«از خاکستر فرخنده چه به جا خواهد ماند؟»


داکترفهیم ادا

کارشناس امور فرهنگی و روابط بین المللی


پیشِ پرده

دختری نقاب پوش و مومن، بسیار نقاب پوش و بسیار مومن، در پایتخت سنگسار میشود، تکه تکه میشود، به دریا انداخته میشود و سوزانده میشود. مهاجمین بیرحم او نیزمومن اند. بسیار مومن و تا آنجا مومن که حتا پس از کسب اطمینان از مرگ فرخنده، می خواهند روح در حال پرواز او را نیز بسوزانند که مبادا رستگاری آن دنیایی نصیبش شود.
مراجع تقلید مهر تایید میگذارند. سخنگویان دولت مهر تایید میگذارند. نخستین زنان و مردانی که این جنایت را جنایت میخوانند ازینجا و آنجا سر میرسند. میترسند اما سرمیرسند. زنی شهادت میدهد که فرخنده قرآن را نسوزانده بوده است. اعتراض مردم بالا میگیرد. مراجع تقلید عقبگرد میکنند. سخنگویان دولت عقبگرد میکنند. زنان پیکرخاکستری فرخنده را تسلیم میشوند ، برایش دعای زنانه میخوانند و همان مولوی مرجع تقلید را از آرامگاه فرخنده میرانند. زنان و مردان طاغی راهپیمایی میکنند. جامعه مدنی این راهپیمایی را سازمان میدهد. امرالله صالح میگوید برای فرخنده بسیار گریسته است. سیاوش میپرسد که حکومت کجاست؟ بشردوست خواستار اجرای ماکولات پولیس میشود. علمای کرام در برابر زنان  زورنمایی میکنند و میگویند اینک خط. ازینجا پیشتر نروید. عطا نور از علمای کرام حمایت میکند و بخصوص از مولوی نیازی حمایت میکند. دیگران خاموش اند. خاموشِ خاموش.
آنگاه برای دوسه روز بیمقدار، انترنت منفذ آزادی و زمینه برای آن میشود که مردم چیغ بزنند، یخن پاره کنند، اشک بریزند. منفذ برای گفتن درد هایی که تا اینجا به این روشنی نگفته بودند و اینک روشن میگویند و در کنار هم میگویند. از خطی که علمای کرام برای شان نشان داده بودند، فراتر می روند و آنسوتر میروند. در کابل اما این خط خط است و ناگزیر باید آن را دید. پس عزاداران فرخنده درد و آرزوی مشترک خود را برای همدیگر میگویند. مخاطب رسمی ندارند. حکومت خود را از گفتمان حذف کرده است.

پشتِ پرده

پولیس کابل فرخنده را که زخمی شده است، پناه میدهد. همین پولیس پس از نزدیک به پنج دقیقه و پس از اخذ دستور از جایی، فرخنده را به دست قاتلانش میسپارد و خود جای مناسبی برای تماشای صحنه تدارک میبیند. رییس جمهور در جایی در امریکا بوسیله رییس اجراییه که اول مطلع شده است، در جریان گذاشته میشود. این اطلاع اولی حاکی از قرآن سوزی فرخنده است. آنها به توافق میرسند که کمیسیونی برای بررسی موظف سازند تا وقت کمایی شود. هرکدام به مامورین همکار خود دستور میدهد که از هرگونه سروصدا جلوگیری کنند و به وزرا و مسوولین سیاسی اکیدا بگویند که ساکت باشند. دستگاه ریاست جمهوری به کار می افتد و تا سطح معین و مولوی هدایت اکید میگیرند که هیچگونه موضعگیری نداشته باشند. وزیر داخله در پارلمان آوازه قرآن سوزی را تکذیب میکند و به فیسبوک رو می آورد تا قاتلان احتمالی را شناسایی کند. مردم به خیابان میآیند و اشک میریزند. به فیسبوک رو می آورند و اشک میریزند. به مولوی، به حکومت، به خود و به زنده گی نفرین میفرستند. مخاطب ندارند. دولت همچنانی که خاموش بود، خاموش است. تکذیب رسمی قرآن سوزی چیزی را تغییر نمیدهد. عبدالله عبدالله به اعتبار معنوی جهاد می اندیشد و جز این مشغله یی ندارد. او از جامعه مدنی میخواهد برود و از علما معذرت بخواهد که بیهوده پای شان درین ماجرا کشانیده شده است. اشرف غنی نمی خواهد تکان بخورد تا عبدالله عبدالله تکان نخورده است. پس تمام دستگاه فعال میشود تا مهره های ساختاری یک حرکت مدنی را یکی پس از دیگر غیرفعال سازد. دولت خانواده فرخنده را خریداری میکند تا موضوع را شخصی تر از شخصی سازد. هرکدام با پدر و برادر فرخنده عکس یادگاری می گیرد و فاتحه میدهد.
آنگاه کمیسیون مربوطه در شرایط کاملا غیر شفاف و دور از انظار مردم و در پشت در های بسته به حکومت گزارش میدهد و زیر هدایت حکومت نسخه ای را آماده میسازد که اجازه دارد به اطلاع مردم برساند.
هدف دولت «جنایی» سازی این شهادت و جلوگیری ازآنست که کمیسیون به دلایل و زمینه های روانی، اجتماعی و سیاسی آن اشاره یی داشته باشد. هدف دولت جلوگیری ازآنست که مردم افغانستان در اطراف این جنایت مخوف فکر کنند، دلایل اشاعه خشونت در انساج اجتماعی ما را مورد توجه قرار دهند و از مطالبات دادخواهانه به مطالبات سیاسی گذر کنند.

