مردم اسپانیا هم به پای صندوق‌ های رای می ‌روند

 

زارعی ‌قنواتی

در اسپانیا بعد از چهار ماه شکست مذاکرات فشرده بین چهار حزب اصلی این کشور برای توافق برای تشکیل یک دولت ایتلافی، با انحلال پارلمان به دستور « فلیپ  ششم »، پادشاه این کشور، مردم باید بار دیگر به پای صندوق‌های رای بروند.
هرچند حزب حاکم «مردم » در انتخابات ماه دسامبر موفق شد ۱۲۳ کرسی از مجموع ۳۵۰  کرسی پارلمان را کسب کند، اما به دلیل کسب ‌نکردن حدنصاب لازم، موفق به تمدید دوران صدارت «ماریانو راخوی»، صدراعظم راست‌ گرای این کشور  نشد. از طرف دیگر، هیچ‌ کدام از احزاب بزرگ اپوزیسیون نیز به دلیل پراکنده گی آرای آنان و تفاوت‌های اساسی در سیاست‌های کلان بین خود نتوانستند برای تشکیل دولت ایتلافی به توافق برسند. این بست چهارماهه در عرصه سیاسی اسپانیا انتخابات زودرس پارلمانی را ناگزیر کرد و امروز بار دیگر این احزاب در رقابت با هم وارد گود انتخاباتی می ‌شوند؛ آن‌هم در شرایطی که هیچ‌ کدام از این احزاب قادر به کسب اکثریت نسبی آرا نیستند.

در دور قبل هرچند راخوی توانست موافقت حزب راست میانه « سیودادانوس» را که ۴۰ کرسی داشت جلب کند، اما جمع کرسی ‌های این دو حزب به حدنصاب لازم ۱۷۶ کرسی نرسید. مذاکرات حزب مردم با حزب  سوسیالیست  رقیب سنتی خود با ۹۰ کرسی نیز با شکست روبه ‌رو شد و از همان ابتدا نیز حزب چپ رادیکال « پودموس» اعلام کرد تحت هیچ شرایطی با حزب راست‌ گرای مردم وارد ایتلاف نخواهد شد. بعد از شکست حزب مردم برای تشکیل دولت ائتلافی از طرف پادشاه این ماموریت به حزب سوسیالیست سپرده شد که امیدهای آنان برای جلب رضایت حزب پودموس به دلیل اختلاف محتوایی دو حزب حول بودونبود سیاست « ریاضت اقتصادی» راه به جایی نبرد و در مرحله سوم نیز چپ رادیکال با ۶۹ کرسی که مواضعی متفاوت از سه حزب دیگر داشت، امکان تشکیل دولت ایتلافی را پیدا نکرد.
آنچه هم‌ اکنون در اسپانیا می‌ گذرد، تا حدود زیادی متاثر از بیماری ساختار اتحادیه اروپا و شکست سیاست‌ های ریاضتی در سال‌های اخیر بوده است که این جوامع را به‌ شدت قطبی کرده و امکان مصالحه و تعامل حول یک برنامه و دولت ایتلافی را سخت می‌ کند.
انتخابات امروز اسپانیا در شرایطی برگزار می‌ شود که بریتانیایی‌ها به همه‌ پرسی خروج از اتحادیه اروپا رای دادند. با توجه به درهم‌ تنیده گی و پیوند بین اعضای اتحادیه اروپا و تاثیر مباحث موردنظر مردم این کشورها حول موضوعاتی مانند برنامه ریاضت اقتصادی، مهاجرت، رشد بی ‌کاری، ناخرسندی از سیاست‌های بروکسل، بحران اقتصادی در سطح اتحادیه و رشد گرایشات راست افراطی از یک ‌سو و تقویت گرایش به سمت سیاست‌های چپ رادیکال از سوی دیگر، به نظر می‌ رسد نتیجه همه‌ پرسی بریتانیا می‌ تواند تاثیر بزرگی بر انتخابات پارلمانی اسپانیا بگذارد.
بنا بر نظرسنجی‌های انجام‌ گرفته در این دور از انتخابات اسپانیا، تغییرات اساسی در اصل معادله انجام نخواهد گرفت و فقط می‌ تواند منجر به جابه‌ جایی در جایگاه احزاب چهارگانه شود. پیش‌ بینی می‌شود حزب پودموس* در این دور از انتخابات بتواند جایگاه دوم را کسب کرده و حزب سوسیالیست را به مرتبه پایین ‌تری سوق دهد که این شکست برای سوسیالیست‌ها بسیار پرهزینه خواهد بود.
هرچند هنوز هیچ نظرسنجی‌ای از احتمال کسب جایگاه اول پودموس سخن نگفته است، اما پس از آری مردم بریتانیا، این احتمال که چپ‌های رادیکال بتوانند حزب مردم را نیز به زیر بکشند، قوت گرفته است.
اما در چنین شرایطی به دلیل خشم رهبران اتحادیه از احتمال فروپاشی دومینویی اتحادیه اروپا، دخالت فعال‌ تر آنان برای ایجاد اجماع بین سه حزب مردم، سوسیالیست و سیودادانوس جزم‌ تر شده و کارشکنی در تشکیل دولت ایتلافی به رهبری پودموس سخت ‌تر می‌ شود.
موج ضد سیستمی که هم ‌اکنون از امریکا تا اروپا گسترش یافته، شانس حزب پودموس برای کسب آرایی بیش از دور گذشته را بیشتر کرده است اما این گرایش هنوز به میزانی نیست که بتواند برای آنان اکثریت کرسی‌های پارلمان را به همراه داشته باشد. هرچند پودموس امکان این را دارد که بتواند حمایت احزاب کوچک، ازجمله کمونیست‌ها و ملی ‌گرایان «کاتالونیا» و «باسک» را به خود جلب کند، ولی بدون جلب نظر یکی از چهار حزب اصلی، توان تشکیل دولت ایتلافی را نخواهد داشت.
از طرف دیگر، سقوط آرا و اعتبار حزب سوسیالیست می ‌تواند انگیزه‌ای باشد برای تن ‌دادن به یک ایتلاف بزرگ با حزب مردم که به دلیل همسویی نسبی حزب سیودادانوس با این طیف، هنوز شانس جناح راست را نسبت به چپ رادیکال برای تشکیل دولت ایتلافی بیشتر می‌ کند. فقط در صورت درس ‌گیری حزب سوسیالیست از تجربه این شکست احتمالی و بازگشت به مطالبات سنتی سوسیال ‌دموکراسی اروپایی برای رسیدن به دولت رفاه، می ‌تواند رهبران این حزب را وادار به نزدیکی با حزب پودموس برای تشکیل یک دولت ایتلافی کند. به‌همین دلیل و براساس ارزیابی در چارچوب منطق سیاسی وضعیت سیاسی اسپانیای امروز، از قبل نمی ‌توان به صورت قاطع هیچ نوع پیش‌ بینی‌ای درباره چیدمان سیاسی آینده این کشور داشت. از طرف دیگر، نتیجه همه ‌پرسی بریتانیا بدون‌ شک به‌ عنوان یک تجربه و هشدار نسبت به سیاست‌های شکست خورده کنونی آن، می ‌تواند مورد استفاده قرار گرفته و دراین ‌صورت امکان تغییر در پارامترهای سیاست در اسپانیا هم تاثیر تعیین ‌کننده‌ای بر جای خواهد گذاشت.

* اینبار حزب پودیموس و اتحاد چپ زیر نام ( Unidos Podemos  ) د رانتخابات پارلمانی سهم گرفت ـ بامداد

بامداد ـ  سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۲۶۰۶

نیازمندی افغانستان به همکاری های منطقه وی

   

 

عبدالوکیل کوچی

ادامه جنگ وبحران سراسری ، این کشور را تا لبه پرتگاه نزدیک ساخته وبه نظر می رسد که او ضاع جاری کشورآبستن یک تحول سیاسی در ابعاد گسترده آن می باشد . تحولی که بر بنیاد آن بحران موجود به کلی مهارونظم جدید برقرار و یا در یک جریان نامطلوب اوضاع از کنترول خارج گردیده ؛ و کشوربا انفجار عظیم روبرو خواهد شد. این دو سوالیست که انکشاف اوضاع پاسخ آنرا مشخص خواهد ساخت. طوری که معلوم است دوام تجاوزات ومداخلات خصمانه ازسوی خارج ، جریان سیاست های دو گانه وچند جانبه خارجی ها و کم کفایتی قوت های نظامی آنها در داخل ، کمبود سلاح وتجهیزات پیشرفته  نیروهای دفاعی علی الرغم قهرمانی های قوای مسلح کشور رفته رفته دامنه جنگ نیابتی وفرسایشی را  در محلات گسترش می دهد. اگرهیولای جنگ هولناک مهار نشود دوام اوضاع کنونی ، افغانستان را به فاجعه عظیم روبرو خواهد ساخت .که در آن صورت آتش جنگ به برون مرزی زبانه کشیده ودر شعله های آن منطقه نیز خواهد سوخت .

با تو جه به اوضاع بحرانی و پیچیده حاضر، کشور نیازمند اقدامات اساسی و بازدارنده می باشد که  با بکارگیری کلیه امکانات داخلی و جلب همکاری های بی غرضانه منطقه وی می تواند اوضاع را تحت کنترول آورده وبه حالت عادی برگرداند.

در اقدامات داخلی اولتر ازهمه اکمالات قوای مسلح کشور دربخش  اسلحه ، لوژستیک  ، ماشین های محاربوی،  طیارات وتجهیزات زمینی وهوایی ، جذب پرسونل کارا وتخصصی، بلند بردن مهارت های مسلکی  با روحیه عالی وطن پرستی در تمام صفوف

 نیروهای دفاعی کشور و درمجموع افزایش توانایی قوت ها و رشد کمی وکیفی صفوف قوای مسلح و ده ها تدابیرسنجیده شده و اقدامات سازنده لازم و ضروری است که آنهم نیازمند کمک های کشور های دوست و منطقه می باشد. بنا بر آن منافع حیاتی کشور های منطقه در افغانستان ومنافع علیای کشور ما در منطقه گزینه همسویی کشورهای دوست و همسایه را برای همکاری های صلح آمیز و همه جانبه مهم وضروری می سازد که به موجب آن صلح ، ثبات و امنیت در افغانستان و منطقه به شکل پایدار تامین گردد.

