تاج انسانیت ما کجاست؟

الهه افتخار

من اینجا مطلب دردانگیزی را به عرض می رسانم که امید مورد تدبیر و توجه شما قرار گیرد. این موضوع از همان طفولیت روان من را درگیر خود کرده است. در اول یک تعریف دارم البته من خیلی کم دان و ناتوان از ان استم که یک چنین کلمه را تعریف کنم. اینجا داشته هایم را شریک میسازم.
انسانیت کلمه ایست که همه ی مردم دنیا با هر زبان و ملت و نژادی این لغت (یا برابر آن) را می شناسند . و این لغت در ظاهر برای همه خیلی گرامی، با کرامت و سرامد همه دیگر کلمه های دنیا است.
به نظر من انسانیت شبیه تاج است، که گویی از گرانترین و پربهاترین فلزات و سنگ های قیمت بهای دنیا ساخته شده است.
و خداوند این تاج را با محبت و لطف اش ساخته است . البته به خیال من مراد از این فلزات و سنگ های پربها درین تاج همان بهترین صفات خود خداست که شامل بزرگی ، زیبایی، رخم و شفقت، شرافت ، عقل، عدالت، محبت، عشق، صداقت، حرمت، سازنده گی، خلاقیت... و هزاران صفت برازنده ی دیگرش می شود. پس اینکه در خیلی از مذهب ها گفته می شود خداوند انسان را به مانند  خودش ساخته است  همین است که خداوند صفاتش را مانند همان تاج بر سر موجودی به اسم بشرگذاشته است و او را بر دیگر جانداران عالم برتری داده است. و به این حساب این موجود چنان آراسته شده است که شایسته هیچ پلیدی و شرارت و رذالت نیست و نباید باشد.  چون وی به دلایل بالا اشرف مخلوقات است .       اما نمی توان منکر شد که همیشه و همه جا این طور نبوده و نیست. آیا نتیجه آن می شود که تعریف من از انسان و انسانیت غلط است؟

من سخت متاسف استم و متاثر استم  که درعالم واقعیت، این موجود، دنیا را به چنان جنگلی مبدل کرده است؛ که گویی خود درنده ای بوده و از بزرگترین درنده گان خلق شده باشد. بلکه به مرتبه ها بدترهم است یعنی که همین موجود صاحب آن تاج «کرمنا» خودش و هم جنس خودش را می درد و می بلعد که هیچ جانور درنده دیگر این کار را نمی کند.

دانشمندان می گویند: انسان اولین موجود است که نسبت به سایر موجوادت هستی فرق به دنیا آمدن دارد، سایر موجودات را اولا ماهیت شان تشکیل می شود ؛ و بعد خودشان یا شکل و اندام شان.

اما  انسان اولا خودش به دنیا می آید و بعد ماهیت اش ساخته می شود یعنی که این موجود  به کشف و خلق ماهیت اش که همان انسانیت است در درون جهان و جامعه می پردازد . شاید از همین لجاظ است که نابغه ای گفته است که اگرانسان در جامعه ساخته می شود پس باید جامعه را انسانی ساخت !

و شاید به همین دلیل است که در هزاران سال تاریخ  پیامبران و دانشمندان بزرگ چون سقراط ، افلاطون، ارسطو ، زردشت وغیره قسم معلم برای بشر به این دنیا آمده اند و رفته اند تا انسان ها را با گوهر آدمی و تاج کرامت خداوندی شان آشنا و مجهز بگردانند و آن ها را با تمیز خوب از بد و حق و عدالت از باطل و شقاوت.‌.. با خود حقیقی انسان آشنا سازند. انسانیت که مبنای خلقت بشر و هدف خلقت آن است را ترویج کنند.

اما برخلاف این همه به باور دانشمندان تعلیم و تربیه و روان شناسی فقط 2 فیصد ازنوع بشرتا اکنون توانسته که به کمالش برسد یا کمی به آن نزدیک شود بقیه افراد این نوع به کمال نرسیده یعنی که دیگران همه انسان کامل نه که انسان خوب هم به بار نیامده اند.

چرا ، چرا و چرا... ؟
من سرزمین خودم را دیده ام و می بینم که غالب مردمان اش چه گونه آن تاج انسانیت را به لجن جهل و نادانی پایمال می کنند. نگاه می کنم به این مردمان که جهل و بربریت را مانند بیرق بر بام دنیا نهاده اند ، و حقیقت و عدالت را به شیطانی و نفاق و برابری را به نا برابری تقلیل داده اند و عوض نموده اند. با این درک گویی  بال هایم شکسته و وجودم یخ بسته کرده است. روان ام در زندان مخوف و تاریک پر درد و شکنجه می تپد ؛ و آه و فریادش قلبم را در سینه  پاره پاره می کند. می گوید بیزارم از همنوعی با این موجود بد و شوم کار و شوم اندیشه که دنیا و وطن زیبا را با دست خود به شهر مرده گان و به بیشه گرگان درنده بدل کرده هر روزش بدتر از روز پیش تر می شود.  
آخر چرا اینجا هر روز خود انسان و انسانیت را به صلیب می کشند، تیغ و تیر بارانش می کنند، می سوزانند و خاکستر می کنند؟

اینحا هرسو تن های انسانی را پاره پاره و بریان شده بینی و سرهای همنوع و هموطن را به نیزه کشیده و به خاک و به گنداب افتاده. از یکسو زن را سنگسار می کنند و اتش می زنند ؛ و از سوی دیگر آنرا بازیچه هوا و هوس خود ساخته و حتا کودکان را قربانی نفس و شهوت خویش می کنند.

اینجا شبیه ی جنگلی بزرگ و مخوفی است که همه درندگان به جان همدیگر افتیده اند و هلاک خون همدیگر استند. همه گویی با انسان و انسانیت یا بزرگترین خلقت و هنر خداوند عالم دشمن شده اند. گویی در کدام مقامی رگ ها و قلب های اینها را خالی نموده و واپس با خون شیطان پر نموده اند. 
به هر گوشه این جنگل وقتی پا می گذارم هر کجا جویباری از خون انسانیت روان است . آن سو مادران و پدران را می بینی که به ماتم فرزندان تباه شده خویش یخن پاره می کنند و روی می خراشند.
این سو تر دختران و زنان یا مادران نسل فردا را می بینی که در بند مردان حقیر و قبیج این جامعه تاریک اندیش، خرافاتی مرد سالار، از زن بودن خود بیزار گشته اند.
شخصاً به من (زن) مردان به چشم نفرت نگاه می کنند، به اندامم نگاهی شهوت  می بندند، برایم ناسزا و سخنان ضد اخلاق و ادب و شرف می گویند. من نگاه هایم را پنهان می کنم می گذرم. چرا که وضع طوریست که اگر زن سخن گوید و حق جوید،  وی را محکمه ی صحرایی می کنند. سنگسار می شود. یا برهنه اش می کنند و حرمت اش  را پایمال اهانت و شرافتش را داغ دار لئامت می سازند. گویی در این دیار نا مردی و نامردمی و نا انسانی را به جان و به زر و سیم خریده و قباله شرعی کرده اند. 

