بزرگترین جفای غرب به مردم افغانستان

به بهانه آخرین فرمایشات قوماندان بارک اوباما

 

سلیمان کبیر نوری

پیشاپیش عمیق ترین تاثرات آمیخته با ضجه و درد و اندوه جانگداز خویش را به نسبت تیر باران کردن ۱۳ تن از فقیرترین و بی گناه ترین انسانان روی زمین (کارگران زغال سنگ تاله و برفک) به فامیل ها و خانواده های ایشان ابراز میدارم.

 می خواهم یک بار دگر اذعان دارم که همه ملت شریف و مظلوم این دیار دراین ماتم بزرگ با فامیل های ماتم زده غم شریک بوده و برای اوشان صبر و طاقت برداشتن این بار مصیبت عظیم را طلب می نمایند.

این رویداد را می توان یکی از دستاورد های آقای اوباما طی دو دوره ی ریاست جمهوری ایشان در امریکا و سر قوماندانی شان در جنگ نامنهاد علیه تروریزم و در عمل تروریست پروری خود و نوکران و دست نشانده گان ایشان در خط دسایس امپریالیزم شوم غرب ردیف کرد و رقم زد.

ای کارگران پاک نهاد و زحمتکشان تولید کننده رزق و روزی انسانی!

روان تان شاد باد!

کوتاه و فشرده:

دو دوره ۴ ساله از ریاست جمهوری آقای اوباما طی چند روز پسین به پایان می رسد.آقای رییس جمهور اوباما به تاریخ چهارم جنوری که مصادف است با  چهارشنبه (۱۵جدی) در مراسم خداحافظی با رهبران نظامی این کشور بر پیکار با گروه داعش در افغانستان تاکید کرد.

چه اظهارات جالبی !

وی گفت: « از این که برای ۸ سال سرقومندان اعلی نیروهای مسلح این کشور بود به خود می‌بالد.»

هورا !

هورا !

هیچ کسی شک و تردیدی ندارد جناب رییس جمهور اوباما .

اما فهمیده نشد که هدف از بالیدن آقای اوباما؛ همین گسترش بی سابقه ی تروریزم بنیادگرای طالبانی ـ داعشی در افغانستان و جهان است یا چیز دیگر؟

 و در جای دگر:« اوباما گفت که پایان ماموریت جنگی امریکا در افغانستان یک دستاورد است و اکنون شمار نیروهای امریکایی در افغانستان و عراق از بیش از ۱۴۰ هزار به ۱۵ هزار تن کاهش یافته است».

درین جا گویا اوباما صاحب اعلام داشته اند که تروریزم در افغانستان و عراق به همین تناسب نابود شده است .

 به به چه نابودی ای ؟ درین پیام صادقانه ، که وجد و سرور از چهره اقای اوباما می بارید...و همچو فاتح اصلی مبارزه بر ضد داعش و تروریزم در افغانستان و دنیا پوز می گرفت؛ دعوا های بی بنیاد و اساساً کذب و دروغ قالب شده بود. به هر رو؛ بدون شک همچو سیاست مداران نقش به عهده گرفته خویش را در سیاست بازی می کنند. این سیاست ها در «کانون توطیه های جهانی» تدوین و مشخص می گردند.

و در جای دگر جناب قوماندان هشت ساله مبارزه با تروریزم فرموده است که: 

«امریکا با تهدیدها روبه روست و از همین رو نبردهای بزرگی را (هنوز) برضد داعش درعراق، سوریه و افغانستان که این گروه فعال است، به پیش می‌ برد.»

چه جالب است. اینگونه آقای اوباما حتا در شباروز رفتن و ترک وظیفه از زادگاه و جایگاه اصلی تروریزم بنیادگرا که در پاکستان قرار دارد، با مهارت طفره رفته اند؛ ولی بر عکس اظهارات و خیال بافی ایشان تروریزم دراین سرزمین های سوخته فراگیرتر شده است و از جمله هر فردی ازهموطنان ما بعد از دو دوره زعامت این بزرگمرد، امروز بیش تر و بدتر زیر تهدید تروریزم قرارگرفته اند.

طی دو دوره ماموریت اوباما اداره امریکا به طریق اجیران بومی افغانستان تبار، فاسد ترین و ناکامترین دولت را در افغانستان تحمیل کرد. درسالیان پسین:

- انتصاب یک اجیر معلوم الحال طالبی- جهادی مزدور چندین جانبه به حیث رییس جمهور افغانستان بزرگترین جفای غرب به مردم افغانستان بود. غرب که به بهانه تروریزم طالبانی بر افغانستان هجوم آورد، خیلی زود توسط نوکر برافراشته خود حامد کرزی؛ همان تروریستان طالب را برادر خواند و تا امروز همصدا با نوکر دیگر آقای اشرف غنی از طالب و تروریزم طالبانی دفاع می کند.

- افغانستان را به بزرگترین تولید کننده مواد مخدر مبدل نمود.

- فساد اداری و قضایی و انتخاباتی را بذر کرد و به اوج رسانید.

- درست صد فیصد بر عکس دعوا های رسمی؛ عملا تروریزم بنیادگرای مدرنیزه شده را تمویل و تشویق کرد؛ از جمله به هدف وزیرستان سازی شمال افغانستان؛ به نقل و انتقال تروریست ها به وسیله بالگرد ها در نقاط سوق الجیشی اقدام ورزید.

- ایجاد و تشدید تضاد های قومی، لسانی، منطقه وی و مذهبی به حسب فورمول کهنه انگلیسی « تفرقه بیانداز و حکومت کن!».

 - غارت معادن و ثروت های بکر و دست ناخورده افغانستان؛ تا جایی که هیلاری کلینتون معلوم الحال وقتا که وزیر خارجه اوباما بود؛ در کانگرس اذعان موکد کرد که «ما کمتر از ۱۰ فیصد آنچه را که از افغانستان به دست می آوریم؛ در آن کشور مصرف می کنیم.»

