پاسخ و توضیح بر سوالات محترم داکتر سید عبد الله کاظم

نوشته از ع. بصیر دهزاد

یک هفته قبل یکی از دوستان ارجمند من برایم ضمن یک  احوالپرسی از مقاله تحت عنوان" مکثی کوتاه بر نوشتهٌ آقای دهزاد" در پورتال وزین افغان- جرمن آنلاین متذکر گردیدند. البته برای من  به مانند هر خواننده دیگر جالب بوده است تا این مقاله را از نظر بگذرانم. خواندن اولین پاراگراف این مقاله  انگیزه را در من تحریک نمود تا آنرا به تمام عمق، هدف و محتوی آن به مطالعه گیرم.  در اولین رده کنجکاوی خود در یافتم که جناب داکتر صاحب عبد الله کاظم بر خلاف تعداد از نوشته جات که از طریق صفحات انترنتی به نشر رسانیده میشوند، مطالب مورد نظر،  نقد و تفکر شان را  بزرگوارانه وبا  حفظ حرمت قلم و نوشته به تحریردر آورده اند و خواستار توضیحات مزید در مواردی گردیده اند. من به چنین شیوه نقد احترام عمیق میگزارم واین را همان شیوه اخلاقی تلقی مینمایم  که یک حد فاصل را با شیوه دیگری که  نا راحت کننده و خلاف تعامل نویسنده گی است و در یک  انتخاب خواندن آن جز " گریز از کوچه"  راه دیگیری را نمیبینم، روشن ساخته و من به آن ارج خاص میگذارم.

جناب داکتر صاحب سید عبد الله کاظم. شما در نوشته پر محتوای تان طی ده سوال و ابراز نظر چنین افاده را برای من و هم ممکن برای هر خواننده دیگر داده اید که خود هم شاهد قضایا بوده و از چشم دید های خود مطالب زیادی دارید که به همان شیوه وزین به تحریر خواهید گرفت. این شیوه شما را در مقاله قبلی دیگری شما که من اقبال مطالعه آنرا بدست آوردم ، برایم انگیزه بوده است که اینک با علاقه مندی به توضیحات و پاسخ به سوالات شما میپردازم. من معتقدم که چنین روش نقد و تبادل نظر پیرامون تفاوت های فکری و بررسی های گذشته منجمله تاریخ پر درد افغانستان در 35 سال اخیر،  روان سایت های انترنتی و سایر وسایل اطلاعات جمعی را هم فراگیر گردد که بر هدف ترقیخواهی ، وفاق ملی ، مبارزه مشروع روشنگرانه بر ضد عوامل جهل و تاریکی ، مبارزه بخاطر عدالت حقوقی غیر جانبدارانه و بر ضد بی عدالتی ها  ایجاد گردیده اند و به نشر مقالات میپردازند.

و اکنون توضیحاتی بر ده سوال جناب محترم شما:

چنانچه معلوم است در کشور هالند تعداد از هموطنان ما به نسبت اینکه قبلاٌ در ادارات امنیتی مشغول کار بوده اند به عنوان مظنونین جرایم جنگی و جرایم " شدید" حقوق بشری دانسته شده اند . این گروپ هموطنان بر مبنای این مظنونیت و همچنان معلوماتهای مشکوک در گزارشات وزارت خارجه هالند در سال 2000- 2003  ، بصورت یک کتگوری و بدون یک بررسی انفرادی از حقوق پناهنده گی محروم شناخته شده اند . آغاز این معضله با یک مقاله مرتبط است که در سال 1997 در یک هفته نامه هالندی انتشار یافت. یکی از منابع اصلی این معلومات در مقاله ماه می 2013 در عین هفته نامه هالندی افشا گردید که یک  منبع افغانی در هالند  بوده است. در تمام اسناد هالندی فقط بر جرایمی استناد میگردد که به احتمال قوی در همان سالهای 1978-1979 وقوع یافته اند ولی احتمالاٌ بنا بر دلایل سیاسی تمام جرایم مرتکبه به سالهای بعدی ارتباط داده شده اند . بیشترین افراد شامل این قضیه بصورت قطع در آن دوره یعنی حوادث 1978 -1979 مرتبط نبوده اند ولی به همان جرایم مظنون شناخته شده اند.  اینجانب بحیث یک فعال دفاع از حقوق پناهنده گان افغان در هالند معتقد بر یک مساٌله هستم و آن اینکه: جرم باید بر بنیاد اسنادی تثبیت گردد که عاری از جانبداریها و عقده مندیها بوده ، نه بر بنیاد مظنونیت یک کتگوری بل بر بنیاد دلایل و اسناد تثبیت کننده جرم در برابر عمل جرمی که فرد عمداٌ مرتکب آن بوده است. این یک دیگاه حقوقی هم است که نه تنها من بلکه مجامع وکلای مدافع در هالند، بعض مجامع اکادمیک دانشگاهی ، کمسیاری حقوق بشر ملل متحد و دو پوفیسور مشهور در ایتالیا و انگلستان مرتبط بر قضیه 1- اف  عین  نتیجه گیری را ارائه داده اند وبر آن تاٌکید دارند. من خدمت شما و تمام خواننده گان محترم میخواهم بیان نمایم که آسیب پذیر ترین افغانان ما در هالند قربانی این پالیسی " تطبیق بند  ا ف ماده یک کنوانسیون 1951 ملل متحد در هالند شده اند که بدون شک ناشی از عقده مندیهای جنگ های سی ساله اند. من خود را بر حق میدانم تا از یک خانم که از روی مجبوریت و به امید گرفتن یک جواب پناهنده گی خود را کارمند امنیت دولتی وقت معرفی نموده و یا یک کاررمند عادی وزارت عدلیه و یا یک استاد پوهنتون کابل که هیچگاهی حتی در این ادرارت کار نکرده اند در این کتگوری شامل ساخته شده اند.

من بدون شک در این جا مفهوم ویا اصطلاح شکنجه روانی را بکار میبرم چونکه شخص بدون تثبیت عمل جرمی بیش از 15 سال را عمداٌ در انبوه  محرومیت های یک زنده گی عادی بشری بسر میبرند و بکرات مورد اهانت قرارگرفته اند، بدون کدام پروسه عدلی و قضائی دو بار و سه بار به زندانها انداخته میشوند. اکثریت این افراد در نشست های قضائی بر حق شناخته شده اند ولی برخورد سیاسی فیصله های محاکم را زیر سایه قرار داده است. در حالیکه اگر خود به موقعیت انفرادی این افراد نظر انداخته شود، بدون شک افاده شکنجه روانی مطرح بحث میگردد که متاٌسفانه تا کنون در مورد منع شکنجه روانی کدام کنونسیون بین المللی وجود ندارد در حالیکه  استفاده از شکنجه روانی یک وسیله خشن است برای اهداف و مقاصد غیر مشرو ع و سیاسی و چنان بکار میرود که شخص به انواع تشنجات و بیماری های روانی قرار گرفته و در یک مدت طولانی میتواند احساسات خود کشی را در وجود شخص انکشاف دهد  و یا در اثر فشار های روانی خطرات سکته های مغزی و قلبی بیشتر گردد. اگر یک افغان ما حتی حق استفاده زنده گی  زیر یک سقف  با همسر و فرزندان  خود را نداشته باشد، اگر فردی محروم از حق کمک های صحی و درمانی ساخته شود و حکومت هالند بگوید که " ما شما را نمیتوانیم از کشور هالند خارج نمایم  وشما  حق زنده گی در هالند را هم ندارید"، من بغیر شکنجه روانی مطابقت تعریف دیگری را نمیتوانم در مورد ببینم.

برای توضیحات مزید پیرامون این قضیه 1- اف جناب شما را به مقاله قبلی اینجانب راجع میسازم:

http://www.vatandar.at/basirdehzadf1

سوال دوم تان که بدون شک " هوشیارانه"  و بجا مطرح شده است،  باید مختصراٌ به عرض برسانم که در افغانستان هر گروهی در عمق و در سطح، در عرض و بعد و هم در یک مقیاس کوچک و یا بزرگ قربانی جنگ و اسیب دیده از جنگ اند. ما هیچ گروه را نمیتوانیم در یک ارزیابی وسیع و بیطرفانه در استثنای " تبعیضی" قرار دهیم. من در اینجا نمیخواهم کلمه ما و شما ویا اینها و آنها  را بکار برم بلکه  مفهوم " ما همه" ممکن بجا تر باشد و آنهم بربنیاد  نتیجه گیری بالا.

 برای توضیح بر یک سوال شما  مثال کوچک از خاطره خودم را از دوره نو جوانی ام بیان میکم که ممکن در تعداد  زیاد از خانواده ها از جمله در خانواده که من در آن بزرگ شده ام ، واقع شده باشد.  زمان بالای کیفیت چاینک نکلی روسی و کتابچه و قلم چینائی بین دو برادرم پرخاش و جنجال سیاسی میشد،  بحث ها و نتیجه گیری ها از انقلاب دهقانی و انقلاب کارگری، مبارزه قهر امیز و مبارزه مسالت آمیز  در اینجا و آنجا بود .در مقیاس وسیعتر هم میان دو گروه"  انقلابی"  وقت که در قسمت مبانی  ایدیولوژیک  نظر واحد داشتند ولی در سیاست و نتیجه گیریهای شان چنان با دشمنی برخورد میکردند که گوئی مساٌله " گوشت و کارد"  مطرح است. اصلاٌ بالای یک  مساٌله اساسی ٌ " سوال با اهمیت زمانی"  بحثی نمیشد که کدام زمینه های ممکن و عملی وجود دارد تا توانائی ها را " در یک مقطع معین" وبخاطر اهداف مشترک وطنی با هم گره زد . در عوض  بحث های تند بالای عملکرد های جهانی " سوسیال امپریالیزم و عظمت طلبان" میچرخید. من هیچگاهی در احساس وطنپرستی و ارمان هر دو گروه  همان وقته برای سعادت مردم افغانستان شک و تردید ی ندارم و هم معتقد بر آنم که این وطنپرستان برای نجات وطن و خدمت برای اکثریت مردم به شیوه و الگو ها و بلاخره تجارب ضرورت داشتند ولی مشکل در آن بوده است که آنها تجارب کشور های دیگر را در یک افغانستان که از زمین تا آسمان و از جهات مختلفه با آنها فرق داشتند، میخواستند پیاده نمایند. این با کمال تاٌسف یک حقیقت تلخ بوده است که هر دو گروپ چپ ترقیخواه  از همان وقت در تضاد های سیاسی   قرار داشتند و بلاخره  زمانی این تضاد ها از سطح مشاجرات لفظی به مخاصمات مسلحانه تبدیل گردید ، یکی در حاکمیت دولتی قرار گرفت و دیگری در یک جنگ چریکی بر ضد حاکمیت. پس ممکن من حق به جانب باشم به این نتیجه برسم که محکومیت ها و بر خورد های دشمنانه با وسایل مختفله ادامه یک تاریخچه خشن و خونین ( با یک سلسله زنجیری) است میان  هر دو متضرر جنگ و هم هر دو در برابر یکدیگر.