زمانی کودک بودم فکر می کردم آنان که دریشی و لباس منظمی به تن دارند و صاحب موتر و جاه و جلال استند از همه اگاهتر و محترم تراند. وقتی به منبر و مسجد به ملا و اهل دین نگاه می کردم اینان چون پیراهن و تنبان پاکیزه و سفید به تن و دستار های مخصوص به سر داشتند یا با همه مردم یکسان لباس به تن می کردند می گفتم با خود ؛ اینها از همه بهتر استند. اهل درایت و منبع ترویج حق ، عدالت و انسانیت هستند.  شاید اینان پرچم داران هدایت و روشن سازی دماغ ها و روح و روان اعضای جامعه اند‌. اینان برادری و برابری را به جامعه می آورند و خلق را اگاه می سازند.
 اما رفته رفته در یافتم که من اشتباه اندیشیده بودم . اینان اغلب زیر این لباس ها تن را از انسانیت بریده اند و سر را بر سجده جهل و شیطانیت و ناانسانی گذاشته اند. برادر را با برادر و پسر و دختر را با مادر و پدر دشمن کرده اند و تشنه خون و جان همدیگر ساخته می روند. و از دست آنان وطن را نابرابری و ستم و نا عدالتی و قتال و بکش بکش فراگرفته است. این است که جامعه  انسانیت یعنی محبت، عقل و درایت و دوستی و خواهری و برادری و دیگر صفات اعلای خداوند گاری را گم کرده و سرگردان دوزخ و برزخ شده است. ناتوانان و اسیران و در بندان به خلاف زور داران و حاکمان بر دین و دنیا در مرداب نااگاهی غرق و از ادرس حقیقت بی اطلاع اند.  همه پریشان و گمراه  گویی در مزار انسانیت نشسته اند و ماتم گرفته اند.
ما چرا حقیقت و دانایی را گم کرده ایم؟

ما چرا از انسانیت و مصداق های آن بی خبر و نااگاه گردیده ایم؟

آیا جامعه و فرهنگ و کانون های خانواده ما انسانی است؟

خیر چرا این همه موجودات نا انسان درآنها ساخته می شود؟

آیا راست نیست که گفته شده: گندم از گندم بروید جو زجو!

یاد مان باشد:

اگر انسان در جامعه ساخته می شود یعنی نه مانند حیوانات پیش از تولد بلکه بعد از آن ماهیت اش به وجود می آید پس باید جامعه را انسانی ساخت  و از تمام چیزها که نا انسانی و غیر انسانی است پاک اش کرد!

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۶ ـ ۱۲۰۷

 

سیاست دولت افغانستان با پاکستان  طی دوسال که گذشت

کریم پوپل

مقدمه: طی دوسال گذشته بالاثر فشار امریکا چین و خواست یک تعداد افغان ها دولت افغانستان برای اولین بار طور واقعی و بی آلایشانه دوستی با پاکستان را تجربه نمود این دوستی نه تنها برای افغانستان مؤثر تمام نشد بلکه حصص خاک افغانستان توسط پاکستان اشغال گردیده جنگ در شمال کشور آغاز گردید. نتایج نشان داد که سیاست زمامداران پاکستان در مورد افغانستان هیچگاه صادق نبوده صرف روی منافع خویش دوستی زود گذر می‌نماید. درین آواخر در چندین جای حرکات نظامی نمودند تا افغان ها را تحریک به فیر مرمی نمایند. بدین وسیله به جهان نشان دهند که ما در پروسه صلح با طالبان صادق هستیم این افغان ها است که نمی‌خواهند با ما دوست باشند وپروسه صلح را خراب می ‌کنند.( https://www.youtube.com/watch?v=uCEraJEM1 )

جالب اینکه پاکستان دولت افغانستان و داکتر اشرف غنی را تحریک نمود که باهم یکجا علیه تجزیه طلبان یعنی بلوچ ها مبارزه نمایند و در خفا سازمان خود ساخته وباخته آی اس آی بنام جندواله را در مناطق بلوچ های افغانی ارسال نمود تا با سازمان جندواله متحد شده با داعش بپوندند.

اسناد نشان داده‌اند که دولت افغانستان مخالف تجزیه طلبان بلوچ ها می‌باشد. در حالیکه دولت افغانستان چنین اسناد را امضا ننموده همیشه پناهگاه سیاسون بلوچ ها بوده است. 

جریان معاملات طی چندین سال

پس از قتل بن لادن قوتهای‌های خارجی مقیم افغانستان تصمیم اتخاذ نمودند تا از افغانستان خارج گردند. این دولت ها مصمم شدند تا به عوض نیرو ایساف نیرو دیگری را جستجو نمایند تا بتواند بدیل ایساف گردد. عده نظر دادند تا نیرو ثقیله و هوائی  ایساف با نیرو اردو افغانستان متحد شده یکجا در از بین بردند دشمنان این وطن بجنگند. عده ازممالک نیروهای کشورهای چین روسیه هند وایران را بدیل ایساف پیشنهاد نمودند. پاکستان و دولت انگلیس بدیل ایساف را نیرو طالبان پیشنهاد نمودند. دولت پاکستان اظهار نمود که بهترین بدیل در برابرایساف متحد شدن طالبان با دولت افغانستان است بدین وسیله جنگ ختم شده ضرورت به هیچ نیرو نیست. پاکستان با این مفکوره کشورهای غربی را متعقد ساخت که پاکستان رهبری نیرو طالبان را داشته آنها توانایی آنرا دارند تا نیروهای طالبان را در میز مذاکره بنشانند.

