عربستان سعودی:« دیپلوماسی دفترچه چک »
فرمایشات نظامی عربستان تنها به ایالات متحده از مرز ۹۰ میلیارد دلار گذشته اند. خریدهایش از فرانسه نیز به میزان چشم گیری افزایش یافته است. اما این سیاستی که اسلحه فروشان غربی را خوشحال میکند.
« ما مطلقا قادر به شرکت در عملیات نظامی نیستیم. تنها کاری که ما می توانیم انجام بدهیم این است که چک ها را امضا کنیم.» ١ رییس سازمان استخبارات عربستان در دوران اشغال افغانستان توسط نیروهای اتحاد جماهیر شوروی ( ۱۹۷۹-۱۹۸۹ ترسایی)، شاهزاده ترکی الفیصل، سهم کشورش در «جهاد» در افغانستان را این گونه تشریح میکرد. در آن روزها، و بر اساس معاهده کویینسی٢، عربستان سعودی پرداخت خرچ عملیات محرمانه ایالات متحده در سرزمین های « کمونیستی» از قبیل آنگولا و نیکاراگوا را بر عهده داشت. بدون اینکه سوالی بپرسد یا مشکلی داشته باشد.
در طی جنگ خلیج فارس (۱۹۹۰-۱۹۹۱ ترسایی) تحت ریاست جمهوری جورج هربرت بوش، نیروهای سعودی در کنار ارتش امریکا – و یک ایتلاف بین المللی- برای اخراج نیروهای عراقی از کویت جنگیدند. بعدها وقتی جورج دبلیو بوش که از روزهایی که در صنعت نفت در تکزاس کار می کرد با حاکمان سعودی روابط تنگاتنگی برقرار کرده بود، جای پدرش را گرفت، روابط صمیمانه با عربستان علیرغم حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ ترسایی ادامه پیدا کرد. شاهزاده بندر بن سلطان، سفیر عربستان در ایالات متحده از ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۵ ترسایی ( و پسر وزیر قدرتمند دفاع )، لقب « بندر بوش»٣ گرفت. انتقادهای فراوان به خانواده سلطنتی به خصوص به دلیل صدور افراطی گری سنی به گوشه و کنار جهان، و البته نقض مداوم حقوق بشر، عموما توسط مطبوعات و اعضای کنگره است که مطرح می شوند.
با به قدرت رسیدن باراک اوباما اما، از گرمی روابط کاسته شده است. سعودی ها در موقعیت های مختلفی با نزدیک شدن به کشورهایی مثل فرانسه، انگلستان، روسیه و به خصوص چین، تلاش کرده اند نشان بدهند که می توانند خود را از بند قیمومیت امریکا بیرون بیاورند. عربستان مرتب در جلسات « جی٢٠ » و دیگر مجامع بین المللی شرکت می کند. « دیپلوماسی دفترچه چک» هم ظاهرا منافات خاصی با عملیات نظامی مستقیم و یا دخالت های گسترده در امور داخلی کشورهای همسایه ندارد، به خصوص وقتی هدف ریاض رقابت با نفوذ ایران یا تثبیت رهبری خود در جهان سنی باشد.
اعضای بانفوذ خانواده سلطنتی دیگر در نشان دادن نارضایی های خود از ایالات متحده یا در متهم ساختن اوباما به ضد و نقیض گویی، اگرنه به پیمان شکنی، درنگی به خرج نمی دهند. طومار شکایت های شان هم دراز است: توجه امریکا به خاور میانه را فدای علاقه اش به اسیا کرده؛ حسنی مبارک رییس جمهوری سابق مصر را رها کرده و ( لااقل اوایل کار) از بهارعربی پشتیبانی کرده؛ سال ۲۰۱۳ترسایی با وجود اینکه بشار اسد از خط قرمز استفاده از سلاح های شیمیایی عبور کرده، از دخالت نظامی در سوریه خودداری کرده. و ازهمه مهمتر، چند دهه دشمنی و سیاست مهار ایران را به پایان رسانده، و با دشمن دیرینه پادشاهی به مذاکره نشسته است. بر همین اساس، قهرکردن ها و بدخوی های ریاض اخیرا چند برابر شده اند. مثلا بعد از اینکه با یک دوره لابی گری سنگین عربستان موفق به احراز کرسی موقت در شورای امنیت سازمان ملل گردید، نظر سلطان عوض شد و عربستان از عضویت خودداری کرد. یا شاهزاده سعود الفیصل، وزیر امور خارجه به عنوان اعتراض به بی عملی سازمان ملل درقبال سوریه، سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل را لغو کرد.
به نتیجه رسیدن مذاکرات بین ایران و گروه ۵+۱ (۴) در دوم اپریل ۲۰۱۵ ترسایی اگرچه تا حد زیادی قابل پیش بینی بود، اما باز موجی از شوک به پادشاهی فرستاد. از پس از انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ این دو همسایه منطقه خلیج فارس با ورود به یک جنگ سرد واقعی به اهریمن نمایی متقابل یکدیگر پرداختند. تاریخچه رقابت بین دو کشور اما دیرینه تر از این هاست. بعد از خروج نیروهای بریتانیایی از منطقه در سال ۱۹۷۱ترسایی ثبات منطقه خاور میانه، لااقل در تیوری، طبق نص « دکترین نیکسون» بر استراتیژی « دو ستون »، یعنی ایران و عربستان سعودی، قرار گرفت. البته در واقعیت این شاه ایران بود که تا انقلاب ۱۹۷۹ ترسایی ژاندارم واقعی منطقه محسوب می شد. فقط او بود که از برخی امتیازهای ویژه بهره مند بود، از جمله امتیاز « چک سفید امضا »، که به او اجازه می داد به خرج ایالات متحده، و بدون هیچ گونه محدودیت یا کنترولی از سوی کنگره امریکا، هر مقدار تجهیزات نظامی که دلش می خواست را بخرد.
سران سعودی از این وحشت دارند که بهبودی اخیر روابط بین تهران و واشنگتن به ضرر آنها تمام خواهد شد. آنان بارها و بارها تقاضای « برابری استراتیژیک» با ایران، و دریافت ضمانت های امنیتی بیشتر را مطرح کرده اند. به محض اینکه پیمان با ایران منعقد شد، پرزیدنت اوباما بر « تعهد استوار» کشورش « به حفظ امنیت متحدان خود در خلیج فارس» تاکید کرد، و قول های خود برای مداخله « در صورت تجاوز خارجی » را تکرار کرد. او همچنین بدون اتلاف وقت شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس (عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین، کویت، قطر و عمان) را به کمپ دیوید دعوت کرد تا به آنها اطمینان بدهد. ملک سلمان اما با خشم زیاد قهر کرد وبه کمپ دیوید نرفت. ملاقات با سلطان بالاخره در چهارم سپتامبر به وقوع پیوست، و در ازای تضمین های بیشتر، عربستان سعودی به آغوش تنها قدرتی که می تواند در برابر ایران از او دفاع کند بازگشت.
