تیزاب پاشی در افغانستان
کریم پوپل
تیزاب پاشی یکی از انواع شدید خشونت بوده که زیاده زنان قربانی این وحشت می شوند. اسید پاشی منجر به از بین رفتن جلد، بینایی ، ممکن مرگ گردد. اسید پاشی حمله ای است که نه به قصد قتل، بلکه معمولاً برای انتقام و نابودی آینده زنده گی فردی و اجتماعی یک فرد انجام می شود. اسیدها زیاد اند ولی خطرناکترین آن اسید تیزاب و پس از آن تیزاب نمک است. به مجرد پاشیدن این ماده بالای جلد در کمتر از ۵ ثانیه تخریبات آغاز گردیده در دقایق اول از جلد گذشته به گوشت وسپس به استخوان می رسد. اسید پاشی علاوه بر این که جلد و پوست را خراب می کند. روان قربانی را الی آخر عمر بر باد میکند. مصارف زیاد در کار است تا شخص چهره وصحت اولی خودرا دوباره یابد.
قربانیها
در کشورهای خارج اسید پاشی بالای مردان و زنان صورت می گیرد. د ر افغانستان ۹۹ فیصد این قربانیان زنان را تشکیل می دهند؛ که ناشی از افراطی گری احزاب اسلامی، عدم دسترسی شخص به قربانی، حسادت، انتقام از زنان، شکست عشقی، اختلافات خانواده گی، روابط نامشروع زنان با مردان وغیره موارد می باشد.
تاریخچه اسید پاشی در جهان
بشر قرن ها پیش اسید را می شناختند ولی پاشیدن آن بالای انسان سابقه بیشتر از ۱۵۰سال ندارد. اسید پاشی برای اولین باردرسال۱۸۶۵ ترسایی توسط زنی به نام « مارگارت بویل» در فیلادلفیا، ایالت پنسیلوانیا صورت گرفت. سپس این جرم به اروپا نشات نموده درسال ۱۸۷۹ در فرانسه گزارش داده شده است که در آن سال ۱۶ مورد اسید پاشی که به آن vitriol اطلاق می شد از سوی زنانی به صورت زنان دیگر ثبت شده است. اکنون سالانه ۱۵۰۰ انسان قربانی این جرم می شوند. زیاده اسید پاشی به نوبه در کشورهای چون افغانستان ، ایران، پاکستان عربستان سعودی، عراق ، هند بنگلادیش ، کامبوجیا ، ویتنام لاووس ، چین ، بریتانیا، افریقای جنوبی، یوگاندا ، جامیکا و ایتوپیا رخ میدهد.
تاریخچه اسید پاشی در افغانستان
در افغانستان تاریخ اسید پاشی از زمان تاسیس نظام دموکراسی و دور کردن حجاب به زنان آغاز گردید که تاریخ تقریباً ۶۰ ساله دارد. در آن زمان ملایان کابل اسید را بالای محل بدون حجاب زنان مانند پا ، دست و صورت پاشیدند. در مظاهرات که ملایان در سال های ۱۳۳۵ خورشیدی نمودند تعداد زیادی از زنان را توسط پاشیدن اسید با پیچکاری و بوتل معلول ساختند. دولت تمامی آنها را دستگیر نمود که از طرف ملای پل خشتی رهبری می شد. باتشکیل احزاب اسلامی به خصوص حزب اسلامی گلبدین حکمتیار تیزاب پاشی در کابل ازدیاد یافت.
طی چند سال اخیر حملات اسیدی علیه زنان معمولاً توسط گروههای ترورستی همچون حزب اسلامی حکمتیار و گروه طالبان صورت گرفته است. در چند سال اخیر گزارشهای مختلفی از اسید پاشی بروی کارگرزنان . کارمند زنان دولتی ، دختران و متعلمان مکاتب در نقاط مختلف کشور از جمله قندهار، هرات، کابلو بدخشان منتشر شده است. این افراد به عوض این که توسط کار و بار زحمت اختراع و اکتشاف اسلام را سربلند سازند ؛ توسط قتل اسید پاشی و دعا چف وپف می خواهند ترقی و پیشرفت کنند که دور از امکان است.
تداوی
اسید ماده خطرناک برای جلد بوده در مدت کمتر از یک دقیقه اولاً پوست را ازبین برده سپس چربی زیر پوست را با خود حل کرده به عضلات و حتا استخوان نفوذ نموده؛ لب مژه گوش و بینی را تخریب می کند. یک انسان که بالایش اسید پاش می شود باید در کمتر از ۵ ثانیه از اشیا دست داشته نزدیک خود مانند دامن پتو یا آب، اسید را از بدن خود دور نموده سپس به عجله توسط خاک صورت خود را بمالد عمل با دامن یا تکه پاک کردن و شستن با آب را چندین بار تکرار نماید. سپس به عجله خود را به نزدیک ترین مراکز صحی برساند.
شدت ضایعه بدن انسان مربوط است به نوع و غلظت اسید، مدت زمانی پس از حمله ، شستشو و انجام رقیق ساختن اسید و سرعت انتقال قربانی به مرکز صحی .
