شفاف او عادلانه انتخابات د دموکراسي یو اصل دي
فاروق دهقان زاده
په کوم هیوادونو کې چه پوهنه او روزنه ښه ترقي او پرمختګ نه وی کړي همیشه د زیاتو ستونزو او مشکلاتو سر مخامخ وی. څرنګه چه ټولنه او هیوادونه د مختلفو طبقو او قشرونو څخه جوړ شوي او په هغه کې مختلفي ژبي، ملیتونه، قومي مناسبات،محلي ژوندانه او مذهبی عقیدي موجودي وې ناممکنه ده چه د ټولو نظریات اوغوښتنی په یو وخت کې عملی شي. له همدی کبله ښه وسیله يې د اکثریتو خلکو رايه او نظریې تاېدول او د نورو اقلیتونو حقوق په نظر کې نیول دي. په ټولنه کې هر یو طبقه او قشر د خپل برنامې د عملی کولو په منظور مبارزه او فعالیت کوي ترڅو وکولای شي سیاسی واک تر لاسه کړي او خپله برنامه عملی کاندی. دسیاسی قدرت او واک ترلاسه کولو پخاطر دوه لاری لری.
لومړي: د کودتا ګانو، چریکې جنګونه او ملی قیامونه.
دوهم: د شفاف او عادلانه انتخاباتو له لاری.
ننې عصر دا حکم کوی چي دوهمه لاره غوره او ښه طریقه ده. ویل کېږی چي قدرت نیول آسان کار دي خو ساتنه یې ګران.
مبارزه چی یو سیاسی او ټولنیز فعالیت دی د واک او قدرت ترلاسه کولو او ساتلو پخاطر دي او د خپلی برنامی د عملی کولو په منظور د یو با انضباط سیاسی ګوند تر مشری لاندی صورت نیولی شي.
له همدی کبله د افغانستان د آبادي ګوند ، دوهمه لاره یعني د انتخاباتو له طریقه فعالیت کوي. نورو هیوادونو کې چی انتخابات کېږی په یوه، دوه او څو محدودو ورځو کې نتایج اعلانېږی او یو بل ته مبارکی ورکوی خو متاسفانه زموږ په هیواد کې میاشتی تيریږی او پایلي نه اعلانیږی که اعلان هم شی مقابل لوري نه مني او ځان بریالی بولې. زما په فکر دا همغه ناپوهی ده چه ځني کسان خپله رایه د پیسو په مقابل پلورې او یا تعصبي فکر لری پرته لدي چه نوماند شخصیت، علمیت، صداقت او برنامی ته وګوری شخصی اړیکو ته ترجیح ورکوی.
چه دا کار یو غیراسلامی، غیرافغانی او غیربشری عمل دي.
هیله مند یم چی راتلونکي دولت د نورو کارونو ترڅنګ معارف ته حاصه توجو وکړي او خلک پوه شی څو د حق او باطل، ښه او بد تر منځ توپیر وکړای شی.
او په هیواد کې مو د سولی، پرمختګ، دموکراسی او ټولنیزه عدالت تامین شی . او په نړی کې د نورو پرمختللو هیوادونو په لړکې وشمیرل شو.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۱۲۲۷
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019
باز هم مرتبط به قانون حمایت حقوق اطفال
موضوع مورد بحث پارلمان افغانستان
بصیر دهزاد
یک موضوع مهم:
بعد از یک مدت طولانی ،بیشتر از یک و نیم سال، که مسوده قانون حمایت حقوق اطفال در اثر ممانعت عقب مانده ترین حلقه ضد تمدن و حقوق انسان، تحت روپوش اسلام و شریعت اسلامی به یخچال پارلمان گذاشته شده بود، در ماه اخیر این قانون دوباره مورد بحث ولسی جرگه قرار گرفت و یکبار دیگر به ممانعت های شدید همان حلقه تاریک اندیش و پاسبانان افکار قرون وسطایی مواجه گردید. خوشبختانه که این مجلس قانون متذکره را پاس و به مشرانو جرگه محول نمود.
اینجانب که بیش از بیست سال بحیث کارکن موسسات حمایت حقوق اطفال کار مسلکی نموده و با تجارب و آموزش های مسلکی حقوق و حفاظت و تآمینات اجتماعی اطفال سرو کار دارم و دارنده لقب کارشناس تخصصی طفل و خانواده را کسب نموده ام، میخواهم نکات نظر خویش را زوایای همین مسلک و اهمیت تصویب و تطبیق قانون حمایت اطفال در این مقاله ارایه دارم.
این نکات نظر و ارایه معلومات من در این فرصت حساس و سرنوشت ساز برای اطفال کشور، متوجه وکلا و سناتوران مشرانو جرگه پارلمان افغانستان ( اعم از تحصیل کرده گان رشته های مختلف ، هم موسفیدان و بزرگان معزز مذهبی شیعه و سنی) است که با احساس بشری و بخاطر ایجاد تضمین های قانونی حمایت حقوق اطفال در تصویب قانون متذکره ادای مسیولیت نمایند. بدون شک قانون حمایت از اطفال هیچ گونه تناقض و مباینت با اصول اصلی اسلامی ما ندارد. فقط یک عده محدود تیکه داران اسلام و نظریه پردازان خود ساخته اند که گویی خود هیچگاهی دوره طفلی و نوجوانی را سپری نکرده و آنن به مرحله تیوری پردازی رسیده اند.
اخیراْ یک جمع از همین ملاهای دیوبندی و عقب مانده طالبی تحت نام اهل سنت و حدیث یکبار دیگر قانون حقوق اطفال را ضد اسلام و شریعت دانسته ، از مشرانو جرگه تقاضا نموده اند که مانع تصویب این قانون گردند.
اظهر المن الشمس است که این حلقه خشن و ضد تمدن ، در رآس آن مولوی طالبی و دیوبندی ملا تره خیل ( یکی از غاصبین زمین و دارایی های ملکی و دولتی و فریبکار شناخته شده در لباس اسلام و شریعت) ،روی دلایل ضد علمی و ، ضد تخصصی ، در تقابل با واقعیت های معاصر انسانی و با رو پوش دینی مطالب را بر ضد حق انسانی اطفال که خود شان از بیان و ارایه دلایل علمی و منطقی عاجز اند. آنها در برابر علوم انسانی و جامعه شناسی و تجارب طولانی پیرامون انکشاف جسمی و روانی و حقوق طفل صف آرایی نموده اند.