توضیح این بازگشت به عقلانیت را می توان از یک سو در پایین آمدن قیمت نفت از تابستان ۲۰۱۴ ترسایی جست، و از سوی دیگر در انباشته شدن سرخورده گی ها. و فراغت نسبی پادشاهی عربستان از قید ایالات متحده نیز می تواند توسط ثروت نفتی انباشته شده طی بیش از یک دهه بازار صعودی نفت توضیح داده شود. همانطوری که پرونده های افشا شده «سعودی لیکز» (SaudiLeaks) نشان میدهند ۵ ، پادشاهی سعودی تبدیل شده بود به قدرتی منطقه ای و مورد توجه بسیاری. دیپلماسی دفترچه چک پادشاهی نقش عربستان را به عنوان رهبر جهان سنی و خنثی کننده انقلاب عربی تثبیت کرد، و ترکیه و قطر نیز نقش پدرخوانده های « اخوان المسلمین» را بر عهده گرفتند. پس از کودتای ژنرال عبدالفتاح السیسی، در جون ۲۰۱۳ ترسایی عربستان بار اقتصاد مصر را بردوش گرفته است. طبق برآورد صندوق بین المللی پول، خرج این حمایت تا اکنون از مرز شش و نیم میلیارد دلار گذشته است.
به یمن رانت ناشی از نفت، رژیم عربستان به نظر می رسید توانسته باشد در دل منطقه ای پرآشوب آرامش اجتماعی خود را حفظ کند و تنش ها را خنثی کند. برقراری دولت رفاه در عربستان سعودی منجر به توزیع کمک های متعدد میان مردم گردید: ۱۳۰ میلیارد دلار در طی « بهار عربی»، ۲۹ میلیارد دلار در هنگام به تخت نشستن سلطان جدید، و مخارج دیگر، آنهم بدون غافل شدن از تعقیب پروژه های عمرانی عظیم شامل زیر ساخت ها ( بنادر، فرودگاه ها، جاده سازی، خطوط راه آهن، و غیره)، برنامه های گسترده در زمینه های آموزشی، مسکن سازی، و یا بهداشت، سرمایه گذاری در انرژی های تجدید پذیر، و کشاورزی با هدف متنوع ساختن اقتصاد کشور و کاستن از وابسته گی به نفت و واردات.
با این همه اما، برعکس، سیاست نفتی دولت پر ریسک ترین قمارش از آب درآمد. در حالی که استراتیژی سنتی عربستان سعودی مبتنی بر تثبیت بازار بود، جلسه ۲۷ نوامبر ۲۰۱۴ سازمان کشورهای صادرکننده نفت، اوپک، شاهد یک چرخش تند در سیاست عربستان بود. قیمت نفت خام که در طی ماه های پیش از آن تا حد بشکه ای ۱۱۵ دلار افزایش یافته بود، حال به سطح ۷۰ دلار رسیده بود. با این استدلال که بایستی با نفت شیست امریکا مقابله کرد، وزیر نفت سعودی، علی النعیمی، سیاست جنگ قیمت ها را پیشنهاد کرد: به جای بستن شیردهن های نفت، وی گفت بایستی بازار را اشباع کرد، چرا که اگر تولید کننده های نفت امریکایی از سرراه برداشته شوند، قیمت ها باز بالا خواهد رفت. این سیاست یک فایده بزرگ دیگر هم قرار بود داشته باشد، یعنی خفه کردن اقتصاد دشمن ایرانی. اما هیچ کدام از این اتفاقات نیافتاد. سقوط قیمت ها نه به افزایش تقاضا منجر شد، و نه به کنار کشیدن تولید کننده های نفت شیست امریکایی. از سوی دیگر گفت و گو های غرب با ایران نیز به شکل موفقیت آمیزی ادامه پیدا کرده اند، و جمهوری اسلامی تمام تلاشش را بر دستاوردهای اقتصادی لغوتحریم ها متمرکز کرده است.
همراه با سقوط قیمت نفت، ریاض باید هزینه های خود را کاهش دهد.
در اگست ۲۰۱۵ ترسایی قیمت نفت خام، در نتیجه فراوانی عرضه ونگرانی ها در مورد اقتصاد چین، به زیر بشکه ای ۴۰ دلار سقوط کرد. این در حالی است که ریاض برای برقراری تعادل بودجه اش به نفت بشکه ای ۱۰۶ دلار نیازمند است. پس مجبور است هزینه هایش را کم کند. اما کدام ها را؟ لیست نیازها و ذینفع ها طولانی است: بر تعهداتی که در دوران نفت گران قیمت بر عهده گرفته شده بودند هزینه های گزاف نظامی هم اضافه شده اند – نتیجه وحشت ناشی از پیوستن مجدد ایران به جامعه جهانی. آیا ادامه خرید آرامش اجتماعی با پول همچنان ممکن خواهد بود؟
حل این مشکلات اکنون برعهده پادشاه تازه، آقای سلمان بن عبدالعزیز آل سعود ۷۹ ساله است، که جانشین برادرخوانده خود، عبدالله، شده که روز ۲۳ جنوری ۲۰۱۵ ترسایی در سن ۹۰ سالگی درگذشت. طبق معمول، « خادم الحرمین الشریفین» جدید ( لقب رسمی وی این است) به سرعت اطمینان حاصل کرد که همه چیز طبق روند ترسیم شده توسط آن مرحوم ادامه بیابد. در عین حال اما او می خواهد به محافظه کارهایی که از اصلاحات سلف وی نگران شده بودند نیز اطمینان خاطر ببخشد. یکی از اولین تصمیم هایش این بود که رییس پلیس دینی موسوم به « کمیسیوون ترویج تقوا و پیشگیری از گناه » را که محافظه کاران بیش از حد بی جربزه اش می دانستند از کار برکنار کند. معاون وزیر آموزش و پرورش نیز، که بالاترین مقامی بود که توسط یک زن در دولت احراز شده بود، و انتصابش در سال ۲۰۰۹ ترسایی به عنوان نشانه ای از پیشرفت مورد ستایش قرار گرفته بود، به سرنوشت مشابهی دچار شد.
