مکثی برافشای اسناد استخبارتی  سی آی ای پیرامون حوادث افغانستان

 

بصیر دهزاد

در جمله اسناد اشد محرم از تیلفون جیبی خانم  کلنتون  که اخیرا در رسانه ها افشا گردید ، سند رابطه  مستقیم برادر حامد کرزی ، ولی کرزی با دستگاه استخبارات سی  آی ای نیز شامل می باشد که موصوف  مدت هشت سال از آن دستگاه معاش به دست آورده است. این خبر در واقعیت امر مهر تایید بر یک ادعای است که در  نوامبر ۲۰۰۹ میلادی  درگزارش نیویارک تایمز نیز انعکاس یافته بود. در خبر که در ویب سایت آریانا  آنلاین ۶ عقرب ۱۳۸۸ خورشیدی  پیرامون این خبر گزارشی  به نشر رسیده بود، گفته شده بود که : « برادر کرزی از سی آی ای  معاش می گیرد. بنا به قول مقامات فعلی و سابق امریکایی ، احمد ولی کرزی که مظنون به دست داشتن در تجارت پررونق مواد مخدرکشور است ؛ از سازمان استخبارات امریکا در طول هشت سال گذشته ، به طور منظم، حقوق و معاش دریافت کرده است.این معاش به خاطر خدمات مختلفی از جمله کمک به تشکیل یک نیروی شبه نظامی افغان از طرف او  تا درداخل و اطراف شهر قندهار، به فعالیت بپردازد، به وی به دستور سی آی ای پرداخته شده است.»

http://www.ariananet.com/modules.php?name=Artikel&file=print&sid=11528

قضایای مغلق و پیچیده مربوط افغانستان و اطراف آن منجمله موانع در برابرآوردن صلح و ثبات، امنیت، به وجود آمدن یک دولت ممثل اراده مستقیم  ملت یعنی یک دولت با اراده مستقل و مدافع حاکمیت ملی و تمامیت ارضی و در نهایت تقویه و انکشاف وحدت و وفاق ملی ، اکنون چلوصاف از آب بیرون کرده است و دیگر نمی توان براحتمالات و شک و گمان ها خود و ماحول خود را با  « اگر ها ومگر» ها  دست و پا بسته نگهداشت.

حین تحریر این نبشته محتوای مقاله وزین و تحلیلی دوست گرامی ، دانشنمد و نویسنده توانا محترم میرعبدالواحد  سادات  در جون 2019  تحت عنوان « افغانستان در جنبره جیو ایکونومیک امریکا » که درشش بخش به رشته تحریر یافته بود، درذهنم تداعی گردید که خواندن آنرا برای خواننده گرامی نیز مشورت می دهم تا یک درک وسیع تر از ضرروت طرح موضوع در مقطع کنونی ارایه گردد. 

http://www.afghanasamai.com/Dscutions-poleticalcullture/afghanasamai-2011/Afghanistan-US.Geoeconomy.htm

با ارزیابی از روند های بغرج سرنوشت کشور را در چند جمله باید تعریف نمود:

اول- سرنوشت ملت در چنبره جیوپولیتیک - جیو استراتیژیک – جیو استراتیژِک انگلیس و امریکا قراردارد. کشور به حیث بخشی از یک پلان طویل المدت امریکا و انگلیس برای دست یابی بر منابع برزگ برای پنجاه سال دیگر باید در جنگ و بی ثباتی نگهداشته شود.

دوم- عمال استخباراتی غرب دردستگاه دولت ، به خصوص ارگ و صدارت به مانند خانه زنبور به مرکز جابجا شدن فیگور های دست دوم وسوم استخبارات که از آنجا جرایم سازمان یافته مانند فساد ، مافیای قدرت و کنترول شاهراه های کشت، حفاظت، جمع آوری و انتقال مواد مخدر سازمان می یابد، تبدیل شده اند.

سوم- تعداد از رهبران و حلقات تنظیم های جهادی که با  لاف زدن های مانند : « ما ملت را نجات دادیم » ( در حالیکه ملت را تباه کردند )، « شوروی را شکست دادیم و دیوار برلین را چپه کردیم » ( در حالیکه ۱۸ سال عامل آغاز و ادامه همین پالیسی غرب و حاکمیت  غیر مشروط استخبارات پاکستان و ایران بودند) و... بقای کاذب خود را می خواهند بر ملت یکبار دیگر تحمیل کنند ، خود یکی از مهره های ستون پنجم در تطبیق اهداف فوق اند.

چهارم- روشنفکران مفت خور، بدون اراده و بدون احساس مسوولیت دردستگاه دولت یکی از فکتور های بقای دولت و رهبری فاسد و وابسته  و زمینه ساز تطبیق پلان های بیگانه گان درکشور اند.

افغانستان در چنبر یک جنگ دوامدار و پلان شده موضوعی است که در سال های اخیر از زبان بعضی سیاسییون و جنرال های چند ستاره یی  پنتاگون نیز بیان گردیده است . به طورمثال یک جنرال چند ستاره یی امریکا  در اعترافات خود در برابر یک جمع بزرگ بیان نمود که او نمی دانست چرا درعراق باید جنگ صورت گیرد و چگونه معامله با القاعده و طالبان صورت پذیرد . او فقط یک واقعیت را نتیجه گیری کرده بود که منطقه ما برای پنجاه سال آینده باید درآتش جنگ بسوزد.

اعترافات اخیر رییس سابق مرکز استخباراتی سی  آی ای در پاکستان مصداق و فاکت جدید است که  پرده های بیشترین مغلقیت ها و پیچیده گی ها را از هم میدرد.

« رابرت گرینیر، رییس پیشین پایگاه سازمان اطلاعاتی امریکا (سی آی ای) در پاکستان در یک مصاحبه ویژه با صدای امریکا از برخی رویدادهای مهم و سری که در روزهای پیش از تهاجم نظامی امریکا بر افغانستان تحت کنترول طالبان واقع شد، پرده برداشت. گرینیر ازتلاش نافرجام سی آی ای برای کنارزدن ملامحمد عمر، رهبر طالبان، از طریق کودتا و همچنان از نفوذ سازمان اطلاعاتی پاکستان (آی اس آی) بر رهبران طالبان حرف زد.

http://www.darivoa.com/content/cia-isi-taliban-afghanistan-pakistan-robert-greneir-mullah-omar-alqaida/2657081.html

مصاحبه آقای گرینیر به وضاحت بیان کننده این امر است که روی صحنه آمدن طالبان، از صحنه زدودن  طالبان و بالا کشیدن آقای حامد کرزی به حیث مهره کلیدی ، با اعتماد و ستون محوری تطبیق پلان های طویل المدت امریکا در افغانستان است. او پیرامون انتخاب امریکا میان کرزی و قوماندان عبدالحق در جواب به این پرسش که راجع به یک طیاره بی پیلوت که محاصره بودن قوماندان عبدالحق را توسط طالبان تایید کرده بود، و این طیاره فقط یک راکت داشت. آیا این راکت فیرشده بود و آیا امریکایی ها صادقانه برای نجات آقای عبدالحق تلاش کرده بودند؟

