سلبریتیزم ، پولداربودن چیست ؟
زرغونه ولی
سلبريتيزم ، آیين جديد قدرت نمايى بيمارى واگير در جهان امروز که به سرعت در حال توسعه و رشد است.
معنا سلبريتيزم چيست ؟
سلب به معناى رفتار ،سبک و شتاب ، واژه سلبريتى (Celebrity) درانگلسی به معناى شهرت ، پولدار بودن بطور کلی واژه سلبریستی برای افراد مشهور به کار می رود و از بازیگران گرفته تا افراد که در بخش های سیاست ،ادبیات ، مذهب ، هنر ،ورزش ، موسیقی و ... فعالیت می کنند . که متاسفانه نسل مدرن در جهان فناوری امروز بيشتر به شهرت طلبى ، پولدار شدن و مشهور شدن رو آورده اند تا خدمتگذاری بشر دوستانه و اين وضعيت در حال توسعه و رشد است. این واژه برای افراد که طرفداران زیاد دارند و معروف استند هم ابلاغ شده که از جمله امراض ساری و واگیر شمرده می شود که هر فرد به زودی می تواند به این مرض مصاب شد زیرا وابسته به خواست های بشری ، احساس و فطرت انسانی است .
سلبریست ها می توانند از حرکت کوچک اجتماعی گرفته تا بزرگ که مورد قبول مردم جهان قرار بگیرد ، به شهرت و محبوبیت برسند و یا هم برعکس آن که با اعمال زشت و نابکار به مردم جامعه به قوت های مافیای برسند و به خاطر رسیدن به اهداف شان با استفاده از احساسات فردی تعدادی از افراد جامعه را افزار قرار بدهند و طرف دار خود بسازند و یا هم از استراتژی های سرمایه داری با نمایش ، تبلیغات پر درآمد رسانه ای ، خریداری تعداد از افراد جامعه و گماشتن نماینده گان شان بکار و پرداختن پول به این دسته از افراد و بعضا هم این افراد را به خاطر رسیدن به شهرت شان سوء استفاده قرار بدهند که از این طریق به اهداف خود می رسند .
افزارکارسلبريتيزم
۱- رسانه ها :
اعم از رادیو ، تلویزیون ،سینما وسرمایه و پول ، فیسبوک ، تویتر ، تلگرام ،انستاگرام ،اسکایب ، پالتاک ویبسایت ها و غیره صفحات اجتماعی و انترنتی
۲- استعداد ، لیاقت ،شجاعت ،جسارت
۳- فیگور
اعم از چهره های زیبا ، خشن ، دلچسپ، جالب اندام های موزون ، زیبای طبیعی و یا اجرای شده
نقش ارزنده گرداننده گان و گوینده گان که خود یکی از جمله سلبریست ها استند در معرفی چهره ها ، اماکن ، سرمایه داران ، سیاستمداران و مطالب مورد بحث نقش بیشتر دارند. به هنرمندان ، بازیگران سینما ، بازیگران تیاتر ، سرمایه داران هم سلبریتی ها گفته می شود.
قبلا که سینما و تیاتر در سلبریتی اشخاص و تبارز استعداد هنرمندان و ستاره های سینما ها بیشتر نقش داشت ولی جهان مدرن امروز وسیعتر در پهناوری مدرنیت علم تخنیک برنامه ریزی های سلبریتی را دشوار تر ساخته است رویاهای که مردم در سر دارند وقتی به تماشا و خبررسانی آن از طریق رسانه ها مطلع شده و یا تماشا می نمایند از بازیگران و قهرمان چنین فیلم ها و یا
ویدو ها حمایت می کنند که حمایت مردمی در مشهور شدن و معروف بودن اشخاص سلبریستی
نقش قابل ملاحظه دارد.
قهرمان ها و ستاره ها هم در پیشکش استعدادهای شان منحیث بازار کلایی که در بازار تجارت با ارزش و مورد پسند مردم است با نوآوری و متفاوت تلاش می ورزند تا چشم تماشاگر و بیننده را با خود داشته و برنده احساس و عواطف تعدادی بیشتر مردم و افراد جامعه که در شهر ، مملکت و بالاخره در جهان به او علاقمند استند را با خود داشته باشند و به این شکل می توانند محبوبیت سلبریستی را کسب کند مانند بازیگران هالیوود، بالیود ، ستاره های مشهور جهان سینما ،هنر ، و یا هم تعداد افراد با کار های بشر دوستانه شان با مردم باشند که به معبوبیت و مشهور شدن شان می افزاید.
سلبریست ها با معرفی شان در هر جامعه می تواند به فرهنگ توده ای و شکاف های اصلی آن جامعه دریک دوره مشخص پی برد و پیوند داشت زیرا که فرهنگ فراتر ازعلاقه به انسان های معروف و انعکاس ارزش های جمعی و رابطه پیچیده میان انتظارات اجتماعی اقتصادی حتا سیاسی است که در سیاست می توان چنین چهره ها با حضور پر رنگ شان در بازار سیاست جهانی باشند دریافت که موجودیت ستاره های سیاسی با عرضه کردن ارزش های کالای شان در بازار سیاست با مبارزات و حمایت شان از مردم و خدمتگذاری به مردم به چهره های مطرحه و نامدار مبدل می شوند که نسل های بعدی آنان را با مرور تاریخ شان الگو قرار داده و برای چندین نسل ها و یا هم ابدی قلب ها را تسخیر می نمایند و چهره های شان تاریخی می شود و از سلبریست ها موفق شمرده می شوند .
امروز که سلبریتزم به مرض ساری مبدل شده است که با مشهور شدن شان در تعدادی از افراد روحیه زشت قدرت طلبی و جاه طلبی ، خود خواهی برتربودن از دیگر افراد جامعه را در تمام عرصه های سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی با خود دارد
که حس خود خواهی و جاه طلبی سلبریست ها را در جهان ایشان را به رقابت می کشاند که پیامدهای خشن و زشت را بجا می گذارد و منجر به جنگ ها و کشتار بی رحمانه مردم می شود اگر توجه به زمام داران تعدادی از کشور های جهان شویم که بیشتر سلبریست استند می خواهند در رقابت فروش اسلحه و سلاح جنگی مقام اول را داشته باشند که خود باعث جنگ و مناقشه بین کشور های ابر قدرت شده است که مردم کشور های سوم را به تباهی می کشاند مانند جنگ افغانستان ،عراق و ....چون موضوع بحث ما اینجا جنگ نیست کوتاه اشاره بود درمورد رشد سلبریتیزم سیاسی . بیشتر روی سلبریست های مشهور سینما ،ورزش ، هفت شهرهنرکه در بخش ها مختلف می توان یاد آور شد اعم از شعر ،داستان ، موسیقی ، نقاشی،تیاتر ، بازیگران سینما ، مجری ها ، گوینده گان و گرداننده گان رادیو و تلویزیون که چنین چهره ها بخصوص ستاره گان تلویزیون ها که خود زنده گی نورمال شان دنبال می کنند ولی برای مردم روشنگری نموده و الگوی محبوب و قادربه تغیر افکار مردم شان استند و سلبریست ها مدیون رسانه ها استند که روزانه رفتار شان را میلیون ها انسان از طریق آن تماشا می کنند و محبوبیت و ثروت را به دست می آورند .