در این میان اما بحث انگیز ترین تصمیم حاکم جدید برهم زدن سلسله مراتب سیاسی بود. برای اولین بار در کشوری که به حکومت سالخورده ها عادت کرده است دو مرد از « نسل سوم »، از میان ده ها نوه ملک عبدالعزیز، به کرسی قدرت صعود کردند. وزیر داخله ، محمد بن نایف ۵۵ ساله که در مراسم تاجگذاری ملک سلمان به مقام ولیعهدی منصوب شد، جای کاکایش مقرن بن عبدالعزیز، یکی از آخرین بازمانده های « نسل دوم »، را گرفت که اکنون خود را از چرخه قدرت اخراج شده می یابد. وزیر دفاع، پسر سلطان، و رییس کابینه سلطنتی، محمد بن سلمان ۳۰ ساله نیز دومین مقام دراین سلسله جایگزینی ها را از آن خود کرده است. مقام اول مسوول مبارزه با تروریسم است، و دومی عهده دار نظارت بر امور اقتصادی و نظامی. این کودتای درون حکومتی نشانه محکمی از بازگشت قبیله « سدیری» است که مدتهاست ماشین اصلی حکومت، به ویژه وزارت خانه های دفاع و داخله را در کنترول خود داشته است. تحت رهبری عربستان، با کمک نه کشور سنی ( وپشتیبانی قدرت های غربی و سازمان ملل) ۶ ، جنگ یمن قرار بود موقعیتی فراهم آورد تا این مردان تازه به قدرت رسیده خودی نشان بدهند. اما هدف های اعلام شده، یعنی پایان دادن به شورش حوثی های تحت حمایت ایران، و به قدرت بازگرداندن رییس جمهور منتخب، عبد ربه منصور هادی، هنوز با عملی شدن فاصله زیادی دارند. و بالاتراز همه، میزان تلفات انسانی فاجعه آمیز بوده است: پنج هزار کشته، بیشتر از یک سوم آن غیر نظامیان.
می توان تصور کرد که این جنگ همچنان ادامه خواهد یافت، و بسیاری را در پایتخت های غربی خوشحال نگه خواهد داشت. سفارش های نظامی عربستان تنها به ایالات متحده از مرز ۹۰ میلیارد دلار گذشته اند .٧ خریدهایش از فرانسه نیز به میزان چشمگیری افزایش یافته است. اما این سیاستی که اسلحه فروشان غربی را خوشحال می کند در خود نظام، جایی که حاکم جدید و دو ولیعهدش حتا درون خانواده هم منتقدین فراوانی دارند، طرفداران فراوانی ندارد. فراخوان ها برای کناره گیری ملک سلمان – که گویا دچار بیماری آلزایمر است- و کنار گذاشتن ولیعهد هایش رو به افزایشند. حادثه مرگبار منا در نزدیکی مکه در طی مراسم حج، که در ۲۴ سپتامبر به کشته شدن بیش از دو هزار حاجی منجر شد، کمکی به بهتر شدن اوضاع نکرده است. به نظر میرسد این فاجعه، مرگ بارترین حادثه حج در تاریخ معاصر، شاهد دیگری شده باشد بر بی کفایتی زمامداران فعلی./ لوموند دیپلوماتیک
پا نویس ها:
١- استیو کُل، « جنگ ارواح: تاریخ محرمانه سیا، افغانستان و بن لادن، از تجاوز شوروی تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۱. انتشارات پنگوین، نیویورک، ۲۰۰۴.
٢- امضا شده در ۱۴ فبروری ۱۹۴۵ ترسایی بر عرشه رزمناو «یو اس اس کویینسی» توسط سلطان عبدالعزیز ابن سعود و پرزیدنت فرانکلین روزولت، این معاهده حفاظت از پادشاهی سعودی در مقابل تمام تهدیدات خارجی را در ازای فراهم آوردن نیازمندی های انرژی آمریکا تضمین میکرد. این پیمان در سال ۲۰۰۵ ترسایی توسط جرج دبلیو بوش تمدید شد.
٣ ـ دیوید ب. اوتاوی، پیک پادشاه: شاهزاده بندر بن سلطان، و روابط درهم پیچیده امریکا با عربستان سعودی. انتشارات واکر و شرکا ، نیویورک، ۲۰۱۰.
۴- پنج عضو دایمی شورای امنیت سازمان ملل، شامل چین، ایالات متحده، فرانسه، بریتانیا و روسیه، به علاوه المان.
۵- مارک لینچ، « چگونه پرونده های افشا شده سعودی ممکن است واقعا اهمیت داشته باشند» واشنگتن پست، ۲۱ جون ۲۰۱۵
۶- بحرین، مصر، امارات متحده عربی، اردن، کویت، مراکش، پاکستان، قطر، و سودان.
٧- کریستوفر ام. بلانشار، «عربستان سعودی: پس زمینه و روابط با ایالات متحده» سرویس تحقیقات کنگره، واشنگتن دی سی، ۸ سپتامبر ۲۰۱۵، www.fas.org
Ibrahim WARDE
بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۵ ـ ۱۱۱۲
یاد وخاطره تابناک رفیق محمود بریالی گرامی باد!
عبدالوکیل کوچی
ماه دسامبر سال ۲۰۰۶ ترسایی برای جنبش چپ دموکراتیک کشور و به خصوص اعضای سابق حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، ماه غم بار سیاسی وماه وداع با شخصیت نستوه وفرهیخته ، زنده یاد محمود بریالی است. زنده یاد محمود بریالی یکی از پیشقراول جنبش چپ دموکراتیک وترقی خواه وطن از پایه گذاران حزب وعضو هیاًت رهبری ح د خ ا حزب وطن بود .
رفیق محمود بریالی از همرزمان پرشور وانقلابی واز رهروان صدیق راه رفیق ببرک کارمل رهبر فقید ح د خ ا بود. این پرچمدار برجسته برای نجات مردم افغانستان از عقب مانی ، تمام زنده گی خود را وقف کار برای خدمت به مردم ستمدیده افغانستان نمود .
