در فقر بینش و دانش، جوانان نیروی ویرانگری اند تا سازنده گی!

محمد عالم افتخار
ـ مغز بشر یک دستگاه جهانشناختی است!
ـ برترین حماقت بشر امروز، مشقت انگاشتن آموختن است!
ـ از کوزه همان تراود که دراوست !
انگیزه این گفتار، خوانش تحلیلی بود پیرامون بن بست سیاسی و غوامض اوضاع درسرزمین مصر.
تمدن ـ یا بهتر است بگوییم: تمدن های متعاقب هم ـ در منطقه کنونی مصر که در کناره رود عظیم نیل شکل گرفته است؛ در زمره کهن ترین تمدن های شناخته شده به شمار میآید که از حدود ۴ هزار سال پیش از میلاد مسیح موجود بوده است. مصر باستان سرزمین فراعنه نامبرداری بوده و آثار تاریخی برجستهای چون اهرام سه گانه و نیایشگاه بزرگ را از آن دوران به یادگار دارد. در اسطورههای سامی محل ظهور پیامبرانی مانند یوسف وموسی را نیز درهمان دوران و در سرزمین مصر آورده اند.
مصر از دیدگاه سیاسی و فرهنگی یکی ازمهمترین کشورها در جهان عرب و خاورمیانه است، از چهرههای شاخص فرهنگی مصرمیتوان به نجیب محفوظ ، برندهٔ جایزه نوبل ادبیات و نیز ژورنالیست حسنین هیکل و همانند های زیادی اشاره کرد. همچنین بسیاری از شهروندان مصری به ریاست سازمانهای بینالمللی و منطقهای رسیدهاند مانند پتروس غالی دبیرکل سازمان ملل متحد، محمد البرادعی دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، عمرو موسی دبیر کل اتحادیه عرب و....
و دانشگاه الاظهر مهمترین مرکز مذهبی جهان اسلام دراین کشور قرار دارد.
در سال ۳۳۲ ق. م اسکندر فاتح یونانی این سرزمین را تصرف نمود و مدتی بعد دودمان بطللمیوسیان که از جانشینان اسکندربودند، بر آن حکمفرما شدند. در سال ۳۰ پیش از میلاد رومیان با غلبه بر کلیوپاترا، آخرین ملکه بطلمیوسی، مصر را ضمیمه قلمرو روم نمودند. مصر به تصرف شهنشاهی ایران قدیم هم درآمده و با این خطه همانند یونان و روم تبادلات فرهنگی و تمدنی حاصل کرده است.
مصر، در دوران استیلای عرب های مسلمان به لحاظ فرهنگی سیرعجیبی داشته است بدین معنی که مسلمان شدن مردم مصر با عرب زبان شدن آنها همراه نبوده و اسلامیسازی مصر سده ها پس از عرب زبانشدن آنها به انجام رسیده است. زبان عربی از سده نهم میلادی در مصر گسترش یافته ولی دین اسلام تنها در سده چهاردهم تبدیل به دین اکثریت مصریان شده است.
در دوران معاصر هم مصربلند آوازه ترین مرکز سیاسی خاورمیانه بوده که اوج آن با نام جمال عبدالناصر گره خورده است. در سلسله خیزش های سیاسی موسوم به « بهار عربی » مصریان و قبل از همه جوانان آن، نیروی محرکه انقلاب شکوهمندی بودند که به دیکتاتوری دیرپای حسنی مبارک پایان بخشید.
ولی در قطب دیگر، مصر دارای جامعهای مردسالاراست. منجمله بر اساس گزارش رسمی زنان سازمان ملل در سال ۲۰۱۳ میلادی، ۹۹ درصد زنان مصری به نحوی مورد آزار جنسی واقع شدهاند. هم چنین مصر بیشترین موارد ختنه زنان را در جهان دارد. بر اساس آمار، ۹۰ درصد زنان مصری، قربانی سنت «مثله کردن جنسی» شده اند....
بادر نظر داشت اینهمه، آنچه مرا در تحلیل یاد شده تکان داد خوانش این سطور بود:
«...برای پاسخگویی به این سوالات ابتدا باید نیروهای سیاسی تاثیرگذار در مصر را بهتر بشناسیم تا در پرتو آن بتوانیم به تحلیل واقع بینانه دست یابیم.
۱– جوانان
در سه سال اخیر جوانان آزادیخواه به یکی از مهمترین کنشگران سیاسی مصر تبدیل شدهاند. دسته ای که بیشترین ارتباط را با جهان معاصر دارند، از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، ساعات زیادی از روزرا در فضای مجازی میگذرانند، علاقهای به سنتها ندارند و مفاهیم مدرنی چون آزادی، جامعه مدنی، دمکراسی، برابریهای اجتماعی و … برای آنها ارزش محسوب میشود.
این دسته با بهرهگیری از توان بسیج بالا، در سه سال اخیر، دو رییسجمهور را کنار گذاشتند. اما سوال اینجاست که آنها چرا پس از غلبه بر مبارک و مرسی، همچنان به بازی (های سیاسی در محاسبه ) گرفته نشدند؟
پاسخ ساده است، این گروه ایدیولوژی مشخصی ندارند و بسان عموم جنبشهای اجتماعی و اعتراضی، تنها میدانند چه نمیخواهند و هیچ طرح و ایدهای برای اداره کشور ندارند. از سوی دیگر آنها برخی حقایق جامعه مصر را هم نادیده میگیرند. جامعه مصر از مردمی تشکیل شده که اغلب اعتقاد راسخی به اسلام و به سنتهای اسلامی دارند.
بیش از نیمی از این جامعه شهرنشین نیستند و در نتیجه، بخش قابل توجه مصریان با سنتهای اغلب قبیلوی در هم تنیدگی بالایی دارند. در نتیجه این جوانان لیبرال، حتا پس ازموفقیت در کنار زدن رییس قوه مجریه هم، به دلیل عدم درک صحیح از واقعیات جامعه مصر، نه میتوانند قدرت را دردست بگیرند و نه در ساخت جدید قدرت سهمی خواهند داشت.
این بُن بستی است که جوانان مصری درآن گرفتار آمدهاند. گروهی که بیش از آنکه توانایی ساختن داشته باشند، میتوانند خراب کنند."
مسلم است که درین گفتارِ ما مخاطب، جوانان مصری نه که جوانان افغانستانی استند؟
آنقدرها لزومی ندارد که اینجا به مقایسه شاخصه های شعوری و فرهنگی و تجربه های بشری میان مردمان و جوانان مصر و افغانستان پرداخته شود. ولی اینکه جوانان مصری، علی الرغم آنهمه سابقه ها و سایقه ها و امتیاز ها و پویش ها و جوشش ها و ارتباط ! با جهان معاصر...هنوز گرفتار بُن بست اند تا حدی که بیش از توانایی ساختن؛ توانایی خراب کردن دارند؛ حتماً اندیشه بر انگیز میباشد.
دیریست که ادعا میشود ۶۰ درصد نفوس جامعه امروز افغانستان هم جوانان استند؛ و جوانان؛ دربست! سازنده گان جامعه فردا میباشند. این موارد را میتوان مانند هزاران مورد شعر و شعار فاقد اندیشه و احتساب شناختی و منطقی نادیده انگاشت.
با اینکه جوانان شور و حرارت و انرژی فورانی دارند، معهذا در غیاب بینش و دانش جامعه شناختی و جهانشناختی، تنها ممکن است بدانند که درعرصه سیاست چه چیزی را نمیخواهند!