پرده یی که بازی نشد

کاش میشد آنچه را گذشت، چنین قصه کرد:
دختری در کابل به تشویق دو روحانی، به دست سی ـ چهل جوان و پیر افراطی و گمراه و در پیش چشم تاییدگر بیش از دوصد تماشاگر، در حضور پولیس دولت، سلاخی میشود. دولت میداند چه باید بکند. نمی پرسد آیا قرآن عظیم الشان سوزانده شده است یا نشده است زیرا طرح این پرسش وظیفه اش نیست، وظیفه قاضی است. پاسخ به این پرسش « آیا قرآن سوزی شده است یا نشده است؟» نیز، هرچه باشد، کاملا پاسخی بیهوده و گمراه کننده است. زیرا قرآن سوزی احتمالی فرخنده هیچ حق اضافی  برای قاتلانش نمیداد. برای قاضی میداد. مثلی که قرآن نسوزی کنونی فرخنده، هیچ چیزی را بر وحشت این قاتلان دسته جمعی افزون نمی سازد.
پس دولت فقط و فقط ازین ملاحظه حرکت میکند که شهروندان، چه وحشی چه اهل، چه عصبی و چه آرام، حق ندارند در خیابان داوری کنند و در خیابان به اجرای حکم اعدام بپردازند. ازینرو دولت بی یک لحظه تعلل، در موضع دفاع از قانون و حق زنده گی شهروندان قرار میگیرد و این را پیش از «کمیسیون سازی» میگوید. صدبار پیش از کمیسیون سازی.
دولت ازین پیشتر میرود زیرا وظیفه اش است که پیشتر برود و برای آن برسر کار آمده است که پیشتر برود. او با دیدن این قتل دوصد و پنجاه نفری و با ملاحظه پیشینه هزاران زن کُشی، زن سوزی و زن آزاری، با ملاحظه صدها «گزارش کمیسیون» انبار شده در دوره آقای کرزی که تاکنون کسی لای آنها را باز نکرده است، زودتر از دیگران به این نتیجه میرسید که چیزی هولناک در جامعه در حال وقوع است. که این چیز هولناک ریشه در مکتب دارد. ریشه در مسجد دارد. ریشه در خانواده دارد. ریشه در ضعف دولت دارد. ریشه در فقدان بار ارزشی سیستم دارد.که باید گفت وگویی سراسری و شهروندانه به راه بیافتد و دولت در مقام سازمانده این گفت وگوی ملی قرار داشته باشد و نه در مقام دشمن آن.
پس خانم لولا غنی در صف اول برای فرخنده راهپیمایی میکند. رییس جمهور می آید و میگوید: بلی، قتل فرخنده زمینه های واقعی اجتماعی و روانی ـ اجتماعی دارد. او از علمای کرام دعوت میکند بیایند و بگویند با کدام وسایل جلو این را میگیرند که از مسجد صدای دعوت به خشونت بلند شود و جوانان به دنبال مرجع تقلید برای خشونت نعره تکبیر بگویند. عبدالله عبدالله برای وزیر مسوول مکتب وظیفه میدهد بیاید و بگوید کدام اسباق  درمکاتب ما عملی میشود؟ معلم برای شاگردان کدام رفتار اجتماعی را توصیه میکند؟ چه تغییری لازم است و چگونه او این تعهد را اجرا خواهد کرد؟ پارلمان برای حمایت از زنان و نهادینه شدن رفتار شهروندانه  قوانین بهتر میسازد.کسی، وزیری، چیزی نیز میگوید بلی روانی که به کشتار دسته جمعی گذر میکند، با فقر و بیکاری جوانان رابطه دارد، قتل فرخنده این را به اثبات میرساند و اینست برنامه ما برای پایان گذاشتن به بی روزگاری کتله یی جوانان ما. علما میآیند و میگویند اسلام دین صلح و دین برادری و خواهری و برابریست. فتوا میدهند که دعوت به خشونت، آدمکشی و زن آزاری از منبر مسجد حرام است. مولوی ایاز نیازی از دکتر بودن خود نتیجه میگیرد که بیاید بگوید: بلی من اشتباه کردم. هیچ مسلمان در هیچ شرایطی مجاز به ارایه حکم قضایی و اجرای خودسرانه حکم نیست. اسلام افغانستان در چارچوب جمهوریت و قانون کار میکند. بلی اینک چگونه من، عالم و داکتر دین، در پیشاپیش این حرکت مدنی قرار میگیرم و با «فیسبوک بازان» همراه میشوم.
به این میتوان گفت «سیاست وحدت ملی».

زیرا اگر رییس جمهور، بگذریم از سبق های دوران داکتری، به سبق های صنف اول خود در باره «حکومتداری» توجه میکرد، می دید که شهادت فرخنده با شرکت و همدستی دوصد و پنجاه تن، فرصت بی بدیلی را برای جمع کردن مردم افغانستان در اطراف اندیشه ها و حقوق انسانی در اختیارش گذاشته است و غایب بودنش ازین میدان عواقب مرگبار در پی دارد. می دید که اگر در ایجاد و روح بخشیدن به «حکومت وحدت ملی » دشواری دارد، با تکانه ای که شهادت فرخنده ایجاد کرده است، میتواند به سوی خود وحدت ملی حرکت کند. می دید این فرزندان فارغ از رنگ و زبان و قوم و محلِ کشور خود را که برای حق اشک می ریزند.
زیرا همان درس صنف اول میگوید: ملت یک کلمه است. یک مفهوم مجرد است. اگر رییس جمهور فردا بخواهد با ملت ناشتا صرف کند، در دسترخوان تنها خواهد بود. اما مردم مفهومی مشخص است. لمس میشود. اگر فردا رییس جمهور بخواهد با مردم ناشتا صرف کند، کافی است دسترخوانی آماده سازد و از سی میلیون نفر دعوت با ناشتا کند.
این مردمِ قابل لمس و جاندار، میتوانند ملت شوند. در هر جای دنیا که ملت شده اند، در اطراف یک حق یا یک قاعدۀ حق ملت شده اند.

امروز مردم افغانستان با رییس جمهور حرف این حق را می زنند. حرف حقی را میزنند که در نبود آن هیچ ملتی ملت نیست.
رییس جمهور اما برای همین مردم چه حرفی برای گفتن دارد یا خواهد داشت؟
آیا دو سه اعدامی بینوا را تسلیم شان خواهد کرد تا دراطراف حق جمع نشوند و در اطراف خون پراگنده شوند؟

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۱ـ ۰۶۰۴

جامعه افغانستان کنونی در آبستن

گذار اجتماعی و فکری

ع. بصیر دهزاد

کارشناس مسایل حقوقی و رییس شورای کشوری هالند حزب مردم افغانستان

 در دوران خونین بیش از سی و پنج سال جنگ تا به امروز که فکتور های داخلی و فکتورهای سیاست خارجی ( منطقوی و بین المللی) عوامل اصلی جنگ و بی ثباتی  در کشور ما بوده ، ما در  دوره های مختلفه و تحت نام ها و شعار های معین جنگ را همراهی نموده ایم. زمانی که یک گروه معین سیاسی در حالت اپوزیسیونی و جنگی بر ضد حاکمیت دولتی قرار داشت ، همان  کشورهای عامل جنگ اعلان ناشده را دوستان «  با القاب گوناگون و افتخاری » تلقی نموده تمام محرمیات منجمله محرمیات مهم دولتی را با دستگاه های استخباراتی شان شریک میساختند، ولی در حالات سیاسی که خود در حاکمیت سیاسی قرار گرفتند، همان نیروهای خارجی را عامل جنگ ، تمویل کننده و ارسال کننده سلاح و مهمات برای اپوزیسیون خوانده و دستگاه های استخبارتی شان را عامل یا محور شرارت دانستند. ولی جنگ در تمام ابعاد آن همان جنگ نا اعلان شده است که در ادامه و نتیجه آن چندین رژیم تعویض و تبدیل شدند و قربانی اصلی ملت شد. هر دستگاه سیاسی و رهبران گذشته محکوم شدند و یا با اتهام کفر و الحاد بدنام ساخته شدند؛ و تا آخرین حد تلاش شد تا روشنفکران ترقی خواه در ذهنیت های خوشباور کوبیده شوند.