زنده یاد رفیق محمود بریالی از آغاز دوره جوانی سرنوشت خود را با سرنوشت مردم اش یکی کرده و پس از اکمال دوره تحصیلات عالی وفراگیری علوم سیاسی راه مبارزه رهایی بخش مردم را در پیش گرفت؛ و تمام عمر پربارش را در راه نجات مردم از ستم ارتجاع واستبداد ، از فقر و بدبختی وسیه روزی جهل وعقب مانده گی قرون ، وقف نموده بود .
زنده یاد محمود بریالی در جریان دوره تحصیل ، مبارزات جنبش محصلین را سمت وسو می بخشید ودر مبارزه علیه زورمندان ومستکبران شجاعانه می رزمید .چنانچه موضیعگیری دقیق سیاسی ، طرز تفکرعالی ، اندیشه واستعداد شگرف ، دل سوزی وسعت نظر دوراندیشی ، از خصایل ذاتی این ابر مرد سیاسی کشورما بود .
زنده یاد محمود بریالی یکی از سیاستمداران برجسته ،تحلیلگرسیاسی ، پرتلاش ، پرمطالعه ومبتکر جنبش سیاسی کشورما بود. او درکار آموزش خلاقانه روشنفکران واعضای حزب با خلاقیت و پیگیری تلاش می نمود و کادرهای برجسته حزب را سمت وسو می داد. روانشاد محمود بریالی تمام آموزه ها وتجارب گرانبهایش را به خاطر رسیدن به نیروی پیشرونده ترقی خواهی درکشور با همرزمان خود وسایر روشنفکران وطن پرست و داد خواه در میان میگذاشت .
زنده یاد محمود بریالی درعرصه بین المللی سیاست های ترقی خواهانه ح د خ ا ودولت جمهوری دموکراتیک افغانستان را درقبال صلح جهانی وموضعگیری عادلانه وعدالت بین المللی و مبارزه برای دفاع ازحقوق عادلانه ملت های تحت ستم را دربین خلق های جهان گسترش می داد وصدای دادخواهانه ح د خ ا وحکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان را به گوش جهانیان ونهاد های بین المللی می رسانید .
زنده یاد محمود بریالی یکی از رهبران آگاه ، سخنور توانا ، نویسنده عالی واندیشمند
کارا بود. او توانسته بود حقانیت ح د خ ا را به گوش توده های افغانستان و مردم جهان برساند وپشتیبانی خلق های جهان را به حزب د خ ا جلب نماید .
محمود بریالی پس از تحولات اخیر وفروپاشی ح د خ ا حزب وطن با پیگیری خلاق توانست راه های نامکشوف مبارزه را با تیوری دوران ساز داد خواهانه به سوی اهداف و آرمان های والای خلق ستمدیده افغانستان بگشاید وپرچم مبارزه را در پیشآپیش جنبش ترقی خواهانه مردم افغانستان در داخل وخارج از کشور برافراشته سازد و کاروان راه نجات وطن وراه سعادت مردم رابسوی پیروزی سمت دهد .وتمام داد خواهان مترقی وعدالت پسند کشور را در امر مبارزه اصولی ومشترک فراخواند .
شاد روان محمود بریالی در تشکل دوباره اعضای سابق حزب د خ ا وسایر نیروهای وطن پرست وترقی خواه کشور به دور یک ساز مان پیشآهنگ سیاسی در داخل وخارج از کشور نقش اساسی داشت. زنده یاد محمود بریالی انسان متواضع وفروتن ،صمیمی ومهربان ، رفیق دوست وسرسپرده بود. او در شجاعت ومناعت مردانگی و رفاقت واصولیت کم نظیر بود .آموزه های این ابر مرد تاریخ سرشار از جهان بینی علمی و از ثمرات با افتخار مکتب انسانیت سرچشمه می گرفت .
رفیق محمود بریالی در تمام عمر ،کلیه افکارش با مبارزه وترقی خواهی عجین گردیده بود ودر روز های آخر عمرش نیز با تحلیل علمی وهمه جانبه اوضاع جهان ، منطقه وکشوریک بار دیگر رفقا وهمرزمانش را به وحدت ویک پارچگی توصیه نمود.
رفیق بریالی فقید یگانه راه نجات وپیروزی را دروحدت و همبسته گی رفیقانه می دانست و می گفت وحدت صادقانه محک ومعیار وطن پرستی برای ترقی خواهان کشور ما می باشد. بنابرآن تاریخ مبارزات آزادی خواهی وعادلانه خلق ها ، مبارزات دلیرانه وشجاعانه شان را هرگز فراموش نخواهد کرد .
مرد آزاده پی مرگ نمیرد هر گز
گر زتن رفت ولی درقدم جان باقیست
نام ز یبا و گرامیُ رفیق بریالی
در افقهای اندیشه و آرمان باقیست
بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۵ ـ ۰۶۱۲
نقش منیجرهای خوب در رشد و انکشاف ملی
نورمحمد غفوری ، استاد پوهنتون
رشد و انکشاف کشور و بهزیستی قاطبه مردم بدون داشتن کادرهای مجرب و ورزیده ملی امرغیر ممکن است. تعلیم و تربیه مهمترین فکتور برای پیشرفت و انکشاف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه محسوب میگردد که هیچ عامل دیگر برای ارتقای ملت و رفاه اجتماعی از آن پیشی گرفته نمی تواند. اگرکشور دارای وفرت همه منابع و عوامل تولید باشد، اما کادرهای ورزیده برای مزج و ترکیب مناسب آن و به کاربرد اقتصادی آن را نداشته باشد، ترقی کشور با مشکلات و موانع جدی مواجه می شود.
تربیهٔ کادرهای بامهارت وظیفه اساسی موسسات تعلیمی و تحصیلی کشور است. به خاطر رسیدن به این مأمول لازم است تا به این مؤسسات توجه جدی مبذول گردد. برای متعلمین و محصلین شرایط خوب تعلیم و تحصیل مهیا گردد، کتب درسی معیاری در اختیار آن ها قرار گیرد، دسترسی به کتابخانه ها و لابراتوار های مجهز، مناسب و ضروری داشته باشند و حتی المقدور وسایل مورد احتیاج آن ها تکمیل گردد. یکی از عمده ترین پرابلم ها، مشکل عدم موجودیت معلمین و استادان مجرب در مکاتب و پوهنتون ها، به خصوص پوهنتون های خصوصی می باشد. متاسفانه وزارت تحصیلات عالی به پوهنتون ها و موسسات تحصیلات عالی خصوصی اجازه داده است که می تواند از فارغ التحصیلان جدید پوهنځی های داخل و خارج و افراد دارای درجه تحصیلی لیسانس در تدریس پوهنتون ها و سمسترهای بالا کار بگیرند. در نتیجه این مجوز سیلِ از بیکاران لیسانسه به طرف مؤسسات تحصیلات عالی خصوصی رو آورده و به مزد و معاش ارزان داخل شغل »استادی» در این پوهنتون ها شده اند. بسیارِ از آنها به صورت قطع تجربه قبلی تدریس را ندارد و از لحاظ سن نیز جوان تر از بسا محصلین شان اند. بعضی از آنها بالای مضمون که تدریس می نماید حد اقل حاکمیت ندارد، اصول تدریس را بلد نیستند و با محصلین نیز رویه خوب و مناسب ندارند. اگر در وضعیت این موسسات به سرعت تغیر مثبت وارد نشود، در تربیه کادرهای جوان ملی با اشتباه بزرگی رو به رو می باشیم.
