صلح درافغانستان با تغییرراهبرد اسلام آباد ممکن است!
عبدالاحمد فیض
پذیرفتن رسمی نماینده گان طالبان دراسلام آباد دراین اواخر وسفرهمزمان دوکتورخلیل زاد نماینده خاص وزارت امور خارجه ایالات متحده به پاکستان که تحت پوشش مساعی اسلام آباد دررستای دستیابی به یک راه حل صلح آمیزبحران جاری افغانستان انجام یافت، بیشترینه درقالب یک کمپاین کاذب صورت داده میشود تا اداره نظامی اسلام آباد بتوانند ازاتهام وارده مبنی برحمایت ازگروه های تروریستی واعزام ملیشه های مسلح درخاک افغانستان خود را تبریه نموده وازفشارجهانی که نسبت به نقش مخرب اداره جاسوسی وپالیسی ویرانگراسلام آباد علیه افغانستان برپاکستان وارد است، بکاهد.
درغایت برای دولت ومراکزعمده قدرت درپاکستان بخوبی قابل درک است که رویکرد تقابل و رویاروی با واشنکتن درمسأله افغانستان به سود آن کشورنبوده لذا آن کشوربا اتخاذ یک سیاست گذرا درقبال جنگ افغانستان سعی خواهند کرد تا گروه طالب را دردورجدید مذاکره احتمالی با امریکا متقاعد نموده تا به روند حل مسالمت منازعه جاری به نحوی بپیوندد که به منافع ونیات راهبردی پاکستان زیانی وارد نگردد.
بدیهی است که خاتمه جنگ و خونریزی های بی وقفه مردم افغانستان با درنظرداشت ماهیت خارجی جنگ بی نیاز ازهمکاری عاملان وحامیان بیرونی بحران بوده نمی تواند که دراین میان جایگاه پاکستان که طراح اصلی سیاست بی ثبات سازی وتداوم ویرانگری درمحدوده جغرافیائی کشورما ازسالهای متمادی بوده ازاهمیت ویژه برخورداراست وازهمین جهت واشنکتن که درصدد تقلیل کمیت نیرونظامی ونیزکاهش هزینه های جنگی است قدم های محتاطانه ای دربرابرپاکستان یعنی کشوری که مهد آرایش جنگی، تربیت شبکه های دهشت افگن وعامل منطقه وی بحران اطراف افغانستان است، بخاطرجلب همکاری پاکستان درروند کنونی مصالحه افغانستان، روی موجودیت کانون های تشنج وحضورشبکه های تروریستی درقلمروپاکستان توجه لازم تا اکنون ازخود متبارزنساخته و یا هم نخواسته است روی فکتورهای اساسی بحران تمرکزنماید.
به باورغالب وبا توجه به موقف حال وگذشته پاکستان درقبال نقش مداخله گرانه آن درامورافغانستان میتوان اذعان داشت که حتا درصورت ایجاد تغییردر رویکرد کنونی آن که بخواهد تحت فشارو یا دربدل امتیازات معین حاضربه همکاری درروند صلح افغانستان گردد وطالبان را به ترک منازعه مجبورسازد، صلح و ثبات که مردم این سرزمین خون وآتش متوقع است بدان دست نخواهند یافت وبی ترید سیاست مداخله وتجاوزاز آدرس پاکستان دروجود سربازان اجیر وحلقات تروریستی دراین نوبت تحت نقاب وپوشش دروغین دیگربرای بی ثباتی سازی افغانستان ادامه خواهد یافت، چنانچه کرستین فیر، محقق وپژوهشگربرجسته غرب درمورد چنین باورش را تبین می بخشد: پاکستان با توجه به عمق استراتیژی اش قبل ازینکه یک کشورباشد، یک تفکرعظمت طلبانه است که برایش مرزهای ایدیولوژیک ازبدوی موجودیتش بمثانه یک واحد مستقل در(۱۹۴۷ ترسایی ) ترسیم نموده وبرای وصول به مرزهای ازقبل تدوین یافته، ارتش آن کشورتوظیف گردیده است لذا ازاین جهت است که ارتش و اداره نظامی دراین کشورهمواره درنقش قدرت اساسی متبارزه بوده است.
