کی درحکومت آینده افغانستان برنده خواهد شد ؟

نوشته: کریم پوپل

حکومتداری جناب حامد کرزی نوع حکومت جدید را به سیاست مداران  افغانی آموختاند و هم تجربه برای دیگران گردید. فرهنگ کاندید شدن  به مقام ریاست جمهوری درین کشور خیلی وقت و نو است هر کس آنچه در وجود خود می بیند مدعی این چوکی میشود. حتی یک تعداد که از سواد کافی برخوردار نیستند مدعی این مقام هستند.  حقیقت اینست که اجرای وظیفه در مقام ریاست جمهوری افغانستان مشکل تر از تمام ریاست جمهوری جهان است. رییس جمهور افغانستان نمیتواند به مفکوره خود و به نظر خود حکومت را پیش ببرد. لازم است شرایط داخلی ، روابط کشورهای اسلامی ، روابط کشورهای غربی ، ناتو پاکستان  ایران هند روسیه وکشورهای آسیائی میانه را در نظر گرفته در یک چوکات خیلی ذیق حکومت را بپیش ببرد. شرایط بغرنج  در خواست  تنظیم های جهادیها و طالبان و نگهداری بیلانس خواسته های آنها کاریست طاقت فرسا وخارج از توان یک رییس جمهور.  همانا درست خواهد بود که یک رییس جمهور افغانی با یک گروپ قوی کاری  وارد صحنه شود تا از عهده آن برآمده بتواند.  جنگ ۳۳ افغانستان باعث آن شد که تعدادی مرتکب جنایات گوناگون شوند. این جنایات در تحت پوشش جهاد  وجنگ قرار گرفت .کنون این جنایت کاران عادت به اعمال و افعال نا شایست داشته  در دستگاه دولت  جا گرفته یا شریک شده اند. تعداد این جنایت کاران زیاد بوده از شمار خارج است.  دولت کنونی برای اکثر قومندانان جهادی معاش تعین نمود ویا برای  بعضی آنها معاش باز نشستگی مقرر نموده است. بدین ترتیب گروپ از آنها در کنترول دولت قرار گرفتند. آنها تا اکنون در منطقه قدرت مند بوده هر کار میتواند اجرا کند. مشکل دیگر رییس جمهور افغانستان ملیت گرائی و ملیت پسندی  در کشور است. هر ملیت بدون در نظر داشت  هر معیار می خواهد شخص را  از ملیت خودش در دولت داشته باشد. آنها تصور می نمایند که با داشتن چنین افراد در دستگاه حاکم  شامل قدرت میشوند و بدین وسیله خودرا راحت تر احساس می نمایند.  ضرورت است هر رییس جمهور الی تکمیل شدن کدرها قوای مسلح ، ازدیاد پرسونل  قوای مسلح  ، کیفیت قوای مسلح وتحکیم حاکمیت دولتی   در محلات کوچک و بعض از ولسوالی ها با گروه های غیر مسول در معامله شوند در غیر کار دولتی بپیش نمی رود و رییس جمهور ناکام است. تجارب نشان داده است  از این ورطه آنعده  شاهان ورییس جمهوران موفق بر آمده میتوانند که دارای دسپلین قوی و قوانین سخت را برای جنایت کاران وضع نموده باشند.  شاهان که از چنین حالت موفق برآمده اند اولاً دسپلین دولتی وصداقت را از خود شروع نموده سپس  به نزدیکان و توسط نزدیکان به  تمامی جامه منتشر نموده است. در کار اانتخابات فعلی ریاست جمهوری افغانستان دولت امریکا خلیل زاد  را موظف ساخت تا فرهنگ کاندید شدن  ریاست جمهوری را در کشور ما معمول سازد تا جلوگیری از کاندیدان بی هدف بدون حزب و گروه نمایند. خلیل زاد در کار کمپاین ایتلاف ملی همکاری نمود. درین کمپاین نمایندگان هرملت و شخصیتهای سیاسی و جهادی را جا داد تا بشکل یک گروه خودرا کاندید نمایند.

از اینکه فرهنگ کاندید ریاست جمهوری درین کشورنواست .جبهه ملی شمال طوریکه توقع برده میشد. نتوانست کار خودرا موافقانه به پیش برد. ولی به هر صورت کاندید دوکتور عبداله  در رده اول انتخابات قرار دارد. زیرا دوکتور  عبداله  توانست در هر ولایت نماینده گی جبهه را باز کند. دوکتور  عبداله  خود شخصیت نیک است اما متاسفانه او یک جمعیتی وجهادی است. او نمیتواند از چهار چوب جمیعت یک حکومت دلخواه خود را سازد. جمعت اسلامی و شورای نظار پس از طالبان دومین مشکل و پرابلم برای افغانستان است.

دومین گروپ قوی دوکتور اشرف غنی است . اشرف غنی با جنرال دوستم در ایتلاف درآمد . جنرال دوستم در بین باشنده گان شمال طرفدار زیادی دارد.  جنرال دوستم در سال ۱۳۶۸ با دختر صلاح الدین پوپلزایی پسر عبدالرحیم خان پوپل زایی ازدواج نمود. بدین ملحوظ او با پشتونها قرابت پیدا نمود. او رهبرحزب جنبش ملی میباشد. معمولا در جهان رهبران حزب وسازمانها خود را کاندید ریاست جمهوری می نمایند. داکتر اشرف غنی رهبر کدام حزب یا سازمان نمی باشد. معولاً کسانی که خودرا از طریق یک حزب کاندید می نمایند دارای  مسوولیت حزبی ودولتی میباشند. وکابینه او اکثراً اشخاص شناخته شده وتضمین شده میباشد که در جامعه از شهرت برخوددار می باشند.  چنین خاصیت در زمره ضعف داکتر صاحب شامل شده میتواند. ولی بر خلاف دوکتور عبداله  دارای حزب و ایتلاف قوی وکابینه میباشد.  چانس که اشرف غنی دارد آن اینست که از پشتبانی دولت حامد کرزی برخوددار است.  به نظر داکتر صاحب خلیل زاد اشخاص که درتحت سازمان دهی یک یا چند حزب ویا گروه  داخل صحنه انتخابات میشوند چانس برد بیشتر است. زیرا اشخاص بدون حزب یا جریان سیاسی تکنوازشمرده میشوند . چانس برد خیلی کم دارد.

 

سومین گروپ قوی استاد سیاف است. شمولیت اسماعیل خان  رای دهنده گان گروپ استاد سیاف را بلند خواهد برد. مشکل اینست که استاد سیاف در جنگ های داخلی اشتباهات را مرتکب شده است که بالای کاندید بودنش تاثیر منفی دارد. وهکذا حزب وحدت وجنبش شمال با استاد تا اکنون مخالفتهای دارد که چانس برد خیلی کم است. موقف استاد سیاف واسماعیل خان مطابق به جامعه موجوده افغانستان خیلی مساعد ونزدیک به عصر زمان فعلی افغانستان است. بنده از سیاست مداران عربی واروپایی سوال نمودم که کی وچگونه افراد در افغانستان فعلی میتواند یک رییس جمهور موفق باشد. جواب دادند ! بهتر است رییس جمهور افغانستان یک مسلمان شناخته شده ومجاهد باشد که موقف آن کاملاً به مجاهد شباهت داشته باشد ولی درمغز وسرش افکار مترادف با غرب  باشد. چانس برد استاد سیاف درانتخابات موجوده کم است. راه که این گروپ بتواند خود را نزذیک به برد نمایند. کاندیدان دیگر را مانند حزب اسلامی ، گل آغا شیرزوی ،عبدالرحیم وردک و امثال اینها را با خود در ایتلاف در آورد . در آنصورت از لست سوم در لست مقدم خواهند رسید. یکی از خدمات شایسته استاد اینست که افراد او کنون برعلیه دولت پاکستان  فعالیت سیاسی ونظامی دارند.

قیوم کرزی چهارمین شخص که به نظرمیرسد طور طلسم بسراقتدار آید قیوم کرزی است. قیوم کرزی شخصیت عادی بوده در طول حیات خود کدام شاهنامه را اجرا ننموده است. وهم حزب ندارد که در طول ۱۲ سال برنامه خود را از طریق تلویزون ها معرفی میداشت. قیوم کرزی یکی از مخالفین سرسخت شورای نظار است. علاقمندی به روش غربی دارد. او مناسبات هم با طالبان دارد. سه چیز باعث خواهد شد که قیوم کرزی احتمالاً در رده اول بالا رود.  پشتبانی حامد کرزی از او، مخالفت او با شورای نظار در دستگاه دولت ، وعنصر سوم سرمایه او است.  در انتخابات قبلی نزدیک به ۳۰۰ میلیون دالر بمصرف رسید. ولی اکنون این رقم به بالا کشانیده خواهد شد.یعنی حدود  از ۳۰۰-۷۰۰میلیون دالرضرورت است تا  یک شخص رییس جمهور این جامعه شود.قیوم کرزی با اقتدار وثروت که دارد میتواند سایر کاندید های دموکرات را مانند داکتر زلمی رسول، محمد نادر نعیم ؛ هدایت امین ارسلا ، گل آغا شیرزوی و جنرال دوستم را از آن خود سازد.

 خلیل زاد شخصیت است که ۹۸ فیصد شانس برد با او بود.خلیل زاد  یک امید واری برای تشکیل دولت دموکرات عادل صادق بود، ولی به یکباره گی  نامبرده از کاندید شدن در انتخابات سال ۲۰۱۴ عقب نشینی نمود. با وجودیکه سی آی ای  تحقیقات ابتدایی کامیاب را در مورد خلیل زاد نمود ولی طور اسرارآمیزی موصوف از کاندید شدن ابا ورزید.  امکان دارد دولتی را که خلیل زاد میخواست سازد  وقتتر است یا خلاف استراتیژی موجوده امریکا بوده باشد. زیرا با رویکار آمدن خلیل زاد همه روشنفکران ودانشمندان در اریکه قدرت می نشیند جای برای بودنه بازان  راه گیران حرفه وی وغیره باقی نمی ماند. یعنی با نشستن خلیل زاد بالای حاکمت دولت افغانستان فقر علمیت ودانش معیار اصلی میشود نه قتل جهاد وراه گیری. بعضی از سیاست مداران افغانی اظهار میدارند که خلیلزاد  خود یک رهبر ومافوق رییس جمهور افغانستان است. لازم نیست در یک چوکات ریاست جمهور آنرا انحصار نمود. بهتر است در خفا وسری با رییس جمهوران افغانی همکاری نماید. زیرا بنظر نمی رسد که کاندیدان ریاست جمهوری افغانستان  دانا تر از خلیل زاد باشند. بهتر است خلیل زاد یک ستراتیژست افغانی باشد ودر همین چوکات حفاظت شود.

 حامد کرزی تلاش دارد در حکومتهای آینده جای برای خویش تعین نماید وبا تبدیل شدن چهره تغیرات در سیاست وحکومت ساخته شده او بوجود نیایید. او میخواهد تا پایان عمر منحیث یک رهبر در کنار دولت باقی ماند. در سر و کله او دو چیز بنظر می رسد.

۱ـ او رهبر یا خلیفه باشد. وحکومت افغانستان یک حکومت صدراتی وپارلمانی باشد. او میخواهد قوای مقننه را در دست خود داشته قوای قضاییه واجراییه را در دست صدراعظم بسپارد.

۲ ـ افغانستان یک حکومت شاهی باشد. او تصور دارد که خود منحیث یک مشاور و یک شاه بدون صلاحیت تا پایان عمر در ارگ ریاست جمهوری باقی ماند. که  نکته دوم تقریباً ناممکن است.

نتایج:

دوستان می دانند که انتخابات ریاست جمهوری ، دموکراسی  یک پدیده است که توسط کشورهای غربی  به افغانستان آورده شده است . در حالیکه مردم با این پدیده آشنا نبوده این پدیده نیک را به دیده عالی نمی بینند. درافغانستان میتوان  یک کرسی را با پول خرید حتا ریاست جمهوری را. قرار بود که دوکتورعبداله  قوی ترین کاندید ریاست جمهوری افغانستان باشد با خروج جنرال دوستم از ایتلاف شمال برُد  ۱۰۰ فیصد دوکتورعبداله  نزول نمود. برخلاف شرایط برد با داکتر اشرف غنی بیشتر گردید. امکانات برد داکتراشرف غنی زیاده احساس میشود . دلایل که داکتر اشرف غنی خواهد برد قرار ذیل است.

۱ـ    ا و یک تکنو کرات با دسپلین و یک مجاهد روشنفکر است.

۲ـ    او از پشتبانی حامد کرزی برخورد دار است.

۳ـ    شخصیت علمی وسیاسی افغان است.

۴ـ    مذاکرات در اطراف طالبان وحزب اسلامی دارد.

۵ـ    او با جنرال دوستم متفق گردیده است. جنرال دوستم از پشتبانی گروه از پشتونها حزب پرچم و گروه کار برخوردار است. جنرال دوستم روابط خیلی نزدیک با کریم اوف  رییس جمهور ازبکستان دارد.از پشتبانی صد فیصد ازبکستان وکشورترکیه برخوردار است.

۶ـ    داکتر اشرف غنی شخصیت صادق بوطن بوده از پشتبانی اکثریت روشنفکران گروه های روشن ضمیر افغانستان بر خور دار است.

۷ـ    او مانند دوکتورعبداله  در گرو و انحصار کدام تنظیم جهادی قرار ندارد.(نکته مهم )

 دیدگاه ـ بامداد۱۴/۲ـ ۰۲۰۱

 

    نقش پیش نهاده های تاریخی وسامان یابی های بعدی قدرت در تاسیس و افول

حزب دموکراتیک حلق افغانستان

بخش دوم

 

نوشته:علی رستمی

....وهرکس به گونه ای نظریات خودرا درزمینه سرنوشت نامعلوم سیاسی  درکشور ابراز مینمودند. اعضای حزب دریک فضای نا امیدی وبی اعتمادی قرار گرفتند . اختلافات دراین زمینه در درون حزب تشدید یافته، وتصامیمی که از جانب سازمان ملل متحد، برای ایجاد یک حکومت بی طرف درافغاستان با اشتراک شخصیتهای پرنفوذ درخارج کشورپشبینی شده بود ،زمان بندی ان روزتا روز به تاخیر قرارمیگرفت ، ومردم از این ناحیه در تشویش وفضای بی اعتمادی قرار داشتند.