دولت افغانستان باید بالای موسسات تعلیمی و تحصیلی بیشتر تمر کز و توجه نموده و در تربیه کادرهای ملی هزینه بیشتر به خرچ برساند. یکی از عمده ترین وظایف نسل کنونی سیاسی عبارت از تربیه نمودن کادرهای ملی در بخش ها و سکتورهای مختلف زنده گی جامعه افغانی می باشد. تجربه نشان داده است که ممالک بیگانه نمی توانند و بعضاَ نمی خواهند که کادر های مورد نیاز واقعی کشورهای عقب مانده را تربیه نمایند. حتا چنین نظریات هم وجود دارد که کشورهای پیشرفته عمداً مانع این کار می شوند و می خواهند که در صورت نبود کادرهای ملی در کشورهای عقب مانده، متخصصین خود را اعزام و از طریق آنان سکان پلان های پیشرفت آن کشور ها را در دست خود و آهنگ تغیرات آن ممالک را تحت کنترول خویش داشته باشند. از همین خاطر است که از طرف ملل متحد برای بعضی ممالک پس مانده اصطلاح کشور های عقب نگهداشته شده به کار برده شده است.
برای پیشرفت کشور متخصصین ماهر و لایق در سکتورهای مختلف اعم از حقوق و علوم سیاسی، صحت عامه، انجینری، زراعت، تعلیم و تربیه، راه و میدان سازی، خدمات تیلفون و تکنالوژی معلوماتی وغیره ضرورت است؛ اما در میان این همه کادرها عمده ترین نقش را منیجران و ماهران اموراداری ومدیریتی بازی می نمایند؛ زیرا که اگر همه عوامل تولیدی حاضر و آماده باشند، بدون حضور منیجر (اداره چی) آغاز تولید و ارایه خدمات امکان پذیر نیست. در گام نخست تربیه کادرهای ماهر اداری و منیجران ورزیده وظیفه پوهنځی ها و موسسات تحصیلات عالی اقتصادی بشمار میرود. در آنجا نیز باید به مضامین اختصاصی منجمنت و مدیریت توجه بیشتر از پیش مبذول گردد، تا از طریق تدریس این مضامین محصلین مربوطه اصول مدیریت را برای سکتور دولتی و خصوصی با تاکید بر تفکر انتقادی و مهارت های تصمیم گیری به شکل مکمل و احسن فرا بگیرد. لازم است که در تدریس به این مساله توجه و تمرکز صورت گیرد که خود محصل این موضوع را به خوبی درک نماید که رهبریت و مدیریت چگونه ارزش ها را ایجاد نموده، نقش فوق العاده آن در پیشرفت جامعه چه می باشد و برای شخص منیجر چه مفادات را ببار می آورد؟
از اینکه موفقیت اجرا و بهبود ارایه تمام پالیسی ها اتکا بر دانش، مهارت ها و ارزش های اداره چیان به مثابه رهبران مدیریتی دارد، فراگرفتن بهتر این مضامین برای همه کارمندان خدمات که استعدادهای شان را وقف بهبود دفاتر شان، نهاد های شان و جامعه می کنند، ضروری می باشد. درصفحه فیسبوکی یک دوست عزیزم خوانده ام که شخص شهیری گفته است که عقب مانده گی کشورها فقط دو دلیل میتواند داشته باشد: یا احمقان بالای ملت حاکم اند و یا حاکمان ملت احمق اند. راستی هم اگر حاکمان ملت، تصدی ها و هر واحد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی علم و هنر مدیریت را داشته باشند، به مشکلات پیرامون غلبه می نمایند و راه پیشرفت و ترقی را درمی یابند.
علاقمندی به فراگیری علم و هنر مدیریتی در محصلین، اشتیاق با فراگیری سایر مضامین و به خصوص مضامین دیگر اقتصادی را تحریک می نماید، زیرا که مضامین مدیریتی بحیث بخش از علوم اقتصادی با سایر مضامین پوهنځی ها، بخصوص مضامین اقتصادی ارتباط ناگسستنی دارد. نظر به تجارب عملی میتوان گفت که اداره و مدیریت اساس سایر علوم بوده و اساس منجمت و اداره را مقدمه بر تمام ساحات ضروری مدیریت اعم از مدیریت منابع بشری، مدیریت معلوماتی، مدیریت مالی، مدیریت کیفیت و مدیریت استراتیژیک تشکیل می دهد و علاوه برآن بر تصمیم گیری و سلوک اخلاقی به حیث مهارت های کلیدی تمرکز می کند که باید توسط مدیران موثر ایجاد گردیده و رشد نمایند.
مبرهن است که هر سازمان و نظام بدون داشتن مدیریت اکتیف و کاردان فعالیت درست نموده نمی تواند، وظایف خویش را به خوبی انجام داده نمی تواند و در راه رسیدن به اهداف کلی که در پیش رو دارد، با موانع و خطرات مواجه میگردد. عدم موجودیت اداره و مدیریت قوی که بر مبنای احکام مدرن علمی امروزی استوار باشد، هدف های سازمان، تصدی، موسسه و کشور را به بیراهه و ناکامی می کشانند. موجودیت یک اداره ضعیف، ناکارا، فاسد و غیر مسلکی نام نهاد در سازمان، نمی تواند که وظایف اداری و مدیریتی موسسه مورد نظر و یا در سطح کشور به طور احسن و کامل انجام دهد. اداره ضعیف و مدیریت غیر علمی نام نهاد نمی تواند بر بنیاد ارقام و معلومات موثق فعالیت های موسسه مربوطه را دقیقا پلان گذاری نماید، وظایف که برای رسیدن به اهداف اجرا می گردد، به افراد ماهر و متخصص بسپارد، آن ها را بطور متداوم مواظبت و رهنمایی و بالآخره کنترول و نظارت نمایند.
