جهان گشایی وسیطره استعماری انگلیس ها درکشورهای جهان دریک قرن واندی درلابلای تاریخ
عـلی رستـمی
بخش نخست
انگلیس ها بعد ازاینکه به مثابه یک ملت شکل گرفتند، برای اهداف استعماری خود از هیچ نوع دزدی وغارت سرمایه های ملی و کشتار و نسل کشی مردم در آسیا ،افریقا ،امریکا وغیره نقاط جهان دریغ نه کرده، تا این که سلطه استعماری خود را به زور نیزه بالایی جهانیان تامین ساخته که امروزخودرا پاک ترین ملت جهان معرفی می نمایند!
درسرزمین انگلستان نخست «سلت ها» وبعدأ جرمن ها واسکاندیناوی ها جایگزین شدند، مردمی که تا قرن پانزدهم دزد دریای بودند وکشتی های سایرملل جهان را می دزدیند و بعد ازآن به تجارت وبازرگانی روی آوردند. سرزمین کهن سال ما زمانیکه هفت قرن قبل از میلاد، کتاب اوستا مردم این سرزمین را به شهر نشینی و زراعت و راه نیک خیر وبر ضد شر تعلیم و آموزش می داد ؛ در انگلستان سلت ها از اروپای غربی وارد آن شده وبه مالداری وبازرگانی مشغول شدند .
انگلوساکسون ها سایر اقوام دیگری اروپای شمالی و مرکزی از قوم نرمان هستند که ازشبه جزیره اسکاندینوی ویا دنمارک امروزی بودند؛ وبنام قوم وحشی و راهزن مشهوربودند، نرمان ها دریک دوره غارت گری ودزدی به خاطر اقامت دایمی به تصرف اراضی اقدام کردند، در سده پنجم شمال شرقی انگلستان را اشغال کردند، سپس درآغاز سده پنجم میلادی که رومی ها جزیره بریتانیا را تخلیه کردند ، طوایفی ازاقوم ژرمن که ساکسون وانگل نام داشتند وازلحاظ تاریخی از ناحیه الب بودند به آنجا آمدند. سپس این سرزمین را انگل (انگلستان) نامیدند وبعدها طوایف « نارمن»از ناروی ودنمارک و« اسکات ها » از اسپانیا سرازیر شدند وملت انگلیس تشکیل کردید. اقوام بومی این منطقه که بنام پیکت واسکوت بود به کوهای شمالی انجا رفتند وجایگزین شدند. قوم بومی بریتانیا درمنطقه ساحل "اموریک" درخاک گل رفتندوزبانی سلت را دران محل مروج کردندوحکومت نوبریتانیایی را بوجود اوردند. درسدهء ششم هفت مملکتی از دودمان انگلوساکسون، کنت درجنوب؛ استانگلی ، مرسی ونورتمبری درشمال ومرکز حاکم بودند. بریتانیایی ها مذهب مسحیت داشتند ترویج مذهب کاتولیک زیر رهبری سن پاتریک رهبر روحانیون بریتانیا که ازنژاد سلت بودند به مسحیت دعوت شده ورهبری کردیدند. تاسال ۸۰۰ میلادی وسکس در انگلستان پادشاهی میکرد؛ بعد ازآن وایکنیک ها که قوم وحشی بودند وبنام دنمارکی ها مشهوراند، به انگلستان حمله کرده اما پادشاهان انگلوساکسون که الفرد نام داشت با این مهاجمین به سختی جنگ ومقاومت کرده وآنها را شکست داده وبرتمامی اراضی انگلوساکسون تسلط یافت و برای نخستین بار تمام انگلستان به صورت کشوری واحد وبا ثبات را بوجود آورده که این پادشاه بنام « الفرد کبیر» شهرت پیدا کرد. بعد ازآن جنگ میان دنمارکی ها و انگلیس ها ادامه داشت تا اینکه ساکسون ها درسال ۱۰۴۲ بردنمارکی ها غلبه کردند.،در سال ۱۰۴۲ میلادی ادوارد کانفسور پادشاه انگلستان شد که پدراو از ساکسون ها ومادرش از نرمان های وحشی بود؛ب عد از آن ازمیان قومش شخصی دیگری بنام ویلیام درتخت پادشاهی جلوس کرد، ویلیام که فاتح وقهرمان نامید می شد، انگلوساکسون ها را یاغی و نافرمان می دانست زمین های آنها را ضبط ومیان سربازان خود تقسیم کرد. در قرن یازدهم نورمان های فرانسه به سرکرده گی ویلیان به انگلستان حمله کرده وآنرا فتح نمود وهارولد پادشاهی انگلیس کشته شد. همین نورمان های فرانسوی بودند که انگلیس هارا به تمدن نو ویا متنمدن ساختند. درانگلستان از فتح نورمان ها تا زمان اداوارد سوم زبان شان فرانسوی بود وسپس انگلیسی اعلام و رسمی شد.
درقرن پانزدهم انگلستان تا پادشاهی ریچارد سوم درجنگ های داخلی مصروف بود ؛ درزمان ادوارد چهارم بود که باراول مطبعه درانگلستان بوجود آمد، درآخر قرن پانزدهم بود که بار اول بیرق انگلیس درجزیره«نیوفوندلند» که درکشور کانادا قرار دارد بلند گردید، این اولین اقدام برای تاسس امپراتوری انگلستان بود. درزمان هانری هشتم کلیسای انگلیس از کلیسای روم جدا وخون های بسیاردرجنگ فرقه ای ریخت.
بعدازآنکه اروپا دارای نیروی دریایی وموافق به کشف امریکا و راهپیمایی دورادوردنیا توسط نیروی دریایی پرتگال و اسپانیا شد،انگلیس درآن زمان کشور درجه اول نه بود .،انگلیس ها با استفاده از شورشی که درنیدرلند (بلژیک وهالند) بر ضد حکومت اسپانیا صورت گرفت می خواستند از لحاظ حسادت نسبت به اسپانیای ها با هالندی ها همدردی نشان دهند وهمدست شدند. بعضی از دریانوردان انگلیسی به پهنه های دریاها میرفتند وه شکل دزدانه به کشتی های ثروتمندان اسپانیای که از امریکا می آمدند حمله می بردند واموال شانرا غارت می کردند وخودشانرا نابود می نمودند، سرگرده گان انها مانند : «سرفرانسیس دریک»و«سروالترراله» بود،همین راله بود که کوچ نشینی را به امریکا برد و این کوچ نشینی به افتخار ملکه الیزابت « ویرجینا» نامیده شد.همچنان راله بود که برای اولین بار عادت دود کردن تنباکو را از امریکا به اروپا آورد، این امر باعث گردید که جنگی میان اسپانیا وانگلیس بروز نمایید.