چنانچه روابط نیک افغانستان با کشورهای آسیای میانه و سایر کشورهای همسایه  بر پایه علایق نژادی ، زبانی ، فرهنگی وتاریخی استوار بوده و با توجه به موقعیت جیوپولیتیک افغانستان ومشترکات حوزه جغرافیایی با کشورهای پهناورهند و روسیه  بیانگر روابط دیرینه وتاریخی می باشد  که تحکیم آن نیاز به همکاری های متقابل دارد. واضح است که سیاست خارجی و روابط بین المللی، روابط کشورها را درابعاد مختلف تشکیل می دهد و مهمترین آن روابط سیاسی است که روابط دیپلوماتیک و روابط نظامی برپاییه آن شکل می گیرد درین راستا ، روسیه  یکی از آن کشورهایی است که در منطقه منافع حیاتی داشته وبا افغانستان روابط تاریخی ومناسبات دیرینه دارد .کشور پهناور روسیه در هر زمانی با مردم ودولت های افغانستان روابط برادرانه وهمکاری های همه جانبه داشته وکشور ما را مورد کمک های دوستانه قرار داده است. به قول منابع دیپلوماتیک آنکشور ، روسیه خواهان یک افغانستان با ثبات، دموکراتیک وپیشرفته می باشد. همچنان روسیه به خاطر حفظ منافع خود در منطقه و آسیای میانه برای جلوگیری از نفوذ تروریست ها ودهشت افگنان قوت های نظامی خود را آنسوی دریای آمو و در امتداد آن تقویت کرده است وهمواره اوضاع افغانستان را زیرنظر داشته که بر مبنای آن سفر ها ، تماس ها ومذاکرات متقابل بین دوکشور با تفاهمات وتوافقات همکاری متقابلاً مفید صورت می گیرد که بر بنیاد آن اخیراً روسیه آماده گی اش را برای کمک با حکومت افغانستان در جنگ با هراس افگنی اعلام کرده است. این در حا لیست که نقاط مختلف کشور از سوی بنیاد گراها ی مذهبی ، دهشت افگن القاعده ، طالب و داعش که از خاک پاکستان تجهیز می شوند در بحران جنگ فرو رفته است. به نقل از منابع رسمی اخیراً وزیر خارجه روسیه اوضاع افغانستان را پیچیده توصیف کرده ومی گوید که مسکو آماده است تا برای با ثبات ساختن اوضاع به افغانستان کمک های همه جانبه نماید .

به قول خبر گزاری رسمی، مسوولان  سفارت خانه روسیه در کابل اعلام کرده اند که میزان کمک های اقتصادی ، نظامی و آموزشی وبازسازی روسیه به افغانستان نسبت گذشته به گونه چشمگیری افزایش خواهد یافت علاوه بر کمک های نظامی روسیه به افغانستان شامل هلیکوپتر، تجهیزات جنگی  و آموزش قوت های امنیتی که در سر لوحه کار روسیه قرار دارد ، روسیه آماده گی خود را برای اشتراک در داوطلبی پروژه های بند برق نغلو ، جاده سازی شهر کابل ، باز سازی قصر دارالامان ، ساختمان پروژه آبیاری پکتیا ، ساختمان شاهرای سالنگ ، اعلام کرده است که این همکاری ها برای هردو کشور منافع حیاتی خواهد داشت .

همچنان هند به حیث یک کشورصلح دوست جهان علایق عالی دوستی و روابط تاریخی با افغانستان دارد. مردم هند در تمام زمانه ها با احساس همدردی در کنار مردم افغانستان بوده و در جنگ برضد دشمن مشترک با مردم افغانستان همسویی داشته است و افغانستان را در دشوار ترین شرایط کمک ویاری رسانده است به قول منابع خبری همین اکنون دولت هند در بخش های اقتصادی ، ساختمانی وعمرانی ، سیاسی وبه خصوص در بخش نظامی افغانستان را در جنگ با تروریزم ودهشت افگنی یاری می رساند .از آنجایی که برقراری صلح وامنیت منافع هردو کشور را تضمین می کند اخیراً هند کمک های نظامی را دربخش هوایی و زمینی بیشتر ساخته است که بر پایه این کمک ها ارسال هلیکوپترهای نظامی به کابل همکاری های نظامی کشور هند را به افغانستان تحقق می بخشد.

همچنان دربخش اقتصادی رشد تجارت وساختمان  موسسات عام المنفعه ،احداث پروژه های ساختمانی ، سرک ها ، بند های برق وآبرگردان ، توسعه بندر چابهارشامل همکاری ها و تحکیم بنیادین دوستی افغانستان وهند است. ساختمان بند سلما یکی از نمونه های بزرگ همکاری هند به افغانستان به حساب می آید .

افغانستان به حیث یک کشور صلح دوست جهان بر اساس اصول همزیستی بهتروحسن همجواری همیشه خواهان دوستی با همسایه گان به خصوص با کشورهای آسیای میانه منجمله تاجکستان وازبکستان می باشد که این دوستی برپایه روابط نیک همسایه گی علایق نژادی ، فرهنگی ، لسانی و دینی استوار بوده است. کشور ازبکستان که از نفوذ تروریزم در منطقه رنج  می برد در زمینه مبارزه با دهشت افگنی و تروریزم سیاست مشترکی را با افغانستان دنبال کرده  ودر عرصه های اقتصادی و مسایل تجاری بین هردو کشورهمسایه روابط خوب وامید وار کننده  وجود دارد .

پل دوستی که مردمان هردو طرف دریای آمو وقلب های پرتپش هردوکشور را بهم وصل کرده است در زمان زنده یاد ببرک کارمل رهبرفرزانه ورییس جمهور فقید افغانستان بر فراز دریای آمو اعمار گردیده است. آمو یکی از گذرگاهای مهم بین افغانستان وکشورهای آسیای میانه می باشد. اخیراً نا آرامی اوضاع در نزدیکی دریای آمو ازبکستان را نگران ساخته است که در مقابله و مبارزه با دهشت افگنی با افغانستان موضع مشترک را دنبال میکند. درشرایط کنونی اوضاع پیچیده درمنطقه نیازمند اتحاد وهمبسته گی تمام کشورهای آسیای میانه ومنطقه با افغانستان در جبهه واحد ضد تروریزم می باشد. تا وقتی که قوای مسلح کشورما به پای خود ایستاده ودر سطح دفاع مستقلانه از توانایی لازم برخوردارمی گردد ، کمک های نظامی کشورهای دوست در تامین امنیت وثبات منطقه ازهر لحاظ و به شکل فوق العاده موثر خواهد بود .                                                     

طوری که معلوم است پاکستانی ها جنگ اعلام ناشده خود را علیه افغانستان تغیر شکل داده وازین طریق می خواهند که اوضاع را در سراسر کشور مختل سازند .چنانچه اخیراً حوادث خونین سرحدی پرده از روی تجاوزات وجنایات بی شرمانه  پاکستانی ها بر می دارد که در راستای سی و پنج ساله جنگ اعلام ناشده با افغانستان با صدور تروریزم ودهشت افگنی  ونفوذ جواسیس حتا دربعضی از نهاد ها ی رسمی دولتی وموسسات بسنده نکرده ؛دستان ناپاک تجاوزگرانه خود را به سوی خاک مقدس افغانستان دراز می کنند.         

 و اما مردم شریف وطن دوست افغانستان در طی سی وپنج سال جنگ و دشمنی ، پاکستان وغلامان زرخرید مذهبی شان را به درستی تشخیص داده با شناخت دوست از دشمن ، از مدعیان دروغین اسلام وگماشته گا ن پاکستانی وایرانی به هرشکل وقیافه ای که باشند صفوف خود را جدا خواهند ساخت .

مردم افغانستان خواستار صلح ،امنیت ومدیریت قانونمند ، عدالت و شفافیت دستگاه دولتی وتغیر بنیادین شیوه های کاری در اداره می باشند. تغیر ماهوی کادر رهبری در ارگانها بستگی به مردمی بودن دولت ها دارد که متاسفانه در افغانستان به شکل ننگین آن تنزل کرده است برای رفع این مشکل فقط با مبارزه پیگیر سیاسی به خاطر دفاع از حق وعدالت ، قانون ، دفاع از صلح وثبات ، دموکراسی وسایر ارزش های اساسی با تشکل بزرگ در یک ساختار سیاسی ، سرا سری واپوزیسیون چپ ودموکراتیک می توان شاهد تغیرات ماهوی و پیروزی حق بر باطل و روشنی بر تیره گی  بود  .  

مردم حق شناس افغانستان  همراه با روشنفکران وطن دوست ، مومنین پاک نهاد وصادق کشور و مبارزین وطنپرست درجنبش دادخواهانه و عدالت پسند با نیروهای ترقی خواه وصلح دوست در یک صف واحد مبارزه علیه دشمنان مشترک قرار خواهند گرفت؛ وبا اقدامات سازنده وگزینه های اساسی مبارزه دیپلوماتیک وصلح آمیز،  با مذاکره ومصالحه اصولی به جا مانده از رژیم های دموکراتیک ومردمی افغانستان در مبارزه سراسری در جنبش ضدجنگ وهمیاری کشورهای صلحدوست منطقه بحران را مهار ساخته صلح و امنیت را تامین خواهند کرد و در صورت ضرورت وتحمیل نبرد رویا رویی با هوشیاری لازم ، با قوت و توانایی از وجب وجب خاک کشور، استقلال ، تمامیت ارضی ، حاکمیت ملی ونوامیس کشور دفاع خواهند کرد.

