معاملـه گـری با صلح
عـلی رستمی
صلح پدیده یی باارزش و اهداف معینی انسانی وبشری دارد که توسط انسان ها برای تامین خواست ها وآرزوهای جوامع بشری میان افراد ونیروهای سیاسی واجتماعی متخاصم بوجود می آید. در فضای صلح امیز است که انسان ها به نعمات طبیعی دسترسی پیدا کرده وارزش های انسانی تحقق می پذیرد . به گفته مردم ما: « میوه شیرین زنده گی » می باشد . دراین مقطع تاریخی درکشورما که پیش از چهاردهه جنگ وخونریزی جریان دارد، صلح به مثابه قطره آبیست که دربیابان گرم سوزان درگلوی تشنه ای چکانده شود!
جنگ های که، با بهانه های مختلف سیاسی ،گروهی وقومی ومنطقه وی درافغانستان شعله ور شده است، کشورهای خارجی به سطح منطقه و بین المللی ، برای تحقق اهداف اقتصادی وسیاسی ومنطقه وی خویش، نقش اساسی وتعین کننده داشته است. بر این اساس آنها جنگ برادر با برادر، قوم با قوم را تا سرحد کوچه وبازار درمیان مردم ستم دیده وبی چاره کشوربه انواع مختلفی دامن زده و آنرا تشدید وبه یک جنگ دوامداری خانمانسوز مبدل ساختند و بدینگونه خساره های سنگین مادی ومعنوی را در کشورماتحمیل کرده اند .به اثر آن، شیرازه زنده گی وهویت تاریخی مردم مورد معامله تنگ نظران قومی وقبیله وی قرار گرفته ،هست و نه بود ارزش های تاریخی کشورما در خطر نابودی کشانیده شده است. سرانجام « کارد را چنان به استخوان » مردم رسانیدند، تا مردم به هرنوع سازش با جنگ سالاران به خاطر صلح وختم جنگ کنار بیایند ، تا دوباره در فضای هموندی وهمنواعی وبرادری درپهلوی هم، زنده گی شرافتمندانه بکنند.مردم کشور ما درطول بیست پنج سال از سقوط دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان، اقسام رقم حکومت های تنظیمی را زیر شعار دین و مذهب ، با پوست ، گوشت و خون خویش تجربه کرده اند،که هیچ کدام انها جواب گوی ارزش های انسانی وشرافتمندانه انها نه بوده است .هرکدام به جای آنکه وضع رابهترو خوبتر نمایند بدتر نموده و کشور را درباتلاق ناسامانی های مدنی غرق نموده، شیرازه هویت اصیل همدردی، برادری و وطن دوستی را در میان اقوام کشور بنا به خواست باداران بین المللی خویش صدمه زده ، وتلاش دارند آنرا کاملأازبین ببرند.
نیروهای مخالف دولت وجنگ سالار کوشش می نمایند تا بوسیله نیرنگ وخدعه برای برآورده شدن مقاصد سیاسی و اقتصادی ، به مثابه نیروی تاثیرگذاردرجامعه خود را مطرح نموده ، می خواهند با استفاده از موقف ضعیف و ناتوانی رهبری دولت که برای ازبین بردن جنگ وبرقرار صلح در کشورموافق نه شده است، استفاده ابزاری نموده وخود را به مثابه نیروی توانمند، برای تضعیف نیروهای مخالف مسلح دولت که هر روز به نام های مختلف، گاهی طالب و داعش سربلند می نمایند وانمود ساخته ، همکاری را درجهت تامین روند صلح با دولت بربنیاد شرایط معینی که انعکاس دهنده منافع مادی ومعنوی شان می باشد ،ابراز می دارند. این عمل بارها با نیروهای های مخالف وناراض مسلح از دولت در دوران بعد از حاکمیت تنطیم های جهادی صورت گرفته که نتایج آن موقتی و زمانی بوده ؛ و دوام نیافته هست.دراین اواخر بازهم بتاریخ اول میزان ۱۳۹۵خورشیدی ، «توافقنامه صلح » با حزب اسلامی به رهبری گلبدین به بهانه ختم خشونت های مسلحانه، توسط نماینده وی وحکومت وحدت ملی درشهر کابل به امضا رسید، که مواد این قرارداد بعد ازتایید و امضای رهبری حزب اسلامی ورییس جمهور دولت اسلامی افغانستان قابل اجرا می باشد. در حالی که حزب اسلامی گلبدین در طول چهاردهه اخیردر جنگ های ویرانگر، دست بالا ودرصدر جنایات جنگی ، قتل وقتال ، خرابی وطن وکشور قرار داشت. همیشه داد از یکه تازی می زد، و آرزو داشت تا قدرت یکه و تنها به وی تعلق بگیرد وبه بهانه های مختلفی از روند صلح درافغانستان طفره می رفت. سوال برانگیز اینست که چه باعث شده است بعد از انزوای چند ساله گلبدین همچو توافق نامه صلح را با دولت افغانستان به امضا برساند ؟
نفس وجان مطلب دراین است، اگر افراد و اعضای رهبری حزب اسلامی ازهم متلاشی وضعیف و شخص گلبدین به انزوا کشیده نمی شد، گلبدین هیچ زمانی تن به مصالح و سازش باهیچ دولت نمی داد؛ از خودخواهی ها و جاه طلبی خود یک قدم هم عقب نمی رفت! حالا نسبت ضعف و پراگنده کی درصفوف و رهبری حزب اسلامی ، گلبدین به خاطر احیای دوباره هویت خود، حاضر است با دولت فعلی توافقنامه صلح را امضا نماید. از مواد ا این قراردادچنین استنباط می شود : دولت جمهوری اسلامی افغانستان با کسی طرف معامله است که شهروند و یا تبعه افغانستان نه بوده، بلکه یک فرد یاغی وباغی وجانی که نه هویت ملی داشته ونه متعلق به جامعه کشور؛اما با انفاذ مواد این قرارداد دارای هویت ملی و حقوق شهروندی درافغانستان می شود!