درزمانی هنری هشتم که به پادشاه چند زنه مشهوراست ، وی مخالفت با پاپ داشت مبنی براینکه میخواست که هانر ی هشتم همسرش را طلاق دهد وبا زنی جدیدی ازدواج نماید وباپ مطابق به قوانین کلیسا بااین امر مخالف بود که باعث مناقشه وگرویدن هانری هشتم به جانب پروتستان ها شد که مخالف کلیسا و پاپ بودند، ازآنزما ن به بعد دولت های مابعد جانب پروتستان ها وبر ضد کاتولیک ها بوداند وجامعه انگلیس بدین مناسبت سیکولارگردید،همچنان شاه تمام املاک وسرمایه های کلیسا را مصادره نمود. در جنگ های مذهبی ودرختم ان خاندان جدیدی بنام « تودورها» به تخت شاهی جلوس کرد وبا قدرت مطلقه حکومت می کرد وهنری هشتم که باپاپ مخالف بودو دخترش الیزابت ملکه مشهور انگلستان ازهمین خاندان تودور میباشد؛ الیزابت درسال ۱۶۰۳ درگذشت وبجای ان پادشاهی وقت اسکاتلند بنام جیمز اول به سلطنت انگلیس رسید،درزمانی اوبود که انگلیسهای که مذهب پروتستان داشتند به امریکا با کشتی « می فلوریدا» یا (گل ماه می) درسال ۱۶۲۰ به امریکا مهاجرت کردند.درسال ۱۶۴۲ جنگ داخلی درانگلستان آغازشد، دراین اختلاف ها شاه وگروهی از اشرف و ارتش دریک سوی؛ وبازرگانان وپارلمان مردمان ثروتمند وشهروندان لندن در سوی دیگرقرارگرفتند، این جنگ چندین سال ادامه یافت بعد یک رهبر بزرگ بنام « اولیور کرومول» پیداشد که یک سازماندهی قوی بود وشور شوق مذهبی برای تحقق ایدیال های خود داشت؛جنگ میان کرومول وشاه چارلز در گرفت وکرومول ارتش تازه تنظیم کرده بودکه بنام « رویین تنان » نامیده میشد اوتوانست که با نیروهای پارلمان شاه را دستگیروزندانی نماید. بعد ازان چارلز را محکمه کرده وبنام خاین درسال 1649 درمیدان « وایت هال» لندن اعدام کردند. در انگلستان دولت جمهوری اعلان شد اما عمر زیادی نکرده کرومول درسال 1658 درگذشت ودوسال بعد ان چارالز اول که درخارج فرار کرده بود به انگلستان بازامده وبه نام چارلز دوم تاجگذاری کرد. پارلمان انگلستان یک ونیم قرن واندی پیش قسمیکه امروز جریان دارد اعضای ان به شکل دموکراتیک نه بوده چنانکه تاریخ گواهی میدهد :" تا حدود یکونیم قرن اندی پیش درانگلستان تعدادی مناظق بنام« قصبه های جیبی » وجودداشت، یعنی بنابرقوانین حوزه های انتخابتی قصبه ها به اختیار مردم سرشناس قرارداشت بطوری که یک نماینده پارلمان فقط با رای یک دونفراین قصبه ها انتخاب میشد!"چنانچه گفته شده است که درسال 1793 مجموع 306 نفر عضو پارلمان برای مجلس عامه فقط از طرف 160 نفر انتخاب شدند. انتخابات بطور فرمایشی برپا میشدکه دران تمام مردم خق رای را نداشتند،پارلمان بدست یک مشت سرمایدار قرارداشت؛بعدازویلیام ومری خواهر مری که «ان» نام داشت ملکه شد وپس ازمرگ وی درسال 1714 دوباره بالای پادشاهی چالشهای بوقوع پیوست و بی پادشاه شدند،عاقبت پارلمان پادشاه را ازیک خانواده المانی انتخاب کردند. این فرد از ایالت هانورد المان بود که یک شخصی بی کفایت و کثیف بود وبه همین خاطر انرا تعین کرده بودند که مردی ابله ونادان بود وعمال خودرا پارلمان میتوانست بالایش تحمیل کند، حتی اونمیتوانست که به زبان انگلیسی صحبت نماید، پسرش که بنام جرج دوم پادشاه شده اوهم زبان انگلیس را نمیدانست.
انگلیسها تومار طویل از تجاوز وجنگهاوکشتارها که دران عمال شان سیاه است ،درحافظه تاریح از دورانیکه نیرومند شده ا ند، ثبت دارند ؛بنابراین غرض افشای وتازه ساختن چهره اصلی فساد پیشه گان ، متجاوزین وغاصبین سرزمینهای کشورهای بی دفاع درجهان که سر شار ازمنابع طبیعی ونیروی بشری بودند قسمتی از این تومارا ،نظر به تقسیم قاره یی بطور کوتاه پیشکش خواننده گان عزیز میگردد.
درقاره اروپا وامریکا:
تجاوز در ایرلند توسط هانری دوم درسال 1169 میلادی که دوبلین وسواحل مجاور اورا تحت تسلط خود بیاورد شروع شد،انگلیسها ازاغازیکه دربریتانیا بنام انگلوــ نورمان یاد میشدند به ایرلند تجاوز کرده وقسمتی انرا تسخیرنموده وانرا پال نامیدند. این هجوم واشغال درسال 1171 ترسایی بود . انگلیسها سالهای متمادی باایرلند داخل جنگ ومنازعه بود ،این جنگها روحیه مذهبی ونژادی واقتصادی داشت . دومذهب بزرگ مسحیت کاتولیک وپروتستانها این کشوررا به دو قسمت جدا کردند که سالهاتی متمادی باهم درگیر جنگ بوده اند؛ این پروتستانها قصدآ ازطرف شاه انگلیس برای تامین منافع انگلیسها به ایرلند ارسال شده وانجارا تسخیر کرده اند وگرنه ایرلند همه کاتولیک مذهب بوده اند ؛در قرن شانزده وهفدهم میان ایرلند وانگلیس اختلافهای در زمانی سلطنت الیزابت وجیمزاول بوجود امدکه شورشهاوکشتارهای زیادی روی داده ومقداری زیاد اموال مردم مصادره شد؛کینه ونفاق وجدایی تشدید کردیدو ازاین نفاق انگلیسها متابق سیاستهای خویش استفاده نموده یعنی "تفرقه به نداز وحکومت کن "را به کار بردند. حتی امروز هم مسئله ملی ایرلند همان موضوع « اولستر» وایرلند شمالی می باشد که پروتستانهامسلط هستند وسایر نواحی ایرلند جدا میباشد. با این اختلاف درایرلند قتل وکشتارهای بی نهایت زیادی صورت گرفته است که برگهای زیادی را میتوان درموردش سیاه کرد.
قیام ملی سال 1798ترسایی خونین ترین شورش مردم ایرلندبود که برای کسب استقلال خود نموده بودند که جانبین تلفات زیادی را متقبل شده اند. ایرلند به مثابه منبع بزرگ زراعتی صنعتی وبازرگانی برای انگلیسها ازاهمیت بالای برخودارهست.
در روزهای مذهبی مردم ایرلند که بنام عید پاک مشهوراست درسال 1916 قیام بزرگی برای اعلام نطام جمهوری در شهردوپلین پایتخت ایرلنداعلام شد،چند روز بعدازجنگ این جمهوری از طرف ارتش بریتانیا سرکوب و مبارزین ورهبران انهامحکمه و زندانی وسپس تیر باران شدند،این قیام بنام" قیام عید پاک" معروف هست؛بازهم درسال 1919 تحت رهبری نهضت "سین فاین" قیام یی را در دوپلین ایرلند اعلام داشتند،درسال 1920 پارلمان بریتانیا کشور ایرلند را به دوقسمت بنام اولستر یا ایرلند شمالی (پروتسنتهای مهاجر انگلیسی زندگی دارند) ودیگر قسمت را سایر نواحی ایرلند نامیدند، خواستند که درانجا دومنطقه پارلمان جداگانه بوجود اید.
