نقشه بلـر برای حذف کوربین

تونی بلر  نخست ‌وزیر سابق بریتانیا با انتقاد آشکار از سیاست های

جرمی کوربین به دنبال برکناری وی از ریاست کنونی حزب کارگر تا سال ۲۰۲۰ است.

 

 نخست وزیر اسبق انگلیس بیش از هر زمان دیگری در معادلات داخلی حزب کارگر زمین گیر شده است. به قدرت رسیدن جرمی کوربین و افزایش اقبال طرفداران حزب کارگر و دیگر شهروندان انگلیسی نسبت به وی، قدرت مانور تونی بلر را در این حزب به شدت کاهش داده است.

اظهارات اخیر تونی بلر در مخالفت با حضور کوربین در مسند رهبری حزب کارگر نشان دهنده شدت تقابل میان بلر و کوربین می باشد. به نظر می رسد گذشت زمان نه تنها از این تقابل نمی کاهد، بلکه بر شدت آن خواهد افزود. در حال حاضر تونی بلر از هر فرصتی برای بیان مخالفت خود با کوربین استفاده می کند. وی امیدوار بود که در جریان رقابت های انتخابات شوراهای محلی و متعاقب شکست حزب کارگر، بتوان پروسه برکناری جرمی کوربین از رهبری حزب کارگر را کلید زد. اما نتایج انتخابات شاروالی ها و شوراهای محلی به ضرر افرادی مانند تونی بلر بود!

در انتخابات شاروالی ها و شوراهای محلی ، کوربین توانست موقعیت خود را در حزب کارگر تحکیم بخشد. پیروزی حزب کارگر در انتخابات شاروالی های لندن و چند کلانشهر دیگر، سبب شد تا حزب محافظه کار و متعاقبا رقبای درون حزبی کوربین نتوانند به اهداف از پیش تعیین شده خود در جریان انتخابات اخیر دست پیدا کنند.

تونی بلر پس از این انتخابات ترجیح داده است مواضع خود علیه کوربین را صراحتا مطرح نموده  و نسبت به استمرار رهبری وی در حزب کارگر هشدار دهـد. ما این پایان ماجرا نیست!

تلاش های جرمی کوربین رهبر جدید حزب کارگر مبنی بر محاکمه تونی بلر نخست وزیر پیشین انگلیس به اتهام جنایات جنگی در عراق ، منجر به ترس و وحشت تونی بلر شده است.

واقعیت امر این است که جرمی کوربین خواستار پیگیری محاکمه تونی بلر به اتهام مشارکت در جنگ عراق می باشد. این رویکرد کوربین سبب شده است تا افرادی مانند بلر و جک استراو در مقابل وی قرار گیرند.

در جریان جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ ترسایی  تونی بلر با همراهی جورج بوش رییس جمهور اسبق ایالات متحده امریکا جنایات بزرگی را علیه شهروندان عراقی رقم زد. محصول این جنایت، وقوع بحران امنیت درعراق می باشد که تا به امروز ادامه دارد. رهبر سابق حزب کارگر و نخست ‌وزیر پیشین بریتانیا در مصاحبه با شبکه بی بی سی اعلام کرده است :

« به قدرت رسیدن کوربین آزمایشی خطرناک برای یک کشور غربی است که درگیر این نوع سیاست گذاری پوپولیستی چپ یا راست شود.»

هم اکنون تونی بلر سعی دارد از همه ابزارهای خود برای مهار کوربین استفاده کند. حتا در این خصوص جلسات و هم اندیشی های زیادی میان برخی سران ناراضی حزب کارگر با مقامات حزب محافظه کار از جمله دیوید کامرون برگزار شده است. با همه این اوصاف، بلر و همراهانش تا اکنون موفق به مهار کوربین نشده و برگزرای انتخابات اخیر در انگلیس منجر به تقویت موقعیت رهبر جدید حزب کارگر شده است.

پیروزی نسبی حزب کارگر در انتخابات شهرداری های محلی سبب شده است تا تلاش اولیه تونی بلر ، دیوید کامرون و سران نهادها و دستگاه های امنیتی درانگلیس برای حذف کوربین از قدرت با ناکامی و شکست همراه شود. از این رو به نظر می رسد تونی بلر و همراهانش روش های دیگری را برای مقابله با کوربین آغاز کرده اند. اصلی ترین هدف بلر و همراهانش، برکناری کوربین از رهبری حزب کارگر تا سال ۲۰۲۰ ترسایی یعنی زمان برگزاری انتخابات سراسری انگلیس است.

در صورتی که کوربین تا سال ۲۰۲۰ ترسایی از قدرت برکنار نشود، وی به عنوان نامزد نهایی حزب کارگر در انتخابات برگزیده خواهد شد. این موضوع برای تونی بلر و همراهانش کابوسی سخت محسوب می شود زیرا کوربین نشان داده است که استعداد زیادی برای جذب آرای عمومی دارد.

درنهایت اینکه تونی بلر هم اکنون از یک سو نگران افشاگری های بیشتر کوربین در خصوص نقش دولت خود درجریان جنگ عراق و از سوی دیگر، نگران قدرت گرفتن روزانه کوربین در راس معادلات سیاسی حزب کارگراست. هم اکنون تونی بلر، کوربین را اصلی ترین رقیب سیاسی خود دانسته و سعی دارد از هر ابزاری برای حذف وی از قدرت استفاده کند./ مجله هفته

بامداد ـ  سیاسی ـ ۳/ ۱۶ـ ۰۳۰۶

پاکیزه گی شرط اساسی مبارزه ترقی خواهانه است

 

عبدالوکیل کوچی

اوج گیری جنگ سرد طی بیش از نیم قرن گذشته کشورهای منطقه را به مرزبندی های بزرگ کشانید که در اثر آن تعدادی از کشورها ، راه جنبش های آزادی خواهی ونجات بخش ملی را در پیش گرفته ؛ و بعضی از آنها بنا به وابسته گی های گذشته شان در کنار استعار قرار گرفتند. پاکستان یکی ازین کشورهاییست که بر مبنای آیده لوژیک وخواست استعماردرنیمه قرن بیستم زاده شد. دولت های تحت الحمایه وگوش به فرمان این کشور با هراس از جنبش آزادی خواهی خلق های پشتون و بلوچ ، رشد روز افزون جنبش فکری ترقی خواهانه وخیزش های داد خواهانه در افغانستان ونگرانی از سرنوشت خط استعماری دیورند، علیه قیام های مردمی وجنبش های دموکراتیک قرار گرفته خاک آن کشور به لانه جاسوسی وتربیت گاه تروریستان وافراطیون مذهبی مبدل گردید که نخستین گروه تند رو اسلامی گلب الدین ودیگر شرکایش در عصر جمهوری محمد داود با پاشیدن تیزاب بروی دختران مکاتب و دیگر خرابکاری ها به پاکستان فراری شده ودر زیر چتر استخبارات آن کشور قرار گرفتند.