- معتاد ساختن بیشتر از سه ملیون زن و مرد جوان کشور ما به مواد مخدر،

- عدم تجهیز قوای هوایی افغانستان برای جلوگیری از مبارزه بر ضد تروریزم،

- فرار دادن  مغز ها ( که به صد ها هزار می رسد).

- ادامه حمایت از مافیای جنگ سالاران  و ریشوهای متعصب مذهبی نما.

- در اختیار قرار دادن میدیای مزدور دیداری و شنیداری به ملاهای اجیر و اکستریمست برای شست و شوی مغزی مردم افغانستان خاصتاً نسل های بالنده آن.

- حمایت بی دریغ ازمبلغان تعصب و تنفر و تکفیر(زیر نام ملا و مولوی افغانی و پاکستانی...) در سرتاسر کشور.

- مورال دادن متداوم و هدفمندانه به تروریستان و برعکس تضعیف نیرو های امنیتی افغانستان.

ـ مستولی ساختن ترس و وحشت و بیزاری از وطن در مردمان افغانستان تا سر به صحرا ها و دریا ها بزنند و به امید زنده گانی آرام واهی در بیرون از کشور جنگ زده و اروپا و امریکا همه هستی و دسترنج و جان های شیرین خود و عزیزان خود را تباه نمایند.

- ترویج رسوم پاکستانی  خشتک کشالان در موسسات رسمی توسط بت واره های کرزی ـ احمدزی برای ایجاد تسهیلات عبور عناصر تروریستی طالبی ـ داعشی خاصتا به طرف شمال کشور که ازهمان آغاز، کار روانشناسانه و استخبارتچیانه ی خارجی بود ( برای معلومات بیشتر لطفا بالای لینک زیر کلیک نموده، یکی از نوشته های این کمینه را که حدود چهار سال قبل درین مورد انتشار یافته بود ملاحظه فرمایند).۱

- کشتار هزاران هموطن بیگناه و بی دفاع ما به وسیله تروریستان طالب و در عملیات های قوت های خارجی.

- تحمیل مذاکره و مصالحه شعاری و فریبنده  و اغفال ساز بر مردم افغانستان با گروهک های تروریست طالبان به عنوان واهی صلح.

چه باید کرد؟

این خونریزی و ویرانی، چالش ها، تضاد های قومی، منطقه وی و زبانی و مذهبی برای ادامه ی جنگ های فرسایشی دراز مدت با استفاده از ابزار تروریزم به خاطر تعمیل اهداف رذیلانه الیگارشی نیولیبرالیسم مالی- اقتصادی غرب که جز غارت گری سرمایه های انسانی و منابع  طبیعی کشورهای منطقه و فشار آوردن بر دول رقیب در مقیاس همین جغرافیا چیزی نیست؛ تا به کی ادامه یابد؟

آقای مصطفی دانش کارشناس مسایل خاور میانه پاسخی درین راستا دارد. وی در آخرین دیدارش با ببرک کارمل فقید ( سال ۱۹۹۵،  شهرک حیرتان ) چنین نگاشته است:

زمان خدا حافظی برایم گفت: «  هيچ کشوری نمی تواند به اتکای نيروی خارجی به آزادی و استقلال و پيشرفت دست يابد. بايد به اراده مردم احترام گذاشت و از استقلال کشور دفاع کرد. هر ملتی بايد روی پای خود بايستد». *

این شیره جان شخصیتی از سرزمین ماست که همه چیز ممکن را به حکم روزگار تجربه کرده و آزموده است. یک و نیم دهه دیگر تجربه ها و آزموده های دو باره و ده باره و صد باره ما عین همین حکم را مانند مسلمات علم فراهم آورده است. ما افغان ها باید چنان بیدار وهشیار شویم که مانند یک ملت آبدیده و فولادین قدرت اعمال اراده خود درسیاست و در دولت منتخب و مشروع ملی را پیدا نموده زمام امور وطن خویش را؛ خود به دست گیریم. در حالیکه امروزه بدترین نوکران نواستعمار که همان اکستریمیست های جلاد و شداد استند؛ و خود باعث آوردن اشغالگران غربی درکشور و ادامه این اشغال می باشند؛ مدعیان کذاب این شعار ها استند. باید آنان را شناخت و دایما افشا و رسوا کرد. باید رهبران صدیق و مبارزان حقیقی افغانستان را شناخت و دریافت و حمایت کرد و رهبران و مبارزان نو و نوتر را بروز داد و به کمال و به پیروزی رسانید.

این هم خبر تیر باران گشتن سیزده تن از کارگران معدن ذغال سنگ در بغلان از سایت تلویزیون طلوع:

باشنده ‌گان ولسوالی تاله‌ و برفک می ‌گویند که گروه داعش با حمله بر یک موتر فلاینگ ‌کوچ، کارگران معدن زغال سنگ این ولسوالی را، که تمام شان شعیه ‌مذهب بودند، تیرباران کردند.

مسوولان محلی بغلان می‌ گویند که گروه داعش در ولسوالی تاله و برفکِ ولایت بغلان ۱۳ کارگر معدن زغال سنگ را تیر باران کرد. این کارگران در معادن مردمی زغال سنگ این ولسوالی کار می‌کردند.

فیض‌محمد امیری، ولسوال این ولسوالی به طلوع‌ نیوز می‌ گوید که این کارگران زمانی که از معادن زغال سنگ به سوی خانه‌های شان می ‌رفتند در منطقه انارک این ولسوالی از سوی مردان نقاب‌دارِ گروه داعش تیر باران شدند.

وی می‌افزاید که افزون بر کشته ‌شدن ۱۳ کارگر، سه کارگر دیگر زخم برداشته ‌اند.