 

بامداد ـ  سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۲۵۰۶

دیدار با اوباما دردقیقه ۹۰

 

محمد بن ‌سلمان عاقبت با رییس ‌جمهور امریکا در اتاق کار شخصی او دیدارکرد

 

محمد بن ‌سلمان را در وهله اول، به جانشینی ولیعهد عربستان سعودی می‌ شناسند. درنتیجه جای تعجب نیست که هدف از سفر اخیر او به ایالات متحده را بیش از هر چیز، ترمیم روابط دوجانبه کشورها و ترویج و توسعه طرحی موسوم به چشم ‌انداز ۲۰۳۰ می ‌دانند که به دنبال آن است تا وابسته گی شبه‌ جزیره عربستان و خاندان سعود به صادرات نفت را در فرایندی ۱۵ساله به‌ کلی از بین ببرد.
اما آن‌ کس که روز جمعه گذشته در اتاق کار «باراک اوباما»، رییس ‌جمهوری امریکا، حاضر شد، در حقیقت بیش از آنکه جانشین ولیعهد عربستان سعودی باشد، وزیر دفاع آن کشور بود که برای گفت‌ وگو درباره چشم‌ انداز جنگ ‌های خونین جاری در عراق و سوریه عازم واشنگتن شده است. کاخ سفید در بیانیه‌ای اعلام کرده محور اصلی گفت ‌وگوهای روز جمعه اوباما و بن ‌سلمان، اهمیت انتقال قدرت سیاسی در سوریه جنگ ‌زده و چگونه گی حمایت از نیروهای عراقی در جنگ علیه تروریست‌های داعش بوده است.
در این بیانیه آمده است رییس‌ جمهوری امریکا ضمن تشکر از کمک‌ های عربستان به کارزار بین‌المللی ضد داعش، از طرف سعودی خواسته است با در پیش‌ گرفتن اقداماتی همچون جلب حمایت فزاینده کشورهای عرب حوزه خلیج ‌فارس در اعطای کمک‌ های فوری انسانی و آبادانی به آسیب ‌دیده گان، به شهروندان عراقی در جنگ علیه تروریست‌های داعش یاری برسانند.
اوباما همچنین از تعهد عربستان سعودی به یافتن راه‌ حلی سیاسی برای منازعات یمن استقبال و اظهار امیدواری کرده این کشور با استفاده از نفوذ خود درشورای همکاری خلیج ‌فارس، مجالی برای رسیده گی به بحران انسانی جاری در یمن و بازسازی آن کشور فراهم کند. مقامات امریکایی پیش‌ تر بارها نگرانی‌های خود درباره کارزار نظامی عربستان سعودی علیه حوثی‌های یمن را که به گفته سازمان‌ملل متحد  و گروه‌های حقوق‌ بشری، تا اکنون به کشته ‌شدن تعداد گسترده‌ای از غیرنظامیان آن کشور انجامیده، تاکید کرده بودند.
اما آنجا که پای جنگ داخلی سوریه در میان است، اوضاع پیچیده‌ تر می‌ شود. کاخ سفید در حالی مدعی شده دو طرف بر لزوم پشتیبانی از یک طرح انتقال قدرت سیاسی در سوریه به اتفاق ‌نظر رسیده‌اند که تقریبا همه شواهد و قراین دیگر، نشان از پافشاری ریاض بر رویکرد نظامی سخت‌گیرانه ‌تری علیه دمشق دارد.
عادل الجبیر وزیر خارجه سعودی، که پس از گفت ‌وگوهای کاخ سفید، پاسخ‌ گوی سوالات خبرنگاران در سفارت عربستان در واشنگتن بود، بار دیگر خواهان انجام حملات هوایی علیه رژیم  بشار اسد ، رییس ‌جمهوری سوریه، شده و گفت کشورش از همان ابتدا در پی آن بوده تا واشنگتن را مجاب کند رهبری کارزار نظامی گسترده علیه دولت مرکزی سوریه را برعهده گیرد. وزیر خارجه سعودی ضمن اشاره به تمایل جدی ریاض برای در پیش ‌گرفتن یک خط‌ مشی سخت ‌گیرانه‌ تر نظامی علیه دمشق که شامل انجام حملات هوایی و برپایی مناطق امنی است که پرواز و تردد وسایل نقلیه در آنان ممنوع است، اعلام کرده کشورش همچنان آماده گی آن را دارد تا مخالفان میانه ‌رو سوری را به تسلیحات بیشتری، ازجمله موشک‌های زمین ‌به‌هوا مجهز کرده و نیروهای ویژه خود را برای شرکت در هرگونه عملیات نظامی به رهبری ایالات متحده عازم خاک سوریه کند.
این مواضع ریاض تازگی چندانی ندارد. مقامات سعودی مدت‌هاست بدون هیچ‌گونه پرده‌پوشی انتقاداتی جدی نسبت به رویکرد محتاطانه اوباما در قبال بحران پنج‌ساله سوریه وارد می‌کنند. آنچه در این میان تازه است، گزارش‌هایی مبنی‌بر شکاف به‌ وجودآمده در دستگاه دیپلوماسی ایالات متحده است که به اذعان وزارت خارجه امریکا، بیش از ۵۰ دیپلومات این وزارتخانه را به امضای طوماری اعتراضی علیه سیاست‌های دولت اوباما در سوریه واداشته است.
با همه این اوصاف و درحالی‌ که به نظر می ‌رسد اختلافات بین ریاض و واشنگتن، دست ‌کم درباره بحران سوریه و البته نقش احتمالی برخی مقامات سعودی در حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر به قوت خود باقی است، عادل الجبیر ابراز اطمینان کرده روابط این دو متحد دیرین همچنان به بهترین شکل ادامه خواهد یافت. وزیر خارجه سعودی اظهار کرده فارغ از آنکه چه کسی ساکن بعدی کاخ سفید باشد، روابط نزدیک  دو کشور پابرجا خواهد ماند، چرا که این روابط نه بر پایه ترجیحات شخصی، بلکه بر مبنای منافع مشترک دو کشور همچون حفظ امنیت  خاورمیانه، مبارزه با تروریسم، تجارت، سرمایه‌ گذاری و امور مالی بین‌المللی است.  این در حالی است که هر دو نامزد اصلی انتخابات ریاست ‌جمهوری امریکا در ماه نوامبر آینده، یعنی  هیلاری کلینتون  دموکرات و  دونالد ترامپ  جمهوری ‌خواه، به تازه گی در اظهاراتی عربستان سعودی را به حمایت از اسلام‌ گرایان افراطی متهم کرده بودند؛ اتهاماتی که می ‌تواند در سایه انتشار گزارش  ۲۸صفحه ‌ای کمیته تحقیقاتی سنا درباره نقش مقامات سعودی در تامین مالی تروریست‌های ۱۱ سپتامبر، رنگی از واقعیت به خود بگیرند؛ حتا اگر به گفته  النور جی‌هیل  دبیر ستاد کمیته تحقیقاتی سنا، انتشار این ۲۸ صفحه محرمانه نیز نمی ‌تواند نتیجه ‌گیری‌ای نهایی درباره آمران و مسببان بزرگ ‌ترین حمله تروریستی در تاریخ ایالات متحده به همراه داشته باشد.

 
درخواست برای دیدار با  بان کی‌ مون
جانشین ولیعهد عربستان همچنین  به طور رسمی خواهان دیدار با  بان کی‌مون، دبیرکل سازمان ملل متحد شده است. به گزارش بی‌بی‌سی، به نظر می ‌رسد این درخواست در ادامه اعتراض ریاض به قرارگرفتن «موقتی» در یکی از «لیست‌های سیاه» سازمان ملل متحد است. یکی از سخن گویان سازمان ملل متحد، روز جمعه ضمن تایید دریافت این درخواست ملاقات، به خبرگزاری رویترز گفت، محمدبن ‌سلمان به احتمال زیاد هفته آینده عازم نیویورک، مقر سازمان ملل، خواهد شد. استفان دوجاریک  سخن گوی بان کی ‌مون همچنین گفته سازمان ملل هنوز به نامه چند روز پیش  عبدالله بن ‌یحی‌المعلمی ، نماینده عربستان در این سازمان، پاسخ نداده است؛ چراکه قصد افشاکردن اطلاعات مربوط به منابع خبری خود را ندارد. به گفته دوجاریک  در نامه نماینده عربستان در سازمان ملل که به نیابت از ایتلاف نظامی تحت رهبری عربستان در یمن نوشته شده بوده، از سازمان ملل درخواست شده بود برای بررسی جزییات دقیق، منابع تهیه گزارش نقض حقوق کودکان در یمن را اعلام کند. دبیرکل سازمان ملل متحد دوم جون در گزارشی اعلام کرد ایتلاف نظامی تحت رهبری عربستان، مسوول ۶۰ درصد از کودکان کشته و زخمی ‌شده یمنی در سال گذشته بوده و در جریان حملات این ایتلاف ۵۱۰ کودک کشته و ۶۶۷ کودک دیگر زخمی شده‌اند. در این گزارش همچنین آمده بود، ایتلاف تحت رهبری عربستان مسوول نیمی از حملات نظامی به مدارس و بیمارستان‌ها در یمن بوده است./ ش


بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۲۰۰۶

 

 جهان در روند تشدید تشنج و تکرار تاریخ 

علی رستمی

درجهان  امروزی که ما قرار داریم آهسته آهسته سایه جنگ وخشونت بر آن هرروز بیشتر مستولی شده  وفرایند فاجعه آمیز ومدهش مادی ومعنوی ، جنگ های خانمانسوز اول و دوم را درذهن جهانیان تداعی می نماید. از آنجای که تاریخ جهانی گواهی می دهد، پیش از اغاز هر فاجعه بشری که نابودی انسان را درقبال دارد ،عوامل وعلت ان  رهبران استکباری  بوده وهستند که چرخ بنیادی مادی ونظامی را در دست دارند. توانسته اند که این چرخ را به نفع خواست های استثماری خویش برشالوده  زور و ستم اجتماعی، همیشه فعال نگهه دارند.بنابراین برای تسلط  قدرت جهان گشایی خود با اقدام های نظامی مستقیم وغیرمستقیم ،  دولت های که به  فرمان شان عمل نمی کنند و بر ضد خواست های غیر مشروع و انسانی شان قرارمیگرند  ، از آزادی ، دموکراسی و حاکمیت مردمی خویش دفاع می نمایند  با رویکردهای سیاسی ،  به بهانه های مختلفی  آنها را سرنگون وازبین می برند. این رویکردها ، در افروختن  جنگ وجدال و مناقشه های منطقه وی وجهانی نقش اساسی داشته است که می تواند با یک اشتباهی سیاسی جنگ گرم  بیشتر درجهان مشتعل شود.