تعدادی از افراد جامعه که حتا خود شان هم نمی دانند که چگونه معروف شده اند بعضا اتفاق های کوچک منجر به محبوبیت شان شده است که برای مردم دلچسپ بوده و روزانه میلیون ها انسان علاقمند دنبال کردن کارهای شان در روز می باشند و متجسس استند که امروز این ستاره فلم مصروف چه کار هاست و چه می کند و ماجرای زنده گی خصوصی آنان را دنبال می نمایند که این ستاره گان و سلبریست ها با تغییرات کوچک در رفتار شان بزرگ ترین حرکت را در جامعه بوجود می آورند و در بخش های مختلف زنده گی مردم و جامعه اثر گذارهستند .
تعدادی از سلبریست های معروف جهان در عرصه های مختلف مانند اوباما، استیون استپیلبرگ ، اپرا وینفری، پل مک کارتنی ، جی .کی. رولینگ، جی زی، شان کامز، مدونا، بیانسه، دریک، کریستانو رونالدو که این ستاره ها از جمله سلبریست ها و ثروتمندترین جهان هستند.
( با استفاده از معلومات اسم ها در نت )
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱۴/ ۱۹ـ ۱۱۰۸
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019
نقش متناقض اصول رفتاری ملل متحد در تراژیدی افغانستان
عبدالاحمد فیض
با توجه به اصول ومفاد منشور، حفاظت ازصلح وامنیت جمعی ازوظایف تاخیزنا پذیری سازمان ملل متحد پنداشته میشود، مسوولیت که این نهاد بدلایل چون نقایص ساختاری واعمال نفوذ قدرت های معین درراستای تحقق آن ازبدوی ایجاد تا اکنون با مشکلات عدیده مواجه بوده است. اینک که درآستانه هفتاد وچهارمین سالروزایجاد این نهاد جهانی قرارداریم،اعتبارسازمان بعلت عدم توجه لازم به آلام بشریت که درنتیجه اشغال و تجاوز خارجی یا منازعات داخلی متحمل میگردند، بگونه فزاینده وروزافزون درحال کاهش بوده است.
روند تاریخی رسیده گی به منازعات بین المللی بويژه تصادمات ورویارویهای منطقه وی درتمام دوران فعالیت سازمان بوضوح گواه این واقعیت است که این نهاد بعلت اعمال نفوذ قدرت های معین درشورای امنیت درراستای تحقق عمده ترین وظایف جهانی خود یعنی مساعی جمیله درکاهش ویا ختم منازعات ناکام بوده وعملیه صلح سازمان دراکثریت قضایای عمده درمقیاس منطقه وی درحاشیه قرارگرفته است، لذا مبرهن است که نه تنها سازمان با دنباله روی های پیهم ازهژمونی های قدرت وفیگورهای زورگودرشورای امنیت درتضاد با کرکترحرفه وی واصول رفتاری این نهاد قادربه جلوگیری ازتجاوزات مسلحانه خارجی علیه حاکمیت های مستقل درموارد متعدد نگردیده است بلکه دربسا موارد ملل متحد خود بیک ناظر بی طرف برتراژیدی های غم انگیزمردمانی مبدل شده است که هرروزخون فرزندانش دردفاع از حق حاکمیت وآزادی ملی شان دربرابرعنصرتجاوزدرجنگ های تحمیلی نیابتی بزمین میریزد که عاملان بیرحم آن درجهت تحقق اهداف سیاست خارجی بیگانه می جنگند.هکذا بی مورد نخواهد بود تا اذعان کرد، که سازمان ملل متحد درزمینه اتخاذ تصامیم درامورات عاجل وضروری شدیدأ ازلابی گیری های که درقالب بکارگیری دیپلوماسی خدعه و تحکم درباصلاحیت ترین ارگانش یعنی شورای امنیت بسود دولت های مشخص صورت میگیرد متأثیراست که بوضوح به اصل بیطرفی واصول کاری سازمان لطمه وارد نموده است.
تداوم جنگ درافغانستان که بی تردید محصول انکارناپذیری مداخلات وتجاوزات بی رویه خارجی خوانده می شود، درچهاردهه گذشته درجنب خسارات مالی و ویرانی های گسترده، تلفات عظیم انسانی را برمردمانی بیدفاع افغان تحمیل نموده است که بخش قابل توجه تلفات انسانی ناشی ازجنگ درین کشورراغیرنظامیان بویژه اطفال و زنان تشکیل می دهدکه بوسیله طرف های منازعه با نقض فاجعانه معیارهای بین المللی حاکم درمنازعات مسلحانه و حقوق بشری حادث شده است، لذا وضع حاکم جنگی وبحران درین کشوردرگیرمخاصمات مسلحانه مستلزم اتخاذ یک رویکرد مسوولانه وعاجل سازمان ملل متحد بود که درپرتو مفاد منشوردر راستای کاهش خشونت، قطع مداخلات بیرونی و جلوگیری از تلفات انسانی درافغانستان بکارگرفته میشد، درحالیکه افغان های مظلوم که درزادگاه شان به اسرای جنگ مبدل گردیده ،هیچگاهی اقداماتی را که به تغیرات مطلوب دراوضاع منجرگردد، ازسوی ا ین نهاد مسوول شاهد نبوده است.
همچنان سازمان ملل متحد، درتمام دوران نبردهای خونین دهه هشتاد درافغانستان بیشترینه درنقش یک مرجع امداد رسان آنهم درعرصه همکاری های انساند وستانه ظاهر وبا تقبیح حضورقشون اتحاد شوروی سابق درین کشوربدون توجه به عمق فجایع ناشی ازجنگ که مداخلات طیف گسترده ازدولت ها را در سطوح منطقهوی وفرا منطقه با خود داشت، ازصدوریک طرح جامع وعادلانه در زمینه، که به ختم جنگ وخونریزی ها درافغانستان منتهی گردد تحت فشارمحافل غرب کوتاه آمد وتریبون سازمان ملل متحد بیک تریبون راه اندازی گفتمان مغایرحقایق نهفته درنبردگاه افغانستان مبدل گردید.
