کشتی ملت افغانستان درتلاطم کمک های جهانی
عزیزه عنایت
از سقوط دولت طالبان تاکنون، با آمدن امریکایی ها درافغانستان که بیش ازپانزده سال می گذرد ازطریق جامعه جهانی میلیارد ها دالر کمک شده است که این کمک ها نه تنها برای آوردن صلح و امنیت درکشورمفید نبوده بلکه زمینه های فساد، ناامنی، بیکاری، رشد مواد مخدر، کشته شدن افراد بی گناه و فرارجوانان ازوطن را بیش تر و بیش ترساخته است.
معلوم نیست که این پول های داده شده درکجا وبرای کدام آبادانی عام المنفعه به مصرف رسیده ومی رسد؟ زیرا فقر و گرسنه گی بیداد می کند، مسکن وسرپناه برای ملت که خانه وکاشانه خویش را ازدست داده اند وجود ندارد درساختارفابریکات وتقویه صنایع هم که چندان توجه صورت نگرفته است پس ازکجا معلوم که این پانزده میلیارد دالر که دربروکسل وعده داده شده نیز حیف و میل نشود وبازهم ملت با گرسنه گی و وطن با بی سروسامانی به سرنبرد. زیرا تجربه سال های اخیرنشان داده که پول های داده شده در راه آبادی وطن مصرف نشده است. ای کاش کمک ها به جای که لازم بود و برای رفاه مردم و ساخت و ساز فابریکات و بهبود مصرف می شد امروز افغانستان نیمه گلزارمی بود که هموطنان مان ترک دیار نمی کردند وتا حدودی برای جوانان زمینه های کارمهیا می شد وازجانب دیگراین کمک ها ی داده شده دربرابر چه پرداخت دوباره، داده می شود اگرقرضه باشد نه دولت کرزی ونه دولت فعلی حتا یک دالر آنرا هم دوباره پرداخت نکرده اند معلوم است که وطن را قرن ها دراین تلاطم کمک هاغرق کرده و به اصطلاح (گرو) نموده اند.
و اگر کمک بلاعوض باشد جای بسیارتعجب است با دادن چنین مبلغ هنگفت، که آینده افغانستان درهردو صورت باخطر بزرگ مواجه خواهد بود.
با توافق ها دربودن عساکر امریکا و کمک های این کشورها افغانستان روز تا روز به سوی تباهی کشانده می شود. چون زمام اموردولت
افغانستان به دست افراد واشخاص داده شده که شاهد بدبختی های وطن و ملت رنج دیده آن هستیم که چه مصیبت های نمی کشند. هرروز جنگ و ناامنی به شدت خود رسیده، کشته شدن جوانان درصفوف قوای مسلح که درسقوط وبازپس گیری ولایات کشور می باشد.
دراین اواخرسقوط دوباره ولایت قندوز، ولسوالی های ولایت فراه و ده هاولسوالی های دیگر کشور را شاهد هستیم . به جای این که سربازان وطن را دردم تیغ هنگام تسلیم دادن و واپس گرفتن یکی ازمناطق کشورمی فرستند چراازقبل تدابیراتخاذ نمی نمایند. آیا ارگان های امنیتی چنان غافل اند که تا آمدن دشمن درآن مناطق هیچ آگاهی نداشته و بی خبراند ؟ ویا عمداً می گذارند که دشمن داخل ساحه شود وبعد ازکشته شدن سربازان درحال دفاع ، زخمی شدن و ویرانی خانه و کاشانه مردم بی چاره که آواره و سرگردان شده اند دست به کارمی شوند.
به قول یکی ازنویسنده ها درشبکه اطلاع رسانی افغانستان بنام رسول ازشهرقندوزکه نگاشته است :
« کوچه به کوچه شهر قندوز در آتش ندانم کاریها و بی کفايتی های شما در آتش جنگ شعله ور شده است؛ دهها شهروند بی دفاع قندوز مجروح و شهيد شدهاند».
به قول آقای عنايتالله خليق: «...جادهها و سجادههای ما به خون تر شده است، جنگ در درون خانه های ما کشانده شده و مخالفان دولت تفنگ های شان را روی شانه های کودکان ما گذاشته و نشانه می گیرند. مقام های ما هنوز هم با پست کردن عکسها درفیسبوک و اظهار نظرهای پرمبالغه، تلاش دارند تا به ما بفهمانند که خیلی شجاع اند.»
ملت افغانستان کارد به استخوان رسیده اند که دیگر توان ناله کشیدن هم برای شان باقی نمانده است .