مبارزه سر سختانه ایرلندی ها علیه انگلیسها بدون عقب نشین ادامه داشت وهیچ گونه سازش را قبول نداشتند و انگلیسها از طریق سرکوب مسلحانه نتوانستند ایرلندی هارا خاموش سازند دست به تقرقه میان ایرلندیها کردیدند؛بازهم همان سیاست کهنه" تفرقه بی اانداز وحکومت کن "را پیش گرفته وایرلندی هارا بجان هم انداخت ،جنگ داخلی تشدیدکردید وسپس پایان یافت ، با انهم جمهوریخواهان خاموش نه نشسته هواخوای مطلق استقلال از بریتایابودند؛انگلیسها سیاست" دومنیون" را پیش گرفته وخواستند که یکجا ایرلند رابا سایرکشور های عضو دومینون خودشامل سازدکه سپس به کشورهای مشترک المنافع ارتقا وتبدیل گردید.
جنگ اقتصادی میان ایرلند وبریتانیا ادامه داشت ،تا اینکه قراردادی را مبنی بر پرداخت جق الارضی سالیانه وسایر تعهدات مالی را به نفع ایرلند امضا و حل نمایند.دولت ایرلند تحت رهبری" دووالر" گام بسوی جمهوری شدن برداشته وروابط خودرا باحکومت بریتانیا وسلطنت انگلستان قطع ،بالاخره به یک حکومت مستقل از انگلستان مبدل شد.
انگلیسها کشور خودرا با غضب ثروت بزرگ از هند به کشور بزرگی تجارتی دراروپا تبدیل کردند. ازسوی دیگر کشمکشهای بالای مستعمرات امریکا واسیا میان فرانسه وانگلستان تشدید میافت .؛انگلیس درجنگها ی هفت ساله که میان اروپا وامریکا رخ داده بود موفق بیرون برامد وبه نفع انگلیسها پایان یافت . انگلیسها درفروش وغارت غلامها طالمانه سهم داشتند وانرا دنبال میکرد ندوبا کشف امریکا این تجارت رونق بیشتر پیدا نمود. درانگلیس قدرت شاه نسبت به گروه یی اشراف مالکین ثروتمند اهمیت اش زیاد نه بود وافکارسیاسی ان نسبت به فرانسویها کمتر بود فرانسویها یک انقلاب بزرگ را پشت سرگذارندند و انگلیسها همه ترقی را به ارامی سپری میکردند وتغییرات تدریجی درانجا بوجودمی امد. زمانیکه اسپانیا شورش نیدرلند( کشوربلژیک وهالیندقبل از استقلا ل خویش از هسپانسویها نیدرلند نامیده میشدندودرسال 1830 دربلژیک شورشی بوجودامد که سبب جدایی بلژیک وهالیند کردید)را سرکوب میکرد تعداد ازنیدرلندیها به انگلستان امدند که تعدادشان به 30000 خانوار میرسید ، ملکه الیزابت به شرطی برایشان اجازه اقامت میداد که هر خانواده یک نفر انگلیس را شاکرد وکاراموز قبول وانهارا صنعت پارچه بافی را یاد بدهند. وقتیکه انگلیسها دراین کارموفق شدند ورود منسوجات نیدرلند را در کشور خود ممنوع اعلام کرد. بدین ترتیب قومی بنام« والونها»از بلژیک پارچه بافی را به انگلیسها اموختند. درنیمه قرن هفدهم بود که تعداد زیادی هنرمندان وکارگران ماهراز گوشه های مختلفی اروپا به این کشور میامدند وانگلیسها ازانها کارهای بزرگ را می اموختند، تا انکه انگلستا ن ترقی کرد که مرکز بازرگانی شد وجمعیت ان افزایش یافت اما ازاین حال چالزاول شاه انگلیس از بازرگانان پارلمان خوشش نمی امد، پایتخت خودرا از لندن به اکسفورد انتقال داد، بعدازانکه اختراعات پی درپی ماشینهای بافندگی توسط انگلیسا بوجودامد نسبت بیکاری کارگران دستی درخیابانها مردم ماشنیها را ازترس انها نابود وازبین می بردند. تا جلو بیکاری کارگران دستی گرفته شود. مقدار زیادی سرمایه ماشین الات را انگلیسها از غارت سرمایه وثروت هند بدست اورده بودند.سپس تمام امکانات خودرا درهند بکارانداختند تا جلورشد صنایع هند را بگیرند وانرا به سقوط مواجه سازند تامردم هند محصولات انگلیسی را خریدار نمایند. انگلستان بعد ازجنگهای هفت ساله درسالهای 1756تا 1763 ادامه داشت علیه کانادا وفرانسه پیروزشد وانگلستان به تمام مهاجرنشین امریکا تسلط پیدا کرد. ارسال چای از کمپنی شرقی هند به امریکا باعث اغتشاش بزرگی مهاجرنشین امریکایی علیه دولت جورج سوم شاهی انگلیس شد برای اینکه خود امریکاییها چای را کشت مینمودند و به خارج صادرمیکردند درصورت ورود چای کمپنی شرقی هند تجارت چای انها صدمه میدید وجنگ بزرگی درسال 1775شروع شد که درسال 1776 باعث استقلال امریکاشد.
انگلیس بعد از شکست ناپلئون نفسی ارام کشیدند، متوجه گسترش امپراطوری خود در بحیره اطلس گردید . واشنگتن پایتخت ایالات متحده امریکارا محاصره ومتصرف کردند. انگلیسها تمام عمارات وابادی های بزرگ را درتمام شهر ویران وازبین برده وانر سوزاندند. عمارات کاپیتال و کاخ سفید را که محل برپایی کنگره امریکا واقامت رئیس جمهور ان میباشد ویرا ن وسوختاندندو بعد ازان شکست خوردند. سیزده ایالت بحیره اطلس که درسال 1775 مستقل وازادی خودرا ازانگلستان (ازبرادرکلان) گرفتند ومستقل شدند واهسته اهسته به اقیانوس ارام خودرا رسانیدندکه امروز بنام اضلاح متحده امریکا وغول بزرگ سر مایه درجهان میباشد.
انگلیسها برای بازرگانی و رونق بیشتر خرید وفروش برده گان از افریقا شهر لیورپول را به بندر بزرگی برده فروشی تبدیل کرده بودند ودرسال 1730 شهر لیورپول 15 کشتی داشت ودرسال 1792 نسبت رشد برده فروشی و صادرات واردات ان به انگلستان وامریکا به 132 کشتی رسید.؛انگلیسها عملآ انحصار تجارت برده را مطابق معاهده « پیمان اوترشت» درسال 1713بعد از شکست هسپانیا درجنگ ،بدست اورده بودند. دراین کشتی ها برای اسکان برده ها جای مخصوصی دردالانهای تنگ وتیره وبسته ترتیب داده بودند که برای هربرده کمتر از دومتر طول وکمتر از 40 سانتی متر عرض داشت،تعین شده بود.درسال 1790 درایالت متحده امریکا 697000برده بود ودرسال 1861تعداد برده گان به 4میلیون نفر رسیده بود وهرروز به تعداشان افزایش می یافت . ادامه دارد...
بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۱۶ـ ۱۲۰۷
نخست وزیر بعدی بریتانیا کیست؟
تریزا می ، انتخاب بین « بد » و « بدتر»
نفیسه كریمی
« تریزا می ٥٩» ساله تا بیست وچهارم ماه جون برای شش سال در دوره نخست داخله دیوید کامرون، وزیر داخله بود. همین او را در موقعیتی ویژه قرار می دهد چراکه در ٥٠ سال گذشته هیچ کس شش سال پیاپی در پستی چنین کلیدی قرار نداشته است. او در دانشگاه آکسفورد جغرافی خوانده و پیش از اینکه به عضویت پارلمان درآید، در مرکز مالی و بانکی لندن کار کرده است. از ۱۷ سال پیش درست دو سال بعد از اینکه برای اولین بار از «میدنهد»، به عنوان نماینده پارلمان به «وست مینستر» رسید در سطوح بالای حزب فعال بود. از سال ۱۹۹۹ترسایی در کابینه سایه « مایکل هاوارد »، به عنوان وزیر آموزش و کار حضور داشت تا روزی که محافظهکاران قدرت را به دست گرفتند. در کابینه سایه آن روزها، به عنوان حزب مخالف در مقابل حزب کارگر شکست ناپذیر، در دوره « تونی بلر»، نخست وزیر سابق بریتانیا، برای بیش از ١٠ سال، تریزا در پستهای مختلف حضور داشت البته بیشتر به عنوان وزیر زنان و برابری.
در سال ۲۰۰۵ در یک سخنرانی، در مجمع عمومی از اعضای حزب خواست با اقشار فقیرتر ارتباط بیشتری برقرار کنند تا شهرت بد حزب با عنوان «حزب بدجنس» تغییر کند؛ عنوانی که بسیاری از بزرگترهای حزب هنوز او را برای به کاربردنش نبخشیدهاند. رابطه او با دیوید کامرون نیز چندان خوب نبود، اما همیشه احترام بین شان وجود داشت. حتا در آغاز سخنرانی برای نامزدشدن در مبارزات حزبی برای رسیدن به کرسی رهبری، از دیوید کامرون تشکر کرد؛ مردی که به گفته او حزب محافظه کار را از یک حزب بازنده به یک حزب برنده تبدیل کرد. اما برخلاف این تمجیدها، او در مواردی اختلاف نظرهایی جدی با دیوید کامرون داشت. با وجود این، قول داد حزب را که بعد از مبارزات اخیر دو پاره شده، دوباره یک پارچه کند. این در حالیست كه تریزا می در مبارزات اخیر برای رفراندوم درباره موقعیت بریتانیا در اتحادیه اروپا، جزچهرههای اصلی کمپاین نبود. بسیاری روز بعد از اعلام نتایج نمی دانستند، وزیر داخله مملکت طرفدار ماندن بوده یا خروج؛ البته که او طرفدار ماندن بود.
توانایی در چانه زنی
یکی از ویژه گی های تریزا می توانایی اش در مذاکره و توجه به جزییات است، همان چیزی که در مذاکرات پیش رو برای خروج از اتحادیه اروپا، اهمیت کلیدی پیدا می کند. او باز هم در توصیف خود می گوید: سیاستمدار اهل خود نمایی نیستم، دایم از یک استودیوی خبری به استودیوی دیگر نمی روم، سر ناهار با همکارانم غیبت نمی کنم و در کافههای اطراف پارلمان با بقیه نمی نوشم؛ اما کارم را بلدم. او میگوید، «مرا براساس کارهایم قضاوت کنید».
طبیعی است که بسیاری انتقادات تندی از او دارند؛ هم در حوزه مهاجرت هم در حوزه خدمات اجتماعی، اما خودش به این سابقه مفتخر است و می گوید توانسته کارهای استثنایی در این سال ها انجام دهد؛ مهاجرت از خارج اتحادیه اروپا را کنترل کرده، پروندههای باز پلیس درباره سوءاستفاده از قدرت وغیره را دنبال کرده و البته در یکی، دو مورد مشخص از جمله استرداد « ابو قتاده » به اردن، پروندهای را که سال ها طول کشید، به نتیجه رسانده است.
مساله مهاجرت در قلب ریفراندوم اخیر قرار داشت. بسیاری از کسانی که به خروج رای داند، مساله شان مهاجرت عمده از اتحادیه اروپا به بریتانیا در چارچوب جا به جایی آزادانه نیروی کار بود. در روزهای بعد از ریفراندوم، حتا بعضی از رهبران کمپاین خروج، زیر این ماجرا زدند و گفتند بریتانیا در اتحادیه مالی می ماند و جابهجایی نیروی کار هم سرجای خودش است، اما خانم می نظر دیگری دارد، می گوید: «مردم به این خواسته رای دادهاند و روشن است که او باید این کار را انجام دهد».
بانوی آهنین
پس از سخنرانی تریزا می در کنفرانس سالانه حزب محافظه کار در زمان انتخاب دیوید کامرون برای کسب کرسی ریاست، بسیاری از رسانه ها، او را با مارگارت تاچر نخست وزیر پیشین این کشور قیاس کردند و به او لقب « بانوی آهنینL جدید بریتانیا دادند. روزنامه « دیلیبیست » در آن زمان در گزارشی با اشاره به نقش خانم می در راهبری کشورش برای همکاری با ایتلاف ضد داعش در حملات هوایی علیه این گروه تروریستی در عراق نوشت: «او امیدوارست به زودی کل کشور را راهبری کند». این روزنامه انگلیسی این طور ادامه داده بود: « اگر کامرون انتخابات آینده را از دست بدهد، او (تریزا می) حتا می تواند پیش از پیروزی هیلاری کلینتون در کاخ سفید (انتخابات ٢٠١٦ ایالات متحده) رهبری محافظه کاران انگلیسی را در دست بگیرد».
تریزا می که به « واگویی حقایق تلخ» معروف است، پیش از این در زمان نخست وزیری تونی بلر چشم درچشم هم حزبیهای محافظه کارش گفته بود: « باید در همه آنچه انجام می دهند به طور بنیادین تغییر ایجاد کنند» ؛ و افزوده بود، حزب محافظه کار به «حزبی کثیف» بدل شده است. چند نفری در حزب، هرگز او را برای سخنرانی نیشدارش که فراتر از سالون همایش طنین انداز شد و افکار عمومی را اسیر خود کرد، نبخشیدهاند، اما واکنش لحظه ای او کمک کرد حزب محافظه کار با ارایه تصویری ملایم تر، در نهایت با چهره میانه روتری، مانند دیوید کامرون به قدرت بازگردد.
