«مرغان به مرغانچه بر میگردند»

چند هفته پیش تر در شماره سی و چهارم ماهنامه « حقیقت زمان » ارگان نشراتی حزب ملی ترقی مردم افغانستان جستاری از خامه رفیق عمر محسن زاده کارشناس ارشد اموربین المللی در باره رخداد های اروپا ، نقش و دیدگاه های عربستان سعودی به نشر رسید. با درنظر داشت حوادث هفته گذشته و تنش در مناسبات ایران ـ عربستان سعودی اینک این  نگارش را خدمت خواننده گان تارنمای بامداد پیش کش می داریم. به دلیل سرعت و اهمیت رخداد های سیاسی ـ نظامی منطقه به زودی دنباله این بحث را ادامه داده ؛ و بررسی های تازه ایی را خدمت خواننده گان گران قدر تارنما تقدیم می نماییم.  بامداد

 

دیپلوم انجینر عمر محسن زاده

این جمله پس از رویداد های دهشت افگنی در پاریس و دیگر جا ها ، بار ها و بارها  از زبان دانایان کار آزموده سیاسی در سراسر جهان شنیده می شود .منظور آن نیروی های افراطی و بنیاد گرای اسلامی است که چندین دهه پیش با حمایت کشورهای غربی و سازماندهی برخی از کشورهای اسلامی  پا به میدان سیاست گذاشتند و با کار نامه های خونین خود پشت بشریت را به لرزه در آوردند . جنگ های پیاپی در این سال ها ، فروپاشی دولت های مستقر و شدت یافتن مذهب و اتنیک گرایی در سرزمین های اسلامی ،  موج مهاجرت های کتله وی ناشی از  نا امنی و خشونت ، فقر اقتصادی و ویرانی شالوده های اجتماعی در کشور های جنگ زده ، نا آرامی های امنیتی و تنش های تهدید آمیز در پهنه روابط بین المللی  پیش از همه این پرسش را مطرح نموده که چرا چنین شد و مسبب این همه بحران ها و خونریزی ها کی ها اند ؟

محمد البرادعی برنده جایزه صلح نوبل و دیپلومات شناخته شده مصری در همین تازه گی ها ضمن مصاحبه ای پدیده های ناگوار کنونی را پیامد مدیریت بد غرب در سال های گذشته در خاور نزدیک دانسته و با انتقاد از نزدیکی و همکاری گسترده آن با دیکتاتوری های منفورو ضد مردمی پرسید : « کی ها اسلام را وارد سیاست نمودند ؟ آنها مجاهدین را در افغانستان در خدمت خویش گرفتند ولی سپس این نیروهای جهادی به تنهایی کار خویش را به پیش بردند. در سوریه نیز آنها سعی نمودند تا چیزی شبیه " شورشیان میانه رو " را ایجاد نمایند ، ولی در آنجا هم این گروه ها به افراطیون پیوستند. این سیاست  که دیگران را نمی دید یک طرفه  بود .»

داوود کامل نویسنده الجزایری هم چند روز پیش در مقاله ای در نیوریارک تایمز در همین رده نوشت که مادر داعش ، تهاجم ایالات متحده امریکا برعراق و پدر آن عربستان سعودی و سکتور صنعتی ـ مذهبی آن کشور می باشند . امروز در غرب همه به این گفته باور دارند و می دانند که تعرض خود سرانه ایالات متحده امریکا با وجود هوشدار های برخی از کشورهای اروپایی بر عراق ، زمینه های پیدایش داعش و مذهب گرایی شیعه و سنی را فراهم نمود و آتش درگیری ها را در میان مسلمانان دامن زد. بیشترینه نویسنده گان و روزنامه نگاران اروپایی  عربستان سعودی را  گهواره فکری دهشت افگنی دولت اسلامی عراق و شام  خوانده و از حکومات خود سخت انتقاد می کنند که چگونه با این کشور با مدارا برخورد می کنند و حتا با شرکت دادن آن درمجامع ویژه بین المللی چون نشست فرجامین روسای دولت ها و حکومت های گروه بیست در ترکیه ، زمینه های سهمگیری آنرا در تعین اجندای سیاست جهانی مساعد می سازند .از دید آنها سرزمین سعودی بر مبنای روحانیتی استوار است که اسلامیزم سلفی را تولید می نماید ، مشروعیت می بخشد ، انتشار می دهد ، تبلیغ می کند ، از آن دفاع می کند و سر انجام داعش و گروه های مشابه آنرا تغذیه می نماید .تمویل و صدور اسلامیزم رادیکال در واقعیت چیزی شبیه کفاره ایست که بخش با نفوذ هفت هزار شهزاده تجمل پرست سعودی در همدستی با روحانیت وهابی برای پوشاندن رفتار و کردار ناشایسته و اسلام ستیزخود می پردازند تا از یک سو در اذهان مسلمانان جهان محفوظ بمانند و از سوی دیگر خدشه ای بر سلطه میراثی آنها وارد نگردد . پیآمد های چنین طرز تفکر و سیاست ، برای جهان اسلام و به ویژه مسلمانان افغانستان خونبار و زیان آور بوده و هنوز هم است . آن همه افراطیونی که از سراسر کشورهای اسلامی درکشور ما جمع شدند ، تربیت دیدند ، تجهیز شدند ، خون ریختند و دهشت افگندند ، اینک به « مرغانچه » های خود برگشته اند. در هرجایی که رویداد خونینی درمی گیرد، دیده می شود که سازماندهنده گان آثر گذار آن ، همان « مرغانی » بوده اند که دوره ایی را در افغانستان سپری نموده اند . اکنون جهان در برابر دهشت افگنی بسیج گردیده و مردمان آن خواهان مبارزه قاطع بر علیه این پدیده زشت می باشند .