اسپانیا: تیک تاک، تیک تاک، وقت تغییرات رسیده!*
دکتراسد محسن زاده کارشناس اموربین المللی و مدیرمسوول تارنمای بامداد
هسپانوی ها سال ۲۰۱۵ ترسایی را با خواست ها و اقداماتی شروع کردند که سال پیشین را با آن به پایان رساینده بودند: بسیج نیروهای اجتماعی حول شعارها و برنامه های مردمی و آینده نگر ، مبارزه بخاطر دگرگونی در اهرام های متمرکز و فساد پیشه حاکمیت ، نه گفتن به بده و بستان ها با حاکمیت دربالا ، مبارزه با سیاست های دیکتات و ریاضت کشی ، سرطان بیکاری و فقر منیحث پی آمد سیاست های اقتصادی غارت گرانه نیولیبرال .
درنتیجه سیاست های ریاضت کشی « Austerity Policy » قبولانده شده از سوی ترویکا(۱) امروز ۲۷ درصد مردم اسپانیا ازحق کارمحروم بوده ومیلیون ها شهروند این کشوربرای زنده ماندن مجبور به انجام کارهای چند شغله شده اند. ارتش بیکاران اسپانیا ، بزرگترین ارتش بیکاران اروپا بوده و امروز دراسپانیا بیش از ۵۵۰۰۰۰۰ شهروند کشور بیکار اند و رقم بیکاران جوان به بیش از ۵۷.5 در صد جوانان کشورمیرسد. درکنار بیکاری؛ فشاربی مانند سرمایه مالی و بانک ها برشهروندان اسپانیا باعث گردید تا هزاران شهروند کشور که از بانک ها بدهکار بودند جایداد شان را به بانک ها واگذارشوند. درچنین شرایط دردبار وغیرقابل تحمل فرمانروایان اتحادیه اروپا و ترویکا۱ از مردم خواستار ریاضت کشی تا سرحد جان سپردن را نمودند. هواداران و اندیشه پردازان اقتصاد نیولیبرال دراین ریاضت کشی توده های میلیونی مردم ، اْفت ارزش کارکه پایین آمدن سطح زنده گی را با خود دارد و زمینه ساز فزایش بیکاری میشود میگویند که : به دلیل روحیات و ذهنیت انسانی ، افزایش بیکاری و اًفت ارزش کار به نوبه خود باعث تشویق زحمتکشان به رقابت کار بیشتر میشود. و این طبعیت انسان است .
این یاوه سرایی ها درحالیست که موسسات مالی همه روزه با خصوصی سازی مالکیت های عامه ، غصب جایدارهای مردم ، ازبین بردن امکانات شغلی، خرابی نظام آموزش و پرورش ،کاهش خدمات بازنشسته گی و بیمه های اجتماعی ، خرابی بی مانند در نظام خدمات بهداشتی و... به سود های بی مانندی دست یافته اند. آنها فقط بر« آزادی و امنیت سرمایه » پافشاری دارند.
بحران مالی که از سال ۲۰۰۷ ترسایی دامنگیر اسپانیا شد تا امروز بصورت فزاینده ادامه داشته و شرایط درد با تحمیل شده از سوی موسسات پولی جهانی و اروپا بیشتری بخش تولیدات ناخالص ملی را بلعیده و چانسی برای رشد اقتصادی و بهبود شرایط زنده گی مردم باقی نمانده ؛ و حکومت فاسد حزب راستگرا و نیولیبرال «مردم » نیز از این شرایط استفاده و با رشد فساد اداری و مالی دارایی های بیشتر مردم را به یغما برده است .
باافزایش بحران و فشار بی مانند بانک ها و نهاد های بین المللی مردم اسپانیا به مقاومت و ابتکارات توده ای دست زده و از پایین نوعی از مقاومت و ایستاده گی را در برابر این سیاست های ویرانگر و ضد انسانی سازمان دادند.در سالهای نخست شماری از دانش آموزان ، کارگران ، دانشجویان ، کارمندان دولت ، بی خانمان ها ، هنرمندان ، آهنگ سازان ، نقاشان و ... با دست زدن به ابتکارات صدای اعتراض و ناسازگاری شانرا با این شرایط ناهنجار بلند کردند. احزاب سیاسی ترقیخواه و چپ و سازمانهای صنفی و اجتماعی با دیدگاه ها و بزنامه های شان نیز د ر این اعتراضات شرکت جستند.
در پانزده ام می ۲۰۱۱ ترسایی بیش از ۱۳۰۰۰۰ شهروند این کشور در۵۰ شهراسپانیا به خیابان ها ریختند تا صدای نارضایتی و اعتراضات شانرا در برابر سیاست های ارتجاعی وضد مردمی دولت و اتحادیه اروپا ابراز نمایند.درمادرید شهرک های اعتراضی و مقاومت دوامداربا برپایی خیمه های مقاومت و مراکز بحث و گفت وگوی شهروندان ایجاد شده؛ بزودی این اعتراضات و مقاومت به شهرهای سویلا، ولنسیا ، بارسلونا، ملاگا ، بلباو و ... نیز دامن گسترد.
گروه های مختلف اجتماعی شرکت کننده درجنبش « ام ۱۵ » با وجود داشتن خواست های متفاوت باهم دیگر پیوند وهمبستگی ایجاد نموده ؛ درپی گفت وگوهای دوامدار آنها فرهنگ زنده و پرشور سیاسی را پی ریزی و با سازماندهی دیدارها به همطرازی خواست ها و نزدیکی بیشتر دردفاع از حقوق و آزادی های مردم در برابر حاکمیت ارتجاعی و وابسته به انحصارات پرداختند.
دولت دست راستی ماریانو روخوی با روکرد به اقدامات پولیسی ،منع اعتراضات ، زندانی ساختن و پیگرد فعالین جنبش آنها را « ماجرا جو » ،« افراطی » ، «توطیه گر » ، « بی تجربه و ساده ها » و ... خواند که میخواهند اصول دموکراسی را زیر پا نموده و اسپانیا را به سوی بی نظمی و هرج و مرج بکشانند.
«جنبش خشمگینان» که مجموعه ایی بود ازشورش ها ، جنبش های اجتماعی اسپانیا و اعترضات مردم با هم ارتباطات و پیوند های سالم و پویا برقرار ؛ و نحوه تشکل و واکنش در برابر دولت ارتجاعی و سیاست های دیکتات ترویکا را با اقدامات متنوع اعتراض مردمی ؛ ایجاد پلاتفورم های دوامدار ، متحرک و پویا دامنه ابتکارات شانرا گسترش بخشیده ، باهم به تبادل اندوخته پرداخته و اقدامات و کنش های تازه و نوی را راه اندازی کردند.
شماری از فعالین این جنبش های مردمی با راه اندازی سیمینارهای آموزشی گروه ها و نهاد های دیگر را یاری رسانیدند.دراین جنبش ها که کارگران ، کارمندان دولتی ، دانشجویان ، زنان ، بازنشسته گان ، استادان دانشگاهی ، دانش آموزان، کسبه کاران ، بیکاران خشمگین و قربانیان سیاست های ریاضت کشی همپا با احزاب سنتی چپ اسپانیا با برخورداری از جانبداری اتحادیه نیرومند کارگری اسپانیا شریک بودند در برابر فشارهای حاکمیت و ترویکا ازپا درنیامده و به تلاش های شان ادامه دادند. آن بخشی از جنبش که خانه مشخص سازمانی نداشت درنتیجه واقع نگری و درک نیاز نیاز به مبارزه متشکل سیاسی ـ اجتماعی نیز راهش را به پیش ادامه و در پی دستیابی پختگی سیاسی ـ سازمانی سال پیش حزب پودیموس ( ما میتوانیم ) را در کنار سایر احزاب و تشکل های مردمی بنیاد گذاشتند.( ۲)
خورخه لاگو جامعه شناس و عضوشورای شهروندی «پودیموس» گفت: « به نظر ما، جنبش ۱۵ می در حرکت سیاسی خود دچار انسداد شده و این ایده که انباشت تدریجی نیرو الزاما به گردآمدن سیاسی منجرمی شود نادرست ازآب درآمده است... انجمن هایی برای مبارزه علیه اخراج مستاجران ایجاد شده، شبکه های مقاومت علیه کاستی های نظام سلامت به وجود آمده ولی جنبش عمومی پیش از تجزیه و تلاشی دچارتنگی نفس شده است.» بر بنیاد همین درک پی ریزی پودیموس یگانه گام درست برای ادامه مبارزه متشکل و سازمان یافته بود. فقط چهارماه پس از تاسیس خود پودیموس توانست ۱.۲ میلیون رای ؛ یعنی ۸ درصد کل آرا و ۵ کرسی در پارلمان اروپایی را بدست آورد.(۳)
هم اکنون پودیموس در نظرخواهی های متعدد برای انتخابات پارلمان آینده اسپانیا در نوامبر سال ۲۰۱۵ ترسایی در صدرهمه پرسی ها قرار داشته از حزب حاکم محافظه کار مردم ( PP ) و حزب سوسیالیت کارگری اسپانیا ( PSOE) پیشی دارد. بربنیاد این همه پرسی ها پودیموس ۲۸ در صد و حزب راستگرا مردم چیزی کمتر از۲۰ در صد ، حزب سوسیالیست کارگری اسپانیا کمتراز آن و چپ متحد (IU) بیش ۹ در صد آرا از بدست خواهند آورد .