در همین حال، باشنده‌ گان ولسوالی تاله‌ و برفک می ‌گویند که گروه داعش با حمله بر یک موتر فلاینگ‌ کوچ، کارگران معدن زغال سنگ این ولسوالی را، که تمام شان شعیه‌ مذهب بودند، تیرباران کردند.

تا اکنون هیچ گروهی مسوولیت این حمله را به دوش نگرفته ‌اند.

بر علاوه منابع دیگر قید کرده اند که طالبان که بر منطقه نفوذ دارند؛ گفته اند که کارگران مقتول از این گروه دارای اجازه بوده و این گروه با آنان مشکلی نداشت. یعنی این جنایت کار طالبان بیرون از نقاب داعشی نبوده است.

ایوای وطن؛ وای وطن؛ وای!

۱ ـ  ذلیل سازی مردم افغانستان با ریش و ریشخند

http://www.ariay.com/dari8/siasi2/noori11.html

*

http://www.bbc.com/persian/afghanistan/2009/12/01223_v_babrak_karmel_danesh.shtml

**

ویدیوی کار شاقه از کارگران معدن ذغال سنگ کرکر

https://www.youtube.com/atch?v=3-xVXngOGPQ

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۱۰۱

 

 

 

 

 

اعزام نیروهای دریایی امریکا، برای تقویت نیروهای مسلح افغانستان است و یا تقویت نیروهای تروریزم؟

علی رستمی

پیترکوک سخنگوی وزارت دفاع امریکا به تاریخ ۷ جنوری  ۲۰۱۷ ترسایی درجمعی خبرنگاران اعلام کرد که ما به خاطر تقویت نیروهای مسلح افغانی برای مبارزه علیه گروه های دهشت افگن و تروریزم ۳۰۰ تن تفنگداران نیروهای دریای خود را درولایت هلمند اعزام می کنیم ،تا این نیروهای جهت تقویت آموزش نظامی نیروهای مسلح افغانی کمک وهمکاری کند. ازآنجایی که معلوم است که در طول پانزده سال پیش از ۱۴۰ هزار تن از عساکر امریکا الی اخیر سال ۲۰۱۴ بعد از دسامبر ۲۰۱۱ در افغانستان برای قلع و قمع تروریزم لشکرکشی و جابجا شده بودند، که ازآن جمله به تعداد ۸۴۰۰  تن آن فعلاً درافغانستان وجود دارد ومتباقی دوباره به وطن خود برگشتند. طوری که هویدا است درآغاز آمدن عساکر ناتو به شمول ۴۸ کشور جهان درافغانستان علیه نابودی طالبان که تنها طالب والقاعده مشترکاً مخالف مسالح دولت بودند، وبه بهانه حضور عساکر خارجی می رزمیدند، وجود داشتند ،که تعداد ناچیز و قلیلی را تشکیل می دادند. با موجودیت این لشکر عظیم ناتو وامریکا باید این نیروها به صورت عاجل درظرف مدت کوتاهی ازبین میرفتند ، ویا حاضر به صلح با دولت جمهوری اسلامی افغانستان می شدند ؛برعلاوه اینکه نابود وازبین نرفتند، بلکه چندین برابر شدند. شوربختانه گروه های جدید سلفیست و بنیادگرا مانند داعش،القاعده با کمیت بزرگی از نیروهای شکست خورده درجنگ سوریه و عراق از طریق پاکستان ذریعه هواپیما به افغانستان انتقال که درولایت سرحدی جنوبی وشمالی کشور جابجا وبه فعالیت های نظامی وتبلیغات گمراه کننده  دینی ومذهبی آغاز کرده اند که هرروزه شهرها و قریجات پی هم، درآن مناطق از ساحه نفوذ دولت خارج وبه این گروه های تندروی اسلامی تعلق گرفته و تحت تاثیرو رهبری شان قرار می گیرند. چنین اظهارات مضحک وپوچ برای مستور ساختن اذهان جهانیان از واقعیت های عقب پرده، از طرف یک کشور بزرگ جهان که خود را سرگرده وامپراتور جهان می دانند؛ و برای جهان نظم اقتصادی وامنیتی می سازد، و پپش گام تحقق دموکراسی ونهادهای آن می باشد، درست است!

جان مطلب دراینست که این به اصطلاح بادارجهان که با هم قماشان خویش پانزده سال قبل ، برای نابودی تروریزیم وتامین امنیت صلح به کشور جنگ زده ما آمده بودند ،نه توانستند که یک گروهی چند هزار نفری را قلع قمع وازبین ببرند ؛ سوال برانگیز است که چرا نه شد؟

