سیاست دولت افغانستان با پاکستان  طی دوسال که گذشت

کریم پوپل

مقدمه: طی دوسال گذشته بالاثر فشار امریکا چین و خواست یک تعداد افغان ها دولت افغانستان برای اولین بار طور واقعی و بی آلایشانه دوستی با پاکستان را تجربه نمود این دوستی نه تنها برای افغانستان مؤثر تمام نشد بلکه حصص خاک افغانستان توسط پاکستان اشغال گردیده جنگ در شمال کشور آغاز گردید. نتایج نشان داد که سیاست زمامداران پاکستان در مورد افغانستان هیچگاه صادق نبوده صرف روی منافع خویش دوستی زود گذر می‌نماید. درین آواخر در چندین جای حرکات نظامی نمودند تا افغان ها را تحریک به فیر مرمی نمایند. بدین وسیله به جهان نشان دهند که ما در پروسه صلح با طالبان صادق هستیم این افغان ها است که نمی‌خواهند با ما دوست باشند وپروسه صلح را خراب می ‌کنند.( https://www.youtube.com/watch?v=uCEraJEM1 )

جالب اینکه پاکستان دولت افغانستان و داکتر اشرف غنی را تحریک نمود که باهم یکجا علیه تجزیه طلبان یعنی بلوچ ها مبارزه نمایند و در خفا سازمان خود ساخته وباخته آی اس آی بنام جندواله را در مناطق بلوچ های افغانی ارسال نمود تا با سازمان جندواله متحد شده با داعش بپوندند.

اسناد نشان داده‌اند که دولت افغانستان مخالف تجزیه طلبان بلوچ ها می‌باشد. در حالیکه دولت افغانستان چنین اسناد را امضا ننموده همیشه پناهگاه سیاسون بلوچ ها بوده است. 

جریان معاملات طی چندین سال

پس از قتل بن لادن قوتهای‌های خارجی مقیم افغانستان تصمیم اتخاذ نمودند تا از افغانستان خارج گردند. این دولت ها مصمم شدند تا به عوض نیرو ایساف نیرو دیگری را جستجو نمایند تا بتواند بدیل ایساف گردد. عده نظر دادند تا نیرو ثقیله و هوائی  ایساف با نیرو اردو افغانستان متحد شده یکجا در از بین بردند دشمنان این وطن بجنگند. عده ازممالک نیروهای کشورهای چین روسیه هند وایران را بدیل ایساف پیشنهاد نمودند. پاکستان و دولت انگلیس بدیل ایساف را نیرو طالبان پیشنهاد نمودند. دولت پاکستان اظهار نمود که بهترین بدیل در برابرایساف متحد شدن طالبان با دولت افغانستان است بدین وسیله جنگ ختم شده ضرورت به هیچ نیرو نیست. پاکستان با این مفکوره کشورهای غربی را متعقد ساخت که پاکستان رهبری نیرو طالبان را داشته آنها توانایی آنرا دارند تا نیروهای طالبان را در میز مذاکره بنشانند.

این سیاست مورد قبول دولت حامد کرزی نیروهای ایساف و سازمان ملل گردید. همه به این باور شدند که جنگ درین کشور به زودی ختم خواهد یافت. دولت افغانستان و ایساف موافقه نمودند تا داکتر صاحب اشرف غنی که مرد پخته سن، دانا و ریش سفیدتر از دیگران بود منحیث مسوول این پروسه تعین گردد. بدین لحاظ داکتر صاحب اشرف غنی مسوول پروسه مذاکره با طالبان و رهایی زندانیان طالبان گردید. متعاقباً دولت انگلستان چند جلسه را با شرکت هفتاد کشور در مورد صلح با طالبان  سازمان داده وعده‌های گوناگون را برای دولت افغانستان داد.

 

نماینده گان هفتاد کشور و سازمان بین‌المللی در لندن گرد هم آمده‌اند تا در مورد آینده افغانستان پس از خروج نیروهای نظامی خارجی از این کشور، بحث و گفت ‌وگو کنند. محمد اشرف غنی، رییس جمهوری و عبدالله عبدالله، رییس اجرایی حکومت افغانستان به همراه یک هیات بلندپایه دولتی در این نشست شرکت کرده‌اند.

دولت امریکا غرض اینکه مذاکرات با طالبان مستقیم وبدون مداخله کشورهای همسایه صورت گیرد دفتری برای طالبان در قطر باز نمود. تعداد از طالبان که درلیست سیاه قرار داشت نام شان ازاین لیست پاک گردید. جریانات الی خروج قطعات خارجی با مشوره و مذاکره پیش می ‌رفت. در جهت دیگر نواز شریف که شخص معتدل و علاقمند معامله با کشورهای آسیای میانه است منحیث صدراعظم پاکستان تعین گردید. غرض اینکه نظامیان پاکستان در معامله دست درازی ننمایند  راحل شریف که اقارب نواز شریف است منحیث لوی درستیز پاکستان ومسوول نظامی مذاکرات با افغانستان رضوان اختر منحیث رییس اداره استخبارات پاکستان تعین گردید. اردو پاکستان با مصارف دولت امریکا به وزیرستان و مناطق قبایلی حمله نموده آنچه طالب که در تحت حمایت پاکستان قرار داشت در وزیرستان باقی مانده بقیه گروپ های خارجی طالبان که مخالف پاکستان بودند همه از مناطق سرحدی فرار نموده به قرا و قصبات افغانستان جای گرفتند. گروه حدود ۵۰۰۰ نفر از خارجی‌ها با فامیل های خود به شمال افغانستان جا گرفته به تعقیب آن گروه بزرگ از طالبان افغانی داخل ولایت های سرپل ،میمنه ، بلخ ، قندوز و بدخشان گردیدند. این در شرایط است که تازه قطعات خارجی از افغانستان خارج گردیده بود. در حقیقت پاکستان انگلیس الی خروج قطعات خارجی از افغانستان نشان دادند که آنها خیلی صادقانه رفتار می ‌نمایند. دولت افغانستان در مقطع که تازه قطعات خارجی از افغانستان خارج شدند خواست با طالبان مذاکره را آغاز نمایند. پاکستان در عین زمان اعلان مرگ ملاعمر را پیش کش نموده طالبان را بدو گروه تقسیم نمود بدین ترتیب گروه بزرگ از طالبان به طرف داعش تحت کنترول  غیر مستقیم پاکستان گروه به طرف طالبان مخالف پاکستان تبدیل گردید. گروه طالبان داخل خاک از روند صلح با دولت افغانستان ابا ورزیده در پناه دولت ایران قطرو دیگر کشورها شدند. درین صورت گروه تحت کنترول  پاکستان داعش و یک گروه از طالبان باقی ماند. با دو دسته شدن طالبان  پروسه صلح که برای افغانستان حیاتی بود تقریباً ناکام ماند.

(اینجا را مشاهده کنید. https://www.youtube.com/watch?v=eQUX4Ty)

حالا لازم است دولت افغانستان از یک طرف دوستی و همکاری نظامی را با کشورهای روسیه آسیای میانه ، ایران ، هند را پیش گیرد از طرف دیگر از امریکا و چین تقاضا نمایید تا بالای پاکستان فشارآورند تا او مجبور به تحقق پروسه صلح گردد. در صورت ناکام شدن پروسه صلح جنگ افغانستان وسعت می‌ یابد وما کشته‌های زیادی را خواهیم داد. لازم است ما مایوس نشده این پروسه را ادامه دهیم.

این بود پلان سیاسی چند سال اخیر که شما را آگاه کردم. حالا کوشش کنید که جنگ با پاکستان ننمائید. آنها غرض تحریک شما حرکات نظامی را اجرا می‌نمایند. حتی یکبار یک سرباز افغانی را به پاکستان برده به قتل رسانیدند تا درین صورت جنگ صورت گرفته نشان دهند که افغان ها دوستی ندارند. الی تطبیق  پروسه صلح با چهارپایان دندان تانرا زیر دندان گرفته خاموش بمانید.

https://www.youtube.com/watch?v=NQK9ut0XBn) 

عده از افغان ها، دولت موجود را متهم با دست داشتن با آی اس آی می ‌نمایند. در حالیکه غلط بوده افغانستان یک دوستی همکاری نظامی استخباراتی و همه را بالاثر فشار و تضمین کشور امریکا انگلیس و چین امضا نموده بود. حالا این پروسه معلق مانده است.

داکترصاحب اشرف غنی مرد علمی بوده از خود ابتکارات سیاسی ندارد  ولی ابتکارات اقتصادی در وجودش دور از امکان نیست. او تا حال صرف تطبیق پلان های که از حوادث ۱۵ ساله توسط کشورهای خارجی در افغانستان نتایج گرفته شده است می باشد. از خود پلان سیاسی ندارد.  و اخیراً حامد کرزی منحیث نماینده افغانستان سفرهای به هند، ایران و روسیه نمود تا بتواند جلب کمک های نظامی این کشورها را به افغانستان نماید.

و چنین هم شد.  باید گفت  لازم بود که درین مقطع حساس دولت افغانستان مطلقاً تحت اداره رییس جمهور می بود .موجودیت دو اپوزیسون در یک دولت هم کار مشکل ساز خواهد بود .

