دیدار با اوباما دردقیقه ۹۰

 

محمد بن ‌سلمان عاقبت با رییس ‌جمهور امریکا در اتاق کار شخصی او دیدارکرد

 

محمد بن ‌سلمان را در وهله اول، به جانشینی ولیعهد عربستان سعودی می‌ شناسند. درنتیجه جای تعجب نیست که هدف از سفر اخیر او به ایالات متحده را بیش از هر چیز، ترمیم روابط دوجانبه کشورها و ترویج و توسعه طرحی موسوم به چشم ‌انداز ۲۰۳۰ می ‌دانند که به دنبال آن است تا وابسته گی شبه‌ جزیره عربستان و خاندان سعود به صادرات نفت را در فرایندی ۱۵ساله به‌ کلی از بین ببرد.
اما آن‌ کس که روز جمعه گذشته در اتاق کار «باراک اوباما»، رییس ‌جمهوری امریکا، حاضر شد، در حقیقت بیش از آنکه جانشین ولیعهد عربستان سعودی باشد، وزیر دفاع آن کشور بود که برای گفت‌ وگو درباره چشم‌ انداز جنگ ‌های خونین جاری در عراق و سوریه عازم واشنگتن شده است. کاخ سفید در بیانیه‌ای اعلام کرده محور اصلی گفت ‌وگوهای روز جمعه اوباما و بن ‌سلمان، اهمیت انتقال قدرت سیاسی در سوریه جنگ ‌زده و چگونه گی حمایت از نیروهای عراقی در جنگ علیه تروریست‌های داعش بوده است.
در این بیانیه آمده است رییس‌ جمهوری امریکا ضمن تشکر از کمک‌ های عربستان به کارزار بین‌المللی ضد داعش، از طرف سعودی خواسته است با در پیش‌ گرفتن اقداماتی همچون جلب حمایت فزاینده کشورهای عرب حوزه خلیج ‌فارس در اعطای کمک‌ های فوری انسانی و آبادانی به آسیب ‌دیده گان، به شهروندان عراقی در جنگ علیه تروریست‌های داعش یاری برسانند.
اوباما همچنین از تعهد عربستان سعودی به یافتن راه‌ حلی سیاسی برای منازعات یمن استقبال و اظهار امیدواری کرده این کشور با استفاده از نفوذ خود درشورای همکاری خلیج ‌فارس، مجالی برای رسیده گی به بحران انسانی جاری در یمن و بازسازی آن کشور فراهم کند. مقامات امریکایی پیش‌ تر بارها نگرانی‌های خود درباره کارزار نظامی عربستان سعودی علیه حوثی‌های یمن را که به گفته سازمان‌ملل متحد  و گروه‌های حقوق‌ بشری، تا اکنون به کشته ‌شدن تعداد گسترده‌ای از غیرنظامیان آن کشور انجامیده، تاکید کرده بودند.
اما آنجا که پای جنگ داخلی سوریه در میان است، اوضاع پیچیده‌ تر می‌ شود. کاخ سفید در حالی مدعی شده دو طرف بر لزوم پشتیبانی از یک طرح انتقال قدرت سیاسی در سوریه به اتفاق ‌نظر رسیده‌اند که تقریبا همه شواهد و قراین دیگر، نشان از پافشاری ریاض بر رویکرد نظامی سخت‌گیرانه ‌تری علیه دمشق دارد.
عادل الجبیر وزیر خارجه سعودی، که پس از گفت ‌وگوهای کاخ سفید، پاسخ‌ گوی سوالات خبرنگاران در سفارت عربستان در واشنگتن بود، بار دیگر خواهان انجام حملات هوایی علیه رژیم  بشار اسد ، رییس ‌جمهوری سوریه، شده و گفت کشورش از همان ابتدا در پی آن بوده تا واشنگتن را مجاب کند رهبری کارزار نظامی گسترده علیه دولت مرکزی سوریه را برعهده گیرد. وزیر خارجه سعودی ضمن اشاره به تمایل جدی ریاض برای در پیش ‌گرفتن یک خط‌ مشی سخت ‌گیرانه‌ تر نظامی علیه دمشق که شامل انجام حملات هوایی و برپایی مناطق امنی است که پرواز و تردد وسایل نقلیه در آنان ممنوع است، اعلام کرده کشورش همچنان آماده گی آن را دارد تا مخالفان میانه ‌رو سوری را به تسلیحات بیشتری، ازجمله موشک‌های زمین ‌به‌هوا مجهز کرده و نیروهای ویژه خود را برای شرکت در هرگونه عملیات نظامی به رهبری ایالات متحده عازم خاک سوریه کند.
این مواضع ریاض تازگی چندانی ندارد. مقامات سعودی مدت‌هاست بدون هیچ‌گونه پرده‌پوشی انتقاداتی جدی نسبت به رویکرد محتاطانه اوباما در قبال بحران پنج‌ساله سوریه وارد می‌کنند. آنچه در این میان تازه است، گزارش‌هایی مبنی‌بر شکاف به‌ وجودآمده در دستگاه دیپلوماسی ایالات متحده است که به اذعان وزارت خارجه امریکا، بیش از ۵۰ دیپلومات این وزارتخانه را به امضای طوماری اعتراضی علیه سیاست‌های دولت اوباما در سوریه واداشته است.
با همه این اوصاف و درحالی‌ که به نظر می ‌رسد اختلافات بین ریاض و واشنگتن، دست ‌کم درباره بحران سوریه و البته نقش احتمالی برخی مقامات سعودی در حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر به قوت خود باقی است، عادل الجبیر ابراز اطمینان کرده روابط این دو متحد دیرین همچنان به بهترین شکل ادامه خواهد یافت. وزیر خارجه سعودی اظهار کرده فارغ از آنکه چه کسی ساکن بعدی کاخ سفید باشد، روابط نزدیک  دو کشور پابرجا خواهد ماند، چرا که این روابط نه بر پایه ترجیحات شخصی، بلکه بر مبنای منافع مشترک دو کشور همچون حفظ امنیت  خاورمیانه، مبارزه با تروریسم، تجارت، سرمایه‌ گذاری و امور مالی بین‌المللی است.  این در حالی است که هر دو نامزد اصلی انتخابات ریاست ‌جمهوری امریکا در ماه نوامبر آینده، یعنی  هیلاری کلینتون  دموکرات و  دونالد ترامپ  جمهوری ‌خواه، به تازه گی در اظهاراتی عربستان سعودی را به حمایت از اسلام‌ گرایان افراطی متهم کرده بودند؛ اتهاماتی که می ‌تواند در سایه انتشار گزارش  ۲۸صفحه ‌ای کمیته تحقیقاتی سنا درباره نقش مقامات سعودی در تامین مالی تروریست‌های ۱۱ سپتامبر، رنگی از واقعیت به خود بگیرند؛ حتا اگر به گفته  النور جی‌هیل  دبیر ستاد کمیته تحقیقاتی سنا، انتشار این ۲۸ صفحه محرمانه نیز نمی ‌تواند نتیجه ‌گیری‌ای نهایی درباره آمران و مسببان بزرگ ‌ترین حمله تروریستی در تاریخ ایالات متحده به همراه داشته باشد.

 
درخواست برای دیدار با  بان کی‌ مون
جانشین ولیعهد عربستان همچنین  به طور رسمی خواهان دیدار با  بان کی‌مون، دبیرکل سازمان ملل متحد شده است. به گزارش بی‌بی‌سی، به نظر می ‌رسد این درخواست در ادامه اعتراض ریاض به قرارگرفتن «موقتی» در یکی از «لیست‌های سیاه» سازمان ملل متحد است. یکی از سخن گویان سازمان ملل متحد، روز جمعه ضمن تایید دریافت این درخواست ملاقات، به خبرگزاری رویترز گفت، محمدبن ‌سلمان به احتمال زیاد هفته آینده عازم نیویورک، مقر سازمان ملل، خواهد شد. استفان دوجاریک  سخن گوی بان کی ‌مون همچنین گفته سازمان ملل هنوز به نامه چند روز پیش  عبدالله بن ‌یحی‌المعلمی ، نماینده عربستان در این سازمان، پاسخ نداده است؛ چراکه قصد افشاکردن اطلاعات مربوط به منابع خبری خود را ندارد. به گفته دوجاریک  در نامه نماینده عربستان در سازمان ملل که به نیابت از ایتلاف نظامی تحت رهبری عربستان در یمن نوشته شده بوده، از سازمان ملل درخواست شده بود برای بررسی جزییات دقیق، منابع تهیه گزارش نقض حقوق کودکان در یمن را اعلام کند. دبیرکل سازمان ملل متحد دوم جون در گزارشی اعلام کرد ایتلاف نظامی تحت رهبری عربستان، مسوول ۶۰ درصد از کودکان کشته و زخمی ‌شده یمنی در سال گذشته بوده و در جریان حملات این ایتلاف ۵۱۰ کودک کشته و ۶۶۷ کودک دیگر زخمی شده‌اند. در این گزارش همچنین آمده بود، ایتلاف تحت رهبری عربستان مسوول نیمی از حملات نظامی به مدارس و بیمارستان‌ها در یمن بوده است./ ش


بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۲۰۰۶

 

تاثیر رسانه ها درسمت دهی ذهنیت عامه

 

انجنیر حبیب فتاح

عصر حاضر که عصر ارتباطات و تکنولوژی نام گرفته است و جهان هر روز به سمت صنعتی شدن پیش می رود و دنیای ماشینیزم با روح انسان بیداد می کند و انسان  خواسته و ناخواسته در کام ابزاری شدن غرق می شود؛ اگر به خود نیاید کم کم از ارزش های انسانی دور شده و به کالا بدل می شود. در این بحران روحی تنها مقوله ای که می تواند فقر عاطفی را التیام بخشد مقوله ای ادبی و عرفانی است،ادبیات راستین روح را تقویت می کند،عشق به زیبایی ها آرامش و شادی را به ارمغان می آورد و موجب می گردد که انسان به داشته ها فکر کند ، چون اکثر انسان های عادی به طور معمول به نداشته ها  فکر می کنند و تنها وقتی به داشته های خود فکر می کنند که آن را از دست داده اند. و به همین دلیل از توانایی های خود راحت صرف نظر می کنند و چنانکه می دانید خوب و بد،احساس خوشبختی و بدبختی بیشتر در ذهن ما ریشه دارد و اکثرا مجازی هستند نه حقیقی، فقط در تصورات ماست که نقش آفرینی می کنند. چه بسا آدم های شاخص و متمول احساس بدبختی می کنند و کسانی هم در کلبه ای محقر خود را خوشبخت ترین فرد جهان می دانند.

مردم افغانستان حدود سه دهه جنگ را با تمام وجود تجربه کرده اند و از خسارات ، ویرانی ها و آواره گی های ناشی از آن، زنده گی آنان به حالت عادی برنگشته است و خطر تروریزم از بین نرفته و مداخلات برخی از کشور های خارجی به خصوص همسایه حنوب شرقی در امور داخلی مملکت ما تا هنوز دوام دارد، مدعیان حقوق بشر، و حلقات عقده مند و تنگ نظر داخلی با بستن اتهامات واهی بر شخصیت های ملی کشور، دامن زدن مسایل قومی سمتی وملیتی و زبانی را وسیله ساخته می خواهند  باردیگر آرامش و امنیت نسبی جامعه را برهم زده و مردم آسیب پذیر و رنج دیده افغانستان را با بحران دیگر مواجه سازند.

رسانه با تحولاتی که در جنبه های مختلف از بعد فن آوری ,تجهیزاتی و حجم و روش داشته اند به عنوان حاملان و منتقل کننده گان پیام می توانند در ساخت فرهنگ عمومی باورها و افکار عمومی موثر باشند.

آنها بدون درنظر گرفتن مرزهای جغرافیایی ، عقیدتی  و فرهنگی  امکان حضور  را در همه نقاط جغرافیایی پیدا کنند .در فضا و شرایطی که ما در آن هستیم چگونه از این امر می توانیم در جهت فرهنگ عمومی مورد قبول و منطبق با اهداف و سیاست های تعیین شده در سایه قوانین حکومت با جهان بینی ایدیولوﮊی خاص موثر واقع شویم و چطوراز آن بتوانیم بهره برداری  خوبی داشته باشیم ؟

در شناخت این عرصه آنچه اثر را بیشترمی کند این است که از طرفی پیام نگرش و ارزشی به گونه ای به عنوان فرهنگ و آن هم فرهنگ عمومی به مخاطبین ارایه شود که منطبق با نیازهای عموم جامعه باشد . یعنی جامعه نسبت به آن پیام و ارزش احساس نیاز کند.از طرفی وقتی می توانیم موفق باشیم که بتوانیم آن پیام را به نحوی که در مخاطب اثر بگذارد منتقل کنیم

اما بحث اینجاست که آیا و ضعیت رسانه های کشور مطلوب و قادر بوده اند که با اعتماد به نفس و چشم انداز روشن فعالیت های خود را ادامه دهند. در این مورد دیدگاه های مختلفی وجود دارد.

۱- در نظام های دموکراتیک از رسانه ها به عنوان نیروی چهارم یاد می شود. یعنی نقش و اهمیت آزادی رسانه ها و مطبوعات در چنین جوامعی فقط در ساختار ظاهری و صورت آن محدود نمی شود بلکه در واقع بازتاب دهنده افکار اندیشه های افراد جامعه بوده و تکثر و تنوع خواست ها و باور ها به دور از تهد ید و ارعاب و محدودیت می باشد.

۲- اما در نظام های توتالیتر و تمامیت خواه، هیچگاه باور ها و ارزش های دموکراتیک قادر به رشد و ادامه بقا نمی باشد. هر چند به اندازه  سال  های اخیر، رسانه ها و مطبوعات به این میزان قادر نبوده اند که اظهار موجودیت نمایند به هر صورت در کشور های که آزادی رسانه ها بر مبنای نظام دموکراسی و رعایت اصل آزادی بیان استوار گر دیده است. زمامداران به رسانه ها و مطبوعات به عنوان ناظرین فعال واثرگذار می نگرند. آزادی رسانه ها در سیاست و عملکرد حکومت ها نفوذ می کند. همچنین رسانه ها در تحکیم قانونمند شدن جامعه و حکومت نفش اساسی دارند.

در شناخت این عرصه آنچه اثرگذاری را بیشتر میکند  این است که از طرفی پیام نگرش و ارزشی به گونه ای به عنوان فرهنگ و آن هم فرهنگ عمومی به مخاطبین ارایه شود که منطبق با نیازهای عموم جامعه باشد . یعنی جامعه نسبت به آن پیام و ارزش احساس نیازمندی داشته باشد.از طرفی وقتی می توانیم موفق باشیم که بتوانیم آن پیام را به نحوی که در مخاطب اثر بگذارد منتقل کنیم.

در اینجا به سه مورد از این اهداف می پردازیم:

 

۱ـ  در تفسیر و تعمیق باورهای مردم گام بردارند.                      .

۲- بینش سیاسی عمومی جامعه که هر روز در معرض قضاوت های سیاسی و انتخاب های مختلف است تعمیق و گسترش یابد این قضاوت ها در حالی صورت می گیرد که با حجم انبوه اطلاع رسانی چه در داخل و با گسترش فضای باز سیاسی و چه در خارج با گسترش رادیو و تلویزیون ها و رایانه وارتباطات اینترنتی روبه رو است .

صدا و سیما به عنوان یکی از اهداف مهم خود باید بتواند طوری بینش سیاسی جامعه را تعمیق ببخشد که نهایتا تمام  افراد جامعه بتوانند به مرحله قضاوت ، تشخیص و انتخاب برسند.

۳ـ وحدت ملی ، یکی از محورهای مهم رسانه ای بحث وحدت ملی در چارچوب جغرافیایی سیاسی کشور است .

حال با توجه به مطالب گفته شده و اینکه آزادی رسانه ها در کشور ما روز به روز بیشتر می شود آیا رسانه ها در راستای قانون مدنی و در چارچوب اعتقادات و باورهای  خود حرکت می کنند ؟

و چه مقدار در پر رنگ  نشان دادن وحدت ملی و توسعه فرهنگی کشور خود موفق بوده اند.

تزریق پول از طریق ارگان های دولتی ، زور مندان رهبران جهادی ومافیا سیاسی واقتصادی مشکل دیگر است که رسانه را به تشنج کشانیده است.

بنابراین سران حکومت نباید از این بابت نگران باشند. اگر سران حکومت یک راهبرد تبلیغاتی مناسب تدوین کنند و اطلاع ‌رسانی دقیق کنند، افکار عمومی در جهت خیر و صلاح مردم افغانستان شکل می ‌گیرد. هیچ نیازی به تزریق پول در رسانه‌ها و مزدورپروری خبرنگاران و کاربران شبکه‌های اجتماعی نیست. کافی است که سران حکومت اطلاعات دقیق را بر مبنای قانون دسترسی به معلومات و قانون رسانه‌های همگانی، در اختیار شهروندان قرار دهند، افکار عمومی خود به خود به سمتی که نظام می‌ خواهد جهت می ‌یابد. حکومت باید اجازه بدهد که رسانه‌ ها در بازار پررقابت رسانه‌ ای افغانستان به ‌صورت طبیعی فعالیت کنند و هر رسانه‌ ای جایگاه طبیعی‌اش را بیاید. این امر هم به تقویت نظام رسانه ‌ای افغانستان کمک می‌ کند و هم افکار عمومی را در جهت منافع ملی ودموکراسی جوان افغانستان جهت می‌ دهد.