امروزافغانستان در شرایط پیچیده وبغرنجی تاریخی قراردارد که هستی تاریخی آن به خطر هست ، بنأ برای نجات وحدت ملی نیاز مبرم به صلح و آرامش احساس شده و درالویت همه وظایف تاریخی قرار دارد . بر شالوده این امر ایجاب می نماید، هر گروه سیاسی مخالف مسلح که نظر به عوامل مختلفی در نا ارامی کشور دست دارند و حاضر هستند که برای تامین صلح درکشور همکاری نماید؛ حق دارند با قبولی و پشتبانی از قانون اساسی وسایر قوانین مدنی افغانستان به مثابه شهروند وفادار، درپهلوی سایرهموطنان خویش، به مانند سایراحزاب ،گروها وافرادسیاسی ،آماده گی خود را درجهت رشد روند صلح درعمل نقش تاریخی خودرا ادا نمایند . گلبدین حکمتیار هم به مثابه فرد فعال سیاسی دینی ومذهبی وجنگ سالار، می توانست برای تامین صلح با تمام نیروی خویش تحت رهنمایی قوانین جمهوری اسلامی افغانستان از خشونت دست می کشید ویک جا به مانند سایر نیروهای خویش که به طورمستقل و پراکنده ،از زمان حکومت حامد کرزی با دولت همکاری داشتند اعلام پشتبانی خویش را ابراز می نمود. طوریکه دیده می شود،تقریبأ همه اعضای رهبری حزب اسلامی و اقارب نزدیکش مانند : پسر ودامادش وغیره درجن بست درپست های اساس دولتی در گذشته و حال ، درچور و چپاول سرمایه های ملی کشور سهم بزرگی داشته، با دزدان ومافیایی دولتی سرجوال را گرفته اند . گلبدین بااستفاده از کلمه مقدس صلح برعلاوه ایکه به مثابه جنایتکار جنگی نامش درلیست تروریزم بین المللی ثبت است ،می خواهد که این لکه بدنامی را از دامن خود به اصطلاح دور نموده ؛ وبا اعزاز درافغانستان زنده گی خویشرا ادامه دهد. اما این قرار داد نه تنها شخصی حکمتیار را بلکه هم اعضای حزب اسلامی را چنانچه دربالا گفتم افراد خارج از جامعه افغانی بشمار آور ده وآنرا براساس این سند دوباره به صفت عضو جامعه کشور پذیرفته وسند معرفت حقوق شهروندی ویا تابعیت زیر بیرق دولت اسلامی افغانستان ، داده هست. سپردن امتیازهای بالاتر از حقوق سایر احزاب و افراد سیاسی وشخصیت های اجتماعی ، معامله سیاه سیاسی تلقی شده وتفوق طلبی گروهی و قومی را وانمود می سازد. در افغانستان تنها حزب اسلامی نه، بلکه ده ها حزب سیاسی درکشور وجود دارد که درجهت روند صلح و بازسازی کشور دوشادوش نیروهای وطن پرست قدم گذاشته وسهم بزرگ را درتامین ان ادا کرده و می کنند. اگرگلبدین خود را وفادار به جامعه افغانی وعضو دل سوزا آن می دانست، می توانست که با یک اعلام اتش بس وصلح درافغانستان مانند سایر احزاب سیاسی ومذهبی با قبول واجرای قانون اساسی وسایر قوانین مدنی افغانستان به مثابه شهروند افغانستان، در پهلوی هموطنان رنج دیده خود قرار می گرفت. در حالیکه ادامه بحران وبدبختی درافغانستان که از جنگ های داخلی میان تنطیم های جهادی با گلبدین دردهه ۱۹۹۰ترسایی شروع شد وعامل کشتار ۶۰ هزارتن از باشنده کابل ودومیلیون مهاجر در خارج کشورگردیده ،که تا بحال ادامه دارد ،از ذهن ولوحه خاطره های هموطنان ما فراموش وپاک نه شده است.
یکبار دیگر این پیمان به سطح داخلی و جهانی صحه گذاشت، که تمام جنایت ها و خونریزی ها زیر نام دفاع از اسلام وتحقق اجکام شرعی، برای احراز قدرت ، جلال و شکوهی فرعونی در بدل قربانی مردم زحمتکش و بپ جاره وطن مابوده است!
این قرارداد، درزمانی به امضا می رسد که درعین تاریخ قرارداد امنیتی و موجودیت دایمی عساکر نظامی ناتو و امریکا در نهایت که به اشغال افغانستان تمام گردیده هست صورت گرفته است. هردو با امضای آقای اتمر مشاور امنیتی رییس جمهور دولت اسلامی افغانستان می باشد.تا این روز در آینده به مثابه رویداد تاریخی یکجا از آن یادبود بعمل آورده شود.چون عاملین هردو قرارداد در همه قضایای افغانستان مشترک عمل کرده، یک سکه و دو روی می باشند.ازجانب دیگر برای حکومت وحدت ملی این رویداد به عنوان دستاورد بزرگ تاریخی برای جلسه بروکسل که در ماه های آینده برای تداوم کمک های جهانی به افغانستان برگزار می شود، مورد بحث قرارخواهد گرفت؛ به گمان اغلب، این روز نه تنها روز بهروزی برای مردم افغانستان نه خواهد بود ، بلکه به مثابه روزسیاهی در ذهن مردم در روند تاریخ ثبت خواهد بود.