 

سیاست پاکستان در مورد افغانستان امروزی

پاکستانی‌ها می‌ دانند که حصه ازخاک افغانستان توسط سرهنریک ماتین دیورند گورنر جنرال انگلیس در هندوستان اشغال و سپس توسط امضا یک دست نشانده متعلق به انگلیس هند بریتانوی گردید که ملت هیچ سهم درین وطن فروشی نداشت. زمانی که انگلیس ها از هند خارج شدند لازم بود سرزمین افغانستان را دوباره به افغانستان تسلیم داده می‌شد؛ ولی بمنظور جلوگیری از ورود کمونیسم به هند سرزمین مصنوعی را بنام پاکستان ساخت که موجب کوچ میلیون ها انسان از خانه‌های اصلی شان شد. پاکستانی ها می ‌دانند که افغانستان وملت افغان با پاکستان کدام موافقت نامه به نام سرحد به امضا نرسانیده است. به همین لحاظ همیشه خواسته است تا در افغانستان موجب جنگ داخلی گردد تا دولت افغان به یک دولت قوی مبدل نگردد. وهم تلاش دارد که یک دولت ضیعف و بی‌ معرفت و بی سواد مانند طالبان را در افغانستان به کرسی نشاند. همین معضله و فعالیت های خصمانه پاکستان اثرات ناگوار در منطقه داشته موجب نا رضایتی کشورهای منطقه گردیده است. تربیه تروریست و افروختن جنگ توسط تروریستها باعث شد که این کشور در انزوا قرار گیرد. اکنون پاکستان به جز انگلیس دیگر دوست و پشتی بان در جهان ندارد. دولت سعودی ، امریکا ،چین، بنگله دیش، هند ، افغانستان روسیه ،کشورهای آسیای میانه همه منفور پاکستان هستند. بدین لحاظ سیاست مداران فعلی پاکستان از این تنهای به خوف آمده تلاش دارند راه حل دریابند. آنها به این تصور هستند که این تنهای موجب ایجاد جنگ کشوری و تجزیه پاکستان خواهد گردید. آنها می ‌دانند تا که راه حل برای معاهده دیورند پیدا نشود ملت پاکستان همیشه در خوف زنده گی خواهند نمود. از طرف دیگر خط دیورند باعث آن شده که کشورهای منطقه غرض دسترسی به اهداف خود در رقابت همدیگر برآمده موجب نا آرامی های دیگر گردند.  

 در ویدیو ذیل نظرات پاکستانی را بشنوید خالی از مفاد نیست.

 (https://www.youtube.com/watch? =fmNjdZMEpc)

نوت:

زیاده سیاست مداران افغان نظر دارند با بدست آوردن راه بحری که مطلقاً مربوط افغانسان باشد حاضرند با پاکستان در مذاکره بنیشینند. ملت افغان هیچ گاه خاک خود را مفت و رایگان به کسی نخواهند داد.

 

منابعی که مقاله از آن نوشته شده است:

ـ صفحه فیسبوکی داکتر اشرف غنی احمدزوی

https://www.facebook.com/ashrafghani.af/…

Who Are the Taliban

http://www.infoplease.com/spot/taliban.html

Taliban Are Rising Again in Afghanistan’s North

http://www.nytimes.com/…/taliban-rise-again-in-afghanistans…%27

Taliban advances in northern Afghanistan

http://www.aljazeera.com/…/taliban-advances-northern-afghan…

Afghanistan: Taliban won't talk because it is winning

http://www.aljazeera.com/…/afghanistan-taliban-won-talk-win

کنفرانس لندن

http://www.bbc.com/persian/afghaistan/2014/12/141203_fm_landon_conference_on_afghanistan

 

میکانیزم حل اختلاف ‌ها

 

فرودس

وزیر خارجه و مشاور شورای امنیت ملی افغانستان در دیداری با سرتاج عزیز مشاور ارشد صدراعظم  پاکستان، در مورد ایجاد یک میکانیزم مورد قبول دو طرف برای حل اختلاف‌ها توافق کردند. تاحال در مورد جزییات این میکانیزم چیزی منتشرنشده، اما در اعلامیه‌ ای که دوطرف صادر کرده‌اند، آمده است که صلاح‌الدین ربانی وزیر خارجه‌  افغانستان و سرتاج عزیز  مشاور ارشد صدراعظم پاکستان، میکانیزم حل اختلاف‌ها را به صورت مشترک مدیریت می ‌کنند. اعلامیه می ‌گوید تیم‌های تخنیکی دوطرف هم با هم ‌دیگر دیدار می‌ کنند، تا اختلاف ‌ها را حل کنند و زمینه را به گونه ‌ای فراهم سازند که حوادث شبیه رویداد تورخم دیگر تکرار نشود.
نشست بلندپایه گان افغان و پاکستان  در حاشیه کنفرانس شانگهای و توافق آنان روی میکانیزم جدید برای حل اختلاف‌ها، نشان می ‌دهد که کابل مایل نیست دیگر در سرحدات افغانستان و پاکستان خون بریزد. کابل شاید به این نتیجه رسیده است که به دیپلوماسی یک فرصت دیگر بدهد و تا زمانی ‌که دروازه‌  گفت و گو باز است، اجازه ندهد که خون یک عسکر بریزد.
پاکستانی‌ها اعلام کرده‌اند که وضعیت امنیتی آن کشور خیلی شکننده است. آنان می ‌گویند که گروه‌های تروریستی مستقر در نوار مرزی افغانستان و پاکستان برای مکتب‌ها و دانشگاه‌ها، پارک ‌ها و مکان‌های عمومی آنان تهدید است. به‌ گفته‌  پاکستانی‌ ها، ارتش پاکستان می ‌خواهد با اعمال نظارت بیشتر بر سرحد از نفوذ تروریست‌های  «تی تی پی» یا گروه طالبان پاکستانی، به شهرهای آن کشور جلوگیری کند. کشتار شاگردان یک مکتب نظامی در پشاور وهم‌ چنان قتل عام دانشجویان دانشگاه پاچا ‌خان، ارتش پاکستان را تکان داده است. جنرالان پاکستانی می ‌خواهند که اقداماتی انجام دهند تا اعتماد مردم پاکستان بر آنان اعاده شود.
اما به نظر می ‌رسید که اقدام‌ های پاکستانی‌ها در سرحدات از جمله تورخم، با جانب افغانستان هماهنگ نبوده است. تا سال ۲۰۱۴ از طریق میکانیزم‌های سه‌ جانبه‌ ای که کشورهای عضو ناتو ایجاد کرده بودند، ساخت و ساز در سرحدات تا حدودی هماهنگ بود، اما با خروج نیروهای رزمی ناتو، این هماهنگی برهم خورده است.

پاکستان از خروج نیروهای ناتو از افغانستان بهره‌ برداری کرد و در برخی از مناطق سرحدی، به سمت قلمرو افغانستان جلو آمد. دروازه‌ ای که پاکستان می‌خواست در مرز تورخم اعمار کند، با نقطه صفر مرزی ۳۰ متر فاصله داشت و این برخلاف توافق‌های قبلی بود. بر مبنای توافق‌های قبلی، هر نوع ساخت ‌و‌ساز در مرزها باید ۱۰۰ متر از نقطه‌  صفر فاصله می ‌داشت.
پاکستانی‌ها شاید تصور کرده بودند که دولت افغانستان در موقعیتی نیست که پاسخ تخلف‌های آنان را بدهد. اما نیروهای سرحدی افغانستان، در برابر پاکستانی‌ها ایستاده گی کردند و این امر محاسبات دولت پاکستان را تغییر داد. به‌همین دلیل است که حالا اسلام‌ آباد حاضر به گفت و گو با افغانستان می ‌شود. کابل هم با  درنظرداشت ایجابات عقلانی سیاسی، به میز گفت وگو با پاکستان برگشت. باید مقام‌های هردو کشور در بالاترین سطح در مورد اختلاف‌های دو کشور از جمله مشکلاتی که در سرحدات به وجود می‌آید، گفت وگو کنند.
اما روشن است که سرحدات افغانستان و پاکستان وقتی به صورت موثر کنترول می ‌شود که دولت‌ های دو کشور، روی کارشیوه و میکانیزم کنترول سرحدات به توافق برسند و یک سند تخنیکی ـ حقوقی را امضا کنند. افغانستان و پاکستان از زمان آغاز روی کارآمدن حکومت وحدت ملی، تلاش کردند چنین سندی ترتیب کنند، اما به‌ نظر می‌رسد که اختلاف‌ های سیاسی، مانع از امضا و اجرایی‌ شدن این سند شده است. پاکستان می‌ خواهد در سند مدیریت و کنترول مرزها از خط دیورند، به‌ عنوان « *مرز رسمی میان دوکشور» نام برده شود. اما افغانستان نمی ‌خواهد در سند، کلمه‌ ای مرز بیاید، بلکه می‌ خواهد به‌جای سرحد از اصطلاح خط دیورند، استفاده شود، پاکستان اما نمی‌ پذیرد و می‌ خواهد کلمه مرز حتما ذکر شود. این اختلاف آشکار سیاسی، مانع امضای یک سند تخنیکی ـ حقوقی شده است.
پاکستانی‌ ها هم مجبوریت‌های جانب افغانستان را در نظر نمی‌گیرند. حکومت وحدت ملی نمی‌خواهد با امضای سند مدیریت مرزها، به مخالفان سیاسی‌اش بهانه بدهد تا علیه‌اش تبلیغ کنند. حکومت وحدت ملی باری متهم به امضای تفاهم ‌نامه استخباراتی با « آی اس آی» شد. با آن که حکومت وحدت ملی تا حال به امضای این سند اذعان نکرده، اما پخش خبر امضای یادداشت تفاهم با « آی اس آی » موجی از مخالفت‌ها را برانگیخت. دیگر حکومت وحدت ملی نمی‌خواهد که موجی از مخالفت‌ها در داخل کشور روبه ‌رو شود. راه‌حل دیگری هم برای مشکل سند مدیریت مرزها وجود دارد. دوطرف می‌ توانند در این سند نه خط دیورند بنویسند و نه مرز رسمی، کلمه‌های بدیل دیگری است که می ‌تواند استفاده شود.
اما یک نکته باید هرگز فراموش نشود و آن این است که روابط افغانستان و پاکستان تا زمانی به حالت عادی برنمی شود که پاکستان از طالبان افغان دست برندارد. تا زمانی که اسلام‌آباد طالبان و دیگر عناصر ضد نظم دولتی در افغانستان را در قلمرو پاکستان آزاد بگذارد، نفرت از پاکستان در میان مردم افغانستان بیشتر می‌شود. پاکستان با اخراج رهبران طالبان و کنار گذاشتن سیاست امنیتی هند محور در قبال افغانستان می ‌تواند روی مردم افغانستان حساب کند.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۶ ـ ۲۷۰۶

چرا باید در زیر یک سقف اتحاد دو کنگره دایر گردد؟

بقای ما در وحدت وهمبسته گی ماست!