مقامات بالایی چه می دانند که مردم دراین زد و بند ها چه می کشند آیا یکی از این زمامداران می خواهد که طالب بیاید و بردوش کودکش سلاح خود را گذاشته نشانه بگیرد؟
زمانی که دریک منطقه جنگ به پایان می رسد بعدش یکی از افراد بلند پایه درآنجا سفر می کند چنانچه که نظر به اطلاع ، وزیر داخله به ولایت قندوز سفر کرده است که این سفر وزیر داخله درقندوز به چه درد مردم می خورد بعدازاینکه تمام هستی، جان ومال خود را از دست داده باشند و یا سربازانی که کشته ،یا اسیرشده اند. وزیرداخله با رفتن به ولایت قندوزهیچ دردی مردم را دوا کرده نمی تواند. می باید درفکرامنیت و قطع ادامه جنگ درآن جا شد. با فرستادن نیروی به موقع، جلو داخل شدن دشمن را به ساحات تحت خطرباید گرفت که مردم افغانستان بیش ترازاین صدمه نبینند و داشته های خود را ازدست ندهند آن وقت است که به درد ملت خورده اند و سربازان را کمک به موقع و جان های شانرا نجات داده اند.
دشمنان مردم افغانستان که دراین چهل سال مردم را با آزار واذیت رنج داده اند یکی هم گلبدین حکمتیارمی باشد که سال های جنگ چه خانه های را با راکت های کورخویش ویران نکرد و چه مردمان بی گناه و رنج دیده را به خاک وخون نکشید. او که نامش درلست سیاه بود چه شد که به یک باره دولت افغانستان به بهانه آوردن صلح با وی توافق نامه را به امضا رساند. اگر واقعاً دست ازکشتارمردم بی دفاع کشیده باشد ای ولا بهتراست ازجنگ وخونریزی، ولی این درد و رنج که برای مردم درسال های قبل داده است آن قدرعمیق است که شهروندان کابل را آمدنش برآشفته ساخته ، هزاران فرد وطن روی جاده ها ریختند و دست به تظاهرات زدند که این جمع شدن ها برضد گلبدین حکمتیارنارضایتی مردم را نشان می دهد.
وقتی مردم یک کشورراضی نباشند هرقدرکه بی دفاع هم باشند بلاخره سیل خروشان میشوند وبنیاد ظلم را برکنده باخود میبرند.
رئیس جمهوراشرف غنی ضربۀ دیگرکه برملت افغانستان وارد میکند توافق برگشت پناهجویان افغان ازکشورهای اروپایی میباشد.
جوانانیکه با هزاران مشکلات، با فروش اموال و گرفتن قرضه از مردم سعی کرده اند که خود را تا جای برسانند که لااقل شغلی دریافت کنند وزندگی شباروزی را به سرببرند . اما برگشت دوبارۀ آنان بوطن
بدتراززمان قبل برای شان خواهد بود چه بازهم با بیکاری و فقردست و گریبان میشوند که یک تعداد ازاین جوانان دوباره به مواد مخدررو خواهند آورد ویک تعداد دیگرشاید ازفقروبی کاری، یاهوش وحواس خویش را از دست خواهند داد ویا با دشمنان وطن همدست خواهند شد زیرا بیکاری خود منبع صدها مرض است .
رییس جمهوراشرف غنی که بسیارخدمتگذارپناه جویان افغانستان و مردم است مهاجرینی که ازکشورهای پاکستان وایران برگشته وهمه روزه به صدها تن برمی گردند رسیده گی کند منیحث یک رییس جمهوردلسوزو پدر معنوی برای آنان شغل، جای رهایشی و ضروریات زنده گی شانرا فراهم سازد و برای جوانانی که فعلاً دروطن هستند ولی بی کاراند رسیده گی کند تا مردم بدانند که دولت واقعاً دلسوزملت است درآن صورت همه می دانند و بالای دولت اطمینان می کنند وزمینه برگشت خود به خود به وطن، برای شان میسرمی شود به خاطری که هیچ گوشه دنیا چون وطن وخاک اجداد شده نمی تواند زیرا وطن جایی است که حیثیت مادررا دارد وآغوش وطن دامان پرمهرمادراست .
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۱۰۱۰
از کوره زارهای آدم سوزی هیتلر تا مسلخ گاه های آدم کشی غنی

برگردان از : عارف عرفان
در گردونه تاریخ جنایت جهان یکی از خونین ترین، مانده گارترین و مشهورترین جنایتی که با پردازشهای بزرگ سیاسی جایگاه خویش را در ورق پارههای کهن تاریخ ثبت نموده است، همانا «هولوکاست » هیتلریست. « نسل کشی جمعی گروه های مختلفی از مردم به خصوص یهودیان که در جنگ دوم جهانی اتفاق افتید.»
