حاکمیت فسادپیشه گان بی حیا و بدون تعهد به ملت و مردم افغانستان
نجیب الله عظیمی
دراین روزها دولت جناب اشرف غنی تلاش می ورزد ، که خود را برای نشست بروکسل آماده نماید، زیرا یکی ازتعهدهای حکومت او به جهان غرب و کشورهای کمک کننده، مبارزه قاطع و همه جانبه با فساد بوده است.
ازهمان لحاظ چند روز پیش جناب غنی اعلان نمود که :« مرکز عدلی و قضایی مبارزه با پرونده های بزرگ فساد اداری، آغاز به کار می کند، که در راس این مرکز، دادستان کل قرارخواهد داشت.» جناب کرزی هم در زمان ریاست اضافه از یک دهه اش نیز چندین مرجع را به همین لحاظ بنیان گذاشت و با پاشیدن خاک به چشم مردم افغانستان و کشورهای کمک کننده، با گذاشتن کلوخ های فراوان بالای آب، از آن رد شده و رفت. گرچه که درجولای سال ۲۰۱۳ من تحت عنوانی (حمایت اضافه از یک دهه جامعه جهانی از دولت متهم به فساد درافغانستان) مطلبی را به نشر سپردم، ولی اینک که سه سال دیگر از آن مدت سپری می گردد، نه تنها هیچ نوع مبارزه با فساد صورت نه گرفته، بلکه هیچ گونه بهبودی دراین عرصه پدید نیآمده و طوری که دیده شده این پروسه توقف نه پذیرفته و این بد نامی را هنوز پایانی نیست.
بیاید که هرچیز را به نام خودش یاد نماییم ، یعنی آنکه برای حاکمیت این گروه از فاسدان و فساد پیشه گان ( جهادگران در تبانی با تکنوکرات های مرتجع صادر شده از امریکا در افغانستان را ) نامی درخور شان شانرا دریافت نماییم، مثلاً دقیق خواهد بود، اگر ما حاکمیت امروز در کشور را بنام حاکمیت فساد پیشه گان بی حیا و بدون تعهد به ملت و مردم افغانستان نام به گذاریم، و یا شاید بسیار نزدیک تر به واقعیت باشد، اگر ما نام حاکمیتی را که توسط امریکایی ها در افغانستان حمایت شده و قایم گردانیده شده و پشتیبانی می گردد، به چنین نام های یاد نمایم. مثلاً:
ـ حاکمیت جهادگران آلوده به فساد(اولین گروه از هراس افگن اسلام گرا) در تبانی با فرستاده شده گان فاسد از امریکا و اروپا،
ـ حاکمیت جهادگران چپاول گر (اولین جنگجویان معاش گیر ازامریکا)) و تکنوکرات های فاسد دست نشانده گان امریکا،
ـ حاکمیت مشترک جهادگران( اولین سربازان داوطلب اداره استخباراتی پاکستان) و ناقضین حقوق بشر درتبانی با صادرشده گان از امریکا و اروپا،
ـ حاکمیت مشترک فاسدان بالا تر از قانون (قانون شکننان، قانون گریزان، و قانون زیری پاگران مصلحت گر)،
ـ حاکمیت مشترک ستم پیشه گان ضیعف النفس، رشوه گیران و رشوه خواران بی شرم و حیا،
ـ حاکمیت مشترک جهادگران و تکنوکرات ها بر اساس زد و بند های سمتی، شخصی و گروه یی.،
ـ حاکمیت مشترک زورگویان ( جهادیون و تکنوکرات های آمده از امریکا و اروپا)،
ـ حاکمیت مشترک تخطی گران از اصول و قانون اساسی در کشور،
ـ حاکمیت مشترک جنگ سالاران، تفنگ بدستان با تکنوکراتان بدون تعُهد به ملت و مردم.
ابعاد این فساد:
ـ دوام و بقای این فساد باعث ترویج فساد و بیداد گری بی انتهای فساد در سرتاسر کشور گردیده است،
ـ دوام و بقای این فساد فاصله بزرگی را میان دولت و مردم به میان آورده است،
ـ دوام و بقای این فساد باعث نارضایتی عموم مردم گردیده است و به غربت مردم افزوده است،
ـ افغانستان در تاریخ خود هیچ گاهی به این ابعاد غرق در فساد نه بوده است. اگر فسادی هم وجود داشته به این سطح و سویه نه بوده است،
ـ افغانستان هیچ زمانی در بالاترین سطح در لیست جهانی فساد قرار نداشته و این یک شرمنده گی بین المللی برای این ملت و مردم به حساب می آید.
تدابیر برای محو و نابودی فساد:
ـ مبارزه با فساد باید از بالا آغاز گردد،
ـ تعین افراد و اشخاص نه بر اساس شناخت، بلکه به اساس شایسته گی و لیاقت،
ـ تعین و انتخاب افراد سالم و خدمت گذار به مردم در راس وظایف،
ـ تعین بدون ترس و هراس جوانان به وظایف گوناگون دولتی،
ـ تعین آن عده از کسانی که جدیدآ از موسسات علمی و تحصیلی کشور فارغ گردیده اند،
ـ تطبیق قانون بالای همه بدون در نظرداشت موقف و مقام دراجتماع و جامعه،
ـ بررسی نهادهای عدلی و قضایی غرض خشکانیدن ریشه های فساد در آنها،
ـ تقویه نهادهای امنیتی غرض کشف افراد رشوه خور و رشوه ستان،
ـ گام های جدی در جهت بررسی و کنترول نهاد های اقتصادی در کشور،
ـ بلند بردن سطح بازپرس و بازخواست در همه سطح و سطوح یکسان.
اقدامهای عملی برای مبارزه با فساد:
ـ تعقیب سیاست دقیق و قاطع غرض مبارزه با فساد در همه ادارت و ارگان های دولتی،
ـ بازپرس جدی و دقیق از اجرای وظایف ، در صورت ضرورت سلب صلاحیت و حتا اخراج از وظیفه،
ـ مبارزه جدی و قاطع غرض جلوگیری از کاغذ پرانی ها در ادارات دولتی و موسسات اقتصادی،
ـ تامین همکاری و ایجاد تفاهم میان ارگان های کشفی و تعقیبی غرض مبارزه دوامداربا فساد پیشه گان و نابودی فاسدان،
ـ تطبیق یک سان قانون بالای همه و بدون در نظرداشت موقف و مقام در اجتماع و دولت.
روزنامه ۸ صبح ، بروز شنبه ۹ اسد ۱۳۹۵ تحت عنوانی «از مرکز عدلی و قضایی تا شورای عالی مبارزه با فساد اداری» چنین می نویسد: «گرچه که چندی قبل، شورای عالی مبارزه با فساد اداری، نیز تشکیل گردیده بود، در حالی که از ایجاد مرکز عدلی و قضایی مبارزه با فساد اداری کم تر از یک ماه میگذرد و این مرکز نتوانسته به کارش عملا آغاز کند، اما دولت افغانستان یک نهاد جدید دیگر را به منظور مبارزه با فساد اداری و حاکمیت قانون ایجاد کرده است.»
پس واقعآ سوال خلق می گردد که آیا ضرورتی برای یک مرکزی دیگری می رفت؟
سخن گویان دولت تاسیس این نهاد را غرض « اصلاح و تقویت نظامی عدلی و قضایی کشور، رعایت حقوق بشر و دسترسی به عدالت، اصلاح قوانین و سایر اسناد تقنینی در راستای اهداف دولت و مبارزه «قاطع و همهجانبه» با انواع فساد اداری.» دانسته و بیان می نمایند.»
روزنامه ۸ صبح چنین می نویسد که: « شورای عالی حاکمیت قانون و مبارزه با فساد اداری دارای سه کمیته فرعی قوانین، عدلی و قضایی و مبارزه با فساد اداری خواهد بود. کمیته مبارزه با فساد اداری را لوی سارنوال رهبری می کند.»
اکنون دیده شود که این دولت با این همه ادارات موازی در این عرصه چه گلی را به آب خواهد داد.