این سیاست مورد قبول دولت حامد کرزی نیروهای ایساف و سازمان ملل گردید. همه به این باور شدند که جنگ درین کشور به زودی ختم خواهد یافت. دولت افغانستان و ایساف موافقه نمودند تا داکتر صاحب اشرف غنی که مرد پخته سن، دانا و ریش سفیدتر از دیگران بود منحیث مسوول این پروسه تعین گردد. بدین لحاظ داکتر صاحب اشرف غنی مسوول پروسه مذاکره با طالبان و رهایی زندانیان طالبان گردید. متعاقباً دولت انگلستان چند جلسه را با شرکت هفتاد کشور در مورد صلح با طالبان  سازمان داده وعده‌های گوناگون را برای دولت افغانستان داد.

 

نماینده گان هفتاد کشور و سازمان بین‌المللی در لندن گرد هم آمده‌اند تا در مورد آینده افغانستان پس از خروج نیروهای نظامی خارجی از این کشور، بحث و گفت ‌وگو کنند. محمد اشرف غنی، رییس جمهوری و عبدالله عبدالله، رییس اجرایی حکومت افغانستان به همراه یک هیات بلندپایه دولتی در این نشست شرکت کرده‌اند.

دولت امریکا غرض اینکه مذاکرات با طالبان مستقیم وبدون مداخله کشورهای همسایه صورت گیرد دفتری برای طالبان در قطر باز نمود. تعداد از طالبان که درلیست سیاه قرار داشت نام شان ازاین لیست پاک گردید. جریانات الی خروج قطعات خارجی با مشوره و مذاکره پیش می ‌رفت. در جهت دیگر نواز شریف که شخص معتدل و علاقمند معامله با کشورهای آسیای میانه است منحیث صدراعظم پاکستان تعین گردید. غرض اینکه نظامیان پاکستان در معامله دست درازی ننمایند  راحل شریف که اقارب نواز شریف است منحیث لوی درستیز پاکستان ومسوول نظامی مذاکرات با افغانستان رضوان اختر منحیث رییس اداره استخبارات پاکستان تعین گردید. اردو پاکستان با مصارف دولت امریکا به وزیرستان و مناطق قبایلی حمله نموده آنچه طالب که در تحت حمایت پاکستان قرار داشت در وزیرستان باقی مانده بقیه گروپ های خارجی طالبان که مخالف پاکستان بودند همه از مناطق سرحدی فرار نموده به قرا و قصبات افغانستان جای گرفتند. گروه حدود ۵۰۰۰ نفر از خارجی‌ها با فامیل های خود به شمال افغانستان جا گرفته به تعقیب آن گروه بزرگ از طالبان افغانی داخل ولایت های سرپل ،میمنه ، بلخ ، قندوز و بدخشان گردیدند. این در شرایط است که تازه قطعات خارجی از افغانستان خارج گردیده بود. در حقیقت پاکستان انگلیس الی خروج قطعات خارجی از افغانستان نشان دادند که آنها خیلی صادقانه رفتار می ‌نمایند. دولت افغانستان در مقطع که تازه قطعات خارجی از افغانستان خارج شدند خواست با طالبان مذاکره را آغاز نمایند. پاکستان در عین زمان اعلان مرگ ملاعمر را پیش کش نموده طالبان را بدو گروه تقسیم نمود بدین ترتیب گروه بزرگ از طالبان به طرف داعش تحت کنترول  غیر مستقیم پاکستان گروه به طرف طالبان مخالف پاکستان تبدیل گردید. گروه طالبان داخل خاک از روند صلح با دولت افغانستان ابا ورزیده در پناه دولت ایران قطرو دیگر کشورها شدند. درین صورت گروه تحت کنترول  پاکستان داعش و یک گروه از طالبان باقی ماند. با دو دسته شدن طالبان  پروسه صلح که برای افغانستان حیاتی بود تقریباً ناکام ماند.

(اینجا را مشاهده کنید. https://www.youtube.com/watch?v=eQUX4Ty)

حالا لازم است دولت افغانستان از یک طرف دوستی و همکاری نظامی را با کشورهای روسیه آسیای میانه ، ایران ، هند را پیش گیرد از طرف دیگر از امریکا و چین تقاضا نمایید تا بالای پاکستان فشارآورند تا او مجبور به تحقق پروسه صلح گردد. در صورت ناکام شدن پروسه صلح جنگ افغانستان وسعت می‌ یابد وما کشته‌های زیادی را خواهیم داد. لازم است ما مایوس نشده این پروسه را ادامه دهیم.

این بود پلان سیاسی چند سال اخیر که شما را آگاه کردم. حالا کوشش کنید که جنگ با پاکستان ننمائید. آنها غرض تحریک شما حرکات نظامی را اجرا می‌نمایند. حتی یکبار یک سرباز افغانی را به پاکستان برده به قتل رسانیدند تا درین صورت جنگ صورت گرفته نشان دهند که افغان ها دوستی ندارند. الی تطبیق  پروسه صلح با چهارپایان دندان تانرا زیر دندان گرفته خاموش بمانید.

https://www.youtube.com/watch?v=NQK9ut0XBn) 

عده از افغان ها، دولت موجود را متهم با دست داشتن با آی اس آی می ‌نمایند. در حالیکه غلط بوده افغانستان یک دوستی همکاری نظامی استخباراتی و همه را بالاثر فشار و تضمین کشور امریکا انگلیس و چین امضا نموده بود. حالا این پروسه معلق مانده است.

داکترصاحب اشرف غنی مرد علمی بوده از خود ابتکارات سیاسی ندارد  ولی ابتکارات اقتصادی در وجودش دور از امکان نیست. او تا حال صرف تطبیق پلان های که از حوادث ۱۵ ساله توسط کشورهای خارجی در افغانستان نتایج گرفته شده است می باشد. از خود پلان سیاسی ندارد.  و اخیراً حامد کرزی منحیث نماینده افغانستان سفرهای به هند، ایران و روسیه نمود تا بتواند جلب کمک های نظامی این کشورها را به افغانستان نماید.

و چنین هم شد.  باید گفت  لازم بود که درین مقطع حساس دولت افغانستان مطلقاً تحت اداره رییس جمهور می بود .موجودیت دو اپوزیسون در یک دولت هم کار مشکل ساز خواهد بود .