لذا برپایه این دکتورین، مرزهای ترسیم شده فکری اداره پاکستان با عبورازمحدوده جغرافیای سرزمینی مخوف بنام پاکستان ، تمام نیم قاره هند ، آسیای مرکزی و وسطی را دربرخواهد گرفت. ارتش ودرپیشاپیش آن نهاد جاسوسی آن ملزم است که به هدف نیل به مرزهای ترسم شده ازطروق گوناگون، روش های متنوع قطع نظرازاینکه با چه اصول وهنجارهای حاکم درجهان مدرن مغایرت دارد، استفاده نماید، فلهذا درفضای کنونی استفاده ازابرازدین علیه کشورها وسرزمین های پیرامون بخش انفکاک ناپذیرراهبرد پاکستان را شکل میدهد، لذا ازهمین جهت است که کاربرد ویا استفاده ازتروریزم دوگانه درسیاست خارجی آن کشور از عناصرمحوری دراهداف راهبردی اش محسوب میگردد.
با امعان به مطالب فوق ، صلح درافغانستان زمانی تحقق خواهد یافت که قدرت های موثر،نهادهای مسوول بین المللی منجمله شورای امنیت ملل متحد، ایالات متحد وقدرت های منطقه وی با توجه به خطرات فوق العاده جدی که ازناحیه نقش منفی پاکستان که تروریزم وبنیاد گرایی برخاسته ازآن کشورامنیت جهانی را به مخاطره روبروساخته است، در مواجهه با اداره اسلام آباد صادقانه و مصرانه ازابزارهای لازم حقوقی، دیپلوماتیک و اقتصادی که بکارگیری ازین ابزارها لازمه نظام ها و دولت های یاغی است استفاده نماید و آن کشور را به ایجاد تغییرات بنیادی در راهبرد آزمندانه اش که مشمول برچیدن پایگاه های امن تروریستی مستقردرخاک پاکستان، تاسیسات آموزشی وهمکاری های اطلاعاتی به مزدوران چند ملیتی میگردد، مجبورسازند ، لذا درصورت تدوام سیاست چشم پوشی دربرابرحکومت پاکستان که با تالم بدلیل نوع تعامل وتضادهای منافع قدرت ها ازسالهاست ادامه دارد، کشانیدن این ویا هم فلان تشکیلات مسلح به روند مصالحه در افغانستان تاثیری چندانی برکاهش بی ثباتی درین کشورنخواهد داشت.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۱۰۱۱
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019
آیا افغانستان همیشه مستقل بود؟
عبدالاحمد فیض
چندی قبل مصاحبه که حاوی نظریات دلچسپی درزمینه استقلال افغانستان است شنیدم، دراین مصاحبه آقای وحیدالله (وحید) دیپلومات ملل متحد دربخش حل منازعات به مناسبت صدومین سالروزکسب استقلال ملی که آقای ناصرخالد مسوول تلویزیون امید-۲۴میزبانی میکرد، چنین علاوه داشت:(افغانستان همیشه یک کشورمستقل بود ازاینروکاربرد واژه استرداد استقلال کشوردر زمینه غیرواقعی واشتباهی بیش نیست، زیرا درافغانستان قبل ازسال (۱۹۱۹) مانند سایرسرزمین های تحت استعمار، حکام استعماری مانند نیم قاره هند وجود نداشت، بلکه افغانستان با داشتن حکام داخلی ازداشتن آزادی محروم بود.
موصوف سلب استقلال یک کشوررا محدود ومنوط بحضور واداره استعماری عنوان داشته وبا یاد آوری ازداشتن یک اثرش درین خصوص برمستقل بودن افغانستان دردوران سلطه استعمارتاکید نموده است. لذا بمنظوروضاحت موضوع لزومأ بایست پیرامون جوانب سیاسی وحقوقی واژه زیبای استقلال به تفحص پرداخته تادرپرتوآن مشخص ساخت که آیا افغانستان همواره مستقل بوده است ویا بعد از شکست استعماربه استقلال ملی دست یافته است؟
استقلال دارای مفاهیم سیاسی، حقوقی، فرهنگی وتاریخی است که تعریف ومعنی جزء خود ارادیت، عدم وابستگی وحق حاکمیت ندارد یا بعبارت دیگراستقلال بازتاب حق حاکمیت ملی واعمال حاکمیت درعرصه داخلی وتمثیل آن دربیرون ازمرزهای ملی بدون مداخله عنصرخارجی است، هکذا استقلال تجلی قدرت، توانمندی، اراده وتمایلات یک ملت درراستای تحقق اهداف ملی است که بدون دخالت ، انقیاد ووابستگی به عنصربیگانه درسطوح داخلی و امورخارجی ازآدرس دولت متبارزمیگردد.
