نقش جنبش های کارگری درتحولات جهانی ومنشا اول می
علی رستمی
سه حادثه بزرگ جهانی که درعرصه سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی درجهان درقرون هجدهم ونوزده رخ داد؛ تاثیر بزرگی بر روند تحولات جهانی به جا گذاشت وچهره جهان را از بنیاد تغییر داد.
انقلاب سیاسی در کشور امریکا رخ داد که با شورش آزادی خواهی علیه ا ستعمار انگلستان که منجر به آزادی وتشکیل جمهوری مستقل ایالات متحده امریکا گردید ، امروز قدرت ونیروی عظیمی بزرگ و تکیه گاهی نظام لیبرالیستی در جهان گردیده است .
انقلاب صنعتی (۱۷۶۰تا ۱۸۳۰ ترسایی) که چرخ زنده گی مردم جهان را با کشف و اختراع نیروی بخار وماشین های بزرگی تغییرداد ؛ این انقلاب آهسته آهسته به طور مسالمت امیز درسرتاسرجهان منبسط و جهان را ازلحاظ حمل ونقل و بازرگانی باهم وصل و اثرات عمیقی ازخود به جای ماند که هیج نیروی درتاریخ با آن مقایسه شده نمی تواند.
انقلاب اجتماعی بزرگ درفرانسه بود که باعث ازمیان رفتن طبقات کهنه فیودالی و اشرافی و حاکمیت جدید، به اشتراک نماینده گان همه اقشار وطبقات پیش رو بوجود آمد که با شعارهای برابری ، مساوات و آزادی درجهان بعد از یک دوره انقلابی و جنگ داخلی وارد مرجله جدیدی از نظام سرمایداری گردیده و زمینه پیدایش دو طبقه متضاد یعنی سرمایه دار وطبقه کارگر درجهان گردید وباعث رشد وتغییر درماهیت و مضمون زنده گی مردم درجهان شد؛ که جهان امروزی دستآورد آن می باشد.
نظام سرمایه داری یک جا با رشد وکشف علم و وسایل حمل ونقل وماشین های بزرگی صنعتی و راه های زمینی دریایی وهوایی انکشاف یافته و زمینه ایجاد و رشد وسایل تولید با تامین مناسبات وشیوه جدیدی سرمایه داری منازعه های طبقاتی براساس استثمار نیروی طبقه کارگر و جمع آوری سود در جیب سرمایه دار وهمچنان شرایط ناگوار محیط کارگری ، پایین بودن دستمزد و شرایط زنده گی آنها وهمه زحمتکشان ،هرروز فاصله طبقه کارگر و سرمایدار افزایش یافته و به دشمنان آشتی ناپذیر هم تبدیل می شدند. با رشد نظام سرمایه دار ی ، به مثابه طبقه پرقدرت درجهان ، طبقه کارگرنیز به مثابه نیروی متحرک و انقلابی بادرک مسوولیت های تاریخی خود ،مجهزبا ایدال های مترقی اجتماعی برای دفاع از منافع اکثریت زحمتکشان و مبارزه علیه نظام استثمار سرمایه داری قد علم نمود. با ارتقای سطح شعور طبقه کارگر برای حفظ منافع خود وهمچنان برای تغییر شرایط کار و زنده گی وتقلیل آوردن ساعات کار وایجاد شرایط انسانی به مبار زه متشکل سازمانی ، اتحادیه های کارگری را به وجود آوردند. آغازگر این اقدام کارگران فابریکه های بزرگ تولید وصنعنتی انگلستان وبعد فرانسه و المان وگسترش آن درسایرکشورهای اروپایی و نقاط جهان بود. با تظاهرات واعتصاب ها و شورش های انقلابی صدای برابری و آزادی را ، درمیان مردم بلند کرده وآنها را به دور آرمان های خود بسیج می نمودند. پیکار طبقاتی درانگلستان نیز با رشد صنعت بوجودآمده است درالمان تکامل صنعت بزرگ بعداز سال ۱۸۵۰ترسایی آغاز گردید و با اوج گیری جنبش سوسیالیستی درجهان رشد یافت. انقلابی شدن جامعه سنتی براساس صنعتی شدن کشورها صورت گرفت واندیشه های مردم نیز تغییر و انقلابی شد و مبارزه سیاسی و اجتماعی رشد و تکامل یافت.
کارگران صنعتی در دهه ۱۸۴۰ تعدادی کوچکی از نفوس اروپا را احتوا می کرد و درانگلستان پیشترنسبت به سایرنقاط اروپا بود .در سال ۱۸۳۷ ترسایی سیسموندی کلمه پرولتر را به کارگران اطلاق نمود. کارل مارکس نیز کارگررا با مفهوم « پرولتر » در سال ۱۸۴۳ در اثر خود « درآمدی به نقد فلسفه حق هگل » به کار برده است. پرولتاریا از لحاظ نظریه مارکس درجامعه سرمایه داری بیانگر « کارجمعی » و منافع اکثریت جامعه است . برای این که تمام اقشار زحمتکش درکار مزدی چه درگستره خدمات اجتماعی و توزیع آن مصروف اند ودرجایگاه معینی اقتصادی قرار دارند، درجامعه همه گروه ها و طبقات دارای منافع مشترک هستند، بعضی آنها اکثریت هستند، بعضی اقلیت ، طبقه کارگر اکثریت بوده که درکنار زحمتکشان و سایر گروه های اجتماعی قرار دارند. گروهی اقلیت آنهایی که مناسبات تولیدی را دردست دارند وچرخ آنرا برای تامین منافع طبقاتی خویش تحت کنترول درآورده و از زحمتکشی گروهی اکثریت جامعه استفاده برده و درتولید مستقیم سهم نداشته اما درکسب درآمد وسود درصف اول قرار داشته که سایرین را استثمار می نماید ، این ها طبقات سرمایه دار و اشرافیون فیودال هستند .
نخستین جنبش اتحادیه کارگران درانگلستان بوجود آمد که تازه « چارتیست ها » به فعالیت سیاسی خود آغاز کرده ومتاثر از آرمان های سوسیالیستی بودند، این آرمان درتشکل نخستین نطفه های اتحادیه های کارگری ، ازآزادی انسان و عدالت اجتماعی دفاع می نمود.درآن وقت این مفکوره بین کارگران زمزمه می شد وتاکید داشتند که کارگران قادربه دفاع از منافع و دستاوردهای مبارزه خودهستند ومی توانند که خودشان را ازقید استثمار آزاد کنند. این نظریه ها بعداً درسال ۱۸۷۰ ترسایی بازهم درمیان سوسیالیتس ها وانارشیست ها بعد ازکمون پاریس مطرح شد که کارگران می توانند با مبارزه طبقاتی خود جامعه را از بند ستم واستثمار آزاد نماید. مارکس درسال ۱۸۴۷ که برای مدت کوتاهی درلندن بسر می بر د، درمقاله های ۱۸۴۹ ترسایی خود تکرارکرد: « که پرولتاریای انقلابی در کار رها سازی خویش است، و به یاری هیچ کس ، جز نیروی خودش نیازمند نیست.» همچنان گفته است : « جنبش کارگران همان جنبش خود اگاه ومستقل اکثریت جامعه، به سود اکثریت است.»
مارکس از سال ۱۸۴۴ ترسایی به هسته های اولیه اتحادیه های کارگری انگلستان از زبان انگلس آشنا شد و بعداً درسال ۱۸۵۰ مارکس از نزدیک با اتحادیه های انگلیسی معرفی پیدا کرد و برای آنها رهنمودهای در رابطه به راه اندازی اعتصاب ها و نقش اتحادیه ها وخواست آنها تهیه نمود. مارکس از آن زمان به بعد در تمام نوشته ها وآثار خویش از نقش اتحادیه ها وجنبش کارگری در رابطه مبارزه های منظم و سازمانی آنها توضیح های مفصلی ارایه داشته که سرمشق مبارزات این اتحادیه قرارگرفته است.