اگرچه واژه هولوکاست عمدتاً به قربانیان یهود اشاره دارد، اما « نازیها » میلیونها نفر از گروه های دیگر را که پست خوانده و دشمن خطرناک تلقی می کردند به قتل می رساندند.
بنا بر روایتی قابل بحث هولوکاست قتل عام ۶ میلیون یهودی و میلیونها نفر دیگر وابسته به نژاد های غیرآریایی توسط نازیها و متحدان آنها در جنگ جهانی دوم بود. اغلب این قربانیان در کورههای آدم سوزی هیتلر محو و نابود می گردیدند.
یکی از ژورنالیستان، دیدگاه خویش را راجع به نظم خاصی که قربانیان در عقب کوره های آدم سوزی صف می کشیدند چنین بیان میدارد : « من ازین که چگونه نازیها این شمار کثیر از انسان های بی گناه را درین کورهها ذوب می نمایند متعجب نیستم، تعجب ام درین است که چگونه این قربانیان آرام و به طرز بسیار عالی و مودب در مقابل این کوره ها صف کشیده و حتا برای کسی اجازه نمی دهند تا در قطارشان داخل شده و نوبت شان را از خود نماید!»
مسلخ گاه های آدم کُشی غنی و عبدالله
آری هموطن عزیز!
همین اکنون در کشور جنگ زده افغانستان همگان و به طور یکسان در آتش جنگ « اعلان » شده میهنی می سوزند. حال نه شش میلیون انسان، بل سوگوارانه سی میلیون شهروند افغانستان در مقابل مسلخ گاه های غنی صف بستهاند و با لبهای خموش، اراده شکسته و اوج شکیبایی، منتظر مرگاند.
آنها بی صبرانه منتظر اند که چه وقت قرعه مرگ شان از قصاب خانه ها، مسلخ گاه های انسانی و کاخ های خون آلود این اربابان بی رحم صادر می گردد.
بارزترین تفاوتی که در پروژه های مرگ افزای هیتلر و غنی وجود دارد عبارت از آنست که هیتلر دشمنان سیاسی، نژادی و مذهبی خویش را در آن کوره ها به خاکستر مبدل می نمود اما کرزی و غنی دوستان و شهروندان خود را درین باشگاه های مرگ نابود نمودند و نابود می نمایند.
انگار که تخمه ای بنام «طالب» در زیر باران دموکراسی (!) غربی به وسیله نماینده معلومالحال پاکستان حامد کرزی بر آتشکده افغانستان مجدداً افشانده شد ؛ و در تحت حکمروایی غنی - عبدالله بارور گردید به طرز وحشت انگیز هر روز تالاب های خون در شهر و دهات کشور برپا می گردد و این مردمان بی دفاع کشور است که پیوسته در آتش و خون غلط می خورند. تازه ترین رویکرد فجیعانه و وحشیانه در هلمند، فراه، و بهویژه قندوز با هیچ معیاری قابل پیمایش نیست. هفتمین روز است که کربلای خونین و جهنم سوزان در شهر قندوز برپاشده است، انسانها زنده زنده می سوزند، زیر آوارها محو می شوند، از گرسنه گی و تشنه گی جان می سپارند، به ناموس شان تجاوز صورت می گیرد اما دردمندانه هیچ یکی از اصحاب قدرت خمی بر ابرو نمی کشند و این صحنه ها را با لذت تماشا می نمایند.
هر انسان خردورز که با الفبای سیاست دسترسی دارد می داند که مقدرات این سرزمین و این «ملت » به جای دیگری گره خورده است. حال شهروندان محکوم به فنا باید به حیث چوب محروقاتی، چرخ کرسی های غنی - عبدالله و ماشین استراتیژیک غرب و پاکستان را بر فراز آرامگاه های برباد رفته گان به گردش آورند.
درس های قندوز با همه تلخ کامی می آموزند که انگار دولتی که حافظ جان، مال و نوامیس ملی باشد نه تنها وجود ندارد؛ بل سایه آن انسانها را چون دانه گندم در میان دو پله از آسیاب کشانیده و مستدام آن ها را می سایاند.