بربنیاد تعاریف فوق یک کشورزمانی مستقل تعریف میگردد که دولت یا نظام حاکم دراعمال قدرت وحاکمیت خود بدون دستورخارجی وبصورت آزادانه عمل نماید،لذا تبعیت ازدستورواراده خارجی دراعمال حاکمیت،استقلال وحق حاکمیت را بصورت قطع منتفی مینماید.
بایست اذعان داشت که مبارزات مستدام وبی وقفه مبارزان راه استقلال ورهای ازسلطه استعماربخش ازصفحات درخشان تاریخ ملل تحت اشغال پنداشته میشود که درطی سده ها علیه اشغال وبخاطررسیدن به استقلال ملی جریان داشت اما موضوع استقلال وحق حاکمیت ملی زمانی وارد فازنوین خود شد که وقوع جنگ دوم بین المللی تمهیدات قابل توجهی برای برچیدن بساط وفروپاشی استعماررا فراهم نمود،لذا بارنخست بود که موضوع استقلال به گفتمان غالب درمحافل سیاسی، حقوقی ونهضت های ملی ضد اشغال واستعمارمبدل شد، فلهذا درین برهه تاریخی بود که برچیدن و درهم کوبی قدرتهای استعماری دربخشهای وسیع جهان یعنی ازآسیا تا افریقا وامریکای لاتین بمثابه اقدام مشروع دراختیارجنبش های نجات بخش ملی خلقهای تحت استعمارقرارگرفت وباعث شد تا استقلال به مفهوم حق تعیین سرنوشت وحق حاکمیت ملی بدون تبعیت وانقیاد ازقدرتهای خارجی تبین بیشتریابد.
افزون برین مفهوم استقلال درجهان کنونی که روند گلوبالیزم یا جهانی شدن، عرصه های گوناگون حیات بشری را شدیدأ تحت الشعاع قرارداده است ودستآوردهای بشری درزمینه فن آوری ها که به انقلاب اطلاعاتی انجامیده است، دگرگون گردیده و بوضوح مفهوم کلاسیک استقلال که براصل حاکمیت مطلق دولت وعدم وابسته گی آن تاکید داشته است، برپایه اصل تعهدات ووابسته گی های متقابل تحدید میگردد وهکذا محدودیت مفهوم استقلال درچهارچوب معیارها واصول حقوق جهانشمول به هدف منا فع جمعی وتعهدات متقابل درقالب معاهدات بین المللی دیگرازدایره اصل حق حاکمیت مطلق خارج، محتوای سنتی استقلال ملی بسود مصالح جمعی درمناسبات بین المللی سمت مییابد ، اما علی الرغم تحدیدات وارده برمفهوم استقلال دردوران کنونی، عنصرتغییرناپذیری که میتوان درمحتوا کلی استقلال و آزادی ملی دریافت، همانا عدم تبعیت وپیروی ازدساتیر بیگانه درتمثیل حق حاکمیت وآزادی ملی در امورات داخلی وخارجی است.
باید متذکرشد که واژه استقلال با آزادی نه تنها مترادف نبوده بلکه آزادی به موضوع حق حاکمیت نه بلکه بیشترینه به حقوق وآزادی های فردی و اجتماعی مفهوم میگردد مانند آزادی های سیاسی، حقوق وآزادی های مدنی وغیره وازجانبی هم استعمارانگلیس روابط خارجی افغانستان را بصورت کامل تحت کنترول داشته و زمامداران افغانستان بوضوح تا قبل ازحصول استقلال ملزم به کسب استهذان ازحکام هند بریتانوی بود یا بعبارت دیگراستعمارنه تنها روابط خارجی این کشوررا زیرنظرداشت بلکه مداخلات استعمارمبتنی بررویات، اسناد ومدارک معتبرتاریخی درکلیه امورات این کشورانکارناپذیراست که ازذکرمستندات متعدد ومعتبرتاریخی درزمینه به هدف جلوگیری ازطوالت موضوع اجتناب میگردد.