احزاب راستگرای مردم و حزب سوسیالیت کارگری اسپانیا از آغاز دوران پس از فرانکو تا اکنون در این کشور اهرام قدرت را در دست داشته و به یاری موسسات امپریالیتسی مقدم برهمه بانکها و سرمایه مالی و شبکه های رسانشی کوشیده اند با ابزار دست داشته همین گزینه « محافظه کار یا سوسیال دموکرات و یا ترکیبی از هردو » را برمردم تحمیل نمایند. این دو حزب درانتخابات ۵ سال پیش ۸۰ درصد آرا را بدست آوردند. در انتخابات اخیرآنها توانستند تنها ۵۰ درصد کل آرا را از آن خود گردانند. درخوریاد است که ایتلاف چپ متحد (IU) که دارای ساختارهای نیرومند و اثرگزاری در جنبش کارگری و سندیکایی و در محلات بوده و ازمحبوبیت زیادی دربین مردم برخوردارمیباشد با حفظ استقلالیت سازمانی اش د رجنبش های اعتراضی دوشا دوش مردم قرار دارد. این اتحاد در انتخابات برای پارلمان اروپا درسال گذشته موفق گردید تا ۴ نماینده به پارلمان اروپا بفرستد.
پابلوایگلسیاس، ۳۵ ساله استاد علوم سیاسی در دانشگاه خوان کارلوس موندروی مادرید ، عضو پارلمان اروپا ، سخنورتوانا و استراتیژیست ماهر رهبر حزب پودیموس است . او پیوسته با روشنبینی در دفاع از مردم دربرابر تدابیر ریاضتی تحمیل شده از سوی اتحادیه اروپا قرار داشته ؛ و این سیاست ها را سیاست «کاستی» و « اروپای المانی » شده خوانده و برای رهایی از آن میرزمد.
ایگلسیاس تاکید می نماید که پودیموس خواستار: «... اصلاحات مالیاتی، بازسازی ساختار بدهی، مخالفت با بازگشت سن تقاعد به ۶۷ سال، گذر به کارهفته گی ۳۵ ساعته (درمقابل ۴۰ ساعت کنونی)، همه پرسی درمورد سلطنت، بازسازی صنعتی، بازپس گیری موقعیت حاکمیت حکومت که به بروکسل واگذار شده و خودگردانی مناطق اسپانیایی… با پیش بینی یک اتحاد با نیروهای مشابه در جنوب اروپا میباشد. »
مقر حزب در محله کارگرنشین « سان بلاس » درمادرید قرار دارد. پیوسته مردم در« سان بلاس » گردهم می آیند ، دیدگاه ها و پیشنهادهای شان را درمیان گذاشته و در چارچوب دموکراسی ای که همه در آن مشارکت دارند، درباره این پیشنهادات به گفت و گو پرداخته در باره آن ها تصمیم میگیرند.
به همان پیمانه ای که نقش جمعی در رهبری حزب برجسته است؛ پابلوایگلسیاس رهبر حزب که سخنگوی برازنده بوده و حضور پیوسته رسانه ای دارد ؛ نقش ارزشمندی را درشناسایی حزب و اماج های آن در بین مردم ایفا مینماید. این حضور دوامدار او را به « چهره تلویزونی » تبدیل نموده و کسانی تشویش دارند که این حزب مانند حزب « پیرات » المان بزودی از صحنه سیاسی دور خواهد شد. اما کارشناسان امور سیاسی در اروپا بدین باوراند که پودیموس پدیده محض رسانه ای نبوده وآنرا جنبش های همگانی به شانه میکشند ؛ این حزب تاثیر فزاینده در بین مردم داشته و بصورت منظم رشد مینماید. رهبران جنبش با داشتن اگاهی سیاسی و دانش مسلکی با تکیه بر آموزه های جنبش مردمی اسپانیا ، اروپا و یه ویژه امریکا لاتین راه پیوند و نزدیک مردم را جستجو و در راه ایجاد جبهه وسیع نیروهای ترقیخواه و هوادار مردم بخاطرایجاد اشتغال ، پایان دادن وابسته گی کشنده و دیکتات ترویکا ، محو فقرساختاری ، دموکراتیزه کردن روند مدیریت اقتصادی ، تامین رشد مناسب اقتصادی ـ اجتماعی و.. میکوشد.
حزب روابط نیکو با چپ متحد اسپانیا ( IU) که در جنبش های کارگری و لایه های ناتوان جامعه ، اتحادیه های کارگری و صنفی چون ( UGT) و ( CCOO) و زحمتکشان ده دارای اثرگذاری سنتی میباشد ، روابط نیکو داشته و در سطح اتحادیه اروپا در فراکسیون چپ و نوردیک های شمال با هم مشترکاً تلاش می نمایند. پودموس در اروپا هم پیمانان زیادی دارد که میتوانند به پیروزی این حزب در انتخابات ماه نوامبرسال روان کمک کنند. پودیموس روابط نیکو با « چپ اروپا » از جمله با حزب سریزای یونان دارد که در انتخابات پارلمانی ۲۵ جنوری با بدست آوردن ۳۶ در صد آرا مسوولیت رهبری حکومت یونان را به گردن گرفت و به امید تازه ای برای مردمان اروپا مبدل شد.
شماری از کارشناسان میدان سیاست در پی این پیروزی نوشتند که :« تنها یونان مطرح نیست ؛ هدف اروپاست »؛ و مقاومت و جنجال های « Mutti »(۴) انگیلا میرکل و اتحادیه اروپا فقط بخاطر پول نیست ؛ و آنها از دگرگونی های سیاسی در اروپا و ناکامی سیاست های نیولیبرال سخت هراسان اند.یکی از مقام های بلند پایه اتحادیه اروپا پس از انتخابات یونان در ۲۵ جنوری گفت: «اگر سیریزا واقعا موفق به بازگرداندن سیاست صرفه جویی گردد، ممکن است جنبش های مشابه در اسپانیا، ایتالیا یا حتا فرانسه نیز رشد کنند.»
حضور گسترده مردم در در تظاهرات ماه جنوری به نام :« راهپیمایی برای تغییر» در اعتراض به وضعیت اقتصادی نابسامان اسپانیا و گزارشهای فزاینده از فساد سیاسی و اقتصادی در این کشور دارای اهمیت زیادی برای انتخابات پارلمان های محلی در می ۲۰۱۵ ترسایی در اندلوزیا و کاتلونیا نیز میباشد. حکومت های محلی دارای نقش باهمیتی برای دگرگونی های میباشند ؛ از جمله این ها مسوول تصمیم گیری برای تعین اندازه کرایه جایداد ها، نظام بهداشتی ، خدمات آموزشی و فرهنگی و سایر مسایل در سطح ایالات بوده ؛ میتوانند بودیجه بیشتر را به بخش خدمات بهداشتی تخصیص داده و یا تصمیم بگیرند که کدام پروژه ای با کدام شرایط عملی گردد. برای همین هم است که شماری از جنبش ها و پلاتفورم های محلی نیز با ایجاد شبکه های برای همکاری با نیروهای مختلف سیاسی از جمله پودیموس و چپ متحد میکوشند. به گونه مثال جنبش ( PAH) جنبش در برابر غصب جایداد ها که در کاتالونیا فعال میباشد ؛ و یا (GB) در بارسلونا. بانو کولاو سخن گوی ( PAH) میگوید که : « ما در فکر بدست آوردن کرسی درشورای ناحیه و یا شهر نیستیم تا آنرا رنگین تر بسازیم ؛ ما میخواهیم پیروزی شویم تا چیزهایی را تغیر بدهیم و برای مردم ثابت بسازیم که سیاست به شیوه دیگری نیز ممکن است .»
