حامد کرزی با یک تیر و چند فاخته

عبدالوکیل کوچی

طوریکه معلوم است آقای کرزی با نمایش نیرنگ های سیاسی ، جلب اعتماد خارجی ها و درهماهنگی با زور سالاران داخلی و کوشش برای تحمیق واغوای مردم  ، بدست آوردهایی چون مقام ریاست جمهوری و القاب افتخاری نایل گردید و تا هنوزهم در کنار ارگ چسپیده است. حامد کرزی که پس ازهجوم نیروی های بیشتراز چهل کشور جهان در راس ایالات متحده امریکا بار دیگر به افغانستان آمد و به اریکه قدرت تکیه زد ، در زمان حکمروایی خود بارها می گفت که خارجی ها بدنبال منافع خود در افغانستان می آیند . اکنون با ترفند تازه ای می خواهد پای چند کشوردیگر را نیز در افغانستان بکشاند.

با توجه به نشرات خبری تلویزیون ایران مورخ ۲۴ اکتوبر ۲۰۱۶ از زبان رییس جمهور پیشین افغانستان گفته است که « امریکا به شکست در افغانستان اذعان کند و از امریکا خواسته است تا از ایران ،هند ، روسیه و چین برای صلح و آرامش در افغانستان کمک بگیرد». با آن که این پیشنهاد ظاهر خوبی دارد ولی در مورد شکست امریکا در افغانستان باید گفت اگر هدف کرزی بزعم خودش به تحمیق گرفتن مردم نباشد چطور وچگونه کلمه شکست را بیک ابرقدرت جهان ، مجهز با تمام سازوبرگ های اقتصادی و نظامی پیشرفته آنهم در شرایط تک قطبی اداره جهانی نسبت داده آیا این امر پنهان کردن حقایق و خاک زدن به چشم ملت نیست که قوت های نظامی جامعه جهانی در راس امریکا را در برابر چند تا طالب والقاعده وداعش نا کام وشکست خورده بخواند ؟

 این سوالیست که پاسخش را هم امریکا وهم کرزی و یارانش وهم اطفال کوچه میدانند .امریکا درآغاز حمله به افغانستان چه می خواست که نشد طالبان را کشیدند و کسانی را که نمی خواستند ازصحنه رفتند. حالا ببینیم که دولت افغانستان در کجای این شکست جا دارد از برکت امریکا وجامعه جهانی در زمان ریاست جمهوری آقای کرزی خادمان این پروسه وهمپیمانان پاکستانی وهوا داران آنها بصورت مستحق وغیرمستحق  به کرسی های بلند دولتی با ثروت های هنگفت بر مقام تصمیم گیری برسرنوشت مردم افغانستان رسیدند وهرکدام ایشان با تضمین امنیت درمرکز ومحلات صاحب صلاحیت ها واقتدار سیاسی ، اقتصادی و نظامی گردیدند ودرین مدت در نتیجه حیف ومیل میلیارد ها  دالر از کمک های خارجی و فساد مالی ، قشرعظیم سرمایداری در کشور به ظهور رسید که شرایط فقر ومرض جهالت و بیکاری وگسترش مواد مخدره وسیل مهاجرت به خارج  بر مردم فقیر ومظلوم افغانستان سایه افگند .

در مدت یاد شده وپس از آن پرواز های آزادانه طیارات، انتقال افراد مسلح ،انتخاب جای و تعین مراکز قدرت  ، زدوبندهای داخلی وخارجی ،معاملات پشت پرده ، قرارداد های کلان خارجی ، توافقنامه ها ، سوی استفاده از صلاحیت های دولتی ،غارت آثار تاریخی و چپاول قسمی معادن ، رونق گیری تولید و قاچاق مواد مخدره ، رهایی وفرارمجرمین از قید قانون ،در موجودیت دولت افغانستان دولتی در حمایت خارجی ها صورت گرفته است. حالا ببینیم که دولت افغانستان درکجای این شکست ها قرار دارد. جواب معلوم است که دولت افغانستان در مرکز شکست  قرار داشت چنانچه اگر ضعف شدید وناکارآمدی دولت کرزی نمی بود حرف شکست بمیان نمی آمد. همچنان در رابطه به جنگ وصلح باید گفت در حالیکه تفاوت زمانی بر اهداف مشخص در چگونگی پالیسی قدرت های ذیدخل متمرکز است اما نسبت دادن  شکست به یک قدرت جهانی به جزطفره رفتن در قبال مسوولیت های دولتی افغانستان ، ذهنیت سازی و طالب هراسی ، در تضعیف روحیه مردم وتمرکز روی منافع دیگران چه می تواند باشد .

اگرجناب کرزی به مثابه دایه مهربان تراز مادر ظاهراً هدف ایشان موضوع امنیت باشد  آشکارآست که در زمان بیش از یک دهه دوره ریاست جمهوری ایشان ، امنیت کشور نتنها بهتر نشد بلکه به چالش نیز کشیده شد چنانچه سرازیر شدن گروه های تروریستی و طالبی آمده از کشورهای پاکستان واعراب مرتجع و گسترش جنگ ونا امنی و قوت گیری دوباره طالبان مسلح وپسان ها ظهور داعش در گوشه و نقاط کشور همه بیانگر اکثراً دوران حکومت جناب کرزی می باشد .