در این دوره های مختلفه مردم افغانستان سیاست ها و ساختارهای مختلف سیاسی و پالیسی های سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی شان را به آزمایش گرفتند. در عرصه سیاست خارجی و حضور و اثر گزاری قدرت های سیاسی – نظامی اعم در سطح همسایه ها و هم در سطح منطقه و جهانی  برای مردمان مظلوم و بیشترین آسیب دیده ما به مانند یک مدرسه  زنده گی تجارب بزرگ را بدست داد و درس ها و آموزه ها و نتیجه گیری های جدید را بحیث یافته های مستدل و منطقی عرضه نمود.

در یک جمله : بیش از سی وپنج سال گذشته تاریخ  خونین یک سوم یک قرن در کشور ماست .

 اکنون که ملت افغانستان خود را با تجارب و نتیجه گیری ها از جنگ وعوامل جنگ در وضع جدید، تحرک جدید ، انکشاف جدید و انتخاب جدید قرار میدهد ؛ و روان اجتماعی با تحرک خود جوش اجتماعی دارد آبستن شکل گیری یک مسیر نو در راستای انکشاف فکری و اجتماعی  قرارمیگیرد،  خود بیان اعمار سد های آهنین در برابر سیاست های «  وابسته به غیر» نیز میباشد.

 حوادث خونین و قربانی شدن مردم بی گناه در حملات انتحاری ، انفجاز مین های کنار جاده ها، اختطاف ها و قتل های بدون کدام دلیل و الزام ، تحت نام کفر و الحاد عوامل اند که خط فاصل را عملاٌ و واضحاٌ  بین حق، عدالت، آزادی مشروعیت، روشنگری و ترقی خواهی از جانب و عوامل تاریکی، جهل ، عقب گرایی « بی مانند » ، ارعاب و خونریزی ، جرایم ناشی از بنیادگرایی مذهبی ، ولگردی در وجود وجدان های مرده ، به وجود آورده است. اولین حرف و پیام  رسا ملت آسیب دیده  ،اعم از  لب، زبان ، قلب انسانهای وطن وهم از  سنگ، چوب و خاک آن ، صدای نجات یعنی   ختم جنگ ، برگشت به صلح ، ثبات  و اتحاد و وفاق هموطنی   طنین انداز است.

اکثریت مردم و ملت افغانستان که خود بخش از تاریخ معاصر و خونین یک سوم قرن را در سینه دارند و در حقیقت تاریخ زنده هستند، اکنون به توانایی و پخته گی فکری دست یافته اند تا حلقات سیاسی داخلی ، منافع کشورهای مختلفه از همسایه گان و منطقه گرفته ؛ تا دور دست ها  را در یک میزان منطقی و عادلانه متمایز سازند. این انسان جامعه ما میتواند عملکرد هر کدام و اثرات آنان را در ایجاد پروسه های مغلق  و سر درگم، عملیه های کرنشی سازمان یافته و ناممکن ساختن تغیرات و ممکنات که در مقطع های زمانی معین که میتوانستند عملی گردند، را درک نموده اند.

در یک جمله : « افغانستان به مانند کشورهای شرق میانه که در آتش جنگ میسوزند، نباید به صلح ، ثبات سیاسی و انکشاف مستقلانه دست یابد.»

یک نسل که در دوره جنگ سی و پنج ساله یا تهاجم کرد؛  و یا دفاع کرد، یا سوختاند و یا خود سوخت، یا خون دیگران را ریخت و یا خون خود وعزیزان اش ریختانده شد، یا با غرور و افتخار که خودش بدان استوار بود و با هدف جنگ و مبارزه نمود ویا با وجدان های مرده تنها بخاطر«  پول و دزدی و فساد» عامل جنگ شد و خود را حفظ و بیچاره گان را به جنگ وادار میکردند ، دارند اکنون به یک نسل سالخورده تبدیل میشوند که جز داستان سر گذشت چیزی بیشر را به نسل سازنده و بالنده جوان کنونی  و آینده گان داده نخواهند توانست. یکی با غرور و با افتخار و وجدان ها و طینت پاک به نسل بالنده کنونی و آینده می نگرد و پیام صداقت عدالت و وطنپرستی میدهد  و دیگری جز  وجدان های خفته و مرده افتخار و غروری برای بالنده گان ندارند. شعار های زور زرشان به ماٌیوسیت ها تبدیل شده ، عملاٌ خود را در حاشیه و دردنیای پر از سرگردانی روانی شب و روز زنده گی با درد وجدانی را سپری میکنند.

ارزش های بزرگ که باید بدان معتقد بود،  آن  ارزش های اند که هیچ گاهی در قلب های پرتحرک  نمی میرند و آن بخاطر انسان و انسانیت، مردم و ملت ، ایجاد  جهش های جدید و نیروی شکل دهنده و سمت دهنده تغیر و تحول اجتماعی است که آنرا سد و توقفی نیست. واقعات و حوادث در مقاطع متخلف زمانی جهش های جدید را بشکل خود جوش و هنوز غیرسازمان یافته متبارز میسازد.  این جهش ها و تحرکات ناشی از  روان آماده برای تغیرات جدید اند که  از حالت «  شبه گونه » به موج های پرخروش و مژده و پیامده متبارز و  پدیدارمیگردند. این جهش های فکری در نطفه و ماهیت زمانی خود  هوشدار برای پدیده های تکراری ، فرسایشی است که دیگر « غیر قابل باور»  برای جامعه اند، میباشد.

با درنظر داشت مطالب فوق از نظر نویسنده میتوانند  چند سوال و یا انگیزه طرح مباحث و تبادل نظر و تعمق فکری زیر مطرح گردند که :

جهش های خود جوش به کدام مسیر در روندهای اجتماعی خود را انکشاف خواهند داد؟

با تبارز کدام پدیده ها ی تحریک کننده تغیر ، پذیرش تغیر  و حرکت ها  خود جوش میتوان سیر

شکل گیری های و تحرکات سازمان یافته را تشخیص و راه های برون رفت را قابل پیشبینی ساخت؟

 با کدام شعار های ممکن و عملی  ، ترقی ، تحول و روشنگری را با در نظر داشت شرایط جامعه و موجودیت پدیده های واقعاٌ موجود جامعه افغانی ما میتوان معین نمود؟

آبستن و یا شکل گیری جهش های خود جوش که خود پاسخ و عکس العمل در برابر پدیده های فرسایشی و  د یگر ناکارآمد اند، چگونه سمت یابی خواهند یافت؟

تشکل و تبلور این تحریک ها و جهش های خودجوش و هنوزغیر سازمان یافته کدام اثر گذاری ها را  میتوانند در سیستم سیاسی و اجتماعی و بلاخره سمت یابی اجتماعی – سیاسی جامعه افغانی ما  داشته باشند ، یعنی بطرف آگاهی، روشنگری وبلاخره  در وجود نهاد های سیاسی و اجتماعی  به همت نیروهای  جدید ، جوان و جدی؟