  با پیروزی قیام مسلحانه ثور در افغانستان عقب گرایان که تحمل شگوفایی کشور را نداشتند ،آنها با حمایت دول غربی ، عربی وهمسویی جمهوری اسلامی ایران پس از تشکل درتنظیم های جهادی تجهیز وبه فرمان دشمنان وطن با حملات خرابکارانه وتشدید جنگ های نیابتی علیه دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان با کشتار و دهشت افگنی تا سقوط دولت وفاداری خود را به دشمنان افغانستان به اثبات رساندند .

پس ازفروپاشی جنبش چپ ترقیخواه در کشور وانتقال قدرت بدست مجاهدین و گروه های تند رو اسلامی درحمایت از خارج با اجرای سیاست دوگانه و دوام جنگ  در دو  سوی مرز وسراسرکشور و تعقیب استراتیژی های کلان این بار خواستند که راه را برای  انتقال  مهره قدیمی یعنی  گلب الدین رهبر حزب اسلامی  که با طالبان دوطرف یک سکه میباشد هموار سازند.

در چنین حال وهوا قدرت های ارتجاعی در یک اتحاد نامقدس برای ریشه کن ساختن نهاد های چپ دموکراتیک وخنثی ساختن اندیشه های داد خواهانه در کشور، می خواهند جنبش ترقی خواهی را از درون پاشان نموده عده یی ازاعضای آنرا تغیر جهت داده وبا نفوذ دادن عناصر وابسته به خود ، نهاد های مربوط به جنبش ترقی خواهی را  تضعیف ودر میان صفوف رزمنده گان داد خواه رخنه ایجاد کنند .

آنانی که از تصامیم جمعی ملت در انتخاب فرزندان مبارز و راستین مردم به مقامات  همواره در هراس بوده اند با دسایس خنثی کننده وحتا با توسل به زور در برابر انتخاب مردمی مانع ایجاد کرده با خود خواهی وخود محوری بحران نارضایتی عمومی را درجامعه ودستگاه  دولتی بوجود می آورند .

دولتی که سراپا غرق در بحران وآلوده به فساد ، قانون شکنی ،رشوت واختلاص ،نفاق ، تفوق طلبی ، خود خواهی ، کینه وظلم ، بی عدالتی ،حق تلفی ، غارت وچپاول ، سازش های ناروا درابعاد داخلی وخارجی ، عناصر متشکله آنرا تشکیل بدهد معلوم است که ملت درسیه روزی ، بد بختی ،فقر، جهل ، مرض ونا امنی دست وپا زده از آرامش امروز و امنیت فردای خود محروم و سرنوشت آن بدست مشتی از زورگویان وجاه طلبان خود کامه وتحت الحمایه بیگانه قرار دارد .

بنا بر آن احزاب ، سازمان ها و گروه های چپ دموکراتیک که پس از یک دوره رکود نسبی با پشت سرگذاشتن مرحله  فروپاشی وپراگنده گی از بستر بحران و پاشیده گی های سیاسی سربلند کرده اند ، روند رو به رشد صفوف نو بنیاد این ساختار های جدید سیاسی بدون شک با آسیب پذیری های فراوان همراه بوده است .

 بآنکه آغوش حزب سیاسی مطابق به اصول وموازین قبول شده بروی هموطنان ترقی خواه وصلحدوست باز است  نیاز به توجه جدی دارد تا در پرتو اساسات قبول شده حزبی این تربیت گاه عظیم انسانی ، صفوف حزبی از گزند امراض مدهش ، پاک ومنزه نگه داشته شود زیرا با حفظ ارزش های اجتماعی موجود در جامعه وبرغم تطبیق وتوجه به ارزش های اصولی ومعیارهای عالی قبول شده سیاسی در حزب ، کم بها دادن حد اقل این ارزش ها ونفوذ عوامل بیگانه همچون موریانه حزب سیاسی را از درون فرسوده ساخته و جنبش را به بیراهه می کشاند . بدلیل اینکه در چنین حالت وفضای موجود نفوذ هرگونه امراض مدهش در صفوف سیاسی برخاسته از جامعه سنتی ، عقب مانده وعقب گراممکن بوده می تواند .

زیرا ما به کشوری تعلق داریم که مردم آن در شرایط جنگ تحمیلی ، نا امنی ، فقرشدید ،مرض ، جهل ، بیکاری ،بی خانگی وبی سرنوشتی قرار دارند و قدرت های استبدادی وعوامل استخباراتی عناصر بیگانه  به  آن سایه افگنده است  . بنا بر آن اوضاع جاری حکم می کند که یک حزب سیاسی نوین روند تفاهمات، گرایشات و تمایلات سیاسی ،اتحاد ها ، ایتلاف ها ونهایتاً جریان وحدت وهمبسته گی نیروهای چپ نوین و دموکراتیک را با مسوولیت بیشتر وتوجه عام وتام دنبال نموده ، حفاظت صفوف حزبی وجلوگیری از نفوذ عناصر استفاده جو و تصادفی ،ابن الوقت وسازش کار ، بدنام ومحافظه کار ، تسلیم طلب  و آلوده به فساد در سرلوحه کار و وظایف اساسی حزب نوین سیاسی می باشد  . بنا بر آن پاکیزه گی شرط اساسی مبارزه سیاسی را تشکیل میدهد که مواظبت دایمی لازمه آن میباشد .