این حلقه بقایای همان ارتجاع اند که از تمامی انکشافات علوم و تجارب اجتماعی بخصوص حقوق، مصیونیت و تضمین های قانونی مبنی بر انکشاف جسمی، روانی، رشد شخصیت سالم و رشد وجدان اطفال ،عاجر و بی خبر اند، تنها به دوموضوع می اندیشند. یکی فقط تآکید و فشار بالای نوجوانان که تازه به بلوغ جوانی رسیده اند، نماز بخوانند ، روزه بگیرند و از هرگونه ضرورت های سنی نو جوانی محروم ساخته شوند. دوم اینکه بدون در نظرداشت درجه رشد عقلی و کامل جسمانی در سنین صغارت به ازدواج های اجباری تن در دهند. موضوع دومی که بیشتر گره خورده با کلتور و عنعنات نا پسندیده جامعه است، کمتر به دین و مذهب ارتباط میگیرد. من ضرورتن در اینجا یک مثال را ارایه میدارم.
عقد نکاح در واقعیت امر به مفهوم ایجاب و قبول دو طرف عقد ازدواج است که هر دو باید با عقل کامل و حالت جسمی و روانی سالم بتواند این عقد شرعی و قانونی را پذیرا شده و عواقب و شروط آنرا دقیقن درک کرده باشد . ولی آیا میتوان از یک نو جوان چهارده ساله این توقع را داشت که با عقل سالم و روان کامل این شرایط را درک کرده باشد؟ جواب نه است و علاوتن این یک حکم و تعامل نا پسندیده جامعه عقب مانده افغانی است که باید منکوحه به حکم ملا و پدر جبرن یک وکیل مهر و عقد تعین کند و خود حق حضور و بیان در محضر منعقد کننده نکاح و شاهدان را نداشته باشد.
در حالیکه نوجوان از مرحله آغاز نوجوانی و اولین پدیده های رشد جسمانی در وجودش ، الی سن رشد مرحله اموزش اجتماع، شناخت خودی، احساس مسیولیت در برابر خود و اجتماع، کسب تجارب برای انتخاب زنده گی شخصی و اجتماعی ، و همه مهارت های که یک نو جوان در آموزش آن حق دارد، اولن به شناخت خود دست یازد و بعدن قدرت و تو انایی تفکر و تصمیم گیری را کسب نماید ، انتخاب خوب کرده بتواند و خود جایگاه اجتماعی خود را کسب و وسعت بخشد. و بلاخره بتواند بحیث یک شخصیت کامل کسب جایگاه مفید و پر وجاحت اجتماعی نماید.
ازدواج های قبل از وقت به حکم این حلقه تاریک اندیش و رهبران خود ساخته مذهبی و اجبار به والدین و فامیل ها، با فتوای نا حق مجاز دانسته شده است، این اجبار و عدم آگاهی از محتوای ازدواج در اکثر موارد نمیتواند نو جوانان را در زنده گی خوشبخت سازد. حتی آوردن طفل توسط دوشیزه های نو جوان در سنین صغارت مینواند بزرگترین خطرات را برای مادر و طفل نوزاد داشته باشد.
این ملا های دیوبندی و عقب مانده لت و کوب اطفال در مساجد توسط بعضی ملا امان را جایز دانسته و فرستادن اطفال خورد سال را در صبح گاهان به مسجد با جبر والدین مجاز میدانند. این حلقه عاری از دانش امروزی از علوم ، حتی از سو استفاده جنسی اطفال توسط بعض ملا امامان حرفی به زبان نمیآورند و در برابر عمل شنی و گناه بزرگ خموشی اختیار میکنند .
در اوضاع کنونی استفاده خشونت غیر انسانی در خانواده ها باید مجال مداخله اورگانهای حراست حقوق را بر بنیاد قانون مساعد سازد و مو سسات حمایت حقوق اطفال ایجاد گردند و تضمین های ممکن قانونی از حمایت حقوق اطفال و رشد جسمی و روانی اطفال به وجود آمده استحکام پیدا نمایدو طفل زیر چتر حمایتی قانون قرار گیرد. بدون شک قانون حمایت اطفال جواب به همه این پرشه خواهد بود.
در قوانین اکثریت کشور ها و کنوانسیون بین المللی ملل متحد در مورد حقوق طفل مصوب 20 نوامبر 1989 اصطلاح طفل برای اطفال و نو جوانانی بکار رفته است که هنوز سن 18 سالگی را تکمیل نکرده اند. همانطوریکه طفل از دوران نوزاده گی تا سن الی 12 سال ضرورت به رشد جسمی و روانی و ایجاد زمینه های مصیون در اجتماع و خانواده دارد، دوره بعد از 12 الی 18 سالگی نیز دوره رشد جسمی و روانی و تکمیل شخصیت در یک پروسه معین است که نه تنها دوره رشد شخصیت است بلکه نوجوان در این سن باید مسایل را از خانواده، محیط و از خود تجربه نماید که این آموزه ها و تخارب سنگ بنای تعین یک زنده گی مستقل و توانایی روانی انتخاب برای زنده گی خودش است که آنرا چگونه باید شکل و فورم دهد. هر گونه فشار، مانع و کرنش در این پروسه رشد جسمی و روانی مانند: ( ازدواج های اجباری به خواست والدین، عدم آگاهی و معلومات از محتوای زنده گی زناشوهری، باز نگهداری از تحصیل ، باز نگهداری از ایجاد روابط اجتماعی و حفظ آن روابط ، اجبار به کار در دوره نو جوانی، باز داشتن از حق این که باید طفل در هر دوره طفولیت و نوجوانی ضرورت های روانی همان دوره با آنها ارضا میگردد و دهای دیگر) بزرگ ترین ضربه های روانی را شکل گیری شخصیت ، سعادت ، خوشبختی و کرکتر اجتماعی فرد و
کسب احساسات و جایگاه مناسب اجتماعی برای خدمت به جامعه و محیط وارد مینماید.
حقوق طفل و تاٌمین آن تنها در ایجاد آسایش و رفاه مادی خانواده و مسیولیت والدین نیست بلکه یک بخشی فکتور های موثر در رشد و انکشاف جسمی و روانی طفل را در خانواده ، محیط و جامعه افاده مینماید. حقوق طفل مبنی بر انکشاف سالم و مصیون جسمی و روانی طفل مفاهیم وسیع تر را در ترمونولوژی حقوقی و متود های تعلیم وتربیت طفل افاده مینمایند.