«دانستن» اینکه ما چه چیزی را خوش نداریم، نمیخواهیم و ازآن متنفر و منزجریم اصولاً بینش و دانشی نمی طلبد.
تحقیقات نشان میدهد که فرد بشری حتا در رحم مادر تاثراتی برمیدارد و درنتیجه خوشایند ها و بدآیند ها و دوست داشتنی ها و نادوست داشتنی هایی ـ در حد اقل ها ـ پیدا میکند. منجمله کشف شده است که نوزاد وقتاً که در بغل مادر طوری قرارگیرد که آواز قلب مادر را بشنود، راحت تروشاد ترمیخوابد. اینچنین آوازهای مادرو پدرو سایر نزدیکان که درحیات درون رحمی با اهتزازات آنها مواجه بوده است، برای نوزاد خوشایند و راحت بخش میباشد؛ درحالیکه حتا بهترین موسیقی که او چنین تماس قبلی با آن نداشته است، ممکن است برایش ترس آور و دهشتناک باشد.
کودک بشری از نوزادی تا پنج ـ شش ساله گی آنهم درمحیط های اغلباً غیرشهری افغانستان، با موثرات خرده فرهنگی و خلقیات عجیب وغریب اطرافیان فامیلی و خاندانی کوچک خویش، مغز و استخوان سخت میکند و رشد و رسش می نماید. طی این دوره بسیارتهدابی است که اساس اغلب باورها و حب و بغض ها و مختصات شخصیتی و رفتاری و ناهنجاری های روانی فرد، گذاشته میشود.
تا اینجا اکثریت آنهایی که اینک با وصفیه «جوانان ما» یاد میگردند، افراد ذهناً و عملاً تنها و گوشه گیر و غیراجتماعی و حتا ضد اجتماعی اند. سپس هم برای عده های محدودی فرصت میسر میگردد تا شامل سامانه های اجتماعی مدنی و مدنی نما یا حداقل دسته جمعی، مانند مکاتب و مدارس گردند. ولی اگر یک ششم حصه وقت آنها را برنامه های آموزش و پرورش درین نهاد ها (صرف نظر ازکم و کیف آنها) احتوا نماید، بازهم پنج بر ششم وقت وهوش وگوش شان به اوامر و نواهی و تحبیب و تقبیح و تحلیل و تحریم و چه بسا کاشت نفرت و عناد علیه دیگران در روان ایشان از سوی مراجع و منابر قومی و قبیلوی و مذهبی و سمتی و نژادی...مصروف و معطوف باقی میماند.
بدینگونه تحت شرایط خرده فرهنگی و محیطی دارای کمترین مطلوبیت به مقیاس عصر امروز، فرزندان ما نوجوان و جوان میشوند و در عین اینکه یک فیصدی کوچک راهی دانشگاه ها و موسسات تحصیلات نیمه عالی میگردند، متباقی به غم جان و غم نان می افتند و جامعه از فاصله نه چندان دور نمای تکری بقه را به خود گرفته میرود که تقریباً جز همان «تکری» دیگر ضابطه و رابطه با ارج و پر ارزشی، اعضا و افراد را به هم پیوند نمیدهـد ولی بالمقابل ده ها و صدها محرکه بدبینی و نفرت و تحریم و تحقیر و تفوق جویی و عِقد و کین، آنها را در مقابل هم متخاصم نگهمیدارد.
نبود محلات بزرگ کار و همکاری گروهی در زراعت و صنعت و مواصلات و مخابرات و خدمات و بنگاه ها و بانک ها... به حدی که بتواند جوانان دهات و شهرک ها و شهر ها را جذب و مصروف نماید، نه تنها آنان را از امکانات پرورش و رشد اجتماعی سجایا و استعداد ها و مهارت هایشان محروم میدارد بلکه برای کسب قوت لایموت در تنازع بقا زمینه گمراهی ها و تباهی ها را فرا رویشان میگشاید تا جاییکه روش های غریزی و جنگلی را هم در پیش میگیرند و یا به کام اژدها های مافیا ها و باند گروپ های تروریستی فرو میروند، قطاع الطریق و رهزن و یا معتاد و بیمارمیشوند و یا به صف گدایان و گداصفتان قرار میگیرند.
البته حتا حرفی از جوان دختران نمیتوان زد ولی در مورد جوان پسران، تا همین دهه پیش هم دوره دوساله مکلفیت عسکری غنیمت بزرگی بود. به باورخیلی ها جوانان طی دوران مکلفیت «مرد» میشدند و میتوانستند به شوهری دختران برگزیده شوند.
این سلسله را میتوان بسیار زیاد ادامه داد که اینجا بیشتر گنجایش ندارد.
نتیجه طرح وتحلیل فوق این است که افراد جوان امروز، دیروز طفل و کودک و نوزاد و جنین بوده اند. فرد بشری مانند گل وگیاه و بوته و درخت، صرف با آب و خاک و هوا و نور خورشید بزرگ نمیشود و حتا مانند حیوانات تکامل یافته عالی ماقبل بشری، رشد و رسش مقدر و دترمیته شده ندارد که توسط نظام ژنتیکی «اتوماتیسم غریزی» تنظیم و رهبری و کنترول میگردد.
نظام کهن اتوماتیسم غریزی، موجود زنده را از اشتباه مصوون میدارد و گوهر یا فطرت آدمی، درست ازهمین نظام فراجهیده است، لذا فرد بشراز همان لحظات جنینی الی نهایه ـ در حدی که نظام اتوماتیزم غریزی یاری اش نمیکند ـ معروض به خطا و اشتباه است و جهت اینکه خطا و اشتباه خاصتاً تباه کننده و مرگبار ننماید، باید برمحیط و برجهانی که زنده گی میدارد، آگاهی و شناخت فراغریزی و منحصر به فرد انسانی پیدا نماید و نظر به درجات رشد و احتیاجات حیاتی خود و وابستگان این آگاهی و شناخت را متداوماً توسیع و تکمیل و تازه و آپدیت بدارد.
یافته های بیشمار باستانسشناسی و فوسیل شناسی و شعب متعدد علوم مرتبط، محقق ساخته است که نوع بشر در برهه ای از زمان به علت وقوع یک موتاسیون یا جهش ژنتیکی؛ راه تکامل بعدی خود را از عالم حیوانی جدا کرده و به تدریج طی میلیونها سال و هزاران نسل؛ با بزرگ شدن مغز و تغییرات الزامی در اندام ها خاصتاً دست و پا و کمر پروسه پرفراز و نشیب «انسان شدن» را آغاز نهاده است.
«انسان شدن»؛ چنانکه امروز تصورات و توهماتی ناشی از خرده فرهنگ ها و باور ها؛ می نمایاندهرگز به معنی یک ستیژ مطلق کمالی نبوده و نیست بلکه دقیقاً به معنای یک سیر تطوری میباشد. این سیر را که ناگزیر بیحد پر شیب و فراز و شتاب و در جا زدن و عقبگرد... بوده است و خواهد بود؛ در عام ترین مفهوم « تاریخ تکامل بشری» می نامند.
البته «تاریخ» درعالم حیوانی و برای خود حیوانات اعم از پست و عالی معنا و مصداق ندارد «تاریخ» یک مفهوم است و این؛ تنها و تنها؛ مغز آدمی است که «مفهوم سازی» میکند لذا «مفهوم تاریخ» منحصراً بشری است. ولی از آنجا که بشر در تداوم و تعالی کارکرد های عقلانی خود؛ سیرهای تطورات سایر پدیده ها مانند حیوانات و نظام شمسی و کهکشانها را هم مورد توجه و دقت و مطالعه و محاسبه قرار داده است و قرار میدهد لذا به خاطرافاده این سیرها نیز از واژه و مفهوم « تاریخ » استفاده کرده است و استفاده میکند.