از بدوی  ترین انسان  مغاره نشین گرفته تا متمدن ترین انسان مقیم در آسمان خراش ها ی نیویارک و پاریس همه به نحوی به فعالیت رسانه ای  ارتباط  داشته ودارند . فعالیت و کسب  نموده  ودرک  و تفکیک  اثرات مثبت ومنفی رسانه ها بسیار دشوار گردیده است . به گونه که تا دیروز رسانه ها ضرورت ها واحتیاجات انسان را تبلیغ می کردند ،اما امروزبرای انسان ضرورت می آفرینند ، رسانه ها تا دیروزازپهناوری وگسترده گی جهان آگهی می دادند ،امروزاز محدودیت جها ن درحد « کلبه الکترونیک » ویا «دهکده جهانی » خبرمی دهند، تا دیروزانسان برای  رسانه ها مسیر فعالیت وراهکارهای نیل به هدف  خویش را تعیین  می کرد،امروزاز  اثرهجوم  رسانه ها انسان  نمیتواند  به درستی مسیرحرکت خویش و راه صواب را ازخطا تشخیص دهد . وقتی که فرهاد دریا با تعجب می گوید :« واقعاً بانک تا بانک اس» بدین معنی که این بانک (کابل بانک)با بانک های دیگربسیارتفاوت دارد،تفاوت های درحدی «طلا» و«آهن» ویا «موتر» و«کراچی» . اماچند دقیقه بعد تر ،چند نفرتاکسی سوار در همان  تلویزیون  وبرنامه  وچند تلویزیون دیگرمی گویند :«من این بانک را نمی گویم ،همان بانک را می گویم که پانزده میلیون افغانی وپانزده موتر درین دورقرعه کشی جایزه تعیین کرده وفعالیت هایش هم  بسیارشفاف است...» یعنی« عزیزی بانک» ؛ گفت وگوی این تاکسی سواران بدین معنی است که بانک های دیگربشمول کابل بانک چندان فعالیت شفاف  ندارند ، فقط  عزیزی بانک بصورت شفاف فعالیت می نماید .یعنی ،ای مردم ،ای بیننده گان ! به دیگربانک ها اعتماد نکنید فقط به عزیزی بانک اعتماد کنید ... همینطورکمپنی های موبایل وتولید لباس وگازفروشی ومواد ساختمانی ...وغیره وغیره یکی به مقابل دیگراشتهارات هشیارکننده وبعضاً گمراه کننده پخش می نمایند.رسانه ها با دقت روانشناسانه که از نقاط  ضعف مردم ومشتریان دارند،قدرت سنجش گری  وتحلیل  وتجزیه  عقلانی را ازمردم  سلب  نموده اند ،فقط  می گویند :تو انتخاب کن ونمبر کارت  بانکی ات را وارد  سیستم  بساز ، بقیه  اش را تاجلوی دروازه ما  انجام  می دهیم. درواقع رسانه ها با یک نوع بمباردمان مغزی ،انسان را واداربه  تصمیم  گیری می سازند ،از تلویزیون  و رادیو شروع تا اوراق پراگنده جلو دهلیزها  ولوحه ها ی  بزرگ سه راه ها  وچهار راه ها همه یک  پیام را میرسانند :این که متاع را بخرید وزود بخرید.که تنیجه انرا مردم افغانستان در قضیه کابل بانک بخوبی مشاهد نمودند .

واقعاً امروز رسانه ها یک قدرت  مهم  اثرگزار در جامعه  بشمارمیروند ؟

این اثرگزاری میتواند مثبت ویا منفی ، سودمند  ویامضرباشد . رسانه ها  می توانند ، مخاطبان  خویش را  به سوی  کمال  و رستگاری  ویا  ابتذال  و ظلالت بکشانند، رسانه ها می توانند تنویرافکار ویا سم  پاشی ذهنی  نمایند .نقش رسانه ها در تقویت روحیه  وحدت ملی و همگرایی وهمدلی مردم وهمین طوردر کاشتن تخم نفاق ملی به جای وفاق ، فصل سازی جامعه به جای وصل سازی بسیار مهم است .رسانه ها در ترویج فرهنگ خرافاتی ویا مقابله ومبارزه با خرافات رول عمده را بازی میکنند.

ماده سی و چهارم قانون اساسی افغانستان حکم می کند :

آزادی بیان از تعرض مصون است. هر افغان حق دارد فکر خود را به وسیله گفتار، نوشته، تصویر و یا وسایل دیگر، با رعایت احکام مندرج قانون اظهار نماید.

این در حالی است که دموکراسی، نه آزادی مطلق، بل آزادی محدود به قانون می‌باشد.

کانت، در مورد محدودیت آزادی می‌گوید: « آزادی مشت شما، توسط فضای بینی من محدود می ‌شود؛ یعنی شما نمی ‌توانید به بهانه آزادی، با مشت تان به بینی من بکوبید.»

دموکراسی که در جوامع دیگر به معنای «حکومت قانون» می‌باشد، در افغانستان، چهره‌ هرج و مرج را به خود گرفته و به بی ‌قیدی و لابالی‌ گری مبدل گردیده‌است.تعبیر ما از دموکراسی، آزادی مطلق و لگام گسیخته گی بی‌ حد و حصری می ‌باشد که توسط هیچ قانونی محدود نگردیده و هیچ حد و مرزی را هم نمی‌ شناسد.

درست، بر همین بنیاد است که نماینده گان احزاب جهادی گروه های مافیای اقتصادی،  زور مندان  به خاطر حفظ قدرت ، رسالت شان را انتقاد زننده از حکومت می‌ دانند ودر مطبوعات و رسانه‌ها منفی ‌بافی و تفرقه‌ افگنی و عصبیت‌ پرستی را ترویج می‌ کنند.

در کشور عزیز مان افغانستان بارها دیده شده‌است، هنگامی که رسانه‌ای، به دلیل تخلفات، هتاکی و فحاشی، مورد پیگرد نهادهای عدلی و قضایی قرار گرفته ‌اند، سر و صدای مان از عالم خاک به مرز افلاک رسیده و داد از استبداد و خودسری زده‌ایم و حکومت را به نقض اصول دموکراسی متهم نموده‌ایم. تجربه ثابت ساخته است در جوامعی که رسانه‌ ها از حس مسوولیت ملی برخوردار بوده و مسوولانه عمل می ‌کنند، نقش والا و ارزنده‌ای در هدایت و مطلع سازی مردم ایفا نموده و افکار عمومی را با منافع ملی آشتی می ‌دهند؛ اما در جوامعی که این احساس مفقود باشد، رسانه علیه منافع ملی قرار گرفته و نقش منفی و معکوس را انجام می‌دهد. در افغانستان  برخی از رسانه‌ها، به دلیل نداشتن پالیسی‌های مناسب نشراتی، گاهی در وخیم ساختن اوضاع سهم داشته و در بدتر گردیدن امنیت کشور نقش یک نیروی مخرب را بازی کرده‌اند.

رسانه‌های ما گاهی اوقات در برابر حکومت و نظام چنان موضع ‌گیری می ‌نمایند و چنان شایعه ‌سازی می ‌کنند، که گویی ارگان نشراتی امارت اسلامی طالبان بوده و توسط قاری ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان، مدیریت می‌ گردد.

در تامین حقوق بشری سرحدی وجود ندارد ، به جز اینکه به حقوق دیگران تعرض وتجاوز نشود ، وقتی ما می گویم که به حقوق دیگران تجاوز یا تعرض نشود بنآ آزادی بیان هم محدوده های خود را دارد زیرا ما در بیانات و اظهارات خود باید به کرامت انسانی دیگرها احترام بگذاریم. در حال حاضر  خبرنگاران و رسانه ها در افغانستان، با چالش ها و مشکلاتی نیز روبر هستند که به طور خلاصه به آنها اشاره می شود:

در عرصه امنیت؛ اکنون خبرنگاران با قبول هرگونه خطر، برای انعکاس مشکلات وچالش های موجود در محل های حوادث تروریستی وغیره حضور می یابند تا مردم را با تازه ترین واقعیت های موجود دراین کشور آگاه سازند. درحال حاضر تهدید خبرنگاران از سوی برخی از مقام های دولتی، طالبان و برخی دیگر از افراد مسلح زورمندان، نا امنی و جنگ،  دسترسی محدود خبرنگاران به اطلاعات،  کشته و زخمی شدن خبرنگاران،  سبب شده است تا خبرنگاران نتوانند وقایع را به شکل حقیقی برای مردم بازتاب دهند.