عوامل که درمشتعل ساختن جنگ اول دوم جهانی نقش داشت ، دراوراق تاریخ چنین بازتاب یافته هست:  رقابت اقتصادی و دریایی بین المان، انگلیس و رقابت میان اتریش و روسیه دربالکان  برای تسلط بیشتر در منطقه و جهان و ترور ولیعهد امپراتوری اتریش ـ مجارستان . این جنگ اثر ناگواری مادی ومعنوی را برای بشریت به وجود آورد ؛ باعث  کشتار میلیون ها انسان بی گناه  و تخریب اقتصادی کشورها وازبین رفتن امپراتوری ها و زمینه رشد ملی گرایی وتشکیل دولت های فاشیستی وضد عدالت اجتماعی وتقسیم شرق میانه ، بین انگلیس وفرانسه که سبب تغییرنفشه آن از بنیاد  گردید، شد.  همچنان به اثر مداخله مستقیم کشورهای امپریالیستی درراس امریکا وهمدستان شان کودتاهای نظامی در افریقا و آسیا انجام شد که زمینه شروع جنگ  دیگر خانماسوز بشری را بوجود آورد .

بعد ازجنگ  اول جهانی که به کشورهای متعرض ، بالخضوص المان ضربه شدیدتی مادی  ومعنوی ازطرف متفقین وارد شد، این کشورها، دریک رکود فاجعه آور اقتصادی واجتماعی قرارگرفتند .المان مجبور بود که میلیون ها دالر غرامت جنگی را به متفقین بپر دازد ،تمام بنیادهای نظامی اش نابود و تحت کنترول جامعه بین المللی قرار گرفت؛ این رویکردها را مردم المان برای خویش تخقیر آمیز دانسته ، نفرت وانزجارشانرا در مقابل خارجی ها وبالخصوص یهودی ها تشدید بخشیده که سبب  کشتارمیلیونها یهودی گردید. در پی این همه مناقشه و بی نظمی ها بحران اقتصادی سال ۱۹۳۳ و فاشیزم هیتلری باهمراهان ایتالوی وجاپانی واسپانیایی خویش ظهور کرد که جهان درپرتگاهی جنگ جهانی دوم قرارگرفت. درجریان جنگ جهانی اول که انقلاب اکتوبردر روسیه به پیروز رسید ونخستین دولت سوسیالیستی تخت رهبری حزب بلشویک روسیه درجهان بوجود آمد ه بود، اختلاف و رقابت شدیدی  قدرت های غربی با دولت شوروی آغاز شد. حتا با امضای  قرارداد شرم اور درشهر مونشن که به نفع فاشیزم هیتلری بود و به تقسیم چکوسلواکیا تمام شد ،انگلیس و فرانسه درآن  نقش داشتند.  تبلیغ ومبارزه شدیدی فاشیزم  هیتلری برضدکمونیستها  زمینه ساز شد تا کشورهای غربی به نفع خویش  علیه دولت شوروی  از وی استفاده یی ابزاری نمایند. بی اعتمادی میان کشورها ی جهانی   برای کسب سود سرمایه و تسلط درجهان هر روز پیشتر می شد وضع وحشتناک واختناق بر اساس مولفه های آتی حاکم بود:در ۱۹۳۵ ایتالیا به حبشه حمله نمود، در ۱۹۳۶ ژنرال فرانکوبا نیروهای مراکشی به اسپانیا حمله کرد، در۱۹۳۷ چین مورد هجوم دوباره جاپان قرار گرفت ، در ۱۹۳۸ ترسایی المان نازی به اتریش حمله برد وآنرا ضمیمه خودساخت ؛چکوسلواکیا تجزیه شد ،اختلاف میان ترکیه وفرانسه بالای منطقه   اسکندرون  بوجود آمد که قبلاً به سوریه تعلق داشت؛ در فرانسه در سال ۱۹۳۷ حمله تروریستی توسط گروهی بنام« کاگولار » یا مردان شلاق دارمعروف بودند، برضد جمهوری فرانسه که توسط المان وایتالیا سلاح داده  شده وکمک میشدند صورت کرفت که صد ها نفر بقتل رسیدند. دراوایل نوامبر ۱۹۳۸ یک جوان یهودی  پولندی به اثر فشار وتضیقات بیرحمانه بر یهودی ها یک دیپلمات المانی را درپاریس ترور کرد؛ وضع درفلسطین روز به روز بدتر می شد، اختلاف میان امریکا وانگلستان نسبت ارتباط چمبرلن نخست وزیر انگلستان که درصف قدرت های فاشیستی قرار می گرفت، زیاد میکردید . مردم بی دفاع (به مانند امروز شرق میانه) ازکشورهای چکوسلواکیا خصوصآ ازمنطقه سودت ، دهقانان اسپانیایی از دست حمله فرانکو وهمچنان چینی ها، حبشی ها ، یهودی ها وافراد مترقی و دموکرات در المان ،اتریش چکوسلواکیا که بر ضد فاشیزم بودند ، به خارج فرار نمودند ،موج بزرگ ،صف و انبوهی ازمردم ماتم زده  بی پناه، ناتوان، بی خانمان وبا خاطره هایی از رنج های متراکم به صورت کتله های بزرگ بی پایان سرگردان به هرسو درحرکت ومهاجرت ( بمانند امروز درشرق میانه و اروپا)  بودند. در دنیا بر اثر ترور فضای خفقان  وحشت  حاکم بود تا اینکه درسپتامبر ۱۹۳۹ با حمله ارتش المان به پولند جنگ  دوم جهانی خانمانسوز آغاز گردید.

امروز نیز این حالت وحشتناک تاریخی دوباره بالای بشریت بنابر خواست ها و آروزهای جهان گشایان نیولیبرالیزم جهانی ، غرض تسلط بر منابع طبیعی کشورهای که دارای منابع انرژی هستند ، برای بازاریابی تولیدات وتسلط اقتصادی؛ به انواع وابزار مختلفی با مداخله نظامی و یا با تشکیل گروه های تروریستی دینی ومذهبی در شرق میانه وافریقا وآمده  و اروپا ،حمله ورشده و آنرا به میدان کشمکش های قومی ومذهبی تبدیل ساخته اند. بنابراین آن عده دولت های که درمقابل خواست های شان تسلیم نه شده ونمی خواهند کشور شان تحت مستعمره آنها قرارگردید ، آنها را بنام دیکتاتور زیرنام تحقق دموکراسی وارداتی توسط توپ وتانگ وبمباردمان های هوایی ،حکومت های شانرا سرنگون ساخته که این کشورها بعد ازآن به سوی بی ثباتی سیاسی واجتماعی سوق د اده شده اند که این عمل در: عراق ، لیبیا ، سوریه ، اوکرایین  وسایر کشورها ی افریقایی وآمدهیی  اجرا شده هست. با این عمال فضای وحشت و بی اعتمادی بوجود آمده که هر  روز وقوع برخوردهای نظامی میان کشورهای امریکا ، روسیه  که مدافع وپشتبان این کشورها به نفع خویش هستند، ازامکان دورنیست!  اختلاف های موجو دمیان کشورهای جهانی با درنظرداشت اسناد تاریخی مشابه به جوی سیاسی  می باشد  که پیش از جنگ دوم جهانی درجهان مسلط بود . بنیاد گرایی بر اساس روحیه فاشیستی دینی ومذهبی و بهره کشی از دموکراسی فجع ترین و وحشت ترین حالت را بالای مردم درنقاط  مختلف جهان بوجود آورده است. امپریالیزم هر زمانی که به بن بست  اقتصادی می رسد برای احیا ورشد وفعالیت بیشتری چرخ تولید برای کسب سود وسرمایه ازمیان خود قهرمانانی بوجود میاورد که بتوانند بربنیاد قهر وجبر وتعصب ملی ومذهبی جهان رابه نفع خود دگرگون سازد تا اینکه سلاح مدهش تولید شدهء ضد انسانی را بفروش برسانند وسود بیشتری کمایی نمایند. اگر پیش از جنگ دوم جهانی فاشیزم هیتلری باخود خواهی وجهان گشایی وبرتری نژادی بروز کرد وجهان را به سوی تباهی بشری رساند؛ امروز بازهم با پشتبانی مادی ومعنوی کشورهای امپریالیستی  گروهی تروریستی داعش والقاعده بوجود آمده که عملآ جنگ فرقی مذهبی درشرق میانه را آغاز کرده  که  کشورهای عربی درشرق میان علیه یکدیگر به دوگروپی مذهبی سنی وشیعه تبدیل شده که هرکدام آنها یکی ازاین فرقه هارا  تقویه وپشتبانی می نمایند وهرروز بنام دین ومذهب مردم بی گناه سرزد می شوند که پشتبانی نظامی و پولی وتحریک های سیاسی کشورهای امپریالیستی درمیان کشورهای متخاصم، کاملأ هویدا و ارجعت دارد. از جانب دیگر رویکردها ی انتخاباتی دونالد ترامپ نامزد رییس جمهوری آینده امریکا که با روحیه فاشیستی  ملی و دینی درروند اتنخاباتی اهداف خود را تبلیغ مینمایند، درمحافل مترقی چنین بازتاب یافته است: باز شبح فاشیزم هیتلری در وجود ترامپ تظاهر شده  و می خواهد که با اهداف نژاد پرستانه و دینی خود به کرسی ریاست جمهوری امریکا به پیروزی برس دو اینبار جهان  به پرتگاهی نیستی سوق داده خواهد شد، برای اینکه جنگ،جنگ هسته وی خواهد بود که در آن هیچ نیروی برنده نخواهدد داشت . این حقایق موجود جهانی ، مردم جهان ونیروهای دموکرات وصلح خواه را به وسوسه و مخاطره جنگ هسته وی قرارداده است که مبادا این دیوانه زنجیری درصورت پیروزی به تحقق اهداف فاشیستی خویش موافق شود؛ از سو ی دیگر بنابر کشتارو ترور بیرحمانه انسآان ها در گوشه وکنار جهان  توسط  گروهی تروریستی داعش وتلاش های دفاعی وتجاوزی روسیه وامریکا فضای اختناق وبی اعتمادی وترس از آغاز جنگ  در جهان مستولی شده است.کودتای امریکا در اوکرایین ومداخله آنها درسوریه ،یمن لیبیا ومنازعه سرحدی میان افغانستان و پاکستان فضای جهانی هرروزبد وبدتر شده می رود. امروز دموکراسی وهومانیست و روحیه انسانی واجتماعی بربنیاد عدالت اجتماعی  ، برابری ومساوات جای خود را به عداوت و دشمنی و بی اعتمادی داده وباعث تشدید استثمار فرد ازفرد واختلاف های ملی درجهان گردیده وابعادش گسترش می یابد. باید جنبش صلح وعدالت خواهی درکشورهای مترقی جهان قدم های بزرگی را برای ازمیان بردن عمال ترور واختناق ضد بشری بر دارند ومردم را بسوی این امر بسیج نمایند. درگام نخست نیروهای مترقی وعدالت خواه مسوولیت جواب تاریخی را در مقابل این امر بزرگ را دارند تا با موج جنبش ضد جنگ برای تامین صلح و آزادی و برابری، رشد فاشیزم دینی وملی وخواست های فرسایشی امپریالیزم جهانی رادرجهان بگیرند.