رخداد اخیر و مرگب ار قندوز نتیجه تراکم، تسلیح و انتقالات عناصری بود که به طرز سازمان یافته به وسیله مهرههای معین بلند پایه گان نظام سیاسی موجود، انفجار کرد و یک شهر را به خاک و خون کشاند.
سخنان درشت والی قندوز که انگشت انتقاد را به سوی خداوند گرفت و گفت: « آنهای که کشته می شوند از سوی الله فرمان صادر شده است که باید کشته شوند » پیام آور موجودیت دورترین خط فاصل میان « دولت » و « ملت » است.
در چنین وضع خون بار و فاجعه آفرین و سرزمین بی پناه و بی دفاع باید در جست وجوی راهکارهای نجات بود:
صدای زمان و فریاد تاریخ حکم می کند تا در راستای ایجاد « جبهه بزرگ نجات میهنی » با ترکیب همه وطن خواهان افغانستان باید همت گماشت، جنبشهای رستاخیز ملی را تحریک کرد. با استفاده از تجارب انقلاب های رنگی و مخملی جنبش ها و اعتراضات مدنی را گسترش داد و سیستم را باید تعویض نمود.
دقیقاً این رویکرد نه یک نسخه ای هوس انگیز ؛ بل یک گزینش مجبره برای نجات است. حقیقت روشن است که مردم افغانستان همه گان سرنشینان کشتی واحدیست که در حالت غرق شدن است.
دقیقاً ایجاد این شاهراه برای تغیر قدرت و ایجاد اقتدار ملی نهایت پیچیده و زمان گیر است و از راه «همبسته گی ملی » عبور می نماید. عجالتاً طیف بزرگ از احزاب، سازمانها ، نهادهای مدنی و اجتماعی، شخصیتهای ملی و وطن دوست و شوراهای ولایتی می توانند تا درین راه پیشگام شده و قبل از همه در پیشاپیش سیلاب های آینده به صورت مستقل برنامه های دفاعی و سیستم « دفاع مردمی » را در قرا، ولسوالیها، شهرها و ولایات افغانستان برنامه ریزی نمایند.
بر حکم آزمون زمان، ماموریت نظام موجود در خط راهبردی قدرت گشایان، بی کفایتی ارگان های امنیتی و دفاعی، بی پروایی و زد و بند والارتبه گان، رشد روز افزون فساد جانکاه در کالبد دولت و تبانی سران تنظیم ها و جنگ سالاران با اصحاب قدرت، هیچ گونه امیدی برای نجات ملت از چنگال آدم خواران و لشکر نیابتی پاکستان باقی نمی گذارد. ناکارایی بودن و ضعف جدی مدیریت رییس جمهور را می توان در گزینش کلاسیک ترین شیوههای نمایشی و افسانه وی شاهان و امیران قدیم برای بازرسی حوزه های امنیتی و موسسات صحی دید، نه در اتخاذ راهبرد ها، سیستم ها، میکانیزم مدیریتی و سیستم کادری فعال و مدرن.
تاریخ به یاد دارد که لاجرم اصحاب کهف از خواب طولانی بیرون آمدند. صدای شعله های آتش، شرشر دریا های خون درین زمین قرمزی رنگ، ناله و فغان قربانیان بی درمان، قتل های گروهی و نسل کشیهای وحشیانه هرخواب رفته را بیدار باید ساخت. قندوز نه پایان داستان؛ بل سرآغاز سناریوی مرگ است و چون «طاعون» همه جا را فرا خواهد گرفت.
راههای اتحاد و بسیج عمومی و همه گانی را در برابر این بلا باید تدارک جست.
برو قوی شو گر ادامه حیات طلبی!
بامداد ـ سیاسی ـ ۵/ ۱۶ـ ۰۹۱۰
نوبت عـربستان سعـودى فـرا رسيد

اشرف شهکار
مجلس سناى امريکا از جمع نود وهفت عضو حاضر جلسه ، نود شش سناتور در يک فيصله غير مترقبه قانونى را پاس کردند که به موجب آن زمينه اقامه دعوا را به خانواده هاى قربانيان حملات يازده سپتامبرعليه عربستان سعودى مى گشايد . جان کريا کو از موسسه مطالعات سياست گذارى امريکا گفت که شواهد کافى در داد گاه قضايى امريکا وجود دارد و ثابت شده است که سفير عربستان سعودى درامريکا ( بندر ابن سلطان) و نيز از قونسلگرى عربستان سعودى در لاس انجلس حمايت پولى براى عمليات يازده سپتامبر صورت گرفته است و تاکيد کرد که در گزارش بيست و هشت صفحه اى که اخيراً منتشر شد نشان مي دهد که دولت عربستان سعودى درحادثه يازده سپتمبر دست کامل داشته است.