 

سیاست پاکستان در مورد افغانستان امروزی

پاکستانی‌ها می‌ دانند که حصه ازخاک افغانستان توسط سرهنریک ماتین دیورند گورنر جنرال انگلیس در هندوستان اشغال و سپس توسط امضا یک دست نشانده متعلق به انگلیس هند بریتانوی گردید که ملت هیچ سهم درین وطن فروشی نداشت. زمانی که انگلیس ها از هند خارج شدند لازم بود سرزمین افغانستان را دوباره به افغانستان تسلیم داده می‌شد؛ ولی بمنظور جلوگیری از ورود کمونیسم به هند سرزمین مصنوعی را بنام پاکستان ساخت که موجب کوچ میلیون ها انسان از خانه‌های اصلی شان شد. پاکستانی ها می ‌دانند که افغانستان وملت افغان با پاکستان کدام موافقت نامه به نام سرحد به امضا نرسانیده است. به همین لحاظ همیشه خواسته است تا در افغانستان موجب جنگ داخلی گردد تا دولت افغان به یک دولت قوی مبدل نگردد. وهم تلاش دارد که یک دولت ضیعف و بی‌ معرفت و بی سواد مانند طالبان را در افغانستان به کرسی نشاند. همین معضله و فعالیت های خصمانه پاکستان اثرات ناگوار در منطقه داشته موجب نا رضایتی کشورهای منطقه گردیده است. تربیه تروریست و افروختن جنگ توسط تروریستها باعث شد که این کشور در انزوا قرار گیرد. اکنون پاکستان به جز انگلیس دیگر دوست و پشتی بان در جهان ندارد. دولت سعودی ، امریکا ،چین، بنگله دیش، هند ، افغانستان روسیه ،کشورهای آسیای میانه همه منفور پاکستان هستند. بدین لحاظ سیاست مداران فعلی پاکستان از این تنهای به خوف آمده تلاش دارند راه حل دریابند. آنها به این تصور هستند که این تنهای موجب ایجاد جنگ کشوری و تجزیه پاکستان خواهد گردید. آنها می ‌دانند تا که راه حل برای معاهده دیورند پیدا نشود ملت پاکستان همیشه در خوف زنده گی خواهند نمود. از طرف دیگر خط دیورند باعث آن شده که کشورهای منطقه غرض دسترسی به اهداف خود در رقابت همدیگر برآمده موجب نا آرامی های دیگر گردند.  

 در ویدیو ذیل نظرات پاکستانی را بشنوید خالی از مفاد نیست.

 (https://www.youtube.com/watch? =fmNjdZMEpc)

نوت:

زیاده سیاست مداران افغان نظر دارند با بدست آوردن راه بحری که مطلقاً مربوط افغانسان باشد حاضرند با پاکستان در مذاکره بنیشینند. ملت افغان هیچ گاه خاک خود را مفت و رایگان به کسی نخواهند داد.

 

منابعی که مقاله از آن نوشته شده است:

ـ صفحه فیسبوکی داکتر اشرف غنی احمدزوی

https://www.facebook.com/ashrafghani.af/…

Who Are the Taliban

http://www.infoplease.com/spot/taliban.html

Taliban Are Rising Again in Afghanistan’s North

http://www.nytimes.com/…/taliban-rise-again-in-afghanistans…%27

Taliban advances in northern Afghanistan

http://www.aljazeera.com/…/taliban-advances-northern-afghan…

Afghanistan: Taliban won't talk because it is winning

http://www.aljazeera.com/…/afghanistan-taliban-won-talk-win

کنفرانس لندن

http://www.bbc.com/persian/afghaistan/2014/12/141203_fm_landon_conference_on_afghanistan

 

خاطره ای از پرچمدارعدالت اجتماعی، آزادی و دموکراسی، زنده یاد نظام الدین تهذیب

 

داکترآرین

 

روز چهارم می برابر با پانزدهم ثورامسال، یکی از شخصیت های نام آور و پرآوازه مبارزات دادخواهانه مهین ما سرفراز و شکوهمندانه با ایمان استوار از جهان فانی رخت بربست و به جاویدانه گی پیوست، هنگامه این مرگ شرافتمندانه یکبار دیگر  مبارزان راه عدالت اجتماعی، زحمتکشان و روشنفکران افغانستان را به یاد میهن پرستانی انداخت که افتخارشان ستهیدن با ستمبارگان و مبارزه با بیدادگران به خاطر ترقی و طن و خوشبختی مردم بود.

زنده گی و مرگ آغاز و انجام یک رشته و پشت و روی یک سکه است، اما شکوهمندی آن در پیکار جهت دادخواهی، مردم سالاری و عدالت اجتماعی می باشد، اگر از این دیدگاه بنگریم، در می یابیم که این بزرگ مرد تاریخ پیکار و مبارزه بخاطر نجات افغانستان از روزنخست تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان تا پایان عمرش قهرمانانه رزمید و وفا دار به آرمان های شریفانه خویش ماند و در واقعیت آن هر گز دودل و متردد نشد. شخصیتی چون او جای گفتنی های بسیار دارد، اما نگارنده اولین بار که در لندن از طریق رفیق اسد  رهیاب  گرامی با زنده یاد نظام الدین تهذیب از نزدیک معرفت حاصل نمودم، مبارزی را طرف صحبت خویش دیدم دارای هوش و کیاست و فراست بسیار، که با صمیمیت و متانت صحبت می کرد، او دارای بیان و قلم رسا و شیوا بود و همواره خندان  و تبسمی برلب داشت، از تروریزم، بنیادگرایی، فساد، جنایت و خیانت سخت متنفر بود.

زنده یاد تهذیب خدمات خویش را درافغانستان از شریف ترین حرفه جهان که تعلیم و تربیت جوانان وطن است شروع کرد تا چه گونه و با چه روشی آنانرا به افرادی مسوول، متفکر، جویای حقایق، نقاد، متکی به نفس، پایبند اصول و اخلاق اجتماعی، صادق، میهن پرست و بشردوست مبدل نموده و تقدیم جامعه نماید، در وزارت، قضا و سنا هم به روش خود که شیوه عدالت اجتماعی و برابری تمام مردم است فرمان راند، در تحقق عدالت و بیرون کشیدن زمین، باغ، جایداد، چراگاه و چپاول از ژرفای حلقوم تاراج گران و خدا نترسان  و رساندن  حق به حقدار لحظه آرام ننشست و بالاترین کوشش خویش را به کار برد، مبارزه ای عدالت با ظلم،  انقلاب با ارتجاع مشهود ترین صحنه مبارزه حق با باطل و تصادم نو با کهنه  در تاریخ بشر است و در همین روند اجتماعی است که انسانها انسان بودن خویش را تثبیت نموده و شخصیت انسانی از دیدگاه عمل کرد تاریخی او تعیین می گردد.

