گسترش صف زنان نشسته دراندوه و سوگ عزیزان شان درافغانستان
فرشته حمید سیغانی
چهار دهه است که زنان قهرمان و رنجدیده وبلاکشیده کشورما، به اثر حمله های غیر انسانی وغیر عاطفی دشمنان کشور زیر نام« القاعده » ،« مجاهد » ،« طالب » و« داعش » درغم وانده عزیزان خویش قراردارند . این صف هرروز بیش تر وگسترش م یابد. زنان کشور دراین مدت شاهد هزاران هزارحادثه های دلخراش دشمنان صلح و آزادی زیرنام« دفاع از اسلام » و وطن هستند، چه جنایاتی نیست که انجام که این ها نمی دهند؛ فرزندان باشهامت وپرغروری که سرمایه ملی وطن را تشکیل می دهند وچرخ زنده گی را با سهم گیری خویش درعرصه های کوناگون برای اعتلا وآرامی وزنده گی انسانی برای مردم پیش می برند، ازبین رفته و ناحق نابود می شوند.
نابودی جوانان وکهن سالان درارگان های دفاعی ، فرهنگی واقتصادی ضربه ی هست بر پیکرخونین و زخمی وطن ومردم ما ، که توسط گروه های تروریستی ازجانب نیروها سیاه ارتجاعی منطقه وجهان برای تحقق اهداف اقتصادی و نظامی صورت می گیرد؛این نیروها ازوجود حلقات ضعیف و وطن فروش دینی ومذهبی که از کشورهای اسلامی به خاطر اجرای عمل انتحاری مغز شویی وتربیه تروریستی می شوند ،به افغانستان اعزام می شوند . این نیروهای خریده شده هر روزه به تعداد لشکر شان افزون گردیده وبه سوی خراب کاری سوق میشوند.از یک طرف کشورهای همسایه وجهانی داد از صلح برادری وهمگرایی زده و از طرف دیگر ریا کارانه از پشت سرمردم مارابه خنجر میزنند. امروز مردم ما پیش ازهروقت دیگر چهره های کثیف وارتجاعیی انهارا درک وتشخیص کرده ونفرین میسپارند. کشورهای غربی که زمانی برای سرنگونی وازبین بردن نظام طالبان به خاک ما هجوم آوردند و بعد ازآنکه به مقصد خود نایل شدند؛ برای ادامه حضور نظامی خویش برای تحقق و تامین اهداف راهبردی خویش نه تنها دشمن را ضعیف و نابود نکردند ، بلکه هزارها هزار مرتبه کمیت شان نظر به گذشته ، با شکل و قیافه دیگری زیر نام« داعش » و « سلفیست» افزایش یافته وبا قوت بیشتر به فعالیت های ضدانسانی شان با رویکردهای جدیدی آغازبه کشتار بی رحمانه زنان ومردان نمودند. در این سال ها صدها زن سنگسار ومورد خشونت های گوناکون مرد سالاری قرار گرفت . زنان درسیر تاریخ همیشه درصف اول قربانی مادی ومعنوی بوده که به شکل های مختلفی رنج وعذاب کشیده و حتا زیر شکنجه ها و ظلم وستم مرد سالاری جان های شیرین شان را ازدست داده اند، و یا درماتم وسوگ عزیزانشان نشسته اند. مادر، بانو، دختر وخواهر(زن) که نصف جامعه را تشکیل ؛ ونیم دیگرش را درآغوش محبت آمیز زنانه ای خویش بزرگ وتربیت م ینمایند و درآرزوی آینده فرزندان ، برادران وشوهران خود امید می داشته باشند، تا فردای نیکو وخوشبخت نصیب آنها شود. اما متاسفانه که زیادترین مادران وطن ما به این امید خویش کامیاب نه شده بلکه براثر تلف شدن عزیزان شان درماتم وغم بی پایان نشسته واز این درک صدمه بزرگ جسمی و روحی را متقبل شده اند.