بعد ازخروج نیروهای نظامی شوروی در۱۵ فبروری۱۹۸۹ترسایی که بعد ازانعقاد معاهده ژنیودر۱۴ اپریل ۱۹۸۸ ترسایی عملی شد، سازمان موفق نبود تا با استفاده ازاعتبارش درخصوص اجرای مفاد معاهده که زمینه را برای قطع جنگ مساعد مینمود،استفاده نموده واین امرباعث شد تا عملیه صلح ملل متحد که با توظیف سیوان نماینده ذیصلاح این نهاد درسال (۱۳۷۰)هجری-خورشیدی آغازیافت ورهبری وقت کشوربه هدف ختم منازعه وموفقیت روند مصالحه میان طرف های منازعه به واگذاری قدرت رضایت داد، به موفقیت بیانجامد.
با ایجاد حاکمیت احزاب جهادی دراپریل(۱۹۹۲) که به تصادمات گسترده میان گروهی برسرتقسیم قدرت انجامیده و درنتیجه آن بخش های وسیع مرکزکشوروتأسیسات عامه منهدم، به تلفات گسترده غیرنظامی ودورجدیدی مهاجرت های کتلوی منجرشد، اداره ملل متحد بیش ازپیش چون عنصرنظاره گری دردها، مصایب وسیاه روزی مردم بیدفاع این کشورچهره گشود ، درحالیکه سازمان میتوانست درنقش میانجی مؤثریت خود را با توجه به امکانات وریزفهای قدرتمند ازمنظرصلاحیتهای حقوقی که دراختیاردارد، درختم یا کاهش رویارویهای نظامی درجنگهای میان گروهی انجام داده وحتا با درنظرداشت تجاروب جهانی به اعزام نیروی حافظ صلح درافغانستان مبادرت میورزید درحالیکه سازمان صرف به صدوراعلامیه ها مبنی برابرازنگرانی ازوضعیت حقوق بشری مردم افغانستان اکتفاء ورزید.
مردم افغانستان روزهای سیاه دوران حکومت گروه طالبان را که با توحش، تعقیب وتضیع فجیع حقوق انسانی مردم این سرزمین همراه بود ازیاد نبرده ومطمین هستیم که همواره درخاطره فرد- فرد انسان این وطن باقی خواهد ماند، لذا سازمان درین برهه ازمصایب مردم افغانستان که عملأ شاهد وقوع حوادث هولناک ودوام منازعات خونین درین کشوربود، علی الرغم امکانات وابزارهای مؤجه سیاسی وحقوقی که درجهت مهاراوضاع ومساعدت دردست داشت با ریختن به اصطلاح اشک تماس درقبال حوادث مرگباروطن مان موقف گرفت. مزید برین اذعان میتوان کرد که اداره ملل متحد بعد ازفروپاشی نظام طالبان ازتعقیب یک عملیه جامع صلح میان طرف های افغان درکنفرانس بن کوتاه آمده ودرنتیجه طرحی ایجاد اداره ای درکابل با توجه به علایق سیاسی وتمایلات راهبردی قدرتهای دخیل در قضیه افغانستان به این کشورتحمیل شد که پیامد ناشی ازآن آغازصفحه جدیدی ازجنگ وخونریزی بی وقفه درین کشوربود.
جنگجویان مسلح درجنگ کنونی که با تشکیلات متعدد تروریستی پیوند داشته وازحمایت های وسیع تسلیحاتی، مالی واطلاعاتی رژیم واداره جاسوسی پاکستان برخوردارمیگردد، هیچ روزی را نمیتوان سراغ داشت که مردم بیدفاع ما را درهرکجائی حتا درمعابد، مساجد، مدارس مذهبی وحتا منازل شان مورد حملات وحشیانه قرارندهند، عاملان این جنایات که درجهت تحقق اهداف سیاست خارجی حامیان بیرونی میجنگند ، فاقد آدرسهای پنهان نبوده لذا ملل متحد نه تنها شاهد بحران و فجایع ضد انسانی درکشورماست بلکه ازپهلوهای عریان وپنهان وماهیت جنگ کنونی مطلع است که لزومأ میبایست بدون تأخیروبا پیروی ازاصول منشوروقطعنامه های متعدد ضد تروریستی شورای امنیت درجهت تنبیه عاملان وحامیان معلوم الحال آدمکشان اقدامات لازم مرعی میداشت ، درحالیکه سازمان با صدوراعلامیه های میان تهی وابرازتأسف نسبت به قتل وکشتارگروهی مردم افغانستان رفع مسوولیت نموده است، چنانچه شورای امنیت حمله تروریستی ۱۸ اکتوبربریک مسجد درولایت ننگرهاررا که مصداق خشن جنایت جنگی وتوحش علیه انسان و انسانیت توصیف شده وبیش ازصد کشته ومجروح ازخود بجا گذاشت، با صدوراعلامیه تقبیح وبدون ذکرنام عاملان و حامیان این جنایت مشهود ، ازدول عضوخواست تا حامیان وعاملان این حمله را مجازات نمایند. لذا با درک وفهم ازاین موضوع که سازمان را نمیتوان یک (سوپرپاوریا دولت جهانی) پنداشت واما با درنظرداشت مسوولیت ها وصلا حیت های که این نهاد دراختیاردارد موقف منفعل سازمان در قبال حوادث خونباردرین کشورغیرعادلانه، تبعض آمیزو غیرمسوولانه بوده و مردم ما حق خود میداند تا این سازمان جهانی را به برخورد دوگانه وناقض اصول رفتاری اش متهم نماید.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۱۰۲۶
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019
پارلمان افغانستان بستر مصوون فساد ، نقض قوانین و نظم عامه
بصیر دهزاد
برخورد فزیکی روز جمعه گذشته تعداد از اعضای پارلمان افغانستان با پولیس نظم عامه را نباید دست کم گرفت. زیرا این میتواند یک نوید جدید برای شکستاندن یک طلسم باشد که تا به حال تعداد اراکین درون دستگاه اجرایی دولت، حلقه های زورمند پارلمان و دستگاه های حراست حقوق و نظم عامه در یک معامله و مثلث زشت تمام ابعاد زنده گی عادی مردم را در گروگان گرفته اند.
باید در قدم اول اقدام نیرو های نظم عامه مربوط وزارت داخله کشور را با تمام قوت مورد تآیید و پشتیبانی قرار داد.
جالب و قابل بحث جدی حقوقی است که چگونه بخشی از اعضای پارلمان بدون تمکین با محتوای قانون اساسی و قانون وظایف داخلی و صلاحیت های ولسی جرگه با تشکیل یک جلسه اضطراری و عاجل ولسی جرگه تصمیم اتخاذ مینمایند. با تفسیر از محتوای قانون وظایف داخلی و صلاحیت های پارلمان ، موضوع اضطکاک صلاحیت ها میان پولیس ملی و اعضای پارلمان میبایستی اولاْ در کمیسیون مصوونیت ، حقوق و امتیازات اعضای ولسی جرگه مورد بحث قرار میگرفت و بعداْ شامل آجندای جلسه عمومی پارلمان میگردید و موضوع اسیضاح وزیرداخله نیز شامل آجندا و مطرح بحث قرارمیگرفت. اکنون برای تدویر این جلسه هیچ گونه تعریف و توضیح قانونی وجود ندارد. فقط میتوان آنرا زورگویی و سواستفاده از صلاحیت های ولسی جرگه و تحریف مواد قانون وظایف داخلی و صلاحیت های ولسی جرگه تعریف نمود.