ـ تاسیس این اداره باعث تقلیل در رشوه گیری و رشوه ستانی در کشور خواهد گردید،
ـ تاسیس این نهاد باعث پایین رفتن درجه فساد در دوایر دولتی، ارگان های امنیتی و محاکم در کشور خواهند گردید،
ـ بالاخره تاسیس این نهاد ها باعث افزایش درآمدها ( مالیات و عواید گمرک ها) در کشورخواهند گردید،
ـ تاسیس این نهاد از حیف ومیل شدن بعدی کمک های جهانی در راستای بازسازی کشور جلوگیری به عمل خواهد آورد.
و یا آن که تاسیس این نهاد ها غرض خاک پاشی بعدی به چشم جهانیان و کشور های تمویل کننده این (دولت مصایب و آلوده به فساد و عاری از برنامه در این عرصه) می باشد؟
و دولت آغای غنی و عبدالله عبدالله از همان لحاظ تاسیس آنرا روی دست گرفته، تا باشد که هم برای جهانیان و هم برای مردم افغانستان نشان بدهد، که حد اقل اسباب مبارزه با فساد را غرض مقابله با فساد پیشه گان روی دست گرفته است؟
بیاید منتظر این جوابات بمانیم و به بینیم، که این دولت « دو سره » در این عرصه چه اقداماتی را به عمل خواهد آورد و چه گلی جدیدی را به آب خواهد داد؟
آیا مانند دولت آغای کرزی خواهد کرد، که ( صد سر را ترکرد و یک سر را هم کل نه کرد؟)
و یا آنکه با قاطعیت بیشتر و متفاوت تر از از دولت آغای کرزی عمل خواهد کرد؟
طوری که تاریخ هر کشور، آیینه را بدست هر دولت مرد آن می گذارد، که به آن نگاه نماید ، تاریخ این دوره نیز آیینه را بدست آغای غنی و عبدالله عبدالله خواهند گذاشت، که هریک از آنها به آن نگاه نمایند، و عمل مثبت و منفی هریک آنها ثابت خواهد گردانید، که آنها کی ها بودند و چی ها کردند؟ / اول اگست سال ۲۰۱۶
موخذ :
روز نامه ۸ صبح ، شنبه ۹ اسد ۱۳۹۵ «از مرکز عدلی و قضایی تا شورای عالی مبارزه با فساد اداری»
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۳۱۰۷
رشیده داتی عضو پارلمان اروپا و وزیر سابق عدلیه فرانسه: راه حل سحرآمیزی برای حذف تروریزم وجود ندارد!
برگردان از محمدعلی عسگری
رشیده داتی( Rachida Dati )عضو پارلمان اروپا و وزیر سابق عدلیه فرانسه و یکی از رهبران برجسته حزب جمهوری این کشور است که برخی از احتمال نامزدی او برای انتخابات آینده فرانسه سخن می گویند. داتی متولد سال ۱۹۶۵ در « سن رمی» در ایالت بورگونیا است. او دومین فرزند از ۱۱ فرزند پدری مراکشی و مادری الجزایری بود که مجبور شد تحصیل را رها کرده و در ۱۴ سالگی مشغول به کار شود. بعدها به عنوان یک پرستار در یک کلینیک خصوصی کار می کرد. درنهایت موفق شد در دو رشته حقوق و علوم اقتصادی تحصیل کرده و مدرک فوق لیسانس بگیرد. مسایل شخصی و خانواده گی او آن چنان درهم پیچیده و عجیب وغریب است که بارها رسانه ای شده و رسواییهای متعددی را برای او به ارمغان آورده است. رشیده داتی هم اکنون مطلقه است و یک فرزند دختر به نام « فاطمه زهرا» دارد.
او نخستین سیاست مدار افریقاییتبار و مسلمانی بود که موفق شد در کابینه نیکولا سارکوزی به مقام وزارت عدلیه برسد. گفته می شود او در همان دوران، نقش مثبت و مهمی در کنترول ناآرامیهای حاشیه نشینان در پاریس داشت و مهاجران رنگین پوست فرانسه بههمین خاطر به او لقب « فرشته نجات» دادند. در این مصاحبه او از نحوه مبارزه غرب با تروریزم و نحوه تعامل این کشورها با بحرانهای خاورمیانه، ازجمله سوریه، انتقاد می کند. به گفته او جهان درحال تغییر بوده و هیچ کس نمی داند فردا چه میشود. وقتی از او درباره انتخابات ریاست جمهوری آینده فرانسه می پرسند، می گوید هر احتمالی وجود دارد.
امنیت یا صلح؟ کدام یک به نظر شما اهمیت بیشتری دارد یا کدام یک بر دیگری ارجح است؟
میگل آنخل موراتینوس، وزیر امور خارجه سابق اسپانیا، می گوید باید اول برای ایجاد صلح تلاش کرد و بعد امنیت زیرا به باور او وقتی صلح نباشد امنیت هم نیست. ولی من بر این باورم که صلح بدون امنیت نخواهد بود؛ بنابراین باید ابتدا به مساله امنیت توجه کرد.
چگونه می شود این یکی را بر آن ترجیح داد؟
پاسخ : من درکشوری وزیر عدلیهی بودم که چالشهای امنیتی زیادی در آن وجود داشت. به همین دلیل است که رویکرد امنیتی برای من اولویت پیدا می کند. باید به دنبال عوامل ایجاد ناامنی بود. این عوامل در فقدان عدالت، توزیع بد ثروت، مشکلات قضایی و غیبت یک دولت قانون مدار و فقدان دموکراسی در برخی از کشورها مشاهده می شود. همین عوامل است که به افراط گرایی دامن می زند و درنهایت منجر به رشد و توسعه تروریزم میشود. ۱۰ سال پیش هر دولتی تعریف خاص خودش را از امنیت و چالشهای امنیتی داشت. برای مثال در افریقا مسایلی وجود داشت که ارتباطی به دولتهای عربی پیدا نمی کرد. این مساله درمورد اروپا و ایالات متحده هم صدق می کرد. اما امروزه همه با مشکلات کم وبیش مشابهی مواجه هستند.
ازجمله فرانسه؟
پاسخ : طبعا. از طرف دیگر امروزه امنیت محیط زیست، امنیت آب وهوا، بحران های بهداشتی مانند «ایبولا» و «زیکا» و... مطرح است. جهان با همه ابعادش درگیر این مشکلات است. درگذشته ما برای مدتی طولانی درگیر بحران فلسطین و حل منازعه خاورمیانه بودیم. الان دیگر کسی از آن حرف نمی زند؛ چون همه درگیر مشکل تروریزم شدهایم؛ پدیدهای که مرز نمی شناسد و در چهارگوشه جهان گسترش پیدا کرده است.
ولی فلسطینیها همچنان درگیر ستم تاریخی خود هستند؟
پاسخ : بله. نزاع خاورمیانه همچنان ادامه دارد. اتفاق عجیبی که افتاده، این است که ما از یک نزاع به نزاعی دیگر می رویم و تصور می کنیم وقتی از مسالهای حرف زده نشود، دیگر وجود نخواهد داشت اما این درست نیست.
به نظر شما کدام راه حل برای مقابله با تروریزم بهتر جواب میدهد؟
پاسخ : من قبلا هم گفتهام هیچ راه حل سحرآمیزی برای غلبه بر تروریزم وجود ندارد. من فقط به یک چیز ایمان دارم و آن اراده سیاسی است. برای غلبه بر یک بحران باید اراده سیاسی قوی و روشنی نزد سیاست مداران درگیر با آن پدیده وجود داشته باشد. چون فقط تدوین قوانین کافی نیست و ضرورتا موجب اجرای آنها نمی شود. اگر اراده سیاسی نباشد همه حرفها در حد شعار باقی میماند. اراده سیاسی مهم ترین ویژه گی ممتاز یک سیاستمدار است.