مسوولین امور دولتی و آمرین تصدی ها و سازمان ها باید به طور مستمر برای بهبود بخشیدن دانش، مهارت ها و مواضعی که برای مدیریت موثر در سکتور دولتی و خصوصی به آنها نیاز مبرم احساس میگردد، سعی و تلاش نموده و اقدامات عملی را سر دست گیرد تا اداره چیان بهتر برای سازمان ها و نهادها تربیه شود، اصطلاحات مهم تشبث را بداند، آوردن تغیرات مثبت در امور تشبثاتی را فرا گیرند، چگونگی پیشبرد بهتر یک تشبث را بیاموزند، شیوه های مهار کردن بحران های تشبثاتی و تجارتی را درک نموده و استراتیژی های بهتر برای موفقیت هر چه بیشتر تشبث را دریافت کرده بتواند. منجمنت خوب برای موفقیت فعالیت های سازمان های اجتماعی و احزاب سیاسی نیز بسیار ضرور است. بدون منجمنت علمی، عالی و مدرن هیچ نهاد و سازمان نمی تواند از امکانات و فرصت ها استفاده درست و اعظمی نماید. بهبود منجمنت از نخستین وظایف است که مسوولین و اولیای امور باید به آن توجه جدی معظوف نماید.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۹۱۱
مجلس عوام انگلستان و صدورفرمان جنگ امپریالیستی در سوریە
رحمان پناه
بعد از ١١ ساعت بحث و جدل مخالفین جنگ و موافقین آن، سرانجام مجلس عوام انگلستان با ٣٩٧ رای موافق در برابر ٢٢٣ رای مخالف به شرکت دولت بریتانیا در جنگ با « داعش» در سوریە رای مثبت داد. اکثر مخالفین جنگ از نماینده گان « حزب کارگر» این کشور بودند کە اکنون « جرمی کوربین » از مخالفین جدی جنگ، رهبری آن را در دست دارد. گفتە می شود کە بیش از ۶۵ تن از نماینده گان این حزب نیز به طرح یورش هوایی در سوریە رای مثبت دادە و با مشارکت آنان طرح نخست وزیر به تصویب رسید. نخست وزیر بریتانیا ، دیوید کامرون سخنان تهیجی مکرری در این نشست، همچون سلف پیشین خود در دفاع از جنگ بیان نمود. نامبردە اظهار داشت کە « دولت اسلامی تهدیدی مستقیم علیه امنیت بریتانیا است». ایشان کە اکنون نمایندە هار امپریالیسم بریتانیای کبیر در صحنە سیاسی داخل و خارج این کشور است ؛ نگران بود کە دولت اش از دیگر رقبای امپریالیستی در سهیم بودن از کیک شیرین خاورمیانه ، به ویژه منابع سرشار از انرژی آن، به خصوص نفت و گاز ، با چاشنی دروغین انسان دوستی و دفاع از « حقوق بشر» جا بماند. صدور فرمان حملە نظامی هوایی بریتانیا در حالی صورت می گیرد کە به نوشتە مطبوعات این کشور « افکار عمومی در انگلستان که تا پیش از حملات تروریستی ۱۳ نوامبر در پاریس به میزان ۵۹ در صد موافق شرکت بریتانیا در بمباران مواضع داعش در سوریه بود، اینک به ۴۸ درصد کاهش یافته است» .این آمار نشان می دهد کە جنگ طلبان حاکم در کشورهای غربی ، هم چون تروریست ها در کشورهای اسلام زدە دراقلیت هستند. اما در مناسبات ناعادلانه و غیرانسانی سیستم طبقاتی سرمایە دای، رای اکثریت خلع ید شدەگان در تولید ، هیچ جایگاهی ندارد و اقلیت حاکم ، طرح و برنامەهای خود را با اتکا به برتری اقتصادی و نیروی نظامی و مسلح به پیش می برد.
نیروی هوایی بریتانیا کە بر اکثریت بودن آرا موافق نماینده گان مجلس عوام این کشور در حملە هوایی در سوریە اطمینان داشت ، مدت زمان کوتاهی پس از رای مجلس ، چهار جنگنده « تورنادو» خود را از پایگاه هوایی قبرس به پرواز درآورد و چاه های نفتی «عمر» در خاک سوریە و در مناطق تحت کنترول « داعش» را بمباران کرد. مسوولین بریتانیایی بعد از پایان این عملیات هوایی ، بر ادامه یورش ها و بمباران منابع اقتصادی « داعش» یعنی نفت تاکید کردند. اکنون ۶۵ کشور در جبهه ایتلاف برضد داعش حضور دارند.
در تبلیغات جنگی همه کشورهای درگیر علیە گروە تروریستی « داعش» بر قطع منابع اقتصادی آن و به ویژه بر صادرات نفت داعش به خارج کشور تاکید می کنند. این تبلیغات ریاکارانه تمام حقیقت در بارە سرچشمە دارای های داعش را مد نظر ندارد و نشان نمی دهد. به گفتە منابع رسمی در دولت های غربی درآمد حاصل از فروش نفت روزانه داعش یک و نیم تا دو میلیون دلار در روز است و سرمایە نقدی این گروە تروریستی بیش از ٣ میلیارد دلار تخمین زدە می شود . بر اثر بمباران ها ، به ویژه بمباران های روسیە در دو ماه گذشتە، منبع درآمد داعش روز به روز کاهش یافتە است. دولت های غربی و در راس آنها امریکا و بریتانیا کە در ضدیت با رقبای امپریالیست دیگر خود به ویژه روسیە و کشورهای پیرامونی آن گروەهای تروریست را حمایت و پروار نمودند، از گفتن کل حقایق در مورد گروەهای تروریست از جملە ، روابط بیرونی آنان خارج از محدودە عراق و سوریە ، دروغگو و دغل بازاند. سوال سادە این است کە چرا فقط زیرساخت اقتصادی داعش و به ویژه نفت هدف بمباران ها است ؟ آیا همه منابع درآمد اقتصادی داعش تنها از طریق نفت تامین می شود؟
اگر این فرض را قبول کنیم ، طرف های معاملە اقتصادی داعش در منطقە چە کسانی هستند؟ کدام بانک ها و در کدام کشورها، حامی مالی و مکان امن حفظ سرمایەها و داریی های داعش هستند؟ سلاح های مدرن و امروزی داعش از کجا تامین می شود و توسط کدام کشور و کدام مرز خاکی در اختیار آنان قرار می گیرد؟ این سوال ها و ده ها سوال دیگر نشان می دهد آنچه داعش را به وجود آورد و آنرا تا اکنون حفظ کردە نه توانایی و درایت رهبران و مسوولین آن ، بلکه اساسآ حامیان و مدافعآ منطقە ای و فرامنطقە ای آن به ویژه ترکیە ، عربستان سعودی و قطر هستند. معاملات نفتی داعش از مرزهای مشترک با ترکیە و از جملە از مرز زاخو در کردستان عراق کە تحت کنترول « حزب دمکرات کردستان عراق)» می باشد؛ از کسی پنهان نیست. علاقە شدید نیوسلطان عثمانی (اردوغان) به نفت کە رگ های بدنش همچون خون به نفت نیاز دارد و تجارت آن در دست فرزندش است ،اکنون زبان زد خاص و عام است. واقعیت این است کە امریکا و متحدینش در ضدیت با داعش دغل کار و دو رویند. آنها هواپیماهای جنگی خود مستقر بر روی ناوهای جنگی در خلیج فارس یا کشورهای امثال اردن و دیگر کشورهای منطقە را به پرواز در می آورند تا یک ماشین حامل چند تروریست داعش یا یک پایگاه متروکە آنان را در سوریە یا عراق هدف قرار دهند، اما همین هواپیماها و فرماندهان آنان ستون های عظیم داعش در یورش به موصل ، کوبانی ، شنگال، رمادی و جاهای دیگر را نمی بینند؟!
