همبستگی نیروهای مترقی و دموکرات دردستور روز قرار دارد
داکتر حبیب منگل
بررسی واقعی بینانه اوضاع افغانستان و بحران امنیتی و بیداد تروریسم وافراطیت ؛ فساد سیاسی وانتخاباتی و بحران مشروعیت سیاسی ؛ تعصبات قومی ومذهبی ؛بحران فساد و بی قانونی ؛ حکومت داری بد ؛ چالش های کلان اقتصادی و فقر وبیکاری فزاینده و بی عدالتی های اجتماعی درکشورو تداوم جنگ اعلام ناشده و صدور تروریسم دولتی پاکستان و دخالت ومداخله خارجی درامورکشورما دال بر این است که درا ستراتیژی جنگ با تروریسم ؛ گذار به دموکراسی و ساختن یک دولت واقعاً دموکراتیک و ایجاد حکومت های فساد ناپذیر و قانومندار؛ خدمت گذار مردم و کارا درکشور؛ بازسازی وتوسعه اقتصادی و اجتماعی و اعاده حاکمیت واستقلال سیاسی افغانستان ؛ یک بن بست استراتیژیکی خود ساخته شکل گرفته است .
علل و عوامل این بست و وضعیت بحرانی وچالش ها متعدد اند .اما عدم قاطعیت وتعلل نیروهای بین المللی درجنگ با تروریسم و نابود نکردن لانه ها ی امن شبکه های وپایگاه های تروریستی درخاک پاکستان از یک سو ؛ تمرکز قدرت دردست حلفات و افراد چپاول گر ، واپس گرا و پس رو ، بنیاد گرا و مستبد ، قوم گرا وستمگر وحکومت های ناکام ؛ ازجانب دیگر از عوامل عمد وتاثیر گذار درشکل گیری بن بست استراتیژیکی پیش امده و اوضاع پیچیده و روبه وخامت کنونی کشور به شمار می آیند.
درچنین شرایط ؛ ضرورت یک بدیل سیاسی رهایی بخش و دموکراتیک به میان می آید . بدیلی که به ایجاد یک دولت قدرت مند ملی - دموکراتیک و تدوین یک استراتیژی موثر ؛ تروریسم و افراط گرایی رادرکشور ریشه کن سازد ، به جنگ اعلان ناشده ۴۰ ساله پاکستان علیه افغانستان و دخالت و مداخلات لگام گیسخته خارجی در امور کشورما خاتمه دهد و سلطه و نفوذ نیروهای چپاول گر و فساد پیشه ، واپس گرا ، مستبد و اقتدارگرا ، قوم گرا وستم گر، زورمند و مافیایی را در ساختار قدرت واداره مرکزی ومحلی دولتی کشور به پایان رساند و ریشه کن سازد.
بناً این ضرورت ملی به میان می آید که نیروهای ملی ومترقی ؛ دموکراتیک و ، طرفدار عدالت اجتماعی و تحول طلب کشور دست به دست هم دهند ودریک جبهه وطنی و دموکراتیک متحد شوند و رسالت خود را در ایجاد بدیل متذکره و یک دولت قدرت مند ملی واستقرار دموکراسی واقعی و حکومت مشروع و قانونمدار؛ فسادناپذیر وفساد ستیز ؛ خدمت گارمردم وپاسخگو ادا نمایند وبه این گونه به تروریسم و نا امنی؛ ناکارایی وحکومت داری بد ؛ فساد وبی قانونی ؛ فقر و بیکاری ؛ ستم وبی عدالتی های اجتماعی ؛ دخالت ومداخلات لگام گسیخته خارجی درکشورخاتمه دهد و دین خود را دربرابر مادر وطن افغانستان ومردم رنجدیده وستمدیده آن به انجام رساند .
