کودتای نافرجام در ترکیه

 

از این منظر، کودتای نافرجام جمعه مرحله دیگری از کودتای عظیم اردوغان است که از مدت‌ ها پیش برنامه‌ ریزی شده است. این طرح حداقل از تابستان سال گذشته با مردود شمردن نتایج انتخابات آغاز شد ؛ و در می سال جاری با لغو مصونیت ۱۳۸ نماینده ادامه یافت و اکنون با گام‌ های بلند به هدف نهایی خود که استقرار یک دیکتاتوری علنی است، نزدیک می‌ شود.

 

نیک بروان

رییس جمهور ترکیه رجب طیب اردوغان کودتای نافرجام جمعه را « هدیه الهی» نامید. طی چند ساعت بعد از کودتا نه تنها بیش از ۳۰۰۰ نفر از پرسونل ارتش ، بلکه چندین تن از قضات دیوان عالی کشور نیز دستگیر شدند. نام هزاران نفر دیگر از پرسنل دستگاه حقوقی و دادگستری کشور ظاهراً از قبل در لیست سیاهی ثبت شده بود.*

حتا برخی از سیاستمداران و کارشناسان خاورمیانه چون اودو اشتاین‌باخ  که گرایشی به تیوری‌های توطیه ندارند نیز تردید دارند که این «هدیه الهی»، نوعی «آتش سوزی رایشتاگ ترکی» یعنی سناریوی ساخته و پرداخته اردوغان نبوده است.

ولی سناریوی زیر محتمل ‌تر به نظر می‌ رسد: دستگاه امنیت و اطلاعات اردوغان از شورش نظامی برنامه‌ ریزی شده گروهی از افسران به موقع مطلع شده بود. ولی اردوغان به جای آن‌ که توطیه‌گران را متوقف سازد تصمیم گرفت آنها را به حال خود رها کند و از این به بعد سناریوی طراحی شده اجرایی شد: اردوغان در فرودگاه استانبول که تا چند لحظه پیش در اختیار کودتاگران قرار داشت مورد استقبال هوادارانش قرار گرفت که قبلاً توسط پیامک موبایل شخصی اردوغان و از طریق بلندگوی مساجد بسیج شده بودند . اکنون اردوغان با اتکا به اوباش فاشیست و اسلامگرا که خواستار اجرای احکام شریعت و اعدام است و سربازان وظیفه را بنابر سنت داعش سرمی برد و محلات کرد و علوی ‌نشین را مورد حمله قرار می‌ دهد، می ‌تواند با بقیه مخالفین خود تصفیه حساب کند.

خانم انگلا مرکل  که به خاطر « نجات دموکراسی» از اوپشتیبانی می ‌نماید روز شنبه گفت « این حق خلق بوده و هست که طی انتخابات آزاد تعیین کند که چه کسی باید بر او حکومت نماید».

 «تانک ها در خیابان‌ و حملات هوایی علیه مردم کشور خود ظلم است».

وقتی که اردوغان در تابستان سال گذشته نتیجه انتخابات  جون را «خطا» اعلام کرد که باید تصحیح می‌شد، چنین کلماتی از دهان خانم مرکل بیرون نیآمد. با ورود پیروزمندانه حزب دمکراتیک خلق‌ها HDP  به مجلس، حزب توسعه و رفاه اردوغان اکثریت مطلق کرسی‌های مجلس را که برای حاکمیت مطلق ضروری بود، از دست داد. اردوغان برای این ‌که بتواند مجدداً به شیوه مطلقه حکومت کند، به سیاست تشدید تنش و انتخابات مجدد روی آورد که سرانجام در نوامبر ۲۰۱۵ ترسایی این انتخابات صورت گرفت. او  روند صلح با حزب کارگران کردستان PKK را قطع کرد و اردوگاه آنان در شمال عراق را بمباران نمود، تانک‌های خود را به شهرهای شرق ترکیه روانه کرد و رسانه‌ های اپوزیسیون را تعطیل نمود، در حالی‌که سوقصدهای خونین در سوروچ و انقره بیش از ۱۲۰ نفر از نیروهای چپ را از بین برد.

از این منظر، کودتای نافرجام جمعه مرحله دیگری از کودتای عظیم اردوغان است که از مدت‌ ها پیش برنامه‌ ریزی شده است. این طرح حداقل از تابستان سال گذشته با مردود شمردن نتایج انتخابات آغاز شد و در  ماه می سال جاری با لغو مصوونیت ۱۳۸ نماینده ادامه یافت و اکنون با گام‌ های بلند به هدف نهایی خود که استقرار یک دیکتاتوری علنی است، نزدیک می‌شود./ یونگه ولت

*بربنیاد گزارش رسانه های جهانی در یکی دو روز گذشته بیش از ۳۰۰۰۰ تن کارمند بخش های قضایی ، آموزش و پرورش و نظامی ترکیه توسط اردوغان از کار اخراج شده و یا وظیفه شان به تعلیق در آورده شدن است ـ بامداد