کدام مسوولیت ها و وسعت نظرها میتواند انکشاف جامعه افغانی ما را نه تنها قابل پیشبینی سازد بلکه راه بردهای دقیقاٌ سنجیده شده را در شاهراه ترقی، اتحاد و وفاق ملی عرضه نماید؟

آیا ما برای تغیرات به نسخه ها و الگوها و باخره ایدیولوژی ها نیاز داریم و یا  خواست ها و نیاز های جامعه را در عمق خود جامعه تشخیص دهیم و بر بنیاد آن شعار های منطقی و با درنظرداشت خصوصیات اجتماعی جامعه افغانی و روان موجود اجتماعی را  برون کشیده راه های ترقی اجتماعی را  مشخص ، ممکن و هموار سازیم؟

نتیجه گیریهای ما از کمک های « جامعه بین المللی » بخاطر صلح، ثبات و امنیت ملی و بین المللی چه است و چه باید میبود. آیا میتوان با « کمک » های که در طول سالهای اخیر تحت نام بازسازی صورت گرفته ، تکیه و اعتماد نمود؟

ترقی خواهی و روشنگری را از کدام ابعاد و زاویه ها میتوان به ارزیانی گرفت؟

معادله  و مفهوم  سیاسی و اجتماعی چپ ، راست ، میانه ، لیبرال  محافظه کار ، تاریک اندیش عقب گرا و تعاملات اجتماعی سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی را از کدام زوایای سیاسی دید و تعین و مشخص ساخت؟

آیا ایده های چپ « با مشخصه افغانی : میتواند با معتقدات دینی و مذهبی و سنن و عنعنات پسندیده در تقابل قرار گیرند؟

نویسنده با علاقمندی و در حدود صلاحیت  قلمی  خویش  تلاش خواهد نمود تا در این نوشته موضوعات بالا را به بررسی و مکث گیرد. قابل تذکر میدانم که مسایل افغانستان در سی و پنج سال جنگ های خونین که میدان رقابت ها و پیشبرد اهداف دیگران بوده است، مسایل و حوادث آن قدر مغلق و پیچیده بوده اند که بدون شک داستان های جنگ های مخفی « ماموریت مخفی 007 »  داستان یک شب از هزاران شب سیه است که افغانستان با آن دست و گریبان بوده و از آن آسیب و غم دیده است. بدین لحاظ نویسنده امیدوار است تا بززگان اهل قلم درتبارز نظر ها ، نقد و توضیحات محتوای این سلسله مقالات را غنی ساخته تا همه  با ادای یک مسوولیت وطنی و تاریخی خدمتی را برای نسل فعال ، متفکر و بالنده کنونی عرضه کرده بتوانیم. 

چرا ما در شرایط بغرنج  و خطیر کنونی به چنین ارزیابی ها و تبارز ایده ها و ارایه الترناتیف های عملی و ممکن ضرورت داریم؟  نویسنده بدین عقیده است  که در سیاست و بخصوص در سطح سیاست های بزرگ دولت ، سازمان های سیاسی مانند  احزاب سیاسی و موسسات سیاسی مربوط به دولت ، نهاد های اجتماعی مانند نهاد های مستقل حقوق بشری و جامعه مدنی در مورد ضرورتاٌ به شیوه جدید  باید خود و هویت خود را در معرض قضاوت مردم قرار دهند . این نهاد ها که در مجموع اجزای مرکب المجموع سیستم سیاسی را تشکیل میدهند، هر کدام نظر به جایگاه ، یا رسمی و یا مستقلانه شان،  در سیستم میتوانند اثربخش باشند ، در صورتیکه موجدیت و هویت شان عاری از تقلب، فریب و معامله و همچنان عاری از خدمت به بیگانه باشند.

من میخواهم قبل از اینکه به نکات نظر و ارزیابی های خود مرتبط به سوالات بالا بپردازم میخواهم با ارایه از حوادث مشهود و معلوم در زیر اشاره دهم ، بدلیل آینکه باید قبل از بررسی یک اساس و پایه برای ارزیابی و نتیجه گیری وجود داشته باشد و آن اتکا بر فاکت است. اتکا بر فاکت در این مقاله باید یک ممیزه متبارز و قابل تفاوت باشد نسبت بر نبشته های که تحت احساسات ، عقده مندی های ناشی از قطب بندی های سیاسی و اجتماعی، تنظیمی و حزبی، زبانی و اتنیکی و تعلقیت های سیاسی با حاکمیت های سیاسی مختلف در سی و پنج سال گذشته، نوشته میشوند. به مفهوم دیگر نویسنده از توصیف ها و بدگویی های مبالغه آمیز و بدون فاکت خود و ایده های خود را دراین مقاله به مانند گذشته رها و مصوون نگه خواهد داشت:

- ما در سالهای پیشین علناٌ دیدیم و شنیدیم که روان حاکم در میان سیاسیون  و دولتمداران ما  روان عدم پذیرش و تن دادن و اعتراف بر اشتباه خود است. همه خود را براات دادند و دیگران را سراپا تقصیر دانستند.

- تعداد از اعضای پارلمان ناقضین حق و وسیله نقض و سلب حقوق مردمان شده اند، عضب زمین های عامه در دستور روز شان قرار دارد ، ولی به ساده گی و پررویی دیگران را متهم ساختند و حتی به تحصن  و چادر زدن ها در مکان های عام دست زدند.

- یک خانم که وکیل پارلمان از فاریاب است، در « روند انتخابات آزاد و عاری از تقلب! » زن دیگر را به سیلی میزند. وکیل دیگر که یک زن و نماینده ولایت هرات است، در تلویزیون با سر بلند والی ولایت را بعد از دشنام جانانه میگوید: » پدرت جراات ندارد که تانک تیل مرا  از جا بیجا سازد، زمین های کنار سرک از پدرپدر مال ما  بوده ، زور پدرت هم به مه نمیرسد که... » این است نقش تعداد از وکلای ملت که بنام حق مردم و دفاع از حقوق مردم ، به سلب و نقض حق میپردازند.

- درسال گذشته  افغانستان مسخره ترین انتخابات را که درتاریخ انتخابات قرن گذشته بی مانند بود از سر گذشتاند. آرزو های و شجاعت و تصمیم پذیری مردم که سر را در دست گرفته به سوی صندوق های رای رفتند، به اهانت و تمسخر گرفته شد. سبکسران بدون شرم و با تمام امکانات رسمی دولتی از دهلیز وی- آی- پی اسناد تقلب خود را در خارج کشور میبرد تا فاش نگردد و دو روز بعد میگوید که برای تداوی « دو روزه » به .... رفته بودم. تیم های بدماش در محلات انتخاباتی قریب پا به سرحد آدم خوری گذاشته بودند و لی حمایت هم میشدند. در گروپ های نظارت بر انتخابات تعداد قابل ملاحظه از بدماشان ولگرد به یک وظیفه بزرگ گماشته شده بودند.