کارل مارکس می گفت : «  تاریخ برای پاسخ دادن به سوال های گذشته، راه دیگری ندارد جز مطرح ساختن سوالهای تازه ».

رومن رولان نویسنده فرانسوی گفته هست: «  اقدام پایان اندیشه است، هراندیشه که به سوی اقدام متوجه نباشد نوعی عقیم بودن وخیانت است. »

به پیش ، به امید صلح سراسری و رفع تشنج درجهان !

زنده باد صلح دموکراسی ،ترقی وبرابری درجهان!

بامداد ـ  سیاسی ـ ۵/ ۱۶ـ ۲۰۰۶

 

 

 

 

 

 

تاثیر رسانه ها درسمت دهی ذهنیت عامه

 

انجنیر حبیب فتاح

عصر حاضر که عصر ارتباطات و تکنولوژی نام گرفته است و جهان هر روز به سمت صنعتی شدن پیش می رود و دنیای ماشینیزم با روح انسان بیداد می کند و انسان  خواسته و ناخواسته در کام ابزاری شدن غرق می شود؛ اگر به خود نیاید کم کم از ارزش های انسانی دور شده و به کالا بدل می شود. در این بحران روحی تنها مقوله ای که می تواند فقر عاطفی را التیام بخشد مقوله ای ادبی و عرفانی است،ادبیات راستین روح را تقویت می کند،عشق به زیبایی ها آرامش و شادی را به ارمغان می آورد و موجب می گردد که انسان به داشته ها فکر کند ، چون اکثر انسان های عادی به طور معمول به نداشته ها  فکر می کنند و تنها وقتی به داشته های خود فکر می کنند که آن را از دست داده اند. و به همین دلیل از توانایی های خود راحت صرف نظر می کنند و چنانکه می دانید خوب و بد،احساس خوشبختی و بدبختی بیشتر در ذهن ما ریشه دارد و اکثرا مجازی هستند نه حقیقی، فقط در تصورات ماست که نقش آفرینی می کنند. چه بسا آدم های شاخص و متمول احساس بدبختی می کنند و کسانی هم در کلبه ای محقر خود را خوشبخت ترین فرد جهان می دانند.

مردم افغانستان حدود سه دهه جنگ را با تمام وجود تجربه کرده اند و از خسارات ، ویرانی ها و آواره گی های ناشی از آن، زنده گی آنان به حالت عادی برنگشته است و خطر تروریزم از بین نرفته و مداخلات برخی از کشور های خارجی به خصوص همسایه حنوب شرقی در امور داخلی مملکت ما تا هنوز دوام دارد، مدعیان حقوق بشر، و حلقات عقده مند و تنگ نظر داخلی با بستن اتهامات واهی بر شخصیت های ملی کشور، دامن زدن مسایل قومی سمتی وملیتی و زبانی را وسیله ساخته می خواهند  باردیگر آرامش و امنیت نسبی جامعه را برهم زده و مردم آسیب پذیر و رنج دیده افغانستان را با بحران دیگر مواجه سازند.

رسانه با تحولاتی که در جنبه های مختلف از بعد فن آوری ,تجهیزاتی و حجم و روش داشته اند به عنوان حاملان و منتقل کننده گان پیام می توانند در ساخت فرهنگ عمومی باورها و افکار عمومی موثر باشند.

آنها بدون درنظر گرفتن مرزهای جغرافیایی ، عقیدتی  و فرهنگی  امکان حضور  را در همه نقاط جغرافیایی پیدا کنند .در فضا و شرایطی که ما در آن هستیم چگونه از این امر می توانیم در جهت فرهنگ عمومی مورد قبول و منطبق با اهداف و سیاست های تعیین شده در سایه قوانین حکومت با جهان بینی ایدیولوﮊی خاص موثر واقع شویم و چطوراز آن بتوانیم بهره برداری  خوبی داشته باشیم ؟

در شناخت این عرصه آنچه اثر را بیشترمی کند این است که از طرفی پیام نگرش و ارزشی به گونه ای به عنوان فرهنگ و آن هم فرهنگ عمومی به مخاطبین ارایه شود که منطبق با نیازهای عموم جامعه باشد . یعنی جامعه نسبت به آن پیام و ارزش احساس نیاز کند.از طرفی وقتی می توانیم موفق باشیم که بتوانیم آن پیام را به نحوی که در مخاطب اثر بگذارد منتقل کنیم

اما بحث اینجاست که آیا و ضعیت رسانه های کشور مطلوب و قادر بوده اند که با اعتماد به نفس و چشم انداز روشن فعالیت های خود را ادامه دهند. در این مورد دیدگاه های مختلفی وجود دارد.

۱- در نظام های دموکراتیک از رسانه ها به عنوان نیروی چهارم یاد می شود. یعنی نقش و اهمیت آزادی رسانه ها و مطبوعات در چنین جوامعی فقط در ساختار ظاهری و صورت آن محدود نمی شود بلکه در واقع بازتاب دهنده افکار اندیشه های افراد جامعه بوده و تکثر و تنوع خواست ها و باور ها به دور از تهد ید و ارعاب و محدودیت می باشد.

۲- اما در نظام های توتالیتر و تمامیت خواه، هیچگاه باور ها و ارزش های دموکراتیک قادر به رشد و ادامه بقا نمی باشد. هر چند به اندازه  سال  های اخیر، رسانه ها و مطبوعات به این میزان قادر نبوده اند که اظهار موجودیت نمایند به هر صورت در کشور های که آزادی رسانه ها بر مبنای نظام دموکراسی و رعایت اصل آزادی بیان استوار گر دیده است. زمامداران به رسانه ها و مطبوعات به عنوان ناظرین فعال واثرگذار می نگرند. آزادی رسانه ها در سیاست و عملکرد حکومت ها نفوذ می کند. همچنین رسانه ها در تحکیم قانونمند شدن جامعه و حکومت نفش اساسی دارند.

در شناخت این عرصه آنچه اثرگذاری را بیشتر میکند  این است که از طرفی پیام نگرش و ارزشی به گونه ای به عنوان فرهنگ و آن هم فرهنگ عمومی به مخاطبین ارایه شود که منطبق با نیازهای عموم جامعه باشد . یعنی جامعه نسبت به آن پیام و ارزش احساس نیازمندی داشته باشد.از طرفی وقتی می توانیم موفق باشیم که بتوانیم آن پیام را به نحوی که در مخاطب اثر بگذارد منتقل کنیم.

در اینجا به سه مورد از این اهداف می پردازیم:

 

۱ـ  در تفسیر و تعمیق باورهای مردم گام بردارند.                      .

۲- بینش سیاسی عمومی جامعه که هر روز در معرض قضاوت های سیاسی و انتخاب های مختلف است تعمیق و گسترش یابد این قضاوت ها در حالی صورت می گیرد که با حجم انبوه اطلاع رسانی چه در داخل و با گسترش فضای باز سیاسی و چه در خارج با گسترش رادیو و تلویزیون ها و رایانه وارتباطات اینترنتی روبه رو است .

صدا و سیما به عنوان یکی از اهداف مهم خود باید بتواند طوری بینش سیاسی جامعه را تعمیق ببخشد که نهایتا تمام  افراد جامعه بتوانند به مرحله قضاوت ، تشخیص و انتخاب برسند.

