انتخابات ۲۰۱۴ در افغانستان،جنجال بحث برانگیز زمان ما

( بخش سوم )


 

ع. بصیردهزاد

 

حاکمیت قانون، عدالت حقوقی ، تضمین های حقوقی برایمصوون سازی خانواده ( زنان و اطفال) از خشونت های جسمی و روانی

 

تحریر این مقاله و تبصره را  درحالی به نوشتن میگیرم که  ما درآستانه تجلیل از زور بین المللی زن قرار داریم، نه فقط با یک شعار مد روز بلکه با یک تجلیل و شعار صادقانه و بخاطر حقوق مشروع ، اجتماعی، سیاسی ، فرهنگی زن و جایگاه پر ارزش و مصوون اش در خانواده و جامعه  به تجلیل میگیریم. بگذار با شعار مصوونیت زن افغان  از انواع خشونت و تبعیض به شیوه های  قرون اوسطایی و بر بنیاد انگیزه های عنعنات عقب مانده در کشور ما افغانستان ، این روز را به زنان  افغان تبریک و تهنیت بگویم.

 در همین لحظه که مینویسم، یکی از خاطره های دردناک را در صفحه فیس بوک خواندم که چگونه پدری بخاطر حفظ جان فرزندان و همسرش در زمان جنگ های تنظیمی به قریه زادگاهی اش پناه  میبرد ، چگونه دختر نو جوانش قربانی وحشت تفنگ بدستان میگردد و چه درد های را در زمان طالبان متحمل میگردد. اکنون  فقط یک چیز در خاطرات تلخش باقی مانده است  و آن اینکه که جنگ و تفنگ بدستان در تبانی با عنعنات نا پسندیده چه رنج های را در طی سی سال برایش آفریدند . این داستان غم انگیز جهت دیگر زنده گی اجتماعی را نشان میدهد که یک پدر روشنفکر که خود زمانی بخاطر ازادیهای اجتماعی به مبازره سیاسی پرداخته بود ، اکنون خود و فرزند خود را دودسته تسلیم همین عنعنات میسازد و برای فرزندش که یک دختر است، رنج دایمی میآفریند. این دختر با یک درامه تراژیدی که قلب ها و جگرهای با احساس را پاره میسازد ، دیگر در لست صد ها هزار رنجدیده گان و قربانیان جنگ ، بی عدالتی و تسلط عنعنات عقب مانده قرون اوسطائی ، در عمق یک گذشته دردناک اش میسوزد . این داستان یکی از صد ها داستان غم انگیر سالهای اخیر را بازگو میکند که نشان دهنده حاکمیت جهل و تاریکی در بیشترین ساحات کشور است که در آنجا نمیتوان سخنی از حاکمیت قانون، عدالت و دستگاه های حراست حقوق و حفظ حق و مصئونیت زن به میان آورد.

در هفته گذشته  رییس جمهور کرزی در مصاحبه اش با یک روزنامه امریکایی  سخن از مسایلی زد که برای روشنفکران ترفیخواه و تحول طلبان روشن ضمیر چیزی تازه نبوده اند. اینبار آقای کرزی بار همه ملامتی ها  را بر گردن « سیاست » انداخت و آنرا به اصطلاح خودش « کثافت » خواند. من در حالیکه سیاست های از قبل تنظیم شده آقای کرزی را در بعض ابعاد و در مقایسته با حکومت های قبلی نمیتوانم با کشیدن  یک خط بطلان به کناز زنم ولی طوالت جنگ ، سیاست های دوگانه و پلان های پس پرده بعضی کشور های ذیدخل در قضیه افغانستان آنچنان گنگ هم نبوده است که جناب کرزی اکنون « با یاٌس و نا امیدی » از آن سخن میزند که گویا فریب خورده است. با اینکه این بحث وسیع است ولی میتواند یکبار دیگر درس عبرت برای رهبران سیاسی باشد که هنوز سنگ « استقلال و غیر وابستگی » به سینه میزنند. ما نباید همیشه سیاست را از همان زاویه ببینیم که نیکولوماکیاولی (۱۴۶۹-۱۵۲۷) در کتاب « سیاست »  آنرا بیان نموده بود :  « سیاست چال، مکر، حیله  و فریب است و انسان در منافع  گرگ انسان است» . در آن سیاستی که در قریب به ۱۳ سال گذشته  تعداد دولت های خارجی ، چه در هم مرزی و چه از فاصله های دور مکر و حیله و پیشبرد اهداف منفعت طلبانه ، سیاست با اهداف غیر مشروع و عقب پرده مطرح بوده اند ، همان اصطلاح عامیانه  « سیاسی بازی»  صدق میکند . به همین دلیل است که ما باید بر اصل مشروعیت  سیاست و پرنیسپ های سیاسی – حقوقی معتقد باشیم تا سیاست را « کثافت »  بنامیم.

علاوتاٌ در همین هفته جنرال اسلم بیگ مشهور پاکستانی از افشای یک پلان بینظیر بوتو حرف به میان آورد که درست در زمان جنگ جلال آباد ( ۲۵ سال قبل از امروز) طرح حمله و تصرف افغانستان را در برنامه  عملی روز خود قرار داده بود. همزمان با  همین جنگ بود که رهبر حزب اسلامی افغانستان گلبدالدین حکمتیار سخن از  تشکیل یک « کنفدریشن  پاکستان- افغانستان »  میزد. این همان جنگی است که نیرو های مسلح وقت دولت داکتر نجیب الله شهید به تنهائی در برابر این پلان و نیروی عظیم و مشترک جنگی ( مجاهدین – پاکستان) مستقلانه میجنگید.

سه مثال فوق در شرایط انتخاباتی سه سوال جدی و قابل تعمق را در شرایط کنونی و آینده کشور مطرح میسازد.

یک: آیا نقش یک دولت مدافع حقوق شهروندان و در وجود یک سیستم حقوقی خوب و یک دولت مدار که در نتیجه انتخاب اکثریت احتمالی را بدست خواهد آورد و به عنوان رییس جمهور انتخاب شده تا کدام حد در یک ارتباط و پیوند گسست ناپذیر این موثریت را خواهد داشت که  هم رییس جمهور انتخاب شده در  تعهد خود استوار و پایدار بماند و هم در حفظ و استحکام بیشتر حقوق زنان ، بحیث یکی از با اهمیت ترین ارزش های مسجل در قانون اساسی اقدام عمل موثر نماید؟ ، با درک اینکه رهائی زن افغان از رسوم و عنعنات نا پسندیده اجتماعی در محلات مختلفه کشور  یک پروسه است و نمیتوان برای آن وعده های دروغین و چرب داد ، ولی  تعهد به یک اقدام کارا و جلب نیرو های مختلفه اجتماعی و سیاسی در این راستا حایز اهمیت خواهد بود.

دو: تا کدام حد میتوان به تعهد و وفاداری به تعهد یک رییس جمهور انتخاب شده اعتماد نمود که برای عرضه یک سیاست باز که در آن مساله استقلالیت سیاست دولت در هر گونه موقف گیری در سیاست خارجی اش و در برابر دول خارجی به منافع علیای ملت پایدار و استوار باشد  و جو اعتماد شهروندان به یک دولت و یک دولت مدار را دوباره احیا نمود یعنی  بحران اعتماد را در ۵ سال آینده به یک روند اعتماد سازی ( احیای مجدد) مبدل سازد ، بدین معنا که یک رییس جمهور نه با سیاست های دوگانه و پس پرده «  درتحت روپوش  دموکراسی» عامل یک « خودکامگی» باشد که در آخیر فقط با ابراز پشیمانی عفو تقصیر بخواهد بلکه وی باید سیاست را به مفهوم  اصلی و جداناپذیر با منافع شهروندان و خواست های آنان  در عمل پیاده نماید.

سه: آیا ما یعنی ملت افغانستان صاحب یک رییس جمهور خواهیم شد که به مانند دو سه دولت های گذشته موقف گیری لازم را در برابر دستگاه جهنمی استخارات پاکستان بحیث یک « دشمن دایمی » در دستور کار خویش قرار دهد، در برابر دولتی که  از موجودیت اش تا حال از " جنگ اعلان ناشده در برابر افغانستان دست نبرداشته است.  ادامه این جنگ از همان آغاز تا بحال تحت عین هدف و پلان نا مشروع  جریان دارد. پس ایا انتخاب کننده به ساده گی به یک کاندید رای رای خواهد داد  که خودش هنوز در چنگال این دستگاه استخبارات بیگانه  قرار دارد و هیچ گونه سیاست روشن ، مشخص را در بر نامه خود به توضیح و تعریف نمیگیرد و در حالات خاص گنگ و در حاشیه صحبت میکند.