- در پی صحبت های تحریک آمیز و غیر مس.ولانه ، ملای مسجد وزیر اکبر خان ، معین وزارت اطلاعات و فرهنگ و یک سناتور پارلمان در قضیه قتل وحشتناک و دهشت آفرین بانو جوان فرخنده ، سه نماینده در پارلمان افغانستان آقایان عبد الاحد درانی نماینده وردک، کرام الدین رضا زاده نماینده غور و انجنیر حلیم قرار نماینده لغمان باز هم مساله احتمال سوزاندن قران کریم را در جلسه کمیسیون پارلمانی بالا کشیدند. آنان به عوض اینکه مساله یک قتل بدون محاکمه و آنهم با وحشیانه ترین شیوه که در انسانیت و وجدان انسانی نمی گنجد، را بحیث نماینده ملت مطرح نمایند، میخواهند وحشت و دهشت را با رنگ دین و مذهب موجه جلوه دهند. چنین برآمد ها و اخذ موضع علناٌ در کشور بیان و تداعی همان پدیده جهل تاریکی در برابر علم و روشنی و روشنگری، عدالت انسانی را تکرار میکند که افغانستان از یک قرن بدین طرف ، از آن ملای لنگ دیروز تا اسلاف امروزی شان دست و گریبان اند 

- تعداد معین تحت نام اسلام  نه تنها بر یک خون ناحق دخت جوان فرخنده خاک میپاشید بلکه صدای رسا و تحرک خود جوش مردم را در برابر قتل نا حق و تحقق عدالت یک  دین ستیزی میدانند . همچنان از تعویذ نویسان و جادوگران ( راه و رسم قدیمی یهودان ) و فالبین ها هم غیر مستقیم دفاع نموده  یک حرکت کاملاٌ مشروع را  توهین به مقدسات اسلامی و دین ستیزی تعریف و تبلیغ  میکنند.

- تعداد نشریه های که خود را علم بردار آزادی و حقوق بشر و مستقل و غیر سیاسی میدانند در اتهام رقیب های سیاسی شان هتک حرمت میکنند ، تنور نفاق و شقاق را در میان جنبش روشنفکری و تحول پسند گرم نگه میدارند. به مهارت سیاسی و دادن نام ها و القاب اهانت آمیز به اهانت و در ذهنیت زدن نا مشروع  رقبای سیاسی گذشته شان می پردازند و ادامه میدهند. آنان و گرداننده گان عقب پرده این نشریه ها بالای تمویل از کانال های غیرمشروع از منابع رسمی دولتی کشورهای خارجی روپوش « دموکراسی ، استقلالیت و آزادی بیان »  میگذارند.

- یک ملای مسجد به عوض وصیت های اخلاقی ، خیراندیشی ، اخوت و حرام دانستن قتل بدون موجب و بر بنیاد احکام کتاب الهی و احادیث نبوی، داستان نوشیدن بول توسط یک مسلمان را ... و داستان لواطت یک پیرمرد را در زمان قدیم به نماز گزاران قصه میکند.

- ملای دیگر جوانان را که در برنامه های مویسقی و آواز سهم میگیرند، با چند دشنام « خران » خطاب میکند. و ملای دیگر عملاٌ فتوای قتل و کشتن میدهد و از خلافت اسلامی « داعش » بشارت میدهد.

- مجتمع تحت نام شورای  علمای اسلامی افغانستان که خود را تا سطح فتوا دهی صاحب صلاحیت میدانند ، در قتل فرخنده ، قتل سردار و خانواده اش ، بی ناموسی چند ملای مسجد با دخترهای دوساله گرفته تا ده  ساله ، و ده ها تجاوز و جنایت توسط طالبان و چند ملای مسجد سکوت میکنند و لب از لب شور نمیدهد ولی به ساده گی  اتهام کفر و الحاد و حکم تکفیر میکنند.

در سطح منطقه و جهان :

- کشور های مانند سوریه، عراق ، افغانستان، لیبیا و یمن به خطر ناک ترین مراکز تهدید محو و مرگ انسانیت مبدل شده اند. با سرنگون کردن رژیم ها و قتل رهبران دولتی  که سازگار با غرب منجمله ایالات متحده آمریکا  و انگلستان نبودند، اکنون به خطرناک ترین مناطق تهدید امنیت،  از افغانستان تا به شرق میانه و شمال آفریقا تبدیل شده اند؛ ولی تشویش این غربی از  داعش و  تروریزم ما مسلمانان صادق کمتر است. آنان دولت های عراق و لیبیا را میتوانند در یکروز سقوط دهند ولی جنگ با داعش را مشکل طولانی میدانند. داعش قوی و قویتر میشود و اسراییل مصوون تر. بیشتر از ۲۴ هزار جنگ جوی ماهر با تعلیمات کوماندویی از کشورهای دیگر ، منجمله نزدیک به پنج هزار  از اروپای غرب شامل نیروهای  جنگی داعش در سوریه و عراق اند.

- داعش با تنها ۸ ملیارد دالر پول نقد دارای منابع بزرگ و مشکوک پولی است. آنان به جز از فروش نفت اکنون آثار تاریخی که  از تمدن بزرگ تارخ تکامل جامعه انسانی در این سرزمین ها اند ، به غرب انتقال میدهند و به فروش میرسانند که منبع قابل قابل حساب مالی برای داعش است.

- تعدادی از دستگاه های استخباراتی غربی بیشترین بودجه سالانه خویش را برای کسب معلومات و کنترول نیروهای چپ در کشور های شان احتصاص داده اند تا در مبارزه با بنیاد گرایی اسلامی و تروریزم.

- شایعه کمک های مالی رژیم ایتالیا برای داعش چندی قبل خبر گرم روز بود ولی دفعتاٌ آب بالای آن ریخته شد.

- حوادث اخیر در یمن تحریک جدید بر یک جنگ وسیع و خطرناک بین مسلمانان شیعه و سنی است. ده کشور که همیشه در موضع معامله با منافع امریکا و دیگر کشور های غربی بوده اند ، اکنون در ادامه جنگ های هوایی و زمینی در یمن متحد شده اند. به عبارت دیگر تجاوز به قلمرو کشور های دارای استقلال و از بین برده رژیم های سیاسی با زور نظامی  محتوای قوانین بین المللی را مسخره گونه زیر سوال قرار میدهد.

- در کشور های که پای کمک های « بشری » و نظامی و براندازی رژیم های سیاسی توسط غرب و ناتو داخل بوده، بی ثباتی، فساد گسترده، شکل گیری مافیای مواد مخدرو مافیای قدرت، تقلب های انتخاباتی ، بربادی بنیاد های اقتصاد مادر را در قبال داشته است. مثال: علی عبدالله صالح رییس جمهور پیشین یمن که با همکاری و پشتیبانی مستقیم نظامی غرب و ناتو رژیم یمن شمالی را سرنگون نمود و در اریکه قدرت یمن واحد قرار گرفت، اکنون متهم به فساد مالی و چپاول ۵۳ میلیارد دالر از دارایی کشور میباشد.