جنبش های انقلابی طبقه کارگر درسال های ۱۸۴۸ و۱۸۴۹ ترسایی که از فرانسه آغاز یافت ؛ سپس درسایر کشورهای اروپایی وازجمله المان ، اتریش، چک ، پولند، هنگری و ایتالیا دامنه آن گسترش یافته وجهانی شد. این انقلاب ها برای ازبین بردن نظام های استبدادی سرمایه داری وفیودالی اشرافی به پای خیستند و تغییر برزگی اجتماعی و سیاسی را خواستار بودند. درآنوقت درعده از کشورهای اروپایی هنوز نطام فرسوده خان وخان بازی و فیودالی واشرافی بزرگ مسلط بود وجنبش ملی کارگری برای محو آن قیام نموده بودند. قیام ۱۸۴۸ کارگران فرانسه نخستین انقلاب کارگری وجنگ میان پرولتاریا با بورواژی بود که متاسفانه با وحشی گیر نظام استبداد سرمایه داری سرکوب گردید. این قیام درس بزرگی برای سایر اقشار زحمت کش کشور فرانسه شد ، در ک کردند، یگانه نیروی مدافع راستین آنها طبقه کارگراست که از حق شان دفاع می نمایند و بر شالوده این امرجنبش طبقه کارگردرمیان جامعه از اتوریته بالای برخوردارگردید. دوهمین حادثه بزرگ که در تاریخ جنبش کارگری جهانی از اهمیت والا برخوردار است، قیام کارگران فرانسه درمارچ ۱۸۷۱ ترسایی درفرانسه بود که بنام « کمون پاریس » مشهور است، می باشد؛ کمون پاریس برای ۷۲ روز قدرت درفرانسه به دست داشت و اولین حکومت کارگری درجهان بود؛.بیرق کمون بیرق جهانی همه نیروهای بزرگ کارگران جهان شده بود. کمون پاریس با تغییرعظیم اجتماعی و سیاسی با انحلال تشکیل نظام عسکری ، لغو کار اجباری، جدای دین وکلیسا از دولت ،ازبین بردن بودیجه مالی مذهبی از بودجه دولت و مصادره اموال کلیسا ، ازبین بردن وسوختاندن « کیوتین » که ابزار اعدام وجنایت بود، مبارزه علیه بیروکراسی ، ازبین بردن جرایم مالی سنگین وآموزش رایگان بود که این تغییر وتحول پایه های نظام استبدادی واستثماری بوروژوازی را به لرزه درآورده ، درقصد از بین بردن این نظام شد و آنرا با وحشی ترین عمال ضد بشری سرکوب و نابود ساخت. چنانچه مارکس دراین مورد گفته است:« پاریس کارگری وکمون اش برای همیشه به عنوان پیشگام جامعه نوین درخاطره ها خواهد ماند ویاد جان باخته گانش با عشق واحترام درقلب بزرگ طبقه کارگر جاودانه خواهد ماند.»
پیکار وخیزش ظبقه کارگر دراول ماه می ۱۸۸۶ ترسایی نقطعه عطف دیگری، درتاریخ جهانی طبقه کارگر است که دراین روز کارگران برای حقوق انسانی خویش برای تنزیل ساعت کار به هشت ساعت در شهر شیکاگو امریکا دست به اعتصاب زدند که دراین اعتصاب هزارن کارگر اعم از زن ومرد اشتراک ورزیده بودند که توسط پولیس حاکم این تظاهرات سرکوب و رهبران شان دستگیر وبعد به چوبه دار آویخته واعدام شدند. سپس درسال ۱۸۸۹ در انجمن بین الملل دوم کارگران جهان اول ماه می به عنوان روز همبسته گی طبقه کارگر که پیکار جهانی کارگران بود اعلام شد. از آن زمان تابه حال ۱۳۰ سال می شود که همه ساله از طرف اتحادیه های کارگری جهان و احزاب کارگری و مترقی تجلیل به عمل آورده می شود و در اذهان جهانیان زنده هست.
پدیده مهمی دیگری که درروندمبارزه عدالت خواهی تغییراتی را در تحرک جنبش کارگری درجهان وارد نمود، برگزاری نخستین (درسال ۱۸۶۴) و دوهمین کنگره (درسال ۱۸۸۹) انترناسونالیزم کارگری است که تحت ریاست کارل مارکس وانگلس دایر شد .این کنگره کارگری درنخستین جلسه خود شعار « کارگران جهان باهم متحد شوید » را سرمشق مبازه جنبش کارگران جهان قرار داد. همچنان سند باعظمتی دیگری که درحیات سیاسی طبقه کارگر از جایگاهی مهمی تاریخی بر خوردار است « مانفیست حزب کارگری» است که درسال ۱۸۵۷ ترسایی توسط مارکس و رفیق هم رزمش انگلس تحریر وبه دسترس احزاب کارگری قرار داده شد که دراین سند مهم تاکتیک واهداف استراتیژیکی طبقه کارگر به روشنی تحریر که سرمشق مبارزه بعدی احزاب طبقه کارگر درجهان گردید. تما م ابزارو شیوهای مبارزه طبقه درآن درج و انعکاس یافته است. این پدیده های تاریخی زمینه رشد احزاب واتحادیه های کارگری را در جهان تکامل بخشیده و مبارزه میان طبقه کارگر وسرمایه داری را داخل تظادهای آشتی ناپذیر نوین اجتماعی ساخته و خواستار تغییرات سیاسی واجتماعی با سرنگونی نظام سرمایداری در جهان گردید.