رستمی

ایتلاف احزاب وسازمان های دموکرات وترقی خواه افغانستان  که  درسال۲۰۱۲ ترسایی برای بسیج  وهمبسته گی همسویی وحدت  احزاب ایجاد شده ازبدنه حزب دموکراتیک خلق افغانستان وسایر نیروهای دموکرات وملی برای تشکیل  حزب وسیع وفراگیرتشکیل گردید، رویداد نوید بخشی بود  برای جنبش دموکراتیک و ملی چپ افغانستان. این ایتلا ف سعی وتلاش به خرچ داد تا نیروهای مترقی وعدالت خواه را به خاطر رنج های بیکران مردم و پیروزی و تحکیم صلح و برادری، حفظ وتکامل وحدت ویک پارچه گی ملی میان اقوام وقبایل ، دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور، درمقابل دشمنان خارجی مردم افغانستان آنها را باهم  بسیج وهمسو نماید. درآغاز با برپایی نشست ها وگردهمایی ها برای حل اختلاف های سیاسی ، تشکیلاتی میان احزاب ایجاد شده  و رفتن به سوی حزب واحد فراگیر و سرتاسری تصامیم ارزشمندی را اتخاذ کرده که باعث  رشد وتکامل وایجاد اعتماد میان اعضای ایتلاف گردید. با گذشت زمان دیده شد، برعلاوه که ایتلاف به اهداف اولی خویش نایل نشد، بلکه در اجرای تصامیم ، عدم هماهنگی بروز کرده که هرروز ابعادش بیشترمی شد ؛ خواست ها وپیشنهادهای سلیقه وی و گروپی برای ایجاد حزب سراسری،  باعث بروز اختلاف ها وعدم تکمیل این روند وبه تاخیر افتادن آن شد. روند تشکیل یک حزب واحد وسراسری  به بُن بست مواجه شد. عده ای از رهبری احزاب شامل ایتلاف برای برپایی کنگره موسس حزب واحد ملحوظاتی  مبنی براینکه  « کنگره  واحد به سه دوره ویا سه مراتبه برگزار شود! » که  دراین مورد بعضی ها  موافق نه بوده وآمادگی نشان نه داده و باعث  عدم هماهنگی وحدت  فکری برای آرمان فراگیر وبه تعویق افتادن برگزاری کنگره واحد برای تشکیل حزب واحد سراسری، درمیان ایتلاف نیروهای ملی ودموکراتیک شده ودودسته گی  را بوجود آورد. ازمیان اعضای ایتلاف ، دوحزب « حزب مردم افغانستان وحزب ملی ترقی افغانستان»، در سال پار وحدت تشکیلاتی و سازمانی کرده  که ادغام تشکیلاتی وسازمانی شان به پایان رسیده و برای  برپایی کنگره واحد خویش آماده گی می گرند ، تا درماه های آینده انرا برگزار نمایند. همچنان  دراین اواخرنظر به اطلاعیه که ازطریق صفحه فیسبوک رفیق ابراهیم سکندری عضو رهبری حزب متحد ملی  انتشار یافت، توافق وحدت تشکیلاتی و سازمانی با این حزب  به پایان کار خود نزدیک شده که عنقریب اعلامیه توافق نهایی آن نشر خواهد شد.بناً این سه حزب به سوی برگزاری کنگره واحد موافق هستند.

 چنانکه در اعلامیه هیات رییسه ایتلاف احزاب و سازمان های دموکرات وترقی خواه افغانستان ، مورخ ۱۲ ثور ۱۳۹۵ برابر اول می ۲۰۱۶ ترسایی درمورد برپایی کنگره واحد با احزاب که به موافقه رسیده اند ودر صفحه وزین حزب نهضت آینده افغانستان  نشر گردیده است، چنین آمده است:

۱ـ کنگره اساسگذار حزب واحد سراسری متشکل از«حزب تفاهم ودموکراسی» و« شورای تفاهم وحدت نیروهای دموکرات ترقی خواه وطرفدار عدالت» « نهضت آینده افغانستان» و«کمیسیون انسجام اعضای حزب وطن وکلیه نیروهای وطن دوست» مطابق میکانیزم اساسگذاری حزب سراسری مصوب هیات رییسه ایتلاف دعوت گردد.

۲ـ کمیسون تدارک کنگره حزب سراسری موظف است تا مطابق میکانیزم اساس گذار یاد شده، کنگره اساس گذار را تا دوماه آینده دایر نماید.»

همچنان دراعلامیه فوق تذکار آمده است:«  هیات رییسه ایتلاف خاطر نشان می سازد که رهبری « حزب ملی ترقی مردم افغانستان» با پیش کشیدن « ملحوظاتی » مبنی برمصروفیت های درون سازمانی و« ملاحظات » در باره میکانیزم ابلاغ کرد که حزب نامبرده درکار کنگره اساس گذار حزب سراسری حاصل ایتلاف احزاب وسازمان های دموکرات وترقی خواه افغانستان شرکت نه ورزیده ولی عضویت خود را درایتلاف بدون مشارکت درمیکانیزم وکارکمیسون تدارک حفظ می کند.»

با درنظرداشت اعلامیه فوق « باز همان آش وهمان کاسه! »؛ کار و زحمتکشی چهار ساله ایتلاف نتیجه اش  به عوض اینکه  نیروها باهم وصل ومتحد می شدند، بازهم دارند به سوی فصل شدن میروند. نباید این وحدت دوباره ازهم  بپاشد و مشکلات را دوباره درسر راه تشکیل یک حزب سراسری ایجاد نماید!

روند عینی کشورکه روزبه روز، به گونه های بی شمار با عوامل متنوع ومتضاد، عمده وغیرعمده که وابسته به یکدیگر موثر است نسج م یابد ، که درحال زایش وفرسایش دایمی در زمان ومکان  معین بوده که ثبات سیاسی جامعه را ازبین برده وهرلحظه حادثه های نوین وغیرمترقبه وپیش بینی ناشده بوجود می آید. با یک حادثه کوچک دیده می شود که هزاران پدیده  ناپیدا از عمق جامعه با روحیه زشت ومعترضانه برآمد کرده که جامعه را دربحران بیشتر فرو می برد؛ صداهای رنگارنگی قومی ومذهبی و منطقه وی بلند شده شکلی خشونت امیز به خود می کرد.  با چند رنگی حکومت وعدم وحدت وهماهنگی بر بنیاد  روحیه تنطیمی، حزبی ، قومی ومنطقه وی صدها چالش های حل ناشده نسبت بی کفایتی مدیریتی، باقی می ماند.  دولت که به ظاهرخود را ملی ومردمی می داند ،برعکس از بنیاد غیرملی وتوده یی بوده که اداره ومدیریت رهبری دولتی از توان شان بلند بوده که باعث مداخله مقام های کشورهای  بزرگ جهانی مطرح و تاثیرگذار درسیاست های اقتصادی  ونظامی برای حل بحران های داخلی حکم شده وآنرا هدایت می کنند. این امرصدمه بزرگی به استقلالیت وآزادی ملی کشور وارد ساخته که اعتبار آنرا درمیان نیروهای سیاسی، نخبه گان علمی وادبی و سایر اقشار جامعه و به سطح منطقه  وجهانی ضعیف وساقط می سازد.بدین جهت ضرورت عینی جامعه بالای نیروهای سالم ومستقل سیاسی حکم می کند که هرچه مصمم تر برای تشکیل حزب سراسری واحد برای حل معضلات فوق درجامعه پیش قدم شوند.نیروهای مترقی باید خواهان تفکری باشند که با تکیه واستوار برای عمل کردن به روی واقعیت های جامعه نه تنها به تصنیف ساده وبغرنج فاکت ها بپردازد، بلکه درک وتوصیف این فاکت ها را با منطق و تجربه مبارزه تاریخی،  از فردی به جمعی درآ ورده وازحالت « انتزاعی » خود را رها سازند. به قول فرانسیس بیکن :« نه مانند کرم ابریشم در پیله خود بتنیم، نه مانند مور آزمند، دانه ها را انبارکنیم ،بلکه چون زنبورعسل باشیم که از هرگلی شهدی می مکد واز ان عسل مهنا می سازد.»