چنانکه این کار را سی آی ای برای حامد کرزی در ارزگان انجام داد؟ در جواب میگوید که : « در ارتباط به حامد کرزی در ارزگان، ما در واقع هلیکوپتر ها را ارسال داشتیم تا او و شش تن از بزرگان قومش را نجات داده و در یک محل مصون به پاکستان انتقال دادیم. این توانایی را برای نجات عبدالحق نداشتیم... هیچ ترتیباتی قبل از رفتن عبدالحق به افغانستان برای جلب حمایت امریکایی ها نشده بود و در واقع حتا قبل از رفتن عبدالحق به افغانستان ما در سی آی ای فیصله کرده بودیم که او به اندازه کافی حامیان مسلح در کشور ندارد و کسی نخواهد بود که ما از او حمایت کنیم. ما تصور نمی کردیم که در رهبری یک مبارزه  علیه طالبان او موفق شود، بلی او توسط یک طیاره بی پیلوت شناسایی شد و این طیاره یک راکت داشت که برای نجات عبدالحق کافی نبود اما این راکت فیر شد و فکر می کنم که یک موتر طالبان را از بین برد. اما این کافی نبود تا درهمچو شرایطی، عبدالحق را نجات دهد....»

فاکت های اعتراف شده توسط مهره های کلیدی استخبارات امریکا خود بیان واضح برای یک نتیجه گیری و پیشبینی ، درس تاریخی و ادای مسوولیت برای ملت ، مردم و وطن و  یک وظیفه بزرگ برای حلقات و افراد ترقی خواه و ملی و وطنپرست است که نباید بدان تعلل نمود.

روندهای کنونی ناشی از ادامه تطبیق همین گونه پلان ها بیان خطرات جدی در برابراستقلال و حاکمیت ملی عملا موجود را بر ملت تحمیل میکند . عوامل  داخلی آن با پر رویی و حتا گستاخانه خاک بر چشم ملت می پاشند.

به عنوان مثال: آقای گلاب منگل در شرایط  یک توافقنامه با به اصطلاح « رهبران قومی »  ولی پشتوانه مستقیم طالبان امضا نمود که اولاٌ صد ها طالب به شمول پاکستانی ها، ازبک ها ، تاجیک ها و عربها با مصوونیت کامل از سرحد پاکستان  به  داخل افغانستان و از آنجا به ولایات شمالی کشور منجمله ولایت بغلان با سرویس ها و حتی هلیکوپتر ها انتقال داده شدند. دوم اینکه طالبان در ولایت بغلان تجمع نموده بودند تا خویش را برای یک جمله سازمان یافته به کندوز آماده سازند. سوم اینکه در بغلان شاهراه ترانسپورتی به معضله امنیتی مواجه گردید تا نیروهای جنگی دولت به صوب کندوز به موانع مواجه گردند.

درهمان وقت تعداد از تحلیل گران و آگاهان نظامی و اعضای شورای ولایتی بغلان از خطرات احتمالی این توافقنامه هوشدار دادند و بلاخره اظهرمن الشمس گردید که این توافقنامه عامل اصلی جابجا شدن و استحکام طالبان در این منطقه با اهمیت شد. اکنون این آقای منگل با همان پررویی که در تلویزیون طلوع ، ضمن تعرض زبانی بر ژورنالست طلوع ، از توافقنامه دفاع نمود؛  ولی اکنون بار گناه بزرگ را بالای رییس و اعضای شورا ولایتی بغلان می اندازد.

http://www.bbc.com/persian/afghanistan/2016/02/160220_l93_mangal

در چنین شرایط که برنامه طویل المدت استخبارات امریکا و انگلستان ، پاکستان و ایران کشور را به یک جنگ طولانی و فرسایشی مواجه ساخته است. باید بر چند نکته مکث نمود و هوشدار داد:

- سردمداران دولت تحت نام وحدت ملی نه ممثل  اراده ملت اند؛ و نه صاحب اراده مستقل در انتخاب یک سیاست جسورانه بر بنیان منافع علیای کشور مظلوم . انتخابات قبلی بر بنیاد اراده بیگانه ها با مسخره ترین تقلب انتخاباتی بر ملت تحمیل گردید. گزارشاتی وجود دارد که حلقه انتخاباتی رییس جمهور قبل از قبل از نشستن آقای غنی بر کرسی ریاست جمهوری صد فیصد اطمینان داشتند و با همین اطمینان در پی جلب نیروهای سیاسی ، اجتماعی ، تنظیمی و نظامی بودند. موجودیت دو وزیر پسیف و بی اراده وزارت های خارجه و دفاع افغانستان مثال های خوبی مبتنی براثبات ادعا است.

- جمع و جورشدن دو باره تعداد از سران و حلقات تنظیمی یک گام جدید در تشدید بی ثباتی و دستابی بیشتراستخبارات کشورهای منطقه بر منافع شان و جنگ های منطقه وی و زبانی و تبدیل شهر ها به مناطق تحت تسلط ملیشه ها ی خواهد شد که امنیت و مصونیت در جای خواب هموطنان هم درخطر خواهد افتاد. تعداد زیاد از فیگورهای تنظیمی که خود یکی از فکتورهای عامل بی ثباتی و فساد، چور و غصب زمین ها و دارایی های ملی و دولتی اند، به حیث ستون پنجم یکی از عوامل تطبیق پلان طویل المدت  استخبارات بیگانه خواهند بود.

- همان طوریکه تابه حال چهره های که به صورت نسبی چراغ سبز به مذاکرات صلح و یا کناره گیری از کشتن مردمان ملکی با راکت و بم و غیره می دادند، یا کشته شدند و یا عمری در زندان ها اند ( مانند قوماندان عبد الحق، ملا برادر، ملا بورجان و تعداد دیگر) دولتمداران واستخبارات بیگانه هیچگاهی توان پذیرش نیروهای منسجم و غیروابسته ملی وطنپرست را که با اراده مستقل، شجاعت و شهامت وارد میدان شوند، ندارد و آنها را در نفاق و تقابل و سیاست پسیف نگه می دارند.

بامداد ـ سیاسی ـ ۲ /۱۶ ـ ۲۵۰۲

 

 

ترکیه : جنگ درچند جبهه

دکتر اسد محسن زاده

از وقتی در سال ۲۰۱۱ ترسایی جنگ اعلام ناشده دربرابرحاکمیت و مردم سوریه آغاز شد ، تا حال بیش از یازده میلیون سوری آواره ، صدها هزارتن کشته ، هزاران شهر و دهکده  به خاک یکسان ؛ و ثروت های بی شمار مادی و معنوی این سرزمین با فرهنگ و با پیشینه پربار تاریخی به دست چپاولگران به غارت برده شده است .