چنانچه در مقاله تحت عنوان « چشم انداز ی به گسترش بحران در شمال به نقل از سایت همایون » می خوانیم  « که نا آرامی ها در شمال کشور زمانی آغاز شد که منابع اطلاعاتی گزارش دادند که هواپیماهای نظامی بدستور حامد کرزی در سال ۲۰۰۸ شماری از شبه نظامیان مسلح وابسته به گروه طالبان را در نقاطی از ولایات شمال از جمله در بغلان وفاریاب با استفاده از تاریکی شب در نقاط استراتیژی جابجا کردند سقوط ولسوالی ها ،فساد گسترده ،رشد افراط گرایی مذهبی ،گسترش مدارس دینی ،فقر گسترده  و زمینه سربازگیری به طالبان را مساعد ساخت، که در نتیجه گسترش شبکه های وابسته به عربستان وقطر ، افراط گرایی مذهبی، شمال کشوررا به مرکز گروه های  افراطی داخلی وخارجی مبدل ساخت. »

در این مدت  افغانستان در تولید مواد مخدره ، فقر وفساد در مقام یکم ودر انکشاف مقام آخر شناخته می شود . که این یک لکه ننگ برجبین حکمرانان افغانستان خواهد بود . با این حال در شکست امریکا به گفته جناب کرزی خود ایشان نیزدر راس دولت قرار داشتند .در حالی که همکاری کشورهای صلحدوست منطقه مانند روسیه ، هند وکمک های بی غرضانه دیگر همسایه های افغانستان در جهت استقرارصلح و صفا در کشور قابل تایید وپشتیبانی است ولی حالا ببینیم که آقای کرزی با دعوت چند مملکت چه هدفی را دنبال می کند در رابطه همکاری ایران همسایه ، هم دین وهم نژاد باید گفت با توجه به موضعگیری های گذشته ایران در قبال سه دهه جنگ در افغانستان و در حال حاضر حضورقسمی ایران در سوریه وعراق ونقش سیاسی آن در لبنان وحزب الله ، حماس ، یمن و دیگر نقاط جهان نیاز به توجه جدی دارد . ودر رابطه به کشور چین اگر چین بخواهد در امر صلح با افغانستان کمک کند نقش بسزایی خواهد داشت ولی با توجه عمیق به موضعگیری کشور چین در قبال جنگ های ویتنام و دیگر مناطق آسیایی و پس از رویداد ثور ۱۹۷۸ در افغانستان ایستادن چین در کنار پاکستان ومنافع پیچیده آن در منطقه بحث برانگیز است . در رابطه همکاری هند در حالیکه هند یک کشور صل حدوست جهان است وبا افغانستان همیشه دوستی وهمکاری ثمر بخش وحسن نیت داشته  که کمک های آنکشور را مردم افغانستان هرگز فراموش نخواهند کرد ولی موضعگیری مشکل ساز پاکستانی ها در قبال کمک های هند به افغانستان همواره روند این همکاری ها را به چالش می کشاند .

بگونه مثال توافق حزب اسلامی گلبدین شخص هوادار آی اس آی نی تنها مشکل جنگ را حل کرده نخواهد توانست بلکه در خوش خدمتی به پاکستانی ها بعید نیست که پروژه همکاری هند به افغانستان را به دستور رژیم پاکستان این دشمن خطرساز هند وافغانستان تضعیف کند .چنانچه بندرا کمار یکی از ژورنالیستان برجسته هندی در مقاله چاپ روز نامه ایشیا تایمز مورخ ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۶ معاهده صلح گلبدین با دولت افغانستان را نتیجه معامله امریکا وپاکستان خوانده مدعی شده است که « امریکا در پس پرده گلبدین را برای حذف نامش از لیست سیاه سازمان ملل متحد اطمینان داده است .هردو کشور سودهایی از برگشت گلبدین دارند وشخصاً استخبارات پاکستان که کنترول کامل بر گلبدین دارد باتوجه به دید گاه ضد هندی او می کوشد از وی برای برهم زدن مناسبات کابل و دهلی سود برد چیزی که دولت هند را نگران ساخته است » و در رابطه با

روسیه قبل از همه باید گفت مادامی که حامد کرزی در دهه نود میلادی در خدمت جهاد ودر جبهه جنگ مخالف روسیه قرار داشت چه شد که اکنون آقای کرزی تغیر موضع داده روسیه را در امر صلح به افغانستان فرا می خواند این امر با قضاوت عادلانه تاریخ مفهوم خاصی را ارایه می کند که اولتر ازهمه  برضرورت کمک های نظامی روسیه شوروی سابق با افغانستان صحه می گذارد با این حال شاید آغای کرزی حالا می خواهد بایک تیر چند فاخته دستاوردی داشته باشد .

نخست جلب رضایت مردم ثانیاً آیا می خواهد با پیش کشیدن پای روسیه و شاید ترسیم الگوی اوضاع سوریه در افغانستان گلی را به آب دهد . درین رابطه نظر گذرایی داریم به وبگاه تحلیلی کانادایی با اشاره به اهداف پشت پرده نامزد دموکرات ریاست جمهوری امریکا می نویسد « سیرک انتخاباتی امریکا وسیله ی برای منحرف کردن اذهان از امور مهم وجدی است . بنا به گزارشات سایت همایون بنقل از فارسی وبگاه کانادایی گلو بال ریسرچ در مطلبی بقلم « دایانا جانستن » تحلیلگر امریکایی پیرامون اهداف هیلاری کلینتون ..... از دیدگاه نویسنده «هیلاری کلینتون قصد تکرار شگرد   زیبینگو برژنسکی  مشاور امنیت ملی امریکا در زمان جیمی کارتر در سال ۱۹۷۹ فریفتن مسکو برای ورود به افغانستان بصورتی که آنها در ویتنام خود درگیر شدند را دارد از آنجایی که روس ها بیشتر مردم صلح دوستی هستند واین بیشتر به خاطر تحمل رنج دو جنگ جهانی بود دخالت این کشور در افغانستان بسیار منفور شد ». در جای دیگری از همین مقاله آمده است: « اینک هیلاری کلینتون نیز مایل به بر قراری این نوع رابطه بوده اما ویلادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه مانع است » در اخیر کوششهای جناب کرزی اینطور به نظر می رسد که شاید بزعم خود شان کشور های مختلف المنافع را مشترک المنافع سازد ودر بعد داخلی با کوشش های به اصطلاح کار مردمی و صلح آمیزشان  ،  با یک دست با مجاهد وبادست دیگربا طالب قول برادری داده و هردو دست را با آشتی گویا نه یکی بسازد تا حدی که به آسانی فهمیده نشود باکیست .

 بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۳۰۱۰

وطن تقسیم ناپذیر وتحکیم  وحدت ملی

دوکتور حبیب منگل


افغانستان به همه اقوام ، فرهنگ ها، زبان ها، ادیان و مذاهب آن تعلق دارد. هیچ قومی درین کشور بالا دست نیست ، زیرا که فیصدی بیشتر دارد. هیچ قومی فرودست نیست، زیرا که کمیت کمتری از مردم ما را می سازد. هیچ زبانی نمی تواند انحصارگر باشد، زیرا که تاریخی قدیمی تر دارد. هیچ زبانی نباید از امکانات رشد محروم شود، زیرا که جدید تر است یا سرتاسری نیست.
افغانستان، تجمع انسان های آزاد، زبان های در حال رشد و فرهنگ در حال پیشرفت است. ما خانه مشترک، تاریخ مشترک و آینده مشترک داریم. غنای ما در تنوع ماست.

حق شهروندی ارزشمند تر از هرگونه وابسته گی قومی، خویشاوندی و علایق مذهبی، حزبی و گروهی است.هر شهروند افغانستان، چه زن، چه مرد ،کودک یا جوان، میان سال یا کهنسال، بر خوردار ازحقوق برابر شهروندی می باشد.هر دولت و هرسازمان سیاسی باید مدافع این حقوق باشد و نگذارد که این حقوق به هر بهانه ای که باشد پا مال شود.
درحکومتی که ما مد نظر داریم، هیچ کس نباید به خود اجازه دهد که حقوق قانونی شهروندی مردم افغانستان را، صرف نظر از جنس، قوم، زبان، مذهب و دین آنان، نادیده بگیرد. حکومتی که ما برای آن مبارزه می کنیم، شبکه ای از تامینات اجتماعی است که مردم را به دوریک پروژه ملی برای زنده گی آرام و صلح آمیز متحد می سازد.برای عملی کردن چنین پروژه ای، دولتی لازم است که خود را در عقب شعار « بازار آزاد » و « عدم مداخله دولت» پنهان نکند و مسوولیت خود را بحیث دولت منتخب مردم بجا آورد.
همه مناطق افغانستان، همه ولایات، هر افغان، به مکتب، به انرژی، به موسسات صحی، به راه های مواصلاتی، به زنده گی فعال فرهنگی نیاز دارند. حکومت ما، حق مردم همه مناطق افغانستان را برسمیت خواهد شناخت، هنگام توزیع امکانات عامه، عادل خواهد بود و وحدت ملی را تقویت خواهد کرد. این حکومت، در سیاست ترقی اقتصادی و اجتماعی محلات، منافع عامه را معیار قضاوت و تصمیم  قرار خواهد داد. ما گفتمان  وسیع ملی را با شرکت نماینده گان مردم، در مورد دموکراسی محلی تشویق خواهیم کرد.
ما تلاش خواهیم کرد که والی ها نماینده انتخابی مردم گردند و تا سطح قریه جات، در اطراف پروژه های کوچک و متوسط اقتصادی، در اطراف تعاونی های تولید و فروش محصولات، مردم به تصمیم گیرنده واقعی مبدل شوند.ازاینجاست که دموکراسی ریشه خواهد گرفت و به شیوه زنده گی مردم ما مبدل خواهد شد.
ما در سطح ملی، اداره مستقل گفتمان ملی را ایجاد خواهیم کرد و از ابتکارات نهاد های جامعه مدنی در راه ایجاد پل های تفاهم و برادری بین هموطنان خود حمایت به عمل خواهیم آورد. ازاین طریق است که ما به هدفی خواهیم رسید که آنرا «دولت سازی» و «ملت سازی» می نامند.

از پلاتفورم انتخاباتی این جانب درانتخابات ریاست جمهوری سال  ۱۳۸۸ خورشیدی

سعـودی هـا چـه پیـامی به مـردم افغانستان خـواهنـد داشـت؟

 

 

سفر دوکتورعبدالله عبدالله رییس اجراییه حکومت وحدت ملی دولت جمهوری اسلامی افغانستان به کشورسعودی ها چه پیامی به مردم افغانستان خواهد داشت؟

 