درسطح جهانی این اراده سیاسی تا چه اندازه وجود دارد؟
پاسخ : اکنون دیدگاه و برداشتهای مختلفی وجود دارد که برخی از آنها ناشی از ویژه گیهای خودخواهانه و برخی دیگر از روی نادانی است. به باور من ما هیچ راهی جز این نداریم که همکاری میان یک دیگر را تقویت کنیم. همه دور یک میز بنشینیم و درباره نحوه برخورد با چالشهای جهانی گفت وگو کنیم. یادم میآید لوران فابیوس وقتی وزیر خارجه فرانسه بود، درباره بحران سوریه گفت: اسد تا چند هفته دیگر می رود. اما الان بیش از پنج سال از بحران سوریه می گذرد و چنین اتفاقی نیفتاده است. باید دقت کرد و در حرفها و برداشتهای خود دقیق شد تا بتوان با موضوع تروریزم یک مقابله فعال داشت. باید از گذشته درس گرفت و برای آینده برنامه ریزی کرد. باید به صورت عملی با این چالشها برخورد کرد و رفته رفته به برطرف کردنشان کمک کرد.
چطور می شود در مبارزه با تروریزم به این سطح از همکاری رسید؟
پاسخ : باید همه کشورها دور یک میز به گفت وگو بنشینند و از این گفت وگوها یک موضع گیری واحد بیرون بیاید. شاید لازم باشد ما به کشورهای مختلف به خصوص کشورهای خاورمیانه سفر کنیم. من شخصا به عراق، سوریه، لیبیا و افغانستان سفر کردهام و این منطقه را خوب میشناسم.
تروریزم در فرانسه
شما درباره عوامل تروریزم حرف زدید. با این وصف، عوامل تروریزم در فرانسه چیست؟
پاسخ :عوامل زیادی برای تروریزم وجود دارد که درباره فرانسه هم مصداق پیدا می کند. کسانی که دست به انجام اعمال تروریستی می زنند یا به اتهام تروریزم بازداشت می شوند، به گروههای اجتماعی مختلفی تعلق دارند. بعضی از آنها برای دستگاه های اطلاعاتی کاملا ناشناس هستند. بعضی از آنها کسانی هستند که در گذشته به اتهام جرایم عادی بازداشت شده بودند اما بعدها کارشان تکامل پیدا کرده و به سطح جنایتهای هولناک رسیده است. نمی شود یک پرونده واحد برای تروریزم پیدا کرد. ولی ما باید قبل از آن مشکلاتی را تشخیص دهیم که به این تروریزم کمک می رساند و آن را تغذیه میکند. این مشکلات باید به سرعت برطرف شود.
اما بعد از هر اقدام تروریستی در فرانسه بلافاصله انگشت اتهام به سمت مسلمانان دراز میشود؟
پاسخ : درست است. تا به حال در فرانسه همین طور بوده. ولی ما نباید در این دام بیفتیم. چون تروریستها همین را می خواهند که مسلمانان و جامعه بینالمللی در این دام بیفتند.
چرا؟ چون می خواهند به مسلمانان بگویند: نگاه کنید. شما مطرود هستید. پس بیایید در کنار هم با غرب بجنگیم.
پس آیا دولت فرانسه در این دام افتاده است؟ بهخصوص با توجه به حرفهای فرانسوا اولاند یا طرحی که برای لغو تابعیت کسانی داده شد که در اعمال تروریستی دخالت داشتهاند.
پاسخ : من شخصا با اینها مخالف هستم. آن قانون هم یک اشتباه فاحش بود. برای همین است که نتیجه نداد و شکست خورد. چون هیچ راه حل بیعیبی برای مقابله با تروریزم وجود ندارد. این روشها افراد بی گناهی را که کاری با تروریزم ندارند، درگیر میکند.
فرانسه از مشکلات حاشیه نشینان رنج میبرد. جاهایی که اکثرا عرب یا افریقایی نشین هستند. در این مناطق ما شاهد فاصلههای اجتماعی زیادی هستیم.
پاسخ : فرانسه هم مثل بقیه کشورهای اروپایی از مشکل ادغام نشدن اقلیتها رنج می برد. یعنی به دلیل فقدان مساوات هنوز نتوانسته است این گروهها را در خود حل کند. برای ریشه کنی این بیعدالتی باید با تبعیض مبارزه کرد. باید در قوانین این مساوات و برابری رعایت شود. اینها مواردی است که ما تلاش می کنیم به آن دست پیدا کنیم. من آرزو می کنم دوباره جمهوری خواهان سر کار بیایند تا این برنامهها را اجرا کنند.
به نظر شما وضعیت کنونی حاشیهنشینان چگونه است؟
پاسخ : در بعضی مناطق اوضاع بدتر هم شده است. بیعدالتی و تبعیض عمیق تر شده و میزان فقر را افزایش داده است. هرطور شده باید جلو این روند را گرفت. برای این کار، ما باید اول از مدارس شروع کنیم. به گونه ای که همه کودکان وارد مدرسه شوند و بی سوادی و ضعف آموزش نداشته باشیم. باید برنامههایی داشته باشیم که از ایجاد مساوات پشتیبانی کند.
اکثر پناهنده گان در بخش حاشیهها ساکن می شوند. ورود آنها به اروپا اوضاع را بدتر نمی کند؟
پاسخ : همه می پرسند از پناهنده گان باید استقبال کنیم یا آنها را به همان جایی که آمدهاند برگردانیم؟ مشکل در خود پناهنده گان نیست. چون تا بحران سوریه وجود داشته باشد، گروههای بیشتری خواهند آمد. البته سوریه تنها نیست. لیبیا، عراق و یمن هم شبیه آنجا هستند. تا این بحرانها تمام نشود، بحران پناهنده گان نیز به اتمام نخواهد رسید.
اتحادیه اروپا موفق شد توافقی را دراین باره با ترکیه امضا کند.
پاسخ : به نظر من این توافق هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد. زیرا راه حل واقعی در برطرف کردن بحرانهایی که گفتم، خلاصه می شود. مقصودم این است که گروه های بیشتری از سوریه، عراق و افغانستان تا زمانی که شاهد اقدامات تروریستی باشند، کشورشان را ترک خواهند کرد و راهی کشورهای دیگر می شوند. باید این مشکلات را از سرچشمه حل کرد. وگرنه هر روز گروههای بیشتری روانه اروپا می شوند و به تبع آن مصیبت های بشری افزایش پیدا می کند. همچنین شبکههای قاچاق بیشتری فعال می شوند چون در این میان ثروتهای کلانی به دست می آورند. همه این عوامل دست به دست هم می دهد تا همهجا را ناامن کند. پس باید به سراغ همان سرچشمههای اصلی رفت.
چطور؟
پاسخ : مثلا باید با نظام حاکم بر سوریه گفت وگو کرد. لازم نیست بگوییم پوتین در قلب بحران سوریه قرار دارد ولی با او هم باید گفت وگو کرد.
اما خیلیها می گویند بدون رفتن اسد مشکلات حل نمیشود؟
پاسخ : رفتن اسد یک ضرورت فوری نیست. او درنهایت خواهد رفت. اما اولویت برای ما در شرایط کنونی پایان دادن به این فاجعه است.
به نظر شما سیاست سوسیالیستها در قبال سوریه چگونه بوده است؟
پاسخ : فعلا که فرانسه سیاست مشخصی ندارد.
مدت زیادی تا پایان دولت فرانسوا اولاند باقی نمانده. به نظر شما عملکرد او چگونه بوده است؟
پاسخ : آمارهای بی کاری و اعتراضات اجتماعی به شدت زیاد شده و هر بار ما شاهد بروز خشونتهای بیشتر هستیم.