برای ترمیم محل اسیدپاشی باید شخص آسیب دیده از مواد پرتینی کریم جست (زنک)ZN زیاد استفاده کند.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۶ /۱۶ ـ ۲۴۰۷
زنان پس از کودتا: روزهای سختی در پیش است
از زمان آغاز تلاش برای کودتا در روز جمعه ۱۵ جولای، صدای زنان از صحنه سیاسی ترکیه غایب مانده است. در توییتر، زنان زیادی درباره کودتا حرف می زنند و می گویند که آزار جنسی در خیابان به دنبال آن بیشتر شده است. گروهایی از زنان درباره زبان زن ستیز هر دو طرف درگیری گزارش می دهند که زنان را به گروگانهای جنگی فروکاسته و مردانگی خود را با تهدید زنان و دختران دشمنان شان به تجاوز به رخ یکدیگر می کشند!…
تصاویر تظاهرکننده گان در خیابان ها نشان می دهد که اغلب آنها مردند، رهبران کودتاچیان هم مرد بودند، ۸۵ درصد دولت ترکیه از مردان تشکیل شده و تنها یک وزیر زن در کابینه هست. در ۴۳ شهر ترکیه، حتا یک نماینده زن هم وجود ندارد.
شاید این که این اغلب محافظه کاران بودند که در خیابانها تحصن کردند، یک دلیل غیبت زنان در رویدادهای اخیر باشد. دست کم یکی از گروههای مذهبی به نام جنبش اسماعیلآقا، در بیانیه ای اعلام کرد که این جنبش تصمیم گرفته که زنان در خانه بمانند و برای مردانی که برای حمایت از دولت به خیابان می روند دعا کنند.
همزمان برخی از گروههای زنان می گویند که در این روزها به شکل خاص هدف قرار گرفته اند. در توییتر، زنان زیادی درباره کودتا حرف می زنند و می گویند که آزار جنسی در خیابان به دنبال آن بیشتر شده است، گروهایی از زنان درباره زبان زن ستیز هر دو طرف درگیری گزارش میدهند که زنان را به گروگانهای جنگی فروکاسته اند.
گروه «زنان دانشگاهی» که یک گروه فمینیستی مشهوراست در بیانیه ای نوشته است: « کودتا، جنگ و عقبگرد آ ک پ و جهادی ها، همه، همواره زنان را هدف قرار داده اند. آنها از آزار جنسی برای محدود کردن آزادی حرکت و حضور اجتماعی زنان استفاده می کنند. آنها میخواهند مردانگی خود را با تهدید زنان و دختران دشمنان شان به تجاوز به رخ بکشند. زنان باید از خود دفاع کنند.»
حوادث روزهای پس از کودتا چیز دیگری را نشان نمی دهد. روز شنبه گذشته، درست بعد از کودتا، ویسل تسکین، از اعضای هیات اجرایی باشگاه فوتبال ترابزان اسپور توییت کرد: « اموال و همسران کافران حرام زاده کودتاچی، غنایم جنگی است.»
تسکین بعد مجبور به استعفا شد اما او تنها کسی نبود که در این مقطع حساس از زنان استفاده ابزاری کرد. ویدیویی که در اینترنت پخش شده، پولیسی را نشان می دهد که از یک سرباز زندانی که در کودتا مشارکت داشته، می پرسد که آیا دختر دارد یا نه؟ و بعد تهدید می کند که «من به او تجاوز می کنم!»
گزارش آزار جنسی و خشونت علیه زنان از روز جمعه افزایش داشته است. زنی توییت کرده که مردی در حالی که از او یک سیگار می خواسته، به تجاوز تهدیدش کرده است.
یکی دیگر نوشته که در مترو غریبه ای به او نزدیک شده و به او گفته که پیراهن نپوشد. زن دیگری می گوید که مردی از داخل موتراش به او گفته که صورتش را بپوشاند. زن جوانی توییت کرده: «مردانی که پیروزی دولت را جشن گرفته بودند، می گفتند: فاحشه، حق تو را هم کف دستت میگذاریم.»
سلن دوغان، مدیر گروه فمینیستی جاروی پرنده (اوچان سوپورگه) میگوید: «بحران هایی مانند جنگ و کودتا همواره خشونت نسبت به زنان را افزایش دادهاند. این بحران ها نظامی گری، ناسیونالیسم و انگیزههای مذهبی را تحریک می کنند و مطالبه آزادی، برابری و ضدیت با خشونت را خنثی می کنند.»
دوغان میگوید: « حقوق بشر در دوران تهدید و کودتا در ترکیه که جامعه دچار آشفته گی و بی قانونی است تهدید میشود.
بورکو کاراکاس، روزنامه نگاری که به خاطر گزارشهایش در حوزه زنان مشهور است، به اوضاع بدبین است. او می گوید که نقض حقوق بشر در روزهای اخیر، استمرار آن چیزی است که دولت در سالهای اخیر انجام می داده: تنفر آ ک پ از زنان چیز تازهای نیست. روزهای سختی پیش روی ماست. با قدرت گرفتن محافظه کاران، همه چیز سخت تر خواهد شد.»
خلاف بسیاری از کشورهای منطقه، زنان ترکیه در بسیاری از مسایل از حمایت قانون بهرهمندند، با این حال در دوران حاکمیت آ ک پ، این قوانین در معرض تفسیرهای تازهای قرار گرفته اند.
امروز زنان ترکیه برای سقط جنین باید از مراحل دشواری بگذرند؛ هرچند که سقط جنین هنوز در این کشور قانونی است.