او چهرهای است که به سخت کوشی معروف است و به طور گستردهای از سوی هم حزبیهایش که او را فردی با ارادهای پولادین و مصمم می دانند، محترم شمرده میشود. تریزا می « یک فمینیست است»، این را خودش با افتخار می گوید. چند سال پیش او با پوشیدن تی شرت که روی آن نوشته شده بود: «یک فمینیست، این شکلی است»، بر این موضوع تاکید کرد که در اعمال و کردارش نشان داده فمینیست است. او که برای سالها یکی از مهم ترین پستهای مملکتی را در اختیار داشته، رییس و یکی از پایه گذاران موسسه «زنان برای پیروزی» است که تلاش می کند زنان بیشتری را برای چالش نماینده گی مجلس از حزب محافظه کار ترغیب کند.
خانم می متاهل است و فرزندی ندارد قصد هم ندارد درباره زندi گی خصوصیاش به کسی توضیح دهد و از پاسخ دراین باره طفره می رود. فرزند یک کشیش انگلیکن در سالهای اخیر توانست، یکی از مهم ترین قوانین برابری حقوق را پیش ببرد؛ قانون ازدواج همجنس گرایان در بریتانیا، از مسایل بسیارحساس به ویژه در میان همکارانش درحزب محافظه کار.
بسیاری از همکاران تریزا می، او را آدمی مطمین توصیف می کنند، کسی که کاری را که به دستش بدهند، به سرانجام می رساند. توصیفی از کسی که حالا نه تنها حزب محافظه کار که کل مملکت به آن احتیاج دارد. او قول داد برای نظارت بر خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، یک نهاد جدید ایجاد کند و می گوید شروع این فرایند تا پایان سال جاری میلادی خواهد بود، اما او معتقد به توضیح نیست و نمی گوید در مذاکره چگونه عمل خواهد کرد. پیش از این نیز چنین مذاکراتی انجام داده و موفق بوده، اما حالا که در شمال کشور یک زن دیگر، نیکلا استورجن برای استقلال اسکاتلند نقشه می کشد و در اتحادیه اروپا، زنی دیگر انگلا مرکل صدراعظم المان، قصد دارد نگذارد بریتانیا مثالی برای احزاب جدایی طلب اتحادیه شود، باید دید تریزا می چگونه می تواند پیروز این نبرد دشوار شود./شرق
تخلیص از بامداد
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۱۲۰۷
مراسم فاتحه خوانی زنده یاد رفیق شفیق الله توده ای
مراسم فاتحه خوانی زنده یاد رفیق شفیق الله توده ی عضوشورای مرکزی حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان و یکی از مبارزان پرافتخار وسابقه دار جنبش ترقی خواهی کشور روز شنبه مورخ ۱۹سرطان ۱۳۹۵ هـ ش از ساعت یک ونیم الی سه ونیم بعدازظهر در مسجد جامع حضرت نعمان بن ثابت (رض) درشهرکابل برگزار شد.
دراین مراسم که از طرف خانواده مرحوم توده ای و دارالانشای حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان برگزار شده بود،علاوه براعضای خانواده واقارب زنده یاد رفیق توده ای و رهبری و جمع کثیری از اعضای حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان از مرکز و ولایات، صدها تن از هموطنان شریف و قدردان ما از سراسرکشور،از اقشار مختلف جامعه اعم از کهن سالان، جوانان، رهبری واعضای احزاب سیاسی، پیشکسوتان و سابقه داران جنبش ترقی خواهی کشور، بزرگان اقوام، شخصیت های برجسته سیاسی – اجتماعی ،چهره های فرهنگی ،منسوبین قوای مسلح پرافتخارکشور، مقامات عالیرتبه و کارمندان دولتی، اعضای پارلمان، تجارملی، پیشه وران، کسبه کاران، کارگران، اعضای نهادهای جامعه مدنی وتشکلات صنفی، و نماینده گان برادران اهل هنود وسیکهـ با حضور دراین مکان مقدس به روح پاک این بزرگ مرد فرهیخته وفرزند صدیق و خدمتگار وطن اتحاف دعا نموده ؛ به خانواده رفیق توده ی و رهبری حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان ابراز تسلیت نمودند.
همزمان مراسم فاتحه خوانی زنانه زنده یاد رفیق توده ای در سالون فاتحه خوانی مکرویان سوم برگزار گردید که درآن نیز جمع کثیری از زنان ازجمله اعضای دارالانشای وکمیته اجراییه حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان،اعضای شوراهای زنان این حزب وسایراحزاب دموکرات وترقی خواه،رهبری واعضای سازمان ها وتشکلات زنان درکشور، واعضای نهادهای جامعه مدنی به صورت گسترده حضور بهم رسانیده ضمن دعا به روح رفیق شفیق الله توده ای مراتب تسلیت وهمدردی خویش را به بازمانده گان وخانواده مرحومی ابراز داشتند.
کمیسیون تبلیغ وفرهنگ
یادداشت : گزارش مفصل تصویری این مراسم را در نشانی : http://milli-payam.com/گزارش-تصویری-مراسم-فاتحه-خوانی-زنده-یا
در تارنمای ملی پیام ، ارگان مرکزی حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان مشاهده نمایید.
سیاست خارجی نوین بریتانیا
تی یری میسان
رسانه های غربی بی وقفه تکرار می کنند که بریتانیا با ترک اتحادیه اروپا از بقیه جهان منزوی شده و باید با نتایج اسفناک اقتصادی چنین تصمیمی مقابله کند. با وجود این، کاهش ارزش پوند می تواند در بطن کشورهای همسود یعنی اتحادیه ای گسترده تر از اتحادیه اروپا با حضوری پررنگ تر روی ۶ قاره داری مزیت بیشتری باشد. از دیدگاه عمل گرایی، سیتی می تواند به سرعت به مرکز جهانی یوان تبدیل شود و پول چینی را در بطن اتحادیه رایج کند.
الیزابت دوم، ملکه بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی، آنیتگوآ و بربودا، استرالیا، باهاما، باربادوس،
بلیز، کانادا، گرانادا، جزایر سالومون، جاماییکا، زلاند جدید، پاپوآ گینه نو، سنت کیتس و نویس،
سنت وینسنت گرنادین ها، سنت لوسیا، و تووالو.
ایالات متحده نگران است و مطمین نیست که بتواند اروپایی ها را در شرکت فعال در ناتو متقاعد کند، و به همین گونه نگران بریتانیا نیز هست که مبادا بخواهد از ادامه بجا آوردن تعهد به پیمان نظامی که به هدف تسلط بر جهان از سال ۱۹۴۱ ترسایی با یکدیگر منعقد کرده اند امتناع کند. زیرا، بر خلاف بیانات رهبران اروپایی، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، نه فقط به انزوای این کشور نمی انجامد بلکه زمینه بازگشت به سوی کشورهای همسود Commonwealth و برقراری مناسبات تازه با چین و روسیه را نیز فراهم می کند.
بسیج اروپاییان در ناتو
ایالات متحده و بریتانیا پیشبینی کرده بودند که طی گردهمآیی ناتو در وارسا (۸ و ۹ جولای) اعضای اتحادیه اروپا را وادار کنند که بودجه نظامی شان را تا ۲% تولید ناخالص ملی افزایش دهند. علاوه بر این، طرح استقرار نیروها در مرز روسیه نیز در برنامه است، از جمله ایجاد قرارگاه لوژستیک مشترک ناتو و اتحادیه اروپا، که عبارت است از مجموعه ای از هلیکوپتر، کشتی جنگی، پهپاد و ماهواره.