طی سالهای بعد از ایجاد پارلمان در افغانستان بیشترین زورمندان، غاصبان زمین و دارایی های شخصی و عامه دولتی، تاجران دین و قوم و مافیای گره خورده زنجیری قدرت و مواد مخدر بر اورگانهای قدرت دولتی چیره شدند و خود به یکی از فکتور های قوی و طلسم گونه نقض قوانین بخصوص نقض قانون اساسی و همه ارزش های مسجل در آن مبدل گردیدند. البته با تمام احترام به آنعده وکلای ملت که با حفظ تمکین به قانون و ارزش های آن ،جا و موقف پر ارج خود را با جرایم و زورگوایی تعویض ننموده اند، یک بخش بزرگ این پارلمان با روز و زر و خرید وجدان ها با پول و چند شکم نان چرب، چوکی های پارلمان را چورنمودند و از خود نماینده ملت ساختند و بعداْ بر سینه ملت نشستند. اینان زیر چتر حمایتی تنظیم های جهادی با نازو کرشمه ،نا آشنا با تمدن و فرهنگ، افتخار فروختند و از خود سلاطین محلی و منطقه وی تراشیدند که با شیوه های مختلف منافع ملی را ، تا توانستند، آسیب رسانند.
چند مثال زنده :
- بحث های قومی و زبانی را روی کاربرد اصطلاحات چنان در سطح پایین فرهنگ وعقب مانده مطرح نمودند که با الفاظ و کلمات زشت و توهین آمیز به زبان ها ، تا سطح دشنام، با عث تحریک احساسات و تنش های زبانی و قومی شدند. بدون شک کاربرد اصطلاح « تجاران قوم و زبان » بر این حلقه زشت بجا و دقیق میباشند.
در حالیکه در قالب فرهنگ علمی و زبانشناسی دو مو ضوع قابل تعمق اند، یکی اینکه این بحث ها باید در قدم اول در مجامع علمی و اکادمیک به بحث ، نتیجه گیری و تصمیم گذاشته شوند، دوم اینکه انکشاف و سچه سازی هر زبان یک حق بشری است برای آنان که به یک زبان معین گپ میزنند و تبادل احساس و بیان مینمایند، و آن در صورت که احترام به عین حق بشری به زبان و هم زبانان دیگر جامعه ما نیزحفظ و رعایت گردد و برای زبانها درجه بندی صورت نگیرد و شجره کشی با دیده عقده و دشمنی در برابر هیچ قومی مطرح نظر باشد.
- مقاومت تعداد از این وکلای پارلمان در برابر حفظ و رعایت ارزش های مسجل در قانون اساسی، قوانین مربوط به مصوونیت زن وخانواده دربرابر خشونت ، حقوق اجتماعی و مدنی زنان و تعداد دیگراز موضوعات با اهمیت برای یک جامعه مصوون و تمکین به ارزش های حقوق بشری و مدنی . تعداد از وکلای پارلمان که خود غرق درفساد اخلاقی اند، با روپوش اسلامی و ایده های طالبی شان، خود را بحیث تیکه داران اسلام جا زده ، پرده آهنین را در برابر ازرش های مدنی و حقوق و آزادی های اساسی بشری در پارلمان کشور ایجاد نموده اند.
- بیشترین غاصبان زورمند دارایی و ملکیت های های شخصی و عامه در میان همین حلقه جابر و زورگو در پارلمان قرار دارند که با سواستفاده از مصوونیت قانونی شان از بازخواست و تعقیب عدلی و قضایی فرار نموده اند. غضب زمین های دولتی توسط قوماندان الله گل مجاهد، مولوی تره خیل ( همان ملا ترخیل که به اساس حکایات چند سال قبل در کشور فنلند در قطی کوکاکولا آب تلخ تقاضا نموده بود)، صدیقی و ده های دیگر در کابل و ولایات مختلفه کشور و ایجاد شهرک ها و فروش غیرقانونی این زمین ها مثالی از صدها واقعیت های شرم آور این حلقات مافیایی میباشد.
بدون شک از جمله تقریبن ، به گفته رییس جمهور غنی ۱۳۰۰ غاصب ملکیت های دولتی و شخصی ، بیشترین آنها کسان اند که یا در دوره های قبلی در پارلمان بوده اند و یا اکنون در کرسی های پارلمانی تکیه زده اند. قضیه شهرک امان الله خان که چند هزار جریب زمین دولتی با حکم آقای کرزی به قیمت نازل و بدون داوطلبی به شخص مورد نظرش داده شد که بعداْ با بیش از ده چند قیمت اولی دوباره به فروش رسانیده شد، هنوز تازه است.
این حلقه جابر، ظالم و زورگو کسان اند که از نام یک قوم برخاسته و با تجارت و تیکه داری قوم خود، در قدم اول بزرگترین تظلم و جفا را بر قوم خود روا داشته است.
خصوصیت این حلقه فساد در آن است که آنان سلسله های زنجیری و مثلث های زشت را بین دستگاه دولت، پارلمان ، تنظیم های جهادی ، اورگانهای پولیس ، څارنوالی ایجاد نموده و خود در مصوونیت کامل و در زیر چتر حمایتی ارگان های حراست قانون قرار دارند .
- با موجودیت تار های ارتباطی میان تعداد از اعضای پارلمان و گروه های تروریستی داعش، طالب و القاعده، افراد وابسته به دستگاه های استخباراتی پاکستان و ایران، در این ارگان بزرگ حاکمیت دولت نفوذ داده میشوند. قضیه دستگیری حاجی دلاور مشاور ارشد فضل هادی مسلمیار که یک موضوع عادی استخباراتی نیست، بیان یکی از این ادعا است که چگونه بعضی از اعضای پارلمان وسیله افشای اسرار مهم دولتی به استخبارات یک کشور دشمن و بیگانه میشود.
- قرار اظهارات رسمی وزارت مالیه بیش از ۱۰۰۰عراده موتر های جدید توسط تعداد از اعضای موجود پارلمان وارد و در گمرگ ها انبار شده اند. تلاش و خواست این قاچاقچیان پارلمانی این است تا موتر های شان را غیر قانونی داخل کشور نمایند و از دادن مالیه قانونی گمرکات گریز نمایند.