حق دسترسی به اطلاعات که طبق ماده۵۰ قانون اساسی افغانستان و ماده ۵ قانون رسانه ها،  یک حق طبیعی شهروندان است ، متاسفانه از سوی دولت، شورشیان،  نیروهای خارجی وافراد مسلح غیر مسوول مورد نقض وتهدید قرار می گیرد.

اما حمایت دولت از این رسانه ها و یا تمویل آنان از سوی ‌‌گروه های خاص و کشور های خارجی موجب شده است تا دستگاه ها قد رت سعی کنند که حقایق و واقعیت های جامعه و کشور را از رسانه ها مخفی نگهدارند  و اگر در مواردی قادر به پنهان سا زی آن نبوده اند تبعات منفی و ناگواری را هم در پی داشته است. اگر این موضوع را در لابلای سیاست ها و کارکردهای دولت در برابر رسانه ها و تاثیر رسانه‌ها را بر اعمال دولتمردان جستجو نماییم بیشتر به بی اعتنایی دولت در این مورد بر می‌خوریم .

یعنی اینکه:‌ رسانه ها آزادند هر چه بگویند. حتی این بی اعتنایی دستگاه قدرت را در عدم حمایت جدی و قانونی از خبرنگاران در برابر تهدیدها و ارعاب های که از سوی زور مندان و مخالفین مسلح یا بعضی نهادهای قدرت صورت گرفته است را شاهد نمی باشیم. بنابراین با جرأت می توان گفت که با افزایش فعالیت های مخالفین مسلح و تقویت صاحبان قدرت، خلاف ورزی و قانون گریزی در سطوح مختلف دولت، میزان آسیب پذیری و تهدید خبرنگاران به عنوان یک مجموعه تأثیر گزار روز به روز افزایش یافته است. همچنان وجود قوای خارجی روی رسانه‌ها بی تاثیرنیست نمونه آن قتل "منادی"است که سال قبل اتفاق فتاد. یکی از دیگر از این چالش ها؛  حرفه یی نبودن بسیاری از خبرنگاران است. این مشکل به سبب نوپا بودن وعدم بلوغ رسانه یی ، در دامن آزادی های مدنی است. این چالش باعث شده است که کارکنان رسانه های دیداری، شنیداری و چاپی نتوانند آنچه که یک شهروند بدان نیازمند است، برای شان برسانند. تا جاییکه عدم آگاهی  برخی از خبرنگاران از قوانین و اصول ژورنالیزم، سبب شد تا خبرنگاران اخلاق و حقوق رسانه یی را زیر پا بگذارند  به اشخاص حقیقی و حقوقی تهمت بندند ، افترا، اهانت و  تعرض کنند.

گرایش تباری در علوم بشرشناسی (Antropologie) پیشینه  سیاسی دارد تا اکادمیک. تاریخ معاصر جامعه  بشری به پدیده  تبارمنشی، به‌عنوان یک پارادایمِ «مخرب » در روند دولت- ملت سازی نگریسته‌ است. این نگرش تاریخی در سده  بیستم برجسته ‌تر مطرح می ‌شود.
موسسات سیاسی از جمله دولت‌ها، احزاب و جنبش‌های سیاسی به گفتمان تبارمنشی به‌مثابهء تیوری «ارجحیت بخشی» گروهی بر گروه‌های دیگر اجتماعی بنابر غرایض گوناگون نگریسته است. اما موسسات اکادیمیک به تبارمنشی به‌ مثابه‌  یک روند مخدوش‌ کننده  اجتماعی نگاه کرده است. مانگوس هونت Magnus Hundt انسان‌شناس و فیلسوف بزرگ المانی در قرن پانزدهم می ‌گفت: «از دید نهادهای اکادمیک تفاوت گروه‌های اتنیکی در فرهنگ و روش زنده‌ گی تبارز می‌ یابد نه‌ بر قدرت حاکم گروهی بر گروه‌های دیگر».

از سوی دیگر تبارگرایی کار روشن ‌گرانه نیست، زیرا به گفتمان حقوق شهروندی صدمه می ‌رساند. حمایت از فرهنگ تبارگرایی بر بنیاد بینش‌های فاشیستی، برون از حیطه  شناسایی و تعریف روشن‌ فکر و یا روشن ‌گر مطرح می‌ شود. در طول تاریخ از جمع روشن ‌گران برجسته، کسی شناخته نشده است که بینش و کنش تبارگرایانه  خود را « دورنمای » کارهای روشن‌ گری تشخیص کرده باشد.

به باور من قوم‌ گرایی نه کار روشن‌فکرانه، نه بینش روشن ‌گرانه و نه کنش اکادیمیک است.
قوم ‌گرایی یک روش سیاسی، کنش شوونیستی و بینش فاشیستی است. سلیقه وی  و قومی عمل کردن برخی از رسانه ها در افغانستان نیز سبب شده،  تا در بیان حقایق کوتاهی ها و غرض ها دخیل داده شود.  برخی از برنامه های رسانه ها،  متاثر از باورهای قبیله وی، حزبی ومنطقه یی رسانه ها است و تا جایی سبب اختلاف بین اقوام در کشور نیز شده است

بخش برنامه های مبتذل از سوی رسانه ها ؛ یکی دیگر از چالش های جدی کار رسانه یی در کشور است که بیشتر ناشی از تمویل برخی از رسانه ها،  از سوی کشورهای غربی و یا رسیدن به اهداف مالی و تجاری است. که این امر خلاف قانون اساسی و قانون رسانه های همگانی کشور است.

افزایش  رسانه های حزبی تنظیمی، قومی و ایدیولوژیک  نیز سبب شد تا این احزاب و گروه ایدیولوژیک اهداف سیاسی، اقتصادی و ایدیولوژیک خود را بر  افکار عمومی، تحمیل کنند.  این رسانه ها نمی توانند به موضوعاتی فراتر از اهداف این گروه ها بپردازند. گروهی دیگر از این رسانه ها وابسته و دولت هستند و نیات دولت را تعقیب می کنند. این رسانه ها کاملا مصرف کننده محسوب می شوند. کوچکترین خلاقیتی که منجر به نقد دستگاه حاکمه شود در این رسانه ها وجود ندارد.

یکی از نقاط ضعف دیگر رسانه های افغانستان،  وابسته گی آنها به کمک های خارجی است. این رسانه ها که  مانند سمارق رشد کردند، رسانه های زاده ی نیات سازمان های به اصطلاح مدنی و نیز ان. جی. او . ها و برخی کشورهای خارجی هستند.  این رسانه ها آزادی بیان و حقوق بشر را در صدر شعارهای خود قرار داده اند اما تنها کاری که انجام می دهند، جذب پول و دنبال کردن اهداف پشتیبان مالی می باشد. بسیاری از این سازمان های رسانه ایی،  پس از اتمام پول با شکست مواجه شدند و از نشر ماندند.

آگاهان بدین باور اند که وابسته گی های گروهی و تمویل برخی از رسانه ها به وسیله  شماری از کشور های همسایه ، سبب شده تا این رسانه ها به نفع این گروه ها و کشور ها،  نشرات کنند.

توجه کمتر به برنامه های آموزشی از سوی رسانه های دولتی و خصوصی یکی از  نکات منفی است. و در مجموع مسوولیت نداشتن برخی از رسانه ها در قبال رسالت های شان و نیز جامعه از دیگر چالش های موجود رسانه یی در افغانستان است

 

مسوولیت ها

قانونی عمل کردن رسانه ها و پرورش حس مسوولیت در کنار آزادی بیان و عملی کردن رسالت های شان یعنی توجه به همه زمینه های زنده گی بشر، از عمده ترین مسوولیت های رسانه ها در افغانستان است.

افزایش و ارتقای ظرفیت های انسانی و کادری و جذب افراد متخصص رسانه یی و احترام به شخصیت های حقیقی و حقوقی نیز به رسانه ها کمک می کند؛ تا فضای سالم رسانه یی و اطلاع رسانی را در جامعه ایجاد کنند.

اگر رسانه های افغانستان بخواهند نقشی در توسعه کشور بازی کنند، باید به برنامه های آموزشی و پرورشی فرصت بیشتر دهند و در تهیه و ساخت این برنامه ها، باید از متخصصان آموزش و پرورش و نیز  متخصصان رسانه ایی استفاده کنند.