۳ـ وحدت ملی ، یکی از محورهای مهم رسانه ای بحث وحدت ملی در چارچوب جغرافیایی سیاسی کشور است .

حال با توجه به مطالب گفته شده و اینکه آزادی رسانه ها در کشور ما روز به روز بیشتر می شود آیا رسانه ها در راستای قانون مدنی و در چارچوب اعتقادات و باورهای  خود حرکت می کنند ؟

و چه مقدار در پر رنگ  نشان دادن وحدت ملی و توسعه فرهنگی کشور خود موفق بوده اند.

تزریق پول از طریق ارگان های دولتی ، زور مندان رهبران جهادی ومافیا سیاسی واقتصادی مشکل دیگر است که رسانه را به تشنج کشانیده است.

بنابراین سران حکومت نباید از این بابت نگران باشند. اگر سران حکومت یک راهبرد تبلیغاتی مناسب تدوین کنند و اطلاع ‌رسانی دقیق کنند، افکار عمومی در جهت خیر و صلاح مردم افغانستان شکل می ‌گیرد. هیچ نیازی به تزریق پول در رسانه‌ها و مزدورپروری خبرنگاران و کاربران شبکه‌های اجتماعی نیست. کافی است که سران حکومت اطلاعات دقیق را بر مبنای قانون دسترسی به معلومات و قانون رسانه‌های همگانی، در اختیار شهروندان قرار دهند، افکار عمومی خود به خود به سمتی که نظام می‌ خواهد جهت می ‌یابد. حکومت باید اجازه بدهد که رسانه‌ ها در بازار پررقابت رسانه‌ ای افغانستان به ‌صورت طبیعی فعالیت کنند و هر رسانه‌ ای جایگاه طبیعی‌اش را بیاید. این امر هم به تقویت نظام رسانه ‌ای افغانستان کمک می‌ کند و هم افکار عمومی را در جهت منافع ملی ودموکراسی جوان افغانستان جهت می‌ دهد.

از بدوی  ترین انسان  مغاره نشین گرفته تا متمدن ترین انسان مقیم در آسمان خراش ها ی نیویارک و پاریس همه به نحوی به فعالیت رسانه ای  ارتباط  داشته ودارند . فعالیت و کسب  نموده  ودرک  و تفکیک  اثرات مثبت ومنفی رسانه ها بسیار دشوار گردیده است . به گونه که تا دیروز رسانه ها ضرورت ها واحتیاجات انسان را تبلیغ می کردند ،اما امروزبرای انسان ضرورت می آفرینند ، رسانه ها تا دیروزازپهناوری وگسترده گی جهان آگهی می دادند ،امروزاز محدودیت جها ن درحد « کلبه الکترونیک » ویا «دهکده جهانی » خبرمی دهند، تا دیروزانسان برای  رسانه ها مسیر فعالیت وراهکارهای نیل به هدف  خویش را تعیین  می کرد،امروزاز  اثرهجوم  رسانه ها انسان  نمیتواند  به درستی مسیرحرکت خویش و راه صواب را ازخطا تشخیص دهد . وقتی که فرهاد دریا با تعجب می گوید :« واقعاً بانک تا بانک اس» بدین معنی که این بانک (کابل بانک)با بانک های دیگربسیارتفاوت دارد،تفاوت های درحدی «طلا» و«آهن» ویا «موتر» و«کراچی» . اماچند دقیقه بعد تر ،چند نفرتاکسی سوار در همان  تلویزیون  وبرنامه  وچند تلویزیون دیگرمی گویند :«من این بانک را نمی گویم ،همان بانک را می گویم که پانزده میلیون افغانی وپانزده موتر درین دورقرعه کشی جایزه تعیین کرده وفعالیت هایش هم  بسیارشفاف است...» یعنی« عزیزی بانک» ؛ گفت وگوی این تاکسی سواران بدین معنی است که بانک های دیگربشمول کابل بانک چندان فعالیت شفاف  ندارند ، فقط  عزیزی بانک بصورت شفاف فعالیت می نماید .یعنی ،ای مردم ،ای بیننده گان ! به دیگربانک ها اعتماد نکنید فقط به عزیزی بانک اعتماد کنید ... همینطورکمپنی های موبایل وتولید لباس وگازفروشی ومواد ساختمانی ...وغیره وغیره یکی به مقابل دیگراشتهارات هشیارکننده وبعضاً گمراه کننده پخش می نمایند.رسانه ها با دقت روانشناسانه که از نقاط  ضعف مردم ومشتریان دارند،قدرت سنجش گری  وتحلیل  وتجزیه  عقلانی را ازمردم  سلب  نموده اند ،فقط  می گویند :تو انتخاب کن ونمبر کارت  بانکی ات را وارد  سیستم  بساز ، بقیه  اش را تاجلوی دروازه ما  انجام  می دهیم. درواقع رسانه ها با یک نوع بمباردمان مغزی ،انسان را واداربه  تصمیم  گیری می سازند ،از تلویزیون  و رادیو شروع تا اوراق پراگنده جلو دهلیزها  ولوحه ها ی  بزرگ سه راه ها  وچهار راه ها همه یک  پیام را میرسانند :این که متاع را بخرید وزود بخرید.که تنیجه انرا مردم افغانستان در قضیه کابل بانک بخوبی مشاهد نمودند .

واقعاً امروز رسانه ها یک قدرت  مهم  اثرگزار در جامعه  بشمارمیروند ؟

این اثرگزاری میتواند مثبت ویا منفی ، سودمند  ویامضرباشد . رسانه ها  می توانند ، مخاطبان  خویش را  به سوی  کمال  و رستگاری  ویا  ابتذال  و ظلالت بکشانند، رسانه ها می توانند تنویرافکار ویا سم  پاشی ذهنی  نمایند .نقش رسانه ها در تقویت روحیه  وحدت ملی و همگرایی وهمدلی مردم وهمین طوردر کاشتن تخم نفاق ملی به جای وفاق ، فصل سازی جامعه به جای وصل سازی بسیار مهم است .رسانه ها در ترویج فرهنگ خرافاتی ویا مقابله ومبارزه با خرافات رول عمده را بازی میکنند.

ماده سی و چهارم قانون اساسی افغانستان حکم می کند :

آزادی بیان از تعرض مصون است. هر افغان حق دارد فکر خود را به وسیله گفتار، نوشته، تصویر و یا وسایل دیگر، با رعایت احکام مندرج قانون اظهار نماید.

این در حالی است که دموکراسی، نه آزادی مطلق، بل آزادی محدود به قانون می‌باشد.

کانت، در مورد محدودیت آزادی می‌گوید: « آزادی مشت شما، توسط فضای بینی من محدود می ‌شود؛ یعنی شما نمی ‌توانید به بهانه آزادی، با مشت تان به بینی من بکوبید.»

دموکراسی که در جوامع دیگر به معنای «حکومت قانون» می‌باشد، در افغانستان، چهره‌ هرج و مرج را به خود گرفته و به بی ‌قیدی و لابالی‌ گری مبدل گردیده‌است.تعبیر ما از دموکراسی، آزادی مطلق و لگام گسیخته گی بی‌ حد و حصری می ‌باشد که توسط هیچ قانونی محدود نگردیده و هیچ حد و مرزی را هم نمی‌ شناسد.

درست، بر همین بنیاد است که نماینده گان احزاب جهادی گروه های مافیای اقتصادی،  زور مندان  به خاطر حفظ قدرت ، رسالت شان را انتقاد زننده از حکومت می‌ دانند ودر مطبوعات و رسانه‌ها منفی ‌بافی و تفرقه‌ افگنی و عصبیت‌ پرستی را ترویج می‌ کنند.

در کشور عزیز مان افغانستان بارها دیده شده‌است، هنگامی که رسانه‌ای، به دلیل تخلفات، هتاکی و فحاشی، مورد پیگرد نهادهای عدلی و قضایی قرار گرفته ‌اند، سر و صدای مان از عالم خاک به مرز افلاک رسیده و داد از استبداد و خودسری زده‌ایم و حکومت را به نقض اصول دموکراسی متهم نموده‌ایم. تجربه ثابت ساخته است در جوامعی که رسانه‌ ها از حس مسوولیت ملی برخوردار بوده و مسوولانه عمل می ‌کنند، نقش والا و ارزنده‌ای در هدایت و مطلع سازی مردم ایفا نموده و افکار عمومی را با منافع ملی آشتی می ‌دهند؛ اما در جوامعی که این احساس مفقود باشد، رسانه علیه منافع ملی قرار گرفته و نقش منفی و معکوس را انجام می‌دهد. در افغانستان  برخی از رسانه‌ها، به دلیل نداشتن پالیسی‌های مناسب نشراتی، گاهی در وخیم ساختن اوضاع سهم داشته و در بدتر گردیدن امنیت کشور نقش یک نیروی مخرب را بازی کرده‌اند.

رسانه‌های ما گاهی اوقات در برابر حکومت و نظام چنان موضع ‌گیری می ‌نمایند و چنان شایعه ‌سازی می ‌کنند، که گویی ارگان نشراتی امارت اسلامی طالبان بوده و توسط قاری ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان، مدیریت می‌ گردد.

در تامین حقوق بشری سرحدی وجود ندارد ، به جز اینکه به حقوق دیگران تعرض وتجاوز نشود ، وقتی ما می گویم که به حقوق دیگران تجاوز یا تعرض نشود بنآ آزادی بیان هم محدوده های خود را دارد زیرا ما در بیانات و اظهارات خود باید به کرامت انسانی دیگرها احترام بگذاریم. در حال حاضر  خبرنگاران و رسانه ها در افغانستان، با چالش ها و مشکلاتی نیز روبر هستند که به طور خلاصه به آنها اشاره می شود:

در عرصه امنیت؛ اکنون خبرنگاران با قبول هرگونه خطر، برای انعکاس مشکلات وچالش های موجود در محل های حوادث تروریستی وغیره حضور می یابند تا مردم را با تازه ترین واقعیت های موجود دراین کشور آگاه سازند. درحال حاضر تهدید خبرنگاران از سوی برخی از مقام های دولتی، طالبان و برخی دیگر از افراد مسلح زورمندان، نا امنی و جنگ،  دسترسی محدود خبرنگاران به اطلاعات،  کشته و زخمی شدن خبرنگاران،  سبب شده است تا خبرنگاران نتوانند وقایع را به شکل حقیقی برای مردم بازتاب دهند.