زمانیکه مردم افغانستان در آشوب مطلق بسر می بردند، راه راست گم شده  و کوری همه جا را فرا گرفته بود، تروریزم و بنیاد گرایی کامروا  و مردم را زیر شلاق و لگد می کشتند و درفش اسلام در دست دشمنان اسلام – القاعده و طالبان بود، در لندن اولین باررفیق تهذیت گرامی را در« کمونیتی هرو » ملاقات نمودم، در لابلای صحبت در باره ای شرایط و وضع فاجعه بار افغانستان و نوشیدن چای که رفقای « کمونیتی هرو » مهمانوازی نموده بودند از زنده یاد تهذیب پرسیدم: چاره چه است و چه خواهد شد؟

برایم جواب دادند که « طرح برای نجات افغانستان » همچنان به من وظیفه سپردند که برای دیدار بعدی نکات اساسی « طرح  نجات افغانستان » را تنظیم و نوشته نموده با خود بیاورم. خلاصه اینکه در نشست بعدی آنچه را که من ترتیب نموده بودم به آگاهی رفقا رساندم، و رفقا هم به نوبت خویش ابراز نظر نموده و پیشنهادات خویش را ارایه نمودند و بعد از آن رفیق تهذیب رشته صحبت را گرفته در باره طرح نهایت همه جانبه و وسیع سخن گفته و حتا بالای تمام جزیات آن تماس گرفتند که اشتراک کننده گان جلسه شگفت زده شده بودند.

پس از آنکه در طول چندین جلسه در مورد« طرح نجات افغانستان » به قدر کافی بحث و مباحثه صورت گرفت و به تصویب رفقا رسید، جلسه نگارنده را موظف ساخت تا با اشخاص دانشمند و صاحب نظر و رفقای بزرگوار که در لندن مقیم هستند « طرح نجات افغانستان »  را درمیان گذاشته و پیشنهادات و انتقادات آنها را جهت نهایی شدن آن جمع آوری نمایم، من یک کاپی آنرا برای رفیق ظاهر طنین که در آنزمان در بی بی سی  مصروفیت داشتند در خانه اش بردم، همچنان با زنده یاد رفیق میثاق و شاد روان پوهاند سید عبدالاحمد جاوید طرح را  به جروبحث گرفتیم، باید یادآور شوم که رفیق کشتمند گرامی در همان وقت تکلیف صحی داشتند و موفق نشدم تا از نظریات شان مستفید شوم، نا گفته نباید گذاشت که فشرده این طرح را به آگاهی رفقا صبور  پوپل  گرامی، فرید جوینده عزیز، رفیق  جانبدار عزیز و رفیق واسع عزیز که در زمان حلقه سیاسی را زیر نام «  نهضت همبستگی ملی» در شهر لندن ایجاد نموده بودند نیز رسانیدیم.

آخر سخن اینکه بعد از یک ماه دیگر« طرح نجات افغانستان » به شکل نهایی تدوین گردیده و به شعبه مربوط به « شورای امنیت سازمان ملل متحد » به حیث یک طرح نهایت جامع، علمی و عملی فرستاده شد.

در ترتیب و تدوین و نوشتن این طرح رفقا محمد امین  منیار  ماستر ادبیات، انجنیربشیراحمد  بیات ، انجیر ناصر، داکتر انور  انصاری ، زنده یاد همایون  خرم ، داکترآرین و زنده یاد نظام الدین تهذیب با قلم نیرومندش زحمت فروان کشیدند، جا دارد تا از رفیق عباس  کرگر  که در طول سه الی چهار ماه یکی از اتاق های دفتر کار خویش را با تقدیم چای و کافی رایگان جهت تنظیم و تدوین « طرح نجات افغانستان » در خدمت رفقا گذاشته بودند، سپاسگذاری نمایم.

زنده یاد تهذیب بزرگ در مبارزات داد خواهانه اش همواره با سلطه ای اختناق و عقب گرایی مبارزه نموده و با زدودن ابهام و خرافات از ذهن مردمش، برای زحمتکشان افغانستان اندیشه نجات و آزادی از دردها، محرومیت ها و بی عدالتی ها را داده است، حتا زمانی که روزگار چرخش ها کرد و رخداد ها بی داد می نمود، وطن پرستان و آزادی خواهان در جهان تهدید و تعقیب می شد و سیستم قضایی ضد دموکراتیک در دنیا جایگزین عدالت و دموکراسی گردید، تروریزم و بنیادگرایی به مثابه وسیله برای برانداختن دولت های قانونی عمل می نمود و ویرانگری به اوج خود رسیده بود، سازمان های جهانی مدافع حقوق بشر و دموکراسی به ارگانیزم های بی خاصیت و بی اراده تبدیل شده بودند و در افغانستان در میهن عزیزما دیوی بنیاد گرایی و تروریزم  انسانیت را در چنگال خویش می فشرد، زنده گی برای مردم به یاس و حرمان مبدل شده، جوانه های امید و نجات میهن را  فرهنگ وحشت و اسارت می خشکانید و دشمنان افغانستان تصمیم آخر خود را گرفته بودند تا افغانستان را به تروریزم تسلیم نمایند، در چنین اوضاع و احوال، در غربت و در دورافتاده ها یک بار دیگر فریاد « طرح نجات افغانستان »  به مثابه دورنمای روشن و شرط لازم صلح و امنیت پایدار و بقای افغانستان آزاد و مسقل به رهبری زنده یاد تهذیب گرامی بلند می شود، اما افسوس که این طرح گوش شنوا پیدا نکرد و تاسف بارتر اینکه بعد از دوسال که امارات طالبان سرنگون می گردد « طرح بن » با بسیار شباهت به شکل قیچی شده و یا دست و پا بریده و چشم کور کرده ای همان « طرح نجات افغانستان » طرح و تدوین می گردد.

 این «خاطره » مظهرکوچکی است، که تا جوانان ما در باره ای مردی که تمام زنده گی خویش را در مبارزات طبقاتی در عشق به خاطر میهنش و در عزم خدشه ناپذیرش به خاطر خوشبختی انسان گذشتانده است  تصوری اندک حاصل نمایند و خاطره اش را گرامی دارند، زیرا اگر در مورد اندیشه های انقلابی، وجوه گوناگون شخصیت او، درمورد دانش، تجربه، طرز سلوک اش با مردم، رفتار و گفتاراش و مبارزات سیاسی اش آگاهی بیشتر بدهیم و گسترده تر صحبت کنیم از دایره ای یک خاطره فراتر خواهیم رفت.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد!

