کارشناس: نفت داعش در ترکیه تصفیه می شود

نفت قاچاقی چگونه به خاک ترکیه وارد می شود؟ آیا نفت در موسسات زیرزمینی تصفیه می شود یا خیر؟

چه کسی ان را خریداری می کند؟ آیا خریداران امریکایی، انگلیسی و از شرق نزدیک وجود دارند یا خیر؟

 

 موضوع صادرات نفت داعش به ترکیه عملاً در ترکیه، باوجود آن که وزارت دفاع روسیه ثبوت های تجارت نفت بین ترکیه و داعش ارایه کرد، تنویر نمی گردد و مورد بحث قرار نمی گیرد.

نفت قاچاقی چگونه به خاک ترکیه وارد میشود؟ آیا نفت در موسسات زیرزمینی تصفیه میشود یا خیر؟ چه کسی ان را خریداری میکند؟ آیا خریداران امریکایی، انگلیسی و از شرق نزدیک وجود دارند یا خیر؟

نیجیت پامیر، نماینده کمیسیوون درباره مسایل انرژی سیاست نو منطقه وی که در گذشته در مقام ریاست شورای انکشاف کمپنی های نفتی ترکیه ایفای وظیفه می نمود، در مصاحبه به خبرگزاری «سپوتنیک» خاطرنشان ساخت که بخش نفت در موسسات عراق تصفیه می شود و بعداً به مساعدت یک عده میانجی گران در ترکیه فروخته می شود و در آنجا از بندر جیهان به اسراییل صادر می گردد. به گفته پامیر، منشای نفت که از طریق لوله نفتی کرکوک ـ یومورتالیک انتقال می یابد، بسیار مشکوک می باشد. پامیر گفت که این نفت برخلاف مواد مندرجه قانون اساسی عراق صادر می گردد و از همین ر و قاچاق محسوب می شود:

« فهمیده نمی شود که توسط چه کسی و چگونه صادرات این نفت کنترول می شود. ظن جدی در این مورد وجود دارد که بارزانی رهبر کردستان عراق نفت داعش را از طریق این لوله صادر میکند».

پامیر ضمن پاسخ به سوال در این باره که نفت داعش در کجا و چه گونه تصفیه میشود، گفت:« در قسمتی از خاک عراق که توسط جهادیون کنترول می شود، یک عده موسسات تصفیه نفت وجود دارند، جای که نفت تصفیه می شود و به محصولات نفتی مبدل می گردند. کارخانه جات تصفیه نفت ترکیه قاعده تاً توسط کمپنی های بزرگ نفتی « TÜPRAŞ » ترکیه کنترول می شوند. یکی از آنها در باتمان، در نزدیک سرحد با عراق قرار دارد و برای تصفیه ۱میلیون و یک صد هزار تن نفت ثقیل محاسبه شده است. شک و گمان های جدی در این مورد وجود دارند که نفت جهادیون شاید در همین کارخانه تصفیه شود.
مصطفی تیکیک سکرترمسوول مسایل سازماندهی و تعلیم پرسونل اتحادیه مسلکی کارگران صنایع تصفیه نفتی ترکیه در این باره معلومات داد که نفت که در رقه سوریه و ریمیلان استخراج می شود، به یک عده دهات در ولایات کارس، غازیان تیپ و شانلی اورف منتقل می گردد و از آنجا به بنادر میرسین و اسکندرون انتقال می یابد. آن قسمت نفت خام که به بنادر منتقل نمی گردد، در کارخانجات کوچک و موسسات زیرزمینی تصفیه می شود.

به گفته تیکیلیک، مقدار تقریبی نفت که همه روزه به ترکیه صادر میشود، از ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار بیرل را تشکیل می دهد.

او می گوید: « معلوم است که به میانجیگری نماینده گان تشبثات و تاجران این نفت به کشورهای مشخص اروپایی فروخته می شود. فکر نمی کنم که دولت یا« TÜPRAŞ » خود به چنان سبک سری عمل نمایند، تا به صورت علنی خریداری و تصفیه نفت داعش را انجام دهند، در اصل این پروسه به میانجیگری یه عده متشبیثین صورت میگرد.