در رابطه به « چپ نوین » وقتی گفته می شود آنانی که در مقابل نیروهای راست افراطی محافظه کارو سایر نیروهای افراطی وجنگ افروز مبارزه میکنند چپ نوین گفته می شوند که بر بنیاد فعالیت وتفکر چپ نو،  تکیه بر اتحاد وهمبسته گی مردم ، تبعیض زدایی ، دفاع از منافع مردم ، نیروی کار، دموکراسی آزادی وحقوق بشراستوار است . همچنان وقتی گفته می شود که چپ نو با هویت ملی و افغانی خود از همه گرایش ها و اقدامات دمو کراتیک اپوزیسیون کشور ومقامات دولتی باید حمایت کند .

 راجع به اقدامات دموکراتیک دولتی باید گفت در حالی که بافت تشکیلاتی دولت پر از عناصر راست افراطی ماهیتاً عقب گرا ومحافظه کار که تمام کارنامه های سیاه آن را ظلم ، استبداد ،فساد ،رشوت ، غارت نفاق،  قانون شکنی ، تبعیض وتعصب ، خود سری وثروت اندوزی تشکیل بدهد چگونه می توان اقدامات دموکراتیک را از آن توقع داشت دولتی که پیامد کاری آن معلوم است. پیامدی که ملت وتمامیت را در لبه پرتگاه کشانده است .

   به نظراینجانب هرگونه کرایش واقدامات دموکراتیک اگر بنیادی نباشد روند سراب مانندی است که اصلاُ دستیابی به آن نا ممکن بوده جز خاک پاشیدن بچشم ملت چیزی بیش نخواهد بود .

طوریکه گفته می شود جنبش چپ ترقی خواه کشور در پیوند با جنبش جهانی دموکراتیک وچپ نوین نیازمند بازسازی سیاسی واجتماعی می باشد . بنا بر آن مسوولین حزب سیاسی در برابر صفوف خویش وسایر مردم افغانستان مکلفیت دارند تا تمام طرح ها تصامیم ومسایل بزرگ جمعی را مورد بررسی جمعی وبازنگری نقادانه قرار داده تا هیچ مکروبی در بدنه حزب سیاسی سرایت نکند .

به قول مشهور، تعریف حزب چپ از دموکراسی عبارت از علایق اکثریت است سهل انگاری به آن نقض اساسات حزبی پنداشته می شود زیرا گریز از خرد جمعی وبلاعکس رجوع با آن با فورم های تشریفاتی وبرخورد های کلیشه ای  نمی تواند مشکل جنبش را حل کند. در جهانی که ما زنده گی می کنیم نیروهای چپ مترقی و داد خواهانه جهان در مبارزه به خاطر خوشبختی وسعادت انسان مسیر زیادی را پیموده اند که جنبش چپ ودموکراتیک جهانی نمونه بارز آن می باشد . چپ نو دموکراتیک با مبارزات پیگیر وقاطعانه در راه رفاه وسعادت وصلح جهانی حقوق بشر آزادی وعدالت اجتماعی با تنوع فعالیت ها فعالیت می نماید . بنا برآن پاکیزه گی صفوف حزبی نیروی اساسی و قدرت رزمنده گی حزب را توانمندی بیشتربخشیده و به هدف نزدیک می سازد .

 بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۰۳۰۶

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

توتاپ یا « تا » معما یی حل ناشدنی!

رستمی

 قرارداد  « تا » که به « توتاپ »  تبدیل شده ، قراردادی می باشد که برای پروژه انتقال برق از ترکمنستان درشهر کابل، میان دولت افغانستان وترکمنستان  درزمان حامد کرزی رییس جمهور وقت عقد شده است .نه قراردادی  تخیلی « توتاپ » که انتقال برق از ترکمنستان ، ازبکستان ، افغانستان به پاکستان  صورت بگیرد. شوربختانه درمورد اجرای وتحقق  مواد این قراردادها ، از طرف اشخاص مغرض وفساد پیشه درمیان مردم، طوری تحریک آمیزتوضیح شده که باعث برانگیختن احساسات عده  مردم  وسایر سازمان های مدنی گردید. این رویکردها وضع را درعرصه های مختلفی اجتماعی وسیاسی  به بحران کشانیده است. همچنان این امر زمینه برخوردهای فزیکی روانی را درشهر لندن درکنفرانس مطبوعاتی محترم اشرف غنی رییس جمهور افغانستان میان محافظین رییس جمهور و یک تن از  افغانان مقیم شهر لندن را بوجود آورد.دراین کنفرانس بدون انکه رییس جمهور کشور اگاهی لازم از واقعیت این پروژه داشته باشد، نظر به خواهش وسوالات اشتراک کننده گان نشست درمورد قرارداد توتاپ صحبت توضیحی نموده و درجهت تایید ودفاع آن قرار گرفته وبه حاضرین وعده داد که این معضله را به نفع ولایات متعرض، با امتیازات لازم مرفوع خواهند ساخت. وعده های رییس جمهور کشور از جانب یک تن هموطن ما رد وآنر مطابق سایر وعده هایش دروغ تلقی کرده وغیرعملی دانست که این  عمل سبب شد، تا محافظین رییس جمهور برای دفاع از اتوریته وی و نجات جلسه از تشنج لفظی ،سوال کننده را به زور از سالون نشست بیرون آورده ودر اثنای خروج کردن ، زد وخورد ودشنام های رکیک لفظی میان شان ردو بدل گردید.  اگر دولت وحدت ملی  در راس اشرف عنی رییس جمهورکشور ، با داشتن درجنِ از مشاورین  ودست یاران از موضوع اگاهی لازم م یداشت ،همچو فضای متشنج  درلندن پیش نمیآمد ویا فضای کشورآشفته وبحرانی  نمی شد. درحالی که نظر به اظهار محترم عمر زاخیل وال وزیر اسبق وزارت مالیه جمهوری افغانستان وسفیرفعلی  سفارت افغانستان درپاکستان ، درمصاحبه خود با تلویزیون بین المللی افغانستان که ازکابل نشرات دارد، موجودیت این پرژه را رده کرده غیر واقعی وانمود ساخته و چنین  گفته است:

« پروژه ای بنام " توتاپ " وجود ندارد واگر چنینچیزی هم وجوداشته  باشد ذهنی وتصوری است. » همچنان رییس جمهور حامد کرزی رییس جمهور سابق افغانستان درمصاحبه  بامحترم عبدالله شادان در بخشی پروگرام فارسی با بی. بی. سی  نیز از همچو پروژه بی خبری خود را اظهارکرده است. هhttp://www.bb.com/persian/afghanistan/2016/05/160521_l93_karza

 در این صورت اسناد فوق وانمود می سازد که قطعاً همچو پروژه بنام « توتاپ » وجود عینی ندارد. چنانچه  روزنامه  8 صبح در نشرات روز چهارشنبه مورخ 29 ثور 1395 خود چنین نگاشته شده است: «  وقتی بحث ها جدی ترشد، اسناد پروژه برق ترکمنستان روی میز رییس جمهور قرار گرفت. حالا واضح شده است که این پروژه « توتاپ» نه بلکه«تا» است. این پروژه برق ترکمنستان را به افغانستان انتقال میدهد، نه به پاکستان . تاجکستان ، ازبکستان وپاکستان دراین پروژه ذیدخل نیستند.» .

 از این اسناد چنین استباط میگردد ، نه رهبری دولت جمهوری افغانستان ونه مردم معترض از محتوای این قرارداد دقیق معلومات  نه داشته اند، به همین دلیل است که  « تا » را به « توتاپ» تبدیل نمودهاند. به گفته عوام « از کاه کوه » جور نمودند .این همه بی خبری ، ناشی  می شود از مدیریت ضعیف دولت وارگان های ذیربط که نه توانسته به طور کامل از این پروژه خود را مطلع سازند وازآن  به مردم کشور خود گزارش درست ودقیق بدهند. اگر جناب اشرف غنی دقیق دراین مورد معلومات کافی م یداشت که باید میداشت! هیچ زمانی برخورد میان دولت ومردم صورت نمی گرفت .بنأ مردم ما چه گونه بالای این حکومت اعتماد نمایند! چنین مدیریت ناسالم ارگان های اجراییه وی حکومت وحدت ملی است که هرروز صدها هموطن  ملکی ونظامی ما جان های شیرین خویشرا ازدست داده وسرمایه های ملی ما نابود می شوند. از این وضع دشمن سخت بهره برده وهر روزه سیلِ از اشخاص بی هویت ومشکوک  را برای ناامنی در ولایات جنوبی وشمالی کشور اعزام کرده ، تا بالای پوسته های امنیتی ومردم بی دفاع ما عمل انتحاری را انجام بدهند. دشمنان سوگند خورده تاریخی افغانستان هرآن   در کمین هستند، تا به مانند توطیه ها ونفاق که در روند تاریخ  به اقسام گوناگونی درمیان مردم ما انجام داده  وحکومت کردند، بازهم با روش وسبک جدید درعمل پیاده نمایند . باید ارگ نشی نها و رهبران وحدت ملی افغانستان  بیدار وهوشمند شوند که تا بازهم مورد دسایس پشت پرده کشورهای امپریالیستی ویاران منطقه وی شان قرار نگیرند . با اعزام نماینده گان شان ، زیر نام مصالحه وجنگ با تروریزیم مردم ما قربانی اهداف شوم شان نشوند وافغانستان به مانند کشورهای خاورمیانه به خرابه بیشتری تبدیل نه گردد

بامداد ـ  سیاسی ـ ۴/ ۱۶ـ ۲۶۰۵

د طالبانو د مصرف تاریخ په ختمیدو دی !