قانون کار در فرانسه اعتراضات زیادی را به همراه داشت. انتظارات شما دراین باره چه بود؟
پاسخ : این طرح از همان ابتدا دچار نواقص بزرگی شد. دولت اصلا دراین باره با کسی گفت وگو نکرد و به همین دلیل است که طرفهای مقابل هم آن را نمی پذیرند؛ بنابراین تبدیل به یک پروژه توخالی شد. به اعتقاد من دولت مجبور خواهد شد در نهایت از آن عقب نشینی کند. واقعیت این است که دولت باید دست به یک اصلاحات عمیق در بازار کار می زد؛ همچنین باید در نظام آموزشی کشور تجدید نظر می شد تا مواردی که با مساوات و برابری تناقض دارد از آن حذف شوند؛ همچنین ما در فرانسه مشکل زندانها را داریم؛ چون باید زندان های جدیدی ساخته شود و شرایط بازداشت بهبود پیدا کند. وضعیت فعلی تحمل ناپذیر است. به لحاظ سیاسی هم فرانسه باید بتواند جایگاه جهانی خود را دوباره به دست آورد؛ الان این جایگاه کم رنگ شده است.
اگر شما (به عنوان یک حزب می گویم) یک بار دیگر به کاخ الیزه برگردید درزمینه سیاست خارجی چه خواهید کرد؟ چه تغییراتی را میشود از حزب شما انتظار داشت؟
پاسخ : به نظرم همه چیز تغییر می کند. درحال حاضر فرانسه از صحنه سیاسی اروپا غایب است؛ همچنین در سطح بینالمللی حضور موثری ندارد.
به طور مشخص در ارتباط با بحران سوریه چه تغییراتی می تواند به وجود آید؟
پاسخ : باید پیشنهاد جدیدی ارایه کرد. باید طرف های درگیر بر سر میز گفت وگوها بنشینند؛ همچنین باید با پوتین گفت وگو و نقش اروپا و فرانسه را دوباره پررنگ کرد.
آیا برلین نقش پاریس را دزدیده است؟
پاسخ : نه؛ چون المان هم ضعیف شده است. سوتدبیر این کشور در مساله بحران پناهنده گان، به المان هم ضربه زد.
درباره ریاست جمهوری آینده، آیا شما همچنان از نیکولا سارکوزی در انتخابات مقدماتی حزب حمایت میکنید؟ ظاهرا قرار است این انتخابات ماه اکتبر آینده برگزار شود.
نیکولا سارکوزی تااکنون خود را نامزد نکرده است. باید تا ماه اکتوبر (پاییز آینده) صبر کنیم تا ببینیم در مرحله مقدماتی چه کسانی از حزب جمهوری نامزد خواهند شد.
همه چیز امکان دارد؟
آیا این امکان وجود دارد که شما خود تان را برای ریاست جمهوری فرانسه نامزد کنید؟
پاسخ : آرزوی من رسیدن روزی است که فرانسه بالاترین سطوح شایسته گی اش را داشته باشد؛ اما گروه اندکی در فرانسه هستند که هنوز این موضوع را درک نکردهاند و نمی خواهند بپذیرند این کشور تغییرات زیادی کرده است. آنها حاضر نیستند این تغییرات را به رسمیت بشناسند. تا همین چند وقت پیش چه کسی می توانست تصور کند یک زن برای ریاست جمهوری فرانسه نامزد شود؛ اما دیدیم که خانم سگولن رویال نامزد شد. حالا هم هیلاری کلینتون در ایالات متحده آمریکا نامزد شده است. کما اینکه آنگلا مرکل هم در المان مقام صدراعظمی را دارد. تا همین اواخر چه کسی باور می کرد صادقخان شهردار لندن شود؟ به نظر من همه اینها تحولاتی استثنایی و فوقالعاده است.
آیا انتظار دارید فرونت ناسیونال (جبهه ملی ) فرانسه در انتخابات آینده ریاست جمهوری دست به یک کار فوقالعاده بزند؟
پاسخ : همه چیز امکان دارد. سیاست به من آموخته است که تا آخرین لحظه هر چیزی امکان دارد؛ ازاین رو من هیچ سناریویی را بعید نمی دانم.
چه چیزی به این جبهه کمک می کند یا اجازه می دهد این جبهه چنین حضور نیرومندی در فرانسه داشته باشد؟
پاسخ : وقتی سیاست مداران به وعده هایی که دادهاند عمل نکنند، شهروندان از آنها ناامید می شوند. آن وقت است که باید تاوان آن را همه احزاب بدهند و مردم با رای دادن به گروههای افراطی آنها را مجازات می کنند. آیا فکر می کنید کسانی که به جبهه ملی رای می دهند به برنامه خاصی رای می دهند؟ هرگز؛ آنها در اکثر مواقع به این دلیل رای میدهند که از سایر احزاب عصبانی هستند و می خواهند از آنها انتقام بگیرند.
اگر حزب شما در انتخابات آینده پیروز شود، چه چیزی در سیاست خارجی فرانسه به ویژه در رابطه با کشورهای خاورمیانه تغییر خواهد کرد؟
پاسخ :همه چیز در جهان در حال تغییر است. چه کسی تصور میکرد که ایران دوباره به عرصه بینالمللی بازگردد؟ چه کسی می توانست پیشبینی کند که عراق تجزیه شود؟ اساسا چه کسی انتظار به وجودآمدن گروهی مانند داعش را داشت؟
بنابراین همه چیز می تواند تغییر کند. کشورهای عربی درحال حاضر همه قربانی تروریزم هستند. بین آنها شکاف به وجود آمده است؛ اما به جای برخورد با مساله تروریزم به اختلافات داخلی خودشان اهمیت می دهند. به نظر من به نفع همه خواهد بود که کشورهای عربی در قبال این مساله ( تروریزم) یک موضع واحد بگیرند./ العربی الجدید
بامداد ـ سیاسی ـ ۶/ ۱۶ـ ۲۷۰۷
جهان گشایی وسیطره انگلیس ها درکشورهای جهان دریک قرن واندی درلابلای تاریخ
بخش سوم
زمانیکه قدرت انگلیسها درهند مستحکم ودر سرتاسر هند منبسط میشد، ابرقدرت دیگر روسیه دراسیای جنوب طمع حمله به افغانستان راداشت و تسلط خودررا تا نزدیکهای سرحد افغانستان گسترش ودرحال پیشروی بود،بدین مناسبت انگلیسها نفوذ وتسلط خودرا بعد از سرنگونی زمانشاه ابدالی و فرارامیر دوست محمد خان ویعقوب خان امیرشیرعلی خان دراخرقرن نوزدهم اغاز کردند.براین اساس درسال 1839 ترسایی به افغانستان با 45هزار عسکر منظم باتوپ خانه بی شرمانه حمله نموده و بعد ازفتح کابل شاه شجاع پادشاهی مخلوع را دوباره به قدرت رسانیدند، یک تعداد شهرهای افغانستان ازجمله کابل را اشغال کردند که بعد ازمدتی به اثر شورش وقیام وطنپرستانه مردم افغانستان از کابل بیرون و به شکست فاحشی مواجه شدند وشاه شجاع به قتل رسید. چهار سال بعد درسال 1878 ترسایی ، بار دوم انگلیسها به افغانتسان حمله کردند ، میخواستند کاملأ اشغال نمایند ،که با قیام وشورش مردم مواجه شدند ، نمایندگان وهمراهان انها به قتل رسیده وارتش ان کاملآ ازبین رفته وشکست خوردند ، تنها یک تن افسر زنده باقی مانده بود که انهم خودرا نیم جان به پشاور رسانید، متباقی همه کشته شده بودند،اما شوربختانه امیران افغان همه تابع سیاست انگلیس باقی ماندند وسالانه ازانگلیسها پول وحق الزحمه میگرفتند ، تا اینکه درجنگ سوم افغان وانگلیس،مردم افغانستان تحت رهبری شاه امان الله غازی استقلال خودرا ازامپریالیزم انگلیس گرفته ومستقل شدند. بعد از استقلال افغانستان انگلیسها ارام نه نشسه وداخل انتقام از شاه جوان ووطنپرست افغانستان شدند. علیه برنامه های مترقی واصلاح طلبانه ان توسط نیروهای اجیرو نمایندگان گروهکهای تندرو اسلامی دروجود خانواده منفور مجددی وملاهای مکتب دیوبندی وغیره سران متعصب روحانی وملابا استفاده از باورهای دینی،به تبلیغ دروغین مردم را برضد شاه امان ا لله وادار به قیام کردند و اسناد جعلی درمورد خودش وخانمش را چاپ ودرمیان مردم تکثیر نموده واتهام کفروملحد را بانها وارد مینمودند، تااینکه قیامها درگوشه وکنار افغانستان اوج کرفت ،امان لله بخاطر جلوگیری از خونریزی وبرادر کشی از طریق غزنی به کندهار وسپس به هند و به ایتالیا رفت. حکومت بدست حبیب الله کلکانی که شخصی بی سواد واعیاربودافتاد ، حکومت حبیب الله کلکانی دیری نپاید ازبین رفته، قدرت به خانواده محمد زایی انتقال شد که ازانزمان به بعد، سرنوشت غم انگیز تاریخی در وطن ما اغاز که بحرانهای سیاسی بعدی تا الحال درافغانستان، همه ناشی از رویکردهای سیاسی واقتصادی انها میباشد .