رهبری کنونی ترکیه که از دیرباز اندیشه احیا « دوره طلایی» عثمانی را در سر می پرورانید ؛ از همان اول دربرنامه ویرانی حاکمیت ملی و تقسیم مجدد سوریه درهمخوانی با برنامه « خاورمیانه جدید» یا « طرح سایکس ـ پیکوی دوم » همنوا شد تا آن « خطایی » که دروقت اشغال عراق به دست امریکا نموده بود بار دیگر تکرار نشود.

دراین سال ها جهان به میل « نوعثمانی های » حزب عدالت و ترقی اردوغان در حرکت بود: ترکیه رهبری جهان اسلام را به دست گرفت ، مدل دموکراسی و نیولیبرالیزم ترکی برای کشورهای اسلامی نمونه و مثال شد ، ترکیه در رخدادهای عراق به ویژه رخداد های شمال و غرب عراق دست بالا داشت ، رهبراخوانی مصر به ساز انقره می رقصید ؛ و در سوریه سهم بزرگ از خوان چپاول ثروت ها و منابع  آن را به خود اختصاص داده و این ترکیه بود که  در سوریه امر و نهی صادر نموده ؛ رهبری « پس از بشاراسد » را تعین می کرد.

با افزایش مقاومت دلیرانه ارتش و مردم سوریه تحت رهبری بشاراسد که به هیچ قیمتی حاضر به  تسلیم نگردید ، مقاومت مردم گسترده تر و با جانبداری سیاسی ـ نظامی روسیه از ماه سپتامبر سال گذشته بدینسو  در جنگ در برابر تروریزم پله ترازو به ضرر نوعثمانی های انقره  چنان تغیر نمود که حتا سیاستمداران  بلند پایه عدالت و ترقی  ( AKP ) نیز ناکامی سیاست های ناسنجیده شده و سرتنبه گی اردوغان را نکوهش ؛ و آنرا برای مردم ترکیه زیانبار خواندند. امروز با شکست سیاسی انقره در سوریه ، کشانیدن جنگ به داخل خاک ترکیه ، بحران پناهجویان کرد و سوری ، درگیری های پیهم با همسایه گان ( ایران ، عراق ، سوریه ، یونان و قبرس ) عدم حمایت همپیمانان ناتو در ادامه سیاست های تجاوزگرانه در سوریه و عراق ، بحران بی مانند اقتصادی و اجتماعی ، فرار بی بی سابقه سرمایه از این کشور و ده ها معضل دیگر ترکیه را به پرتگاه سقوط و از دست دادن مواضع چند سال پیش تر قرار داده است.       

یاشار یاکیش وزیرخارجه پیشین دولت حزب عدالت و ترقی؛ یکی از بنیادگذاران این حزب هفته گذشته یاد آورشد که : امروز بیش از۶۰ در صد مردم ترکیه مخالف سیاست های دولت درسوریه می باشند. و « امروز ترکیه چنان در جنگ سوریه غرق شده است که بیرون رفت از آن دشوار به نظر می رسد.» این دیپلومات کهنه کار ترکی با ایراد برسیاست های ترکیه  یادآورمی شود که اگر ترکیه به موقع با جامعه جهانی همکاری می نمود؛ به وضع موجود روبرو نمی شد. یاکیش می نویسد که  : نادرستی و خطای اصلی با آغاز بحران سوریه شروع شد. ترکیه همه تخم هایش را به فکر اینکه  سقوط دولت بشار اسد در پیش روست؛ در یک سبد گذاشت. در دپیلوماسی همه تخم ها را در یک سبد نه ؛ بلکه در جاهای مختلف جابجا می سازند. پیشبینی سقوط اسد چنان مشکل است که شما یک زلزله را غیب گویی کنید... اما او سقوط نکرد و حال ما باید عواقب آنرا بپذیریم.»*

یکی از اثرات همین  سیاست های نابکار انقره فرار ۶۹میلیارد دلار سرمایه خارجی از ترکیه  می باشد . به تازه گی ها بانک مرکزی ترکیه اعلام نمود که در سال ۲۰۱۵ ترسایی به ارزش ۶۹ میلیارد دالر سرمایه از این کشور فرار نموده است. اگر رقم خسارات وارده ناشی از تعذیرات اقتصادی روسیه را نیزشامل این رقم بسازیم  ترکیه  بیش از ۸۰ میلیارد  دالر خساره اقتصادی را دریک سال متحمل شده است.

وضع امنیتی ترکیه هر روز بدتر می شود  

در جبهه داخلی از روزی که حزب عدالت و ترقی ( AKP ) به رهبری رجب طیب ارودغان و احمد داوود اوغلو برای کسب اکثریت پارلمانی برای برنامه های دراز مدت شان جنگ با کردها را آغاز نمودند ؛ وضع امنیتی ترکیه هر روز بدتر می شود. از ماه سپتامبر سال گذشته هر ماه یک تا دو انفجار بزرگ افراطیون امنیت ترکیه را برهم زده و باعث فرار صد ها هزارشهروند این کشور به خارج ار ترکیه شده است.

به گفته مارتین گلازنایپ از سازمان  میدیکو انترنشنل « ویرانی های شدید بخش هایی از شهر دیاباقیر( دیابکر) شباهت به شهرهای ویران سوریه دارد».  اکثریت مناطق کردنشین درنتیجه جنگ و یورش ارتشیان ترک از باشنده گان آن تهی شده است. تنها درشهر جزیره که قبلاً دارای ۱۲۰۰۰۰ سکنه بود بر بنیاد گزارشات منابع بین المللی نزدیک به ۱۰۰۰۰۰ نفرمجبور به فرارشده اند. همین منابع می گویند که اگر وضع چنین ادامه یابد درماه های آینده ۱۵۰۰۰۰ کرد از مناطق  جنوب و جنوب شرق ترکیه مجبور به مهاجرت های تحمیلی خواهند . پایان این جنگ هنوز ناپیداست. از آن جایی که پایان این تراژیدی هنوز معلوم نیست؛ امکان گسترش این درگیری ها به سایر مناطق ترکیه نیز متصور می باشد. آقای سون گیول کارابوبوت  کارشناس امورترکیه می گوید که :« چون کردها در برابر تلاش های استبدادی دولت مقاومت می نمایند ، آنهاباید نیزبهای این ایستاده گی را روزانه بپردازند». برای همین هم است در برابر کشته شدن صدها کرد و ویرانی های بی مانند تانک ، توپ  و بم افگن های دولت و ارتشیان ترکیه سکوت مطلق حکم فرماست.

در نتیجه سانسور بی مانند رسانه ایی اخبار کُردکشی انقره  بیشتر تحت نام « مبارزه با تروریزم » پخش شده؛ و از صدهای قربانی ملکی یادی نمی شود. وضع کردهای ترکیه با کشتار روزمره  فلسطینی ها درمناطق تحت اشغال شباهت کامل دارد. هیچ کسی درباره این « قربانیان خاموش »  چیزی نمی نویسند. غرب و ارتجاع  عرب مهر سکوت برلب دارند و ازاین قربانیان هیچ کس و مرجع ایی بازخواست نمی کند.