طوریکه شخصیت فرزانه محترم نبی عظیمی درکتاب اردوسیاست چنین تحریرداشته اند:"بعضی از اعضای کمیته مرکزی، اعضای دولت وکارمندان عال رتبه بنام های استراحت، تداوی، دیدن اقارب وهزار ویک بهانه دیگر به کشورهای اسیای میانه رفتند، پول های کلانی را انتقال دادند:شرکتها ومغازه ها تاسیس کردند وبرمبارزه گذشته خویش خط بطلان کشیدند.هرج ومرج فضا وهوای کشور را فراگرفت،بطوریکه دست ودل هیچکس به هیچکاری نمی رفت.دیگر هیچکس درفکر مقاومت نبود.در هرنگاهی ، نگاه وحشتزده وسرشاراز یاس وناامیدی نگاه مرگ ونیستی اشیانه کرده بود." ( اما همچو افراد امروزبازهم  ناله وفغان را ازنام حزب دموکراتیک خلق افغانستان سرداده وسایر احزاب که با درک وتحلیل ازشرایط ملی بین المللی تاسیس شده اند، و راه "چپ میانه" را پیش کرفته اند به باد انتقاد گرفته وخود راتحت پوشش موضع گیری های رنگارنگ پنهان مینمایند.) 

این جوی سیاسی زمینه ساز تشکیل ایتلاف  نیروهای مسلح جهادی با نیروهای مسلح دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان در داخل کشور در ولایات  براساس طرح مصالحه ملی ، گردید. این روند زمانی اغاز میشود، که اختلافات رهبران نیروهای قوای مسلح جمهوری دموکراتیک افغانستان در زون شمال با رهبری دولت جموری دموکراتیک خلق افغانستان ،بنابر اعزام افراد وگزنش انها در مقام اداره رهبری در ولایت بلخ مربوط زون شمال بوجود میاید ،شکل میگرد. از سوی دیگر، داکتر نجیب الله شهید حاضر شد تا مطابق پلام ملل متحد از پست ریاست جمهوری استعفا بدهد،ودولت رابه هیآت منتخب ملل متحد تسلیم نمایید.  این عوامل باعث شد تا روحیه قوای  مسلح ضعیف وعملن بدون رهبری قرار گیرند.  بعد از رخداد وحوادثات زون شمال  وتاثیر آن بالای رهبری حزبی ودولتی در کابل، و پناهنده شدن  شهید داکترنجیب الله به مقعر سازمان ملل متحد در کابل، قدرت به نماینده گان تنطیمها جهادی در شهر کابل انتقال یافت.  بعداز تسلیمی قدرت به تنظیمهای مسلح هفتگانه پاکستان وایران، رهبران تنطیمها جهادی دسته دسته داخل کابل شدند، که سرنوشت غم انگیزی دیگری دامن گیر مردم رنجیده وبلاکشیده ای کشور ماشد .با امدن انها درکابل ، جنگهای تنطیمی برای احراز قدرت کوچه به کوچه اغاز که منجر به گشته شدن ۶۰ هزار ومهاجرت یک میلون نفرمردم کابل به پاکستان وایران  گردید. کابل با همه بنیادیهای مدنی صدساله خویش از بیح وبن ویران و کاملأاز میان رفت ومردم کابل اواره وبی وطن شدند.

در این تغیرات وتحولات که در عرصه سیاسی انجام شد،  سامان یابی های منفی که ناشی از نقش اشخاص در جهت تسریع روند ان کلاْ مشهود است ،تاثیرگزار بوده است.  دراین کارزارغرضهای فردی وشخصی وگروهی ، براساس جوی موجود زمانی برای حقظ منافع مادی ومعنوی خویش بسوی قوم گرایی ومنطقوی نقش داشت. تغیرات سیاسی که با جابجایی یک فردبجای فرد دیگری انجام شد.در تصعیف قدرت رهبری دولتی وحزبی ازاولویت برخوردار بود .

این حقانیت را درروند فعلی  با وضع بحرانی که  درمیان نیروهای چپ ودموکرات، واعضای رهبری وکادرهای حزب دموکراتیک خلق افغانستان "حزب وطن" که دربالاترین مقام رهبری قرار داشتند گواهی میدهد. عده این اشخاص با ندامت ،از گذشته خویش که انرا  نه تنها اشتباه ،  بلکه پیشمان از رویکردهای گذشته خویش که یک زمانی به ان افتخار مینمود، وانمود میسازد.

 هرعضوحزب دموکراتیک خلق افغانستان حق دارد ، تا بربنیاد اندیشه وجهان بینی علمی که به ان معتقد است، بر رویکردهای گذشته خود وسایرهموندان خود، اعم از کادرها و رهبری برای  جلوگیری ازاشتباهات، در فراشد مبارزه بعدی بطور شفاف وصادقانه بدون ملحوظاتی خصومت امیز وسنتی کهنه  " نقد" نماید.  نقد باید عوامل وشرایط پیدایش" پدیده "های را که در مرحله معین تاریخی ، بر واقعیت زمان  رخ داده است، مورد ارزیابی دقیق قرار دهد. اگاهی انسانها با واقعیت جامعه پیوند دارد؛ وازان تاثیر گذاراست، بناْ نقد بالای واقعیتهای مثبت ومنفی که "اگاهی "ازان سرچشمه میگرد ، ودر عمل انسان بازتاب میابد ،صورت گیرد. اگاهی از اندیشه انسانها برمیخزد بناْ میتواند با دانش انسانی تحلیل تاویل گردد، دانش انسان حکم مقدس واسمانی ولا تغیر نیست. حزب دموکراتیک خلق افغانستان در شرایط تولد وبزرگ شده، که درجامعه فقر اقتصادی وفرهنگی زبانه میکشید، جوانان روشنفکران ویا تحصیلکرده ها، در یک جامعه بسته سنتی با کرکتره و علایق مختلف قومی منطقه وی شهری ودهاتی وغیره بسته تعلق داشتند ،و اعضای ان ازاین اجتماع برخاسته بودند،و متاثراز این حرف عادات بودند.  تحصیلکردها وتجددخواهان روشنفکرکه دراجتماعات شهری حرف اول و اخر را میزدند،از بسیاری ارزشهای حقوق مدنی اجتماعی  ودموکراتیک ، در داخل محیط اجتماع خانواده گی  خویش محروم بودند، ونمی توانستندکه خلاف عادات قومی وخانواده گی خویش قرارگیرند.   حزب دموکراتیک خلق افغانستان با چنان خصوصیات جامعه سنتی،  بوجود امده وبرای تحقق اهداف برناموی خوداگاهانه وانقلابی در جهت تحقق ان گام برداشت.

 باکناره گیری حزب دموکراتیک خلق افغانستان  از حاکمیت ،باعث آغاز جنگهای قومی ومذهبی وتنظیمی در کشور گردیدواز سوی دیگر سراسیمگی  وتشتت فکری را درمیان اعضای حزب بوجود اورد، وهرکس بادر نظرداشت امکانات مادی ویا شناختهای شخصی، محلی وگروپی به نوع از کشوربرای حفظ زنده گی خود وخانواده خود، به کشورهای همسایه وسایر کشور های جهانی مهاجرت نمودند، که اغازگرمرحله جدیدی در سرنوشت سیاسی واجتماعی انها درخارج کشورشد. این روند ضربه بی نهایت شدیدی درروان وشعور عده از اعضای حزب  وارد نموده که نه تنها باعث پراکنده گی  وعدم علاقمندی به ارزشهای معنوی به اندیشه  های مترقی گذشته شده وحتا دلسردی برای تداوم  مبارزه و کنار گیری از فعالیت سیاسی واجتماعی انها ،گردید.

 برعلاوه عده کثیری ازاعضای حزب بنا بر سلیقه ها ، تماسها وشناختهای قبلی با رهبران وکادرها، احزاب ، سازمانها و حلقات جداگانه ای مستقل سیاسی رادر داخل وخارج کشور تاسیس نموداند .  

از جمله احزا بیکه بیشترین کادرها واعضای سابق حزب دموکراتیک خلق افغانستان را درخود بسیج نموده حزب مردم افغانستان، متحدملی  ، نهضت اینده افغانستان و حزب وطن را نام برد.

حزب مردم افغانستان با اقدام و رهبری خردمندانه ای زنده یاد محمود بریالی ، با پشتبانی وکمک اکثریت کادرهای مجرب واگاه درداخل وخارج کشور بنام نهضت مهینی وبعدأ بنام نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان مسما بود،اساسگذاری شد. یکبار دیکر سنت مبارزه گذشته را در اذهان همه تداعی وزنده نموده وامروز در داخل وخارج کشور باعده ای از احزاب چپ ملی ودموکرات  " ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان "را تشکیل،  که امیدو روزانه جدیدی برای ایجاد یک حزب بزرگی سرتاسری بوجود اورده است .

امروزکشور ما نسبت به هر زمان  دیگر در وضع ناگوار سیاسی واجتماعی قرار دارد وضع نابسامان اقتصادی لگام گسیخته بر شالوده ای اهداف نیولیبرالیزم تحت نام گلوبالیزم ( استثمار جهانی) در کشور ما بعداز هجوم نیروهای خارجی تحت رهبری ایالات متحده امریکا وهم پیمانانش صورت گرفت، شیرازه زنده گی مردم را به کلی دگرکون وکشور ما را به کشورمصرفی وکدام اموال صادراتی جهان تبدیل کرد ه، که تحولات وتغیرات عمیق بر ساختارهای فرهنگی بر شالوده تغیر مناسبات اقتصادی (شیوه ای تولید سرمایداری) در فرایند زنده گی  روزمره مردم رونما گردیده است. این تغیرات شرایط گنجورشدن ونجور شدن را تشدید وتضادهای اجتماعی را بربنیاد باورهای سرمایداری ونیولیبرالیستی بوجود اورده است به گفته هگل فیلسوف المانی :"فقرسایه ثروت است".

 بر علاوه اینکه این تغیرات درمناسبات اجتماعی واقتصادی تاثیراتی و سایه ای خودرا بالای ، اقتصاد ملی وزندگی مردم ما وارد نموده، بلکه نزاع های قومی ومنطقوی ولسانی را نیزبوجود اورده است.  جنگ که بخاطر ازبین بردن تروریزم بعداز دسمبر ۲۰۱۱ در افغانستان برای سرنگونی طالبان اغازشد، نه تنها طالبان از بین نرفت، بلکه با قوت وانسجام بیشتر در منطقه وجهان از لحاظ سیاسی واجتماعی نیرومند گردیدند.  دولت نه توانسته که باموجودیت عساکر نظامی ۴۸ کشور جهان وناتو در طول ده سال امنیت را درکشور بر قرار سازند. بنا به خطاها واشتباها ت عمدی وغیرعمدی دولت افغانستان وکشورهای غربی جنگهای تروریستی در کشور توسط طالبان ومداخله وپشتبانی کشور پاکستان گسترش یافته چالشهای جدی را، علیه اهداف استراتیژیکی امریکا وناتو بوجود اورده است. دست کشور های همسایه پاکستان وایران بمانند گذشته  هنوزهم باز بوده وازاین حالت کوشش مینمایند تا به نفع خویش بهره برداری کرده نمی گزارند، که افغانستان یک کشور ازاد ،مستقل ، قدرتنمد ،خودکفا و حاکم به سرنوشت سیاسی  خود باشد.  بنابر سیاستهای غیر شفاف و دوگانه میان حکومت افغانستان ودولت امریکا باعث شده تا تفاهم کلی ودوجانبه برای عقد قراردادهای نظامی با خلق نمودن چالشهای محتلف به تعویق افتاده ومردم در فضای بی ثباتی سیاسی واجتماعی قرار گیرند.

 شرایط واوضاع فعلی کشور از تمام نیروهای ملی ودموکراتیک ،وروشفکران چپ ،سازمانها واحزاب تشکیل شده می طلبد،تا با درنظرداشت تجارب وارزشها وگزینه های خوب و بد گذشته  حزب دموکراتیک خلق افغانستان، در گام نخست سعی وتلاش شود،تادر فرایند رشد وتکامل ایتلاف احزاب دموکراتیک وسازمانهای ترقیخواه افغانستان سهم گرفته و انرا تقویه وپشتبانی نمایم  ؛ یااینکه بدیل دیگری را که ما را برای اتحاد ویکپارجگی  وسیعتر ،با سایر نهادهای سیاسی دیگری هموند وهمسو میسازد، اقدام گردد ؛ تا بتوانیم وظایف ومسوولیتهای های خویشرا درقبال جنبش ملی ودموکراتیک وترقیخواه کشور انجام داده باشیم..

هستند عده ای از اعضای رهبری وکادرهای قبلی حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن) ، ویاگروه های خورد وبزرگ  مستقل سیاسی ، که تابحال با هیچ سازمانی  سیاسی ارتباط تشکیلاتی ندارد ، اما دارای اندیشه های سیاسی واجتماعی بوده واوضاع واحوال کشور را تحت نظر داشته وعلاقمند ادامه مبارزه  میباشند؛ واز خود نطر وپیشنهادت در جهت چگونگی مبارزه وتشکل نیروهای مترقی دارند، انها می توانند نفش خود را بمثابه شخصیتهای مثبت وترقی خواه وروشنفکر انقلابی بادرک از شرایط تاریخی  موجود ادانمایند. تااینکه اختلافات وپراگندگی  ها را از بین برده وبسوی یک تشکل بزرگی  سیاسی اقدام گردد. دراینصورت  میتوانیم یکجا ومتحدانه نقش خویشرا بمثابه نیروی قوی و گردان پیش اهنگ عدالتخواهانه در مقابل نیروهای راستگرا، در میا ن مردم تبارز دهیم.