اعضای شامل اخص رهبران درایتلاف احزاب وسازمان های ترقی خواه کشور وسایر نیروهای ملی و دموکراتیک باداشتن تجارب غنی مبارزه  عادلانه ومجهز با تیوری پیشروی مترقی توانمندی هرنوع عملکرد  را براساس رویکردها علمی وعینی نه بربنیاد ذهنی ودگماتیزم  ،می توانند حزب بزرگ وفراگیری را از موجودیت همه شاملین احزاب در درون ایتلاف بوجود بیاورند وآنرا به مثابه نیروی قوی درجامعه تقدیم نمایند. در صورتی این امر امکان پذیر هست که  نباید به مثابه روش های دگم و خشک متافیزیک که نتیجه معرفتی محدودیت تفکر انفرادی انسان است ، برای علاقمندی  یک گروپ و تشکل خاصی سیاسی انرژی و تواننمندی  شان مصرف شود، بلکه از تفکر پویا و پیشرونده وفراگیرکه شیوه تفکرجدل « دیالکتیک» که برپایه عینی و جمعی است استفاده کرد، تجربه نشان داده که منطق این شیوه تفکر موثر درعمل است.این اسلوب می تواند که درشیوه تفکر برای اصلاح عملکرد بعدی ما کمک  و دارای اهمیت خاصی گردد. چنانچه تیوری علمی بما می آموزاند: « اگر تجربه وتعقل بهم پیوندند مانند دونیم کره  "ماگدبورگ" انهارا اسبان اهنین مفاصل نیزازهم گسستن نمی توانند. »

با این شیو و روش می توان که ازکوهی انبوهی نا همواری های که در سدی راه مبارزه عدالت خواهانه ما قراردارد سرفراز برآمد؛ در صورتی که  برای رسیدن به سوی  منزل مقصود زیر یک سقف رفیقانه و وطنی از بهانه جوی ها و طفره رفتن ها جلوگیری و برای تحکیم موضعی گروپی خویش  راه های نزدیک را به راه های دراز تبدیل نکنیم ! . ما نباید دست وگریبان روی مسایل خُرد وجزیی مسیر اصلی خود را انحراف دهیم و دستخوش عوامل مختلفی هدفمند ویا غیر هدفمند دشمنان داخلی وخارجی مردم وجامعه روشنفکری وملی و دموکرات چپ شویم. شکست و جداشدن دوباره نیروهای ایتلاف عمل جبران ناپذیر به ارمان های بیکران مردم زحمتکش کشورماخواهد بود.

من به صفت یک همو طن کوچک و همرزم راهی پاک وشریفانه  شما، به رفیقای رهبری ایتلاف و احزاب شامل دراین حرکت برای رسیدن به هدف نهایی پیشنهاد میکنم :

ــ در گام نخست قبل از برگزاری کنگره ، ادغام تشکیلاتی وسازمانی تمام احزاب شامل درایتلاف ویا خارج از ایتلاف به روی پلاتفرم مشترک تحت کمیسیون مشخص صورت بگیر د که تا سازمانهای واحد تشکیلاتی  در تمام سطوح درداخل و خارج کشور بوجود آید وبعد مطابق رهنمود های جداگانه کنفرانس های واحدهای حزبی در تمام سطوح دایر ونماینده گان خود را درکنگره واحد انتخاب ومعرفی نمایند. دراین رویکرد ها باید شریفانه و با اعتماد رفیقانه عمل کرد ، و از ذهنی گیری ها که ما را سال ها مانند موریانه خورده است پرهیز نمود و شفافیت  ملاک عمل قرارگیرد.

 به پیش بسوی تحکیم عمل وتفکربرای رسیدن به قله های شامخ پیروزی به خاطر آرمان های بیکران مردم افغانستان.

 زنده گی وبقا ما در وحدت ویک پا رچه گی ماست.

پیروزباد تفاهم وعمل برای وحدت عمل برای تشکیل حزب  واحد سراسری !

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۶ ـ ۲۳۰۵

خاطره ای از پرچمدارعدالت اجتماعی، آزادی و دموکراسی، زنده یاد نظام الدین تهذیب

 

داکترآرین

 

روز چهارم می برابر با پانزدهم ثورامسال، یکی از شخصیت های نام آور و پرآوازه مبارزات دادخواهانه مهین ما سرفراز و شکوهمندانه با ایمان استوار از جهان فانی رخت بربست و به جاویدانه گی پیوست، هنگامه این مرگ شرافتمندانه یکبار دیگر  مبارزان راه عدالت اجتماعی، زحمتکشان و روشنفکران افغانستان را به یاد میهن پرستانی انداخت که افتخارشان ستهیدن با ستمبارگان و مبارزه با بیدادگران به خاطر ترقی و طن و خوشبختی مردم بود.

زنده گی و مرگ آغاز و انجام یک رشته و پشت و روی یک سکه است، اما شکوهمندی آن در پیکار جهت دادخواهی، مردم سالاری و عدالت اجتماعی می باشد، اگر از این دیدگاه بنگریم، در می یابیم که این بزرگ مرد تاریخ پیکار و مبارزه بخاطر نجات افغانستان از روزنخست تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان تا پایان عمرش قهرمانانه رزمید و وفا دار به آرمان های شریفانه خویش ماند و در واقعیت آن هر گز دودل و متردد نشد. شخصیتی چون او جای گفتنی های بسیار دارد، اما نگارنده اولین بار که در لندن از طریق رفیق اسد  رهیاب  گرامی با زنده یاد نظام الدین تهذیب از نزدیک معرفت حاصل نمودم، مبارزی را طرف صحبت خویش دیدم دارای هوش و کیاست و فراست بسیار، که با صمیمیت و متانت صحبت می کرد، او دارای بیان و قلم رسا و شیوا بود و همواره خندان  و تبسمی برلب داشت، از تروریزم، بنیادگرایی، فساد، جنایت و خیانت سخت متنفر بود.

زنده یاد تهذیب خدمات خویش را درافغانستان از شریف ترین حرفه جهان که تعلیم و تربیت جوانان وطن است شروع کرد تا چه گونه و با چه روشی آنانرا به افرادی مسوول، متفکر، جویای حقایق، نقاد، متکی به نفس، پایبند اصول و اخلاق اجتماعی، صادق، میهن پرست و بشردوست مبدل نموده و تقدیم جامعه نماید، در وزارت، قضا و سنا هم به روش خود که شیوه عدالت اجتماعی و برابری تمام مردم است فرمان راند، در تحقق عدالت و بیرون کشیدن زمین، باغ، جایداد، چراگاه و چپاول از ژرفای حلقوم تاراج گران و خدا نترسان  و رساندن  حق به حقدار لحظه آرام ننشست و بالاترین کوشش خویش را به کار برد، مبارزه ای عدالت با ظلم،  انقلاب با ارتجاع مشهود ترین صحنه مبارزه حق با باطل و تصادم نو با کهنه  در تاریخ بشر است و در همین روند اجتماعی است که انسانها انسان بودن خویش را تثبیت نموده و شخصیت انسانی از دیدگاه عمل کرد تاریخی او تعیین می گردد.

زمانیکه مردم افغانستان در آشوب مطلق بسر می بردند، راه راست گم شده  و کوری همه جا را فرا گرفته بود، تروریزم و بنیاد گرایی کامروا  و مردم را زیر شلاق و لگد می کشتند و درفش اسلام در دست دشمنان اسلام – القاعده و طالبان بود، در لندن اولین باررفیق تهذیت گرامی را در« کمونیتی هرو » ملاقات نمودم، در لابلای صحبت در باره ای شرایط و وضع فاجعه بار افغانستان و نوشیدن چای که رفقای « کمونیتی هرو » مهمانوازی نموده بودند از زنده یاد تهذیب پرسیدم: چاره چه است و چه خواهد شد؟

برایم جواب دادند که « طرح برای نجات افغانستان » همچنان به من وظیفه سپردند که برای دیدار بعدی نکات اساسی « طرح  نجات افغانستان » را تنظیم و نوشته نموده با خود بیاورم. خلاصه اینکه در نشست بعدی آنچه را که من ترتیب نموده بودم به آگاهی رفقا رساندم، و رفقا هم به نوبت خویش ابراز نظر نموده و پیشنهادات خویش را ارایه نمودند و بعد از آن رفیق تهذیب رشته صحبت را گرفته در باره طرح نهایت همه جانبه و وسیع سخن گفته و حتا بالای تمام جزیات آن تماس گرفتند که اشتراک کننده گان جلسه شگفت زده شده بودند.

پس از آنکه در طول چندین جلسه در مورد« طرح نجات افغانستان » به قدر کافی بحث و مباحثه صورت گرفت و به تصویب رفقا رسید، جلسه نگارنده را موظف ساخت تا با اشخاص دانشمند و صاحب نظر و رفقای بزرگوار که در لندن مقیم هستند « طرح نجات افغانستان »  را درمیان گذاشته و پیشنهادات و انتقادات آنها را جهت نهایی شدن آن جمع آوری نمایم، من یک کاپی آنرا برای رفیق ظاهر طنین که در آنزمان در بی بی سی  مصروفیت داشتند در خانه اش بردم، همچنان با زنده یاد رفیق میثاق و شاد روان پوهاند سید عبدالاحمد جاوید طرح را  به جروبحث گرفتیم، باید یادآور شوم که رفیق کشتمند گرامی در همان وقت تکلیف صحی داشتند و موفق نشدم تا از نظریات شان مستفید شوم، نا گفته نباید گذاشت که فشرده این طرح را به آگاهی رفقا صبور  پوپل  گرامی، فرید جوینده عزیز، رفیق  جانبدار عزیز و رفیق واسع عزیز که در زمان حلقه سیاسی را زیر نام «  نهضت همبستگی ملی» در شهر لندن ایجاد نموده بودند نیز رسانیدیم.

آخر سخن اینکه بعد از یک ماه دیگر« طرح نجات افغانستان » به شکل نهایی تدوین گردیده و به شعبه مربوط به « شورای امنیت سازمان ملل متحد » به حیث یک طرح نهایت جامع، علمی و عملی فرستاده شد.