مصطفی تیکیک سکرتر مسوول مسایل سازماندهی و تعلیم پرسونل اتحادیه مسلکی کارگران صنایع تصفیه نفتی ترکیه، ضمن پاسخ به سوال راجع به اینکه آیا تصفیه  ۱۰۰ ـ ۱۵۰ هزار بیرل نفت در موسسات کوچک ممکن است، گفت:« نه خیر، به این ترتیب فقط محموله های کوچک آن حجم نفت تصفیه می شود که من در باره ان صحبت نمودم. ما فکر می کنیم که بخش اعظم ان در ذخایر نفتی در اسکندرون و میرسین نگهداری میشود. طوری که ما پیشبینی می کنیم، قسمت از این نفت با وساطت تاجران به انگلستان و ایتالیا صادر می شود. من به مثابه نماینده صنایع نفتی می خواهم بگویم که آن اشخاصی که می گویند که « بدون اگاهی انها حتا پرنده از سرحد گذشته نمی تواند»، نمی توانند نه دانند و یا آن فعالیت قاچاقی را نه بینند که در حال حاضر در منطقه سرحدی صورت می گیرد. ما معتقدیم که باندهای داعش جریان عظیم وجوه پولی را به حساب استخراج نفت خام، انتقال آن، در قدم اول از طریق سرحد ترکیه، نگهداری و تصفیه قسمی در موسسات زیرزمینی با فروش بعدی در بازارهای جهانی تامین میکنند./ اسپوتنیک

بامداد ـ سیاسی ـ ۳ /۱۵ ـ ۱۶۱۲

 

مشکل افغانستان نبود یک راه حل اصولی وعادلانه است

عبدالوکیل کوچی

عوامل جنگ در افغانستان به هیچ کس پوشیده نیست بلکه حقایق تلخ وانگیزه های ناشی از آن را مردم با گوشت ، پوست واستخوان خود درک کرده وهمواره از طریق مطبوعات وفعالیت های رسانشی به شکل گسترده ای انعکاس می یابد. طوریکه معلوم است اسباب جنگ وتنش ها درین کشور به گذشته های بیشتراز یکصد سال قبل بر میگردد ، ناگزیریم که به خاطر ارتباط موضوع با مکث کوتاهی حقایق مساله را ردیابی نماییم .

 به گواهی تاریخ از همان آغازقرن نزدهم که افغانستان دستخوش خانه جنگی برادران سدوزایی ومحمد زایی گردیده بود ، نزدیک به نیمی از خاک افغانستان توسط استعمارگران انگریز از بدنه کشور جدا و به سرزمین هند بریتانوی ملحق گردانیده شد ودر سال ۱۸۹۳میلادی با قبول وامضای معاهده ننگین دیورند توسط یکی از چهره های گوش به فرمان استعمار امیرعبدالرحمن جابر، خط تحمیلی و منحوس دیورند چون اژدهایی در کمین کشورکشیده شد که هم زمان به آن ، پروسه قبلاً آغاز شده تغیر نام کشور تکمیل و به  پاداش واگذاری خاک وطن به بیگانگان و قبول تسلط استعماری برقلمرو باقیمانده مملکت ، حکمروایی دایمی خاندان خوش معامله بر ملت افغانستان با حمایت انگریزی ها تحمیل گردید .

مادامی که خلق کبیرافغانستان در زمان غازی امان الله  خان برای نخستین بار پوزه استعمار را به زمین مالید وپرچم آزادی واستقلال را در قلب آسیا بر افراشت ، استعمارگران انگریزی درصدد انتقام جویی برآمده  نهضت ترقی خواهانه دوره امانی را به وسیله عمال ارتجاع داخلی وجواسیس خارجی سرنگون کرده و سلطه شوم خود را در وجود یک نظام استبدادی  برسرنوشت مردم  افغانستان دوباره مسلط ساختند .

نظام طاغوتی در گام  نخست آزادی خواهان ضد استعماری را با شتاب وحشتناک از دم تیغ کشیده و افغانستان را یک مرحله از کاروان ترقی وتعالی عقب نگهداشتند . پس از جنگ دوم جهانی که منجربه فروپاشی نظام های استعماری در یکصد کشور جهان گردید ،استعمار گران به منظور دوام سلطه آزمندانه خود در بسیاری از کشورها به نیرنگ تازه ای دست زدند .