بدینسان آگاهی ها و معارف بشری دارای بخش ها و شق های «تاریخ تکامل جهان»، «تاریخ تکامل حیات» وغیره وغیره نیز شده است.
آری! آگاهی ها و معارف بشری!
این یعنی آنکه، آگاهی ها و معارف (شناخت ها )ی غیربشری یا حیوانی نیز مطلقاً معدوم و مردود نیست. همه موجودات حیه از هستی و محیط و گذشته و حال و آینده خویش، شناخت ها و آگاهی های معینی دارند. با این تفاوت که همچو آگاهی ها و شناخت ها و کنش های مبتنی بر آنها توسط نظام به هم بسته بسیارکهن غرایز (یا اتوماتیزم غریزی) سامان گرفته و عمدتاً توسط سامانه های ژنتیکی مداومت یافته اند و مداومت می یابند.
لهذا بشر نیز به مثابه یکی از حیوانات عالی، دارای این گنجینه آگاهی ها واطلاعات هست. ولی آگاهی ها و اطلاعات منحصراً بشری یا منحصر به فرد بشری، سلسله آگاهی ها و اطلاعاتی است که پس از جدا شدن راه تکامل بشر از سایر حیوانات فراهم شده رفته است.
به تازه گی ها در حوزه علوم مغزشناسی کشفیات عظیمی به عمل آمده که عصاره استنتاجات از آنها در زمینه مورد بحث ما قرارآتی میباشد:
مغز جانوران عالی دارای سه قسمت میباشد؛ قدیمی ترین بخش مغز که بین جانداران عالی ـ تا بشرـ و خزنده گان مشترک است همانا «ساقه مغز» میباشد. بخش پسین تر، عبارت از «مغز میانی» است که اثبات شده به لحاظ زمانی پس از ساقه و بر روی ساقه تدریجاً به وجود آمده و افزایش یافته است. بخش سوم را «مغز جدید» مینامند که دارای پوشه حاوی یک قشرخاکستری موسوم به «کورتیکس» میباشد و ماحصل معجزه تکامل در فاصله سه میلیون سال تا سه صد سال اخیر پنداشته میشود.
مهمترین و شگفتی انگیز ترین حصه کورتیکس، همانا فرانتیلی کورتیکس یا قشرپیشانی است، کلید راز «انسان شدن» و ساحه و سامانه آگاهی و اطلاعات منحصر به فرد بشری درهمین قسمت قشرپیشانی کورتیکس حتا به گونه فیزیکی و هندسی قابل شناسایی می باشد. چنانکه آدمیان فرانتیلی کورتیکسی دارند که ۳۰ تا ۳۳ درصد بزرگتر است، در شامپانزه ها یعنی عموزاده های نزدیک به ما این مقیاس فقط ۱۱ درصد میباشد.
این مقیاس در سگ ۷ درصد، در گربه ۳ درصد و در موش، حیوان پستاندارکوچک یا همخانواده دیگر بیولوژیکی ما که قریب صد درصد ژنوم آن مشابه به بشر میباشد؛ این مقیاس تنها ۱ در صد محاسبه شده است.
بدینگونه اگر واژه «فرانتیلی کورتیکس» را به طور عامیانه مغز پیشانی، تعبیر نماییم میتوانیم حکم بداریم که همین مغز پیشانی ما را آدم کرده است، البته پس از آن زمان که به رشد و افزایشی بالاتر از ۱۱ درصدی گذار نموده.
دانشمندان مغز و اعصاب درین قسمت منحصر به فرد مغز بشری قابلیت ۹ گونه فعالیت ازهم متفاوت مغزی را شناسایی کرده اند که درساختن ذهن (یا «ماین») ما یعنی درساختن روان اختصاصی ی انسانی نقش بسیار مؤثر دارند.
علی الرغم مفدیت اینجا از پرداختن به تعداد وکارکرد سلول های عصبی و گلیال مغز و کورتیکس، سیناپس ها، پیامبران هورمونی و انزایمی و الکتریکی وغیره این متکاملترین و پیچیده ترین دستگاه طبیعی، انصراف نموده منحیث نتیجه گیری خاطرنشان مینمایم که:
مغز بشر بر خلاف مغزسایر حیوانات در محیط رحمی، کامل نمیشود و رویهمرفته تمام دوران طولانی کودکی که اینک بر اساس نورم های جهانی از تولد تا ۱۸ ساله گی میباشد، نیز ضرورت است تا ساختار های مغزی و به ویژه بخش منحصر به فرد انسانی کورتیکس یا قشر خاکستری پیشانی تکمیل گردد.
این تکمیل فقط به معنای کامل شدن تعداد سلول های عصبی (نورون ها ) و سلول های گلیال یا رگ ها و مویرگ ها وغیره نیست که در مصطلحات سایبری، بخش سخت افزاری خوانده میشود. بلکه حتا به درجه اولی به معنای تکمیل نرم افزاری میباشد طوریکه میتوان گفت رشد سلولی مغز توامان و منوط و مرتبط با توسعه اطلاعاتی و آگاهی میباشد.
به عبارت دیگر، مغز بشر یک دستگاه جهانشناختی است و ظرفیت گنجایش تمامی اطلاعات جهان پیرامون را داراست.
هرگاه واژه «اطلاعات جهان پیرامون» را به معادل آن «فرهنگ» برگردانیم، کمیت نرم افزاری که طی تمام دوران تکامل بشری فراهم گردیده و به مدد ظروف ومکانیزم های فراحیوانی مانند محفوظات دماغی، نوشته ها و تصاویر و عمارات، نوارهای الکترونیکی... از نسلی به نسلی و از یک سر جهان به سر دیگرآن انتقال کرده و تدریجاً غنی تر و دقیق تر وصحیح تر شده است و بیش از پیش غنی تر و دقیق تر و صحیح تر میگردد.
تمام تجارب عینی مبرهن میدارد که این دستگاه اعجاز آمیز جهانشناختی، به صورت طبیعی، به اخذ و پردازش و تذخیر درست ترین و دقیق ترین اطلاعات پیرامونی میلان دارد ولی مجموعه های اطلاعاتی یا خرده فرهنگی که تحت شرایط و اوضاع و احوال نارس و ناهنجار تشکل کرده و برنسل ها و مردمان پیشین چون حقایق منزل ومقدس تحمیل گردیده است، این میلان را سد میگرداند و به انحراف و انجماد و تحجر محکوم میدارد.
ترس و اضطراب بشر در حوزه اطلاعات و فرهنگ و خصوصاً باور ها و تیمن ها و تفاول ها و تکیه های روحی، واقعیت سرسختی است که از تنهایی و ضعیفی و بی پناهی و سایر بیچاره گی هایش در قبال تموجات و تلاطم ها و طوفانها و امراض و مصایب عدیده طبیعی ناشی میگردد.
نتیجه این واقعیت سرسخت؛ وارونه شدن کم و بیش اطلاعات و تشدید و تحجر آن مولد بدفرهنگی است!
امروزه حقیقت وارونه گی اطلاعاتی و بدفرهنگی در سراسر عالم بشری ساری و جاری است ولی در جغرافیا هایی نظیر افغانستان، شدت و غلظت بیشتری دارد.
