محمدعلی، فعال ضدجنگ و حقوق مدنی

 

 « من هیچ جنگی با ویت کنگ ها ندارم. هیچ ویت کنگی هرگز مرا کاکا سیاه خطاب نکرده است

استیفن لیندمن

جمعه ۳ جون ۲۰۱۶ ترسایی محمدعلی بوکسر معروف جهان، پس از یک نبرد طولانی با بیماری پارکسینون (بیماری لرزش غیرارادی اندام بدن – م ) در سن ۷۴ سالگی در فوینکس امریکا دیده از جهان فروبست.

با گذشت زمان، پارکینسون مهارت های حرکتی و توانایی صحبت کردن او را به طور پیوسته فرسوده ساخت. لونی همسر او گفت حتا اگرچه گفتار او دچار مشکل بود، اما « با مردم با چشمان … با قلب خود صحبت می کرد، و آن ها با او تماس برقرار می کردند.»

متولد شده با نام کاسیوس ماررسیلوس کلی، در سال ۱۹۶۴ ترسایی به امت اسلام پیوست، و« نام برده گی» خود را عوض کرد، و محمدعلی را جایگزین ساخت. پس از مرگ الیاس محمد رهبرامت اسلام در سال ۱۹۷۵ترسایی به اسلام سنی روی آورد.

در طول جنگ ویتنام از شرکت درمعرفی خود به ارتش امتناع کرد، و آشکارا خود را یک معترض باوجدان خواند، معروف است که می گفت: « من هیچ جنگی با ویت کنگ ها ندارم. هیچ ویت کنگی هرگز مرا کاکا سیاه خطاب نکرده است.»

در ۲۸ اپریل سال ۱۹۶۷ترسایی روز برنامه ریزی شده برای معرفی خود در ارتش هوستون، سه بار پس از خواندن نامش قدم به جلو نگذاشت.

به او هشدار داده شد که مرتکب جنایت می شود، اما او استوار ایستاد. او را بازداشت کردند. کمیسیون ورزشی ایالت نیویورک او را از جواز بوکس زنی و عنوان قهرمان سنگین وزن جهانی محروم ساخت.

کمیسیون های دیگر همین کار را کردند. علی به مدت سه سال نتوانست در هیچ جایی مسابقه بوکس بدهد. در ۲۰ جون سال  ۱۹۶۷، یک هیات منصفه او را مجرم شناخت. دادگاه تجدید نظر آن حکم را تأیید کرد.

علی تا نتیجه تجدید دادگاه عالی خود آزاد ماند و در ۲۸ جون سال ۱۹۷۱، در زمانی که فعالیت ضد جنگ در سراسر کشور ادامه داشت، دادگاه عالی به اتفاق آرا به نفع او حکم داد ، ولی نه برمبنای ادعای او، برای این که دادگاه استیناف هیچ دلیلی برای انکار حق او در ارتباط با اعتراض وجدان ارایه نداد.

حکم او عوض شد. او الهام بخش مارتین لوترکینگ برای اعتراض عمومی علیه جنگ شد. مشهورست که گفت: « وقتی که کشور خود من بزرگ ترین آذوقه رسان خشونت در جهان است، نمی توانم ساکت بمانم

مربی او آنجلو داندی شرح داد که فعالیت ضد جنگ علی، « او را از بهترین سال های عمرش، سال های برجسته اش برحذر داشت.»

شاید بهترین تکیه کلام به یادماندنی او، «من بزرگ ترینم» باشد. « سبک مثل یک پروانه، گزنده مثل یک زنبور.»

نقل قول کمتر شناخته شده او: «می دانم که من آن (زندگی – م) را ساختم، در حالی که دیگر مردم سیاه پوست در جهنم زنده گی می کنند، اما تا زمانی که آنها آزاد نباشند، من آزاد نیستم.»

بوکس زنی ورزشی خشونت زاست، با این همه علی مدافع صلح و عدم خشونت، مخالف نظامی گری، مقاومت در برابر تبعیض نژادی و بی عدالتی بود.

قدرت درخشش او انتقادات او را طنین انداز کرده بود. او از واشنگتن به دلیل استفاده از درآمدهای مالیاتی فدرال برای جنگ متنفر بود و یک بار گفت:

« با پولی که آنها پس از مبارزه از من برمی دارند، من گلوله های زیادی می خرم، حداقل سه جت بمب انداز درسال، و حقوق ۵۰۰۰۰ هزار مرد جنگ را می پردازم.»

«بوکس هیچ شباهتی مانند رفتن به جنگ با ماشیندار، بازوکا، بم دستی، هواپیمای بمب انداز ندارد. هدف من این است که بوکس بازی بکنم، و با یک مبارزه تمیز برنده شوم. اما در جنگ، هدف کشتن است، کشتن، کشتن، کشتن، و ادامه کشتار مردم بی گناه است.»

علی از شهرت خود برای مبارزه برای عدالت خارج از رینگ بوکس استفاده کرد، بدون ترس از اظهارنظر افکارش نزد عموم صحبت کرد. معروف ترین مشت زن جهان یک قهرمان ضد جنگ، حقوق مدنی، و عدم خشونت شد.