در هر حالتی هر سه مساله یک ارزیابی و نتیجه گیری جدید و واقعبینانه را برای هموطن ما میدهد که بعد از تقریباٌ یکماه بطرف صندوق های راٌی میروند ، یک رییس جمهور را انتخاب میکنند که بعد از ۵ سال آینده یکبار دیگر سخن ار نا امیدی و ماًئوسیت نه بلکه از اعمار، ترقی ، تغیر و اصلاح موثر و ادامه آن  برای  دوره های بعدی با سر بلند و غرور و شجاعت افغانی  به میان آورد.

نویسنده در این مقاله تاٌملی مختصر بر مساله عدالت و حاکمیت قانون هم مینماید زیرا این مفاهیم و موضوع تقریباٌ در تمام برنامه های انتخاباتی کاندید ها مطرح گردیده است ولی هر کدام به شکلی و تعبیری بدانها تماس گرفته اند.

هدف از طرح عدالت و حاکمیت قانون نباید همان شیوه های باشند که ما آنرا در ادوار مختلفه سی سال اخیر تجربه نموده ایم. حاکمیت قانون به گونه که  در تقابل صریح با آزادیهای اساسی انسان و حقوق بشری باشد و صرفاٌ در محدوده مبانی فکری و اندیشه وی که الگو های خشن و وحشت را به تمثیل گیرند ، دیگر نمیتواند با روان  و رشد جامعه کنونی افغانی و همچنان روند های رشد و تکامل جامعه کنونی بین المللی مطابقت نماید. یک مثال ساده: اگر باز هم مساله قطع اعضای وجود و یا  کشتن یا اعدام ها و قصاص به شیوه های قرون اوسطایی که هدف درس عبرت برای دیگران باشد، با پرنسیپ های حقوق بشری علوم مربوط به  جرمشناسی  ( کریمنولوژی) و عوامل اجتماعی جرم نمیتواند قابل طرح باشد . اگر یک طفل که در یک خانواده بزرگ شده باشد که خشونت  خانواده گی و دیگر عوامل غیر مصوون و بازدارنده  رشد شخصیت سالم طفل با عث عقده مندیهای ناشی از این معضلات میشود که طفل در رشد ذهنی و اخلاقی اش  عقب میماند ، آیا بجا خواهد بود که چنین مجرمین د رنتیجه عمل جرمی اش با ساده گی و در محل عام قطع عضو بدن شود؟  و صد های دلیل دیگر که از حوصله این مقاله و خواننده بیرون است. در حالیکه در مسائل جرمی دولت روش های را برای جلوگیری از وسعت جرایم جنائی در دست میگیرد که یکی از بزرگترین این اهداف عبارت از مصئون ساختن خانواده و تاٌمین حقوق طفل و سلامت جسمی و روانی اش در نظام خانواده ، محیط و  جامعه میباشد که ما متاٌسفانه در برنامه های انتخاباتی کمترین عطف توجه را به این مساله را مشاهده میکنیم.

البته ما یک عدالت واقعبینانه را در وجود یک دستگاه عدلی و قضائی میدانیم که خارج از تاٌثیرات سیاستبازان عقده مند باشد. سالهای اخیر به وضاحت نشان داده است که تحت عنوان مقدس عدالت « همان سیاست های کثیف » در دستور العمل عقده مندان و تجاران سیاسی قرارگرفته است. در چنین شعار شک و گمان برای یک عدالت واقعبینانه غیر قابل چشم پوشی است زیرا متبارز ساختن عدالت خود یک روپوش برای فرونشاندن عقده ها ، براات خود و محکومیت دیگران مطرح میگردد و این در روز های اخیر بعضی برنامه های انتخاباتی را زیر سایه هم قرار داده است.

مساله حاکمیت قانون و پروسه های عادلانه عدلی و قضائی در اصل خود مشروعیت و یا عدم مشروعیت یک سیستم سیاسی ، اخصاٌ یک دولت را بیان مینماید. زیرا مفهوم و پدیده دولت بیان موجودیت حاکمیت (ملی) برقلمرو در  داخل سرحدات ، تامین و عرضه مصوونیت حقوقی شهروندان  در موجودیت یک سیستم کارای حقوقی و حفظ منافع اش در روابط بین المللی بر بنیاد تساوی حقوق دولتها و اصل مشروعیت در روابط و منافع متقابل میباشد. البته این مشخصات با سایر مشخصات دیگر بیان یک دولت و یک دولتمدار خوب است که میتواند  مورد اعتماد و احترام شهروندان قرار گیرد.

حاکمیت قانون در یک سیستم عدالت مندانه  عمدتاٌ در سه اصل نهفته است:

 اولاٌ تطبیق یکسان قانون بر تمام شهر وندان ، بدون تعلقیت های سیاسی ، مذهبی، زبانی، سمتی و قومی و جنسی. دوم باز سازی و انکشاف سیستم عدلی و قضائی افغانستان در وجود نهاد های حراست حقوق که به عوض تطبیق قوانین نافذه و مرئی الاجرا ، خود عامل تطبیق فیصله های  نگردند که برحکم رسوم و عنعنات نا پسندیده و قرون اسطائی در محلات گردند. مثال های آن قتل یک دختر جوان در بغلان و دره زدن دختر جوان در محضر عام در ولایت غور در سال گذشته اند. و سوم اینکه  سیستم عدلی و قضائی وسیله اهداف سیاسی و پلان های قرار نگیرد که اصل مشروعیت ، عدالت واقعی را زیر سوال برد و این دستگاه و پروسه های تحت نام عدالت باعث عمیق شدن تضاد ها و یا تازه ساختن تضاد ها و دشمنی ها گردد. این یک موضوع جدی است که یک رییس جمهور چگونه با این مساله برخورد مینماید و سیاست واضح خود ر برای ملت و شهروندان عرضه میکند.

هدف نویسنده در این بحث در آن نبوده است که موضوع را در یک تحلیل وتوضیح وسیع به به بررسی گیرد بلکه دادن یک دید نسبی برای انتخاب کننده است که کدام یک از کاندید ریاست جمهوری افغانستان در این مسائل تعهدات قابل اعتماد و قابل عملی را ارائه میدارند.

مساله خشونت  در خانواده و محیط بر ضد زنان و اطفال موضوع خیلی ها جدی و وحشتبار است که میزان رشد جرایم مربوط به خشونت مو در قد راست میکند. باید با اعلامیه سازمان عفو بین المللی هم نظر بود که « خشونت‌های مرتبط به تنش‌ها و میزان خشونت علیه زنان و دختران باید در صدر برنامه کسانی باشد که قرار است برای پنج سال آینده زمام امور را در این کشور بدست گیرند....»

نامزدهای انتخابات نمی‌توانند موضوع حقوق‎بشر را به عنوان اولویت‌های درجه دوم مبارزات انتخاباتی خود تلقی‌کند و هرگونه بی‌توجهی در این زمینه باعث عقب گرد کشور بعد از سال ۲۰۱۴ خواهد شد."

مرتبط بر این  معضله بزرگ اجتماعی و حقوق یعنی خشونت ( فزیکی و روانی) نمیتوان تنها در حد یک « دلسوزی و ابراز درک » در یک برنامه انتخاباتی بحث نمود بلکه جامعه کنونی افغانی انتظار یک پلان عملی و قابل تطبیق را برای « مهار خشونت » میطلبد نه در چوکات یک پلان یا برنامه « اصلاح طلبانه ». ما در برنامه های انتخاباتی آقای قطب الدین هلال و آقای سیاف کدام برنامه دقیق و موضع روشن شان را پیرامون این درامه زمان در افغانستان نشنیده ایم.

ما تا بحال کدام برنامه انتخاباتی مشخص و قابل اعتماد را پیرامون ایجاد و وسعت زمینه های  رشد مصئون جسمی و راوانی طفل و پیش زمینه های انکشاف طفل در خانواده ، بحیث اولین آشیانه  مصئون شکل گیری و رشد شخصیت طفل ، اشنا نشده ایم. مسائل فوق یکی از با اهمیت ترین موضوع مربوط به حاکمیت قانون و دادن ضمانت های اجرائی و عملی در تطبیق آن برای دفاع از حق طفل میباشد که در کنوانسیونهای بین المللی  تعریف گردیده است.

نظر به تعریف در این کنوانسیون « طفل شخصی است که هنوز سن ۱۸ سالگی را تکمیل نکرده است و دارای حق مساوی در تامین ضرورت های سنی، جسمی و روانی ،  دارای حق صحت ، رشد سالم و استفاده از تمام امکانات در این عرصه، حق تعلیم و تربیت، حمایت حقوق طفل و جلوگیری از منع خشونت در برابر طفل، داشتن حق معلومات در مسایل  که در مورد طفل تجویز ویا تصمیمی گرفته میشود، حق طفل در صورت که طفل به  حفاظت مخصوص ضرورت داشته باشد (حفاظت طفل دارای اختلالات روانی و معلولیت عقلی- جسمی). هر نوع ایجاد ممانعت عمدی و یا غیر عمدی در رشد جسمی  ، روانی ، تعلیم و تربیه ، صحت ، تاٌمینات (خوراک ، پوشاک و محل زیر سقف) و یا استفاده خشونت های جسمی و روانی در برا بر طفل مداخله قانونی موسسات دولتی و اجتماعی  را در حفظ و حمایت حقوق طفل  در قوانین قابل پیشبینی میداند.