زنانی که برای دریافت کمک در مقابل خشونت خانه گی به پولیس مراجعه می کنند، اغلب به خانه برگردانده می شوند. قتلهای ناموسی افزایش دارد ؛ و مردانی که دست به قتل همسران خود می زنند، اعتبار اجتماعی دارند.
در سال ۲۰۱۵ دست کم ۲۸۴ زن در ترکیه به دلایل ناموسی کشته شدهاند./ زمانه
بامداد ـ دیدگاه ـ ۴ /۱۶ ـ ۲۴۰۷
جهان گشایی وسیطره استعماری انگلیسها در کشور های جهان دریک قرن واندی درلابلای تاریخ
جهان گشایی وسیطره استعماری انگلیسها:
در قاره اسیا وافریقا:
بعد از پیروزیها ی متواتر انگلیسها بالای پرتگالیها و اسپانیا در سال 1600 میلادی الیزابت پادشاهی انگلستان فرمانی تشکیل کمپانی هند شرقی را امضاءکرد، بعد ازان هالندیها هم کمپنی هند شرقی را درهندوستان تشکیل دا دند که درانزمان مغولان بالای هند حکمروایی داشتند؛ا نگلیسها وفرانسویها با توطئه ودسایس خاینانه توانستد که به هند تسلط وانرا به مستعمره خود تبدیل نمایند.
انگلیسها درسال 1615 به دربار جهانگیر راه یافتند واز امپراتوری مغول اجازه فعالیت بازرگانی را بنام "کمپنی بازرگانی شرقی هند" گرفتندو از سال 1690 بعد از تجزیه امپراتوری مغول درزمان اورنگ زیب که شهرهای مدراس، بمبی وکلکته را بنیادگذاشتند، موسسات خودرا درانجا فعال ورشد وتوسعه دادند. دراخرین روزهای نابودی امپراتوری مغولان بود که انگلیسها درنقاط مختلف هند از طریق دریا امدندو هرطرف گروهی را برای غارت گری مصروف ساختندواین غارتگری ها گاهی مخفیانه وگاهی علنی تحت نام بازرگانی صورت میکرفت.موقعیکه انگلیس درهند پای گذاشت تازه جامعه هند از جامعه فیودالی به سوی جامعه بازرگانی قدم برمیداشت ویک دوره از تسلط اشراف وفیودال راپشت سرمیگذاشت . در زمان اورنگزیب بود که رویداد مهم تاریخی درانگلستان بوقوع پیوست، یکی به قدرت رسیدن جمهوریخواهان که دوره کوتاهی جمهوریت را سپری ساخت وانقلاب انگلستان با ازبین رفتن « جیمز دوم» وپیروزی پارلمان درسال 1688 بودو این پارلمان ازاهمیت زیادی برخودار بود که هم علیه قدرت فیودالها واشراف وهم علیه قدرت شاه قرار میگرفت. همزمان با شکست پرتگالی ها درهند فرانسوی ها و انگلیسها دست شان دراین کشور باز شده وهمیشه بین هم دررقابت بودند؛ انگلیسها استعمار واستثمار خودرا زیرعنوان « کمپنی هند شرقی» برای جمع اوری مالیات واجاره داران بردرامد از طرف امپراتور مغول کار دیوانی را به انهاسپرده بود، اغاز کردند. این نام یک بهانه وبرای اذهان مردم بود ،حالانکه هندمستقما تحت اداره یی مستقیم انگلیسها بعد از جنگ 1757 دربنگال قرارگرفت،از طریق غارت وچورچپاول ثروت مردم بنگال وسایر نقاط هند بزرگترین ابرقدرت اقتصادی درجهان کردید. قابل یاداوریست که نقش انگلیسها در زمینه تقسیم بنگال بنام بنگال شرقی وغربی یکی از شاهکاریهای ارتجاعی ان بود که نفاق بزرگ درمیان مسلمانان وهندوها بوجود اورد. کنگره ملی هند که درسال 1885 توسط استقلال طبان یی مسلمان وهندو تشکیل شده براساس تقسیم بنگال اختلاف درحزب کنگره ملی به دوگروه بوجود امده وتوسعه یافت، درزیر رهبری قدیم کنگره ملی ، کنگره درسال 1907 رسما به دوجناح اعتدالی ها وافراط گرایان انشعاب بوجود امد. این دو گروه یکی تحت رهبری تیلک که ازجمله افراطی هابود ودیگری « اعتدالی ها» که بر ضد یکدیگر برای منافع گروهی خویش مبارزه میکردند.