بامداد ـ  سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۱۹۰۷

اردوغان به سرنوشت مرسی دچار نشد

محمد‌علی عسگری

 کودتای بخشی از نظامیان در ساعت ١١ شب جمعه‌ اتفاقی ناگهانی و غیرمنتظره در ترکیه بود. به‌ ویژه این روزها به نظر می‌ رسید رجب طیب اردوغان،  رییس‌ جمهوری ترکیه در وضعیت مطلوبی قرار داشته و از نظر داخلی و خارجی ثبات و مقبولیت دارد. 
از نظر خارجی در ماه‌های گذشته رجب طیب اردوغان راه تازه‌ای را از مماشات و هم ‌زیستی با برخی از کشورهای منطقه در پیش گرفته است. او پس از توافق با اسراییل می‌ رفت تا با روسیه و مصر نیز روابط خود را عادی کرده و حتا خبرهایی از چرخش تازه ترکیه درباره تحولات سوریه و عراق مطرح شد. به‌ گونه‌ ای که بن‌علی  ییلدریم، نخست‌ وزیر ترکیه هفته گذشته از آهنگ جدید این کشور برای بهبود روابط با این دو کشور سخن گفت و ابراز امیدواری کرد ترکیه بتواند نقش مثبتی در تحولات این دو کشور داشته باشد. 
ترکیه از یک ‌سو با اعزام بخشی از سربازان خود به حومه موصل موجب نگرانی مقامات عراقی شده بود و سال گذشته بارها کشمکش‌های سیاسی این دو کشور در سطح جهانی نیز بازتاب پیدا کرده بود. از سوی دیگر مقامات سوریه دل پرخونی از رجب طیب اردوغان و دولت او داشتند و ترکیه را یکی از مهم‌ ترین حامیان مخالفان اسد تلقی می‌کردند. 
تقریبا در کمتر مصاحبه‌ ای در این سال‌ها بوده است که بشار اسد، رییس‌ جمهوری سوریه، به صراحت مقامات ترکیه را آماج حملات تند و انتقادهای خود قرار نداده باشد یا آنها را مجرم و جنایت ‌کار توصیف نکرده باشد. جالب اینکه اعلام خبر کودتای نظامیان در ترکیه دو بازتاب کاملا متناقض در سوریه داشت. ابتدا طرفداران اسد در دمشق به خیابان‌ها ریخته و ابراز شادمانی کردند؛ اما بعد وقتی اعلام شد کودتا شکست خورده است، مخالفان اسد در شهرهای تحت تصرف خود به رقص و پایکوبی پرداختند. 
از نظر داخلی نیز در مجموع اوضاع آرام بود و جایی برای نگرانی وجود نداشت. اگر هم اتفاقی می‌افتاد، از نوع حوادث تروریستی بود که یا عاملان آن مجهول می‌ماند یا شاخه‌ های انشعابی از سوی کردها مسوولیت آن را برعهده می ‌گرفتند. برخی صاحب ‌نظران نیز تحلیل می‌ کردند که بین داعش و ترکیه شکاف افتاده و این گروه تروریستی می ‌رود تا با هدف‌ قرار‌دادن برخی شهرهای ترکیه، هم به دولت این کشور لطمه زده و هم صنعت گردشگری این کشور را فلج کند. 
به ‌غیر از این اتفاقات در صحنه سیاسی آرامشی ظاهری حکمفرما بود. با کنار گذاشته ‌شدن احمد داود اوغلو نخست‌ وزیر روشنفکر و صاحب ‌نظر ترکیه که بسیاری از آن به‌ عنوان یک کودتای نرم سیاسی یاد کردند، تقریبا قدرت سیاسی در ترکیه برای رجب طیب اردوغان یک پارچه شد. او از‌این ‌پس به‌ راحتی می ‌توانست تغییرات دل خواه را در قانون اساسی کشور به وجود آورده و اختیارات نخست‌ وزیری را به ریاست‌جمهوری که خود اکنون در آن مقام است، انتقال دهد. مقابله با کردها نیز که تا اینجا به سرکوب آنها منتهی شده بود و احزاب مخالف نیز در داخل پارلمان به‌ شدت در تنگنا قرار گرفته بودند؛ بنا براین جایی برای نگرانی نبود و دست‌ کم اردوغان هرگز تصورش را نمی ‌کرد کسی علیه او کودتا کند. تحلیل‌های مضحکی که می ‌گوید او خود در این ماجرا دست داشته، نمی ‌تواند محلی از اعراب داشته باشد. بااین‌ حال کودتایی رخ داد و دست ‌کم نشان داد اردوغان در داخل و خارج هنوز دوستان و دشمنان زیادی دارد. به‌ همین ‌دلیل کودتای جمعه‌ شب گروهی را شاد و گروهی را ناراحت کرد. بسیاری از اینکه کودتا موفق نبوده، ابراز ناراحتd و پشیمانی کردند و بسیاری نیز از اینکه کودتاچیان موفق نبوده‌اند، ابراز شادمانی کرده و با رییس‌ جمهوری ترکیه همراهی کردند. کسانی که از موفق‌ نبودن کودتا ناراحت بودند، تحلیل کردند که «اردوغان بزرگ ‌ترین برنده» این ماجرا بود و کسانی که از موفق‌ نبودن کودتا خرسند بودند، گفتند با این اتفاق «جریان گولن ریشه‌ کن شد» تا به‌ این ‌ترتیب اردوغان به گفته خودش از شر یک « دولت در سایه » که در تمامیت دولت کنونی ظاهر شده بود، خلاص شود. 
آخرین نکته‌ای که می ‌توان به آن اشاره کرد، این است که حاکمان قدرتمند با وجود همه قدرتی که دارند، از «خطر» در امان نیستند. اگر کودتای ترکیه مانند مصر یا جاهای دیگر موفق شده بود، امروز اردوغان وضعیتی شبیه به همفکر اخوانی‌اش «محمد مرسی» در مصر داشت؛ کسی که با وجود داشتن چند حکم اعدام هنوز هم خود را رییس ‌جمهوری مصر می‌داند. آیا کودتای نافرجام ترکیه توانست اردوغان را از اریکه خدایی‌اش به زیر بکشد؟ یا برعکس او را بالاتر از گذشته نشاند؟ 

بامداد ـ  سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۱۷۰۷

شورای جهانی صلح:

« آری » به صلح،« نه» به ناتو!