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۲۶۰۹
جـوانـان آینـده سـازان جـامعـه
نی دولت به خدمت نه طرح پلانی
نه ملــت بـود مر خوشی را نشانی
نه کــاری نی شغــلی برای جوانان
بــود زنده گی شرمـسار جـــوانی
عبدالوکیل کوچی
قدرت های بزرگ به خاطر غصب سرزمین ها وغارت ثروت ها با مداخلات سیاسی نظامی و تجاوزات مکرر در نقاط مختلف جهان بحران وناامنی را بوجود آورده وبا ایجاد تفرقه ، تشدید جنگ وخونریزی و تعقیب سیاست های دو گانه ودرگیری های شدید منطقه وی و راه اندازی لشکر کشی ها وعملیات های لگام گسیخته نظیر جنگ های استعماری و نیابتی با تجزیه کشورها ، به خاک وخون کشاندن ملت ها ، حضور نامیمون ونا خوانده خود را بر مردمان منا طق مختلف جهان تحمیل نموده استقلال ، تمامیت ارضی وحاکمیت ملی کشور ها را به چالش کشیده وبه جای آن گروهک های چاکر صفت وگوش به فرمان واجیران خود را با تشکیل دولت های خود ساخته ، مزدور و گوش به فرمان خود بر مردم تحمیل می کنند . متجاوزین خارجی با بکارگیری مشتی از اوباشان جلاد صفت وغارت گران مافیایی اولاً با انهدام و تخریب زیر ساختارهای اقتصادی و فرهنگی کشورها به خاطر محروم ساختن مردم از نعمت دانش وفرهنگ ، کار وتولید ، کشت زرع ، کسب وصنعت وپیشه وری ، جامعه را به فقر ، مرض ، جهل ، بیکاری وناامنی وترویج مواد مخدره وهزاران فساد دیگر مبتلاساخته به این ترتیب کشور را از وجود جوانان این نیروی اصلی کار وپاسداران استقلال ،آزادی وتمامیت ارضی کشور شان خالی میسازند با ایجاد دسایس ، بازی های خطرناک واستراتیژی دشمنان بشریت به تمام شُونات اقتصادی ،اجتماعی ،سیاسی وفرهنگی کشورها صدمه تاریخی وخسارات جبران ناپذیروارد میشود .درقدم نخست طوریکه تذکرداده شد جوانان کشورها مورد ضربه اساسی قرار میگیرند تا سرزمین پامال شده از وجود نیروهای اساسی دفاعی بزعم آنها تهی گردد .
در مسیر این عملیات های شیطانی و افسانه سازی های مخیلانه و زیرکانه یکی از آن کشور ما بود که آنرا هدف گرفتند . افغانستان یکی ازین کشور هاییست که مورد آماج بیشترین تجاوزها قرار گرفته ودر طی بیش از سه دهه جنک است که مردم رنجدیده کشور آماج تجاوزات دشمنان بوده ودر میان دود و آتش وحملات تجاوزکارانه نفس می کشند و قبل ازهمه ارتجاع و استبداد نخستین ضربه را به جوانان وارد کردند ودر گام نخست سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان را که درپاسداری و دفاع از استقلال ، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی قرار داشت منحل کردند. جوانان که در سنگر مبارزه بر ضد ارتجاع ومتجاوزین خارجی درپیشآهنگی تمام نیروهای قوای مسلح ودر دفاع از نوامیس ملی فرهنگ وتاریخ نیاکان مردم ایستاده بود مورد حملات ضدملی وضد بشری ارتجاع واستکبار قرارداده شد که در نتیجه آن جوانان کشورما علاوه بر مصیبت جنگ وتحمل قربانی ها ، از نبود تاسیسات زیربنایی اقتصادی ودستگاه های تولیدی و زمینه های بهترتحصیل، کار واشتغال همواره رنج می برده و درعالم بیکاری ، بیماری ، فقرو آنهم باسرنوشت نامعلوم دست پنجه نرم می کنند .آن عده ازجوانان وطن حتا تحصیل کرده ها که به کارهای شاق روزمره مجبور می شوند همانند پرستوهای سفید در پای زاغان سیه جان می دهند ونان می خواهند ولی وجدان زورمندان غارت گر هرگز تکانی هم نمی خورد .تعدادی کثیری از جوانان را در اردوگاه جنگ رفته که عده ی شان با معاش واعاشه ناچیز ولی با احساس وطن پرستی در صفوف قوای مسلح و دفاع از وطن قرار گرفته شجاعانه در برابر متجاوزین می جنگند واز خاک آبایی شان قهرمانانه دفاع می کنند. ولی عده یی از جوانان را زورمندان محلی به مقاصد قدرت نمایی شخصی خود استخدام کرده آنان در آتش جنگ های میانگروهی قوماندانان محلی که ریشه در انگیزه های قومی سمتی وزبانی دارد همواره می سوزند . با این حالت بسیاری از گروهای جوانان به ناگزیری خاک شیرین وطن را ترک نموده راهی کشورهای بیگانه شده قسمتی از آنها در پنجره های شرم آور ایرانی ها محبوس وتعدادی جبراً به جنگ های نیابتی سوریه ویمن فرستاده شده ، عده ای به خاطر رفتن به اروپا راهی ترکیه ویونان می شوند تعداد دیگری از آنها در آب های مدیترانه غرق شده و متباقی آن به حالت نیمه جان خود را تا به اروپا می رسانند .