نویسنده معتقد است که در عرصه حقوقی تعدیلات و اضافات در قوانین کشور ما افغانستان یک ضرورت  حایز اهمیت است  و آن در مبارزه قانونی و اجتماعی علیه خشونت و از جمله خشونت خانواده گی.

قانون و یک سیستم عدلی و قضائی سالم و نهاد های حراست حقوق شهروندان باید وسایل  شجاعانه و غیر معامله گرانه باشند  برای  جاگزینی و تطبیق قانون  به عوض رسوم و عنعنات « حتا غیر انسانی » که با جوامع کنونی اعم از اسلامی و غیر اسلامی دیگر مطابقت ندارند  ، باشند و همچنان باید این موضوع یکی از معیار های اساسی انتخاب کننده در انتخاب یک برنامه انتخاباتی و یک کاندید صاحب صلاحیت و با اعتماد باشد.

ادامه دارد

بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۴ـ ۱۷۰۳

 

 

 

پیشنهاد به کاندیدان مطرح در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان

 

داکترآرین

 

انتخابات شکل از مبارزات سیاسی است که نتیجه آن پیوند مستقیم با رای مردم و سازمان سیاسی استواری دارد که از کاندید مشخص پشتیبانی می کند.

انتخابات واقعی در شرایط آزاد، با اندیشه آزاد، در کشور آزاد، با رای آزاد و در کارزار آزاد انتخاباتی امکان پذیر است، جاییکه قانون و حاکمیت آن به نورم های زنده گی اجتماعی – سیاسی مبدل شده باشد.

انتخابات یک عمل فورمالیتی نیست و نمی تواند جدا از اراده و خواسته های مردم صورت بگیرد، انتخابات گسترده ترین شکل تحقق حقوق سیاسی و مدنی است که خلقهای یک کشور بطور همگانی از پیرو جوان، از مردو زن، از تمام ملیتها و ادیان از سراسر کشور در آن سهم می گیرند، زمانی این سهمگیری فراگیر می باشد که اکثریت مردم به آن باور داشته و خود را صاحب حقوق سیاسی و اجتماعی دانسته و مالک میهن خویش بدانند.

انتخابات چال، فریب و دروغ نیست، با دروغ بسیار آسان میتوان به قدرت سیاسی رسید، اما با دروغ نمیتوان قدرت را حفظ کرد.

انتخابات صداقت، شجاعت و واقعیت است، ایمان به توده های مردم، باور داشتن به پیروزی و تکیه بر قدرت و توانایی خویش است.

انتخابات پنهان شدن در عقب دین، مذهب، ملیت، زبان و اتکا بر بیگانه گان نیست.

انتخابات پروسه ایست که نمیتواند جدا از شرایط بین الملی بوده و برکنار از تقاضای زمان باشد و یا در جهت مخالف روند زنده گی حرکت نموده و جامعه را به قهقرا و عقب برگرداند.

آشکار ست که تدویر چنین انتخابات مردمی فقط در کشورهای دارای دموکراسی امکان پذیر است، در حالیکه در افغانستان مردم را شرایط تلخ روزگار به میدانهای انتخاباتی می کشاند، که ناچار با فروش رای اعتماد خویش  به خود، به میهن خود و به خدای خود دروغ بگویند، زیرا شرایط طوری آمده که خوشبختی برای مردم به رویا تبدیل شده و جوانه های امید به آینده و نشاط، کار و سازنده گی در آتش جنگ و انتحار میسوزد، غربت و بیچاره گی غرور سی میلیون انسان افغان را به بازی گرفته، احتیاجات ابتدایی و نان برای زنده ماندن مردم را در گرو خویش،  ذلیل و ذبون ساخته است و هرلحظه به گروهی نیازمندان و گرسنه گان افزوده میشود، کودکان از بی نانی فریاد میزنند و بسیاری از آنها از فرط فقر و مرض روی دستان مادران شان آخرین نفس های خود را می کشند، پیرمردان و پیره زنان به حالت وحشت انگیزی لاغر و نزار در جاده های شهرها دست به گدائی نشسته وبه زحمت لقمه نانی بدست می آورند، دهشت و وحشت سراسری گردیده و افغانستان به جهنم مبدل شده است، اما در آنطرف دیگر:

-  گروهی شریری که خود را مدافعین اسلام و شرعیت معرفی می کنند آزادانه در نقاط مختلف کشور در گشت و گذار سرگرم تبلیغ و توطه و تحریم انتخابات اند و شبخون مسلحانه را در سرمیپرورانند.

-  جمعی با جاسوسان و سفارت خانه های خارجی جلسات و دیدار های مرتب دارند و خوشدلانه به کمک و همکاری آنها در پیروزی انتخاباتی چشم دوخته و دل بسته اند.

-  بنیاد گرایان افراطی در اوج آماده گی برای غضب قدرت سیاسی اند و نیروهای ملی، مترقی و معتدل از هم گسیخته و با سوی ظن نسبت به یکدیگر می نگرند.

-   روشنفکران دگراندیش، قلم بدستان صادق، جامعه مدنی، احزاب مترقی و معتدل خاموش اند، اما  برنامه سازان مغرض و  مزدور از تلویزیون های افغانی در خارج کشور علیه کاندیدان مطرح تبلیغ نموده و هوشیارانه با تخریب و بد گویی تمام کاندیدان زمینه را برای برگشت طالبان آماده می سازند.

-  نیروهای امریکایی و ناتو برای بازگشت از افغانستان آماده گی می گیرند، اما دولت بر عدم امضای توافقنامه امنیتی پافشاری دارد.

-   در حالیکه نقش اساسی و تعین کننده را در هر انتخابات توده های مردم دارد، اما دشمنان دموکراسی و انتخابات به خصوص از تلویزیون های خارج کشور زیرکانه تلاش دارند تا از اشتراک مردم در انتخابات جلوگیری نموده، انتخابات را نمایشی جلوه داده و رئیس جمهور را از قبل تعیین شده تبلیغ میکنند، به این مفهوم که امریکا را بی اعتنا به اراده مردم افغانستان معرفی کرده و به دست کاری در صندق های رای محکوم مینمایند.

-  مردم و قوای مسلح افغانستان آماده مبارزه با شرر افگنان و تجاوزگرانند و حاضر به قربانی در راه برقراری صلح و امنیت دایمی میباشند، اما دستگاه ریاست جمهوری افغانستان به مثابه یک دستگاه پراگنده، دارای مواضع سست در مقابل متجاوزین، با توصل به سودا و معامله به قدرت رسیدن طالبان را تدارک میبیند.

-  کشور از تب بحران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در خود می سوزد و مردم در هراس و وحشت زده از آینده نگرانند، اما چپاولگران دولتی مصروف آخرین دستبرد ها میباشند.

-   کاندیدانی که برنامه های مترقی دارند و میخواهند با فساد و عقب گرائی مبارزه کنند، ناچار و باید به ایتلاف چپ مراجعه میکردند، زیرا برنامه های مترقی و دموکراتیک بدون به مبارزه کشاندن دوباره عناصر دموکرات و ترقی خواه، واقع گرایانه نیست و عملی نمی گردد، اما کاندیدان بنیادگرا وتلویزیونهای روز مزد خارج کشور که ازحقانیت تاریخی نیروهای چپ و مترقی بیم دارند از آن سو استفاده نموده بدون اخلاق و عفت زبان به حملات بی اساس جهت بی اعتبار ساختن کاندیدان مطرح یاوه سرایی می کنند و بازهم به دستور دستگاهای شیطانی بیگانه به قدمهای طالبان زر افشانی می کنند.

-  بعضی از کاندیدان در برنامه ها و آرزو های شان آنقدر مبالغه مینمایند که مبارزات انتخاباتی را به افراط کشانده و بی محتوا ساخته اند و تعدادی از کاندیدان بنابر تکالیف عصبی، تنبلی و ترس از به هدر رفتن پول های شان میدان نبرد را ترک کرده اند.

-  شرایط جهانی طوری است و امکانات آن وجود دارد، که امریکا از امضای توافقنامه امنیتی با افغانستان صرف نظرنماید، زیرا به عوض اینکه از خدمات آنان سپاسگذاری شود و مانند سربازان انترناسیونالیست شوروی بازگشت آنان با دسته های گل قدردانی گردد، گستاخی بجای رسیده که حاکمیت فعلی افغانستان قوای نظامی امریکا و ناتو را به اشغال و دشمنی با مردم افغانستان محکوم مینماید، آنچه که از مردم با سپاس میهن ما بعید بنظر می رسد و خطرناک تر از همه اینکه پرداخت حساب از اشتباهات این حاکمیت بی مسوولیت  در آینده،  تنها و تنها بدوش مردم زحمتکش افغانستان خواهد بود.