درنتیجه موجزمیتوان تصریح نمود که این کشوردرامتداد سده نزدهم آماج تجاوزات پیهم استعمارگران وقدرت های اشغالگرقرارداشته و بدون ابهام تا دهه دوم سده بیستم به دلیل وابسته گی های گسترده وعدم حق تمثیل حاکمیت درروابط خارجی، کشورفاقد استقلال و آزادی ملی بوده که درنتیجه مجاهدت،رشادت وجانبازیهای مبارزان راه استقلال وآزادی ملی درسال (۱۹۱۹) به عنوان یک کشورمستقل ودارای حاکمیت ملی اعلام موجودیت نمود.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۹ـ ۱۰۰۲
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019
صدای آشنا در مورد لغو انتخابات ریاست جمهوری
محمد ولی
با وجودیکه آماده گی های انتخاباتی وکمپاین های مربوط به آن درروزهای آخر نزدیک شده است ، صدای برخی طالب گراهای معلوم الحال اما فساد سالار و چپاولگر درمورد لغو انتخابات ریاست جمهوری بالا میگردد ولی نمیگوید بدیل ان چه بوده میتواند؟
این صدا کشی عاری ازدو هدف نیست:
۱- یکدست ساختن قدرت سیاسی آینده افغانستان بربنیاد تفکر ، عمل وسیاست طالبانی.
۲- جلو گیری از یک دولت سر برآورده از ارای مردم که مشروع و قانونی باشد.
عیب این دو هدف درچه است ؟
به هیچکس پوشیده نیست که ذهنیت عام مردم باحفظ صدمات برداشته از حاکمیت ۱۸ ساله آماده نیست حاکمیت خالص طالبانی امتحان شده درگذشته را بپذیرد ، مگر اینکه در حالت مجبره ناشی از سقوط حاکمیت موجود (وسلمو تسلیما) گفته آن جام زهررا بنوشد.
تحولات ودگرگونی های اخیر درعرصه های فرهنگی، سیاسی و روانی مردم صفحه جدیدی از اندیشه ، خواست و آرزو را برای خانواده ها و نسل جوان بازکرده است که نمیشود این تمنیات تحول طلبانه وامید رسیدن به یک زنده گی بهتر را با اجبار مذهبی نوع سلفی مبادله کرد.
مناسبات بیرونی با انعقاد قراردادها، معاهدات اعم ازسیاسی ، اقتصادی و تجارتی ، کنفرانس های بین المللی در مورد افغانستان این کشوررا ازحالت تجرید وانزوا بیرون آورده ممالک ذیعلاقه نخواهند خواست ونخواهند گذاشت این مناسبات، تعلقات ومصارف پولی توام با تلفات جانی منجربه برقراری امارت طالبانی گردد ، امارتی که با مظاهر تمدن ، حقوق بشر، موقف زن در اجتماع ، تعلیم وتربیه وغیره درتضاد باشد.
اگر مراجع خارجی ایکه نفع شانرا از لحاظ راهکاری یا راهبردی دروجود این امارت ببینند ، شخصیت های با نفوذ، احزاب تاثیر گذار ومحافل جانبدار تمدن و نوگرایی آن کشورها با چنین موضعگیری توافق نخواهند کرد که فشارهای وارده بر ترامپ وانصراف وی از امضای معاهده با طالبان والغای مذاکرات با ایشان شاهد این اصل است.
آنانیکه ازسبوتاژ حرکت های دموکراتیک دست بر نمیدارند باید به خود آیند وبیشترازاین از مخالفت با روند جاری که تقریبآ روند مسلط بر جامعه است ابا ورزند . سهم شان در سیاست اینده افغانستان بنا بر فساد سالاری گذشته و صف ارایی درمقابل جریانات روان در حال اختتام است ، بی جا دست به اخلال واخلالگری نزنند و افتضاحات دیگری را ثبت زنده گی نامه سیاسی شان نسازند.
کسانیکه بنابرعواملی چون حفظ پول وجایداد دست آورده سرراه یک دولت برآمده از ارای مردم سنگ اندازی میکنند منظور دیگری جز بلند نگهداشتن دست طالب در پروسه های بعدی مذاکره وصلح ندارند ، میخواهند طالب ها با بهانه عدم مشروعیت وعدم قانونیت دولت ومذاکره کننده گان دولتی بر مشروعیت کاذب شان که ازجنگ وفشار جنگی منشا میگیرد بیافزایند وخود را صاحب سهم بلند در حاکمیت بعدی به حساب فیصدی قدرت وانمود سازند وبه تدریج با قبولاندن طرحهای شان زیر نام « اسلامی وعنعنوی» برهمه نوآوری ها خط بطلان کشیده گویا از راه مذاکره ومشروعیت در دیپلوماسی ایجاد امارت اسلامی را قانونیت بخشند وبعدها با انفاذ قوانین دلخواه مردم را در گرو انفاذ احکام جزمی ، دایمی ولا یتغیر گیر آرند.