حالا می خواهند که با آموزش وتقویت نیروهای مسلح افغانستان که از لحاظ تجربه نظامی ضعیف است ، با موجودیت کمی نیروهای خویش ، آستین وپاچه را بلند کرده اند که آنها را ازبین ببرند! چه محجزه ای راغرض از بین رفتن گروه هایی تروریزم به کار خواهند بردند، که تا به حال بر علاوه اقامت طولانی شاناین نیروها نابود نشدند . شوربختانه دوچند زیرچتر بنیادگرایی بنام های گوناگونی هرروزه رشد وگسترش یافته اند. چنانچه در جریان سال ۲۰۱۶ ترسایی یکی از نمایند ه گان برجسته کنگرس ملی امریکا گفت:« درافغانستان تا پنجاه سال دیگر جنگ ادامه دارد » . بنا براین هدف تامین امنیت  و صلح درافغانستان نبوده ؛ بلکه تحقق اهداف پروژه های خراب کن استراتیژیکی بر بنیاد اهداف امپریالیستی برای جهان گشایی خود درآن سوی سرحدات شمالی ، غربی و شمال شرقی افغانستان علیه چین، روسیه وایران می باشد. دردمندانه بازهم  دوباره افغانستان به مانند دوران جنگ سرد، قربانی جهان گشایی و بلند پروازی لیبرالیستی وشوینستی نظام لجام گسیخته سرمایداری ، برای اشغال منابع اقتصادی وکسب سود وسرمایه خواهد شد. چرا این نماینده گان غول پیکر سرمایه الیگارشی، به خاطرتامین ارزش های انسانی و شریفانه ،در افغنستان نیآمده اند،برعکس برای تقویت نیروهای تروریستی وارسالش به کشورهای آسیایی میانه ،ایران وترکستان چینی هدف دارند،تاجنگ را دراین خطه شعله ور سازند. از یک سو خود را معلم  و آموزگار وپیش قراول کمک و پشتبانی کشورهای عقب مانده درجهان تبارز می دهند؛ از سوی دیگر تا آخرین امکان با دساییس وتوطیه ها توسط گروه هایی تروریستی وابسته به خود چنان وضع را به مانند شرق میانه از لحاظ امنیتی بوجود می آورند ، تا افغانستان درباتلاق بی ثباتی قرارگیرد که تقاضا وموجودیت بیش تری ،نیروهای نظامی شان توجیه پذیرگردد.  طوری که امریکایی ها مثالی دارند:«  ورشکست کن، حکومت کن! هیچ شری توجیه گری شردیگرنیست. گرچه می تواند توضیح گر آن باشد.» تا، با این نیرنگ وفریب شرمنده گی وشکست ننگین اهداف خود را درشرق میانه (درعراق، لیبیا و سوریه) پنهان وآنرا جبران نمایند. این همه سیاست های افتضاح آور شان باعث شد، تا برای رفع اشتباهات سیاسی خویش کارت بازی قدرت را تغیر دهند وبا کارت جدید بازی را در وجود ترامپ رییس جمهور نو درمقابل حریفان آغاز نمایند، تا گنده گی ها ی شکست شرم آور خود را درسایه نظم جدید افراط گری ترامپ روی گلوبالیزم ونیولیبرالیستی را پاک نمایند .

باری مارکس گفته بود: « انسان دوستی هیچ وقت درساختن تاریخ نقش نداشته است به خصوص در تاریخ تجارت».

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۱۱۰۱

دلیل غیبت افغانستان در نشست سه‌ جانبه ماسکو

زارعی‌ قنواتی

نشست سه‌ جانبه ماسکو با شرکت روسیه، چین و پاکستان در شرایطی برگزار شد که از همان ابتدا با واکنش منفی افغانستان روبه رو شد. برعکس گزارشات بسیاری از خبرگزاری‌ های جریان اصلی، این نشست صرفا درباره تحولات داخلی افغانستان نبود و بیشتر یک نشست منطقه ‌ای درزمینه بی ‌ثباتی و تروریسم بین‌المللی ازجمله « داعش» بوده است.