نقش انترناسیونالیزم اول و دوم درجهت بیداری و ارتقای سطح شعور و تشکل جهانی کارگر روز افزون بود. چون سرمایه داری هم با اشغال بازارهای جهانی و گسترش سیاست های استثمارگرانه خویش درجهان سوم وعقب مانده هر روز یک گوشه جهان را غصب وکشورها را میان هم تقسیم وتحت الحمایه خود قرار می داند، تجارت مشترک وهمچنان تشدید تضادها و رقابت های بازرگانی برای تسلط بالای منابع طبیعی کشورهای کم رشد و روبه انکشاف باعث آن می شد، تا طبقه کارگر به سطح جهانی علیه دشمن مشترک همبسته گی خود را زیر شعار« کارگران جهان متحد شوید» تشدید نماید و آنرا رویکرد عملکرد روزانه خویش قرار دهد. با رقابت واختلاف های تجاری ومنطقه وی وقتل ولیعد امپراطوری اتریش که ازهنگری بود، توسط صرب ها بهانه ای برای آغاز جنگ جهانی اول درجهان گردید ؛ دراین جنگ ایتالیا، فرانسه و انگلستان وسپس امریکا بنام متفقین علیه المان ، اتریش و ترکیه لشکر کشی وجنگ خانمانسوز جهانی را آغاز کردند که میلیاردها دالر و میلیون ها انسان قربان اهداف جهان گشایی نظام جهانی امپریالیستی گردید. دراین جنگ کارگران اروپا از طرف اتحادیه انترناسونالیزم کارگری و احزاب سوسیالیستی دعوت گردیدند ، تا همه کارگران درجهان به عوض جنگ ،متحدانه با همبسته گی صدای صلح راعلیه نظام های دولتی کشورهای خویش با به راه اندازی تطاهرات بلند نمایند،و خواستار توقف جنگ شوند . اما بعضی از احزاب سوسیالیستی از جمله حزب سوسیال دموکرات المان به نفع اعتبارات جنگی رای موافق داد و بر ضد صلح قرار گرقتند. اما یک تعداد از اعضای فرکسیون پارلمانی این حزب تحت رهبری کارل لیبکنشت و رزا لوکزامبورک در پارلمان علیه اعتبارات جنگی رای منفی داده و ضدید خود را علیه جنگ اعلام کردند؛ سپس فراکسیونی پارلمان را جدا از سوسیال دموکرات ها تشکیل و حزب جدا گانه یی را بنام« اتحادیه اسپارتاکوس» با انشعاب ازآن حزب تشکیل داد. بعدازآن راه پیمای وتظاهرات بزرگی را در اول ماه می سال ۱۹۱۶ ترسایی به اشتراک هزاران کارگرعلیه جنگ سازماندهی کرد ومیگفتند « برچیده باد جنگ». بعد ازاین راه پیماهی های مردم رهبران حزب سپارتاکوس به شمول کارل لیبکنشت زندانی شدند . درجریان جنگ جهانی اول بود که انقلاب کبیر اکتوبر توسط بلشویک ها تحت رهبری ولادیمیر ایلچ لینن در روسیه تزاری به پیروزی رسید. پیروزی و پیام های بلشویک ها برای کارگران اروپا درآغاز سال ۱۹۱۸ نوید بخش بزرگی برای طبقه کارگر اروپا بود و اثر بزرگی را بالای کارگران المان وارد ساخت. این پیام نیرومندی برای آنها بخشید .اعتصاب ها و تظاهرات عظیمی سازماندهی شد که ازجمله اعتصاب های کارگران فابریکه اسلحه ومهمات سازی بود که خطری را برای حکومت المان ایجاد کرد که به اثراقدام های خایینانه سوسیال دموکرات ها این اعتصاب ازدرون پراکنده وخاموش گردید. بعد از آن دربند ر کیل نیز در شمال المان شورشی میان نیروهای دریایی آغاز گردید و این شورش درحال گسترش به سایر نقاط المان بود که بازهم توسط رهبران سوسیال دموکرات خاموش و سرکوب شد.این شورش ها مانند انقلاب کبیر روسیه بود و دامنه ان آنقدر وسیع بود که درایالت« باوریا » درجنوب المان یک حکومت جمهوری اعلان شد که هنوز قیصر المان در برلین بود . با پایان جنگ به نفع متفقین وبه زیان المان اعتصابت بزرگی در کشور المان بر ضد دولت براه افتید و رهبران دولتی به شمول صدراعظم و قیصر المان ارتش را به رهبر فراکسیون سوسیال دموکرات ها به نام « ابرت » تقدیم نمود ه وبعد از آن هر دو به هالند گریختند. با تسلیمی دولت بازهم یکی از رهبران دیگری سوسیال دموکرات در پارلمان اعلام جمهوری کرد . دوساعت بعد ازان کارل لیبکنشت که از زندان رهاشده بود، دربرلین حمهوری سوسیالیستی اعلام کرد و یک هفته دوام کرد که به نام «هفته سرخ» معروف است. شوربختانه سوسیال دموکرات ها خلاف انقلاب بودند ونمی خواستند که نظام سرمایه داری سرنگون گردد و تحولات بنیادی و یک حکومت کارگری بوجود آید. آنها تغییرات اجتماعی را با ریفرم های تدریجی به نفع کارگران و زحمتکشان با موجودیت نظام سرمایه داری می خواستند وعلیه انقلاب و حزب کمونیست المان بودند .
سوسیال دموکرات ها واحد های نظامی را خارج از ارتش پراکنده المان بعد از جنگ به شکل داوطلب ومخصوص برای ازبین بردن قیام انقلابیون تشکیل و ایجاد کردند ،با کمک آنها حکومت کارگران و انقلابی را سرنگون و ازبین بردند. بعد ازپیروزی ها ی بیشتر،همه رهبران انقلابیون را بتاریخ ۱۰ جنوری ۱۹۱۹ترسایی راهی زندان کرده و ازجمله لیبکنشت و روزا لوکزامبورگ را به بهانه زندانی کردن در راه توسط سربازان ترور و به قتل رسانیدند.
هنگری که قبل از جنگ اول جهانی مربوط امپراتوری اتریش بود ،در۳ اکتوبر ۱۹۱۸پنج هفته پیش ازآنکه جنگ پایان یابد انقلاب شروع شد . درماه نوامبر حکومت جمهوری مجارستان اعلان شد . چهار ماه بعد درماه مارچ ۱۹۱۹ انقلاب دیگر به پیروزی تحت رهبری « بلاکون » از رفقای همرزم لینن به پیروزی رسید این انقلاب چند ماه ادامه یافت ،اما توسط نیروهای ارتجاعی و وطن فروش هنگری با دعوت سربازان رومانیایی این حکومت را سقوط واز بین بردند. بعد ازآن که مرتجعین با کمک رومانی ها به چور وچپاول وغارت سرمایه های هنگری اقدام نموداند.این عمل باعث شد تا متفقین رومانی ها را از هنگری بیرون و نیروهای انقلابی و آزادیخواه را توسط نیروهای سازش کار ومرتجع مجاری درسال ۱۹۱۹ ترور وبه قتل برسانند که بنام دوران«ترورسفید» درمجارستان یاد میشود.
درجریان جنگ اول درسال ۱۹۱۷ ترسایی انقلاب سوسیالیستی توسط کارگران و دهقانان وسربازان خسته ازجنگ تحت رهبری ولادیمر ایلچ لینن در روسیه تزاری به پیروزی رسید و دولت تزاری را سرنگون کرده ؛ وقدرت به کارگران و دهقانان انتقال یافت. با پیروزی انقلاب اکتوبر برای نخستین بار، دولت بزرگ کارگران ودهقانان تحت رهبری حزب کمونیست روسیه درجهان بوجود آمد. با پیروزی انقلاب اکتوبرشکل جهان تغییر نموده وتحولات بنیادی درزنده گی کارگران وهمه زحمتکشان جهان بوجود آمد. این دولت برعلاوه سبوتاژها و مداخله های مستقیم کشورهای سرمایه داری توانست که تمام چالش های های اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی را موافقانه توسط مردم و کارگران پیشتاز خود از میان بردارد وبه مثابه نیروی بزرگ و دژ استوار دردفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان که کشورهای شان زیر تسلط حاکمیت نظام امپریالیستی قرار داشتند، درجهان تبارزنمود. با ایجاد جامعه نوین بر شالوده اقتصاد سوسیالیستی ، رقیب بزرگی نظام استثماری کاپیتالیستی درجهان معرفی شد. نظام های سرمایه داری برای رقابت واز بین بردن این نظام جدید، چهره واقعی استثماری خویش را تحت نقاب « دموکراسی » و آزادی های فردی پوشانیده ومبارزه سرسختانه راعلیه نظام سوسیالیستی تشدید بخشیدند .
جهان به دو قطب مخالف بنام شرق وغرب تبدیل گردید، برای سرکوب ، نابودی و عقب زدن همدیگر در سیاست های جهانی که بنام «جنگ سرد » مشهوراست، داخل اقدام شدند. به خاطر اینکه، جهان سرمایه داری چهره استثماری خود را پنهان کرده باشد ؛ و از اتحاد شوروی پیشی گیرد وعقب نه ماند، تغییرها و ریفورم های سطحی را زیر نام « رفاه عامه » برنامه های اجتماعی را به نفع کارگران ومردم کشورهای مربوطه خویش عملی ، تا برای فریب اذهان جهانیان چهره خود را انسانی به نمایش بگذارند. تغییر وتحولاتی که به نفع کارگران توسط سیستم های کاپیتالیسی در قرن نوزده وبیست بوجود آمد ، همه ناشی از قیام های انقلابی در اروپا ومبارزه قهرمانانه طبقه کارگر روسیه و احزاب چپ سوسیالیستی در جهان بوده است.