 افرادی مستقل  دیگری هستند که تابحال وابستگی  تشکیلاتی به هیچ جریان سیاسی نداشته اما هنوز هم به بنیاد اندیشه حزب دموکراتیگ خلق افغانستان ویا حزب وطن اعتقاد دارداکثراً سن شان از پنجاه بالا بوده مصروف کارهای شخصی وفارغ از مصروفیت های مسلکی میباشند. انان درروند تحقق اعتقادی خویش بشکل سازمانی  فعال نه بوده اما به اندیشه های عدالتخواهانه وازادی طلبانه تعلق خاطر داشته وبعضاً از طریق نشر مضامین و رساله ها طریق سایتهای انترنیتی ویا بشکل چاپی نشر نموده وبه اختیار علاقمندان خویش قرار میدهند.

 دسته ای د یگری را میتوان بنام گروپ انتظار نامید، که  انها تعلقات تشکیلاتی با هیچ یک از احزاب وسازمانهای تشکیل شد ه نداشته وخود را بیطرف دانسته،  وارزو دارند که تا همه احزاب تشکیل شده بازهم دوباره در زیر سقف واحد با  رهبری واحد از لحاظ تشکیلاتی وسازمان بسیج ، ویک حزب واحد را تشکیل بدهند. که این امر واقعاً یک اصل زرین شرافتمندانه ووطنپرستانه  است، که شوربختانه در وضع کنونی این ارمان  به چالشهای فراوان مواجه بوده تفاوتهای نظری اندیشوی وایدیالوژیکی دررابطه به انکشافات ملی وبین المللی  صراحت داشته وباهم همخوانی ندارند. رسیدن به این امرمقدس دشواری های بزرگی را در پیش خواهد داشت. تجربه ای تلاشهای پیشتراز ده سال نشان داده که با موجودیت  ارزشهای بی نهایت همسو وهم نگر ،نه تواستیم که همه حلقه ها واحزاب رادریک ایتلاف جمع کنم . چه باشد تا دریک حزب مانند دیروز! عوامل گوناگونی وجود دارد یگانه علت اساسی وعمده اینست که ما هنوز از دشمنی ها ، عقده ها وبدگویها وتخریب وسلیقه های لسانی منطقوی وگروپی و وابستگی های شخصی با رهبران دیروز وامروز گسستی علمی ومعقول را بوجود نیا وردیم. تا اینکه چگونه بتوانیم تحقق مطالبات فعلی  مرامی را مطابق شرایط و وضع موجود ملی وبین المللی  کشور خود تدارک بیبنیم. این امر بسته گی دارد به فهم لازم از ان اندیشه ای که ما به ان معتقد هستیم. که دیروزهم برایش مبارزه  نموده وامروز هم مینمایم. این اصل عبارت از مبارزه پیگیر برای ارمانهای والای زحمتکشان برای رهایی از طلم واستبدار فقر گرسنگی وایجاد شرایط صلح برابری و ازادی واستقلال در کشور. ازادی شرفتمندانه فرد برای کسب حقوق خود واحترام به حریم به ازادیهای فرد ونهایتاً به ازادی اجتماعی که دران عموم اعضای جامعه از حقوق برابر براساس ارزشهای حقوق شهروندی برخوردار باشند. تیوری علمی مترقی واگاهی انسانها در عمل اینرا تجربه نموده است که:

نیروهای سیاسی واگاه برای مبارزه منسجم  بادرک وتحلیل از پراتیک شرایط موجود وبا شرایط یکجا به پیش میرود. ماباید کنشکرزمان خود بود وبا دوران که میرنده است، یکجا برای تحقق اهداف واندیشهای خویش به پیش رفت، تا اینکه  برای تحقق ارمانهای خود برای شرایط بعدی خود را اعیار سازیم. راه رسیدن به اهداف نهایی انسانی ، ومبارزه علیه ناهمگونی های اجتماعی واقتصادی در کشور، و رسیدن به صلح ودموکراسی و ایجاد فضای نو و گذاراز جامعه کهنه بسوی جامعه نو لازم است ، که ما باعقل سلیم ودرک واگاهی سیاسی ، بالای عملکردهای گذشته خود وسایرهموندان خویش که باعث دوری وبی اعتمادی صفوف ما گردیده ، ازدریچه نقد سازنده داخل شده وباانتقاد سالم بالای نواقص واشتباهات همدیگر، فضای مملواز همسوگرایی وهموندی را برای  اعتمادی رفقانه بوجود اوریم . طوریک کارل مارکس خاطر نشان نموده است که:" ما به جزم جهانی نو را پیش بینی نمی کنیم  بلکه انرا از راه نقد جهان کهنه خواهیم یافت.".

با تغیرات  که درحوزه های مختلف اجتماعی وسیاسی در کشور رخ داده است؛ سطح اگاهی برشالوده ای مناسبات  جدید اقتصادی سرمایداری لیبرال تغیر وگره خورده، که زمینه گذاراز مناسبات کهنه بسته عنعنوی فیودالی  قبیله وی، بسوی جامعه نو از لحاظ زیربنایی و روبنایی باز شده است. افراد جامعه خود را به صفت فرد ی دارای حقوق شهروندی احساس نموده ،وخواهان حقوق دموکراتیک میباشند. برعلاوه اینکه ازادی های سیاسی ، انسانرا از لحاظ حقوقی باسایر افراد جامعه  برابر میداند وانرا حقوق شهروندی میدهد ،اما از آزادهای اجتماعی که ریشه درمناسبات اقتصاد دارد رها نشده از ان محروم است.  این حرکت وتغیرات زنگ خطری است به نیروهای چپ ومترقی افغانستان که نباید جامعه خود را براساس همان دید قبلی نگریست ، و بازهم بسوی یکه تازی واقدامات خشونت امیز پیش رفت. د ر مناسبات وتعاملات سیاسی قسمی خود را برای رشد ترقی اقتصادی واجتماعی  اعیار سازیم، تا نیروی فعال درزمینه سازوکارهای گسترش وتحقق عدالت اجتماعی  درجامعه شوم. طوریکه واقعیت زمان  بما می آموزاند که  ان بنیاد وهسته تشکیلاتی که ما را  دریک برهه تاریخی بسیج ومتشکل ساخته بود،  نظر به قانون تکامل ورشد جامعه  (دیالکتیک) دیگربمانند اتوم ریزریزه  شده وهرکدام  براساس روان جامعه جایگاه ای مختلف را اختیار نموده است. طوریکه مارکس میگفت که" فلسفه هم دوران خود را تعریف میکند وهم ضد خود را بوجود میاورد" واومیگفت:" انسان در شرایط معین یکجا با روند تاریخ همیشه درپویایی بوده مسیر خود را نطربه تکامل جامعه با شناخت دوران خویش حرکت داده وخود را اعیار میسازد". دقیقاً اگرما تغیرپذیر وتحول پرست ونواندیش نباشیم  مفهوم       " روشنفکری" ومترقی را در وجود خود نفی نموده وبه صفت انسانهای که"متافیزیکی " فکر میکنند،تبدیل خواهد شد. انسان نوآور ومترقی با زمان خود حرکت نموده وقانونمندی انرا کشف نموده ومطابق به ان عمل میکند. اگر دیروزما باهم یکی بودیم برنامه واندیشه ما را باهم یکی ساخته بود، وهمه درمحوران بمثابه پروانه که دراطراف شمع مچرخید ماهم بدوران میچرخیدیم ، وقوه جاذبه ان که ما را نزدیک ساخته بود، همان رهبری وهسته مرکزی دیروز حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود. شوربختانه ان قوه جاذبه که ما را دوباره بطورعموم دریک طیف وسیع گردهم بیاورد جای انها خالیست. اما افکار و اندیشه وتجارب مبارزه انها درخاطر وحافظه همه یاران ، ورفقای همرزم انها موجود است. در صورتیکه صادقانه وبدون سلیقه ها وعقده های خصمانه دیروز،دست به دست هم داده همدیگررا در آغوش بگیریم.

گذشته دیروزبرای ما می اموزاند، تا یکبار دیگر به عقب بنگریم که چه انگیزه های ما را به این سرنوشت رسانید؛ ایا ما ارزوی همچو روز را پیشبینی میکردیم !که جواب منفیست. به باورمن در گام نخست  عدم درک واگاهی لازم کثری اعضای حزب ،از دانش واهداف که ما ازان دفاع میکردیم ،با  اطلاعت ابتدایی در کارزار  باعظمت مبارزه عدالتخواهانه داخل شده بودیم، که میدان فراخ داشت ،اما ما خود را در تگناهی کوچک قرار داده بودیم ،وهنوزبا بصیرت فراغ بر بنیاد اصول وقوانین ان اشنایی کامل نداشتیم. هنوز هم در محور،قوم پرستی ،شخصیت پرستی،  خودخواهی ، منطقه پرستی ، زبانی، وبرخوردهای خشک وناسالم ،قرار داشتیم  ، ازادی بیان، خود پرستی ،عدم روحیه انتقاد پذیری، تبلیغات خشک ودگم بالا تر از سطح درک واگاهی مردم ،محور پرستی در جنب خواستها و اهداف سازمانی وحزبی وعدم پذیرش دگر اندیشان ،ودر نهایت قوانین کهنه جامعه سنتی درزندگی سیاسی واجتماعی ما حاکم بود .

  نقد کردن وانتقاد کردن بالای اعما ل گذشته وحال وعلیه عملکرد اشخاص، در جهت تضعیف شخصیت انسانی نه بوده بلکه درجهت ترمیم و بزرگ نمایی ان است، که شخصیت وی را درفرآیند زنده گی اجتماعی تکمیل مینماید. انتقاد تنها قبول کردن ویا رد کردن نیست، بلکه کنشی است که در فرایند عملکرد انسان در قلمرو تاریخ بوجود امده ، وبه عمل فعال انسانی تبدیل میشود. انتقاد تنها امرسیاسی نه بوده بلکه در حوزه اجتماعی هم انعکاس می یابد. به گفته کارل مارکس که: " مناسبات سیاسی انسانها ، البته اجتماعی است ، روابطی اجتماعی است ، همچون تمامی روابط میانه انسانها همه ای مسائلی که مربوط به مناسبات انسانها با یگدیگر بشوند، در نتیجه مسایلی اجتماعی نیز هستند."

انتقاد و نقد جزوخواص برازنده ، و درنخستین اولویتی گفتمان روشنفکری قراردارد، روشفکر بدون تامل و تاویل پدیده های اجتماعی که باعث عقب مانی وعدم رشد جامعه میگردد، از دریچه اگاهی وفهم خردمندانه خویش با سلاح برنده انتقاد خویش به جامعه نگاه گرده، وآنرا متحول نموده  وانسان اگاه وخردمند بوجود می آورد.از طریق اگاهی و خرداست که انسان اصول انتخاب راه واهداف خود را از جهان بدست میاورد.

عقیده نادرست یک جنبه از حقیقت را درخود حمل می کند. به اندیشه دیگران احترام کردکه تا به اندیشه توویاما احترام شود.

                  پایان

علی رستمی، شهرمورفیلدن کشورالمان ،برج دسمبر سال۲۰۱۳

دیدگاه ـ بامداد۱۳/۳ـ ۳۱۱۲ 

       نقش پیش نهاده هایی تاریخی وسامان یابی های بعدی قدرت درتاسیس وافول حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن)

بخش  اول

نوشته : علی رستمی

 

انسان درروند زنده گی برای بدست اوردن نیازهای مادی ومعنوی خویش ، علیه هرنوع زورگویی وفشار های طببیعی .وسایر عوامل قدرت طلبی که شخصیت انرا تهی نماید، مقاومت نموده وبا انواع ابزار ووسایل برای کسب  وتاء مین شخصیت خویش کنش نشان داده ودفاع می نماید. این روند در سرتاسری حیات اجتماعی، سیاسی واقتصادی انسانها ادامه دارد.

شخصیت برمبنای تعریف جامعه شناس همانا:خصویات فرهنگی واجتماعی انسانرا تشکیل میدهد،که زاده محیط تاریخی ومسیر حیاتی یک فرد را تشکیل میدهد.

شخصیت انسان هم با مشکلات وهم با ساده گی وآسانی پرورش مییآبد؛ که بالای این پرورش تاثیرات عوامل جبری فردی واجتماعی  محسوس است. بربنیاد این عوامل است که انسان هم مثبت وهم منفی به نفع جامعه بوجود می ایدکه بعضن به زیان ویابه فایده ان تمام می شود. طوریکه لئون تولستوی گفته است که:"فرد مثبت کسی است که اندیشه های خودرا به سود عواطف دیگران به کار می اندازد وفرد منفی کسی است که با اندیشه دیکران به سود عواطف خود زندگی می کند."

تا انجایکه تاریخ اندیشه های اجتماعی بما می اموزاند، انسانهای با اندیشه، بایثارای پیشروخلاق دارای شخصیت مثبت بوده که زندگی وتمام عواطف فردی خودرا قربانی رفاه وخوشبختی جامعه خود نموده است . دراینصورت شخصیت انسان عبارت از: مجموع صفاتی است که شخص را برای زندگی دریک جامعه معین اماده می کند.

 کشور ما افغانستان در درازای تاریخ با قدامت  بیشتر در حوزه تمدن اسیای مرکزی ،دارای افتخارات بزرگی ملی، فرهنگی ،اجتماعی  واقتصادی میباشد. این افتخارات بوسیله افراد پیشرو  وخلاق مثبت ایکه از هیچگونه خود گذری  دریغ نکرده اند،بدست امده است.