در ترتیب و تدوین و نوشتن این طرح رفقا محمد امین  منیار  ماستر ادبیات، انجنیربشیراحمد  بیات ، انجیر ناصر، داکتر انور  انصاری ، زنده یاد همایون  خرم ، داکترآرین و زنده یاد نظام الدین تهذیب با قلم نیرومندش زحمت فروان کشیدند، جا دارد تا از رفیق عباس  کرگر  که در طول سه الی چهار ماه یکی از اتاق های دفتر کار خویش را با تقدیم چای و کافی رایگان جهت تنظیم و تدوین « طرح نجات افغانستان » در خدمت رفقا گذاشته بودند، سپاسگذاری نمایم.

زنده یاد تهذیب بزرگ در مبارزات داد خواهانه اش همواره با سلطه ای اختناق و عقب گرایی مبارزه نموده و با زدودن ابهام و خرافات از ذهن مردمش، برای زحمتکشان افغانستان اندیشه نجات و آزادی از دردها، محرومیت ها و بی عدالتی ها را داده است، حتا زمانی که روزگار چرخش ها کرد و رخداد ها بی داد می نمود، وطن پرستان و آزادی خواهان در جهان تهدید و تعقیب می شد و سیستم قضایی ضد دموکراتیک در دنیا جایگزین عدالت و دموکراسی گردید، تروریزم و بنیادگرایی به مثابه وسیله برای برانداختن دولت های قانونی عمل می نمود و ویرانگری به اوج خود رسیده بود، سازمان های جهانی مدافع حقوق بشر و دموکراسی به ارگانیزم های بی خاصیت و بی اراده تبدیل شده بودند و در افغانستان در میهن عزیزما دیوی بنیاد گرایی و تروریزم  انسانیت را در چنگال خویش می فشرد، زنده گی برای مردم به یاس و حرمان مبدل شده، جوانه های امید و نجات میهن را  فرهنگ وحشت و اسارت می خشکانید و دشمنان افغانستان تصمیم آخر خود را گرفته بودند تا افغانستان را به تروریزم تسلیم نمایند، در چنین اوضاع و احوال، در غربت و در دورافتاده ها یک بار دیگر فریاد « طرح نجات افغانستان »  به مثابه دورنمای روشن و شرط لازم صلح و امنیت پایدار و بقای افغانستان آزاد و مسقل به رهبری زنده یاد تهذیب گرامی بلند می شود، اما افسوس که این طرح گوش شنوا پیدا نکرد و تاسف بارتر اینکه بعد از دوسال که امارات طالبان سرنگون می گردد « طرح بن » با بسیار شباهت به شکل قیچی شده و یا دست و پا بریده و چشم کور کرده ای همان « طرح نجات افغانستان » طرح و تدوین می گردد.

 این «خاطره » مظهرکوچکی است، که تا جوانان ما در باره ای مردی که تمام زنده گی خویش را در مبارزات طبقاتی در عشق به خاطر میهنش و در عزم خدشه ناپذیرش به خاطر خوشبختی انسان گذشتانده است  تصوری اندک حاصل نمایند و خاطره اش را گرامی دارند، زیرا اگر در مورد اندیشه های انقلابی، وجوه گوناگون شخصیت او، درمورد دانش، تجربه، طرز سلوک اش با مردم، رفتار و گفتاراش و مبارزات سیاسی اش آگاهی بیشتر بدهیم و گسترده تر صحبت کنیم از دایره ای یک خاطره فراتر خواهیم رفت.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد!

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۶ ـ ۱۴۰۶

پیدایش  فاشیزم و افول آن بعد ازجنگ  دوم جهانی

 

علی رستمی

جنگ اول جهانی  با تقسیم جهان میان فاتحین در اروپا ، بعد از امضای معاهده ورسای ـ  در فرانسه پایان یافت ؛ و جهان داخل مرحله جدیدی ازلحاظ اقتصادی وسیاسی شد. جنگ رویدادهای های مهمی را درقبال داشت: پیروزی انقلاب اکتوبر1917 در روسیه تزاری تحت رهبری حزب بلشویک ، تسلط اقتصادی امریکا  درجهان، آشفته گی و ضع بحرانی اقتصادی و سیاسی  دراروپا و بیداری کشورهای شرق برای کسب آزادی و استقلال خود ازکشورهای استعماری .

 جنگ برای یک عده از کشورهای خوبی ها و موفقیت های نظامی را درپی داشت ، و بر نیرومندی وتسلط آنها برکشورهای ضعیف از لحاظ اقتصادی بیفزود  وکشورهای جدید تحت الحمایه  و مستعمره  آنها قرار گرفت. اما بعضی کشورها مانند المان که درجنگ شکست خورده بود ، ضربه بزرگی را از لحاظ سیاسی و اقتصادی متقبل شد وام دهنده ای هنگفت مالی  به فاتحین گردید . اثرات ناگوار جنگ بالای همه کشورهای درگیر درجنگ از لحاظ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی وارد شده و زنده گی عادی مردم جهان را برهم زده وتلفات بزرگی مالی و انسانی را به جهانیان وارد ساخته بود. جهان بالای خرابه های جنگ باید اقتصاد خود را دوباره آباد و رونق می داد ودولت هاهامجبور بودند، تا با رویکردهای جدیدی داخل کارزار انقلابی برای اآبادی جامعه خویش شوند.این کارزار بازسازی روند طولانی وپشتبانی هنگفت مالی می طلبید . در جریان جنگ امریکا به متفقین کمک های هنگفت مالی نموده بود که باعث پیروزی متفقین در جنگ علیه امپراتوری اتریش و المان وعثمانی ها شد و آنها به شکست مواجه شدند. متفقین مجبور بودن که قرضداری ها را دوباره به امریکا تصفیه ومسترد نمایند. این کشورهای فشارمالی را بالای مردم خویش و کشورهای که تحت الحمایه شان بود می آوردند، تا هرچه زورتر از مقروضی رها یابند. المان با داشتن صنایع بررگ  در اروپا وتولیدات ماشین الات بعد از انگلیس در مقام دوم درجهان قرار داشت ؛ بعد از جنگ فشار پرداخت وام جنگی بسیار گران برای المان تمام شد که بعد از مدتی نه توانست که تمام تکالیف خود را به کشورهای فرانسه ، ایتالیا اجرا نماید.این وضع روز به روز وضع اقتصادی المان وسایر کشورهای دیگر را خراب تر می کرد و نارضایتی اقتصادی بیکاری  بیشتر می شد که باعث رویکردهای جدید سیاسی بر مبنای ایجاد روحیه ناسیونالیستی راست افراطی  در عده ای از کشورهای اروپای قرار آتی  شد که ختم یک جنگ وصلح آغاز جنگی دیگری در جهان کردید.

برعلاوه المان از جمله کشورهای که از نتایج جنگ اول جهانی ناراض بود وضع اقتصادی واجتماعی آن بدتر می شد و وضع بحرانی داشت، ایتالیا بود . کارگران ومامورین وسایر زحمتکشان از وضع ناراض بودند، چپی ها ازجمله حزب سوسیال دموکرات ها در ایتالیا از قدرت زیادی برخوردار بودند و بالای اتحایه های صنفی حاکمیت داشتند ودرمقام های بالای دولت مدیریت می کردند . این حزب نمی خواست از نیروی عظیم کارگران که درعقب آن قرارداشت، به نفع گسترش عقاید خود استفاده نماید، اعتدال ومیانه رو بودند ودر رویکرد های سیاسی به نتیجه مطلوب  نمی رسیدند ؛ باعث عدم علاقه مندی کارگران درتسریع روند وتحقق ایده های شان می گردید. این امر  زمینه  آنرا مساعد ساخت تا طبقه سرمایدار یکجا بامالکین فیودال دست را یکی نمایند و علیه اتحادیه های کارگری و حزب سوسیال دموکرات داخل  اقدام شوند وآنها را سرکوب واز میان بردارند.طبقه سرمایدار برای تحقق این اهداف خود متوجه گروه های شدند که بعد از جبهه  جنگ  برگشت نموده بودند و از وضع راضی نبودند، این افراد زیر نظر   بنیتو موسولینی   گروهی  را درسال 1919 ترسایی تشکیل داده بودندکه بنام « فاشی دی کومبا تیمانتی»  یا گروهی جنگجو نامیده می شدند. این افراد وظیفه داشتند، درهرکجا نماینده گان و یا اتحادیه ها وانجمن های کارگری وشهرداری وموسسات احزاب سوسیال دموکرات ویا لیبرال ها می بود حمله کنند. از این وضع سرمایدارن بزرگ ومالکین بزرگ صنایع از این گروهی جنگجو به نفع خویش باپشتبانی  کمک های مالی وهوا داری ازآنها علیه قدرت سوسیالیست ها استفاده عظیمی کردند. با ایجاد این گروه جنگجو سیر تکامل آنها درجهت یک حزب ویا گروهی جنگجویی بزرگ  تحت رهبری  بنیتو موسولینی  بنام « فاشی دی کومباتیمانتیک »  سازمان یافت که « حزب  فاشیست ها »  ازآن تشکیل کردید. موسولینی شخصِ بود: دریک خانواده که پدرش آهنگر واز جمله  سوسیالیست ها بود بدنیا آمده ، با افکارسوسیالیستی رشد و بزرگ شده بود . او یک سخنران ومبلغ اتشین بود وبه اثر تبلیغات انقلابی اش از ایالت نیمه مستقل سویس به خارج تبعید شده واز روش های تروریستی و خشونت علیه دولت پشتبانی میکرد. موسولینی دردوران جنگ های مختلف با دول خارجی یکجا با رهبران سوسیالیست ازجنگ گاهی مخالف و گاهی هم پشتبانی  می گرد. نسبت عمال تحریک  وخشونت امیزچند ماه زندانی شد.  اوکسی بود که میگفت : "خشونت را با خشونت باید جواب داد:.