این بارنفوذ و تفرقه اندازی برای حکومت کردن ، تجزیه کشورها ، غارت ثروت ها ، تعین اراضی مشترک و بی سرنوشت گذاشتن آن در بین همسایه ها، بمنظور شعله ور نگهداشتن آتش جنگ ها در میان ملت ها را در پیش گرفتند . یکی از نمونه های زشت آن ، ایجاد کشوری بنام پاکستان که ازجمله فاحش ترین سیاست نواستعماری در منطقه به حساب می آید و مطابق به سناریوی قبلی شان تبدیل این کشور به لانه جاسوسی وتربیت گاه تروریستان و تندروان مذهبی بزرگترین عامل مصیبت در منطقه می باشد. که به موجب آن ، میراث خواران استعمار در راس آی اس آی پاکستان در تبانی حامیان غربی وعربی خود گروهای تندرو مذهبی اعم از عرب وعجم ، چچین ودیگر دهشت افگنان وتروریستان القاعده ، طالب و داعش ساخته شده در خاک پاکستان را  مجهز به تجهیزات عصری ساخته و به خاطرجنگ ویرانگری در کشور ما سرازیر نموده جنگ تحمیلی ، تجاوزگرانه واعلام نا شده را بر مردم افغانستا ن تحمیل کرده واین بار حزب دموکراتیک خلق افغانستان ودولت دموکراتیک ومردمی آن را آماج گرفتند که پس از مقاومت شدید در یک جنگ نابرابر وغیرعادلانه منجر به تحول سیاسی وانتقال قدرت به مجاهدین گردید. پس ازآن گروهای تند رو، عقب گرا و وابسته را بر سرنوشت مردم افغانستان مسلط ساختند که گروه طالبان نمونه خطر ساز آن در منطقه می باشد که باعث خرابی اوضاع و نفوذ تروریزم در کشور ومنطقه گردید. در امتداد جنگ تحمیلی سی ساله روزی نیست که به وسیله جاسوسان آی اس آی وگروه های پرتاب شده تروریستی در کشور، جان صدها نفر از هموطنان ما گرفته نشود . همه روزه در کشور حملات انتحاری و آتش وخون جاریست .همین اکنون افغانستان به انباری اسلحه می ماند که بیشترین مقدار باروت ومهمات در آن ذخیره شده است و به نقل ازمنابع خبری ، اخیرا ً  به منظور مقابله با طالبان این اسلحه برای گروه های تازه بنیاد توزیع می گردد . اسلحه دست داشته زورمندان محلی که دولت کرزی با تمام ساز وبرگ نظامی وهمکاران نظامی خارجی اش نتوانسته بود تا آنرا کلاً جمع آوری کند .

هم چنان به قول منابع غیر رسمی گفته میشود که جوانان از نقاط امن کشور و منابع رسمی وغیررسمی به جبهات داغ جنگ ومحلات درگیری های شدید اعزام میشوند. جوانانی که دروازه های تحصیل ،فابریکه ، دستگاهای صنعتی ،کشاورزی وکسب وکار بروی شان مسدود گردیده ، جوانان گیر مانده در چنگال فقر وسیه روزی که بر آنها تحمیل گردیده وعاشق مرگ خود گشته اند به جنگ کشانیده می شوند ومدتی بعد تابوت های خون چکان آنها به فامیل های بی دفاع شان تحویل داده میشود.  تلخ تر از آن اینکه در بعضی از روستا های دوردست کشور در اثنای عزا داری روی تابوت خون چکان عزیزان خود بعضاً برای قاتلین جگر گوشه های خویش دعا می کنند .همچنان گفته میشود که نفوذ عمال پاکستانی زیر نام ملا، داملا ، مولوی ، قاری ، تعویذ نویس... وغیره  دربعضی قرا وقصبات کشور، اهداف شوم پاکستان را تبلیغ نموده ومردم را به قبول گماشته گان ظالم آن جبراً وامیدارند . بد تر ازین وضعیت سنگین چه می تواند باشد.