انگلیسها در زمانیکه درهند وافغانستان نفوذ سیاسی داشتند، معاهداتی مختلفی را مبنی بر اشغال سرزمین هایی شرقی افغانستان با حاکمان دست نشاندهء خود به امضا رسانید که از وسعت جغرافیای اصلی ان قیچی وکاسته شده رفت،از جمله معاهده های: لاهور وقندهاردر 1838 و1839 ترسایی ، پشاوردر 1855،معاهده ننگین گندمک توسط یعقوب خان درسال 1879ومعاهده دیورند درسال 1893 در زمان امیر عبدالرحمن خان میباشد ؛ این معاهدات که مناظق شرقی افغانستانرا از جغرافیای اصلیش جدا کرده میان دولت افغانستان وپاکستان تضاد عمیق را بوجود اورده که تالحال ادامه دارد.
طوریکه شادروان غلام محمد غبار تاریخ نویس مشهور کشوردر صفحه 445 جلد اول کتاب افغانستان درمسیر تاریخ چنین تحریر داشته است:" طرح انگلیس از اواخر قرن هژدهم (دوران زمانشاه) تا اوسط قرن بیستم( ختم جنگ بین المللی دوم)چه درعمل نظامی وچه درروش سیاسی وپروپاگندی وبالاخره با اعمال نفوذ مخفی، قدم به قدم درافغانستان تطبیق وتعقیب گردید، البته با یک گراف پر از نشیب وفراز. درقدم اول ومرحله دفاعی که انگلیس در ماورای ستلج داشت ، چون خودش از افغانستان دور بود، با لواسطه به تضعیف افغانستان پرداحت ونمایندگان اوسرجان مالکم وهر فرد بارونت جونز در دربارقاجاری ایران مشغول تخریب افغانستان کردیدند. این نمایندگان دودانه الماس به قیمت دونیم صد هزار روپیه به فتح علیشاه حریص ، سه ملیون روپیه به خزانه قاجارو سی هزار تفنگ وبیست توپ به اردوی دولت ایران بخشیدند، وولایت خراسان افغانی را هم از کیسه خلیفه به حکومت قاجاری پیشکش نمودند".
انگلیسها بعد از قیام هفت ثور موضع گیری خشونت امیزی را علیه دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان به نفع تنظیمهای جهادی اختیار کردند . برای تحق اهداف خود ، یکجا با سایر کشورهای غربی ،درراس امریکا کمکهای مادی ومعنوی را دریغ نه ورزیده و انها را در ضدید با جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان تشویق و بعدازتربیه نظامی درخاک پاکستان ، به افغانستان برای تخریب میفرستادند. بعداز سقوط نظام حمهوری دموکراتیک حلق افغانستان، امروز بازهم بعداز سرنگونی طالبان باعساکر شان یکحا باسایر نیروهای نظامی جهانی درراس امریکا به بهانه ء مبارزه علیه تروریزم درافغانتسان حضوریافته که درجنوب افغانستان درولایت سرحدی هلمند موضع نظامی دارند. حضور شان در طول 15 سال جنگ نه تنها صلح را بوجود نیاورده، بلکه لشکرتروریزم طالبانی ،داعش وسایر نیروهای اسلام گرای بنیادی افزایش وهر روز شهرهای مختلف کشور بدست شان سقوط کرده هزار انسان بقتل میرسند ویا به کشورهای همسایه واروپا وغیره نقاظ جهان مهاجر می شوند.چنانچه نظر به احصائیه سازمانهای مدنی جهان و رسانه های غربی با حضور شان دراین کشور ازدرک کشت مواد مخدره ازجمله کوکاین وتریاک وچرس ملیاردهادالر سود برده اند، که از زمان حضورشان تابحال 97 فیصد مواد مخدره در جهان از افغانستان تامین میکردد.
انگلیسها بعداز کمپانی هند شرقی حق بازرگانی را باچین به انحصار خود دردست داشتند. دولت چین درانوقت واردات تریاک را به کشور خود ممنوع قرارداده بود.،اما کشور انگلستان گاهی اشکار ومخفی بازرگانی تریاک را به شکل قاچاق وغیر قانونی ادامه میداد. بالاخره جنگ میان انگلیس وچین درسال 1840 ترسایی اغاز وتاسال1842 ادامه یافت که بنام جنگ تریاک مشهور هست، وچینهارا به جبروزور به مصرف تریاک وادار میساختند. به اثراختلاف منطقوی وبازرگانی میان انگلیس وفرانسه وجلوگیر ی نماینده گان انگلیس در امورات بازرگانی درچین، جنگ وحشتناکی را انگلیس فرانسه با قوتهای تازه نفس به چین درسال 1860 براه انداختند ،که به اثر این جنگ زیباترین شهر چین که پایتخت امپراتوری وشاهان چین بود وساختمانهای زیبای تاریخی داشت، انرا غارت و اتش زده وبه ویرانه تبدیل کردند. این عمارات کاخ سلطنتی تابستانی به نام« یوئن ـ مینگ ـ یوئن»بود که درزمان امپراتوری بزرگ چین « چیان لونگ درسالهای1711الی 1799ترسایی حاکمیت داشت» ساحته شده بود. دراین جنگ دستاوردهای 100ساله چین درزمینه نقاشی وظروف مفرغی قدیمی که نوشته های قدیم داشت،توسط سربازان انگلیسی وفرانسوی وحشیانه اتش زده شد وانرا نابود ساختند.
سپس در 1925حادثهء دیگری رخداد که امپریالیستهای انگلیس را خشمگین ساخت ،عبارت ازاعتصاب کارگران صنایع پنبه در شانگهای بود که به اثر تیراندازی پولیس یک تن کارگران کشته شد وبمناسبت کشته شدن این کارگر ،دانشجویان وسایر کارگران دست به تظاهرات خیابانی زدند ، بازهم به امر افسران انگلیس به یک تن افسر هندی درمقابل تظاهر کننده گان تیراندازی صورت گرفت، دراین حادثه تعدادی زیادی از مظاهره کنندگان کشته شده که بازهم خشم ونفرین مردم ودانشجویان چین نسبت به انگلسیها وخیم تر شد؛ به ادامه ان حادثهء دیگری در جون 1925 درمنطقه « شامین» رخ داد که با تیراندازیهای متواتر به روی دسته یی ازدانشجو 52 تن کشته وتعدادی زیادی زخمی شدند،این حوادث بنام« کشتارشامین» که انگلیسها مسوول شناخته شده است معروف میباشد؛در جنوری سال 1927 انگلیسها عساکر خویشرا به شانگهای فرستادندکه بزرگترین مرکزتجارتی چین بود.
چین بعد از جنگهای داخلی وخارجی وترک جاپانیهااز سرزمین چین درسال 1945وپیروزی حزب کمونیست چین به رهبری مائوتسه تونگ دراول اکتوبر 1949، جمهوری خلق چین تاسیس ومستقل کردید.