د امریکا د جمهور رییس بارک اوباما په امر د پاکستان په خاوره کې دامریکا دبی پیلوټه طیاری په حمله کې د طالبانو دمشر ملا اختر محمد منصور وژل کیدل چی د طالبانو له خوا یی تایید شوي ؛ د ترورییسم ضد جګړی او د یوی ترورییستی شبکی په توګه د طالبانو په ځپلو او له منځه وړلو او په افغانستان کی د امنیت د تامین په لاره کی اعیزمن اقدام ګڼل کیږی او ځانګړتیا او اغیزی یی په لاندی ډول شمیرل کیږی :
۱-  اوبا ما وایی چی ملا اختر منصور یی په افغانستان کی د ترورییستی حملو د جوړولو او ترسره کولو په جرم په نښه او وژلئ دی . او په طالبانو هم غږ کوی چی که د افغانستان د سولی او پخلاینی په اړوند دڅلور اړخیزه غونډو پریکړو سره مخالفت ته دوام ورکړی او د ترور څخه لاس په سر نه شي د امریکا له خوا دی وی ترورییستی شبکی اودشمن په څیر په راتلونکی هم د دا ډول حملو سره مخ شی او وبه ځپل او له منځه به یوړل شي .
دا په داسی حال کی ده چی په تیرو کی ا مریکی افغان وسله وسله طالبان دافغانستان د اوسنی دولت ضد یوه مخالفه شورشي ډله بلله ؛ نه ترورییستی شبکه ؛ او د دوی پرضد یی دا ډول ځانګړی عملیات نه ترسره کول .
۲-  سره له دی چی دا دی د طالبانو په اصطلاح  د رهبری شوار په کویټې کی په یوه غوڼده کی د مولوي هبت الله اخندزاده په نامه د ملا اخترمحمد منصور ځای ناستی ټاکلئ او د حقاني شبکې د مشر د جلال الدین حقاني زوی او د طالبانو د پخواني مشر ملا محمد عمر زوی ملا محمد یعقوب يي د هبت الله اخندزاده مرستیالان ټاکلی دی . خو لکه چې د ملا عمر د مرموزی مړینی وروسته د مشر د ټاکلو په سر په ډغرو کی په مختلفو ډلو تقسیم او په خپل منخې جګړو پیل وکړ چی تراوسه دوام لری ؛  داسی شکاری چی د ملا اختر محمد منصور د مړینی وروسته به هم د رهبری په بحران اخته اوحتا وبه پاشل شی او په خپل منخی جګړو کې به نابود شي .
دا په داسی حال کی چی طالبانو د پاکستان په هراړخیز ملاتړ په افغانستان کی د خپل نفوذ د ساحی د پراخولو او ټینګولو لپاره ترورییستی حملو ته په ټول شدت دادی دوام ورکوی . خو د هیواد د باتور وسله وال پوځ د متقابلو ګذارونو او عملیاتو په نتیجه کی د جګړی په ټولو جبهو کی یو په بل پسی دا دی د ماتی سره مخامخ دی او لاسته راوړنی نه لری او لیکی یی بی انګیزی او بی روحیی شوی او یوه برخه ېې دا دی د جګړی څخه لاس اخلی .
۳-  او تر تولو مهمه دا چې د امریکا له خوا په پاکستان د ترورییسم په دې ځاله او پایګاه کی دالقاعده د مشر اسامه بن لادن په شان دافغان طالبانو د مشر په نښه کول او وژنه ؛ یو ځل بیا پاکستان ته هوشدار دی چی په خپله خاوره کی باید د طالبانو او نورو ترورییستی شبکو د ساتلو او ملاتړ او د ترورییسم ضد جګړی کی د دوه مخی لوبی څخه لاس واخلی او په افغانستان کی د سولی او پخلاینی د تامین په په برخه کی دڅلو اړخیزه غوڼدو د پریکړو په ترسره کولو کی په صداقت سره خپلی ژمنی تر سره کړی . دا په داسی حال کی ده چی دپاکستان حکومت ظاهرا دامریکا دا حمله په خپل حاکمیت تیری بللی او غندلی ده . خو ګمان کیږی چی امریکی د بن لان د وژنی په څیردا حمله هم د پاکستانی ځیینو کړیوسره په تفاهم ترسره کړی وی. لکه چی د امریکی د حکومت مقامونه هم ویلی چی مونږ د دا ډول عملیات د پاکستان سره په تفاهم ترسره کړیدی .
۴-  پدی ډول لیدل کیږی د یوی وسله والی جنګی ډلې په توګه د طلبانو د مصرف تاریخ چی د پاکستان د یوی پروژه په توګه دشهید ډاکتر نجیب الله د حکومت د سقوط  وروسته د انارشی او د جهادی تنظیونو د جګړو په کالونو کی د پاکستان له خوا را منځته او واک  ته ورسول شول او په ۲۰۰۱ کال کی د امریکا له خوا د واک څخه ورغورځول او په وروستیو ۱۴ کالونو پاکستان د تیرو په شان بیا د افغانستان د ناامنی او بی ثباتی لپاره وجنګول وکارول ؛ دا دی مخ په ختمیدو دی او داسی شګاری چې په دی نږدو کی به د جهادی تنظیمونو په شان په اوسنی سیاسی نظام او دامریکا -  اروپا او ناتو په ملاتړ اواتکا را منځته شوی دولت کی شرکت وکړی او مدغم شی ؛ او افغان ولس به یی دترور؛ جنایتونو اوشر څخه خلاصون ومومی او دوی طالبان به هم د پاکستان او پردیو د مزدوری او د توپ دغوښتی په توګه د کارونی او همدا ډول د ځان وژنی د ګناه او مصیبت څخه نجات پیداکړی اود ځپلو کورنیو سره به سوله ایز ژوند ته راوګرزی.

بامداد ـ  سیاسی ـ ۶/ ۱۶ـ ۲۶۰۵

ملا اختر منصور آخند، قهرمانِ قهرمانان پاکستان

 

 

 محمد عالم افتخار

بنده که چند گاهی پیش  عرایضی سراپا مستند و مستدل زیر فرنام «طالبان و بن لادن و لشکر طیبه؛ قهرمانان پاکستان  » خدمت هموطنان و همزبانان گرامی در انترنیت داشتم؛ با شنیدن گزارش های مربوط به مرگ ملا محمد اختر منصور آخند  جانشین آخند ملا محمد عمر مجاهد لیدر اسبق طالبان کرام « افغانستانی» به سختی شوکه شدم. این شوکه شدن  انگیزه ها و دلایل متعددی داشته و دارد. اما شاید مهمترین آنها همانا احساس غبطه برانگیز ناشی از عظمت مرگی است که نصیب او گردید. این مرگ خاصتاً در مقایسه با مرگ مرموز و مجهول و کم از کم دو سال پنهان نگهداشته شده آخوند ملا محمد عمر مجاهد که  بنیان گذار قبول شده حرکت و امارت طالبان و رهبر بلامنازع معنوی و سیاسی آنها بود؛ اصلاً مقایسه پذیر نیست و حتا به مراتب از مرگ اسامه بن لادن پیشوا و رهبر جهانی القاعده؛ هم هیمنت بیشتر دارد.

در همین جا باید به احتمالاتی هم مکث کرد که بر بنای آنها ممکن است اصلاً ملا منصور سه ماه و اندی پیش در جای دیگر و طی حادثه دیگر مُرده باشد؛ اینچنین احتمالات در مورد مرگ حقیقی بن لادن و شخصیت های همانند او نیز وجود داشته است وجود دارد. معهذا چنین احتمالاتی ولو در صورت داشتن حقیقت صد در صد، هم نمی تواند چیزی از هیمنت و عظمت مرگ رسمی و اعلامی و رسانه ای آنها که با بسیجی جهانشمول محقق می شود  بکاهد.

ملا منصور به مثابه دومین رهبر « طالبان افغانستانی » مانند اسامه بن لادن  درست همان روز و طی همان تشریفاتی مُرد که شبکه های سیاسی و استخباراتی و نظامی مربوط تصمیم گرفتند که بمیرد. اینکه خودش قبلاً در دنیا بود؛ نبود؛ نفس می کشید، نمی کشید...(یا شاید پس از این هم باشد؛ نباشد؛ نفس بکشد یا نکشد...) اصلاً اهمیتی ندارد. صرف معنای این گونه مرگ ها همین است که روند ها و روابط و ضوابطی که با موجود زنده حکمی یا حقیقی مربوطه پیوند داشت؛ راست و ریست گردد.

نظر به تحلیلی که از نظر تان می گذرد؛ طالبانِ ملا محمد عمر آخوند و طالبانِ ملا منصور آخوند به یک سان «قهرمانان » پاکستان بودند و هستند و شاید ابدالدهر هم چنین باقی بمانند. چنین مقام و مرتبت و حیثیت را از آخوند ملامحمد عمر مجاهد  هیچ قدرت و منطق و علم و دانش و فلسفه و کلامی گرفته نمی تواند به خصوص که کم از کم دو سال پس از مرگ طبیعی یا فراطبیعی خود نیز  نفرات و تشکیلات طالبان را معجزه آسا رهبری کرده و از کوه و کوتل های فراوانی عبور داده است و هم اکنون و تا دیر بازهای دیگر هم روح و شبح و هیمنه اش طالب می پرورد و طالب می انگیزد.