 یک بررسی وسیع از این مساٌله مرتبط به هر دو گروه یک  بحث بزرگ ، عمیق وقابل  جر و بحث ها و تبادل نظر است که  بدون شک از حوصله مندی خواننده و این یاداشت بیرون خواهد بود. هدف من هم مقاله قبلی ام مشخصاٌ روی ادامه همین تضاد های فکری بوده است که من از مخاصمات مسلحانه ( به اشکال مختلفه، زمینه های متختف و ابزار های مختلف  آن)  نمیتوانم انکار نمایم. ممکن شما هم  این واقعیت تلخ انکار ننمائید.  من میخواهم در اینجا و مرتبط با موضوع فوق و حساسیت شرایط کنونی دو سوال را مطرح نمایم که:

میتوان در مقطع زمانب کنونی به عوض انتقال این مخاصمت ها به نسل های تابنده جوان ، به دادن ایده های وفاق و گره زدن توانائی ها و استعداد های بکر بخاطر ملت ، منافع ملی واحد و روشنگری متوسل گردید؟

میتوان عوامل تضاد ها و مشکلات بروز یافته و ناشی از شیوه و دیدگاه های وقت را در فرصت کنونی با یک نقد و بازبینی مجدد قرار داد و به اصطلاح عامیانه " یکبار " قد او (قد آب) " نمود که میتوان به شریک ساختن  دید گاه های ممکن نایل گردید؟

پیرامون پروژه عدالت انتقالی میخواهم جناب داکتر سید عبدالله کاظم را به مقاله اینجانب راجع سازم که در آنها دیدگاه های اینجانب وسیعتر بیان گردیده است.:

http://www.vatandar.at/basirdehzad20.htm;

جناب شما در توضیح شماره سوم تان موضوع مطرح شده در مقاله اینجانب را به شیوه بهتر تکمیل نموده اید. ولی پیرامون نقاط نظر شما تحت شماره های 4-7 میخواهم خاطر نشان سازم که :

انتشار لست بصورت همگون و در عین روز توسط پولیس هالند ( وزارت نظم عامه) و روزنامه 8 صبح در کابل سوالات را مطرح نمود و ازجمله:

-آیا انتشار لست که در زمان آغاز حاکمیت حفیظ الله امین منتشر یافته بود و یکبار در ماه جدی 1980 در روز اعزای ملی که از طرف دولت وقت رسماٌ اعلان گردید،  در تمام مساجد و تکیه خانه ها مراسم فاتحه خانی و یادبود از این شهدا صورت گرفتند. روی کدام منظور وهم در شرایط که افغانستان در آستانه یک انتخابات قرار دارد، آیا یک اکت سیاسی و اثر گذاری بر پروسه های انتخاباتی است یا نه؟ و حتی رئیس جمهور هم با وارخطائی جلسه سران تنظیم ها را دعوت مینماید و متعاقباٌ دو روز را " برای بار دوم"   روز های اعزای ملی اعلان مینماید. طبیعی است که درد و آلام ناشی از از دست رفته گان فراموش نا شدنی است ولی اگر صرفاٌ به یک مقصد سیاسی صورت گیرد ، میتواند سوال بر انگیز باشد. این لست میتوانست در سال 2010 هم انتشار یابد ویا حتی در سالهای قبل از آن. من با شما موافق هستم که این یک لست ناقص بوده است زیرا در لست کسان هم بودند که خود در فاتحه خوانی خود نشستند. مساٌله دیگر در آن است که با عجله نامها را لست کشته شده گان گذاشتند در حالیکه در لست کلمه " کشته شده گان و انتقال شده گان " آمده است. آنچه از لست در میآید، ممکن در لست نام تعداد هم آمده باشد که در لست های اعدامی حکومت وقت بوده که با سقوط حکومت اعدام آنها نتوانست عملی گردد. تذکری که شما در مورد لست 12000 نفری داده اید که کیها ممکن این لست را به مقامات هالندی داده باشد. من در اینجا هنور شک و گمان خود را کتمان نمیکنم که از لست 12000 نفری فقط لست های 4700 ممکن دست چین شده باشد.  آنچه از گزارشات و اعلامیه ها معلوم میگردد ممکن شما این سوال را " به عوض من از آنهای مطرح سازید که روی این قضیه از سالها بدین سو کار میکنند. با تمام صداقت عرض مینمایم که ممکن پولیس و سایر مقامات هالندی هیچ گاهی حاضر نباشند تا در این مورد چیزی را من اعتراف نمایند. در این مورد عجز ما را هم بپذیرید.

من معتقد بر آن بودم و هستم که این لست کدام فکت تازه نیست و ممکن تعداد از مجاری رسمی و شخصیت های مستقل و سیاسی وقت بعد از 1980 از لست مکمل آن در آگاهی بوده اند و از جمله شخص آرمکورا.

  لست ها ی اورجینل نشان میدهد که بعض عرایض ار بازمانده گان شهدا در بین سالهای 1361-1365 توسط مقامات رسمی دولتی وقت به بررسی گرفته شده و در حاشیه لست ها با شماره و تاریخ ثبت گردیده اند، همه قابل خواندن اند و این اسناد رسمی دولتی به احتمال قوی در تمام دوره ها منجمله دولت کنونی در 12 سال  اخیر  در اختیار و قابل دسترسی بوده اند. برای من غیر قابل باور و تصور خواهد بود که آقای رئیس جمهور افغانستان و نهاد حقوق بشر افغانستان از لست مکمل 12000 نفری در آگاهی قبلی نبوده باشند (لطفاٌ به لست های منتشر شده دوباره رجوع فرمایید).

مرتبط به یادداشت شماره شش شما باید عزض نمایم که مقصد من از تحریر مساٌله در آن بوده است که حتی در زمان حاکمیت حفیظ الله امین تعداد از طرفداران فقید نور محمد ترکی هم کشته شدند که تعداد از آنها در بلاک 4 زندان پل چرخی با ما  یکجا زندانی بودند. شما فرموده این که لست ها از دوره ختم دوره فقید ترکی است. من در این مورد شما را به قسمت چهارم لست ها ( صفحات 135-140) راجع میسازم که در ماه های میزان و عقرب 1358 تهیه شده بخصوص در لست چهل نفری نامهای  مرحوم باحث و لعل پادشاه از طرفداران مرحوم ترکی نیز در جمله اعدامی ها ثبت است که ایشان در واقعه 22 میزان 1358 دستگیر و اعدام گردیده اند.

جناب تان تحت یادداشت شماره 8 از شخصیت محترم مرحوم غلام محمد فرهاد یاد نموده اید. من فقط بخاطر دارم که مرحوم فرهاد در ماه میزان در هشت روز که من در نظارتخانه تحقیق صدارت بودم ، ایشان را با همان لباش ژولیده که شما از آن یاد نموده اید میدیدم و از این رنج میبردم و افسوس میخوردم که چنین شخصیت قابل احترام برای باشنده گان شهر کابل نمیتوانست از یک تشناب استفاده کند که در یک بلندی قرار داشت. با عفو تقصیرکه من  از سرنوشت بعدی وی اطلاع نداشتم چونکه من در بلاک 1 و یا 2 نه بلکه در بلاک 4 زندان پلچرخی منتقل گردیدم و الی 8 جدی 1358 در آنجا  زندانی بودم.

در نهایت من از شخص شما سپاسگزارم که در تعداد از موارد تحریر شده در مقاله ام با من همنظر بوده اید. عمدتاٌ شما مساٌله مهمی را تذکر داده این که بعد از تغیر 6 جدی تعداد از عمال جنایات بشری رژیم حفیظ الله امین روز بعد از تحول دستگیر و به زندان انداخته شدند و تعداد دیگر در همان شب جنگ در نتیجه مقاومت کشته شدند. من اضافه مینمایم که تعداد زیاد دستگیر شده گان میعاد های مختلف حبس را در زندان سپری نمودند.

به عنوان اختتام میخواهم پیرامون عدالت انتقالی یکبار دیگر تاکید نمایم که بررسی جرایم جنگی در افغانستان در پهلوی تمام ابهامات و بغرنجیهای آن فقط در یک پروسه عدالتمندانه وآنهم در یک روند عدلی و قضائی تحت نظارت ملل متحد ممکن و عملی است که  هیچ جانب از طرف های جنگ  سی ساله این پروسه را تحت تاٌثیر خواست ها و عقده مندیهای گروهی خویش قرار ندهد. البته هر گروه حق خواه داشت تا در ارائه فاکت های که از دیدگاه حق و عدالت قابل پذیرش باشد، همکار چنین یک پروسه باشند. جرم بشری نمیتواند تنها مورد انتخاب معین قرار گیرد و صرفاٌ محدود به دو و یا سه مساٌله باشد بلکه در یک بعد وسیع تعریف گردد و جرایم مانند، زندانی ساختن های بدون محکومیت ،حذف فزیکی بدون کدام پروسه عدلی و قضائی بنا بر داشتن عقاید سیاسی، تعلقیت های مذهبی و قومی ، استفاده از وسایل ترور های شخصی و دسته جمعی ، بم گذاری در محلات غیر نظامی، زهر و تیزاب  پاشی، حملات راکتی به محلات غیر نظامی، بمباردمان های عمدی بالای محلات و مردمان ملکی، کشتن اسیران جنگی بدون پروسه عدلی ، قطع اعضای وجود و تجاوز جنسی ، استفاده اجباری کود کان و نو جوانان در جنگ و دیگر جرایمی که در کنوانسیون های بین المللی وضاحت یافته اند.

با استفاده از این زمینه برای خواننده گرامی باید تذکر دهم که آماده کردن لست آنعده از کشته شده گان و قربانیان که بالوسیله یکی از اشکال جرایم ضد بشری که در بالا از آن تذکر داده شده اند، همکاری وسیع و دوامدار را میخواهد من یکبار دیگر از هموطنان گرامی این همکاری را تقاضا دارم . البته تعداد از نامها در هفته های اخیر به دو سه ادرس فرستاده شده اند. باید با حوصله مندی و شکیبائی بخاطر یک پروسه غیر جاندارانه عدالتمندانه تلاش و همکاری نمود.

با احترام

 

بصیر دهزاد

 

                                 

 