حقوق طفل در کنوانسیون بین المللی ملل متحد ( 20 نوامبر 1989 م.) در عرصه های زیر مشخص ومسجل گردیده است:
حق طفل برای تحصیل
حق داشتن کلتور و مذهب
حق داشتن نام و تعلقیت به یک ملت معین
حق داشتن ارایه نظر و خواست
حق داشتن زنده گی مصیون و حق صحت
حق حفاطت طفل در برابر کار اجباری
حق حمایت طفل در برابر سو استفاده و خشونت
حق حفاظت و مصیونیت طفل در شرایط جنگ
حق داشتن زمینه های مصیون بازی برای طفل
حق رشد مصیون طفل در خانواده
حق استفاده از آب پاک آشامیدنی
حق داشتن خدمات صحی معالجوی و وقایوی
حق داشتن استفاده خدمات و تاٌمینات برای اطفال معلول و معیوب.
رشد و انکشاف مصیون جسمی و روانی رابطه نا گسستنی با حقوق طفل طفل دارد که در بالا تذکر داده شدند و آن مفهوم تشکل سالم ، مثبت و تکمیل شخصیت طفل را بیان میدارد که طفل حین قدم گذاشتن به سن رشد بحیث یک شخصیت تکمیل شده و فرد مثمر اجتماعی آگاهانه و با تفکیک نورم های اخلاقی و نورماتیوی خود را جٌز اجتماعی تلقی نموده و در ادای مسیولیت های اجتماعی اش توانایی تصمیم و تفکیک و عملکرد مستقلانه را دارا میباشد. به مفهوم دیگر نه تنها خود آماده ادای مسیولیت های اجتماعی میگردد بلکه خود با آنچه راکه در خود انکشاف داده است ، خوشبخت احساس میکند، مثبت و آگاهانه میاندیشد و بالاخره بر همان فکر و عمل خود راضی میباشد.
در صورت عدم تکمیل شخصیت ورشد نا سالم ناشی از زنده گی پر ار معضلات در خانواده ، محیط و اجتماع ( خشونت خانواده گی، شیوه های سختگرانه تربیه، مسخره شدن در محیط و مکتب، سوء استفاده جنسی ، فشار های ناشی از تقاضا های بلند از طفل که در سطح پاینتر ذکاوت ذهنی قرار دار، محرومیت ساختن از بازی های مربوط به مراحل طفلی و نو جوانی، جنگ و جدل بین والدین و دها فکتور های برونی که طفل از آن اسیب پذیر شده است) فرد در دوران های بعدی زندگی به معضلات بزرگ روانی و روانپزشکی مواجه میگردد و عقده های ناشی از کمی های متذکره انسان را در مسیولیت های اجتماعی و فردی بر کرنش های حتی خطر ناک مواجه میسازد. همچنان قابل تذکر است که در وجود طفل فکتور های درونی نیز مانع رشد و انکشاف مصیون جسمی و روانی و وجدانی اش میگردند که ناشی از اختالالت مغزی میباشد. به دلیلی اینکه شیوه های تعلیمی و تربیتی در محیط و خانواده با این اختالالت در مطابقت و تناسب نمیباشد، طفل با اسیب دیده گی و آسیب پذیری به سن رشد میرسد ولی توانایی اش در برابر ادای مسیولیت های اجتماعی در حد نیست که احساس خوشبختی و تکمیل شخصیت و وجدان را برایش با عث گردد.
مفهوم انکشاف جسمی و روانی کودک مرتبط میشود به انکشاف و زمینه های انکشاف در هر مرحله سنی معین که طفل در آن قرار دارد. معمولن مراحل انکشاف طفل شامل دوره های ذیل میباشد
0 الی چهار ساله گی، 5 الی 12 ساله گی و 13-18 سالگی . که هرکدام مشخصات خاص و شیوه برخورد معین با طفل را با خود دارد. به مفهوم دیگر رشد و انکشاف مربوط به یک دوره میشود که طفل مهارت های معین را باید بیامورد ، از آن خود سازد ، با انجام آن طفل خود از خود راضی باشد و در توانایی انجام این مهارت اعتماد بخود کسب نماید . این اعتماد در وجودش انکشاف مینماید و باعث تقویه احساس اعتماد برخود و اعتماد به نفس خود میگردد . علاوتن طفل با آموزش و انجام موفقیت آمیز این مهارت ها از محیط و خانواده عکس العمل های مثبت را مواجه میگردد. بدین مفهوم که طفل بخشی از یک وظیفه اجتماعی خود را " بحیث یک موجود اجتماعی" انجام میدهد و آنرا خود رهبری میکند. این را در متود های تعلیم و تربیه طفل " انکشاف استقالیت مربوط به دوره معین سن" یاد میکنند. در صورت که طفل به علت و اثرات فکتور های مختلفه این مهارت ها را نتواند از آن خود سازد و در آنجام آن موفقیت احساس کند، احساس نا رضایتی و عدم اعتماد بخود در وجود طفل جا گرفته با تکرار اثرگزاری عین فکتور ها این عدم اعتماد به خود را رشد میابد. زیرا طفل نه تنها که وابسته به دیگران قرار میگیرد، بلکه احساس بد بختی و نا امیدی در روانش تقویه میگردد ،چونکه طفل از محیط عکس العمل های منفی بدست میآورد. در طول زمان این احساس کم (نا) توانی رشد و انکشاف روانی طفل را در مراحل بعدی به مشکلات بیشتر مواجه میسازد و اهسته آهسته طفل با خود ش و محیط ماحولش به معضله مواجه میگردد. حتی این احتمال وجود دارد که طفل در سنین نو جوانی احساس کم ارزشی نسبت بخود وعقده مندی در برابر دیگران در وجودش انکشاف نماید که بعداٌ تمایلات پناه بردن به مخدرات ، مسکرات و جرایم جنایی را در عملکرد های طفل زنده میسازد. خطر بزرگتر در این چنین حالات رشد نا موزون و نا مکمل وجدان را نیز باعث میگردد که طفل در برابر اعمال مخالف نورم های اخلاقی و اجتماعی بی تفاوت بوده انجام آنرا یک امر عادی و پذیرفته شده تلقی میکند.
درجه رشد و انکشاف جسمی و روانی طفل در اصل مربوط میشود بر این که محیط از داشتن مهارت های اموخته شده طفل در یک دوره معین سنی چگونه انتظار میداشته باشد و این انتظار ها میتواند در واقعیت درجه رشد و انکشاف را نیز معین سازد. در واقعیت این یک رابطه متقابل بین انسان و محیط اش است که یکی بر دیگری اثر متقابل دارند. مثالٌ اگر طفلی حرف زده نتواند و یا به مشکل حرف بزند، رابطه دیگر با بزرگسلان میداشته باشد. و یایک نوجوان به سن بلوغ (رشد متعادل هورمون ها ی جنسی) در محیط داخل روابط جدید و عکس العمل های متقابل مواجه میگردد که در همان مرحله رشد جسمانی وروانی خودش بخود احساس غرور و رضایت میکند و مهارتهای جدید را میآموزد وآنها از آن خود میسازد.