یک خاطره شخصی:

در اوایل سال های ۱۹۷۰ترسایی در حالی که علی هنوز در رینگ فعال بود، در راهروی ساختمان اداری به او برخوردم. او در آن زمان با چندین نفر دیگر بود. ما مانند عبور کشتی ها در شب از کنار هم گذشتیم. من مزاحمش نشدم تا با او صحبت بکنم. حال که به گذشته نگاهی می اندازم، آرزو می کنم ای کاش دستم را به علامت دوستی دراز کرده و دستش را می فشردم و از او قدردانی می کردم.

 برگردان از آمادور نویدی

 

بامداد ـ  سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۱۰۰۶

فــرانسه ، فــوتبال و فــریاد خواهی *

 

 

پوهمنل دکتراسد محسن زاده 

امروز دهم ماه  جون مسابقات برای بدست آوردن جام قهرمانی ملت‌های اروپا در فرانسه گشایش یافت.گزارشگران بخش ورزش  این جام را « جام ریکاردها » نامیدند :

۲۴ تیم ، ۵۱ مسابقه ، ۲۷ میلیون ایرو جایزه برای قهرمان جام ، ۲۵۰۰۰۰۰ تماشاگر در ورزشگاه ها و....

 از سوی دیگر این مسابقات در شرایط : موجودیت حالت اضطراری که از ۷ ماه بدینسو درفرانسه جاری است ، حضور۹۰۰۰۰  نیروی تا دندان مسلح  و آماده شلیک ، نا آرامی های بی مانند اجتماعی درنتیجه تحمیل قانون جدید کار؛ و بی امنی هایی پدید آمده پس از رخدادهای تروریستی ماه نوامبر در پاریس و منطقه ستیت ده فرانس  برپا می گردد.

پاریس و سایر شهرهای که در آن زورآزمایی های ورزشی بین ۲۴ تیم شرکت کننده جام صورت می گیرد ، شباهت زیادی به شهرهای نظامی و درحالت جنگ دارند. همه جا نیروهای امنیتی تا دندان مسلح ارتش ، پولیس و گروه های امنیتی مربوط به شرکت های خصوصی. رهبران سیاسی ومسوولین امنیتی فرانسه با احتیاط از وضع « قناعت بخش» امنیتی سخن گفته ؛ و به ورزش دوستان از امنیتی سخن می رانند  که به آن اطمینان چندانی ندارند. باوجود این همه آماده گی های امنیتی هیچ کس نمی داند که انکشافات  به کدام سو خواهد می رود: جام آرام و صلح آمیز بدون  رخداد ناگوار؛ و یا هم کدام اقدام ناهنجار؟

با آنکه فرانسوی ها به فوتبال « سلطان ورزش ها» علاقمندی بی مانندی دارند و برای این رخداد سال های زیادی انتظار کشیدند ، ولی درنتیجه سیاست های نیولیبرال و ضد منافع کارگران و زحمتکشان و دست درازی های خشن بر حقوق کارگران توسط  دولت؛ شور و شوقی که انتظاراش می رفت در فرانسه دیده نمی شود. توده های کار و زحمت پس از تجاوز دولت بر حقوق کارگران؛  برای پس گرفتن محدودیت های که به زور و بدون توجه به خواست اکثریت مردم از سوی دولت بر آنها تحمیل شد ؛ در حالت قیام بسر می برند. این خیزش های مردمی، سازمان یافته  و گسترده  بوده  و بربیش ترین عرصه های زنده گی اقتصادی ـ اجتماعی این کشور اثر گذاشته است . از جمله دربخش های تولید و انتقال انرژی و مواد سوخت ، شبکه تنظیفات شهری ، شبکه های حمل و نقل ، نظام ترانسپورت هوایی ، عرصه خدمات بهداشتی و آموزش و پرورش ، انتقال مواد مورد نیاز به شهرها و ...

اتحادیه های کارگری و سازمانهای صنفی فرانسه  ازهمان آغاز جنبش در راه پس گرفتن قانون اسارت بار جدید کار تلاش نموده؛ و در سازماندهی و رهبری  اقدامات توده ایی به دور خواست های زیر کوشیدند:

ـ  جلوگیری از کاهش در حقوق و اختیارات سندیکاها ، تعطیلات رسمی کارگران ، نرخ  پرداخت‌ ها برای اضافه کاری و نیز اضافه کاری در شب ،

ـ رویا رویی و مقابله با افزایش  اختیارات شرکت ها در تمدید ساعات قانونی کار هفته گی  و مبارزه با افزایش نقش کارفرمایان در اخراج کارگران از کار. (اخراج انفرادی و دسته جمعی توسط قانون جدید کار به ساده گی عملی می گردد)

 اتحادیه های کارگری فرانسه با آنکه  در نخست  در برابر این قانون متحدانه عمل می کردند ولی  به زودی آنها به دو گروه  بزرگ تقسیم شدند :

گروه اولی شامل  (   CGT,FSU, FO, SOLIDAIRES )  و

گروه دومی شامل (   CFDT, CFTC, CGC, UNSAS  ).