به دریافت اینجانب در دکتورین « گوهر اصیل آدمی » بدفرهنگی آفتی است که اگر کودکان را از نوزادی تا شش و بازتا هشت ـ ده ساله گی مورد هجوم قرار دهد، نسل را به تمامی ممکن است تباه بسازد. چنانکه دانشمندان عرصه تعلیم و تربیت کودکان محقق ساخته اند که ۸۰ فیصد ساختارهای روانی فرد بشری تا ۸ ساله گی اکمال میگردد و قریب به تمامی در ماتحت الضمیر یا ناخود آگاه او متراکم و مخفی میشود.
نیز درکودکانی که به جنگل رها شده و توسط حیوانات به فرزندی گرفته شده و بزرگ گردیده بودند، دیده شد که انعکاسات محیط حیوانی تا هشت ـ ده ساله گی این کودکان، مغز و روان آنها را دگرگونه به بار آورده و سفت و سخت کرده است، یعنی پرورده یک محیط حیوانی همانند حیوان مربوط به بارآمده است تا جاییکه خصوصیاتی مانند رنگ و شعاع چشم حیوان را نیز به خویش گرفته است!
حالا تصور بفرمایید که محیط های خرده فرهنگی منحط و درجازده و سرگشته نیز کمابیش با محیط های مطلقاً حیوانی و وحشیانه بالا، سنخیت هایی می یابند و بالنتیجه حتا باکمال حسن نیت و دوستی و رواداری، روان کودکان را به تباهی سوق میدهند.
شاید اینجا پرسشی عرض اندام نماید، وقتاً که فرد نوزاد بشر اینهمه پروبال بسته اسیر و محصور محیط طبیعی و خرده فرهنگی است، پس جادو و کرامت و حرمت گوهر و طینت و فطرت آدمی به مثابه یک فاز مستقل تکاملی در کجاست؟
مسلماً درعقب این سوال، این اندیشه و باور وجود دارد که باید گوهر آدمی یک دینامیک قادر و قهار باشد و بتواند مانند نیلوفر در مرداب و حتا مانند حبه در آتش هم نیش بزند و هم بروید و کمال یابد و نهایی ترین و بهترین حاصل را بدهد.
چنین اندیشه و باور صریحاً با ناموس طبیعت ضدیت دارد. پدیده های طبیعی درگستره موجودات حیه، البته که دینامیک کودیک اطلاعاتی یا بیز گوهرین دارند ولی رشد و تکامل شان مشروط به محیط و آب و هوا و دما و مواد معینی است که از اجزای همان اطلاعات کودیک میباشد.
لذا هیچ موجود حیه ای درمحیط ناسازگار با سامانه اطلاعات گوهرین خود به کمال نمیرسد. درمورد آدمی بغرنجی مساله به مراتب افزایش یافته است و از همین رو آدمی آن موجود حیه ایست که در جهان امروز، در بهترین حالات کمتر از ۲ فیصد به کمال میرسد یعنی ۹۸ درصد آدم ها ناکامل در جا میزنند.
این ناکاملی در یک قطب مثلا ۹۰ درصد تا ۱ درصد کمتر ازستیج کمال است و در دیگر قطب چنانکه در مورد کودکان جنگلی دیدیم در جا زده گی حتا به حالت کامل حیوان ماندگی میباشد!
گاهآگ ***
بادر نظر داشت همه این واقعیت های عینی و علمی و مجرب و محسوس، نه در افغانستان و نه در مصر و نه حتا در بهترین سرزمین های دنیا جوانان به صورت یکدست و همسان و مالامال ازبینش و دانش مساوی مورد ضرورت کشور ومردم ومحیط و جهان، تولید وعرضه نشده اند و نمیتوانند بشوند. به عبارت دیگر جوانان، کدام محصول انبوه فابریکاتی ( مثلاً همانند ربات ها) نیستند.
اخیراً خبری خواندم که ممکن است در آینده گولی هایی ساخته شود که پس از بلعیده شدن، اطلاعات معین تعبیه شده در آنها را درمغز انسان منتقل و فعال بگرداند، ولو که این خبر یک فانتیزی نبوده و موفقانه کاربردی گردد بازهم دهه ها وقت را دربرخواهد گرفت و تا آنگاه، جوانان ما دیگرجوان نخواهند بود.
این است که هم جوانان، خود شان وهم نهاد ها و سازمانها و موسسات ذی ربط، ناگزیراند به امر خطیر خود آموزی و آموزش های عمومی و حرفه ای و تخصصی جوانان همه جانبه توجه و تمرکز نمایند.
معمولاً شنیده میشود که جوانان امروز وقت و حوصله بالاتر از دوصفحه مطلب خواندن را ندارند. اینجا صحت و سقم حتمی این سخنان مطرح نیست ولی خوشبختانه یا بدبختانه کسب بینش جهانشناختی و فراگیری دانش های سیاسی و دیپلوماتیک و پولیسی و استخباراتی و مافیایی...جهان امروز، نه به خواندن صفحات ـ تاچه رسد به لایک ها و کامینت ها ـ بلکه به خواندن و یادگرفتن بی تردید و تعصب و خستگی ناپذیر کتابخانه ها ضرورت دارد.
میزان و حجم اطلاعات مورد ضرورت فعال سیاسی و اجتماعی موفق ـ تاچه رسد به شخصیت های پیشاهنگ و رهبری کننده ـ در جهان روزتاروز پیچیده شونده کنونی، درست روز تا روز افزایش می یابد و این یعنی اینکه امرآموزش و اطلاع یابی و آپدیدت معلومات محلی و منطقوی و جهانی هیچگاه تمام و کمال نخواهد داشت!
بن بست و بحران انتخاباتی اخیر در افغانستان، آزمون مهمی درتبارزجوانان دارای مواضع متضاد به طریق رسانه های اجتماعی بود. با کمال تاسف آنچه اکثر جوانان محترم بروز دادند، چنته های خالی از مهارت های لاتعد و لاتفسای علم و هنر سیاسی بود، چنانکه با شرمنده گی اکثراً جای ابزار ها و براهین و احتسابات و احتجاجات سیاسی و انتقادی را، حتا پرداختن به آلات تناسلی خود و دیگران و طرح ها و تصاویر وهن آور و قبیح و مستأجن گرفت.
ـ از کوزه همان تراود که در اوست!
جوانانی که مصدر اینگونه به اصطلاح مبارزه و خشم و خروش شدند فقط ویران کردند، منجمله پل ها و استحکامات عقبی را.
ولی منظور من از تذکار این موارد و ترکیز روی این خبط ها و خطا های دورازسیاست و مردم ناپذیر، تولید احساس پشیمانی و انگیزیش عذاب وجدان نیست انسان جایز الخطاست و حتا اشتباه ، حق انسان است معهذا اصرار بر خطا و اشتباه و آنرا صواب و درست و جمیل جا زدن، دیگر اشتباه نیست، گناه است و جرم است و جفا برخویشتن.
بشراولیه با اشتباه کردن تکامل نموده است چرا که ازقبل هیچ چیزی به فحوای شناخت عرصه کار و تشبث... نداشته و ازجایی دانستنی ها و اطلاعات لازم به ارث نبرده بوده است!
مگر ما دیگربشر اولیه نیستم، برای ما کوهساران و اقیانوس های دانستنی ها و اطلاعات به میراث رسیده و روز تا روز هم تازه تر و نو تر و با طراوت تر و کاری تر و کارسازتر میشود، حتا سیر و گلگشت درین کوهساران و اقیانوس ها ما را صحتمند و تنومند و بزرگ و با ابهت میسازد.
برترین حماقت و بلاهت بشر امروز، مشقت و مصیبت انگاشتن آموختن و اندیشیدن و کشف کردن و دریافتن قوانین و رموز جامعه و جهان است!