 افغاستان از لحاظ موقف استراتیژیکی خویش دایمأ در میان کشمکشهای ابر قدرتهای استبدادی وجهان گشایان فئودالی وامپریالیستی قرار داشته وکوشیده اند، این خطئه باستانی را به انقیاد خود دراورند. تااز منابع مادی ومعنوی وموقف جغرافیایی ان بسود خویش استفاده نمایند و انرا ازهرنوع استقلال وازادی های مدنی واجتماعی محروم نماید.اما مردم غیورما تحت قیادت رزمنده گان باشرف ، علیه این جباران در یک جبهه مشترک ملی با اراده تمام اقوام وقبایل کشور تحت بیرق ملی جواب دندان شکن به انها داده است.این جباران مکار، بعد از شکست خود برای انتقام جویی خویش، بااستفاده از خصوصیات محلی ،قومی قبیلوی ،دینی ومذهبی  میان انها به اشکال مختلفی  تفرقه انداخته و کوشش نموده اند، با براه انداختن این اختلافات، میان حاکمان ورعیت،  تسلط استعماری خودرا مستقیم غیر مستقیم بالای انها تا مین نماید.   تاریخ گواه میدهد که،با قدرت رسیدن شاهان مستبد ودیکتاتور قبیلوی مانند عبدارحمن خان واخلاف ان حبیب اله خان ،هاشم خان وگل محمد خان مومند  در رابطه به تشدید باز تولید اختلافات قومی نقش فراموش ناشدنی رادر تاریخ از خود بجا مانده اند. وما امروز یکبار دیگر شاهد همچو اعمال استبدادی وتفرقه افگنی استعمار نو تحت نام" نیولیبرالیزم وگلوبالیزیم " بوده که توسط مهرهای منطقوی خود میخواهد، اقوام مختلف کشور را تحت نامهای تاجک وپشتون  هزاره ولسانی علیه یکدیگر تحرک نموده تا اینکه اهداف استراتیژیکی  ،خودرا بالای مردم افغانستان تحمیل وعملی نماید.

بعداز کسب استقلال کشور به ذعامت امیر امان الله خان غازی وجنبش تجددخواهی واصلاح طلبی، برای ایجاد نهاد های مدنی یعنی حقوق وازادی های قانونی که بنام مشروطیه اول ودوم وسوم یاد میشود ، موافقیتهای سیاسی، فرهنگی واجتماعی بوجوامد که اهسته اهسته، بعد ازسقوط  امیر امان الله خان و رویکار امدن  محمدنادر و محمد ظاهر شاه در زمان صدارت شاه محمود خان بنا بر فشار جامعه بین المللی فضای نسبی دموکراسی اغاز شدودر جهت استقرار دموکراسی  ،اقدامات عملی  روی دست گرفته شد. منورین ،تجدد خواهان ودموکراتهای  مترقی با استفاده از فضای دموکراسی  بوجودامده، اقدام به ایجاد احزاب وحلقات مترقی شدند.سه گروپ جنبش مشروطه خواهی : ویش زلمیان یا جوانان بیدار به رهبری  محمد رسول پشتون وفیض محمد انگار، حزب وطن به رهبری غلام محمد غبار ،حزب خلق به رهبری دکتر عبدالرحمن محمودی در جامعه بوجودامد. بر علاوه این سه گروپ " اتحادیه محصلان"  مدتی  زنده یاد ببرک کارمل که در ایجاد حزب دموکراتیکحلق افغانستان نفش برارزنده واساسی دارد، در راس این اتحادیه قرار داشت. این دوره که از دهه پنجاه وشصت میلادی اغاز میشود در جهت انتشار وتبلیغ اندیشه های مترقی وعدالتخواهانه وایدیالوژی انقلابی دوران  گذاراز جامعه سرمایداری وبسوی جامعه سوسیالیستی در میان قشر جوان وروشنفکر ودانشجویان در دانشگاه( پوهنتون )کابل  به سرعت بیش میرفت، وجوانان دراین حلقات واحزاب  سیاسی  ایجادشده شامل گردیده و فعالانه سهم میگرفتند.

بتاسی از شرایط  "دهه دموکراسی "   وهمچنان ایجاد احزاب و حلقات سیاسی ،حزب دموکراتیک خلق افغانستان بتاریخ ۱۱ جدی سال ۱۳۴۳خورشیدی با تر کیب هفت تن اعضای کمیته رهبری تاسیس گردید . که در راس رهبری  شادروان نورمحمد تره کی به حیث منشی عمومی وزنده یاد ببرکارمل به حیث منشی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان انتخاب شدند. بعداز ایجاد ح،د،خ،ا به زود ترین فرصت  درمیان  جامعه اعم از مامورین دولتی ، کسبه کاران، کارگران، دهقانان ، روشنفکران وسایر اعضای لانه های اجتماعی  در شهر ولایات وقصبات کشور به این حزب شامل شدند. این نخستین رویکرد تاریخی بود که در کشورما ، حزب نوین انقلابی ومترقی  مجهز با تیوری پیشر و طبقه کارگر،در جامعه که خصوصیات سنتی وعقب مانده فیودالی وقبل فیودالی حاکم بود، پای به عرصه وجود میگذارد.این اقدام جسور وانقلابی هوشدار جدی بود، برای نیروهای ارتجاعی منطقه وجهانی که نمی خواستند که کشور ما بسوی ترقی وانکشاف اجتماعی واقتصادی گام بردارد. با تلاشهای مذبوهانه وارتجاعی خود میکوشیدند تا وحدت ویکپارچکی حزب دموکراتیک خلق افغانستان را ضربه زده وانرا در نطفه خنثی سازند. اما با هوشیاری واقدامات شجاعانه ای رهبری ،کادرها وفعالین این حزب بر علاوه چالشها و تحمیل انشعاب به دوفرکسیون پرچم وخلق درسال ۱۳۴۴  به مبارزه ای مردمی  خود ادامه داده و الی سرحد پیروزی علیه هر نوع،دسایس وتوطئه های دشمن  پیگیرانه مقاومت نموده اند.

حزب دموکراتیک خلق افغانستان بنابردرک نهاده های تاریخی جامعه افغانی بسوی یک حزب متحد ملی ویکپارچه وفداکار وبا پایه های وسیع تودهیی واجتماعی گام برداشت. باتحلیل دقیق وتوجه به ساختار اتنیکی(قومی وتباری) واجتماعی  باشند ه گان کشورما افغانستان کوشید،تا ازطریق تحصیل کرده های شهری در جهت بخش تفکر مترقی عدالتخواهانه برای بیرون رفت از مناسبات کهنه اقتصادی ،بسوی مناسبات جدیدی اجتماعی ، سیاسی وفرهنگی   توجه واراده انهارا جلب نموده وانهارا در محور رهبری خود بسیج نمود. بدینصورت تعدادی زیادی از افراد اگاه ای اقوام مختلف،اراده ای سیاسی خودرا با حزب دموکراتیک خلق افغانستان پیوندداداند.   از جانب دیگر باایجاد سازمان دموکراتیک زنان به ابتکار وکار خلاقانه زن مبارز ونستوه افغان، محترم اناهیتا راتب زاد ، برای تنویر اذهان بانوان و حقوق مساویانه میان زن ومرد وافشای قوانین سنتی نا پسندیده ونامعقو ل مناسبات عقب مانده ای جامعه فیودالی،  در مکاتب ودانشگاه ها وسایرموسسات فرهنگی وتولیدی واداری ،کار وسیع روشنگرانه کرده وانهارا در دفاع وکسب حقوق شان در پهلوی سایر هموندان واقشار جامعه تشویق واماده مینمود.

 حزب دموکراتیک خلق افغانستان اهداف، سیاسی اجتماعی واقتصادی خودرا براساس رعایت ارزشهای ملی ومنطقوی در مرام خود تعین نموده بود . افغانستان ،بنابر موقف استراتیژیکی جغرافیایی واقتصادی در وضع بوده که همیشه در محوراختلافات مناسبات سیاسی واقتصادی کشور های قدرتمند جهان ومنطقه قرار گرفته است.  افغانستان بعد از کسب استقلال خویش باوجود  دولتهای نا همگون از لحاظ اندیشوی ،در منطقه باید در مسیر باید گام میگذاشت که در معادلات سیاسی از لحاط جهانی ومنطقه موقف بی طرف داشته باشد.تااینکه حاکمیت واستقلال ملی ان حفط و احترام شود. انگیزه ها وعوامل مختلفی  در منطقه وجود داشت (همین حالا هم وجوددارد)، تا افغانستان به حیث کشور بی طرف باقی مانده و در جمله بنیان گذاران جنبش کشورهای بی طرف وغیر منسلک در جهان شناخته شودوحزب دموکراتیک خلق افغانستان از این ،سیاست پشتبانی همه جانبه ای را در برنامه عمل خود اعلام کرده، بود .

ــ کشور پاکستان بنا براختلافات  سرحدی که باافغانستان داشت ، هیچ وقت نمی خواست که افغانستان بمثابه یک کشور باثبات وقوی در همسایه وی قرار داشته باشد.وپاکستان بنا بر عضویت در پیمان نظامی ناتو که مورد حمایه مستقیم غرب از لحاظ سیاسی واقتصادی بود ،نمی خواست که افغانستان مناسبات خوبی با این کشور ها بر قرار نماید واز کمکهای بیشتر این کشور ها مستفید کردد.

ــ  دوستی وهمکاری متقابل دوستی میان هند ودولت افغانستان که دولت پاکستان هیچ زمان به این روند روحیه خوش از خود تبارز نه داده وانر یک عمل خصمانه علیه خود میدآند.

دوستی وهمکاری متقابل میان اتحادشوروی وافغانستان که بعد از کسب استقلال افغانستان میان دو  کشور بوجود امدبود .باعث کمک و ساختار پروژهای بزرگ اقتصادی ،فرهنگی ،اجتماعی ونظامی(تجهیزات وتربیه افسران برای بلند بردن مهارت نظامی وهمکاری مشاورین نظامی درارد در دوره سطنت ظاهرشاه وحکومت محمد داوود) شده وسهم فعال دراین عرصه داشته است. نزدیکی ودوستی اتحادشوروی وقت با افغانستان برای پاکستان ویاران شان  قابل پذیرش نه بوده با بهانه اختلافات سرحدی بعضن بر خاشهای سیاسی الی اقدامات نظامی از طرف جانبین صورت میگرفت.

همچنان کشور ما از لحاط رشد اجتماعی ،اقتصادی وسیاسی، در انوقت درجمله عقب ترین کشورهای جهان به حساب می امد . بر شالوده  این امرکشورهای نو به استقلال رسیده مانند افغانستان منافع کشور ومردم خویشرا با همکاری ودوستی با کشورهای سوسیالیستی وجنبش های مترقی احساس مینموداند ومیخواستند که با این کشورها روابط بهتری برای رشد پایه های اقتصادی واجتماعی  از طریق سرمایداری دولتی وبا درنظرداشت سکتور مختلط خصوصی ودولتی و به نفع  توده های میلیون کشورهای خود داشته باشند.

وضع داخلی  از لحاط اقتصادی واجتماعی  در شرایط حاکمیت فیودالی ونمیه فیودالی وخان وخان بازی سخت در شکنجه وازار قرار داشت که یک عده گنجور ودیگری رنجور می شدند.   اکثریت مردم فقیر وتهی دست ونیمه مرفع بودند.ساختار جامعه مارا دهقانان، مالداران ،کسبه کاران ،دکاندران وپیشوران وصنعتگران خورده پاوروشنکران تشکیل میداد، که اقشار زحمتکش حرفوی، با وسایل وابزار ابتدائی سنتی ومحلی،تولیدنموده واز ان  برای زنده ماندن وتجدید دوباره برای "بازدهی کاربرای تولید" استفاده مینمودند . یعنی زنده گی برای کار بود نه کار برای زنده گی ولذت.

طوریکه زنده یاد غلام محمد" غبار"دانشمند چهره دست کشور دراین رابطه دراثر گران سنگ خود" افغانستان درمسیر تاریخ" تحریر داشته اند  :"چون تقریباء نود فیصد نفوس افغانستان به امور زراعت اشتغال دارندــ از انجمله در حدود هشتاد فیصد، بشکل ساکن وده نشین مصروف زراعت بوده وتقریبأ بیست فیصد دیگر در چراگاه های کشور بمال داری میپرادزند ــ لهذا ازنظرکمیت وکیفت طبقات اساسی امروزی جامعه افغانستان  را طبقات ودهقانان تشکیل میکنند".

همچنان مناسبات اقتصادی کشور برمبنای اقتصاد سکتورمختلط دولتی وخصوص وسرمایدارن ملی وکمپرادورا بورژوازی  و مناسبات فیودالی ونیمه فیوالی اساسأ موجود بود.عنعنات وسنن قبایلی ،قومی  وخانواده گی با جریان قوانین قبیلوی مبنی بر امور داخلی انها براساس مشوره ریش سفیدان ودر راس قبیله خان( فیودال) ودر راس ده (ملک) ،حاکم بود ونفوذ خانها وملکها متناسب به وضع اقتصادی هرقبیله تعلق داشت ملاها مانند خانها وملکها نماینده قوی و مهم هر قریه وده بشما رمی رفت.

باموجودیت چونان مناسبات سیاسی ،اقتصادی واجتماعی(جامعه بسته) که گفته امدیم ،حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای نجات و بیرون رفت ازاین مناسبات عقب مانده و رسیدن به اهداف  مترقی  وجامعه پیشرفته ،که درانجاگسترش عدالت اجتماعی ورفاه همگانی  زحمتکشان کشورتأمین شده بتواند،بوجودامد. برای تحقق  این اهداف  انسانی خو د، جوانان و روشنفکر تجددخواه وتحصیل کرده را ازمیان  اقشار مخالف جامعه ازنقاط مختلف ، شهرها وقصبات در صفوف خویش بسیج نموده وبرای ارمانهای خود قهرمانانه بر علاوه مشکلات وپیکردها،همراه با تحمیل ترس وارعاب از جانب حاکمیت دولتی  تا پیروزی کامل سیاسی مبارزه نمود.

 حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای پیروزی و رسیدن به همچو، تحولات بنیادی ملی ودموکراتیک که منافع همه اقشاررا در بر میگرفت ،تنها از طریق مبارزه ای مسالمت امیز و پارلمانی امکان پذیر میدانست .بربنیاد این اصل سه تن ازاعضای رهبری جناح پرچم زنده یادببرک کارمل ، اناهیتا راتب زاد از نواحی شهرکابل ومحترم نوراحمد نوراز پنجوایی استان قندهار، به صفت نماینده مردم دردوره های محتلفی  به شوراملی خودرا کانذید نموده بوداند، انتخاب شده وازانیطریق درجهت بخش برنامه های انقلابی حزب ،وافشائ سیاستهای نظام شاهی محمد ظاهررا وتبارز حزب دموکراتیک خلق افغانستان در میان زخمتکشان ،کارگران وسایر اقشار جامعه نقش بزرگ ای را ایفا نموده است.

  اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بادرک از شرایط تاریخی زمانی  واوضاع جهانی بمثابه روشنگرو کنشگر بمانند انسان" خوداگاه" دوران خود که راه حل جامعه عقب مانده را از طریق دور نمودن دیوارهای  عقب گرایی ویران نمودن ان برای روشن بینی ونابودی  مناسبات تنگ عقب مانده قرون وسطایی وجهالت که در عقب ان پنهان شده بود، راه دیگری وجود نداشت، پیش گرفتند.

خصوصیات یک روشنفکررا علمای جامعه شناسی چنین بازتاب داده اند : کشف تاریخ ، ویرانگرقوانین کهنه وجهالت ، مبارزه علیه اشرافیت ،قومیت گرایی ، درک واستفاده  نا درست ازاجرای  تحقق قوانین دین ومذهب   ،دوری از خرافات وانحطاط پسندی وبرعلاوه مسوولیت پذیر زمانه خود،چگونه به اندیشد وبفهمد وچگونه انرا حس کند وبراساس این مسوولیت، فداکاری داشته باشد.

 حزب دموکراتیک خلق افغانستان  با  توجه ورعایت اساسی به عادات وسنت وارزشهای دیرینه تاریخی مردم که روحیه عدالت خواهی وانصاف پذبری در زند ه گی روزمره انهاکه ناشی از عقاید دینی ومذهبی مردم نماینده گی میگرد ارج میگذاشت ؛ از انجا یکه حزب دموکراتیک خلق افغانستان درزمانی پای درعرصه مبارزه گذاشت؛ که روند مبارزه طبقاتی در جهان ا بعادوسیع را بعد ازپیروزی انقلاب اکتوبر وتشکیل  اتحاد جماهیر اشتراکیه شوروی ،بسود نیروها و جنبش های ضد استعماری استقلال طلب از یوغ کشورهای امپریالیستی وسایر نیروهای چپ که اهداف شان ایجاد جامعه دموکراتیک وملی  واستقرار حاکمیت سوسیالیستی تشکیل میداد،بود. این مرحله رابنام  مرحله گذاراز مناسبات تولیدی سرمایداری جهانی بسوی جامعه سوسیالیستی  نامیده میشد،در تکامل بود، که تاثیر فراوان بالای کشورهای نوبه اسقلال رسیده وروبه انکشاف ، که ارزوی رشد ترقی واجتماعی را به نفع توده های زحمتکش از اینطریق درک مینمودند، مورد پشتبانی قرار میگرفت. کشورهای امپریالیستی بنابر خصلت استثماری و پشتبانی از اپارتاید ،احزاب رادیکال اسلامی ،سیاستهای تجاوزکارانه اسراییل در شرقیمانه ،جنگ ویتنام واشغال مستقیم وغیر مستقیم کشورهای افریقای وعربی  مورد تایید نیروها ی ملی ودموکراتیک کشورهای جهان سوم  قرار نداشت.

مفهوم عدالت اجتماعی ویا برخورد" انصافانه" در مناسبا ت اجتماعی جزو فرهنگ وروان تاریخی مردم مارا تشکیل میدهد  :عدالت وانصاف از لحاظ  عقیدوی جزو ارزشها ومقدسات دینی ومذهبی  بوده که برای مردم ما بیگانکی نه داشت و برهمین اصل بود که جوانان  تحصیلکرده  ،تجدد خواهان ، روحانیون وطنپرست ومذهبیون ملی کرا ودموکراتیک  ازان پشتبانی مینمودند. .

اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان  اگاهانه با دسپلین پذیری با صداقت شفاف وروحیه سرشار هموندی وهمسوگرایی  ایدیالوژیکی واندیشوی براساس اصول قوانین انظباط نامه ، برای اهداف  حزبی خویش حاضر به جانثاری بوده واز هرگونه منافع مادی ومعنوی خویش در مقابل  همدیگر  دریغ نمی ورزیدند. هرنوع امکانات مشروع را به اختیار رفیق همرزم خود قرار میدادند. از وضع زندگی  خانواده گی همدیگر باخبر بوده وهیچ مشکلی را از یکدیگر پنهان نمی نمودند. اما متاسفانه بعداز قیام هفت ثور این خصوصیت ها به فراموشی سپرده شد.

حزب دموکراتیک خلق افغانستان از خط مشی وتغیر رژیم شاهی به جمهوریت ،که توسط محمد داود بتاریخ 26 سرطان ۱۳۵۲ صورت گرفت پشتبانی نموده وبا ان همکاری خودرا اعلام کرد. دیری نه پاید که بنابر عوامل مختلفی مشی سیاسی ان وارونه شده وارتباطات خودرااز کشور های سوسیالیست که ریشه تاریخی داشت قطع نموده و یکبارگی موضع خویشرا  بسود کشورهای منطقه که جز مهره های کشورهای جهان غرب (امپریالیستی) بود ،تغیر داد. با ایجاد وتحولات تحریک امیز کوشید تا نیروهای دموکراتیک وملی چپ را از جمله حزب دموکراتیک خلق افغانستان را از خوددور و منزوی بسازد. از اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان  که در دولت کار مینمودند تصفیه نموده وانها را خانه نشین ساخت. این عمل باعث ان شد تا حزب دموکراتیک خلق افغانستان که درسال۱۳۴۴ به دوشاخه خلق وپرچم انشعاب نموده بود، دوباره وحدت تشکیلاتی وسازمانی  نمایند.  این اقدام  زنگ خطری بود برای دولت وقت ونیروهای راست که در خارج کشور در خاک پاکستان فعالیت ضد دولت جمهوری محمد داوود  با پشتبانی پاکستان  داشتند. ارتجاع داخلی وخارجی دست به دست هم داداند ،تا حزب دموکراتیک خلق افغانستان را تضعیف وانرا از صحنه سیاست د ور سازندو با توطئه ودسایس خایینانه خویش اقدام به ترور  زنده یاد میر اکبر خیبر درسال ۱۳۵۶خورشیدی در شهر کابل گردیدند.و ترور خیبرشهید اغاز تمام بدبختی ها وعوامل خرابکارانه ایکه بعدأ درکشور ما رخ داد، میباشد. در روز انتقال جنازه میراکبرخیبر بسوی شهدای صالحین تظاهرات بزرگ خیابانی  بخاطر محکوم کرذن قتل میر اکبر خیبراز جانب حزب دموکراتیک خلق افغانستان برا انداخته شد و عظمت این همایش دژ استبدادی داوود خان را به لرزه دراورده ود رجهت گرفتاری وزندانی ساختن رهبران الی  تصمیم اعدام انها گردید.  حفیظ الله امین  با بهانه ازادی رهبران، کودتای هفت ثوررا موافقانه ساز ماندهی  کرده ونظام خود کامه محمدداود را سرنگون وقدرت را به حزب دموکراتیک خلق افغانستان  انتقال داد.  باین قیام مسلحانه چهره وسیمای کشور از بنیاد تغیر یافته که باعث بدبختی های بزرگ تاریخی بنابر اشتباهات جبران ناپذیر رهبری حزب دموکراتیک حلق افغانستان در مرحله اول پیروزی قیام هفت ثور که باعث امدن قطعات اتحاد شوروی وقت درافغانستان گردید ،شد. باید گفت درنخستین ماه ها ی قیام هفت ثور گزینه های ا فول حزب دموکراتیک حلق افغانستان بنا بر اقدامات واعمال عجولانه رهبری که خلاف شرایط عینی جامعه سامان یافته بود ، اغاز گردید. شعار های و فرامین وبرخوردهای افرادی چپ وعدم درک دقیق از روان وسطح اگاهی مردم کشور ،خلاف اصول  جهانبینی علمی که بنام " مارکسیزیم ـ لینیزیم"شعار میدادند، بود. جامعه کشورمااز لحاظ  فهم ودرک بیشتر هیچ گونه اماده گی پذیرش بر بنیاد علمی برای تحقق همچو شعارهایکه در ماهیئت مترقی بود، نداشت. بر عکس این شعار ها باعث ایجاد ذهنیتهای ویرانگر علیه نیروهای چپ و عدالت خواه درکشور گردیده است.

با ایجاد شرایط اختناق وترور واغازجنگ ویرانگر  از جانب کشورهای همسایه  به پشتبانی نیروهای مسلح داخل کشور ،فرار مردم از کشور وزندانی شدن نیروهای وطن پرست وا صولی مربوط به حزب دموکراتیک خلق افغانستان وسایر اقشار جامعه، فاصله وشکاف عمیق بین دولت ومردم  بوجود امد ومداخلات مسلحانه با پشتبانی ابزارهای مادی ومعنوی از جانب کشورهای همسایه  وارتجاع بین المللی وکمکهای مستقیم ایالات متحده امریکا وکشورهای عربی  تشدید یافت  .از سوی دیگر شایعات مبنی بر تبانی رهبری  خودکامه حفیظالله امین جنایتکار با  نیروهای ارتجاعی سیاه منطقه وقتل شاد روان نورمحمد تره کی منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان توسط وی ، فضای  بی اعتماد را میان رهبران اتحادشوروی  وافغانستان  بوجود اورد.  اتحادشوروی برای حفظ امنیت سرحدات خویش مطابق موافقات وتقاضاهای قبلی  مبنی بر اعزام قوتهای نظامی برای دفع وتردتجاوزات خارجی{پلانییراکه امریکا وجهان غرب درانوقت تصمیم داشتند بعد از دسمبر ۲۰۱۱ در افغانستان عملی شد} وحفظ استقلال وتمامیت ارضی افغانستان که توسط رهبران  افغانستان بااتحادشوروی صورت گرفته بودتصمیم براعزام عساکر نظامی خود در ۶جدی سال ۱۳۵۸به افغانستان گردید.  با امدن قطعات نظامی شوروی فضای جدید سیاسی و تشکیل دولت وسیع با اشتراک نیروهای ملی  ودموکرات ،ملاها وروحانیون وطن پرست ،تحت رهبری زنده یاد ببرک کارمل منشی حزب دموکراتیک خلق افغانستان بوجودامد. حزب دموکراتیک خلق افغانستان مطابق به مرام خویش تغیرات کیفی را درعرصه های مختلف بوجود اورد؛ تا زمینه اعتماد میان ملت ودولت دوباره تا مین وجلب شود. براین اساس نهادهای مدنی بر بنیاد اصول اساسی جمهوری دموکراتیک افغانستان  تشکیل شده وتغیرات مثبت وچشمگیر درعرصه اداره دولت ،اعم اجراییه قضاییه ومقننه بوجود امد . سازمانهای اجتماعی اعم از اتحادیه کارگری،زنان جوانان وسایر پیشه ورا ن و اهل خبره فرهنگی وعلمی بوجود امد.  شور بختانه این رویکردهای انسانی وشرافتمند دیر شده بود جنگ اعلام ناشده توسط تمام کشورهای غربی براه انداخته شد وتنظیمهای جهادی  از طرف انهاروز به روز تا دندان مسلح میشدندو جنگ سرد میان دواردوگاه جهانی یعنی اتحاد شوروی و اضلاع متحده امریکا شدد وابعادوسیع را بخود میگرفت. تا اینکه راه حل برای ختم جنگ وتجاوزنیروهای مسلح از جانب همسایگان افغانستان نطر به ابتکار جمهوری دموکراتیک افغانستا ن خروج عساکر شوروی مبنی بر قطع مداخله مسلحانه از جانب همسایه گان وحامیان بین المللی انها، عساکر شوروی دوباره به کشور شان عودت خواهد نمود ،اعلام گردید. که مورد پشتبانی جامعه بین المللی قرار گرفت. این روند ادامه یافت تااینکه با تغیرات رهبری در اتحاد شوروی درراس میحاییل گرباچف وسیاستها جدید سازشکارانه میان غرب وشرق، اتحاد شوروی حاضر شد، تا قطعات خودرا از افغانستان بیرون بکشد. تا اینکه باسبکدوشی زنده یاد ببرکارمل از رهبری حزب در پلینوم هژدهم کمیته مرکزی ح . د.خ.ا وتعین شهید داکتر نجیب به حیث منشی عمومی حزب دموکراتیک خلق افغانستان ورییس جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان  با اعلام" مشی مصالحه ملی " وامضای همکاری معاهده ژنیو میان افغانستان وپاکستان ، قطعات نظامی اتحاد شوروی از افغانستان دوباره به وطن خویش عودت نمود.

بعد از تغیرات دررهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان وخروج عساکر اتحادشوروی از افغانستان دودسته گی واختلاف درونی درمیان اعضای حزب برای انصراف از قدرت بدون بادرنطرداشت اشتراک حزب دموکراتیک خلق افغانستان در دولت اینده  دلسردی میان اعضای حزب زیاد شده وحلقات وگروپهای مختلفی دردرون حزب  بوجود آمد.

ادامه دارد.....