درحالی که دولت برآمده ازارای مردم به حکم مشروعیت وقانونیت میتواند جانب مقابل را برمیز مذاکره با دست بالاترحاضر سازد و وادار به صلح و مصالحه گرداند.
درحق این مردم جفاهای زیادی صورت گرفته جفاهای بزرگتر از قتل های عام هردو طرف جنگ و قوای ناتو و امریکا، خانه خرابی، سربریدن ، گرسنگی ومحتاجی ، اعتیاد به مواد مخدر، و جفای ناروا تر ازسلب حق انسانی زن و مرد دیگر چه باقی مانده است که براو تعمیل گردد؟
جفا کارانی که ازچپاول حق سرباز ، یتیم و بیوه زن صاحب زنده گی های جبروتی ناز و نعمت شده اند دیگر ازاین ملت چه می خواهند که ازحق انتخاب زعامت شان هم دستبردار نیستند و زیر نام مصلحت نمایی وخیرخواهی دروغین دست بسته آنرا بدام امارت می اندازند و مانع حرکت بسوی آینده خوب و مطمین میگردند.
اگرخواهان افغانستان آرام وعاری از جنگ هستند بجای تخریب وسنگ اندازی بر آتش بس عمومی و آغاز مذاکرات بین الافغانی در وجود یک دولت با صلاحیت قانونی و مشروع پافشاری کنند.
ودرصورت داشتن حسن نیت ومصلت جویی وخیرخواهی به تشویق مردم درسهمگیری در انتخابات و آرزوی انتخابات شفاف بپردازند وبا خیرخواهی و نیک اندیشی از خطر بروز حوادث منفی بد اندیشان از اعلان نتایج انتخابات جلوگیری کنند.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۱۹ـ ۹۲۵۰
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019
آیا سعودی ازحق دفاع بعد ازحمله برتاسیسات نفتی اش برخورداراست؟
عبدالاحمد فیض
بامداد چهاردهم سپتامبردردوحمله جداگانه وپیهم پالایشگاه نفتی بقیق وخریص آرامکوعربستان سعودی که حوثی های یمن یعنی پیکارجویان درحال منازعه مسلحانه با ایتلاف سعودی ، مسوولیت حملات را بعهده گرفت، منهدم گردید.این دوپالایشگاه نفتی که گفته میشود بعد ازانفجارعرضه پنج درصد مجموع نفت جهان مختل شد،بزرگترین تاسیات نفتی درسعودی است که زیان اقتصادی عظیمی ازخود بجا گذاشت. بعد ازوقوح حملات که توسط پهپادها انجام شده بود ، مقامات سعودی با برگزاری کنفرانس خبری با ارایه شواهدی چند ازمحل انفجارمسوولیت چنین حملات را با این ادعا که حوثی های یمنی درحال منازعه با آن کشورقادربه انجام حملات سنگین ازفاصله های دورنبوده وعلی الرغم پذیرش مسوولیت حمله ازسوی حوثی ها، به ایران نسبت داده ازمتحدین جهانی خود بویژه ایالات متحده خواست تا دربرابراین تجاوزرژیم ایران درهمکاری با دولت سعودی به اقدامات مقتضی ومتقابل مبادرت ورزند.
مقامات ایرانی با شدت تمام اتهامات وارده سعودی را رد نموده ومدعی است که حوثیها یمن ازتوانمندیهای بالای تسلیحاتی برخورداربوده وقادرهستند که هرهدفی را درداخل سعودی مورد حمله قراردهند. اما کاخ سفید وریاض حملات برتأسیسات نفتی سعودی را که به ادعای آنها ایران درعقب آن قراردارد، اقدامات تحریک آمیزخطرناک برای امنیت منطقه خوانده است.بربنیاد گزارشات رسانه های امریکائی به نقل ازمنابع دولتی، درجلسه شورای امنیت ملی امریکا به پنتاگون علاوه براعزام نیروهای نظامی وارسال سامانه دفاع مشکی وتسلیحات اضافی درمنطقه،گزینه های مختلف نظامی منجمله فهرست ازاهداف معین درداخل ایران به هدف راه اندازی حملات هوایی هدایت داده شده است.