در چنین شرایطی چه باید کرد؟  در یک جمله اگر بگویم باید افغانستان را نجات داد، زیرا در این انتخابات حرف بالای آن نیست که «کی» پیروز ویا برنده می شود، در این انتخابات حرف برسر نجات افغانستان است.

 بدین ترتیب ضرورت است تا پوینده گان راه ترقی با مبارزان مسلمان عدالت خواه و واقعی در یک ایتلاف وسیع، متحدانه برای ساختمان جامعه نوین  و افغانستان آزاد و سربلند دوش به دوش و شانه به شانه مصممانه گام به جلو بگذارند.

نگارنده اولین گام در این راه را در ایتلاف چند کاندید مطرح می بیند، که به اساس یک میکانیزم منصفانه، عملی و واقعبینانه صورت بگیرد. آنچه را که دشمن نمی خواهد و کوشش دارد تا در این میان تفرقه انداخته و از این ایتلاف جلوگیری نماید.

باید به یاد داشته باشیم که در شرایط اساس، دشوار و پیچیده سیاسی و نظامی کنونی تنها تصمیم بجا و عمل به وقت باعث نجات افغانستان میشود.

این انتخابات نقطه عطفی در تاریخ میهن ما خواهد بود- اگر با پاهای توده های مردم حرکت نماید و با دستان چند تن از کاندیدان مطرح گره بخورد، اگر اختلافات را نادیده بگیرند و اشتراکات شانرا محکمتر سازند، اگر به مردم تکیه زنند، حرف های شانرا آزادانه بیان و اراده مستقل خود و خواسته های خلق را شکل بدهند، اگر شالوده ایتلاف را منافع مردم همکاری دوامدار بخاطر ساختمان یک افغانستان مستقل، آزاد، آباد و فارغ از بی عدالتی ها و نابرابری های اجتماعی تشکیل بدهد. اگر از تهدید و شانتاژ نترسند به واقعیت زنده گی و زمان تن در بدهند و با سربلندی و افتخار صف خویش را روشن کنند و صریحا اعلام نمایند که برای دفاع از منافع ملی افغانستان راهی جز اتحاد و ایتلاف وسیع وجود ندارد، اگراحزاب و سازمانها و شخصیتهای مستقل سیاسی و اجتماعی برای مقابله انتخاباتی سازمان یافته برخاسته و با تکیه به اقدامات قانونی و مسالمت آمیز با استفاده از تمام وسایل مردم را به حرکت آورده و آماده رای دهی نمایند و کارزار انتخاباتی را از این شکل کنونی که به « بازار قیامت » و « فاتحه خوانی ها » میماند بیرون کنند، اگر بخاطر جنگ آماده گی بگیرند، می گویند « اگر صلح میخواهی باید برای جنگ آماده گی گرفت » آشکارا می گویم که طالبان توانایی ده روز جنگ را در مقابل دولت و مردم افغانستان ندارند، اما جنگ ما با شیطان و دستگاهی شیطانی است که هرگز از منافع ملی خویش درارتباط با افغانستان دست نمی کشد و این حق مسلم هر کشوری است و ما نباید تمام گناهان و خرابکاری های خود را بگردن دیگران بیندازیم، میخواهم تفهیم نمایم و روشن سازم که جنگ ما با لشکرشیطانی در این میدان نبرد، ایتلاف ماست و ایتلاف در این جنگ عادلانه جواز پیروزی ماست.

 در غیر آن تاکید مینمایم که یک کاندید پیروز و برنده حتا اگر با قیمت جان خود هم بخواهـد نمی تواند در مقابل تجاوز دشمنان افغانستان مبارزه، مقاومت و پایداری نماید، چرا؟ پاسخ این پرسش ساده است و آن این است که: آماج اصلی دشمنان مردم افغانستان ریختن نفت روی آتش نفاق و دو دستگی و بالا کشیدن شعله های جنگ در کشور ماست، تازه نگهداشتن زخمهای کینه و دشمنی میان وطن پرستان چپ و مردم کم سواد و بی خبرما، میان ملیتها و زبانهای مختلف، میان مناطق مختلف افغانستان، آنها را آسان تر به اهداف شوم و غیر اسانی شان می رساند، به همین جهت است که موج دشمنی و مخالفت با کاندیدان مطرح دریک زمان و از همه سو آغاز شده است، از یک طرف برنامه سازان تلویزیونهای افغانی در خارج کشورکه به قهرمانان حملات بی بندوبار علیه کاندیدان مطرح ریاست جمهوری تبدیل شده اند و جالب این است که سنگ میهن پرستی را هم به سینه می کوبند و از جانب دیگرافراطیت مذهبی که بی باکانه دروغ می گویند و خود را مسلمان هم معرفی می کنند و بلاخره دستگاهای شیطانی خارجی که توسط دو نیروی مزدور خود که در بالا یاد شد، شب و روزتلاش می کنند، نقشه می کشند، توطیه می سازند و می خواهند انتخابات را به مضحکه کشانیده، خدشه دار ساخته، مختل و حتا از ادامه و تدویر آن جلوگیری نمایند و اگر موفق نشدند گزینه دیگر  استخدام آدم کشان و شرر افگنان حرفوی است که در آینده بر ضد کاندید پیروز و برنده استفاده نمایند و رئیس جمهور قانونی کشور را بنام کافر و ملحد ویا کدام نام دیگر که به مود روز برابر باشد متهم نمایند.

این یک پیشنهاد ساده لوحانه نیست، بلکه ضرورت لحظه کنونی بوده و پیروزی مردم افغانستان درگروی حرکت جدی به سوی اتحاد و همکاری همه نیروهای وطنپرست و ترقی خواه، تمام روحانیت مسلمان و مترقی صرف نظر از هر گونه تفاوتهای فکری و سیاسی، مذهبی و زبانی در یک ایتلاف وسیع است، قابل درک و هضم است که بخاطر وطن و مردم باید از چیزهای گذشت و چیزهای را هم قربانی داد.

این ایتلاف نه تنها ضرورتی است بخاطر تحکیم و همبستگی مردم ما در مبارزه علیه دشمن مشترک، بلکه باعث سهم گیری تمام اقشار و لایه های جامعه از ملیتها و ادیان و مذاهب مختلف در رهبری جامعه می گردد و ازجانب دیگر ایتلاف کاندیدان مطرح مورد پشتیبانی جامعه جهانی، امریکا و ناتو نیز قرار می گیرد، زیرا فقط در موجودیت یک دولت قوی در افغانستان، میتوان از دستاوردهای یک دهه گذشته که با قربانی و ریختاندن خون فرزندان شان برای افغانها به ارمغان آورده اند پاسداری کرد و آنرا حفظ نمود، رشد و تکامل داد.

بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۲ـ ۱۰۰۳

 

 

         صدای زن ، صدای تاریخ است

 

نا دیه کوچی

 

زمانیکه بشریت پا به هستی گذاشت زنده گی را با تلاش ومبارزه آغاز کرد.  و انسان که بخاطر زنده ماندن وامرار حیات خود در مبارزه با گرسنگی ومشکلات طبیعی دست وپنجه نرم میکرد ، برای بدست آوردن نیازمندی های حیاتی خود  به کار وحرکت نیاز داشت و در نتیجه کاروکوشش به دستاورد های اولیه مایحتیاج زنده گی دسترسی پیدا کرد .که با تشکیل خانواده روابط اتنیکی روبه گسترش نهاد وانکشاف روابط خانواده گی روابط کاری را درپی داشت تا رفته رفته طوایف وگروهای انسانی در طیف وسیعتری شکل گرفت که در نتیجه  آن ، کار مشترک پیریزی گردید . تا دراین پروسه با رشد دستاورد های ابتدایی ورفع نیازمندی های اولیه گام های دیگری برای جستجوی بیشتر برداشته شد که زور مندان را از دیگران متمایز میساخت و تقسیم وظایف کاری گروهای انسانی به انقسام قشری وبعد ها طیقاتی منجر گردید از همین جاست که شیرازه کار مشترک از هم پاشیده ومفکوره تقسیم نعمات مادی بمیان آمد و با تمر کز دستاورد ها در میان انسان ها موقف های متفاوتی پدیدار گردید که با تبعیض ،تعصب وتخالف همراه بود .به این ترتیب پس از دوره معین مادرسالاری ، نخستین قربانی تعصبات وتبعیضات ، قشر زن بود که در درازنای تاریخ از آن رنج برده است .