بامداد ـ سیاسی ـ ۲ /۱۶ ـ ۱۵۰۲
شرف وافتخار برخلق دلاور سوریه و رییس جمهورآن
اسد کشتمند
دیشب در صفحات فییسبوک ویدیویی را گذاشته بودند که نشان می داد بشارالاسد رییس جمهور سوریه به دیدار سربازان دلاور سوری رفته واز سنگر های آنها دیدن می کرد. این ویدیو مربوط دوسال قبل است؛ یعنی زمانی که هنوزسپر پولادین نیروی هوا فضای ارتش روسیه او راحفاظت نمی کرد، این رییس جمهور دلاور محق است رهبر چنین کشور وچنین خلقی باشد. از یک چنین ملتی و ازیک چنین رییس جمهوری است که روسیه دفاع می کند و شمشیرآخته نبرد را رستم وار در برابرامریکا وناتو و پادوهای محقرمنطقه ای آنها، از نیام برمی کشد. به راستی این خلق سوریه از چه قماشی است که چنین کمری برای دفاع از آن بسته می شود؟ کمتر دیده شده که مفسرین وسیاستمداران به خود زحمت بدهند این موضوع را به کنکاش بگیرند که چه طور شد یک خلق « متوسط » از لحاظ تکامل فرهنگی و آگاهی سیاسی در دورانی که مقاومت خلق ها دربرابرغرب ستمگر، دیگرآن معنا وهوا و امکانات وامید واری سابق دوران جنگ سرد را ندارد، وکشور ها یکی پی دیگر در خاک فرو می غلطند، می تواند یکه وتنها در برابرهیولای وحشتناک همه قدرت های بزرگ غربی درطول بیشتر از چهار سال بایستد؟ در طول همه این سال ها مسکتبرینی که یوگوسلاویای درخشان را تکه تکه کرده و افغانستان وعراق ولیبیا و...را به زانو در آورده و بخشی از آنها را به خاکدانِ خاک سیاه مبدل کرده بودند، مزدوران حیوان صفت بی شماری را برای به زانو در آوردن خلق کبیر سوریه به کار گمارده وهر لحظه در طول بیشتر از سه سال برای تهاجم نهایی برآن روز شماری می کردند.
واینک حالا این خلق سرفرازسوریه است که مانند ققنوس از خاکسترآغشته به درد وخون سرزمین تاریخی خود به کمک فرزندان خلف نفسکی و ژوکوف وسپر پولادین آن سربرمی آرند وبه جهانیان اعلام می دارند که ما هستیم.
آری ای خلق کبیر سوریه ! توهستی ! زنده باشی و زنده باد روح پولادین جنگجویی ات دراره حق.
جا دارد همه مردمانی که برای زنده ماندن در عزت وبانام وهویت خود می جنگند ازملت سوریه الهام بگیرند. احترام و شرف به این مردم شریف که رهبر دلاور خود را تنها نگذاشتند و رهبر دلاور هم به چشمک زدن های فریبنده غرب توجه نکرد ودر سخت ترین ایام تاریخ کشور در کنار مردم خود باقی ماند. درد این روزگار را به جان خرید و جان را به جانان ملت تبدیل کرد. سربازسوریه نشان دادکه به سان چاپایف وبودیونی می رزمد وحق دارد از یاری رزمجویانه برادرانه سرزمین وروشیلف بهره بگیرد.
مردم سوریه در طول این سال های سخت که با هیچ شرایط سخت هیچ کشور دیگر دردوران حاظر قابل مقایسه نیست، در عمل نشان داد که برخوردار از روحیه مدنی و فارغ از فرقه گرایی ها، وفادار به منافع ملی و طرفدارآزادی واقعی خود است.
در میان عکس های قدیمی از دیدن یکی از آنها به طور ویژه ای خوشحال شدم؛ این عکس مربوط به دورانی است که مسوولیت سفارت افغانستان در ایران رابه عهده داشتم. هنگام مسافرت حافظ الاسد ( پدر همین شیر مرد رهبرکنونی سوریه) وقتی که کارمند تشریفات وزارت خارجه ایران مرا به او معرفی کرد، حافظ الاسد با مکثی کوتاه و اظهار محبت به اینجانب علاقه کشور خود را به افغانستانی که در آن زمان از وجه واعتبارشایسته ای برخوردار بود، نمایان ساخت. این دیدار بسیار کوتاه وگذرا خاطره خوبی برای من بجا گذاشته است.