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۶ ـ ۱۴۰۶

میکانیزم حل اختلاف ‌ها

 

فرودس

وزیر خارجه و مشاور شورای امنیت ملی افغانستان در دیداری با سرتاج عزیز مشاور ارشد صدراعظم  پاکستان، در مورد ایجاد یک میکانیزم مورد قبول دو طرف برای حل اختلاف‌ها توافق کردند. تاحال در مورد جزییات این میکانیزم چیزی منتشرنشده، اما در اعلامیه‌ ای که دوطرف صادر کرده‌اند، آمده است که صلاح‌الدین ربانی وزیر خارجه‌  افغانستان و سرتاج عزیز  مشاور ارشد صدراعظم پاکستان، میکانیزم حل اختلاف‌ها را به صورت مشترک مدیریت می ‌کنند. اعلامیه می ‌گوید تیم‌های تخنیکی دوطرف هم با هم ‌دیگر دیدار می‌ کنند، تا اختلاف ‌ها را حل کنند و زمینه را به گونه ‌ای فراهم سازند که حوادث شبیه رویداد تورخم دیگر تکرار نشود.
نشست بلندپایه گان افغان و پاکستان  در حاشیه کنفرانس شانگهای و توافق آنان روی میکانیزم جدید برای حل اختلاف‌ها، نشان می ‌دهد که کابل مایل نیست دیگر در سرحدات افغانستان و پاکستان خون بریزد. کابل شاید به این نتیجه رسیده است که به دیپلوماسی یک فرصت دیگر بدهد و تا زمانی ‌که دروازه‌  گفت و گو باز است، اجازه ندهد که خون یک عسکر بریزد.
پاکستانی‌ها اعلام کرده‌اند که وضعیت امنیتی آن کشور خیلی شکننده است. آنان می ‌گویند که گروه‌های تروریستی مستقر در نوار مرزی افغانستان و پاکستان برای مکتب‌ها و دانشگاه‌ها، پارک ‌ها و مکان‌های عمومی آنان تهدید است. به‌ گفته‌  پاکستانی‌ ها، ارتش پاکستان می ‌خواهد با اعمال نظارت بیشتر بر سرحد از نفوذ تروریست‌های  «تی تی پی» یا گروه طالبان پاکستانی، به شهرهای آن کشور جلوگیری کند. کشتار شاگردان یک مکتب نظامی در پشاور وهم‌ چنان قتل عام دانشجویان دانشگاه پاچا ‌خان، ارتش پاکستان را تکان داده است. جنرالان پاکستانی می ‌خواهند که اقداماتی انجام دهند تا اعتماد مردم پاکستان بر آنان اعاده شود.
اما به نظر می ‌رسید که اقدام‌ های پاکستانی‌ها در سرحدات از جمله تورخم، با جانب افغانستان هماهنگ نبوده است. تا سال ۲۰۱۴ از طریق میکانیزم‌های سه‌ جانبه‌ ای که کشورهای عضو ناتو ایجاد کرده بودند، ساخت و ساز در سرحدات تا حدودی هماهنگ بود، اما با خروج نیروهای رزمی ناتو، این هماهنگی برهم خورده است.

پاکستان از خروج نیروهای ناتو از افغانستان بهره‌ برداری کرد و در برخی از مناطق سرحدی، به سمت قلمرو افغانستان جلو آمد. دروازه‌ ای که پاکستان می‌خواست در مرز تورخم اعمار کند، با نقطه صفر مرزی ۳۰ متر فاصله داشت و این برخلاف توافق‌های قبلی بود. بر مبنای توافق‌های قبلی، هر نوع ساخت ‌و‌ساز در مرزها باید ۱۰۰ متر از نقطه‌  صفر فاصله می ‌داشت.
پاکستانی‌ها شاید تصور کرده بودند که دولت افغانستان در موقعیتی نیست که پاسخ تخلف‌های آنان را بدهد. اما نیروهای سرحدی افغانستان، در برابر پاکستانی‌ها ایستاده گی کردند و این امر محاسبات دولت پاکستان را تغییر داد. به‌همین دلیل است که حالا اسلام‌ آباد حاضر به گفت و گو با افغانستان می ‌شود. کابل هم با  درنظرداشت ایجابات عقلانی سیاسی، به میز گفت وگو با پاکستان برگشت. باید مقام‌های هردو کشور در بالاترین سطح در مورد اختلاف‌های دو کشور از جمله مشکلاتی که در سرحدات به وجود می‌آید، گفت وگو کنند.
اما روشن است که سرحدات افغانستان و پاکستان وقتی به صورت موثر کنترول می ‌شود که دولت‌ های دو کشور، روی کارشیوه و میکانیزم کنترول سرحدات به توافق برسند و یک سند تخنیکی ـ حقوقی را امضا کنند. افغانستان و پاکستان از زمان آغاز روی کارآمدن حکومت وحدت ملی، تلاش کردند چنین سندی ترتیب کنند، اما به‌ نظر می‌رسد که اختلاف‌ های سیاسی، مانع از امضا و اجرایی‌ شدن این سند شده است. پاکستان می‌ خواهد در سند مدیریت و کنترول مرزها از خط دیورند، به‌ عنوان « *مرز رسمی میان دوکشور» نام برده شود. اما افغانستان نمی ‌خواهد در سند، کلمه‌ ای مرز بیاید، بلکه می‌ خواهد به‌جای سرحد از اصطلاح خط دیورند، استفاده شود، پاکستان اما نمی‌ پذیرد و می‌ خواهد کلمه مرز حتما ذکر شود. این اختلاف آشکار سیاسی، مانع امضای یک سند تخنیکی ـ حقوقی شده است.
پاکستانی‌ ها هم مجبوریت‌های جانب افغانستان را در نظر نمی‌گیرند. حکومت وحدت ملی نمی‌خواهد با امضای سند مدیریت مرزها، به مخالفان سیاسی‌اش بهانه بدهد تا علیه‌اش تبلیغ کنند. حکومت وحدت ملی باری متهم به امضای تفاهم ‌نامه استخباراتی با « آی اس آی» شد. با آن که حکومت وحدت ملی تا حال به امضای این سند اذعان نکرده، اما پخش خبر امضای یادداشت تفاهم با « آی اس آی » موجی از مخالفت‌ها را برانگیخت. دیگر حکومت وحدت ملی نمی‌خواهد که موجی از مخالفت‌ها در داخل کشور روبه ‌رو شود. راه‌حل دیگری هم برای مشکل سند مدیریت مرزها وجود دارد. دوطرف می‌ توانند در این سند نه خط دیورند بنویسند و نه مرز رسمی، کلمه‌های بدیل دیگری است که می ‌تواند استفاده شود.
اما یک نکته باید هرگز فراموش نشود و آن این است که روابط افغانستان و پاکستان تا زمانی به حالت عادی برنمی شود که پاکستان از طالبان افغان دست برندارد. تا زمانی که اسلام‌آباد طالبان و دیگر عناصر ضد نظم دولتی در افغانستان را در قلمرو پاکستان آزاد بگذارد، نفرت از پاکستان در میان مردم افغانستان بیشتر می‌شود. پاکستان با اخراج رهبران طالبان و کنار گذاشتن سیاست امنیتی هند محور در قبال افغانستان می ‌تواند روی مردم افغانستان حساب کند.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۶ ـ ۲۷۰۶

چرا باید در زیر یک سقف اتحاد دو کنگره دایر گردد؟

بقای ما در وحدت وهمبسته گی ماست!