 از آن زمانی که پای استثمار ودست ستمگار برعلیه زن به پیش کشیده شد ، صدای داد خواهانه وصدای مبارزه تاریخی زنان در جهان طنین افگند واین مبارزه بخاطر نجات زن دردوره های مختلف تاریخ  به اشکال گوناگون ادامه یافت. بنا بر آن نمیتوان تاریخ مبارزات زنان رنجدیده جهان را به یک یا دو قرن اخیر ویا یکی از سالروز ها همچون هشتم مارچ خلاصه ساخت . بلکه صدای داد خواهانه زنان آزاده جهان از همان آغاز در برابرستمگری های ظالمانه زورگویان ، کارفرمایان وآقایان متعصب وستمگر منحیث عکس العمل آزادی خواهانه جریان داشت وپرچم عدالتخواهی زنان در قله های شامخ تاریخ سراسر جهان دراهتزاز. مبارزات تاریخی زنان جهان در دوره های مختلف با این تفاوت که صدای مبارزه خواهی زنان در حدود صد یا یکنیم صد سال قبل بشکل منظم ومتشکل ودر چهارچوب نهضت ترقی خواهانه وجنبش جهانی زن تبارز یافت واین پروسه الی اکنون ادامه دارد .در حالی که پیشروان مبارزین راه نجات انسان وشیر زنان قهرمان و آزاده جهان را که در خاطره های تاریخ  نام وحرمت جاودانگی دارند یاد آنها وتمام زنان قهرمان ، آزاده ورنجدیده وپیشروان جنبش سراسری زنان جهان را گرامی میداریم ، هم اکنون توجه جهانیان را به صدای داد خواهانه زنان رنجدیده  و آزاده  افغانستان معطوف میداریم .

زنان مظلوم ورنجدیده کشور ما متاسفانه در زیر چکمه های خونین جباران متعصب ومیرغضبان دوره حجر در حالت جانکاه بسر میبرند.در چنین عصری که دانشمندان  جهان فضا را به نفع انسان تسخیر می کنند در کشورعقب نگهداشته ما تا هنوزمشکل ابتدایی زنان درروی زمین حل نگردیده است.در چنین عصری که انسان نوین به انترنیت وتکنالوژی پیشرفته دسترسی دارد ودرین عصری که زنان در کشور های پیشرفته جهان همسطح مردان در مواقف، مدارج ومشاغل عالی قرار دارند ، در کشور ما هنوز نیمی از پیکر جامعه یعنی زنان ، کماکان درزیرشکنجه های قرون وسطایی و سیه روزی قرار دارند .در کشور ما که سردمداران آن دم ازامنیت وآزادی می زنند ، وجامعه جهانی را به کمک گرفته اند تا هنوز اکثریت زنان کشور از حقوق اولیه وآزادی ها وحق تعین سرنوشت خود محروم اند .متاسفانه اکثریت زنان کشور ما در شرایطی قرار دارند که جامعه عقب نگهداشته شده کشور ما شاهد بد امنی ، قانون شکنی ، بی عدالتی ،فقر ،جبر ، ستم وزورگویی ،جهل ومرض ،فساد مالی واداری، وحتا سرکوب خونین قشرزن میباشد .در حال حاضر زنان رنجدیده کشورما چشم انداز روشنی برای حال و آینده شان ندارند ودربی سرنوشتی بسر می برند وافغانستان به زندان عمومی زنان مظلوم ورنجدیده مبدل گردیده است .البته هستند کسانیکه با تشکلات فرمایشی وتبارز جمعامد های کلیشه یی آنهم در سالی یکبار با راه اندازی پر زرق وبرق ، محافل روز جهانی زن را به نمایش میگیرند .ولی آنان باید بدانند که با این گونه نمایشات فرمایشی ومزورانه نمیتوانند وضع رقتبار زنان اکثریت جامعه را از نظر ها پنهان نگهدارند .مسلماً این گونه نمایشات نمیتواند وضع  زنده گی رقتبار زنان را تغیر دهـد .

یگانه راهی که برای زنان رنجدیده وبلا کشیده کشور ما وجود دارد هما نا کار ومبارزه علیه جهل وخرافات ، ظلم وبی عدالتی بمنظور رهایی از چنگال خونین مرد سالاران بیرحم است ودر گام نخست تشکل زنان ترقی خواه وطندوست ومومنه های پاکنهاد کشور به دورسازمان سیاسی ترقی خواهانه وجنبش سراسری زنان این رهروان حزب دموکراتیک ، حزب ترقی خواه حزب مردم افغانستان وسایر سازمان ها واحزاب ترقی خواه وعدالت پسند و یگانه تکیه گاه مطمین وطنپرسی وآزادی خواهی میتواند راه نجات میسر گردد وازین طریق صدای رسا وبر حق زنان رنجدیده کشور ما را بگوش جهانیان خواهند رسانید .

زنده باد جنبش آزادی خواهی زنان رنجدیده جهان .

 

هشتم مارچ الگوی مبارزه زنان علیه خشونت واستبداد

علی رستمی

 

هشت مارچ روز« همبستگی بین المللی زنان جهان »  همه ساله درکشورهای جهان، تجلیل بعمل اورده میشود .

این روز از جانب کلارا تسکین یکی از فعالان جنبش چپ المان  در۲۷ اگست سال ۱۹۱۰در دوهمین کنفرانس بین المللی زنان جهان در کوپنهاکن دنمارک به صفت « روز همبستگی زنان جهان » اعلام گردید .از ان سال به بعد این روز در سرتاسر جهان از طرف نهادهای مدنی ،سیاسی واجتماعی به اشتراک هزران  تن  از روشنفکران مترقی ودموکرات اعم زنان ومردان با تظاهرات وگردهمایهای صلح امیز از ین روز تجلییل بعمل می اورند.این روز الگو ونماد تاریخی است برای برخی از کشورهای  که برای رهایی زنان کشور خویش علیه خشونتهای جسمی  وسنتهای کهنه قرون وسطایی ، مبارزه مینماید.

زنان این قشر وسیع که نیم پیکر جامعه را تشکیل ونیم دیگر آنرا  پرورش  میدهند ؛ دردرازنا وفراخنای تاریخ از زمانیکه  «  سلطه قدرت»  بر مبنای تقسیم کار ووظایف درخانواده و اجتماع شکل گرفت، خشونت واستبداد،علیه آنها اغاز وحقوق شان  به شیوه های گوناگونی پایمال گردیده و  به حاشیه جامعه کشانیده شده اند.

 درکشور ما هم از سالیان متمادی به اینطرف  براساس  بقایا ومیراث شوم مناسبات فیودالی وملوک الطوایفی اکثریت زنان  کشور از ازادیهای طبیعی وبشری بر خوردار نبوده وحقوق انسانی انها در زندان مفکوره های سنتی ارباب رعیتی وبنیاد گرایی دینی ومذهبی  محبوس میباشد ،آزادانه و با اراده خویش نه توانسته اند که درتمام مناسبات اجتماعی سهم فعال در پهلوی مردان داشته باشند.این عوامل باعث شده که اکثریت زنان کشورازسواد کامل محروم  ونقش انها در جامعه ضعیف باشد.

  بعد ازکسب استقلال کشورو روی کارآمدن دولتهای تکنوکرات، زمینه سهم گیری زنان درعرصه های مختلف اجتماعی وسیاسی وفرهنگی  مساعد گردیده و برای زنان درموسسات عالی اموزشی  وفرهنگی  در داخل وخارج کشورحق داده شد که یکجا  با مردان شامل  شوند واز تمام امتیازات معنوی برخوردار باشند.  برای ارتقای سطح اموزشی وتربیه دانش مسلکی انها، با استفاده از بورسهای اموزشی درکشورهای اروپایی واسیایی  اعزام شدند. برعلاوه برای کسب بیشتر حقوق خویش  نهادهای مدنی واجتماعی وسیاسی را ایجاد که درپهلوی موسسات فرهنگی برای بیداری وروشنگری زنان ازدستاوردهای جهان مدرن که درعرصه های مختلفی اجتماعی بدست اورده بودند، اغاز به فعالیت کردند. ازجمله یکی از این نهاد ها ، سازمان دموکراتیک زنان افغانستان بود که درسال ۱۳۴۳ خورشیدی  تحت رهبری داهیانه زن قهرمان و سربلند کشور اناهیتا راتب زاد ایجاد وبه فعالیت میان زنان آغاز کرد که صدها زن پیشتاز دراین جنبش باعظمت شامل گردیده ودرفش مبارزه را برای حقوق مساوی میان زنان ومردان درجامعه  به اهتزاز نگه د اشتند. وتحت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان در تمام نمایشات وتظاهرات خیابانی سهم فعال خود را ادا  و علیه ظلم واستبداد قرون وسطایی  خستگی ناپذیر،مبارزه کرده اند. این جنبش بعد از قیام هفت ثور درحاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان درعموم مقامهای عالی دولتی درعرصه های مختلف نفش فعال گرفته وازهمه حقوق برابر با مردان در اجتماع برخوردار بودند که کشورما درطول تاریخ مانند آنرا درحافظه ندارد.