درزیر، لینک گذارش دیدار بشارالاسد از جبهات جنگ را می گذارم.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۶ ـ ۱۵۰۲
سرنوشت کشورهای منطقه درمسیر استراتیژی قدرت های بزرگ جهانی
عبدالوکیل کوچی
پس از قیام مسلحانه ثور ۱۳۵۷ در افغانستان و اوج گیری جنبش ملایی در ایران ، غرب نظاره گر سقوط نظام شاهنشاهی و شکل گیری رژیم اسلامی در ایران بود که در یک تحول سیاسی ، نظام شاهی رضا شاه پهلوی ، قوی ترین ژاندارمری منطقه و نزدیک ترین متحد غرب با جمهوری اسلامی عوض گردید. در نتیجه آن خمینی و یاران آخوندی اش به مثابه الترناتیف قدرت درخزان همان سال از قلب اروپا برخاسته و درقلب پرتپش ایران به مسند قدرت سیاسی تکیه زدند .
البته این یک امر تصادفی نبود بلکه پروگرام پلان شده وسنجیده درلابراتوارهای سیاسی غرب با طرح نظریه برتری کاربرد اسلحه تبلیغاتی دینی نسبت به سلاح فزیکی ، تحولات سیاسی ایران را با خوشبینی پیگیری می نمود که دقیقاً همان طورهم شد. چنانچه جمهوری اسلامی در داخل با گروگان گیری کارمندان سفارت امریکا در تهران با شعار نه شرقی ونی غربی وتصفیه بقایای رژیم شاهی وگروه های ترقی خواه و چپ دموکراتیک کار خود را آغاز کرد .
و درخارج ازایران کمپاین نظامی وتبلیغاتی را علیه جمهوری دموکراتیک افغانستان به راه انداخته مهاجران افغانی را زیر نام دفاع از اسلام به خاک ایران تشویق وترغیب نموده پس ازتربیه وتسلیح در مشهد به جنگ درافغانستان اعزام می کند. با آمدن قوای محدود نظامی اتحاد شوروی سابق بنا به دعوت دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان ، پروسه مخالفت و مداخله تخریبکارانه ایران به منظور جلوگیری از استقرار نظام جمهوری دموکراتیک درافغانستان قوت گرفته جنگ را درکشورما علیه حاکمیت دولتی افغانستان و قوای نظامی اتحاد شوروی سابق شدت بخشید .
با توجه به اوضاع افغانستان وموضعگیری خطرناک ایران علیه اتحاد شوروی و افغانستان، برای غرب مساله گروگان گیری وشعار های مرگ بر امریکا و اسراییل اهمیت چندانی نداشت. زیرا رژیم ملایی ایران با سیاست دوگانه و شعار مرگ بر امریکا عملاً در جنگ افغانستان درکنار امریکا وغربی ها قرار داشت. پس ازعودت قطعات نظامیان شوروی به کشورشا ن ، دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان برغم تشدید تجاوزات ومداخلات قدرت های بزرگ غربی وعربی درافغانستان توانست چندین سال دفاع مستقلانه را تجربه کند واما تشدید حملات از خارج و دوام جنگ تحمیلی و نابرابر در کشورما منجر به فروپاشی دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان گردید .
با این حال چنین به نظر می رسد که غربی ها عقب نشینی قوت های نظامی اتحاد شوروی این بزرگ ترین حریف شان را از افغانستان و پس از آن تغیر نظام سیاسی درین کشور را نتیجه همدستی ایران و پاکستان با قدرت های غربی وعربی دانسته و تشدید حملات ، تجاوزات وجنگ نیابتی اعلام ناشده و تحمیلی پاکستان و سهم فعال مداخلات ایران درجنگ افغانستان را که با حرکات غرب همسویی کامل دارد مورد تایید و پشتیبانی شان قرارگرفته است. چنانچه با روی کار شدن دولت مجاهد ین درافغانستان ، پاکستان متحد اصلی امریکا حضور نامیمون ومداخله گرانه خود را در این کشور به نمایش گذاشت و ایران نیز منحیث رژیم نازدانه و تازه به قدرت رسیده در منطقه اقتدار گرایی را تجربه کرد.