انقره در برابر سیاست های نابکار داخلی ، منطقه وی و جهانی اش  حوصله پذیرش هیچ نوع اعتراض و پرخاش را ندارد. وقتی در ماه های گذشته بیش از۲۰۰۰ دانشمند ترک و کرد تبار درپای فراخوان صلح امضا نمودند ،  آنها به زودی مورد پیگرد قرارگرفته ؛  شماری از آنها روانه زندان شدند. اردوغان شخصاً این دانشمندان را « خاینین ملی » اعلام نمود.

در پناه جوی بی اعتمادی و تبلیغات گسترده ضد کردها ؛ انقره نسل کشی کردها را ادامه داده و مناطق کردنشین در جزیره ، دیابقیر ، الازیک ، سیرت ، سیرنک ، چیلان پینار... را از شهروندانش تهی ساخته است. در این جنگ که هدف آن تسلیم مخالفین دولت  تا سرحد نابودی می باشد ، همه روزه  حقوق  شهروندی و انسانی هزاران کرد و ترک زیرچکمه های ارتشیان نابود می شوند. شرم آورتر اینکه  ارتشیان ترک وقتی به پیکر بی جان  زنان رزمنده و شیردل کرد که به جای تسلیمی با آخرین مرمی  دست داشته خود به زنده گی باعزت شان پایان می دهند؛ دست می یابند ، آنها را در ضدیت با همه نورم های اخلاقی ، اسلامی و قوانین بین المللی  لخت و برهنه  برای « اندرزگیری » دیگران در برابر کمره ها به نمایش می گذراند.  

سرسیمگی ، تشتت و چند پاره گی در دیدگاه ها واقدامات بازیگران منطقه وی جنگ سوریه نشان دهنده این واقعیت است ، که اقدامات رزمی دولت سوریه و همپیمان نظامی اش روسیه در رویا رویی و سرکوب تروریستان دولت اسلامی ، النصر ، احرارالشام و سایر شرارت پیشه گان  در سوریه اثرگذاری و کارایی لازم داشته است . روزی نیست که شبکه ها ، مراکز و شیریان های لوژیستکی تروریستان نابود نشود و روزی نیست که این ها مناطق زیرحاکمیت و سیطره شانرا از دست ندهند. همین وضع باعث شده است که  همه روزه این « جنگ جویان خدا » از ترس مرگی که درآرزویش بودند؛ خاک سوریه را ترک نمایند. این گروه ها  درپناه بهشتی که برایشان در لیبیا ، یمن و پاکستان ایجاد شده است از ترس مرگ  جوخه جوخه  به این کشورها در حال فراراند. شکست « پروژه داعش » در سوریه باعث بحران شدید بی اعتمادی در میان متحدین محلی و جهانی تروریستان اسلامی شده است. درحالیکه ترکیه و عربستان سعودی که در روزهای حاکمیت اخوان المسلیمن در مصر دیدگاه های متفاوتی باهم  داشتند و برای تامین منافع شان باهم در جنگ بودند، امروز زیر عنوان « دفاع از برادران سنی» خود درحال هماهنگ ساختن سیاست های منطقه وی شان می باشند که انتقال بم افگن های سعودی به « پایگاه انجیلیک » درترکیه ، طرح « اعزام نیروهای زمینی » به جنگ دربرابر سوریه ؛ و جمع و جورنمودن صفوف پراگنده و ناهمگون مخالفین دولت بشاراسد درریاض و به دستور پنتاگن؛  بخشی ازهمین اقدامات مشترک مدعیان رهبری بر« جهان اسلام » می باشد. درهمین خط ( بهبود روابط  میان ترکیه و عربستان سعودی  و ترکیه ـ اسراییل) منحیث محور سیاست های منطقه وی ارتجاع و امپریالیزم عمل می نماید.

ناکامی دم افزون داعش و سایرگروه های تروریستان تحت حمایت ناتو و ارتجاع عرب « افسانه شکست ناپذیری» سلفیزم و دولت اسلامی شانرا نادرست ثابت می نماید. این شکست از نظر روانی نیز باعث تقویت مواضع و مورال  نیروهای ضد داعش ازجمله درعراق شده ؛ دولت وکردهای شمال عراق به یورش شان برمواضع  دولت اسلامی ادامه داده اند.

اکنون که نیروهای مدافع خلق و دولت سوریه درسراشیبی پیروزی قرارگرفته ؛ و تا ۱۵ کیلومتری مرز ترکیه پیش رفته اند  ؛ و رقه « ام القرا ترور» در تیررس رزمنده گان کرد سوری وابسته به  واحد های مدافع خلق ی پ گ ( YPG ) قرارگرفته است ، انقره با دستپاچه گی بی مانند به تجدید نیروی وابسته گان خود در خارج از مرزهای ترکیه روکرده است.

درهفته پیشین وقتی نیروهای مدافع سوری مصروف بستن دهلیزاکمالاتی و تجارتی « انقره ـ داعش» درشمال این کشور بودند ، انقره باردیگر با عنوان کردن « دفاع از ترکمن های شمال » ؛ مواضع  مدافعان روژاوا را با آتش توپخانه از آن سوی مرزهدف گرفتند. انقره این آتشباری را با خواست نامشروع  برگشت کردها به آنسوی فرات ؛ واعلام  حوزه « شرقی دریای فرات » به منطقه  ممنوعه برای کردهای سوریه گره زد. بدینگونه ترکیه نگذاشت تا روژاوا از قامشلی تا عفرین ( کانتون های جزیره ، کوبانی و عفرین ) باهم بسته شده و در سراسر روژاوا خودگردانی دموکراتیک برقرارگردد. 

گرچه ظاهراً این برخورد انقره تسویه ‌حساب با روسیه و دولت بشار اسد به حساب می رود  ، ولی درحقیقت  ترکیه از ترس گسترش  نظام مردمی و سیکولار دربین کردهای آنسوی مرزجلو این حرکت های پیشروانه کردهای سوریه را گرفت.

گروه های اجیر ترکمن وظیفه گرفته اند تا بر کردهای سوری حمله نمایند

دربرنامه های « نوعثمانی » انقره  دفاع از ترکمن های ساکن سوریه و عراق « رسالت ملی » پنداشته می شود. برای همین هم  ترکیه در اواسط سال  ۲۰۱۱ ترسایی سازمان « اتحادیه ترکمن های سوریه » را در استانبول اساس گذاشت. به دنبال آن انقره برای جنگ جویان « گردان ترکمن های سوریه » درخاک ترکیه تعلیمات نظامی داده و آنها را تا دندان مسلح نمود. در این گردان ها صدها  داوطلب ترک نیز شرکت جسته و به جنگ در برابر بشارالاسد رفتند.براساس گزارش رسانه های بین المللی دراین جمع ۲۵۰ جنگجو با شش نظامی  وابسته به حزب ناسیونالیست ـ اسلامگرای ب ب پ  (BBP ) و سازمان فاشیستی « گرگ های خاکستری » درنوامبر ۲۰۱۵ ترسایی تصمیم گرفتند تا به منطقه ترکمن نشین در سوریه بروند. این اقدام که درضدیت آشکارا با قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد درمورد منع فرستادن جنگجویان بیگانه به سوریه بود؛ مورد نکوهش جامعه جهانی قرارگرفت.