بهر صورتی که هست جوانان نخستین قشرقربانی جنگ وناامنی را تشکیل داده وهمه طرف های درگیر جنگ اعم ازمتجاوزین خارجی ، مافیای داخلی قدرت و قوماندانان محلی از میان جوانان سربازگیری کرده و آخرین تلفات جانی، مادی و معنوی بر پیکر جوانان وارد می شود. بلاخره هرچه بگوییم از تلفات جوانان می گوییم از کشتن و مردن از داخل کشور گرفته تا کشته شدن در جنگ های سوریه و یمن تا قفسچه های اسلامی ایران اسلامی تا حصارهای ترکیه تا زندان های یونان ومخفی گاه های قاچاقبران انسان تا آب های مدیترانه وبلاخره تا مفقودی جوانان در اروپا که به طور مثال از ده ها هزار مهاجر جوان در راه مهاجرت به سوی اروپا که بگفته آژانس پولیس اروپا (یوروپل) دست کم ده هزار پناه جوی بی سرپرست پس از ورود به اروپا ناپدید شده اند وبه نقل از سایت وزین همایون از جنوری تا اکنون ۸۹۹۱ کودک پناه جوی بدون همراه در المان ناپدید شده است این آماریست که رادیو دویچه وله به نقل از پولیس فدرال این کشور اعلام کرده است .
این است روزگار جوانان کشور که با از دست دادن فامیل ، اقارب وخاک شیرین وطن که پس از شکنجه های وحشتناک راه با روح و روان شکسته به اروپا می رسند آنهم در وضعیتی که نبود شناخت فرهنگ از کشور دومی ، نا آشنایی به لسان ،عدم شناخت با مردم محل خود را بیگانه می بینند. این جوانان به مواظبت دایمی معشیت ،صحت ، فراگیری زبان و قوانین حق پناهنده گی و دفاع از تقاضای پناهنده گی نیاز مبرم دارند واین نیازمندی جوانان کشور چه در درداخل وخارج از آن به همکاری تشکل های دموکراتیک جوانان حل و فصل می گردد. باید یاد آورشد که برغم تمام تلاش های مذبوحانه دشمنان افغانستان هیچ توفان مدهشی نتوانسته است مشعل جوانان دموکراتیک وطنپرست را خاموش کند زیرا ببرکت کار وکوشش جوانان وطنپرست قامت برافراشته درفش جوانان که در فراز آرمانهای بلند جوانان وطن در اهتزاز است همواره وهمیشه سربلند ودر اهتزاز خواهد ماند . باید گفت که در مسیر فعالیت های جوانان در داخل کشور وهم در خارج از آن در کشورهای اروپایی وبه خصوص در کشورالمان از طرف نهادهای مدافع پناهنده گی وسازمان های جوانان وهم چنان احزاب سیاسی منجمله حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان و دیگر احزاب دموکراتیک وترقی خواه شوراهای دموکراتیک جوانان ایجاد و فعال گردیده است که با راه اندازی کورس های لسان وپروگرام های آموزشی برای جوانان مهاجر زمینه های دانش و فرهنگ را برای جوانان مهیا کرده اند که نمونه های بهتری برای فراگیری و آموزش جوانان با دستآوردهای خوب ومجهز با افکار وطن پرستانه وداد خواهانه وجود دارد که در تمام عرصه ها می درخشند و فعالیت های سیاسی ، هنری وفرهنگی جوانان را دربخش های شعر وموسیقی ، قلم ومطبوعات ، نویسنده گی ، نقاشی و رسامی و فعالیت های نشراتی رادیو تلویزیون ، سایت ها ، خانه های علم وفرهنگ ، اخبار و مجلات و صفحات فیسبوک وسایر رسانه های جمعی بازتاب گسترده دارد. با ایجاد سازمان جوانان در کشورهای اروپایی به خصوص در کشور المان شورای دموکراتیک جوانان تعداد کثیری از جوانان را به دور خود جمع کرده که تمام تفکر و ابتکارات شان روی سرنوشت حال و آینده جوانان متمرکز است با این حال رشد روز افزون جوانان وطن درعرصه سیاسی وطن پرستانه ودادخواهانه وحتا در سطوح رهبریت سازمان ها وجریان های دموکراتیک از آماده گی های لازم برخوردار است این نهاد ها ی مربوط به جوانان هم می آموزند ،هم تحصل و کار می کنند که تا تحصیلات در سطح دانشگاه ها وبالاتر ازآن راه رشد علمی وفکری را می پیمایند . همچنان شورا ها ی مربوطه جوانان را در سطوح و سویه های مختلف رهنمایی کرده ، راه اندازی کورس لسان و قوانین ، شمولیت درکار و مکاتب وموسسات تحصیلی و ادامه تحصیلات ، تشویق به مطالعه علوم و اندیشه وطن پرستانه ، ایجاد شغل وسرگرمی ها از فعالیت های سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان در المان می باشد .بآن هم ازاین که جوانان ومهاجرین تازه وارد درمیان دو فرهنگ قرار می گیرند در مراحل نخست مهاجرت به مشکلات جدی مواجه بوده نیازمند کمک های جدی و رهنمایی پیش روان امور می باشند .که درین زمینه رسالت تاریخی گروه ها ،احزاب سیاسی ترقی خوا ه ونهاد های خیریه سازمان ها ونهاد های فرهنگی وکمک های بشری را می طلبد که به آنان رسیده گی لازم نمایند .
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۶ـ ۲۳۰۹
قطعه بازی پاکستان در چند قدمی ارگ
اشرف شهکار
درين اواخر آمد آمد گلبدين حكمتيار سردسته گروه شرارت پیشه یی به نام حزب اسلامى تقریباً در سرخط خبرهای وسايل ارتباط جمعى، مبصران و دنياى مجازى فيسبوك قرار گرفته است. اظهارات توام با اضطراب و احساساتى ريیس جمهور در مراسم اداى نماز عيد قربان در مورد حكمتيار نشان داد كه احتمال توافقات دو ساله در سرنخ رسيده باشد.
آمد آمد فیزیکی گلبدين به كابل از سلسله آدرسهایی با خوش بينى و از صدها هزار آدرس ديگر با بدبينى و تشويش اظهار میگردد، چرا خوش بينى و چرا بدبينى؟
دولت آمدن گلبدين حكمتيار را به كابل به مثابه اولين دستاورد دو ساله خود درامر صلح قلمداد خواهد كرد، ريیس هیات اجراييه هوس نشستن با حريف تنظیمیاش را در يك سفره غذا خوردن كرده است، ساير تنظیم های جهادى علاقه مند رسيدن حكمتيار تا ارگ را به وساطت خود شان تمايل داشتند تا دست حكمتيار زير سنگ شان باشد.