 

در روز های ۹ و جولای  در شهر وارسا، پایتخت پولند  برگزار شد. در صدر دستورکار این نشست مهم سران ناتو مسایل مهمی مانند تحول‌های سیاسی در اوکرایین و کشورهای اروپای شرقی همجوار فدراسیون روسیه،  ادامه حضور نظامی  ناتو  در افغانستان و عراق،  بحران خاورمیانه  و جنگ داخلی در سوریه قرار داشت.

یکی از پیآمدهای مهم این گردهمایی، هماهنگ کردن کارزار کشورهای عضو ناتو علیه فدراسیون روسیه و کوشش برای منزوی کردن این کشور از طریق اِعمال تحریم‌های اقتصادی، استقرار نیروهای نظامی ناتو در کشورهای همسایه روسیه، و دیگر تصمیم‌های سیاسی پردامنه بود.

نشست سران ناتو همچنین تصمیم به تکمیل و استقرار سیستم « سپر موشکی »  در مرزهای شرقی پولند گرفت که هدف آن فدراسیون روسیه است. پیآمد قابل توجه دیگر نشست سران ناتو در وارسا، تصمیم‌ گیری‌های مشخص در مورد هماهنگ کردن سیاست خارجی اتحادیه اروپا با تصمیم‌ها و عملکردهای این پیمان نظامی تجاوزگر است که نیروهای آن بیش از ۵۰ کشور سرمایه ‌داری در آمریکای شمالی و شرق اروپا را در بر می ‌گیرد. در این زمینه، تصمیم اتحادیهه اروپا به ایجاد یک نیروی نظامی (ارتش) مشترک اروپایی زیر فرماندهی کمیسیون اروپا و در ارتباط تنگاتنگ با پیمان ناتو قابل توجه است. نشست اخیر ناتو در وارسا همچنین در مورد استقرار واحدهایی از ارتش‌های بریتانیا، المان، و پولند، زیر فرماندهی ناتو، در کشورهای بالتیک  بحث و تصمیم‌ گیری کرد.

شورای جهانی صلح، برای افشای مقاصد شوم و جنگ ‌طلبانه ناتو و کشورهای امپریالیستی، در روزهای ۸ و ۹ جولای با همکاری و هماهنگی کمیته صلح پولند، نشست‌ها و برنامه‌های روشنگر موفقی را در وارسا سازمان داد.
کنفرانس صلح در روز ۸ جولای با شرکت نماینده گان جنبش صلح از ۲۱ کشور جهان و از جمله از ایتالیا، ایرلند، بولیویا، نروی،  یونان، ترکیه، سری‌لانکا، سویدن، مولداویا، قبرس، ایران، جمهوری چک، پولند، صربستان، بلجیم، پرتگال، ایالات متحد امریکا، اسپانیا، و مجارستان برگزار شد. اهداف اعلام شده این کنفرانس عبارت بود از:

ـ افشای برنامه‌ های جدید ناتو در شرق اروپا و خاورمیانه و سایر نقاط جهان، محکوم کردن دخالت‌های تجاوزگرانه امپریالیستی،

ـ  تبادل نظر و تجربه در مبارزه با موجودیت و عملکرد ناتو در کشورهای مختلف عضو،

ـ بررسی راه‌های موفق برای گسترش مخالفت بیشتر با ناتو و ایجاد جنبشی موثر در سطح جهانی پیرامون خواست انحلال این پیمان نظامی تجاوزگر،

ـ کارزارعلیه ادامه استقرار و عملکرد پایگاه‌های نظامی ناتو در کشورهای جهان، و

ـ  اعلام همبسته گی با مبارزه مردم جهان برای حق تعیین سرنوشت و کنترول ثروت های ملی خود بدون دخالت‌های نظامی یا سیاسی خارجی.


نماینده گان نهادهای بین‌المللی ترقی‌خواه از جمله فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری  (WFTU)، فدراسیون بین‌المللی زنان دموکرات، فدراسیون جهانی جوانان دموکرات، انجمن بین‌المللی وکلای دموکراتیک، و همچنین اعضای پارلمان یونان و پارلمان اروپا در این کنفرانس شرکت داشتند و در آن سخنرانی کردند.

در روز شنبه ۹ جولای ، همه  شرکت ‌کننده گان در کنفرانس و طرفداران جنبش صلح در پولند با حمل پلاکاردهای گوناگون با مضمون حمایت از صلح و مخالفت با ناتو و جنگ‌ های امپریالیستی، در تظاهرات اعتراضی بین‌المللی بر ضد ناتو در خیابان‌های مرکزی شهر وارسا راه‌ پیمایی کردند./ نامه مردم

بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۱۶۰۷

هر دهه ، یک کودتا

نگاهی به کودتاهای نظامی جمهوری ترکیه

 