پس این دشمنان دوثلث از نفوس کشور را به نابودی سوق داده ویا به آسیب های مدهش مرگ آورضد انسانی مبتلا ساخته اند. حادثه خونین اخیردردانشگاه امریکایی شهر کابل در پهلوی سایر حادثه های خونین تر گذشته ، یک عمل جنایتکاران و وحشیانه بود که پیش از صدها خانواده را نسبت کشتار و زحمی عزیزان شان درماتم و سوگواری نشاندند. یک بار دیگر چهره شوم وضد انسانی خویشرا برملا ساخته واهداف باداران پاکستانی وعربی خود رابه جهانیان نمایان ساختند. این بدبختی ناشی از عدم کفایت و رهبری نادرست وناصادقانه حکومت وحدت ملی است که نه توانستند درمدت حکومتداری خویش ، با داشتن کمیت بزرگی نیروهای امنیتی داخلی و خارجی امنیت کشور را تامین نمایند. بلکه خود باعث تشدید جنگ بر اساس اختلاف های منطقه وی و قوم و تنظیمی برای اهداف پلید خویش شده اند. حکومتی که درآن زیر نام نماینده گان اقوام قبایل در اسکان رهبری قراردارند نتوانستند برای مردمی که برایشان رای داده اند و ازخیرات سر آن ها در قدرت رسیدند امنیت صلح رابرای شان به ارمعان بیآورند و برعکس بی اتفاقی ومرض های کهنه گذشته قومی را تازه وآنرا وسعت بیشتر درمیان جامعه داده اند. هیچ گونه تفاهم و وحدت کامل واقعی میان دولت وحکومت بر بنیاد اعتماد اداری ومدیریت سالم وجود ندارند . خود عامل اختلاف ها و تشنجات قومی و زبانی شده اند. این عمل خواست و آرزوی کشورهای همسایه را برای تامین اهداف منطقه وی شان، به شمول کشورهای امپریالیستی برای منافع راهبردی جیوپولیتیک واقتصادی برآورده می سازد، تا ازاین طریق بالای کشورهای مدنظر شان درمنطقه عمال شوم خویش راعملی سازند . همچنان هرچه قدر بیشتر بی امنیتی درافغاناسنان باشد به نفع آنها بوده ؛ وموجودیت نیروهای نظامی آنها توجیه پذیر می شود. چنانچه ازدرک کشت مواد مخدره در ولایت هلمند و کندهار درطول پانزده سال میلیادها دالر به جیب این کشورها داخل شده که افغانستان ۹۷ فیصد تمام مواد مخدره جهان را سالانه تولید می نماید .اما رهبران دولت افغانستان بدون هیچ گونه احساس مسوولیت از خودعکس العمل نشان نه داده وبی توجه می باشند. امروز میلیونها جوان به مواد مخدره معتاد هستند که پیش از سه میلیون انسان را درافغانستان تشکیل میدهند.این هم زجری دیگریست که زنان افغانستان در پهلوی دوری غمی عزیزان خویش متقبل می شوند.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۰۱۰۹
اگر افغانستان را می خواهید، وحدت کنید !
رحیم حبیبی
هیچ تردیدی وجود ندارد که جامعه در یک چنبره حرکت قهقرایی و بحرانی رو به افول است ، اگر بر چنین وضعیت افسار زده نشود ، تا چند سال دیگر گور همه امید ها ، کنده خواهد شد ، ریشه کن کردن ویروس های اپیدمک ، برای نسل های بعدی کار پر مشقتی را به مصاف می کشد . این به خاطر آنست که اولیگارشی مالی خفاش گونه بر شاه رگ های سیاسی ـ اقتصادی جامعه ریشه دوانیده و دارند بر سرنوشت کلیت جامعه مستولی شوند و آنگاه نبرد با این سیاه کاران تاریخ راه های مغیلان زاری را در مقدوم تان تمهید خواهد داشت کار های روز تا روز دشوارتر و سنگین تر شده می رود.
هنوز فرصت ها غنمیتی را در احاطه داریم چون می بینیم که نفرت و انزجار بیسابقه ؛ در برابر حاکمان سیاسی رو به تزاید است؛ توده های مردم با یک جهش و استحاله عمیق از خواب زده گی بیدار شده اند ؛ احزاب سیاسی می توانند مرد م را اگاهی بیش تر دهند و باور ایقان چنین است که بسیج ساختن مردم ، اهداف عمده همه سازمان های سیاسی مردم گرا است بدون شک احزاب چپ دیروز پیوند ها و آرمانهای بسا مشترکی با مردم دارند که هنوز مایه امیدواری می تواند باشد و این یعنی که هنوز ما را کاملا از هم جدا نشده ایم .
مهم اینست که همه مان دربرابر دشمنان مردم و افغانستان ؛ خود را بسیج کنیم تا اینکه در برابر همدیگر به صف ارایی بپردازیم .
من میدانم که مسایل مهمی است که ما را از هم جدا کرده است ، اما عقیده ندارم که آنها را در یک شبه حل کنیم ؛ طبیعی است که از میان ما بسیاری ها ؛ غلطی های جبران ناپذیری را انجام دادند ، که مایه شرمساری خود و تاریخ اند ، می دانم عده از میان ما چون علف ها هرزه به پای هربادی ، کمر خم کردند و عده هم هستند که چون سپیدار های بلند درون شاه موریانه زده است و از ورزش هربادی در هراس اند .