ماخذ:
مارکس وسیاست مدرن، اثر : بابک احمدی
انقلاب وضد انقلاب در المان، اثر: کارل مارکس
مسایل کارگری از ممجموعه اثار کارل مارکس وانگلس، برگردان بیژن.
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۶ـ ۲۹۰۴
زنده باد اول می ، روزهمبسته گی جهانی کارگران
انجنیر حبیب الله فتاح
ايده شادى بخش استفاده از جشن و تعطيلى به عنوان ابزارى براى به کرسى نشاندن خواست هشت ساعت کار در روز، اولين بار در استراليا متولد شد. در سال ١٨٥٦ ترسایی کارگران تصميم گرفتند به عنوان سمبول هشت ساعت کار در روز، در يک روز معين کار را تعطيل کنند، دورهم جمع شوند و به جشن و شادى بپردازند. کارگران روز ٢١ اپریل را به عنوان جشن هشت ساعت کار در روز تعيين کردند. در آغاز کارگران استراليا اين روز را فقط براى سال ١٨٥٦ در نظر داشتند. اما اين اولين جشن آن چنان تاثيرعميقى بر روى توده هاى کارگراستراليا داشت و آن چنان روحيه آنها را براى حرکات جديدتر بالا برد، که تصميم گرفتند اين روز را هرساله جشن بگيرند.
به راستى هم چه چيز بيش از توقف کار با تصميم خود کارگران، مي توانست روحيه و باور به نيروى خويش را اين چنين درميان کارگران بالا ببرد؟ چه چيزى به اين برده گان ابدى کارخانه ها و کارگاه ها، مي توانست بيش از مارش ارتش کارگران، ارتش خويش جراات و جسارت بخشد؟ بدين ترتيب ايده جشن کارگرى به سرعت پذيرفته شد. از استراليا آغاز گرديد و به ساير کشورها گسترش پيدا کرد تا اين که سرانجام همه کارگران دنيا را در برگرفت. ابتدا کارگران امريکا تجربه کارگران استراليا را دنبال کردند و در سال ١٨٨٦ تصميم گرفتند که اول ماه می روز توقف سراسرى کار باشد. در اين روز ٢٠٠٠٠٠ کارگر کار را ترک کردند و بر خواست ٨ ساعت کار تاکيد نمودند. سپس براى چند سال پوليس و پيگرد قانونى مانع تکرار تظاهرات کارگران امريکا در چنين ابعادى شدند. با اين وجود در سال ١٨٨٨ کارگران تصميم گرفتند که مراسم اول ماه می را دوباره جشن بگيرند و تاريخ مراسم بعدى را اول ماه می سال ١٨٩٠ اعلام کردند.
هم زمان جنبش کارگرى در اروپا رشد و تحرک زيادى پيدا کرد. قدرتمندترين بيان و تجلى اين جنبش در « کنگره بين الملل کارگران » در سال ١٨٨٩ بود. اين کنگره با شرکت ٤٠٠ نماينده تصميم گرفت که هشت ساعت کار بايد در صدر خواست هاى کارگران قرار گيرد. پس از آن نماينده اتحاديه هاى فرانسه، لاوين از منطقه بوردو، با اراِیه قطعنامه اى از کنگره خواست که توقف کار در روز اول ماه می به اين منظور در دستور کار همه کارگران جهان قرار گيرد. سپس نماينده کارگران امريکا با تایيد پيشنهاد رفيق کارگر خود از کنگره درخواست کرد که کارگران در اول ماه می سال بعد يعنى ١٨٩٠ دست به اعتصاب عمومى بزنند. بدين ترتيب کنگره انترناسيونال روى تاريخ جشن عمومى کارگران تصميم گرفت.
مانند ٣٠ سال قبل دراستراليا، کارگران اينبار هم تظاهراتى براى همان يک بار را مد نظر داشتند. کنگره انترناسيونال تصميم گرفت که کارگران همه کشورها باهم براى خواست هشت ساعت کار در روز، در اول ماه می سال ١٨٩٠ تظاهرات کنند. هيچ کس از تکرار تعطيلى براى سال هاى ديگر سخنى نگفت. طبيعتا کسى نمي توانست پيش بينى کند که اين ايده به اين راحتى مي توانست موفقيت آميز باشد و به سرعت توسط کل طبقه کارگر پراتيک شود. با اين حال فقط کافى بود که کارگران روز اول ماه می را براى يکبار جشن بگيرند تا همه متوجه شوند و احساس کنند که جشن روز اول ماه می بايد هر ساله و به طور هميشه گى برگزار شود.
اول ماه می به خواست هشت ساعت کار در روز فراخوان مي داد. اما حتا بعد از اين که کارگران به اين خواست رسيدند، اول ماه می پايان نيافت. مادام که مبارزه کارگران عليه بورژوازى و طبقه حاکمی ادامه دارد، مادام که کارگران به همه خواست هايشان نرسيده اند، اول ماه می روز بيان اين خواست ها خواهد بود. وهنگامي که روزهاى بهترى سر رسد، هنگامي که طبقه کارگر همه جهان رهايى خود را بدست آورد، آن زمان نيز بى ترديد بشريت روز اول ماه می را به افتخار مبارزات تلخ و مشقات زيادى که در گذشته متحمل شده جشن خواهد گرفت.
واما در افغانستان :
از جمعیت ۲۷ میلیونی افغانستان حدود ۱۰ میلیون نفر افراد واجد شرایط کارهستند.مقامات وزارت کار، اموراجتماعی، شهدا ومعلولین افغانستان تعداد افراد بیکار در این کشور را حدود ۸۰۰ هزار نفر اعلام کردهاند.
بیکاری اکنون به یک چالش عمده در افغانستان تبدیل شده است. ناامنی و احتمال خروج کامل نیروهای خارجی از این کشور نیز این بحران را شدیدتر کرده است. این عوامل باعث شده که خانوادهها برای امرار معاش، کودکان خود را نیز به کار بفرستند.
براساس اعلام صندوق حمایت از کودکان افغانستان، در حدود ۳۰ درصد از کودکان افغان کار می کنند. نهادهای دولتی نیز تا اکنون قادر به جذب تعداد قابل توجهی از افراد بیکار به عنوان کارمند نشدهاند.
در حال حاضر حدود ۶۰ درصد ازمردم افغانستان در مزارع مشغول به کارهستند که از این کار پولی بدست نمی آورند و تولید حاصل از آن فقط می تواند نیازهای اولیه زنده گی آنان را تامین کند.
سازمان بینالمللی کار نیز اعلام کرده که تحقیقات این نهاد نشان میدهد در کشورهای جنوب آسیا که افغانستان نیز جز آنها است، خود اشتغالی و بیکاری مخفی درسال ۵۹ درصد رسیده و افراد دراین نوع فعالیت مزدی دریافت نمیکنند.
از ۴ میلیون نفر بیکار ۸۰۰ هزار تن به صورت مطلق بیکار هستند و بقیه درهفتهای کمتر از ۴۰ ساعت کار میکنند. براساس قانون کار افغانستان ساعت کار رسمی ۴۰ ساعت در هفته است.
از سوی دیگر اداره مرکزی آمار افغانستان اعلام کرده که جمعیت شهروندان کمتر از سن ۱۵ سال افغانستان به بیش از ۱۱ میلیون نفر میرسند.
نگرانیهایی وجود دارد که افزایش جمعیت جوان و عدم سرمایه گذاری در بخشهای زیربنایی که قدرت جذب نیروی کار را دارند، افغانستان را با بحران بیکاری مواجه کند.