آغاز مشترک زمینه ساز آن گردید تا گفت و گو های سودمند  میان  فعالین سندیکا ها ، کارمندان و جوانان  در باره پیچیده ترین مسایل  مربوط به زنده گی  کارگران مطرح گردیده؛ و جوانان بیشتر با شرایط زیستی و کاری زحمتکشان آگاهی پیدا نمایند. این گفتمان ها شرایط شرکت گسترده و فعال تر جوانان و دانش جویان که قانون جدید کار بر زنده گی کاری و شرایط اقتصادی آینده آنها  اثرات ناگواری دارد را فراهم نمود. دلیل اصلی برای دوگانه گی درسندیکاهای کارگری  از آن جا سرچشمه می گیرد که  که بخش معتدل جنبش سندیکای  که از تغیرات در قانون کار جانبداری می کردند ،امید به آن بسته بودند تا از این طریق موفق به عقد قرار داد ها در سطح موسسات  شان گردید و به امتیازاتی دست می یابند.  علاوتاً انکشافات چند دهه گذشته درجنبش سندیکایی فرانسه نیزتاثیر خود را براین تفاوت نظرها و برخورد دوگانه داشت. بحث و همه پرسی در میان اعضای سندیکا ها  در مقابله با قانون جدید کار؛ زمینه ساز درزهایی در درون کنفدراسیون اتحادیه های کارگری دموکراتیک فرانسه (CFDT ) گردید.( فولکس اشتیمه ،جون ۲۰۱۶ ). گسترش جنبش و آماده گی اکثریت زحمتکشان برای مقاومت ، باعث نزدیکی و شرکت ۷ سندیکای مهم فرانسه دربرابر قانون جدید کار شد.

این آغاز «پیروزمندانه  غیرعادی » شرایط برای حضور دانش آموزان ،  دانشجویان و علاوتاً جوانانی که در شرایط ناهنجار کاری بسر برده و یا  بیکار اند ؛ کارمندان موسسات کوچک  تولیدی  را نیز میسر ساخت. بسیاری از این جوانان  برای اولین بار پس از ده سال ، از زمانی که جنبش مبارزه در برابر « قرار داد تقرر  contrat premiere embauche  » که در نتیجه آن جوانان   به نیروی کار ارزان می شدند ؛ در تظاهرات شرکت می نمایند. این جوانان به دلیل های مختلف و درنتیجه تاثیرات درد بار حاکمیت نیولیبرال  درچند دهه گذشته تا به حال امکان تماس و نزدیکی با سندیکاهای کارگری را نداشتند.

اعضای سندیکاهای کارگری  در صدها نشست و گردهمایی درموسسات شان اقدامات مقاومتی را تصویب و از طریق سندیکا های و اتحادیه های شان آنرا با سایر سازمان ها در سراسر فرانسه هنموا می سازند. افزون بر آن در این گردهمایی ها و نشست های توده ایی  ده ها پیشنهاد سازنده ای برای احیا حقوق زحمتکشان؛ و پایان بخشیده به اقدامات مقاومتی  به دولت سپردند که  دولت به جای پاسخ معقول و واقعبینانه دربرابر آنها ؛ فقط و فقط بر ابزار زور ، اعمال قهر ، تطمیع  و پیشکش نمودن رشوت به برخی از سندیکا های رو کرده؛  و با تهدید های بی مانند در صدد واداشتن زحمتکشان به تسلیمی شدند.

همین دیروز وزیر حمل و نقل فرانسه  در پی تصمیم سندیکا های بخش ترانسپورتی برای اعتراض در روزهای مسابقات جام قهرمانی ملت‌های اروپا ، با پررویی و وقاحت بی مانند اخطار داد که کارگران و کارمندان بخش ترانسپورت  و راننده گان قطارها را باید به زور قوه سرکار شان حاضر سازند. درهمین راستا سندیکای کارفرمایان و رهبر آن پیرکاتس (  Pierre Gattaz)  نیز به تهدید  و وارد نمودن فشار بی مانند برای درهم کوبیدن مقاومت کارگران  روکرده است . کاتس  به تازه گی اقدامات رزمجویانه کارگران  و سندیکای  (CGT) را با  اقدامات تروریستان برابر خواند؛ که این برابر نهادن وی باعث نفرت و انزجار گسترده  درفرانسه و سراسر اروپا گردید.

مانورهای گونه گون دولت و کاپیتالیست ها  در راه برهم زدن وحدت صفوف جنبش مقاومت از جمله در بین سندیکاهای کارگری ؛ نتوانست نتایج مطلوب را با خود داشته باشد. با وجود پیچیده گی و  منافع متفاوت این جنبش، سندیکا ها از آغاز در ضدیت و ناسازگاری با قانون کار جبهه گرفته؛ و منحیث ستون فقرات و محور اصلی « جنبش ضد قانون جدید کار» تا امروزمتحدانه در برابر اقدامات فرانس هولاند و مانویل والس  و سندیکاهای کارفرمایان  قراردارند.