ای کاش اینان بدانند که تاریخ همچو عناصر جبون ، کم ظرفیت و بیمایه را پشت کرده و یا در جمله پادوهای وطن فروش ، ردیف خواهند کرد ، می دانم کسانی هم اند که به نرخ روزنان می خورند و اگر منافع شان درهرکجای تامین باشد ، پیش پای منفعت دهنده گان ؛ غلط می زنند ؛ می دانم که یکعده در درون حزب مهمان امده بودند و پس ازینکه سفره حزب ، خالی شد ، مهمانان هم غایب شدند .
۲۴ سال تمام گذشت که ما بر بی موازنه گی فکری فایق آمده نمی توانیم ، فقط در جنگ و جدل های خودی مصروف هستیم و تیشه بر ریشه همدیگر می کوبیم .بهانه ها چنان نیست که بتوانند ما را در دوجبه متخاصم بکشاند.
من نمی گویم که برغلطی ها ، اشتباهات ، ندانم کاری ها ، معاملات و خیانت ها انگشت نگذاریم ، چون بدون عبور از خط آن اشتباهات ، ما به آینده شفاف رسیده نمی توانیم؛ اما مرحله کنونی تاریخ سوالات بسیار سنگین و تاریخی دیگری را در برابر مان مطرح کرده که بایست اولا به پاسخ آنها پرداخت .
یا مبارزه مشترک برای بقا
یا مرگ تدریجی بی هویت .
اهمیت زنده گی در نو شدن و تغیر یافتن است ، سازمان سیاسی که خود را نتواند تغیر دهد و خودش را با نیاز های زمانی و مکانی ، تطبیق دهد ، متوقف می شود ، راکد می شود فاسد می شود ، انگاه می میرد.
اهمیت و مفاهیم تغیر و نوشدن را خداوند عزووجل در ایات ۱۱ سوره الرعد چنین بیان داشته است :
" ان الله لا یغیرو ما بقوم حتی یغیرو ما بی انفسهیم "
ترجمه:ملتی که خود را تغیر ندهد من هرگز او را تغیر نخواهم داد .
اقبال لاهوری شاعر و نویسنده توانا هند تغیر را در قراات شعری خویش چنین به بیان شفاف گرفته است :
ساحل افتاده گفت هرچه بسی زیستم ؛ هیچ معلوم نشد، آه که من ؛ کیستم
موج ز خود رفته ی ؛ تیزخرامید و گفت ؛ هستم اگر میروم ؛ گر نروم نیستم.
این مردم است که با اگاهی از حقوق و مکلفیت های خود در تحرک به جامعه فعال بوده و خود بایست با مبارزات حق طلبانه خویش ، روزنه امید را برای فردای تابناک خود بگشایند و الی چون امواج آرام ساحل به عطالت تن در داده و آرام بخوابند و یا در معانی مماثل این انسان ها است که عقابینه بر تارک قله های بلند روزگار ، پرواز کنند و یا چون مور های در سوراخ های تنک و تاریک و تعفن زا به زیند و خفت وار در چنبره بی معنا بچرخند و بمیرند .
بقول لاهوری دانشمند ما وقتی خواهیم بود که در حرکت و تغیر باشیم و الی نابودی ما حتم است.
من با این مقدمه موجز می خواهم رنج نامه دیگری را درین ورق پاره به استشاره گیرم و به مثابه یکی از اعضای حزب انباشت های و مفاهیم و گمانه های خویشرا هول وحدت مجدد خانوادهای متشتت به قراات روشن گیرم تا شود از آخرین امیدها و فرصت ها به نفع پیوست مجدد مان ، استفاده ببرم .
از سقوط حزب دموکراتیک خلق افغانستان بیش از دو دهه سال می گذرد ، در باب سقوط و اضمحلال حاکمیت و عوامل اساسی شکست حرف های زیادی در مخیله های هریک مان انباشت و متراکم است ، اما یک سوال اساسی اینجاست که حزب ما با داشتن تجارب بی نهایت غنی به ویژه تجارب اکتسابی این همه سال های بر ابهت و رفت و بر گشت های سیاسی و تجارب اینمهه جدا بودن ها و انقطابات و...؟
چرا نتوانسته به پا ایستد و خود را مطرح کند ، که مستلزم بحث های صادقانه است که پاسخ ان در نوشتن چند مقال ، چند رنجنامه جسته گریخته به بیان گرفته نخواهد شده به نظر من فرصت های طولانی و زمان لازم و مناسب را می طلبد به ویژه پاسخ آن در یک جمع آمد وسیع و بحث های صادقانه می تواند ما را به راهبرد های مناسب برساند ، چنانچه از سقوط حاکمیت تا اکنون سال های متمادی گذشت ولی این جزوه ها کماکان در چنبره برزخی در حرکت و بدون رسیدن به وفاق و همبسته گی هیچ گونه دستاوردی ندارند واگر وضع بدین منوال ادامه یابد ما نه تنها به جلو نه خواهیم رفت؛ بلکه روز تا روز خورد و خمیر شده و زمانی به نقطه ای خواهیم رسیدکه پل های عقبی را ویران شده درخواهیم یافت ، ادامه چنین وضع اسفناک و رقت بار جفای بزرگ تاریخی است برای نسل بعدی جنبش روشفکری افغانستان .