امریکا که درطول چندین دهه زمان جنگ سرد ، کشورهای اروپا و خاورمیانه را از شوروی هراسی در هراس قرارداده واز مدرک آن سود هنگفتی به دست می آورد. پس از فروپاشی اتحاد شوروی این بارسیاست ایران هراسی را به خاطر ترساندن عرب ها در پیش گرفته فناوری هسته یی آن کشور را محورمخالفت قرارداده با فروش تسلیحات به کشورهای عربی و حوزه خلیج مزید به معامله سود آور نفت ، صاحب میلیاردها دالر شدند .
هم زمان به آن در پی حملات امریکا به عراق وپس از ۱۱ سپتامبر داخل شدن قوای نظامی امریکا و ناتو به جنگ تروریزم درافغانستان ، این بار افغانستان درکنار امریکا ، کشور ایران درپهلوی روسیه قرار می گیرد. یعنی همان ایران دشمن دیروزی روسیه شوروی دوست روسیه امروزی . در تحول بعدی سوریه متحد ایران وعراق گردیده و کشور ترکیه با هسویی ناتو به جنگ سوریه شتافته و کشور یمن مورد تاخت وتاز عربستان قرارمی گیرد. با استفاده ازشرایط بحرانی بهارعربی در شرق میانه و سرکوب بعضی از کشورهای عربی ومنطقه خلیج توسط غربی ها این بار دست ایران به کشور های عراق ، سوریه ، یمن ، لبنان ونوارغزه بالا می شود .
دراین بازی سوریه در کنار روسیه قرار گرفته عربستان ، لیبیا ومصر در کنار غربی ها و به این ترتیب بازی نفت واسلحه وارد صحنه های وسیع تر می شود. اوضاع جاری در منطقه نشاندهنده آنست که ایران با راه اندازی نمایش نیرو ومانورهای نظامی در حوزه خلیج هوای هژمونی را در سر پرورانیده اسراییل وعربستان که از موافقت نامه برجام و بزرگ نمایی ایران در منطقه راضی به نظر نمی رسند اندیشه مشترک را دنبال می کنند .
این را نباید فراموش کرد بآن که سیاست امریکا و ایران درقبال اوضاع جاری درسوریه ویا دیگر کشورهای منطقه ظاهراً متضاد ومخالف همدیگر می نماید ولی به نظر می رسد که از تحرکات ایران ، حضورامریکا درمنطقه قوت بیش ترمی گیرد .
همچنان امریکا که بعنوان منافع حیاتی خود درمنطقه حضور دارد این طور تصور می شود که بزرگ نمایی ایرانی ها هما نند نا فرمانی بخشی از طالبان سرکش ، موجب نگرانی امریکا وغربی ها نیز می گردد. ایران که به مصلحت جیو پولیتیکی وگذار از پرابلم هسته یی درکنار روسیه قراردارد؛ دیده شود سیاست حاضر تا چه وقت ادامه داشته این درحالیست که قرارداد های اخیرایران با دول غربی ، این کشور را به منافع سرشار اقتصادی امید وار می سازد. هکذا عراق و سوریه منحیث گره گاه روابط امریکا وایران علایق این کشورها را رقم خواهد زد که همین اکنون هردو در آن حضور دارند . مزید بر آن موضیعگیری سیاسی ایران وامریکا نسبت به تحولات جاری در افغانستان بر روابط هردو کشور اثر می گذارد .
پاکستان این کشور نامیمون ومیراث خوار استعمار ازهمان آغاز که به منظور جلوگیری از نفوذ اتحاد شوروی به جنوب آسیا ایجاد گردیده بود ، همچنان در راستای دشمنی با کشور ما و نیز پس از رویداد ثور ۱۳۵۷ به خاطر جلوگیری از استقرار نظام دموکراتیک و ملی در افغانستان جنگ اعلام ناشده را بر کشور ما تحمیل کرد . و این کشور بنا به خواست غربی ها به لانه جاسوسی ، تربیت گاه تند روان اسلامی و مرکز خطرناک تروریزم مبدل گردید .