انگلیسها برای ضعیف ساختن کنگره وبا تعین مهره خود دردرون کنگره ملی دست به مداخله زد وکوشید که بربنیاد مذهب انرا به شاخه ها تقسیم کند. برعلاوه که ازسابق کنگره به دوشاخه تبدیل شده بود و زمانیکه "لوکاماتیک تیلک" از زندان رهاشد کنگره ملی تحت رهبر ی معتدلین بود که درمیان مردم نفوذ نه داشت وسیاستمداران مترقی درکنگره اشتراک وهمگاری نداشتند وجامعه خود مختاری میخواستند. بنابراین دوسازمان تشکیل شدکه یکی توسط " تیلک" ودیگری توسط "خانم انی بسنت" . برعلاوه اینها گروهی انقلابی دیگری بودند که استقلال کامل هند را میخواستندکه مخالفت شدیدی میان اعتدالیون وافراطیون حاکم بود؛ گروه اولی ازجمله افراد مرفه بنام" دارا"بودندو دسته دوم که زندگی مشکل فقیری داشتند بنام "نادار" یادمیشدند. درمیان این دوگروه شخصی بنام " گوپال کریشناگوله "پیدا شد که نه نادار بود ونه فقیر زندگی متوسط داشته واز رهبران اعتدالی بود اوانجمنی را تحت نام" انجمن خدمتگذاران هند" تشکیل داد. اینها درمیان کارگران ودهقانان وسایر زحمتکشان محبوبیت نداشتند واما تیلک شخصأ درمیان مردم زحمتکش محبوییت داشت. کنگره شهر لکنهو درسال 1916 یک کنگره مختلط هندو ها ومسلمانان بود؛ کنگره ارزوداشت که یک سازمان فراگیر ملی باشدوهندوها دران تسلط داشته باشند. قبل ازجنگ روشنفکران هند نظر به مداخله وتشویق انگلیسها سازمان جداگانه یی را زیر نام جامعه سراسر مسلمانان هند(ال ایندیا مسلم لیگ)تشکیل کردند . این سازمان هم به جمع کنگره پیوست ودرجلسات کنگره لکنهو درباره مجلس موسسان اینده به توافق رسیدند،این طرح بنام" کنگره ـ لیک" معروف شدو سپس برنامه مشترک ملی شهرت یافت.
تازمان اندرا گاندی کنگره درمیان مردم شهرت زیادی نه داشت وهردوشاخه اعتدالیها وافراطیون از نمایندگی از طبقه بورژوا وسرمایداری ومتوسط بودند. ودردولت درمیان مرم مرفه حال ارتباط داشتندودر دستگاه دولت کارمینمودند.درراس کنگره زمانیکه درکلکته کنگره ملی تشکیل شد یک خانم بنام خانم بسنت نخستین زنی کنگره بود چند سال بعد بانو" ساروجینی نایدو" دومین زنی بود که رئیس کنگره ملی شد.
هدف وخواستهای گروه های اعتدالیها وافراطیها چندان فرق فاحش نداشت هردو گروه خود مختاری در داخل امپراتوری بریتانیا میخواستند، هردو اماده کمک وکاردرحکومت تحت الحمایه انگلیسها بودندوانگلیسها به تدریج وارام ارم زمام حکومت را ازلحاظ اقتصادی بدست میگرفتند وتسلط خودرا پهن میساختند.
بعدازامدن اندراگاندی به هند ،نهضت عدم همکاری تحت رهبری گاندی درسالهای 1920 و1922 بوجود امد که رهبر شهیرووالا مقام ناسیونالیسم هند گردید.فعالیت وسیع را برای تدارک استقلال هنداز سال 1930 اغاز وانرا به اوج نهایی خود رساند.حزب کنگره بعدازان استقلال بدون قید شرط و هدف نهایی مبارزه ملی خویش را از هند خواستار شدند ؛درهمین سالها بود که انگلیسها برای سرکوب مبارزین اقدام ومبارزین را به زندانها روان نموداند؛بلاخره انگلیسها بعداز پانزده سال مبارزه با فرانسویها درسال 1746 تا 1761 درهند پیروز شد.بعدازانکه انگلیسها بر فرانسویها فایق شدند، تجاوزات خویشر بالای شهرهای هند اغاز کردندو با نیرنگ وفریب بعداز انقیاد حکومتهای محلی ازبنگال اغاز نمود وسرگرده ونماینده امپراتور انگلیس فردی بنام گلایو درهند بود. گلایو درسال 1757 در پلاسی کلکته نیروی نواب را شکست داد. این جنگ وغلبه بالای شهر پلاسی بنگال سراغاز تسلط انگلیس بالای هند وستان میباشد.انگلیسها دراین شهر دست یافتند وشخصی گلایو به صفت فرمان دهنده سرمایه واندوختهای گنجینه انر ا غارت نمود.از ان بعد انگلیسها تعین کننده«نواب» دربنگال شداندوبه میل خود تعین مینمودند. سپس جنگهای متواتر برای تسلط بیشتر درهند اغازشد. به اثر جنگها وغارتگری وضع پراشفته ء نسبت عدم بارندگی قحطی بزرگ درسال 1770 رخ دادکه پیش از یک سوم نواحی بنگال نابود وتلف شد. زمامداران انگلیسی پی هم برای غارت ثروت درهند تیویل مقرر میشد که پارلمان دراین حصه نقش داشت.یکی از سردمداران انگلیس که « هاستینگس » نام داشت، نسبت چپاول وغارت ضبط اموال مردم مشهور بود.انگلیسها ازمدرک غارت وچورچپاول ومالیات هنگفت سالانه معادل 100 درصدو150 درصد پیش از 200 درصد برای سهمداران کمپنی اخذ میکردند.
جنگهای خرد وبزرگی درسند درمربوط هندوستان صورت گرفت ازان جمله درسال 1843 بود و علت ان هم توسط خودنماینده انگلیسها بود که نماینده انگلیس مردم محل را علیه انگلیسها تحریک کرده وبعد به این بهانه به انها حمله برده وانرا به قلمرو امپراتوری انگلیس می افزود. این مامور انگلیسی که" سرچالزناپیر" نام داشت مبلغ هنگفتی درحدود هشتصد هزار روپیه بخاطر عملکرد خود پولی بخشیشی بدست اورد.