یونان آغازگر دگرگونی در اروپا شد و امید برای ادامه این راه به سود مردم و بهتر شدن شرایط زنده گی آنها روز تا روز جوانه میزند. تا نوامبر که انتخابات پارلمانی دراسپانیا میباشد وقت زیادی باقی مانده است . در یکسو صف مردم و در سوی دیگر لجاجت و دندان نشان دادن زورمندان اروپا و به گفته بانو سارا واگن کنشت معاون فراکسیون پارلمانی چپی های المان « گانگستر های اروپا که شویبله وزیر مالیه المان آنها را رهبری می کند » ( ۵ ) برای شکستاندن اراده مردم و وادارساختن شان به تسلیم وسازش. سال پراز امید و دشواری در اروپا در پیش است. فقط آنهای میتوانند به پیروزی امید داشته باشند که به منافع و آینده مردم می اندیشند ، برای برکناری ناهنجاری های بی مانند اقتصادی ـ اجتمای راه حل واقعبینانه و پشتوانه مردمی را منحیث عامل پیش برنده دگرگونی ها را باخود دارند. فقط درصورت سازماندهی و مبارزه جسورانه ، متشکل و آگاهانه نیروهای اجتماعی میتوان به آینده دگرگونی های خوشبین بود.
پروفیسور جیمز پتراس استاد جامعه شناسی دردانشگاه بینگهامتون نیویورک در پایان سال گذشته در باره رخدادهای مهم سال ۲۰۱۵ ترسایی پیشبینی نمود که :« در جنوب اروپا حزب چپ سوسیالیست سریزا احتمالا برنده انتخابات یونان خواهد شد و برای تحمیل یک تعلیق در پرداخت بدهی ها و تحریک اقتصاد تلاش خواهد کرد.رژیم های سیاسی نیولیبرال در ایتالیا٬ اسپانیا و پرتگال هم چنان رو به وخامت می روند. در فرانسه رژیم سوسیالیست که دستور عمل حمایت از کسب و کار را در آغوش گرفته است باعث تحریک درگیری های مهم با اتحادیه های کارگری خواهد شد و ممکن است ضربه ببیند. جبهه ملی ممکن است حزب پیشرو شود٬ که موضع راستگرایی تندرو (ضد مهاجرین) را اتخاذ کند و چپ (ضد ریاضتی اتحادیه اروپا). چپ گرایان٬ احزاب و جنبش های پویولیست و راستگرا به احتمال زیاد حمایت خود را در هشت انتخابات برنامه ریزی شده امسال در اتحادیه اروپا افزایش دهند.»
رویکرد ها :
* ده ها هزار شهروند اسپانیا به دعوت حزب پودیموس بروز شنبه ۳۱جنوری ۲۰۱۵ ترساییی در « میدان سیبلس» در مقابل ساختمان شهرداری مادرید گردهم آمدند تا در برابر سیاست های ریاضت کشی و بحران بی مانند اجتماعی این کشور راهپیمایی نمایند . آنها از جمله شعار :
« اسپانیا: تیک تاک، تیک تاک، وقت تغییرات رسیده!» را برشانه های حمل میکردند.
۱ ـ ترویکا ( اتحادیه اروپا ، صندوق بین المللی پول و بانک مرکزی اروپا )
در نتیجه اعتراض جسورانه حکومت جدید یونان دربرابر دیکتات این نهاد ناقض حاکمیت ملی کشور ها ِ و نبود تعریف حقوقی ازاین نهاد ترویکا دیگر به تاریخ سپرده شده و تا تثبیت دقیق حقوقی این نهاد از آن بنام « موسسات » یاد می شود.
۲ ـ شماری از کارشناسان می پنداشتند که پودیموس « Podemos » یا « ما میتوانیم » همان شعار تبلیغاتی آقای بارک اوبا رییس جمهور امریکا « Yes we can » درجریان کمپاین انتخاباتی اش میباشد.
در این باره پابلوایگلسیاس رهبر پودیموس درگفت و گویی با برنامه « Democracy now » تصریح نمود که این شعار اوباما از مقاومت های اجتماعی مردمان لاتینویی ایالات متحده امریکا به عاریت گرفته شده و ریشه آن درجنبش های اعتراضی مردمان کشورهای امریکایی لاتین نهفته است.
روزنامه اشتاندرد ، اتریش شماره ۲۰ فبروری ۲۰۱۵ ترسایی ، ایرهارد اشتاکل
۳ ـ می ۲۰۱۴ترسایی
۴ ـ کسانی انگیلا میرکل نخست وزیرالمان را « ببو یا مادر» اروپا میخوانند.
۵ ـ روزنامه یونگه ولد ، ۱۸ فبروری ۲۰۱۵ ،« ترویکا ـ مافیا، یونان را زیر فشار قرار میدهد » نوشته سارا واگن کنشت .
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۳ ـ ۲۱۲۰۲
دو مرکز اسلامی سنی ها و شیعیان همیشه با یکدیگر در رقابت اند
ولادیمیر ساژین میگوید:« مقابله نظامی نیروهای مختلف در کشوری که ۲۵ میلیون نفر جمعیت دارد و بیش از ۷۰ میلیون واحد سلاح گرم در دست ساکنان آن است؛ از حالت دایمی برخوردار می شود. تعداد شبه نظامیان قبایل بیش از سربازان ارتش است و تسلیحات آنها به مراتب بهتر.
در یکی از فقیرترین کشورهای جهان جنگ داخلی شعله ور است. شورشیان از فرقه شیعه زیدی ها و یا حوثی ها اعلام کردند که آنها قدرت را در یمن بدست گرفتند و پارلمان را منحل کردند و شورای موقت ریاست جمهوری برای اداره کشور را تشکیل دادند. چه چیزی باعث پیروزی شیعیان در این کشور شده است؟
ولادیمیر ساژین این موضوع را مورد تفسیر قرارداده گفت: مقابله نظامی نیروهای مختلف در کشوری که ۲۵ میلیون نفر جمعیت دارد و بیش از ۷۰ میلیون واحد سلاح گرم در دست ساکنان آن است از حالت دایمی برخوردار می شود. تعداد شبه نظامیان قبایل بیش از سربازان ارتش است و تسلیحات آنها به مراتب بهتر. هم اکنون علاوه بر باقیمانده های ارتش و تشکیلات مسلح گوناگون قبایل در یمن، دو نیرو در یمن از قدرت زیادی برخوردارند. در شمال « انصارالله » شیعه و در جنوب « القاعده شبه جزیره عربی» سنی ها.
فعلا شیعیان که یک سوم ساکنان را تشکیل می دهند پیروز هستند. شیعیان یمن از فرقه زیدی ها و حوثی ها از عربستان سعودی متنفر هستند که تقریبا ۱۰۰ سال پیش شهر « اسیر» را از آنها گرفته بود.
در تهران از پیروزی « انصارالله» خوشحال هستند. علی اکبر ولایتی مشاور علی خامنه ای رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران در سال گذشته اعلام نمود که جنبش شیعه حوثی ها در یمن مورد حمایت ایران قرار دارد و به عنوان « بخشی از جنبش بیداری اسلامی» در نظر گرفته می شود. علی شیراز نماینده آیت الله خامنه ای از نیروهای ویژه « قدس» سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران « انصارالله » یمن را کاپی « حزب الله» لیبیا نامید و فهماند که تهران به این جنبش کمک مشابه می رساند.
موفقیت شیعیان یمن که دولت طرفدار سعودی در صنعا را سرنگون کرد؛ برای عربستان سعودی دشمن سیاسی و ایدیولوژیکی و دینی ایران، مسایل بزرگی در بردارد.
شایان ذکر است که مناسبات ایران – عربستان سعودی هیچ وقت هموار و « صاف » نبوده است. دو مرکز اسلامی - سنی ها و شیعیان همیشه با یکدیگر رقابت می کنند و حتا جنگ های « نیابتی» راه می اندازند - در عراق ، سوریه و تا حدی در بحرین.
به نظر می رسد که ریاض نه فقط نگران پیروزی شیعیان و حمایت ایران از آنهاست، بلکه موضع دولت باراک اوباما نیزباعث نگرانی آنها می شود. پیداست واشنگتن، متحد اصلی سعودی ها که با « کارت ایرانی » بازی می کند آهسته و مطمین بسوی تهران برمی گردد. ریاض این نکته را مشاهده و حسادت می کند.
حسودی ریاض در رابطه با متحد آنسوی اقیانوسی خود نه فقط باعث برداشتن آن یک گام « از عشق تا نفرت به امریکایی ها » می شود؛ بلکه به نزدیکی مواضع سعودی ها با اسراییل منجر می شود که در اکثر مسایل مربوط به ایران با سعودی ها ابراز همبستگی می کند.