بریتانیا تا کنون مهمترین شرکت کننده در زمینه دفاع در اتحادیه اروپا بود و ۱۵ در صد بودجه دفاعی را تامین می کرد. علاوه بر این، فرماندهی عملیات آتلانته برای امنیت ترابری دریایی در کناره شاخ افریقا را به عهده داشت و در مدیترانه نیز تعدادی ناو در اختیار گذاشته بود. علاوه بر همه این امور، پیشبینی کرده بود که برای تشکیل گروه های رزمیِ اتحادیه اروپا واحد هایی را تدارک ببیند. ولی با خروج از اتحادیه اروپا همه این تعهدات باطل خواهد شد.
برای واشنگتن، پرسش این است که آیا لندن، به مثابه دومین عضو این اتحادیه نظامی، برای جبران آنچه در بطن اتحادیه اروپا به عهده داشت، با افزایش سرمایه گذاری های مستتقیم اش در ناتو ، موافقت خواهد کرد یا نه؟ البته بی آن که در فکر بهره برداری خاصی از آن باشد. گرچه مایکل فالون Michael Fallon، وزیر دفاع کنونی بریتانیا قول داده است که فعالیت های مشترک ناتو و اتحادیه اروپا را قطع نکند، ولی هیچکس دلیلی نمی بیند که لندن باید برای یک فرماندهی خارجی قطعات جدیدی گسیل کند.
در نتیجه، و به ویژه، واشنگتن در خصوص خواست لندن برای تداوم اتحادیه نظامی که با مشارکت تاج و تخت انگلستان در سال ۱۹۴۱ ترسایی بنیانگذاری کرده است اظهار نگرانی می کند. البته، نباید این احتمال را ندیده گرفت که خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به نوعی خاص صحنه پردازی بریتانیا برای گفت وگوی مجدد با « امریکایی ها» برای کسب امتیاز بیشتر در مناسبات ممتازشان باشد. با وجود این، به احتمال قوی لندن امیدوار است مناسباتش را با پکن و مسکو گسترش دهد ولی بی آن که هماهنگی و مناسباتش را با واشنگتن خدشه دار کند.
ماموران مخفی آنگلو ساکسون
طی جنگ دوم جهانی و پیش از آنکه ایالات متحده وارد جنگ شود، با بریتانیا منشوری را منعقد کردند به نام منشور آتلانتیک (۱). برای هر دو کشور هدف از اتحاد تضمین عبور و مرور آزاد دریایی و گسترش مبادله آزاد بود.
این اتحادیه با توافق « پنج چشم » (فایف آیز Five Eyes ) تحقق یافت. امروز این اتحادیه پایگاهی است برای همکاری ۱۷ آژانس اطلاعاتی در 5 کشور مختلف ( ایالات متحده و بریتانیا، و سه عضو دیگر در اتحادیه کشورهای همسود : استرالیا، کانادا و زیلاند جدید).
دوسیه های افشا شده توسط ادوارد اسنودن Edward Snowden نشان می دهد که شبکه «اشلون» Echelon در شکل کنونی آن « یک آژانس اطلاعاتی فراملی را تشکیل می دهد که حتا پاسخ گوی قوانین دولت های عضو این شبکه نیز نمی باشد». در نتیجه، « فایف آیز » توانستند هم زمان در امور شخصیت هایی مثل سرمنشی سازمان ملل متحد یا صدر اعظم المان جاسوسی کنند، و توده های شهروند خودشان را نیز تحت نظر بگیرند.
به همین گونه، در سال ۱۹۸۴ ترسایی ایالات متحده و بریتانیا دومین آژانس فراملی به نام بنگاه طرح های ویژه را ایجاد کردند (Office of Special Projects) که شبکه گلادیو Gladio را هدایت می کرد، و به سخن دیگر ستون پنجم ناتو بود.
پروفسور دانیل گانزر Daniele Ganser نشان داده است که این بنگاه تعدادی کودتا و عملیات تروریستی در اروپا سازماندهی کرده است. (۲) اگر در نخستین مرحله، پی بردیم که « استراتیژی تنش » هدفش پیشگیری از به قدرت رسیدن دولتهای کمونیست از طریق گزینش دموکراتیک در اروپا بود، ولی علاوه بر این، بعداً آشکار شد که هدف اصلی تحریک احساس ترس از کمونیسم و توجیه حفاظت نظامی آنگلو ساکسون است. پرونده های جدیدی که از حالت سری بیرون آمده نشان می دهد که این ساز و کار در خارج از اروپا برای جهان عرب نیز وجود داشته است . (۳)
در سال ۱۹۸۲ ترسایی ایالات متحده، بریتانیا و استرالیا سومین آژانس فراملی را ایجاد کردند که سازمان غیر دولتی، بنیاد ملی برای دموکراسی NED و چهار شبکه آن : ACILS، CIPE، NDI و IRI بخش علنی آن را تشکیل می دهد. (۴) این آژانس متخصص سازماندهی کودتای استتار شده در قالب «انقلاب» است.
گرچه ادبیات قابل توجهی درباره این سه برنامه وجود دارد، از آژانس های فراملی که آنها را پوشش می دهند هیچ نمی دانیم.
« رابطه ویژه »
ایالات متحده که با جدایی از تاج و تخت بریتانیا اعلام استقلال کردند فقط در پایان قرن نوردهم بود که به « نزدیکی بزرگ » دست یافتند و آشتی کردند. دو دولت علیه اسپانیایی ها در کوبا، و سپس برای استعمار چین با یکدیگر متحد شدند. یعنی وقتی که واشنگتن استعداد خود را برای ارتقا به قدرت امپریالیستی کشف کرد. در سال ۱۹۰۲ ترسایی برای تحکیم دوستی بازیافته باشگاه فرا آتلانتیک را به نام انجمن زایران (The Pilgrims Society) را ایجاد کردند. از دیدگاه سنتی ریاست این باشگاه به عهده تاج و تخت انگلستان است.
آشتی دو کشور در سال ۱۹۱۷ ترسایی با طرح ایجاد دولت یهودی در فلسطین تحکیم یافت .(۵) و ایالات متحده در کنار بریتانیا وارد جنگ شد. از آن دوران، دو دولت امکانات نظامی مشترکی ایجاد کردند، از جمله بمب اتمی. ولی در ایجاد اتحادیه کشورهای همسود (Commonwealth) واشنگتن از ورود به آن امتناع کرد زیرا خود را همپای لندن می دانست.
با وجود این طی درگیری های نظامی و حمله های بریتانیا به مصر ( آب راه سویز) یا علیه آرجنتین (جنگ فالکلند)، یا در حمله ایالات متحده به گراینادا، هر دو قدرت به شکل تنگاتنگ از یکدیگر پشتیبانی کردند.