این گروه تحت رهبری موسولینی که خشونت را هدف خویش قرا داده بودند، برروی دوتضاد سازمادهی داشتند: یکی علیه کمونیسم ودیکری علیه سوسیال دموکراتها . با این  دشمنی خویش علیه نیروهای چپ   هواداری طبقه سرمایداررا باخود داشتندوبه نفع آنها عمل میکردند.  فاشیستها روش واهداف معین نداشتند ،گاه علیه سرمایداری وگاه به نفع کارگران شعار میدادند واز این طریق میخواستند که مردم رابدور خود بسیج واز آنهابه نفع خویش استفاده برند.از سوی دیگر موسولینی  درمیان ارتش فعال بود وافسران انرا به خود جلب کرده ونفوذ خودرا درمیان آنها افزایش میداد. بالاخره فاشیستها درسال 1922 تحت فرمان ژرنرالهای ارتش از شهر میلان به سوی شهر روم حرکت کردند وبا رسیدن آنها نخست وزیر  ایتالیاحکومت نظامی اعلام کرد که از جانب پادشاه ایتالیا پذیرفته نه شد وشخصی نخست وزیر را خلع وبه عوض اش موسولینی را به نخست وزیری منصوب ساخت.درانیصورت فاشیتسها در30اکتوبر 1922 ترسایی پیروز شدند.  فاشیستها فاقد برنامه تنظیم شده بودند، تنهاهدف شان مبارزه وخشونت علیه  کمونیستها ،سوسیالیستها ولیبرالها بود،از خود فلسفه وایدیالوژی معین نداشتند. طوریکه موسلینی گفته بود:" برنامه ما خیلی ساده است ما میخواهم برایتالیا حکومت کنیم."

 فاشیست ها علائم مخصو صی بخود دارد که دراصل از لحاظ تاریخی به  علائم امپراطوری رم باستان که درانزمان پیشا پیش امپراتوران وروئسای روم بود حرکت داده میشد. این علامت یک دسته چوبی بود که تبری هم در وسط آنها قرارداشت . این چوب « فاشس » نا میده می شد که کلمه فاشیست ازان گرفته شده است. سلام فاشیستی که «فاشیستا» نام دارد، سلام قدیمی رومی است که به هنگام سلام دادن دست راست را بالامی اوردند و با بازو های کشیده سلام می دادند. براین اساس فاشیستها هم روحیه جهان گشایی وگسترش  حاکمیت وقدرت درجهان مانند امپراطوریهای قدیم بودند و رویای  مجدد انرادرتخیل داشتند. موسولینی رهبر فاشیستها «ایل دویچه » یعنی دیکتاتور لقب داشت.فاشیستها پیراهن های سیاه به تن میکردند که به « پیراهن سیاهان » معروف شدند. بعد ازقدرت گرفتن موسولینی فاشیستها درایتالیا قدرتمند شده خشونت راعلیه مخالفین خویش تشدید بخشیده ودرسال 1926 قوانین ومقرات لازم را برای سرکوبی و دستگیرمخالفین دولت تصویب نمودند. ا

مردم توسط این قوانین جزا وبه کیفر عمال شان میرسیدند وعده زیاد مردم زندانی وبه تبعید گاه ها اعزام میشدند. از نوامبر 1926الی اکتوبر 1932 هزارتن به دادگاها کشانیده شدند. سه جزیره بنام:پونزا،ونتلن و تره مینی بودکه وضع زندگی دراین جزایر بسیار بد وزشت بود .

 اسپانیا که در جنگ اشتراک نداشت اما درداخل با زدوبندهای و چالشهای سیاسی واجتماعی مواجه بود. در اسپانیا پارلمان ضعیف وجود داشت که بنام« کورتس » نامیده میشد، روند  تحولات وتکامل بطی بود وضع سیاسی بی ثبات داشت،بالخصوص بعد از پیروزی انقلاب اکتوبر  طبقه کارگر هسپانیا هم ارزوداشند،تا همچو انقلابی را به پیروزی برسانند،چون اتحادیه کارگری و انارشیسم توسعه یافته داشتند ویکجا با عناصر رادیکال طرفدار سوسیالیسم علیه دولت مظاهره هاواعتصاب ها را سازماندهی میکردند،  تا یک حکومت دموکرات درانجا بوجود اورند؛اما این مظاهره ها واعتصاب ها ازطرف ارتش  تحت نظر شاه هسپانیا سرکوب وخاموش کردید وقدرت به دست شاه متمرکز و روش استبدادی را پیش گرفت.

شاه با استفاده ازاین وضع میخواست که تا پارلمان را ازبین ببرد وحکومت دیکتاتوری بوجود اورد.میان ارتش وشاه برسری رهبری جکومت اختلاف برپا شد، درسال 1923 شورشی توسط نظامیان سازماندهی شد که به نفع آنها تمام کردیدوپارلمان لغو وقدرت به ارتش انتقال یافت. درراس این دیکتاتوری "پریمودوریورا" قرار داشت که بازور گویی ها وفشار وسانسور مطبوعات توسط نظامیان ادامه یافت.حکومت پریمو بنابر استبداد وظلم بالای مردم وارتش حاکم بود، بالاخره مردم ونظامیان  نظر به نابسامانی ها درسالهای 1930 و1931 درهسپانیا خسته شده واز او هواداری وپشتبانی نکرده درسال 1930شاه هسپانیا ،پریمورا نخست وزیر راخودرا، ازقدرت خلع ومعزول ساخت. درهمین سال انقلابی ازجانب نیروهای مترقی وزحمتکشان وکارگران صورت گرفت  که سرکوب گردید؛ اما احساس های مترقی ودموکراتیک مردم اوج گرفت وخواهان رژیم  جمهوری شدند. جمهوری خواهان بخاطر ارمآنهای خویش در انتخاب شهر داری اشتراک کردند که درانجا اکثریت  وقدرت خودرا به نمایش گذاشتند . این وضع «الفونس» شاه هسپانیا را تکان و اشفته ساخته از سلطنت استفاء وبه خارج فرار نمود. بعداز فرار وی حکومت جمهوری ایجاد که جوان ترین جمهوری دراروپا بود و شاه سابق را از سلطنت برکنار وانرا غیر قانونی اعلان کردوسپس مبارزه خویشرا علیه قدرت کلیسا آغاز وادامه وگسترش داد.  سپس  در 18جولای سال  ترسایی1936 شورش جنرال فرانسیسکو فرانکو علیه دولت جمهوری هسپانیا با کمک نظامیان هسپانیا ومراکش آغاز کردید ، اما جمهوری هسپانیا با پشتبانی مردم خود مقاومت کرده  به اسانی نه توانستند که پیروز شوند. فرانکو از طرف ارتش ایتالیا و المان کمک میشد وتا دروازه های پایتخت هسپانیا رسید،امابا مقاومت عظیم مردم مواجه شده وپیشرفت شان متوقف کردید.شورش فرانکو یک شورش ضد دموکراسی و تحکیم فاشیزم در هسپانیا بودواز جانب دوقدرت دیگری فاشیستی پشتبانی میکردید. امضای موافقتنامه که میان انگلستان وایتالیا انجام شد، درعمل برای شناسایی رسمی فرانکو بود و مطابق این موافقتنامه  ایتالیا میتوانست ازادانه درهسپانیا از فرانکو پشتبانی نمایدو جنگ داخلی هسپانیا کشورهای جهان را به دوگروهی فاشیست وضد فاشیست تقسیم کرده بود و اثرات جنگ هسپانیا باعث اتحاد المان وایتالیاشد. درسال 1936ترسایی بعد از بروز جنگ درهسپانیا ، میان هیتلرو موسولینی توافق بوجود امد که بنام"محور رم ـ برلین " نامیدند.سپس جاپان نیز به این پیمان پیوست و سه دولت درمخالفت باکمونیست بین المللی توافق نموده که محور انر بنام پیمان " ضد کمینترین" نامیدند.

کشور ژاپن با روسیه وچین اختلافت منطقوی  و بالخصوص بالای منچوری و سیبری با روسیه وچین داشت وهمیشه تجاوزهای وقفی را دراین کشورها انجام میداد. جاپانی ها از لحاظ تاریخی بسیار وطنپرست ودارای احساس های بلند پروازانه نسبت به وطن خویش هستند. دولتهای وقت خیال وارزوهای امپراتوری را در سر داشتند ومیخواستند که بادارو فرمانروای جهان باشند. درسال 1915 بود که گروهی ویافرقه ء تازه شکل گرفت که بنام «اوموتوـ  کیو»نامیده میشدو به زودترین فرصت در سرتاسری جاپان شهیر شد؛ این گروپ میگفتند:"ما تنها هدفمان ان است که امپراتور جاپان حکمران وفرمانروایی تمام جهان باشد زیرا او تنها سلطان وحکمران جهان است که ماموریت روحانی را از قدیمترین اجداد خود که درجهان خدایی بوده اند به میراث دریافت داشته است."

 تجاوزات جاپان درسال 1931 به منچوری ودر جنوری 1932 در خاک اصلی چین در نزدیکی شانگهای که به کشته شدن هزارتن چینی ها تمام شدادامه داشت.