همانگونه که یک آموزگار واقعی، برای آماده شدن به یک ساعت درس موثر، علاوه برگنجینه دانش و مهارت موجود خود ساعت های متوالی مطالعه و پژوهش مینماید، یک سیاستگر حتا برای دادن شعاری بر روی یک رسانه باید رنج و ریاضت موازی بر خود هموار نماید ولی چنانیکه می بینید اکثر آگاهان سیاسی! و بلند گویان پیشوایان مدعی قدرت و حکومت، گویی تایب ریکاردرهایی استند که باز و باز پلی میشوند!
من در پیشگفتار کتاب گوهر اصیل آدمی غول آسا ترین مشکل در افغانستان یک دهه قبل را مشکل فهمیدن و فهمانیدن، خوانده بودم که از دریافت صرفاً تجربی استنتاج شده بود. امروزه نمیدانم جامعه واقعاً چقدر تفاوت کرده است؛ ولی من هنوز متقاعد نشده ام که این «مشکل غول آسا» مثلاً «فیل آسا» شده باشد!
بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۲ـ ۲۲۰۷
وجدان مردههای بیایمان

عتیق الله مولوی زاده
مملکت در کشاکش قدرتمندان و شیفتهگان به کاخ پر از نکبت ریاست جمهوری، در چنان بحرانی بسر میبرد که اگر ولیالمر مسلمین، حضرت جان کری وزیر خارجه ایالات متحده امریکا دیر جنبیده بود، به یقین که اوضاع کشور ما امروز به غیر از این میبود، از برق و آب و نان گرفته تا آرامش نسبی و امنیت نیمه بند و قانون و دفت و مرجع خبری نمیبود، پانزده سال قبل مردم ما تلخی این مصیبت را باجان و مال ناموس خود تجربه کردند.
جان کری در مقام ولایت، آنقدر اوضاع را آشفته و خطرناک یافت که برای جلوگیری از آغاز یک مصیبت بزرگ درکشور، به مانند چوپانی که گرگان را از دور میبیند و برای نجات گله گوسفندان خودش داد و فریاد میزند تا گرگان درنده جراات حمله به گله گوسفندان را از سر بدرکنند و بدانند که گله گوسفندان صاحبی دارد که بیدار است و از گوسفندان خودش حراست میکند. دقیقاً صدای دلنشین جان کری به عنوان وزیر خارجه امریکا که از فاصلههای دور فریاد برآورد که :
ای سیاست مداران بیفراست مملکت افغان! زورگویی و زورآزمایی دورانش به پایان رسیده است از هرنوع اقدام خلاف دست نگهدارید و بیشتر از این، آبروی ما را در سطح جهان نریزید، به عیسی مسیح سوگند، که ما را بدنام و جهان را خسته کردید، دوران نازدانهگی و ناز پروری شما گذشته است، اندکی به خود آیید و از دیگران عبرت گیرید!
صدای جان کری به منزله آب حیاتی بود که برگلوی نیمه جان این ملت از ابرسیاه و تاریک ب آسمان کابل فرود آمد، صدای جان کری برای سیاست مدران افغان قوی تر از صدای خدا بود. زیرا خدای بیچاره که سالهاست فریاد میزند ای بندهگان و مدعیان به دین و ایمان، همدیگر را نکشید، مملکت را ویران نکنید که بیگناهان بیچاره بیپناه مظلوم در معرکه شما کشته میشوند، شما باهم برادرهستید باهم در صلح و صفا زنده گی کنید، امانت را پاس دارید از ظلم و تجاوز به هم نوع تان پرهیز کنید. ولی کجا بود گوش شنوا. مگر همین بنده گان خدا و مدعیان دروغین نبودند که صدای خدا را نشنیدند، قرآن خدا را در پنج وقت نماز قراات کردند، ولی برخلاف آن کابل را ویران کردند و بنام خدا دفاع از آیین و عزت و جلال خدا، در یک شب شش هزار راکت و موشک بر کابل لرزان و هراسان فیر کردند؛ مگر همین گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی نبود که مردم بیچاره و بی دفاع کابل را به خاک و خون کشانید و امید ملت را به ناامیدی و یاس مبدل کرد ؟
آری برادرمسلمان ما بود که چنان جنایتی هولناک را در کشور مرتکب گردید و تا کنون هم هرچه میکند بنام خدا انجام میدهد. بنام خدا میکشد ، بنام خدا انفجار میدهد، بنام خدا سرمیبرد، به راستی این خدا دراین سرزمین چقدر مظلوم است، دلم برایش میسوزد، ولی خدای کریم ، خدای رحمان و خدای عزیز بنده زورمند زورگیری را بنام جان کری بر آنها مسلط کرد که با یک صدا همه را سرجایش بنشاند و تصمیمها را عوض کند. صدای جان کری آنقدر توانمند بود که با یک صدا هزاران هزارگرگ گرسنه را سرجایشان میخ کوب کرد. وقتی من قدرت این صدا را دیدم با خود گفتم بارک الله به جان کری، جانم فدای جان کری با این صدای دلنشین و پراز خیر و برکتش.
گوسفندان رمیده از ترس گرگها همچنان در وحشت بودند ومی لرزیدند، لرزه از سرنوشت نامعلوم سرنوشت بره گکها که توان دیدن گرگها را نداشتند. لرزه از به حراج رفتن دوباره ناموس این مملکت در بازار دبی و پنجاب که هنوز خاطرههایی جان سوز دردناکش جانها را میسوزاند و روحها را افسرده میکند، در چنان فضای پر از وحشت که آب در گلوها گیر کرده بود نماینده گان منتخب این مردم فرصت را غنیمت دانستند و برای رفاه حال خود مساله قانون مصوونیت و امتیازات فوق العاده مادامالعمری را در مجلس شورا با اکثریت آرا به تصویب رسانیدند، گرچه تصویب این قانون ضد مردمی و ضد اسلامی از نظر زمانی بسیار سنجیده و دقیق طراحی شده بود، زیرا وکلای محترم فکرمیکردند که با توجه به شرایط بحرانی مملکت، همه افکار و توجه مردم درگیر مساله ریاست جمهوری آینده کشوراست که درچنین فضایی لایحه امتیازخواهی نماینده گان به سادهگی مراحل قانونی خودش را سپری مینماید و به مانند دیگر مصوبات و امتیازات مادام العمری به مرحله اجرا قرار میگیرد؛ ولی از بخت بد بیچاره وکلا نامراد بارکج به مقصد نرسید و کوس رسوایی نماینده گان در داخل و خارج از کشور به صدا درآمد. رسوایی که در تاریخ این سرزمین باقی و مانده گار خواهد ماند و برای سالیان طولانی مایه شرم از خدا بیخبران خواهد گردید. مایه این بی شرمی از آنجا سرچشمه گرفت که این مجلس امتیازات نامعقول و به دور از انصاف مقام ریاست جمهوری را به تصویب رسانید. وقتی رییس جمهور کنونی مملکت بنام حامد کرزی، برای تامین زنده گی دوران تقاعد و بازنشسته گی خودش، لایحه تصویب معاش معادل یک میلیون وهشتصد هزار دالر را از خزانه خالی این ملت، باکمال بی حیایی و بیشرمی به مجلس شورا فرستاد و نمایندگان چاپلوس وجدان مرده هم باکمال بیمسوولیتی آن را به تصویب رسانیدند، معلوم بود که وکلای همان مجلس آرام نمیگیرند و برای تأمین زنده گی شرم آور و ننگین خود قانونی را تصویب میکنند که زنده گیشان تا پایان عمر مطابق دلخواه شان سپری شود.