برای نخستین بار است که چنین چانسی برای ریشه کن ساختن تروریزم مبتنی بر بنیاد گرایی دینی فراهم گردیده و غرب بدینگونه نمی تواند از آن بمثابه ابزاری در راه بر آورده ساختن مقاصد سیاسی و استراتیژیک خود استفاده کند. عربستان سعودی  نیز با نگرانی دریافته که اکنون وضع تغیر نموده و انتقاد جهان  بر سیاست و عملکردش  شدید تر شده است . از همین رو در فعالیت های سیاست خارجی  آن در هفته های پسین تلاش های برای ترمیم  حیثیت سیاسی و جلوگیری از تعارض رسانه ای و دپیلوماتیک سایر کشورها به چشم می خورد . توافق سعودی برای « گفتمان سوریه » ، سهمگیری در « گروپ بین المللی حمایت سوریه » ،  گردهم آوری  و تدوین لست « مخالفان رژیم سوریه » نشانه های از آماده گی آن برای همکاری سیاسی است . منصور سلطان الترکی  سخنگوی وزارت داخله عربستان در همین تازه گی ها به ژورنالیست های بیرونی بیان نمود که عربستان سعودی خود آماج داعش است و نیروهای امنیتی آن کشور قانون انفاذ شده سال قبل را در مقابله با تروریزم به شدت رعایت می کنند .بر اساس این قانون نه تنها شرکت در« جهاد » جرم است ؛ بلکه تبلیغ آن به خصوص در رسانه های اجتماعی نیز قابل مجازات میباشد. به گفته الترکی عربستان قوانین مالی خود را چنان تشدید نموده است که انتقال پول به داعش به سختی ممکن خواهد بود . آموزش ضد تروریزم نیروهای امنیتی عربستان به طور سیستماتیک  برای یک ماه در سال  هم از زمره اقدامات سودمند تازه است . شهزاده محمد ابن نواف سفیر کبیر عربستان سعودی در انگلستان  هم در مقاله ای در روزنامه « تلگراف » ناراحتی خود را از اینکه کشورش بنا بر کارنامه های « داعش » در نقطه محراق  افکار عامه جهان قرار گرفته است ابراز نمود . همکاران او به طور غیر رسمی سندی را به ژورنالیست های تلگراف نشان دادند که « طرح استراتیژیک ریفورم » در زمینه کار با رسانه ها به خاطر بهبود بخشیدن شهرت آن کشور در نقض « حقوق بشر » و « حقوق زن » با حفظ خصلت تیوکراتیک و محا فظه کارانه دولت اسلامی آن روی دست است . عبد ل الجبیر وزیر خارجه عربستان سعودی نیزدر هر فرصتی بیان می دارد که کمبود دموکراسی و حقوق  به طور حتمی عامل دهشت افگنی نبوده و نظام سعودی و سلفی گرایی  هم منشا ایدیالوژی افراطی نیستند. او از رویداد های تروریستی در ایالات متحده و کشورهای اروپایی یاد نموده وخاطر نشان می سازد که دولت سعودی سه صد سال پیش از امروز تاسیس گردید و در درازنای دو صد وهفتاد سال تروریست های سعودی وجود نداشت .اگر این ایدیالوژی افراطی و خشن بود پس چرا در این مدت دراز به صورت مسالمت آمیز دوام نمود ؟ البته این وزیر نمی تواند به یاد بیآورد ( او در آن زمان پانزده ساله بود ) که چها ر دهه پیش بزرگان خانواده سلطنتی او تصمیم گرفتند تا افراطیونی را به خاطر سرکوبی  جنبش های دموکراتیک و آزادی خواه آموزش ایدیا لوژیک بدهند و برای جهاد به هر نقطه ای بفرستند که بد بختانه افغانستان نخستین میدان عملکرد آنها بود . امروز هم  دهشت افگنان اسلامی در کشور های غربی و دیگر جا ها متاثر از همین گونه دید ایدیالوژیک ایست که طی چهل سال ا خیر به طور منظم وسیستماتیکی  اشاعه گردیده است . مذهب گرایی شیعه و سنی هم در واقعیت انگیزه های سیاسی دارد و تنها برای منافع خودی و انتقام جویی ها در منطقه دامن زده می شوند . اگر مقامات رسمی عربستان آرزوی راستین در مبارزه علیه تروریزم داشته باشد و این پدیده را واقعآ به مثابه مجموعه ای از مسایل سیاسی ، اجتماعی ، روانی ، اقتصادی و بینش دینی ـ ایدیالوژیک  درک کند ، در آن صورت دورنما نوینی برای مهار کردن  آن گشوده می شود زیرا دهشت افگنی بدون سازماندهی  و حمایت سیاسی ، نظامی ، مالی و لوژیستیکی دولت ها قابلیت زیست را ندارد و نمی تواند فعالیت های دامنه داری داشته با شد . انعطاف پذیری سیاسی  و تحرک دیپلوماتیک عربستان سعودی در فاصله گیری از افراط گرایی به زودی نشان خواهند داد که  انگیزه های آن ناشی از شناخت و ضرورت سیاست پراگماتیک ومبتنی بر طرزدید نو است و یا اینکه بحران درون خانواده سلطنتی ، مصارف شدید جنگ در یمن ، مشکلات ناشی از تنزیل بی سابقه قیمت نفت ، کسر بودیجه ( بیست در صد ) ، اختلاس و حیف ومیل دارایی های دولت ( در حدود سی در صد مصارف )  ، افزایش فقر ،  تنش میان شیعه ها و سنی ها و فشار افکار عامه جهان برخی از پسگرد های تاکتیکی را در دستور روز قرار داده است . سعودی ها اگر در حرف خود صادق باشند ، در آن صورت در همسایه گی های ما نیز شرایط بهتری فراهم خواهد شد و داستان « مرغان » هم به پایان خواهد رسید .