البته به‌ دلیل ارتباط این موضوع با عرصه میدانی افغانستان به عنوان کانون بی ‌ثباتی و نفوذ گروه‌های تروریستی همسو با داعش، بدون تردید در صورت اراده واقعی برای مبارزه با این پدیده، این نشست‌ها در دور بعدی حتما با حضور نماینده گان دولت کابل برگزار می ‌شود. اعتراض  احمد شکیب‌ مستغنی، سخن گوی وزارت خارجه افغانستان، مبنی ‌بر اینکه « ابهام درباره هدف این مجلس و عدم هماهنگی با افغانستان دراین‌ باره را نگران‌ کننده  می‌ داند و از برگزارکننده گان آن توضیح می ‌خواهد » قابل درک است، اما به لحاظ اهداف و پلاتفرم این نشست تا حدودی فاقد جنبه حقوقی درباره غیرمشروع‌ بودن دیگر قدرت‌ های منطقه برای رایزنی در زمینه مهار تروریسم فراملی برای حفظ امنیت ملی کشورهای شرکت‌ کننده در نشست است.
از آنجا که دولت بی‌ ثبات افغانستان هم‌ اکنون بیش ترین تمرکز خود را بر مبارزه با « طالبان » به عنوان یک گروه شورشی و تروریسم بومی قرار داده است و اهداف نشست ماسکو فراتر از این دیدگاه روی تروریسم بین‌المللی که تهدیدی برای کل منطقه است قرار داشته، می ‌توان تا حدودی توجیه رهبران سه کشور شرکت‌ کننده را برای دعوت‌ نکردن از نماینده گان کابل  درک کرد. از طرف دیگر، اهداف کلان این نشست برای « صلح و ثبات  در افغانستان » و مهار تروریسم فراملی و از جمله داعش با توجه به تلاقی هم ‌زمان دولت کابل و طالبان با این برنامه، مستلزم نشست‌های مقدماتی بود که نوع رابطه و « حوزه عملیاتی چگونگی مبارزه با تروریسم جهادی رشد یافته در افغانستان امروز» و همچنین نقاط اشتراک و افتراق این برنامه با دوگانه کابل- طالبان را تنظیم کند. ظاهرا برگزار‌کننده گان نشست با توجه به تجارب شکست‌ خورده سال‌ های اخیر درباره میانجیگری بین دولت افغانستان و گروه طالبان که قبلا در نشست‌های پشت پرده در قطر اثبات شده است، لازم دیدند ابتدا سه قدرت اصلی مرتبط  با این موضوع، توافقات اولیه بین خود را انجام دهند و در مرحله  بعد از افغانستان و حتا دیگر قدرت‌های تاثیرگذار دراین ‌باره دعوت شود.
چنانچه یک اراده قاطع بین روسیه، چین و پاکستان برای مهار تروریسم بین ‌المللی در این منطقه به‌ وجود بیاید، بدون‌تردید تبعات مثبت آن شامل افغانستان و دیگر کشورهای منطقه نیز خواهد شد. روسیه به عنوان طراح این نشست به‌ خوبی بر این واقعیت واقف بوده است که تضاد بین افغانستان و پاکستان ریشه در یک اختلاف تاریخی از جمله  درباره « خط دیورند » دارد که تا به امروز مانع یک همکاری واقعی بین این دو کشور برای برقراری صلح و ثبات در منطقه شده است. از طرف دیگر، برای روسیه  و چین به عنوان دو بازیگر اصلی در عرصه بین‌ المللی و منطقه موضوع تروریسم بین‌المللی با مساله طالبان کاملا متفاوت است و آنان طالبان را یک گروه شورشی یا حتا تروریستی بومی می‌ دانند که حداقل تا به امروز نه‌ تنها همسویی با داعش و دیگر گروه‌های تروریست مرتبط با آسیای میانه و منطقه سین‌کیانگ نداشته، بلکه همواره در موضع تقابلی با آنان قرار داشته است. به‌همین ‌دلیل برگزار‌کننده گان نشست ماسکو از قبل با یک تصور عینی وارد نشست شده‌اند که بدون بحث‌ها و توافقات مقدماتی بین بازیگران حوزه پیرامونی ورود افغانستان از همان ابتدا به چرخه این « بازی بزرگ »، موجب بروز تنش‌های همیشه گی بین کابل ـ اسلام‌ آباد خواهد شد. از آنجا که هدف اصلی نشست ماسکو در وهله اول حذف تروریسم فراملی به ‌ویژه موقعیت رشد یابنده داعش در افغانستان بوده که امروز در کانون توجه ماسکو و پکن است، اولویت اقدام نیز بالطبع مهار و سرکوب این طیف از تروریسم فعال در افغانستان حتا با کمک بخش بومی طالبان است که در گام اول می ‌توانست با مخالفت کابل مواجه شود.  روس‌ها قبل و بعد از این نشست به‌ صراحت اعلان کرده‌اند برای مهار موج رشد یابنده  داعش در افغانستان می ‌توانند با طالبان برای مبارزه علیه این گروه‌ها هم همکاری کنند. نقش پاکستان هم برای محور روسیه ـ چین از این نظر مهم تلقی می ‌شود که آنان با تجربه تاریخی موجود به‌ خوبی می‌ دانند جلب طالبان به روند صلح و مبارزه علیه دیگر گروه‌های منتسب به تروریسم بین ‌المللی بدون چراغ سبز اسلام ‌آباد امکان ‌پذیر نیست. روسیه روی نفوذ چین بر پاکستان دراین‌ باره حسابی ویژه بازکرده است و درصورتی‌که موفق شوند پاکستان را متقاعد به مهار طالبان و ایجاد زمینه همکاری این گروه در پروسه صلح در افغانستان کنند، بسیاری از مشکلات موجود را که همه نشست‌های سال‌های اخیر را به شکست کشانده است، می ‌توانند در مسیر درست هدایت کنند. این که دولت افغانستان از برگزاری این نشست در غیاب نماینده گان خود ناخشنود است، کاملا قابل درک است اما این واکنش از طرف مقامات کابل مبنی ‌بر این که این نشست « دخالت در امور افغانستان » و « خلاف عرف دیپلوماتیک » است، چندان درست نیست.
هر کشوری برای حفاظت از امنیت و منافع خود طبق حقوق بین‌الملل می ‌تواند نشست یا مذاکراتی در غیاب دیگر کشورها برگزار کند، البته به شرط آنکه ناقض منافع کشور ثالث نباشد. تاکنون نه ‌تنها هیچ نشانه یا سندی مبنی بر نقض حاکمیت ملی  و منافع افغانستان در نشست ماسکو دیده نشده که براساس گفته‌ های رسمی مقامات ماسکو، قرار است در نشست‌ های بعدی از افغانستان و احتمالا بعضی دیگر از کشورهای ذی‌نفع هم دعوت به عمل آید. واقعیت در این است که روس‌ها و تا حدودی چینی‌ها به قدرت تصمیم‌ گیری مقامات کابل اعتماد چندانی ندارند و قصد دارند قبل از ورود کابل به مذاکرات آتی در حوزه پیرامونی به یک توافق مقدماتی برای تنظیم یک « نقشه راه » برسند. بدون ‌تردید این نشست سه جانبه فعلا در حد همین توافقات « حوزه پیرامونی » پذیرفتنی است اما در آینده هرگونه نشست یا مذاکرات صلح درباره بحران افغانستان الزاما باید با بازیگران اصلی در کابل هماهنگ و رایزنی شود. روس‌ها باید بپذیرند طالبان را نمی ‌توان به عنوان بدیل دولت کابل و شریک در عرصه جیوپولیتیک حتا در مبارزه با داعش بدون هماهنگی یا احتمال نقض منافع افغانستان، به کار گرفت.

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۳۱۱۲

 

ظهور اشعه‌ی غروب غرب در افغانستان

 