همچنان یک نوجوان در سن نوجوانی در پی ایجاد حلقه دوستان و رفیقان یا خواهر خوانده ها میشود و بیشتر داخل روابط اجتماعی میگرد د. نا گفته نباید گذاشت که نوجوانان در این مرحله سنی بیشتر نسبت به خود و محیط خود کنجکاونیز اند و هر چیزی را به تجربه میگیرند. " اگر از یک جهت خود را در مرحله رشد فکر ی و استقلالیت عمل و اراده احساس میکند ولی میتواند از دیدگاه شیوه عمل هنوز طفلانه باشد، به همین دلیل است که نوجوانان در این مرحله سنی بیشتر با والدین داخل مباخثه میشوند و تاکید میکنند که آنها دیگر طفل نیستند و بیشر چیز ها را خود میدانند. آنها میخواهند اسقلالیت خود را به " نه" گفتن آزمایش کنند و در برابر اوتوریته دیگران ایستاده گی میکند.
حقوق طفل برای تاٌمین همه زمینه ها و امکانات رشد شحصیت سالم و انکشاف مصیون با آنکه والدین را در نظام خانواده مسیولیت برزگ در برابر طفل و خانواده داده است علاوتاٌ محیط یعنی مکتب، شیرخوارگاه ،کودکستان ،نهاد های دینی عین مسیولیت را باید داشته باشند. همچنان نهاد های سپورتی، کلوپ های ذوقی، مسیولین عرصه طبابت و سایر نهاد های مرتبط به مسایل طفل مسیولیت های بزرگ را در همان بخش کاری شان پیش بینی نموده است.
در کشور های اروپایی مانند کشور شاهی هالند حقوق طفل یکی از بخش های مهم در سیستم حقوقی و قانونگزاری میباشد که بدان توجه بزرگ مبذول میگردد.
در صورت که یک طفل با در نظرداشت مشخصات فوق و در یکی از مراحل رشد سنی در عرصه های رشد جسمانی و روانی در معضله قرار داشته باشد، به مفهوم این است که در وجود طفل فکتور های درونی و با بیرونی در برابر این رشد یک سد را ایجاد نموده است. این موانع در قوانین حمایت حقوق اطفال بنام فکتور های خطر رشد و انکشاف طفل تعریف شده اند در قدم اول والدین مسیولیت دارند تا موضوع را با داکتر فامیلی و یا موسسات مرتبط با طفل و خانواده مطرح نمایند و طالب مشورت و کمک گردند. این موسسات در ادارات شاروالیها فعال اند،. در صورتکیه والدین عمداٌ و یا نا شی از ناتوانی ذهنی و روانی نتوانند در زمینه اقدامی نمایند، مکتب، داکتر فامیلی ، پولیس و دیگر نهاد های مربوطه مسیولیت دارند تا زیگنال خطر در برابر مصیونیت طفل را به ادارات مانند، شورای حمایت حقوق اطفال وزارت عدلیه ویا موسسه حمایت حقوق اطفال انتقال دهند تا ادارات مربوطه در مورد تدابیر قانونی را روی دست گیرند.
دولت بحیث یک موسسه سیاسی بزرگترین مسیولیت را در تاٌمین منافع ، مصیونیت و رفاه عامه ، قانوگزاری، حراست و تطبیق قانون دارد ، مسیولیت برزگ را همچنان در عرصه تاٌمین حقوق طفل ، مادر و خانواده دارد. در حاالت که خطرات ناشی از امنیت و مصیونیت فزیکی و روانی طفل در حالت حاد باشد، ممکن است محاکم اطفال و خانواده برای مدتی صلاحیت والدین را در مورد طفل محدود سازند و یا هم ممکن منجر به ختم صلاحیت پدری و مادری در مورد طفل گردد که موجب بیرون ساختن طفل از خانواده و جابجا ساختن اش به یک محل مصیون دیگر گردد.
در کشور ما افغانستان که طفل و مادر هردو بزرگترین قربانیان جنگ، بی قانونی، خشونت خانواده گی و سو استفاده و خشونت جنسی اند، قوانین و دستگاهای حراست حقوق در حمایت حقوق اطفال در سطحی حد اقل توانایی انجام وظایف با اهمیت در این عرصه قرار دارند. نو جوانان ما قربانی سنگسار و شلاق زدن طالبان و عقب گرایان که دلالان! دین اند، میگردند. اطفل مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند آموزگاران مکاتب افغانستان درداشتن معلومات های مسلکی مربوط به رشد و انکشاف جسمی و روانی طفل هنوز متٌاسفانه در حد اقل ترین قرار دارندو طفل هنوز هم در بعضی از مکاتب توسط آموزگارن مورد لت و کوب قرار میگردند یعنی آموزگاز مکتب خود بحیث عامل مانعی در رشد شخصیت سالم و روانی طفل قرار گرفته آینده طفل را به معضله مواجه میسازد .
همان گونه که مادران و پدران بدون در نظر داشت درجه ذکاوت طفل توقع تحصیالت بلند تر طفل شان را دارند، اطفال با ذکاوت پایین بیشترین قربانی خشونت و لت و کوب در خانواده و مکاتب اند.
نویسنده حایز اهمیت جدی میداند همچنانکه والدین نقش بزرگ و پر مسیولیت را در ایجاد فضای سالم و مصیون برای انکشاف روانی و جسمانی طفل به عهده دارند، عطف توجه آموزگاران مدرسه نیز در این عرصه خیلی ها ضروری است که چگونه آموزگار در یک روابط و تماس با والدین در مورد طفل در ادای مسیولیت بزرگ در بربر طفل همکار باشند.
نویسنده موجودیت و تطبیق قانون حمایت اطفال را برای همه تضمین های حمایت و رشد سالم طفل در یک پروسه ضروری، انسانی و اسلامی میداهد.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۹ـ ۱۲۲۴
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019
عراق و لبنان پیش از ایران
سرگیی کاژمیاکین
اعتراض های گسترده در لبنان و عراق سیستم سیاسی این دو کشور را به لرزه در آورده است. علت اعتراضات و تظاهرات وسیع خیابانی مردم ناراضی مشکلات اقتصادی و اجتماعی است. دولت های غربی سعی بر آن دارند با استفاده از موقعیت به وجود آمده، نفوذ ایران را در این دو کشور تضعیف کنند.