بر بنیاد گزارشات سندیکاهای کارگری فرانسه امروز فرانسوی هایی که تازه شامل کار می شوند، مجبور اند به  شرایط  دردبار قراردادهای کوتاه مدت  کاری تن دربدهند. چنانچه بر اساس گزارش سندیکای (  CGT) این قراردادها کمتر از یک ماه عمر نموده ؛ و سه تن ازهر چهار فرانسویی که چنین قرارداد ها را دستینه می نمایند، پس از یک ماه ازکار اخراج می شوند.

در خوریاد است که جنبش سندیکایی فرانسه  باوجود سازش ها و حملات بی رحم دولت نیولیبرال نیکولای سرکوزی و تلاش ها دولت سوسیال دموکرات و سازشکار هولاند ـ ولاس  از شمار سندیکا های نیرومند اروپا بوده و بیش از دو میلیون عضو دارد. که بیشتر آنها درسندیکه های (CGT  وCFDT )  متشکل می باشند. از برکت همین درجه بلند سازمان یافته گی است که سالیانه بیش از ۲۰۰۰۰۰ اختلاف و نقض قانون کار توسط این سندیکا ها به داد گاه های کارکشانیده می شود.

نمونه فرانسه و اقدامات رزمجویان سال های پسین در کشورهای مختلف اروپا به ویژه در کشورهای جنوب اروپا نشان میدهد که  مبارزه متشکل صنفی  پس از سال های حاکمیت  خشن نیولیبرال در اروپا جان تازه می گیرد. کسانی همین سندیکا های کارگری فرانسه را مرده  و بی اثر شمرده و « بی هوده گی »  و « بی ثمری »  آنرا نعره می کردند. واقعیت رشد و ایستاده گی این نهاد ها  از یک سو؛ و اقدامات سنجیده شده و کنش های بیشمار سراسری و محلی  نشان می دهد که آنها از یکسو از اشکال مختلف مبارزه  در راه برآورده شدن خواست های برحق شان بهره می جویند ؛ و از طرف دیگر نیازمندی های عمده مردم فرانسه و برگزاری جام قهرمانی ملت‌های اروپا در فرانسه را مانع نمی شوند.

با آنکه نهاد های تفریحی از جمله نهادهای ورزشی ؛ و نهادهای اجتماعی از نوع  سندیکاهای  صنفی و کارگری دارای عمل کرد و اثرگزاری های متفاوت می باشند ، ولی در این روزها در نتیجه رشد و پویایی جنبش سندیکایی فرانسه ، جنبش سندیکایی به الگویی  برای ورزش تبدیل شده است .

 یکی از تماشاگران جام جام قهرمانی ملت‌های اروپا در فرانسه امروز در پاسخ به پرسشی که « از تیم ملی فرانسه چه انتظار دارید ؟ »  گفت : « اگر تیم ملی فوتبال فرانسه مانند سندیکاهای کارگری فرانسه از خود دسپلین و پیگری نشان بدهد ؛ ما قهرمان اروپا می شویم .»

 

*به معنای  داد خواهی  و یا هم  یاری خواهی ، ع.حسین نوشین ، واژه نامک ، رویه ۲۵۶ 

بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۱۰۰۶

پاکیزه گی شرط اساسی مبارزه ترقی خواهانه است

 

عبدالوکیل کوچی

اوج گیری جنگ سرد طی بیش از نیم قرن گذشته کشورهای منطقه را به مرزبندی های بزرگ کشانید که در اثر آن تعدادی از کشورها ، راه جنبش های آزادی خواهی ونجات بخش ملی را در پیش گرفته ؛ و بعضی از آنها بنا به وابسته گی های گذشته شان در کنار استعار قرار گرفتند. پاکستان یکی ازین کشورهاییست که بر مبنای آیده لوژیک وخواست استعماردرنیمه قرن بیستم زاده شد. دولت های تحت الحمایه وگوش به فرمان این کشور با هراس از جنبش آزادی خواهی خلق های پشتون و بلوچ ، رشد روز افزون جنبش فکری ترقی خواهانه وخیزش های داد خواهانه در افغانستان ونگرانی از سرنوشت خط استعماری دیورند، علیه قیام های مردمی وجنبش های دموکراتیک قرار گرفته خاک آن کشور به لانه جاسوسی وتربیت گاه تروریستان وافراطیون مذهبی مبدل گردید که نخستین گروه تند رو اسلامی گلب الدین ودیگر شرکایش در عصر جمهوری محمد داود با پاشیدن تیزاب بروی دختران مکاتب و دیگر خرابکاری ها به پاکستان فراری شده ودر زیر چتر استخبارات آن کشور قرار گرفتند.