از طرف ديگرهزاران قلم و زبان ديگر ؛ ورود حكمتيار را به كابل ناميمون دانسته و وحشت و دهشت اين گروه شرارت پيشه را در چهار دهه گذشته در جنگ، ويرانى، خانه جنگیها و حتا در جنگ های ميان گروهى تنظيمى و تصاحب قدرت با نفرت و خشم و بد بينى كامل ديده و میبینند.
سوال اين جاست كه آيا آمدن حكمتيار به كابل يك دستاورد است؟
از ديد اين قلم، حكمتيار به طور خاص هم درزمان كرزى و هم درين دو سال اخير عملاً در تمام ابعاد زنده گى كشور و تصميم گیریها ذيدخل بوده است، از كنفرانس بن گرفته تا حضور بالفعل اعضاى فعال و تصميم گيرنده رهبرى اين گروه در كابل.
از حضور موثر قطب الدين هلال معاون حكمتيار، ارغنديوال مسوول مالى حزب اسلامى، سباوون ريیس استخبارات حزب اسلامى، محمد خان معاون داكتر عبدالله، غيرت بهير و همايون جرير دامادهای حكمتيار كه كار حزب را در عرصه سياسى و روابط خارجى نظم می دهند و همچنان شهنوازتنى، محمد حكيم حكيم، محمد كريم امين، فاروق وردک، حليم تنوير، خرم و همین گونه حضورشان در راس بيش از هفت ولايت به حيث والى و در پارلمان بيانگر حضور عملى اين گروه در كشور بوده است.
اما پاكستان اين مهره خود را به تنهایی نزد خود نگهداشت تا دروقت مساعد به مثابه حسن نيت پاكستان براى آوردن صلح در افغانستان به مثابه قطعه بازى پيش بكشد.
اين بازى چند ماه قبل در مذاکرات با جانب ارگ با توافقنامه بيست و پنج مادهای كه خواست های دو طرف در آن درج شده بود براى امضا آماده شده بود كه بر خورد در تورخم ميان نيروهاى سرحدى پاكستان و افغانستان صورت گرفت و آى اس آى اين قطعه را پس كشيد و دو باره گلبدين در قصر اسلام آباد خود مسكن گزين شد و اكنون با سرد شدن و بی تفاوت بودن جانب افغانى درساختن بندرهای سرحدى، اين بازى توسط پاكستان از سرگرفته شد و حكمتيار اجازه يافت كه باب مذاكره را دو باره با كابل بگشايد.
عمده ترین مواد توافقنامه به امتياز دادن حكمتيار متمركز است:
- نام حكمتيار از لیست سياه ملل متحد حذف شود.
ـ زندانيان حزب اسلامى كه در جنايت و كشتار و جنگ رویارویی با قوتهای امنيتى کشور دستگیر شدهاند، رها گردند كه یقیناً تعدادى ازين زندانيان گروه وابسته به حقانى و مليشه هاى پاكستانى و تروریستهای عربى خواهند بود.
- آرگاه و بار گاه والایی به حكمتيار بخشيده شود.
- امنيت اش گرفته شود و به بيست هزار اعضاى حزب اسلامى ( كه معلوم نيست آيا واقعيت دارد يا اينكه سلسله جنگجويان شرارت پيشه و تروريیست وابسته به شريرترين باندهای تروریستی از پاكستان، ايران و ساير کشورهای منطقه در پايتخت و ساير شهرهای مهم متمركز خواهد گرديد ) به نیروهای جنگیشان در نهادهای عسكرى و وزارتهای سكتور امنيتى جاى داده شود و دردناک تر اينكه اين توافقنامه ميان نفر اول ارگ و حكمتيار كه يك مهره كهنه و سوخته پاكستان است به طور غیرمعمول طى تشريفات ویژه ایی به امضا خواهد رسيد.
شايد اين موافقت نامه عامل آن گردد كه امتيازات ديگرى شامل امتيازات مادى، معاشات دالرى، القاب و جايگاه خاص، حضور درتصميم گیریها، تقسيم چوكى هاى مهم، دادن امتياز به سلسله خانوادههای افراد وابسته به اين حزب تا توزيع زمين و شهرکها گسترش بيابد.
آيا اين همه امتيازات به يك دست نشانده معلومالحال پاكستان و شرارت پیشه ایی چون حكمتيار می ارزد؟
بايد اذعان كرد كه همان گونه كه ساير گروههای تنظيمى و جهادى در طى دو دهه اخير به پارچهها و جزاير مختلف تقسيم شده و سر كرده گان و تفنگ داران آنها درفساد و عيش و نوش چوکیها غرق شدهاند و نام های شان مورد نفرت اعضاى شان و مردم قرار گرفته اين گروه همچنان نيز به اضمحلال رفته است.
حكمتيار و گروه ويرانگر و آدمكش و تروريیست او كه زمانى در اكثريت جنگهای منطقه وى از چيچين، آذربايجان گرفته تا كمك به گروههای تروریستى و اسلام گرای ازبكستان و تاجیكستان، حضور در جنگهای وحشت بار درکشورهای عربى به دستور عربستان سعودى و جنگهای مذهبى شیعه و سنى در پاكستان، اشتراک در شرارتهای كشمير در هند به دستور استخبارات پاكستان و تا جنگهای ميان تنظيمى جمعیت اسلامى و حزب اسلامى و راكت باران شهر كابل براى امتياز گيرى و قتل بيش از چهل هزار باشنده كابل و ويرانى كامل كابل توسط تمام گروههای تنظيمى و به طور اخص حزب اسلامى حكمتيار در دهه نود دخیل بود، دیگر به يكى از منفورترین چهرههای تاریخ، ثبت دل و روان مردم گردیده است.