معهذا این ها چیزی از اعجاز ملا منصور آخوند نیز کم نمی کند؛ که نخست همان دوسال را  هم در کالبد خودش زیسته و کار و نبرد کرده است و هم در کالبد ملا عمر پیشوایش.

و وقتی قرار شده است که برای ملا عمر آخوند  مُردنی سیر دبدبه و پُر سرو صدا؛ ضروری نیست و حتا چال شده گی موهوم و مجهول دوسال پیشش  هم چیزی از مناقب و مراتبش نمی کاهد؛ لذا ملا منصور آخوند موفقانه قد علم فرموده و بر عرش زعامت « قهرمانان پاکستان » نشسته است و تقریباً کلیه چالش ها به شمول اتهام قتل رهبر اکبرش را به ساده گی از راه خود جاروب نموده  لشکر طالبانی را در رقابتی تنگاتنگ با داعش و سایر اکستریمست های حایز جنون خشونت و توحش مدرن به پیش تازانده و حتا فامیل و منسوبان یاغی و باغی ملاعمر را که ادعای قتل امیر المومنین نیز داشتند؛ به بیعت خویش ناگزیر گردانیده است.

اینجا مسلماً جمله معترضه ای هست که :

بابا! زور کاکاست که انگور به تاک هاست!

فیصدی های بلند از آنچه که در صفات و ملکات و معجزات ملا عمر و ملا منصور... به قلم رفت؛ تعلق به سازمان جهنمی آی اس آی پاکستان و مهد و منبع تروریزم سلفی ـ تکفیری در شرق میانه و نیز در « بازی شیطانی » امپریالیزم جهانی با جهل و ارتجاع دینی مسلمانان دارد. این نیرو ها و روند ها آماده و حاضر و قادر اند حتا از اسامی محض و از مانکن ها و بُت ها و چوب ها و سنگ ها هم ملا عمر ها و ملا منصور ها و بن لادن ها و البغدادی ها... بیافرینند که فراوان هم آفریده اند!

بنده با چنین اعتراضیه هایی نمی توانم بنای جدل بگذارم ولی به نظرم در حد ممیزات و استعداد ها و ملکات و کشش ها و انگیزش های فردی تا جایی که پای آدم های واقعی در میان است؛ چیز های فراوان و حتا بی حسابی وجود دارد که به واقعیت های عینی و ذهنی شکل و ارگانیزاسیون و سمت و سو می دهد؛ حتا کسانی چون ملا منصور  اگر از مراجع و منابعی تأثیر می پذیرند  می توانند بر آنها اثرگذاری هم داشته باشند. به نظر من  در آوانی که منابع استخباراتی و سیاسی و نظامی پاکستان در برابر فشار های جهانی تقریباً بیچاره شده بودند و میرفت که کوتاه بیایند و عقب نشینی های بکنند  ملا منصور با ادای استقلال رای در آوردن؛ موجبات شکل گیری فاز تازه و تیره و تار دیگر سیاست پاکستان در قبال جهان و افغانستان را به وجود آورد و گویا  دنیا را به سخت ترین و نامنتظره ترین چالش کشانید.

و این چنین بود که ملا منصور همچون شخصیتی که بود و نبودش یکی نیست  شناخته شد و متناسباً هدف متشخص جهانی قرار گرفت تا جایی که در همان ساعات اولیه اعلام گردید که به دستور شخص بارک اوباما رییس بزرگترین ابرقدرت دنیا  ملا منصور هدف حملات چندین طیاره بدون پیلوت امریکایی واقع شده و در داخل خاک پاکستان نابود گردید.

در غیر این اقدام  دنیا مجبور بود باج ها و امتیازات معتنابه دیگری به پاکستان بپردازد و طبق منویات پاکستان سالیان بی شمار دیگری شاهد اوضاع مرگبارتر و مرگبار ترین در افغانستان و بالاخره در گستره های فراختری از جهان باشد.

از آنجا که تاکنون هیچ فرد دیگری به چنین مقام و منزلت در خدمت پاکستان  نرسیده بود؛ ملا منصور را بایستی قهرمان قهرمانان پاکستان شناخت.

برای شناخت ارتجالی «قهرمانان پاکستان» لطفاً به افشرده زیرین نگاهی بیاندازید که تیمناً باز نشر می شود:http://ariaye.com/dari12/siasi2/eftekhar .html 

مقارن با سفر نواز شریف صدراعظم پاکستان به امریکا و صدور اعلامیه مشترک از طرف  زعمای دولتین  پرویز مشرف رییس اسبق ارتش پاکستان و دیکتاتور نظامی متقاعد این کشور  طی مصاحبه هایی با روزنامه گاردین انگلیس، تلویزیون امریکایی سی اِن اِن ، شبکه خبری دنیا نیوز پاکستان، آژانس فرانسپریس و پایگاه های رسانه ای دیگری حرف و حدیث های مشابه و حدوداً غیر منتظره ای بر زبان آورد. او همان طالبان را که رهبر ابرقدرت دنیا ـ بارک اوباما ـ و نواز شریف در عالیترین سطح سیاست و طی مهمترین سند دیپلوماتیک مشترک از ایشان تقاضا کردند که با دولت افغانستان مذاکره و مصالحه نمایند. با توصیف به عنوان «قهرمانان پاکستان» ضربه محکمی زد و بطلان داعیه آن‌ها را به مثابه «مجاهدان آزادیزادی آزادی  افغانستان» مسجل تر نمود.

مشرف عامدانه طالبان را؛ آنهم نه به تنهایی که در ردیف دارو دسته های اسامه بن لادن و الظواهری و لشکر طیبه و حافظ سعید و ذکی الرحمن لکهی...« قهرمانان پاکستان » خواند که علی الظاهر مشتی هم به دهن بارک اوباما و نواز شریف می نوازد.