- بیشترین افراد که صد ها میلیون پول مصارف برق را به اداره برشنا نپرداخته و از پرداخت آن تخطی نموده، قانون را عملن زیر پا نموده اند ، یا در کرسی های پارلمانی کنونی تکیه زده اند و یا در پارلمانهای دوره های قبلی قرار داشتند.
- اینها همان وکلای نامنهاد ملت اند که در روز استیضاح وزرا در ولسی جرگه بسته از عرایض افراد را به وزیر مربوطه پیشکش و گرفتن امر ها و امضآ ها، پیش شرط دادن رای موافق به وزیر مربوطه مطرح مینمایند.
و اکنون قضیه دوروز قبل که این تعداد ار کرسی نشینان « میلیونران غاصب، قاچاقچی و مافیایی » مینمایند تا خود و اعضای فامیل های شان از دها جرایم جنایی و اخلاقی و تخلف های شرم آور شان مصوون مانده ، از تطبیق قانون فرار نمایند.
شرایط و وضع کنونی که وظایف بزرگ ملی را دربرابر نیروهای پرافتخار مسلح و حافظ نظم عامه قرار داده است، شکستانده زنجیر های مافیایی ، غاصبان زمین و دارایی های شخصی و عامه، زورگویان به مفهوم شکستاندن یک طلسم خواهد بود که تا حال جامعه ما را ، در ابعاد وسیع، در اسارت داده است.
شکستاندن این طلسم که بخشی ازمحور شرارت درکشور است، نه تنها وظیفه بزرگ و دارای اهمیت بلند است، بلکه میتواند پیش زمینه باشد برای باز کردن مجدد دها دوسیه های جرمی که در تبانی با سلسله های زنجیری و مثلث حکومت- پارلمان- و دستگاه های عدلی و قضایی و وارد نمودن فشارتوسط نیرو های بیگانه خارجی در افغانستان ، غیرقانونی بسته و یا حفظ گردیده اند، باشد.
برای این نیروهای پرافتخار و جدی پولیس و امنیت ملی ، که در همین راستا محکم، قاطع و مصمم اند، آرزوی موفقیت های بیشتر مینمایم.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۹ـ ۱۰۱۳
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019
در حایشه رخداد های سوریه :
تصمیم ترامپ به نفع داعش تمام شد
رییس جمهور امریکا در جریان بازی گلف آخر هفته خود تصمیم گرفت که کارش را با سوریه به اتمام برساند. او دستور داد نیروهای نظامی ویژه امریکا که برای مقابله با داعش به سوریه اعزام شده بودند، این کشور را ترک کنند. این تصمیم در حالی اتخاذ شد که هنوز دهها هزار نفر از اعضای داعش به جنگ زیرزمینی خود در سوریه و عراق ادامه می دهند. در ۵ سال گذشته امریکایی ها با استفاده از نیروی هوایی خود و ارایه اطلاعات و مشاوره استراتیژیک از نیروهای دموکراتیک سوریه ( شبه نظامیان کرد) حمایت می کردند. مبارزه واقعی علیه داعش را شبه نظامیان کرد انجام می دادند و در این راه ۱۱ هزار نفر از یاران خود را از دست دادند. آنها به یکی از مهم ترین متحدان امریکا در خاورمیانه تبدیل شده بودند. بیش از ۷۰ کشور به ایتلاف حمایت از نیروهای کرد ملحق شده بودند، اما این امریکا بود که همه را با هم متحد کرده بود.
درست سر بزنگاه، صدها خانواده و حامی داعش روز یکشنبه از یک بازداشتگاه در ناحیه « عین عیسی» سوریه فرار کردند. کردها اعلام کردهاند که پرچم سیاه داعش به زودی در این منطقه برافراشته خواهد شد. یکی از مقامات رسمی دولت امریکا روز یکشنبه در گفت وگو با رابین رایت، خبرنگار نشریه «نیویورکر» درباره این اتفاق با ناراحتی گفت: ۵ سال کار مداوم به فنا رفت!
به گزارش نشریه «تایمز»، دستور ترامپ برای خروج نظامیان امریکایی از خاک سوریه باعث شد این نیروها حتا نتوانند حدود ۶۰ تن از فرماندهان عالیرتبه داعش را از زندان به مناطق تحت کنترول نیروهای کرد منتقل کنند. از هفته گذشته که ترکیه به خاک سوریه حمله کرده است، نواحی تحت کنترول نیروهای امریکایی به آشوب کشیده شده است. ترامپ در جریان حمله به متحدان کرد خود هیچ تلاشی برای متوقف کردن لشکرکشی اردوغان نکرد. به گزارش سازمان ملل، عملیات هوایی و زمینی ترکیه باعث فرار حدود۱۳۰ هزار نفر از مردم سوریه شده است. در مناطق تحت کنترول کردها بیمارستانها بسته شدهاند. منابع آبی نیز رو به اتمام اند. ویدیوهایی که در فضای مجازی منتشر شده است اعضای یک گروه شبه نظامی تجهیز شده از سوی ترکیه موسوم به « ارتش ملی سوریه » را نشان می دهد که در کمال خونسردی اسرای کرد را اعدام می کنند.
مارک اسپر، وزیر دفاع امریکا روز یکشنبه در مصاحبه ای با شبکه « سی بی اس » گفت: به نظر می رسد عملیات ترکیه، یک جنایت جنگی است. شرایط در سوریه وحشتناک است و ترکیه باعث ایجاد آن شده است. آنها (ترکیه) با وجود مخالفت ما این تهاجم را آغاز کردند. ترامپ شنبه شب در مورد این موضوع با ناراحتی اظهار کرد که در تصمیم گیری برای پایان دادن به ماموریت امریکا کاملا تنها بوده است. او گفت: وقتش رسیده، وقت این رسیده که قهرمانان بزرگ و سربازان بزرگ خود را به خانه برگردانیم. او خاورمیانه را به باتلاق تشبیه کرد، مردمش را در دستیابی به صلح عاجز خواند و گفت: خاورمیانه اکنون امن نیست، امنیت و ثبات خود را از دست داده و با هم در حال جنگند. این کاری است که آنها انجام می دهند. آنها با یکدیگر می جنگند.
روایت اسپر اندکی متفاوت بود؛ او گفت: « ما نیروهای امریکایی را بین دو ارتش که در تقابل با یکدیگر به میدان آمدهاند، گرفتار کردهایم و این وضعیتی بسیار غیر قابل تحمل است.» او افزود: « بنابراین من پس از مشورت با دیگر اعضای تیم امنیت ملی، شب گذشته با رییس جمهور صحبت کردم و ایشان دستور دادند که خروج نیروهای امریکایی را از سوریه آغاز کنیم.»