انتظار می رود که سالانه حدود ۴۰۰ هزار نیروی کار جدید، وارد بازار کار در این کشور شوند. درمیدانهای مرکزی شهرهای بزرگ این کشور می توان صف های طولانی از کارگران بازار افغانستان از بیکاران اشباع شده است. تعدادی از این افراد از صبح تا شب نمیتوانند کار پیدا کنند و شب با دست خالی به خانه برمی گردند.
این مساله باعث شده که اغلب کارگران بدون اینکه طالب بیمه و امتیازات دیگرباشند درمحیط های خطرناک و ناسالم کارکنند. درمیدانهای مرکزی شهرهای بزرگ این کشور می توان صفهای طولانی از کارگران بازار افغانستان از بیکاران اشباع شده است.
نبودن محیط سالم کاری همواره منجر به مرگ و یا معیوبیت کارگران افغان شده است.
مشکل دیگر کارگران افغان کارگران خارجی است به خصوص کشور های همسایه است که دولت به بهانه بازار آزاد جلو آنرا نمی گیرد.
با به قدرت رسیدن « دولت وحدت ملی » و تقسیم قدرت میان کارتل های اسلامی- قومی نه تنها که بهبودی در وضعیت عمومی از امنیت تا ثبات و قطع جنگ پدید نیامد؛ بلکه به صف بیکاران، به ویژه در میان نسل جوان، بیشتر از هر زمانی طی این مدت افزوده شد. نيروی وسیعی از کارگران چه در شهرها و چه در روستاها جهت بقا و تامین زنده گی چاره جز فرار و رفتن به بازارهای کار کشورهای همسايه و منطقه و همچنان اروپا را ندارند.
این نیروی عظیم کارگران بیکار که از کشور فرار می کنند در وحشیانه ترین شکل مورد استثمار و تبعیض و سودجویی سرمایه داران کشورهای محل اقامت شان از جمله کشورهای همجوار و کشورهای حوزه خلیج قرار می گیرند. برخی هم برای یافتن زنده گی بهتر و نجات جان خود و خانواده های شان دل به دریا زده و خوشبختی و سعادت شان را آن سوی آبهای دریای مدیترانه جست و جو می نمایند، رویا و آرزویی که یک جا با بسیاری از این کارگران از جهنم گریخته در دل امواج مییب دریاها غرق می شود.
حاکمیت رژیم ارتجاعی و فاسد که طی این یک دهه و نیم بر مردم و طبقه کارگر فقر و محنت فروخته است. رژيم فاسد مافیایی درعرصۀ اقتصادی هیچ راه حلی برای بیرون رفت از رکود و بحران جاری جز نسخه آزموده شده ميکانيسم « بازار آزاد » ندارد.
درعین حال که این نظام فاسد و مافیایی در ادامه حاکمیت اش به یک اقتصاد پارازیتی و مافیایی رسمیت بخشیده است که مهره ها و مسوولین و اراکین آن به عنوان صاحبان اصلی سرمایه در آن شریک اند. در کنار پراکنده گی و ناآگاهی خود کارگران، مذهب و ناسيوناليسم قومی به مثابه دو گرايش ايدیولوژيک مسلط در فضای سياسی جامعه، نقش اساسی ای در وضعیتی که طبقه کارگر افغانستان با آن مواجه است، دارد.
برای بیرون رفت از این وضعیت رقت بار و وحدت اصولی نيروهای چپ و دموکرات و ترقی پسند ضروریترین ومهم ترین اقدامی است که می تواند کارگران افغانستان بیرون رفتن از وضعیت کنونی درموقعیت مبارزاتی برتری قراردهــد.
همبسته گی بین المللی طبقه کارگر و همسویی و همیاری نیروهای ملی ودموکرات وترقیخواه ، جامعه مدنی ، اتحادیه های کارگری وصنفی یک نیاز ضروری و حیاتی به شمار میرود.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۲۹۰۴
مـردم از دولـت عمـل می خواهـــد !
دوکتور حبیب منگل
محمد اشرف غنی رییس جمهوری افغانستان ، یکشنبه ششم ثور در یک نشست فوق العاده با نماینده گان هر دومجلس شورای ملی اعلام کرد که خواست مردم افغانستان از دولت این است که به دلیل حمایت پاکستان از میزبانی، تجهیز و تسهیل فعالیت گروههای تروریستی به شورای امنیت سازمان ملل و سایر نهادهای بینالمللی ازپاکستان شکایت کند .
رییس جمهورغنی ؛ شبکه حقانی و گروه طالبان را که هموطنان خود را می کشند به دهشت افگنی ادامه می دهند باغی ؛ تروریست شرارت پیشه وقاتلین مردم و جنایت کارخواندند که درخدمت دشمنان افغاستان قراردارند و هیچ راهی برای گفت وگو با این گروه ها وجود ندارد و سرکوب خواهند شد . وی از مردم و نماینده گان خواست که دربرابر تروریزم وتروریست باید یک پارچه و متحد ایستاد شوند :« کسانی که به این وحدت لطمه می زند و در عین قرار داشتن در متن حکومت و نظام و با استفاده از منابع آن آب در آسیاب دشمن می ریزند، به صورت آگاهانه و ناآگانه در جنگ روانی با دشمنان این کشور همسو هستند، در مورد آنان ارفاق صورت نخواهد گرفت.»
رییس جمهور وجود فساد اداری را یکی از نقاط آسیب پذیر دولت اش خواند و گفت که مرتکبین فساد باعث تضعیف قابلیت رزمی و وظیفه وی نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان شده و به گفته او کسانی که مرتکب فساد می شوند، به دشمنان وطن خدمت می کنند. وی به تعهد دولت اش در مبارزه با فساد اداری تاکید کرد و افزود: « مفسدین را که مرتکب خیانت ملی می شوند، متناسب به جرم شان از طریق محاکم مربوطه، مورد مجازات سنگین قرار خواهد داد.»
به این گونه ریس جمهور غنی به خواست های برحق مردم وسازمان های سیاسی و جامعه مدنی در رابطه به برخورد قاطع با پاکستان و سرکوب طالبان تروریست و شرارت پیشه و ارتقای قابلیت امنیتی نیروهای امنیتی کشور در تامین امنیت وحکومت داری خوب و مبارزه با فساد و عوامل آن به گونه لبیک گفت وتن درداد . اما مردم افغانستان در زمینه اظهارات و وعده های رییس جمهور عمل می خواهد .
اینجانب نیز در رابطه به حملات تروریستی کابل و تقبیح وغم شریکی به قربانیان آن ؛ تحت عنوان « دافغانستان سره د پاکستان د دشمنی او د طالبانو دجنایتونو یوه بله بیلگه » نوشته ای به نشر سپرده وپیشنهادات (۵) ماده ایی را در قطع حمایت پاکستان از طالبان و صدور تروریزم دولتی به کشور؛ شناختن طالبان مسلح باغی و شرارت پیشه به حیث تروریست ها وشبکه تروریستی و سرکوب آنان ؛ ارتقای قابلیت امنیتی نیروهای امنیتی وهم چنان حکومت داری خوب و وحدت جامعه سیاسی و مدنی و کافه ملت درجنگ با تروریزم و حل مسایل حاد کشور پیش کش نمودم که دوباره به نشر سپرده می شود :
دافغانستان سره د پاکستان ددشمنئ اودطالبانو دجنایتونو یوه بله بیلګه .