عارف عرفان
در افغانستان به طرز زودهنگام عقربه تاریخ درمدار رخدادهای گذشته در چرخش می گراید.اکنون این عقربه در یک عقبگرد دراماتیک دورمکمل خود را در مدار سال های دهه هشتاد با بازیگران پیشین وخطوط متفاوت می پیماید.
بازیگران اصلی: اردوگاه غرب به رهبری امریکا، عربستان سعودی،امارات و قطر به حیث حامی و اسپانسرکننده گان تروریسم در یک رُخ جبهه و فدراسیون روسیه ، چین، پاکستان ، ترکیه ، ایران و کشورهای آسیای میانه در سمت مقابل آن.                                          
میدان بازی افغانستان ودر نقش ها کماکان اسلام گرایان(  طالب و داعش) تعین شده اند.اهداف عبارت است از جنگ رقابتی وکشور گشایانه . تازه ترین اجندای که درین سناریو جا افتاده است در یک سمت استقرار و لشکر کشی گروه های تروریستی به سمت مرزهای روسیه ، چین، ایران ، پاکستان و درخط مقابل نبرد با تروریسم و داعش، پایان اقتدار غرب در افغانستان وبرچیدن پایگاه های امریکا ازکشور.
فتوحات چشمگیر روسیه در ماورای اوکرایین و سوریه ،شکست مفتضحانه غرب و تروریسم در نقشه مطروحه « خاور میانه بزرگ» ، شکل گیری اتحاد جدید سیاسی به محوریت روسیه در مبارزه با تروریسم ، پایان جهان تک قطبی و زایش جهان نوین نمایشگر تغییرات بزرگ ژیوپولتیک در منطقه آسیا به ویژه افغانستان می باشد.
موجودیت تروریسم ،طالب و داعش و صدور آن به کشور های همسایه ،همچنان حضور پایگاه های امریکا در افغانستان حامل پیام دگرگون ساز وسرآغاز طغیان نبرد رقابتی سرنوشت ساز درافغانستان خواهد بود.
در یک آرایش کلی و ترکیب اضلاع اصلی بازیگران جهانی ومنطقه وی‌ واقلیم جدید سیاسی در قلمرو جهان ومنطقه ‌وسطح انباشت ها و ریزرف های سیاسی گرداننده گان نبرد درکشور، می توان داوری کرد که غرب ودر راس آن امریکا در افغانستان ، در تله افتیده و با نشست اخیر سران چین ، روسیه و پاکستان ، حلقات محاصره برآن تکمیل گردیده است.
درگذشته اتحاد شوروی سابق و یک رژیم قدرتمند نظامی مانند جمهوری دموکراتیک افغانستان در برابر هفتاد و پنج کشور جهان وحواریون شان در برابر اسلام گرایان داخلی وتروریست های عربی می رزمید.اکنون ایالات متحده امریکا در پی شکست های بی سابقه سیاسی و نظامی اش پس از جنگ ویتنام ،با اقتصاد ورشکسته و ابهت برباد رفته که چهره نفرت انگیز را به مثابه حامی تروریسم در اذهان عامه تداعی نموده است باید با کشورهای پیروزمند وقدرتمند جهان چون روسیه و چین ومشارکت ایران ، پاکستان ، کشورهای آسیای میانه وسهم ترکیه درین تنگنا با قامت خمیده دراین حصار برزمد تا باشد در درازنای شکست های پیهم،لاجرم‌ در سومین جبهه بخت سیاسی خویش را به حیث  ابرقدرت پیشین جهان بیازموده وبا جبهه نوین در جوار مرز های شان دست و پنجه نرم نماید.
نبرد افغانستان بنا براهمیت ژیوپولتیک آن درآسیابه حیث داغ ترین نقطه جهان کپ قهرمانی جهانی را به جانب برنده اهدا خواهد کرد.
جبهه سیاسی به  محوریت روسیه در حال حاضر دو گزینه در نبرد شان علیه غرب و امریکا  در افغانستان در اختیار دارد. جنگ فرسایشی وطولانی مدت برای زمین گیر ساختن حریف وجنگ فیصله کن وشکست آنی غرب و شرکا در افغانستان. برقول افسر بازنشسته پنتاگون ،امریکایی ها این جنگ را برای پنجاه سال در افغانستان برنامه ریزی نموده اند، اما تغییرات جدید از ختم زود هنگام نبرد امریکا در افغانستان سخن خواهد گفت.
نشست اخیر سران روسیه، چین و پاکستان و مشارکت فعال ایران در حوادث افغانستان که بیشترینه نقش سیاسی را در نبردهای نیابتی در افغانستان دارند، نوازشگر آلارم خطر برای غرب ودولت کابل پنداشته می شود.
در فقدان نماینده گان امریکا و دولت افغانستان این نشست تاباننده سیگنالیست که امریکا در راستای تعین مقدرات سیاسی افغانستان مثل سوریه درحاشیه کشانیده شده است.
اعلام اخیر کشورهای روسیه و ایران در راستایی روابط شان با گروه طالبان و حضور پاکستان در نشست اخیر ماسکوبا توجه به سطح بالای ارتباطات با طالبان بازتاب دهنده شکل گیری چرخش جدید در افغانستان می باشد.
به نظر می رسد که بر داشت های سیاسی کرملین وشرکا از برنامه های استراتیژیک امریکا وگزینش غرب از تروریسم و داعش به مثابه افزارهای نظامی و سیاسی در میدان نبرد، روسیه ، چین، ایران وپاکستان را ملزم ساخته است تا به تسلط غرب و امریکا در افغانستان پایان بخشیده وبا زدایش خطرات بالقوه در مرزهای خویش احساس آرامش نمایند‌.
در چرخش گاه تاریخ، همسانی منافع مشترک کشورهای ضدغربی و تعریف یکسان از حضور، انتقال وماموریت داعش در افغانستان این کشورها را متحد ساخته و وادار نموده است تا به اقدامات تعرضی توسل جسته وبا گستره جنگ های نیابتی واستفاده از ریزرف های دست ناخورده نبرد فیصله کن را در افغانستان آغاز نمایند.