این را باید دانست که به دیگران اتهام بستن ، خود را مطهر جلوه دادن ، سازمان و نوزادسیاسی جداگانه ساختن ، خطای بزرگی است که مسوولیت سنگین آنرا هیچکس حمل کرده نخواهد توانست ، ما نمی توانیم با ایجاد دسته جات کوچک و بگو مگو های غیر مفید و تکراری ، از درون حوادث گذشته خود را کنار بکشیم . در ایجاد و ببار آوردن مشکلات ها همه ما مسولیت داریم کسی بیشتر و کسی کمتر . اینکه کدام شخصیت و یا رهبر و یا دسته های حزبی و یا سازمان ها چگونه ، چه وقت و در کجا مورد بازپرس ، استنطاق ومورد محاکمه قرار گیرد مورد بحث ما نیست ، زیرا زمان این فرصت را بما نداده است ولی بی گمان این قضاوت از نظر زمان بدور نخواهد ماند و فرصت برای به بحث و کنکاش روی این مسایل را بایست به آینده ماکول کرد و این پیش داوری بدین معنا نیست که واقعیت ها را کتمان کنیم . من اینرا هم می دانم که بیان و افشای واقعیت ها تلخ هستند ، تکان دهنده هستند ، بیان آن برای بسیاری از ما آزاردهنده اند ، افشای آن بعضی از ما ها را سر افگنده و شرمسار خواهد کرد . افشای آنها بعضی ها را به محکمه تاریخ خواهند کشانده و به غل و زنجیر وجدان خواهد بست و لذا ما حق نداریم که واقعیت ها را نا دیده بگیریم ولی این همه مسایل را نمی توان وسیله ساخته وحدت و پیوست خانواده های مانرا با گذشت چند دهه باز هم معوق ساخت و هیله نمود .
فقط یک پیشنهاد:
اول باید وحدت کنیم که آخرین چاره همین است بعد روی مسایل تیوریک ، مشکلات ، ظرفیت ، کار های سازمانی و مولفه های دیگر یک ساختار سیاسی ، اتاق فکر را ایجاد نماییم تا اتاق فکر با ایجاد شعبات مختلف همه امور را به مثابه مغز متفکر حزب تولید و در اختیار سازمان های سیاسی و رهبری حزب قرار دهد . البته در مورد اتاق فکر بایست بحث مفصل و طولانی را در آینده باید براه اندازیم .
بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۱۶ـ ۲۹۰۸
جګړه خپلې لوړې کچې ته رسيدلي
نوروهاب څپاند
د افغانستان په جنوب غربې ، شمالي او شرقې برخو او کابل کې د طالب د اجيرو مليشوله خوا چې پاکستان يې ملاتړ کوي په ډير وحشت جګړه کيږي . ارقام ښيې چې په تيرو څه باندي شپږو مياشتو کې ښايې د ۵۰۰۰ په شاوخوا کې افغانان شهيدان شوي او په زرهاؤ نور ټپيان شوي وي . دا افغان خوړونکې جګړه چې لاملونه يې ټولو هېوادوالو ته مالوم دي ، په داسې حال کې زور اخلې چې هېوادوال او د هغوي دولتي ، سياسي ، مدنې موسسي او ټولني د پاکستان ديکتات ته غاړه نه ږدي . پاکستان غواړي اوس او په راتلونکې کې په افغانستان کې زيات رول ولري او زموږ د هېواد د مناسبو موقعيتونو او طبيعي زيرمو څخه زياته ګټه پورته کړي . له دې کبله جګړه تپې او افغانان وژنې . له بلي خوا د ملي وحدت دحکومت دننه هغو کړيو چې د نړيوالي مافيا او بهرنيو استخباراتې سازمانونو سره لاس يو کړی ، د جګړي د ادامې څخه په خپله نفعه استفاده کوي ، اختلافونو ته لمن وهي ، د امنيتي ، اقتصادي پلانونو د پلي کېدو مخنيوی کوي ، په ظاهر کې د طالبانو مخالفت کوي ، خو په حقيقت کې د هغوي د جګړه ايزو فعاليتونو د زياتيدو او ګړندي کېدو له پاره زمينه برابروي . د افغانستان خلک د لوږي ، د امنيت د نشتوالي ، بې عزتۍ او بيلا بيلو ستونزو سره مخامخ شوي . يانې د کړکيچ او تاوتريخوالي دروند بار د خلکو په اوږو لويږي . په داسې حالاتو کې د ملي وحدت حکومت ،د هېواد سياسي ، مدنې ټولنو ته په کار دي چې د موجودې زړه بګنونکې وضعې څخه د هېواد او خلکو د ايستلو ، يا لږ تر لږه نړيوالو ته د اړو او جګړه کې د راګير شوي افغانانو د اواز د رسولو په خاطر ، په خپلو کې اړينې سلا مشوري وکړي او د ياد شوي ستونزو څخه د وطنوالو د بچ کولو په موخه د عملي لارو چارو د موندلو له پاره خپلي هڅې زياتې او ګړندئ کړي .