علی رستمی

سردمداران جهان امپریالیستی ودستگاه های خون آشام نیولیبرالیستی آنها، براساس اهداف پُست مدرنیزم همراه با دستگاهی فاسد کشورهای عربی در راس خانواده آل سعودی، در فکر تحقق اهداف استراتیژیکی با تداعی عمال جنگ افروزانه وخانمانسوز دهه هشتاد ترسایی درافغانستان هستند ، می خواهند بازهم توسط اجنت ها ، گروه ها ، تنظیم ها ی جنگ سالار وغیره محافل جهادی ، دوباره این مهره ها را فعال ساخته و با وعده های چرب ونرم مادی ومعنوی آنها را تطمیع  و از ایشان به مانند قبل استفاده افزاری نمایند. این بار زیرنام مبارزه علیه تروریزم بین المللی درمنطقه به خاطر دهشت افگنی وبی ثباتی درآسیای میانه و غرض ضربه زدن بر پیگیر نهاد های اقتصادی ومحاصره نظامی کشور روسیه  و ایران ، می خواهند در وجود این کُدی گک های خوش اندام ، زیر پوشش نیروهای نظامی خویش ، برای جنگ نیابتی و غیرمتعارف توجه وهمکاری شانرا جلب ودراین روند با ایشان همگام شوند ودرمقابل آرزو و خواست انها ممانعت ننمایند. از مدت زیادی بدین سو همچو دغدغه های از گوشه وکناروهمچنان حرکت های عملی بر اساس انتقال نیروهای مسلح خارجی از کشور پاکستان به ولایات شمال ، جنوب ، غرب و مرکزی کشورتوسط رسانه های تبلیغاتی و گروه ها وسازمان های مستقل سیاسی و مدنی درخارج و داخل کشوربه گوش می رسید که با حملات واشغال ولایات مختلف کشور چون کندوز، فراه ، هلمند ، ارزگان ، فراه وجلال آباد این شایعات درعمل واقعیت پیدا کرد، که تا به حال این روند جریان داشته که صدها هزار هموطن ما دراین ولایت ها خانه بدوش ویا به قتل رسیده که تعدادی بزرگ مردم از مناطق بومی شان به سایر ولایت های امن سرازیر ومهاجرشده اند،این روندهنوزهم ادامه دارد. نه تنها رسانه ها بلکه نماینده گان با صلاحیت کنگره و مقامات عالی رتبه نظامی واداری به شمول اوباما رییس جمهور امریکا از تشدید جنگ وادامه آن در افغانستان در سخنرانی های خود، تا پنجاه سال آینده پیشبینی کرده اند. این همه رویکردها واقعیت های پوشیده را برملا می سازد که زیر کاسه نیم کاسه یی هست! واین ابلاغیه ها یک بار دیگر به جهانیان ومردم افغانستان پیام می دهد ،که تا موجودیت عساکرامریکا وناتو وافزایش آنها برای دفاع از افغانستان توجیه پذیر وانمود شود. در حالی که پلان وهدف نه مردم افغانستان نه حاکمیت واستقلال افغانستان بلکه تجاوز و جهان گشای به سوی کشورهای آسیامیانه و ایران می باشد. تا روسیه و ایران را دراین نقطه استراتیژیکی مصروف ساخته، تا اینکه پلان های واهداف بعدی خود را به مانند شرق میانه عملی سازند. از جانب دیگر کشورهای غربی وهم پیمانان عربی شان در راس دولت عربستان سعودی درجنگ نیابتی علیه سوریه درآستانه شکست بوده ونمی خواهند که بیش تر درقضایای سوریه به مانند عراق ولیبیا مصروف شوند ومی خواهند برای انتقام جویی جنگ را ازشرق میانه به مناطق دلخواه  خویش درمناطق سرحدی افغانستان، آسیا ی میانه وایران انتقال دهند، وبه زعم شان شکست خویش را جبران کنند.
با طراحی این نقشه شوم، افغانستان یکبار دیگر شاهد خشونت ها، کشتار و تشدید اختلاف های قومی ومذهبی ودرنهایت به تغیر جغرافیای منطقه به شمول پاکستان ، ایران وکشورهای آسیای میانه خواهد بود. برای این منظورسعودی ها تصمیم گرفتند، تا ذهن رهبران جهادی و دولتی افغانستان را زیرنام پلان صلح با طالبان افغانی و پاکستانی به رهبری حزب جمعیت اسلامی که اکثریت مناطق سمت شمال را زیر تسلط و نفوذاعضای حزب خود دارد ، خوشبینی های را برای دسترسی به صلح که درقطر بین نماینده دولت وگروهی طالبان جریان دارد، به نماینده گی از آنها به دوکتورعبدالله عبدالله اطمینان بدهد . تاگماشته گان غربی وعربی شان ، بتوانند با خاطر جمع روند انتقال نیروهای داعش را که از کشورهای آسیای میانه و قفقاز وسایر نقاط روسیه هستند، وازجنگ سوریه بازگشت کرده واز طریق پاکستان در مناطق سرحدی ان کشورها جابجا می شوند ،سرعت بخشیده ودر سد راه این روند مخالفت نه ورزند وآنها را غرض تحقق پلان های اوپراتیفی شان آزاد بگذارند. به خاطر این مقاصد بود که امضای توافق صلح با گلبدین، یاری دیرینه سعودی ها میان وی و دولت جمهوری اسلامی اقغانستان برای توازن قوا درمیان اقوام سمت شمال ، چندی قبل به امضا رسید. تا از آنها به مثابه ابزار زور و قدرت علیه یکدیگر که از اطاعت شان سرکشی نمایند، استفاده وسر زنش نمایند.
این اهداف برمحور مولفه ذیل طرح ریزی وخلاصه می شود:
ــ تشدید اختلاف های قومی برای ایجاد مناطق آزاد، برای شکل گیری واحد های اداری برای پیوند های قومی میان دومرز افغانستان درکشورهای آسیای میانه و جنوب بر اساس افتخارات ومشترکات تاریخی ومذهبی و رشد ان در سرحدات پاکستان و ایران .
طوریکه از تبلیغات رسانه های جهانی اشکار می شود، گروهی از طالبان افغانی امروز با ایران وروسیه برای دفاع از مناطق سرحدی شان علیه داعش همکاری داشته که از لحاظ وسایل نظامی از جانب انها تجهیز ومسلح شده اند. تا در موقع ضرروت از آنها به نفع خویش استفاده نمایند. این امر بهانه ای برای قطعات نظامی امریکا وناتومی شود، تا غرض سرکوبی طالبان زیر شعاری مبارزه علیه تروریزیم به مانند روسیه که در سوریه تحقق یافته هست، در خاک افغانستان جنگ نیابتی را توسط گروهی داعش که قبلأ در سرحدات شما ل افغانستان جابجا شدند، بر ضد طالبان که توسط ایران و روسیه حمایه می شوند ، آغاز نماید. با شکل گیری تشنجات آهسته آهسته جنگ تا در عقب دروازه های سرحدات ایران و پاکستان، در میان اقوام مختلف نفوذ خواهد کرد و جنگ های قومی به مانند عراق ،سوریه ولیبیا  دراین مناطق شعله ور خواهد شد. از جانب دیگرجای شک نیست که شعار « خراسان بزرگ » را که داعشیان آسیای میانه درشمال کشور بلند نموده اند، با استفاده از وضع بوجود آمده برای تحقق شعارهای خویش، یکجاباعدهای از سران رادیکال مذهبی سمت شمال داخل عمل شده وامکان ان میرود ،تاسناریو ورویکردهای جنگ شرق میانه، دوباره توسط ناتو و امریکا به نفع داعش دراین حیطه  جنگ زده تکرارشود! . درآن صورت مسافرت رییس اجراییه حکومت وحدت ملی وهمراهان شان هرنوع توافق نامه همکاری راکه با دولت عربستان سعودی انجام داده باشند به مانند سایر توافقنامه های هست، که در چهار دهه گذشته با سران تنطیم های جنگ سالار به شمول گلبدین ، ربانی ، سیاف ، با موجودیت سران سعودی درخانه خدا انجام داده بودند ،که هیچ نوع دستاوردی درقبال نداشت، بلکه برضد سوگند نامه خویش عمل کرده اند.این بارهم چنین تبعات را در عقب خود خواهد داشت!
با درنظر داشت گزینه های فوق، دستاورد جناب دوکتورعبدالله عبدالله از عربستان سعودی جز ادامه جنگ و خونریزی و نفاق ملی وخطر ازبین رفتن کامل حاکمیت ملی وشیرازه وحدت ملی مردم افغانستان ، دیگر ارمغانی نخواهد داشت.
بر اساس مولفه های فوق، دراین برهه حساس تاریخی، یک بار دیگرمسوولیت عظیمی متوجه نیروهای مترقی و دموکرات می شود، که تابا همه امکانات دست داشته، پلان های شوم دستگاه های جهنمی کشورهای ذی دخل رادر کشور افشا و آنرا محکوم نمایند، برای تحقق این امر بر علاوه هرنوع اختلاف های سیاسی وگروهی دریک جبهه واحد بسیج شده ، از حاکمیت و وحدت ملی افغانستان قاطعانه دفاع و پشتبانی شود.