دوری از تعصب و تفرقه و پرداخت به حقایق عینی جامعه، نقد سالم کارکرد دولت، توجه به منافع ملی، امنیت ملی و فراهم کردن فضای رقابت سالم رسانه یی می تواند حاکمیت ملی را در کشور تقویت کند و این امر از سویی سبب به میان آمدن وحدت ملی و تقویت نظام مردم سالاری و آزادی بیان می شود.

در عین حال دولت هم مسوول است تا قانون رسانه ها را عملی کند و تخطی های رسانه های و دعواهای حقوقی رسانه ها را پیگیری نمایند تا از  سویی قانون اجرا شود و از سویی هم رفتارهای  رسانه های گروهی، زیر عینک کنترول و بررسی قانونی قرار گیرد. این امر سبب می شود تا فضای سالم آزادی بیان در کشور ایجاد  می گردد  و نظام رسانه ایی افغانستان هم یک نظام سالم آزاد و توام با مسوولیت  خواهد شد.

تبدیل نظام آزادی گرای مطلق رسانه ایی در افغانستان به نظام آزادگرای توام با مسوولیت،  نیز  یکی از راه های داشتن نظام مطلوب رسانه یی برای آینده، در افغانستان محسوب می شود. واقعیت اینست که حضور و ظهور رسانه ها در طی سال های اخیر در کشور هر چند بی نظیر بوده است، اما حمایت دولت از این رسانه ها و یا تمویل آنان از سوی ‌‌گروه های خاص و کشور های خارجی موجب شده است تا دستگاه ها قدرت سعی کنند که حقایق و واقعیت های جامعه و کشور را از رسانه ها مخفی نگهدارند و اگر در مواردی قادر به پنهان سازی آن نبوده اند تبعات منفی و ناگواری را هم در پی داشته است. اگر این موضوع را در لابلای سیاست ها و کارکردهای دولت در برابر رسانه ها و تاثیر رسانه‌ها را بر اعمال دولتمردان جستجو نماییم بیشتر به بی اعتنایی دولت در این مورد بر می‌خوریم . یعنی اینکه:‌ رسانه ها آزادند هر چه بگویند. حتا این بی اعتنایی دستگاه قدرترا در عدم حمایت جدی و قانونی از خبرنگاران در برابر تهدیدها و ارعاب های که از سوی زور مندان و مخالفین مسلح یا بعضی نهادهای قدرت صورت گرفته است را شاهد نمی باشیم. بنابراین با جراات می توان گفت که با افزایش فعالیت های مخالفین مسلح و تقویت صاحبان قدرت، خلاف ورزی و قانون گریزی در سطوح مختلف دولت، میزان آسیب پذیری و تهدید خبرنگاران به عنوان یک مجموعه تاثیر گزار روز به روز افزایش یافته است. همچنان وجود قوای خارجی روی رسانه‌ها بی تاثیرنیست نمونه آن قتل « منادی » است که سال قبل اتفاق فتاد.

در حالیکه قانون مطبوعات رسانه های همگانی  افغانستان حکم میکند:

ماده ۱
این قانون به تاسی از حکم ماده سی و چهارم قانون اساسی ورعایت ماده نزدهم میثاق بین المللی حقوق بشر، به منظور تامین حق آزادی فکر و بیان و تنظیم فعالیت رسانه های همگانی در کشور وضع گردیده است

ماده ۲
اهداف این قانون عبارت اند از :
 - ترویج و حمایت از حق آزادی فکر و بیان، دفاع از حقوق ژورنالیستان و تامین شرایط فعالیت آزاد آنها.
 ترویج و انکشاف رسانه های همگانی آزاد، مستقل و کثرت گرا      
 فراهم کردن زمینه مناسب برای اظهار فکر و احساس اتباع کشور توسط گفتار ، نوشته، رسم، تصویر، ثبت روی نوار ، تمثیل، حرکت و سایر پدیده های علمی ، ادبی، هنری و طبع و نشر.
 - رعایت اصل آزادی بیان و رسانه های همگانی مسجل در میثاق بین المللی حقوق بشر با نظرداشت دین مبین اسلام.
 کمک به منظور رشد سالم رسانه های همگانی به نحوی که بتواند وسیله موثر نشر ثقافت در کشور گردیده، آرا  عامه را طور صادقانه و سودمند به جامعه منعکس نماید.

 

یک راه خوب و مناسب این است که آزادی فکر را در کشور خود نخست نهادینه بسازیم و بعد به ازادی بیان بپردازیم. چرا که در کشوری که آزادی فکر و اندیشه به اندازه کافی وجود نداشته باشد، به سختی می توان مردم را واداشت که آزادانه دیدگاه هایشان را بیان کنند. بیان آزادانه از فکر آزاداندیش بیرون می آید. باید از طریق خود رسانه ها تلاش کرد که آزادی فکر را در میان مردم ترویج کرد تا بپذیرند دیدگاه های مختلفی را که ممکن است مطرح شود. نقش افراد درچند دهه اخیردر جهت تامین منافع علیای کشور نهایت ضعیف ارزیابی گردیده است وصرف احزاب سیاسی ملی ،مترقی ودموکرات کشوراست که درجهت تامین منافع علیای کشور یعنی حفظ هویت ملی ، حاکمیت ملی و وحدت ملی مسوولیت بس وسیع را بدوش داشته و آنها می توانند نقش موثر در زمینه ادا نمایند. احزاب سیاسی ملی ،مترقی ودموکرات کشور برعلاوه اینکه در روشن ساختن اذهان مردم غرض تامین منافع علیای کشور مسوولیت دارند ،می توانند که از طریق مبارزات پارلمانی ، سازماندهی تظاهرات مسالمت آمیز، نقد عملکرد های حکومت که در مخالفت با منافع ملی قرار داشته باشد و ارائه طرح ها و نظریات به نحوی موثر، باشند . متاسفانه در افغانستان اکثرأ احزاب سیاسی سمتی ، زبانی ، قومی و ایدیولوژیک تاسیس گردیده و تعدادی محدودی اند که بربنیاد منافع ملی فعالیت نموده و بادرک از نیازمندی های جامعه ، تولید اندیشه کرده وآنرا در جامعه منطبق می نمایند . در شرایط کنونی که هرلحظه امکان بحرانی شدن وضعیت سیاسی و نظامی کشور افزایش می یابد ، احزاب ایدیولوژیک نمی توانند درتامین منافع ملی ممد باشند زیرا با تحمیل یک ایدیولوژی خاص بر سیستم مناسبات سیاسی واجتماعی، جامعه را منقسم به گروپ های مختلف و متضاد نموده و حل تضاد های اجتماعی را از طریق مسالمت آمیز به مشکل مواجه می نماید .

به آرزوی اینکه در آینده با کار روشنگرى قلم بدستان متعهد روشنگر دموکرات وعدالت خوا بتوانیم برنامه ها ،تحلیل ها میهن دوستانه وحدت اقوام تقویت فرهنگ همزیستی مروج سازیم .

به نظر من یک راه خوب و مناسب این است که آزادی فکر را در کشور خود نخست نهادینه بسازیم و بعد به آزادی بیان بپردازیم. چرا که در کشوری که آزادی فکر و اندیشه به اندازه کافی وجود نداشته باشد، به سختی می توان مردم را واداشت که آزادانه دیدگاه هایشان را بیان کنند. بیان آزادانه از فکر آزاداندیش بیرون می آید. باید از طریق خود رسانه ها تلاش کرد که آزادی فکر را در میان مردم ترویج کرد تا بپذیرند دیدگاه های مختلفی را که ممکن است مطرح شود.

نقش افراد درچند دهه اخیردر جهت تامین منافع علیای کشور نهایت ضعیف ارزیابی گردیده است وصرف احزاب سیاسی ملی ،مترقی ودموکرات کشوراست که درجهت تامین منافع علیای کشور یعنی حفظ هویت ملی ، حاکمیت ملی و وحدت ملی مسوولیت بس وسیع را بدوش داشته و آنها میتوانند نقش موثر در زمینه ادا نمایند. احزاب سیاسی ملی ،مترقی ودموکرات کشور برعلاوه اینکه در روشن ساختن اذهان مردم غرض تامین منافع علیای کشور مسوولیت دارند ،میتوانند که از طریق مبارزات پارلمانی ، سازماندهی تظاهرات مسالمت آمیز، نقد عملکرد های حکومت که در مخالفت با منافع ملی قرار داشته باشد و ارایه طرح ها و نظریات به نحوی موثر، باشند . متاسفانه در افغانستان اکثرأ احزاب سیاسی سمتی ، زبانی ، قومی و ایدیولوژیک تاسیس گردیده و تعدادی محدودی اند که بربنیاد منافع ملی فعالیت نموده و بادرک از نیازمندی های جامعه ، تولید اندیشه کرده وآنرا در جامعه منطبق مینمایند . در شرایط کنونی که هرلحظه امکان بحرانی شدن وضعیت سیاسی و نظامی کشور افزایش می یابد ، احزاب ایدئولوژیک نمی توانند درتامین منافع ملی ممد باشند زیرا با تحمیل یک ایدیولوژی خاص بر سیستم مناسبات سیاسی واجتماعی، جامعه را منقسم به گروپ های مختلف و متضاد نموده و حل تضاد های اجتماعی را از طریق مسالمت آمیز به مشکل مواجه مینماید .