براساس اين فيصله و قانون متضررين يازده سپتمبر نزديک به سه عشاريه سه (۳،۳) تريليون دالر را مي توانند از جانب عربستان سعودى غرامت بدست آورند .
در حال حاضر عربستان سعودى هفتصدو پنجاه (۷۵۰) ميليارد دالر سرمايه گذارى که از آن جمله يکصدو نزده (۱۱۹) ميليارد دالر آن به شکل اوراق قيمت دار در خزانه و بانک هاى امريکا وجود دارد که همه آنها بلاک شده و به غرامت داده خواهد شد.
اين تصميم به اتفاق آراى مجلس سناى امريکا حق ويتو را نيز از ريیس جمهور حذف کرد و بدين گونه بر مناسبات هفتاد ساله امريکا با عربستان سعودى که يک مهره و مرکز اجراى دستورات امريکا در منطقه بود نقطه پايان داد.
بنابرين فصل سخت و دشوارى براى آل سعود گشوده شد، درگيرى اين کشوربا کشورهاى همجوار ومنطقه ، مداخله و سرمايه گذارى آن براى سقوط و ضعيف ساختن نظام هاى دموکراتيک و مردم سالار ، زمام داران و رژيم اين کشور را به متنفر ترين کشورها مبدل ساخته به مثابه مرکز وهابيت بيش تر در معرض خطر قرار داده و همچنان گرفتن غرامت جنگى ، بى توجهى امريکا به تقاضاى خريد سلاح از طرف آل سعود ، عربستان سعودى را از هر طرف هدف تيرباران قرار داده و اين حقيقت متبارز شد که زمانی که منافع امريکا جهانخوار مطرح باشد ، بستن و داشتن پيمان ها فردايى را در قبال نخواهد داشت. فردا نشان خواهد داد که عربستان سعودى در گرداب هاى فراوانى غرق خواهد شد و ثمر آله دست بودن را با قيمت فراوان خواهد پرداخت .
بامداد ـ سیاسی ـ ۵/ ۱۶ـ ۰۸۱۰
قندوز: کی ملامت است ؟ کی کشته و چرا؟
یکی از همکاران تارنمای بامداد که تا دیروز زنده بوده و از شهر و مردم خود در قندوز شجاعانه دفاع می کند، تصاویر دلخراش و دست اول از جنایات روان در این شهر را برای ما فرستاده است. همین عنوان « کی ملامت است ؟ کی کشته و چرا ؟ » را خود برگزیده و می افزاید که : « تسلیم دهی دوباره قندوز به خاطر کنفرانس بروکسل ! باردیگر باید خون این همه قندوزی برای بازی های رذیلانه پشت برده می ریخت ؟ »
با سپاس از دوست عزیز آمودریا ، این تصاویر را با خواننده گان بامداد شریک ساخته ؛ برای مردان و زنان با شهامت قندوز و نیروهای امنیتی این شهر که باربار به خاطر برنامه های ضد انسانی ارتجاع و امپریالیزم قربانی شده ، و درد و رنج بی پایانی را متقبل گردیده اند ، آرزوی کامیابی بر اهریمن جنگ ، بنیادگرایی و ارتجاع را می نماییم . بامداد
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۰۹۱۰
پاکستان در سراشیب غروب
عارف عرفان
در بستر رخدادهای جهانی ، ومنطقه وی کشورتروریست پرور پاکستان به مثابه معهد تروریسم جهانی آهسته آهسته رخ از نقاب بیرون کشیده وچهره واقعی و وحشت بار خویش رابرای منطقه وجهانیان می تاباند.
با استخوان بندی مجموع رخداد ها، کنش ها و واکنش های جهانی و منطقه وی که زنجیره حوادث را برای تعین مقدرات سیاسی پاکستان شکل می دهد، تصویری رخنمایی می نماید که می توان در درازنای یک خط سرنوشت ساز رخساره ویران ورو به فنای پاکستان را به تماشا نشست.