- پاکستان به همان خصوصیت همیشه گی اش در برابر اخذ موقف مشترک با دولت افغانستان برضد طالبان و تروریسم از یک جهت و از جهت دیگر بر همکاری در پروسه صلح با طالبان قسم و تعهد خود را شکست و اکنون داعشی ها با مصوونیت تمام از قلمرو پاکستان داخل افغانستان میگردند.

- احزاب و سازمانهای سیاسی در افغانستان که بیشترین شان خود را ترقیخواه میپندارند، درپیوند و نزدیکی با هم به جز از نیمه راه نتوانستند گامی به پیش گزارند. تعداد از آنان تمام وقت و انرژی خویش را  به وحدت ها و ایتلاف های وقف میکنند که همه فقط در قدمه « کی در رهبری باشد » به جاده یخبندان گیر می ماند و خود درهمان یخ جامد میشوند.

- سنت اعتراف و پذیرش اشتباه ( که بعضاٌ جبران ناپذیر اند) در حالیکه یک شجاعت و صداقت در سیاست است، در میان سیاسیون کهنه کار ما مروج نشده و تعداد از آن واهمه دارند. آنان در هر مقطع زمانی به عین اشتباه مرتکب میشوند که بار ها تکرار گردیده و سازمان های سیاسی مربوط شان را به معادله جذری مواجه ساخته اند. برای آنان مشکل به نظر میرسد که یک لحظه به خود نه بلکه به جو و شرایط نوین سیاسی- اجتماعی جدید بیاندیشند و توانایی خویش را در ارزیابی های جدید بکار گیرند. متاسفانه تعداد از این سیاسیون و سازمانهای مربوط شان که بر آن هنوز نفوذ دارند، نمیتوانند پروسه ها و واقعیات و حوادث پیشبین باشند بلکه در عقب  فاکت ها و جریانات  سریع جامعه در حرکت اند.

پس کدام راه های برون رفت را میتوان در شرایط کنونی پیشبینی و مطرح نمود؟

( ادامه دارد )

  بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۴ـ ۰۵۰۴

 

چارچوب توافق اتمی ایران و قدرت‌های جهانی

متن کامل بیانیه مشترک ایران و ۱+۵

 

خبرگزاری دانشجویان ایران ـ ایسنا

محمد جواد ظریف و فدریکا موگرینی در کنفرانس خبری بیانیه مشترک مطبوعاتی را به زبان انگلیسی و فارسی ارایه کردند.

به گزارش خبرنگار انرژی هسته‌ ای خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، متن بیانیه به شرح زیر است:

ما، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و نماینده عالی اتحادیه اروپا، همراه با وزرای خارجه ۳ کشور اروپایی به اضافه ۳ ( چین، فرانسه، المان، فدراسیون روسیه، امریکا، بریتانیا و ایالات متحده) از ششم تا سیزدهم حمل ۱۳۹۴ در سویس دیدار نمودیم.

همانطور که در ماه قوس ۱۳۹۲ توافق کرده بودیم، ما به این منظور در اینجا گردهم آمدیم تا راه حل هایی به منظور دستیابی به حل و فصل جامعی که ماهیت صرفا صلح آمیز برنامه هسته ای ایران را تضمین نموده و کلیه تحریم ها را به صورت کامل لغو نماید، پیدا کنیم.

امروز ما یک گام تعیین کننده برداشتیم: ما به راه حل هایی در مورد مولفه های مهم برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) دست یافتیم. این امر مدیون عزم سیاسی، حسن نیت و تلاش جدی همه طرف ها بوده است. اجازه فرمائید از همه هیات های نماینده گی به خاطر تلاش های خستگی ناپذیرشان تقدیر نماییم.

تصمیم امروز ما که مبانی مورد توافق برای متن نهایی برجام را پایه ریزی می کند بسیار مهم است. اکنون می توانیم مجددا نگارش متن توافق نهایی و ضمایم آن را با بهره گرفتن از راه حل هایی که در این چند روز به آنها دست یافته ایم، شروع کنیم.

هم چنان که ایران برنامه صلح آمیز هسته ای خود را دنبال می کند، سطح و ظرفیت غنی سازی و میزان ذخایر ایران برای دوره های زمانی مشخص، محدود خواهد شد و نطنز تنها مرکز غنی سازی ایران خواهد بود. تحقیق و توسعه غنی سازی در ایران  بر روی ماشین های سانتریفیوژ بر اساس یک جدول زمانی و سطح توافق شده، انجام خواهد شد.

فوردو از یک سایت غنی سازی به یک مرکز هسته ای ، فیزیک و فن آوری تبدیل خواهد گردید. در این مرکز همکاری بین المللی در حوزه های تحقیق و توسعه ی مورد توافق مورد تشویق قرار خواهد گرفت. مواد شکافت پذیر در فوردو نخواهد بود.

رآکتور تحقیقاتی پیشرفته آب سنگین در اراک با همکاری مشترک بین المللی بازطراحی و نوسازی خواهد شد به گونه ای که پلوتونیوم با قابلیت تسلیحاتی در آن تولید نگردد. بازفرآوری صورت نخواهد گرفت و سوخت مصرف شده صادر خواهد گردید.

مجموعه تدابیری برای نظارت بر اجرای مفاد برجام شامل کد اصلاحی ۱.۳ و اجرای داوطلبانه پروتوکول الحاقی مورد توافق واقع شده است. آژانس بین المللی انرژی اتمی از فن آوری های مدرن نظارتی استفاده خواهد کرد و از دسترسی های توافق شده بیشتری از جمله به منظور روشن کردن موضوعات گذشته و حال برخوردار خواهد شد.

ایران در همکاری های بین المللی در حوزه انرژی هسته ای صلح آمیز مشارکت خواهد نمود که می تواند شامل ساخت نیروگاه های هسته ای و رآکتورهای تحقیقاتی شود. یک حوزه مهم دیگر، همکاری در زمینه ایمنی و امنیت هسته ای می باشد.

اتحادیه اروپا، اعمال تحریم های اقتصادی و مالی مرتبط با هسته ای خود را خاتمه خواهد داد و ایالات متحده نیز اجرای تحریم های مالی و اقتصادی ثانویه مرتبط با هسته ای را، همزمان با اجرای تعهدات عمده هسته ای ایران به نحوی که توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی راستی آزمایی شود، متوقف خواهد کرد.

یک قطعنامه جدید شورای امنیت سازمان ملل متحد صادر خواهد شد که در آن برجام تایید شده، کلیه قطعنامه های قبلی مرتبط با موضوع هسته ای لغو خواهد گردید و برخی تدابیر محدودیت ساز مشخص، را برای یک دوره زمانی مورد توافق، لحاظ خواهد کرد.

ما در هفته ها و ماه های آینده، برای نگارش متن برجام شامل جزییات فنی آن، در سطوح سیاسی و کارشناسی کار خواهیم کرد. ما خود را متعهد به تکمیل تلاش ها تا تاریخ ۱۱ ماه  سرطان می دانیم. از دولت سویس به خاطر حمایت های سخاوتمندانه در میزبانی این مذاکرات تقدیر و تشکر می نماییم. از خبرنگاران عزیز که در این مدت همراه ما بودند نیز سپاس گزاریم.