واحدهای ترکمن « الویجا الحشر» و « گردان کوه های ترکمن » که مورد حمایت سازمان امنیت ملی ترکیه (MIT ) قراردارند ؛ اجازه یافته اند  تا ازخاک ترکیه در برابر دولت سوریه و رزمنده گان کرد استفاده نماید.

انقره درانزوای سیاسی و تنگنا

ترکیه درمناسباتش با کشورهای همجور و همپیمانان ناتو اش درتنکنای جدی قرارگرفته و مناسبات این کشور با ناتو و اتحادیه اروپا به تیره گی گراییده است. طی ماه های گذشته تنش های دوامدار در بحیره مدیرانه به علت نقض مرزهای هوایی و دریایی یونان مورد نگرانی شدید دولت یونان گردیده است. وزیردفاع یونان درهفته گذشته اعلام کرد « ۱۶ فروند هواپیمای جنگنده قوای هوایی ترکیه با نقض فضایی یونان و بدون درخواست مجوز، اقدام به نقض حریم هوایی این کشور کرده است ». آتن ضمن محکوم کردن اقدامات جنگنده های نیروی هوایی ترکیه ؛ گفت که تعدادی ازهواپیماهای نیروی هوایی یونان درموقع  ورود؛ جنگنده های ترکی را شناسایی وآنها را از فضای یونان خارج کرده اند. دولت یونان این اقدامات مداخله گرانه انقره را درضدیت اشکاربا قوانین بین المللی واحترام به تمامیت ارضی کشورخود خوانده اعلام نمود که : « نیروهای مسلح یونان با هوشیاری کامل تمام تحرکات نیروهای مسلح ترکیه در شمال و جنوب دریای مدیترانه را مراقبت و درصورت نیاز اقدام متقابل را انجام خواهد داد».

درخوریاد است که ترکیه و یونان هر دوعضو پیمان اتلانتیک شمالی یا ناتو می باشند. در پی ماجراجویی های انقره ، تهدید و رویا رویی با روسیه منحیث متحد رسمی دولت بشاراسد رهبران  نانو ازهمکاری و جانبداری انقره سرباز زده و مسوولیت عواقب این  اقدام را به گردن دولت حزب عدالت و ترقی در انقره گذاشتند. علاوتاً شورای امنیت سازمان ملل متحد برنامه های انقره را برای اعزام سرباز به سوریه را « مداخله در امورداخلی کشورها» دانسته و درباره عواقب آن به دولت ترکیه هوشدارداد. رابطه انقره و واشنگتن نیز درچند هفته گذشته با تنش های جدی روبرو بوده و سر تنبه گی اردوغان و اولتیماتم به واشنتگن درباره اینکه :« ما دوست تان هستیم یا تروریستان در کوبانه  ؟» با پاسخ روشن کاخ سفید روبرو شد. جان کیربی سخنگوی وزارت خارجه امریکا در پاسخ به اردوغان گفت : « ما  پ ای د (حزب اتحاد دموکراتیک PYD ـ نگارنده )  را سازمان تروریستی نمی شناسیم  ولی ترکیه چنین فکرمی کند » .

با رویکرد به واقعیت های بالایی می توان دید که جنگ ترکیه درچند جبهه عواقب ناگواری برای مردم این کشور داشته و صلح جهانی را با خطرهای جدی روبرو ساخته است. آنچه روشن است پای ترکیه تا بند درلجن زار قدرت طلبی  فرو رفته است ؛ که درصورت عدم رویکرد به تعقل و پذیرش حق زنده گی و خود ارادیت سایرمردمان ، عواقب جبران ناپذیری در پی خواهد داشت.

چنانکه جان تشو ازنهاد ورکشاپ اندیشه وی کارنجی اندوومنت می نویسد : « یک جنگ نیابتی برای نظم نوین جهانی درحال اجراست » ، جنگی که به نام جنگ سی ساله تعریف شده و درآن روشن می گردد که آیا نظم جدید پس از جنگ اول و دوم جهانی ایجاد می شود یا نه ؟

 

* روزنامه اشتاندرد ۱۲ فبروری ۲۰۱۶

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۶ ـ ۲۳۰۲

 

توافق مونشن چشم‌ اندازی برای مدیریت بحران

 

در طول نشست « کنفرانس امنیتی مونشن » در المان که در این دوره با تمرکز بر بحران سوریه آغاز شد، وزیران خارجه ١٢ کشور به همراه نماینده گان سازمان‌ ملل متحد و  استفان دی‌ میستورا نماینده این سازمان در امور سوریه  بالاخره به یک « تفاهم حداقلی » دست یافتند.