قیام بزرگ مردم هند نسبت ظلم واستبدا وجمع اوری ثروت ازمردم غریب وناتوان هند درسال 1857 به قیام بزرگ ملی مردم هند علیه انگلیسها مشهوراست ،این قیام بسیار به شکل فجیع وشنع با سرکوبی صدها هزار هندی تمام شد؛دراین قیام مردم به دهن توب بسته قطعه قطعه ویاتیرباران وبه دار به درختان اویخته میشدند.یک نفر ژنرال نگلیسی به نام«نیل»از اله اباد به ایالت کانپور حمله میکرد درراه خود درهر درخت یک نفر را به دار کشیده وهمه درختان منظقه پراز مردم بدارکشیده بود ،صدها دهکده وقریه ها به ویرانه تبدیل شده بود.دراین جنگ زنان قهرمان هند از خود قهرمانی وشجاعت سرشار ازوطنپرستی نشان میدادند وعلیه نظامیان انگلیس با پوشیدن لباسهای مردانه که مشهورترین انها« لکشمی بای، رائی جهانسی» بیوه یی جوان بیست ساله بود که جنگ ناحیه شهر خودرابه عهده داشت. او ازجانب انگلیسها بنام زن قهرمان ودلیر ترین زن رهبر شورشیان نامیده میشد که دلیرانه درمیدان جنگ کشته شد.جنگهای 1857 و1858 برچیدن نطام فیدرالی درهند و ازبین رفتن سلسه مغولان که اخرین شان پسر بهادرشا ه بود که یکجا بانواده گان خود بدون هیچ علت به بهانه انتقال به دهلی توسط افسر انگلیسی بنام« هودسن» با گلوله تفنگ به قتل رسیدند.
با کشتار بیرحمانه پنجابی ها توسط حکومت نظامی انگلیسها در 13 اپریل1919 در"جالیانوالاغ"درشهر " امرتسر"هزارن نفر بی دفاع به اثر محاصره پولیس کشته شدند.از ان سال بعد این روز به نام ( هفته ملی)نامیده شد وحالا این منطقه به زیارتگاه سیاسی تبدیل شده است.توقیف گاندی درسال 1922 ترسایی نسبت نافرمانی عمومی وعدم همکاری وی از دستگاهی اجرائیوی دولت که باعث زندانی شدن رهبران نهضت ملی کنگره وعدم خشونت،اولین فعالیت نهضت عدم همکاری پایان یافت ؛.30000تن از مبارزین نهضت مقاومت هند علیه انگلیس زندانی شدند.انگلیسها بعد ازسرکوب شدن نهضت مقاومت وعدم همکاری دست به توطئه دیگری را پیش گرفتند ؛ ازروشهای تفرقه به انداز وحکومت کن را پیش گرفتند، براساس این امر درمیان فرقه ها ومذاهب هندو، مسلمان وسیک بالخصوص مسلمانان وهندوها توسط گروهای مذهبی دروجود پولیسهای مخفی بنام درویش و سادوها بداخل این فرقها نفوذ کرده واختلاف را میان شان بوجو میاورد.
این اختلاف زیادتر موجب تقویه روحیه ناسیونالیستی مردم میکردید تا خودرا به مثابه ملیتهای جد ا گانه تبارز داده ودولت مستقل را بوجوداورند.،ازجمله نهضت تجزیه طلبان سک بودکه بنام" آگالی"نامیده میشد؛هدف از تشدید اختلافهای مذهبی وجدایی طلبی درمیان فرقه ها این بود تا روحیه ازادی خواهی واستقلال طلبی هندوستانیها ضعیف شود ومیان هم به افتندتا ارمان" سواراج "یا استقلال طلبی در درجه دوم قرارگیرد.شورشهای دهقانی اولین بارعلیه زمینداری درشهر کلکته و درگجرات که سبب ترور شخصیت مبارز وازادیخواهی بنام"لالاجی"که باضربات چاقوی پولیس کشته شد، اغاز یافت. رشد کمی وکیفی نیروهای کارگر واشاعه ایده های سوسیالیستی درمیان زحمتکشان بالخصوص در شهر بمبی واعتصاب یکصدهزار کارگر دراین شهر حکومت اجرائیه انگلیس بوحشت افتاده که به تعداد 32 تن ازرهبران این نهضت را به حبسهای طویل المدت محکوم و زندانی ساختند.برای خاموشی این نهضت قانوی را حکومت بنام " مقررات بنگالی" صادر کردکه دولت اجازه دارد هرکسی که اعتصاب ویا مظنون به ان شود؛ بدون چون وچرا زندانی نماید که به اثر این قانون ده ها هزار جوان بنگالی به زندای افگنده شدند، این قانون درزمانی حکومت حزب کارگر انگلستان که قدرت را بدست داشت وسیع کردید. دولت برای سرکوب این نهضت دربنگال شرقی از تمام وسایل خوف ناک وضد انسانی استفاد ه مینمود تااین جنبش را سرکوب نمایندو نظامیان داخل شهر گشت وگذارمینمودند ومردم حق نداستند که ازادنه بدون اجازه از جایی بجای بروند وحق نداشتند دوچرخه سواری نمایند ویا به دلخواهی خود لباس بپوشند ،اگرکسی به پولیس خبر رسانی نمی کرد مورد جریمه نقدی قرار میگرفت ؛یک تعداد نسبت فیصله محکمه ها درزندان اعتصاب غدایی میکردند وتا