تداوم کاربرد سیاست های هژمونی و اشغالگرانه غرب در افغانستان وتحمیل پلاتفورم ناکام برای تاسیس دولت فاسد ضد ملی، ضعیف ،منزوی ،منفور و تروریست پرور و تشکیل قوای مسلح ناتوان از یک سو؛ و رویکرد عدم حمایت ملی ازاین نظام با مظاهر روشن وابسته گی آن با گروه های تروریستی وحمایت از آن ، بیش از پیش بنیاد این دولت را آسیب پذیر ساخته است.
علاوه برشمار شواهد محکم در قبال وابسته گی و حمایت غرب و دولت کابل از تروریسم و داعش ،اظهارات اخیر ویتالی چورکین نماینده روسیه در شورای امنیت ملل متحد مبنی بر ماموریت چرخبال های ناشناس برای انتقال داعش ، گروهای تروریستی قفقاز وآسیای میانه وجابجای هفتصد خانوار مربوط به اردوگاه تروریسم درشمال افغانستان تاباننده تصاویر وحشت انگیز تروریستی در افغانستان بوده و برسرعت اقدامات واکنشی روسیه و متحدین صحه می گذارد.
اظهارات اخیرضمیرکابلوف نماینده ولادیمیر پوتین در خبرگزاری«  اناتولی» ترکیه و نگرانی ماسکو از موجودیت(نه) پایگاه نظامی امریکا در همسایه گی روسیه در افغانستان آنکشور را مصمم ساخته است‌ تا براین نگرانی نقطه پایانی بگذارد.
استقرار تجهیزات جدید نیروهای نظامی فدراسیون روسیه در نزدیک مرزهای افغانستان در« کورگان تپه » تاجیکستان به مثابه نیرومندترین  لشکر در آسیای مرکزی سطح آماده گی ونگرانی روسیه را واضحاً به نمایش می گذارد.
آگاهان سیاسی معتقد هستند که تقابل غرب وجبهه مقابل آن در افغانستان روسیه را به واکنش های پیش گیرنده وغیرقابل پیشبینی وادار خواهد ساخت.
بی گمان چنین رویکردی افغانستان را به میدان بزکشی مبدل نموده و احتمالآ این کشور حتا سوگوارانه خطر تجزیه را برای تثبیت حوزه نفوذ کشور گشایان تجربه خواهد کرد.
گمان می رود که رهبری روسیه و متحدین سیاسی اش منتظر بازنگری استراتیژیک از سوی دونالد ترامپ رییس جمهور منتخب امریکا در قبال افغانستان بوده  و تا آنگاه به طرزاحتیاط آمیز مقدمات سیاست گزینی های راهبردی و الترناتیف را درین خصوص پی ریزی خواهند کرد.
اما احتمال همسویی روسیه با امریکا تحت رهبری دونالد ترامپ گزینه های تقسیم « حوزه نفوذ » را میان قدرت گشایان ارتقا بخشیده واین خطر افغانستان را نیز تحت سایه خودنماید خواهد داد.
بازی های تروریستی و پروژه انتقال داعش به سمت مرزهای شمال ، وجود پایگاه های نظامی امریکا در افغانستان ، برای همسایه گان آلارم خطر را به صدا در آورده و باعث گردیده است که افغانستان بیش از پیش در بستر جدید بحران ها غوطه خورده ودر فقدان همبسته گی ملی  و زعامت شایسته ، لاجرم در یک سیاه چاله تاریک وخموش پرتاب گردد.
به اعتقادم مظاهر چنین تعاملات و رخداد ها حول کشور عزیزمان افغانستان ضرورت بازنگری سیاسی واستراتیژیکی و اتخاذ مواضع جدید را برای فرونشاندن این آتش فشان از سوی کاخ نشینان و حامیان بین المللی شان باید در پی داشته باشد. سران کاخ باید درک نمایند تا چرخش آسیاب خون را برای تحقق اهداف بیگانه در افغانستان متوقف سازند.
یکی از بازی های نابکار غرب و رژیم هوادارآن، برانگیختن جرقه های شمال است.جای که جنبش ملی جنرال دوستم نقش شاهین ترازو را در تعین وشکل دهی اقتدار سیاسی امروز و آینده وحفظ ثبات افغانستان ایفا خواهد کرد.بی نیاز از گفتاراست که رخداد های نوین حول تعین مقدرات سیاسی جامعه افغانستان بر تعین جایگاه جنبش ملی اثرات شگرفی به جا خواهد گذاشت.
در صورت موجودیت دیدگاه هوشمندانه در ارگ و حامیان غربی آن، روز های آینده شاهد آبستن تاکتیک های جدید و رویکرد های نوین سیاسی خواهد بود.
رخداد های اخیر و انکشافات برون مرزی افغانستان در ماورای خلیچ ، نشست ماسکو و روابط طالبان با ماسکو وتهران پیام های تلخیست که غرب و دولت دکترغنی را از فراز تکبر ویکه تازی تا فرود شکیبای عاجزانه و بازنگری سیاسی و شگرد های اپورتونیستی ملزم خواهد ساخت .
حرف نهایی را در قبال این سناریو تاریخ خواهد گفت اما آنچه که مایه نگرانی ودلهره گی را به صورت آنی پدید آورده است کماکان حضور و نقش شیطنت آمیز وبلند بالای پاکستان درین پروژه و مهندسی سرنوشت جامعه اففانستان می باشد.
درطغیان چنین امواج توفانی درکشور که به سرعت در گستره میهن پهن خواهد گردید، ندای تاریخ برای نجات افغانستان عمدتاً برنیروی « سوم » تمرکز دارد، نیروی خموش. این جاست که ظهور شخصیت ها ، گروه ها، احزاب ملی ووطن دوست ، کاررایی و بیداری احزاب یخ زده با مارک های دموکراتیک وترقی خواه ،اتحاد وهمبسته گی ملی، در گستره  جبهه ملی می تواند بهترین نسخه الترناتیف وجایگزین را برای بیرون شدن ازین ورطه هلاکت در افغانستان مطرح نماید.
هرگونه تعلل جفای بزرگ  و جبران ناپذیر برسرنوشت میهن پنداشته شده وعذاب وشکنجه تاریخی را در پی خواهد داشت.
زنده باد اتحاد وهمبسته گی ملی !