  با پیروزی قیام مسلحانه ثور در افغانستان عقب گرایان که تحمل شگوفایی کشور را نداشتند ،آنها با حمایت دول غربی ، عربی وهمسویی جمهوری اسلامی ایران پس از تشکل درتنظیم های جهادی تجهیز وبه فرمان دشمنان وطن با حملات خرابکارانه وتشدید جنگ های نیابتی علیه دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان با کشتار و دهشت افگنی تا سقوط دولت وفاداری خود را به دشمنان افغانستان به اثبات رساندند .

پس ازفروپاشی جنبش چپ ترقیخواه در کشور وانتقال قدرت بدست مجاهدین و گروه های تند رو اسلامی درحمایت از خارج با اجرای سیاست دوگانه و دوام جنگ  در دو  سوی مرز وسراسرکشور و تعقیب استراتیژی های کلان این بار خواستند که راه را برای  انتقال  مهره قدیمی یعنی  گلب الدین رهبر حزب اسلامی  که با طالبان دوطرف یک سکه میباشد هموار سازند.

در چنین حال وهوا قدرت های ارتجاعی در یک اتحاد نامقدس برای ریشه کن ساختن نهاد های چپ دموکراتیک وخنثی ساختن اندیشه های داد خواهانه در کشور، می خواهند جنبش ترقی خواهی را از درون پاشان نموده عده یی ازاعضای آنرا تغیر جهت داده وبا نفوذ دادن عناصر وابسته به خود ، نهاد های مربوط به جنبش ترقی خواهی را  تضعیف ودر میان صفوف رزمنده گان داد خواه رخنه ایجاد کنند .

آنانی که از تصامیم جمعی ملت در انتخاب فرزندان مبارز و راستین مردم به مقامات  همواره در هراس بوده اند با دسایس خنثی کننده وحتا با توسل به زور در برابر انتخاب مردمی مانع ایجاد کرده با خود خواهی وخود محوری بحران نارضایتی عمومی را درجامعه ودستگاه  دولتی بوجود می آورند .

دولتی که سراپا غرق در بحران وآلوده به فساد ، قانون شکنی ،رشوت واختلاص ،نفاق ، تفوق طلبی ، خود خواهی ، کینه وظلم ، بی عدالتی ،حق تلفی ، غارت وچپاول ، سازش های ناروا درابعاد داخلی وخارجی ، عناصر متشکله آنرا تشکیل بدهد معلوم است که ملت درسیه روزی ، بد بختی ،فقر، جهل ، مرض ونا امنی دست وپا زده از آرامش امروز و امنیت فردای خود محروم و سرنوشت آن بدست مشتی از زورگویان وجاه طلبان خود کامه وتحت الحمایه بیگانه قرار دارد .

بنا بر آن احزاب ، سازمان ها و گروه های چپ دموکراتیک که پس از یک دوره رکود نسبی با پشت سرگذاشتن مرحله  فروپاشی وپراگنده گی از بستر بحران و پاشیده گی های سیاسی سربلند کرده اند ، روند رو به رشد صفوف نو بنیاد این ساختار های جدید سیاسی بدون شک با آسیب پذیری های فراوان همراه بوده است .

 بآنکه آغوش حزب سیاسی مطابق به اصول وموازین قبول شده بروی هموطنان ترقی خواه وصلحدوست باز است  نیاز به توجه جدی دارد تا در پرتو اساسات قبول شده حزبی این تربیت گاه عظیم انسانی ، صفوف حزبی از گزند امراض مدهش ، پاک ومنزه نگه داشته شود زیرا با حفظ ارزش های اجتماعی موجود در جامعه وبرغم تطبیق وتوجه به ارزش های اصولی ومعیارهای عالی قبول شده سیاسی در حزب ، کم بها دادن حد اقل این ارزش ها ونفوذ عوامل بیگانه همچون موریانه حزب سیاسی را از درون فرسوده ساخته و جنبش را به بیراهه می کشاند . بدلیل اینکه در چنین حالت وفضای موجود نفوذ هرگونه امراض مدهش در صفوف سیاسی برخاسته از جامعه سنتی ، عقب مانده وعقب گراممکن بوده می تواند .

زیرا ما به کشوری تعلق داریم که مردم آن در شرایط جنگ تحمیلی ، نا امنی ، فقرشدید ،مرض ، جهل ، بیکاری ،بی خانگی وبی سرنوشتی قرار دارند و قدرت های استبدادی وعوامل استخباراتی عناصر بیگانه  به  آن سایه افگنده است  . بنا بر آن اوضاع جاری حکم می کند که یک حزب سیاسی نوین روند تفاهمات، گرایشات و تمایلات سیاسی ،اتحاد ها ، ایتلاف ها ونهایتاً جریان وحدت وهمبسته گی نیروهای چپ نوین و دموکراتیک را با مسوولیت بیشتر وتوجه عام وتام دنبال نموده ، حفاظت صفوف حزبی وجلوگیری از نفوذ عناصر استفاده جو و تصادفی ،ابن الوقت وسازش کار ، بدنام ومحافظه کار ، تسلیم طلب  و آلوده به فساد در سرلوحه کار و وظایف اساسی حزب نوین سیاسی می باشد  . بنا بر آن پاکیزه گی شرط اساسی مبارزه سیاسی را تشکیل میدهد که مواظبت دایمی لازمه آن میباشد .