اما شوربختانه بعد ازسقوط حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان وانتقال قدرت در تنطیمهای جهادی و حاکمیت سیاه طالبانی تمام دستاوردهای  نیم قرنه  انها ،به خاک یکی شده زنان بازهم بمانند قرون وسطی در خانه زندانی وبرای خدمتگذاری اعضای خانواده به حاشیه کشیده شده اند ؛ ازتمام عرصه های فعالیتهای مدنی ،سیاسی وفرهنگی ممنوع گردیدند. علیه شان بمثابه برده عمل میشد واز اراده ازاد وتصمیم گیری مستقلانه درمحیط خانواده وخارج ان محرم بودند. خشونت لفظی، ضرب و شتم جزو اعمال عادی افراد طالبان بود. 

 بعدازسرنگونی طالبان در ۱۱دسمبر ۲۰۰۱ ترسایی ، توسط  ناتو وعساکر امریکا فضای اختناق وسیاه طالبانی ، فروکش وازبین رفته ، زنان توانستنذ که دوباره در همه عرصه های اجتماعی سهم بگیرند، نهادهای مدنی و وزارت زنان برای تامین حقوق زنان ایجاد وعلیه نیروهای عقب گرا که خلاف  تامین حقوق  مساوی میان مرد وزن در کشور میباشند مبارزه مینمایند؛ بدبختانه این پدیدها که ناشی از تاثیرات مفکوره های عقب مانده نظام فیودالی وماقبل ان که هنوز درجامعه حاکم میباشد ،صورت میکرد.

افراد وگروپهای  هستند که با استفاده سو از احکام مقدس اسلامی  تحت نام « احکام شرعیت  » میخواهند،زنان را از حقوق انسانی شان محروم کرده و از عرصه اجتماعی  وسیاسی وفرهنگی دور ساخته ونقش شانرا ضعیف نمایند.

ازانجایکه در این دودهه اخیر مبرهن است که خشونت علیه زنان در قرا و قصبات افغانستان گسترش چشمگیر یافته است. اعمال دلخراشی علیه ، زنان جوان ومحسن توسط پدر و یا شوهران وسایر اعضای خانواده ای انها، صورت گرفته که خلاف کرامت انسانی وقانون بشر درجهان میباشد. این اعمال از جانب  زورمندان وبقایای طالبان  که با همکاری اراکین بلند پایه دولتی درشهرو محلات انجام میدهند،  بدون فیصله محاکم دولت جمهوری اسلامی افغانستان  خود سرانه به جزای سنگین مانند:   قطع اعضای بدن ،سنگسار ،اعدامهای صحرایی وضرب وشتم وغیره،  محکوم  شده اند.

 نظر به احصاییه  کمیسون مستقل حقوق بشر در سال ۲۰۱۳ به تعداد ۴۱۵۱ مورد خشونت  علیه زنان به شیوه های گوناگونی در نزد انها ثبت شده که این رقم نسبت به سال ۲۰۱۲افزایش ۲۴.7 فیصد را نشان میدهد. شوربختانه افزایش خشونت نمایانگرعدم علاقمندی وتدابیر معین اموزشی  ،تبلیغاتی وجزایی، توسط نهادهای دولتی وعلمای دینی در استانهای کشورعلیه کسانیکه مرتکب همچو اعمال میشوند ، میباشد.

 مسوولین  با استفاده از پول ، قدرت ومناسبات منطقوی وقومی  مورد بازخواست جدی وقانونی قرار نگرفته وبه جزای اعمال  سنگین خود نمی رسند. این عمل باعث شده که خشونت علیه زنان گسترش یافته و حقوق انها پایمال گردد.  بدبختانه هستند افرادی،  درعالی ترین  سکان رهبری دولت  که علیه ریفورمهای مترقی به نفع زنان مقاومت مرد سالارانه کرده و انرا رد مینمایند. نمی خواهند که زنان  حقوق  مساوی در کشورداشته باشند وبا بهانه  های مختلف چهره های ارتجاعی خویشرا در عقب نهادهای دینی ومذهبی پنهان مینمایند. .

 خشونت  این پدیده ای تکان دهنده  سنتی که به بخشی از فرهنگ جوامع عقب مانده تبدیل شده است  سالانه منجر به مرگ هزاران  زن در سراسر جهان میشود.

ریشه های همه این مصایب ومشکلات همه جوامع ،ازجمله کشورما را دروجود ویژه گی های اجتماعی  وسیاسی  رهبران واعضای دولت  میتوان جستجو کرد که برای حفط وپوشش  منافع خویش عمل قاطعانه، علیه دشمنان مردم از خود تبارز نداده و این محافظه کاری موجب رشد وتکامل تبهه کاری  در میان مردم شده است.

سپس برای هدف نهایی مبارزه علیه رهایی زن از کلیه خشونتها ،لازم است تا در محور مبارزه نیروهای مترقی ، تجددخواه وسکولار اهداف اتی قرار گیرد: از میان بردن سنت وعقاید بوسیده کهنه فیودالی وتسلط سیاسی ان دراجتماع  ونوزایی فرهنگ مدرن به عنوان یک حرکت ملی ودموکراتیک مطرح گردد.  برای رسیدن به این اهداف بی نهایت انسانی  که دربرگیرنده تساوی کامل حقوق زن ومرد ،رفع هرگونه تبعیض ونابرابری بین زن ومرد ، ستم واستبداد گروهی ،میباشد. میتوان با همبستگی ،هموندی وهمسوگرایی تمام نیروهای دموکراتیک ملی ومترقی به پیروزی رسید.

فرخنده باد هشت مارچ وپیروز باد رهایی زنان از خشونت.

 

 

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۴ـ ۰۷۰۳

 

انتخابات ۲۰۱۴ درافغانستان، جنجال بحث برانگیر زمان ما

(قسمت دوم)

مساله صلح و امنیت و نقش قوای مسلح افغانستان

نوشته : ع. بصیر دهزاد

 

نویسنده این مقاله را با ارسال درود بر روح پاک ۲۱ شهید ، این سربازان قهرمان اردوی ملی ، این  فرزندان با غرور کشور آغاز میکند. مرگ این شهدای راه استقلال و آزادی انگیزه بود که هزاران فرد، حلقه و گروه های اجتماعی – سیاسی با ارسال پیام ها  احساس وطنپرستی شان را  یکبار دیگر به نمایش گذاشتند.

ما در هفته گذشته شاهد یک سلسله برآمد های انتخاباتی بعضی از نماینده گان کمپاین های انتخاباتی مربوط به دو سه کاندید ریاست جمهوری بودیم. برای من جالب بوده است که دو تن از نماینده های  کاندید ها همان تضاد های خونین که ادامه آن خون و آتش و بربادی بوده است ، را دوبار از طریق تلویزیون طلوع به نمایش گذاشتند. یکی باعطش و اشتیاق تمام اعدامهای سیاسی را  که در عراق حین سقوط صدام حسین صورت گرفت  را بهترین مثال قابل تطبیق در افغانستان میداند و اعدام ها را با شعار استقلال فکری در برابر مفکوره های « شرقی و غربی» در افغانستان مرتبط و لازمی میداند، وی موضوع بحث صلح و امنیت را بر این مساله متمرکز میسازد.  وی برخورد با مفکوره های شرقی و غربی را به حیث هدف انتخاباتی برای تامین « صلح و امنیت »  میداند. من از این آقا باید بپرسم که شما  بدون شک از همان مفکوره های جزمی دیوبندی تان رها نشده اید و بدون شک از کاروان رشد فکری و اجتماعی جامعه کنونی خیلی ها عقب مانده اید. آیا کدام فورمول دیگری برای تامین صلح و امنیت با وسایل صلح آمیز ، وفاق ، پذیرش یکدیگر دارید؟  . وی به اصطلاح عامیانه « گاو مرده را دلدلزار»  بیرون میکشد . یعنی خاطره های دردناک سی ساله را در سینه های پردرد زنده میسازد. از بریدن دست و سنگسار حرف میزند، در عین حالیکه از تطبیق  قانون اساسی موجود حرف میزند. اینها تفاهم ، سازش و پذیرش بخاطر منافع علیای کشور و باز ساختن جاده ترقی در وجود وفاق ملی را عملاٌ به تمسخر میگیرند. در واقعیت « در یک دست قرآن و در دست دیگر شمشیر» دارند. اینان بدون شک از همان حلقه با جنریشن ( نسل) اند که من در مقاله اول نسل عامل و ادامه جنگ یاد نموده ام. برای من این سوال و تشویش جدی مطرح است که انتخاب اینان ادامه تضاد ها و تحریک به عقده مندی هاست یا بدیل دیگر یعنی جواب انسانی و اخلاقی به خسته شده گان از جنگ، نفاق و زور گویی.