١٩٦٠
اولین کودتای جمهوری ترکیه در سال ١٩٦٠ ترسایی  و به‌ دنبال  بالاگرفتن تنش میان دولت ترکیه و مخالفان اتفاق افتاد. حزب دموکراتیک حاکم که از سوی عدنان مندرس، نخست‌ وزیر وقت و جلال بایار، رییس‌ جمهوری ترکیه هدایت می‌ شد، برخی از قوانین سفت ‌وسخت آتاتورک درباره دین و مذهب را کنارگذاشته و مجوز بازگشایی‌هزاران مسجد و مدارس جدید با پرسنل مذهبی را صادر کرد. دولت وقت همچنین دوره خدمت اجباری سربازی را کوتاه کرد. 
هم ‌زمان، مخالفان با تحمیل قوانین مطبوعاتی جدید از سوی دولت محدود شدند و در برخی موارد حتا روزنامه‌ های انتقادی جدید، اجازه انتشار نداشتند. بالاگرفتن تنش‌ها باعث شد که دولت مندرس در اوایل سال ١٩٦٠ ترسایی حکومت ‌نظامی اعلام کند. ارتش وارد کار شد و در روز ٢٧ ماه می‌ دولت را سرنگون کرد. رییس‌جمهوری، نخست‌ وزیر و چند نفر از اعضای کابینه دستگیر شدند و بلافاصله به جرم خیانت و جرایمی ازاین‌ دست، محاکمه شدند. پس از این محاکمه‌ ها، مندرس اعدام شد. 
به دنبال این کودتا، جنرال جمال گورسل به‌ قدرت رسید و دوره‌ای از سیاست تحت سلطه نظامیان آغاز شد که تا سال ١٩٦٥ ادامه داشت. 
١٩٧١
در اواخر دهه ٦٠ ترسایی ، اقتصاد ترکیه دچار رکود شد و این رکود اقتصادی به ناآرامی‌های گسترده‌ای در این کشور منجر شد. گروه‌های کارگری تظاهرات‌ بی ‌سابقه‌ای را آغاز کردند که این اعتراضات‌ گاهی با خشونت همراه بود. از دیگر سو نیروهای راست‌ گرا هم حملاتی را انجام دادند. ارزش واحد پول ترکیه به‌ شدت افت کرد و تورم سالانه هم به حدود ٨٠ درصد رسید. از‌همین ‌رو در ماه مارچ ارتش بار دیگر دست به مداخله زد، امری که به‌ گفته نظامیان « تلاشی برای برقراری نظم » بود. در آن زمان لوی درستیز ترکیه سلیمان دمیرل، نخست‌ وزیر ترکیه  را به کشاندن این کشور به هرج‌ ومرج متهم کرد و خواستار تشکیل دولتی قوی و معتبر با الهام از دیدگاه‌ های آتاتورک شد. دمیرل ساعاتی بعد و پس از دیدار با اعضای کابینه‌اش استعفا داد. با این‌حال ارتش به ‌طور مستقیم وارد حکومت نشد و در ابتدا از « نهاد اریم »، عضو حزب راست ‌گرای جمهوری خواه خلق، خواست تا دولت موقت را تشکیل دهد؛ این اولین دولت از سری دولت‌ هایی بود که تا سال ١٩٧٣ ترسایی ترکیه را اداره می ‌کردند. در سال ١٩٧٣ فخری کوروتریک، افسر بازنشسته نیروی دریایی، ازسوی پارلمان ترکیه به سمت نخست‌ وزیری منصوب شد. 
١٩٨٠
بی‌ ثباتی حتا پس از کودتای ١٩٧١ ترسایی ادامه یافت. در دهه ٧٠ در ترکیه ١١ نخست‌ وزیر روی کار آمدند و برکنار شدند. رکود اقتصادی ادامه داشت و گروه‌های چپ و راست هم در خیابان‌ها با یکدیگر درگیر بودند. در این سال‌ها ‌هزاران نفر از مردم کشته شدند. ارتش بحث احتمال کودتا را در اواخر سال ١٩٧٩ به‌ میان کشید و در ماه مارچ ١٩٨٠ گروهی از جنرال ‌ها گفتند این کودتا را پیش می رانند. کودتا چندین ‌بار به‌ تعویق افتاد و درنهایت در سپتمبر رقم خورد، یعنی زمانی که افسران ارتش در تلویزیون دولتی اعلام کردند حکومت نظامی برقرار و دولت منحل شده است. در پی این کودتا، کنان اورن، رییس‌جمهوری ترکیه شد وبولنت اولوسو، به سمت نخست‌ وزیری ترکیه منصوب شد. در این دوره، حکومت نظامیان بر ترکیه اندکی ثبات اقتصادی برای این کشور به همراه داشت و در سال ١٩٨٣ ترسایی هم تورگوت اوزال  جانشین اولوسو شد، کسی که خصوصی‌سازی را در بسیاری از صنایع دولتی ترکیه آغاز کرد. بااین‌همه در این سال‌ها ارتش صدها‌هزار نفر را بازداشت و ده‌ها نفر را اعدام کرد ؛ و ازسوی دیگر بسیاری نیز شکنجه یا ناپدید شدند. همچنین یک قانون اساسی جدید نیز تدوین شد و در سال ١٩٨٢ترسایی  در یک همه ‌پرسی به تصویب رسید. 
١٩٩٧
در انتخابات سال ١٩٩٥ حزب اسلام‌ گرای رفاه به پیروزی رسید و در سال‌های بعد رییس دولت ایتلافی را در دست گرفت. در سال ١٩٩٧ ارتش توصیه‌ هایی را مطرح کرد و دولت هم چاره‌ای جز قبول آن نداشت. نجم‌الدین اربکان، نخست‌ وزیر وقت، به یک برنامه هشت ساله اجباری در بخش آموزش تن داد، برنامه‌هایی مانند ممنوعیت حجاب در دانشگاه‌ها. اربکان پس از آن مجبور به استعفا شد. حزب رفاه در سال ١٩٩٨ منحل شد و اربکان برای پنج سال از فعالیت سیاسی منع شد.  تعدادی از اعضای سابق این حزب ازجمله رجب طیب اردوغان  رییس‌ جمهوری کنونی ترکیه، حزب عدالت و توسعه را تشکیل دادند. 

بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۱۷۰۷

جهان گشایی وسیطره استعماری انگلیس ها درکشورهای جهان دریک قرن واندی درلابلای تاریخ 

 

عـلی رستـمی

 بخش نخست

 انگلیس ها بعد ازاینکه به مثابه یک ملت شکل گرفتند، برای اهداف استعماری خود از هیچ نوع دزدی وغارت سرمایه های ملی و کشتار و نسل کشی مردم در آسیا ،افریقا ،امریکا وغیره نقاط جهان دریغ نه کرده، تا این که سلطه استعماری خود را به زور نیزه بالایی جهانیان تامین ساخته که امروزخودرا پاک ترین ملت جهان معرفی می نمایند!

 درسرزمین انگلستان نخست «سلت ها» وبعدأ جرمن ها واسکاندیناوی ها جایگزین شدند، مردمی که تا قرن پانزدهم دزد دریای بودند وکشتی های سایرملل جهان را می دزدیند و بعد ازآن به تجارت وبازرگانی روی آوردند. سرزمین کهن سال ما زمانیکه هفت قرن قبل از میلاد، کتاب اوستا مردم این سرزمین را به شهر نشینی و زراعت و راه نیک خیر وبر ضد شر تعلیم و آموزش می داد ؛ در انگلستان سلت ها از اروپای غربی وارد آن شده وبه مالداری وبازرگانی مشغول شدند .

 انگلوساکسون ها سایر اقوام دیگری اروپای شمالی و مرکزی از قوم نرمان هستند که ازشبه جزیره اسکاندینوی ویا دنمارک امروزی بودند؛ وبنام قوم وحشی و راهزن مشهوربودند، نرمان ها دریک دوره غارت گری ودزدی به خاطر اقامت دایمی به تصرف اراضی اقدام کردند، در سده  پنجم شمال شرقی انگلستان را اشغال کردند، سپس درآغاز سده  پنجم میلادی که رومی ها جزیره بریتانیا را تخلیه کردند ، طوایفی ازاقوم ژرمن که ساکسون  وانگل نام داشتند وازلحاظ تاریخی از ناحیه الب بودند به آنجا آمدند. سپس این سرزمین را انگل (انگلستان) نامیدند وبعدها طوایف « نارمن»از ناروی ودنمارک و« اسکات ها » از اسپانیا سرازیر شدند وملت انگلیس تشکیل کردید. اقوام بومی این منطقه که بنام پیکت واسکوت بود به کوهای شمالی انجا رفتند وجایگزین شدند. قوم بومی بریتانیا درمنطقه ساحل "اموریک" درخاک گل رفتندوزبانی سلت را دران محل مروج کردندوحکومت نوبریتانیایی را بوجود اوردند. درسدهء ششم هفت مملکتی از دودمان انگلوساکسون، کنت درجنوب؛ استانگلی ، مرسی ونورتمبری درشمال ومرکز حاکم بودند. بریتانیایی ها مذهب مسحیت داشتند ترویج مذهب کاتولیک زیر رهبری  سن پاتریک رهبر روحانیون بریتانیا که ازنژاد سلت بودند به مسحیت دعوت  شده ورهبری کردیدند. تاسال ۸۰۰ میلادی وسکس در انگلستان پادشاهی میکرد؛ بعد ازآن وایکنیک ها که قوم وحشی بودند وبنام دنمارکی ها مشهوراند، به انگلستان حمله کرده اما  پادشاهان انگلوساکسون  که الفرد نام داشت با این مهاجمین به سختی جنگ ومقاومت کرده وآنها را شکست داده وبرتمامی اراضی انگلوساکسون تسلط یافت و برای نخستین بار تمام انگلستان به صورت کشوری واحد  وبا ثبات را بوجود  آورده که این پادشاه بنام « الفرد کبیر» شهرت پیدا کرد. بعد ازآن جنگ میان دنمارکی ها و انگلیس ها ادامه داشت تا اینکه ساکسون ها درسال ۱۰۴۲ بردنمارکی ها غلبه کردند.،در سال ۱۰۴۲ میلادی ادوارد کانفسور پادشاه انگلستان شد که  پدراو از ساکسون ها ومادرش از نرمان های وحشی بود؛ب عد از آن ازمیان قومش شخصی دیگری بنام  ویلیام  درتخت پادشاهی جلوس کرد، ویلیام که فاتح وقهرمان نامید می شد، انگلوساکسون ها را یاغی و نافرمان می دانست زمین های آنها را ضبط  ومیان سربازان خود تقسیم کرد. در قرن یازدهم نورمان های فرانسه به سرکرده گی ویلیان به انگلستان حمله کرده وآنرا فتح نمود وهارولد پادشاهی انگلیس کشته شد. همین نورمان های فرانسوی بودند که انگلیس هارا به تمدن نو ویا متنمدن ساختند. درانگلستان  از فتح نورمان ها تا زمان اداوارد سوم زبان شان فرانسوی بود وسپس انگلیسی اعلام و رسمی شد.

درقرن پانزدهم انگلستان  تا پادشاهی ریچارد سوم درجنگ های داخلی مصروف بود ؛ درزمان ادوارد چهارم بود که باراول مطبعه  درانگلستان بوجود آمد، درآخر قرن پانزدهم بود که بار اول بیرق انگلیس درجزیره«نیوفوندلند» که درکشور کانادا قرار دارد بلند گردید، این اولین اقدام برای تاسس امپراتوری انگلستان بود. درزمان هانری هشتم کلیسای انگلیس از کلیسای روم جدا وخون های بسیاردرجنگ فرقه ای ریخت.