متاسفانه آن روزی که امتیازات و معاش میلیونی رییس جمهور درمجلس به تصویب رسید، اعتراض و انتقاد لازم علیه آن مصوبه صورت نگرفت، برای رییس جمهورمملکت گفته نشد که زنده گی یک معلم با زنده گی جناب عالی بهعنوان رییس جمهور چه فرقی دارد که بیچاره معلم بدبخت، یک سال را با یکصد هزار افغانی زندگی کند ولی جناب رییس جمهور با یک میلیون و هشتصد هزار دالر در سال زندهگی نماید، از کسانیکه این قانون غیرعادلانه و به دور از انصاف را تصویب کردند سوال نشد که این تفاوت از کجا ریشه معقولیت و قانونیت دارد که شما نماینده گان به نماینده گی از این مردم شکم گرسنه فقیر و بدبخت چنین امتیازی را برای رییس جمهور و مارشال و سایر مامورین بلند مرتبه کشورتصویب کردید، آن هم در حدی که معاش رییس جمهور کشور بنام افغانستان که هنوز بودجهاش را دیگران پرداخت میکند و هنوز بنام مردمش از کیسه گبر و ترسا خیرات جمع میشود، زیاده تر از معاش رییس جمهور ایالات متحده امریکا باشد! آیا درست است که روسای دوکشور، ایالات متحده امریکا بهعنوان اولین کشور قدرتمند جهان که حرف اول را میزند و افغانستان ما بهعنوان فقیرترین کشور د ر سطح جهان که با خیرات دیگران زنده گی میکند امتیاز و حقوقی مساوی داشته باشند، اگر انسانهای دیگر و یا همان مردم امریکا و اروپا از چنین قانونی خبردار شوند بر ریش نداشته این ملت نمیخندند، شما را به خدا سوگند اگر وجدانی زنده و ایمانی در دل میبود میتوانست چنین امتیازی را در چنین سرزمینی پر ازمصیبت و درد برای خودش قبول کند و از چنان امتیازی لقمهای نانی را زهر جان کند! زهرتان باد ای بیانصافهای بیمروت! از این همه بیحیایی که وقیحانه انجام میدهید و از خدا و بندهگانش شرم نمیکنید، ولی خدا را شکر که دنیا عوض شد از خیرات سر فرزندان مشرکین و دسترسی سریع آدمی زادهگان امروز به فیس بوک و انترنت وغیره و سایل شیطانی، خیانت و جنایت ازهرکسی درهیچ جایی پنهان نمیماند، فریاد اعتراض مردمان مظلوم و بیچاره گریبان وجدان مردهها را میگیرد و رسوا میکند و شاید که این رسوایی عبرتی شود برای کسانیکه بعداً در این جایگاه قرار خواهند گرفت و به نماینده گی از مردم سخن خواهند گفت ؛ بهامید روزی که نماینده گان راستین این ملت بازهم لایحه را تصویب کنند و همه امتیازات غیرعادلانه را که تاکنون به تصویب رسیده است باطل اعلام کنند و انشا الله که چنین روزی فرامیرسد ... والسلام.
بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۲ـ ۱۸۰۷
دیدار مقامات عراق با فرستاده ویژه چین
درباره مساله خاور میانه
به گزارش رادیو بین المللی چین، صالح المطلق،
معاون نخست وزیر و هوشیار زیباری، وزیر خارجه عراق۷ جولای جداگانه در بغداد با« وو سی که »، فرستاده ویژه چین درباره مساله خاورمیانه دیدار و گفتگو داشتند.
صالح المطلق از سفر وو در شرایط نامناسب عراق سپاسگذاری کرد و گفت: این کشور برای برقراری آشتی سیاسی تلاش می کند و اطمینان دارد در آینده نزدیک دولت جدید تشکیل خواهد شد.
معاون نخست وزیر عراق تشریح کرد: این کشور به اثرگزاری چین در امور بین المللی و منطقه ای اهمیت داده و خدمات چین در بازسازی عراق را عالی ارزیابی کرد. وی در ادامه افزود: عراق تمایل دارد همکاری های عملی دو کشور در همه زمینه ها را گسترش دهد.
فرستاده ویژه چین درباره مساله خاورمیانه اعلام کرد: چین قاطعانه از تلاش های عراق در حفظ ثبات و مقابله با تروریسم پشتیبانی می کند و بر این باور است که احزاب عراق با هماهنگی و مشارکت می توانند هرچه سریع تر دولت فراگیر را تشکیل دهد.
درعین حال، وو سی که نیز نظریه استراتژی شی جین پینگ، رییس جمهوری خلق چین مبنی بر ساخت نوار اقتصادی جاده ابریشم و جاده ابریشم دریایی در قرن بیست و یکم همراه با کشورهای عربی را مطرح و تاکید کرد این طرح دورنمای وسیع تری برای همکاری های عملی چین و عراق فراهم می کند. معاون نخست وزیر عراق نسبت به این طرح تصریح کرد:« اطمینان داریم که پیشنهاد مهم رییس جمهوری چین، زمینه های همکاری جدیدی برای دو کشور بنا می کند تا همکاری عملی دو طرف به سطح بالاتری ارتقا یابد. »
وزیر امور خارجه عراق در دیدار خود با وو سی که از پشتیبانی چین از تلاش عراق در زمینه مقابله با تروریسم، حفظ ثبات و همچنین حمایت چین از روند سیاسی و بازسازی اقتصادی عراق قدردانی کرد و در پایان گفت:عراق مانند همیشه امنیت موسسات و کارمندان چینی در این کشور را تضمین می کند.
رادیو چین
بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۰۹۰۷
آیا میتوان خانم پیلای را کنیزک گوش به فرمان خواند؟

سلیمان کبیر نوری
هرباری که نام خانم ناوی پیلای را از طریق رسانه های غربی و شرقی میشنوم؛ موی برتنم راست میشود و ناراحت میشوم.
چرا؟
این خانم محجوب و دوست داشتنی و قابل احترام که در عکس ها خانم بسیار جدی مینماید، به مسوولیت یکی از مهمترین مقام های سازمان ملل متحد (کمیسارعالی حقوق بشرسازمان ملل متحد) دست یافته و یا بصورت دقیق، توظیف و یا دقیقتر،انتصاب شده اند.
امروز در رسانه ها شنیدم که خانم ناوی پیلای کمیسارعالی حقوق بشرسازمان ملل متحد بتاریخ سوم جولای خواستار درج مساله ی حقوق بشر در مذاکرات اتمی ایران شد.
واه واه! چه فرد با مسوولیت وازلحاظ شخصیتی هم مدافع واقعی حقوق بشر! چه شعارهای دلپذیر،اما کهنه و فرسوده شده.
این درخواست خانم پیلای درحالیست که پاکستان و نیروهای نیابتی تروریست آن طالبان وحشی در افغانستان صد ها انسان بیگناه را به خاک و خون میکشانند. در تازه ترین وآخرین رویداد های تروریستی، برادران ناراض حامد کرزی و حامی سربکف دگر سرسخت شبکه تروریستی طالبان بریت یعنی اشرف غنی احمد زی( زندان ها را از وجود طالبان تروریست تهی ساخت)، هزاران تن ازخانواده های مظلوم را درهلمند آواره ساخته، درفاجعه گیزاب ۱۷ تن از جوانان را ابتدا مثله کرده، بینی و گوش ... و بعداً گردن بریده اند. آقای محقق یکی از رهبران حزبی جهادی طی یک نامه سرگشاده به برادر و حامی اصلی طالبان تروریست جناب حامد کرزی ازین جنایت نابخشودنی برادرانش نوشته و کاپی آن را به سازمانی که خانم پیلای دران مسوولیت درجه اول عطف توجه و پیگیری جنایات بشری را به عهده دارد نیز گسیل داشته اند.