در پایتخت های عربستان سعودی و اسراییل بخوبی درک می کنند که موقعیت سیاسی در خاور نزدیک به تدریج تغییر می کند و این تغییر به نفع این دو کشور نیست و اینکه پس از لغو تحریم ها و برقراری روابط ایران وامریکا امکانات زیادی برای ایران گشوده خواهد شد. این موضوع اصلا به مذاق الریاض و تل آویو خوش نمی آید.
هم اکنون بدشواری می توان تصور کرد که در کدام جهت سیاست عربستان سعودی پیشرفت خواهد کرد. اما جای شک نیست که اکنون الریاض در وضعیت دشواری قرار دارد. کودتای شیعه در یمن که عربستان سعودی فعلا نمی تواند با آن مقابله کند تاییدی بر این امر است.
م ه
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۱ ـ ۲۱۰۲
استفان دی مستورا: بخش گسترده ای از خاک سوریه همچنان تحت کنترل دولت است.
به گزارش روزنامه لبنانی الاخبار، اظهارات استفان دی مستورا نماینده سرمنشی سازمان ملل مبنی بر اینکه بشاراسد همچنان رییس جمهور سوریه و جزیی از راه حل بحران این کشور است، به معنا عقب گرد بین المللی از تفکر برکناری بشار اسد است.دی مستورا در بخش دیگری از اظهارات خود گفت: «بخش گسترده ای از خاک سوریه همچنان تحت کنترل دولت است.»
به عبارت بهتر اذعان به اینکه اسد بخشی از راه حل بحران سوریه است با لحنی توام با اندکی شرم به این معنی است که اسد ومتحدانش به راه حل بحران تبدیل شده اند.علاوه براین اظهارات دی مستورا به این معنا است که چه بسا توافق اتمی ایران و غرب سریع تر از آنچه دشمنان تصور می کردند، رو به جلو در حرکت است.
سوم اینکه امریکا و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) مخالفان میانه رو وغیره را که به ویرانی سوریه و درد و رنج مردم آن توجهی ندارند، در میان راه و روی تکه های پاره پاره به اصطلاح حل و فصل بحران، رها کردهاند.در بحبوحه این تحولات باید توجه کسانی که روند تحولات به سمت حل و فصل نهایی را به دیده تردید می نگرند، به نکات زیر جلب کنیم:
در دوم فوریه جاری دی مستورا گزارشی را به اطلاع اعضای کمیته امور خارجی پارلمان اروپا رساند. خلاصه اظهارات وی در برابر کمیته مزبور این بود: « نقش بشار اسد در آینده سوریه که سوری ها در مورد آن توافق نظر داشته باشند، اجتناب ناپذیر است، زیرا اسد بر ۵۰ درصد سوری ها حکومت می کند.
وی همچنین یادآور شد: دولت وحدت ملی باید قانون اساسی را اصلاح کرده و انتخابات را برگزار کند.
دی مستورا در پاسخ به بی اعتمادی برخی از مخالفان حاضر در این نشت به بشار اسد به وضوح گفت: مشکلی که در سوریه وجود دارد، بی اعتمادی بین همه طرف ها است، به هر حال باید به اقلیت ها اطمینان داد که در راهکار سیاسی مشارکت داده خواهند شد به اضافه اینکه در آینده باید از نهادهای دولتی به ویژه ارتش حمایت شود.
لزوم حمایت از تلاش های قاهره و هماهنگی با عربستان
فرستاده سازمان ملل در امور سوریه در ادامه گزارش خود گفت: باید از تلاش های قاهره حمایت کرد، زیرا با نظام سوریه روابط قابل قبولی دارد و علاوه بر این باید با عربستان که در صدد است در اپریل آینده مخالفان سوری را گرد هم آورد، هماهنگی بعمل آورد.
اما تاکید دی مستورا بر نقش قاهره در قبال بحران سوریه، با هشدار برخی مسولان اروپایی روبه رو شد به گونه ای که یادآور شدند که نشست قاهره بدون حضور اخون المسلمین و تمام گروههای مرتبط با آن برگزار شد، به اضافه اینکه نقش مصر در بحران سوریه با نارضایتی ترکیه روبه رو شده است و همین امر می تواند هرگونه ابتکار عملی را در این خصوص با برخی دشواری ها روبه رو کند.
اما دی مستورا بر موضع خود پافشاری کرده و افزود: باید از تلاش های روسیه برای حل و فصل بحران سوریه حمایت کرد.نکته مهم تر اینکه وی به نقش و اهمیت ایران و در این خصوص اشاره کرده و اظهار داشت: ایران حایز اهمیت بوده و آشکارا در سوریه حضور دارد، از همین رو بدون مشارکت ایران، ترکیه و عربستان در سطح منطقه و نیز روسیه و امریکا در سطح بین المللی راه حلی برای بحران سوریه وجود ندارد.
رهبری سوریه با هرگونه نقض اختیارات مخالف است
وی همچنین به لزوم اصلاح برخی بندهای توافق «ژنو ۱ » اشاره کرد تا به کسانی که بر خدشه دار نشدن اختیارات ریاست جمهوری تاکید دارند، اطمینان دهد ؛ زیرا بی تردید رهبری کنونی سوریه با هرگونه نقض اختیارات خود مخالف است.
این تکاپوی دی مستورا به نماینده گی از سازمان ملل صورت گرفته و در واقع در سطح بین المللی درمورد بشاراسد سخن گفت بدون اینکه کسی به آن اعتراض کند. در این خصوص چند نکته حایز اهمیت است که در زیر می خوانیم:
ـ اتحادیه اروپا یک میلیارد یورو به حل و فصل بحران سوریه در سال ۲۰۱۵ و ۱۶ترسایی اختصاص داده است و دی مستورا در تلاش است، بخش زیادی از این مبلغ اگر نه در حلب دست کم به آشتی و توقف درگیری ها در این کشور اختصاص داده شود.نکته مهم در این خصوص اینکه تضمین این موضوع و بازگرداندن مهاجران سوری بدون رهبری سوریه امکان پذیر نخواهد بود، از همین رو دی مستورا این موضوع را به خوبی درک کرد و مانند اخضر ابراهیمی غافلگیر نشد.
- اظهارات دی مستورا، اظهارات متعدد غرب و انتشار ده ها مقاله درمعروف ترین روزنامه های امریکایی را به دنبال داشت به اضافه اینکه مجله « فارن افرز» و «شبکه بی.بی.سی » با بشار اسد دو مصاحبه انجام داد.
آبروداری غرب در سوریه
بنابراین روشن است اگر اکنون تصمیم سیاسی بزرگی برای آبروداری در کار نبود، این تبلیغات وسوسه انگیز در مورد بشار اسد صورت نمی گرفت به ویژه اینکه همین روزنامه ها در طول چهار سال گذشته با انتقاد از بشار اسد از سرنگونی او سخن می گفتند.
- سفر ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه به قاهره حایز اهمیت است زیرا بنابر برخی منابع، این سفر توافق بین مصر و روسیه در قبال سوریه را به دنبال داشت مبنی بر اینکه بدون بقای ارتش قدرتمند درسوریه، بحران این کشور حل نخواهد شد و ارتش و نهادهای دولتی نیز بدون بشاراسد مفهوم نخواهند داشت زیرا به عبارت ساده هیچ جایگزینی وجود نخواهد داشت.
نکته ای که نباید فراموش کرد اینکه این ارتش سوریه بود که چهار سال با تروریسم مقابله کرده و در کنار حزب الله در برابر تمام ارتش های جهان قد علم کرده و در این مدت در مقابل حملات شدید نظامی، مالی، تبلیغاتی و رسانه ای و نیز تروریستی ایستاد.
تمام مواردی که در بالا به آن اشاره شد در پرتو تحولات مهم منطقه ای تحقق یافت که عبارتند از:
اول: تغییر در عربستان با حملات «زهران علوش» به دمشق همزمان شد و این پیام روشنی دارد که از نظر روشنی و وضوح با تسلط انصارالله بر صحنه قدرت یمن برابری می کند.
دوم: در پی حمله اسراییل به القنیطره و واکنش حزب الله به این حمله ارتش سوریه و حزب الله در جبهه جنوبی به سرعت پیشروی کردند.
سوم: اظهارات سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان مبنی بر تغییر قواعد درگیری با اسراییل، به عبارت بهتر وی تاکید کرد در صورت هرگونه تجاوز اسرائیل، حزب الله در هر مکان و زمانی که بخواهد، به آن واکنش نشان خواهد داد.