در کنفرانس مطبوعاتی که در روز جمعه ١٢ فبروری که توسط « جان کری » و « سرگی لاوروف»، وزیران خارجه امریکا و روسیه در کنار معاون دبیرکل  سازمان ملل متحد « یان الیاسون» و میانجی اصلی سوریه دی‌ میستورا برگزار شد، طرفین رسیدن به توافق برای دو موضوع « ترک مخاصمه »  ظرف یک هفته آینده و همچنین کمک ‌رسانی به مناطق تحت محاصره را اعلان کردند. بدون ‌تردید این توافق نسبت به « نقشه راه »  مذاکرات صلح ویانا از برنامه محدود تر ولی عینی ‌تری تبعیت می‌ کند که منطبق بر پذیرش « پراگمای سیاسی» در بین طرفین بین‌المللی منازعه سوریه خواهد بود.
اختلافات و تشتت آرایی که در نشست ویانا سه ظهور کرده و موجب ناکامی این نشست بدون هیچ نتیجه و دستاورد مشخص شد، این بار بازیگران اصلی در قالب روسیه و امریکا را متقاعد کرد برای یافت راه ‌حل و خروج از بن‌ بست در وهله اول باید با محدود کردن دامنه بازیگران، بنیان توافق و تفاهم را بر همکاری دو قدرت اصلی و هژمونیک در محیط  بحران تعیین کنند. این استراتیژی چنانچه در روند اجرایی خود موفق شود، گام‌ به ‌گام دیگر بازیگران منطقه‌ ای و داخلی را مجبوربه تمکین به اصول پایه‌ ای می ‌کند که برتفاهم و معامله مسکوـ واشنگتن پی ‌ریزی شده است. از آنجا که در تجارب پیشین اثبات شده بود تعیین چارچوب نهایی و اهداف کلی در بحران پیچیده سوریه غیرقابل دستیابی است، هم ‌اینک سطح مطالبات اساسی برای دستیابی به اهداف حداقلی پایین آورده شده  و به تعبیری، تعیین برنامه برای « پیروزی یا شکست » به سطح هدف « مهار» تقلیل یافته است.
بحران سوریه بعد از پنج سال جنگ داخلی، بیش از ١١‌ میلیون آواره و ویرانی بخش بزرگی از این کشور به‌ خوبی نشان داد حتی با دخالت‌های منطقه‌ ای و بین‌المللی نیز نمی‌ توان موجب خاتمه منازعه شد.
اگر تا قبل از ورود نظامی روسیه به متن این بحران این توهم وجود داشت که با حمله نظامی متحدان منطقه‌ ای و بین‌المللی در حمایت از مخالفان می ‌توان مانند مورد  لیبیا ، دولت  بشار اسد، رییس ‌جمهوری سوریه  را سرنگون کرد، اما امروز با حضور فعال مسکو در متن این منازعه دیگر تحت هیچ  شرایطی این سناریو قابل حصول نبوده و هرگونه اقدامی در این راستا به مفهوم استقبال از یک جنگ فراگیر منطقه ‌ای و جهانی است که حتا فکرکردن به آن هم پشت نظام بین‌المللی را می‌ لرزاند. درهفته‌ های اخیر به دلیل شکست‌ های بزرگ مخالفان اسد در همه عرصه‌ های میدانی جنگ و به‌ ویژه پیشروی ارتش سوریه به سمت شهر استراتژیک حلب ، خبرها و نشانه‌هایی از احتمال دخالت نظامی ترکیه  و عربستان درجنگ سوریه با توجه به اظهارات رهبران این کشورها وجود داشت.. به‌همین‌ دلیل توافق بین کری و لاوروف در حاشیه کنفرانس امنیتی مونشن را باید بسیار فراتر از یک تفاهم موردی در نظرگرفت و آن را در چارچوب ادامه یک بازی بزرگ جهت اجتناب از فروپاشی نظم جهانی و بروز یک جنگ فراگیر منطقه‌ ای ـ بین‌المللی دنبال کرد. در وهله اول به دلیل احتمال گسترش جنگ در منطقه، بازیگران اصلی و هژمونیک هدف خود را مهار این خطر و کشیدن افسار شتر رمیده جنگ قرار داده ؛ و با رسیدن به یک توافق حداقلی، فتیله تحرکات و لفاظی‌های خطرناک را پایین کشیدند. در وهله بعدی به جهت درک درست از ذات یک بحران پیچیده و چند وجهی که معمولا در هر موضوعی به لحاظ گسترده گی بازیگران، در پایان هیچ نتیجه‌ ای حاصل نمی‌شود، این بار دو وزیر خارجه دسترسی به تفاهم دوجانبه بین خود را ترجیح دادند. در این وضعیت با توجه به اعتماد دولت اسد و متحدان منطقه‌ ای آن به روسیه و همچنین قدرت اعمال حاکمیتی واشنگتن بر محور اروپایی و توان تحمیل تصمیم‌ گیری بر محور عربی- ترکی، راه هرگونه کارشکنی از سوی بازیگران درجه دوم محدود شده است. در این شرایط همه سناریو‌های احتمالی برای دخالت خارجی به حق حاکمیت سوریه از سوی ترکیه  و عربستان که حتا می‌توانست موجب برهم‌ خوردن نزدیکی واشنگتن با جناح کردی سوریه شده و به یک رویارویی نظامی در ابعاد منطقه‌ ای و بین‌المللی منجر شود، بسته شد.
توافق مونشن درباره بحران سوریه که متمرکز بر کمک ‌رسانی بر مناطق تحت محاصره و ترک مخاصمه است ؛ با توجه به تجارب شکست‌ خورده قبلی به نظر می ‌رسد حداقل در کوتاه‌ مدت قابل دستیابی خواهد بود. درباره امداد رسانی به مناطق تحت محاصره به دلیل آنکه هم ‌اکنون هر دو طرف جنگ داخلی سوریه از چنین مناطقی برخوردارند، این توافق و معامله «پایاپای» تلقی شده و هر دو طرف از آن منتفع می‌ شوند. درباره مهلت یک‌ هفته‌ ای برای ترک مخاصمه نیز با توجه به تنگ ‌ترشدن حلقه محاصره حلب و رسیدن نیروهای نظامی سوریه به نزدیکی مرزهای ترکیه، از این پس امکان کمک‌ های لوژیستیکی و دخالت ‌گرانه ترکیه به گروه‌های مخالف و ازجمله تروریست‌های «داعش» و «النصره» از سوی انقره به میزان زیادی مسدود شده و از آنجا که در ماه‌ های اخیر نیز واشنگتن به تحرکات باند « رجب طیب اردوغان »، رییس ‌جمهوری ترکیه، در برهم ‌زدن ثبات منطقه بیش‌ازپیش واقف شده است، این توافق مطلوب هر دو طرف معامله بوده است. از یک‌ سو روس‌ها با رسیدن به اهداف نظامی خود در این مقطع زمانی، شرایط را برای یک ایست در جریان منازعه مناسب می‌ بینند و از طرف دیگر، امریکایی‌ها نیز با رسیدن به این توافق، خود را از شر چند دسته گی در بین متحدان منطقه‌ ای و میدانی خود و همچنین کشیدن پایشان به جنگی بزرگ خلاص کرده‌اند.

با همه این شرایط هنوز نمی ‌توان از موفقیت توافق مونشن با قاطعیت سخن گفت، چراکه به همان نسبت که طرف روسی می ‌تواند دولت اسد ومتحدان خود را مدیریت کند، اما طرف امریکایی به دلیل چندپاره گی و تشتت کامل در بین مخالفان داخلی اسد و متحدان منطقه‌ ای خود، توان مدیریت کامل موضوع را بدون شراکت صادقانه آنان نخواهد داشت. پیشروی هم‌ زمان جنگ جویان کرد با حمایت هوایی روسیه در چند روز گذشته در شمال حلب و مناطق هم‌ جوار کانتون «ایفرین» که موفق به تسخیر چند منطقه استراتژیک و فرودگاه نظامی «میناک» شده و هم‌ اینک همراه با ارتش سوریه به پشت دروازه‌های شهر مهم «اعزاز» در مرز ترکیه رسیده‌اند، با توجه به گفته‌ های فرماندهان نظامی آنان که در حال جنگ با « جبهه النصره » و « احرار الشام » هستند، از آنجا که در توافق فوق داعش و النصره از شمول ترک مخاصمه مستثنا شده‌اند، می‌تواند بیش‌ازپیش تندروهای تروریست در بحران سوریه را در تنگنا قرار دهد. با این‌همه، توافق مونشن ارجحیت ذاتی بر نشست هم ‌زمان « گروه بین‌المللی حمایت از سوریه » در بروکسل داشته و سخنان اشتون کارتر  وزیر دفاع امریکا، در استقبال از اعزام نیروی ترکی ـ عربی را تحت‌الشعاع قرار خواهد داد./ ا. ز.‌قنواتی / روزنامه شرق