از سال دو هزار ویک به بعد ولایت هلمند با اراضی وسیع و بزرگ به بزرگترین مرکز تجمع نیروهای لشکری خارجی؛ وبه صورت ویژه بریتانیای کبیر تبدیل شد. بعداً کشورهای دیگر از جمله ایالات متحده امریکا و دنمارک نیزدرین پرتنش ترین منطقه تریاک و مواد مخدر حضور یافتند.
حدود ۱۴ سال هلمند به بزرگترین مرکز تریاک جهان تبدیل شد. که جمعاً با ولایت قندهار بیشتراز پنجاه فیصد تولید تریاک جهان به این ولایت مربوط میشود.به قول رسانه ها، درین بازی بزرگ منطقوی فرامنطقوی و استخباراتی، تیم مافیایی کرزی نیزسهم برازنده ای را ایفا کرده است. زیرا تا کنون کرزی اجازه نداده است تا نام رجال دولتی و نزدیکانش که در تورید و قاچاق و ترافیک مواد مخدر دخیل اند به افشاء گرفته شود.
سازمان ملل متحد حصول منفعت از مواد مخدردرافغانستان را سالیانه به ده ها میلیارد دالر اعلام داشته است( من نمیگویم که مافیای منظقوی وجهانی چسان دندانها را برای حصول اهداف رذیلانه ومحیلانه ای خویش هموار ساخته است.)؛ بخشی ازین پول میلیارد دالری به جیب طالبان تروریست که جز پروژه انگپاک (انگلستان ـ پاکستان) اند، نیز واریزمیشود. اما ببینید که رسانه های غربی باچه بی تفاوتی و پر رویی ای از کنارحوادثی که صدها انسان مظلوم و بیگناه توسط مزدوران خارجی به صورت بسیار بیرحمانه به قتل میرسند و هزاران تن از مردم آواره میشوند؛ و به قول مقامات افغانستان این تروریست ها از پاکستان درهلمند صادر و به ویژه تحت رهبری نظامیان پاکستان به این ولایت یورش برده اند، کنار میروند.
حوادث مرگبار وخونبار با جنایات سازمانیافته صریح و معلوم الحال جاری در هلمند و سایر ولایات افغانستان هماره به وضوح میرساند که با درنظر داشت وقایع و فجایع جنایت پیشگانی بنام طالبان مزدور که از پاکستان صادر میشوند، خانم پیلای بیخبر است! این خانم یک پوپت معلوم الحال و فاقد هرگونه استقلال و صلاحیت تصمیم گیری های کاربردی وعملی در روند رویداد های مهم و پیچیده ی جهانی است، زیرا هیچگونه واکنشی درمورد فجایع عدیده ای طالبان انگریزی – پاکستانی که همه روزه جان ده ها تن از پیر و جوان و بیشتر از همه جان کودکان را میگیرد، اصلاً گویی بیخبر است؛ چه با نشان دادن واکنش اخلاقی وظیفوی؟
اینکه غرب با حاکمیت مذهبی فاشیستی آخوندی ایران در تضاد و درتقابل قرار دارد، خانم پیلای را نیز دران درگیری ها توظیف نموده اند. اما بهتر بود تا خانم پیلای با درک مسوولیت وظیفوی خویش و یا با وجدان والای انسانی بصورت مجزا و قانونمند در چوکات برنامه های کاری دفتری و وظیفوی متعارف خویش اعمال ضد بشری اعدامی آخوند های افراطی را محکوم مینمود که این موضوع جز برنامه کاری و روتین س.م.م. درین بخش را تشکیل میدهد. اما کُشتار و جنایات طالبان تروریست درافغانستان که بیش ازچندین سال است ادامه داشته و تا کنون هم همه روزه ادامه دارد؛ اما خانم پیلای و آمرین ارشد آن چشم ها و گوش ها را بسته اند. چون طالبان تروریست فاجعه می آفرینند و پروژه ای طالبان، پروژه انگریزی و پاکستانی است. اکنون ما میتوانیم به نیروی حامیان طالب در نفوذ و به دست داشتن پست های سازمان ملل متحد پی ببریم.
امروز دشمنان مردم افغانستان به ساده گی توانسته اند تا نفاق و شقاق را در بین مردم ایجاد نمایند.اما این مردم است که خود سرنوشت خود را رقم میزنند و پوز نیوکلونیالیزم واستعمارکهنه را به خاک و خون میمالند. و این مامول فقط و فقط در وحدت و همبستگی افغانان میسر است و بس.
بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۱۸۰۷
رمضان درآیینه خلافت داعش

عتیق الله مولوی زاده
در روزاول ماه مبارک رمضان که بنام ما ه رحمت و ماه بخشش معروف است، غده کثیف وخبیثی در سرزمین عراق وشام ترکید وبنام خلافت اسلامی منطقه را کثیف وخونین کرد.هنوز سرزمین های ازافغانستان وپاکستان از کثافت امارت اسلامی طالبان وشرارت سازمان القاعده پاک نگردیده بود، که لشکریان جنایت پیشه و ددمنش بنام داعش درموصل عراق اعلان موجودیت کرد وبهانه دفاع ا زاهل تسنن عراق خلافت اسلامی را اعلام نمود. ظهورغیرمنتظره این خلافت شیطانی اکثراز بنده گان خدا را به حیرت انداخت که با چه سرعت و شدت طی سه روز شهرهای کوچک وبزرگی را پشت سرهم به تصرف خود درآورد. کشتاروحشیانه این گروه که درهمان روز اول بیش هزاروپنجصد تن از سربازان اسیرعراقی را به گلوله بستند بخوبی نشان داد که این گروه تازه به میدان آمده وحشی بد ترازبرادربزرگش القاعده کثیف درقتل وکشتارانسانها ی بیگناه دست بالا رادارد؛ ولی باگذشت روزهای بعدی وافشای عملکرد وحشیانه این جنایت پیشه گان ازطریق شبکه های اجتماعی بخوبی معلوم شد که خلافت اسلامی با ایجاد وحشت وترورهرجنبنده را درهرنقطه ازخاک عراق که دستش برسد به رگبار می بندند و جوی خون جاری میکند، این جنایت کاران به بهانه انتقام جویی از نظام ولایت فقیه و مسوولین جمهوری اسلامی ایران در سوریه ،شیعه بودن را گناه نا بخشودنی میدانند و عراقی های را که شیعه مذهب اند بدون معطلی وسوال وجواب هدف رگبار مسلسل قرارمیدهند . این چه منطقی است که بهای خیانت ایران را درسوریه مسلمانان بیگناه شیعه درعراق بپردازند ، وجهان بشریت با سکوت مرگ بارخودش زمینه انجام جنایت بیشتر این جنایتکاران را مهیا و مساعد گردانید، ومعلو م نیست که با استقرار این خلافت ضد بشری در خاک عراق وسوریه چه مصیبت های دردناکی پیشروی مردم بدبخت وبیچاره آن منطقه قرارخواهد گرفت . دیوانه گان قدرت که با چاشنی مضاعف ایمان درماه رمضان وتصاحب پنجصد میلیون دالر واسلحه های به غنیمت افتاده ارتش دولت عراق ،چنان به مستی افتیده اند که جز شراب خون شراب دیگر نمیتواند عطش مستی وتشنه گی اینها را فرونشاند.