از ابتدای تاسیس کشور لبنان، مبارزات درونی بین احزاب و گروههای مختلف قومی جریان داشته است. تقسیم قدرت بر اساس تعلقات حزبی و قومی و نه گرایش های سیاسی، مجال نفوذ قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای را درکشور لبنان فراهم کرده است. به همین مناسبت، این کشور کوچک و زیبای خاورمیانه تا اکنون جنگ ها و تنشهای زیادی را به خود دیده است.
سال ۲۰۱۶ مجلس لبنان پس از ۴۶ بار کوشش، موفق شد میشل عون را برای ریاست جمهوری معرفی کند. رییس جمهور جدید توانست آرامش نسبی برقرار کند و بین احزاب مختلف تفاهم ایجاد کند اما از همان ابتدای ایتلاف گروهها و احزاب، ایالات متحده و اسراییل با فشار بر دولت این کشور خواستار آن شدند تا حزب الله شیعه هوادار ایران را خلع سلاح کرده از صحنه سیاسی این کشور خارج کنند. اسراییل از لبنان همسایه ای خاموش و بی خطر را طلب می کند در حالی که حزب الله ها، نقش جدی برای دفاع از لبنان دارد و درعین حال با حمایت نظامی از حکومت سوریه به رهبری بشار اسد، در مقابل تروریزم ساخته و پرداخته ایالات متحده و اسراییل ایفا کرده است.
آتش جنگی که توسط امریکا و همدستانش در سوریه به پا شد، عواقب بس ناگواری را برای لبنان به وجود آورد. جمعیت این کشور قبل از جنگ ۴.۵ میلیون نفر بود در حالی که با هجوم پناهنده گان سوری این تعداد به بیش از ۶ میلیون نفر رسید. با وارد شدن پناهنده گان به لبنان، کسری بودجه دولت به ۱۱ در صد رسید و با افت اقتصادی، بیکاری رقم ۴۰ در صد را نشان داد.
مشکلات اجتماعی و اقتصادی کشور که از دهه های قبل بر روی هم انباشته شده بود با بحران های جدید شرایط را دشوار تر کرد. ضعف سازماندهی حکومت، فساد ناشی از فاصله عمیق طبقاتی، قطع دایمی برق، عدم مدیریت در پاکسازی محیط در زمان های طولانی همه و همه دست به هم دادند تا شرایط دشوار اقتصادی- اجتماعی برای شهروندان رقم زده شود. باید توجه داشت که ۵۸ درصد ثروت کشور در اختیار یک در صد از اهالی لبنان است. سعد حریری نخست وزیر و چند سیاستمدار دیگر امپراتوری اقتصادی دارند و ثروت آنها سر به میلیارد ها دلار میزند.
نیروهای خارجی با آگاهی از وضع نا بسامان در لبنان برای بی ثباتی بیشتر وارد معرکه شدند. از یک سو اسراییل با حملات هوایی و بمباران مناطق حساس و از سمت دیگر، امریکا با تشدید تحریم های برخی بانک ها، شرکت ها و شخصیت های ملی، خصوصا افراد با نفوذ حزب الله ها وارد میدان شدند. سر انجام وام دهنده گان خارجی به رهبری صندوق بینالمللی پول با وعدههای میلیاردی به بیروت، خواستار اصلاحات خاص برنامههای خود شدند. از ماه سپتامبر حریری با تاسی از رهنمودهای صندوق بینالمللی پول اعلام وضعیت اضطراری کرد. بسته شامل خصوصی سازی، کاهش هزینههای اجتماعی اعم از پایین آوردن حقوق بازنشسته گان، کارمندان دولت و پرسنل ارتش و افزایش مالیات را به اجرا درآورد.
حزب الله و متحدین این حزب، با طرح حریری مخالفت کردند. در این رابطه حسن نصراله اعلام کرد: « برنامه دولت منجر به انفجار اجتماعی خواهد شد. مشکلات اقتصادی با کاهش هزینه عموم مردم قابل حل نیست بلکه هزینهها را طبقه حاکم باید بپردازد». پیشنهاد نصرالله از طرف دولت شنیده نشد و از ۱۷ اکتوبر صدها هزار نفر به عنوان اعتراض به شرایط موجود به خیابانها آمدند.
حزب کمونیست لبنان در جریان اعتراضات خیابانی این کشور فعالانه شرکت کرد و طی اطلاعیه ای نوشت: « کابینه حریری، توسط صندوق بینالمللی پول، بانک های بزرگ اروپا و پادشاهی های عرب هدایت می شود. تظاهرات و به میدان آمدن مردم، برای اولین بار، جدا از وابسته گیهای قومی و حزبی است و ما آن را یک قیام ملی می دانیم. خیزش شهروندان علیه طبقه حاکم است که ثروت ملی کشور را غارت می کنند».
سناریوی مشابهی با تفاوتهایی در عراق شروع شد. ایتلاف به رهبری ایالات متحده امریکا با سرنگون کردن صدام حسین، حاکمیت ضعیفی را که هدف آن نه توسعه کشور بلکه تامین کننده منافع بیگانگان بود به مردم این کشور تحمیل کرد. عراق به عنوان یکی از بزرگ ترین صادر کننده گان نفت، همچنان آلوده به فقر، فساد، بیکاری و نا برابری است. در مدت ۱۵ سال مقامات دولتی ۴۵۰ میلیارد دلار از بودجه های کشور را دزدیده و فرار کرده اند. زیرساخت های اساسی که بر اثر جنگ تخریب شده بود، به علت سو مدیریت هنوز ترمیم نشده اند. قطع برق دایمی است و در بصره هزاران نفر بر اثر آلوده گی آب مسموم شده اند.
عراق موج های اعتراضی بسیاری را تا به حال از سر گذرانده است اما حوادث اخیر در این کشور بی سابقه می باشد. از ابتدای اکتوبر مردم با جمعیت های میلیونی با اعتصاب، تظاهرات و شورش عمومی به میدان آمده اند. واکنش خشونت بار مقامات، آتش خشم مردم را شعله ور تر کرد. پولیس علاوه بر به کار بردن گلوله های پلاستیکی و گازهای اشگ آور، برای خاموش کردن فریاد مردم از گلوله جنگی استفاده کرد که تا به حال بیش از ۳۰۰ نفر کشته شده اند.
ح ک عراق با موضع گیری صریح در ارتباط با وضعیت این کشوراعلام کرد: « دولت در تمام سطوح با شکست مواجه شده است. مقامات کشور باید هر چه سریع تر برای رفع نیاز های مبرم مردم اقدام کنند. مقدمات همه پرسی و انتخابات زود هنگام را در دستور کار قرار دهند. مبارزه با فساد و مجازات افرادی که در سرکوب مردم شرکت داشته اند باید در الویت قرار گیرد. اکنون زمان آن رسیده است تا دولتی بر اساس دموکراسی و عدالت اجتماعی زمام امور را به دست گیرد».