به آرزوی اینکه در اینده با کار روشنگرى قلم بدستان متعهد، تحلیل کران روشنگر دموکرات وعدالتخواه بتوانیم برنامه هاتحلیل ها ملی  وحدت اقوام تقویت فرهنگ همزیستی را مروج سازیم .
همانطوری که هدف روشنگرى اراسته ساختن جهان با زیور خرد و اگاهى و از میان بردن جهل و خرافات است ، پس همین گام هایى که روشنگرانه در اراستن صفحه هاى مجله ها و روزنامه ها و یا در هر یک از رسانه ها و نشرات تصویر وشبکه های مجازی روشنگرانه ببر دازند خود جز  پروسه روشنگرى ایست ، به یقین مى توانیم اذعان داریم که روشنگرى بدون اندیشه و خردگرایى بى مفهو م و نا تکمیل است .
روشن اندیشى در واقع واکنشى در برابر تحجز ، بنیاد گرایى و افراطیت است .
روشنگرى در حقیقت خروج أدمى از نا بالغى به توانایى و به کار بردن فهم و دانش است .
به امید روزی که رسانه های ما  بسوى اندیشه ورزى ، خرد گرایى و هدفمندى راه یابند .

 

منابع ممد:

ـ متن قانون اساسی افغانستان

ـ قانون مطبوعات (رسانه های همگانی ) در افغانستان

ـ روز نامه هشت صبخ

ـ کمیسیون برسی تخطی های رسانه ایی وزارت اطلاعات وفرهنگ

 

بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۱۹۰۶ 

 

 

 

فــرانسه ، فــوتبال و فــریاد خواهی *

 

 

پوهمنل دکتراسد محسن زاده 

امروز دهم ماه  جون مسابقات برای بدست آوردن جام قهرمانی ملت‌های اروپا در فرانسه گشایش یافت.گزارشگران بخش ورزش  این جام را « جام ریکاردها » نامیدند :

۲۴ تیم ، ۵۱ مسابقه ، ۲۷ میلیون ایرو جایزه برای قهرمان جام ، ۲۵۰۰۰۰۰ تماشاگر در ورزشگاه ها و....

 از سوی دیگر این مسابقات در شرایط : موجودیت حالت اضطراری که از ۷ ماه بدینسو درفرانسه جاری است ، حضور۹۰۰۰۰  نیروی تا دندان مسلح  و آماده شلیک ، نا آرامی های بی مانند اجتماعی درنتیجه تحمیل قانون جدید کار؛ و بی امنی هایی پدید آمده پس از رخدادهای تروریستی ماه نوامبر در پاریس و منطقه ستیت ده فرانس  برپا می گردد.

پاریس و سایر شهرهای که در آن زورآزمایی های ورزشی بین ۲۴ تیم شرکت کننده جام صورت می گیرد ، شباهت زیادی به شهرهای نظامی و درحالت جنگ دارند. همه جا نیروهای امنیتی تا دندان مسلح ارتش ، پولیس و گروه های امنیتی مربوط به شرکت های خصوصی. رهبران سیاسی ومسوولین امنیتی فرانسه با احتیاط از وضع « قناعت بخش» امنیتی سخن گفته ؛ و به ورزش دوستان از امنیتی سخن می رانند  که به آن اطمینان چندانی ندارند. باوجود این همه آماده گی های امنیتی هیچ کس نمی داند که انکشافات  به کدام سو خواهد می رود: جام آرام و صلح آمیز بدون  رخداد ناگوار؛ و یا هم کدام اقدام ناهنجار؟

با آنکه فرانسوی ها به فوتبال « سلطان ورزش ها» علاقمندی بی مانندی دارند و برای این رخداد سال های زیادی انتظار کشیدند ، ولی درنتیجه سیاست های نیولیبرال و ضد منافع کارگران و زحمتکشان و دست درازی های خشن بر حقوق کارگران توسط  دولت؛ شور و شوقی که انتظاراش می رفت در فرانسه دیده نمی شود. توده های کار و زحمت پس از تجاوز دولت بر حقوق کارگران؛  برای پس گرفتن محدودیت های که به زور و بدون توجه به خواست اکثریت مردم از سوی دولت بر آنها تحمیل شد ؛ در حالت قیام بسر می برند. این خیزش های مردمی، سازمان یافته  و گسترده  بوده  و بربیش ترین عرصه های زنده گی اقتصادی ـ اجتماعی این کشور اثر گذاشته است . از جمله دربخش های تولید و انتقال انرژی و مواد سوخت ، شبکه تنظیفات شهری ، شبکه های حمل و نقل ، نظام ترانسپورت هوایی ، عرصه خدمات بهداشتی و آموزش و پرورش ، انتقال مواد مورد نیاز به شهرها و ...

اتحادیه های کارگری و سازمانهای صنفی فرانسه  ازهمان آغاز جنبش در راه پس گرفتن قانون اسارت بار جدید کار تلاش نموده؛ و در سازماندهی و رهبری  اقدامات توده ایی به دور خواست های زیر کوشیدند:

ـ  جلوگیری از کاهش در حقوق و اختیارات سندیکاها ، تعطیلات رسمی کارگران ، نرخ  پرداخت‌ ها برای اضافه کاری و نیز اضافه کاری در شب ،

ـ رویا رویی و مقابله با افزایش  اختیارات شرکت ها در تمدید ساعات قانونی کار هفته گی  و مبارزه با افزایش نقش کارفرمایان در اخراج کارگران از کار. (اخراج انفرادی و دسته جمعی توسط قانون جدید کار به ساده گی عملی می گردد)

 اتحادیه های کارگری فرانسه با آنکه  در نخست  در برابر این قانون متحدانه عمل می کردند ولی  به زودی آنها به دو گروه  بزرگ تقسیم شدند :

گروه اولی شامل  (   CGT,FSU, FO, SOLIDAIRES )  و

گروه دومی شامل (   CFDT, CFTC, CGC, UNSAS  ).

آغاز مشترک زمینه ساز آن گردید تا گفت و گو های سودمند  میان  فعالین سندیکا ها ، کارمندان و جوانان  در باره پیچیده ترین مسایل  مربوط به زنده گی  کارگران مطرح گردیده؛ و جوانان بیشتر با شرایط زیستی و کاری زحمتکشان آگاهی پیدا نمایند. این گفتمان ها شرایط شرکت گسترده و فعال تر جوانان و دانش جویان که قانون جدید کار بر زنده گی کاری و شرایط اقتصادی آینده آنها  اثرات ناگواری دارد را فراهم نمود. دلیل اصلی برای دوگانه گی درسندیکاهای کارگری  از آن جا سرچشمه می گیرد که  که بخش معتدل جنبش سندیکای  که از تغیرات در قانون کار جانبداری می کردند ،امید به آن بسته بودند تا از این طریق موفق به عقد قرار داد ها در سطح موسسات  شان گردید و به امتیازاتی دست می یابند.  علاوتاً انکشافات چند دهه گذشته درجنبش سندیکایی فرانسه نیزتاثیر خود را براین تفاوت نظرها و برخورد دوگانه داشت. بحث و همه پرسی در میان اعضای سندیکا ها  در مقابله با قانون جدید کار؛ زمینه ساز درزهایی در درون کنفدراسیون اتحادیه های کارگری دموکراتیک فرانسه (CFDT ) گردید.( فولکس اشتیمه ،جون ۲۰۱۶ ). گسترش جنبش و آماده گی اکثریت زحمتکشان برای مقاومت ، باعث نزدیکی و شرکت ۷ سندیکای مهم فرانسه دربرابر قانون جدید کار شد.