تغییرسیگنال در دیپلوماسی قصرسفید:
- اخیرآ ودر پی تشدید صدور تروریسم جهانی از سوی پاکستان ، دو تن ازقانون گذاران امریکایی لایحه ای را به کانگرس امریکا معرفی کردند که در آن پاکستان را به عنوان کشور حامی تروریسم برگزیده اند. این لایحه به حکومت امریکا سفارش می دهد که تا مدت چهار ماه به گونه رسمی خواهان درج نام پاکستان در فهرست کشورهای حامی هراسافگنان شود. درخصوص این طرح نماینده گان کنگره اظهار داشتند که :« اکنون زمانی آن فرا رسیده است که باید مساعدت های پولی را برای پاکستان به خاطر خیانت اش متوقف ساخته ؛ وآن کشور را به خاطر حمایت از هراس افگنی به حیث کشور حامی تروریسم معرفی کنیم. » به دنبال این طرح در وبگاه قصر سفید برای تکمیل جنبه های حقوقی آن که حاوی یک صد هزار امضا است، نزدیک به دوصدهزار امضا جمع آوری گردید. در متن این دادخواست گفته شده بود: « این دادخواست برای مردم امریکا،هند و دیگرانی که ازحمایت تروریسم پاکستان رنج می برند خیلی مهم است.»
- در یک انکشاف دیگر بنا برقول روزنامه نیویارک تایمز ، خانم هیلاری کلینتون کاندید ریاست جمهوری امریکا در یک جلسه خصوصی در ایالت ویرجینیا تشویش و نگرانی خویش را از موجودیت زرادخانه اتمی پاکستان ابراز نموده خاطر نشان ساخت: « ما درین ترس زنده گی می کنیم که آنها ممکن است کودتا کنند ،افراط گرایان دولت را بگیرند به تسلیحات هسته ای دست بیابند وعاملان انتحاری هسته ای بوجود آیند بنا براین سناریوی تهدید کننده تر ازین نمی تواند وجود داشته باشد ».
اتحادیه اروپا وبرپایی تحریمات علیه پاکستان
در جغرافیای بلوچستان به مثابه نقطه استراتیژیک ومنظرگاه مهم ، رویاهای نرندرا مودی صدراعظم هند در مسیر حقیقت انکشاف یافته، چنانچه برقول منبع « آسیا تایمز آنلاین » به دنبال اعتراض گسترده « هوادارن جنبش آزادیبخش بلوچستان» در مقابل کاخ مرکزی سازمان ملل متحد در نیویورک که درآن جنایات پاکستان به خاطر سرکوب خلق بلوچ و قتل و کشتار بی رحمانه آنها به وسیله آن دولت ونقض حقوق بشر از سوی آن کشور به نمایش گذاشته شد ، قرار است تا اتحادیه اروپا تحریمات اقتصادی و سیاسی را علیه اسلام آباد وضع نماید. در این خصوص معاون اتحادیه پارلمانی اروپا «Ryszard Czarnecki» خاطر نشان نمود که در صورت عدم تغییر رویکرد اسلام آباد در برابر مردمان بلوچستان ، ۲۸ کشور عضو اتحادیه اروپا به وضع تحریمات اقتصادی و سیاسی علیه دولت پاکستان توسل خواهد جست. معاون اتحادیه اروپا در حالی که همبسته گی خویش را با مردم بلوچستان اعلام داشت اظهار نمود« پاکستان دارایی دو چهره می باشد یکی چهره ریایی که برای جهانیان به نمایش می گذارد؛ و دیگر چهره خشن و استبدای که در برابر مردمان خود به ویژه خلق های ستم زده بلوچ به نمایش می گذارد.» او ادامه داده افزود: « چون نظامیان ، حکمرانان اصلی نظام فدرالی در پاکستان اند ازین رو قابلیت تنظیم امور را در بلوچستان دارا نمی باشند .»
گفتنیست که درین بحبوحه با حفظ تهدیدات خواجه آصف وزیر دفاع پاکستان ، بگتی رییس حزب جمهوریخواه بلوچستان از مقامات سفارت هندوستان مقیم ژنیو خواستار پناهنده گی سیاسی شد که از طرف مقامات هند برایش پنهاهنده گی سیاسی اعطا گردید. این بدان معنی است که مسیر جنبش آزادیبخش خلق های ستمدیده وداغدیده بلوچ منبعد در دهلی کلید خواهد خورد و یک زخم خونچکانی را بر پیکر بیمار پاکستان فزون خواهد بخشید.
بی نیاز از گفتار است که در حوزه راهبردی قصر سفید در راستای موقعیت « بندر گوادار » قبلا مامورین سیا در خصوص تسلیح و آموزش نظامی «ارتش آزادیبخش بلوچ » سازوکارهای لازمی را به ثمر رسانیده است .گمان می رود که دهلی و قصر سفید در آینده های نزدیک در راستای منافع مشترک درین حوزه تدارکات اساسی را روی دست گیرند.