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۲۳۱۰

موش درساعتی که جان می داد!

 

داکتر آرین

تروریزم و حامیان بین المللی آنها به هزاران حیله و نیرنگ می کوشند تا تروریستان « یاغی و به گیل » شده از سوریه و عراق را به کشورهای بی در و دروازه از جمله افغانستان جا به جا سازند. ضربات مرگبار روسیه در سوریه بالای تروریستان و آغاز کوبیدن گروه های تروریستی در عراق توسط امریکا که چون صاعقه ای بر سر « دولت اسلامی ـ داعش » فرود می آید، کمر تروریستان را شکستانده است و مجبور به عقب نشینی و فرار شده اند و ورود آنان به ممالک دیگر، کشورهای ضعیفی مانند افغانستان  را تهدید می کند. طوری که از زرافشانی های مسوولین دولتی افغانستان و اظهار نظر خارجی ها نسبت به تامین صلح و ثبات درکشور و سفرهای مسوولین دولتی به خارج معلوم است و بیانیه ها و کنفرانس های که به منظور پرداختن به مسایل امنیتی درجهان و چگونگی استقرار صلح  درافغانستان به اشتراک دیپلومات های خارجی و سیاست گذاران افغانی تدویر می گردد، همه گویا و نمایانگر تحلیل های خیالی، ماجراجویانه، موهم وعوام فریبانه ای می باشد که فراتر ازیک برداشت محدود نرفته و نهایت مایوس کننده است. یعنی دولت افغانستان هیچ پلان مشخص برای مبارزه با تروریزم و بنیاد گرایی را نداشته و هیچ تصمیمی به خاطر نجات افغانستان و مردم آن از این خطر مهلک و ویرانگر گرفته نشده است ، برعکس دولت همواره با برادر گفتن تروریستان زمینه های عفو و بخشش جنایات تکاندهنده آنان را به حساب مردم افغانستان آماده کرده، که به این ترتیب مورال و نیروی جنگی آنان بیشتر و با احساس امنیت با دست بازتر به جـنایات عـلیه مردم بی گناه و بی دفاع افغانستان متوسل شده و هنوزهم ادامه دارد.

به باور نگارنده حالا دیگر زمان آن فرا رسیده که دولت و مردم افغانستان در چنین وضعیت اسفناک و وخیم اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتی کشور تصمیم بگیرند، زیرا سرنوشت میهن و آتیه خلق های آن درمعرض تهدید جدی تروریزم و تعداد از سران فساد پـیـشــه و خـیـانـت کار دولــت قــرار گـرفـــتــه اســت.

پس راه و چاره کدام است؟

نخست در چنین شرایط که دولتها با بی اعتنایی و بیگانگی نسبت به سر نوشت مردم و کشورش برخورد نموده اند در حوادث ملل جهان، شهادت تاریخ آن است که اخگر عدالتخواهی و دادستانی توده های مردم بر افروخته شده و به خرمن انقلاب شعله افگنده است و توده ها وارد عمل شده اند، عنان سر نوشت خود را خود بدست گرفته با قیام های ظفرنمون خویش حاکمیت های ظالم و ستمگر را به لرزه در آورده و کارمندان ارشد، اعیان و اشراف را با دفتر و دیوان شان به نیستی کشانده و نظام های فاسد را سرنگون، ترور و وحشت را نابود نموده اند، مفسدین و مستکبران در تنگنا قرار گرفته و اوضاع و شرایط در کشور آبستن تحولات بنیادی به نفع صلح، آزادی، دموکراسی و تودهای اکثریت جامعه گردیده است، که از جمله ای این توده های ملل یکی هم وطن پرستان آزادی خواه، انقلابی و ترقی خواهـان افغانستان اسـت. 

دوم اگر دولت ها وارد عمل شده اند بی درنگ برنامه ریزی کرده و اقدامات جدی جهت بر افگندن ترور و تروریستان، دشمنان مردم و دموکراسی اتخاذ و اقدام به عملی شدن آن نموده اند، تا پاسخ بایسته ای برای خلق و مردم خود داشته باشند.