تاج و تخت انگلستان از آغاز اردوی انتخاباتی بارک اوباما در سال ۲۰۰۸ ترسایی را سخاوتمندانه با میانجی گری تاجر اسحله عراقی- و- بریتانیایی نظمی اوجی Nadhmi Auchi تامین مالی کرد. طی نخستین دور ریاست جمهوری اش، بسیاری از همکاران مستقیم رییس جمهور جدید به شکل مخفیانه از اعضای انجمن زایران بودند که ریاست بخش ایالات متحده آن به عهده تیموتی گایتنر Timothy Geithner بود. ولی رییس جمهور اوباما به تدریج فاصله گرفت و به نظر نمی رسید که داد و دهش های تاج و تخت را پاسخ گو باشد، علاوه بر این انتقادات تلخ او علیه دیوید کامرون در مجله آتلانتیک The Atlantic مناسبات را وخیم تر کرد . (۶) و حتا دیدار اوباما و همسرش از ملکه الیزابت دوم به مناسبت جشن تولد او چیزی را تغییر نداد.
اتحادیه کشورهای همسود Le Commonwealth
بریتانیا با خروج از اتحادیه اروپا و دور شدن از ایالات متحده به هیچ عنوان منزوی نخواهد شد بلکه دوباره می تواند از کارت اصلی اش یعنی اتحادیه کشورهای همسود استفاده کند. و کاملاً فراموش کرده بودیم که چرچیل در سال 1936 ترسایی نظریه الحاق دولت های اروپایی را به اتحادیه کشورهای همسود مطرح کرده بود. پیشنهاد او به جنگ جهانی برخورد کرد. پس از پیروزی بود که چرچیل نظریه « ایالات متحده اروپا » را مطرح کرد( ۷) و گردهمآیی جنبش اروپایی به لاهه را فراخواند.(۸)
اتحادیه کشورهای همسود Commonwealth سازمانی است که با شرکت ۵۳ دولت تشکیل شده و در زمینه سیاسی اساساً به ارزش های انگلیسی تکیه دارد : برابری نژادی، حاکمیت قانون، حقوق بشر در مقابل « مصلحت دولت ». با وجود این، از اعضای خود می خواهد که مناسبات خود را از جمله فعالیت های ورزشی را سازماندهی کنند. علاوه بر این، در همه زمینه ها و کارشناسان خود را در خدمت همه اعضا قرار می دهد.
ملکه الیزابت دوم که ملکه شانزده دولت عضو است ریاست اتحادیه کشورهای همسود را به عهده دارد (مقام گزینشی غیر موروثی).
بریتانیایی چه می خواهند؟
از منظر لندن، ایالات متحده بوده که « مناسبات ویژه » را با بلند پروازی هایش برای ایجاد جهان تک قطبی خدشه دار کرده و به تنها سیاست خارجی و مالی را هدایت کرده است. چنین امری در وضعیتی به وقوع پیوسته است که ایالات متحده دیگر نه نخستین قدرت اقتصادی و نه نخستین قدرت نظامی کلاسیک (متعارف) جهان است.
از این پس، منافع بریتانیا حکم می کند که تمام تخم مرغ هایش را در یک سبد نگذارد؛ در نتیجه ابزارهای مشترکش را با واشنگتن حفظ می کند، و هم زمان مناسبات اش را به شکل مستقیم و یا از طریق سازمان همکاری شانگهای با پکن و مسکو گسترش خواهد داد.
بطور مشخص، روزی که بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج شد، سازمان همکاری شانگهای دو عضو اتحادیه کشورهیا همسود را در خود پذیرفت، یعنی هند و پاکستان که تا کنون عضو این سازمان نبودند.(۹)
اگر تا اکنون از تماس های بریتانیا با روسیه هیچ اطلاعی در دست نداریم، می توانیم شاهد نزدیکی با چین باشیم.
در مارچ گذشته، بازار بورس لندن که بورس سیتی و میلان را مدیریت می کند، طرح ادغام با بورس المان را اعلام کرد که بورس فرانکفورت (la chambre de compensation Clearstream et l’Eurex) را اداره می کند. پیشبینی شده بود که دو شرکت پس از همه پرسی درباره خروج از اتحادیه اروپا برای انجام این طرح تصمیم بگیرند. اعلام این خبر به اندازه ای شگفت آور بود که موازین اروپایی رسماً این عملیات را ممنوع کرد زیرا معادل تشکیل « اپوزیسیون برتر » بود، و هر دو شرکت پیش از موعد خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا دست به عمل زده اند.
علاوه بر این، بورس لندن با بازار بورس خارجی چین (یا موسسه تنظیم امور بانکها در مبادلات خارجی (China Foreign Exchange Trade System به توافق رسیده است که در ماه جون به نخستین بورس جهان تبدیل می شود و از جمله صلاحیت ارزش گزاری روی اوراق بهادار چین را نیز دارا می باشد. همه عناصر گردآمد ه اند تا سیتی لندن را به اسب تروآی چینی در اتحادیه اروپا تبدیل کنند، البته با تسامح نسبت به برتری ایالات متحده. /حمید محوی
منایع :
[۱] “The Atlantic Charter”, by Franklin Delano Roosevelt, Winston Churchill, Voltaire Network, 14 August 1941.
[۲] Nato’s Secret Armies: Operation Gladio and Terrorism in Western Europe, Daniele Ganser, Cass, London, 2004.
[۳] America’s Great Game: The CIA’s Secret Arabists and the Shaping of the Modern Middle East, Hugh Wilford, Basic Books, 2013.
[۴] « La NED, nébuleuse de l’ingérence "démocratique" », et « La NED, vitrine légale de la CIA », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 22 janvier 2004 et 6 octobre 2010.
[۵] “دشمن کیست ؟”, بوسيله ى تی یری میسان, ترجمه حمید محوی, شبکه ولتر, 4 اوت 2014, www.voltairenet.org/article1...
[۶] “The Obama Doctrine”, by Jeffrey Goldberg, The Atlantic (USA) , Voltaire Network, 10 March 2016.
[۷] “Winston Churchill speaking in Zurich on the United States of Europe”, by Winston Churchill, Voltaire Network, 19 September 1946.
[۸] « Histoire secrète de l’Union européenne », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 28 juin 2004.
[۹] «La India y Pakistán entraron en la OCS el día del Brexit», por Alfredo Jalife-Rahme, La Jornada (México) , Red Voltaire , 1ro de julio de 2016.
متن بیانیه رفیق دیپلیوم انجنیرعمر محسن زاده ،عضو کمیسیون انسجام وهماهنگی حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اروپا در مراسم وداع با پیکر زنده یاد رفیق شفیق الله توده ای
ایند هوفن ، مورخ سوم جولای ۲۰۱۶ تر سایی
دوستان و هموطنان گرانقدر !
یاران همرزم !
خانواده گرامی توده ای !
مردم ما باوردارد که هر گاه عزیز ترین کسی از پیش ما برود روحش آزاد و جاودانه می گردد . بر پایه همین باور مردمی اجازه می خوا هم سخن خود را با ابیاتی چند از خداوندگار بلخ آغاز نمایم :
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
ای خوش آنروز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
از سر عربده مستانه به هم در شکنم
آری روزگار وصل در رسید ، روان شاد گرامی ترین رفیق ما ، شفیق الله توده ای ، در زندان ابد را بشکست و با پرواز بلند خود در جاودانه گی جا گرفت . آمد و رفت این روح آزاد و سرکش داستان ماجرای زنده گی انسان مبارزی است که در کودکی با محیط اجتماعی و فر هنگی خود آشنا شد ، در جوانی کمرهمت ببست تا مناسبات اجتماعی را به سود توده های عظیم مردم تغیر دهد و در پخته گی تا پایان عمرلحظه ای در بر آورده شدن آرمان ها و اهداف خود که همانا اندیشه ها و برنامه های متعالی حزب دموکراتیک خلق افغانستان ـ حزب وطن و همه نیروهای وطنپرست ، ترقیخواه و دموکرات بودند ، درنگ نکرد .