پاکستان با راه اندازی جنگ تحمیلی در افغانستان وترغیب مهاجران افغانی در زیر نام دفاع از اسلام پس از تربیه نظامی در پشاور گروه های خرابکار و دهشت افگن را پس از تسلیح وتجهیز به جنگ افغانستان فرستاد که در نتیجه آن تمام بنیادهای عام المنفعه تاسیسات زیربنایی ، اقتصادی و فرهنگی کشور به دست پرورش یافتگان آی اس آی از بین رفت واز ریشه نابود گردید ودر نتیجه جنگ و دهشت افگنی اسلام گرایان تندرو در افغانستان صدها هزارنفرکشته ،صدها هزار دیگرمعیوب ومیلیون ها نفر از وطن مهاجر شدند در ادامه جنگ نابرابر ودر اثر حملات پی درپی با پشتیبانی دول غربی که به سقوط دولت دموکراتیک و مردمی افغانستان منجرگردید ، پاکستان در ازاُ جنگ با افغانستان صاحب سلاح اتمی و ثروت سرشار از اعطای مزد کارش ازجانب غربی ها وعرب ها شد .
از گسترش جنگ و تحولات جاری درمنطقه به نظرمی رسد که افغانستان باردیگر به میدان جنگ قدرت های بزرگ مبدل خواهد شد؛ چنانچه در مقاله عزیز آریانفر تحت عنوان نقش قدرت های بزرگ چنین میخوانیم : انگلیس برای جلوگیری از رسیدن روسها به آب های گرم و رهیابی به سرزمین هند ، پاکستان را ایجاد کرد. روسیه در آستانه ترک افغانستان سیاست کشاندن پای امریکا به باتلاق افغانستان ودرگیر ساختن آن کشور دریک جنگ فرمایشی بی پایان در نوار قبایل خشن مرزی را روی دست گرفت . اکنون کما کان چنین سیاستی را با همه نیرو به پیش می برد .
مقاله راجع به سیاست چین در افغانستان چنین مین گارد که سیاست چین در محور افغانستان پاکستان متوجه بیرون راندن امریکایی ها و تثبیت کنترول خود شان به افغانستان است. درمقاله مرکز پژوهش های استراتیژیک در رابطه به ایران ، روسیه و امریکا میخوانیم: ... باید به خاطر داشت که واشنگتن ومسکو در چهار چوب سیاست های کلان واستراتیژیک به مشارکت همدیگر نیازمند اند ولی سیاست تاکتیکی آنها در باره برخی مسایل متفاوت است .
با توجه به تحلیل یک روز نامه صیهونیستی در مورد استراتیژی جدید غرب برای خاور میانه آمده است : ...در کنار منافع استراتیژیک وتاریخی ایران در سوریه امریکا نگرانی های را نیز در مورد حضور نظامی انحصاری روسیه در سوریه دارد و به دنبال راه حل دیپلوماتیک برای کاهش نفوذ روسیه دراین کشوراست .ازهمین رو اتحاد های تازه ای در قبال اوضاع شرق میانه شکل می گیرد که از یک طرف روسیه ، سوریه ،ایران ،عراق و حتا لبنان ـ از طرفی عربستان وکشور های عربی . جانب سوم غربی ها ،عربستان واسراییل.
گذشته از آن قرار گزارش مجله امریکایی : ...ده جنگ بالقوه در سال ۲۰۱۶ ترسایی عمدتاً در شرق میانه رخ خواهد داد .(اخبار وبگردی ) به قول این مجله سیاست خارجی امریکا لست ده جنگ احتمالی در طول ۲۰۱۶ را منتشر کرد .این مجله بر جسته ترین مناطق برای جنگ در سال جاری میلادی را سوریه ،عراق و یمن وهمچنین جنوب سودان ، افغانستان ، چاد ولیبیا اعلام کرد همچنان به جنگ احتمالی داخلی ترکیه وبروندی ودرگیری در جنوب دریای چین که در آن پکن واشنگتن طرف درگیر هستند را می توان گفت که خطرناکترین درگیری های سال ۲۰۱۶ می تواند باشد .