این دیکتاتور سابق پاکستان که یکی از طراحان پروژه انهدام افغانستان به شمار می آید  اعتراف نمود که ما از بسیار وقت بدین سو از طالبان که عمدتاً پشتون هستند حمایت می کنیم .طبق گزارش های متعدد پرویز مشرف در ویلای شخصی اش که در منطقه ساحلی کراچی واقع است با Jonathan Boone نماینده  روزنامه معروف انگلیسی زبان« Guardian » گاردین چاپ لندن در اسلام آباد گفته است: « ما طالبان را از دهه ۱۹۹۰ آموزش دادیم و به جنگ فرستادیم. طالبان، حقانی، اسامه بن لادن و ایمن الظواهری آن زمان قهرمانان ما بودند.» مشرف همچنین گفت که  « لشکر طیبه »  را نیز پاکستان در دهه ۱۹۹۰ آموزش داد و حمایت کرد تا فعالیت های شورشگرانه خود را در منطقه کشمیر راه اندازی کند. وی افزود : « در دهه ۱۹۹۰ لشکر طیبه و ۱۱ و یا ۱۲ گروه دیگر تشکیل شد. ما تمامی آنها را حمایت کردیم زیرا آنها در کشمیر تا سرحد مرگ خود می جنگیدند. »

در یک مصاحبه تلویزیونی مشرف می گوید: چهره هایی چون حافظ سعید و ذکی الرحمن لکهوی از لشکر طیبه نیز زمانی قهرمانان پاکستان بودند...

در این اعترافات صریح منهای تته پته هایی؛ لُب و لُباب سخن همین است که طالبان همراه با القاعده اسامه بن لادن و گروه های اکستریمیست سیاسی ـ مذهبی دیگر چون لشکر طیبه برای رژیم ملیتاریستی و تروریست پرور اسلام آباد  همان سرمایه استراتیژیک و « قهرمانان پاکستان» بوده اند و بس.

آقای مشرف به نماینده  گاردین گفته است که حامد کرزی (رییس حمهور سابق افغانستان) تحت سیطره نیروهایی قرار داشت که با پاکستان دشمنی عنعنوی را در سر می پرورانیدند . سازمان اطلاعات ارتش پاکستان نیز برای تضعیف حکومت کرزی از تقویت طالبان دریغ نه نمود  چون که ما نه می خواستیم که هند درافغانستان برنده شود . جنرال  مشرف می‌گوید: « مسلماً ما در جست و جوی گروه‌هایی بودیم که بتوانند با هر اقدام هند علیه پاکستان برخورد کنند. اینجاست که وظیفه استخبارات مطرح می ‌شود. استخبارات (پاکستان) با طالبان در تماس بود و قطعا هم باید در تماس باشد.»  

پرویز مشرف، طی مصاحبه‌ با شبکه خبری « دنیا‌نیوز» پاکستان نیز  به همه این موارد اذعان و تصریح کرده: در دهه ۱۹۹۰ ، درگیری‌ها برای آزادسازی در کشمیر آغاز شد. در آن زمان لشکر طیبه و ۱۱ یا ۱۲ گروه دیگر تشکیل شدند. ما از آنها حمایت کردیم و آنها را برای مبارزه در کشمیر آموزش دادیم. در بازی‌های بزرگ استخبارتی و جنگ منفعت‌های بزرگ که در افغانستان ادامه دارد، یقیناً ‌پاکستان نقش مهمی داشته و از سال‌ها به این‌ سو یکی از بازیگران میدان بوده است.  بنابراین، از دید ناظران  اظهارات اخیر پرویز مشرف راجع به طالبان و جنگ در افغانستان را بی‌ هدف نمی‌ توان دانست. 

روشن است که با این افشا‌گری‌های خود  رییس ‌جمهور اسبق پاکستان، ضربه محکمی را بر نام طالبان و داعیه آن‌ها در افغانستان وارد کرده است؛ اگر‌چه از قبل معلوم بود که طالبان اختیار خود را ندارند. مگر به نظر می رسد که بازی سیاسی و استخباراتی که تحت نام طالبان در افغانستان در طول بیش از یک دهه ادامه داشته است، اکنون در حالت تغییر است و وارد یک مرحله جدید می‌شود.

 در زمان اقتدار رسمی  یکی از سیاست ‌های پرویز مشرف در قبال افغانستان، همین بود که اسلام ‌آباد را مدافع حقوق پشتون‌های افغانستان جلوه داده  آن‌ها را علیه حکومت مرکزی تحریک کند. مشرف همواره این را تبلیغ می ‌کرد که حکومت حامد کرزی، یک حکومت غیر‌پشتون ‌هاست که به زعم او گویا کمتر از ۱۵ فیصد نفوس افغانستان می باشند و روی همین دلیل طالبان برای حقوق اکثریت ۸۵ فیصدی!   علیه حکومت می ‌جنگند. مشرف با شعار حمایت از پشتون‌ های افغانستان، هم ‌چنان می ‌خواست ‌نفاق را میان اقوام افغانستان دامن بزند.

البته به طور قطع این یک توهین بسیار بزرگ به مردم افغانستان خواهد بود اگر بگوییم که پاکستان از پشتون‌های افغانستان حمایت کرده ‌یا می‌ کند. منجمله حامد کرزی  حین نشر اظهارات مشابه پرویز مشرف طئ سخنرانی در یک مرکز تحقیقاتی دهلی جدید  سخنان او را با عصبانیت رد کرد. 

پرویز مشرف  آنزمان در یک مصاحبه با خبرگزاری فرانس پرس گفته بود که اگر هندوستان برای ایجاد یک « افغانستان ضد پاکستان » تلاش کند، پاکستان از گروه قومی پشتون‌ها برای مقابله با هند استفاده خواهد کرد.
حال حامد کرزی که در زمان حکومت اش برای مدت ‌های طولانی اسلام آباد را به تلاش برای بی‌ثبات ساختن حکومت افغانستان متهم می ‌کرد، گفت که هرگونه اظهاراتی مبنی بر این که پشتون‌ها به خواست پاکستان عمل خواهند کرد  توهینی به بزرگ ‌ترین گروه قومی افغانستان است.
کرزی گفت: « ین اظهارات بسیار مایه تاسف بود. افغانستان تاریخ پنج هزار ساله دارد. گفتن این که پشتون‌ها به عنوان ابزار مورد استفاده ( پاکستان نوتولد) قرار خواهند گرفت، توهینی به پشتون‌ها و به همه مردم افغانستان است».