در شرایط کنونی که متاسفانه در افغانستان اولی ضعیف و دومی، با آن ماهیت وجود ندارد چه باید کرد؟

به خاطری که دولت افغانستان غافل گیر نشود و به روزی گرفتار نگردد که « پشیمانی را سودی »  نباشد باید به اقدامات عاجل به تعیین یک استراتیژی شفاف اقدام نموده، به مردم و به احزاب سیاسی چپ و ترقی خواه مراجعه نماید، زیرا با توده ای شدن این پروسه همه و با هم  از بنیادگرایی و ورود گروه های فراری و یاغی شده ای « داعش »  از سوریه و عراق جلوگیری کرده می توانند، آنچه که نهایت مهم در این شرایط بحرانی و هرج و مرج می باشد عدم موافقه ای دولت افغانستان مبنی بر پذیرش این گروه، یعنی تحت هیچ گونه نام و شرایطی و با هیچ معامله ای با خارجی ها و عربی ها نباید اجازه اسکان در افغانستان برای گروهای « دولت اسلامی ـ داعش »  را داد تا از یک طرف افغانستان به لانه و پایگاه تروریزم تبدیل نشود و از جانب دیگر زمانی که کشور روسیه در دوردست ها از سرحدات خویش گلوی داعش را می فشارد وآنرا به خاک یکسان می نماید، در همسایه گی خویش اجازه فعالیت های خرابکارانه را برای داعش هرگز نمی دهد، مشکل ما این است که همراه با داعش شهر، ده و قریه ما نیز مانند عراق و سوریه و لبییا  ویران می گردد، ما تجربه آنرا داریم که افغانستان برای گروه تروریستی « القاعده » جای داده بود و عواقب درد ناک آنرا هم دیدیم، همچنان نباید فراموش کرد که ما در همسایه گی سه قدرت بزرگ جهان زنده گی می نماییم و آنان گروه تروریستی داعش را دشمن امنیت و مردم خود می شمارند و این گروه دقیقاً برای مداخله در امور داخلی این کشورها سرمایه گذاری شده بود که « چال دزدی» افشا و پای این استراتیژی در سوریه شکست. همچنان برای دولت افغانستان لازم است تا از ورود و اسکان نیروهای طالبی- داعشی  در ولایات امن نیز جلوگیری کرده و جهت نابودی کامل انواع تروریزم و بنیاد گرایی قاطعانه رزمیده و استوارنبرد نماید، تروریستان نهایت ضعیف  و منفور اجتماع اند، اما متاسفانه حقایق بیانگر آنست که حلقات معین و مزدور و وطن فروش و مافیایی در دولت افغانستان جهت نفع شخصی و بقای خود با شرکای عربی اش و کمپنی های غول پیکر نظامی خارجی، آنان را قوی جلوه داده و هر باری که به محو و نابودی نزدیک می شوند دو باره دست شان را گرفته دلداری داده و از آنها شخصیت! می سازند، زیرا منافع سیاسی و اقتصادی آنها در موجودیت یک جنگ دوامدار و خانمانسوز و بی رحمانه در افغانستان است، این کمپنی ها حتا دولت های خویش را با دادن فاکت های جعلی فریب داده و از این طریق پول های انگفت بدست می آورند.

 امید بستن به تروریستان سراب و « قمار باخته ای سیاسی» می باشد. تروریست، تروریست است و دولت افغانستان اگر می خواهد با تروریزم مبارزه کند از روش حمایت از تروریزم و تقسیم آنان به تروریست های « خوب » و « بد » خود داری نماید، همچنان از سیاست ندبه و زاری به باندهای تروریستی و معلوم الحال جدا صرف نظر کرد، زیرا آنان هیچ گاهی باعث صلح و ثبات در افغانستان نشده و نمی شوند، بلکه در صورت پیوستن آنان به دولت پایه های تروریزم تقویه شده و افغانستان بیشتر به نابودی نزدیک می شود و آماده ای بستر بودوباش برای تروریزم بین المللی می گردد، باید آشکار ساخت که دولت افغانستان امید وار است با معامله و پروتوکول با « گلبدین » و  « طالبان » قرارگاه های نظامی افغانی و خارجی را از آسیب پذیری و حملات احتمالی حفاظت نماید و در مقابل از غارت معادن، قاچاق مواد مخدر و چپاول دارایی های ملی توسط این گروه ها چشم پوشی کند، ولی غافل از آنست که تنها یک دولت قوی و با ثبات و نیرومند توانایی دفاع و جلوگیری از خشونت و ماجراجویی ها را دارد، نه آنانی که تمام عهد و پیمان شان بسته به خواب و خیال و اوهام است. اما قابل تذکراست که پیوستن داوطلبانه و بدون قید و شرط نیروهای اسلامی و طالبی را که زیر پرچم افغانستان با پذیرفتن قانون اساسی کشور به دولت می پیوندند و از اعمال تروریستی دست می کشند نباید نادیده گرفت و به آن جواب مثبت داد و از آن اسقبال کرد.

بلاخره برای اینکه به میهن و مردم خویش صلح، امنیت، کار، آزادی، خوشبختی، ترقی و عدالت اجتماعی را به ارمغان آوریم، شرط اساسی آن گرفتن تصمیم عادلانه و مستقلانه دولت افغانستان و مراجعه به مردم و احزاب سیاسی چپ و مترقی است، نه دست انداختن به هر خس و خاشاک. باغ با گل های زیبا و درختان پرثمر آباد می گردد، نه با خارهای زهرآگین و گیاهان هرزه و کشنده. در خانه کسی نظم را آورده می تواند که آنرا دوست دارد و به آن ارزش قایل است.

خلاصه در شرایط که خطر یک جنگ جهانی و تباه کن بشریت را تهدید می کند و کشورهای روسیه ، چین و هند به هیچ قیمتی « گروه اسلامی داعش » را در سرحدات خویش نمی گذارند برای دولت افغانستان بهتر خواهد بود تا از این بازی های« موش و پشک » صرف نظر کرده، هم خود و هم میهن خود را از نابودی نجات بدهد، زیرا در افغانستان این بازی را بنام « موش و تلک » می نامند، می گویند:

 موش در ساعتی که جان می داد       گفــت بــرنـفس فتـنـه لعنـت بـاد 

 به این منظور یک بار دیگر « طرح بخاطر رسیدن به صلح » را که در ماه فبروری امسال نوشته و درآرشیف سایت های وزین « بامداد » و « وطندار »  و « آزادی » موجود است پیشنهاد می نمایم، این طرح نهایت علمی و عملی و به نفع تمام طبقات و اقشار افغانستان است که با تحقق آن مردم ما سعادتمند و صلح و ثبات دایمی به خانه های شان برمی گردد.