به باورآگاهان امورخاورمیانه وبا عطف توجه به آرایش توان نظامی ایران وکشورهای پیرامون، ایالات متحده جز تهدید ایران به اعزام نیروهای نظامی با تسلیحات سنگین به هدف تغیرراهبردی درتناسب قدرت نظامی دراین حوزه پرتشنج جهان راه دیگری نخواهد داشت واعمال تحریمات متنوع گزینه استثنایی خواهد بود که ایالات متحده درپاسخ به تحولات جاری دراختیاردارد واما اگرگزینه نظامی و توسل به اقدامات زور رویدست باشد، بدیهی است که ایالات متحده ناگزیرخواهد بود تا قبل ازهرگونه اقدام نظامی با ارایه اسناد و شواهد انکارنا پذیرتجویزحقوقی شورای امنیت ملل متحد را مبنی برحق توسل بقوه علیه ایران دراختیارداشته باشد، که با درنظرداشت موقف ضد امریکایی روسیه وچین وحسن مناسبات میان ایران واین دوکشورعضودایم شورای امنیت صدورمجوزحقوقی مبنی برحق توسل بقوه علیه ایران بربنیاد ماده (۴۲) منشورمقدورنخواهد بود وهرگونه تصمیم شورا دایربرطرح کاربرد زوربا ویتو مواجه خواهد شد.
محتمل مینماید که واشنگتن درصورت عزم قوی و تحت فشارمحافل معین جنگ طلب و رادیکال داخلی، رژیم اسراییل وسعودی با پیروی ازتجاروب حملات تجاوزکارانه گذشته ، به اقدام نظامی تحت پوشش دفاع مشروع دربرابرایران مبادرت ورزد، که دراین صورت شروط حاکم برحق دفاع به مثابه یک اصل الزامی درحقوق بین المللی وارد صحنه میگردد که حق دفاع را درصورت تجاوزبالفعل، متناسب به اندازه تجاوز، همزمان ومحدودیت دفاع مسلحانه با زمان ومکان حمله وجاهت می بخشد، لذا برمبنای شروط حق دفاع هیچ منطقی دال بردفاع مشروع وجود نداشته وعناصر تکمیل کننده حق دفاع دراقدامات احتمالی ایتلاف واشنگتن- سعودی بروفق ماده (۵۱) منشورملل متحد بوضوح محقق نخواهند شد.
فلهذا روش دیگری که ایالات متحده وسعودی بدان استناد خواهند نمود، حملات تلافی جویانه (انتقامگیری) بوده می تواند که چنین نحوه اقدام بقوه را درپراتیک روابط بین المللی درموارد متعدد شاهد هستیم اما پرسشی ازمنظرحقوقی در زمینه مطرح میگردد که آیا حملات تلافی جویانه جایگاهی درحقوق بین المللی دارد ویا دولتها حق دارند درصور ت مواجهه با تجاوزکه حق دفاع مشروع درآن منتفی گردد،بدان مبادرت ورزد؟
اذعان باید داشت که حمله تلافی جویانه درحقوق بین المللی مشروعیت نداشته وهیچ نورم و یا معیاری درحقوق بین المللی معاصروجود ندارد تا با استناد بدان هجوم نظامی راعلیه یک حاکمیت مستقل دیگرزیرلوای اقدام تلافی جویانه توجیه پذیرسازد یا بعبارت دیگرتوسل بقوه دربرابرعنصرمتجاوزکه تجاورقبل برین خاتمه یافته است، تجاوزتعریف میگرد وچون وچرای مبتنی برارزشهای حقوق بین المللی درزمینه وجود ندارد.
درغایت آنچه که سعودی و ایالات متحد در وضعیت سیاسی وحقوقی موجود دراختیاردارند ، تعقیب راه حل سیاسی وحقوقی موضوع بعد ازمستند سازی عملکرد تهران درقبال ریاض ازمجرای شورای امنیت خواهد بود، این شورا صلاحیت دارد تا با پیروی ازمفاد مندرج درمواد(۴۱-۴۲) منشوربه شکایت ریاض رسیده گی نموده وبا اتخاذ تدابیر تنبهی یا حمایت ازلزوم تشدید تحریمات واشنگتن برضد تهران، به حل قضیه اقدام نماید.