 بعدازآنکه اروپا دارای نیروی دریایی وموافق به کشف امریکا و راهپیمایی دورادوردنیا توسط نیروی دریایی پرتگال و اسپانیا شد،انگلیس درآن زمان کشور درجه اول نه بود .،انگلیس ها با استفاده از شورشی که درنیدرلند (بلژیک وهالند) بر ضد حکومت اسپانیا صورت گرفت می خواستند از لحاظ حسادت نسبت به اسپانیای ها با هالندی ها همدردی نشان دهند وهمدست شدند. بعضی از دریانوردان انگلیسی  به پهنه های دریاها میرفتند وه شکل دزدانه به کشتی های ثروتمندان اسپانیای که از امریکا می آمدند حمله می بردند واموال شانرا غارت می کردند وخودشانرا نابود می نمودند، سرگرده گان انها مانند : «سرفرانسیس دریک»و«سروالترراله» بود،همین راله بود که کوچ نشینی را به امریکا برد و این کوچ نشینی به افتخار ملکه الیزابت « ویرجینا» نامیده شد.همچنان راله بود که برای اولین بار عادت دود کردن تنباکو را از امریکا به اروپا آورد، این امر باعث گردید که جنگی میان اسپانیا وانگلیس بروز نمایید.

درزمانی هنری هشتم که به پادشاه  چند زنه مشهوراست ، وی مخالفت با پاپ داشت مبنی براینکه میخواست که هانر ی هشتم همسرش را طلاق دهد وبا زنی جدیدی ازدواج نماید وباپ مطابق به قوانین کلیسا بااین امر مخالف بود که باعث مناقشه وگرویدن هانری هشتم به جانب پروتستان ها شد که مخالف کلیسا و پاپ بودند، ازآنزما ن به بعد دولت های مابعد جانب پروتستان ها وبر ضد کاتولیک ها بوداند وجامعه انگلیس بدین مناسبت سیکولارگردید،همچنان شاه تمام املاک وسرمایه های کلیسا را مصادره نمود. در جنگ های مذهبی ودرختم ان خاندان جدیدی بنام « تودورها» به تخت شاهی جلوس کرد وبا قدرت مطلقه حکومت می کرد وهنری هشتم که باپاپ مخالف بودو دخترش الیزابت ملکه مشهور انگلستان ازهمین خاندان تودور میباشد؛ الیزابت درسال ۱۶۰۳ درگذشت وبجای ان پادشاهی وقت  اسکاتلند  بنام جیمز اول به سلطنت انگلیس رسید،درزمانی اوبود که انگلیسهای که مذهب پروتستان داشتند به امریکا با کشتی « می فلوریدا» یا (گل ماه می) درسال ۱۶۲۰ به امریکا مهاجرت کردند.درسال ۱۶۴۲ جنگ داخلی  درانگلستان آغازشد، دراین اختلاف ها شاه وگروهی از اشرف و ارتش دریک سوی؛ وبازرگانان وپارلمان مردمان ثروتمند وشهروندان لندن در سوی دیگرقرارگرفتند، این جنگ چندین سال ادامه یافت بعد یک رهبر بزرگ بنام « اولیور کرومول» پیداشد که یک سازماندهی قوی بود وشور شوق مذهبی برای تحقق ایدیال های خود داشت؛جنگ میان کرومول وشاه چارلز در گرفت وکرومول ارتش تازه تنظیم کرده بودکه بنام « رویین تنان » نامیده میشد اوتوانست که با نیروهای پارلمان شاه را دستگیروزندانی نماید. بعد ازان چارلز را محکمه کرده وبنام خاین  درسال 1649 درمیدان « وایت هال» لندن  اعدام کردند. در انگلستان دولت جمهوری اعلان شد اما عمر زیادی نکرده  کرومول درسال 1658 درگذشت ودوسال بعد ان چارالز اول که درخارج فرار کرده بود به انگلستان بازامده وبه نام چارلز دوم تاجگذاری کرد. پارلمان انگلستان یک ونیم قرن واندی پیش  قسمیکه امروز جریان دارد اعضای ان به شکل دموکراتیک نه بوده چنانکه تاریخ گواهی میدهد :" تا حدود یکونیم قرن اندی پیش درانگلستان تعدادی مناظق بنام« قصبه های جیبی » وجودداشت، یعنی بنابرقوانین حوزه های انتخابتی  قصبه ها به اختیار مردم سرشناس قرارداشت بطوری که یک نماینده پارلمان فقط با رای یک دونفراین قصبه ها انتخاب میشد!"چنانچه گفته شده است که درسال 1793 مجموع 306 نفر عضو پارلمان برای مجلس عامه فقط از طرف 160 نفر انتخاب شدند. انتخابات بطور فرمایشی برپا میشدکه دران تمام مردم خق رای را نداشتند،پارلمان بدست یک مشت سرمایدار قرارداشت؛بعدازویلیام ومری خواهر مری که «ان» نام داشت ملکه شد وپس ازمرگ وی درسال 1714 دوباره بالای پادشاهی چالشهای بوقوع پیوست و بی پادشاه شدند،عاقبت پارلمان پادشاه را ازیک خانواده المانی انتخاب کردند. این فرد از ایالت هانورد المان بود که یک شخصی بی کفایت و کثیف بود وبه همین خاطر انرا تعین کرده بودند که مردی ابله ونادان بود وعمال خودرا پارلمان میتوانست بالایش تحمیل کند، حتی اونمیتوانست که به زبان انگلیسی صحبت نماید، پسرش که بنام جرج دوم پادشاه شده اوهم زبان انگلیس را نمیدانست.