واما افغانستان به نقل از سایت کابل پرس در بخشی از مقاله تحت عنوان « بررسی نسبی عمق استراتیژی امریکا در افغانستان » می خوانیم غرب و امریکا در منطقه و افغانستان بصورت بسیار مرموزی سیاست می کند. خواست واستراتیژی آنها نه تنها برای صاحب نظران بلکه برای اولیای امور سیاسی قابل درک نیست. درجای دیگر همین مقاله می خوانیم امریکا بعد ازجنگ دوم جهانی در شرق دور وخاور میانه وارث مناطق استراتیژیک کشورهای بریتا نیا و فرانسه گردید آهسته آهسته خاور میانه منحیث خط سرخ منافع امریکا شناخته شد .
سیاست امریکا در منطقه وافغانستان یک سیاست زمانگیر است و یک مدت طولانی باید در افغانستان حضورداشته باشد زیرا امریکا بالای پاکستان و کشورهای عربی اعتماد ندارد طالبان هم انتخاب مقبولی برای امریکا نیست صرف به حیث وسیله فشار در معادلات قدرت از ایشان استفاده می شود .امریکا از افغانستان خارج نمی شود و افغانستان درعمق استراتیژی امریکا قرار ندارد ؛ بلکه عمق استراتیژی غرب عبارت از منابع آسیای میانه ، کنترول و نظارت پرتحرکات چین درمنطقه و به بحران کشاندن آن ، جلوگیری ازایجاد یک حکومت قوی در روسیه و محاصره این کشور از طریق خشکه وبحیره سیاه .موقعیت جغرافیای افغانستان برای امریکا مهم بوده افغانستان جز مناطق اورآسیا می باشد واین مناطق مرکز توجه ابر قدرت های جهان است. از سوی دیگر افغانستان به صفت راه عبوری آسیای میانه و در خط منافع امریکا قرار دارد. به گفته نویسنده مقاله پس می توان گفت که کشور ما در بدترین و خوب ترین نقطه جهان قرار دارد. امریکا سرمایه گذاری درآسیای میانه و ترانزیت کشور ما در واقعیت آن استراتیژی غرب که قدرت بزرگ جهان به شمار میرود این را تعقیب می نماید .
در هرحالت ما منتظر تحولات درآن سوی دریای آمو باید باشیم که تحولات مناطق اورآسیا سرنوشت سیاست جهانی را رقم می زند وکشورما هم از آن متاثر می باشد .با توجه به عوامل فوق دیده شود که موضع گیری روسیه در قبال تحرکات جوامع قدرتمند در سرنوشت آینده کشورهای منطقه چه نقش و تاثیری خواهد داشت.به هر صورت برای کشورما وهموطنان عزیزما اتحاد وهمبسته گی آگاهانه ، هوشیارانه ، هدفمندانه ، ترقی خواهانه ومسولانه یگانه راهیست که سرنوشت افغانستان را رقم خواهد زد .
بامداد ـ سیاسی ـ ۲ /۱۶ ـ ۱۰۰۲
انتقاد مدودیف از احتمال مداخله زمینی کشورهای دیگر در سوریه
دیمیتری مدودیف نخست وزیر روسیه در مونشن یادآوری کرد که از زمان به دست آمدن توافق مونشن در مورد سوریه، وضعیت « بهتر شده »، و تاکید کرد که صحبت از مداخله زمینی در سوریه راهبرد نادرستی است.
آقای مدودیف در سخنانی در دیدار با رییس جمهور سلوونیا که در خبرگزاری روسی اینترفکس بازتاب داشت، تصریح کرد که « وضعیت به نسبت روزهای گذشته اندکی بهتر شده، و این هنوز آغاز راه است».
او درعین حال توصیه کرد که در این مرحله، « ما باید به یکدیگر توجه کنیم و به استدلال های هم گوش دهیم تا توافق مونشن اجرایی شود».نخست وزیر روسیه در عین حال از بازیگران بین المللی در صحنه سوریه خواست که رفتاری نداشته باشند که « دیگر طرف ها را بترسانند».
او در این زمینه یادآور شده که « به رغم توافق مونشن؛ برخی [از طرفها] از هم اکنون می گویند که اگر شما نتوانید کاری انجام دهید، ما دست به عملیات زمینی می زنیم».