انگلیس علیه متحد اروپایی خود ایتالیا برای عدم اجرای موافقتنامه سال 1919 درمورد واگذاری بند رازمیر به ایتالیا دست به توطیه دیگری زد. انگلیسها درک کردند که دولت عثمانیها نسبت شورش وقیام ترکهای جوان ضعیف شده بود، میخواستند ازاین حالت استفاده نمایند و ترکیه رادر انقیاد دراورند . امابرعکس ترکهای جوان خلاف این ارزوی انگلیسهابود ند .،براین اساس انگلیسها یونانیها را تشویق نمود، تا نیروها ی نظامی خودرا به بندرا زمیر اعزام نماید ،فرانسویهاوانگلیسها نمی خواستند سربازان شان که درجنگها زیاد خسته و فرسوده شده بودند ، دراین جنگ اشتراک نمایند، به این سبب انهارا خلع سلاح وبه خانه هایشان می فرستادندو به عوض از نیروهای تازه نفس یونانیها علیه ترکها استفاده کردند. به اساس این امر عساکر یونانی با پشتبانی انگلیس و فرانسه وبا کمک مادی "زاخاریاس" اسلحه فروش شرکت اسلحه سازی انگلیس که یونان اصل ودر کابینه وقت یونان وزیربود ،کشتیهای انگلیسی ارتش یونانیهارا درماه می 1919 در ازمیر پیاده کرده که جنگ خونین میان ترکها ویونانیها صورت گرفت که به قتل وقتال یکدیکر پرداختند .
پارلمان تازه ترکیه که درجنوری 1920 دراستانبول تشکیل شده بود، طرح" میثاق ملی" را که درکنگره سیوس به تصویب رسیده بود پذیرفتند، ازاین عمل پارلمان، متفقین استقبال نه کرده، بلکه علیه ان قرا گرفته وژنرال انگلیسی مقیم ترکیه با نیروهای نظامی خود بطرف استانبول حرکت کرده انرا به تصرف خو دراورد.،چهل تن از نمایندگان ملی را توقیف نموده وانهارا به جزیره مالت در وسط دریای مدیترانه که مربوط بریتانیا بود فرستاد.
انگلیسها بعد ازاین عمل، ترس از مداخله وپشتبانی روسیه بعد از انقلاب اکتوبر، مبادا روسها به پشتبانی ترکها داخل میدان شوند؛مطابق فیصله کنفرانس که در سال 1923 درشهر لوزان( درسویس) دایر شده بود قراردادی را که بنام« پیمان لوزان» معروف هست و به نفع ترکها بود امضا نمودند. دراین وقت نظر به فیصله جامعه ملل ومداخله مسقیم انگلیسها شهر موصل را که درنزدیکی عراق و مربوط ترکیه بود ، بادرنظرداشت اهمیت اشتراتیژیکی ان به عراق که تحت اشغال انگلیسها بود، ضمیمه ساخت.
انگلیسها درقرن نوزدهم درافریقا مداخله نموده ومتصرفات خودرا تا جنوب افریقا ادامه دادند؛ این جنگ درسال 1899 اغازشد، براینکه معادن طلا درمنطقه جمهوری « بائر» درناحیه تراسوال کشف کردیده بود ،مردم بائر باشجاعت ومردانگی علیه انگلیسها مقاومت کرداند، اما توسط ارتش استعمار انگلیس سرکوب کردید ، سپس سراسر افریقای جنوبی را تحت نام « دومینیون ازاد» در زیر سلطه امپراطوری خود دراوردکه حالا بنام اتحادیه افریقای جنوبی نامیده میشود.
مصر نخستین کشور باستانی بود که درانجا تحقیقات باستان شناسی اغاز شده بود وبقایای زمان گذشته بعداز سالهااززیر کودهای خاک بیرون کشیده میشد که به تمدنهای مختلف بشری تعلق میگرفت. این تحقیقات صفحه های تازه وروشن را درتاریخ قدیم انسانها باستان باز مینمود. دراین کشور فرانسه وانگلیس چشم دوخته بودند؛ با اغاز فعالیت کانال سوئز درسال 1869 جهانیان را بالخصوص انگلیس را دراین خطه جلب نموده برای اینکه کانال سوئز میان دریای سرخ ودریای مدیترانه که ازروزگاران قدیم بازرگانی از اینطرق رواج بود ، قرارداشت. انگلستان که منابع حیاتی برهند داشت کانال سوئز برایش با اهمیت بودو درفکرتسلط واشغال ان شد .؛دیسرائلی نخست وزیر انگلیس درسال 1875 قسمت سهام شرکت کانل سویزرا از خدیو حاکم مصر که به پول احتیاج داشت به قیمت ارزان خریداری کرده که باعث تسلط وی بالای کانال سوئز شد.کنترل این کانال در حیطه حکمروایی مصریها بیرون شده وبه انگلیسها وفرانسویها واگذار شد که ثروت هنگفت بدست اوردند. سپس از سال 1879 انگلیسها مداخله مستقیم را درمصر رااغازکرده وامو رمالی انرا تخت کنترول خود قرار داد؛این عمل یک نوع تحقیر برای مصریها بود وملی گرایان نهضت ملی مترقی مصر، علیه این اقدام انگلیسها تحریک شدند وبه مبارزه علیه نفوذ بیگانکان رااغازنمودند ؛این نهضت درسال 1881 و1882 بنام نهضت ملی به رهبری عربی پاشا به وجود امده بود ؛ بنأ رهبر شان یک سرباز جوان بنام«عربی پاشا» که ازطبقه کارگر وفقیر نشین مصر بود،خودرا داوطلبانه داخل ارتش مصر ساخته بعد ازمدتی تدریجآ به مقام وزارت جنگ رسانید و بعد ازاحراز این مقام علیه کنترول وتسلط انگلیسها وفرانسویها بالای کانال سوئز قرار گرفته ومانع کار انها کردیده وازاطاعت انها سرپیچی میکرد. با این روش عربی پاشا بود که انگلیسها درمقابل این سرپیچی با قطعات جنگی خود بر شهر اسکندریه حمله کرده وانجا را گلوله باران وسوزاندند. ازان به بعد برتری قدرت خویشرا اعلام داشته به نیروهای زمینی مصر حمله ور شده وانهارا ورشکست ساخته وسپس بالای مصر حاکم ومسلط کردید. انگلیسها برای دوام ومنبسط حاکمیت خود درمصر ومنطقه برای تضعیف احزاب ملی دردرون انها تفرقه را شروع نمود (با همان چالهای پدری!) خواست درمیان حزب ملی مصر دوگانه گی ودوسته گی را بوجود اورد.برعلاوه اینکه مصر در قلمرو عثمانیها بود ،اما نسبت دوستی با عثمانیها به تعین یک نماینده انگلیسها درمصر اکتفا نموده تا وضع را به نفع خود زیر نظارت داشته باشند. درجنگ اول جهانی که عثمانیها متحد المان وبر ضد متفقین داخل جنگ شدند انگلیسها میخواست مصررا کاملا جزقلمروی امپراطوری خود قراردهید با مشکل زیادی مواجه شد ، بانهم انرا تحت الحمایه خود اعلام کرد.