حق دسترسی به اطلاعات که طبق ماده۵۰ قانون اساسی افغانستان و ماده ۵ قانون رسانه ها،  یک حق طبیعی شهروندان است ، متاسفانه از سوی دولت، شورشیان،  نیروهای خارجی وافراد مسلح غیر مسوول مورد نقض وتهدید قرار می گیرد.

اما حمایت دولت از این رسانه ها و یا تمویل آنان از سوی ‌‌گروه های خاص و کشور های خارجی موجب شده است تا دستگاه ها قد رت سعی کنند که حقایق و واقعیت های جامعه و کشور را از رسانه ها مخفی نگهدارند  و اگر در مواردی قادر به پنهان سا زی آن نبوده اند تبعات منفی و ناگواری را هم در پی داشته است. اگر این موضوع را در لابلای سیاست ها و کارکردهای دولت در برابر رسانه ها و تاثیر رسانه‌ها را بر اعمال دولتمردان جستجو نماییم بیشتر به بی اعتنایی دولت در این مورد بر می‌خوریم .

یعنی اینکه:‌ رسانه ها آزادند هر چه بگویند. حتی این بی اعتنایی دستگاه قدرت را در عدم حمایت جدی و قانونی از خبرنگاران در برابر تهدیدها و ارعاب های که از سوی زور مندان و مخالفین مسلح یا بعضی نهادهای قدرت صورت گرفته است را شاهد نمی باشیم. بنابراین با جرأت می توان گفت که با افزایش فعالیت های مخالفین مسلح و تقویت صاحبان قدرت، خلاف ورزی و قانون گریزی در سطوح مختلف دولت، میزان آسیب پذیری و تهدید خبرنگاران به عنوان یک مجموعه تأثیر گزار روز به روز افزایش یافته است. همچنان وجود قوای خارجی روی رسانه‌ها بی تاثیرنیست نمونه آن قتل "منادی"است که سال قبل اتفاق فتاد. یکی از دیگر از این چالش ها؛  حرفه یی نبودن بسیاری از خبرنگاران است. این مشکل به سبب نوپا بودن وعدم بلوغ رسانه یی ، در دامن آزادی های مدنی است. این چالش باعث شده است که کارکنان رسانه های دیداری، شنیداری و چاپی نتوانند آنچه که یک شهروند بدان نیازمند است، برای شان برسانند. تا جاییکه عدم آگاهی  برخی از خبرنگاران از قوانین و اصول ژورنالیزم، سبب شد تا خبرنگاران اخلاق و حقوق رسانه یی را زیر پا بگذارند  به اشخاص حقیقی و حقوقی تهمت بندند ، افترا، اهانت و  تعرض کنند.

گرایش تباری در علوم بشرشناسی (Antropologie) پیشینه  سیاسی دارد تا اکادمیک. تاریخ معاصر جامعه  بشری به پدیده  تبارمنشی، به‌عنوان یک پارادایمِ «مخرب » در روند دولت- ملت سازی نگریسته‌ است. این نگرش تاریخی در سده  بیستم برجسته ‌تر مطرح می ‌شود.
موسسات سیاسی از جمله دولت‌ها، احزاب و جنبش‌های سیاسی به گفتمان تبارمنشی به‌مثابهء تیوری «ارجحیت بخشی» گروهی بر گروه‌های دیگر اجتماعی بنابر غرایض گوناگون نگریسته است. اما موسسات اکادیمیک به تبارمنشی به‌ مثابه‌  یک روند مخدوش‌ کننده  اجتماعی نگاه کرده است. مانگوس هونت Magnus Hundt انسان‌شناس و فیلسوف بزرگ المانی در قرن پانزدهم می ‌گفت: «از دید نهادهای اکادمیک تفاوت گروه‌های اتنیکی در فرهنگ و روش زنده‌ گی تبارز می‌ یابد نه‌ بر قدرت حاکم گروهی بر گروه‌های دیگر».

از سوی دیگر تبارگرایی کار روشن ‌گرانه نیست، زیرا به گفتمان حقوق شهروندی صدمه می ‌رساند. حمایت از فرهنگ تبارگرایی بر بنیاد بینش‌های فاشیستی، برون از حیطه  شناسایی و تعریف روشن‌ فکر و یا روشن ‌گر مطرح می‌ شود. در طول تاریخ از جمع روشن ‌گران برجسته، کسی شناخته نشده است که بینش و کنش تبارگرایانه  خود را « دورنمای » کارهای روشن‌ گری تشخیص کرده باشد.

به باور من قوم‌ گرایی نه کار روشن‌فکرانه، نه بینش روشن ‌گرانه و نه کنش اکادیمیک است.
قوم ‌گرایی یک روش سیاسی، کنش شوونیستی و بینش فاشیستی است. سلیقه وی  و قومی عمل کردن برخی از رسانه ها در افغانستان نیز سبب شده،  تا در بیان حقایق کوتاهی ها و غرض ها دخیل داده شود.  برخی از برنامه های رسانه ها،  متاثر از باورهای قبیله وی، حزبی ومنطقه یی رسانه ها است و تا جایی سبب اختلاف بین اقوام در کشور نیز شده است

بخش برنامه های مبتذل از سوی رسانه ها ؛ یکی دیگر از چالش های جدی کار رسانه یی در کشور است که بیشتر ناشی از تمویل برخی از رسانه ها،  از سوی کشورهای غربی و یا رسیدن به اهداف مالی و تجاری است. که این امر خلاف قانون اساسی و قانون رسانه های همگانی کشور است.

افزایش  رسانه های حزبی تنظیمی، قومی و ایدیولوژیک  نیز سبب شد تا این احزاب و گروه ایدیولوژیک اهداف سیاسی، اقتصادی و ایدیولوژیک خود را بر  افکار عمومی، تحمیل کنند.  این رسانه ها نمی توانند به موضوعاتی فراتر از اهداف این گروه ها بپردازند. گروهی دیگر از این رسانه ها وابسته و دولت هستند و نیات دولت را تعقیب می کنند. این رسانه ها کاملا مصرف کننده محسوب می شوند. کوچکترین خلاقیتی که منجر به نقد دستگاه حاکمه شود در این رسانه ها وجود ندارد.

یکی از نقاط ضعف دیگر رسانه های افغانستان،  وابسته گی آنها به کمک های خارجی است. این رسانه ها که  مانند سمارق رشد کردند، رسانه های زاده ی نیات سازمان های به اصطلاح مدنی و نیز ان. جی. او . ها و برخی کشورهای خارجی هستند.  این رسانه ها آزادی بیان و حقوق بشر را در صدر شعارهای خود قرار داده اند اما تنها کاری که انجام می دهند، جذب پول و دنبال کردن اهداف پشتیبان مالی می باشد. بسیاری از این سازمان های رسانه ایی،  پس از اتمام پول با شکست مواجه شدند و از نشر ماندند.

آگاهان بدین باور اند که وابسته گی های گروهی و تمویل برخی از رسانه ها به وسیله  شماری از کشور های همسایه ، سبب شده تا این رسانه ها به نفع این گروه ها و کشور ها،  نشرات کنند.

توجه کمتر به برنامه های آموزشی از سوی رسانه های دولتی و خصوصی یکی از  نکات منفی است. و در مجموع مسوولیت نداشتن برخی از رسانه ها در قبال رسالت های شان و نیز جامعه از دیگر چالش های موجود رسانه یی در افغانستان است

 

مسوولیت ها

قانونی عمل کردن رسانه ها و پرورش حس مسوولیت در کنار آزادی بیان و عملی کردن رسالت های شان یعنی توجه به همه زمینه های زنده گی بشر، از عمده ترین مسوولیت های رسانه ها در افغانستان است.

افزایش و ارتقای ظرفیت های انسانی و کادری و جذب افراد متخصص رسانه یی و احترام به شخصیت های حقیقی و حقوقی نیز به رسانه ها کمک می کند؛ تا فضای سالم رسانه یی و اطلاع رسانی را در جامعه ایجاد کنند.

اگر رسانه های افغانستان بخواهند نقشی در توسعه کشور بازی کنند، باید به برنامه های آموزشی و پرورشی فرصت بیشتر دهند و در تهیه و ساخت این برنامه ها، باید از متخصصان آموزش و پرورش و نیز  متخصصان رسانه ایی استفاده کنند.

دوری از تعصب و تفرقه و پرداخت به حقایق عینی جامعه، نقد سالم کارکرد دولت، توجه به منافع ملی، امنیت ملی و فراهم کردن فضای رقابت سالم رسانه یی می تواند حاکمیت ملی را در کشور تقویت کند و این امر از سویی سبب به میان آمدن وحدت ملی و تقویت نظام مردم سالاری و آزادی بیان می شود.

در عین حال دولت هم مسوول است تا قانون رسانه ها را عملی کند و تخطی های رسانه های و دعواهای حقوقی رسانه ها را پیگیری نمایند تا از  سویی قانون اجرا شود و از سویی هم رفتارهای  رسانه های گروهی، زیر عینک کنترول و بررسی قانونی قرار گیرد. این امر سبب می شود تا فضای سالم آزادی بیان در کشور ایجاد  می گردد  و نظام رسانه ایی افغانستان هم یک نظام سالم آزاد و توام با مسوولیت  خواهد شد.