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۳ /۱۶ ـ ۱۵۰۲

 

کشمکش های جهان گشایی میان روسیه و ترکیه در ادوار تاریخی

 

 

علی رستمی

جهان درقرن هجده و نزده، بعد ازانقلاب صنعتی در اروپا وبا رشد وتکامل  نظام سرمایه  براساس داد ستد بازرگانی میان کشورهای بزرگ صنعتی واردمرحله  نوینی گردید.این امر باعث شده بود  تا برای  تهیه مواد خام غرض فعال نگهداشتن  چرخ ماشین های تولیدی برای باز تولید اجناس سودآور به سوی  کشورهای عقب مانده که دارای منابع  سرشار طبیعی  ودور از دید جهانیان قرار داشت ، حاکمیت خویش را منبسط سازند. بوجود آمدن را ه های دریایی و کشف قاره امریکا زمینه ساز آن شده بود ؛که تا کشورهای  بزرگ صنعتی جهان میان هم برای معاملات  دادستد تجاری بر رقابت علیه یک دیگر بپردازند.  براین اساس کشورهای بزرگ صنعتی هرکدام برای تامین منافع و رشد سرمایه ملی خویش با شیوه ها و تکتیک های مختلفی  استعماری و استثماری  بالای کشورهای درحال رشد و عقب مانده که دارای سرشار منابع طبیعی  بودند  ، ازطریق لشکر کشی های نظامی وهیات های تجاری ومذهبی هجوم برده و راه را  برای اهداف خود باز نموده؛ و تسلط خویش را برقرارکرده اند.  کشورها ی اروپایی  مانند:ا نگلستان، فرانسه،المان، ا تریش،هسپانیا، پرتگال و روسیه  ممالکی بودند که هرکدام  می خواستند ، تسلط خود را درجهان  گسترش دهند ودراین امر پیش قدم بودند. براین شالوده همیشه زد و بندهای سیاسی با جنگ های مدهش حانمانسوز در میان آنها به خاطر تقسیم جهان صورت می گرفت ، درنتیجه  هم دیگر را سرکوب ویا مغلوب کرده وحاکمیت اقتصادی وسیاسی خود را تحمیل می نمود اند.  تشنجات منطقه وی برای تامین منافع اقتصادی و سیاسی   باعث جنگ های خونین میان قدرتمندان ازجمله روسیه و ترکیه  در روند تاریخ برای حفظ   و گسترش حاکمیت  و اشغال سرزمین های همدیگر شده است . این امر رویکردها و جانبداری های سیاسی  برای دفاع یک کشور علیه کشور دیگری، در میان سایر کشورهای اروپایی مانند انگلستان ، فرانسه ،المان و اتریش ر ا بوجود می آورد، که هرکدام برمبنای منافع ملی خویش باهمدیگر تبانی وازیکدیگر درمقابل مخالفین خویش متحدانه  دفاع می نمودند که البته این تبانی هاهمیشه موقتی و زودگذر بوده است.

امپراطوری عثمانی هاکه از سال  ۱۳۶۱ــ ۱۹۲۴ ترسایی ادامه داشت ، توانستند که حاکمیت خود رابالای عده از کشورهای  آسیا، افریقا و اروپا پهن سازند و بر تمام راه های تجارتی  باستانی میان شرق وغرب مسلط  شود.

تاریح جنگ های ترکیه درمقابل  روسیه در اوایل قرن هجده برسر آن بود که تا از کشورهای که تابع امپراطوری ترکیه  در بالکان بودند  دفاع نماید. روسیه آرزو داشت کشورهای بالکان  مانند : بلغارستان وصربستان که ازقوم اسلاو هستند را از زیر سلطه عثمانی ها آزاد نماید ، کوشش می نمود که بااین عمل مدافع آزادی اسلاوهای بالکان درتاریخ  قلمداد شود. از جانب دیگر روسیه آرزو داشت تا پایتخت قدیم امپراطوری روم شرقی  قسطنطینه راتصرف نماید ، برای اینکه خود را جانشین امپراطوری بیزانس  می دانست.

 جنگ های روسیه و ترکیه از سال  ۱۷۳۰ ترسایی آغاز شده ودر فاصله ومقاطع مختلفی ادواری تاریخ ، ازسال های ۱۷۶۸،۱۷۹۲،۱۸۰۷،۱۸۲۸  ،۱۸۵۳ ترسایی وبالاخره تا در سال ۱۹۱۴ ادامه یافته است.

در سال های ۱۷۹۲ و۱۸۰۷ ترسایی روسیه به سوی قسطنطنیه ( استانبول ) پیش رویی کرده ومرزهای ترکیه عقب کشیده شد؛ اما با مداخله انگلستان و اتریش ، روسیه نه توانست که قسطنطنیه را متصرف شود وعقب نشین کرد، این حرکت انگلیس واتریش برای منافع ترکیه  نه ، بلکه برای آن بود که انها با روسیه رقابت و از آن هراس داشتند. انگلیس ها همیشه از روسیه تزاری درآسیای مانند هند، افغانستان  وایران تشویش و هراس داشته، تا بالای این کشورها حاکم نه شود.  انگلیس ها از این هراس داشتند که اگر روسیه  قسطنطنیه را تصرف نماید، انها به دریای مدیترانه دست می یابند ویک نیروی بزرگ دریایی را در نزدیکی هند بوجود خواهند آورد . این وضع برای انگلستان برای تسلط بالای هند خطرناک  بود، به این جهت انگلیس ها همیشه جلوی پیشروی و حمله روسیه را  به ترکیه می گرفتند. اتریش نیز مایل بود که روسیه هرچه زیادتر از ترکیه و جزیره بالکان دور باشد، تا اینکه بعد از تجزیه امپراتوری عثمانی سهم خود را بدست آورد،کشورهای اروپایی چشم طمع به ترکیه دوخته بودند ؛ انتظار می کشیدند تا حادثه اتفاق بیفتد تا آرزوهای خود را عملی نمایند . طوری که تزار روسیه درسال ۱۸۵۳ خطاب به سفیر کبیر بریتانیا درمورد ترکیه گفته بود:« مردی بیماری دربرابر ماست، مردی سخت بیمار... هرلحظه ممکن است که به شکلی ناگهانی بمیرد....»

 درسال ۱۸۵۳ ترسایی جنگ میان روسیه  تزاری و ترکیه آغاز شد که به نام جنگ «کریمه» مشهوراست . اما با مداخله انگلیس ها و فرانسوی ها جلو پیشروی روسیه گرفته شد. بیست ویکسال بعد درسال ۱۸۷۷ تزار روس دوباره به ترکیه حمله  کرد و اردوی آنرا ازبین برد بازهم نسبت مداخله کشورها ی خارجی ترکیه نجات یافته وروس ها عقب نشینی نمودند.