آقای مدودیف تصریح کرده که چنین رویکردی «چرخشی اشتباه از مذاکرات است».
اظهارات نخست وزیر سوریه ساعتی پس از آن مخابره می شود که خبرگزاریها به نقل از وزیر خارجه امریکا نوشتند که « روسیه با مداخله در سوریه از جانب بشار اسد، اراده و خواست بینالمللی را نادیده میگیرد».
جان کری در سخنانش در کنفرانس مونشن، از مسکو خواست تا با « نیت خیر» برای برقراری آتش بس در سوریه عمل کند و اجازه دهد تا با گذار سیاسی این جنگ پایان یابد، و در عین حال برای چندمین بار در روزهای اخیر تاکید کرد که حملات هوایی روسیه « تروریستها » را هدف نگرفته، بلکه هدف این حملات « عمدتاَ گروههای مشروع مخالف بشار اسد بوده است».
او با اشاره به قطعنامه شورای امنیت در مورد سوریه یادآور شد که « این مساله حیاتی است که روسیه با تغییر تاکتیکهایش، دست از هدف قرار دادن این گروهها بردارد و به توافقی که خود بخشی از آن بوده، پابند باشد».
« اعزام نیروی زمینی زمینه ساز یک جنگ جهانی است »
اما این نخستین بار نیست که نخست وزیر روسیه ، در روزهای اخیر تصمیم در مورد اعزام نیروی زمینی به سوریه را نکوهش کرده است.
دیمیتری مدودیف در روزهای گذشته هم هشدار داده بود که اعزام نیروی زمینی از سوی کشورهای دیگر به سوریه ممکن است آغاز یک جنگ جهانی باشد، و افزوده بود: « امریکا و کشورهای عربی دوست ما باید فکر کنند که آیا یک جنگ دایمی میخواهند یا نه. »
نخست وزیر روسیه در گفت و گویی با روزنامه المانی هندلس بلت گفت که « عملیات زمینی کشورهای دیگر در خاک سوریه همه را به دخالت در این جنگ خواهد کشاند».
آقای مدودیف در پاسخ به پرسشی در مورد اعلام آماده گی عربستان سعودی برای اعزام نیروی زمینی به سوریه، گفت: «امریکا و کشورهای عربی دوست ما باید فکر کنند که آیا یک جنگ داِیمی می خواهند و یا نه ».
آقای مدودیف در عین حال از عدم همکاری قدرت های غربی با روسیه برای حل بحران سوریه انتقاد کرد، و افزود این بحران باید از طریق گفت وگو حل شود و نه با گشودن جبهه های جدیدی در این جنگ.
بر اثر جنگ داخلی پنج ساله سوریه بیش از ۲۵۰ هزار نفر کشته شده، میلیونها نفر آواره و مجبور به مهاجرت شده و گروه اسلام گرای تندرو موسوم به « خلافت اسلامی » قدرت گرفته است.
کشورهایی که در حال حاضر در ایتلاف بینالمللی به رهبری امریکا با گروه « خلافت اسلامی » (داعش) می جنگند عبارتند از بریتانیا، فرانسه، ترکیه، عربستان سعودی، اردن، امارات متحده عربی، کانادا و استرالیا، و عربستان سعودی به تازه گی تایید کرده که در حال برنامه ریزی برای اعزام نیروی زمینی به سوریه با هدف مبارزه با داعش است.
قدرتهای جهانی در یک جلسه اضطراری درشهر مونشن المان در مورد اجرای یک آتش بس سراسری در سوریه طی یک هفته به توافق رسیدند.
در این زمینه جان کری وزیرخارجه امریکا گفت که « توقف » در نبرد بین نیروهای دولتی و شورشیان مورد حمایت غرب ظرف یک هفته اجرا خواهد شد.
او افزود این طرح « بلند پروازانه » برای آتش بس، حملات کشورهای غربی به گروه « خلافت اسلامی » و سایر گروه های اسلام گرای تندرو در سوریه را شامل نمی شود.