بنابر موارد بالا می توان گفت کسانی که این تحولات را پیگیری می کنند، تاکید دارند که منطقه خاورمیانه آبستن درگیری های بزرگی است و کسانی که دیدگاه منطقی تری دارند و پیش از همه ایران به خوبی می دانند که حضور داعش درعراق چندان به درازا نخواهد کشید و روزهای پایانی آن نزدیک است و به زودی شاهد تحولات روشنی خواهیم بود.
همچنین روشن است به زودی تروریسم در خاک سوریه نیز ریشه کن خواهد شد و پس از اینکه ارتش و حزب الله از جبهه جنوبی فارغ شوند، دیگر تروریست ها در ریف حلب در شمال تا الرقه و دیرالزور در شرق سوریه شاهد روزهای پایانی خود خواهند بود.
در این میان به نظر می رسد توافق ایران و امریکا رو به جلو در حرکت است، گرچه در موارد متعدد در خصوص گزینه نظامی نیز چراغ سبز دیده می شود که این نیز چیزی جز جنون اسراییل نیست زیرا به دنبال چیزی غیر از توافق بین دو طرف است.
نکته دیگر اینکه باید به خوبی به اظهارات شیخ نعیم قاسم معاون دبیر کل حزب الله توجه داشت که گفت: « خدا را سپاس که طرح خاورمیانه جدید سرنگون شد ازهمین رو بازیگران صحنه بین الملل و پیش از همه امریکا سردرگم مانده اند».
در این میان هنگامی که ایران و حزب الله به راه نجات از این سردرگمی تبدیل شده و ارتش سوریه و حزب الله نیز به راه خلاص از داعش و تروریسم تبدیل می شوند دی مستورا می تواند با لبخند در اتریش بگوید: بشار اسد بخشی از راه حل بحران سوریه است و به زودی نیز خواهد گفت: بشار اسد همان راه حل است.اما از آنجا که سیاست های بین المللی مبتنی بر اخلاق نبوده بلکه این منافع است که درآن حرف اول را می زند و فقط ابرقدرت ها هستند که در صحنه می مانند باید پرسید آیا کسی به اصلاحات در سوریه گوش می دهد؟
مجله هفته
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۱ ـ ۱۸۰۲
سیریزا دوست و متحد ما
ابوبکر فیض
رییس شورای کشوری یونان حزب مردم افغانستان
از سال ۲۰۰۸ ترسایی به این سو مردم در اروپا شاهد بحران عظیمی هستند که ابعاد گسترده آن بر زنده گی اقتصادی و اجتماعی شهروندان کشورهای جنوب اروپا ازجمله در یونان بیشتر ازهمه محسوس بوده است. این بحران که درنتیجه جهانی شدن اقتصاد سرمایداری یا (نیو گلوبالیزیسم ) به میان آمد، هدف اساسی آن ضعیف ساختن کشورهای کوچک سرمایداری و کشورهای روبه انکشاف بود؛ که در نتیجه کشورهای مانند یونان استقلالیت سیاسی و اقتصادی خود را آهسته آهسته از دست دادند. یونان از پنج سال به این طرف قربانی این سیاست های ضد انسانی شد که علایم آنرا به خوبی میتوان تذکر داد.
در سال ۲۰۱۰ ترسایی، دولت یونان به دلیل بدهیهای بیش از اندازه از ارایه خدمات بازماند، اضافه از ۱۸۰۰۰۰ فابریک و موسسسه تولیدی و شرکتهای کوچک خصوصی مسدود گردیدند. فابریکهها و شرکتهای که قسمت اعظم عواید دولت راتکمیل میکردند، از طرف دولت سوسیال دموکرات ( پاسوک ) و دموکراتهای نو( نیا دموکراتیا ) یا به فروش رسیدند و یا به شرکتهای بزرگ خارجی در بدل پول بسیار ناچیز تسلیم داده شدند. از جمله : فابریکه تولید انرژی برق، آبرسانی، شرکت های عرضه کننده خدمات تیلفونی و انترنت، بنادر،کشتیهای باربری و .... از بین رفتن این درآمدها سبب ورشکستگی هزاران کارخانه و بیکاری فزاینده از یکسو ؛ و تقویت نقش و نفوذ انحصارات از سوی دیگر گردید. در نتیجه قیمتها بسیار آهسته تر از دستمزدها کاهش یافتند و وضع به سمتی سوق پیدا کرد که تقاضا برای اقلام مصرفی و خدمات کاهش یافت و درآمدهای ظاهری نیز روند نزولی خود را طی کردند ؛ در حالی که میزان بدهی ها به شکلی توقف ناپذیر افزایش می یافت. این وضع دردبار باعث نارضایتی و مقاوت فزاینده مردم در برابر این ناهنجاری ها شد. در یونان مردم به ایجاد ابتکارت توده ایی دست زده ولایه های مختلف مردم فعالانه در این جنبش ها سهم گرفتند.
با آنکه برای مردم سیاستهای اتحادیه اروپا و منطق ارایه وام کشورهای اتحادیه اروپا نادرست بود؛ دومین « بسته نجات » مالی یونان که در بهار ۲۰۱۲ ترسایی وضع شد ،مقدار دیگری از وامهای کلان را به یونان ارایه کرد که در نتیجه آن شانههای مالیات دهنده گان یونانی سنگین تر ازگذشته شد. فرآیند این وامها و شرایط وضع شده برای ارایه آنها، باعث قطع کامل بودجه تخصیص داده شده برای بخش خدمات اجتماعی و تقویت نظام بیرحم « دزدسالاری » و تولید « تخم شیطان » یعنی نیوفاشیستها در کشور شد.
از طرف دیگر وضع نمودن مالیات بسیار بلند سبب فرارسکتورهای اقتصادی و فابریکههای کو چک تولیدی از کشور گردید؛ و آنها به کشورهای بلغاریا، رومانیا، ترکیه ...وغیره فرارنمودند که این مساله از یک طرف سبب فرار سرمایه از کشور گردید ؛ و از طرف دیگر به اردوی بیکار و ناتوان یونان افزوده و سبب مهاجرت نیروی جوان و به خصوص نخبه گان فکری یونان گردید. در این دوران بیش از یک و نیم میلیون نفر بیکار شده و حقوق کار و دستمزد بیش از ۸۰۰۰۰۰ کارمند و کارگران دوایر خصوصی الی مدت ده ماه و اضافه تر از آن معطل گردید و یا هم هیچ پرداخت نشد. درحقیقت امربا برخورد غیر مردمی دولت و ترویکا یونان تمام حقوق کارگران و کارمندان را سلب نموده و تنها از طبقه حاکم و خونخوار حمایت مینمود. مقامهای اتحادیه اروپا مدعی شدند که این مشکل رامی تواند با ابزارهایی دست داشته از جمله ارایه بزرگترین وام در طول تاریخ به یونان در مقابل پذیرش طرح ریاضتی رفع نمایند، تا جایی که بدون حل مشکل اساسی مردم یونان، اروپا تاکتیک هایی را در پیش گرفت که به دادن وامها ادامه دهند، که ادامه چنین وضعیتی به ورشکستگی یونان شد.
حزب سیریزا مخالفت شدید خود را با موافقت نامه امضا شده بر سر دریافت وام توسط یونان در ماه می سال ۲۰۱۰ ترسایی اعلام نمود؛ زیرا سیریزا به این باور بود که یونان بیش از آن چه نیاز دارد پول بدست آورده و دولت یونان نیز بسیار بیش از آن چه حقش را داشت؛ پول دریافت کرده است. این وضع اهرمی برای مجازات ضعیف ترین شهروندان بوجود آورده و شهروندان یونان را که نسبتاً زنده گی آبرومندانه ای دارند به فقرا و « گدایانی » مبدل خواهد ساخت.از جانب دیگر درمدت زمان تقریبآ ۴۰ سال زمامداری احزاب سوسیال دموکرات « پاسوک » و دموکراتهای نو « نیا دموکراتیا » یعنی راستیها ، یک نظام فرسوده و پر از فسق و فساد را در سیستم تشکیلات ادارای دولت به وجود آمد که اکثر کارمندان آنرا هواخواهان دولت راست و سوسیال دموکراتها که خود را « انقلابیون دو آتشه ! » به نمایش می گذاشتند، تشکیل میداد. این یک سیستم پارازیتی و تنها مصرف کننده بود که نظر به وعده های دولت جدید باید بازسازی شود.
موارد مهم ذکر شده در بالا و بسیاری از مسایل که از قید قلم مانده ؛ سبب بوجود آمدن جنبش های فراگیر اجتماعی در برابر سیاست های ضد مردمی و ارتجاعی و پیدایش یک نیروی بزرگ مردمی گردید.