بازتاب تنش میان هند وپاکستان
دراوج صعود تنش های اخیر میان هند وپاکستان وبه دنبال عزم محکم صدراعظم هند برای منزوی ساختن پاکستان در پهنه جهان ، نشست سارک به دلیل نقش پاکستان در بی ثبات ساختن کشور های همسایه وحمایت از تروریسم وهراس افگنی برهم خورد ولطمه بزرگ و کارسازی را برای جایگاه پاکستان درقطار کشورهای جهانی به مثابه حامی تروریسم جهانی وارد نمود.
متعاقبآ در امتداد این خط تنش آلود در یک انکشاف دیگر نرندرامودی صدر اعظم هند گفت: « آب و خون نمی تواند یکجا وهمزمان به پاکستان جریان یابد .»
رسانه های هندی گزارش دادند که آقای مودی روز دوشنبه در نشستی به اشتراک مقامهای ارشد حکومت هند به منظور بررسی "پیمان آب سند" با پاکستان، تصمیم گرفت که بهرهگیری از آب دریاهای هند که بلاخره به پاکستان سرازیر میشود باید به حد اعظمی رسانده شود.
بر اساس این پیمان که در ۱۹ سپتامبر ۱۹۶۰ ترسایی میان دو کشور امضا شد، هند باید اجازه دهد که آب سه دریای شرقی آن کشور به پاکستان جریان یابد و نباید به حدی از آب این دریا استفاده کند که جریان آن به پاکستان کاهش یابد. دیده می شود که عقد قرارداد های تاریخی میان دوکشور در اوج زور آزمایی های نظامی رنگ باخته و دولت پاکستان به سرعت در یک تنگنای محیطی وکمبود آب قرار می گیرد.
رزمایش مشترک روسیه - پاکستان
در درازنای مناسبات خصومت آمیز شوروی سابق با پاکستان در امتداد سال های جنگ سرد ، تازه ترین مناسبات نظامی در یک چرخش استراتیژیک روسیه، با سفر وزیر دفاع روسیه در پاکستان در سال ۲۰۱۴ ترسایی برپاگردید و با انعقاد چندین قرارداد نظامی میان دو کشور استحکام یافت. رزمایش اخیر مشترک نظامی تحت عنوان « رزمایش دوستی سال ۲۰۱۶ » که از تاریخ ۲۴سپتامبر -۱۰ اکتوبر برنامه ریزی شده بود، اتفاقأ دراوج تنش های سرحدی وتدارکات نظامی میان هند وپاکستان براه افتید که در حوزه دیپلوماسی موجب ظهور سوالات جدید در مناسبات هند روسیه وباعث نگرانی مقامات هند از بابت احتمال این رزمایش در مناطق مورد منازعه کشمیر با پاکستان گردید.دولت پاکستان با کاربرد هنر سیاسی سعی نمود تا در بحبوحه کشمکش های نظامی باهند از رزمایش موجود سود برده وبه طرز تحریک آمیز در وخامت سیاسی میان هند - روسیه نقش اساسی ایفا نماید.
این در حالیست که اخیرآ دولت هند در راستای سیاست گذاری خویش در حوزه جنوب اسیا خود را با امریکا واسرائیل نزدیک ساخته است.
در یک چرخش دراماتیک سیاسی بر پایه منبع پایگاه انترنیتی « آسیا تایمز » مورخ دوم اکتبر اخیرآ دولت روسیه حمایت خویش را از عملیات سرحدی و بمباران هوای هند در جوار خط مرزی با کستان اعلام نمود.
سفیر روسیه در دهلی اظهار داشت : دولت روسیه همیشه در عملیات خط مرزی علیه تروریسم با هند بوده است .او اضافه نمود که دولت روسیه قبلا از پاکستان خواسته است تا گام های موثری برای قطع فعالیت های تروریستی در خاک پاکستان بردارد. او اعلام داشت که کشور مطبوعش از بمباران هوایی هند علیه گروه های تروریستی در خاک پاکستان حمایت می نماید. او ادامه داده افزود « حق دفاع از خود برای هرکشور محفوظ است .» سفیرروسیه همچنان برای هند اطمینان داد تا در خصوص رزمایش نظامی میان روسیه - پاکستان نگرانی نداشته واین رزمایش در مناطق مورد منازعه هند -پاکستان در ساحه کشمیر اتفاق نخواهد افتید.