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۶ ـ ۰۹۰۱

تغییرمعادلات سوریه به نفع بشار اسد

تحولات سوریه به سمتی حرکت می ‌کند که به نظر می ‌رسد هم‌ اکنون دولت   بشار اسد رییس‌جمهوری سوریه و متحدان آن ازجمله روسیه ؛  دست بالاتر را برای تعیین روندهای سیاسی- نظامی این کشور نسبت به مخالفان داخلی و حامیان خارجی آنان پیدا کرده‌اند.

این در صورتی است که قبل از دخالت مستقیم نظامی مسکو در حدود چهار ماه پیش بسیاری از سیاست ‌مداران و تحلیل گران « ساعت روزشمار» سقوط دمشق و حتا سرنگونی اسد را کوک کرده بودند و عقب ‌نشینی یا شکست‌های نظامی ارتش سوریه در عرصه میدانی جنگ  تا حدی این وضعیت را نشان می‌داد.
یک تصمیم بزرگ سیاسی- نظامی در عرصه ژیوپولیتیک توسط  ولادیمیر پوتین  رییس‌ جمهوری روسیه با هماهنگی ایران، حزب ‌الله لبنان و همکاری دولت عراق برای ورود نظامی نیروی هوایی روسیه  در عرصه میدانی جنگ سوریه  توانست تمام این معادلات را تغییر داده و حتا یک چرخش معکوس را به نفع دولت اسد موجب شود. از آنجا که از همان ابتدای بحران سوریه  و ورود این کشور به عرصه جنگ‌ های داخلی و نیابتی، نقش قدرت‌های منطقه‌ ای و بین‌المللی در رقم‌ خوردن تحولات، یک نقش تاثیرگذار و تعیین ‌کننده بوده است، در شرایط کنونی نیز بعد از دخالت نظامی مسکو این روند در بحران فراملی سوریه  توانست قدرت تعیین‌ کننده گی خود را بر وضعیت موجود تحمیل کند.
در شریطی که پیچیده گی بحران سوریه حتا تصور پیروزی را نیز برای هیچ‌ کدام از طرفین مناقشه در چشم‌انداز نداشت و نخواهد داشت، تمامی معادلات « پیشینی» و « پسینی » در این بحران چند وجهی تنها در چارچوب میزان قدرت « هژمونیک » هریک از اضلاع منازعه برای تغییر وضعیت و تغییر روند وضع مناسبات قدرت در طول یک مناقشه مزمن قابل حصول تلقی می‌شود. درحالی‌که جناح مخالف و حامیان خارجی آن از همان ابتدای بحران، خارج از این چارچوب عینی در توهم دستیابی به یک پیروزی و مختومه‌ کردن کار نظام اسد به سر می ‌بردند و با استفاده از کارت بنیادگرایی اسلامی، خالق رنگین‌ کمانی از گروه‌های تروریستی هم چون « داعش»، « النصره»، «جیش‌الاسلام»، «احرارالشام» ...می ‌شدند، بازیگری چون پوتین با درک درست از وضعیت، اهدافی مشخص را برای اجرای پروسه مصالحه ملی در یک دوره انتقالی نشانه رفته بود.
در چنین بستری است که در فاصله یک روز خبر کشته‌ شدن «زهران علوش» رهبر قدرتمند گروه تروریستی جیش‌الاسلام  به همراه معاون و سخنگوی این گروه در حمله هوایی روسیه در « غوطه شرقی» به گوش می ‌رسد و ازطرف ‌دیگر با میانجی گری سازمان ملل متحد طرح خروج جنگ جویان مخالف اسد از تمامی طیف‌های اسلام ‌گرایان تروریست از اردوگاه « یرموک » در حومه دمشق پذیرفته و عملی می‌شود. هم ‌زمانی این دو حادثه به ‌خوبی نشان می ‌دهد که به موازات زیر ضرب قرارگرفتن گروه‌های جهادی در منطقه استراتژیک  دمشق، گروه‌های تروریست به ناچار به دلیل برهم‌ خوردن موازنه‌های سیاسی- نظامی در حساس‌ترین منطقه عملیاتی مجبور به پذیرش یک عقب ‌نشینی و واگذاری مواضع خود به دولت بشار اسد می ‌شوند. در هر دوی این موارد به ‌درستی می‌ شود رد پای نقش تعیین ‌کننده روسیه و دیگر متحدان منطقه‌ای اسد برای تغییر معادلات و همچنین درک بن ‌بست موجود و ظهور خطر سرایت تروریسم جهادی به درون مرزهای اروپایی- امریکایی را از بطن بحران سوریه  توسط جناح حامیان غربی اپوزیسیون سوری مشاهده کرد.
با ورود فعال روسیه به متن بحران سوریه می ‌توان به این واقعیت عینی رسید که در حضور ارتش روسیه دیگر بحث دخالت مستقیم  نظامی و سرنگونی اسد  برای جایگزینی یک حکومت مطلوب از اساس منتفی شده است و ازطرف‌ دیگر، به لحاظ ارتباط مستقیم  بین گروه‌ بندی‌های تروریستی در سوریه با حوادث تروریستی در قلب پاریس و سن‌ باردینو از این پس نمی ‌تواند « روی اسبی شرط‌ بندی کند که هر زمان هوس کرد یک جفتک هم به ‌صورت صاحبان خود می‌زند ». صدور قطع‌ نامه ٢٢۵۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد درباره بحران سوریه نیز دقیقا در همین راستا به تصویب تمامی اعضای این شورا رسید و برای اولین ‌بار با توصیه « بان کی مون » سرمنشی سازمان ملل متحد موضوع برکناری اسد از قدرت از روند سیاسی حل بحران جدا شد. این وقایع ( کشته ‌شدن علوش و خروج جنگ جویان اسلام‌ گرا از یرموک ) زمانی اتفاق می‌افتد که چند روز قبل از آن برای اولین ‌بار موسسه معتبر و صاحب نفوذ « مذهب و ژیوپولتیک » در لندن اذعان کرد که حتا با نابودی داعش حداقل ۶۵‌هزار جهادی افراط‌ گرای دیگر به‌خوبی می ‌توانند جای خالی آنان در سوریه را پر کنند. در این گزارش ضمن تاکید بر اینکه ۶٠ درصد جنگ جویان حاضر در بحران سوریه  نیروهای افراطی و بنیادگرایان تروریست هستند، گفته می‌شود « غرب با معطوف ‌کردن تمام توجه اش به داعش، خود را در برابر خطر شکستی استراتیژیک قرار می‌دهد اما شکست نظامی این گروه نقطه پایانی بر جهاد گرایی در جهان نخواهد گذاشت». تمام مستندات میدانی و حتا چکیده این گزارش نشان می‌دهد که مشکل اصلی نه ‌تنها داعش که به‌ طور حتم ایدیولوژی بنیادگرایی است که در بستر آنارشی موجود در منطقه خاورمیانه و شاخ افریقا هم‌ا ینک ثبات ملی- منطقه‌ ای و امنیت جهانی را تهدید می ‌کند. وقتی تمام قطعات این پازل خونین به ‌درستی درکنارهم قرار داده می ‌شوند، منطق سیاسی و حتا نگاه «مرکانتلیستی » به بحران سوریه حکم می‌ کند که باید قبل از آنکه دیرشود و بر قربانیان این منازعه هولناک افزوده شود، راهی برای مصالحه سیاسی و دوری از ریسک تغییر چیدمان ژیوپولیتیک در یک حوزه حساس منطقه‌ ای به بهانه‌ های واهی جنگ « خیر و شر» یافت شود./ روزنامه شرق

بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۶ ـ ۰۷۰۱

         چرا شش جدی روز نجات وطن و مردم نامگذاری شد؟

 

رستمی

مرحله نوین  شش جدی سال ۱۳۵۸ مطابق ۲۵ دسمبر۱۹۷۹، پس از قیام هفت ثور،   یکی ازمهمترین حادثه خطیر وبزرگ تاریخی است، که پیوند مستقیم به سرنوشت  مردم ما واستقلال و آزادی افغانستان از دست جلادان نظام امپریالیستی جهانی با  همکاران و حلقات گوش به فرمان ارتجاع داخلی ومنطقه وی شان که امروز به ان اهداف خویش نایل امده اند، دارد.  بنابر  اگاهی وهوشیاری رهبری اکثریت سالم حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، مطابق  به قراردادهای  همکاری های اقتصادی ،اجتماعی ونظامی که  میان  رهبری جمهوری دموکراتیک افغانستان و اتحاد شوروی سابق بعد از قیام هفت ثور ۱۳۵۷ خورشیدی  به امضا  رسیده بود ؛همچنان مطابق به ماده ۵۱ منشور ملل متحد برای دفع وتجاوزات نیروهای بیگانه به خاک یک کشور ، با در نظرداشت  پیشنهادات  و تقاضای  مکرر رهبری حزب دموکراتک خلق افغانستان در دوران شادروان نورمحمد تره کی برای اعزام عساکر اتحادشوروی  غرض دفاع از تمامیت ارضی و آزادی  افغانستان وجود داشت ؛رهبری  مخفی  واحد حزب دموکراتیک خلق افغانستان یک جا با نیروهای اصولی وسالم حزب بعد از قتل نورمحمد تره کی منشی عمومی کمیته مرکزی  درخارج  وداخل کشور، با درک توطیه ودسایس باند امین، که با گروهای افرادگرای اسلامی و سازمان استخباراتی پاکستان در رابطه به سرنوشت افغانستان  تبانی به عمل امده بود ،از رهبری اتحادشوروی  تقاضا گردید، تا  قطعات محدودی نظامی خود را، غرض پشتبانی و کمک به اردوی جمهوری دموکراتیک افغانستان برای نجات کشور و  دفع وترد پلان های  باند امین  به افغانستان گسیل دارند. تا یکجا با افسران وسربازان دلیر اردوی  دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان نظام خودکامه  حفیظالله امین را  سرنگون و قدرت به رهبری حزب واحد دموکراتیک خلق افغانستان انتقال گردد . بنابراین بعد از تصمیم  وفیصله رهبری حزبی و دولتی اتحادشوروی اعزام یک گروپی کوچک قطعات نظامی شوروی برای جلوگیری  وپیش گیری ازعملکرد باند امین در  روزهای آخری حاکمیت حفیظ الله امین خون اشام  به افغانستان آغاز که بعد ازمواصلت  درمیدان هوایی بگرام کابل مستقر شده بودند. این اقدام برای خنثی نمودن دسایس توطیه مشترک نیروهای ارتجاعی داخلی ومنطقه وی که باهمکاری باند امین و دستگاه جاسوسی ای .اس .ای  پاکستان و احزاب بنیادکران اسلامی که  سقوط نظام جمهوری دموکراتیک افغانستان را تصمیم داشتند و می خواستند حکومت مشترک را با نیروهای راست افراطی برای رضایت پاکستان و دول غربی تشکیل داده وافغانستان را جزو اقمار سیاست های پاکستان وبادارنش  بسازند؛ تا ازاین طریق کشورما را به مثابه پل عبوری علیه همسایگان شما لی کشور  درآن طرف  دریای امو و در مجموع  اسیای میانه و خلیج فارس  تبدیل نمایند.