بالاخره میمردند . بیداری ایالات شمالی هند در پشاورکه اهالی انرا" پتان"(بعدن افغان نامیده شد) میگفتند، درسال 1930 باتطاهرات مسالمت امیز به نمایش گذاشته شد و این حرکت ازطرف پولیس انگلیسها نسبت مخالفت راهپیمایی به خشونت کشیده شده وسپس به روی تطاهر کنند گان تیر اندازی و خاموش وسرکوب گردید. با رشد مقاومت کنگره ملی ونهضت نافرمانی برضد دولت وحکومت تحت الحمایه انگلیس هرروز تشدید میافت تااینکه برای ایالات یک نوع خود مختاریها بوجود امد. همچنان مبارازات دهقانی در شمال برمه نیز اعاز واوج گرفت؛ انگلیسها تصمیم گرفتند تا برمه را ازهند جدا وتحت امپریالیسم بریتانیا قرار دهند، برای اینکه توانسته باشنداز نفت ودرختان وگیاهان با اهمیت وذخایر معدن ان استفاده وانرا ستثمار نمایند ،بالاخره درسال 1937 برمه از هند جدا شد. درسال 1934 کنگره ملی دوباره غیر قانونی اعلام شد. درسال 1935 با جروبحثها زیادی" قانون حکومت هند" را انگلیسها تصویب کردندو طبق این قانون به ایالات هند طرح خود محتاری داده شد.باانهم انگلیسها به شکل مستقل ارتباط خودرا با راجه ها و مهاراجه ها بطور جداگانه حفظ کرده تاسلطه مستقیم خودرا بالای هند تحمیل کرده باشد.
اما مبارزه ازادیخواهی هند فروکش نکرد و استقلال طلبان تحت رهبری گاندی ثابت قدم به پیش میرفتند. گاندی میگفت" ما بیگانگان را دروطن خود به عنوان مهمان قبول میکنیم واما به عنوان غاصب قبول نمیکنیم." گاندی نه تنها برای هند بلکه برای جهان صلح ارزو داشت . سرانجام استقلال هند با انتقام انگلیسها ازمردم هند با جدایی مسلمانان وهندو بنام پاکستان و هندوستان در15 اگست 1947 برسیمت شناخته شد که گاندی ومحمد علی جناح به حیث بنیادگران این دوکشور شناخته شدند.
با این تقسیم اختلاف بین هندوستان وپاکستان درمورد کشمیر حل نه شده وتابحال ناحل باقی مانده است که باعث تشنجهای نظامی میان دوکشور شده است. ادامه دارد...
جایگزینی جز مردم وجود ندارد !
حزب کمونیست ترکیه مردم را به سازمان دادن صفوف حزب علیه دشمنان مردم و انسانیت فرامی خواند .
اما ، به خوبی می دانیم که هواپیماهایی که از سوی نیروهای خارجی حمایت می شدند ، که قدرت خود را از طبقه کارگر کسب نمی کنند ؛ نمی توانند تیره گی حزب عدالت و توسعه راشکست و مشکلات ترکیه را حل نمایند .
رخ داد های امروز واقعیت های زیر را به ما یاد آوری می کند: یا مردم ترکیه سازمان یافته و از حزب عدالت وتوسعه رهایی خواهند یافت؛ یا سیاست های ارتجاعی حزب عدالت وتوسعه تشدید خواهد شد ، سرکوب افزایش خواهد یافت ، کشتارها ، غارت و دزدی ادامه خواهد یافت .
تنها قدرتی که می تواند حزب عدالت و توسعه را سرنگون سازد قدرت مردم است و هیچ جایگزینی برای آن وجود ندارد .
حزب عدالت و توسعه مسوول همه آن چیزی است که امشب رخ داد . تمام عامل هایی که به وضعیت و شرایط کنونی ختم شد محصول حکومت حزب عدالت و توسعه و ارباب های داخلی و خارجی آن است که از حزب عدالت وتوسعه حمایت می کنند.
اما ، این واقعیت که حزب عدالت وتوسعه مسوول اصلی است به معنای آن نیست که تلاش کودتا تلاشی بود که از سوی خود اردوغان در راستای رسیدن به هدف های خود مانند باز کردن راه برای مدیریت اجرایی ریاست جمهوری یا پاک کردن مانع های پیش روی قانون اساسی جدید سازمان داده شد .
تنش و رقابت بین گروه های مختلف در داخل نظام و نیروهای مسلح که معروف شده بود مدتی برکنار باشند به ستیزه های نظامی بازگشته اند جریان دارد. در حالی که تنش بین این نیروها واقعی است ، اما این که هر یک از طرفین ستیزه بیانگر منافع مردم است، یک دروغ است. متعاقب این باور ، جست و جوی راه حلی علیه حکومت حزب عدالت وتوسعه در یک کودتای نظامی به اندازه توجه و حمایت از عدالت وتوسعه به تصور اتخاذ موضع مخالف علیه کودتای نظامی به هر دلیلی غلط است . آخرین کاری که باید بنام حمایت از آزادی و حقوق بشر در ترکیه انجام داد اختصاص حمایت از حزب عدالت وتوسعه است که بارها ثابت کرده است دشمن بشریت است .