خردستیزان قرن بیست ویکم

نوشته :علی رستمی

کشورما افغانستان که در سه دهه واندی درجنگ وخونریزی با عناصر ارتجاعی ومتحجر با پشتیبانی بادارن جهانی شان دست وپنجه نرم میکند در اصل خود از اغاز این ستیز میان خرد وتحجر میان روشنگری وعقب گرای وروشنی علیه تاریکی است.نیروهای کهنه وعقب مانده برای بقای خود از هرنوع ترفند وعمال زور و قدرت براساس زروسیم که از خون هزاران انسان بی گناه کشوربدست آورده اند بالای گرده های مردم ما حکومت نموده وپاهای ناپاک وضدانسانی خویشرا درگلوی انها وبالخصوص قشر روشنفکر وتجددگرا واصلاح طلب فشار داده تا بقایای این نسل بالنده وپویا را از صحنه زنده گی اجتماعی ، سیاسی واقتصادی بیرون کند وخو درسکان رهبری تکیه زده و اهداف شوم وپلید تحجر خودرا تحقق بخشد. بویژه عده ای از اعضای قوه مقننه، قضاییه واجراییه بر مبنای عدم دانش وخرد علمی وخلاف تمام رویکردهای قانون بشری ومدنی تصامیمی را اتخاذ مینماید که باعث عقب مانی وسقوط دانش علمی درمیان دانش آموزان وسایر اگاهان علمی ـ اکادمیک شده و جامعه را بسوی قرون وسطا سوق داده وخردستیزی وتحجر را درجامعه دوباره زنده مینماید. طوریکه انسانهای اگاه وتحصیل کرده وروشنفکر مطلع واگاهند که سیر رشد وفرهنگ روشنگری در قرون وسطی که بنام « رنسانس ویا تولد دوباره علم » دراروپا مسما است پیش از ان کلیسا با  داشتن اسقفهای جاهل وخردستیز صدها پروفیسور ودانشمند علم را بخاطر ایده های علمی شان که با کتابهای مذهبی شان وفق نداشته، از بین برده دانش وایده های انرا تکفیر نموده وبنام ملحد وبیدین انها را در زیرچوبه های دار و حتا مثلث کردن نابود نموده اند.از جمله گالیله فیزیکدان مشهور ایتالوی نسبت نظرعلمی خود به چوبه دار آویخته شد واما ازایده ونظر خود صرف نطر نکرد.والی اخرین دقایق زنده گی به ان معتقد ماند و حالا بعد از سپری شدن قرنها درکشورما بازهم همچو نیروی خردستیز دروجود حکومت دانش ستیز وبی کفایت قبیلوی سر بلند نموده که میخواهند جامعه ونسل جوان وبالنده کشور را ازمسیرعلم وخرد دور ساخته و خرافات وموهوم پرستی را در نهاد های عالی علمی و فرهنگی کشور ما مروج سازند. ازانجاییکه رشد علم و فرهنگ وخرد درجهان بالخصوص دراروپا نشان داد که ا فرادمانند توماس داکن ، بیکن، سپنوزا، پییر ابلاز فرانسوی ،ابرت لوگران وگیوم دوکام در رشد وتکامل فکری ودینی در اروپا سهم چشمگیر را بازی نموده اند واز درون عقاید دینی ومذهبی توانستند که مذهب ودین را ازجاهلت فکری نجات وانرا به دایره ای دانشورزان علمی قرار دهید. طوریکه توماس داکن گفته است که: « درمیان اجزای مختلف روح، تنها یک نیروست که دراصل فرمان میدهد، وان خرد است .»  این امر ما را معتقد به ان می سازد که بدون خرد جان به عذاب است. بمانند عده ازاعضای رهبری جمهوری اسلامی افغانستان که خود را عالم وجز سکان رهبری دولت قرارمیدهند؛ نه تنها از کوچه علم وفرهنگ خرد گذر ننموده اند ، بلکه فاقد هر نوع اگاهی دقیق ازعقاید دینی ومذهبی خویش هستند. درانیجا ضروراست که ازدید گاهای ونظریات ابن رشد فلیسوف اسلامی  که در اروپای سده سیزده نقش مهمی را در جهت تقویه  نگرش ودیدگاهای نوین در رابطه خرد وایمان اثر گذاربود، یاداوری نمود.دانشمندان مانند بیگن وتوماس داکن در نظریات ونوشته ای خود از او وابن سینای بلخی توجه نموده که نظریات  بیگن وداکن در جهت رشد فکری جریان روشنفکری ونطفه های خرد گرایی در اروپا مقام ارزشمند را دارا می باشد ،می گفت  :« که نقش روشنفکر یا حکیم این نیست که توده ها را حیرت  زده یا متزلزل سازد، بهره گیری اجتماعی درست ازخرد ودانش تنها یک هدف دارد موجه ساختن اعتقاد.» بر علاویکه ابن رشد هیچ زمانی با ایده های خرداندیشی فلیسوفان اروپا از انجمله سپنوزا داحل نشد وایمانرا قربانی خرد نه نمود. بلکه او معتقد بود که کاربرد خرد برای استواری ایمان وشناخت مومنان لازم است. برعلاوه رویکرد دیگری، ابن رشد با برخورد مدرن کانت که در برابرتکامل خردگرایی ویا مجادله میان خرد وایمان بوجود آمده بود ظاهراً تناسب داشت.کانت فلیسوف خردگرا در دوران تکامل وشگوفایی خردگرای ازمحدود کردن دایره ای خرد گرایی برای را ه گشودن به ایمان دفاع نمود.درحالیکه ابن رشد درعقب راه گشایی برای ایمان نبود.هرآنچه از لحاظ دید وی درجامعه اسلامی با خود داشت . میگفت: « هرانچه راباید محدود نمود نه خرد را  » این گفتمان را زمان بکار برده است ، افرادیکه میخواستند روش جز را به عنوان قانون کل تنظیم کنند.

ابن رشد برای اشکار نمودن درک خرد ، ایه های قرانی را مستند ساخته که از انجمله میتوان به این ایه تامل کرد : «... پس بیندیشید،ای شما ای که ازروشن بینی برخوردارهستید....»  براین اساس ابن رشد روشن می سازد که: « اندیشدن وخردورزی جز استنتاج واستخراج ناشناخته از شناخته نیست.» ابن رشد به ادامه این گفتمان خویش رویکرد دیگری را پیش میگیرد که از لحاظ تاریخی مربوط می شود به زمان خلیفه دوم عمرکه یک  تعداد کتابها در ایران زمین بدست لشکر اسلام امده بود از خلیفه خواستار هدایت شدند که درمورد چه کنند خلیفه دوم به جواب میگوید که:« اگر مضمون این کتابها در قران است ، پس نیازی بدان نیست، وباید از بین برده شود،واگر مضمون ان با قران نمی خواند پس باید انهارا سوزاند.»  . ابن رشد دراینمورد می نویسد:«  اینکه کسی از خواندن این نوشته ها دچار اشتباه شده یابه بی راهه می رود، یا به دلیل ناتوانی درونی بوده، یا اوبه گونه یی درست بررسی نکرده، یا گرفتار احساسات شده، ویا اینکه استادی را که بتواند در درک مضمون انها به وی کمک کند، پیدا نکرده است ، ویا اینکه به دلیل همه ای این عوامل ویا برحی ازانها بوده است. به هرحال نمی توان نتیجه گرفت که باید این نوشته ها را برکسی که میخواهد انها را بخواندممنوع ساخت ، چرا که این ناحوش کامیها از سرحادثه ونه الزاماً رخ داده اند، ودرنتیجه نباید انچه را به لحاظ طبیعت واصل ان مفید است، به بهانه ای وجود ناخوشکامی اتفاقی نفی نمود.»

سیر رشد وتکامل خرد وخردورزی در طول تاریخ شاهد صدها وقایع دردناک ضد عقل گرایی وانسانی بوده است.هزاران عالم واندیشمند طعمه حریق شعله های بنیادگرایان مذهبی اعم از کلیسا ومسجد وکنیسه شده اند. قرون وسطا وهمچنان زمان حاکمیت ترکان غزنوی از یک طرف علم ودرخشانی علم وفرهنگ واز طرف دیگر تعقیب وکشتار وزندانی ویپکرد شاعران ونویسنده گان که مطابق عقاید مدهبی انها عمل نداشتند ، الی سرحد اخراج ازملک وکاشانه از سرزمین باستانی شان گردیده اند. امر وز یکبار دیگر این نیروهای اهریمنی  قرون وسطایی  با تصامیم عجولانه وغیر انسانی واسلامی خویش کشور ما را بسوی بدبختی وفقرعلم ودانش بربنیاد انتقاد بی مورد وبیجا عده ای افراد ناخرد وبیسواد « سنا » درمورد دارالتمعارف افغانستان پیرامون نطریه داروین که به اصطلاح ضد ایده اسلامی است از ان حذف گردد ،بکشانند. اگرازهمین اقایون پرسان شود شما زودتر کدام دستاوردهای انکشافی، علمی وتخنیکی که درکتابهای اسمانی  نیست ازصحنه زندگی انسانها دور می سازید. ایاکروی بودن زمین،پیشگوی اب وهوا، وصدها دستاورد انسانی که درتوان این مقال  نمی گنجد ایادر کتابهای اسلامی وجود دارد؟

تا زمانیکه انسانها بسوی علم وخرد رجوع نه کنند واز انکشافات علمی ونظریات ان اگاهی پیدا نه کند، نمی تواند که خوب وبد،  درست ونادرست را ازهم تکفیک نماید. اگاهی وکسب دانش وعلم است که انسانها را بسوی ایده ها درست وسالم انسانی رهنمای مینماید. اگر ما به تاریخ خلقت انسان در جلد اول تاریخ طبری مراجعه نمایم می خوانیم که: «  خداوند اولین شی را که برای حضرت ادم حلق نمود قلم بود.»  بناعاً این امرما را به اهمیت وارزش علم ودانش وسواد رهنمایی وهدایت مینماید و تا به خود ودیگران آموزش داد.در غیر ان جامعه وسایر انسانهای شریف خردورز وعالم در تبی که ناشی از میکروب جهالت می باشد خواهد سوخت. این جاهلین هستند که بر طبل رزم خویش علیه خردورزی کوبیده  ومیخواهد که روشن گری و دانشورزی را از افغانستان رخت ببندد.

 

ماخذ:

تاریخ اندیشه دموکراسی دراروپا ، مهدی رجبی
مورفیلدن۲۵  ـ۹ـ ۲۰۱۳

 

دیدگاه ـ بامداد ۱/ ۱۳ـ ۱۰۱۰

 

روح اعتماد به نفس و خود باوری در کالبد فرسوده و بی امید افغانستان   

 

دستیابی تیم ملی فوتبال افغانستان به مقام قهرمانی جنوب آسیا مبارک باد!

نوشته: محمد عالم افتخار

جوانان برومند افغانستان،

هموطنان نجیب زجردیده!

صعود جوانان ورزشکار تیم ملی فوتبال افغانستان به مقام قهرمانی مسابقات فوتبال جنوب آسیا را به فرد فرد شما و کافه هموطنان مقیم و مهاجر در سراسر جهان، از صمیم قلب و ژرفای وجدان ملی و بشری خود تبریک و تهنیت میگویم.

مبارک باد آن جامه که اندر رزم پوشندش؛ گوارا باد آن باده که اندر فتح نوشندش .

شما را جامه و باده  گوارا و مبارک باد!

دست یابی تیم ملی فوتبال افغانستان به مقام قهرمانی مسابقات فوتبال جنوب آسیا حقیقتاً یک حماسه بزرگ صلح آمیز ملی مردم افغانستان بوده و در لحظات کنونی تاریخی که کشور درهم کوبیده و مردم خسته و بی رمق مان از آن میگذرند؛ حکم یک روح تازه، یک موج امید و یک وثیقه اعتماد به نفس کارساز را دارا میباشد!

اهمیت و اثر گذاری این پیروزی در آن است که به هیچ وجه؛ صرفاً یک بُرد مسابقه ای و ورزشی نبوده بلکه دارای تبعات عدیده روانی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی میباشد.

حصول این پیروزی یک طرف معادله؛ و تبارز ادراک و احساس و شعور جهانبینانه و جهانشناسانه احاد مختلف مردم شهری و روستایی افغانستان در استقبال شادمانه و شورانگیز بی پیشینه از آن؛ طرف دیگر معادله میباشد.

معروف است که پادشاه اسپانیا هنگام کسب قهرمانی مسابقات جام جهانی فوتبال توسط تیم ملی اسپانیا گفته بود:

« این قهرمانی ورزشکاران ما به امر توسعه و تعمیق وحدت ملی مردم اسپانیا یکشبه کاری را انجام داد که من و اجدادم؛ طی پنجاه سال نتوانسته بودیم انجامش دهیم! »

به راستی هم این ارزیابی بار دیگر صدق خود را در جایی دیگر و برای ملت دیگرنشان داد. در قهرمانی تیم ملی فوتبال افغانستان و اعجاز وحدت بخش آن برای ملت افغانستان!

البته قضاوت در مورد اسپانیا و تلاش های خاندان سلطنتی اش برای وحدت ملی مردم آن کشور بزرگ؛ اینجا مقدور نیست ولی با تاسف باید اذعان کرد که دست کم در پنجاه سال اخیر تمامی تلاش های قریب به اتفاق حاکمان افغانستان نه در جهت تامین و تشئید وحدت ملی بلکه دقیقاً در جهت برعکس آن بوده است و خوشبختانه اعجاز کارنامه غرور آفرین قهرمانان تیم ملی فوتبال افغانستان لا اقل به گونه احساسی و عاطفی تبعات آنهمه تلاش های نفاق افگنانه نیم قرنه حاکمان فرومایه و مزدور و خاین را عقیم و برباد کرد.

مردم افغانستان که کشور شان در آستانه تجزیه تلخ و بیسابقه قرار داده شده و حتا « تجزیه یگانه راه علاج!» شعار رسمی و علنی جماعت هایی گردیده است؛ یکشبه شادمانه و پرغرور به خود آمدند و دیدند که پیروزی و قهرمانی ملی و جهانی؛ در تن و پیکر واحد شان است که وجود دارد.

اصلاً بنده از سمبولازیسیون عجیبی که اخیراً از چند برآمد متوالی تیم ملی فوتبال افغانستان در داخل کشور و در مسابقات جنوب آسیا صورت بسته است؛ خیلی ها شگفت زده شده ام.