دادی وسله والو طالبانو دخپلوتروریستی او افغان وژنی حملوپه ادامه بیا په کابل کی یو شمیر وطنوال شهیدان او زخمی کړل .دطالبانو دا تروریستی حملی چی دپاکستان دکویټې په ښارکی پلان کیږی د افغانستان سره دپاکستان دحکومتونواوجنرالانو ددشمنئ او نه اعلان شوئ ۴۰ کلنی جګړی ددوام او د طالبانو دجنایتونو او افغان وژنې یوه بله بیلګه ده چی دجهاد ترنامه لاندی ترسره کیږی .
وړاندی له هرڅه زه هم دتولووطنوالو سره یو ځای ددی جنایت په ترسره کوونکو او سازمان ورکونکو لعنت وایم اودشهیدانو روح ښاد او زخمیانو ته یی عاجله شفا غواړم او د کورنیو په غم کی یی ځان شریک بولم .
په افغانستان کی دوسله والو طالبانوتروریستی حملی په داسې حالاتو کی دوام لری او شدت مومی چې د افغانستان ؛ امریکا ؛ چین او پاکستان په څلوراړخیزو غونډو کی دتروریسم پر ضد دګدی جګړی او په افغانستان کې د سولې او مصالحې په اړوند هوکړې شوي دي او دهغی له مخی پاکستان هوډ کړی دي چې طالبان به دافغان حکومت سره دمستقیمو خبرو میز ته را ولي اوکه طالبان خبرو ته حاضر نه شی او تروریستی حملو ته دوام ورکړی ؛ تحریم او مجازات او دپاکستان څخه به وایستل شي.
خودادې ګورو چی پاکستان دتل په څیر په خپلو هوډونو او تعهداتو عمل نه کوي او دتروریسم په ضد جګړه کی خپلی دوه ګونی لوبی ته دوام ورکوی ؛ له یوې خوا تروریسم ضد جګړی ته ځان متعهد بولی او دامریکا څخه ددی جګړی تر نامه لاندی کمکونه اخلی او له بلې خوا دطالبانو او نورو تروریستی شبکو دحملو له لاری دادی په افغانستان دجګړی اور ته لمن وهی .
نو څه باید وشي چې دافغان سره دپاکستان دشمنی او نه اعلان شوی جګړی او دطالبانو جنایتونو ته دپای ټکئ کیښودل شی ؟
۱- دافغانستان دحکومت او ملی شورا له خوا وسله وال طالبان ددهشت ګرو (تروریستی) شبکو په توګه وپیژندل او اعلان او ددوی سره دخبری ونه شي او دقطعی ماتی لپاره ېې لازم ګامونه واخیستل شي اوددی سره جوخت دملګرو ملتونودسازمان دامنیت شورا څخه هم وغوشتل شي چی دطالبانوپه اړوند دامنیت شورا دقطعنامو له مخی دوضع شوو تحریمونه دعملی کولو لپاره لازم اقدامات ترسره کړي .
۲- افغانستان حکومت په هیواد کی دپایدارامنیت دتامین او دتروریسم ضد جګړی کی دبریالتوب لپاره نوی او کارا امنیتی ستراتيژی تدوین او دتطبیق لپاره یی دهیواد د ټول مادی او معنوی او ټولنیز او ولسی پو تانسیل څخه ګټه پورته کړی اودهیواد دفاعی قابلیت دخود کفایی سطحی ته ورسوي؛ امنیتی ځواکونه، په درنو وسلو تجهیز او په پیاوړی مسلکی رهبري تقویه کړی اودښه حکومت داری په برخه کی خپلی ژمنی ترسره کړی .
۳- حکومت ؛ ملی شورا ؛ سیاسی ګوندونه او مدنی ټولنې د امریکا دمتحده ایالات او ناتو څخه وغواړي چې دافغانستان سره دستراتیژیکی قرارداداو امنیتی موافقتنامي له مخی دافغانستان دامنیت او دتروریسم ضد جګړې کی او په دی لړ کی د پاکستان په خاوره کی د القاعده ؛ داعش او طالبانو او نورو ترو ریستی شبکو دمرکزونه او پټ ځایونه په ځپلو او له منځه وړلو او دافغان امنیتی ځواکونو دامنیتی قابلیت په لوړولو کی دشوو لورنامو په عملی کولو کې ريښتینی او قاطع ګامونه واخلی او مرستو ته داوم ورکړی . او په همدا ډول دامریکا متحده ایالات په پاکستان لازم فشار وارد کړی چی دتروریسم ضد جګړی کې ددوه ګونی لوبی او دامریکا او افغانستان سره د دشمنی لاس واخلی .
۴- دافغانستان دحکومت او ملی شورا له خوا دملګروملتونو د سازمان دامنیت شورا څخه وغوښتل شي چی پر پاکستان فشار راولی چی د تروریستی شبکو په اړوند دامنیت شورا دقطعنامو په عملی کولو او دتروریسم په ضد جګړه کی خپل هوډونه په عمل کې ترسره کړی اوکه پاکستان دملګرو ملتونو دامنیت شورا غوښتنې عملی نه کړی لازم تعزیرات پر وضع شي .
۵- دافغانستان حکومت او ملی شورا د پاکستان څخه رسما او په کلکه وغواړی چې افغان وسله وال طالبان دتروریستی شبکو په توګه اعلان او وپیژنی او په دی لړ کی دکویټی شورا او په خپله خاوره کی دطالبانو نور مرکزونه له منځه یوسي او مشران او فعالین یی زندانی او دمحاکمی لپاره افغان حکومت ته وسپاری او په دی ډول دتروریسم ضد جګړه کی دددوه ګونی خونړی او چټلي لوبی لاس واخلی او دافغانستان ؛ امریکا او چین سره په څلوراړخیزه غوڼدو کی شوی خپل هوډونه عملی کړي او دافغانستان سره ددشمنی او ۴۰ کلنی نه اعلان شوی جګړی لاس واخلی . او که پاکستان دافغانستان پرضد جګړی ته ادامه ورکړی دیپلوماتیکې ورسره قطع شي .
۶- دافراطیت او تروریسم پر ضدټول ملت ؛ قومونه او قبایل ؛ مدنی ټولنه ؛سیاسی ګوندونه او ا جتماعی سازمانونه او نهادونه پر ضد متحد او را پورته شي او یو موټې او پراخ ولسی غورځنک په لار واچوی .
زما په نظر دپورته وړاندی شوو او دی ته ورته نورو اغیزمنو افداماتو دعملی کولو په صورت کیدای شي چی دافغانستان سره دپاکستان دشمنی او۴۰کلنی نه اعلان شوی جګړی او د وسله والو طالبانو ؛ داعش او نورو تروریستی شبکو جنایتونو ته دپای ټکئ کیښودل شی او افغان ولس یی دشر څخه وژغورل شي .
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۲۶۰۴
قصه صلح افغانستان و « جنگ های دورگه »
دکتر سید احمد جهش
شورای عالی نامنهاد صلح وهمکاری پاکستان درتامین صلح افغانستان یک کمیدی ومساله خنده آوراست. کمیدی بودن این موضوع آن قدر روشن است که نیاز به تشریحات ومقالات دور و دراز ندارد.
می خواهم جان مطلب را بسیار مختصر طی چند سطری تصریح نمایم .
آنهایی که می گفتند اسلام در خطر است وامروز از بی غیرتی دست به سینه گرفته نوکری عیسوی ها را می کنند؛ افغانستان را به چنگال مافیای بین المللی انداخته اند.
مافیای بین المللی که هدف نهایی آن ایجادحکومت واحد جهانیست ( به نظرم این مفکوره یعنی ایجاد حکومت واحد جهانی را از اثرمشهور برتراند راسل » فیلسوف انگلیسی بنام « امید های نو» الهام گرفته اند ) متشکل ازعناصرآتی می باشد :
ـ مافیای بانکی
ـ مافیای صنایع اسلحه سازی
ـ مافیای انرژی
ـ مافیای اطلاعات ومخابرات
ـ مافیای تکنالوژی
ـ مافیای مواد مخدر
اداره همه امورفوق بدست امپریالیزم غرب بوده در وا ل استریت کوردینه و برنامه ریزی می شود.