از طرف ديگر اظهارات اخير گلبدين حكمتيار با تلویزیونها و لعنت فرستادن او به آزادى بيان و دموكراسى و انکار وی از قتل عام باشنده گان كابل و بيان اينكه گويا كمتر از هزار نفر در جنگهای تنظيمى دهه نود كشته شده و عامل ويرانى كابل و اين كشتار را همچنان حاكميت كابل (جمعیت اسلامى و متحدانش) قلمداد می کند و خود را بی گناه بيرون می کشد، نشان دهنده آنست كه حتا كبر سن هم نتوانسته چهره شرارت پيشه حكمتيار را مونتاژ کند.
روى اين همه دلیل ها موافقت نامه با حكمتيار نه تنها يک دستاورد نخواهد بود بل:
- مسايل و پرابلم هاى قومى و زبانى چاق تر و پردرد سرترخواهند شد.
- امتياز دادن و امكانات دادند و باره به اين گروه شرارت را جان تازه خواهد بخشيد.
- با شامل ساختن اين گروه درنهادهای دفاعى به تضعيف بيشتر نهادهای امنيتى میدان داده خواهد شد.
- ترور و اختطاف و حملات انتحارى در قرارگاههای نظامى و پوستههای امنيتى و شهرها بیشتر خواهد شد.
- دسترسى به اطلاعات استخباراتى براى منابع پاكستانى و گروه حقانى آسان تر خواهد شد.
- دردسرديگر با امتياز دادن به حكمتيار روابط ميان ع - غ بيشتر از پیش بد و بدتر خواهد شد.
- احتمال دخول تروريیستان و افزايش حملات انتحارى در شهرها قوت خواهد گرفت.
- جا بجا شدن حكمتيار در كابل به سود طالبان، داعش و القاعده تمام خواهد شد.
- رقیبهای تنظيمى در وسایل ارتباط جمعى فضا را بيشتر مكدر خواهند كرد.
- زنان بيشترازهميشه زير قيد و بند امربالمعروف و نهى از منكر قرار خواهند گرفت.
- جوانان بيشتر زير فشار بنياد گرايى و استبداد قرارخواهند گرفت.
- احزاب ترقیخواه و دموكراتيک بن بست هاى جديدى را شاهد خواهند شد.
- بازدارندههای اصلاحات متفق تر خواهند شد
- پارلمان آينده و نهادهای انتخابى بدتر از امروز خواهند شد.
و بدین گونه مجموع كشور به نام تفاهم نامه صلح درگرو بنياد گرا هاى اسلامى و شرارت پيشه گان قرار خواهد گرفت و آينده را مکدرتر و تاریک تر خواهد ساخت و قطعه بازى پاكستان برنده ميدان خواهد شد.
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۲۰۰۹
پیتروایت : « مـا نیـونـازی هستیم »
پیتروایت نویسنده و پرودیوسرسرشناس امریکا
برگردان :عارف عرفان
به دنبال بیش از دو دهه جنگ متداوم برضد کشورها،ما کشورها را درحالی بمباران نمودیم که رسمأ درحالت صلح قرار داشتیم، سپس تجاوز نمودیم ، متعاقبآ میلیون ها انسان به قتل رسیدند،بیلیون ها دالر به مصرف رسید تا جنگ های غیرقانونی ایالات متحده امریکا را از لحاظ مالی هزینه نماییم.
از لحاظ امنیتی با تناسب قبل از حادثه یازدهم سپتامبر احساس مصوونیت ننموده ولاجرم جهان در شرایطی قرارگرفته است تا با چالش های بحران مهاجرت ومعضلات بحران های انسانی به صورت مستدام دست و پنجه نرم نماید .
ایالات متحده امریکا باید برای راه اندازی این جنگ های مصیبت بار محکوم گردد. آن عده از دولتمردان امریکا که این جنگ ها را اعلام داشتند آن ها جنایتکاران جنگی اند.
خلاصه ما امریکایی ها « نیونازی های » بی نظمی ها وناهنجاری های جهانی هستیم.
گزارشات حاصله که به وسیله سرویس کانگرس تحقیقات(CRS) ,Mother jones وTime put تدوین گردیده است،رقم مصارفات این ماجراجویی های امریکا را بالغ بر « ۱،۶» تریلیون دالر احتوا می دارد.
گزارشات دیگر میزان مخارج نظامی امریکا را بعد از یازدهم سپتامبر بسیار بالا وحدود «۷-۴» تریلیون دالر احتوا می دارد. اماگزارشات«نیتا کرافورد » استاد علوم سیاسی دانشگاه « بوستون» وبا اقتباس از « MJ » مجموع هزینه های جنگ امریکا در افغانستان وعراق ومساعدت های امریکا به پاکستان را درین خصوص بعد از یازدهم سپتامبر بالغ بر حدود ۴،۴ تریلیون دالر بیان می دارد .
برآورد موسسه سی آر اس درین راستابه علت عدم شمولیت مصارفات اضافی چون مراقبت های حیاتی و بهداشتی برای معلولین جنگ و جانبازان و پرداخت مفاد بدهی ها، در سطح بسیار پایین بوده وچندان موجه به نظر نمی رسد .
بنا برآن در درجه نخست ، ایالات متحده امریکا به خاطر راه اندازی جنگ در افغانستان ،عراق و سوریه که همه ساله باعث کشتار هزاران شهروند غیرنظامی این کشور ها گردید، باید محکوم ساخته شود.
ایالات متحده امریکا در جنگ های نیابتی، در کشور های یمن ، سودان ، پاکستان،اوکرایین ،سومالیا جنوب سودان، کانگو و لیبیا که هزاران انسان را طی سال های اخیردرکام مرگ فرستاده است، همدست می باشد.