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۲۹۰۸
دولت و مردم کلمبیا بعد از ۵۰ سال جنگ داخلی قدم نهایی خویش را در جهت صلح و ثبات دایمی می گذارد
بصیر دهزاد
در جریان همین هفته ( ۲۵ اگست ۲۰۱۶) موافقت نامه آتش بس دایمی میان رهبر جنبش انقلابی مردمی کلمبیا (فا رک) و رییس جمهور کلمبیا در هوانا پایتخت کشور کوبا به امضا رسید. مذاکرات صلح در کشور کوبا و تحت میانجیگری مستقیم راول کاسترو رییس جمهور کوبا ادامه می یافت. قرار است توافقنامه نهایی صلح میان هر دو جانب به تاریخ ۲ اکتوبر سال جاری امضاٌ گردد و مطابق بر مواد این توافقنامه سال آیند یک همه پرسی « آرای عمومی » در این کشور براه انداخته خواهد شد.
رهبر جنبش گیریلایی « فارک» یا جنبش انقلابی کلمبیا طی سخنان اش با احساسات خاص اعلان نمود :« جنگ خاتمه پذیرفته است، کلمبیا دیگر کشور خون و آتش نیست. ما بطرف صلح ، اعتماد و پبشرفت میرویم. ما از کشته شدن در جریان جنگ عمیقاٌ متاٌسفیم و معذرت می خواهیم.
جنگ در کلمبیا در سالهای ۶۰ ترسایی به شکل جنگ های گیریلایی آغاز گردید. این گروه یک شاخه کلمبیایی از بقایای مبارزین آزادی خواه و رهایی بخش ملی امریکای لاتین بر ضد استعمار اسپانیا بوده است که فراگیر تقریباٌ تمامی کشور های امریکای لاتین بود. این جنبش که خود را طرفدار سیاست چپ می داند، بر ضد حکومت کولمبیا مبارزه مسلحانه میکرد. حکومت کلمبیا در آن زمان متشکل از زمینداران ،حامی زمینداران بزرگ و تحت حمایت زمینداران بزرگ بود و حکومت دیکتاتوری طی سال های متمادی مورد حمایت سیاسی و نظامی ایلات متحده امریکا بوده است. امریکا همیشه در سدد نابودی کامل این جنبش گیریلایی بود.
جنبش انقلابی ( فارک) در مبارزه مسلحانه اش عدالت اجتماعی و حقوق مساوی برای زمینداران را شعار بزرگ خود می دانست. این گروه مصارف جنگی خود را از طریق فروش مواد مخدر که بیشترین آن به ایالات متحده امریکا قاچاق می گردید، تمویل می کرد.
نقش میانجیگری و زمینه سازی چاویز رییس جمهورقبلی ونزویلا که سال گذشته وفات نمود ؛ و راول کاسترو رییس جمهور کوبا در این مذاکرات و نتایج موفقیت بار کنونی آن خیلی ها موثر و تعین کننده بوده است.
چند مشخصه تجربه برانگیر این پروسه صلح در مقایسه با پروسه مذاکرات صلح افغانستان با طالبان از نظر اینجانب:
۱ ـ این مذاکرات با شرکت نماینده گان کشور های مختلفه منطقه وی مغلق و پیچیده ساخته نشده بود.
۲ـ طرفین مذاکرات صلح در چهار سال اخیر با صداقت و استقلالیت و بر بنیاد منافع ملی (ملت و مردم ) در مذاکرات مستقیم با هم ملاقی میگردیدند و جوانب میانجیگر فقط زمینه ساز مذاکرات بودند.
۳ـ هیچ جانبی آجندا های بیگانگان و مداخله گران خارخی را با خود به میز مذاکره نمی بردند تا قبل از آغاز مذاکره، شکست آن پیش بینی گردد.