اولیگارشی مالی جهان با ایجاد القاعده و طالبان وصحنه سازی های واقعه آسمان خراش های نیویارک ، صحنه سازی های جنایات طالبان درافغانستان موفق شد آرا عامه جهان را فریب داده افغانستان را اشغال نماید.
هدف از اشغال، تاراج وغارت دارایی های سرزمینی و زیرزمینی افغانستان توسط کمپنی های امپریالستی وتحت کنترول داشتن همسایه های افغانستان وایجاد یک تخته ای خیزمنطقه وی برای گسترش و نفوذ محاسبه شده ومهمترازهمه توسعه و صدور تروریزم وپیشبرد جنگ های (هایبرید* ) درکشورهای آسیای میانه ، روسیه ، چین و ایران ومنفجرنمودن ممالک موصوف از داخل توسط (هایبرید وارز* ) می باشد.
البته غارت مواد معدنی ایکه درسطح زمین قرار دارد و درآمد بیلیون ها دالری از تریاک افغانستان فعلاً ازاهداف ضمنی شبکه جهنمی مافیایی قلدران تهاجم وغارتگران جهانی می باشد.
روی ملحوظات فوق غرب حضورنظامی خود را درافغانستان ضروری وحتمی می داند و ازاین رو ابداً به صلح افغانستان علاقه نداشته هرروزتلاش می نماید تا بی نظمی ، جنگ و توحش را را درافغانستان دامن بزند زیرا صلح افغانستان به معنا ختم حضور نظامی قلدران اشغال وتسخیردرافغانستان است.
غرب حضورنظامی اش را درافغانستان با ایجاد شبکه ایی ازپادوها ونوکران منطقه وی اش مانند ترکیه وحرامزاده های انگریزی چون: قطر، امارات، عربستان سعودی و پاکستان در خارج افغانستان و نوکران داخلی اش در ترکیب دولت وحکومت افغانستان ، شبکه تروریستی طالبان، حکمتیار وحقانی ، فاسدان و دارو دسته حامد کرزی ، غنی واتمراجیر وعبدالله نوکرباتیم های شان ودیگرهمکاران اجنبی برآورده می سازد.
ازاین که همه عناصربالا به صورت مستقیم وغیرمستقیم عضویک شبکه بوده ونوکریک باداراند ، بناً صلح و صلح بازی شورای نام نهاد صلح، کنفرانس صلح همه وهمه جز مسخره بازی وفریب مردم افغانستان وجهان چیز دیگری نیست. حتا با دعوت چین درکنفرانس های صلح ، امریکا توانست سرکله ی چین هم کلاه بگذارد .
اگرتامین صلح درافغانستان واقعا صادقانه وباخلوص نیت انسانی هدف می بود امریکا ومتحدین اش توانایی آنرا داشتند و دارند که در طول یک مدت کوتاه نه تنها تروریستان را نیست نابود کنند؛ بلکه مدارس و باشگاه های تربیه وپرورش طالبان را درپاکستان مسدود و کمپ های تربیه آدمکشان را ازبین ببرند ؛ ومنابع مالی شان راقطع نمایند. اما برعکس این مافیای جهانخور ونوکرانش اند که به عوض سرزنش، تروریست ها را کمک مالی وتسلیحاتی می کنند وحتا گزارش رسانه های داخلی به صراحت می رسانند که چرخبال های خارجی نیز به خدمت توظیف شده اند تا درهرکجا که لازم و نیازباشد انتقال داده شوند . پس شما خواننده گان محترم خود فکر کنید که درچنین وضع سخن ازصلح و صلح بازی به ریش همه خندیدن نیست ؟
سناریوی صلح افغانستان خیلی ها مشابه به مسئله صلح فلسطین واسراییل است که نزدیک به هفتاد سال می شود که هنوزهم تامین نه شده است.همه روزه فلسطینی ها کشته می شوند اما اسراییل زمین غصب می کند ومعادن نفت وگاز ساحلی را به تصرف خود درمی آورد.
همین طور در طول هفتاد سال دیگر مردم عادی افغانستان کشته خواهند شد ومافیای خارجی و داخلی ( همکاران اشغال ) زمین ها، آب ها،جنگلات ومعدن افغانستان را تاراج خواهند کرد. مگر آنکه معجزه ای رخ دهد ومردم افغانستان بیدارشده به پاخیزند تا دست مافیا وامپریالیزم از حلقوم مردم افغانستان قطع گردد.
پانویس:
کلمه هایبرید بیشتردربیولوژی ومخصوصاً درنسل گیری حیوانات و نباتات به کار رفته درفارسی دورگه معنی می دهد. برعلاوه امروز این کلمه در تخنیک وسیاست ومسایل نظامی هم استعمال می شود. چنانچه به موتر های که توسط برق و پترول حرکت می کنند هایبرید گفته می شود واما در سیاست و ادامه آن یعنی جنگ معنی خاص دارد و می توان گفت که کلمه هایبرید یک کته گوری فلسفی است وبه پدیده های اطلاق می شود که متشکل از دو ویا بیشتر اجزا وعناصر باشند.
Hybrid wars*
- « جنگ های هایبرید»: اندریو کریبکو نویسنده ومبصرسیاسی امریکایی کتابی بنام « هایبرید و ارز» نوشته است، همچنان مقالات او را درمورد جنگ های هایبرید می توانید درلینک زیرمطالعه نمایید:
http://www.globalresearch.ca/hybrid-wars-destabilizing-scenarios-and-colored-revolutions-the-balkans-chechnya-and-the-central-asian-spring/5520441
قرار ریسرچ وتتبع ای که کرده ام چنین به نظرمیرسد که غرب بعد ازاشغال افغانستان وعراق استراتیژی از پای درآوردن ومضمحل کردن ممالکی راکه هدف تیربلایش قرارمی گیرد تغییرداده و فعلاً بیشترازاستراتیژی جنگ های هایبرید کار می گیرد، مخصوصاً امریکا می داند که راه اندازی جنگ های متداویل به مقابل روسیه و چین باعث تلفات کتله وی، استعمال اتوم وجنگ جهانی سوم می گردد ، بناً جهت شکست حریفان از استراتیژی جنگ های هایبرید کار می گیرد.
به اساس نظرفوق امریکا بخش اعظم قوای متداول خود را ازافغانستان کشیده است اما خود یکجا با شبکه همکاران داخلی وخارجی اش جنگ شدید هایبرید را برضد مردم بی دفاع افغانستان پیش می برد.
امریکا درپیشبرد جنگ های هایبرید از تکتیک های آتی استفاده میکند:
- استخدام وجذب تعداد زیاد شهروندان مبتکرو بانفوذ کشورمورد هدف توسط سرویس های استخباراتی و توظیف شان جهت اجرای وظایف خاص درتمام قدمه ها.
- نفوذ دادن و صدور« ان جی او» ها به کشورهای مطمع نظر.
- صدور گروپ های تروریستی و خرابکاربه مملکت مورد نظر.
- دامن زدن وتحریک اختلافات قومی، مذهبی، لسانی و منطقه وی.
- صدورانقلابات رنگین ومخملی و نارنجی برای تغییر رژیم کشورها.
طبق نظر اندریوکریبکو بهارعرب، انقلاب های رنگین گرجستان، قرغزستان وناآرامی های اندیجان ازبکستان، کودتای میدان اوکرایین و جنگ سوریه همه جنگ های هایبرید امریکایی اند ، مخصوصاً پروژه اتحادیه یوروآسیای روسیه و راه ابریشم چین شدیداً هدف جنگ هایبرید امریکا قرار دارد.