انگلیسها  تومار طویل از تجاوز وجنگهاوکشتارها که دران عمال شان سیاه  است ،درحافظه تاریح از دورانیکه نیرومند شده ا ند، ثبت دارند ؛بنابراین  غرض افشای وتازه ساختن چهره اصلی فساد پیشه گان ، متجاوزین وغاصبین سرزمینهای کشورهای بی دفاع درجهان که سر شار ازمنابع طبیعی ونیروی بشری بودند قسمتی از این تومارا ،نظر به تقسیم قاره یی  بطور کوتاه پیشکش خواننده گان عزیز میگردد.

 درقاره اروپا وامریکا:

تجاوز در ایرلند توسط هانری دوم درسال 1169 میلادی که دوبلین وسواحل مجاور اورا تحت تسلط خود بیاورد شروع شد،انگلیسها ازاغازیکه دربریتانیا بنام انگلوــ نورمان یاد میشدند به ایرلند تجاوز کرده وقسمتی انرا تسخیرنموده وانرا پال نامیدند. این هجوم واشغال درسال 1171 ترسایی بود . انگلیسها سالهای متمادی باایرلند داخل جنگ ومنازعه بود ،این جنگها روحیه مذهبی ونژادی واقتصادی داشت . دومذهب بزرگ مسحیت کاتولیک وپروتستانها این کشوررا به دو قسمت جدا کردند که سالهاتی متمادی باهم درگیر جنگ بوده اند؛ این پروتستانها قصدآ ازطرف شاه انگلیس برای تامین منافع انگلیسها به ایرلند ارسال شده وانجارا تسخیر کرده اند وگرنه ایرلند همه کاتولیک مذهب بوده اند ؛در قرن شانزده وهفدهم میان ایرلند وانگلیس اختلافهای در زمانی سلطنت  الیزابت وجیمزاول بوجود امدکه شورشهاوکشتارهای زیادی روی داده ومقداری زیاد اموال مردم  مصادره شد؛کینه ونفاق وجدایی تشدید کردیدو ازاین نفاق انگلیسها متابق سیاستهای خویش استفاده نموده  یعنی "تفرقه به نداز وحکومت کن "را به کار  بردند. حتی امروز هم مسئله ملی ایرلند همان موضوع « اولستر» وایرلند شمالی می باشد که پروتستانهامسلط هستند وسایر نواحی ایرلند جدا میباشد. با این اختلاف درایرلند قتل وکشتارهای بی نهایت زیادی صورت گرفته است که برگهای زیادی را میتوان درموردش سیاه کرد.

قیام ملی سال 1798ترسایی خونین ترین شورش مردم ایرلندبود که برای کسب استقلال خود نموده بودند که جانبین تلفات زیادی را متقبل شده اند. ایرلند به مثابه منبع بزرگ زراعتی صنعتی وبازرگانی برای انگلیسها ازاهمیت بالای برخودارهست.

در روزهای مذهبی مردم ایرلند که بنام عید پاک مشهوراست درسال 1916 قیام بزرگی برای اعلام نطام جمهوری در شهردوپلین پایتخت ایرلنداعلام شد،چند روز بعدازجنگ این جمهوری از طرف ارتش بریتانیا سرکوب و مبارزین ورهبران انهامحکمه و زندانی وسپس  تیر باران شدند،این قیام بنام" قیام عید پاک" معروف هست؛بازهم درسال 1919 تحت رهبری نهضت "سین فاین" قیام یی را در دوپلین ایرلند اعلام داشتند،درسال 1920 پارلمان بریتانیا کشور ایرلند را به دوقسمت بنام اولستر یا ایرلند شمالی (پروتسنتهای مهاجر انگلیسی زندگی دارند) ودیگر قسمت را سایر نواحی ایرلند نامیدند، خواستند که درانجا دومنطقه پارلمان جداگانه بوجود اید.

مبارزه سر سختانه ایرلندی ها علیه انگلیسها بدون عقب نشین ادامه داشت وهیچ گونه سازش را قبول نداشتند و انگلیسها از طریق سرکوب مسلحانه نتوانستند ایرلندی هارا خاموش سازند دست به تقرقه میان ایرلندیها کردیدند؛بازهم  همان سیاست کهنه" تفرقه  بی اانداز وحکومت کن "را پیش گرفته وایرلندی هارا بجان هم انداخت ،جنگ داخلی  تشدیدکردید وسپس پایان یافت ، با انهم جمهوریخواهان خاموش نه نشسته هواخوای مطلق استقلال از بریتایابودند؛انگلیسها سیاست" دومنیون" را پیش گرفته وخواستند که یکجا  ایرلند رابا سایرکشور های عضو دومینون خودشامل سازدکه سپس به کشورهای مشترک المنافع ارتقا وتبدیل گردید.

جنگ اقتصادی میان ایرلند وبریتانیا ادامه  داشت  ،تا اینکه قراردادی را مبنی بر پرداخت جق الارضی سالیانه وسایر تعهدات مالی را به نفع ایرلند امضا و حل نمایند.دولت ایرلند تحت رهبری" دووالر" گام بسوی جمهوری شدن برداشته وروابط خودرا باحکومت بریتانیا وسلطنت انگلستان قطع ،بالاخره  به یک حکومت مستقل از انگلستان مبدل شد.