کشور مکسیکو که پنجمین وبلندترین درجهٔ خشونت مرگ بار را طی سال پار در جهان تجربه نمود، نا آرامی های ویژهٔ را به علت موجودیت « دولت مخدر» و باند های خشونت زای تریاک در آن کشور از سرگذراند.
افغانستان همچنان دارای « دولت مخدر » می باشد وبوسیله نیروهای امریکا تحت فساد قرار داده شده وهیچ گونه توقف وکاهشی درفرایند تولید مواد مخدر در آن کشوربه نظرنمی رسد.
اجینسی های ایالات متحدهٔ امریکا نظیر (DEA) ،(AFT) و(FBI) همه در مکسیکو درگیر تجارت مواد مخدر بوده و وظایف و مسوولیت محموله های سلاح و تجارت مواد مخدر را بدوش دارند واین گفته ها حقایق مسلم وغیر قابل تردید اند. در حالی که صدها درگیری نظامی در اطراف جهان بوقوع می پوندد اما خونین ترین آن درگیری های است که یا به طرز مستقیم ویا به شیوه غیر مستقیم ارتش امریکا در آن دخیل است.
جنگ های امریکایی ها باعث قحطی وبحران مهاجرت شده وهمچنان مسبب انحلال اتحادیه اروپا وایجاد اتحادهای جدید سیاسی ونظامی گردیده که در نتیجه جهان را به مکان پرمخاطره نسبت به آنچه که حالا هست مبدل خواهد کرد.
استثنا گرایی امریکایی که هدایتگر سه حکومت اخیر درین کشور بود،تصور برده میشدتا صلح ،امنیت ودموکراسی را در جهان چیره سازد،اما نه تنها اینکه یکی ازین مولفه ها تحقق نیافت بل کسی هنوز تصور مینماید که رفتار های نظامی گرانه ما ،خواهد توانست تا درنهایت اهداف هوس انگیز وآلوده راتحقق بخشد.
خلاصهٔ کلام ،ما امریکایی ها مانند آن جرمن های خوبی هستیم که پروپاگند هیتلر را خریدند وبرای لحظات محدود از زنده گی بهترکیف نمودند، البته آن لحظاتی که ارتش جرمنی به کشور های همسایه که رسمآ در صلح بسر می بردند ،تجاوز نمود.
تاریخ پیوسته درس های معین خود را دارد اما ما از آن نیاموخته و پیوسته باتکرار آن خود را محکوم می داریم.
نظرگاه این قلم :
اوج تهاجمات وتجاوزات ایالات متحدهٔ امریکا وتبعات مرگبار آن بستر های جدید اعتراض وگفتمان را در جوامع غربی ودر میان شهروندان این جوامع پدید آورده است.
این صداها صدای وجدان است و میلیونها انسان رسالتمند وعاقبت اندیش این فریاد ها را به سرایش کشیده تا سدی را برای رفتار های لجام گسیخته وباد پیمای ماشین جنگی ایالات متحده امریکا و شرکای آن پدید آورند.
تاریخ گواه است که افغانستان وملت بی دفاع آن ، یکی از قربانیان نیمه جان این جنگ های نیابتی است واین سناریوی خون بار که از دهه هشتاد در کشور زخم آلود مان تحت نام جهاد آغاز یافته است سر درازی دارد وبرقول جنرالان ارشد پنتاگون نیم قرن دیگر را احتوا خواهد کرد.افغانستان همین اکنون قایق بی قطب نما وشکسته ایست که در رود خانه خونین سرگردان است وپیوسته آماج طوفان های بیرون مرزی وبرای تحقق اهداف راهبردی انها قرار داده می شود. جنگ های که در کشور در چرخش است کماکان از مدار « اسلامی » بیرون بوده و در چهارچوب « جنگ های نیابتی » و برای امحای کامل نسل ها و سرزمین افغانستان طراحی شده است .تبدیل و رنگ آمیزی کسوت های لشکریان پیکارجو ومذدور واحیایی مجدد فوسیل های کهنه وتاریخ زده رویکردیست برای بخشیدن نفس های تازه درکالبد گروه های تروریستی در آتشکده های سوزان میهن .
مشخصات زمامداران وامیران پیشین با تناسب زعمای سال های پسین کاملا متفاوت است.در گذشته های تاریخی معاملات سیاسی بر بنیاد تحویل بخشی ازسرزمین و جغرافیای وطن،احراز ثروت وقدرت استوار بود ، اما فرمانروایان جدید چون حامد کرزی واشرف غنی « سر » ملت را درین معامله به بازی گرفته اند.
باید برای نجات وطن چاره اندیشید،بارز ترین ضعف کمر شکن وبازدارنده فقدان وفاق و وحدت ملی برای خاموشی آتشفشان جنگ است . باید به منازعات طراحی شده نبرد های قومی پایان بخشید ،به تشتت وانقطاب نیروهای ترفی خواه جامعه اختتام بخشیده ،راه های اتحاد وهمبسته گی ملی را جست وجو کرد ، به سراغ نیرو های ملی ، ترقی خواه و وطن پرست شتابان شتافت وبرای نجات وطن رستاخیز ملی برپاکرد؛ این نسخه ایست برای درمان این زخم خونچکان ، در غیر آن سرنشینان قطاری خواهیم بود که در جاده غفلت ودر صحرای مرگ وبه سرعت بسوی آخرین ایستگاهحیات راه می پیماید وهمه گان را در کام مرگ فرو میبرد / پایگاه اینترنتی گلوبال ریسرچ ، سپتامبر۲۰۱۶
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۲۳۰۹
اعتراف سمبولیک حکومت انگلستان بریک اشتباه ، روپوشی بر یک جنایت بین المللی و نقض منشور ملل متحد و حاکمیت ملی لیبیاست
بصیر دهزاد
یک کمیسیون پارلمانی مجلس نماینده گان انگلیس بروز ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۶ طی اعلامیه ایی آقای کامرون صدراعظم مستعفی آن کشور را مسوول تشنج، هرج و مرج و قوت یابی گروه های تروریستی مانند القاعده و داعش در لیبیا خواند. بر اساس این نتیجه گیری « گویا آقای کامرون از سیاست رییس جمهور سابق فرانسه ( سارکوزی) پیروی نموده بدون اینکه عواقب بمباردمان و ایجاد هرج و مرج را در لیبیا را در مشورت با نهاد های مربوطه حکومت پیش بینی و محاسبه نماید.»