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۲۴۱۰

 

 عربستان وتدارکات نفت برآتش جنگ افغانستان

 


محمد عارف عرفان

آغوش گشایی های مهر انگیز،بی سابقه وکم نظیر رهبران عربستان سعودی در مقدم هیات رهبری دولت افغانستان در راس دوکتور عبدالله عبدالله  رییس هیات اجراییه و همراهان آن با تابش برجسته رنگ « تنظیم جمعیت اسلامی افغانستان » سوالات متعددی را در آشفته بازارسیاسی افغانستان برانگیخته است.
واکاوی این رویکرد نوین وگشایش قبله جدید سیاسی در افغانستان از سوی رهبران آل سعود درترفند های جدید ودر اوج بحران کنونی کشور ازین جهت حایز اهمیت سیاسی است که عربستان سعودی پیشگام ترین کشوری بود که سال ها قبل توسط لشکر نیابتی خویش یعنی طالبان به اقتدار سیاسی تنظیم جمیعت اسلامی نقطه پایان گذاشت .
حال باید دید کدام انگیزه ها باعث شده است تا عربستان به حیث یک صیاد کارآزموده وحیله گر با گستره « دام » های جدید در پی شکار صید مورد نظر در افغانستان برآمده وبر آتش مهار ناپذیر جنگ افغانستان نفت افشانی نماید:


پیشینه های تجاوز
عربستان سعودی در چارچوب بلوک کشور های متجاوز به ویژه غرب وپاکستان در دهه هشتاد میلادی نقش اساسی و بنیادی را در راستای تمویل مالی جنگ اعلان ناشده علیه جمهوری دموکراتیک افغانستان  ،صدور بیش از( ۳۶هزار) تروریست عرب، وتجهیز پیکارجویان با ایدیولوژی تند روانه وهابیسم در افغانستان ایفا نمود.
ریاض نه تنها خود، بل درسازماندهی سایر کشورهای عربی وشیخ ها و انجمن های عربی در مشتعل ساختن جنگ و ویرانی افغانستان نقش استثنایی ایفا نمود که می توان بهترین مثال آنرادر نقش سازمان تروریستی القاعده در افغانستان جست وجو کرد.
با فروپاشی جمهوری دموکراتیک افغانستان وتغییرتوازن قدرت در خط مقابل آرمانی آل سعود وحضور پرقدرت جمعیت اسلامی ،جنبش اسلامی و احزاب مریوط به برادران اهل تشیع در افغانستان که خلاف آرمانهای دیرین خاندان آل سعود برای استقرار نظام بنیاد گرا متمایل به عربستان سعودی محقق شد،لاجرم عربستان سعودی در طرح و تدوین دکترین جدید غرب برای ایجاد پروژه ( طالبان ) در هماهنگی کامل باپاکستان شرکت جست و رسالت تمویل مالی این پروژهٔ خون و آتش را بدوش گرفته ومیلیارد ها دالر را به مصرف رساند تا بالاخره گروه طالبان را در افغانستان حاکم ساخت.


اهداف عربستان در افغانستان
دولت عربستان  با تعقیب اهداف سیاسی ومذهبی ودر جایگاه بلند پروازانه « ام القرا جهان » مرکزاسلام  وایده آل های پان اسلامیسم در جست و جوی آن است تا ایدیولوژی وهابیسم رادر افغانستان ترویج نموده و در رقابت شدید منطقه وی با دولت ایران وبه خاطر طرد نفوذ آن کشور در افغانستان ،شیعیان افغانستان و سازمان ها وگروه های که منافع عربستان را مورد چالش قرار می دهندآماج قراردهد.
دولت عربستان یکجا با متحد استراتیژیک خویش دولت خونتای پاکستان کماکان نقش اساسی را برای تمویل مالی گروه های هراس افگن به ویژه طالبان در افغانستان ایفا نموده ؛  و در صدد آنست تا یک دولت فوندمنتالیست وبنیاد گرا را برای اعاده منافع سیاسی ومذهبی خویش در افغانستان استقرار بخشد.


عربستان در کجای تاریخ ایستاده است؟
یکی از کلیدی ترین سوالی که مهرورزی های خاندان آل سعود را به سمت « جمعیت اسلامی» قوت بخشیده است همین سوال است.
در بازیهای کلان استراتیژیک بویژه سالهای پسین ،عربستان سعودی در همپیمانی با غرب و اسراییل تلاش های گسترده را در راستای اهداف راهبردی خویش در خاور میانه وماورایی ان انجام داد.
عربستان سعودی که از آن در رسانه های جهانی بنام« داعش سفید» نامبرده میشود  با ایجاد پروژه« داعش» در مشارکت با غرب ،اسرایل وکشور های ترکیه قطروامارات برای تحقق برنامه های معین تلاشهای بزرگی را براه انداخت وبه قول آگاهان امور ،این کشور به حیث« منبع کلیدی مالی »  وبر حسب « ویکی لیکس» به حیث" Cush Machine"‍‌‌ ‌‌‌گروه های تروریستی جهانی  نقش بزرگ و قارونی را برای تمویل مالی این پروژه جهان برانداز ایفا نمود وبر پایه همین منبع ،عربستان سعودی برای حمایت مالی طالبان وگروه حقانی سالانه دو بلیون دالر را هزینه می نماید، وتنها در راستای ترویج بنیاد گرایی اسلامی طی چند دهه گذشته این کشور حددود بیش از صد بلیون دالر رابه مصرف رسانیده است.
بر قول باب گراهام رییس سرویس استخبارات سنای امریکا ،ظهور القاعده و داعش از تولیدات افکار سعودی ، پول سعودی و حمایت سعودی محسوب می گردد.
عربستان سعودی طی سال های اخیر ، با مدریت جنگ نیابتی با افزار تروریسم  وحتا جنگ مستقیم    ( یمن) چهار جبهه بزرگ را برای گستره عرصه های امپراتوری خویش درافغانستان ، یمن ،عراق وسوریه گشود،که در نتیجه در یمن با شکست مفتضحانه گرفتار آمده ، در عراق آخرین پایگاه تروریستی داعش در آستانه اضمحلال کامل قرار دارد؛  و با دخالت روسیه ،ایران وهمپیمانان سیاسی شان در سوریه، بخش اعظم پروژه ها ،سرمایه ها و ذخایر تروریستی خویش را درپیشاپیش رخداد های کنونی در مبارزات میدانی برباد داد.
عربستان سعودی در مقطع این درامه وجهه سیاسی ومنار پان اسلامیسم و وهابیسم خویش را در حالت فروپاشی یافته ودر سراسیمه گی کامل با توجه به تغییرات منطقه وی واز دست دادن همپیمانان سیاسی خویش چون ترکیه  ومصر، دیوانه وار وبه شکل جنون آمیز در اوج تشنه گی خون ، در سدد آن شد تا بتواند افغانستان را به حیث محوری ‌ترین و آخرین « سنگر  نبرد» برگزیده واهداف از دست رفته را درین بلاد خون اعاده نماید.