۴ ـ نماینده گان جانب دولت از دو اجندا نماینده گی نمی کردند و گزارش اولی را به استخبارات خارجی نمی دادند.
۵ـ مذاکرات صادقانه و هدفمندانه بوده است نه اینکه پروسه را مغلق ساختن و به تعویق انداختن.
۶ ـ جنبش انقلابی کلمبیا هیچ تعهد و باج دهی و معامله با کدام استخبارات خارجی نداشته است. با اراده مستقل و در نظرداشت اهمیت اینکه تا چه وقت عامل خون ، آتش و فروپاشی و عقب نگهداشته شدن ملت و مردم خود شد که خود در آن زاده شده و بزرگ شده است، باقی ماند ؟ جوانب با اراده، شجاعت و قبول یک واقعیت و ضرورت ملت ، به خاطر ملت و برای مردم تصمیم گرفتند.
۷ـ با انتخابات اخیر در کلمبیا و نقش غیر جانبدارانه میانجی گران و صداقت همه جوانب فضای اعتماد بر ادای تعهد و مواد توافقنامه آتش بس و موافقنامه ۲ اکتوبر آینده قویاٌ به وجود آمده است.
۸ـ جنگ در این کشور ، مانند افغانستان، عامل بقای بی ثباتی و سوی استفاده حکومت آزمند خارجی به نفع سیاست های جیوپولیتیک شان خواهد بود. در حالیکه جنگ طالبان و سیاست دوگانه امریکا و انگلیس در کشور جنگ زده ما عامل موجودیت بیگانه گان و اهداف شان در کشور ما است. « دوستان» خارجی ما در ۱۴ سال اخیر هم دولت و طالبان را نیم جان نهگداشته تا طالبان به جنگ های پراگنده بتواند دست یازد و دولت در حالت دفاعی باقی بماند و در واقعیت بحرا ن مدیریت و ادامه یابد وامید به صلح دایمی سرابی بیش نباشد.
من با این توافق تاریخی در کشور کلمبیا که در جریان جنگ بیشتر از دوصد هزار انسان قربانی گردید خوش شدم و آفرین گفتم و بر حالت کشور خود حسرت خوردم. آیا ملت ننگ و نفرین را به تقدیم کند؟
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۲۹۰۸
چهـار راه خطـر
تجاوز امریکا در سوریه و صدور اخطاریه به روسیه ،
منظرگاه جنگ آینده ناتو در سوریه ؟
برگردان: عارف عرفان
ایالات متحده امریکا که مستدام تقاضای سرنگونی دولت قانونی سوریه را می نماید ، دولتی که توسط ملل متحد برسمیت شناخته شده است ، روز دوشنبه مورخ ۲۲ اگست رسمآ اعلام داشت : « نیرو های نظامی ایالات متحده امریکا مقیم سوریه به اشغال سرزمین سوریه ادامه می دهد.فرقی نمی گذارد که دولت سوریه چه می گوید، سخن گوی پنتاگون اظهارداشت که هر هواپیمایی که در فراز نیروهای ایالات متحده به پرواز درآید آن سرنگون خواهد نمود. »
بر قول منبع خبری «المصدر» مورخ ۲۲ اگست و با استناد از پایگاه پژوهشی گلوبال، پنتاگون اعلام داشت که آماده است هرهواپیمای روسیه و سوریه را که به زعم آن برای مشاورین امریکا تهدید پنداشته شوند ، سرنگون خواهد نمود .
البته مشاورینی که بر حسب قوانین ملل متحد به شکل غیر قانونی در سوریه سرگرم فعالیت اند .
سخن گوی پنتاگون Captain Jeff Davis در روز جمعه ادعا نمود که هواپیماهای نظامی امریکا به خاطر دفاع از مشاورین امریکا در ساحه« حسکه » کردستان سوریه تلاش نمود تا برای هواپیماهای نظامی سوریه که منطقه مذکور رابمباران نمود، موانع ایجاد نماید. این جریان در حالی اتفاق افتید که نیروهای پولیس« کردها »،بالای نیروهای دفاع ملی حمله ورگردیدند .
روز دوشنبه یک سخن گوی دیگر پنتاگون بنام Peter Cook ادعا نمود که « مشورت ما به رژیم سوریه ادامه خواهد داشت تا از آن منطقه دست بردار شود، ما از مردم خود دراین ساحه دفاع نموده وآنچه که ضرورت است برای دفاع آنها انجام خواهیم داد. »
با این گونه رفتار ایالات متحده امریکا چنین می نمایاند که آن کشور برای حکومت سوریه اجازه نخواهد داد تا باعث اخراج مشاورین و حذف نیروی نظامی آن کشور در سوریه گردد.