در نخستین این برآمد ها؛ تیم ملی پاکستان در کابل مقابل تیم ملی مان مسابقه داد و نتیجه ۳ بر صفر به شکست پاکستان انجامید. و آنگاه نوبت به مسابقات جام قهرمانی جنوب آسیا رسیدږ تیم ملی ما با کسب پیروزی های درشت و تعیین کننده به فاینل (فاز بالایی و نهایی) مسابقات گذار نمود. در فاینل  تیم بسیار قوی و نامدار هندوستان؛ حریف تیم ملی جوان افغانستان بود.

تیم هندوستان قبلاً طی ده دور مسابقات جام قهرمانی جنوب آسیا؛ شش بار را قهرمان مسابقات گردیده؛ و منجمله در سال ۲۰۱۱ با شکست دادن تیم ملی افغانستان کپ قهرمانی را از آن خود ساخته بود؛ و اما این بار علی الرغم بازی بسیارماهرانه و سرسختانه؛ مسابقه فاینل را صفر در مقابل ۲ به تیم ملی افغانستان باخت.

اگر سمبولازیسیون حاصله را جدی بگیریم؛ پیام منبعث از آن این میشود که وقتی افغانستان؛ پاکستان را شکست دهد دیگر سد و مانعی در جهت پیروزی هایش باقی نمی ماند!

البته باید جدا در نظر داشته باشیم که هدف از پاکستان؛ اینجا همه مردمان ساکن آنکشور نبوده؛ بلکه آنانی اند که مردمان پاکستان را نیز به گروگان گرفته و به زور و نیرنگ ولی برابر با عرف مروج دنیای امروز از این سرزمین بزرگ نماینده گی میکنند.

فراز سمبولیک دیگر؛ همانا تصادف این پیروزی سترگ ملی؛ با روز تاریخی ۱۱ سپتامبر یعنی روز حملات کازمیکی و تروریستی القاعده و شرکا بر برج های آسمانخراش تجارت جهانی در ایالات متحده امریکاست که به دلیل آن؛ کشورما مورد هجوم امریکا و ایتلاف جهانی علیه تروریسم قرارگرفت. چنانکه معلوم است درین رویداد رژیم عصر حجری طالبان موسوم به امارت اسلامی افغانستان واژگون گردید و اینک پس از گذشت ۱۲ سال؛ امریکا و قوای ایتلاف مذکور؛ بنای خروج از افغانستان را دارند و دیگر می بایستی مسایل حل ناشده و انباشته شده ده ها ساله در کشور فقط و فقط توسط مردمان خود افغانستان حل و فصل گردد.

مردم افغانستان و ناظران اوضاع در منطقه و جهان نسبت به این گذاروعواقب آن نگرانی های بسیاری دارند ولی انگار زمان توسط سمبول پیروزی تیم ملی فوتبال افغانستان در احراز جایگاه قهرمانی مسابقات جنوب آسیا درست در روز ۱۱ سپتامبر؛ میخواهد بگوید که تروریسم عصر حجری و ایدیولوژی ها و تحرکات مشابه در همان ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ گور خود را کنده و جنازه خود را خوانده اند و دیگر افغانستان به گذشته برنمیگردد. برنمیگردد که هیچ؛ درآستانه پیروزی های جهانشمول دیگری هم هست!

بدینگونه شعور و احساسات بالا آمده در مردم افغانستان بدنبال کسب قهرمانی ورزشی میتواند و باید به نیروی بارز دفاع از سرزمین مادروطن و خود گردانی ملی و مدنی در آن مبدل شود و منجمله در برگزاری انتخابات پیش روی ریاست جمهوری و انتقال مسالمت آمیز و قانونی قدرت سیاسی به یک تیم نسبتاً اهل کار و فن و تخصص در امورسرنوشتی کشور؛ و در خنثی گشتن دسایس عدیده موجود بر سرراه این امر سترگ ملی مساعدت شایان نماید.

گفتنی است که ورزش فوتبال مانند خیلی خیلی از پدیده های رایج گشته دیگر در سرزمین ما؛ پدیده مدرن میباشد یعنی از مشتقات تمدن بورژوا ـ صنعتی است نه از بازی های عنعنوی.

ورزش فتبال؛ صد سال قبل در زمان سلطنت امیر حبیب الله خان شامل نصاب درس های ورزشی معارف کشورگشت و بنده شخصاً شاهدم که مانند بسیاری از پدیده ها؛ علوم و مهارت های مثبت و بی عیب و ریب عصر حاضر؛ مورد مخالفت، تقبیح و تخطه جهلای دینی و نوکران پنهان اجنبی عقب نگهدارنده افغانستان قرار داشت و منجمله رذیلانه و خایینانه و جاهلانه؛ میدان بازی فتبال را بازسازی شده «میدان کربلا» و توب فوتبال را تجسم سر «امام حسین» تلقی و تبلیغ نموده، کین و نفرت و بدبینی علیه آن را ایجاد مینمودند.

از جمله همین تبلیغ شوم و مماثل های آن مرا به کنجکاوی در بنیاد های معارف اسلامی کشاند و در اندکترین زمان؛ دریافتم که فتبال هیچ رابطه ای به اختلافات اموی و علوی و شیعی و سنی ... نداشته و اصلاً در باصطلاح تمدن اسلامی رشد و تکامل نکرده است و به صورت کاملاً حاضر و آماده و آموختنی و کاربردی از تمدن نوتری به ما رسیده است.

بر همین مبنا؛ پیشرفتی که پس از یک قرن تلاش و مبارزه در راه آموزش و اکتساب مهارت های بازی بین المللی و جهانی فتبال  اینک نصیب ما گردیده؛ سخت ارجمند و عزیز است ولی اینجا پایان راه نیست!

شاغلین بازی های فتبال در جهان امروز، مقام اقتصادی و اجتماعی و حتا سیاسی ـ فرهنگی دیگری دارند. فتبال دراغلب کشورهای جهان خودکفا و خود گردان است. باشگاه ها، فدراسیون ها و سایر تشکلات فوتبالران؛ صاحب ثروت های میلیونی و میلیاردی اند که از طریق عواید میدان های ورزشی، اعلانات تجارتی در میدان ها و حتا روی لباس بازیکنان و نظایر اینها به دست آمده است و به دست می آید.

این گونه حمایت یا عدم حمایت باشگاه ها و تشکلات فتبال از دولت ها و سیاست ها و از صلح و از جنگ ... میتواند در ماندن و رفتن و پیروزی و شکست آنها مؤثریت بزرگی داشته باشد.

منتها فتبال  دارای اخلاق و کلتورمتین و معینی است و غالباً به اخلاقیات و ارزش های خویش پابندی داشته و بالنتیجه آنقدرها علیه ارزش های عام انسانی نمیتواند مورد سواستفاده قرارگیرد و بنابرآن جایگاه انسانی فتبال خیلی رفیع و جلیل است و در امر صلح و عدالت و سلامت جوامع بشری و همگونی و همسانی فطری و گوهرین انسانی سودمندی بالایی دارد.

سطح کنونی مهارت و لیاقت اثبات شده شاغلان فتبال در کشور ما با بهره گیری از کمترین امکانات آنهم در فضای رعب و وحشت تروریستی به دست آمده است که ازهیچ زاویه ای با فوتبال دردیگر کشورها و سرزمین ها حتا همسایه گان قابل مقایسه نیست.

اینکه اکنون در ردیف شماری از سرمایه داران ملی و ارباب بضاعت مشروع؛ تعدادی ازغارتگران معلوم الحال ثروت های ملی و مردمی تحت تاثیر شورو احساسات برانگیخته شده مردم به اصطلاح دست به جیب برده و پول هایی برای تیم ملی فوتبال کشورهدیه میکنند، مظهر دانش و بینش ملی و ورزشی و فرهنگی آنها نیست؛ مظهر دنباله روی ناگزیر آنان از روحیات مردم، روشنفکران و دانشگاهیان، جوانان آزاد اندیش و آزاد کنش وهمان سرمایه داران و کارآفرینان ملی و اهل بضاعت مشروع میباشد و مانند مسجد سازی های ریایی، غایه شدیداً عوامفریبانه دارد.

آرزومندیم که این تظاهرهای عوامفریبانه وگاه هم نفرت برانگیز، موجب مکدر شدن چهره پاک ومعصومانه وانسانی فوتبال و فوتبالران کشورنگردد.ومردمانی که از جنایتکاران جنگی، پادشاهان فساد و تبهکاری و وطنفروشی، قاتلان عزیزان خود و دزدان با پشتاره ثروت های ملی و حتا شخصی خویش نفرت برحق و مقدس دارند؛ به دلیل ناگزیری هایی که هست؛ از اینکه فتبالران قهرمان ما تحایف و دعوت های آنها را می پذیرند؛ مشمئیز نگردند!

بدبختانه؛ همه جای دنیا آرمانی و مطلوب نیست و ما ناگزیریم درهمین دنیا گذران و مانورکنیم و در عین حال مبارزه آگاهانه و دانشمندانه و متحدانه برای دنیای بهتر و آرمانی تر را ادامه و قوت دهیم؛ مبارزه ایکه درست به گونه فتبال و به اندازهای مضاعف و تصاعدی نسبت به آن، دانش و فن و هنر و محاسبه و ریاضی؛ آموختن و به کار گرفتن کار دارد!

قهرمانی و قهرمانان مان مبارک و پاکیزه و پایدار بادا!

 

دیدگاه ـ بامداد ۱/ ۱۳ـ ۱۴۰۹

 دیداری از کابل، یک ارزیابی تحلیلی از روندهای درهم پیچیده سیاسی – نظامی

 قسمت پنجم اخیر (جمعبندی و نتیجه )

نوشته : ع. بصیر دهزاد

در چهار قسمت قبلی این مقاله تا حد امکان تلاش نمودم و در همان حدود که بینش فکری ام برایم اجازه میداد،  تا یک تصور نسبی از روند های پیچیده سیاسی – نظامی و اجتماعی افغانستان و عمد تاٌ از کابل بحیث یک پایتخت و هم به حیث یک شهر سیاسی در گرماگرم تنش های فکری و سیاسی ، شکل گیری حلقه ها و ایتلاف های سیاسی و بلاخره یک شهری در تلاطم تغیرات ( پیشبینی شده و غیر پیشبینی شده)، ارایه بدارم و همچنان تصویری از  یک شهر ارایه نمایم که در عمق بحران بی اعتمادی و بی اطمینانی در برابر امروز و فرداها ی غبار آلود  قرار دا رد  ، در عین حال تصویری از یک پایتخت  که در طول بیش از ۱۱ سال بعد از سقوط دستگاه نیمه پاکستانی طالبان تغیرات نسبی در عرصه های گوناگون در آن شکل گرفته است، به وجود آمده است وبدون شک پیش زمینه خواهند بود برای تغیرات و پروسه های بعدی در کشور.

همچنان برای نویسنده تحریر این مقالات یک بهانه و یا یک انگیزه هم  بوده است تا عطف توجه خواننده را بدین مساله متمرکز سازد که افراد مستقل ، حلقه ها و نهاد های سیاسی ایجاد شده در اوضاع کنونی در کدام موقعیت سیاسی  و اجتماعی قرار دارند و مرتبط به این موقعیت اجتماعی شان چه وظایفی بزرگی را در شرایط پیچیده کنونی میتوان بر جسته ساخت و راه های حل و ممکن را پیشبینی نمود . علاوتاٌ بر جسته ساختن اهمیت این  مساٌله که پذیرش یکدیگرو بیان اراده حسن نیت در ایجاد و تحکیم  پیوند های فکری و عملی و بلاخره جستجوی اهداف و وظایف مشترک مقطعی  برای نجات وطن حایز اهمیت جدی است، یعنی میلان و تمرکز تمام توجه ، تعقل و اراده سیاسی  و سائر توانائی ها به خاطر تبدیل نیروی های چپ ، میانه، ترقیخواه و وطنپرست در یک همکاری و پذیرش با یکدیگربه یک نیروی موثر  و بزرگ سیاسی در روند های پر پیچ و خم جامعه ملی ما.