در مقایسه با وضعیت لبنان، حوادث عراق به سمت و سوی دیگری هدایت می شوند. در بغداد و تعداد دیگری از شهرها تیراندازان نا شناس به برخی از تظاهر کننده گان و ماموران پولیس شلیک کردند و عده زیادی کشته شدند. بزرگ ترین بندر این کشور، بندر ام القصر که از آنجا نفت صادر و مواد غذایی وارد می شود بسته شده است. آتش زدن ادارات دولتی و دفاتر احزاب، از جمله دفتر ح ک در شهر ناصریه نمونه های قابل تاملی می باشند.
در آشفته بازار حوادث عراق، از یک طرف تروریست های داعش فعال شده اند و از طرف دیگرهواپیما های بمب افکن اسراییل، پایگاه های شبه نظامیان شیعه را بمباران کردند. شایعه انتقال نیروهای ویژه ایران برای سرکوب تظاهرات در این کشور به طور وسیع پخش می شود. درهمین حال روز ۴ نوامبر، نیروهایی سعی کردند کنسولگری ایران را در شهر کربلا به اشغال خود درآورند. رسانه های خارجی با تبلیغ حضور نیروهای ایرانی و پخش اخباری، مبنی بر این که : «ایران در حال به یغما بردن ثروت مردم عراق» است سعی در تخریب روابط دو کشور دارند.
در این میان مقامات وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا طی اطلاعیه ای با صراحت اعلام کردند: « واشنگتن باید برای مردم عراق روشن کند که جنگ علیه ایران موجب تقویت استقلال بغداد خواهد شد. مردم این کشور قربانی نزدیکی تهران و بغداد هستند».
انگیزه واشنگتن کاملاً واضح است. تعداد نیروهای نظامی امریکا در عراق به رقم ۵.۲ هزار نفر می رسد. بر این تعداد کارشناسان نظامی و افراد وابسته به شرکت های خصوصی نظامی را هم باید اضافه کرد. اخیراً نیز تعداد هزار سرباز امریکایی از سوریه به جمع نظامیان افزوده شده اند. پایگاه های نظامی در عراق در حال باز سازی هستند و تعداد دیگری نیز در حال ساختمان می باشند. شاهراههای استراتیژیک بغداد- دمشق و بغداد - عمان در حال ساخت هستند. بدین ترتیب امریکا خواهان بازگرداندن نیروهای نظامی خود از عراق نیست. در این ارتباط جان هود، شریک تجاری امریکا در عراق با صراحت اعلام کرد: « ارتش عراق بدون حمایت ما قادر به تامین امنیت کشور خود نیست»
از جانب دیگر روندی در حال اجرا است که با برنامه اشغالگرانه واشنگتن مطابقت ندارد. روز اول نوامبر روند همسان سازی انرژی برق ایران و عراق شروع شد. در سه سال آینده سوریه نیز به شبکه انرژی عراق و ایران وصل خواهد شد. ایجاد شبکه های بزرگ حمل و نقل و راه آهن بین سه کشور مورد گفت و گو قرار گرفته است. شروع ساخت و اتصال راه بین شلمچه از طرف ایران و بصره پیش بینی شده بود که در اثر حوادث داخلی عراق برای مدتی متوقف گردیده است. همکاریهای نظامی بین دو کشور قرار است تقویت شوند. توافقنامه ای بین نیروهای دریایی دو کشور امضا شد و ایران در زمینه تقویت دفاع هوایی به عراق کمک کرده است.
در سالهای اخیر، روابط عراق با جمهوری خلق چین در حال گسترش می باشد. پکن در سال گذشته جای اول را در تجارت با بغداد به دست آورد. با مسافرت عادل المهدی، نخست وزیرعراق در ماه می به چین این کشور به پروژه یک مدار یک گزینه ( نوسازی جاده ابریشم) پیوست. بر اساس توافق طرفین مبلغ ۱۰ میلیارد دلار به ساختن جاده، بنادر و نیروگاه ها اختصاص داده شده است. پکن همچنین توانست امتیاز توسعه میدان بزرگ نفتی مجنون را به دست آورد.
وقایع و حوادث در لبنان و عراق با تمایلات و استراتیژی ایالات متحده امریکا و متحدین این کشور در خاورمیانه مطابقت دارد. باید توجه داشت که آن ها در گام اول از اشتباهات رژیم های حاکم در این کشورها سواستفاده می کنند. بنا براین، نا بسامانی های پدید آمده باید درس و عبرتی برای کشورهایی باشد که خواهان استقلال می باشند.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۱۱۲۲
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019
نامه رسیده به بامداد :
باشنده گان مکرویان ها از مرکز گرمی به صندلی رومیاورند
دردمند، یکی از باشنده گان مکرویان ها
مکرویانهای شهر کابل چند دهه قبل به سیستم معیار ساختمانهای پیشرفته کشورهای آسیای میانه و فدراتیف روسیه ساخته شده بود، باشنده گان آن قبل از سالهای ۱۳۷۱ از مزایای آن از جمله مرکز گرمی ، برق بیست و چهار ساعته هفته دو روز آب گرم، پارک و سایط، با پرداخت یک مقدار پول که انصافاً عادلانه بود مستفید میشدند.
بعد از مسلط شدن نیروهای جنگی در شهر کابل نیز برای شهروندان کابل از جمله باشنده گان مکرویانها ضربات جبران ناپزیر وارد گردید، بخار خانه آن حریق مردم را برای چندین سال از برق ، مرکز گرمی، آب آشامیدنی محروم ساختند. بعد از احیای مجدد آن در زمان حکومت های موقت انتخابی مسوولین وقت خواستند با بلند بردن قیمت فی متر مربع مرکز گرمی فشارهای زیادی را درسالهای ۱۳۸۵ بالای باشنده گان آن وارد نمایند و بر خلاف اراده باشنده گان قیمت گزاف را که یک اپارتمان چهار اتاقه سالانه بیست و چهار هزار افغانی میشود تثبیت نمودند از اینکه باشنده گان توان مقابله با زور گویان را نداشتند مجبور قبول تا اخیر سال ۱۳۹۶ سالانه آنرا میپرداختند با تاسف بازیگران نوید وران رسیده بازهم پلانهای اذیت کننده را طراحی قیمت مرکز گرمی ها را در سال ۱۳۹۷ به اندازه باشنده گان توان پرداخت آنرا ندارند تثبیت نموده اند، باشنده گان به نسبت نداشتن پرداخت آن به مقامات ذیصلاح مراجعه نموده نظر به فیصله هیات مسوولین در رابطه به قیمت فی متر مربع ۳۳۰ افغانی عده از باشنده گان توافق نظر نمودند.