او در جهانبینی به امر انسان و انسانیت و به ویژه به حل « مساله اجتماعی » ، ارتقا و خوشبختی جامعه می آندیشید و جهان بهترمی خواست ، در زنده گی سیاسی ، به ویژه در زنده گی حزبی پایبند اصول ، ارزش های بلند اخلاقی و فرهنگ سیاسی و همبسته گی بین المللی بود . او همچنان در کار و پیکار سیاسی و اجتماعی مرد اندیشه و عمل بود ، هر آنچه می اندیشید همان می گفت و همان می کرد . نوسانات زنده گی سیاسی در اراده قاطع و خلل ناپذیر او اثر نداشت . توده ای در مبارزه سیاسی پیگیر ، انحراف نا پذیر ، وفادار به اندیشه و راه ، حزب و رهبری درستکار و خردمند آن بود ، به مردم آزاده افغانستان ، به برادری ، برابری و وحدت همه اتنیک های باشنده در سرزمین ما باور داشت و به آینده بهتر آنها ؛ به ویژه فردای نسل های جوان و نهضت زنان خوشبین و امیدوار بود . توده ای که از میان توده ها برخاست و با پایمردی تا به فرجام در پای درد و رنج آنها پایید سرنوشت خود را با امر توده های زحمتکش گره زد و از نزدیک با محرومیت ها ، شرایط دشوار زنده گی و خواسته های بر حق آنها آشنا گردید . او که سازمانده هوشمند بود با کار خستگی ناپذیر در میان دهقانان اندیشه های پیشرو را پخش نمود و در بسیج آنها کوشید . کاردانی ، لیاقت و تجربه توده ئی در کار سازمانی و حزبی تحسین بر انگیز است .او در هر پُست و مقامی ، از عضویت در کمیته مرکزی تا کار ساده حزبی در هر جا مدیریت خوب را از خود تبارز داد . شاید بهترین برگی از کارنامه های درخشان وی کار کردهای اودر شرایط دشوار زمان فروپاشی حاکمیت جمهوری افغانستان باشد .او در این آزمون بزرگ در پهلوی حزب ، رفقا و رهبر فقید خود زنده یاد ببرک کارمل قرار گرفت و با سر سپرده گی بی مانند پیمان رفاقت و همرزمی را بجا کرد .
در پهلوی دانش و تجربه این جوانمردی و اخلاق سیاسی او بود که فضیلتش را بالا برد و شخصیت برازنده اش را شکل داد . این چنین شخصیت در دل ها جا دارد و همواره سزار حرمت است .
توده ای پس از فروپاشی قدرت در جمهوری افغانستان و زنده گی در غربت باز هم طلایه دار نهصت دموکراتیک و داد خواهی کشور باقی ماند و با کوشش های شباروزی خود زمینه های اساسگذاری نهصت میهنی تا حزب مردم افغانستان را فراهم نمود .او که ارمان وحدت و همگرایی همه نیروهای دموکرات ، مترقی و داد خواه را شب و روز در سر داشت از هر گامی به سوی وحدت و یکجا شدن نیرو ها و سازمان های مردمی حمایت میکرد و خود در شکل دادن چنین پروسه های با اهمیت سهم میگرفت . او بدون هراس از جدال اندیشه وی و گفتمان پیرامون میتود و میکانیزم کار در پی وحدت اصولی ، پایدار و صادقانه بود . با همین روحیه از وحدت حزب مردم افغانستان با حزب ملی ترقی وطن استقبال نمود و خواهان آن گردید تا در این پروسه سرنوشت ساز احزاب برادر دیگر چون حزب متحد ملی افغانستان ، حزب وطن ، سازمان های شامل ایتلاف نیرو های دموکرات و ترقیخواه افغانستان و دیگران سهیم گردند و در همنوایی با خواسته های مردم و نیاز زمان رسالت خود را در مبارزه بخاطر آزادی ، دموکراسی ، عدالت و پیشرفت اجتماعی بسر رسانند .
توده ای که از آشفته گی گسترده اجتماعی و سیه روزی اکثریت مردم افغانستان در تحت حاکمیت نیرو های جهادی و وابسته به غرب اگاهی دقیق داشت راه رهایی را در بسیج توده های مردم به پیشآهنگی نیرو های دموکرات و داد خواه کشور میدانست و هر گام در این استقامت را گامی بسوی پیروزی و مطرح شدن نیرو های داد خواه و پیشرو میدانست .
به ایجاز که شخصیت و کار نامه های درخشان رفیق نیکنام ما شفیق الله توده ای چنانچه که برخی از دوستان ارجمند پیش از من اشاره کردند دارای ابعاد متنوع و جوانب گوناگون است که هر سو و هر منظر ان آموزنده و درخور ستایش است .
دردا و دریغا که این فرزند راستین وطن ، دوست توده ها ، رفیق مهربان و صمیمی ، شهسوار میدان سیاست خیلی زود و نا به هنگام رخت سفر بست ، خانواده ، دوستان و یاران همرزم خود را سوگوار نمود .
صد ها دریغ که رفتنش نا بموقع بود و کار هایش ناتمام ماند .
در این لحظه درد ناک وداع ، در این لحظه ارج گذاری به نام و شخصیت او ، در این لحظه قدر دانی از کار و پیکار او ، در این لحظه بزرگداشت از رسالت و کار نامه های او ، در این لحظه یاد آوری از دوستی ها و رفاقت های او ، در این لحظه گزارش خدمات و تدابیر او ، در این لحظه اعلام غمشریکی و همدردی با دوستان ، خانواده طبیعی و سیاسی او ، در این لحظه بیان جوانمردی ها و پایمردی ها و صد ها صفت نیک و پسندیده او شاید مناسب ترین واژه برای ابراز احساس درونی و پیام اگاهانه ما کلمه « سپاس » باشد .
آری توده ای عزیز !
سپاس بیکران به خاطر آن همه جانفشانی ها و خدماتی که برای انسان زحمتکش ، برای مادر وطن ، برای حزب محبوب ما ، برای جنبش آزادی ، ترقی و داد خواهی کشور و برای هر یکی از ما انجام دادی !
سپاس بیکران به خاطر کردار و رفتار نیکت !
سپاس بیکران بخاطر آنچه که از خود به جا گذاشتی و سر نامه مضمون کار ما خواهد بود .
توده ای عزیز !
رفیق همراه و همرزم !
تو در این سفر درازت بغیر از نام نیک و سر افرازی در انجام رسالت اخلاقی و اجتماعی خود توشه بهتری با خود نداری . تو بخاطر همین ماندگار شدی و به الگویی برای همه رهروان راه مردم و هواداران دنیای کار و زحمت مبدل گشتی .
یادت برای همیشه در نزد ما گرامی خواهد بود .سفر ابدی ات را خوش میخواهم .
روح آزاده ات شاد باد !