 دیدگاه ـ بامداد۱۳/۴ـ ۲۹۱۲

فرخنده بادچهل ونهمین سالگرد تاسیس

حزب دموکراتیک خلق افغانستان

                         طلوعم  روشن  از  خورشید  و آزادیست الهامم

                         فروغ   ذره ها   از  تابش   ما  جلوه  ها  دارد

 

نوشته: عبدالو کیل کوچی

 

جریان دموکراتیک خلق افغانستان ، ادامه جریانات وجنبشهای آزادی خواهی ومبارزات ترقی خواهانه درتاریخ معاصرکشورما بوده است وتاسیس حزب دمو کراتیک خلق افغانستان سرآغاز فصل نوین سیاسی و نقطه عطفی در تاریخ مبارزات داد خواهانه مردم افغانستان میباشد.  ح د خ ا ، این مکتب بزرگ سیاسی وکانون الهامبخش ترقی خواهی وپیشتاز جنبش روشنفکری در کشور، نتنها برای اعضایش بلکه برای تمام نیروهای ترقی خواه ، عدالت پسند وطندوست وجنبش های دموکراتیک و آزادی خواه پر ارج وگرامیست.نزدیک به نیم قرن میشود که بزرگان اندیشه وصاحبان قلم ، بمناسبت های مختلف وقبل ازهمه اساس واهداف  ح د خ ا  و مبارزات ترقی خواهانه ، قهرمانی ها ، قربانی ها ، فدا کاری ها ، حماسه آفرینی ها وکلیه ارزشها وکارکرد های ح د خ ا  را در مسیرانکشافات تاریخ معاصرکشورما و در پیوند با جنبش های آزادی خواهی منطقه وجهان به بحث گرفته اند.

ح د خ ا از همان آغاز ایجاد تا زمان مسوولیت رهبری جامعه وپس از آن  با پشت سر گذاشتن دوره های سنگین فرود وفرازهای سیاسی ونظامی ،در راه مبارزه بخاطر نجات مردم ستمدیده افغانستان ودفاع از حقوق اساسی و آزادی های مردم بلاکشیده کشوربا تحمل  قربانی های زیادی دراین راستا ، بدست آورد های بزرگ وپیروزی های زیادی نایل گردیده است . چنانچه خدمات حیاتی ح د خ ا حزب وطن در عرصه های سیاسی ،اجتماعی ، اقتصادی وفرهنگی ، در واقع دستاورد های بزرگی است که تحولات اساسی  را درزنده گی مردم  بوجود آورده و ثبت تاریخ گردیده است . تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان حزب وطن ، پر از مبارزه وموفقیت هاییست  که درچند مقاله وچند کتاب نمی گنجد.

بنا بر آن با حفظ افتخارات تاریخی ودستا ورد ها ی بزرگ  وخدمات ارزنده وحیاتیء  ح د خ ا حزب وطن میتوان به کارکردها  ومبارزات ح د خ ا (حزب وطن) با نگاه دیگر  واز زاویه دیگری به آن نگاه کرد وبا مطالعه ابعاد گوناگون فعالیتها ومبارزات حزب با دید همه جانبه میتوان به روند مبارزات حزبی وحیات سیاسی ح د خ ا حزب وطن ، ورود کامل داشت. تا باشد مروری به گذشته ها ، راه های آینده و نا مکشوف باز شود .

آنچه آثاری که از تاریخ جنبش های آزادی خواهی ومشروطه خواهی گذشته بجا مانده است هما نا چند اثر ارزشمند وعلمی از مورخین شهیر کشورما است که آموزه های علمی واکادمیک زنده یاد ببرک کارمل ، رهبر فقید ح د خ ا در رابطه به تحولات سیاسی نظامی تاریخ معاصر کشور، منطقه وجهان ، آنرا غنا بخشیده است در واقع آثار گرانبها ی بجا مانده از کارمل فقید چون  میراث کبیر اندیشه های ترقی خواها نه و وطنپرستانه ،  رهگشای رهروان راه ترقی برای نسل امروز وفردای کشور ما میباشد.

واما پس از فرو پاشیء ح د خ ا ، آثار معینی از رهبران طراز اول حزب یعنی  کتاب ظهور وزوال حزب د خ ا از محترم دستگیر پنجشیری وکتاب یاد دشت های سیاسی وخاطرات محترم سلطان علی کشتمند که بیشتر به مسایل دولتی پرداخته اند ونیز نگاهی به تاریخ حزب د خ ا اثر زنده یاد عبدالقدوس غوربندی ، ودر قدمه بعدی ، کتاب تاریخی وپرارج اردو وسیاست نوشته استر جنرال محمد نبی عظیمی  وپس از آن نوشته پرارج   وتاریخی محترم عبدالواحد فیضی یکی از نخبگان وسابقه داران حزب وتحلیلگر مسایل سیاسی است که  مروری به تاریخ معاصر افغانستان ، جنبش های آزادی خواهی ضد استعماری وضد استبدادی ونیز جنبش ترقی خواهانه نیم قرن اخیر بخصوص از تاسیس تا فرو پاشی ح د خ ا را مورد بحث وارزیابی قرارداده اند وبجزچند  آثار ، مقالات ومضامین پراگنده از منابع مختلف چیزی به عنوان تحلیل وبررسی همه جانبه  از کار کرد های ح د خ ا بنظر نمی رسد. باید گفت که درین راستا سه نکته  توجه را بخود جلب می کند .

۱ـــ بخش زیادی از اعضای رهبری سابق ح د خ ا حزب وطن  تا هنوز در سکوتند وهیچ چیزی نگفتند و مطالبی گویا برای نوشتن ندارند و درین رابطه قلم بدست نگرفته اند .

۲ـــ  کادرها وفعلان سیاسی نیز در رابطه به چگونگی تاسیس  ح د خ ا بحث های معینی داشته اند وفعالیت های  گفتاری ونوشتاری موجود درمقایسه به یک جریان بزرگ فکری و رزمی ، اکثرا به مسایل سالگردها وروز های تاریخی ومهم ، دستا ورد ها وموفقیت ها ی حزب ، به چند مضمون ومقاله خلاصه میشود و این خود در تاریخ جنبش ترقی خواهانه امروزبا فردای جامعه خلایی بوجود میآورد که بر مبنای آن نکات مهم در تاریخ مبارزات ح د خ ا  وجنش ترقی خواهانه کشور در پرده ابهام باقی خواهد ماند .

۳ ـــ نکته سوم هما نا بررسی نقادانه است ، هرچند این کار تاریخ باشد وبقول معروف ، تاریخ بیرحم است وقضاوتش آزاد . ولی بگزار دید گاه امروز وبینش فرادا ، نقش وتاثیر خود را داشته باشد هرچند مملو ازتمایلات ، زیرا ح د خ ا حزب وطن  یک مکتب بزرگ وقیام هفتم ثور یک رویداد عظیم  وتاریخی ، در نتیجه هردو،  جریاناتی بوجود آمد که افغانستان را بواقعیتش تغیر داد . بهتر خواهد بود تا با نگرش های تازه ونو اندیشی های لازم به این جریان نگاه شود. البته ارزیابی از کارکرد این جریان بزرگ سیاسی و حزب سرتاسری که قدرت را نیز تجربه کرد اولاً کار بزرگانیست که در مرکز تصمیم گیری حزبی ودولتی قرار داشتند وثانیا به آ نهایی مربوط میشود  که کارکرد های ح د خ ا حزب وطن وپیآمد های بعدی آن، وضعیت زنده گی آنها را دگرگون ساخت واین تغیرات را با گوشت وپوست واستخوان خود احساس کرده اند فرقی ندارد مخالف باشند یا موافق .

جریان دموکراتیک خلق افغانستان ،حزب دموکراتیک خلق افغانستان بخاطر رنجهای خلق ستمدیده افغانستان ونجات مرد م از عقب مانده گی های قرون،بتاریخ ۱۱ جدی ۱۳۴۳ خورشیدی در شهر کابل تاسیس گردید که چهل ونهمین سالگرد با شکوه وخجسته این رویداد عظیم سیاسی وتاریخی را به کلیه اعضای حزب وسایر ترقی خواهان وطنم تبریک وتهنیت میگویم .

 بی نیاز از اثبات است که همه اعضای حزب وتمام رفقای گرامی واعضای جنبش ترقی خواهانه کشورم هر کدام تاریخ زنده عصر خویش اند که روح رفتگان شاد وعمر زنده گان دراز.باید گفت که اینجانب از برکت تحصیلاتم در سال ۱۳۴۵ خورشیدی در دارالمعلمین کابل افتخار عضویت این حزب شهیدان وقهرمانان را حاصل کرد م واین را بخاطری یاد آور شدم که پس از آن جریانات درون حزبی وبیرون حزبی را حتی المقدور به چشم سر می دیدم وبر داشت من از روند مبارزات درون حزبی وبرون حزبی در شرایط خاص آن زمان این بود که :  

 ح د خ ا از بدو تاسیس خود با عبور از کوره راه های صعب العبور سوخت وساخت زیادی را متحمل گردیده است وپس از آنکه قدرت سیاسی را بدست گرفت ، برغم مشکلات  شدید درون حزبی ، بارمسوولیت رهبری جامعه ودفاع همه جانبه از تمامیت ارضی ،استقلال و حاکمیت ملی و منافع علیای کشور را به دوش کشیده و رسیده گی به خواست های حیاتی مردم فقیر وبلا کشیده وعقب نگهداشته شده از یکسو واز سوی دیگر جنگ تحمیلی اعلام ناشده دشمنان افغانستان وارتجاع بین المللی ازخاک های همسایگان ، چالش های بزرگی را بر سر راه حزب ومردم افغانستان بوجود آورد چنانچه روند اوضاع پیچیده طبعا جریان حرکت انقلابی وطنپرستانه ،اصولی وصادقانه حزب را قسما با اشتباهات معینی همراه ساخت که ذیلا توجه را بخود جلب میکند .

۱ـــ طوریکه معلوم است از همان آغاز تشکل گروه های همسو وحلقات سیاسی وترقی خواه بدورکمیته اول مشکلاتی وجود داشت که بر مبنای آن ، موضیعگیری چپ تندروانه  نورمحمد ترکی در حقیقت چالشی بود در مقابل بر خورد اصولی وانعطاف پذیری ببرک کارمل که این خود تفاوت نظرهایی را درهمان مراحل آغازین تاسیس حزب بوجود آورده بود تفاوت نظر هایی حتا تا سطح استرا تیژی حزب که پس از تاسیس حزب باعث درد سرشد وگذشته ازآن در قسمت انتخاب رهبری فکر میشود که عنعنات بر معیار ها چربی میکرد ه است .

درین رابطه محترم سلطان علی کشتمند در کتاب یاد داشت های سیاسی صفحه ۱۳۸ مینوشت (ببرک کار مل ومیراکبر خیبردر آغاز کار ودر راستای تشکیل یک جبهه متحد با یک حزب مترقی ودمو کراتیک دارای پایه های وسیع اجتماعی ودارای مواضع سیاسی میانه به چپ  یک حزب چپ گرا وترقی خواه امکانات سیاسی بزرگ در دست داشتند وچنین طرحی میتوانست طرفداران زیادی درمیان بقایای مبارزان گذشته و در میان رو شنفکران وزحمتکشان کشور پیدا نماید وبدینگونه شمارزیادی از جوانان از چپ روی وافراطی گری نیز نجات می یافتند ولی نور محمد ترکی وبرخی از همکاران وی از همان آغاز در برابر این طرح بشدت مخالفت می ورزیدند واز انقلاب خلق ،دموکراسی خلقی وایجاد جامعه سوسیالیستی تو ام با اعما ل خشونت علیه طبقات واقشار بالایی جامعه حرف می زدند وتا سر حد اعلام ما هیت کمو نیستی بودند . با آنکه محمد طاهر بدخشی عضو کمیته تدارک وافتتاح کننده کنگره نور محمد تر کی وببرک کارمل را بعنوان سازماندهنده گان طراز اول سازمان سیاسی وکنگره آن معرفی نمود وبا اینگونه مفهوم تلقی میگردید که هر دو تن نقش رهبری کننده مساویانه در حزب ایفا خواهند کرد ولی ببرک کارمل این موقف را داو طلبانه برای ترکی واگذار شده بود . ایکاش وضع چنین نمیبود صرف یک رهبر بگونه طبیعی وجود میداشت تا ناشی ازآن همه رنج ودشواری در پی نمی آمد .ولی درین امر نا گزیری در کار بود زیرا از یکسو ترکی بنا بر کهنسالی وگذشته سیاسی بالا ثر آن تمایل واشتیاق شدید برهبر بودن واز سوی دیگر کار مل بنا بر استعداد سر شارش وگذشته سیاسی اش ونقش تعین کننده یی که برای تشکیل حزب داشت در چنین موقفی قرار داشتند). همچنان محترم کشتمند در جای دیگر ی از کتاب خود در همین رابطه  در صفحه ۱۳۳ نوشته بود که (....ولی پس از چند ی بر ملا گردید که نور محمد ترکی به هر قیمتی در پی آن بود که تا بحیث رهبر حزب شناخته شود )  در همین کتاب در صفحه ۱۷۴ علاوه میگردد که ( این نا همسانیها در اندیشه وشیوه های برخورد خیلی عمیق بود که منجر به انشعاب ۱۹۶۷ در حزب گردید ) بنا بر آن  در اثر این نقایص نتیجه بر آن شد که دیری نگذشته بود که انشعاب بر حزب تحمیل گردید .

از نظر بنده نکته قابل توجه این است که آیا میتوان آن چیزی را که بیانگر امانت مردم باشد داوطلبانه وبصورت یکجانبه از آن گذشت ؟ فکر میشود با آینگونه حزب ساختن درد سر وضرر آن بمراتب بیشتراست از دستاورد آن . برای اینکه  قرار معلوم از هان آغاز کار کنگره چیزی بنام وحدت( واقعی ودرعمل )وجود نداشت  وتا به امروز وجود ندارد،  زیرا این حزب پیش از تولد به تداوی نیاز داشت که درمانش ناشده بصورت مریض تولد گردید.