به اساس آنچه در بالا نگاشته شد « هایبرید وارز» را می توان جنگ های غیرمتداول چند بعدی ویا جنگ های دورگه ترجمه نمود.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۲۷۰۴
هفت ثور وهشت ثور دو پدیده متضاد!
رستمی
قیام هفت ثور ۱۳۵۷ خورشیدی که به خاطر دردهای بیکران مردم تحت رهبری حزب دموکرتیک خلق افغانستان ،به پیروزی رسید؛ رویداد باعظمت مترقی و تاریخی در عرصه های سیاسی ،اجتماعی واقتصادی بود . با ساختار جدیدی حاکمیت دولتی ، قدرت به نماینده گا ن عموم مردم تعلق گرفت. دراین ساختار نوین افراد اگاه ، تحصیل کرده وباسواد ازمیان تمام اقشار، گروها و اقوام مختلفی کشور بدون تعصب در راس ارگان های دولتی قرارگرفتند؛ بر نیروی تمام زحمتکشان اعم از کارگران، دهقانان ، روشنفکران ، ملاامامان ها و روحانیون وطن پرست وسکولار تکیه داشت.
هدف خود را توزیع مساویانه ثروت ملی به عموم مردم براساس تغییرات وتحولات بنیادی با تنظیم وترتیب پلان های انکشافی تحت رهبری دولت، برشالوده سیستم مختلط دولتی و خصوصی برای انکشاف وترقی اقتصاد ملی کشور گام گذاشت. دولت بلافاصله از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اقداماتی را روی دست گرفت که به نفع دهقانان ، کارگران ومامورین متوسط وپایین رتبه بود. تعصب بین زن ومرد برداشته شد و حقوق زن مرد مساوی اعلام شد. اصلاحات ارضی به نفع دهقانان عملی شد که اکثر دهاقین صاحب زمین شدند واگر مداخلات بین المللی یکجا با حامیان آنها که قبل از هفت ثور در زمان محمد داوود برای سرنگونی دولتش به پاکستان رفته بودند، صورت نمی گرفت ؛ امروزمردم کشورما به ماتم وغم دستاوردهای مدهش هشت ثور نمی نشستند ، شاهد و دارای دستاورد های بزرگی اقتصادی واجتماعی و فرهنگی می بودند.
دستاورد هشت ثور !
حکومت به شکل مسالمت امیز براساس توافق های ابرقدرت های جهانی میان تنظیم های هفت گانه وهشت گانه با جمهوری افغانستان بدون خونریزی وبدون شکست دادن کدام ابر قدرت ویا چپه کردن کدام دیوار خارجی وخون کردن بینی یک سرباز و افسرو بلند رتبه دولتی، انتقال یافت . این امربرای قطع خونریزی وصلح سراسری بر اساس ارزش های مصالحه ملی صورت گرفت .
بعد از آن در راس قدرت افراد وقوماندانان رهبران مسلح جنگ جوی احزاب اسلامی که دور ازوطن بودند واز سرزمین های بیگانه قومانده ویرانی وکشتار به افغانستان صادر میکردند، بدون برنامه وهدف مترقی دولت را اشغال کردند . ثروت های ملی را بنام « غنیمت جهاد » چور و چپاول وغضب و میان هم تقسیم ؛ وبرای گرفتن قدرت به نفع گروه ها واحزاب تنطیمی خود به جنگ وجدال و ویرانی شهرها از جمله پایتخت کشورشدند. دولت یک صد ساله کشور رابا ابزار وسایل آن از بیخ و بن چور وبه پاکستانی ها به تول وترازو فروختند. شیرازه وخوشبختی زنده گی مردم ازهم پاشید .افراد بی سواد وکم سواد بی تحصیل وبدون دانش و فهم سیاسی و اداری در راس دولت با تفنگ، ریش و پیراهن وتنبان بالای شانه های مردم به حکمروایی پرداختند. زن ها خانه نشین شدند ، نهادها ی آموزشی بسته و ویران شد و به سنگر داغ نبرد میان احزاب جهادی تبدیل شد. ثروت های ملی به شمول وسایل حمل ونقل سلاح تقیله وخفیفه قوای مسلح به پاکستان فروخته شد ، زمین منازل، باغ ها دولتی وغیردولتی به قومندانان و جنگسالاران تعلق گرفته وغضب گردید. ثروت ملی درمیان سران وقوماندان های تنظیم های جهادی تقسیم وغصب شد. کشتار زنان، جوانان، پیران به سنت روزمره اعضای گروپ های جنگ سالار تبدیل شد.بیش از دومیلیون نفر در ظرف سه ماه به کشورهای همسایه مهاجر و۶۰ هزار باشنده شهرکابل به اثر راکت های حزب اسلامی گلبدین به شهادت رسیدند.
بعد ازاین ناهنجاری ها تجاوز ۴۵ کشورجهان به سرگرده کی ناتو امریکا به افغانستان به بهانه دستگیری مرد عربی بنام اسامه بن لادن که مشکوک حمله تروریستی به مرکز تجارتی امریکا بود،به افغانستان تجاوز وبع داز چپه کردن دولت طالبان، حکومت موقت دست نشانده از بن کشور المان به افغانستان انتقال یافت که صفحه جدیدی به ادامه تراژیدی هشت ثور در تاریخ کشور رقم خورد. که پیامدهای ان تا الحال به مثابه آفتاب روشن که نقل «ن درتوان این برگه کوتا ه نمی گنجد.
تغیرات اقتصادی به نفع اقتصاد سیستم سرمایداری با اعلان« بازار آزاد » زیر نام « دموکراسی وارداتی » و ازبین بردن سکتورهای دولتی، غضب منابع و موسسات اقتصادی توسط افراد زورمند وجنگ سالار و شرکت های خارجی، کشورما داخل جامعه متضاد طبقاتی یعنی کارگر وسرمایه دار وارد شده که هر روزه سرمایه دار ثروتمندترو کارگر فقیرتر می شود. این امرعلت آن شده که هزاران تن همو طنان ما از دست فقر و بیکاری، ظلم واستبدادی که جزو سرمایه ملی ما را تشکیل می دهند به خارج کشورمهاجرت نمایند. شوربختانه با درد و اندوه صدها تن از اینها به خاطر رسیدن به کشوری امن برای زنده گی کردن جان های خود را ازدست داده ویا در ناگوارترین شرایط در انتظار رفتن به کشورهای اروپایی درسرحدات یونان ومقدونیه بسر می برند. عوامل این همه بدبختی ها بیکاری وفقر که ناشی از تحقق اصول واساسات سیستم سرمایداری بر بنیاد تشدید نابرابری ها وتوزیع ثروت ملی بوده که زمینه فرار نیروی کار را از کشور فراهم ساخته است. واردات وانبار سر سام آور اموال ضروری و غیر ضروری برای سود وسرمایه بیشتر، افغانستان رابه گدام بزرگ جهانی تبدیل کرده است ؛ کنترول بازاربه دست افراد ، گروه های زورمند وبا صلاحیت دولتی متمرکز وبه نفع ثروتمندان حمایه می شود. متداول شدن وفورسرسام آور مواد مخدره و استعمال، کشت وقاچاق آن ، توسط زورمندان مسلح با کمک مادی نیروهای نظامی خارجی در جهان که ۹۷ فیصدکشت وتولید آن در خاک افغانستان بعد از هشت ثور صورت ګرفته است، می باشد.
اینست دستآورد دوپدیده تاریخی که در کشور ما به وقوع پیوسته است. مردم تاریخ می سازند وقضاوت کننده حوادث در روند تاریخ می باشند.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۲۶۰۴