نماینده کاندید دیگری از برمانه « هفت صفحه ای»  برای صلح و امنیت افغانستان سخن میزند و بلاخره نماینده کاندید دیگری عجز ، نا توانی و عدم آگاهی اش را از برنامه امنیتی کاندید بیان میکند که وی از همان گروه کمپاین انتخاباتی  در تلویزیون" طلوع  صحبت میکند.

و بلاخره دیگیری دیموکراسی و حقوق زن را مشابهت به « احترام به یک خواهر و یک مادر» میدهد. آیا همین مفهوم حق انسانی، اجتماعی و سیاسی زن است که بحیث یک هدف انتخاباتی برای کرسی ریاست جمهوری افغانستان است؟

من باید این سوال را از انتخاب کننده نمایم که آیا انتخاب وی همین ایدیال های جنگ، تضاد، عقده و دشمنی و همچنان سو تعبیر از حق و عدالت خواهد بود؟

صلح و امنیت بدون شک در حالت و روان کنونی جامعه به مثابه آب حیات است که ملت و مردم افغانستان از سی و پنج سال بدین سو در تشنگی آن همه درد ها و آلام را متحمل شده اند. این تشنگی مردم مظلوم را « بعضاٌ در خوشباوریها » به وعده های سراب گونه واداشته است تا هر نظام و حکومت های مختله را با تمام فشار های مختلفه اجتماعی و محرومیت ها تحمل نمایند. اینکه ما چرا با این هدف بزرگ نایل نشده ایم، بحث های وسیع و یکی از مسائل جنجال بر انگیز است که بحث و تبادل نظر را در شرایط انتخاباتی متبارز تر از هر زمان دیگر میسازد.

یکی از عوامل باز دارنده صلح و امنیت در این بوده است که هر نیرو وهر طرف جنگ که خود در تمام ابعاد سهیم جنگ بوده اند، تمامی دیگر نیرو ها را محکوم و خود را براات داده  بر حق میداند. سهم خود را در کشتار صد ها هزار افغان مظلوم انکار میکنند. آنچه که تا حال از تعداد از کاندید های انتخاباتی شنیده شده است  همه فقط در برائت خود اند. پس میتوان «  به ساده گی »  این گناه بزرگ را دوباره  بر خود ملت قربانی شده متوجه ساخت؟ من بحیث یک فرد مدافع حقوق انسان مظلوم بر حق میدانم تا بر این ملت مظلوم، با تحمل و قربانی شده سر تعظیم فر آوریم و بر مظلومیت این ملت اعتراف و هر یک از سهم خود در جنگ و کشتار و دیگر مظالم در برابر قربانیان اصلی یعنی ملت بی دفاع معذرت بخواهیم. این به مفهوم معذرت یک طرف جنگ و منازعه از طرف یا طرف های دیگر نیست بلکه به خاطر سهیم شدن در یک روند صلح و امنیت صادقانه به پیشگاه ملت یک تعهد بی ریا را بدهیم. پس این سوال مطرح میگردد که کاندیدان و معاونین آنها که در بی ثبانی و جنگ های تحمیلی خود عامل و طرف بوده اند نه تنها سرکشانه در برائت خود و محکومیت دیگران تلاش میورزند و حاضر به معذرت خواهی نیستند، پس چگونه میتوان به تعهد و اهداف انتخاباتی آنان در ایجاد صلح و امنیت اعتماد نمود؟

معضله دیگر در عدم بیان و توضیح هدف انتخاباتی بصورت دقیق و آن فورمول که چگونه میتوان صلح و امنیت را در ۵ سال آینده ، در یک حد قابل باور،  به وجود آورد. این فورمولبندی در چوکات نقاط قابل دقت  ، بیان و توضیح میتواند قابل اعتماد و جلب روان جامعه در انتخاب یک رییس جمهور خوب خواهد بود که در زیر به توضیح گرفته میشوند:

عمده ترین مساٌله مرتبط بر صلح و امنیت عبارت از تعریف صلح و تعریف دشمن و موضع روشن در برابر دشمن ملت و حاکمیت ملی افغانستان است . بدین معنی که ملت ما در برابر یکی از  مکار ترین دشمنان  دائمی قرار دارد. هدف ما  ملت و مردم پاکستان نه  بلکه دستگاه استخباراتی آن است. این دشمن مشترک افغانها اعم  در زمان حاکمیت ظاهر شاه، سردارمحمد  داود خان مرحوم، حکومت  های سه گانه بین سالهای ۱۹۷۸-۱۹۹۲، حاکمیت تنظیم ها ، تحمیل و کمک تسلیح عقب مانده ترین عوامل وحشت به شیوه قرون اوسطایی و بالاخره که حمایت بیشرمانه و واضیح از طالبان در کشتار انسان های جامعه ما که با بی رحمی و قصاوت حیوانی انسانها را سر میبرند. اگر این دستگاه استخباراتی در زمان جنگ های بر ضد حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان تنظیم های جهادی را کمک میکردند ولی هدف شان ادامه همان جنگ اعلان نا شده بر ضد سرزمین و ملت افغانستان بوده است که از بیش از ۵۰ سال بدین سو ادامه دارد.

 اظهر من الشمس است که بعضی از کاندید ها علی الرغم اینکه تبلیغات شان بوی وحشت، دود و آتش و دشمنی را به مشام میرساند، در مواضع دیگر انتخاباتی خود خاک در چشم ها میپاشند و از موضوع عمده یعنی نقش استخبارات پاکستان در بی ثباتی افغانستان  و عواقب وخیم آن برای ملت ، مردم و حاکمیت افغانستان ملی طفره میروند.  از نظر نویسنده این مسایل با اهمیت  برای هر انتخاب کننده باید یک معیار برای انتخاب یک کاندید مورد نظر باشد.

ما در شرایط کنونی و اهمیت مساله صلح و ثبات برای افغانستان نمیتوانیم موضوع  جنگ و نقش طالبان در جنگ و آوردن صلح را کم اهمیت بدانیم. ولی اصل مساله در آن است که کدام برخورد دقیق و مطابق روان جامعه در برابر این طالبان میتواند هم اعتماد بر انگیز باشد و هم در یک فورمول مطرح گردد که مساٍله دولت، حاکمیت دولتی، قانون اساسی ، توانایی و تفوق غیر قابل انکار نیروهای مسلح کشور نباید با نیروی طالب یک ترازوی معیاری برای مزاکره و تفاهم باشد و همچنان باید بصورت دقیق یک تفکیک را بین آن نیروی طالب که آماده مزاکره و صلح و پذیرش محتوای قانون اساسی ، ارزش های که در ۱۴ سال اخیر شکل گرفته اند و آن طالبان که در تبانی با استخبارات پاکستان، القاعده و نیرو های دیگر مرموز بیرون مرزی در  قاچاق مواد مخدره، انفجارات ، وسیله شدن حمله های پاکستانی ها بر قلمرو کشور ما ، سر بریدن اسیران جنگی ودها مظالم دیگر ضد بشری ذیدخل و سهیم اند. گروه نامبرده دومی طالبان که دیگر تمام خصوصیات افغانی خود را در معامله با خارجیان به خصوص استخبارات پاکستانی از دست داده اند، نمیتوان بحیث طرف مصالحه ، مفاهمه و مذاکره تلقی نمود بلکه دولت و کاندید ریاست جمهوری باید موضع خود را در این تفکیک  مشخص وروشن سازند. هر گونه خموشی و طفره رفتن از این موضوع « فوق العاده » مهم بیان اهداف مرموز و پوشیده خواهد بود به جز  احتمال یک معامله با دشمان افغانستان و حاکمیت ملی  چیزی دیگر را نمیتواند افاده دهد.

چنانچه نویسنده قبلاٌ در سلسله چند مقاله خویش تحت نام « دیداری از کابل ، یک گزارش تحلیلی» بیان نموده بود که نقش نیرو های سه گانه قوای مسلح کشور ( اردو، امنیت ملی و پولیس ملی) روز بروز به یک گردان با اعتماد در دفاع از سرحدات و حاکمیت ملی و مبارزه در برابر دهشت افگنان طالبی و استخبارات پاکستان تبدیل میگردند. اکنون سهمگیری مستقلانه این نیرو ها بدون کمک های جنگی ناتو متبارزتر است. فقط معاملات پس پرده ، سناریو های گنگ و وجود وجدان های خریده شده با عث تلفات این نیرو ها  گردیده است. این نیرو ها با موجودیت معضلات مانند   خفظ نفوذ حلقات تنظیمی، موجودیت تعداد بیشمار افراد بدون مسلک و اداره نظامی و تحصلات نظامی ، با روحیه وطنپرستی ، با شهامت در برابر دشمنان وطن و مردم میجنگند. آنان با عدم موجودیت سلاح های ثقیل مدرن که برای یک اردوی مجهز ضروری است، توانائی جنگی خود را به نمایش میگذارند.