۲ـــ با وجودیکه کوشش های وحدت خواهانه بطور همه جانبه ادامه داشت واینجانب یکی از وحدت خواهان سر سپرده حزب بودم ونیز هستم . ولی از حق تیر نشویم پس از دهسال جدایی وتخریبات هردوطرفه حزب ، مسله وحدت بصورت آنی وبا شتاب بی مانند طوریکه دیده شد، طفل یک شبه وحدت بحد کمال رسیده و وحدت میکانیکی حزب  که گفته میشود بروی فشار صورت گرفته بود بر حزب تطبیق گردید. رهبران با گرفتن چند امضا بروی سند وحدت بدون همه پرسی ونظر خواهی جمعی ، وحدت را اعلان نمودند.نتیجه آن شد که درزمان رویداد ثوروپس از آن  در حزب واحد دو نظریه وتفاوت نظر های زیادی «شبیهه به دوران تاسیس حزب » در بیشترین مسایل وجود داشت ودر مدت کمتر از دو ماه بعد از رویداد ثورنتیجه آن شد که عملا انشعاب دوم برحزب تحمیل گردیدکه شباهت به  کودتای حزبی ودولتی داشت که در نتیجه آن نیمی از رهبری حزب مجبور به ترک وطن گردیدند ونیمی از اعضای حزب بهترین وحدت خواهان خ د خ ا یا بزندان افگنده شدند ویا فراری ومخفی.باز هم درهمین کتاب یاد داشت های سیاسی محترم کشتمند در صفحه ۳۸۱ آن میخوانیم (پس از عزیمت هیات رهبری پرچمی ها به خارج وبر کناری اشخاص (اشاره به مقامات کلیدی) بیروی سیاسی بیک ماشین رای دهی برای پیشنهادات امین مبدل گردیده بود وفشار های سیاسی نیز بر مردم کسب شدت میکرد ) محترم دستگیر پنجشیری در کتاب ظهور وزوال در صفحه ۱۳۷ خود می نوشت (هنوز دو ماه از استقرار جمهوری دموکراتیک افغانستان سپری نشده بود که اصول مرامی وتوافقات سند آن از طرف فرکسیونهای خلق وپرچم مورخ ۱۲ سرطان ۱۳۵۶ خورشیدی در عمل  نقض گردید.)

۳ـــ کم توجهی به جریان تمرکز قدرت بدست یکی از اعضای به اصطلاح رهبری وگروه منحصر ومربوط به خود آن وبرغم هشدار های زیاد ، نادیده گرفتن عواقب این موضوع که منجر به کشته شدن نورمحمد ترکی رهبر حزب گردید.در کتاب یاد داشتهای سیاسی ورویداد های تاریخی صفحه ۵۵۸ خوانده میشود که ( قضیه ازین قرار بود که امین وترکی دیگر تحمل دیدن یکدیگر را به تنهایی نداشتند کودتای سوم امین این بار بر ضد خلقیها ۱۴ سپتامر ۱۹۷۹ به تحقق پیوست ) و نیمی از حزب توسط نیم دیگر حزب به اصطلاح واحد ، سرکوب گردید.این حزب بیشترین تلفات را از طرف اعضای خودش در سالهای اول ودوم متحمل گردیده است واین تنها نبود بلکه پس ازین از یک حزب عملاً سه حزب ویا حد اقل سه مرکز قدرت ساخته شد .علنی ومخفی وبازهم علنی بدو بخش و کمتر از ۱۷ ماه بعد از رویداد ثورعملا ، انشعاب وکودتای سوم برحزب و دولت  تحمیل گردید.

۴ ـــ پس ازتحول ششم جدی اصراربر وحدت حزبی ونبود فرصت برای تصفیه حزبی وضعف در اقدامات پیشگیرانه حزب از تخریبات عناصر مخرب درون حزبی  که برای  همگان اظهر ومن الشمس است .گروهی که هرچند با حزب بودند ولی از حزب نبودند .گروه قاتلین رهبرپیشین حزب وسرکوب کننده گان اعضای حزب کم نبودند که به دوسه نفر خاتمه مییافت بلکه همین ها بودند که تا امروز با حزب وحدت نکردند چونکه وحدت های متکی به فشار ومیکانیکی همین عواقب را در قبال خود دارد . نمونه مثال آن وزارت خانه های داخله وامنیت دولتی را میتوان نام برد  واین عملا انشعاب بود که میتوان به انشعاب چهارم حزب یادش نمود. محترم سترجنرال محمد نبی عظیمی در کتاب پر بار اردو وسیاست صفحه ۲۷۳درین رابطه مینویسد ( خلقی ها از نکوهش امین بمثابه نماینده سیاه وقاتل مردم افغانستان نا راضی بودند ) ودر صفحه ۲۷۴ همین کتاب از قول جورج آنی نوشته است ( دیپلومات ها ی غربی اکثرا آدم کشی ها  وانفجارات را برقابت های دو جناح نسبت می دهند نه مجاهدین  وقرار افواهات همان دیپلومات ها بین جنوری ۱۹۸۰ وفبروری ۱۹۸۱ چهار کودتای خلقی ها کشف شد )  ودر جای دیگری از همین کتاب آمده است ( اسدالله سروری خواهان گرفتن قدرت از دست پرچمی ها بود) از همین منبع در صفحه ۲۷۵ علاوه میشود که ( اما رقابت های څارندوی وخاد تمامی نداشت واکثرا تا به جنگ مسلح تمام میشد ) نتیجه این شد که اکثریت حزب با دادن تلفات جانی شب وروز بخاطر نجات وطن میرزمیدند و گروهای  خرابکاران تمام نقشه های حزب را نقش بر آب میساختند وبه این ترتیب جان حزب را در گلویش رسانیده بودند .

 ۵ـــ کم بها دادن به خواسته ها وپیشنهادات صفوف حزبی در رابطه به چگونگی برخورد با  فرکسیونهای داخل حزب که میگفتند ازهمان مراحل آغازین، انشعابات وگروه سازی ها آغازگردیده بود در کتاب یاد داشتهای سیاسی صفحه ۱۷۷خوانده میشود که ( پس از انشعاب اول روحیه بی باوری درحزب ایجاد شد ومحمد طاهر بدخشی سازمان سازا را ایجاد نمود ، دستگیر پنجشیری ،شهراله شهپر وشرعی جوزجانی گروه خلق کارگر را تاسیس نمودند . افزون بر آن گروهای انشعابی دیگر از میان ح د خ ا که عمده ترین آنها عبارت بودند از گروه کار ، سزا ، اسفنزا ، جازا وکجا ) واما بنظر میرسید که پسانها در اثر نا هنجاری های سیاسی درداخل حزب بعضی گروه های دیگری نیز بصورت نا اعلام شده سر بلند کرده بود. گروه جوانان ، گروه انجنیران ،گروه اخگر ، خیبرست ها ( نام ویاد استاد میر اکبر خیبر جاودان وارواحش شاد! ) در حالیکه استاد میراکبرخیبر این اکبرشهیدان وطن در زندگی خود گروهسازی را ننگ وعار به اعضای حزب میدانست ولی  نمونه های گروها هم در مرکز وهم در بعضی ولایات دیده میشد مزید بر آن  در هر گوشه وکنار حزب مراکز قدرت تبارز میکرد ، گفته مشد که خارجی ها نیز در آن نقش داشتند .هنوز موضوع  تقسیم قدرت در مراکز لسانی بجایش باشد که تا هنوز سر پوش نازک دیپلوماسی روی چهره اصلیءآن را پوشیده نگهداشته است .

۶ـــ جابجایی کادرها ، تغیرات وتبدلات ومقرری ها بیشتر بر مبنای شناخت های شخصی تا به ارزشهای معیاری ، زیرا اکثرا جابجایی ها یا از روی ناگزیری های سیاسی بعضا بر مبنای شناسایی وتعلقیت به محورها ومراکز قدرت صورت می پذیرفت .به این ترتیب اعتماد حزبی واعتبار رفیقانه  قسما جایش را به وابسته گی های حلقات داخل حزبی وپیوند های مشخص گروهی داده بود که  این روند ، روحیه  اعتماد به نفس ، شخصیت وکرکتر حزبی وحزبیت را عملا  جریحه دار میساخت ودر اثر کم توجهی ، نتیجه آن شد که ساختار های حزبی وتشکیلات دولتی بعضا دچار امراض غیر قابل علاج گریده بود  که درد آن برای حزب ومردم غیر قابل تحمل بود .

۷ـــ علاوه بر مسایل جنگ اعلام نا شده وجریان تجاوز از خاک پاکستان وهمسایگان دیگر ، اثر گذاری تاثیرات بیرونی بر حزب ، که وقت گرانبهای حزب  ودولت صرف

اعتماد سازی بیرونی میگردید، برتری جویی های برون مرزی ، وعدم رسیدگی لازم به  

مشکلات درون حزبی .سر خوردگی ها ، توهمات خیالی ، به همان اندازه بی مسوولیتی ومغرورشدن به قوت دیگران وقسما دنباله روی های سود جویانه از طرف برخی از اعضای حزب وبرخورد های کلیشه یی در تضعیف حزب بی اثر نبود در ین رابطه در کتاب اردو وسیاست در صفحه ۲۷۴ میخوانیم که (هردو جناح حزب برای بد نام کردن یک دیگر وگرفتن کریدت به نزد روسها از انواع واقسام مبارزه استفاده میکردند) ودر جای دیگری علاوه میکند ( گلاب زوی با جابجایی افسران متعصب وملی گرای پشتون وبا حمایت از پشتیبانی روسها وزارت داخله را بسنگر دفاع از منافع هوا داران خلقی خویش مبدل میساخت او بتدریج از پله های شهرت بالا رفت وبه فیگور بر جسته یی در حزب مبدل گردید)  نتیجه این شد که روحیه عدم استقلالیت فکری وکاری، اعتماد به نفس ، ابتکار وخلاقیت کاری اعضای دلسوز وبا مسولیت را از داخل خورد وخمیرساخته   حزب را آسیب پذیرتر میساخت .

۸ــ تبلیغات بیش از حد ومبالغه آمیز در رابطه دوستی ها ودشمنی ها ،روند بکارگیری صلاحیت های نا متوازن ، عدم توازن بین خوشبینی ها و نا خوشنودی های سیاسی ،  بی باوری به عناصردولتی گذشته در سالهای اول ودوم وسوم رویداد ثور، از دست  دادن اعتماد وعدم اطمینان از مصءونیت های سیاسی .اتکا ومراجعات قسمی به دیگران که روحیه عمومی را صدمه میزد .

۹ـــ  شکل گیری قدرت در درون قدرت سیاسی حزبی ودولتی وسرمایه گذاری در صفوف حزبی ودولتی دور از انظارمقام رهبری حزب ، زدوبندهای سیاسی برون مرزی واستفاده از اعتماد رهبریت حزب ، تحمیل تغیرات کادری در سطوح رهبری حزبی ودولتی به زور وفشار و بصورت عجولانه وبه اتکای قدرت زیر نام باز سازی ، غصب قدرت توسط یک گروه نو ظهور سیاسی ونادیده گرفتن مشی خردمندانه واصولی کارکرد ها ورویکرد های حزبی گذشته وانکار نمودن سازندگی ها وابتکارات ودستآوردهای مهم حزبی ، پامال نمودن حرمت دیگران به زور ُتهدید ، شانتاژ ،توام با اخراج از کار ، محروم از وظیفه ، تبعید ، وحتی زندانی ساختن  اعضای حزب آنهم در زمان حاکمیت خود حزب  به جرم  قبول نکردن کور کورانه نظریات ودساتیر دیگران که بیشتر از دکتورین بیرون مرزی منشا میگرفت ، هم حزب را صدمه زد وهم دولت را از کار کشید وهم منجر به بی اعتمادی متقابل گردید وحزب را عملا بدو بخش ساخت وبه این ترتیب  میتوان گفت که پنجمین انشعاب  حزبی وکودتای دولتی یا شبیه آن  بر حزب ودولت تحمیل گردید .

در کتاب افغانستان پشت پرده صفحه ۲۴۷ بگفته سیلیک اس  هاریسن از قول گرباچوف میخوانیم ( کابل را فراموش نکنید بخاطر آورید که ببرک کارمل بر حکومت افغانستان ریاست داشت، او شحصیت ویژه خودش را داشت وهمین طور عقاید مخصوص به خود را ......واما در رابطه به نجیب الله مسله فرق میکرد.کار او بدلیل قبولاندن «نظر من » به همکارانش ستودنیست )

همچنان در همین رابطه در کتاب ظهور وزوال در صفحه ۱۲۵ خوانده میشود که (.......ودر شب ۱۳  بر ۱۴ ثور بر ضد ببرک کارمل کودتای سپید آغاز گردید .بدستور وزیر داخله قریب به بیست تن از همکاران نزدیک کارمل گرفتار گردیدند.سرانجام طبق پلان ونقشه ویکتور پلینچکو سر مشاور شوروی ، وزیران دفاع ،داخله وامنیت

نظرمحمد ،گلاب زوی ، ویعقوبی تحت رهبری داکتر صالح محمد زیری ومراقبت شدید امنیتی نزد ببرک کارمل رفتند واز او خواهش کردند که تا فقط طی یک ساعت استعفای خود را از مقام شورای انقلابی بنویسد در غیر آن بر خورد مقتضی دیگری نسبت به او صورت خواهد گرفت. کارمل استعفای خود را نوشت بعدا هر سه فرکسیون در قصر دلکشا جلسه کرد با اصطلاح پلینوم کمیته مرکزی را دایر واستعفای کارمل وتقرر دکتور نجیب را قهراٌ منظوروتصویب کرد در نتیجه کودتای سفید قدرت حزبی ودولتی در انحصار وتصرف دکتور نجیب در آمد )  در همین رابطه در کتاب اردو وسیاست در صفحه ۳۱۲ خوانده میشود ( کودتای دکتور نجیب الله ومیخاییل گربا چف علیه ببرک کارمل به ساده گی وبدون خونریزی در ۱۴ ثور ۱۳۶۵ به پیروزی رسید ودکتور نجیب الله چهره نوین کشور به کرسی زرین و آبنوس قدرت تکیه کرد )  باید گفت که مخالفان پلینوم ۱۸ حزب به هیچ وجه مخالف سیاست مصالحه ملی نبودند بلکه آنها بمثابه مخالفان سرسخت زور گویی ،تکبر واز خود بیگانگی حزبی بودند . آنان ادامه دهنده جدی کار مصالحه برای تحقق صلح وآشتی وختم جنگ در کشور بودند که از سالهای قبل وبالاخص مصوبات پلینوم ۱۵ کمیته مرکزی ح د خ ا سرچشمه میگرفت و قبل از آن هم مصالحه بگونه علمی واصولی در مطابقت با منافع علیای کشور در دستور کار حزب ودولت قرار داشت .چنانچه پس از تحول ششم جدی ۱۳۵۸ خورشیدی اعلان عفو عمومی محبوسین ، فراخوان حزب برای مشارکت وبسیج مردم بخاطردفاع از صلح ، کوشش برای تحکیم وحدت حزبی ومرهم گذاری بروی زخم های خونین گذشته ، اشتراک رهبری واعضای حزب در عزاء عمومی مردم ، تغیر رنگ بیرق ، بازنگری در ساختار دولتی ومشارکت دادن مردم در ارگان های با صلاحیت دولتی  ومراجع تصمیم گیری های مهم سیاسی ، تشکیل جبه ملی پدر وطن وایجاد شورا ها ی ولایتی اتحادیه های صنفی وسازمانهای اجتماعی درمرکز ومحلات کشور ، پیشکش نمودن تیزس های دهگانه حزب وغیره فعالیتهای صلحجویانه، خودجریان  مصالحه بود که از سالیان دراز ایجاد گردیده بود و عملا در دستور کار حزب ودولت قرار داشت .