ازاینکه عده ای تصمیم گیرنده گان مقامات ذیصلاح دولت از جمله شاروالی کابل از بین مردم برنخواسته در دامان کشورهای خارجی پرورش یافته مسوولیت اخلاقی یعنی داشتن ترحم و دلسوزی برای شهروندان که خاصیت هر افغان میباشد را فراموش کرده با بلند بردن قیمت که نظر به مصاحبه تاریخ ۱۳۹۸/۹/۲۴رییس حفظ مراقبت شصت فیصد باشنده گان آن مخالف آن میباشد، باشنده گان متذکره را در این هوای سرد زمستان مجبور ساختند به صندلی دوران زمان عبدالرحمن خان رو آورند باید بدانند در پهلوی سایر جفاها بالای ملت ما انجام داده این عمل شان نیز ثبت تاریخ کشور خواهد شد.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۱۲۱۶
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019
په اوسنۍ اوضاع کې د ملي مترقي دموکراتیکو قوتونو رسالت او مسوولیتونه
ولی منګل
د ملي دموکراتیکو ځواکونو د ویښتیا او د هغوی د وحدت اړتیااو مسوولیت په داسې حال او اوضاع کې رامنځ ته کیږي چې، هېواد او ټولنه لا نوره هم د اوږده ناورین او بحران پر لور درومي او په
یوه خونړي ګرداب کې غرقیږي، جګړه، ظلم، ټولنیزه بې عدالتي او د بې وزلۍ غمیزه هره ورځ
زموږه له ټولنې قرباني اخلي؛ نوې سرمایداري مرحله لکه د انساني وینو ویالې ، زموږه له سترګو تېریږي؛د اخلاقي معنویاتو او ارزشونوځای مادیات نیسي؛ موړ لا مړیږي، او وږی لا پسې وږی او نهار کیږي. د هېواد معدنیات او زېرمېزموږ د سترګو پرمخ لوټ او تالا کیږي.د هېواد آزادي او
استقلال له منځه تللی دي.
په دې خاطر ده چې ، د ملي دموکراتیکو، هغه قووتونه چې د یوه غوړیدلي افغانستان،د یوې هوساټولنې؛ چېرته چه ټولنیز عدالت، رېښتبني دموکراسي او رښتینې ولسي ولسواکي ، تامین وي ، دنده او
مسوولیت دی، چې د یوه مشترک پلاتفورم ، کړنلارې او شعار لاندې په یوه پراخه جبهه یا ایتلاف کېراټول شي ؛ په پرګنو کې پراخ سیاسي نفوذ وکړي، رابیدار یې کړي؛ د خپلو پرحقه غوښتنو او
نیازونود لاسته راوړونو لپاره یې د مبارزې لپاره لارښوونه او لارښودنه وکړي ؛ او په دې لار کې یې مخکښاناو مشعل لګونکي شي.
ځکه تر څو چې په ټولنه کې پراخې منځينۍ ، بې وزلې پرګنې، د ستم لاندې بزګران او کارګران
ځوان روڼ اندی قشر را ویښ نه شي؛ او هغوی نړلید، او سیاسي شعور تر لاسه نه کړي،چپ ملي دموکراتیک غورځنګونه نه شي کولای چې بري ته ورسیږي ، دغې تراژيدۍ ته خاتمه ورکړي او خپل رسالت ترسره کړي.
يو څه چې د یادولو وړ دي ؛ هغه دادي چې«چپ » حتمي په دې مانا ده چې هغه دې کمونیستي غورځنک واوسي.دغلته چپ هر هغه ځواک دی چې د ټولنیزې بې عدالتۍ، نابرابرۍ، ظلم ، استبداد اود ټولنې د شاته تګ او یا ټولنه په یوه متوقف حالت کې پرېښودل کیږي، پر ضد یې مبارزه ، هڅه اوهاند دي.
نن په افغانستان کې د یوه ولسي اوښتون او بدلون لپار ذهني او عیني شرایط موجود دي ؛ځکه هغه څوک چې پاس د قدرت په ماته ګاډۍ ناست دي، دچلولو توان يې له لاسه ورکړی دی او یا ورکوي یې؛ او کوز یا کښته ولس د هغه بیعت نه کوي او د هغه واکمنۍ ته نور « نه » وایي.
څوک دي چې « دا د خدای زور او قهر» یعنې ولس ، د حاکمې کړۍ چې د ولس پر ګردو پراته
ده ، منسجم کړي، رهبري یې کړي تر څو هغه له واکه وغورځوي؟
روښانه خبره ده هغه د حق او عدالت، ټولنیزې بې عدالت ضد ملي ترقي خوا او وطنپال ځواکونه دي اود هغوی د ګډ ائتلاف تاریخي رسالت او مسوولیت دی.
خو داسې مترقي ځواک ، ګوند یا ایتلاف لا نه شته چې د دغو شرایطو نه په ګټه اخېستلو سره یوه ولسي، پرګنیز د مظلومو طبقو د پاڅون لپاره د مخکښ دنده پرغاړه واخلي، مشري او لارښودنه یېوکړي.
داسې ځواک هغه وخت رامنځ ته کېدای شي چې د علمي انقلابي تیورې ؛ چپې مترقي فکر او شعور ،ذهني اند نه برخمن ، باورمند او عقیده من وي.زموږ هېوادوال په تېره بیا مظلومه طبقه د هغې
مایوسۍ چې « نه کیږي » په ذهني بحران کې راګیردي.څوک دي چې ورته ووایي چې « کیږي »،
هغه ملي دموکراتیک عدالت غوښتونکي، د یوې نېکمرغې هوسا ټولنې دیوې روښانه راتلونکې د جوړونې ، د یوه ځواب ورکوونکي ، قانون نا ماتونکی حکومت متعهد ملتپال او وطن پال ځواکونه دي.
د افسوس ځای دی چې، د ملي مترقي چپ پلوو په تېر حاکمیت کې هم داسې کسان کم نه وو ؛ او دنن ورځې په ورته ګوندونو کې هم کم نه دي چې وایي « نه کیږي » په غمیزه کې ګیر دي.
ان ځينو خو د خپلو مرامونو او هدفونو نه هم تېر شول ؛ او د تورې ارتجاع سره یو ځای شول.