نتیجه گیری ها از روند های که از یک جهت بی نهایت مغلق و نامکشوف اند واز جانب دیگر از موجودیت بعضی ارزش ها هم نمیتوان انکار کرد و آنرا از نظر دورداشت، موضوع ساده نیست زیرا یکی دلسرد کننده است ودیگری امید بخش( در صورت بقای ارزش های نیم بند). شکل داد ن مبارزه مشروع و قانونی بر ضد اولی و بیسیج و آرایش نیروها برای دفاع و تحکیم دومی.

دستگاه حکومت ( رییس جمهور در یک حلقه محدود) نه تنها خود در پروسه های مغلق دست و پا میزند و در عین حال خود عامل معاملات پس پرده هم است ، بر معاملات پشت پرده که خود در آن دخیل است ،هرروز ( بالای خارجیها) نا رضایتی نشان میدهد و شکایت اش را بلند میکند. هر سفر وی به پاکستان یک تغیر (ات)  را در مهره های سیاسی حکومت به ارمغان میآورد.

تعداد ایتلاف های سیاسی که بعضاٌ از آنها بوی ذوق ها و تمایلات سمتی، تنظیمی و قومی میآید ، شکل و محتوای جدید را بخود میگیرد. بعضی حلقات و سازمانهای سیاسی کوچکتر در بیان وعده ها و موضعگیری های سیاسی شان مشکل دارند تا فراملیتی ، فرا قومی و فرا زبانی طرح دهند. به بیان دیگر آنها فراملیتی و فرازبانی اشاره میدهند ولی با گرایش های شبهه گونه ملیتی و قومی در جاده های این روند های پر پیچ و خم حرکت میکنند. و در دنبال چسپیدن با همتا های بزرگتر سیاسی و به اصطلاح مطرح سیاسی  اند.

نتیجه گیری دیگری که از پروسه های مغلق و پیچیده میتوان بدست داد عبارت است از موجودیت و اثر گذاشتن وکرکترهای فردی اند که بالای پروسه ها به یک شکلی نفوذ دارند، میتواند یکی از عوامل مغلقیت در روند ها باشند . این کرکتر ها کدام ها اند:

۱ـ  تعلقیت و پیوند های یک حلقه از افراد به دستگاه های استخباراتی همسایه ها و دول غرب که این افراد هم یک رقابت وهم اهداف مخفی دول خارجی را دردرون دستگاه دولت و هم تعداد از نهادهای سیاسی – مذهبی تمثیل مینمایند. آنها در حالیکه خود دریک دستگاه دولتی قراردارند ولی دریک  رقابت و دریک عدم اعتماد در برابریکدیگیر قراردارند. درعین حال آنها  مهره های مهم حکومتی اند. پس در چنین حالتی نمیتوان از مظلومیت یک ملت و سیاست نامکشوف دولت کنونی چشمان را بست و انکار نمود. در پهلوی آن خزیدن آنان در  زیر «  لحاف چرکین »  قوم ، سمت، زبان و مذهب به حیث یک روپوش و زمینه حفظ  مصئونیت و بقای شان میباشد که هم بحیث وسیله پیشبرد اهداف ضد ملی وهم عامل تحمیل و ادامه مظلومیت بریک ملت مظلوم میباشند. پس در چنین حالتی نجات وطن ، اعتماد و وفاق بخاطر ادای خدمت خالصانه و بی آلایشانه به یک ملت مظلوم بحیث یک  هدف بزرگ و یک مسوولیت دربرابر نیروهای ملی اندیش و ترقیخواه متبارز میگردد.

۲ـ موجودیت کرکتر های خود خواه، مغرور و از خود راضی هم یکی از عوامل معضلات سیاسی نه تنها در دستگاه دولت بلکه در داخل حلقات و نهاد های سیاسی اند.  تن دادن این افراد و کرکترها به واقعیت ها و پروسه ها برای شان یک هتک شخصیت تلقی میگردد. متاسفانه این یک مشخصه خاص افغانی ما هم است که به مشکل کمی ها و اشتباهات خود را بپذیریم و بدان اعتراف کنیم. این افراد  آنچه را میاندیشند « عقل کل و عقل عالم » میپندارند ( من  برآوردی). این حلقه خود خواه درعین حال در برابر قدرت ، پول و وعده ها خیلی ها ضعیف النفس و نحیف هم میباشند.

۳ـ حلقه دیگر مربوط چهره های میگردند که از لحاظ جرم شناسی کسان اند که جز به پلان پیشبرد جرایم به چیزی دیگر نمی اندیشند. اصلاٌ برای آنها سیاست یک وسیله و زمینه است برای مصون ساختن اعمال جرمی مانند قتل، سرقت ، راه گیری ، جرایم جنسی ، استفاده از خشونت برای بدست آورده اهداف جرمی. این حلقه با کمال تاسف در دستگاه دولتی  و آنهم در مقامات و همچنان در میان گروه های ضد دولت کم نیستند. اینان همیشه در عمل جرمی شان خیلی ها زرنگ اند ( در مباحث کریمنولوژی یک اصطلاح است که مجرم متکررهمیشه یک قدم از پولیس پبشتر است). این افراد به مهارت و پختگی میتوانند  با استفاده از ضعف شخصیت و وجدان  در درون حلقه های اولی و دومی  که در بالا ذکر شده رخنه نموده به ابراز هموندی موقعیت خود و انجام اعمال جرمی وغیرقانونی  خود را مصون سازند. این حلقه به حق سازماندهنده گان اصلی مافیای زنجیری اند که در غصب زمین های دولتی و راه گیریها سهیم بوده و با روابط دوگانه با دولت و دستگاه های استخباراتی قرار دارند. اینان که در موقف های مهره یی دولت قرار دارند ، موقف ثابت در تحکیم  و تطبیق قوانین و مبارزه هدفمندانه در برابر  فساد و تسلط مافیای زنجیری  عمداٌ اتخاذ نمیکنند ، بر عکس در صدد قاچاق مواد و تسلط بر بازاراند.  این افراد از لحاظ تکمیل شخصیت و رشد وجدان خیلی ها عقب مانده هم اند چونکه اغلباٌ  در شرایط خانواده گی شخصیت و وجدان شان رشد نموده است که تحقیر، توهین ، خشونت و حتا ممکن سو استفاده جنسی در نظام خانواده مسلط بوده است.

مهار این حلقه جابر و مجرم که در شرایط کنونی بزرگترین معضله اجتماعی – سیاسی و حاکمیت و تطبیق قانون است، بدون شک میتواند یک هدف مشترک و بزرگ  و« یکی » از معیار های قرارگرفتن در « یکی »  از خطوط واحد عملی ( البته با جرئت و شهامت) برای تمام حلقه های سیاسی باشد.

۴ـ حلقه چهارمی معضله  ( گروهی) نهاد های سیاسی موجود است که دارای اهداف و نظریات اجتماعی- سیاسی ( مذهبی ، راست ، میانه و چپ) اند . عقده مند یها و مخامصت های ناشی از  دوره های مختله جنگی درسی سال اخیر مانع پذیرش همدیگر در داخل یک سیستم سیاسی و یا در یک ایتلاف سیاسی میگردد. ولی در عین حال مشکلات دیگر انها معضلات ذات البینی  در درون همان حلقه معین و یا در درون یک نهاد سیاسی است. تعلقیت به شخصیت های سیاسی و تنظیمی سابق مانع قرارگرفتن شان در یک خط فکری و یا عملی میگردد. در عمل دیده شده است که بیشترین از این حلقه ها درمحدوده ارزیابی های گذشته  فرو رفته و محصور باقی مانده اند و درارزیابی حال و آینده و ایجاد همسویی ها با یکدیگر نا موفق اند. تنش ها و نا ملایمات ( دردناک) گذشته معیار تعین موضع امروزشان در برابر یکدیگر و در شرایط مغلق و پیچیده کنونی اند ، تا جستجوی زمینه و امکانات برای همسویی ها و قرار گرفتن درخطوط عملی واحد.

وقتی مساله پیوند و نزدیکی حلقات چپ مطرح میگردد، ممکن  نزد تعداد زیاد صاحب نظران صرفا موضوع همسویی ها ٌ در حلقه ها و گروه های کوچک مربوط به شاخه های حزب دموکراتیک خلق افغانستان ( حزب وطن) تداعی گردد در حالیکه شرایط بغرنج و پیچیده کنونی این ضرورت را متبارز ساخته است که مرزبندی های حلقات چپ متکی بر رقابت و تقابل فکری و ایدیالوژیک که در سالهای دموکراسی تاجدار در روان سیاسی آنوقت شان مسلط بود و ادامه آن در سالهای بعدی شکل تقابل مسلحانه را بخود گرفت ، دیگر در وضع کنونی و برای آینده هیچ یک از این گرو ه ها کارا و مفید نیست و نخواهد بود. در دوره های گذشته چهل ساله اخیر مبارزات شدید و خشن میان این جریانات فکری چنان دشمنانه بوده است که هیچ گاهی ممکن نبوده است که مساٌله هدف و مبارزه  مشترک درمقابل نابرابری های اجتماعی مطرح بحث گردد. آیا  این سوال در شرایط نوین کنونی میتواند در میان نیروهای چپ و میانه ( به مفهوم وسیع آن) قابل بحث جدید باشد  ؟  آیا زمینه های همکاری ها و گشایش تبادل نظر پیرامون برجسته ساختن پروبلم های اجتماعی و راه های حل آن تا کدام حد ممکن و عملی است؟ البته بدون اینکه هنوز و یا قبل از وقت  بر ایتلاف ها و وحدت ها اشاره نمود. نویسنده این زمینه را نا ممکن نمیداند بلکه  بحیث یک سوال عمده روز قابل طرح و تبادل نظر میداند. اشتباه خواهد بود که آن نیرو و توانایی « هنوز غیر قابل حساب » که در مقیاس یک ملت نزدیک به سی میلیونی کوچک و هنوز غیرقابل لمس باشد، به تنهایی در فکر مبارزه مستقلانه شود و امید به تصرف روان عامه بست. ممکن تعجب آور نباشد که امروزهمه نیروهای اعم از چپ و راست بیشتر خود و سازمان خود را به آنچه در گذشته های «  با غرور »  انجام داده شده جدا ناپزیر میدانند و خود و سازمان خود را به ارزیابی میگیرند یعنی اینکه  یا از ارزش های خود دفاع نموده و یا بر علیه ارزش های دیگر مبارزه مسلحانه نموده اند. این غیر طبعی هم نیست بلکه قابل درک هم است که  هنوز به یاد قهرمانیها و قهرمانهای گذشته شیوه مبارزه کنونی و آینده را شکل میدهند و با همان غرور خود را در برتری ازدیگران تصور مینمایند.  

آنچه غیر قابل انکار است این است که نیروی « وسیع » چپ و میانه دیروزبا وجود شکست های سیاسی ، نظامی و اجتماعی در مقطع های مختلف اکنون میتواند بحیث یک نیروی قابل حساب در پروسه های کنونی و آینده افغانستان اثر گراز و سمت دهنده باشد  و این یک واقعیت عینی هم است و این در صورتی ممکن خواهد شد که  این نیرو به باز کردن دریچه های تماس و جستجوی همکاریها متقابل باندیشند و در یک مبارزه مشترک یک نیروی بزرگ ( ریزف و آماده) نسل جدید و جوان را  در عقب ایده های ملی، وطنپرستی ، دفاع از ارزش های دموکراسی و جامعه مدنی، اندیشه فرا قومی و فرا مذهبی ، متبارز ساختن معضلات اجتماعی کنونی ، منافع و حقوق و خواست های مشروع نسل جوان ، دفاع از حاکمیت قانون و بلاخره متبارز ساختن کلتور، سنن و عنعنات پسندیده مناطق افغانستان بحیث چکیده های از غنای فرهنگ و کلتور ملی ملت ما و دها مسایل دیگر بسیج نمایند. این یک وظیفه بزرگ ملی واحساسات پاک وطنپرستی هم است و هم یک معیار خدمت و ادای دین ملی  و وطنی خواهد بود. داشتن اعتقاد فراگیر به یک ملت واحد بدون شک جای احساسات ملیت و زبان پرستی ، تعصبات قومی و منطقوی، بالا کشیدن محاسبه ها و فیصدی های جعلی و تفوق طلبی را میتواند در یک پروسه به تصرف گیرد.