در رابطه به « چپ نوین » وقتی گفته می شود آنانی که در مقابل نیروهای راست افراطی محافظه کارو سایر نیروهای افراطی وجنگ افروز مبارزه میکنند چپ نوین گفته می شوند که بر بنیاد فعالیت وتفکر چپ نو،  تکیه بر اتحاد وهمبسته گی مردم ، تبعیض زدایی ، دفاع از منافع مردم ، نیروی کار، دموکراسی آزادی وحقوق بشراستوار است . همچنان وقتی گفته می شود که چپ نو با هویت ملی و افغانی خود از همه گرایش ها و اقدامات دمو کراتیک اپوزیسیون کشور ومقامات دولتی باید حمایت کند .

 راجع به اقدامات دموکراتیک دولتی باید گفت در حالی که بافت تشکیلاتی دولت پر از عناصر راست افراطی ماهیتاً عقب گرا ومحافظه کار که تمام کارنامه های سیاه آن را ظلم ، استبداد ،فساد ،رشوت ، غارت نفاق،  قانون شکنی ، تبعیض وتعصب ، خود سری وثروت اندوزی تشکیل بدهد چگونه می توان اقدامات دموکراتیک را از آن توقع داشت دولتی که پیامد کاری آن معلوم است. پیامدی که ملت وتمامیت را در لبه پرتگاه کشانده است .

   به نظراینجانب هرگونه کرایش واقدامات دموکراتیک اگر بنیادی نباشد روند سراب مانندی است که اصلاُ دستیابی به آن نا ممکن بوده جز خاک پاشیدن بچشم ملت چیزی بیش نخواهد بود .

طوریکه گفته می شود جنبش چپ ترقی خواه کشور در پیوند با جنبش جهانی دموکراتیک وچپ نوین نیازمند بازسازی سیاسی واجتماعی می باشد . بنا بر آن مسوولین حزب سیاسی در برابر صفوف خویش وسایر مردم افغانستان مکلفیت دارند تا تمام طرح ها تصامیم ومسایل بزرگ جمعی را مورد بررسی جمعی وبازنگری نقادانه قرار داده تا هیچ مکروبی در بدنه حزب سیاسی سرایت نکند .

به قول مشهور، تعریف حزب چپ از دموکراسی عبارت از علایق اکثریت است سهل انگاری به آن نقض اساسات حزبی پنداشته می شود زیرا گریز از خرد جمعی وبلاعکس رجوع با آن با فورم های تشریفاتی وبرخورد های کلیشه ای  نمی تواند مشکل جنبش را حل کند. در جهانی که ما زنده گی می کنیم نیروهای چپ مترقی و داد خواهانه جهان در مبارزه به خاطر خوشبختی وسعادت انسان مسیر زیادی را پیموده اند که جنبش چپ ودموکراتیک جهانی نمونه بارز آن می باشد . چپ نو دموکراتیک با مبارزات پیگیر وقاطعانه در راه رفاه وسعادت وصلح جهانی حقوق بشر آزادی وعدالت اجتماعی با تنوع فعالیت ها فعالیت می نماید . بنا برآن پاکیزه گی صفوف حزبی نیروی اساسی و قدرت رزمنده گی حزب را توانمندی بیشتربخشیده و به هدف نزدیک می سازد .

 بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۰۳۰۶

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقشه بلـر برای حذف کوربین

تونی بلر  نخست ‌وزیر سابق بریتانیا با انتقاد آشکار از سیاست های

جرمی کوربین به دنبال برکناری وی از ریاست کنونی حزب کارگر تا سال ۲۰۲۰ است.

 

 نخست وزیر اسبق انگلیس بیش از هر زمان دیگری در معادلات داخلی حزب کارگر زمین گیر شده است. به قدرت رسیدن جرمی کوربین و افزایش اقبال طرفداران حزب کارگر و دیگر شهروندان انگلیسی نسبت به وی، قدرت مانور تونی بلر را در این حزب به شدت کاهش داده است.

اظهارات اخیر تونی بلر در مخالفت با حضور کوربین در مسند رهبری حزب کارگر نشان دهنده شدت تقابل میان بلر و کوربین می باشد. به نظر می رسد گذشت زمان نه تنها از این تقابل نمی کاهد، بلکه بر شدت آن خواهد افزود. در حال حاضر تونی بلر از هر فرصتی برای بیان مخالفت خود با کوربین استفاده می کند. وی امیدوار بود که در جریان رقابت های انتخابات شوراهای محلی و متعاقب شکست حزب کارگر، بتوان پروسه برکناری جرمی کوربین از رهبری حزب کارگر را کلید زد. اما نتایج انتخابات شاروالی ها و شوراهای محلی به ضرر افرادی مانند تونی بلر بود!