انسان های بی دین ونامسلمان ، بادیدن ویدیوها ی وحشتناک این گروه هزاران بار شکرمیکند که مسلمان نبوده ونیستند ودرسرزمین بنام اسلام زنده گی نمی کنند، مگرکدام دین، کدام رسول، کدام کتاب ، کدام وجدان، کدام خدا، میتواند مسوولیت این همه جنایات را که بدست این خون آشام های پست فطرت انجام میشود بپذیرد. عملکرد این مدعیان خداباور روی همه بی دین ها ومنکران خدارا سفید کرد . که اگر ثمره دین داری و خداباوری همین باشد که داعش والقاعده وطالبان در کابل وپاکستان وعراق وسوریه انجام میدهند ، هزار رحمت به همان بی دینان که دست شان به خون انسانی آلوده نیست .
وجدان سالم انسانی به هردین ومکتب وآیین و فکر و رسول خدای که این چنین وحشت زاباشد وبا جان ومال وناموس انسان این چنین بازی کند، نفرین میفرستد وبه صراحت اعلان میکند که چنین دین وآیین ورسول و خدایی قابل پرستش نیست بادیدن صحنه های ازجنایات داعش والقاعده انسان آرام وساکت طغیان میکند واز چنین خدایی اعلام براات میکند که نفرین همه موجودات عالم به داعش وخدای او که اورا چنین جسورساخته است .
مصیت دردناک و جان سوز این است که رژیم های مستبد وخاین به مانند ولایت فقیه ایران و عربستان سعودی مالکی بنام شیعه وسنی وهابی جنایت میکنند، خباثت میکنند ولی بهای جنایت آنان را مردمان بیچاره ای بیکاره بی خبرازهمه چیز دراین کشورها پرداخت میکنند ، عملکرد خاینانه وظالمانه این خاینان درکشورهای اسلامی موجب میشود که غده های سرطانی این چنینی بنام داعش نصرت و طالب و غیره بوجودآیند ، اگر مسوولین جمهوری اسلامی ایران در سوریه از نظام حاکم مستبد ودیکتاتور اسدی حمایت نمیکردند و روند تغیردر سوریه را به حال خود میگذاشتند، یقینا عراق وسوریه به وضعیت کنونی مواجه نمی شدند ، درروزگاربهارعربی مردم آزادی خواه سوریه با تظاهرات آرام وخالی ازخشونت خواهان تغیر سیاسی در ملک خویش بودند وحتا نشانه های به چشم میخورد که پسرک بیچاره بشاراسد میخواست قدرت را به نحوی به مخالفین سیاسی خودش تحویل دهد ولی زمام داران ایرانی با شیطنت و مکاره گی وارد سوریه شدند وباکشتار مردم سوریه درتضاهرات آرام اوضاع منطقه را ین چنین کردند، حضور نظامی سپاه قدس ایران در سوریه موجب شد که اوضاع سوریه بدتر شود وسازمان القاعده خودش را برساند وازاوضاع نارام بهره گیری کند، اصلا اگریک کسی از جناب ایرانی غیرعرب سوال کند که ایرانی رابه سوریه چکار ، یقینا جوابی برای گفتن ندارد
ناظران سیاسی حتا جمهوری اسلامی را دربرهم خوردن اوضاع عراق دخیل میدانند خود کامه گی های مالکی درعراق که زمینه ساز ظهور داعش وسقوط بخش عظیم ازخاک عراق گردید ناشی از مداخلات ودست اندازی های ایران درداخل دولت عراق بوده است که مالکی را غره وخودخواه گردانید وبخش از جامعه سنی مذهب عراق را به امید انتقام دردام داعش گرفتارنمود.
واما ظهور داعش با چنان رفتاروکردار میتواند درس خوب وزنگ خطری برای رژیم های خودکامه ومستبد مذهبی درمنطقه بخصوص جمهوری اسلامی ایران نیزباشد، بهتر است سران جمهوری اسلامی ایران اندکی به خودآیند وبا عقلانیت وانسانیت حقوق برحق دیگران را نادیده نگیرند، فشار ناروا وبیش ازحد ولایت مداران براهل تسنن ایران هم حد ومرزی دارد. کشتن و بستن علما وروحانیون روشنفکران سنی مذهب درایران بیش ازاین نمیتواند ازچشم جهانیان پوشیده بماند . سرانجام این ظلم وبیداد دامن پرخون ولایت مداران را خواهد گرفت و این سنت الهی هم چنان لایتغیراست که سرنوشت ظالمان وتبهکاران برتباهی ورسوایی محتوم است. مگر سنی مذهب های ایرانی چه خواست مهم وسنگینی دارند، که سران ولایت فقیه درایران این چنین به وحشت افتیده اند سنی مذهب های ایرانی میخواهند از حقوق درحد همان مسیحیان ویهودیان وزردشتیان ایرانی برخوردارباشند. چند میلیون سنی ایرانی مقیم تهران میخواهند درتهران مسجد داشته باشند! شما را به خدا آیا این خواست گناه است ؟ خواستی که در کشورهای غیرمسلمان به خوبی و راحتی قبول میشود، ماچند هزار مسلمان درمنطقه نه چندان بزرگ دراسترالیای غیرمسلمان مسیحی چند با ب مسجد داریم ، مسلمانان مقیم شهرمسکو در پایتخت شهر کمونیسسم والحاد نزدیک زیارت مبارک حضرت لیین ، صاحب بزرگترین مسجد میباشند وجناب لینن رحمة الله تعالی علیه همه روزه صدای مبارک اذان مسلمانان را بگوش خودمیشنود ولی در تمام شهر تهران برا ی چند میلیون سنی مذهب ایرانی یک مسجد وجود ندارد! ولی باکمال بی شرمی سران جمهوری اسلامی همه ساله کنفرانس وحدت برگذارمیکنند وبا تطمیع یک مشت انسان ها ی بی خبروبی ماهیت اعلامیه می دهند که بلی رهبرکبیر ایران اسلامی مسلمین عالم را به وحدت ویک پارچه گی دعوت نمودند واز شرنفاق واختلاف که ازجانب استکبار جهانی امریکای جهان خوار دامن زده میشود مسلیمن عالم را برحذر داشتند، ولی یک کسی پیدا نمیشودکه درکنفرانس وحدت بگوید رهبرکبیر عالم اسلام بیا به روی خدا وپیامبر اجازه بنا وساخت یک مسجد را برای مسلمانان سنی مذهب ایرانی خودتان درتهران عنایت بفرما تا ماهم نزد وجدان خود شرمنده نباشیم که در کنفرانس وحدت اسلامی شرکت نمودیم .
ولی درنهایت باهزران درد وافسوس که سیلی انتقام از زمام داران مستبد وخاین به اسلام را شیعه مذهبان بیگناه عراقی امروز پس میدهند وزنده مانده گان از تیغ داعش سفاک ،افطار روزه شان را با اشک وناله برگلیم ماتم عزیزان تیرخورده شان باخون افطارمیکنند وازخودمی پرسند به راستی این ماه ماه رحمت است ! وصدایی نمی شنوند که بگوید نه ما غلط کردیم ، این ماه ماه وحشت است.
بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۲ـ ۰۶۰۷
More Articles...
- تقلب و افتضاح انتخاباتی، هتک حرمت به تصمیم ، اراده و جهش خودجوش شهروندان کشور
- عراقی ها می گویند : رییس « دولت اسلامی عراق و شام » به دنبال خلیفه گری بدون هرگونه اعتبارمذهبی یا حمایت مردمی است.
- عمیق ترین رازهای پشت پرده انتخابات وبحران انتخاباتی افغانستان
- گشایش رمزی که اشخاص و کشورها را به معرفی میگیرد