اما دیوید هاموند، وزیر خارجه بریتانیا، گفت که توقف نبردها در سوریه فقط در صورتی عملی خواهد شد که روسیه حملات هوایی خود در حمایت از پیشروی نیروهای دولتی علیه مواضع شورشیان را متوقف کند./ اسپوتنیک
بامداد ـ سیاسی ـ ۲ /۱۶ ـ ۱۴۰۲
افغانستان با تروریسم دولتی پاکستان درگیر است
داکتر حبیب منگل
تروریسم دولتی اصطلاحی است که برای دخالت دولت یا دولت هایی در امور دولتی دیگر ازطریق راه اندازی ، اجرا و مشارکت در عملیات تروریستی یا حمایت از عملیات نظامی برای زوال، تضعیف و براندازی دولت مذکور انجام می شود. کمک های مادی و معنوی و تسلیح وتجهیز حمایت سیاسی به گروه های مخالف دولت و تمویل ؛ جاه دادن درخاک خود ؛ تسلیح وتجهیزانان و مشارکت در عملیاتی چون بمب گذاری، حملات بر تاسیاست دولتی ؛ ماین گذاری بنادر و سواحل، آدم ربایی، هواپیما دزدی و ترور مقام های عالی مملکتی، نمونههایی از تروریسم دولتی است.
برایان جنکینس که از خبرنگاران مشهور در معضل تروریسم است از تروریسم دولتی به عنوان «جنگ از طریق قایم مقام» یاد می کند.
وی می گوید: « این کشورها ( پیروان تروریسم دولتی ) بر محدودیت های جنگ های متعارف واقف اند. بنابراین ترجیح می دهند از امکانات سازمان های تروریستی، که خود راساً آن ها را ایجاد کرده اند یا تغذیه مالی آنها را بر عهده دارند، برای تهدید دشمن یا اخلال در ثبات سیاسی و اقتصادی آن کشور یا ایجاد بی ثباتی سیاسی و اقتصادی در آن مملکت بهره گیرند». جنکینس معتقد است که این شکل از تروریسم به سرمایه گذاری بسیار کمتری نسبت به یک جنگ متعارف نیاز دارد، دشمن را از پای می اندازد و می توان ارتباط با تروریست ها را به طور کلی منکر شد. مجری و طراحی اعمال تروریستی دولتی، یک دولت یا چند دولت خاص هستند. علاوه بر این دخالت دولت یا دولت ها در اعمال تروریستی دو گونه است:
ـ به صورت مستقیم؛ یعنی خود دولت اعمال تروریستی را علیه دولت دیگر انجام میدهد.
ـ به صورت غیرمستقیم؛ یعنی به وسیله فرستادن کمک های مادی مانند این که اسلحه، مهمات و وسایل پیشرفته نظامی در اختیار گروه های مخالف دولت مذکور قرار داده شود یا گستردن چتر حمایت معنوی از گروه های مزبور مانند حمایت سیاسی یا اقتصادی یا تبلیغاتی .
نمونه زنده این نوع تروریسم دولتی اینک تروریسم دولتی پاکستان علیه افغانستان می باشد که به هدف بی ثباتی و ایجاد حکومت دست نشانده در کابل؛ و دستیابی به عمق استراتیژیک درافغانستان که از ا۴ سال پیش آغاز نموده است و تا اکنون ادامه می دهد . واین حقیقت تروریسم دولتی پاکستان علیه افغانستان را در سخنان جنرال ضیاالحق که گفته بود « یا ایجاد حکومت دست نشانده پاکستان در کابل و یا به آتش کشیده شدن کابل » و هم چنان در سخنان نوازشریف به پارلمان پاکستان که می گوید: « من مجهز ترین ومهتمرین اردوی افغانستان که خطر کلانی به امنیت ملی ما به حساب می رفت را از هم پاشیدم؛ و تضاد های قومی را ایجاد کردم دیگر پاکستان از من چی می خواهند ؟» وهم چنان سخنان جنرال حمید گل و اخیراً جنرال مشرف و جنرال نورانی در حمایت آن کشور از طالبان به وضاحت می توان دریافت .
بامداد ـ سیاسی ـ ۳ /۱۶ ـ ۰۸۰۲