 کشور المان به اثر ناتوانی حزب حاکم سوسیال دموکرات  و تمرکز سرمایه به دست بازرگانان یهودی  ورشد اتحادیه های کارگری  وحزب کمونیستی وطبقه کارگر بعد از انقلاب کبیر اکتوبروعدم هماهنگی  حزب سوسیال دموکرات با این نیروهای چپ،ثبات سیاسی واقتصادی نداشت . از جانب دیگر پرداخت غرامات جنگی  بعدازختم جنگ اول جهانی به  فرانسه  وانگلیس وایتالیا وهمچنان  پرداخت قروضش به امریکا،باعث پائین امدن ارز ش پولی المان میشد که یک دالر ویا پوند به ملیارده ها مارک رسیده بود،به این بی ثباتی  افزوده بود.  المان مجبور بود که مقدار6 ملیاردو600میلیون لیره استرلینک غرامات جنگی را به اقساط سالیانه به متفقین می پرداخت . از جانب دیگرخلع سلاح ارتش المان مطابق قرارداد" ورسای" و ازدست رفتن سرزمینها ی قبلی حدودی امپراتوری المان ،همچنان بحران مالی 1933 که فقر وبیکاری را درقبال داشت، بالای اتوریته ومحبوبیت  حزب سوسیال دموکرات اثری منفی گذاشته وپایه هایش درمیان توده ها ضعیف وناتوان کردید  . شکست المان درجنگ  وپرداخت جریمه جنگی وازبین رفتن ارتش المان، یک نوع نفرت وانزجاررا درمیان مردم وبالخصوص قشر جوان علیه کشورهای خارجی وهمچنان سرمایدارن  خارجی تشدید میشد.این  چالشها اقتصادی و اجتماعی باعث بوجود امدن احزاب ملی سوسیالیستی درالمان کردید.رویه ضد یهودی وخارجی درمردم قصدی صورت میگرفت واز هیچ نوع تحقیروتوهین علیه آنها دریغ نمی شد. هویت حکومتهای پارلمانی و دموکراسی در کشورهای اروپای ضعیف وازبین می رفت، یک نوع روحیه ضد دموکراسی در یک عده کشورهای اروپایی بوجود میامد و نازیستها به قدرت میرسیدندوحکومتهای فاشیستی جای دموکراسی وپارلمان را میگرفتند، این همه  عوامل دست به دست هم  داده و نظام فاشیستی هیتلر را بوجود اورد. فاشیستها ازجمله ناراضی ها و ضد انقلاب سال 1918 المان  که درجریان جنگ بوقوع پیوست  بودند. فاشیزم علیه تمام جنبشها ی مترقی ، دموکرات ،لیبرال ،سوسیالیست وکمونیست درجهان بود ؛روحیه ضد ازاد منشی ودارای خصوصیات ارتجاعی بودند. فاشیزم نظر به پیچیدگی شرایط براساس روحیه تمایلات مردمی به قدرت رسیدندو چون قشر عظیم توده ها از وضع زندگی ناراض وفقیر ناتوان شده بودند. درمقابل نازیها وعده های چرب نرم را به مردم میدادندوعمال سوسیال دموکراتها را محکوم میساختند. با قدرت رسیدن فاشیستها ،تمام سازمآنهای دموکراتیک  بشمول احزاب و اتحادیه های کارگری از میان رفت و اصل خشونت وشدت عمل و تجاوز حاکم شد.

 ادولف هیتلر یکی ازالمانی های اتریش بود وپیش از گرفتن قدرت حتی هویت المانی نداشت. او درزمان جنگ درارتش اتریش رزمیده بود. هیتلر بعد ازختم جنگ بعد از تشکیل جمهوری المان دریکی از کودتای نظامی اشتراک داشت  وبعد ازاین واقع او زندانی شد. بعد از رهایی از زندان حزب «ناسیونال سوسیالیست» را تشکیل داد. این حزب مخالفت شدیدبا حزب سوسیال دموکرات المان داشت وبر ضد ان تشکیل شده بود ، کلمه "نازی" ازدوکلمه "ناسیونال" وسوسیالیست" بوجود امده است. هرچنداین حزب نام خودرا سوسیالیست گذاشته است ،اما به هیچ وجه سوسیالیست نه  بلکه مخالف ان بوده است.

نشان حزب نازی علامت بنام" سواسیکا" یا صلیب شکسته نامیده میشود، این کلمه سانسکریتی است که از روزگاران قدیم درجهان وجود داشته است. نازیها نیروی رزمندهء را تشکیل دادند که بنام" گروهای طوفان" یاد میکردید که لباس نصواری قهوه یی شکل به تن میکردند وبه این نام مشهوربودند. طوریکه فاشیستهای ایتالیایی پیراهن های سیاه به تن میکردند.برنامه های فاشیستها همرا با خشونت وجنگ تحقیر بود، نه تنها  خشونت مورد تمجید وتقدیر قرار میگرفت ،بلکه انرا بهترین وسیله عالی انسان مینمایدند. اوسوالدشپنگلر یکی از فیلسوفان المان که پشتیبان  عقاید فاشیستی بود، چنین میگوید:"انسان حیوان شکاری، جسورصنعتگروبی رحم است.. داشتن ارمآنهای عالی از جبن وترس می باشد...خصلت حیوانی وشکاری بودن عالیترین شکل محرک های حیات است." او "عواطف همدردی وسازش ومحو ارامش" را احساس های بی مزه میشمرد ومی گوید«کینه عالیترین نوع احساس درانواع حیوان های شکاری می باشد . انسان باید مثل شیر باشد هرگزهیچکس را درخانه اش برابر با خود تحمل نمیکند ونه مانند گاومسالمت جوکه بصورت گله ها به اینسو وانسو رانده می شود.

حزب سوسیال دموکرات اهسته اهسته قدرتش را ازدست داد وحزبی دیکری بنام«حزب مرکزی کاتولیک» به قدرت رسید، دراین زمان درالمان هرج ومرج سیاسی زیاد بود وهیچ نیروی وحزب دیگر نه بود که درپارلمان  اکثریت را کسب خود کند وقدرت بدست بیاورد وانرا حفظ کند. بادرنظرداشت این جوی حاکم سیاسی ، گروهبندی های حزبی با توطئه ها همرا بود و از این وضع نازی ها بیشتر نفع می بردند وقدرت شان میان مردم روزتارور افزون میشد . این امر زمینه را بوجود اورد تا سوسیالیستها کرنش نماید  واز حزب مرکزی کاتولیکها هواداری نموده و جنرال کهن سال بنام" فن هیندنبورگ" را به حیث رییس جمهور برگزینند. بانهم قدرت نازی ها بیشتر شده میرفت و برعلاوه که احزاب کمونیست وسوسیالیست حزب میلیونی بودند اما بالای هم اعتماد نداشتند، بالخصوص  کمونیستها  که ازعملکردهای خاینانه حزب سوسیال دموکراتها در زمان جنگ وبعدازان  که همیشه بادشمن برضد کمونیستها متحد میشد ند ،نمیتوانستند متحد استراتیژیکی وتاکتیک خودآنهارا بشمارارند وبالایشان اعتماد نمی کردند. سوسیال دموکراتها زیادترین نیروی خودرا درمخالف با کمونیستها صرف کرده اند. بدین امر المان میدان رقابتهای سیاسی احزاب شده بود و شورشها فراوانی درنقاط مختلف المان بوقوع می پیوست .  نازی ها  مخالفین خودرا ازجمله فعالین کارگری وکمونیستی را به قتل میرساندند و بعضن کارگران نیز انتقام ازآنها میگرفت. هیتلرازاین حالت بی ثباتی  بهره برده ودرمیان  احزاب چپ وکارگران وبالخصوص  قشر جوانان غرض جلب وجذب فعالیت خودرا تشدید بخشید ه وخودرا به نیروی میلیونی تبدیل ساخت. همچنان سرمایداران ومالکین برزگ صنایع  با فاشیستها برای تشویق بیشتر علیه  چپی ها وجلوگیری رشد وتکامل زحمتکشان ازجمله کارگران ودهقانان با تبلیغات واعمال خشونت، کمکهای مالی میکردند، تا جلورشد آنهارا درمیان مردم بگیرند.

بالاخره بعد ازاین نابسامانی های مدهش در30جنوری 1933 رییس جمهورالمان مارشال هیدنبورگ از هیتلر دعوت کرد، تا صدراعطم المان شودو یک اتحاد بین ناسیونالیستها ونازی ها به میان امد،بعدازانکه انتخابات عمومی صورت گرفت نازی ها ومتحدین شان اکثریت را به زور به دست اوردند.زیرا مخالفین خودرا که در پارلمان عضویت داشتند دستگیر کرده وازانجا اخراج نموداند. نمایندگان کمونیستها وسوسیالیتسها درجمله اخراج شده گان بوداند. براین اساس قانون اساسی جمهوری وایمار ازبین برده شد وتمام قدرت دربرلین به دست نازیها متمرکز گردیدکه هیتلر دیکتاتوری حاکم ومافوق ظهور نمود. هیتلر برای ازبین بردن مخالفین خود  "گروهی طوفان"را به یک سازمان متشکل استخباراتی بنام "اس اس" که اقتباس از کلمه اول طوفان به زبان المانی میباشد ، ایجاد کرد. تمام فعالیت احزاب سیاسی اعم از چپ وراست  ومحافظه کار غیر قانونی اعلام شد.اتحادیه های کارگری المان باهمه قدامت خود ازبین رفت واموال ان ضبط گردید. اکثریت نیروهای چپ دموکرات  زندانی ویابقتل رسیده ویا به خارج تبعید وفراری شدند .فقط یک حزب فعال وقانونی بود انهم حزب نازی هیتلری .هرمان گورینگ یکی از رهبران حزب نازی میگفت:" المان واقعی با خون خود می اندیشد!" .رهبری دیگری میگفت :" دوران خرد محض وعلوم بدون تمایل سپری شده است".هیتلر به مثابه مسیح دوم درمیان جوانان ونوجوان معرفی واموزش داده میشد .زنان گوشه گیر شدند واز نظر هیتلر: جای زنان درخانه ومطبخ است ومهمترین وظیفه اش زاییدن فرزند میباشد ،تا درراه دولت  ودفاع از وطن بجنگد وکشته شود. بااین همه عمال زشت وضد انسانی در اخرین انتخابات هیتلر52 فیصد اراء مردم را بدست اورده بود. ایتالیا از پیروزی هیتلر استقبال کرد.هیتلر برای نفوذ خود دراروپا با کشورهای ایتالیا فرانسه انگلستان تماس های بر قرار کرد ودرسال 1933 بین چهار کشور المان، فرانسه، انگلستان وایتالیاپیمان همکاری وعدم خشونت امضا شد. این پیمان اهداف اش عبارت از: تغیردر مواد پیمان "ورسای"  که بعداز جنگ، بین المان ومتفقین امضا شده بود که درخفاء علیه اتحادشوروی نقش داشت، سهم انگلستان دراین مورد بسیار برجسته بود.درپشت  قدرت هیتلر سرمایدران المان قرار داشت .