اگر چه آن ها کودتا را سازمان نداده اند ، اما اردوغان و حزب عدالت و توسعه برای استفاده از شرایط به دست آمده و حمایتی که دریافت کردند به عنوان ابزاری برای افزایش مشروعیت خود تلاش خواهند کرد . مردم ما باید در برابرگام هایی که حزب عدالت وتوسعه مسلما در روز های آینده بر خواهد داشت آماده باشند. بالا بردن مبارزه علیه حزب عدالت وتوسعه و تیره گی آن تنها راه متوقف کردن نتیجه این تلاش کودتای شکست خورده در تحکیم حکومت حزب عدالت وتوسعه و تبدیل آن به ابزاری برای تبدیل ترکیه بی ثبات حزب عدالت وتوسعه به ترکیه ای با ثبات است . این واقعیت که همه مسجد های ترکیه در تمام طول شب پیوسته تبلیغات اردوغان را منتشر کرده اند دلالت مشخصی بر فوریت وظیفه نزدیک ماست .
حزب کمونیست ترکیه مردم را به سازمان دادن صفوف حزب علیه دشمنان مردم و انسانیت فرا می خواند .
آزادی در دستان خود ماست!
ص م
بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۶ ـ ۲۱۰۷
تاج انسانیت ما کجاست؟
الهه افتخار
من اینجا مطلب دردانگیزی را به عرض می رسانم که امید مورد تدبیر و توجه شما قرار گیرد. این موضوع از همان طفولیت روان من را درگیر خود کرده است. در اول یک تعریف دارم البته من خیلی کم دان و ناتوان از ان استم که یک چنین کلمه را تعریف کنم. اینجا داشته هایم را شریک میسازم.
انسانیت کلمه ایست که همه ی مردم دنیا با هر زبان و ملت و نژادی این لغت (یا برابر آن) را می شناسند . و این لغت در ظاهر برای همه خیلی گرامی، با کرامت و سرامد همه دیگر کلمه های دنیا است.
به نظر من انسانیت شبیه تاج است، که گویی از گرانترین و پربهاترین فلزات و سنگ های قیمت بهای دنیا ساخته شده است.
و خداوند این تاج را با محبت و لطف اش ساخته است . البته به خیال من مراد از این فلزات و سنگ های پربها درین تاج همان بهترین صفات خود خداست که شامل بزرگی ، زیبایی، رخم و شفقت، شرافت ، عقل، عدالت، محبت، عشق، صداقت، حرمت، سازنده گی، خلاقیت... و هزاران صفت برازنده ی دیگرش می شود. پس اینکه در خیلی از مذهب ها گفته می شود خداوند انسان را به مانند خودش ساخته است همین است که خداوند صفاتش را مانند همان تاج بر سر موجودی به اسم بشرگذاشته است و او را بر دیگر جانداران عالم برتری داده است. و به این حساب این موجود چنان آراسته شده است که شایسته هیچ پلیدی و شرارت و رذالت نیست و نباید باشد. چون وی به دلایل بالا اشرف مخلوقات است . اما نمی توان منکر شد که همیشه و همه جا این طور نبوده و نیست. آیا نتیجه آن می شود که تعریف من از انسان و انسانیت غلط است؟
من سخت متاسف استم و متاثر استم که درعالم واقعیت، این موجود، دنیا را به چنان جنگلی مبدل کرده است؛ که گویی خود درنده ای بوده و از بزرگترین درنده گان خلق شده باشد. بلکه به مرتبه ها بدترهم است یعنی که همین موجود صاحب آن تاج «کرمنا» خودش و هم جنس خودش را می درد و می بلعد که هیچ جانور درنده دیگر این کار را نمی کند.
دانشمندان می گویند: انسان اولین موجود است که نسبت به سایر موجوادت هستی فرق به دنیا آمدن دارد، سایر موجودات را اولا ماهیت شان تشکیل می شود ؛ و بعد خودشان یا شکل و اندام شان.
اما انسان اولا خودش به دنیا می آید و بعد ماهیت اش ساخته می شود یعنی که این موجود به کشف و خلق ماهیت اش که همان انسانیت است در درون جهان و جامعه می پردازد . شاید از همین لجاظ است که نابغه ای گفته است که اگرانسان در جامعه ساخته می شود پس باید جامعه را انسانی ساخت !
و شاید به همین دلیل است که در هزاران سال تاریخ پیامبران و دانشمندان بزرگ چون سقراط ، افلاطون، ارسطو ، زردشت وغیره قسم معلم برای بشر به این دنیا آمده اند و رفته اند تا انسان ها را با گوهر آدمی و تاج کرامت خداوندی شان آشنا و مجهز بگردانند و آن ها را با تمیز خوب از بد و حق و عدالت از باطل و شقاوت... با خود حقیقی انسان آشنا سازند. انسانیت که مبنای خلقت بشر و هدف خلقت آن است را ترویج کنند.
اما برخلاف این همه به باور دانشمندان تعلیم و تربیه و روان شناسی فقط 2 فیصد ازنوع بشرتا اکنون توانسته که به کمالش برسد یا کمی به آن نزدیک شود بقیه افراد این نوع به کمال نرسیده یعنی که دیگران همه انسان کامل نه که انسان خوب هم به بار نیامده اند.