حزب سیریزا توانست با اتخاذ سیاستهای هوشیارانه و خردمندانه نبض مردم را بدست گرفته و آنها را به سوی یک تحول بزرگ سیاسی در کشور یونان سوق دهد، تحولی که درتاریخ چند دهه اخیر یونان بی مانند است. هدف کنونی سیریزا به ثبات رسانیدن یونان، متوازن شدن بودجه و البته پایان دادن به فشار بیش تر بر مالیات دهنده گان یونانی برپایه توافق بر سر ارایه وامی که از سوی اتحادیه اروپا به یونان داده شده و ختم « دزدسالاری » است. سیریزا می خواهد تا « تمدید ارایه وام » پایان یابد و باورمند است که این تدبیر نه تنها به ضرر شهروندان اتحادیه اروپا نیست ؛ بلکه در راستای منافع متقابل و مشترک تمامی اروپاییهاست. سیریزا مصمم است که « اصلاحات » کنونی بخاطر برطرفی بیماریهای کنونی تاثیرگذار نیستند و آماده و مشتاق معرفی اصلاحات اساسی میباشد و از پشتیبانی اکثریت قاطع مردم یونان و شرکای اروپایی شان در این امر برخوردار است. سیریزا حامی اجرای برنامه تازه اروپایی است که در درون آن مردمان اروپا بتوانند نفس بکشند، قدرت آفریننده گی داشته باشند و با عزت و شرافت زنده گی کنند. طوریکه رفیق آلکسیس تسیپراس در بیانیه اخیر خود گفت : « یک فرصت بزرگ برای اروپا در یونان در حال زاده شدن است. فرصتی که اروپا می تواند آن را از دست داده و مخاطرات پس از آن را متحمل شود.»
مردم یونان از تصامیم و فیصلههای سیریزا با گرمی استقبال مینمایند، ایدون حمایت مردم یونان از سیاست حکومت جدید یونان از ۳۸ در صد به ۷۵ در صد رسیده که نشاندهنده حمایت بی سابقه مردم از دولت است. در این روزها که دولت یونان در راس رفیق آلکسیس تسیپراس با اتحادیه اروپا و ترویکا ( این نهاد فاسد دراثرفشارآتن در هفته گذشته به « موسسات » تغیر نام داد ـ بامداد ) گفت و گو دارند، مردم یونان هم در پیشروی پارلمان، در شهرهای بزرگ و جزیرهها به تعداد صدها هزار نفر جمع میشوند، مارش می کنند و از مذاکرات دولت منتخب شان حمایت مینمایند.
مناسبات رشد یابنده و نیکو
شورای کشوری حزب مردم افغانستان در یونان در نهم اگست سال ۲۰۱۲ ترسایی موجودیت اش را اعلان نمود. ما در یونان توانستیم با احزاب ترقیخواه و به طور اخص با حزب سیریزا ( اتحاد احزاب چپ و رادیکال) که متشکل از هفده گروه چپی بود ؛ روابط نزدیک و دوستانه برقرار نماییم. این مناسبات نیک میان حزب مردم افغانستان و سریزا بعد از سفر های رسمی رفیق کاوه کارمل رییس شورای اروپایی حزب مردم افغانستان ( جنوری ۲۰۱۳ ) و دیدار رفیق داوود راوش رییس حزب مردم افغانستان ( جون ۲۰۱۳ ترسایی ) و تبادل نظر و تجارب با هیات رهبری این حزب رشد و استحکام مزید نموده به مرحله جدیدی از همکاری های عملی انجامید. دوستان یونانی با مشکلات بی مانند پناه جویان افغان در یونان با مواظبت و دلسوزی برخورد نموده در ضدیت با اقدامات حکومت ؛ توطیه ها و تلاش های ضد انسانی نیوفاشیست های « شفق سرخ » جانب پناه جویان را برگزیده ، پیشنهادات و دید گاه های ما و انجمن های پناهجویان افغان دریونان را در نظرگرفته و در راه تطبیق آن کوشیده است.
آنها در عرصه های مختلف سیاسی ـ اجتماعی خدمات زیادی را برای افغانان مهاجر و سایر پناه گزینان عرضه داشته اند. سریزا مخالف بستن مرزهای یونان و سیاست های دیوار آهنی ، افزایش اقدامات پولیسی از نوع افزایش فعالیت های فرونتکس ، تریتون ، کنترول الکترونیکی و....بوده خواستار اتخاذ یک سیاست واقعبینانه و انسانی از سوی اتحادیه اروپا ، همبستگی و یاری با کشورهای جنوب میباشد. این سیاست درعمل کمک بزرگی به سیل پناهجویان از جمله هزاران مهاجر افغان که در یونان در حالت بی سرنوشتی و وضع رقتباری قرار دارند ؛ میباشد.
در ادامه گسترش راوبط میان سریزا و حزب مردم افغانستان این حزب از هیات شورای مرکزی حزب مردم افغانستان برای شرکت در کنگره خود دعوت نمود. اشتراک هیات حزب مردم افغانستان در« کنگره وحدت » از تاریخ ۱۰ تا ۱۴ جولای ۲۰۱۳ ترسایی در شهر آتن با استقبال شرکت کننده گان کنگره قرارگرفته و گامی بود در جهت رشد و استحکام مزید این مناسبات.
همکاری سازمانهای محلی سیریزا با سازمان کشوری یونان حزب مردم نیز در این مدت رشد چشمگیر نمود. تبادل تجارب ، اشتراک در محافل بین الفرهنگی، ملی، عنعنوی، سیاسی، مشوره ها و خدمات حقوقی و کمک های عملی به پناهجویان افغان نمونه ای چند ازاین مناسبات سودمند میباشد.
اندوخته های سیاسی ـ اجتماعی سیریزا در موارد مختلف بخصوص در ایتلاف با سایراحزاب و سازمانهای دموکرات و نیرو های ترقیخواه ارزشمند و در خور توجه است. حزب ما در داخل کشور یونان، در سطح پارلمان اروپا و در کشور عزیز ما افغانستان از حمایت همه جانبه احزاب ترقیخواه اروپا و بخصوص سیریزا برخورداراست. سیریزا بعد از پیروزیشان در انتخابات ۲۵ جنوری ۲۰۱۵ نیز بر رشد این مناسبات تاکید نمود. در ملاقات تازه ای که در چهارم فبروری ۲۰۱۵ ترسایی میان هیات حزب مردم افغانستان ، رییس و مسوولین شعبه روابط بین المللی سیریزا صورت گرفت ؛ آنها یکبار دیگر تاکید نمودند که سیریزا از حزب مردم افغانستان و تلاش های آن در راه تامین صلح ، عدالت اجتماعی و بهروزی مردم افغانستان جانبداری نموده و به تلاش های ما در سطح ملی و بین المللی یاری میرسانند. سیریزا حزب مردم افغانستان را منحیث یک حزب مدرن، ترقی خواه، روشنگرا و عدالت پسند میشناسد و از مبارزات آن برای رفاه عمومی مردم افغانستان پشتیبانی می نماید.در دیدار اخیر آنها خاطر نشان نمودند که بخاطر بهبود شرایط زنده گی پناه جویان افغان و تعیین سرنوشت شان از هیچ تلاشی فروگذاشت نمی نمایند.در این زمینه قرار بر آن شد تا درآینده نزدیک دیداری بین نماینده حزب مردم افغانستان و وزیر امنیت شهروندان یونان در آتن صورت گیرد که این مساله در تعیین سرنوشت پناه جویان افغان در یونان خالی از اثرمندی نخواهد بود ؛ و نویدی است برای هموطنان زجرکشیده ما در یونان. تلاش های پیگیر و صادقانه ما در دفاع از پناهجویان افغان در یونان ، یگانه دلیل افزایش اعتبارفزاینده سازمان کشوری حزب مردم افغانستان در یونان میباشد.ما مصمم هستیم تا این تلاش های انسانی مانرا با پیگری و نیروی بیشترادامه دهیم.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۱ ـ ۱۹۰۲
« حاکمیت ملی یونان را نمیتوان مورد معامله قرار داد !»
اکنون مساله بود یا نبود ارز مشترک ، پیروی از این یا آن مشی اقتصادی ـ اجتماعی ، مساله شمال و جنوب و منافع و قدرت مطرح اند؛ و چگونگی موضعگیری های سختگیرانه و پیشداوری ها در برابر یونان را باید در داشتن و یا نداشتن این قدرت و هژمونی جستجو نمود.