انگیزه های نوین
پیچیده گی نبرد در افغانستان بیش از پیش فزونی می گیرد.هرچند جلوه های سردی روابط میان امریکا و عربستان سعودی و امریکا وپاکستان پارادوکس های جدیدی را در نبرد افغانستان پدید آورده و دست کم اتحاد مثلث و رقابت های سه گانه را در آن سوی جبهه در نبرد افغانستان تمثیل می نماید.
مشترکات سیاسی امریکا در جبهات عراق وتوافق متقابل باعربستان سعودی در راستای خروج مصوون بخش کلیدی داعش ازشهر موصل عراق وهمپیمانی دو کشور در نبرد سوریه برتابنده منافع واحد دو کشور است.
در افغانستان نیز منافع غرب ، پاکستان وعربستان سعودی در یک خط گره خورده ودر دو مسیر همسویی و رقابت به پیش می رود.
باید بیاد داشت که بنیادگرایی اسلامی در اقلیم خاص سیاسی، شکل و قالب خاص اختیار نموده وبا تناسب زمان و مکان اهداف آن متفاوت است.
با برچیدن پایگاه های تروریستی در خاورمیانه به ویژه عراق وسوریه اکنون پروسه بستر سازی تروریست های شکست خورده به ویژه داعش واستقرار آن در افغانستان برای تداوم اهداف راهبردی صاحبان آن آغاز یافته وآژیر جنگ اصلی بزرگ و دامنه دار برای تعین مقدرات سیاسی قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای در افغانستان نواخته شده است. هم زمان تنگناها ومقاومت های جدید در پرتو « خیزش های مردمی »  در شمال والگو سازی آن در سایر مناطق کشور ، نقش قاطع، ایثارگرانه وجسورانه جنرال دوستم برای برچیدن پایگاه های تروریستی در شمال وتدارک مقابله با گروه های دهشت افگن در حوزه جنوب غرب افغانستان ، سرکوب داعش در ولایت ننگرهار، صف آرایی های بزرگ در میان جمعیت برادران تشیع وملیت بیدار هزاره با پشت کردن رهبران سنتی ،تعهد روسیه ،چین ایران ، هند برای امحای گروه های تروریستی در افغانستان وسطح انزوای سیاسی پاکستان در منطقه باعث شده است تا عربستان سعودی وپاکستان در یک بازی دوگانه نقاط ضعف راهبردی خود را در افغانستان نشانی شد نموده  و برای تحقق آرمان های خونریز شان « کلیدی ترین » مراکز قدرت را درین بازی بکارگرفته ولااقل از نقش بازدارنده گی آنها در عقیم ساختن فعالیت های هراس افگنانه  درافغانستان سود برند.
بازیی را که سال ها قبل دولت پاکستان به خاطر سیطره طالبان درافغانستان براه انداخت وتلاش نمود تا حمایت جنرال ملک را برای درهم شکستن ستون قدرت«   جنبش ملی »  به رهبری جنرال دوستم حاصل نماید .
اکنون بازی بزرگ وچند پهلوی استراتیژیک با مشارکت قدرتهای بزرگ در افغانستان در چرخش است واساسی ترین قطب این بازی را مقابله با روسیه وچین تشکیل داده که دهلیز آن از امتداد جغرافیای افغانستان بسوی مرز های دو کشور وحوزه آسیای میانه خط کشی شده است . عربستان سعودی کماکان با نیات بلند پروازانه خویش از اجزای فعال این پروژه است و علاوه از تعقیب اهداف سیاسی در تلاش است تا وهابیسم را در کشور های اسلامی درافغانستان وآسیای میانه رونق بخشیده ومنافع خویش را در آنجاها دنبال نماید.
عربستان سعودی تلاش دارد تا درین بازی بزرگ از نفوذ وامکانات «جمعیت اسلامی» وایجاد نوع همسوی با گروه های بنیاد گر وتروریست وراه اندازی تضاد های سیاسی،اختلاف های مذهبی  وجدل های قومی که از اولویتهای سیاست خارجی آنکشور است ، به حیث گوشت دم توپ استفاده ابزاری نموده وبا حصول اهداف اش آنرا  متروک نماید.
وسایل که عربستان برای این بازی برگزیده است همان  افزار تروریستی وهراس افگنی وایجاد کله منارها در افغانستان است.ببینیم که سران جمعیت و نسل نوین برخاسته آن از دامان توفان چگونه ازاین تله رهیده وبا این پدیده که راه آن به سوی سیاهچاله ها است چگونه برخورد می نمایند!

بامداد ـ سیاسی ـ 3/ ۱۶ـ ۲۲۱۰