رستمی

ایتلاف احزاب وسازمان های دموکرات وترقی خواه افغانستان  که  درسال۲۰۱۲ ترسایی برای بسیج  وهمبسته گی همسویی وحدت  احزاب ایجاد شده ازبدنه حزب دموکراتیک خلق افغانستان وسایر نیروهای دموکرات وملی برای تشکیل  حزب وسیع وفراگیرتشکیل گردید، رویداد نوید بخشی بود  برای جنبش دموکراتیک و ملی چپ افغانستان. این ایتلا ف سعی وتلاش به خرچ داد تا نیروهای مترقی وعدالت خواه را به خاطر رنج های بیکران مردم و پیروزی و تحکیم صلح و برادری، حفظ وتکامل وحدت ویک پارچه گی ملی میان اقوام وقبایل ، دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور، درمقابل دشمنان خارجی مردم افغانستان آنها را باهم  بسیج وهمسو نماید. درآغاز با برپایی نشست ها وگردهمایی ها برای حل اختلاف های سیاسی ، تشکیلاتی میان احزاب ایجاد شده  و رفتن به سوی حزب واحد فراگیر و سرتاسری تصامیم ارزشمندی را اتخاذ کرده که باعث  رشد وتکامل وایجاد اعتماد میان اعضای ایتلاف گردید. با گذشت زمان دیده شد، برعلاوه که ایتلاف به اهداف اولی خویش نایل نشد، بلکه در اجرای تصامیم ، عدم هماهنگی بروز کرده که هرروز ابعادش بیشترمی شد ؛ خواست ها وپیشنهادهای سلیقه وی و گروپی برای ایجاد حزب سراسری،  باعث بروز اختلاف ها وعدم تکمیل این روند وبه تاخیر افتادن آن شد. روند تشکیل یک حزب واحد وسراسری  به بُن بست مواجه شد. عده ای از رهبری احزاب شامل ایتلاف برای برپایی کنگره موسس حزب واحد ملحوظاتی  مبنی براینکه  « کنگره  واحد به سه دوره ویا سه مراتبه برگزار شود! » که  دراین مورد بعضی ها  موافق نه بوده وآمادگی نشان نه داده و باعث  عدم هماهنگی وحدت  فکری برای آرمان فراگیر وبه تعویق افتادن برگزاری کنگره واحد برای تشکیل حزب واحد سراسری، درمیان ایتلاف نیروهای ملی ودموکراتیک شده ودودسته گی  را بوجود آورد. ازمیان اعضای ایتلاف ، دوحزب « حزب مردم افغانستان وحزب ملی ترقی افغانستان»، در سال پار وحدت تشکیلاتی و سازمانی کرده  که ادغام تشکیلاتی وسازمانی شان به پایان رسیده و برای  برپایی کنگره واحد خویش آماده گی می گرند ، تا درماه های آینده انرا برگزار نمایند. همچنان  دراین اواخرنظر به اطلاعیه که ازطریق صفحه فیسبوک رفیق ابراهیم سکندری عضو رهبری حزب متحد ملی  انتشار یافت، توافق وحدت تشکیلاتی و سازمانی با این حزب  به پایان کار خود نزدیک شده که عنقریب اعلامیه توافق نهایی آن نشر خواهد شد.بناً این سه حزب به سوی برگزاری کنگره واحد موافق هستند.

 چنانکه در اعلامیه هیات رییسه ایتلاف احزاب و سازمان های دموکرات وترقی خواه افغانستان ، مورخ ۱۲ ثور ۱۳۹۵ برابر اول می ۲۰۱۶ ترسایی درمورد برپایی کنگره واحد با احزاب که به موافقه رسیده اند ودر صفحه وزین حزب نهضت آینده افغانستان  نشر گردیده است، چنین آمده است:

۱ـ کنگره اساسگذار حزب واحد سراسری متشکل از«حزب تفاهم ودموکراسی» و« شورای تفاهم وحدت نیروهای دموکرات ترقی خواه وطرفدار عدالت» « نهضت آینده افغانستان» و«کمیسیون انسجام اعضای حزب وطن وکلیه نیروهای وطن دوست» مطابق میکانیزم اساسگذاری حزب سراسری مصوب هیات رییسه ایتلاف دعوت گردد.

۲ـ کمیسون تدارک کنگره حزب سراسری موظف است تا مطابق میکانیزم اساس گذار یاد شده، کنگره اساس گذار را تا دوماه آینده دایر نماید.»

همچنان دراعلامیه فوق تذکار آمده است:«  هیات رییسه ایتلاف خاطر نشان می سازد که رهبری « حزب ملی ترقی مردم افغانستان» با پیش کشیدن « ملحوظاتی » مبنی برمصروفیت های درون سازمانی و« ملاحظات » در باره میکانیزم ابلاغ کرد که حزب نامبرده درکار کنگره اساس گذار حزب سراسری حاصل ایتلاف احزاب وسازمان های دموکرات وترقی خواه افغانستان شرکت نه ورزیده ولی عضویت خود را درایتلاف بدون مشارکت درمیکانیزم وکارکمیسون تدارک حفظ می کند.»

با درنظرداشت اعلامیه فوق « باز همان آش وهمان کاسه! »؛ کار و زحمتکشی چهار ساله ایتلاف نتیجه اش  به عوض اینکه  نیروها باهم وصل ومتحد می شدند، بازهم دارند به سوی فصل شدن میروند. نباید این وحدت دوباره ازهم  بپاشد و مشکلات را دوباره درسر راه تشکیل یک حزب سراسری ایجاد نماید!