هوایپماها و فرماندهان آنان مکان مسوول ولایتیی داعش در سوریە را می دانند و او را می کشند ، اما مکان زنده گی و استراحت « ابوبکر بغدادی » ، مسیر حرکت و مسجد محل اقامه نماز ایشان در موصل و دیگر رهبران تاثیر گذار داعش را نمی بینند؟ سال ها است کە رژیم نژادپرست اسراییل با استفادە از امکانات اطلاعاتی امریکا و از جملە چشم های الکترونیکی و وسایل پیشرفتە استراق سمع آنان، رهبران و مسوولین گروەهای فلسطینی و به ویژه در سال های اخیر ، رهبران سازمان ارتجاعی ـ اسلامی حماس را ردیابی و آنان را از بین بردند ، اما امکان ردگیری و نابودی رهبران و مسوولین اصلی تروریست ها در سوریە و عراق برای امریکا و متحدینش ممکن نیست ؟
حقیقت این است کە آنها دست و دل شان در زدن و نابودی داعش و امثال آن و از میان برداشتن شان باز و راحت نیست. هنوز به آنان نیاز دارند. هنوز نظم دلخواه خود را در منطقە شکل ندادەاند. هنوز منطقە خاورمیانه در بی نظمی و اشفته گی بە سر می برد و توازن مورد نیاز امریکا و بریتانیا کە بعد از جنگ اول خلیج در سال ١٩٩١ ترسایی منطقە خاورمیانه را برهم زد، برقرا نشدە است. مضافآ خیزش های ٤ سال قبل در کشورهای عربی نیز ، اگرچه شکست خورد و به نتیجە مورد نظر سازماندهنده گان و مبارزین آن نرسید ، اما بخش مهمی از طرح و برنامه امپریالیست ها و حامیان فاسد و دیکتاتور آنان در این منطقە را برهم زد.
پایان جنگ و تروریسم در خاورمیانه ، تنها با بمباران چاه های نفت در سوریە کە اساسآ به منظور نابودی زیرساخت های اقتصادی این کشور در حال و آیندە صورت می گیرد، ممکن نخواهد شد. ریشە تروریسم در خاورمیانه در تولید و بازتولید تفکر اسلام تندرو و بنیادگرا در مکان های مذهبی در عربستان سعودی ، الآزهر در مصر ، کربلا و نجف در عراق ، قم و مشهد در ایران و در نتیجە سیاست های فاشیستی و نژاد پرستانه دولت های اسراییل علیە فلسطینی های بی دفاع و در حمایت مالی بی دریغ دلارهای نفتی این کشورها و نیاز کنونی حاکمان دیکتاتور و اربابان آنها به چنین نگرش و جریانات تروریست و نژادپرست نهفتە است . تروریسم اسلامی و جریانات ارتجاعی مذهبی از هرنوع آن ، واکنش و عکس العمل تدافعی از سوی این جریانات به اقدامات جنایتکارانه سرمایە و رهبران آن در همه کشورهای درگیر در غیاب یک الترناتیف چپ و سوسیالیستی است. این خلا را با سازماندهی، خود اگاهی و فعالیت مستمر و لحظه به لحظه باید پرکرد.
تصمیم پارلمان بریتانیا در صدور فرمان یورش نظامی در سوریە ، ادامه سیاست اشغال و بمباران بر اساس منافع امپریالیستی و ادامه جنگ ارتجاعی و ضد انسانی است کە دولت های بریتانیا در طول تاریخ چند سدە اخیر، ید طولانی در استعمارگری، جنگ، اشغال و فراهم نمودن رشد و گسترش جریانات ارتجاعی و ضدانسانی از نوع داعش و گروەهای مشابه و دولت نژادپرست اسراییل داشتە اند. در تقابل با این تصمیم مجلس عوام بریتانیا لازم است و میتوان در کنار مردم صلح طلب ، ضد جنگ ، جبهە آزادی خواه و سوسیالیست این کشور و کل جهان، در مبارزە جدی و واقعی علیە تروریسم و بنیادگرایی مذهبی و امپریالیسم و سرمایه قرار گرفت . از ویرانەهای جنگ سوریە، عراق، لیبیا، یمن و جاهای دیگر و در سرکوب روزانه مردم بی دفاع فلسطین توسط نژادپرستان حاکم بر اسراییل، تنها گروەهای بنیادگرای اسلامی سبز خواهند شد. / ٣ دسامبر ٢٠١٥ ترسایی
بامداد ـ دیدگاه ـ ۷ /۱۵ ـ ۰۳۱۲
نیرنگ های سیاسی غرب
علی رستمی
ماکیاولی فیلسوف شاعر و آهنگساز مشهور شهر فلورانس ایتالیا درکتاب مشهورخود بنام« شهریار » برای حاکمان خانواده فلورانس چنین نوشته است: « مذهب برای یک دولت بسیار ضروری است اما نه برای که مردم را متقی وپرهیز کار بار آورد بلکه برای این که تسلط برای شان را آسان سازد. حتا ممکن است وظیفه یک حکمران باشد که به روح مذهبی که خودش به ان عقیده ندارد و آن را نادرست می شمارد کمک کند! »
همچنان ما کیاولی میگوید: « یک امیر و حکمران باید بداند چگونه در یک زمان نفش انسان وحیوان را بازی کند، هم شیر باشد وهم روبا ، نه باید ونه می تواند به قول وعهد خود درموقعی که این کار به ضررش تمام می شود وفا کند... باید گفت که شرافت ودرست کاری همیشه زیان آوراست . آنچه مفید است این است که شخص به ظاهر پرهیرگار ومعتقد وانسان و فداکار جلوه کند. هیچ چیز به اندازه یک ظاهر متقی ونیکو کار مفید نیست.»