در انتخابات شاروالی ها و شوراهای محلی ، کوربین توانست موقعیت خود را در حزب کارگر تحکیم بخشد. پیروزی حزب کارگر در انتخابات شاروالی های لندن و چند کلانشهر دیگر، سبب شد تا حزب محافظه کار و متعاقبا رقبای درون حزبی کوربین نتوانند به اهداف از پیش تعیین شده خود در جریان انتخابات اخیر دست پیدا کنند.

تونی بلر پس از این انتخابات ترجیح داده است مواضع خود علیه کوربین را صراحتا مطرح نموده  و نسبت به استمرار رهبری وی در حزب کارگر هشدار دهـد. ما این پایان ماجرا نیست!

تلاش های جرمی کوربین رهبر جدید حزب کارگر مبنی بر محاکمه تونی بلر نخست وزیر پیشین انگلیس به اتهام جنایات جنگی در عراق ، منجر به ترس و وحشت تونی بلر شده است.

واقعیت امر این است که جرمی کوربین خواستار پیگیری محاکمه تونی بلر به اتهام مشارکت در جنگ عراق می باشد. این رویکرد کوربین سبب شده است تا افرادی مانند بلر و جک استراو در مقابل وی قرار گیرند.

در جریان جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ ترسایی  تونی بلر با همراهی جورج بوش رییس جمهور اسبق ایالات متحده امریکا جنایات بزرگی را علیه شهروندان عراقی رقم زد. محصول این جنایت، وقوع بحران امنیت درعراق می باشد که تا به امروز ادامه دارد. رهبر سابق حزب کارگر و نخست ‌وزیر پیشین بریتانیا در مصاحبه با شبکه بی بی سی اعلام کرده است :

« به قدرت رسیدن کوربین آزمایشی خطرناک برای یک کشور غربی است که درگیر این نوع سیاست گذاری پوپولیستی چپ یا راست شود.»

هم اکنون تونی بلر سعی دارد از همه ابزارهای خود برای مهار کوربین استفاده کند. حتا در این خصوص جلسات و هم اندیشی های زیادی میان برخی سران ناراضی حزب کارگر با مقامات حزب محافظه کار از جمله دیوید کامرون برگزار شده است. با همه این اوصاف، بلر و همراهانش تا اکنون موفق به مهار کوربین نشده و برگزرای انتخابات اخیر در انگلیس منجر به تقویت موقعیت رهبر جدید حزب کارگر شده است.

پیروزی نسبی حزب کارگر در انتخابات شهرداری های محلی سبب شده است تا تلاش اولیه تونی بلر ، دیوید کامرون و سران نهادها و دستگاه های امنیتی درانگلیس برای حذف کوربین از قدرت با ناکامی و شکست همراه شود. از این رو به نظر می رسد تونی بلر و همراهانش روش های دیگری را برای مقابله با کوربین آغاز کرده اند. اصلی ترین هدف بلر و همراهانش، برکناری کوربین از رهبری حزب کارگر تا سال ۲۰۲۰ ترسایی یعنی زمان برگزاری انتخابات سراسری انگلیس است.

در صورتی که کوربین تا سال ۲۰۲۰ ترسایی از قدرت برکنار نشود، وی به عنوان نامزد نهایی حزب کارگر در انتخابات برگزیده خواهد شد. این موضوع برای تونی بلر و همراهانش کابوسی سخت محسوب می شود زیرا کوربین نشان داده است که استعداد زیادی برای جذب آرای عمومی دارد.

درنهایت اینکه تونی بلر هم اکنون از یک سو نگران افشاگری های بیشتر کوربین در خصوص نقش دولت خود درجریان جنگ عراق و از سوی دیگر، نگران قدرت گرفتن روزانه کوربین در راس معادلات سیاسی حزب کارگراست. هم اکنون تونی بلر، کوربین را اصلی ترین رقیب سیاسی خود دانسته و سعی دارد از هر ابزاری برای حذف وی از قدرت استفاده کند./ مجله هفته

بامداد ـ  سیاسی ـ ۳/ ۱۶ـ ۰۳۰۶

د طالبانو د مصرف تاریخ په ختمیدو دی !