با  سرنگونی باند امین  در شش جدی  ۱۳۵۸ و تشکیل دولت جدید تحت رهبری شادروان ببرک کارمل منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان وحضور نظامی اتحادشوروی درافغانستان ، پلان شوم آنها   خنثی وافغانستان از این خطر مدهش رهایی یافت.  با تشکیل دولت وارگان های جدید، سیل عظیم تبلیغاتی وافتراات علیه  تحولی که به وقوع پیوسته بود، از طریق دستگاه های جهنمی منطقه و جهان امپریالیستی در جریان افتاد که هرنوع حقایق بوجود آمده را در وطن وارونه جلو داده ویک شبه همه چیز را در مورد وطن ما تغییر و مشهور ساختند. با آغاز جنگ روانی به بهانه حضور قطعات نظامی شوروی  ،تنظیم های جهادی که در زمان جمهوری داوود به پاکستان رفته وعلیه حکومت داوود قیام کرده بودند ،بعد از قیام هفت ثورو شش جدی  ۱۳۵۸ دولت پاکستان  آنها  را تشویق  برای سرنگونی نظام جدید کرده واز هیچ نوع  کمک های مادی معنوی  ،برای شان دریغ نه ورزیده، باکَوَس وکرنا می گفتند: افغانستان  کشور اشغال شده وبدون استقلال وآزادی بوده و مردم را  با مکر وفریب ،دعوت به دفاع مسلحانه  علیه دولت  جمهوری دموکراتیک افغانستان زیر نام « جهاد علیه کفرو یا کمونیسم » می کرد ند. برای تهیج احساست مذهبی ودینی وطنپرستانه  مردم زیر نام« اشغال شوروی»  مشهور ترین رسانه های خبری ،تبلغات زهراگین و خشن را آغاز کردند، مانند: بی بی سی ، روزنامه های مشهور فرانسه ،  گاردین انگلستان  یکجا باسایر رسانه های تبلیغاتی درجهان در ۲۴ ساعت جمعآ ۱۲۰ ساعت ، علیه دولت جمهوری دموکراتیک  افغانستان ،  تبلیغات ناروا را پخش می کردند . با  تشدید جنگ سرد، درعرضه جهانی میان  امریکا وشوروی ( بلاک شرق وغرب )، نیروهای مخالف دولت افغانستان ازجانب کشورهای غربی وکمک مستقیم پاکستان تا دندان مسلح شده ،بعد از آموزش  وتربیه نظامی گروه گروه به افغانستان جهت تخریب شهرها وقریه جات  گسیل می شدند. این گروه ها با تجهیزمدرن ترین سلاح  پیشرفته  که درخاک پاکستان وایران وبا کمک مشاورین نظامی پاکستانی، امریکایی وانگلیسی و باپشتبانی  مادی ومعنوی کشورهای عربی  آموزش  می دیدند ، به افغانستان اعزام میگردیدند . با مداخلات مستقیم کشورهای عربی وسازمان های تروریستی آنها  مانند:  القاعده و سایر نیروهای سلفیست یکجا با تنظیم های افغانی دوش به دوش  علیه مردم و دولت جمهوری افغانستان به مثابه جنگ منظم دول خارجی شکل یافته بود. با انجام اعمال دهشت انگیز تروریستی وچریکی درقره یه جات وشهرها مانند امروز، چنان تراژیدی های را بار آورد ه اند که  تاریخ کشور ما آنرا فراموش نه خواهد کرد.  این نیروها زیر نام جهاد بدون رعایت واحترام به حقوق بشر وارزش های مدنی هر عملی زشتی که می خواستند، دریغ نمی ورزیدند.

اعمال که امروز طالب، القاعده و داعش در سوریه وعراق لیبیا وافغانستان  انجا م می دهند، دارای یک سناریو وخاستگاه مشترک وریشه مشترک داشته  که با اعمال دیروز تنظین های جنگ سالاران  در کشورمافرقی نداشته؛ تنها اشخاص ، نام گروهای تروریستی و تاکتیک و نوع جنگ تغییر یافته ، اهداف همان اهداف کهنه بر شالوده منافع  ژیوپولتیک و اقتصادی که  می خواستند افغانستان را اشغال ،تا  در آن پایگاه های نظامی خود را ایجاد که بالاخره به اهداف تاریخ خویش نایل آمدند . این همه اقدامات دریک محور اصلی آن هم تسلط جهان سرمایه  و رهبری جهانی بالای کشورهای کم زور که ازلحاظ اقتصادی ضعیف، اما دارای منابع سرشار طبیعی می باشند ،صورت می گیرد. نیروهای که دیروز زیرنام اشغال افغانستان وخطری دین گلو ویخن پاره میکردند ومردم را به جهاد ومبارزه علیه کفر تشویق می کردند در کجا لمبیده اند ؟ آیا حضور نظامی ۴۸ کشور جهان و ناتو وامریکا و امضای قراردادی امنیتی  بین امریکا وافغانستان  نمایانگر، اشغال افغانستان  نیست؟ آیا امریکا و ناتو وهم پیمانان شان توسط دولت ویا کدام سازمان سیاسی اجتماعی رسمآ دعوت شده بود که به افغانستان لشکر کشی نمایند؟ اینهمه مولفه های صرف مکر وفریبی پیش نه بود!   دغدغده  خطر دین واشغال وطن با دریافت دالرها ومقام های دولتی ،به فراموشی و طاق نیسان گذاشته شده است.

چور وچپاول وتقسیم سرمایه های مادی ومعنوی ملی وتاریخی و فروش آن به پاکستان وعرب های خلیج فارس و نابودی اردوی افغانستان از اهداف دشمنان منطقه وی و جهانی بود، که به واسطه  جنگ سالاران جهادی صورت گرفت که امروز هم به اشکال نوین توسط  طالب و داعش  منابع طبیعی زیر زمینی وسر زمینی افغانستان به یغما برده شده وحیف ومیل می گردد.