به گزارش پنتاگون، روز جمعه نیروهای ویژه امریکا زیر آتش توپخانه نیروهای ترکیه قرار گرفتند. پنتاگون اطلاعات مربوط به نحوه قرارگیری نیروهای امریکا در سوریه را پیش تر در اختیار نظامیان ترکیه قرار داده بود. اسپر در گفت وگوی خود با شبکه «سی بی اس» افزود: ما مختصات محل قرارگیری نیروهای خودمان را به ترکیه داده بودیم، اما گویا در آنجا مه بوده؛ چنین اتفاقاتی می افتد.
هدف ترکیه این است که در مرزکشورخود با سوریه یک منطقه حایل ایجاد کند. قرار است این منطقه در عمق ۳۰ کیلومتری سوریه و در ناحیه تحت کنترول کردها ایجاد شود. اردوغان از این می ترسد که کردها ( که بزرگ ترین اقلیت قومی و زبانی در ترکیه محسوب می شوند) در اقدامی جدایی طلبانه با یکدیگر متحد شده و دولت مستقل تشکیل دهند. واشنگتن برای از بین بردن نگرانی های ترکیه با نیروهای کرد همکاری می کرد، اما اردوغان در نهایت تصمیم به حمله گرفت. ۵ سال مبارزه ایتلاف امریکا برای نابودی تندروترین گروهک تروریستی جهان اکنون در آستانه شکست است. داعش هنوز در بخش هایی از خاورمیانه فعال است و زیرشاخه های آن هزاران نفر را به خاک و خون کشیده است. یکی از مرگبارترین حملات آنها بمب گذاری در یک هواپیمای روسی در سال ۲۰۱۵ ترسایی بود که از شهر ساحلی شرم الشیخ مصر به مقصد سن پترزبورگ حرکت می کرد. داعش در طول خلافت ۵ ساله خود فجیع ترین حملات تروریستی ممکن را در شهرهایی مانند منهتن، اورلاندو، سنبرناردیو و ایالت اوهایوی امریکا طراحی و اجرا کرد.
جیمز ماتیس، وزیر دفاع پیشین امریکا در گفت وگو با شبکه « ان بی سی» گفت: می توانیم خواستار جنگ باشیم یا آن را تمام کنیم. او افزود: می توان مانند اوباما ( که نیروهای امریکایی را ازعراق خارج کرد) نیروهای مان را از سوریه خارج کنیم، اما این به نفع دشمن خواهد بود. دراین شرایط اگر ما فشار نیاوریم، داعش دوباره جان می گیرد. قطعا آنها بازمی گردند. ماتیس در دسامبر سال گذشته از سمت خود استعفا داد؛ درست زمانی که ترامپ برای اولین بار اعلام کرد قصد دارد نیروهای امریکایی را ازسوریه خارج کرده و اتحاد با نیروهای کرد را به اتمام برساند. ترامپ در سیاست خود در مورد سوریه با هر دو حزب امریکا به مشکل خورده است. سناتور رابرت منندز دموکرات ضمن محکوم کردن خروج نیروهای امریکایی از خاک سوریه و هشدار در خصوص پیامد های اجتناب ناپذیر این تصمیم گفت: ترامپ با این تصمیم خود جایگاه امریکا در صحنه جهانی را ضعیف تر کرده و موجب تضعیف امنیت ملی و زیر سوال رفتن اعتبار ما نزد متحدان و شرکا می شود. او افزود: رویکرد بی برنامه و آشفته ترامپ نسبت به سیاستگذاری و اعلام سیاست ها از طریق توییتر، جان نظامیان و مردم امریکا را به خطر می اندازد. تنها کسانی که از این اقدام سود می برند، داعش، ایران و روسیه هستند. نظامیان کرد (نیروهای دموکراتیک سوریه) در تلاشند متحدان جدیدی برای خود پیدا کنند تا به کمک آنها بتوانند به حمله نظامی ترکیه خاتمه دهند. جنرال مظلوم عبدی، فرمانده نظامیان کرد در اقدامی طعنه آمیز مذاکراتی با روسیه و بشار اسد انجام داده است. روسیه، دولت سوریه و همچنین ایران به دنبال این بخش از سوریه هستند که اکنون تحت کنترول نیروهای کرد است. بیشتر منابع نفتی سوریه در این منطقه قرارگرفته است.
کردها روز یکشنبه اعلام کردند درباره استقرار نیروهای دولت سوریه در مرز ترکیه برای کمک به توقف حملات این کشور با بشار اسد به توافق رسیدهاند. به گزارش خبرگزاری رسمی سوریه، نیروهای نظامی اسد در حال حرکت به سوی شمال این کشور هستند. گزارشها نشان می دهد که در سه روز گذشته روسیه واسطه اصلی میان نیروهای کرد و دولت سوریه بوده است. این همکاری نشانگر یک تغییر اساسی برای کردهایی است که به دلیل آزار و اذیت و تبعیض علیه اقلیتها از سوی دولت دمشق، سال ها به دنبال دستیابی به حقوق بیشتر و خودمختاری از جانب سوریه بودند. کردها تقریبا ۱۰ درصد از ۱۸ میلیون نفر جمعیت سوریه را تشکیل میدهند. اما به نظر نمی رسد هیچ یک از آشوب های به وجود آمده باعث شود که ترامپ نظر خود را تغییر دهد.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۱۰۱۷
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019
پاس کلونیالیزم و پیامدهای پسا استعماری درجهان
عبدالوکیل کوچی
دیروز جهان را به جنگ رنگ ها وامروز به ننگ فرهنگ ها تخریب و تاراج کردند . این بحث بزرگ ، ولی مختصر، ریشه به زمان گذشته دارد. به دوران پیدایش انسان و رابطه انسان با طبیعت ، تقسیم بشر به گروه های قوی و ضعیف ، تغیر ، تحول و دگرگونی های سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی از گذشته های دورالی عصر حاضر ارتباط دارد میگیرد که درین برگه فقط مرور کوتاهی به مسایل گذشته نچندان دور خواهیم داشت .
پیدایش بشر در طبیعت بشکل وشمایل گوناگون توام با اتفاقات ودگرگونی های متناوب همراه بوده است . درین رابطه بنیانگذاران مطالعات سیاسی ،اجتماعی وفرهنگی دانشمندان وفلاسفه در تمام عرصه ها پرده از روی حقایق برداشته چهره های اصلی واثرگذاری آن در جوامع متحول مدرنیته ، مدرنیزم ، جهانی شدن ،جهانی سازی ، فنیمیزم ، کپیتالیزم ،استعمار وپسا استعمار ی را توضیح میدهند .
یکی از شاخص های اساسی شرایط پسا استعماری ،جهانی سازی کلونیالیزم که اصلاً ریشه تاریخی درگذشته های دوردارد واز تسلط گروه های زورمند ، از کشتار وقتل عام سوختاندن و کوچاندن ، غارت کردن ، به برده گی کشاندن وهرنوع بهره گیری انسان از انسان وآدم خواری برای توسعه وتسلط که از قرن های گذشته تا قرن پانزدهم بشکل ابتدایی آن ادامه داشت وپس از آن بطور دسته بندی ها به ظهور رسیده است .