اغلب صاحب نظران در حال حاضر، ناممکن می‌دانند که پاکستان دست از استفاده از تروریسم و افراطیت منحیث افزار سیاست خارجی  بردارد تا چه رسد که با تروریسم مبارزه صادقانه کند. گروه‌های افراطی و تروریستی پاکستان از لحاظ سیاسی و اجتماعی در بطن جامعه آن کشور نفوذ قابل ملاحظه‌ای دارند و در حال تغییر‌دادن پاکستان به یک کشور کاملاً افراطی‌اند. شاید به ‌وجود‌ آوردن پاکستان در سال۱۹۴۷ در جغرافیای جهان، به همین هدف بوده باشد تا این سرزمین چنین نقش افراطیت ‌پروری و تروریسم ‌پروری را ایفا بدارد.

یکی از سوالات اساسی همین است که چرا پرویز مشرف بعد از سال‌ها انکار مطلق از حمایت کشورش از طالبان و خاصتاً از احیای دوباره آن‌ها بعد از سال ۲۰۰۲ در افغانستان، اکنون پرده از حقایق هولناک برمی ‌دارد. پاسخ این است که  پرویز مشرف تنها یک افسر‌ بلند ‌رتبۀ متقاعد نظامی  و رییس‌ جمهور اسبق پاکستان نیست و اکنون هم یک ماموریت جدید اردوی پاکستان و استخبارات آن کشور را در لباس ملکی و به شکل غیر‌رسمی به پیش می ‌برد. 

اردوی پاکستان و سازمان استخباراتی آن  بعد از تقاعد هم  افسران بلند ‌رتبه و میان ‌رتبه را به ماموریت‌های مختلف و مهم در داخل و خارج کشور به شکل غیر ‌رسمی می‌گمارند. به طور مثال  جنرال حمید‌گل از چندین سال بدین سو ماموریت تبلیغات و پیشبرد کمپاین جنگ روانی سازمان استخبارتی آن کشور را از طریق رسانه‌ها و نشست‌های داخلی و خارجی به عهده داشت. تعدادی از افسران متقاعد اردوی پاکستان در تبانی با گروه‌های تروریستی آن کشور چون « لشکر طیبه وغیره» در طول یک دهه گذشته برای تربیه، آموزش و سوق ‌دا‌دن طالبان و دیگر عناصر افراطی برای جنگ در افغانستان به شکل قراردادی‌ها، خارج از تشکیلات رسمی به وظیفه گماشته شده اند. جنگ در افغانستان طی سال‌های گذشته توسط همین مهره‌های متقاعد اردو و استخبارات پاکستان به‌ راه انداخته و به پیش برده شده است.‌

نظامیان پاکستان نظر به خصومت رسمی که در برابر افغانستان دارند، همیشه مخالف مطلق تقویت اردو و دیگر نیروهای امنیتی ما بوده‌اند. تقویت اردوی ملی افغانستان از لحاظ کمیت و کیفیت برای پاکستان همیشه مایه تهدید و نگرانی بوده است. چنانکه یک « قهرمان پاکستان» هم همین نواز شریف صدراعظم حالیه می باشد که به ادعای موکد و مکرر بر اعلای خودش؛  نابود کردن اردوی توانا و قوای انتظامی مجهز افغانستان در زمان « انقلاب اسلامی » را با دستان لومپن های جهادی  در کارنامه دارد. لذا تاکید اسلام‌آباد هم مبنی بر فرستادن افسران افغان برای آموزش به پاکستان به هدف نفوذ در نیروهای اردوی ملی جدید افغانستان است،‌ نه همکاری آن کشور با افغانستان.

مبصر سایتی به نام « نواندیشی » در رابطه به هنگامه های بالا می نویسد که «  نفوذ هند در افغانستان مهمترین نگرانی نظامی گران پاکستان از زمان سقوط طالبان در این کشور بوده است. چنانچه به صورت ذهنی و تخیلی سعی میکنند برخی افغان ها را ملیشا های هند بدانند، که بزرگترین جفای نابخشودنی درحق ملت بزرگ افغان است. با این نوع اظهارات حتی موشها هم به خنده می آیند.»

واقعیت این است که  ما با این که شنیده ایم ژنوم موشها قریب ۱۰۰ فیصد شبیه انسان ها می باشد، معهذا خنده آنها را که ثبوتی بر حد معینی از شعور عالی باشد، دراین یا سایر موارد ندیده ایم اما بدبختانه تعدادی از هم قطاران خود ما درین راستا احساسی ندارند که منجمله به صورت خنده متبارز فرمایند!

و فراتر از این؛ طی سالیان پسا طالبانی در افغانستان  « قهرمانان پاکستان » در دولت و نهاد های سیاسی، اقتصادی، امنیتی، رسانه ای و مذهبی افغانستان نیز نفوذ روز افزون پیدا کرده و اکنون فریاد ها و نالش ها از صدر تا ذیل جامعه بر آسمانست که « ستون پنجم » پاکستان در حال تباه کردن استقلال، تمامیت ارضی و کلیه شیرازه حیات ملی مردمان افغانستان میباشد.

شک نیست که فرزندان ما چند ماه و سالی پس تر شاهد تجلیل و بزرگداشت تک تک « قهرمانان پاکستان » در وجود « ستون پنجم » آن کشور ملیتاریستی در میهن ما  از جانب همین پرویز مشرف و یا هم مسلکان جوانتر او خواهند بود ؛ و درین راستا صد ها جلد کتاب مستند و مهیج روایی و داستانی از قبیل « تلک خرس » و «خاموش مجاهد» و نیز فیلمنامه های همانند (سریال ۲۴)  و مماثل ها بیرون خواهند داد.

یاد داشت:

در صورتیکه علاقه به تفحص و تحقیق درین استقامت دارید؛ محضاً مطالب در رابطه به فرمایشات پرویز مشرف را در گوگل سرچ کنید و منجمله این ویدیو را ببینید و گوش نمایید:

https://www.youtube.com/watch?v=xDcY1Og

بامداد ـ  سیاسی ـ ۳/ ۱۶ـ ۲۴۰۵