چه شد! این همه وسایل نقیله ترانسپورتی، زرهی سلاح ثقیله و سنگین  ،توپ ها ، طیارات ، تانک های مدرن، زره پوش ها ، راکت ها ، دستگاه مجهز اسکاد و راکت های زمین به زمین... وغیره قوای مسلح جمهوری دموکراتیک افغانستان که به دولت اسلامی افغانستان تسلیم داده شد بود؟

بدبختانه این همه ارزش های  و دستاوردهای تاریخی که میراث اردوی سابقه کشور ما بود ، به قیمت آهن در مقابل دالر و کلداربه پاکستانی ها به فروش رسانیده شده است. از بین بردن و حیف ومیل تجهیزات قوای مسلح کشور  خیانت بزرگی تاریخی بود به استقلال، آزادی وتمامیت ارضی کشور که امروز اردوی ما به آن اشد ضرورت دارد ، همین امر باعث شده  که اردوی ما نه می تواند که مستقلانه از وطن خویش دفاع نماید .  درطول دو دهه واندی ۱۲۴ میلیارد دالر به افغانستان سرازیر شد که ۵۰  فیصد ویا اظافه از آن به اختیار جنگ سالاران وقومندانان  تنظیم های جهادی  وسایر زمامداران دولتی به ا نواع  مختلف تعلق گرفته هست.

از این پولها ده ها باب  منازل آسمان خراش  ومجلل ترین قصر ها وموتر های شیک ومودل سال  خریداری ویا برای خود اعمارنموده اند. هیچ گونه احساس و ناراحتی از اشغال دایمی افغانستان توسط امریکا و ناتو از جانب آنها  به ملاحظه نمی رسد ودر عمل اخته  ودر مکنت وثروت درعیاشی ، ولخرجی غرق شده اند! چون مغزو فکر واندیشه آنها  را دالرو زنده گی مادی احاطه کرده  است . در حالی که ملیونها افغان اعم از زن و مرد، جوان و پیر، آواره ، فقیر و گرسنه ،  در خارج وداخل کشور برای یک لقمه نان وسرپناه سرگردان ونالان می باشند. ده ها خانواده با زن و طفل خویش به مقصد رسیدن به یک کشور صلح امیز ،از طریق خشکه وآب در راه جان های شیرین خویشرا ازدست داده و طعمه حیوانات بحری وانسان ها ی ادمکش شده اند .  ۷۰ فیصد مردم زیر خطی فقرو بیکاری  در افغانستان بسر میبرند.  اکثریت آنها  را جوانان که  سرمایه ملی  کشور را تشکیل میدهند، میباشند. برای دریافت کار و زنده گی صلح امیز، سنگین ترین اعمال وفشارهای جسمی وروحی طاقت فرسا را  متقبل می شوند.،تا دراروپا ویا سایرکشورهای امن  خود را برسانند. عامل این همه نابسامانی و ناامیدی ها وفرار مغزها از کشور ، ناشی ازرویکردهای ناهنجار دولت و عملکردهای غیرانسانی وبشری گروهای تروریستی  داعش وطالب زیر نظر امریکا و ناتو وپاکستان و  حکومت وحدت ملی  افغانستان  ، برای اهداف اقتصادی ونظامی شان درمنطقه میباشد. همه نخبگان واگاهان سیاسی ومردم میدانند که دراین  روزهای اخیر  وبالخصوص در ماهای گذشته   سال ۲۰۱۵ چه دسایس وسیاست های مدهش درکشور ما جریان نداشته وندارد! که مقاصد آنها  به مثابه آفتاب به همه روشن وهویدا بوده،که پی آمدهای بی نهایت دلخراش وضد بشری آنرا  همه ما شاهد هستیم که بنام اجرای قانون شریعت دین غرای محمدی  چه جَوروستمی نیست که بالای مردم ما انجام نمیشود!. این وضع دلایل فراوانی با خود دارد، یکی از عمده ترین دلایل ان اینست ،که رهبری  کشوردارای صلاحیت مسقیم اجرییه وی نیست ونمی تواند که تصامیم مستقل به نفع اراده مردم بگیرند. صرف به مثابه دانه های شطرنج  از آنها  استفاده شده واز خود هیج نوع رویکرد سالم که به درد بخور جامعه باشد،ازخود تبارز نمی دهند. حکومت و پارلمان صرف به نام وجود داشته ومانند مامورین وزارت خارجه امریکا وکشورهای عضوناتو مستقیمآ تحت اداره آنها  فعالیت واز دساتیر آنها  پیروی می نمایند. انتقال مستقیم طالب و داعش  توسط هواپیمهای نظامی ناتو به ولایات سرحدی افغانستان  این ادعا ما را واقعیت می بخشد . مبارزه با طالب وداعش تنها حرف است نه عمل !

هرآنچه زمامداران نظامی ناتو وامریکا و دولت پاکستان بخواهند تحقق می پذیرد وسال برانگیز است که چرا  هرروز درولایات سرحدی کشور نفوذ طالب وداعش بیشتر میشود ومانند سمارق سرمیزنند و پی در پی  قریجات وشهرهای  را تصرف واشغال  می نمایند؟ زنان ومردان رابا فجیع ترین عملی  ضد بشری به قتل رسانیده و ازهیچ نوع عملی ضد انسانی علیه آنها ، بالخصوص قشر زنان کشور دریغ نمی ورزند. سنگسار دوشیزه رخشانه درولایت غور وحلال کردن اطفال ومردان در زابل وجلال آباد وهلمند وبغلان و کندوز وسقوط ولسوالی سنگین ولایت هلمند وکشتار صدها تن عساکر وافسران قوای مسلح کشور شمه ای  از فعالیت های این تیکه دارن دین ومذهب بهشت و جنت وغلام حلقه بگوش کشورهای نفت خیز عربی وامریکای وانگلیسی می باشد. حالت نظامی ، سیاسی واجتماعی کشور نشان دهنده  آنست که آینده غم انگیز ،غبارالود و تاریک  ، نامعلوم ،  توام با تحقق پلان های غامض در پیش روی مردم و وطن ما قرار خواهد گرفت!.  پلانی که سی سال قبل می خواستند  به آروزویش برسند که نه رسیدند! که درشش جدی ۱۳۵۸ خنثی گردید، که به حق این روز را روز نجات وطن ومردم ما ازچنگال این اهریمن های خون اشام درآن دوران نامید!  

شوربختانه که این نقشه امروز در افغانستان تحقق یافته و درآستانه عملی شدن درآن طرف رود آمو و اطراف آن، به وسیله نیروهای نظامی غربی با کمک ارتجاع منطقه یکجا باگروه های سلفیست درحال شکل گیری میباشد.

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۴۱۲

 

ساختمان جدید شورای ملی افغانستان افتتاح شد

 

ساختمان شورای ملی افغانستان به کمک ۲۲۰ میلیون دلار کشور هند اعمار گردید

 

نخست وزير هند گفت : « من اينجا به نماينده گى از يک ميليارد و سه صد وپنجاه ميليون دوست هندى شما ايستاده ام تا موفقيت شما را تحسين کنم و از دوستى شما قدردانى نمايم و براى آينده شما آرزوى انسجام و همبسته گى نمايم.»

 

نارندرا مودی که درمراسم گشایش ساختمان جديد شوراى ملى افغانستان صحبت می کرد خطاب به مردم افغانستان گفت: « من اينجا به نماينده گى از يک ميليارد و سه صدو پنجاه ميليون دوست هندى شما ايستاده ام تا موفقيت شما را تحسين کنم و از دوستى شما قدردانى نمايم و براى آينده شما آرزوى انسجام و همبسته گى نمايم.»

نخست وزير هند، با بيان اينکه روابط افغانستان و هند همچون تاريخ قديم است، گفت که در مراحل مختلف، افغانستان و هند يکديگر را تقويت کرده و روابط  دو کشور فراتر از مکان و زمان است.