روند عینی کشورکه روزبه روز، به گونه های بی شمار با عوامل متنوع ومتضاد، عمده وغیرعمده که وابسته به یکدیگر موثر است نسج م یابد ، که درحال زایش وفرسایش دایمی در زمان ومکان  معین بوده که ثبات سیاسی جامعه را ازبین برده وهرلحظه حادثه های نوین وغیرمترقبه وپیش بینی ناشده بوجود می آید. با یک حادثه کوچک دیده می شود که هزاران پدیده  ناپیدا از عمق جامعه با روحیه زشت ومعترضانه برآمد کرده که جامعه را دربحران بیشتر فرو می برد؛ صداهای رنگارنگی قومی ومذهبی و منطقه وی بلند شده شکلی خشونت امیز به خود می کرد.  با چند رنگی حکومت وعدم وحدت وهماهنگی بر بنیاد  روحیه تنطیمی، حزبی ، قومی ومنطقه وی صدها چالش های حل ناشده نسبت بی کفایتی مدیریتی، باقی می ماند.  دولت که به ظاهرخود را ملی ومردمی می داند ،برعکس از بنیاد غیرملی وتوده یی بوده که اداره ومدیریت رهبری دولتی از توان شان بلند بوده که باعث مداخله مقام های کشورهای  بزرگ جهانی مطرح و تاثیرگذار درسیاست های اقتصادی  ونظامی برای حل بحران های داخلی حکم شده وآنرا هدایت می کنند. این امرصدمه بزرگی به استقلالیت وآزادی ملی کشور وارد ساخته که اعتبار آنرا درمیان نیروهای سیاسی، نخبه گان علمی وادبی و سایر اقشار جامعه و به سطح منطقه  وجهانی ضعیف وساقط می سازد.بدین جهت ضرورت عینی جامعه بالای نیروهای سالم ومستقل سیاسی حکم می کند که هرچه مصمم تر برای تشکیل حزب سراسری واحد برای حل معضلات فوق درجامعه پیش قدم شوند.نیروهای مترقی باید خواهان تفکری باشند که با تکیه واستوار برای عمل کردن به روی واقعیت های جامعه نه تنها به تصنیف ساده وبغرنج فاکت ها بپردازد، بلکه درک وتوصیف این فاکت ها را با منطق و تجربه مبارزه تاریخی،  از فردی به جمعی درآ ورده وازحالت « انتزاعی » خود را رها سازند. به قول فرانسیس بیکن :« نه مانند کرم ابریشم در پیله خود بتنیم، نه مانند مور آزمند، دانه ها را انبارکنیم ،بلکه چون زنبورعسل باشیم که از هرگلی شهدی می مکد واز ان عسل مهنا می سازد.»

اعضای شامل اخص رهبران درایتلاف احزاب وسازمان های ترقی خواه کشور وسایر نیروهای ملی و دموکراتیک باداشتن تجارب غنی مبارزه  عادلانه ومجهز با تیوری پیشروی مترقی توانمندی هرنوع عملکرد  را براساس رویکردها علمی وعینی نه بربنیاد ذهنی ودگماتیزم  ،می توانند حزب بزرگ وفراگیری را از موجودیت همه شاملین احزاب در درون ایتلاف بوجود بیاورند وآنرا به مثابه نیروی قوی درجامعه تقدیم نمایند. در صورتی این امر امکان پذیر هست که  نباید به مثابه روش های دگم و خشک متافیزیک که نتیجه معرفتی محدودیت تفکر انفرادی انسان است ، برای علاقمندی  یک گروپ و تشکل خاصی سیاسی انرژی و تواننمندی  شان مصرف شود، بلکه از تفکر پویا و پیشرونده وفراگیرکه شیوه تفکرجدل « دیالکتیک» که برپایه عینی و جمعی است استفاده کرد، تجربه نشان داده که منطق این شیوه تفکر موثر درعمل است.این اسلوب می تواند که درشیوه تفکر برای اصلاح عملکرد بعدی ما کمک  و دارای اهمیت خاصی گردد. چنانچه تیوری علمی بما می آموزاند: « اگر تجربه وتعقل بهم پیوندند مانند دونیم کره  "ماگدبورگ" انهارا اسبان اهنین مفاصل نیزازهم گسستن نمی توانند. »

با این شیو و روش می توان که ازکوهی انبوهی نا همواری های که در سدی راه مبارزه عدالت خواهانه ما قراردارد سرفراز برآمد؛ در صورتی که  برای رسیدن به سوی  منزل مقصود زیر یک سقف رفیقانه و وطنی از بهانه جوی ها و طفره رفتن ها جلوگیری و برای تحکیم موضعی گروپی خویش  راه های نزدیک را به راه های دراز تبدیل نکنیم ! . ما نباید دست وگریبان روی مسایل خُرد وجزیی مسیر اصلی خود را انحراف دهیم و دستخوش عوامل مختلفی هدفمند ویا غیر هدفمند دشمنان داخلی وخارجی مردم وجامعه روشنفکری وملی و دموکرات چپ شویم. شکست و جداشدن دوباره نیروهای ایتلاف عمل جبران ناپذیر به ارمان های بیکران مردم زحمتکش کشورماخواهد بود.

من به صفت یک همو طن کوچک و همرزم راهی پاک وشریفانه  شما، به رفیقای رهبری ایتلاف و احزاب شامل دراین حرکت برای رسیدن به هدف نهایی پیشنهاد میکنم :

ــ در گام نخست قبل از برگزاری کنگره ، ادغام تشکیلاتی وسازمانی تمام احزاب شامل درایتلاف ویا خارج از ایتلاف به روی پلاتفرم مشترک تحت کمیسیون مشخص صورت بگیر د که تا سازمانهای واحد تشکیلاتی  در تمام سطوح درداخل و خارج کشور بوجود آید وبعد مطابق رهنمود های جداگانه کنفرانس های واحدهای حزبی در تمام سطوح دایر ونماینده گان خود را درکنگره واحد انتخاب ومعرفی نمایند. دراین رویکرد ها باید شریفانه و با اعتماد رفیقانه عمل کرد ، و از ذهنی گیری ها که ما را سال ها مانند موریانه خورده است پرهیز نمود و شفافیت  ملاک عمل قرارگیرد.

 به پیش بسوی تحکیم عمل وتفکربرای رسیدن به قله های شامخ پیروزی به خاطر آرمان های بیکران مردم افغانستان.

 زنده گی وبقا ما در وحدت ویک پا رچه گی ماست.

پیروزباد تفاهم وعمل برای وحدت عمل برای تشکیل حزب  واحد سراسری !

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۶ ـ ۲۳۰۵