.انگلیسها درمصر انجمن قانونگذاری انرا به تعلق وتعطیل کردند،روزنامه های ملی را توفیق وزندان هارا از افراد مبارز وطنپرست وازادیخواه پُرساختندو اجتماعات از پنج نفر ممنوع شده بود.مصر درتمام دوران جنگ اول جهانی تحت تسلط جابرانه ومستبدانه غیر انسانی انگلیسهابود،ازین عمال نمایندگانِ انگلیس درمصر روزنامه تایمز چاپ لندن انرا" خشونت وحشیانه" نامید؛ از جانب دیگر انگلیسها درمصر هم برای تشدید فرقه گرایی مذهبی میان قبطی های مسیحی ومسلمانان کوشید واما شکست خورد،در دوران جنگ اول جهانی مصر تحت الحمایه مستقیم بریتانیا بود.درسال 1919 رهبران ملی مصر به شمول سعید زغلول رهبراین نهضت زندانی شد،این عمل یک انقلاب خونین رادرمصربوجود اوردوچند تن انگلیسها کشته شدند وسایر شهرها وولایات به دست کمیته های انقلابی قرارگرفت دانشجویان ،معلمین وروشنفکران سواد اموز دراین شورشها انقلابی سهم بزرگ داشتند. کشته شدن مامور انگلیسی در سودان در نوامبر سال 1924 که باعث خشم انگلیسها والتیاتوم هفت ماد ه یی برای دولت تحت الحمایه شان شد با استفاده ازاین وضع سودان را عملآ تحت مستعمره خود قر اردادند. درسال 1922 که به ظاهر استقلال مصرتوسط انگلیسها اعلام شده بود تاسال 1930 حوادث خونین وتراژیدی با ازبین رفتن دولت زغلول وبکار امدن ملک فواد و چالشهای های بزرگ پشت سرهم بوجود امد؛ انگلیسها مدت بیشتر از چهل سال درمصر حاکم بودند، بعد از جنگ دوم جهانی حکومت سلطنتی از بین رفت وجمهوری مصر اعلام شد؛ اما با جمهوری سوریه متحد شد وبصورت دولت واحدی بنام " جمهوری متحد عربی" بوجود امد.سپس بعد از یک دوران خونریزی ومخالفتهای جناحی درسال 1952با کودتای افسران جوان ارتش علیه برضد ملک فاروق از پادشاهی به جمهوری تبدیل شد.
بعد از یک دوره انقلابی وزدوبندهای سیاسی جمال الناصر درسال 1956 ریئس جمهور مصر انتخاب میشود وکانال سوئز که به اختیار انگلیسها بود ملی اعلام مینماید. ادامه دارد...
بامداد ـ سیاسی ـ ۶۲/ ۱۶ـ ۲۵۰۷
چالشهای آینده گفت وگوهای صلح دولت با حزب اسلامی حکمتیار
فرزاد رمضانی بونش
حزب اسلامی اففانستان تقریبا در طول چهل سال گذشته با تمام حکومتهای مرکزی افغانستان وارد جنگ شده است. در این بین بعد از سرنگونی طالبان نیز حزب اسلامی و حکمتیار بخشی از یاران حزب پراکنده و برخی همچنان با دولت مرکزی و نیروهای خارجی میجنگند. در این بین حزب در سالهای گذشته تلاش کرده به فکر نوعی مصالحه با دولت مرکزی باشد. در همین راستا در یک سال گذشته حزب اسلامی آماده گی خود را برای مذاکره و صلح اعلام کرد، با این وجود هیات حزب اسلامی به رهبری نماینده گلبدین حکمتیار در کابل مذاکراتی با حکومت و شورای عالی صلح افغانستان ، نماینده گان احزاب سیاسی، نهادهای مدنی داشت. در واقع پس از تلاشهای چندین ساله دولت، هیات مذاکره حزب اسلامی وارد کابل شد و چندین دور مذاکرات صلح را انجام داد و در نتیجه این حزب آماده مصالحه شده و توافقنامه ای را فراهم و برای مشورت با مدیران ارشد این حزب به پاکستان رفتند. اما و پس از مدتی مسایل و پیش شرط هایی همچون خروج کامل نظامیان خارجی از سوی نزدیکان این حزب در رسانه ها منتشر شد.در همین راستا نشریه رسمی حزب اسلامی حکومت افغانستان را مسوول توقف مذاکرات خواند و در مورد حضور نیروهای خارجی در افغانستان کابل را متهم کرد به پیشنهاد گنجاندن متن جدید را داده برای حزب اسلامی قابل قبول نیست. در همین میان حکمتیار روند گفت و گوهای صلح با دولت افغانستان را مرده دانسته و اعلام کرد اکثریت مردم افغانستان موجودیت حکومت وحدت ملی را قبول ندارند. در این حال اکنون این پرسش وجود دارد که به راستی سرانجام گفت و گوی بین دولت و حزب اسلامی چیست و چه موانعی فراروی آن وجود دارد؟
در پاسخ باید گفت در یک ماه گذشته و طی روند گفت و گوهای صلح بین حزب اسلامی حکمتیار و دولت وحدت ملی افغانستان با وجود پیش نویس توافقنامه بین دو سو در سه فصل و ۲۵ رخدادهایی در افغانستان و پاکستان صورت گرفت. در این میان شاید بتوان گفت کشته شدن «ملا اختر منصور» رهبر سابق طالبان در حمله هواپیمای بدون سرنشین امریکایی در پاکستان از یک سو اعتمادی که بین دولت و حزب اسلامی حکمتیار را خدشه دار کرد؛ و رهبر حزب اسلامی و از سفر به کابل پشیمان شد. لذا بی گمان حزب در گفت و گوها به دنبال دریافت تضمینهای قوی تر و بهتری برای آینده رهبران حزبی است. در بُعد دیگری افزایش اختیارات نیروهای امریکایی در افغانستان و تمدید حضور نیروهای ناتو در افغانستان تا سال ۲۰۲۰ در اجلاس سران ناتو در بروکسل بر چالشهای گفت و گو افزود. چنانچه هرچند حکمتیار پس از مدتی از شرط خروج نیروهای ناتو از افغانستان چشم پوشی کرد.اما با تداوم گفت و گوها بار دیگر لغو توافقنامه امنیتی « کابل – واشنگتن »، تعیین جدول زمانی برای خروج نیروهای خارجی از افغانستان و امضای آن از سوی دولت کابل را مدنظر قرار داده است. امری که از نگاه رهبران کابل نوعی بازگشت به عقب تلقی می گردد.
گذشته از این رویکرد حزب اسلامی به نوع توافق بین عبدالله عبداله رییس اجرایی دولت وحدت ملی افغانستان و اشرف غنی رییس جمهور این کشور پس از گذشت دو سال از تشکیل دولت وحدت ملی در افغانستان با تردیدهایی روبرو است. حزب از آن می هراسد پست ریاست اجرایی به پست نخست وزیری بدل شود و زمینه انجام اصلاحات انتخاباتی در افغانستان هموار و سهم ناچیز به حزب اسلامی رسد. لذا گلبدین حکمتیار ضمن سهم خواهی از دولت در کابل و برگزاری انتخابات ولسی جرگه بر بنیاد سهم احزاب تاکید کرده است. در همین راستا حکمتیار بیان نموده است برای حضور در دولت کنونی کابل علاقه ای ندارد و زمانی در امور حکومت مشارکت می کند که بدون مداخله خارجی تعیین شود. به عبارت دیگر به نظر می رسد که حزب اسلامی در خواستهایی چون پایان دادن به کار حکومت وحدت ملی و تقسیم قدرت با حکومت افغانستان در مقابل پیوستن به صلح ، به دنبال به دست آوردن جایگاهی مطمین در نهادهای مدنی و امنیتی افغانستان و شریک شدن در دولت است. اما این امر با مخالفان بسیاری در بدنه دولت وحدت ملی روبر است. در واقع از یک سو نهادهای حقوق بشری و مدنی و مسوولان کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان معتقدند که جنایات جنگی حزب نباید نادیده گرفته شود؛ و از سوی دیگرهم مخالفان حجم و توان تاثیرگذاری حزب تجزیه شده اسلامی حکمتیار را اندک می دانند و بر این نظرند که دولت نباید به چنین گروهی امتیاز ویژه دهد و در همین روند باید روند گفت و گوهای صلح را برمبنای ارزشهای قانون اساسی به پیش برد. علاوه بر این به نظر می رسد حزب اسلامی نوع ترکیب کنونی حکومت وحدت ملی افغانستان را نامشروع می داند وبه رسمیت نمی شناسد و معتقد است دولت کنونی دو رهبر با اختلافات درونی دارد و ریاست اجرایی تمام اختیارات را به رییس جمهور غنی واگذار نمی نماید و همه اختیارات در نگاه به حزب اسلامی در دستان رییس جمهور نیست . یعنی هر چند دکترعبدالله از آغازین روزهای بحث صلح با حکمتیار گفته بود که حاضر است برای تامین صلح با حکمتیار حتا در یک کاسه نان بخورد. اما اکنون حزب اسلامی خواهان ملاقات با رییسجمهور و دور زدن شورای عالی صلح و هیات مذاکره کننده با حزب اسلامی و ریاست اجرایی است تا از این راه پیش شرط های جدید خود را عملی سازد.