حاد ساختن مسایل زبانی و سمتی در شرایط کنونی برای تعداد از فیگور های سیاسی و سازمانها و حلقات مربوط شان فقط یک وسیله نامقدس و ضد ملی است که آنان با این وسیله نا مشروع توجه عامه را بخود جلب نموده و هم اثرات  خیلی ها خطر ناک را در عمیق ساختن تضاد و تحریک  احساسات تفوق طلبی و سمتی در میان مردمان عامه به وجود می آورند  که میتواند مساله خطر فروپاشی یک جامعه ملی را دریک  دراز مدت محتمل و غیر قابل جلوگیری سازد.

 نتیجه گیری از بالا گرفتن چنین احساسات و تحریکات نفرت برانگیز ، تضاد و دشمنی های قومی که بوی متعفن آن در بعض مباحثات پارلمانی و وسایل اطلاعات جمعی مشام مردمان و حلقه های فرا زبانی و فرا ملیتی را سخت آزار میدهد، این است که در اوج بحران عمیق اجتماعی و بحران اعتماد به آینده برای عوامل تعصب یک زمینه  مصنوعی را به وجود میآورد ولی درعین حال متوصل شدن آنان به یک جرم شدید ضد منافع ملی است . این افراد و حلقه های متعصب در شرایط پیچیده کشور چیزی دیگری را به عنوان راه های بیرون رفت مطرح کرده نمیتوانند. آنها در یک عدم  توانایی تفکر و دیگر اندیشی به پارچه های زنگ زده ولی مخرش ملت واحد  تبدیل گردیده اند. آنان باید بدانند که مانند آن دیگربدنام های تاریخ هر روز با زبان، قلم و اندیشه ملیون و ترقیخواهان  ( فرا قومی ، فرا زبانی و فرا مذهبی) محکوم و بد نام باقی خواهند ماند.  واقعیت های تلخ و تکاندهنده در میان بعض حلقه های روشنفکری مبنی بر تمائلات قومی و زبانی به مانند یک شبه خبیثه غیر قابل انکار است. بعضها در عین حالیکه در برآمد ها خود را فراملتی و فرا قومی معرفی میکنند ولی با آنهم در عقب پرده های چرکین حلقه های اعتماد بر مبنای همین تمایلات را بصورت محرم و غیر محسوس حفظ مینمایند تا در موقع ضروری پروسه های غیر قابل پیشبینی را در دست کنترول و تسلط داشته باشند.

آنچه در بالا  تذکر داده شد که انرا بحیث یک نتیجه گیری وجمعبندی کلی هم میتوان بدست داد ، نقش و موقعیت نیروهای ترقیخواه و وطنپرست را میتوان به حیث یک نیروی بزرگ و قابل حساب در پروسه های کنونی و آینده ارزیابی نمود. این نیرو در داخل و خارج کشور به مانند یک شبه نیرومند ولی سرگردان در گشت و گذار است که خود از درهم پیچیده گیها و در هم فرورفته گی های درونی نتوانسته اند سر بدر آورند و آنچه را که در خود دارند به جامعه عرضه نمایند. تعداد زیاد این حلقه ها بخصوص چهره های با افکار گذشته نتوانستند از یک جهت خود شان را از دیدگاهای که دیگر به تاریخ سپرده شده اند، رها نمانید بلکه سازمان سیاسی، نهاد و یا حلقه مربوطه را به همان مسایل مصروف نگهداشته اند که  گویی آنان پرزه های کوچک یک ماشین بزرگ را که هرزمان میتوان آنرا به حرکت درآورد ، در مشت های «  بسته داخل در جیب »  شان محکم گرفته اند.

 فراموش  نباید کرد که نیروهای راست در مرحله کنونی به ساده گی میتوانند با هم کنار آیند زیرا برای آنها هر زمینه ممکن مانند پول فراوان، تعلقات نا مشروع بخاطر تعمیل اهداف خارجیها و استخبارات ، استفاده از امکانات بنام مذهب ،قوم و زبان وجود دارد در حالیکه  هدف ما جستجوی راه های باز کردن درهای حسن نیت، همکاری در یک مبارزه مشروع و مسالمت آمیز در برابر این نیرو های راست و غیر صادق به ملت و مردم است. ما نباید در این مبارزه حلقه ترقیخواه و فرا قومی ، فرا زبانی و فرا مذهبی را تنها به چپ اندیشا ن محدود سازیم بلکه به تمام نیرو های که به ترقی و دیگر اندیشی یک ملت بزرگ و واحد اعتقاد دارند، بیاندیشیم. این معیار های پیوند و نزدیکی میتواند تضمینی برای  دفاع مشترک و تحکیم ارزشها و تعهد بدان خواهد بود. این ازرش ها کدام ها اند:

- ارزش های تضمین شده در قانون اساسی و تحکیم آن برای یک جامعه باز،

- حفظ و تحکیم و دفاع از آزادی بیان و عقیده،

- حمایت از نهاد های جامعه مدنی، و دفاع و تحکیم حقوق و آزادی های مشروع زنان،

- دفاع از حقوق و آزادیهای مشروع نسل جوان و زمینه های انکشاف و تشویق آنان در رشد و تبارز استعدا های شان در عرصه های مختلف.

- زمینه مصون برای رشد و انکشاف جسمی و روانی طفل در محیط آموزشی و فضای  بدون خشونت در خانواده.

 - حاکمیت قانون و مصونیت فرد در تحت حمایت قانون و نهاد های حراست حقوق اتباع.

- تعهد به داشتن اندیشه و سیاست فرا ملیتی- فراقومی و فرا مذهبی. این تعهد زمان با صداقت میتواند مصداق عمل باشد که روشنفکران متعلق به یک قوم و یا زبان در افشای جرایم مرتکبه ، فساد ، غضب ملکیت های عامه، زور گویی و غیره اعمال نا مشروع زورمندان مربوط به قوم ، زبان و مذهب خودش خموشی اختیار ننماید؛ و طفره نرود. هر کدام از این حلقات  سیاسی باید هدفمندانه این جرایم را افشاٌ نمایند. موضع واضح و شجاعانه در برابر جرایم شدید ضد بشری و کشتارهای بی رحمانه توسط طالبان.

- تعهد به یک انتخابات شفاف و پذیرش همه نیرو های سیاسی و اجتماعی در یک پروسه شفاف  و در یک  رقابت سالم و مشروع انتخاباتی.

-        سهمگیری در ایجاد و تحکیم یک سیستم سیاسی- دولتی فارغ از فساد و تسط طلبی گروهی و قومی.

-        اعتقاد مشترک بر اینکه موجودیت  ظلم و مظلومیت انسان جامعه افغانی ما را از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب بطور یکسان متضرر میگرداند و هیچ جابر و زور دار در تظلم خود استثنا ٌ را نمیپذیرد.

-        -هر فرد و گروه حق دارند احساس و همه توانایی های خود را به همان  زبان که آموخته بیان نماید و به دیگران عرضه نماید. انکشاف و سچه ساختن زبان ( با وسایل و زمینه های مشروع نه  در تقابل و رقابت با زبانهای دیگر) از لحاظ حقوق اساسی بشری مشروعیت دارد، این یک حق قانوناٌ تضمین شده است که در سطوح اکادمیک تحقیقات زبانی صورت گیرد. با خفط احترام عمیق به تمام زبانهای مروج دیگیر افغانی ما.

-        تعهد احترام به زبان، کلتور و عقاید مذهبی ، رسوم و عنعنات معقول و پسندیده هر قوم و گروه ( ولو کوچک) که باید بحیث اجزای کلتور و فرهنگ با افتخارملی و افغانی ما تلقی گردد.

-        داشتن موضع روشن و غیرمحافظه کارانه در برابر سیاست های دول همسایه بر علیه منافع و روند صلح در افغانستان و تعهد بر ارجحیت منافع ملی و تشویق و ترویج و بر انگیزی احساسات ملی و وطنپرستی در میان نسل (نو) جوان کشور.

نویسنده در اخیر این مقاله ، آنچه را نتیجه و جمعبندی نهایی میداد ، بدین عقیده است که هیچ گروه سیاسی ولو بزرگ به تنهایی در روند های بعدی که دیگر احتمال تسلط دوباره طالبان روز تا روز ضعیف تر و حتا نا ممکن به نظر میرسد، توانایی تغیر سیاسی و اجتماعی جامعه افغانی را نخواهد داشت. هر زمینه و امکان دست رسی به قدرت چه با زور و استبداد و چه در یک دموکراسی باز انتخاباتی برای یک حزب، یک گروه تنظیمی ویا حلقات مربوط به یک قوم و ملیت نمیتواند پایا باقی بماند و نباید در خیالات سرابی خود به تنهایی یک « جزیره خورشید» را ساخت و درجاده های شیسشه یی آن قدم زد و شادیانه پرپا کرد.

من مقاله را با چند جمله ختمانه به پایان میگیرم:

وطن ما همان یک گلستان با رنگ های زیبا و موزن است که تمام گل های آن از ریشه های یکدیگر آب حیات و بقا میگیرند. فرهنگ و روان اجتماعی مردمان مختلف این ملت واحد را به مانند رنگ های در آمیخته و خوانا با همدیگر، دربرگهای گل این گلباغ زیبا میبنم .همه گلها با یک حرکت یگانه رو بطرف آفتاب مینماند ، آفتاب که با تابش اش نور روانبخش را با لبخند ، اما نه با تکبرو نه صرف به یک گل بل به یک باغ زیبا و بوقلمون نثار میکند. بگذار هر گل این باغ زیبایی خود را در جمع زیبایی ها در یابند و ببینند. غرور، تکبر و تفوق بر زیادت من و تو ها زیبایی این باغ را ناموزون جلوه گرمیسازد، درست به مانند وجود یک بته نا زیبای رواش که در اصلیت اش باید تنها در زیر سایه سنگ های بی شکل و سخت دل با برگ های بی جلایش قد بلند کند و در درونش جزترشی چیزی دیگر را نمیتواند عرضه کند.

 بگذار به ملت واحد، سرزمین واحد،  کلتور و فرهنگ پر غنا و پر افتخار ملی اندیشید و هر انسان جامعه افغانی ما را متعلق بر آنها دانست وهمه  آنها را متعلق بر هریک انسان جامعه ما دانست.

( پایان )

 

 دیدگاه ـ بامداد ۴/ ۱۳ـ ۱۵۰۹

 

 د راتلونکو ټولټاکنو په اړوند بیانیه                              

 دموکراتیکې او سالمې ټاکنې او ملي - دموکراتیک بدیل

ډاکتر حبیب منګل   

افغانستان د جمهوري ریاست اوولایتی شوراګانو د دریمو ټاکنو په درشل کې دي ،کومې چه د۱۳۹۳ کال دوري په ۱۶ نیټه  باید ترسره شي او اقتدار دښاغلي کرزي  څخه دهغه ځای ناستي ته انتفال ومومي. دا ټاکنی  زمونږ دهیواد په سیاسي راتلونکې او پرمختګ کې ټاکونکې اهمیت او ځای لري . خو پدي شرط چې دموکراتیکې ، سالمې او معتبرې وي  او په پایلو کې یې يو پیاوړئ  ملي - دموکراتیک  او کارا حاکمیت رامنځته شي .    