 انگلیسها کشور خودرا با غضب ثروت بزرگ از هند  به کشور بزرگی تجارتی دراروپا تبدیل کردند. ازسوی دیگر کشمکشهای بالای مستعمرات امریکا واسیا میان فرانسه وانگلستان تشدید میافت .؛انگلیس درجنگها ی هفت ساله که میان اروپا وامریکا رخ داده بود موفق بیرون برامد وبه نفع انگلیسها پایان یافت . انگلیسها درفروش وغارت غلامها طالمانه سهم داشتند وانرا دنبال میکرد ندوبا کشف امریکا این تجارت رونق بیشتر پیدا نمود. درانگلیس قدرت شاه نسبت به گروه یی اشراف مالکین ثروتمند اهمیت اش زیاد نه بود وافکارسیاسی ان نسبت به فرانسویها کمتر بود فرانسویها یک انقلاب بزرگ را پشت سرگذارندند و انگلیسها همه ترقی  را به ارامی سپری میکردند وتغییرات تدریجی درانجا بوجودمی امد. زمانیکه اسپانیا شورش نیدرلند(  کشوربلژیک وهالیندقبل از استقلا ل خویش از هسپانسویها نیدرلند نامیده میشدندودرسال 1830 دربلژیک شورشی بوجودامد که سبب جدایی بلژیک وهالیند کردید)را  سرکوب میکرد تعداد ازنیدرلندیها به انگلستان امدند که تعدادشان به 30000 خانوار میرسید ، ملکه الیزابت به شرطی برایشان اجازه اقامت میداد که هر خانواده یک نفر انگلیس را شاکرد وکاراموز قبول وانهارا صنعت پارچه بافی را یاد بدهند. وقتیکه انگلیسها دراین کارموفق شدند ورود منسوجات نیدرلند را در کشور خود ممنوع اعلام کرد. بدین ترتیب قومی بنام« والونها»از بلژیک پارچه بافی را به انگلیسها اموختند. درنیمه قرن هفدهم بود که تعداد زیادی هنرمندان وکارگران ماهراز گوشه های مختلفی اروپا به این کشور میامدند وانگلیسها ازانها کارهای بزرگ را می اموختند، تا انکه انگلستا ن ترقی کرد که مرکز بازرگانی شد وجمعیت ان افزایش یافت اما ازاین حال چالزاول شاه انگلیس از بازرگانان  پارلمان خوشش نمی امد، پایتخت خودرا از لندن به اکسفورد انتقال داد، بعدازانکه اختراعات پی درپی ماشینهای بافندگی توسط انگلیسا بوجودامد نسبت بیکاری کارگران دستی درخیابانها مردم ماشنیها را ازترس انها نابود وازبین می بردند. تا جلو بیکاری کارگران دستی گرفته شود. مقدار زیادی سرمایه ماشین الات را انگلیسها از غارت سرمایه وثروت هند بدست اورده بودند.سپس تمام امکانات خودرا درهند بکارانداختند تا جلورشد صنایع هند را بگیرند وانرا به سقوط مواجه سازند تامردم هند محصولات انگلیسی را خریدار نمایند. انگلستان بعد ازجنگهای هفت ساله درسالهای 1756تا 1763 ادامه داشت علیه کانادا وفرانسه پیروزشد وانگلستان به تمام مهاجرنشین امریکا تسلط پیدا کرد. ارسال چای از کمپنی شرقی هند به امریکا باعث اغتشاش بزرگی مهاجرنشین امریکایی علیه دولت جورج سوم شاهی انگلیس شد برای اینکه خود امریکاییها چای را کشت مینمودند و به خارج صادرمیکردند درصورت ورود چای کمپنی شرقی هند تجارت چای انها صدمه میدید وجنگ بزرگی درسال 1775شروع شد که درسال 1776 باعث استقلال امریکاشد.

انگلیس بعد از شکست ناپلئون  نفسی ارام کشیدند، متوجه گسترش امپراطوری خود در بحیره اطلس گردید . واشنگتن پایتخت ایالات متحده امریکارا محاصره ومتصرف کردند. انگلیسها تمام عمارات وابادی های بزرگ را درتمام شهر ویران وازبین برده وانر سوزاندند. عمارات کاپیتال و کاخ سفید را که محل برپایی کنگره امریکا واقامت رئیس جمهور ان میباشد ویرا ن وسوختاندندو بعد ازان شکست خوردند. سیزده ایالت بحیره اطلس که درسال 1775 مستقل وازادی خودرا ازانگلستان (ازبرادرکلان)  گرفتند ومستقل شدند واهسته اهسته به اقیانوس ارام خودرا رسانیدندکه امروز بنام اضلاح متحده امریکا  وغول بزرگ سر مایه درجهان میباشد.

 انگلیسها برای بازرگانی و رونق بیشتر خرید وفروش برده گان  از افریقا شهر لیورپول را به بندر بزرگی برده فروشی تبدیل کرده بودند ودرسال 1730 شهر لیورپول 15 کشتی  داشت ودرسال 1792 نسبت رشد برده فروشی و صادرات واردات ان به انگلستان وامریکا به 132 کشتی رسید.؛انگلیسها عملآ انحصار تجارت برده را مطابق معاهده « پیمان اوترشت» درسال 1713بعد از شکست هسپانیا درجنگ ،بدست اورده بودند. دراین کشتی ها برای اسکان برده ها جای مخصوصی دردالانهای تنگ وتیره  وبسته ترتیب داده بودند که برای هربرده کمتر از دومتر طول وکمتر از 40 سانتی متر عرض   داشت،تعین شده بود.درسال 1790 درایالت متحده امریکا 697000برده بود ودرسال 1861تعداد برده گان به 4میلیون نفر رسیده بود وهرروز به تعداشان افزایش می یافت .  ادامه دارد...

بامداد ـ  سیاسی ـ ۴/ ۱۶ـ ۱۲۰۷