بر اساس جنگ های طویل مدت درمیان کشورهای اروپایی وبالخصوص روسیه تزاری و ترکیه کنفرانس بین المللی درسال ۱۸۷۸ ترسایی درشهر برلین المان بر پا گردید ، تا درمورد اینده ترکیه تصمیم اتخاذ شود ؛ دراین کنفرانس ، بیسمارک نخست وزیر المان و دیسراییلی نخست وزیر انگلستان و سایر سیاست مداران آن وقت اروپا اشتراک داشته ، که باهم علیه یکدیگر  مخالفت می ورزیدند که باعث  دسته بندی هابر ضد یکدیگر می شد، بر اساس این پیمان که بنام پیمان برلین نامیده می شود کشورهای بالکان : بلغارستان، صربستان، رومانی ومونتینگرو استقلال یافتند ؛ ام اایالات بوسنی،وهرزگوین را اتریش اشغال ( بنام زیرحکومت ترکیه باقی ماند) کرد؛ انگلستان نسبت جانبداری که از ترکیه کرده بود، قبرس را به عنوان پاداش از ترکیه گرفت.

جنگ آخری ترکیه  و روسیه درسال ۱۹۱۴ ترسایی مصادف  به جنگ  جهانی اول بوده است که اثرات  آن باعث ضعیف شدن تدریجی  و ازبین رفتن کامل خلافت عثمانی  درمارچ ۱۹۲۳ ترسایی توسط مجلس کبیرشد ومصطفی کمال پادشا که بنام « اتاترک »(پدرترک ها ) لقب گرفته است، قدرت را به دست گرفت وبه تشکیل دولت جدید مدرن اقدام کرد.

اتاترک یک شخصی ملی گرا یی آتشین بود، دولت و دین را از هم جدا کرد وآنرا اعتقاد خصوصی اشخاص اعلام نمود؛ او به تمام ادیان آزادی و برابری قایل شده وبا آنها با تساهل رفتار می کرد، مصطفی کمال زنان  را به رفع حجاب و بیرون آمدن از حرمسراها و شرکت در انتخاب کردن و انتخاب شدن ومشاغل عمومی تشویق و آزاد قرار داده و تعداد  زوج ها را جرم  اعلام کرد، دولت های غربی که به اهداف خود نسبت ازبین رفتن امپراتوری عثمانی ها توسط  اتاتورک نایل شده بودند، باوی دست دوستی دراز نموده و از دولت اش پشتبانی کردند.

امروز ترکیه یکبار دیگر درمقابل آزمون تاریخ  درمنازع های شرق میانه ازآن جمله با همسایه اش سوریه  درگیر شده که  این باردرمقابل مخالف تاریخی خود با روسیه مدرن ونو که از دولت بشارالاسد رییس جمهورسوریه پشتبانی می نماید قرار گرفته است.  تشنجها و زدوبندها بی نهایت شدید گردیده که امکان بروز جنگ میان ترکیه و روسیه را به وجود آورده است .

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۶ ـ ۲۲۰۲

 

همبستگی نیروهای مترقی و دموکرات دردستور روز قرار دارد

 

داکتر حبیب منگل



بررسی واقعی بینانه اوضاع افغانستان و بحران امنیتی و بیداد تروریسم وافراطیت ؛ فساد سیاسی وانتخاباتی و بحران مشروعیت سیاسی ؛ تعصبات قومی ومذهبی ؛بحران فساد و بی قانونی ؛ حکومت داری بد ؛ چالش های کلان اقتصادی و فقر وبیکاری فزاینده و بی عدالتی های اجتماعی درکشورو تداوم جنگ اعلام ناشده و صدور تروریسم دولتی پاکستان و دخالت ومداخله خارجی درامورکشورما دال بر این است که درا ستراتیژی جنگ با تروریسم ؛ گذار به دموکراسی و ساختن یک دولت واقعاً دموکراتیک و ایجاد حکومت های فساد ناپذیر و قانومندار؛ خدمت گذار مردم و کارا درکشور؛ بازسازی وتوسعه اقتصادی و اجتماعی و اعاده حاکمیت واستقلال سیاسی افغانستان ؛ یک بن بست استراتیژیکی خود ساخته شکل گرفته است .
علل و عوامل این بست و وضعیت بحرانی وچالش ها متعدد اند .اما عدم قاطعیت وتعلل نیروهای بین المللی درجنگ با تروریسم و نابود نکردن لانه ها ی امن شبکه های وپایگاه های تروریستی درخاک پاکستان از یک سو ؛ تمرکز قدرت دردست حلفات و افراد چپاول گر ، واپس گرا و پس رو ، بنیاد گرا و مستبد ، قوم گرا وستمگر وحکومت های ناکام ؛ ازجانب دیگر از عوامل عمد وتاثیر گذار درشکل گیری بن بست استراتیژیکی پیش امده و اوضاع پیچیده و روبه وخامت کنونی کشور به شمار می آیند.
درچنین شرایط ؛ ضرورت یک بدیل سیاسی رهایی بخش و دموکراتیک به میان می آید . بدیلی که به ایجاد یک دولت قدرت مند ملی - دموکراتیک و تدوین یک استراتیژی موثر ؛ تروریسم و افراط گرایی رادرکشور ریشه کن سازد ، به جنگ اعلان ناشده ۴۰ ساله پاکستان علیه افغانستان و دخالت و مداخلات لگام گیسخته خارجی در امور کشورما خاتمه دهد و سلطه و نفوذ نیروهای چپاول گر و فساد پیشه ، واپس گرا ، مستبد و اقتدارگرا ، قوم گرا وستم گر، زورمند و مافیایی را در ساختار قدرت واداره مرکزی ومحلی دولتی کشور به پایان رساند و ریشه کن سازد.
بناً این ضرورت ملی به میان می آید که نیروهای ملی ومترقی ؛ دموکراتیک و ، طرفدار عدالت اجتماعی و تحول طلب کشور دست به دست هم دهند ودریک جبهه  وطنی و دموکراتیک متحد شوند و رسالت خود را در ایجاد بدیل متذکره و یک دولت قدرت مند ملی واستقرار دموکراسی واقعی و حکومت مشروع و قانونمدار؛ فسادناپذیر وفساد ستیز ؛ خدمت گارمردم وپاسخگو ادا نمایند وبه این گونه به تروریسم و نا امنی؛ ناکارایی وحکومت داری بد ؛ فساد وبی قانونی ؛ فقر و بیکاری ؛ ستم وبی عدالتی های اجتماعی ؛ دخالت ومداخلات لگام گسیخته خارجی درکشورخاتمه دهد و دین خود را دربرابر مادر وطن افغانستان ومردم رنجدیده وستمدیده آن به انجام رساند .

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲ /۱۶ ـ ۱۵۰۲