د چپ مترقي افکارو کلاسیکان او د دغې تیورۍ بنسټ ایښودونکي؛ موږ ته را زده کوي چې دا یوه قانونمندي ده ؛ چې د مبارزې په دغه اوږده بهیر کې نهایي بریا د هغوی ده.؛ خو په دې شرط چې د خپلې دغې پر حقه مبارزې څخه څوک ستړي او مایوسه نه شي ؛ او مایوسه او ستړي کیږي به هغه څوک چې ، د سیاسي شعور او سواد او انقلابي علمي تیورۍ نه بې خبره وي ؛ او ناخبري له د غېتیورۍ نه ، ناباورمندي رامنځ ته کوي؛ او ناباورمندي، دې دغه بهیر مزل نور هم اوږدوي.
نوې انقلابي تیوري
په دغې تیورۍ کې انقلاب حتمي په دې مانا نه دی ، چې په ټولنه کې دې دیوه مترقياوښتون یا بدلون لپاره دې وینه تویه شي او یا د یوه عوام غولونکي ناکارا ، په سياسي او اقتصاد فساد ککړ نظام د تغیر لپاره د ه ډوکي مات شي او یا د نظام اساسات اوبنسټونه دې ویجاړ شي.
که د « زړې انقلابي تیورۍ » تعریف په ټولنه کې د دیالیکتیکي قانون د کمي او کیفي تغیراتو او
د رامنځ ته شویو ټکرونو او تضادونو پر سر بحث دی؛ د خودکامه اودیکتاتوري ، ټولواکي رژيمونو
د هغوی دځان ته جوړ شویو آینو اوقوانینو له بېخه لهمنځه وړل دي؛ او پرځای یې د کارګري طبقې دیکتاتوري ګوند قدرت ته رسول دي.
په نوې انقلابي تیورۍ کې، ټکر د نظام د اساساتو سره او د هغه د قانون سره نه دی،ټکر د یوې واکمنې، درغلګرې، مفسدې حلقې سره دی، چې دبهر څخه د صادره شوېدموکراسۍ پر مټ په جعل
او تزویر د خلکو پر اوګو سپاره ده.
دغلته موږ هرهغه مترقي بدلون ته چې ټولنه له بېخه د پرمختګ او مترقي نوښتونو اوبدلونونو په لور وخوځوي، چېرته چې انساني ارزښتونه ، ټولنیز عدالت، انساني حقوق، فردي مصوونیت او
عدالت ، آزادي او برابري ، رفاه او ښه راتلونکې پکې تضمیناو خوندي وي، انقلاب ویلی شو.
په دغې تیورۍ کې د مترقي بدلون یا اوښتون لپاره، اړینه نه ده چې د هغه متحرکه قوه یا ځواک دې حتمآ پرولیتاري انقلابي ګوند وي.
د ملي مترقي قوتونو ائتلاف په دې شرایطو کې د نظام اصلاح او د بې کفایفه واکمنانو د لیرې کولو
اود مترقي بدلو ن په مانا ده.
هر هغه ملي مترقي بدلون چې د یوه استبداي، دیکتاتوري، نا مشروع ، عوام غولونکي، مفسد نظام یا رژيم نه وروسته راځي او ځای ناستی یې کیږي، هغه یو اوښتون او انقلاب دی؛ځکه چې دې دغه
بدلون سره د هېواد اکثره دمظلومې او بې وزلې طبقې هیلې تړلې دي ؛ چې نور نه غواړي د یوې ظالمې حاکمې کړۍ لاندې ژوند وکړي، ځکه چې نور راپاڅيدلي چې خپل حقه حقونه ترلاسه کړي ؛
او د هغوی حقونه تامین او خونديوي؛ځکه چې هغوی پراخ مترقي بدلونونه، يو ځواب ورکوونکي ، کارکوونکی او د ټولنیز عدالت پلي کوونکی، د هېواد د رفاه او غوړیدنې ، د یوې ښکلې نېکمرغه راتلونکې حکومت غواړي ؛ او سیاسي اواقتصادي فساد، ظلم او ناروا له منځه وړل غواړي.
په سیاسي او اقتصادي فساد ککړ نظام هغه دی چې، په فرېب او نیرنګ ، دغلکارۍ او د هغو پيسو په زور چې له خلکو یې شکولې دي، د خلکو پر اوږو سپور وي او د ځان د مشروعیت لپاره د
درغلۍ او غلاشوېو رایو له لارې ځان مشروع کوي.
د یادولو وړ بولم چې دې دغو انساني موخو او هدفونو لپاره د هر دولتي قانون په چوکاټ کې چې وي،ملي مترقي دموکراتیک ائتلاف ، حق لري چې هغه ترلاسه کړي.
ځکه کله کله قانون له ډېرو ښو انساني ارزښتونو ، معنویاتو ا ومدنیاتو ډک وي، خو قانون
چلوونکيیې په سیاسي او اخلاقي فساد ککړ وي او دقانون په پلي کولو کې بې تفاوته،
ؤ ناکارا او بې پرواوي.د داسې واکمنو لپاره قانون د قدرت د اوږدولو لپاره تشه یوه وسیله وي؛ چې دواکمن واک په خطرکې وي؛ بیا د قانون مادې وړاندې کوي، چې د خلکو ګټې په خطر کې وي بیا
د قانون فیصلې .
تاکید باید وشي؛ موږ دې دغه قانونون پر ضد مبارزه نه کوو، موږ د قانون د اصل پلي کولو په خاطرمبارزه کوو چې حاکمه کړۍ پکې پاتې راغلې ده.
د مبارزې په دې بهیر کې نه باید ملي مترقي او ټولنیز عدالت پلوه قوتونه د موقتي مفاداتو لپاره د
حاکمه بې کفایته د اکثریت ملت د کرکې او نفرت کړۍ سره سازشونه او جوړجاړی وکړي؛ ځکه چې داډول عمل، په جنبش او تحریک کې د انحراف رېښه تولیدوي او مترقي قوتونه له خپلو غایي
ارمانونو اومرامونو نه کږلارې ته سوق کوي.
په اوسني وخت کې له هر څه مخکې د ملي دموکراتیکو مترقي ځواکونو د ائتلاف یااتحاد
اړتیا ده چې د یوه ګډې کړنلارې ، مراملارې او پلاتفورم لاندې سره راغونډ او یو موټیشي. د ځان محورۍ ، ګروهي ، فرکسیوني ، شخصي ګټې او ځاني غوښتنو ، د رهبریت او مشرتوب رنځ او
مرض پر ځای ، ملي هېوادنۍ سترې انسان دوستانه ګټې ارمانونه د خپل ضمیر سترګو ته ودروي.
هغوی یوازینی بدیل او الترنتیف دی چې، کولای شي هېواد او ټولنه دیوې اوږدې غمیزې او
بحران نه خلاصه کړي.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۹ـ ۱۱۱۶
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019