دیپلوم انجینر عمر محسن زاده
کارشناس ارشد امور بین المللی
دوهفته از پیروزی حزب سریزا در انتخابات پارلمانی و تشکیل حکومت نوین یونان سپری میگردد. رسانه ها درهر روز این دو هفته از کارکرهای هدفمند حکومت جوان و برنامه های مشخص آن در برآورده ساختن آنچه که بمردم تعهد سپرده شده بود گزارش دادند. به همگان روشن گردید که دست اندر کاران سیا سی یونان از بالا تا به پائین همه با تحرک وا نرژی تحسین آفرین پا بمیدان کار نهاده اند و انگار که به آشنائی کنج و کنار وزارتخانه ها ، دفتر ها و موسسه های خود ضرورت ندارند . البته سیاست و مرام روشن ، کاردانی و تجربه تخصصی و پیش از همه اراده و خواست درونی کارمندان سهولت های را برای چنین عملکرد بیدرنگ فراهم نموده اند . بنا بر مبرمیت وضع مالی و مسأله وام های سرسام آوریونان رهبران آنکشور مسافرت های پیهم را به کشور های اروپایی انجام داده ، برنامه های کاری ، خواسته ها و دیدگاه های حکومت خود را با دیگران شریک ساختند . فاروفاکیس وزیر مالیه یونان نخست از همه عدم موافقت یونان را در همکاری با ترویکا ابراز نموده و نظریات دقیقی را برای تدویر یک « کنفرانس وام ها » برای بُرش قسمی قرضه ها ( بخشش بخشی از آنها ) ، مرتبط ساختن خدمات بانکی وام ها با آهنگ رشد اقتصادی ، رفع سیاست ریا ضت اقتصادی ـ اجتماعی ، فراهم آوری تسهیلات در باز پرداخت قرضه ها و خدمات آن ها و تغیرات درلایه بندی وام ها پیشکش نمود و خواهان آن گردید تا اتحادیه اروپا با دادن فرصت یعنی وقت بیشترمجال تنفس را برای مردم یونان میسر سازد .
الکسیس تسیپراس رییس وزرای یونان نیز به کشور های دور و پیش اروپایی سفر نموده وبا ژان کلود یونکر رییس کمیسیون اروپایی ، مارتین شولتس رییس پارلمان اروپایی و دونالد توسک رییس شورای اتحادیه اروپا نیز در باره سیاست حکومت یونا ن و پرابلم های حاد کشورش به گفتمان پرداخت . در ادامه این نشست ها و بیان موضعگیری های کشور های جداگانه و نهاد های اساسی اتحادیه اروپا چنان نمایان میگردد که تشکیل حکومت جدید یونان و اتخاذ سیاست نو آن واکنش های دوگانه ای را بر انگیخته و سمتگیری های متقابلی را پی ریخته است. برای نیروهای راستگرا و نخبه گان سیاسی و اقتصادی آنها رویداد های دوهفته اخیر یونان زنگ خطر و تهدیدی برای ارز مشترک ( یورو ) و پایداری اتحادیه اروپاست ؛ ولی نیروهای تحول پسند و داد خواه پیروزی سیریزا را چانسی نه تنها برای یونان بلکه برای همه اروپا میدانند . در واقع فاصله ها میان سیستم های بینشی لیبرال ـ محافظه کار و سوسیال در زنده گی واقعی بار دیگر تبارز میکند. در ظاهر اتحادیه اروپا و به ویژه کشور های که از سیاست ارزی یورو ومعیارهای « ماستریش » بهره دیده و دکتورین اقتصادی خود را در زون یورو فراگیر ساخته اند ؛ در مخالفت شدید با خواست مردم یونان مبنی بر رفع سیاست تحمیلی ریا ضت و تخریب گسترده دستآورد های اجتماعی قرارگرفته اند. آنها نه تنها تدویر « کنفرانس وام ها » و هر گونه بخشش قرضه ها را قاطعانه رد میکنند؛ بلکه از اِعمال هر گونه فشار بر حکومت یونان در پذیرش مطا لبات و نظارت ترویکا بر کلیه فعالیت اقتصادی و مالی آن دریغ نمی ورزند. دراین روزها دیده شد که بانک مرکزی اروپا به ابزاراشکار سیاسی مبدل گردیده و بنوبه خود با اعلام عدم پذیرش اوراق بها دار دولتی یونان بمثابه تضمین بانکی فشار مشخصی را هنگام دیدار فاروفاکیس وزیر مالیه یونان با همتای المانی اش ولفگانگ شویبله وارد نمود . تهدید به قطع پول دهی و عدم آماده گی برای دادن فرصت لازم برای حکومت یونان ابعاد این بحران را شدید تر میسازد . پیروزی سریزا در انتخابات پارلمانی ، تشکیل حکومت مخالف مشی ترویکا و موضعگیری کنونی اتحادیه اروپا در برابر یونان همه میرسانند که اروپا با مسایل سرنوشت ساز روبرو بوده و رویداد های یونان از همان آغاز بُعد اروپایی داشته است . اکنون مساله بود یا نبود ارز مشترک ، مساله پیروی از این یا آن مشی اقتصادی ـ اجتماعی ، مساله شمال و جنوب و مساله منافع و قدرت مطرح اند و چگونگی موضعگیری های سختگیرانه و پیشداوری ها را در برابر یونان باید در داشتن و یا نداشتن این قدرت و هژمونی جستجو کرد ؛ ورنه از دید استفان شول مایستر اقتصاد دان اتریش اگر بخشی از وام های یونان بخشیده شود پس از آن بهبودی وضع همگانی بمشاهده خواهد رسید . « بانک مرکزی اروپا میتواند راه های را جستجو نماید تا قرضه ها را بدون اینکه کسی چیزی بپردازد کاهش دهد .»۱ اما اتحادیه اروپا که کشور المان فدرال در آن نقش تأثیر گذاری دارد راه دیگری را در پیش گرفته و یونانی ها هم درک نموده اند که حکومت المان در راه برآورده شدن خواسته های آنها سد محکمی را ایجاد نموده اند . وزیر مالیه الما ن در این زمینه پس از گفتگو با همتای یونانی خود چنین گفت : « ما توافق کرده ایم تا توافق نکنیم .» فاروفاکیس اضافه نمود : « ما هنوز توافق نکرده ایم تا توافق کنیم که توافق نکنیم .» برای فهم این عدم توافق لازم است تا نظر کوتاهی بر فرود و فراز روبط دوجانبه دو کشور انداخته شود :
نازی های المان در اپریل سال ۱۹۴۱ ترسایی به یونان یورش بردند و این کشور را تا سپتامبر سال 1945 ترسایی در اشغال خود داشتند. از آنها در این کشور زمین سوخته ، خاطرات تلخ گرسنگی ، کشتار دسته جمعی و انتقال جبری انسان ها به اردو گاه ها به یاد مانده است. مردم یونان در برابر بربریت فاشیزم مقاومت جانانه کردند و قربانی بسیار دادند . مانولیس گلیساس که امروز نود دو ساله و نماینده سریزا در پارلمان اروپایی است نخستین جوانی بود که بیرق فاشیزم هیتلری را درسال ۱۹۴۱ ترسایی از فراز اکروپولیس فرود آورد. نیرو های المانی در سال های تسلط خود بر یونان بانک ملی یونان را وادارساختند تا وامی به ارزش ۴۷۶ میلیون رایشسمارک را به آنها تسلیم نماید . زمان نهایی برای باز پرداخت این وام جبری تعین نشده بود چنانچه این قرضه هنوز هم باز است .در کنفرانس وام های لندن که در سال ۱۹۵۳ ترسایی دایرگردید مساله پرداخت غرامات جنگی از سوی المان به یونان باز گذاشته شد که تا امروز مورد بررسی قرار نگرفته است .حکومت یونان دو سال پیش کمیسیونی را بریاست پانیاگوتیس کاراکاوزیس موظف نمود تا محاسبات دقیقی را در زمینه انجام دهد. براساس گزارش کمیسیون که در پایان سال پیشین ترسایی تدوین شد؛ حجم مطالبات یونان از نگاه پرداخت غرامات جنگ و قرضه جبری بیش از ده میلیارد یورو محا سبه شده است .مقامات المان فدرال مدعی اند که با عقد قرارداد دو جمع چهار ( دو المان و چهار کشور برنده جنگ جهانی دوم ) مساله پرداخت غرامات رفع گردیده و کشور های عضو سازمان امنیت و همکاری اروپا به شمول یونان درمنشور پاریس درسال ۱۹۹۰ ترسایی آنرا تایید نموده اند .