مودى علاوه کرد: « در دل هر افغان و هندى، عشق و محبت بى حساب به يکديگر وجود دارد، ما فرهنگ و سينما، موسيقى و شعر يکديگر را دوست داريم؛ ما حامى تيم هاى کرکت همديگرهستيم و خوشحال هستم که يک ميدان خانگى در اختيار تيم کرکت افغانستان قرار داده شده تا آنها براى جام جهانى سال آينده، در آن تمرين نمايند.»

موصوف افزود جاى افتخار است که افغان ها هند را به عنوان مقصد طبيعى براى تحصيلات، درمان، خانه  وخانواده می شناسند و اين  نشانه برادرى مردم دو کشور مي باشد.

نخست وزير هند گفت: « افرادى هم هستند که حضور ما را در افغانستان دوست ندارند و افرادى هستند که از قدرت مشارکت و دوستى ما هراس دارند و حتا بعضی ها تلاش کردند که مانع دوستى و حضور ما در اينجا شوند؛ اما ما اينجا هستيم؛ به خاطري که شما به ما اعتماد کرديد و افغان ها هيچگاه بر تعهد ما شک نکردند و اين قدرت دوستى ما است.»

وى علاوه کرد که افغانستان و هند، همواره در کنار هم ايستاده بوده، نه عليه يکديگر و هند در افغانستان براى همکارى است، نه براى رقابت؛ براى بنيادگذارى آينده است، نه براى هوا دادن به شعله هاى مناقشه؛ براى احيای  زنده گى است، نه براى تخريب کشور...تاريخ ثابت ساخته است که افغانستان، هيچ گاه اجازه نمي دهد به ميدان رقابت ها مبدل گردد و يا براى خواست هاى ديگران کار کند.

مودى علاوه کرد که موفقيت افغانستان، نياز به همکارى تمامى همسايه ها دارد و همه در منطقه، هند، پاکستان، ايران و ديگران براى اعتماد به همديگر و همکارى براى هدف مشترک، بايد با هم متحد باشند و زماني که افغانستان به يک بهشت امن و مرکز تجارت و سرمايه گذارى مبدل گردد، همه کامگار خواهند شد.

وى گفت: « به همين دليل، ما تلاش مي کنيم که اتصالات افغانستان را از طريق زمين و دريايى، از طريق چاه بهار بهبود ببخشيم؛ لذا ما اميدوار هستيم که پاکستان درا ين زمينه نقش يک پل را ايفا کند، نه يک مانع.»

به گفته موصوف، آتشى که در افغانستان روشن شده است، در همين محدوديت ها باقى نخواهد ماند. افغان ها فرزانه گى آنرا دارند که با همسايگان صلح و آشتى داشته باشند؛ اما شهامت دفاع از آزادى خود را نيز دارند و افغان ها از هرعقيده اى که باشند، بايد حق امنيت داشته باشند.

وى با بيان اينکه زمان آن فرا رسيده تا همه افغان ها با هم کنار آمده و در فضاى امن زنده گى کنند، گفت: « خون زيادى در رودخانه هاى کابل جارى شده، تراژيدى هاى زيادى قله هاى کوهستان ها را تاريک ساخته، روياهاى زيادى در آتش مناقشات سوزانده شده است؛ شما مي توانيد پشتون تاجک، ازبک و يا هزاره باشيد و يا مسلمان، هندو و يا سيک باشيد؛ اما شما افتخار افغان بودن را داريد و به عنوان يک ملت کنار هم بياييد.»

وى افزود که افغان ها براى آينده شان قبول مسووليت مي کنند، جهان بايد فراتر از محدوديت هاى زمانى و مکانى با افغانستان کمک کند.

مودی گفت: « افغانها تنها براى آينده خود نمى جنگند، بلکه براى دنياى با امن مقاومت مي کنند و دنيا جاى بهتر خواهد بود؛ هنگاميکه ما سرمايه واقعى مردم افغانستان را در تنوع و ميراث غنى آنها مشاهده کنيم و زمان آن رسيده که مردم افغانستان، منطقه و جهان يکجا شوند.»

نخست وزير هند افزود: « ما هر روز با تهديدات مواجه هستيم؛ اما در بين شما احساس امنيت مي کنيم و از هر افغان که براى امنيت دوستان هندى، جان خود را در خطر انداخته و يا از دست داده است، تشکر مي نماییم.»

مودى، با بيان اينکه براى هيچ کشور چيزى جز مهمتر از منابع انسانى نيست، گفت که پروگرام سالانه ١٠٠٠ بورسيه تحصيلى براى جوانان افغانستان ادامه خواهد يافت.وى بر همکارى براى تقويت نيروهاى امنيتى افغان نيز تاکيد کرده افزود: « به ادامه همکارى ها، امروزاعطای ٥٠٠ بورس  برای اطفال شهدای نيروهای امنيتی افغانستان را نيز اعلام می کنم.»/ پ

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۵۱۲

« ما واقعــاً احمــق هستیم! »

( سناتور امریکایی)

 

آقای جنرال کمپبل هوشدار می دهد یا تبلیغ میکند؟

 

سلیمان کبیر نوری

 

 

جنرال کمپبل قوماندان عمومى نيروهاى امريکا و ناتو مى گويد که گروه مسلح داعش، تلاش مى ورزد تا در ولايت ننگرهار، به سطح منطقه براى خود مرکز ايجاد نمايد.

چنین به نظر میرسد که خرابی اوضاع  کشور و بدامنیتی در موجودیت نیروهای خارجی، پیامد کارکردهای ویژه  و هدفمند آنان درین راستا بوده باشد.

اینکه تا امروز قوای هوایی نداریم، فساد ابعاد گسترده و تازه تری به خود می گیرد، تولید مواد مخدر شگوفاتر می شود؛ همه وهمه برای ایجاد همین شرایط  بد امنیتی پیش از پیش پلانیزه شده به نظر میرسد (" چون خیت کردن آب برای ماهی گرفتن").

مردم افغانستان می دانند که همه ی تروریست ها از کشور اسلامی ای به نام پاکستان در شمال شرق؛ به وطن ما صادرو سرازیر می شوند.

پاکستانی که ارتش آن سالانه میلیارد ها دالر از کمک های سخاوتمندانه و هدفمندانه ی غرب و امریکا مستفیض می شود.

آنهایی که خاصتاً طی سه دهه است که افغانستان را از عینک استخبارات نظامی پاکستان به نظاره گرفته اند.

آقای جنرال کمپبل!