این نیرو های مسلح و بخصوص اردوی ملی افغانستان به یک نوسازی ضرورت دارد تا با توانایی بهتر مسلکی ، روحیه بهتر رزمی و داشتن اسلحه  مدرن در بخش های زمینی و هوایی در حد قابل حساب در منطقه باشد. با در نظر داشت موقعیت جیواستراتیژیک افغانستان موجودیت یک اردوی قوی و نیرومند نه تنها عامل ثبات و امنیت است بلکه وسیله با اعتبار برای پرستیژ دولت و عطف توجه و گوش دادن به خواست های ملت، دولت و مردم است.   تا بحال و از طرف کدام کاندید یک هدف قابل اعتماد  انتخاباتی در این عرصه عرضه نگردیده که چگونه نیرو های مسلح افغانستان در یک  سیر رشد یابنده « دفاع مستقلانه » قرار داده خواهد شود. مثلاٌ اگر ما اکنون چند صد هزار سرباز اجیر و معاشخور در نیرو های مسلح داریم  که به گفته آقای اشرف غنی احمدزی در پرداخت معاش و دیگر مصارف جنگی به کمک های ایالات متحده و دیگر کشور ها وابسته هستیم،  ممکن احیای مکلفیت عسکری اجباری یک فورمول الترناتیفی باشد که در یک روند چند ساله قابل تطبیق باشد. مفاد و نقاط مثبت عسکری مکلفیت ( جبری) در ذیل قابل بحث و پیشبینی است:

اول: هر تبعه کشور دین وطنی خود را در دفاع از وطن و سرحدات و حاکمیت ملی ادا مینماید.

دوم: جوانترین و با انرژی ترن افراد در نیرو های مسلح شامل میشوند.

سوم: سرابازان بدون اخذ معاش و یا با معاش حد اقل شامل خدمت میشوند.

چهارم: سربازان ترخیص شده نیروی ریزرفی در شرایط ضروری و حالات فوق العاده دو باره قابل احضار اند.

پنجم: روحیه رزمی و دفاع از ناموس وطن در جریان اموزش عسکری در حد وسیع مردم ارتقاٌ میابد

ششم: محفوظ بودن نیرو های مسلح از نفوذ دشمنان در سیستم عسکری دوره ای جبری کمتر است تا در استخدام های طولانی.

مساله امنیت، صلح و ثبات ، مهار و غلبه بر جنگ و عاملین جنگ یکی از مهمتری سنگپایه های موجودیت و بقای یک دولت و تضمین برای حفظ استقلال ، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی در یک سرزمین است

یکی از معضلات که صلح و ثبات و امنیت را در کشور لرزان و سوال بر انگیز میسازد، سواستفاده از مفاهیم پر ارزش مانند دموکراسی و آزادی بیان، مطبوعات و قلم میباشد یعنی موضع متزلزل ، سازشکارانه و حتی در دفاع از طالبان تعداد از اراکین دولت و حکومت میباشد. اینان با استفاده نا جایز در دموکراسی و آزادی بیان ، از این دو عنصر تسجیل شده در قانون اساسی  توسط آنان به غرض اهداف ضد ملی و ضد حاکمیت ملی  و سازش نا مشروع و معامله با نیرو های دشمن و بر علیه سنگپایه های متذکره فوق عمل مینمایند. در حقیقت آنان با تیشه در دست داشته بر ریشه های صلح و امنیت و دموکراسی می کوبند. برای وضاحت موضوع میخواهم بیان نمایم که تعداد از افراد که در یک معامله به مفاد و طرفداری نیرو های ضد دولتی و نیرو های وابسته به استخبارات پاکستان ودیگران در عقب میکروفون های پارلمان و دیگر نهاد های دولتی ، سیاسی و اجتماعی  به نفع و یا حمایت از طالبان تبلیغ میکنند ، باید با وسایل قانونی و عدالتمندانه مورد ماٌخذه قانونی قرار گیرند. مثال های در این مورد وجود دارند که بعضاٌ میتوان در حکم جرائم ضد امنیت داخلی و خارجی دولت مورد بررسی عدلی و قضائی قرارگیرند. این چنین عمل آنهم از نام یک نماینده پارلمان و یا یک وزیر و یا یک والی دولت نه تنها مایه تعجب است بلکه زمینه ساز تقویه مورال دشمن و تضعیف مورال نیروهای مسلح و همچنان ادامه بحران اعتماد بر دستگاه دولت میشود.

آنچه تا حال دیده شده است در هیچکدام ار برنامه های انتخاباتی پیرامون این چنین مسایل دارای اهمیت جدی کدام وضاحت داده نشده است ویا از آن طفره رفته شده است. هر کاندید در برنامه انتخاباتی خود روی صلح و مصالح علیای ملت مسایلی را مطرح ولی در قالب مفاهیم و گفته های عام یعنی اینکه یک فورمولبندی که نمیتواند روان ( در عمق بحران و بی اعتمادی ) انتخاب کننده را بخود جلب نماید.

قابل تاکید و دقت است که ما با دول و ملت های مسلمان در رابطه همدینی هستیم ولی با ملت های دارای دولت و حاکمیت قرار داریم که آنها به مانند بعضی از  ما ها به « اخوات اسلامی » نمی اندیشند بلکه به منافع خود. روی همین دلیل است که ما از تعداد آنها اخوت اسلامی نه بلکه به جز دشمنی و توطئه ضد استقلال و حاکمیت ملی و ادامه جنگ و پشتیبانی از جنگجویان وحشت زا  چیزی دیگری بدست نیآورده و نخواهیم هم بدست آرد. طبعاٌ انتخاب کننده باید این سوال را از کاندید نماید که چرا روی این موضوعات عمده حیاتی با حاشیه روی باز هم در فکر فریب ملت و مردم اند.

یکی از زمینه های ممکن برای حفظ سرحدات و جلو گیری از ارسال، نفوذ و ورود شرر افگنان طالبی و همدستان خارجی شان مهم به نظر میرسد که  حفظ و ستر سرحدات توسط تقویه قوای سرحدی حایز اهمیت برای یک برنامه استراتیژیک نظامی افغانستان خواهد بود که در پهلوی سایر نیرو های مسلح کشور در یک مبارزه هدفمندانه راه های عبوری و ورود اپوریسیون مسلح را  مسدود و به موقع در برابر آنان اقدام نمایند. البته در شرایط کنونی و بحرانی و جنگی این یکی از وظایف موثر دولت در پروسه صلح و ثبات  خواهد بود.

 در دوران حاکمیت رییس جمهور کرزی ما شاهد رهائی صدها ها طالب و جنگجویان بوده ایم که هر کدام در یک حدی معین مرتکب جنایات شدید جنگی و بشری گردیده اند و در پاکستان تعلیم دیده اند و به افغانستان فرستاده شده اند تا سر ببرند، انفجار انتحاری دهند ولی رییس جمهور با سو استفاده از صلاحیت های خویش « به گمان اغلب » در یک سلسله معاملات پس پرده این افراد بازداشت شده را ، در حالیکه محکوم به مجازات شده اند، رها نموده است. نویسنده از رهائی یک نوجوان که در سن صغارت فریب خورده است میتواند درک داشته باشد و لی نه به آنهای که عمداٌ و قصداٌ و با آگاهی از مجازات پشبینی شده در قانون به چنین اعمال ضد انسانی دست زده اند. نویسنده بجا میداند تا اخذ تصمیم در برابر عفو و رهائی افراد محکوم به مجازات ضد امنیت ملی در صلاحیت پارلمان افغانستان قرار گیرد. چنین تصامیم در قید صلاحیت های پارلمان موجه تر و قانونی تر به نظر میرسد.

این عمل رییس جمهور خود ادامه بحران و بی اعتمادی نسبت به آینده و اثرات آن در  مورال نیرو های مسلح بخصوص اردو ملی میتواند باشد. سیاست های پس پرده رئیس جمهور با بعض از حلقه های طالبان « احتمالاٌ در تبانی با استخبارات پاکستان و غرب » خود معضله بر انگیز بوده است. نویسنده با آنکه ایجاد تماس ها با نیرو های اپوریسیون را رد نمیکند ولی مشکل در آن است که اگر چنین روابط  پس پرده بدون آگاهی پارلمان و اورگانهای زیربط دولتی صورت میگیرد، بیان یک خود کامه گی است که مسوولیت پذیری رییس جمهور را در ایجاد و ادامه بی اعتمادی از آینده را متبارز و قابل بررسی میسازد.

در جو انتخاباتی کنونی عطف توجه جدی و صادقانه و دادن الترناتیف های قابل قبول وتعهد های واضح ، البته با فومولبندی  که انتخاب کننده را معتقد به یک انتخاب خود بسازد، موضوع جدی و حیاتی برای ملت، مردم و جامعه در پنج سال آینده خواهد بود.

ادامه دارد

 

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۳ـ ۰۲۰۳