د امریکا د جمهور رییس بارک اوباما په امر د پاکستان په خاوره کې دامریکا دبی پیلوټه طیاری په حمله کې د طالبانو دمشر ملا اختر محمد منصور وژل کیدل چی د طالبانو له خوا یی تایید شوي ؛ د ترورییسم ضد جګړی او د یوی ترورییستی شبکی په توګه د طالبانو په ځپلو او له منځه وړلو او په افغانستان کی د امنیت د تامین په لاره کی اعیزمن اقدام ګڼل کیږی او ځانګړتیا او اغیزی یی په لاندی ډول شمیرل کیږی :
۱-  اوبا ما وایی چی ملا اختر منصور یی په افغانستان کی د ترورییستی حملو د جوړولو او ترسره کولو په جرم په نښه او وژلئ دی . او په طالبانو هم غږ کوی چی که د افغانستان د سولی او پخلاینی په اړوند دڅلور اړخیزه غونډو پریکړو سره مخالفت ته دوام ورکړی او د ترور څخه لاس په سر نه شي د امریکا له خوا دی وی ترورییستی شبکی اودشمن په څیر په راتلونکی هم د دا ډول حملو سره مخ شی او وبه ځپل او له منځه به یوړل شي .
دا په داسی حال کی ده چی په تیرو کی ا مریکی افغان وسله وسله طالبان دافغانستان د اوسنی دولت ضد یوه مخالفه شورشي ډله بلله ؛ نه ترورییستی شبکه ؛ او د دوی پرضد یی دا ډول ځانګړی عملیات نه ترسره کول .
۲-  سره له دی چی دا دی د طالبانو په اصطلاح  د رهبری شوار په کویټې کی په یوه غوڼده کی د مولوي هبت الله اخندزاده په نامه د ملا اخترمحمد منصور ځای ناستی ټاکلئ او د حقاني شبکې د مشر د جلال الدین حقاني زوی او د طالبانو د پخواني مشر ملا محمد عمر زوی ملا محمد یعقوب يي د هبت الله اخندزاده مرستیالان ټاکلی دی . خو لکه چې د ملا عمر د مرموزی مړینی وروسته د مشر د ټاکلو په سر په ډغرو کی په مختلفو ډلو تقسیم او په خپل منخې جګړو پیل وکړ چی تراوسه دوام لری ؛  داسی شکاری چی د ملا اختر محمد منصور د مړینی وروسته به هم د رهبری په بحران اخته اوحتا وبه پاشل شی او په خپل منخی جګړو کې به نابود شي .
دا په داسی حال کی چی طالبانو د پاکستان په هراړخیز ملاتړ په افغانستان کی د خپل نفوذ د ساحی د پراخولو او ټینګولو لپاره ترورییستی حملو ته په ټول شدت دادی دوام ورکوی . خو د هیواد د باتور وسله وال پوځ د متقابلو ګذارونو او عملیاتو په نتیجه کی د جګړی په ټولو جبهو کی یو په بل پسی دا دی د ماتی سره مخامخ دی او لاسته راوړنی نه لری او لیکی یی بی انګیزی او بی روحیی شوی او یوه برخه ېې دا دی د جګړی څخه لاس اخلی .
۳-  او تر تولو مهمه دا چې د امریکا له خوا په پاکستان د ترورییسم په دې ځاله او پایګاه کی دالقاعده د مشر اسامه بن لادن په شان دافغان طالبانو د مشر په نښه کول او وژنه ؛ یو ځل بیا پاکستان ته هوشدار دی چی په خپله خاوره کی باید د طالبانو او نورو ترورییستی شبکو د ساتلو او ملاتړ او د ترورییسم ضد جګړی کی د دوه مخی لوبی څخه لاس واخلی او په افغانستان کی د سولی او پخلاینی د تامین په په برخه کی دڅلو اړخیزه غوڼدو د پریکړو په ترسره کولو کی په صداقت سره خپلی ژمنی تر سره کړی . دا په داسی حال کی ده چی دپاکستان حکومت ظاهرا دامریکا دا حمله په خپل حاکمیت تیری بللی او غندلی ده . خو ګمان کیږی چی امریکی د بن لان د وژنی په څیردا حمله هم د پاکستانی ځیینو کړیوسره په تفاهم ترسره کړی وی. لکه چی د امریکی د حکومت مقامونه هم ویلی چی مونږ د دا ډول عملیات د پاکستان سره په تفاهم ترسره کړیدی .
۴-  پدی ډول لیدل کیږی د یوی وسله والی جنګی ډلې په توګه د طلبانو د مصرف تاریخ چی د پاکستان د یوی پروژه په توګه دشهید ډاکتر نجیب الله د حکومت د سقوط  وروسته د انارشی او د جهادی تنظیونو د جګړو په کالونو کی د پاکستان له خوا را منځته او واک  ته ورسول شول او په ۲۰۰۱ کال کی د امریکا له خوا د واک څخه ورغورځول او په وروستیو ۱۴ کالونو پاکستان د تیرو په شان بیا د افغانستان د ناامنی او بی ثباتی لپاره وجنګول وکارول ؛ دا دی مخ په ختمیدو دی او داسی شګاری چې په دی نږدو کی به د جهادی تنظیمونو په شان په اوسنی سیاسی نظام او دامریکا -  اروپا او ناتو په ملاتړ اواتکا را منځته شوی دولت کی شرکت وکړی او مدغم شی ؛ او افغان ولس به یی دترور؛ جنایتونو اوشر څخه خلاصون ومومی او دوی طالبان به هم د پاکستان او پردیو د مزدوری او د توپ دغوښتی په توګه د کارونی او همدا ډول د ځان وژنی د ګناه او مصیبت څخه نجات پیداکړی اود ځپلو کورنیو سره به سوله ایز ژوند ته راوګرزی.

بامداد ـ  سیاسی ـ ۶/ ۱۶ـ ۲۶۰۵