تبانی امریکا وپاکستان
در اوج جلوه های مناسبات تنش زای سیاسی میان غرب وپاکستان برجسته ترین نقطه که وجوه منافع مشترک این کشور هارا میتاباند وآنانرا حول معاملات سیاسی به چرخش میکشاند سرنوشت دردناک و خونبار افغانستان است .بنا بر قول منبع انترنیتی « آسیا تایمز » مورخ ۲۴سپاتمبر ۲۰۱۶ ،در نتیجه توافق میان امریکا وپاکستان توافقنامه صلح میان دولت کابل وحکمتیار انعقاد یافت.در مقالهٔ که به قلم نویسنده معروف «M.k Bahadrakumar » نگاشته شده است گفته میشود:« اخیرأ امضای « توافقنامهٔ صلح » درکابل با یکی از رنگین ترین چهره های جهاد ، گلبدین حکمتیار در افغانستان ، نتیجه معامله میان امریکا وپاکستان میباشد» .این نویسنده اظهار می دارد که حکمتیار درحالی که یکجا با فامیل خویش در پاکستان بسر می برد، به حیث یکی از چهره های مخالف هند شهرت داشته و طوریکه کشور هند ازناسیونالیسم بلوچ، جریان مخالف پاکستان، واضحآ دفاع می نماید، پاکستان در نظر دارد تابرای برهم زدن مناسبات هند- کابل از حضور حکمتیارسود برده وحکمتیارنیز این رویکرد را در آینده تضمین خواهد کرد.
اما افزون بر مدار دید سیاسی نویسنده مطلب متذکره از نگاره این قلم، ماورای عقد قرار داد صلح با حکمتیار، پهنای وسیعتری را احتوا می دارد:
با برهم خوردن اهداف و برنامه استراتیژیک غرب در خاور میانه به ویژه داغ ترین مراکز آن سوریه وعراق که هزینه های بزرگی را تا اکنون بلعیده است، مبتنی بر دخالت روسیه ،ایران ومتحدین شان برای سرکوب و انهدام تروریسم در سوریه و انکشافات عراق ،غرب در نظر دارد تا از یک سو برای حفظ و پناه لشکریان شکست خورده تروریستی جغرافیای امنی را دست وپا نموده ؛ و افغانستان را به مرکز تجمع و آتشکده تمام عیار مبدل نموده ودر کشمکش ها و رقابت های بزرگ با روسیه ،چین ،ایران و دسترسی به انبار های نفتی آسیای میانه از وجود حکمتیار برای گشایش یک دهلیزعبوری استفاده اعظمی نماید. آنچه که پاکستان ازین معامله انتظاردارد تسط سیاسی برقلمرو آینده افغانستان است که درین چشم انداز می توان یک دورنمایی تاریک و آتشفشان های بزرگ نبرد دامنه دار را در جغرافیای افغانستان شاهد بود.این رویکرد راوی این دیدگاه است که هنوز نبرد سرنوشت ساز با دخالت و رویاروی مستقیم وغیر مستقیم ابرقدرت های جهانی ومنطقه وی به صورت کل در افغانستان راه اندازی نشده و احداث این معبرگاه نبرد سرنوشت ساز که قامت جهان آینده را مشخص می سازد ،در مراحل مقدماتی خویش قرار دارد.
هرگاه استنتاج این راهبرد را در یک آزمایشگاه نوین سیاسی به تحلیل کشانیم میتوان آنرادر انکشافات اخیر سقوط ولایت کندز دریافت. که به گفته مشهور دومین مغز متفکر جهان آقای اشرف غنی که پس از نخستین دور سقوط ولایت کندز ارشاد فرمود : « در کندز اوضاع تحت کنترول است » ، بتوان نخستین میوه های نارس را از درخت معاهده صلح دولت کابل با حکمتیار که تحت سایه نفوظ امریکا- پاکستان انعقاد یافت،چییدن گرفت!
اما باتوجه به رخداد های جهانی این پایان تاریخ نیست.برحکم شهادت زمان افول تروریسم وبنیاد گرایی در پهنه جهان آغاز یافته است . تازه بشریت به ماهیت اصلی تروریسم وریاکاری های حامیان آن پی برده اند، رستاخیز جهانی با حمایت گسترده دولت ها وملت ها برای برچیدن پایگاه های تروریستی براه افتیده ودرین برنامه دولت خونتا وآتش افروز پاکستان جایگاه اول را در لبه این پرتگاه اشغال نموده است. ما در آینده های نه چندان دور شاهد آتشفشان های بزرگ و به خاکستر تبدیل شدن این مرکز شرارت جهانی یعنی دولت دوزخی پاکستان خواهیم بود.
بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۱۶ـ ۰۸۱۰