات ها شد.از سوی دیگر، مواجهه دولت امریکا و شخص ترامپ با بحران مذکور، با انتقادهای زیادی به ویژه در سطح داخلی مواجه بوده و اختلاف های شدیدی را میان دولت و مقام های ایالتی به وجود آورده است. ترامپ دریکی، دوسال اخیرهمواره موفقیت های اقتصادی خود را به رخ رسانه ها و رقبای خود می کشید، حالا امریکا درگیر شیوع کرونا شده و به نظر می رسد کرونا تبدیل به پاشنه آشیل وی در انتخابات آتی امریکا شود.
بحران اقتصادی ناشی از این همه گیری، بسیار بزرگ تر از بحران مالی و اقتصادی سال ۲۰۰۸ ترسایی خواهد بود. این بحران می تواند منجر به پایین ترین میزان رشد اقتصادی در ۷۴ سال اخیر در امریکا شود.یکی از عواملی که می تواند تاثیر زیادی بر انتخابات آینده امریکا داشته باشد، وضعیت اقتصاد و نرخ بی کاری در این کشور است. ترامپ محبوبیت خود را درسال های گذشته بر اساس رشد اقتصادی به دست آورد. در سه سال گذشته آمار بی کاری به نسبت بالایی کاهش یافت و امریکا شاهد رشد اقتصادی مناسبی بود. اگرچه این رشد اقتصادی از زمان ریاست جمهوری اوباما آغاز شده بود، اما مزایای این رشد نصیب ترامپ شد.اقتصاد موضوعی است که کارشناسان و مقامات اقتصادی و بیشتر ازهمه ترامپ را نگران کرده است. هم زمانی این وضعیت با کاهش قیمت نفت بر اثر رقابت عربستان و روسیه، ضربه دیگری به دولت امریکاست. همه این تحولات می تواند مقدمه بروز بحران اقتصادی جدیدی در امریکا شود. انزواگرایی و شعار «اول امریکا » اگرچه در انتخابات قبلی به نفع ترامپ تمام شد، این بار می تواند به پاشنه آشیل او تبدیل شود.
نظرسنجی مشترک «هیل» و «هریس ایکس» نشان می دهد ۵۲ درصد مردم امریکا از عملکرد دولت ترامپ ناراضی هستند.بزرگ ترین تهدید علیه ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری نوامبر ۲۰۲۰، نزول و رکود اقتصادی است که می تواند دستاوردهایش را در بخش اشتغال و دستمزد معکوس کند. از سوی دیگر، یکی از روش های ترامپ برای پیروزی در انتخابات، افزایش میزان مشارکت است. اگر بحران کرونا در امریکا برای مدت زمان بیشتری و تا روزهای نزدیک به انتخابات در این کشور ادامه پیدا کند، ترامپ با بحرانی جدی روبه رو خواهد شد.تا انتخابات ریاست جمهوری نوامبر در امریکا، زمان بسیاری باقی است و در سپهر سیاست عملی، زمانی درخور توجه و سرنوشت ساز تلقی می شود، پس نمی توان درباره آینده چندان با قاطعیت سخن گفت، اما آنچه در چارچوب سیاست نظری و بر پایه تحلیل روندها می توان دریافت، این است که ترامپ برای انتخاب مجدد راه دشواری نسبت به دوره قبل از کرونا در پیش دارد.در یک نظرسنجی که از سوی دانشگاه «مان ماوث» انجام شده ست، ۴۸ درصد از شرکت کننده گان گفته اند در رقابت بین بایدن و ترامپ، به بایدن رای خواهند داد و ۴۵ درصد ترامپ را انتخاب کرده اند. به نظر می رسد فروکش کردن سیر صعودی بازار بورس امریکا، به خواب رفتن چرخه اقتصادی و در نهایت، متهم جلوه دادن ترامپ به سهل انگاری برای مقابله با ویروس کرونا می تواند اقبال کم نظیر او برای حفظ سکان کاخ سفید در چهار سال آتی را بیش از آنچه انتظار می رود، کم فروغ کند. ترامپ بعد از تجاهل های عامدانه در باب اهمیت ویروس کرونا، بالاخره قانع شد باید موقعیت پیش آمده را به نفع خود تغییر دهد؛ پس درحالی که همه کارزارهای انتخاباتی امریکا متوقف شده است، از تریبونی که کاخ سفید در اختیارش قرار داده، برای عرضه توانمندی های خود استفاده می کند. از اکنون تا زمان انتخابات ۲۰۲۰، ناشناخته های زیادی وجود دارد، اما واقعیت آن است که سقوط یا صعود ترامپ به میزان توانایی او درمهار کرونا ربط دارد. با این حال، راه برای بایدن نیز چندان هموار نیست.
منبع تصویر : تلویزون آ ار دی
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۰ـ ۰۴۲۴
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020