جالب اینست که چنین اعترافات به صورت تکراری بعد از یک مداخله نظامی و عوامل و عواقب ناشی آن یعنی بی قانونی ، هرج و مرج، خلای قدرت و قوت گیری گروه های مسلح؛ و آغاز جنگ داخلی به یک شکلی مورد بحث « ساخته گی و پلان شده » پارلمان ها قرار می گیرد ولی واقعات مشابه توسط این دولت های دموکراسی لیبرال به دفعات تکرار می گردند.
جالبتر این است که این قضایای نقض قوانین بین المللی و نقض حاکمیت ملی کشور ها تنها در سطح یک کمیسیون بررسی می شوند و هیچ گاهی در نهاد های عدلی و قضایی ملی و بین المللی به حیث جرایم جنگی مورد اقامه دعوی قرار نمی گیرند.
اشتباه جورج بوش و تونی بلر و اکنون کامرون در قضیه عراق ، مداخلات در کشور های ، شمال افریقا تحت نام « بهار عربی» و دست داشتن دستگاه های استخباراتی آنها در کشته شده رهبران دولتی هر کدام درسهای جدید برای مداخلات بعدی بوده است.
جامعه جهانی و به خصوص مردم افغانستان « اخصاٌ جوانان با احساس ما درکشور» باید در روشنی این قضایا با قضاوت های مشخص و مرتبط خود شان برسند که در این جهان کنونی ما تحت نام دموکراسی، حقوق بشر و آزادی های سیاسی، کدام جنایات بین المللی و نقض قوانین بین المللی و منشور ممل متحد گستاخانه نقض می گردند و ملت ها مورد توهین بزرگ قرار می گیرند.
در هفده هم مارچ ۲۰۱۱ شورای امنیت ملل متحد یک قطعنامه هفده فقره ایی را به تصویب رسانید که در آن ابهامت زیاد وجود داشت. ایتلاف امریکا ، انگلستان و فرانسه در اولین شب بعد از تصویب این قطعنامه بمبارمان هوایی را در مناطق مختلفه لیبیا انجام دادند و حتا تعمیر مقر ریاست جمهوری لیبیا هم شدیدا مورد بمباردمان هوایی آنها قرار گرفت.
هدف قطعنامه تنها منع ساحه پرواز های هوایی لیبیا به خاطر جلوگیری از بمباردمان هوایی و حفظ امنیت مردمان ملکی بوده است. قطعنامه پرواز های هوایی را به خاطر رسانیدن کمک های عاجل بشری را مستثنا شناخته بود. این قطعنامه عملیات نظامی و بمباردمان تعمیرات دولتی و هدف قرار دادن وسایط جنگی زرهی زمینی را پیشبینی نکرده بود. جالب است که سازمان کنفرانس اسلامی که بر تطبیق قطعنامه چراغ سبز نشان داده بود، عملیات شب اول نیروهای هوایی و بحری امریکا، انگلستان و فرانسه را متناقض با خواست های اولی جامعه بین المللی و اخصاٌ سازمان ملل متحد دانست
در قضیه لیبیا در چند مورد مواد منشور ملل متحد و حاکمیت ملی کشور لیبیا صراحاٌ نقض گردید:
- ایتلاف ایالات متحده، انگلستان و فرانسه صلاحیت حقوقی نداشتند تا متکی بر قطعنامه شورای امنیت دست به بمباردمان در لیبیا بزنند.
- تعویض رییس جمهور قانونی لیبیا با استفاده از ضعیف ساختن نیروی نظامی لیبیا و بمباردمان ساحات مهم نظامی و تعمیر ریاست جمهوری آن مطابقت با قوانین و کنوانسیون های بین المللی نبوده؛ و یک نقض صریح قوانین بین المللی و سواستفاده از تفوق نظامی به خاطر اهداف نا مشروع شان بوده اند.
- گروه های استخباراتی و کشفی دول بزرگ ناتو قبلاٌ در دشت های لیبیا و با همکاری گروه های وابسته به این استخبارات جابجا شده بودند. چنانچه دو هلیکوپتر و نظامیان کشفی- استخباراتی نظامی هالند در یکی از این ساحات به اسارت نظامیان لیبیا در آمده بودند.
-عمل انگلستان و شرکای شان عمل پلان شده و قبلاٌ تنظیم شده بوده است و کشته شده قدافی نیز جزهمان پلان و عواقب ناشی از آن بوده است.
عواقب مداخلات امریکا ، انگلستان و فرانسه در لیبیا تکرار عین اشتباهات درکشور های دیگرآغازادامه یک جنگ داخلی طولانی وفرسایشی بوده است که ریختن خون ده ها و صد ها هزار فرزندان ملت شان را در قبال داشته است که تاریخ چهل سال اخیر این واقعیت ها را در قضایای افغانستان، عراق، لیبیا، سوریه و یمن ثابت ساخته است.
پس: این چنین اعتراف بر اشتباهات و تکرار مشابه آن در مقطع های مختلف زمانی جز ریگ پاشیدن بر چشم ها و فریب و مکاره گی انگلیسی چیزی بیش نیست.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۲۰۰۹