آیا افراد داعش از آسمان به ننگرهار سرازیر می شوند؟

آیا مثل سمارق با سرعت سر از زمین  بیرون می آورند؟

بال برای پرواز کردن دارند؟

یا ذریعه هواپیما ها منتقل می شوند؟

از کجا، از کدام مسیر ها و چطور به ولایات شمال شرقی حضور می یابند؟

آیا جناب قوماندان با کلیه اطلاعات دقیقی که از شبکه ها و مجاری مختلف و از طریق کنترول اقمار مصنوعی در دسترس دارند، پاسخ روشن و مستدل در رابطه به پرسش های فوق نمی توانند بدهند؟

پس ناتو و مزدوران جنگی و استخباراتی اش در افغانستان چرا   سهل و ساده برای چه تشریف و پایگاه و آرگاه و بارگاه دارند؟

مفهوم و هدف از امضای قرار داد امنیتی افغانستان با امریکا و ناتو منافع مشترکی  میان کشور ما و آنها را در نظر داشته است، یا اینکه سراپا تحمیلی و تهاجمی و به منافع یک جنابه ایشان است؟

آخر اینهمه تهاجم و تجاوز نیروهای پاکستان بر مرز های جنوبی؛ و حتا  تصاحب گستاخانه سرزمین افغانستان  در موجودیت قوای خارجی دراین کشور که گویا حافظ بودن نظام  و تمامیت ارضی و امنیت و روند های انکشافی را مدعی استند؛ چگونه می تواند توجِیه شود؟

من در مورد انگریز چیزی نمی گویم. به قول جان کولمن، «همه چیز ها پالانیزه شده اند.» انگریز آن قدر مقتدر و موفق است که گویی  رسانه ها اصلاً اجازه ندارند در مورد کار کرد های این هیولای خشم و شیطنت، چیزی را بروز دهند. و یا حتا نامی از آن برند. چون بازی گر اصلی و همه کاره جهان در پشت پرده بازی های بزرگ محسوب می شود.

کوتاه و مختصر اینکه نیرو های نظامی بیش از۵۰  دولت خارجی به هر بهانه ای که بود،   بعد از تصویب در جلسه  شورای امنیت که امروز مشروعیت آن هم زیر سوال است   در کشور ما از ۱۵ سال بدینسو حضور نظامی گسترده یافته اند اکثریت قاطع این کشورها به خصوص با استناد به همان  قطعنامه های  بی سابقه و تاریخی  که طبق پیشنهاد ایالات متحده  امریکا( قطعنامه های شماره ۱۳۷۳ و۱۳۶۸) صادر گردید تحت عنوان مبارزه علیه تروریزم و تنبیه کشور های حامی تروریزم به افغانستان لشکر کشی کردند.

اینک همان ها پس از ۱۵ سال حضور سنگین در افغانستان می گویند که گذشته از طالب و القاعده ؛ نیروی شرارت تازه و بیگانه ای به نام داعش؛ در شمال شرق افغانستان پایگاه منطقه وی خواهد ساخت ؟

قانونمند شدن حضور و تهاجم غرب در افغانستان برمبنای چه تعهداتی صورت پذیرفته بود؛ آیا به خاطر اینکه گاه و بیگاه برای ما چنین هشدار ها صادر نمایند؟

دیگر مردم افغانستان؛  چه توقعی از این قلدر های غربی می توانند داشته باشند؟

***
بر اساس گزارش  بی بی سی  ژنرال کمبل در گفت و گو  با خبرگزاری آسوشیتد پریس اعلام کرد که « جنگجویان خارجی» از سوریه و عراق در ولایت شرقی ننگرهار به جنگ جویان افغانی پیوسته ‌اند که به داعش اعلام وفاداری کرده اند.
او گفت: نشانه‌هایی وجود دارد که حامیان داعش در ننگرهار تلاش دارند تا روابط خود با رهبری این گروه در سوریه و عراق را تحکیم ببخشند.
ژنرال کمبل افزود که بسیاری از آنانی‌ که در افغانستان به داعش اعلام وفاداری کرده‌اند  « طالبان ناراضی » هستند.
فرمانده نیروهای ناتو و امریکایی در افغانستان گفت: « من مطمین هستم که افرادی از سوریه و عراق آمده اند. نمی‌توانم بگویم چه تعداد هستند؛ اما نشانه‌هایی وجود دارد جنگجویان خارجی در حال آمدن هستند».
او گفت: داعش می ‌خواهد پایگاهی در جلال ‌آباد بسازد تا به «عنوان پایگاه اصلی برای ولایت خراسان این گروه استفاده شود و تلاش دارند راه خود را به سوی ولایت کنر در شمال ننگرهار باز کنند.»
ولایت خراسان منطقه ‌ای است که به گفته گروه تروریستی داعش شامل افغانستان، پاکستان و سرزمین‌های اطراف آن می‌باشد.

این درحالی است که صدیق صدیقی سخنگوی وزارت امور داخله در یک نشست خبری گفت که نیروهای امنیتی در چارچوب این استراتیژی موظف شده اند که از تمام امکانات خود علیه داعش کارگرفته و در برابر این گروه تروریستی مبارزه کنند.
آقای صدیقی بیان داشت که نیروهای امنیتی افغان از شش ماه بدین سو تلاش های زیادی را برای جلوگیری از نفوذ این گروه در خاک افغانستان انجام داده است.
وی ، هدف گیری فرماندهان داعش و مراکز آن را از جمله اقداماتی خواند که برای جلوگیری از نفوذ داعش در افغانستان توسط نیروهای امنیتی افغان انجام شده اند.
سخنگوی وزارت امور داخله، گروه تروریستی داعش را یک خطر جدی افغانستان و همه کشورهای جهان خواند.
آقای صدیقی با بیان این مطلب که گروه تروریستی داعش یک تهدید نوظهور در پهلوی سایر تهدیدها برای افغانستان می باشد اظهار داشت که نیروهای افغان مصمم به مبارزه جدی علیه این گروه می باشند.
وی افزود: « تروریستان تلاش دارند که برای خود پایگاه بسازند؛ تلاش آنان از این امروز نیست آن ها از یک سال بدین سو در تلاش ساختن پایگاه در افغانستان می باشند؛ تا در افغانستان جای پای داشته باشند اما مصمم هستیم که از گسترش نفوذ این ها جلوگیری کنیم».

شما آقای صدیقی مصمم هستید؟

بسیار خنده آور به نظر می رسد. به خاطری که اسناد و قراین ؛ حکایت از سناریوهای وحشتناک دارد. قبل از همه شایعات نیرومند ولی بی پاسخ وجود دارد که آقای ستانکزی سرپرست وزارت دفاع و جناب حنیف اتمر مشاور امنیتی رییس جمهور که اشکارا به وسیله انگلستان و غربی های دیگری درین مقامات نشانده شده اند؛ به سوقیات و پیشروی و توسعه قلمرو فعالیت داعش خدمت می نمایند و اینگونه پهنای « ستون پنجم » دشمن در درون نظام دست نشانده بسی گسترده است.

پس زمان آن است که مردم افغانستان از تحمیق شده گی و بلاهت شرم آور خود را نجات بخشند و قبل از همه  معنا و مفهوم موجودیت نظامیان غربی و  خیل بی حد و حصر مزدوران امنیتی و استخبارانی و خدماتی ... آنان در افغانستان را مورد سوال قرار دهند که یعنی چه؟

 ادامه این بازی های بزرگ  شوم سازمان یافته در سیاست اداره اوباما در مورد افغانستان که تاکنون مبهم به نظر می رسید، با اظهارات تازه نماینده ی ویژه قصر سفید،  برای پاکستان و افغانستان، وخامت غیر منتظره و محیرالعقول کسب می نماید!

ایشان کمافی السابق  با محبت تمام با سیاست پاکستان ـ کشوری  که بانی و حامی تروریزم است همنوایی  دارند. همین سیاست و برخورد دوستانه  و اغماض گرانه منتج به خونریزی های متداوم در کشور ما ظرف یک و نیم دهه گذشته گردیده  و اگر تغییری حاصل نکند طی زمان چندین برابر سرزمین ما را خونبار و کانون فاجعه های ناگفتنی نگه خواهد داشت.