هیتلر زمانی که قدرت خودرا مستحکم نمود، در تصفیه جناح چپ نازی ها برامد ودرسال1934 ترسایی  رهبران آنهارا تیرباران وبه قتل رسانید.

در حوت 1934 ترسایی فرن هیندنبورگ رییس جمهور المان درگذشت وهیتلر مقام انرا گرفت و درعین حال هم رییس جمهور شده وهم نخست وزیر ومرد مطلق العنان درالمان بوجو امدکه بنام" رهبر مردم المان" مسما گردیده بود.هیتلر بعد ازگرفتن قدرت عام تام برای سرزمینهای ازدست رفته المان داخل اقدام شد ازجمله منطقه" سار" که باتصرف موقتی فرانسه بودبعداز ارایئ مردم انرا اشغال کرد،در 29 سپتامبر 1938طبق پیمان که میان انگلیس وفرانسه والمان ایتالیا امضا گردید، منطقه "سودت" که مربوط چکوسلواکیا بود به المان نازی ملحق کردید. درماه مارچ 1938بسوی اتریش حرکت کرد وانرا با المان ملحق ساخت.  ازسوی دیگر جنگ درشرق دور بین جاپان ومنچوری دوباره آغاز شد ، در قاره امریکا نیز دوکشور امریکا لاتین باهم میجنگیدند. انگلیس بالای قبایل نواحی شمالغربی هند بمب های خودرا فرومیریختد. جامعه ملل برخورد جاپان وسایر کشورهارا محکوم میکرد، اما شرکتهای اسلحه سازی درانگلستان،فرانسه ودیگران ازادانه به جاپان وهم به چین اسلحه ارسال ومیفروختند(سناریوی که امروز درشرق میانه پیشبرده میشود).

اشغال حبشه  در اکتوبر 1935توسط موسولینی  صورت گرفت.

بحرآنها فوق که تااینجا گفته امدیم باعث بروز جنگ دوم جهانی درجهان گردید که عمده ترین خصلت این جنگ عبارت از: ظهور اندیشه های جدید فاشیسم ،نازیسم ناشی از رشد کشور های صنعتی امپریالیستی و تقسیم جهان ودسته بندیهای ایدیالوژیکی درجهان بود ومیخواستند  که جلوی رشد ونفوذ کمونیسم را درجهان بگیرند و نخستین دولت شورهاراکه درجهان بوجود امده بود،انرا سرنکون وازبین ببرند.جنگ جهانی دوم در اول سپتامبر 1939 با حمله ارتش المان به لهستان آغاز گردیدوبلافاصله انگلستان ، فرانسه باالمان اعلام جنگ داد وبعد اتحاتدشوروی داخل جنگ شده وعملیاتهای نظام المان برق اسا به پیش رفت.

 ازعوامل عمده دیگری که باعث رشد فاشیزم ونازیسست های المان شد موقف کشورهای اروپای بالخصوص انگلستان در زمان بحران دراروپا که هیتلر را ضد شوروی وکمونیسم درک کرده و درمقابل سیاستهای وی عقب نشین وپرتوکولهای همکاری را با وی امضا نمودند و برای خنثی کردن حرکتهای فاشیستی  باکمک جامعه ملل اقدام صورت نمی کرفت وبیطرفانه مراقبت اوضاع بوند.انگلستان میتوانست به بهانه توسعه دموکراسی به سیستم دفاع دسته جمعی موقعیت خودرا درمقابل حکومتهای فاشیزم استوارسازد، اما بجای اتخاذ چنین تصامیم به هواداری هیتلر پرداخت . حتی کشورامریکا نسبت دوستی انگلستان با دول فاشیستی ازاو دور کرد.موافقتنامه مونیخ ارایش قوا را دراروپا به نفع فاشیست ها تغییر داده واروپای جنوب شرقی درمقابل نازی ها از پا درامد وتوطئه نازی ها درتمام کشورها افزایش یافت. روابط امریکا وانگلستان روبه سردی میرفت اما چمبرلین نخست وزیر انگلستان در صف قدرتهای فاشیستی قرار میگرفت. جنگ دوم جهانی که  شکست ان ازاستالینکرگراد   توسط دفاع قهرمانانه قشون سرخ اتحادشوروی بزرگ شروع میشود،آغازگر شکستهای دیگری بود که قوتهای نظامی هیتلردرجهان متقبل شد.جهانی را که هیتلر میخواست ببلعد ازچنگالش نجات داده وحاکمیت فاشیستی را به گودال تاریخ سپرد. درنهم می 1945 المان نازی تسلیم اتحادشوروی، امریکا، فرانسه وانگلیس گردید. این روز همه ساله ازجانب دولت وقت اتخادشوروی ودولت فدراسیون فعلی روسیه  به مثابه روزنجات جهان ازتسلط فاشیزم جشن گرفته میشود.

 امروز جهان نیز یکبار دیگردر بحران نظامی وسیاسی نسبت مداخله و تعقیب سیاستهای خود خواهانه  جهان امپریالیستی زیر نام گلوبالیزم ودموکراسی ، بسوی کشمکهای نظامی که درگوشه وکنارجهان بوقوع پیوسته ویادرحال وقوع میباشد ، کشانیده شده است.عوامل بروز جنگ سوم جهانی مستقیم میان ابر قدرتهای درحال قوت گرفتن است. وضع شرق میانه ازجمله عراق ، لیبی، یمن سوریه، فلسطین نسبت مداخله مستقیم وغیر مستقیم نیروهای امپریالیستی وهمکارن شان برای تسلط جهانی بالامنابع نفت خیزو با انرژی با ایجاد وتشکل گروه های تروریستی بنیادگرایی اسلامی زیرنامها مختلفی یک نوع فاشیسزم مذهبی ودینی دراین کشورها درحال رشد وتکامل هست  وبه جای  دولتهای سکولارودموکرات سکان رهبری را بدست میگیرند،تا تامین کننده منافع کشورهای که ازآنها پشتبانی مالی ومعنوی می شوند ،باشند. بازهم دموکراسی مورد معامله وبهره کشی قرار میکرد به عوض انکه دموکراسی تامین شود ،برعکس دیکتاتوری مذهبی وفاشیستی بنیادگرا حاکم میشود که خودرا اجرا کننده احکام شرعیت بر اساس نص قرآن معرفی مینامند که امروز درشرق میانه این روند جریان دارد. حتی این خصومت ها وجنگ ها را بسوی اختلافات مذهبی وفرقه یی شعیه وسنی کشانیده وازان بهره میبرند وهرکدام درجهت تقویه هواخواهان وعلاقمندان خویش میباشند. دراین جنگ نا برابر که سرسام اور سلاحهای مدرن به اختیار دولتها وگروهکهای ترریست قرار دارد موءسس های تولید کننده سلاح نفع برده وضرر را مردم وباشندگان این دیار متقبل شده که اواره وسرگردان دراروپا واسیا وافریقا  برای نجات زندگی درمنطقه با امن  برای خویش ،طعمه حیوانات بحری وقاچاقبران ودزدان بحر ی میشوند. اجرای سیاست های عظمت طلبانه توسط دستهای پنهانی دول مغرض در مناسبات جهانی درتعین سرنوشت کشورهای خلیج فارس تنها وتنها برای گسترش وپهن ساختن تسلط مالی ومعنوی خود از طریق نیروهای نیابتی علیه یکدیگر به مثابه افتاب روشن وهروز واقعیتهای نیرنگ امیز شان برملا وافشاء میکردد. اگر ارزوی دوستی بین خلقهای جهان درالوهیت باشد، درگام نخست باید خرید وفروش سلاخ را درمیان گروپهای دهشت افکن وتروریست قطع وهیچ گونه پشتبانی مادی ومعنیوی نه شوند. تولید سلاح مدهش هستوی وغیرهستوی قطع شود وفروش سلاح تنها برای دولتها برای تامین حفط ودفاع  بخاطر حفظ امنیت واستقلال وتمامیت ارض کشورها از لحاظ جغرافیای انهم تحت نظر شورای امنیت ملل متحد به فروش رسانیده شود.به غیران هرنوع دغدغده یی صلح وآزادی دموکراسی  بی فایده وبه اثروغیر منطقی وهوایی برای فریب اذهان توده های جهان میباشد. باید  سیاستهای دوگانه عوام فریبانه درجهان پایان یابد. رئالیسم علمی و انسانی جایگزین حیله و نیرنگ وفریب قدرت  وپول شود.

 

رویکردها:

ـ جلد روم وسوم نگاهی بتاریخ جهان اثر نهرو.

ـ تاریخ اروپا از آغاز تاپایان قرن بیستم از عباسقلی غفاری فرد

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۶ ـ ۲۱۰۵