دموکراتیکی او سالمی ټاکنې

په دموکراتیک نظام کې د واک او ملي واکمنئ او دحکومت داقتدار او  سیاسي مشروعیت سرچینه دخلکو آزاده اراده او رایه ده چې په ټول ټاکنوکې انعکاس مومي او کارول کیږي . خو ټاکنې باید دموکراتیکي  او سالمې ، یعنې مشارکتي ،رقابتي ، کثرت ګرا ، څو ګوندي ، آزادې ، عادلانه ،عمومي ، رڼې ،شرافتمندانه ،داعتبار او منلو وړ وي. خو ‌ټاکنې یوازې د سیاسي مشروعیت او واک ترلاسه کول او ساتل ندي ، بلکه د ښې دولت دارۍ او حساب ورکونکو ، مسوولیت منونکو ، قانومند او فساد نه منونکو ، موثر او کارا حکومتونو درامنځته کولو د مبارزې او سیاسي سیالئ ډګر دئ .دموکراتیکې او سالمې ټاکنې ، دموکراسي ټینګوي او حاکمیتونو ته ثبات ور بخشي .برعکس نمایشي او  تقلبي ټاکنې چې یوازې د سیاسي مشروعیت  د ترلاسه کولو دحاکمه کړیو  اوزور او زور  لرونکو د خپل منځي نوبتي مسابقې او  د واکدلاس په لاس کیدو او ادلون – بدلون لپاره ترسره کیږي ، خلک د وخت په تیریدو د داسې ټاکنو  څخه  لاس په سر کیږي او په پایلو کې سیاسيبحرانونه  او بې ثباتي را منځته کیږي ، دموکراسي مري او دیکتاتوری اواستبداد تکرایږي.

 افغانستان دموکراسۍ او دموکراتیک نظام ته دتیریدو په نوي موج کې دوي ټاکنې تیرې کړي او دا دئدریمې ټاکنې تجربه کوي.د افغانستان د خلکو ، سیاسي او مدنې ټولنې او د نړیوالېټولنې اساسي  غوښتنه  داده چې  دریمی ټول ټاکنې باید مشارکتي ،  رقابتي ، کثرت ګرا ، آزادې ، عادلانه ، رڼې،عمومي اوشرافتمندانه وي. څو اقتدار په دموکراتیک او قانونې ډول انتقال ومومي اویو مشروع حاکمیت او حکومت را منځته شي ،داساسی قانون نظام او  سیاسی ثبات وساتل شي اودموکراسئ ریښه ونیسي. 

خو دا غوښتنې په عمل کې په هغه صورت کې ترسرهکیدای شي چې  حکومت دټاکنو امنیت ،عمومیت  او سراسري والئ په ښه توګهتامین  کړي او په ټاکنو کې ناروا مداخلهونکړي ، دټاکنو خپلواک کمیسیون خپله بی طرفي او خپلواکي وساتي او ټاکنې  ښه مدیریت کړي ، درایو واجد هیوادوالو لازم شرکت تامین کړي او  دنومونو ثبت او کارتونو ورکول سم نظارت وکړی ، په بې امنه سیمو کې په زرګونه خیالي اوتقلبي مرکزونه وتړي او دتقلبي رایو څخه د صندوقونو دډکولو مخه ونیسي ، رايي سمېوشمیري او د ټاکنو  شفافیت یا روڼتیا تامیناو دشکایتونو کمیسیون کارایی ولري ، نوماندان ، سیاسي ګوندونه ، مدنې ټولنه اورسنۍ  هم د ټاکنو دنظارت او مشروعیت لپارهمبارزه او هڅه اوهاند وکړي  دملګرو ملتونوسازمان او نړیواله ټولنه هم د ټاکنو په برخه کې خپل هوډونه او مسولیت ترسره کړي اوهر اړخیزه مرسته وکړي .  خو که داسې ونه شياو په ټاکنو کې بیا سیاسي او انتخاباتی فساد او درغلئ  تکرار شي او په واک کې د زور اوزور لرونکي قشرياو افراطی  کړئ ، بنیاد ګران  او لوټ ماران ابقا شي ،دا خطر شته چې په هیوادکې بی ثباتې او یو سیاسي بحران دټولو ناوړو پایلو سره را منځته شي.

 ملي – دموکراتیک بدیل

 د افغانستان د جمهوري ریاست دریمې ټول ټاکنې په داسې وضعیت کې ترسره کیږي چې هیواد دموکراسې د تیریدلو اودموکراتیک نظام دجوړیدلو په نوي او دریم موجاو سیاسي پروسه کې  د((انتقالي لسیزې ))څخه دوهمې لسیزي یا د((تحول لسیزي )) ته داخلیږي . سره له دې چې د انتقال په لسیزهکې د سیاسي پراختیا ،اقتصادي او فرهنګي ودي په ډګر کې ځینې دپام وړ او مهمې لاستهراوړنې تر سترګو کیږي ، لکه ددموکراسې داصولو پر بنیاد دیوه مدون نوی اساسی قانونتصویب او دسیاسي ، د بیان ، مطبوعاتو  اومدني آزادیو نسبي تامین او نور چې دساتلو ، پراختیا او تینګتیا لپاره یی باید اغیزمنه او یو موټۍ مبارزه وشي . خوله له بده مرغه اساسي مسایل لا ندي حل شوئ او دا دې هیواد په اوس او په ځانګړي ډول دبهرنیو ځواکونو دوتلو وروسته د سترو اوخطرناکوګواښونو  او تهدیدونو سره مخامخ دئ .

   بنا پردی ،افغانستان  نه یوازي مشروع بلکه د بدلوندلسیزې داهدافو او دندو د تحقق لپاره یو دموکراتیک او سوله ایز بدلون ته اړه لری . یا په بل عبارت یو داسې  پیاوړئ  ملي - دموکراتیک او کارا حاکمیت او سیاسي زعامت ددې تاکنو په پایلوکې باید اقتدار ترلاسه کړي ، چې موجودې لاسته راوړنې وساتي ، پراختیا ورکړي اوټینګي کړي او  سیاسي ، امنیتي ، اقتصادي ، ټولنیزې ، فرهنګي او دبهرني سیاست مسایل حل او د نړیوالو ځواکونو  د وتلو وروسته احتمالي ګواشونو سره اغیز منه او مستقلانه مقابله وکړي.

    تاریخ ، د داسې پیاوړي ملـي - دموکراتیک او کارا حاکمیت د را منځته کولو رسالت او مسولیت د یوه ملي-دموکراتیک بدیل یا ملي ، دموکراتیکو، مترقی او د ټولنیزعدالت پلوي سیاسي ځواکونو په غاړه ایښودلئ دئ ،چې یوه واحده وطني دموکراتیکه جبهه اویا یو (دموکراتیک انتخاباتي ایتلاف ) را منځته کړي او  د یوه دملی – دموکراتیک کارا حاکمیت درا منځته کولو لپاره  د واحد نومانداو داساسي اهدافو(موخو)،اصلاحاتو او اقداماتو دلاندي( پلاتفرم ) سره په ټاکنو کې فعالانه ګډون وکړي :

کارا دموکراسیي

د یوې کارا دموکراسئ را منځته کول . ددي هدف لپاره په عمودي او افقی ډول دواک ښه تقسیم د پارلمانتاریسم اوپه سیاسي نظام کې دملي شورا او انتخاباتی نهادونو د نقش پیاوړتیا ، په عمل کې  د قضایه قوی  دخپلواکۍ تامین او د قانون د واکمنۍ او د عدالت د تامین لپاره لازم  قانوني اقدامات ترسره کول،  دسیاسي  او انتخاباتي فساد ریښې ایستل او د الیګارشئ اوزرسالاری یا  د زور او زرو د لرونکو په لاس کې د واک تمر کز اوانحصار او  په دولتې اداره کې  دقشري ، افراطي ، بنیادګرو او فاسدو  افراد و تسلط پاې ته رسول ، دسیاسي مشارکت پراختیا او په نظام کې دګوندونو او مدني ټولنې د نقش ټینګتیا او سیاسي ،دبیان او د مطبوعاتی  آزادي و پراخول  اود مدنې ټولني د نقش پیاوړتیا.

د ټاکنو په قانون له سره کتنه او دملي شورا۷۰په سلو کې چوکۍ ګوندونو ته تخصیص اود ټاکنوموجود انتخاباتی نظام  تناسبي نظام ته تعدیل اودټاکنو د شفافیت لپاره لازم اقدامات .د خلکو اساسي حقونه او دبشری حقونو په اعلامیه او نورو کنوانسیونونو کې راغلو او تثبیت شوو بشری حقونو  اود مور او ماشوم په ښه توګه تامین ، دفاع اوساتل ، دښځو په وړاندې د تشدد دمخ نیوي قانون په قاطعیت سره  عملي کول او دکوچنیانو په وړاندي تشدد ته د پايټکئ کیښودل .

مرکزيدولت د حاکمیت تامین او ټینګتیا  او دسیاسي او امنیتي وضعیت دښه والي  سره سم په اساسي قانون کې دتعدیلاتو دراوستلو له لارې مختلط ریاستي – پار لماني نظام را منځته کولوته هڅه کول  ، پدي ډول چې ولس مشر یا جمهورریس  چې د دري ګونو قواو په سر کې قرار لري  د اساسي قانون دلوې جرګې له خواه  او صدرا عظم چې داجرایيه قوې مشري کوي د ولسي جرګې له خوا ټاکل وټاکل شي ، او  همدا ډول دشرایطو  دمساعدت سره سم  والیان ،شاروال ، ولسوالان  انتخابي کول  او په محلي اداره کې دمحلي شورا ګانو د نقش اونظارت پیاوړتیا .

ښه حکمراني اوحکومت کول

د قانوند حاکمیت  تامین او ټینګتیا او د اغیزمن ، مسولانه ، کارا  او حساب ورکونکې حکمرانئ او حکومت کولو نظام رامنځته کول او د اداري ، مالي او اقتصادي فساد سره جهاد او په دي برخه کې  د فساد سره دمبارزي اود جزا د قانونو په قاطعیت تطبیق او په فساد متهم افراد عدالت ته سپارل او دولتي اداره دمفسدینو  پاکول او د تفتیش او حساب -  کتاب کارا سیستم را منځته کول،د دولتي مقاماتود شته منیو تثیبت او په دې برخه کې د وضع شوو قوانینو سم او په قاطعیت عملی کول.په حکومت او انتخابي ارګانونو باندې د ټولنې او هیوادوالو دکنترول او نظارت تامین ،دحکومت له خوا انتخابي ارګانونو او خلکو ته د منظم حساب ورکولو سیستم ایجاد ، د خلکو اعتراضونو او غوښتنو ته ښه غوږ نیول او دقانونیت ، امنیت ، ارامش ، مصونیت په ښه توګه  تامین  او  د ټولنیزو خدمتونو لکه د شووني او روزنې ، روغتیا، کار ، کور ، ډوډي ، کالیو ، صحی او بو ، مواصلاتو ، ترانسپورت او نور ټولنیزوخدمتونو د وړاندې کولو له لاري د هیواد والو د ژوند سطحه ښه کول  او  که حکومت په حمرانۍ او حکومت کولو کی پاتې راشي په خپله خوښه  او همدا ډول د انتخابي ارګانونه او یا دخلکو دغوښتنې په صورت کې دکاره ګوښه کیدل   .           

پایدار امنیت

  په هیواد کې امنیتي بحران ته د پای ټکئ کیښودل او پایدار امنیت را منځته کول . اودې هدف ته درسیدو په خاطر د تروریسم ضد جګړه کې اوسنئ بن بست پاي ته رسول او د تروریسم ضد نړیوالو ځواکونه څخه په کلکه غو ښتل چې  چې د ترور ضد ژمنی عملی او په سیمه کې د القاعدی تروریستی اډې نابودې کړي  او همدا ډول د هیواد  په وړاندې د امنیتی تهدیدونو د دفع اوطرد لپاره دملګرو ملتونو دامنیت دشورا څخه د اعتبار وړ نړیوال  امنیتي تضمیناتو ترلاسه کول.