دریک اعلامیه فراکسیون چپ پارلمان المان آمده است که هر دو ادعا کاملأ نا درست است. نخست اینکه درهردو قرارداد حتا برای یکبار هم کلمه غرامت ذکر نگردیده و سازمان امنیت و همکاری اروپا نیز قرارداد دو جمع چهار را تایید نکرده ؛بلکه تنها ملاحظه نموده است . از این رو حقوق بین الدول هیچگاهی مطالبات مبنی بر پرداخت غرامات را تابع مرور زمان ( تاریخ گذشته ) نمیداند.گذشته از این پیشینه تاریخی پرابلم اساسی در مناسبات میان یونان و المان مساله هژمونی المان در اروپا است . المان به معنا دقیق واژه یونانی هژمونی ، دولت مسلط در میان دولت های دیگر اروپا بوده؛ و بنا بر قدرت سیاسی ـ نظامی و اقتصاد نیرومند خود نقش رهبری کننده ایرا به عهده گرفته است . یکی از مظاهر این هژمونی پیروی از دکتورین اقتصادی المان در اتحادیه اروپا برغم موجودیت پرابلم های نهایت جدی زون یورو است. بر پایه این دید اقتصادی باید نخست « عرضه » تقویت شود تا از راه ریفورم ( سیاست ریاضتی نیو لیبرال ) زمینه های بهتر سرمایه گذاری فراهم گردد. حکومت های المان یورو را بمثابه ارز مشابه مارک خود تلقی نموده و بانک مرکزی اروپا را وسیله ای برای بر آورده شدن سیاست ارزی خود بشمار آورده اند . تصورات سایر کشور های اروپایی به ویژه فرانسه مبنی بر اینکه در شرایط کسادی اقتصاد باید نقش سرمایه گذاری های دولتی و « تقا ضا » برجسته گردد مورد توجه قرارنگرفت و فراموش گردید که یورو یک ارز المانی نه؛ بلکه پول همه کشور های عضو زون یورو میباشد و در برابر وضع اقتصادی همه این کشور ها مسوولیت دارد.۲ یوشکا فیشر وزیرپیشین امور خارجه المان در جستاری نیز نگرانی خود را از ناکامی ارز یورو ابراز نموده و از پیشآمد بحران سیاسی بمثابه فرآیند روند کنونی هوشدار داده است .۳ از این رو بحران ارز یورو تنها معضله یونان نیست بلکه کشور های جنوب اروپا هم از این « ارز سخت » رنج میبرند و حتا ژان کلود یونکر رییس کمیسیون اروپایی و ماریو دراغی رییس بانک مرکزی اروپا خواهان تغیر سیاست موجود گردیده اند . والتر بایر یکی از دانشمندان اتریش گمان میبرد که رویداد های یونان انگیزه ای بود تا بانک مرکزی اروپا تصمیم به خریداری وام های دولتی به ارزش بلیون ها یورو بگیرد و این امر با خواست المانی ها همسانی نداشت .۴ سیاستمداران المانی باور دارند که کشورهای عضو اتحادیه اروپا بخشی ازحاکمیت دولتی خود به ویژه درعرصه ارز را به سازمان فراگیر اروپایی انتقال داده و در پیآمد این تصمیم مکلف اند از تصامیم اتحادیه اروپا پیروی کنند. برای آنها تضاد میان تصمیم دموکراتیک مردم یک کشور و فیصله های ساختار فراملی اروپایی دارای اهمیت بنیادی نیست و بگفته یکی از شخصیت های برجسته سیاسی المان دموکراسی باید در برابری با بازار رشد کند. الکسیس تسیپراس در نخستین اعلامیه حکومت خود بروز هشتم فبروری سال روان چنین گفت :« حاکمیت ملی یونان را نمیتوان مورد گفتمان ( معامله ) قرار داد .» او در نامه سرگشاده ای عنوانی مردم المان که در واقعیت نامه برای همه اروپاییان است چگونگی وام دار شدن یونان و خطاهای بزرگ اتحادیه اروپا را تصریح نموده و افزود : «...یونان در سال ۲۰۱۰ ترسایی در وضعی قرار نداشت تا خدمات بانکی وام های خود را ادا کند. متاسفانه مقامات اروپایی تصمیم گرفتند تا بیان نمایند که گویا این پرابلم با کمک قرضه های بزرگتر درتحت شرایط اقدامات صرفه جویی دولتی رفع خواهد گردید ...به عبارت دیگر اروپا تاکتیک بانکداران غیر جدی را که از پذیرش « قرضه های پوسیده » سرباز زدند پذیرفت. آنها با کمال میل به موسسات معسر اعتبارات جدید دادند تا چنان وانمود کنند که گویی قرضه های اصلی هنوزهم ادامه دارد. این امردر واقعیت به تعویق انداختن اعسار( عدم توانایی باز پرداخت ) بود ...هیچ چیز دیگر به غیر از عقل سلیم لازم نبود تا دیده میشد که کاربرد تاکتیک « ادامه بده و هر چه بادا باد ! » یونان را به وضع تراژیک خواهد کشانید ...اروپا بجای با ثبات سازی یونان شرایطی را برای بحران شدید ایجاد نمود که اکنون زیر بنای خود آنرا میلرزاند .» تسیپراس پیامد های اجتماعی این سیاست را با ارایه فاکت های انکار ناپذیر بیان نموده و از فقر گسترده و ناامید کننده ای سخن گفت. وی اضافه کرد : « ...بنا بر ترکیب وام های سرسام آور و اختصار شدید مخارج دولت که درآمدها را کاهش داد نه تنها فرصت مهار کردن قرضه ها از دست رفت بلکه نادار ترین اقشار جامعه مجازات گردیدند ...پیش از آنکه ما چیزی را تدارک ببینیم « چوچه مار از تخم آن » بیرون آمده بود ....اما با وجود نادرستی « ادامه بده و هر چه باداباد ! » هنوز هم این تاکتیک بکار گرفته میشود ...صادقانه باید بگویم که نمیتوان وام های یونان را در حال حاضر بدوش کشید و خدمات آنها را انجام داد ، به ویژه اینکه بر یونان « واتر بوردینگ » مالی را روا داشته اند .... المان و کارگران زحمتکش المانی نباید از پیروزی سیریزا نگران باشند ... وظیفه ما در این نیست تا دربرابر پارتنرهای مان لجاجت کنیم ؛ منظور ما بدست آوردن قرضه های بزرگ و کسب امتیازات در داشتن حق کسر بودیجه بیشتر نیست. هدف ما با ثبات ساختن کشور، دستیابی به بودیجه متعادل ، پایان بخشیدن به بهره کشی مالیه دهنده گان یونان در چارچوب یک قرارداد وامی غیرقابل اجراست. ما مکلف استیم تا به تاکتیک « ادامه بده و هر چه بادا باد ! » نه تنها در برابر شهروندان المان پایان دهیم؛ بلکه همه اروپایی ها را مد نظر داشته باشیم.»۵
منطق این گفتار اروپا را فراگرفته است و شهروندان و بازیگران سیاسی را ازجنوب تا شمال به تفکر واداشته است. همه میدانند که اگر معضل یونان حل نگردد و برنامه کمک های مالی قطع شود در انصورت دولت یونان ورشکسته خواهد شد و اتحاد ارزی اروپا دیگر مفهومی نخواهد داشت. سیاست تهدید آمیز و تلاش درجهت تجرید یونان برای حکومت المان به قیمت گرانی تمام خواهد شد ؛ زیرا بخش بزرگی از جامعه اروپا در پیروزی سیریزا چانس بزرگی را برای تغیر سیاست اقتصادی و اجتماعی این قاره می بینند و در خواسته های بنیادی همصدای یونان میگردند .
( بخش سوم این جستار بزودی در تارنمای بامداد به نشر میرسد.)
پانویس ها :
۱ ـ روزنامه اوستر رایش مورخ ۲۶ جنوری ۲۰۱۵ ترسایی
۲ ـ مجله اشپیگل ، شماره ششم سال ۲۰۱۵ ترسایی
۳ ـ انستیتوت دانش های بشری ـ پروژه سیند یکا ، دسمبر ۲۰۱۴ ترسایی
۴ ـ « چپ اروپا مشت خود را بلند میکند !» ، روزنامه استاندارد مورخ ۲۷ جنوری ۲۰۱۵ ترسایی ، کتاب جدید والتر بایر در باره انتخابات کشور های اروپایی در سال ۲۰۱۵ ترسایی به زودی منتشر میگردد . او چند ماه پیشتر زمینه دیدار الکسیس تسیپراس را با پاپ فرانسیسکو در واتیکان فراهم نموده بود
۵ ـ نامه سر گشاده الکسیس سیپراس در سایت سریزا بروز هفتم فبروری ۲۰۱۵ ترسایی منتشر گردیده و برخی از روزنامه ها و مجلات به نشر آن به زبان های دیگر اقدام نموده اند .
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۱ ـ ۱۱۰۲