چشم انداز گفت و گوها:
آنچه مشخص است صلح حزب اسلامی برای بدست آوردن پستهای حکومتی و امتیازهای سیاسی و تقسیم قدرت و دست یافتن به وزارتخانه مذاکره و پیوستن به حکومت را ترجیح می دهد و گلبدین حکمت یار، رهبر حزب اسلامی به جنگجویانش در افغانستان دستور داده تا نیروهای امنیتی افغان را هدف قرار ندهند. اما واقعیت آن است که نه توان حزب تجزیه شده اسلامی همچون گذشته است و نفوذ گسترده دارد و نه مشروعیت و دامنه تاثیرگذاری رهبرآن. در این بین به نوعی بی توجهی حزب به قانون مصالحه و آشتی ملی مجلس افغانستان و در خواستهای افزون مصوونیت قضایی، بیرون رفتن نام اعضای از لیست سیاه و برطرف شدن تحریم های بین المللی در شرایطی می تواند از کابل دریافت گردد که حزب نیز پیش شرط اساسی سیالی برای صلح و مواضع متعدد در جریان سازش و جنگ مسلحانه و همراهی ارایه ندهد و با حداقل انتظارات برای رسیدن به تفاهم و توافق با دولت وحدت ملی گفت و گو کند. این امر در حالی است که بسیاری از نهادها و رهبران جهادی و مقامات در بدنه دولت به حزب اسلامی حکمتیار بدبین هستند و بازیگران منطقه ای و بین المللی و درونی افغانستان نیز به نیکی میدانند که نیروی اصلی طرف مذاکره با کابل طالبان هست و حزب اسلامی نیست.
بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۱۶ـ ۲۷۰۷
ډاکترحبیب منګل
وړاندی له هرڅه په کابل کې دیوشمیر وطنوالو مظاهره باندی د اسلامی دولت په نامه تروریستی شبکی وحشیانه حمله په شدت سره عندم او شهیدانو ته یی فردوس جنت غواړم او په عاملینو باندی یی لعنت وایم. اوباید وویل شی چه ټول هغه څه چی د اسلامی دولت ؛ القاعدی او اسلامی امارت دتروریستی وحشی او منفورو ډلو له خواه داسلام دمقدس دین ترنامه ترسره کیږی ؛ دانسانیت ؛ بشریت اود اسلام دمقدس دین د جوهر ؛شعایرو ؛ احکامو ؛ فرایضو ؛ اصولوسره په کامل ډول ضدیت لری او دترسره کونکی ځای یی دوزخ دی او په دی دنیا کی ابدی عذاب دی . او پدوی دی لعنت وي . او نړی افغانستان اونړی څرنګه دتروریسم دطاعون او افت څخه خلاصون موندلئ شي ؟
۱- تر ټولو وړاندی دامریکا او ناتو څخه باید په کلکه وغوښتل شی چی دافغانستان سره دشوو ستراتیژیکي قرارداد او امنیتی موافقتنامو له مخی دافغانستان دتروریسم ضد جګړی او افغانستان د امنیت دتامین امنیتی قابلیت دلوړولو لپاره خپلې ژمنی په سمه توګه ترسره کړی او په پاکستان کی د القاعده ؛ داعش او طالبانو او نورو ترو ریستی شبکو اډی ؛ مرکزونه او پټ ځایونه په له منځه وړلو ؛ مالی سرچینو دوچولو او د تروریستانو سره د سیمه ایز او نړیوال ملاتړدقطع کولو په برخه کی ټوکلي ګامونه پورته کړی او په پاکستان فشار وارد کړی او تری وغواړی چی دتروریسم په ضد جګړه کې چې «دبدو اوښو تروریستانو» ددوه مخی او چټلې لوبی څخه لاس واخلی او په خپله خاوره کی دطالبانو مرکزونه له منځه یوسی ، دفترونه یی وتړی او مشران او فعالین يي دخپلی خاوری څخه وباسی او کابل ته وسپاري او د افغانستان پرضد نه اعلان شوی جګری څخه لاس واخلي .
۲- دملګری ملتونو دامنیت شورا له خوا د تروریسم دنابودئ اودتروریستانو او مذهبی افراطیونو څخه د ځینو اسیایی او عربي دولتونو او مذهبی افراطی کړیو د ملاتړ دقطع کولو لپاره لازم اقدامات ترسره شي او دتروریسم پټ او ځرګند سیمه ایز او نړیوال ملاتړ کونکی او موسسی ؛سازمانونه او کړئ تثبیت ؛افشا ؛ تجرید او په تور لیست کی ونیول او په نړوالو محکمو کې مجازات شی او ددی سره جوخت د آسیا او افریقا په اسلامی هیوادونو کی د بی وزلئ دله منځه وړلو او سیاسی ؛ اقتصادی ؛ ټولنیزی او فرهنګی پراختیا او ودې لپاره ګډې نړیوالي هڅې او هاند وشي .
۳- دافغانستان ټول ملی ؛ دولتی ؛ مادی - معنوی او ټولنیز پو تانسیل دتروریسم او افراطیت پرضد بسیج شی . ددولت امنیتی - دفاعی قابلیت ته ارتقا ورکړل شی او ددی موخی لپاره یوه نوی او کارا امنیتی ستراتيژی تدوین او دتطبیق لپاره یی تر ټولو وړاندی دهیواد دفاعی - امنیتی قابلیت دخود کفایی سطحی ته ورسول شی ؛ دهیواد امنیتی ځواکونه، په درنو وسلو تجهیز او په پیاوړی نظامی مسلکی رهبري تقویه شی او په همدی ډول ټول ملت ؛ قومونه او قبایل ؛ مدنی ټولنه ؛سیاسی ګوندونه او ا جتماعی سازمانونه او نهادونه دافراطیت او تروریسم پر ضد سره متحد او را پورته شي او یو موتئ پراخ ولسی غورځنک په لاره واچول شی .
۴- په افغانستان کې یوځواکمن حکومت را منځته شي ؛ داسې حکومت چې دلازم سیاسی مشروعیت او یو موټئ سیاسې زعامت څخه برخوردار وی اوپه هیواد کی دولتی واکمنی او پایدار امنیت ؛ نظم او ارامي تامین او تضمین کړي او دقانون واکمني تامین کړي او دسیاسي ؛ انتخاباتی ؛ اداري ؛ مالي ؛ اقتصادی فساد او د بی وزلئ او بیکارئ او ټولیزو بی عدالتیو : اقتصادی اوفرهنګی ناخوالو جړی وباسی اوداساسی قانون ددموکراتیکو ارزښتونو پر اساس د یوی واقعی دموکراسی درامنځته کولو او دولت - ملت دحوړولو لپاره په سیاسي نظام کې دپارلمانتاریسم دپیاوړتیا او د دموکراتیک انتخاباتی نظام درامنځته کولو ؛ ددولت ددری ګونو قواو او دمرکز او ولایاتو ترمنځ دواک ؛ صلاحیتونو ؛ دندو او مسولیتونو دښه ویښ په برخه کی لازم اصلاحات پلي کړي ږ
ددی او دی ته ورته نورو اقداماتو او دند و دسمی اجرا په صورت کی کیدای شی چی افغانستان او دهغه ځوریدلی ولس اونړی دتروریسم او افراطیت دطاعون او مصیبتونو څخه خلاصوون ومومي .
بامداد ـ سیاسی ـ ۶/ ۱۶ـ ۲۴۰۷