 من آرزومندم که اکنون سیاست قصر سفید  و پنتاگون و ناتو نیز برای  تمامی مردم افغانستان سوال برانگیز شده باشد. و آنان برای حل این سوال، قوای عقلی و اندیشه وی خود را به شدت تمام در مورد به کار اندازند.

البته نکات امید بخشی هم وجود دارد؛ منجمله خشم قانون گذاران امریکا بر دستگاه جاسوسی پاکستان وطرح و وضع تحریم ها بر مقامات نظامی آن کشور را مردم افغانستان به فال نیک گرفته اند. اما برای کشوری که با حمایت و تمویل  تشویق کشور های معلوم الحال خارجی سالهاست که به تولید و صدور تروریست می پردازند، و این را به یک منبع ثروت ملی و سیاست بقا و قلدری اش تبدیل کرده است؛ صرفا وضع کردن تحریم ها کافی و کاملا اثر گذار نمی باشد.

مردم افغانستان که بر وعده ها و تعهدات غرب طی ۱۵ سال اخیر بی باور شده اند، متوقع اند تا غرب و به ویژه کانگرس  امریکا با اقدامات سازنده برای تعمیل اهداف و غایات قطعنامه های یاد شده شورای امنیت در مورد القاعده و طالبان و مجازات حامیان شان  که  بعد یازده سپتامبراصدار یافته  بود، حد اقل اکنون گام های صادقانه ی عملی بردارند.

ضمن وضع تحریم ها بر مقامات ارتش پاکستان، راهکاری را برای ارجاع پرونده پاکستان  به شورای امنیت سازمان ملل متحد روی دست گیرند تا مرکز تروریزم جهانی (پاکستان و حامیانش)  مجدانه زیر فوکس ملل جهان قرار گرفته راه برون رفت از بازی مهلکی که نه تنها افغانستان، بل منطقه و تمام جهان را آسیب میرساند؛ حصول گردد.

***

به گزارش طلوع نیوز، کمیته   روابط خارجی کانگرس ایالات متحد می‌ گوید که در ۱۵ سال اخیر پاکستان ۳۰ میلیارد دالر از ایالات متحد دریافت کرده است، اما مقام‌های ارتش و استخبارات این کشور به پشتیبانی از گروه های هراس افگن به ویژه طالبان و شبکه حقانی ادامه می‌ دهند.

رییس این کمیته یگانه گزینه بهتر را برای حل معضل هراس افگنی وضع تحریم بر دارایی‌ها و سفرهای مقام‌های نظامی پاکستانی می ‌داند. وی می افزاید که صدها مدرسه در پاکستان هراس افگن تولید می‌کند و از این میان ۶۰۰ مدرسه از پول کمک‌های خلیج تمویل می ‌شوند.

این کمیته فرستاده ویژه کاخ سفید را در افغانستان و پاکستان برای پاسخ دهی درباره وضعیت کنونی روابط این کشور با پاکستان فراخواند. اما تمامی قانون گذاران در این نشست روحیه ضد سیاست‌های کنونی پاکستان داشتند و از ادامه پشتبیانی پاکستان از هراس افگنان خشم شان را ابراز کردند. ازدیدگاه رییس این کمیته عامل اصلی بی ‌ثباتی افغانستان حضور هراس افگنان در پاکستان است.

اید رایس، رییس کمیته روابط خارجی کانگرس امریکا می‌گوید: « بخش‌های شمال غربی پاکستان هنوزهم پناه گاه‌های امن هراس افگنان استند. استخبارات پاکستان از گروه هایی پشتیبانی می ‌کند که به گفته آنان گروه های خوب هراس افگن استند، اما این گروه ها درحال بی ثبات ساختن افغانستان استند و نیز امنیت هند را با تهدید روبه روساخته ‌اند. » رییس این کمیته پیشنهاد می ‌کنند که دارایی های آن مقام‌ های پاکستان که با طالبان پیوند دارند ضبط شود و بر سفرهای این مقام‌ ها تحریم وضع گردد.

وی افزوده است: « تنها ۶۰۰ مدرسه درپاکستان با کمک مالی ازکشورهای خلیج تمویل می ‌شوند ودراین مدرسه‌ ها عدم تحمل پذیری و بنیاد گرایی آموزش داده می ‌شود و این مدرسه مرکز های تولید سرباز به گروه‌های هراس افگن استند. ما یک گزینه داریم وآن این است که باید آن مقام‌ های پاکستانی که هنوزهم با گروه‌های هراس افگن پیوند دارند هدف قرارگیرند و دارایی‌های شان ضبط و تحریم برسفرهای شان وضع گردد. تا زمانی که پاکستان پیوند‌اش را با هراس افگنان نبرد، واشنگتن و اسلام آباد روابط راهبردی واقعی نخواهند داشت. » اعضای دیگر این کمیته نیز پاکستان را پشتیبان هراس افگنی می‌ دانند و از سیاست های امریکا در برابر این کشور خشم گین استند. توی ،عضو کانگرس امریکا: « ایالات متحده به پاکستان ۳۰ میلیارد دالر در۱۵سال گذشته داده است، اما این کشور همکاری صادقانه نکرده است. علت این که نیروهای امریکایی بدون درمیان گذاشتن پاکستان اسامه بن لادن را کشتند این بود که ممکن است اسامه را پاکستانی‌ها نجات دهد.»

روهرا با کر، عضو دیگر کانگرس می‌گوید: « درجریان امسال من بسیارمایوس شدم زیرا آن مقام‌ های پاکستانی را که دوستان مان می ‌پنداشتیم همانند دشمنان مان عمل کردند. پاکستان هنوزهم روابط تنگاتنگ اش را با هراس افگنان به ویژه طالبان افغان و تندروان دیگر نگه می‌دارد. ما واقعأ احمق هستیم که به کسانی پول می ‌دهیم که همکاردشمنان امریکا استند.»

اما به نظر می‌ رسد که سیاست ایالات متحد امریکا در برابر این کشور گونه دیگری است

ریچارد اولسون  فرستاده ویژه کاخ سفید برای افغانستان وپاکستان می‌گوید: « با وجود چالش‌ها پاکستان یک همکار مهم برای ما است و برای حضور پایدار ما در افغانستان ما نیاز به همکاری اسلام آباد داریم.»

ازسوی دیگر یافته‌های کانگرس ایالات متحده نشان می‌دهند که پاکستان سومین کشور بزرگ جهان از رهگذر داشتن جنگ افزار هسته ‌ای است و این کشور یک پنجم بودجه ‌اش را در بخش نظامی هزینه می‌ کند درحالی که تنها دونیم درصد را صرف آموزش و پرورش می‌نماید.

حالا ماهیت همه دوستان و دشمنان مردم افغانستان روشن و آفتابی شده است. مردم است که باییست به پا برخیزند، پیش از آن که حلقه های اسارت و غلامی سنگین تر و سنگین تری در گردن های شان انداخته شود، مردم باید برنامه های مهلک و ضد انسانی و ضد بشری اجانب را نقش برآب کنند.

مردم پیروز می شوند و تاریخ بشریت گواه است که پیروزی همیشه از آن مردمان مبارز شجیع، دادخواه و صلح طلب بوده است.

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۱۱۲