بقول پروفیسور ارم ضیایی درکتاب مشهور خود تحت عنوان پاس کلونیالیزم به تحلیل مسایل پرداخته واز مفاهیم آن چنین برمی آید که تحولات طبیعی واجتماعی مراحل گوناگون داشته وتاریخ طولانی را سپری کرده است .
مرحله اول : گردشگری ویافتن سرزمین های پهناور با ساکنین اصلی ومردمان بومی آن سرزمین ها ، با تغیررنگ و پوست با شکل وشمایل وقیافه های بیگانه ومتفاوت بخصوص در قاره افریقا و امریکای جنوبی. زمانی که گردشگران اروپایی وارد سرزمین های جدید میشدند با گروه های آرام بی خبر ازدنیا وعقب مانده بومی آن سرزمین ها روبروگردیده آنها را بربر ونیروهای خود را متمدن وعالی خواندند . ازهمینجاست که مفکوره تفوق طلبی بین انسانها آنهم بخاطر تفاوت رنگ وپوست وسنتها بمیان آمد. اروپایی ها که خود را متمدن میدانستند در نخستین بر خورد با انسانهای دیگر قاره ها باهجوم لشکری ودهشت افگنی رو آورده ، رفته رفته تهاجم خونین جای گردشگری آرام را گرفت از همینجاست که انسانها را به کته گوری ها تقسیم کردند .
مرحله دوم تفوق طلبی وتسلط بر دیگران : با ظهور برتری جویی نژادی وتقسیم جوامع به آقا وبادار یا بعبارت دیگر برده وآقا زیر نام اصلاح کردن وساختن جوامع عقب مانده پای استعمار واندیشه حکمروایی بوجود آمد که با نسل کشی وقتل عام مردمان بومی عملی میشد که تمام سرنوشت زنده گی وصلاحیت کشورها را غصب میکردند . درین دوره بخاطر معتقد ساختن مردم به زیر دستی وقبول اطاعت بحیث انسان درجه دوم کارهای بزرگ وگسترده تبلیغاتی توام با زور وفشار انسان های بومی را مغزشویی نموده وبه اطاعت قبول شده اجتماعی وحتا تحمیل عقاید دیگران وادار میساختند .
درجای دیگری دررابطه به همین موضوع، پروفیسور سوزان معتقد بود که مهمترین مفهوم دیدگاه های تذکر رفته دراثر پسا استعماری یعنی آدم خواری برای توسعه وتسلط پس منظر استعمار است که ریشه در قرن شانزدهم وگذشته دور دارد که عکس العمل مردمان بومی در برابر ظلم ، خوردن خون یک کشیش توسط مردمان بومی برازیل بخاطر انتقال قدرت دشمن بجان آنها ، اسپانیایی ها وپرتگالی ها را وحشت زده وسنت آقایی را درین جا شکستاند .
مرحله سوم مرحله پسا استعماری یا کشاندن مردم بشیوه اقناعی وراه اندازی جنگ های نیابتی :
دراین مراحل بخصوص پس از جنگ دوم جهانی وآزادی بیش از صد کشور جهان از تسلط شوم استعماری ، قوت های استعماری بخاطر حفظ تسلط وقدرت بر دیگران وغصب ثروت های طبیعی و چوشیدن خون ملتهای خورد وبزرگ جهان، نیرنگ های فرهنگی وعقیدتی را موثر دانسته دست به تبلیغات وسیع وهمه جانبه زده تا برتری و آقایی سفید پوستان را بر سیه پوستان ، تمدن وپیشرفت اروپایی را بر کل جهان تحمیل ومردم را معتقد ساخته وبا این نیرنگ، برتری والگوی پیشرفت اروپایی را به باور جهانیان مبدل سازند ومردم را معتقد گردانند که راه پیشرفت تنها از طریق بکار گیری شیوه های عالی و تمدن پیشرفته اروپایی میسر است وبس که با سناریوهای بظاهر آرام ولی خطرناک همراه میباشد .
چنانچه بقول پروفیسور بیل اشکرات یکی از رویکردهای مهلک پسا استعماری ،جهانی شدن در سایه کاپیتالیزم وصندوق بین الماللی پول وجایگاه کشورهای سوم دراین عصر است .چنین برمی آید که جهانی سازی نوین با عث نابودی بسیاری از فرهنگ های بومی وآثار ارزشمند تاریخی خواهد شد ودرعرصه سیاسی پدیده پیچیده چون نیواستعمار ،نیو امپریالیزم ،نیو لبرالیزم و گذار صریح تحولات اقتصادی بسیاری از مناطق جهان را در محاصره اقتصادی و انحصاری خود میکشانند .
بدین ترتیب سلطه استعماری نوین را بوجود می آورند که در نتیجه رقابت های اقتصادی منجر به وابسته گی کشورهای جهان سوم گردیده است . در حالیکه استعمارگران بعنوان عامل اصلی بزرگترین ومخرب ترین جنگ ها در تاریخ بشر وعلمدار تمدن وپیشرفت عجیب ترین پارادکس زمانه ماست . واما از نظریات پروفیسر ارم ضیایی دربخش دیگری از اثر گرانبهایش چنین برمی آید که غصب مناطق و جغرافیای کشورها والحاق آن بسرزمین خود و برای در بند کشیدن کشورهای دوردست تاسیس امپراتوری ها ی بزرگ با استفاده ابزاری ادیان وافزارهای نژادی تعصبات ملی منطقه وی سمتی زبانی قومی وجنسیتی که دوران ظهور سرمایه واوجگیری کپیتالیزم و پروسه استعمار را شدت بخشید، با لشکر کشی و تسلط نظامی واقتصادی به کشورهای مستعمراتی وهجوم فرهنگی تمام فرهنگ وکلتور زبان وتاریخ عنعنات سرزمینهای مستعمره را نابود ساختند .
مهمتر اینکه آنان در زمان اشغال سرزمین امریکا توسط انگلیس ها که منجر به نسل کشی سرخپوستان یعنی صاحبان اصلی آن سرزمین گردید. جالب توجه اینجاست که پس از اعلام استقلال امریکا از انگلیس در سال ۱۷۷۶ترسایی شعارهای آزادی ، برابری ودموکراسی جز قوانین گردید واما در برخی از مواردی صلاحیت سفید پوستان بر سرخپوستان تا سرحد سرکوب آنها وجود داشت که گروه گروه سرخپوستان را بقتل میرساندند .این بود نمونه ی برابری ، آزادی ودموکراسی .