به گزارش خبرنگار اعزامی به لوزان سوییس،وزیر خارجه کشورمان پیش از قراات بیانیه گفت:ما (ایران و ۱+۵) از ششم تا سیزده حمل در سوییس دیدار کردیم همان ‌طور که درقوس ۹۲ توافق کردیم در اینجا گردهم آمدیم تا راه‌ حل‌هایی که ماهیت فعالیت‌های صلح‌ آمیز ایران تضمین کند و کلیه تحریم‌ها را بردارد برسیم امروز ما یک گام مهم برداشتیم و این امر مدیون عزم سیاسی و حسن نیت همه طرف‌ها بوده و از همه طرف ها تقدیر می‌کنیم.

وی گفت: اکنون می‌ توانیم نگارش متن نهایی و ضمایم آن را شروع کنیم.

به گزارش خبرنگار ایسنا ، رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در ابتدای نشست خبری با ظریف گفت: من به عنوان نماینده اتحادیه اروپا به همراه وزرای خارجه گروه ۱+۵ و وزیر خارجه ایران در دانشگاه  پولی تخنیک لوزان حاضر شدیم و لازم است بگویم که از بیست و دوم مارچ تا دوم اپریل گفت ‌وگوهای فشرده ای را برای رسیدن به یک توافق جامع داشتیم تا از صلح آمیز بودن فعالیت‌های هسته ای ایران اطمینان حاصل کنیم.

وی افزود:در این مسیر تلاش کردیم راه حل‌هایی برای اطمینان از فعالیت هسته‌ ای صلح آمیز ایران و برداشتن تحریم‌ها پیدا کنیم. امروز یک گام محکم  و مصمم برداشتیم و راه‌ حل‌هایی در راستای یک برنامه عملی مشترک بعد از کار دشوار همه طرفین مذاکره پیدا کردیم.

موگرینی ادامه داد: از همه هیات‌های شرکت کننده برای تلاش بی ‌وقفه تشکر می‌ کنیم که غیرممکن ‌ها را ممکن کردند و این راه‌ حل بدست آمده مبنای برنامه اقدام مشترک ما خواهد بود، و الان می‌ توانیم  براساس راه‌ حل‌هایی که بدست آوردیم برنامه اقدام مشترک را تدوین نماییم.

رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در بخش دیگری از صحبت‌های خود با اشاره به بخشی از راه‌ حل‌های بدست آمده در مذاکرات لوزان گفت: براساس این راه ‌حل‌ها میزان غنی‌ سازی ایران محدود می‌ شود و تجهیزات غنی ‌سازی جدید در نطنز ایجاد نخواهد شد و ایران متعهد شده است در چارچوب توافق بدست آمده اقدام کند.

وی ادامه داد: راه‌ حل‌های بدست آمده مورد بررسی قرار خواهد گرفت و همکاری‌های بین‌المللی در مورد نظارت بر پژوهش‌های ایران تشدید خواهد شد و یک مجموعه بین‌المللی ایران را در این مسیر کمک خواهد کرد و همچنین این مجموعه برای توسعه تجهیزات اراک با ایران همکاری خواهد کرد تا سطح آن به سطح مورد نیاز برای فعالیت‌های نظامی نرسد.

موگرینی تاکید کرد: برای بازرسی و نظارت بر فعالیت‌های ایران یک نظام بازرسی تدوین خواهد شد و براساس پروتکل الحاقی و معاهده منع گسترش تسلیحات هسته ای اقدام خواهد کرد و ایران در یک همکاری بین‌المللی برای استفاده از فناوری هسته ای به طور صلح آمیز مشارکت می‌کند.

وی خاطر نشان کرد: بخش دیگر همکاری ها در زمینه امنیت هسته‌ ای خواهد بود و براساس توافقات همه این اتفاقات را کنترول خواهیم کرد و در مقابل همه تحریم‌ های مرتبط با فعالیت‌های هسته‌ ای ایران در چارچوب این توافق قرار خواهد گرفت و یک قطعنامه جدید از سوی شورای امنیت منتشر خواهد شد و به اجرای قطعنامه‌های پیشین این شورا در مورد فعالیت‌های هسته‌ ای ایران پایان خواهد داد.

ظریف وزیر امور خارجه کشورمان پس از پایان سخنان مقدماتی موگرینی از زحمات اهالی رسانه تشکر کرد و گفت: چیزی که می‌خواهم بگویم تقریبا همان چیزی است که خانم موگرینی گفتند و من آن را به فارسی بیان می‌کنم.

  بامداد ـ سیاسی ـ ۲/۳ـ ۰۲۰۴

« ایتلاف مدنی یمن » لیست کشتار و ویرانی ها در یمن را نشر کرد

والری آموس معاون سرمنشی سازمان ملل متحد در امور کمک‌ های بشر دوستانه ، روز پنجشنبه ۱۳ حمل ۱۳۹۴ خورشیدی در بیانیه ‌ای اعلام کرد که در حملات هوایی ودرگیری های یمن ۵۱۹  تن کشته و دست ‌کم  ۱۷۰۰ نفر زخمی شده‌اند . وی افزود که ۹۰ کودک در میان قربانیان این حملات در یمن بوده‌اند.

علاوتاْ « ایتلاف مدنی یمن » به این تازه گی ها گزارش و لیست کشتار و ویرانی ها در یمن را نشر کرده است . دراین گزارش میخوانیم:

کشتار « بنی حوات » در مجاورت فرودگاه صنعا، به ویرانی وریزش ۱۴ خانه بر سر ساکنانش و شهادت ۲۴ شهروند و مجروح شدن ۴۳ نفر منجر شد. اکثر قربانیان زن و کودک بودند. دو کشتار دیگر نیز در مناطق «کتاف » و « البقع » در صعده به وقوع پیوست که به شهادت ۳۰ شهروند و مجروح شدن ۴۱ شهروند دیگر منجر شد.

ایتلاف سعودی امریکایی همچنین اردوگاه آواره گان را در منطقه « المزرق » در ولایت  «حجه » (در غرب یمن) هدف قرار داد که منجر به شهادت بیش از ۳۰ نفر و مجروح شدن بیش از ۴۰ نفر شد که اکثر آن ها نیز زن و کودک بودند گردید.

 

کارشناسان حقوقی این حمله را جنایت ضد بشری توصیف کرده و خواستار محاکمه عاملان حمله در دادگاه های بین المللی شدند.

جنایات عربستان و امریکا با هدف قرار دادن ایستگاه های سوخت و کامیون های حمل گاز در یریم – واقطع در استان اب در جنوب یمن ادامه یافت و منجر به شهادت بیش از ۱۴ شهروند و مجروح شدن ده ها نفر دیگر شد.هواپیماهای سعودی همچنین با حمله به کارخانه لبنیات و مواد غذایی « یمانی » در الحدیده (در غرب یمن ) جنایت بزرگ دیگری را رقم زدند که منجر به شهادت ۳۸ شهروند و مجروح شدن ده ها نفر شد. در همان روز ۴ شهروند در حمله موشکی عربستان به مردم منطقه مرزی رازح در استان صعده شهید شدند.