د هیواد دفاعي قابلیت د ځاني کفایت سطحې ته رسول ، وسله وال پو ځ  په درنو وسلو تجهیزاو د دولت او هیواد ټول ځواک ، قابلیتونه او امکانات  اوټولنیز پو تانسیل  دهیواد مستقلانه او اغیزمنې دفاع ته  بسیج او تیارول ، وسله وال پوځ په ملي او وطن پرستانه روحیه او اساسی قانون ته په کلکه وفادرای روزل اوپه تدریج سره دسربازۍ د مکلفیت عنعنه بیرته اعاده کول او د وسله وال پوځ قومانداني او رهبري پیاوړتیا او غیر ګوندي کول او د قومي جانبداریو څخه ژغورل.د نشه ایی توکه د تولید ، پروسس او قاچاق او جنایاتونو د مافیا ریښو ایستل، دغیرمسوول  وسله وال ګروپونه خلع سلاح او په ملکي  ژوند کې ادغام  او په تدریج سره دعمومې بی وسلې کولو برنامه عملي کول.          

د دموکراسئ اودموکراتیک نظام  داستقرار ، پایدار امنیت او عادلانه او تل پاتې سولې دتامین لپاره  دهیواد د اساسي قانون پربنیاد اودملګرو ملتونو په وساطت د دولت د وسله والو مخالفینو سره روغې جوړي ته جوړونکي هڅها و هاند او  نړیواله ټولنه هڅول چې برپاکستان فشار راولي چې دافغانستان په سوله کې ریښتینی همکاری وکړي  اوخپلې ژمنې عملي کړي . اوپه دې ډول دولتی ضدوسله وال مخالفت ته د پاې ټکئ کیښودل .

اقتصادي پایداره  وده او پرا ختیا

دهیواد داقتصادي وروسته پاتي والې د له منځه وړلو په جهت کې اساسي اقدامات ترلاس لاندی نیول ،دستونځو حل او ګواشونو سره  اغیز منه مقابله کول .او دې هدفونو ته درسیدو لپاره د هیواد صنعتی کول او کلیدی صنایعو وده  او زیر بنایی پروژو ایجاد او پر اختیا  ، د طبیعي  زیرمو او شته منیو  ساتلو ، را ایستلو ، کارولو او د مدیریت پیاوړتیا او په دې برخه کې دفساد ریشې ایستل ، د کرهڼې دمیکانیزې کولو  او تولیداتو د زیاتولو او کورنئ او بهرنئ سوادګری دودې اونورو اقتصادی برخو کې اغیزمن اقدامات او دملي اقتصاد د پیاوړتیا  لپاره دکورنئ او بهرنئ سرمایې اچونه هڅول او د بزګرانو او ځمکه لرونکو په ګټه دځمکو اصلاحات ترسره کول.

د ملی اقتصاد په وده او پیاوړتیا کې د خصوصي سکتور دودې څخه ملاتړ. خو د آزاد بازاراقتصاد بې بندوبارئ ته د پاي ټکئ کیښودل او د ټولنیزې سمت ګیرۍ آزاد بازار اقتصاد او داقتصاد د ټولو سکتورنو (خصوصي ، دولتي ، مختلط او کو پراتیوي) متوازنې  ودې د سیاست تعقیب  او د ټولنې د یوه لږه کي  په لاس کې د هیواد د اقتصادي واک او ملي شته منیو تمرکز سره قانوني مبارزه  ،د اقتصادي او مالي فساد د مخدره مواد د تولید او قاچاق او غیر قانوني اقتصاد ریشو ایستل  ، د بهرنیو مرستو جلب ، خو د انجو ګانو په فعالیت باندې دولتي کنترول او نظارت ټینګول او ملي اقتصاد د بهرنئ کاملې وابستګۍ څخه ژغورل  او د نړیوالې ټولنې مرستې د دولت له خوا په سمه توګه کارول .د مالیاتو په قانون بیا کتنه او د مستقیمو اود مترقي مالیاتو سیتسم رامنځته کول ، د بانکي سیستم اصلاح او تقویه  او بهر ته دپیسو د ایستلو او قاچاق مخه نیول او دولتی  بانکدارۍ پراختیا ته ځانګړي  پاملرنه کول.                                                                                                                 

 پایداره ټولنیزه پراختیا

د رفاه  دولت د رامنخته کولو لپاره هڅه او هاند او اقتصادي وده  دټولنې د رفاه  په خدمت کې هدایت او د ټولنې د هروګړي سوکالي د دولت او ټولنیزو بیمو له خوا تضمین . دسړي سر عاید  د لوړوالي ، ټولنیز عدالت دتامین او فرصتونو دبرابرئ ،د ملی شته منیودعادلانه ویش ، دخلکو  داقتصاديحقونو او امکاناتو او داخیستلو د توان د زیاتوالي د ټولیزې  سرمایی او انساني پراختیا  د ژوند د محیط ساتني ، د ښاری ژوند  دپر اختیا  او په  ټولنیزو برخو کې دښځو     ( ۵۰سلنې) اوملیونونو افغانانو د بې وزلۍ ، لو ږې ، بې کورۍ بیکارۍ او دژوند د نورو ستونځو دحل لپاره اغیز من  اقدامات ، د دولتي روغتیایی سکتور دانکشاف له لاري  روغتایی خدمتونه په سمه توګه وړاندي کول او په دې برخه کې خصوصي سکتور هڅول . خو کیفیت ته یی پاملرنه کول او د ناوړه ګتې اخیستنې مخه یی نیول .دماشوم او مور ، کور ، کار ، تقاعد ، دشوونې او روزنې  ، دمعلو لینو او معیبونو سره د مرستی  او نورو ټولنیرو تامیناتو د بیمو سیستم را منځته کول . دکار او کارګر په قانون دسره کتنه او د کارګرانو ُ،لاسي صنایعو اوکسبګرو صنفي اتحادیو پیاوړتیا او داقتصاد د ټولو سکتورونو  د کارګرانو او کارکونکو ته د صحي او دکار پیداکولو بیمو را منځته کول، او د زده کونکو ، شوونکو  ، استادانو روشن فکرانو ، فرهنګیانو ، لیکوالو، هنرمندانو ،دولتې مامورینو او نورو ټولیزو قشرونو د ژوند دښه والي  لپاره اغیز من اقدامات . په دې ډول د ټولنیزې دموکراسئ نظام ته دتیریدو لاره پر انیستل.

     فرهنګي وده او پرا ختیا

   فرهنګي – کلتوري ودي او پراختیا ته دعمومي پرمختګ د اساسي عامل په توګه ځانګړې پاملرنه او په  دې برخه کې اوسنئ لاسته راوړنې ساتل او دشوونې او روزنې او لوړو زده کړو دموسسو پیاوړتیا ،د ملیونونو ځوانانو ، شاګردانو او محصلینو ، ښوونکو  ،استادانو ، فرهنګیانو  ،لیکوالو او شاعرانواو هنر مندانو غوښتې په شه توګه تامین . د ملياو کلتوري  منل شوو  ارزښتونو ساتنه  ،د نوع دوستئ ، عدم تشدد ، دسولې غوښتنې ، سولې دوستئ ، همزیستئ اوهمگرایئ ، نظم  اوقانون منني فرهنګ ترویج  او د جهالت او خرافاتو په ضد  مبارزه او دفرهنګی او عمومي پر مختګ لپاره دروشن ګرئ ، عقل ګرایئ او مدرنیتې دغورځنګونوڅخه په الهام او د پر مختللی بشریت او نړئ دفرهنګي پر مختګ او دعلمی - تخنیکي او اطلاعاتی انقلاب د لاسته راوړنوڅخه په ګټه اخیستنې دهیواد فرهنګی ودې ته تحرک ورکول.

ملي ګټې اونړیوالئ  همکاری

   د هیواد ملي واکمني  او سیاسي خپلواکي په بشپبړ ډول تامین  او دهیواد وحدت ، تمامیت  او  ملي امنیت په ډادمن ډول ساتل او د بهرني دخالت او لاس وهنو مخه په سمه توګه نیول .د ګاونډیانو سره د ملي ګټو او ملي واکمني ، خپلواکې ، د ځمکې بشپړیتا ته د احترام او دنه مداخلې او دخالت پر اساس د نیک ګاونډیتوب اړیکې ټینګول او پراخول  او دآسیا د زړ ه او دجنوبی - مرکزی آسیا - منځني ختیځ دپله په توګه دهیواد دجیوستراتیژیک او جیوایکونومیک موقعیت څخه ښه ګټه پورته کول او دسیمې اونړئ دټولو  هیوادنو سره متقابلا  ګتورې سیاسي ، اقتصادي ، تجارتي  اړیکو جوړول ، ټینګول او پر اختیا ا ود دوستوهیوادو نوسره ستراتیژیکې همکاریو موافقتنامو  ته متعهد پاتې کیدل او نوموړو هیوادونو څخه هم غوښتل  چې د موافقتنامو له مخې زمونږ دهیواد د امنیت  ثبات ، سیاسي او اقتصادي پراختیاپه برخه کې خپل هوډونه په ښه توګه  ترسرهکړي او د سیمی او نړي د نورو هیوادو نو سره هم دمتقابلوملي ګټو د تامین پر مبنا همکارئ موافقتنامی امضا کول .

د افغانستان ملي، دموکراتیکو اومترقی ځواکونو ، ګرانو  ملګرو اودوستانو!

راځئ چې دهیواد دسیاسي تاریخ پدې  حساس او برخه لیکټا کونکي پړاوکې او د پورته اهدافو ، اساسي اصلاحاتو او د ندو دعملی کولو لپاره یوه واحده وطني او دموکراتیکه جبهه را منځته کړو او په راتلونکو ټاکنو کې د  واحد کاندید او پورته پلاتفرم سره  ( چه باید نور هم  غنې شي) فعا لانه ګډون وکړو او د وه  پیاوړي ملي – دموکراتیک او دخلکو خدمت ګار او کارا حاکمیت په ایجاد  او یوه آزاد ، خپلواک ، دموکراتیک ، امن ، با ثباته ، غوړیدلي ، پرمختللي ، پیاوړي او سرلوړي افغانستان او د یوی دموکراتیکې، مدني ، مرفه او عادلانه ټولنې دآرمانونو د تحقق په ملی- تاریخي داعیه کی برخه واخلو او دګران افغانستان او افغان ولس په وړاندي خپل تاریخی رسالت په ځای کړو .

ګرانو وطنوالو ، خویندو او وروڼو !

که غواړئ د ترور ، جګړې ، بي امنئ ، تشدد ، سیاسي او اداری فساد ،  بي ثباتۍ ، بې قانونۍ ، زور زیاتئ ، فساد ،ظلم ، بې وزلئ ، لوږې ، ناروغي ، بې کورئ ، بیکارۍ ،نژادي ، قومی او مذهبی تصعب ، افراطیت  او تبعیض، ستم او  ټولنیزو بې عدالتیو او نورو ستونځو  څخه نجات ومومئ او دخپلو سیاسي ،اقتصادي ، ټولنیزو  فرهنګي ، انسانی او بشري حقونو څخه  په ښه او پوره توګه  برخوردار شئ او نیک مرغه ژوند ولرئ ، په روانه سیاسي مبارزه  او په راتلونکو ټاکنو کې د ملې ، دموکراتیکو ، مترقي او ټولنیز  عدالت پلوي ځواکونو ترڅنګ ودریږي او  د دوي کاندید ته رایه ورکړئ .

 

                                        ژوندئ  دې وي ګران افغانستان . نیکه مرغه دی وي افغان ولس  ! 

                                مخ په وړاندي په ټاکنوکې دیو موټي او فعالانه ګډون او بریالیتوب  په لور!

 

 دیدگاه ـ بامداد ۲/ ۱۳ـ ۰۹۰۹