این آغاز «پیروزمندانه  غیرعادی » شرایط برای حضور دانش آموزان ،  دانشجویان و علاوتاً جوانانی که در شرایط ناهنجار کاری بسر برده و یا  بیکار اند ؛ کارمندان موسسات کوچک  تولیدی  را نیز میسر ساخت. بسیاری از این جوانان  برای اولین بار پس از ده سال ، از زمانی که جنبش مبارزه در برابر « قرار داد تقرر  contrat premiere embauche  » که در نتیجه آن جوانان   به نیروی کار ارزان می شدند ؛ در تظاهرات شرکت می نمایند. این جوانان به دلیل های مختلف و درنتیجه تاثیرات درد بار حاکمیت نیولیبرال  درچند دهه گذشته تا به حال امکان تماس و نزدیکی با سندیکاهای کارگری را نداشتند.

اعضای سندیکاهای کارگری  در صدها نشست و گردهمایی درموسسات شان اقدامات مقاومتی را تصویب و از طریق سندیکا های و اتحادیه های شان آنرا با سایر سازمان ها در سراسر فرانسه هنموا می سازند. افزون بر آن در این گردهمایی ها و نشست های توده ایی  ده ها پیشنهاد سازنده ای برای احیا حقوق زحمتکشان؛ و پایان بخشیده به اقدامات مقاومتی  به دولت سپردند که  دولت به جای پاسخ معقول و واقعبینانه دربرابر آنها ؛ فقط و فقط بر ابزار زور ، اعمال قهر ، تطمیع  و پیشکش نمودن رشوت به برخی از سندیکا های رو کرده؛  و با تهدید های بی مانند در صدد واداشتن زحمتکشان به تسلیمی شدند.

همین دیروز وزیر حمل و نقل فرانسه  در پی تصمیم سندیکا های بخش ترانسپورتی برای اعتراض در روزهای مسابقات جام قهرمانی ملت‌های اروپا ، با پررویی و وقاحت بی مانند اخطار داد که کارگران و کارمندان بخش ترانسپورت  و راننده گان قطارها را باید به زور قوه سرکار شان حاضر سازند. درهمین راستا سندیکای کارفرمایان و رهبر آن پیرکاتس (  Pierre Gattaz)  نیز به تهدید  و وارد نمودن فشار بی مانند برای درهم کوبیدن مقاومت کارگران  روکرده است . کاتس  به تازه گی اقدامات رزمجویانه کارگران  و سندیکای  (CGT) را با  اقدامات تروریستان برابر خواند؛ که این برابر نهادن وی باعث نفرت و انزجار گسترده  درفرانسه و سراسر اروپا گردید.

مانورهای گونه گون دولت و کاپیتالیست ها  در راه برهم زدن وحدت صفوف جنبش مقاومت از جمله در بین سندیکاهای کارگری ؛ نتوانست نتایج مطلوب را با خود داشته باشد. با وجود پیچیده گی و  منافع متفاوت این جنبش، سندیکا ها از آغاز در ضدیت و ناسازگاری با قانون کار جبهه گرفته؛ و منحیث ستون فقرات و محور اصلی « جنبش ضد قانون جدید کار» تا امروزمتحدانه در برابر اقدامات فرانس هولاند و مانویل والس  و سندیکاهای کارفرمایان  قراردارند.

بر بنیاد گزارشات سندیکاهای کارگری فرانسه امروز فرانسوی هایی که تازه شامل کار می شوند، مجبور اند به  شرایط  دردبار قراردادهای کوتاه مدت  کاری تن دربدهند. چنانچه بر اساس گزارش سندیکای (  CGT) این قراردادها کمتر از یک ماه عمر نموده ؛ و سه تن ازهر چهار فرانسویی که چنین قرارداد ها را دستینه می نمایند، پس از یک ماه ازکار اخراج می شوند.

در خوریاد است که جنبش سندیکایی فرانسه  باوجود سازش ها و حملات بی رحم دولت نیولیبرال نیکولای سرکوزی و تلاش ها دولت سوسیال دموکرات و سازشکار هولاند ـ ولاس  از شمار سندیکا های نیرومند اروپا بوده و بیش از دو میلیون عضو دارد. که بیشتر آنها درسندیکه های (CGT  وCFDT )  متشکل می باشند. از برکت همین درجه بلند سازمان یافته گی است که سالیانه بیش از ۲۰۰۰۰۰ اختلاف و نقض قانون کار توسط این سندیکا ها به داد گاه های کارکشانیده می شود.

نمونه فرانسه و اقدامات رزمجویان سال های پسین در کشورهای مختلف اروپا به ویژه در کشورهای جنوب اروپا نشان میدهد که  مبارزه متشکل صنفی  پس از سال های حاکمیت  خشن نیولیبرال در اروپا جان تازه می گیرد. کسانی همین سندیکا های کارگری فرانسه را مرده  و بی اثر شمرده و « بی هوده گی »  و « بی ثمری »  آنرا نعره می کردند. واقعیت رشد و ایستاده گی این نهاد ها  از یک سو؛ و اقدامات سنجیده شده و کنش های بیشمار سراسری و محلی  نشان می دهد که آنها از یکسو از اشکال مختلف مبارزه  در راه برآورده شدن خواست های برحق شان بهره می جویند ؛ و از طرف دیگر نیازمندی های عمده مردم فرانسه و برگزاری جام قهرمانی ملت‌های اروپا در فرانسه را مانع نمی شوند.

با آنکه نهاد های تفریحی از جمله نهادهای ورزشی ؛ و نهادهای اجتماعی از نوع  سندیکاهای  صنفی و کارگری دارای عمل کرد و اثرگزاری های متفاوت می باشند ، ولی در این روزها در نتیجه رشد و پویایی جنبش سندیکایی فرانسه ، جنبش سندیکایی به الگویی  برای ورزش تبدیل شده است .

 یکی از تماشاگران جام جام قهرمانی ملت‌های اروپا در فرانسه امروز در پاسخ به پرسشی که « از تیم ملی فرانسه چه انتظار دارید ؟ »  گفت : « اگر تیم ملی فوتبال فرانسه مانند سندیکاهای کارگری فرانسه از خود دسپلین و پیگری نشان بدهد ؛ ما قهرمان اروپا می شویم .»

 

*به معنای  داد خواهی  و یا هم  یاری خواهی ، ع.حسین نوشین ، واژه نامک ، رویه ۲۵۶ 

بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۱۰۰۶

محمدعلی، فعال ضدجنگ و حقوق مدنی

 

 « من هیچ جنگی با ویت کنگ ها ندارم. هیچ ویت کنگی هرگز مرا کاکا سیاه خطاب نکرده است

استیفن لیندمن

جمعه ۳ جون ۲۰۱۶ ترسایی محمدعلی بوکسر معروف جهان، پس از یک نبرد طولانی با بیماری پارکسینون (بیماری لرزش غیرارادی اندام بدن – م ) در سن ۷۴ سالگی در فوینکس امریکا دیده از جهان فروبست.

با گذشت زمان، پارکینسون مهارت های حرکتی و توانایی صحبت کردن او را به طور پیوسته فرسوده ساخت. لونی همسر او گفت حتا اگرچه گفتار او دچار مشکل بود، اما « با مردم با چشمان … با قلب خود صحبت می کرد، و آن ها با او تماس برقرار می کردند.»

متولد شده با نام کاسیوس ماررسیلوس کلی، در سال ۱۹۶۴ ترسایی به امت اسلام پیوست، و« نام برده گی» خود را عوض کرد، و محمدعلی را جایگزین ساخت. پس از مرگ الیاس محمد رهبرامت اسلام در سال ۱۹۷۵ترسایی به اسلام سنی روی آورد.

در طول جنگ ویتنام از شرکت درمعرفی خود به ارتش امتناع کرد، و آشکارا خود را یک معترض باوجدان خواند، معروف است که می گفت: « من هیچ جنگی با ویت کنگ ها ندارم. هیچ ویت کنگی هرگز مرا کاکا سیاه خطاب نکرده است.»

در ۲۸ اپریل سال ۱۹۶۷ترسایی روز برنامه ریزی شده برای معرفی خود در ارتش هوستون، سه بار پس از خواندن نامش قدم به جلو نگذاشت.

به او هشدار داده شد که مرتکب جنایت می شود، اما او استوار ایستاد. او را بازداشت کردند. کمیسیون ورزشی ایالت نیویورک او را از جواز بوکس زنی و عنوان قهرمان سنگین وزن جهانی محروم ساخت.

کمیسیون های دیگر همین کار را کردند. علی به مدت سه سال نتوانست در هیچ جایی مسابقه بوکس بدهد. در ۲۰ جون سال  ۱۹۶۷، یک هیات منصفه او را مجرم شناخت. دادگاه تجدید نظر آن حکم را تأیید کرد.