به پنذاراین قلم وبه اهتمام برمجموع دلایل فوق بعید به نظرمیرسد که ایالات متحده دراین منطقه حساس و پرآشوب جهان که ازمنظراقتصادی، راهبردی و زایش بنیاد گرایی دینی نقطه عطف بحساب میآید، درعدم دلایل مشروع به اقدامات نظامی متوسل شده وبا گشایش یک صفحه جدید جنگ که محدود نخواهد بود، بهای اشتباهی را بپردازد که معیارها واصول نافذ جهانی به ممنوعیت آن حکم نموده است.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۹۲۶۰
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019
سیاست امریکا، ایدیالهای طالبان و وعده های حکمتیار در یک مثلت بد، زشت و شوم
بصیر دهزاد
رییس جمهور ترومپ بعد از اینکه در هشت مرحله مذاکرات با طالبان در دوحه و تقریباْ در آستانه نهایی شدن توافقنامه میان دولت امریکا با یک گروه تروریستی صورت گرفت ، مذاکرات را توقف آنی داد، بیان نمود که گویا « مذاکرات بخاطر قبل از امضأ توقف داده شد که در آن موضوع آتش بس مطرح نشده بود.»
طالبان پیوسته همان ایده های یک حکومت بر بنیاد دیکتاتوری وحشت و دهشت، سلب حقوق کامل اجتماعی زنان، ترور و حفقان را مطرح میکنند که در پنج سال حاکمیت شان به همه شدت تطبیق میگردند. اکنون مساله دولت خالص اسلامی، تغیر قانون اساسی را اساس هدف برای کسب قدرت مطرح میکنند.
آقای حکمتیار که در مصاحبه های اولی اش کوشش میکرد یک چهره گوسفندی و باز برای قبول بعضی از ارزش ها ی قانون از خود تبارز دهد، اکنون در هر مصاحبه اش همراه با خشن ، تعصب عمیق و عقده در برابر، جامعه مدنی، حقوق بشر و نقش زنان در حیات اجتماعی اشاره میدهد و زیر زبان حرف میزند و با دروغ، افترا از خود قهرمان داستان میسازد. او با پررویی، چشم سفیدی و گستاخی کتمان حقیقت میکند. او بازهم با جنون برای کسب قدرت، با آشنای قدیم و کنونی اش، با طالبان جورآمد نمود و در یک پلان هدفمند برای پختن همان آش و در همان کاسه با این گروه تروریست و حامی منافع پاکستان و انگلیس شریک شد که سالها ملت از انها قربانی داده، وحشت خون و آتش بر مردم تحمیل گردیده است.
اکنون اگر تعمقی بر مطالب بالا نماییم، مستدل و غیرقابل انکار است که امریکا قطعاْ صادق برای ما (ملت افغانستان ) نیست. امریکا در یک معادله بد و در تضاد و تناقض صریح با ارزش های حقوق بین المللی ،فقط روی منافع آزمندانه اش می اندیشد که همان جوهر امپریالستی خویش را بیان می نماید. این جوهربیان سلب دوامدار حاکمیت ملی، هتک حرمت به حق مردم در تعین مستقلانه و بدون مداخله اجنبی ها برای سرنوشت شان ، میباشد. امریکا و در رأس آقای ترومپ خواست فقط با دادن امتیازات برای یک گروه تروریستی ساخته و بافته سیاست های خودش، همه نورم های حقوقی و مفهوم دولت بحیث یک موسسه حقوق- سیاسی را گستاخانه به تمسخر گیرد و با یک گروه تروریستی در حکم یک دولت ! معامله می نماید.
امریکا برای این خواست های آزمندانه اش نقش مللل متحد در حل قضیه افغانستان را ضریب به صفر ساخته است. این مو ضوع تا حدی ملل متحد را در تطبیق و اجرای وظایف مسجل در اساسنامه آن نهاد بزرگ بین المللی ناتوان ساخته است که گویی نماینده خاص آن سازمان برای افغانستان بمانند خرس های قطبی در خواب زمستانی فرو رفته و گه گهی از یک پهلو به پهلوی دیگر می غلطد و لحظه در اطلاعات جمعی نمایان میشود.
برای افغان های صاحب اندیشه ملی ، آزادیخواه و ترقی پسند، اظهر من الشمس است که امریکا با یک هویت بد، متوسل به کردار و سیاست بد میشود که برای شرایط کنونی و آینده افغانستان بد و شوم خواهند بود. سیاسیون امریکایی و از جمله آقای خلیلزاد مقدم برهمه باید بر اصول و نورم های قبول شده بین المللی پیرامون ملت ها و حقوق ملی و بین المللی شان تمکین نمایند و هیچگاهی و در هر گونه معاملات منافع ملی، حاکمیت ملی و اراده ملی مردم افغانستان را از نظر دور نگیرند. صاف و بدون چال و خاک زدن بر چشم مردم در میدان سیاست افغانستان و اطراف آن قدم گذارند.