۸ نفر از اعضای یک خانواده نیز در همان منطقه در پی چپه شدن موتر شان به علت حمله توپخانه ای نیروهای مرزی عربستان شهید شدند و ۷ نفر هم مجروح شدند.

تجاوز عربستان به یمن همچنین منجر به ویرانی فرودگاه های مسافربری  صنعا ، الحدیده ، عدن، تعز و صعده و بندرهای المخا، عدن و میدی شده است. ایستگاه های برق و گاز صعده و گمرک «حرض» در مرز با عربستان و« بیمارستان ۴۸ » نیز هدف بمباران قرار گرفتند.

کارخانه تولید سمنت در شهر لحج، کارخانه کوکا کولا  در عدن، انبارهای غذای وابسته به موسسه اقتصادی صنعا، ایستگاه سوخت رازح، دو کاروان حمل نفت، بمباران جاده صنعا – صعده و جاده صعده – المزرق از دیگر مکان هایی بوده اند که مورد حمله قرار گرفتند.

تحریم هوایی یمن نیز مانع رسیدن کمک های بشردوستانه به بیش از ۵ هزار شهروند یمنی شده است که اکثر آن ها از بیماری رنج می برند.

ایتلاف سعودی امریکایی از رسیدن کمک های امدادی و کمک های صلیب سرخ به یمن نیز جلوگیری کرده است.

 

تجاوز عربستان و امریکا به یمن همچنین هزاران خانواده را وادار به کوچ اجباری کرده است. این تجاوز باعث بسته شدن مدارس یمن و محرومیت بیش از ۶ میلیون نفر از تحصیل شده است.

محاصره بنادر و جلوگیری از رسیدن نیازهای اولیه زنده گی به مردم یمن نیز بعد دیگری از کشتار جمعی آنان است

گفتنی است « ایتلاف مدنی یمن » یاد آور شد که به انتشار بقیه تجاوزات و جنایت های عربستان و متحدانش ادامه خواهد داد و آن ها را به دادگاه بین المللی لاهه ارایه خواهد کرد.

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۴ـ ۰۴۰۴ 

 رییس جمهوری سوریه در گفت و گو با  چارلی روز  در شبکه امریکایی سی بی اس گفت :

 داعش و عربستان یک ایدیولوژی دارند!

 

رییس جمهوری سوریه هرگونه تماس با امریکا را تکذیب کرد و با تاکید بر راهکار گفت‌ وگو برای حل بحران سوریه ، رژیم عربستان سعودی را رژیم قرون وسطایی دانست که جهان ‌بینی آن با گروهک داعش یکی است.

بشار اسد رییس جمهوری سوریه بروز ۲۹ مارچ  ۲۰۱۵ ترسایی  در گفت ‌وگویی با شبکه امریکایی « سی.بی.اس» گفت که هر جنگی لاجرم در نهایت باید با گفت‌ وگو و راهکار سیاسی میان طرف‌های آن به پایان برسد و این همان کاری است که سوریه دردو سال گذشته از طریق ارتباط مستقیم با گروه‌های مسلح انجام داده و موفق شده در مواردی به آشتی دست پیدا کند.

اسد در این گفت ‌وگو با بیان اینکه هیچ تماسی میان دمشق و واشنگتن وجود ندارد، بر ضرورت گفت‌ وگو تاکید کرد و آن را امر خوبی دانست اما گفت که این کار بخصوص درباره موضوع مبارزه با تروریسم باید بدون نقض حاکمیت سوریه انجام بشود.

رییس جمهوری سوریه هرگونه تغییر رییس جمهور در کشورش را بر اساس قانون و قانون اساسی و انتخابات دانست و گفت، این مساله مخصوص مردم سوریه است و به امریکا  یا کشوری دیگر ارتباطی ندارد و رییس جمهور با زور تروریسم یا دخالت خارجی تغییر نمی‌ کند.

اسد وجود چیزی به نام « معارضان میانه رو» در سوریه را که باراک اوباما رییس جمهوری امریکا از آن نام برده بود، توهم دانست و گفت، چنین چیزی در سوریه وجود ندارند. افراد مسلح از همان ابتدا در سوریه آدم سر بریدند و قلب انسان‌ها را به دندان گرفتند و این اتفاقات یک شبه رخ نداد و از ابتدای بحران چنین کشتارهایی وجود داشت.

رییس جمهوری سوریه با بیان اینکه اگر غربی‌ها میخواهند با تروریسم در سوریه مبارزه کنند به دمشق نیاز دارند، در خصوص حملات امریکا به داعش در سوریه گفت که دمشق از طریق طرف سومی مانند عراق یا روسیه از حملات امریکا به داعش باخبر می‌شود و تاکنون امریکا تعرضی به ارتش سوریه یا مواضع آن نکرده است.

اسد درباره هواپیمای بدون سرنشین امریکایی که چندی پیش ارتش سوریه آن را ساقط کرد و در پاسخ به این سوال که آیا میدانستید این پهپاد امریکایی است، گفت: خیر نمی‌دانستیم. هیچ پهپادی نیست که به شما بگوید «من امریکایی هستم». زمانیکه هواپیمایی در حریم آسمانی شما بیاید شما آن را ساقط میکنید. این قواعد نظامی است.

وی استفاده ارتش سوریه از گاز کلر را دروغی رسانه‌ ای خواند و گفت بهتر است بدانید که کلر گازی نظامی نیست و هر کسی می ‌تواند آن را خریداری کند.

بشار اسد در ادامه در پاسخ به سوالی درباره اینکه نظام سعودی را چگونه توصیف می‌کنید، گفت: عربستان رژیمی استبدادی از قرون وسطاست  که خارج از تاریخ زنده گی می‌کند و همان ایدیولوژی تاریک وهابیت را دارد. در حقیقت رژیم عربستان نتیجه ازدواج وهابیت و رژیم سیاسی موجود در عربستان از ۲۰۰ سال پیش است. ما عربستان را اینطور می‌بینیم.

اسد با بیان اینکه هر دو یک ایدیولوژی دارند، آن را برآمده از وهابیت و کتب وهابی‌ها در عربستان دانست و گفت، فقط داعش نیست، جبهه النصره و القاعده هم همینطور هستند زیرا همه این ها از کتب وهابیت برای تحریک مردم استفاده می‌کنند.

اسد در رابطه به ترکیه نیز اعلام کرد که « مساله در ترکیه، فقط بسته به (رجب طیب) اردوغان است. او روی جماعت اخوان المسلمین تعصب دارد. نه به این معنا که عضوش باشد. اما او متعصب است و دچار جنون خودبزرگ ‌بینی سیاسی است و فکر می‌کند که سلطان دوران حاضر شده است. قرن بیست و یکم.

 بامداد ـ سیاسی ـ ۲/۲ـ ۰۲۰۴