تبدیل نظام آزادی گرای مطلق رسانه ایی در افغانستان به نظام آزادگرای توام با مسوولیت،  نیز  یکی از راه های داشتن نظام مطلوب رسانه یی برای آینده، در افغانستان محسوب می شود. واقعیت اینست که حضور و ظهور رسانه ها در طی سال های اخیر در کشور هر چند بی نظیر بوده است، اما حمایت دولت از این رسانه ها و یا تمویل آنان از سوی ‌‌گروه های خاص و کشور های خارجی موجب شده است تا دستگاه ها قدرت سعی کنند که حقایق و واقعیت های جامعه و کشور را از رسانه ها مخفی نگهدارند و اگر در مواردی قادر به پنهان سازی آن نبوده اند تبعات منفی و ناگواری را هم در پی داشته است. اگر این موضوع را در لابلای سیاست ها و کارکردهای دولت در برابر رسانه ها و تاثیر رسانه‌ها را بر اعمال دولتمردان جستجو نماییم بیشتر به بی اعتنایی دولت در این مورد بر می‌خوریم . یعنی اینکه:‌ رسانه ها آزادند هر چه بگویند. حتا این بی اعتنایی دستگاه قدرترا در عدم حمایت جدی و قانونی از خبرنگاران در برابر تهدیدها و ارعاب های که از سوی زور مندان و مخالفین مسلح یا بعضی نهادهای قدرت صورت گرفته است را شاهد نمی باشیم. بنابراین با جراات می توان گفت که با افزایش فعالیت های مخالفین مسلح و تقویت صاحبان قدرت، خلاف ورزی و قانون گریزی در سطوح مختلف دولت، میزان آسیب پذیری و تهدید خبرنگاران به عنوان یک مجموعه تاثیر گزار روز به روز افزایش یافته است. همچنان وجود قوای خارجی روی رسانه‌ها بی تاثیرنیست نمونه آن قتل « منادی » است که سال قبل اتفاق فتاد.

در حالیکه قانون مطبوعات رسانه های همگانی  افغانستان حکم میکند:

ماده ۱
این قانون به تاسی از حکم ماده سی و چهارم قانون اساسی ورعایت ماده نزدهم میثاق بین المللی حقوق بشر، به منظور تامین حق آزادی فکر و بیان و تنظیم فعالیت رسانه های همگانی در کشور وضع گردیده است

ماده ۲
اهداف این قانون عبارت اند از :
 - ترویج و حمایت از حق آزادی فکر و بیان، دفاع از حقوق ژورنالیستان و تامین شرایط فعالیت آزاد آنها.
 ترویج و انکشاف رسانه های همگانی آزاد، مستقل و کثرت گرا      
 فراهم کردن زمینه مناسب برای اظهار فکر و احساس اتباع کشور توسط گفتار ، نوشته، رسم، تصویر، ثبت روی نوار ، تمثیل، حرکت و سایر پدیده های علمی ، ادبی، هنری و طبع و نشر.
 - رعایت اصل آزادی بیان و رسانه های همگانی مسجل در میثاق بین المللی حقوق بشر با نظرداشت دین مبین اسلام.
 کمک به منظور رشد سالم رسانه های همگانی به نحوی که بتواند وسیله موثر نشر ثقافت در کشور گردیده، آرا  عامه را طور صادقانه و سودمند به جامعه منعکس نماید.

 

یک راه خوب و مناسب این است که آزادی فکر را در کشور خود نخست نهادینه بسازیم و بعد به ازادی بیان بپردازیم. چرا که در کشوری که آزادی فکر و اندیشه به اندازه کافی وجود نداشته باشد، به سختی می توان مردم را واداشت که آزادانه دیدگاه هایشان را بیان کنند. بیان آزادانه از فکر آزاداندیش بیرون می آید. باید از طریق خود رسانه ها تلاش کرد که آزادی فکر را در میان مردم ترویج کرد تا بپذیرند دیدگاه های مختلفی را که ممکن است مطرح شود. نقش افراد درچند دهه اخیردر جهت تامین منافع علیای کشور نهایت ضعیف ارزیابی گردیده است وصرف احزاب سیاسی ملی ،مترقی ودموکرات کشوراست که درجهت تامین منافع علیای کشور یعنی حفظ هویت ملی ، حاکمیت ملی و وحدت ملی مسوولیت بس وسیع را بدوش داشته و آنها می توانند نقش موثر در زمینه ادا نمایند. احزاب سیاسی ملی ،مترقی ودموکرات کشور برعلاوه اینکه در روشن ساختن اذهان مردم غرض تامین منافع علیای کشور مسوولیت دارند ،می توانند که از طریق مبارزات پارلمانی ، سازماندهی تظاهرات مسالمت آمیز، نقد عملکرد های حکومت که در مخالفت با منافع ملی قرار داشته باشد و ارائه طرح ها و نظریات به نحوی موثر، باشند . متاسفانه در افغانستان اکثرأ احزاب سیاسی سمتی ، زبانی ، قومی و ایدیولوژیک تاسیس گردیده و تعدادی محدودی اند که بربنیاد منافع ملی فعالیت نموده و بادرک از نیازمندی های جامعه ، تولید اندیشه کرده وآنرا در جامعه منطبق می نمایند . در شرایط کنونی که هرلحظه امکان بحرانی شدن وضعیت سیاسی و نظامی کشور افزایش می یابد ، احزاب ایدیولوژیک نمی توانند درتامین منافع ملی ممد باشند زیرا با تحمیل یک ایدیولوژی خاص بر سیستم مناسبات سیاسی واجتماعی، جامعه را منقسم به گروپ های مختلف و متضاد نموده و حل تضاد های اجتماعی را از طریق مسالمت آمیز به مشکل مواجه می نماید .

به آرزوی اینکه در آینده با کار روشنگرى قلم بدستان متعهد روشنگر دموکرات وعدالت خوا بتوانیم برنامه ها ،تحلیل ها میهن دوستانه وحدت اقوام تقویت فرهنگ همزیستی مروج سازیم .

به نظر من یک راه خوب و مناسب این است که آزادی فکر را در کشور خود نخست نهادینه بسازیم و بعد به آزادی بیان بپردازیم. چرا که در کشوری که آزادی فکر و اندیشه به اندازه کافی وجود نداشته باشد، به سختی می توان مردم را واداشت که آزادانه دیدگاه هایشان را بیان کنند. بیان آزادانه از فکر آزاداندیش بیرون می آید. باید از طریق خود رسانه ها تلاش کرد که آزادی فکر را در میان مردم ترویج کرد تا بپذیرند دیدگاه های مختلفی را که ممکن است مطرح شود.

نقش افراد درچند دهه اخیردر جهت تامین منافع علیای کشور نهایت ضعیف ارزیابی گردیده است وصرف احزاب سیاسی ملی ،مترقی ودموکرات کشوراست که درجهت تامین منافع علیای کشور یعنی حفظ هویت ملی ، حاکمیت ملی و وحدت ملی مسوولیت بس وسیع را بدوش داشته و آنها میتوانند نقش موثر در زمینه ادا نمایند. احزاب سیاسی ملی ،مترقی ودموکرات کشور برعلاوه اینکه در روشن ساختن اذهان مردم غرض تامین منافع علیای کشور مسوولیت دارند ،میتوانند که از طریق مبارزات پارلمانی ، سازماندهی تظاهرات مسالمت آمیز، نقد عملکرد های حکومت که در مخالفت با منافع ملی قرار داشته باشد و ارایه طرح ها و نظریات به نحوی موثر، باشند . متاسفانه در افغانستان اکثرأ احزاب سیاسی سمتی ، زبانی ، قومی و ایدیولوژیک تاسیس گردیده و تعدادی محدودی اند که بربنیاد منافع ملی فعالیت نموده و بادرک از نیازمندی های جامعه ، تولید اندیشه کرده وآنرا در جامعه منطبق مینمایند . در شرایط کنونی که هرلحظه امکان بحرانی شدن وضعیت سیاسی و نظامی کشور افزایش می یابد ، احزاب ایدئولوژیک نمی توانند درتامین منافع ملی ممد باشند زیرا با تحمیل یک ایدیولوژی خاص بر سیستم مناسبات سیاسی واجتماعی، جامعه را منقسم به گروپ های مختلف و متضاد نموده و حل تضاد های اجتماعی را از طریق مسالمت آمیز به مشکل مواجه مینماید .

به آرزوی اینکه در اینده با کار روشنگرى قلم بدستان متعهد، تحلیل کران روشنگر دموکرات وعدالتخواه بتوانیم برنامه هاتحلیل ها ملی  وحدت اقوام تقویت فرهنگ همزیستی را مروج سازیم .
همانطوری که هدف روشنگرى اراسته ساختن جهان با زیور خرد و اگاهى و از میان بردن جهل و خرافات است ، پس همین گام هایى که روشنگرانه در اراستن صفحه هاى مجله ها و روزنامه ها و یا در هر یک از رسانه ها و نشرات تصویر وشبکه های مجازی روشنگرانه ببر دازند خود جز  پروسه روشنگرى ایست ، به یقین مى توانیم اذعان داریم که روشنگرى بدون اندیشه و خردگرایى بى مفهو م و نا تکمیل است .
روشن اندیشى در واقع واکنشى در برابر تحجز ، بنیاد گرایى و افراطیت است .
روشنگرى در حقیقت خروج أدمى از نا بالغى به توانایى و به کار بردن فهم و دانش است .
به امید روزی که رسانه های ما  بسوى اندیشه ورزى ، خرد گرایى و هدفمندى راه یابند .

 

منابع ممد:

ـ متن قانون اساسی افغانستان

ـ قانون مطبوعات (رسانه های همگانی ) در افغانستان

ـ روز نامه هشت صبخ

ـ کمیسیون برسی تخطی های رسانه ایی وزارت اطلاعات وفرهنگ

 

بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۱۹۰۶