اکنون پر واضیح تر از هر زمان دیگر است که برای سیاست امریکا در قبال افغانستان تعریفی دیگر جز مداخله نظامی، اشغال و سلب حاکمیت ملی نمیتوان داد.
از جانب دیگر گروه طالبان و بخصوص اعضای دفترسیاسی در قطر و نماینده های رسمی شان در کابل مانند ملا ضعیف، مولوی قلم الدین، سید اکبر آغا، عبدالشکور مطمین و چند دریشی پوش شان در دستگاه دولت ، پیوسته اعمال گذشته طالبان را به نحوه ماهرانه و گنگ نشخوار مینمایند و بدان سیاست های شرمگین شان مهرتآیید میزنند و حرف از همان دولت اسلامی، حق زنان بر اساس تجویزهای اسلام ، حقوق بشر و آزادی بیان میزنند که همه هوشدارهای یک رژیم خفقان، وحشت و دیکتاتوری خوف و سلب حتا آزادی های حتی در داخل خانواده ها اند.اینها و روی دیگر سکه یعنی آقای حکمتیار هیچگونه تعهد و وفا به این ارزش ها ندارند. با آنکه طالبان اعتراف به اشتباهات گذشته و وعده عدم تکرار میدهند، ولی در صحبت ها و برآمد ها عین موضوعات را مطرح و جز اهداف شان در یک حکومت نام نهاد اسلامی میدانند که برحاکمیت پنج ساله شان هیچ گونه تفاوت و تمایزی ندارد.
درعین حال آقای حکمیتارهمه الا و بلا را بالای ، به اصطلاح خودش « کمونیست ها » می اندازد و خود را خالص بالخیر معرفی میکند. این سرگروه قاتل به همان شیوه کهنه ضد ترقی و ضد ترقیخواهان و وطنپرستان، اصطلاح بیدین، لامذهب، کافر و کمونیست را مطرح میکند که اسلاف شان مانند ملای لنگ و رهبران دیگر ضد ترقی و روشنگری وابسته به ارتجاع انگلیس و پاکستان بکار میبردند. او انکار میکند که سهمی بزرگ در ویرانی کابل داشته است، ولی در بین مردم محل بخصوص مردم چهلستون تا مناطق ریشخور صدها شاهد عینی وجود دارد که قوماندانان حزب اسلامی تحت امر او از چندین وسایط پرتاب راکت، که همزمان چهل راکت را فیر مینمود، و مناطق مسکونی را به آتش میکشید. قله تخت زنبورک بالای کوه چهلستون که از آنجا مناطق شهربه گلوله ها بسته میشدند، داستان ها دردلهای پردرد حفظ شده اند.
آقای حکمتیارهمه قول و وعده هایش را به ایجاد یک دولت اسلامی موکول میکند که در آن جزیک جزیره وحشت و ترورچیزی دیگری در تصور نمی گنجد.
آیا حکومت امریکا چگونه و تا کدام حد برمنافع ملی افغانستان، به حق حاکمیت ملی و اقتدار ملی و طرح منافع مشروع اش بر بنیاد حقوق بین المللی تمکین خواهد نمود؟
آیا طالبان تا کدام حد به ارزش های که طی ۱۹ سال گذشته شکل گرفته و امروز یک نسل جدید با این ارزش ها رشد نموده اند، به روان جامعه که پذیرا و آشنا با انکشافات مدرن تکنالوژی کمپیوتری و ده ها پدیده های مربوط به آنها ، تمکین مینمایند و بحیث واقعیت های جامعه بدان اعتراف میکنند؟
و تا کدام حد آقای حکمتیار از دروغ، بهتان و با لباس در چشم درآمدن فاصله میگیرد و به اعتراف گناهان گذشته اش حاضر به عذرخواهی میشود؟
مطالب جدی اند که باید همه اینان با درس گرفتن از تجارب ناکام و دهشت و وحشت افزای شان خود به دیگر اندیشی و پذیرش واقعیت های جامعه کنونی افغانی تن در دهند و به آتش بس و ایجاد یک حکومت دلخواه مردم و بر بنیاد ارزش های مدرن و دموکراتیک و حقوق و آزادی های مدنی تمکین نموده خود در آنها سهیم گردند تا اراده واقعی یک ملت مظلوم و چهال سال سوخته در جنگ ، خون و آتش بتواند تمثیل گردد.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۹۲۳۰
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019