این موضوع درکتاب اردو وساست صفحه ۲۷۰ وضاحت دارد که (بسیاری از سازمانهای سیاسی ، اعم از افغان ملتی ها ،ستمی ها ، واحزاب دیگر بدولت پیوستند ودر اثر مساعی صلح جویانه وآشتی جویانه حزب بسیاری از رجل نامدار وبا نفوذ کشور همکاری شان را با دولت اظهار نمودند.) ولی مدافعان به اصطلاح پلینوم ۱۸ آن همه دستاورد های زمان رهبری کارمل فقید را نادیده گرفته وبه پشت پا زدند. باز هم در کتاب اردو وسیا ست می خوانیم که ( زنده گی وزمان نشان داد که همه همکاران نزدیک کارمل بتدریج وبشیوه اهانت آمیزی توسط نجیب برکنار بی نقش وحتا زندانی شدند )

 و پس از زمانی هرچند که  طرفداران پلینوم ۱۸ ومخالفان آن  ظاهراً از هردو طرف بالای فاصله ها سر پوش گذاشتند ولی دیر شده بود ودر عمل حالت انشعاب نااعلام شده  را افاده میکرد دلیلش این بود که  تفنگ داران پلینوم ۱۸ متاسفانه با چشم ودید بیگانه بسوی رفقای حزبی خود مینگریستند . شاید ما نمیدانستیم خود آنها میدانستند وقت به آخر رسیده بود وآنها با این تشخیص خود شان در بازار سیاست  شاید برخی از آنها دست و پایی کرده باشند تا بر مبنای آن هم مقامات جدید را راضی وهم برای خود خدماتی را انجام داده باشند.نتیجه این بود که حزب ضعیف وآسیب پذیر تر شد وزمینه نفوذ عناصر بیگانه در نفس حزب ودولت بیشتر از پیش مساعد گردیده بود.رفته رفته فضایی را بوجود آوردند که به موجب آن حتا دشمنان حزب ، محل مساعدی را در نفس قدرت برای خود دریافتند که در نتیجه آن این فاصله ها در میان اعضای حزب تا به مدت ها باقی بماند . البته شایان ذکر است که تفاوت نظر های هردو دوران مصالحه وآشتی ملی درین بود که با توجه به شرایط واوضاع وبا در نظر داشت تحلیل مشخص از اوضاع مشخص  فازنوین سیاسی وجریان مرحله بمرحله  باز سازی ، طرح ها وتیزس های  مصالحه ملی ومشارکت دادن مردم در قدرت دولتی و آشتی ملی از تصامیم جمعی حزبی وخرد جمعی مردمی سرچشمه میگرفت وبا تصاویب اصولی حزبی به منصه اجرا قرار داده میشد ولی دوره دوم مصالحه بر خلاف گذشته بیشتر به اوامر خارجی اتکا داشت و سر انجام دیده شد که خارجی ها در نیمه راه رهایش کردند .

10ـــ در سالهای اخیر اتکای رهبری حزب  بر یک سمت مشخص،وهمچنان  وابستگی های بیرونی رجل قدرت مند حزب ،  درز های درونی حزب را تا سر حد رویا رویی عمیق تر میساخت. وعده ها و کمک های بی تضمین وخیالی قدرت های همسایه مایه عصیان اشخاص قدرتمند داخلی گردیده بود که در زمستان ۱۳۶۸  منجر به کودتای اخیر وانشعاب ششم حزب گردید . بازهم نتیجه این شد که قدرت رزمی حزب ودولت ضعیف تر شد حزب د خ ا حزب وطن ودولت ج ا مطابق خواست آشناهای قدیم ، توانایی ایستادگی ومقاومت خود را از دست دادند . یکی از رهبران خردمند سیاسی همواره میگفت جامعه فرتوت فیودالی مریضی فیودالی را به حزب انتقال میدهد.به این ترتیب در مدت ۲۷ سال واندی حیات پربار حزب دموکراتیک خلق افغانستان ،حزب وطن در اثر عوامل خارجی وداخلی  کم از کم شش بار انشعاب ویا دست کم شبیه انشعاب وکودتا بر حزب دموکراتیک خلق افغانستان حزب وطن البته بشکل اعلام  شده واعلام نا شده تحمیل گردید همین حزب است که تا هنوز زنده مانده است و هر گز نخواهد مرد وبا تاریخ عمر خواهد کرد .

این نقاط نظری بود که بخاطر در روشنی قرار دادن نسل جوان کشور وپرده برداری از روی حقایق و واقعیتها ییست که نتایج آن در پروسه وحدت خواهی بخوبی معلوم میشود که چرا وچگونه این همه کوشش های  بیست ساله وحدت خواهانه ، تا هنوز جزایر ح د خ ا حزب وطن  به نتایج مطلوب خود نرسیده اند وما در مسیر کوشش های دو دهه هنوز در گام های نخست قرار داریم . این عوامل باز دارنده درواقع  مسبب سبب های نا اعلام شده ایست که تا هنوز منحیث چالش های جدی بر سر راه کاروان وحدت طلبانه نیروهای ترقی خواه از جمله ح د خ ا حزب وطن قرار دارد. این چالش های بمیراث مانده از گذشته ،جمع نیرنگ های تازه بیرونی دست بدست هم داده تا مانعی در راه پروسه وحدت طلبانه جنبش را بوجود آورد .

در حالیکه وطن ما نسبت به هر زمان دیگر به وحدت نیروهای ترقی خواه وطنپرست نیاز بیشتر داشته ومردم ما بیصبرانه منتظر اتحاد وهبسته گی تمام نیروهای وطنپرست وترقی خواه کشور میباشند تا با نیروی وحدت ملی وحزبی وسرآسری توان علاج درد های بیکران خلق ستمدیده افغانستان میسر گردد .در اخیر باید گفت که تنها راه علاج ودر مان درد های تاریخی وطن همانا گذشت وفروتنی ، مراجعات رفیقانه ، تحمل یکدیگر وپذیرش حرفها ونظریات دلسوزانه وحرمت داشتن بیکدیگر واحترام متقابل رفیقانه وعبرت گرفتن از اشتباهات گذشته وجلوگیری از تکراراشتباهات  وتوجه نمودن  به آموزه های گرانبهای تجارب ومیراث ها واندوخته های سیاسی گذشته وبکار گیری آنها در عمل میتواند راه را بسوی وحدت  حزبی وهمبستگی ترقی خواهانه هموار ساخته وزخم ناسور وطن را مدا وا سازد.

زندگی جاودانه ح د خ ا (حزب وطن) متضمن سلامتی تاریخی وطن محبوب ما افغانستان عزیز میباشد.

 

روزی که همه همدل و همراه بودیم

پر قوت  و پیروز  و  توانا    بودیم

گر  گام   به  اشتباه  نمی  برداشتیم

اکنون  همه   افتخار  دنیا     بودیم

 

 مستحکم باد وحدت نیروهای ترقی خواه افغانستان !

۱

مآٌ خذ ومنابع :

۱ـــ یادداشت های سیاسی ورویداد های تاریخی نوشته محترم سلطان علی کشتمند .

۲ـــ ظهور و زوال حزب دمو کراتیک خلق افغانستان  نوشته محترم دستگیر پنجشیری .

۳ ـــ افغانستان پشت پرده ، دیگو کوردوز ،سلیک اس . هریسن ،مترجم اسد اله شفایی.

۴ ـــ اردو و سیاست نوشته محترم سترجنرال محمد نبی عظیمی .

۵ ـــ یادداشت ها وبرداشت های پراگنده  نگارنده .

 

دیدگاه ـ بامداد۱۳/۴ـ ۳۰۱۲

 

 

 

 

 

 

                                                  

ترکیه در بن بست سوریه

 

به گزارش رسانه‌های ترکیه با استناد به پایگاه خبری سازمان ملل متحد « UN Comtrade »، ترکیه فقط از جون ۲۰۱۳ تا کنون ۴۷ تن تسلیحات به سوریه تحویل داده است. انقرا درتوضیح اعلام کرد که فقط تفنگ‌های ساچمه پران شکاری به آن کشورمی‌فروخت که برای انجام جنگ مناسب نیستند.

چندی پبش در ولایت قونیه ترکیه سه نفر دستگیر شده که ۲۵۰ کیلوگرام موادی لازم برای تولید مواد منفجره بهمراه داشتند. دستگیر شدگان ارتباط خود را با تروریست ها رد کرده و ادعا کردند که برای شستشوی زیرپوش از آن استفاده کردند. اما هنگام بازپرسی معلوم شد که مقصد آن مواد سوریه بود. رویهم رفته در سال جاری ۲۵ نفر در ترکیه دستگیر و متهم به ارسال اسلحه به سوریه شدند. تا این اواخر ترکیه در برابر نفوذ بلامانع اسلام گرایان رادیکال از طریق اراضی خود به سوریه چشم ‌پوشی می کرد. اما به عقیده «استانیسلاو تاراسوف» رییس مرکز کشورهای خاور نزدیک و قفقاز در انستیتوت بین المللی پژوهش های کشورهای جدید تاسیس، پس از شکست مذاکرات در قالب با اصطلاح باشگاه دوستان سوریه، ترکیه بطور رو در رو در برابر مساله زد و خورد های مسلحانه در نزدیکی مرز های خود قرار گرفت.

تاراسوف گفت:« ترکیه در پشت سراین فرایند قرار گرفته. ترکیه که ابتدا حامی دمکراسی و خواستار برکناری رژیم اقتدار گرایانه سوریه بود و در راس این روند قرار داشت، آهسته آهسته در آخر این فرایند قرار گرفته و سپس آنرا از فرایند سیاسی بیرون کردند.در ضمن توسعه اختلاف، به خود ترکیه نیز تهدید می کند.» تاراسوف گفت: « درگیری‌های مسلحانه در نزدیکی مستقیم مرز با ترکیه صورت پذیرفته و گاهی اوقات نواحی هممرز آن کشور دستخوش آتشباری های خمپاره انداز و توپخانه می شود. قبلاً انقره  دمشق را بخاطر این حوادث متهم می‌کرده اما الان روشن است که مطلب سر اقدام‌های گروه‌های اسلام گرا است که تلاش‌ می‌کنند جبهه مبارزه خود را گسترش داده و ترکیه را نیز به درگیری‌های مسلحانه بکشند. هدف آن‌ها دستیابی به ورود ارتش ترکیه به خاک سوریه است. «ویکتور نادیین رایفسکی» استاد انستیتوت روابط بین‌المللی و اقتصاد اکادمی علوم روسیه بر این عقده است که کمک رسانی به شورشیان به ویژه به اسلام گرایان هیچ فایده‌ای برای حامیانشان ببار نخواهد آورد، وی اظهار کرد: « در باره تحویل ها باید گفت که ما شاهد فقط بخش فوقانی کوه یخ هستیم. بدون شک میزان این تحویل ها دامنه بسیار گسترده‌ تری داشتند و آن تفنگ‌های ساچمه پارانی که ترکیه برای شکار ارسال می‌کرد یک پدیده افسانه‌ای است. چون در سوریه فقط مخالفان سیاسی را شکار می کنند. اما مداخله در اختلاف داخلی سوریه سبب شد که حتا آن نیروهای داخلی ترکیه بیدار شوند که پیشتر خود را زیاد نشان نداده بودند، مثلاً علوی های آن کشور.» نادیین رایفسکی معتقد است که ادامه کمک رسانی انقره به شورشیان  سوریه در حکم خطر بسیار جدی برای خود ترکیه است. او گفت:

« مخالفان مسلح سوریه و بخش اسلام گرا آنها در خاک ترکیه بی شرمانه اقدام می کنند. قهر وغارت به زنده گی عادی در نواحی هممرز تبدیل شده و درعمق ترکیه همین مشاهده می شود. موقعیتی پدید آمده که همه گونه کمک دولت ترکیه به مخالفان اسد به نفع بی ثباتی ترکیه کار می‌کند و این خطر بسیار جدی است.بدین سان انقره با کمک رسانی به نیرو های رادیکال سوریه مین های ساعت شمار را در خاک خود گذاشته و فقط حرکت به سوی حل سیاسی اختلاف می‌تواند سبب آن شود که مین ها خنثی شود. لیکن اپوزسیسون رادیکال سوریه اصلاً به این دلایل گوش شنوا ندارد.»

 

دیدگاه ـ بامداد۱۳/۴ـ ۲۳۱۲