طوری که در وضع کنونی جهان دیده می شود، دولت های امپریالیستی درراس امریکا وهم پیمانانش به مانند ماکیاولی رفتار می کنند. یعنی از آغاز عروج خویش کوشیده اند از وجود افراطی ترین نیروهای رادیکالیزم دینی از جمله « اسلام و یهودیت » درجهان علیه رقبای خویش استفاده ابزاری نموده و از آن سود برده اند. از تشکیل اخوان المسلمین الی تشکیل دولت سفلیست های وهابی در جزیره عربستان توسط خانواده اهل سعود که در زمان جنگ سرد علیه اتحاد شوروی وبا افزون شدن القاعده وجهادیون افغانستان به نفع استفاده نموده وباستانی ترین ومترقی ترین دولت های مدرن را توسط آن سرکوب وازبین برده است. که تابه حال دراین کشورها جوی خون جاری بوده و در بدبخت ترین وضع نا به هنجار فقر وگرسنگی اقتصادی ونفاق قومی بسر می برند ومردم آنها در جهان آواره و دربه درشده اند . و باعث تجزیه وتقسیمات ارضی این ملل از لحاظ جغرافیایی شده است.
امروز داعش یعنی دولت اسلامی عراق وشام به مثابه شمشیر داموکلس (حکایتی اخلاقی میان دوشاه یونان باستان است) بالای کشورهای که دراقمار جهان امپریالیستی قرار ندارد برای تامین منافع خویش قرار داشته ،هرگاه علیه منافع آن اقدام صورت بگیرد، با آن سرش را دونیم ویا بریده خواهد شد. داعش درشرایط فعلی بعد از القاعده درکنار سایر گروه های افراطی تروریستی زیرنام « الله واکبر» به مثابه ضربه و وسیله افزار سرنگونی کشورهای که دارای منابع سرشار طبیعی دارند، درجهان تبارز کرده است مانند: عراق ، لیبیا و سوریه. امروز امریکا برای تامین رهبری خویش بالای جهان ازطریق این نیروهای بنیاد گرایی اسلامی که ازطریق عربستان تجهیز و تمویل می شود و درنقاط مختلف جهان از جمله افغانستان روسیه چین ، هندوستان وسایر کشورهای اتحادیه بریکس اعزام شده و فعالیت خود را در میان جوانان وبا ایجاد مدارس اسلامی آغاز ودامنه آن درحال گسترش است. از جمله در افغانستان برای تهدید کشورهای آسیای میانه ایران وهمچنان چین هسته های داعش را تشکیل کرده وتمویل مادی میشود. که هرروز لشکر آنها درنقاط مختلف کشورما سربلند می کنند. اگر ناتو مصمم به نابودی داعش ونیروهای اسلامی درمنطقه وبالخصوص درکشور ما باشد باید به زودترین فرصت آنها را در نطفه خنثی نماید! که متاسفانه چنین نیست! این امرما را متیقن به این می سازد، که این همه گروپها برای ایجاد تشنج نظامی برای تحقق اهداف ایدیالوژیکی وجیوپولتیکی کشورهای غربی در جهان می باشند. درقدم اول توسط این گروپ ها فضای نا امنی را درجهان خلق نموده تا ترس وارعاب را بوجود اورده وبعداً دست به عملیات های نظامی می زنند تا در ظاهر برای جهانیان نشان دهد که ما هم برای نابودی انها کمر بسته نموده و برای نابودی آنهاعمل می کنیم تا از این طریق توانسته باشند ، اذهان مردم را فریب داده و به سوی خویش معطوف وخود را حق به جانب تلقی بدارند!
حادثه اخیر پاریس نیز نشانه این امر میباشد. نیرنگ دیگر که از این گروهای تروریستی می توانند نفع ببرند ،عبارت از آنست تا ازاین گروپ ها برای سرنگونی جنبش ها و احزاب مترقی که برای عدالت اجتماعی و رفع استثمار فرد از فرد و سرنگونی نظام امپریالیسی درجهان مبارزه می کنند، انحراف داده و ذهنیت عامه جهانی را بطرف نیروهای تند رو دینی جلب نموده، تا آنها را از مسیر اصلی مبارزه تاریخی شان برای تشکیل نظام مردمی و انسانی که درآن عدالت اجتماعی به شکل واقعی تامین شود ، منحرف سازند و درعوض موجودیت نظام سرمایدری ونیولیبرالیزم را بالای جهانیان تحمیل وسلطه آنرا حفظ نماید.
رویارویی های نظامی و تشکیل این احزاب به نوبت برای این است، که تا اسلامگرایانی که روحیه ضد فرهنگ غربی دارند و درکشورهای اسلامی وغربی وسایر نقاط جهان زیست دارند، دراین گروپهای تروریستی مصرف نگهه داشته وآنرا درزیر یک سقف جمع نمایند ،تا بعد از تحقق اهداف خویش آنها را نابود و ازبین ببرند. این جنگ که انرا سامویل هانتیگتون « جنگ فرهنگ ها » نامیده بود، دارد آهسته آهسته به واقعیت تبدیل می شود. این جنگ نه تنها آنگونه که بسیاری می گویند« بین اسلام وغرب است » بلکه میان افراطی ترین کشورهای اسلامی دارای عقاید مختلفی مذهبی و بین روند ، فردگرایی وهمگرایی و بین سنت ونوگرایی در داخل این کشورها، نیز میباشد.
۲۲ نوامبر ۲۰۱۵ ترسایی
بامداد ـ دیدگاه ـ ۶ /۱۵ ـ ۲۷۱۱