علی تا نتیجه تجدید دادگاه عالی خود آزاد ماند و در ۲۸ جون سال ۱۹۷۱، در زمانی که فعالیت ضد جنگ در سراسر کشور ادامه داشت، دادگاه عالی به اتفاق آرا به نفع او حکم داد ، ولی نه برمبنای ادعای او، برای این که دادگاه استیناف هیچ دلیلی برای انکار حق او در ارتباط با اعتراض وجدان ارایه نداد.

حکم او عوض شد. او الهام بخش مارتین لوترکینگ برای اعتراض عمومی علیه جنگ شد. مشهورست که گفت: « وقتی که کشور خود من بزرگ ترین آذوقه رسان خشونت در جهان است، نمی توانم ساکت بمانم

مربی او آنجلو داندی شرح داد که فعالیت ضد جنگ علی، « او را از بهترین سال های عمرش، سال های برجسته اش برحذر داشت.»

شاید بهترین تکیه کلام به یادماندنی او، «من بزرگ ترینم» باشد. « سبک مثل یک پروانه، گزنده مثل یک زنبور.»

نقل قول کمتر شناخته شده او: «می دانم که من آن (زندگی – م) را ساختم، در حالی که دیگر مردم سیاه پوست در جهنم زنده گی می کنند، اما تا زمانی که آنها آزاد نباشند، من آزاد نیستم.»

بوکس زنی ورزشی خشونت زاست، با این همه علی مدافع صلح و عدم خشونت، مخالف نظامی گری، مقاومت در برابر تبعیض نژادی و بی عدالتی بود.

قدرت درخشش او انتقادات او را طنین انداز کرده بود. او از واشنگتن به دلیل استفاده از درآمدهای مالیاتی فدرال برای جنگ متنفر بود و یک بار گفت:

« با پولی که آنها پس از مبارزه از من برمی دارند، من گلوله های زیادی می خرم، حداقل سه جت بمب انداز درسال، و حقوق ۵۰۰۰۰ هزار مرد جنگ را می پردازم.»

«بوکس هیچ شباهتی مانند رفتن به جنگ با ماشیندار، بازوکا، بم دستی، هواپیمای بمب انداز ندارد. هدف من این است که بوکس بازی بکنم، و با یک مبارزه تمیز برنده شوم. اما در جنگ، هدف کشتن است، کشتن، کشتن، کشتن، و ادامه کشتار مردم بی گناه است.»

علی از شهرت خود برای مبارزه برای عدالت خارج از رینگ بوکس استفاده کرد، بدون ترس از اظهارنظر افکارش نزد عموم صحبت کرد. معروف ترین مشت زن جهان یک قهرمان ضد جنگ، حقوق مدنی، و عدم خشونت شد.

یک خاطره شخصی:

در اوایل سال های ۱۹۷۰ترسایی در حالی که علی هنوز در رینگ فعال بود، در راهروی ساختمان اداری به او برخوردم. او در آن زمان با چندین نفر دیگر بود. ما مانند عبور کشتی ها در شب از کنار هم گذشتیم. من مزاحمش نشدم تا با او صحبت بکنم. حال که به گذشته نگاهی می اندازم، آرزو می کنم ای کاش دستم را به علامت دوستی دراز کرده و دستش را می فشردم و از او قدردانی می کردم.

 برگردان از آمادور نویدی

 

بامداد ـ  سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۱۰۰۶

نقشه بلـر برای حذف کوربین

تونی بلر  نخست ‌وزیر سابق بریتانیا با انتقاد آشکار از سیاست های

جرمی کوربین به دنبال برکناری وی از ریاست کنونی حزب کارگر تا سال ۲۰۲۰ است.

 

 نخست وزیر اسبق انگلیس بیش از هر زمان دیگری در معادلات داخلی حزب کارگر زمین گیر شده است. به قدرت رسیدن جرمی کوربین و افزایش اقبال طرفداران حزب کارگر و دیگر شهروندان انگلیسی نسبت به وی، قدرت مانور تونی بلر را در این حزب به شدت کاهش داده است.

اظهارات اخیر تونی بلر در مخالفت با حضور کوربین در مسند رهبری حزب کارگر نشان دهنده شدت تقابل میان بلر و کوربین می باشد. به نظر می رسد گذشت زمان نه تنها از این تقابل نمی کاهد، بلکه بر شدت آن خواهد افزود. در حال حاضر تونی بلر از هر فرصتی برای بیان مخالفت خود با کوربین استفاده می کند. وی امیدوار بود که در جریان رقابت های انتخابات شوراهای محلی و متعاقب شکست حزب کارگر، بتوان پروسه برکناری جرمی کوربین از رهبری حزب کارگر را کلید زد. اما نتایج انتخابات شاروالی ها و شوراهای محلی به ضرر افرادی مانند تونی بلر بود!

در انتخابات شاروالی ها و شوراهای محلی ، کوربین توانست موقعیت خود را در حزب کارگر تحکیم بخشد. پیروزی حزب کارگر در انتخابات شاروالی های لندن و چند کلانشهر دیگر، سبب شد تا حزب محافظه کار و متعاقبا رقبای درون حزبی کوربین نتوانند به اهداف از پیش تعیین شده خود در جریان انتخابات اخیر دست پیدا کنند.

تونی بلر پس از این انتخابات ترجیح داده است مواضع خود علیه کوربین را صراحتا مطرح نموده  و نسبت به استمرار رهبری وی در حزب کارگر هشدار دهـد. ما این پایان ماجرا نیست!

تلاش های جرمی کوربین رهبر جدید حزب کارگر مبنی بر محاکمه تونی بلر نخست وزیر پیشین انگلیس به اتهام جنایات جنگی در عراق ، منجر به ترس و وحشت تونی بلر شده است.

واقعیت امر این است که جرمی کوربین خواستار پیگیری محاکمه تونی بلر به اتهام مشارکت در جنگ عراق می باشد. این رویکرد کوربین سبب شده است تا افرادی مانند بلر و جک استراو در مقابل وی قرار گیرند.

در جریان جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ ترسایی  تونی بلر با همراهی جورج بوش رییس جمهور اسبق ایالات متحده امریکا جنایات بزرگی را علیه شهروندان عراقی رقم زد. محصول این جنایت، وقوع بحران امنیت درعراق می باشد که تا به امروز ادامه دارد. رهبر سابق حزب کارگر و نخست ‌وزیر پیشین بریتانیا در مصاحبه با شبکه بی بی سی اعلام کرده است :

« به قدرت رسیدن کوربین آزمایشی خطرناک برای یک کشور غربی است که درگیر این نوع سیاست گذاری پوپولیستی چپ یا راست شود.»

هم اکنون تونی بلر سعی دارد از همه ابزارهای خود برای مهار کوربین استفاده کند. حتا در این خصوص جلسات و هم اندیشی های زیادی میان برخی سران ناراضی حزب کارگر با مقامات حزب محافظه کار از جمله دیوید کامرون برگزار شده است. با همه این اوصاف، بلر و همراهانش تا اکنون موفق به مهار کوربین نشده و برگزرای انتخابات اخیر در انگلیس منجر به تقویت موقعیت رهبر جدید حزب کارگر شده است.

پیروزی نسبی حزب کارگر در انتخابات شهرداری های محلی سبب شده است تا تلاش اولیه تونی بلر ، دیوید کامرون و سران نهادها و دستگاه های امنیتی درانگلیس برای حذف کوربین از قدرت با ناکامی و شکست همراه شود. از این رو به نظر می رسد تونی بلر و همراهانش روش های دیگری را برای مقابله با کوربین آغاز کرده اند. اصلی ترین هدف بلر و همراهانش، برکناری کوربین از رهبری حزب کارگر تا سال ۲۰۲۰ ترسایی یعنی زمان برگزاری انتخابات سراسری انگلیس است.

در صورتی که کوربین تا سال ۲۰۲۰ ترسایی از قدرت برکنار نشود، وی به عنوان نامزد نهایی حزب کارگر در انتخابات برگزیده خواهد شد. این موضوع برای تونی بلر و همراهانش کابوسی سخت محسوب می شود زیرا کوربین نشان داده است که استعداد زیادی برای جذب آرای عمومی دارد.

درنهایت اینکه تونی بلر هم اکنون از یک سو نگران افشاگری های بیشتر کوربین در خصوص نقش دولت خود درجریان جنگ عراق و از سوی دیگر، نگران قدرت گرفتن روزانه کوربین در راس معادلات سیاسی حزب کارگراست. هم اکنون تونی بلر، کوربین را اصلی ترین رقیب سیاسی خود دانسته و سعی دارد از هر ابزاری برای حذف وی از قدرت استفاده کند./ مجله هفته

بامداد ـ  سیاسی ـ ۳/ ۱۶ـ ۰۳۰۶