گفتنیست که حکومت سوریه هرگز از دولت امریکا برای حضور ارتش آن کشور در سوریه دعوت ننموده است،اما امریکا رسمآ به خود جراات می دهد تا برای دولت سوریه بگوید تا از ساحه که درآنجا ارتش امریکا مستقر است ، دست بردارد.
روزنامه المصدر ادامه داده خاطرنشان می سازد:
زمانی که به طور اخص ازبرخورد امریکا در قبال روسیه درین راستا پرسیده شد ,Cook بطور واضح روشن ساخت که امریکا حملات مشابه را علیه هواپیماهای نظامی روسیه کشوری که به طرز قانونی وبه فیصله دولت سوریه به طرز هماهنگ درآن کشور فعالیت می نماید،انجام خواهد داد.سخن گوی پنتاگون همچنان ادامه داد: « هرگاه آنها (روسیه - ب) نیروهای نظامی امریکا را تهدید نمایند ،ما حق دفاع از نیروهای مان را برای خود محفوظ می داریم .»
این بدان معناست که امریکا نه تنها در برابر حکومت مشروع و قانونی سوریه درجنگ است بل همچنان هرگاه نیروهای روسیه ( نیروهای روسیه به دعوت رسمی حکومت سوریه به آنجا فراخوانده شده اند) به حمایت اش از نیروهای سوریه در برابر حملات امریکا بپردازد، امریکا درمقابل روسیه نیز درجنگ خواهد بود.قابل ذکراست که نیروهای امریکا که تعداد شان به ۳۰۰ تن می رسد ازجمله ۲۵۰ تن آنها در ۲۴ اپریل در سوریه اعزام گردیدند وبه حیث مشاورین انجام فعالیت می نمایند، به شکل غیر قانونی درسوریه حضور دارند.
بیشترین نیروی نظامی که به صورت غیرقانونی در سوریه حضور دارند عبارت از جهادگرانی می باشند که به وسیله عربستان سعودی وکشور قطر به حیث اجیران جنگی به کرایه گرفته شده وبه سلاح های امریکایی تجهیز شده تا حکومت سوریه را سرنگون نمایند. بخش قابل ملاحظه سایر نیروهای غیر قانونی که در سوریه فعایت دارند عبارت از کرد ها بوده که بوسیله امریکا حمایت می شوند.این نیروها مامور اند تا سوریه را پارچه پارچه نموده؛ ودولت کردها را برای اکثریت کردها درناحیه شمال شرقی سوریه تاسیس نمایند. اولویت های اهداف امریکا در سوریه عبارت از سرنگونی حکومت سوریه می باشد؛ دولتی که بوسیلهٔ سیکولار های حزب بعث اداره می شود.
بسیاری ازنظام های کشور های عربی بر بنیاد قوانین « شرع » و یا قانون « اسلامی » فعالیت می نمایند ؛ درحالی که سوریه عربی یک نظام مستثنا می باشد .
حزب بعث سوریه به طور مستدام بوسیله اکثریت مردم سوریه از جمله سوری های عرب مورد حمایت قرار گرفته است. بسیاری سوری ها شدیداً مخالف وضع قوانین شرعی می باشند و مردم سوریه سیکولارترین ملت در شرق میانه می باشند.
به طور نمونه زمانی که در سوریه بعد از ریزش جهادگران در آن کشور در سال ۲۰۱۱ ترسایی ریفراندومی تحت اسپانسرشیپ غرب راه اندازی شد؛ نتایج آرا نشان داد که ۵۵ فیصد مردم سوریه خواهان تداوم نظام بشاراسد اند و ۸۲ فیصد معتقدند که « داعش » ساخت خارج و ایالات متحده امریکا می باشد .علاوه برآن ۲۲ فیصد باورمند بودند که داعش به طور مثبت تاثیرگذار خواهد بود. و رقم ۲۲ فیصد مبین پاینترین سطح حمایتی است که بوسیله مردم سوریه به نمایش گذاشته شد.در حالی که ۲۱ در صد از مردم زنده گی موجود را نسبت به بودن تحت سایه حکومت اسد ترجیح می دادند واین بدان معناست که سوری ها معتقدند که همه چیز قبل از دخول اسلامگرایان جهاد گرکه تحت اسپانسرشیپ آمریکا به هدف سرنگونی اسد در سوریه سرازیر شدند بهتر از امروز بود.