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۰۲۰۱

چشم انداز تشکل واثرگزاری نیروهای مترقی ، آگاه و پیشرو جامعه

 

زلیخا پوپل


در رستورانی با چند تن خانم های نازنین نشسته بودیم ، با هم قهوه می نوشیدیم و چند لحظه ای دوراز غم و غصه های دنیا با هم صحبت می نمودیم. هریک ما از هرجا و از هر چمن صمنی صحبت می کردیم کسی ازما از  رخداد ها  و جریان های که درین اواخر در مورد جنرال دوستم بزرگوار رخ داده بود صحبت می کرد؛ و دیگری از سربریدن دخترک خورد سال بدست پدر نامردش. خواهری از فقر و بیچاره گی مردم درین چند دهه اخیر یاد می نمود ، و خواهر دیگر از ظلم و بی عدالتی که در حق زنان وطن صورت می گیرد. در جمع ما سخن از بیکاری بود و از واسطه بازی ، از اعتیاد بود و انواع بیماری های کشنده ، از فقر بی مانند و ساختاری بود و ازثروت های قارونی . آن یکی از مافیا و زنده گی فرعونی اش یاد می کرد و دیگر از سران جفاکار دولت فساد پیشه و دشمن مردم.

 در این میان من نظاره کنان و تایید کنان سخن های خواهرانم را می شنیدم .

در برون رستورانت زنده گی و حرکت و در قلب پرتپش شهر ادامه داشت . کسانی این سو و دیگرانی آن سو می رفتند ، شماری شتابنده و کسانی کند و بی شیمه بالا و پایین می رفتند. ولی ما در سخنان و گفت و گوی صمیمانه و دلسوزانه مان چنان غرق بودیم که رخداد های برون رستورانت از عقب شیشه برایمان دلچسپ نبود. من غرق در سخنان دوستانم شده بودم. در میان ما بانوان جوان هم حضور داشتند که برخی از آن ها با اندیشه و برنامه ح د خ ا مخالف بوده؛ و پیوسته  در آن زمان می گفت  که این ها کمونیست ها اند و کافرها بودند. وی درآن زمان جوان بود . او که منحیث انسان ناسازگار با برنامه و عمل حاکمیت آن روز ها سازگار نبود و با این دیدگاه در جمع ما معروف بود ناگهان صدایش را بلند کرد پرسید:

همو حزب شما کجا شد؟

اعضای آن چی می کنند؟

حالا هم فعالیت دارند یاخیر؟

من که با این سوال حیران شده بودم ، خندیدم و گفتم چرا خواهرگلم ؟

گفت : به لحاظ خدا هرچه زود تر بیایید جمع شوید و وطن و مردم را ازاین بد بختی نجات بدهید .

برایش گفتم: به یادداری که درآن زمان چه میگفتی و مخالف بودی ؟

گفت: به خطا رفته بودم. کار بدی می کردم که چنین می گفتم. از گپ های گفته گی خود پشیمان هستم . این بار اگر همان مردم ها بیایند اولین کسی که به استقبال شان می رود من می باشم .

پرسیدم چطور شد که چنین نظرت تغیر کرد ؟

گفت: صداقت، راستی، فدا کاری آن مردم مرا وادار ساخت. آن وقت ها به جز ازمعاش نه رشوت بود و نه دزدی و مال مردم خوری نه غصب خانه و زمین .

مردم کوپون داشت. اقلا با اعصاب آرام می خوابیدیم. دولت درفکرآبادی و آرامی مردم بود. این بی چاره ها یک خانه مکروریان داشتند که آنهم ماهانه کرایه اش را می پرداختند. و حالا هم دیده می شود که بی چاره ها با وجود تحصیلات بلند و دانش مسلکی غریب کاری و کچالو فروشی می کنند، اما به خیانت زنده گی نمی نمایند چون که وجدان و ضیمر شان پاک بوده و است .

دیگران و من هم  به تایید سخنان این خواهر حرف های زدیم. من  برای شان با اطمینان گفتم  که در جویی که آب رفته ، روزی باز آب جریان پیدا می نماید.

گفتم با آنکه این حزب دیگر وجود ندارد ولی هزاران هزار فرزند و رهرو این حزب که به پاکدامنی و مردم دوستی شهرت دارد هنوز دست از مبارزه نکشیده اند. با آنکه شرایط امروزسیاسی و اجتماعی کشور سخت دگرگون شده است شماری از احزاب ترقی خواه و مردم دوست از بدنه همان حزب دیروز رسماً ایجاد و به خاطر ترقی کشور، صلح و پایان دادن به این مصایبی که شما اشاره کردید مبارزه می نمایند. این ها از اندوخته های نیک و مردمی جنبش در شرایط تازه کشور استفاده می کنند. تا حال چند حزب و سازمان ترقی خواه و مردم دوست با هم اتحاد نموده اند و این ها با شمار دیگری از سازمان ها و شخصیت های مردم دوست ودموکرات در مذاکره و تبادل نظر در مورد سرنوشت مردم و وطن هستند. معلومدار است که نیروهای مترقی ، آگاه و پیشرو جامعه با هم دست همکاری و وحدت داده و می دهند. من واقعا افتخار می کنم که با چنین اشخاص و افراد زنده گی ام وابسته و گره خورده است. با آن که وضع کشورغم بار و فقر و بدبختی به خصوص در بین زنان وطن بی مانند و سخت جانکاه است، با آنهم ما زنان و مردان وطن نیرو و توان زیاد تر از این گروه های افراطی و طالب پرست در اختیار داریم.( فقط و فقط در یکجا شدن در سازمان های سیاسی و صنفی ؛ و مبارزه متشکل و هدفمند می توانیم دامن نظام مافیایی را برچینیم.)

با آنکه بیش تراز دیگران حرف زدم ؛ و با تکیه بر اندوخته های بزرگ سیاسی درد دلم را روشن تر و بی محاباتر در میان گذاشتم خوشبختانه عزیزانی که باهم جمع شده بودیم همه سخنانم را حمایت کردند و آنرا ستودند. دراین لحظات به خود و همرزمان دیروزی ام افتخار کردم که در راه درست، یعنی مردم دوستی، عدالت و وطن پرستی گام گذاشته بودیم و امروزنیز با امکانات دست داشته به خاطر همین اهداف انسانی می کوشیم.

بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۶ـ ۲۷۱۲