چرا ، چرا و چرا... ؟
من سرزمین خودم را دیده ام و می بینم که غالب مردمان اش چه گونه آن تاج انسانیت را به لجن جهل و نادانی پایمال می کنند. نگاه می کنم به این مردمان که جهل و بربریت را مانند بیرق بر بام دنیا نهاده اند ، و حقیقت و عدالت را به شیطانی و نفاق و برابری را به نا برابری تقلیل داده اند و عوض نموده اند. با این درک گویی بال هایم شکسته و وجودم یخ بسته کرده است. روان ام در زندان مخوف و تاریک پر درد و شکنجه می تپد ؛ و آه و فریادش قلبم را در سینه پاره پاره می کند. می گوید بیزارم از همنوعی با این موجود بد و شوم کار و شوم اندیشه که دنیا و وطن زیبا را با دست خود به شهر مرده گان و به بیشه گرگان درنده بدل کرده هر روزش بدتر از روز پیش تر می شود.
آخر چرا اینجا هر روز خود انسان و انسانیت را به صلیب می کشند، تیغ و تیر بارانش می کنند، می سوزانند و خاکستر می کنند؟
اینحا هرسو تن های انسانی را پاره پاره و بریان شده بینی و سرهای همنوع و هموطن را به نیزه کشیده و به خاک و به گنداب افتاده. از یکسو زن را سنگسار می کنند و اتش می زنند ؛ و از سوی دیگر آنرا بازیچه هوا و هوس خود ساخته و حتا کودکان را قربانی نفس و شهوت خویش می کنند.
اینجا شبیه ی جنگلی بزرگ و مخوفی است که همه درندگان به جان همدیگر افتیده اند و هلاک خون همدیگر استند. همه گویی با انسان و انسانیت یا بزرگترین خلقت و هنر خداوند عالم دشمن شده اند. گویی در کدام مقامی رگ ها و قلب های اینها را خالی نموده و واپس با خون شیطان پر نموده اند.
به هر گوشه این جنگل وقتی پا می گذارم هر کجا جویباری از خون انسانیت روان است . آن سو مادران و پدران را می بینی که به ماتم فرزندان تباه شده خویش یخن پاره می کنند و روی می خراشند.
این سو تر دختران و زنان یا مادران نسل فردا را می بینی که در بند مردان حقیر و قبیج این جامعه تاریک اندیش، خرافاتی مرد سالار، از زن بودن خود بیزار گشته اند.
شخصاً به من (زن) مردان به چشم نفرت نگاه می کنند، به اندامم نگاهی شهوت می بندند، برایم ناسزا و سخنان ضد اخلاق و ادب و شرف می گویند. من نگاه هایم را پنهان می کنم می گذرم. چرا که وضع طوریست که اگر زن سخن گوید و حق جوید، وی را محکمه ی صحرایی می کنند. سنگسار می شود. یا برهنه اش می کنند و حرمت اش را پایمال اهانت و شرافتش را داغ دار لئامت می سازند. گویی در این دیار نا مردی و نامردمی و نا انسانی را به جان و به زر و سیم خریده و قباله شرعی کرده اند.
زمانی کودک بودم فکر می کردم آنان که دریشی و لباس منظمی به تن دارند و صاحب موتر و جاه و جلال استند از همه اگاهتر و محترم تراند. وقتی به منبر و مسجد به ملا و اهل دین نگاه می کردم اینان چون پیراهن و تنبان پاکیزه و سفید به تن و دستار های مخصوص به سر داشتند یا با همه مردم یکسان لباس به تن می کردند می گفتم با خود ؛ اینها از همه بهتر استند. اهل درایت و منبع ترویج حق ، عدالت و انسانیت هستند. شاید اینان پرچم داران هدایت و روشن سازی دماغ ها و روح و روان اعضای جامعه اند. اینان برادری و برابری را به جامعه می آورند و خلق را اگاه می سازند.
اما رفته رفته در یافتم که من اشتباه اندیشیده بودم . اینان اغلب زیر این لباس ها تن را از انسانیت بریده اند و سر را بر سجده جهل و شیطانیت و ناانسانی گذاشته اند. برادر را با برادر و پسر و دختر را با مادر و پدر دشمن کرده اند و تشنه خون و جان همدیگر ساخته می روند. و از دست آنان وطن را نابرابری و ستم و نا عدالتی و قتال و بکش بکش فراگرفته است. این است که جامعه انسانیت یعنی محبت، عقل و درایت و دوستی و خواهری و برادری و دیگر صفات اعلای خداوند گاری را گم کرده و سرگردان دوزخ و برزخ شده است. ناتوانان و اسیران و در بندان به خلاف زور داران و حاکمان بر دین و دنیا در مرداب نااگاهی غرق و از ادرس حقیقت بی اطلاع اند. همه پریشان و گمراه گویی در مزار انسانیت نشسته اند و ماتم گرفته اند.
ما چرا حقیقت و دانایی را گم کرده ایم؟
ما چرا از انسانیت و مصداق های آن بی خبر و نااگاه گردیده ایم؟
آیا جامعه و فرهنگ و کانون های خانواده ما انسانی است؟
خیر چرا این همه موجودات نا انسان درآنها ساخته می شود؟
آیا راست نیست که گفته شده: گندم از گندم بروید جو زجو!
یاد مان باشد:
اگر انسان در جامعه ساخته می شود یعنی نه مانند حیوانات پیش از تولد بلکه بعد از آن ماهیت اش به وجود می آید پس باید جامعه را انسانی ساخت و از تمام چیزها که نا انسانی و غیر انسانی است پاک اش کرد!
بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۶ ـ ۱۲۰۷