ودر نمونه دوم برخوردهای خونین غرب که گفته میشود پس از انقلاب کبیر فرانسه در دهه اخیر قرن هژدهم شعارهای آزادی واستقلال ودموکراسی برادری وبرابری از اعلامیه های اساسی دستاورد فرانسه بود که بر مبنای آن کشور بولوی یکی از مستعمرات فرانسه در مطابقت با همین شعار ها دست به خیزش آزادی خواهانه زدند و توسط نیروهای اشغالگر فرانسه قتل عام گردیدند . زیراکه همان شعارهای راست ودروغ انقلابی فقط بخاطر خود شان بود نه به سرزمین های مستعمراتی . به همین ترتیب کشورهای غربی با لشکر کشی وتجاوز به کشورهای امریکای لاتین ، افریقا ، شبه قاره هند ، آسیای جنوبی وغربی ، جوی های خون جاری کردند، آنگاه زبان های تبلیغات رسانه یی سالها وقرنها ساکت بود .
اما در زمانیکه جنگهای اول و دوم جهانی که از همین قاره اروپا آغاز و انجام شد وبریختن خون سفیدپوستان منجر و نزدیک به یک صد میلیون نفر کشته و نابود شد ، آنگاه فریاد قدرتمندان بزرگ جهان به آسمان بلند گردید و گوش فلک را کرساخت تا بصورت عاجل خواستار تشکیل سازمان ملل متحد وکمیسیون حقوق بشر گردیدند. همانند دایه های دلسوزتر ازمادر برای بشریت اشک ریختند . و زمین را خانه مشترک انسانها نامیدند .از همینجاست که تا بخود آمدند وبدیدند که خون سفید پوست هم مانند سیاه پوست سرخ است ودانستند که میتواند بریزد .
پس ازجنگ جهانی دوم که منجر به استقلال و آزادی بیش از صدک شور جهان گردید و زنجیر استعمار در قلمرو بی غروب شان درهم شکست ، غربی ها متوجه شدند که پس ازاین با زور سرنیزه وقدرت تفنگ نمی توان با رویا رویی بر کشورها وملت ها غلبه کرد آنگه با تاپه نمایشی دموکراسی وافسانه جنگ با تروریزم وسناریوی مذهب وارد کشور ها شدند که نیروی اجرایی آن در صحنه جنگ با تروریزم تبلور یافته است.
بقول پروفیسیور ارم صیایی در رابطه به افسانه تروریزم همه میدانند که در حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۱ ترسایی که منجر به قتل دو الی سه هزار نفرگردید جهان را تغیر داد مگر در کشورهای دیگر جهان که روزانه هزار نفر کشته میشود چرا غربی ها تکان نمیخورند؟ آیا خون انسان در یک گوشه جهان به آن سطح ارزش دارد که جهان را تغیر دهد ودر گوشه دیگر جهان حتا قابل یاد آوری نمیباشد ؟ این است حقوق بشر غرب در رابطه به مرگ انسانها. او به این مفهوم می افزاید که بروز حوادث در کشورهای قدرتمند وضعیف از نظرغربی ها بسیارمتفاوت است بطور مثال کشته شدن چند نفر از دفتر فرهنگی فرانسه باعث شد که تمام قدرتهای اروپایی متحدانه فریاد بکشند ورهبران آنها با همبستگی راهپیمایی کنند ولی در آنسوی دنیا در افریقا آسیا ی میانه و افغانستان روزانه صدها نفر ترور وکشته میشوند در باره پرداختی وجود ندارد .
ازین رو ترفند خطر ناکتر از لشکر کشی مستقیم ، هجوم فرهنگی وتبلیغاتی برای تقویت پایه های نیو کلونیالیزم وپسا استعماری با استفاده ازوسایل افزاری مانند بهانه سازی بنام جنگ با تروریزم ، راه اندازی جنگهای مذهبی وبنام دفاع از دموکراسی ؟ توام با جریان صدور سرمایه ، تاسیس وجابجایی استخبارات نظامی ، دربند کشیدن کشور ها ، تشدید جنگهای نیابتی ، راه اندازی کودتا ها ،سقوط دادن دولتها ی مردمی ودموکراتیک ،ایجاد دولتهای فاسد وغارتگر ، ایجاد پیمان های نظامی وهجومی ، تشدید تنشها واختلافات قومی وتعصبات زبانی ، منطقه وی ، جنسیتی ،مذهبی ،لسانی ،آلوده ساختن جوانان به اعتیاد ، نابودی فرهنگ وتاریخ وتمدن کشور ها ، تقسیم وتجزیه کشورها ، ایجاد مناطق مورد مناقشه ،پرابلمهای سرحدی ، هجوم به چاهای نفتی تسخیر آبراه های بزرگ جهان ، نابودی مدنیتهای مناطق ، تحمیل پرورش یافتگان خود بر حکمرانی مردم و تشکیل دولتهای وابسته تحت المایه وگوش بفرمان ، غارت منابع طبیعی کشور ها، ایجاد فقر مرض بیکاری وبی ماری مردمان وملتهای تحت ستم و... از تبعات نیو استعماری در کشورهای جهان سوم میباشد که در اثر آن شرایط را برای زنده گی انسانها دشوار وحتا نا ممکن ساخته از روی ناگزیری پای به مهاجرت میگذارند .
این مهاجرت اصلاً بصورت تحمیلی برای خالی ساختن یک کشور از اقشا رعالم ودانشمند ، روشنفکر ومبارز ، میهن پرست ،عدالخواه ومترقی وآزادی دوست ، تحصیلکرده ومسلکی با راه اندازی جنگها ،انفجارات توسط زرخریده گان خود براه انداخته وبجای آنها تربیه یافتگان دست خویش را بخاطر بربادی وغارت کشورها نصب وتحمیل میکنند . اینست دموکراسی بعضی از کشورهای غربی وحقوق بشرو پیامد های استعمار نوین وپسا استعمار در کشورهای جهان سوم که نمونه های بارز آنرا در کشور افغانستان وطن عزیز ما و همچنان در کشورهای مصر ، لیبیا ، عراق ، تونس ، سوریه وفلسطین ، سومالیا ، کانگو ، ویتنام لاوس وکمبودیا ، ماجرای هانگ کانگ نمونه هایی از دموکراسی غربی است که با یک کله وهزار زبان تبلیغ میشود که نتایج آن فقر مرض بیکاری بیماری ،اعتیاد ،سقوط اخلاقیات جامعه ، بیسوادی ، دزدی ، فحشا ، رشوت غارت گری، کینه ، تعصبات ، نفاق ملی وبرده سازی ملتها میباشد .
فقط مردم وقتی از چنین مصیبتها رهایی می یابند که با اتحاد وهوشیاری وبیداری عمومی در یک وحدت سراسری ملی وهمبستگی وطنپرستانه وسراسری خود را از چنین رنج های تاریخی نجات دهند .
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۱۰۱۳
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019