بطورواضح در حالی که که ۸۲ در صد از مردم باورمندند که « داعش » نیروی خارجی ساخت ایالات متحده امریکاست ، کمترین افرادی از نیروی ۳۰۰نفری امریکا در سوریه حمایت خواهند نمود.نه تنها امریکا در سوریه حیثیت یک متجاوز را دارا می باشد ، بل تقریبا این کشور ( مخصوصآ جهاد گران تحت حمایت امریکا که بخش اعظم این نیرو را در بر می گیرد) زنده گی همه شهروندان سوری را ویران ساختند.
درین نظر خواهی علاوتآ حدود ۷۰ در صد مخالفت خویش را با تجزیه آن کشور ابراز نمودند. « در نتیجه بدین منوال جدای طلبان ( کرد ( با مخالفت اکثریت قاطع مردم سوریه مواجه گردیدند.
از همین حالا حکومت سوریه با حضور متجاوزین و صدور اخطاریه ای آنها در داخل قلمرو خویش در حالت رقتباری قرار گرفته است. هرگاه سوریه سعی نماید تا نیروی امریکا را ازآنکشور اخراج نماید ،امریکا به طرز کامل در برابر سوریه در حالت جنگی قرار خواهد گرفت.هرگاه روسیه و متحدین سوریه توسل به خروج ویا کشتن هریکی از متجاوزین نمایند، درینصورت امریکا برضد روسیه نیز در جنگ خواهد بود.
درحال حاضر حکومت امریکا جراات حکومت روسیه را در سر می پروراند .ممکن استراتیژی امریکا درین خصوص طوری فرمولبندی شده باشد تا رییس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین را وادار به عقب نشینی نموده تا او از اتحادش با سوریه انصراف نماید ؛ و یا او را وادار سازد تا علیه امریکا دست به حملات هستوی زند.
هرگاه پوتین عقب نشینی نماید این رویکرد وجاهت او را نزد مردم روسیه که محبوبیت او را بیشتر از ۸۰ در صد در همه نظر سنجی ها از جمله نظرسنجی های تحت اسپانسر شیپ غربی بازتاب می دارد، خدشه دار خواهد ساخت .ممکن این استرا تیژی بارک اوباما رییس جمهور امریکا باشد تا بدینگونه به زعامت پوتین در کرملین خاتمه دهد.هرگاه امریکا به اختتام ماموریت اسد در سوریه موفق گردد ممکن اتفاقاتی بوقوع بپیوندد .
برشی ازین قلم
رخداد های دراماتیک وغیر منتظره در خاورمیانه به ویژه در حوزه جغرافیای ترکیه ، عراق و سوریه امریکا را بر لبه جنون سیاسی کشانیده است و این دگرگونی ها نقشه راهبردی امریکا را تحت عنوان « خاور میانه بزرگ » که تغییر مرزها وجغرافیای بزرگ را رنگ آمیزی نموده بود، به چالش جدی کشانیده و در پی این گردباد ها می توان از درون ابر پاره های شرق میانه غروب نظام « تک قطبی» جهان را با تبسم تماشا نمود:
انهدام بخش اعظم از سرمایه گذاری های امریکا ، سعودی ومتحدین آنها در وجود گروه های تروریستی در سوریه وعراق، تغییر نا بهنگام سیاست های دولت ترکیه و نزدیکی آن با روسیه ، مشارکت فعال نظامی و اقتصادی چین در سوریه و نزدیکی های نظامی دولت های روسیه - ایران ، دگرگونی های اتمسفیر سیاسی را حول این جغرافیای بزرگ و استراتیژیک در دستور روز قرار داده واین چرخش های بزرگ سیاسی مجموعه اهداف ژیواستراتیژیک وژیوایکونومیک امریکا ومتحدین را به چالش جدی کشانیده است.
کشوری که در گذشته های نه چندان دور محصولات دموکراسی و حقوق بشر را در کشور های جهان صادر می نمود ! حال با پامال نمودن کلی ترین قوانین ملل متحد به حیث یک نظام سرکش در راستای اهداف راهبردی و توسعه طلبانه خود در داخل کشور ها ودولت های مشروع و قانونی دست به تجاوز وتهاجم آشکار زده ؛ ومانند مهمان های نا خوانده صاحبان اصلی خانه ها را از حق مشروع آنها محروم می دارد.این اوج زوال است.
زمانی که این خامهٔ حزن انگیز را برگردانی می نمودم ،در یک گستره پهناتر ودورنمای وسیعتر در خاطرم گذشت که میهن طوفان زده ما افغانستان بخشی ازین سناریوی زخم آلود است ،هرگاه در یک چشم انداز آرمانی، این بلاد کودکی را به دنیا آورد تا فردا در سکوی اقتدار ملی، هوایی آزادی و استقلال در سر پروراند ، با خواست بیرون کردن این مهمانان ناخوانده چه گونه رفتار پیش خواهد آمد ؟
بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۱۶ـ ۲۷۰۸