 یکی از مهمترین عوامل داخلی جنگ عقبمانی فرهنگی است که ملت را در مقابل دشمنان افغانستان آسیب پذیر می سازد و از میراث های شوم دوران حکمروایی نزدیک به نیم قرنه ذات همایونی میباشد. اکنون بادوام جنگ در افغانستان مردم در میان آتش وخون دود باروت ودر زیر شلاق دشمنان عقب گرای تندرو اسلامی تحت پاشنه های خونین ستم گران و زورمندان محلی در شرایط فقر جهل ومرض و بیکاری و بی سرنوشتی به سختی نفس می کشند .ظلم وستم گری ، قانون شکنی و بی عدالتی ، رشوت و قاچاق ، فساد اداری و مالی ،غارت و چپاول ، دزدی واختطاف، ترور واحتناق ، نا امنی و بیکاری ، دسیسه و  تعصب ، مداخله وتجاوز ، جاسوسی ونفوس دادن دشمن وحملات انتحاری در کشور بیداد می کند  که در نتیجه آن صدها هزار هم وطن ما به ناچاری خاک شیرین وطن را ترک نموده راهی دیار بیگانه می گردند هکذا گفته میشود که تعدادی از مهاجران هموطن در کشورهای همسایه جبراً به جنگ سوریه اعزام می گردند که لکه ننگ آن بر جبین دولت نا کارآمد ضعیف وآلوده به فساد وتفرقه می باشد که زیر نام وحدت ملی ساخته وگماشته شده است  .

چنانچه بالانشینان نظام دولتی طی سیزده چهارده سال گذشته با تمام ساز وبرگ سیاسی با تطمیع ، تعصبات زیانبار وکشتن دموکراسی با تبلیغات عوامفریبانه به کمک غرب ، یکی از نا کارا ترین  وفاسد ترین نظام در تاریخ کشور که پایه های آنرا بر گرده ملت مظلوم افغانستان قایم کرده بودند نتوانستند سایه شوم جنگ را از کشور دور سازند  ونظام بعدی نیز بر تداوم را ه سلف خویش ، راه فساد ، راه ظلم ، راه بی عدالتی وقانون شکنی ، چپاول ،  معامله گری، سوی مدیریت، از هم گسیخته ومنقلب ، راه نا کارآمد وزیان بخش را در پیش گرفتند که در موجودیت چنین دولتی ، کشور در حالت غلتیدن به یک باتلاق هولناک است . زیرا همه روزه انفجار ها وحملات انتحاری زنجیره ای ومتواتر جان انسان ها را می گیرد . همچنان جامعه جهانی طی یکنیم دهه گذشته با ساز وبرگ نظامی وکمک های سخاوتمندانه خود نتوانست مشکل افغانستان را حل کند . مادامیکه درامریکا ودیگر کشورهای غربی پس از حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱میلادی  تمام جهان به جنگ علیه تروریزم فراخوانده شد بر بنیاد آن بیشترین کشور های جهان وسازمان نظامی اتلانتیک شمالی ـ نا تو در جنگ علیه تروریزم در افغانستان جبهه باز کردند ولی ترورزیم  به جنگ ادامه داد، نی تنها نابود نگردید بلکه گسترده ترهم شد .

 همه میدانند که تروریزم همانند خدانیست که خود پیدا باشد ، هیچ شریکی به خود نداشته باشد ویا مانند سمارق گویا که از زمین سبز کرده باشد . بلکه تروریزم پدیده شومی است که به وسیله منابع مشخصی ایجاد گردیده تربیه وتجهیز میشود . بنا بر آن معلوم است که  تروریزم مولود سیاست های نادرست  وغیرملموس خارجی هاست. چنانچه در گذشته نه چندان دور پس از در گیری مجاهدین طالب به میان آمد وبا یک چرخش ساده گروه القاعده ظهور کرده ودرشکل دیگر ی داعش به ظهور می رسد واضح است که این سناریوی پرنیرنگ وافسانه سازی های رنگارنگ به کمک عوامل بیگانه در کشور تعمیل می شود. پاکستانی ها که از یک طرف جنگ های نیابتی در افغانستان را دامن می زنند ، از طرفی قول وقرارهای گوناگون زیر نام مذاکره ومفاهمه و معاملات پشت پرده نیز با ابعاد گسترده توسط آنها راه اندازی می شود. نه تنها  پاکستان بلکه گفته میشود که غربی ها وعرب ها می خواهند طالبان را توسط گماشته گان خود وارد صحنه سیاسی افغانستان بسازند .

پس سوال اینجاست که درجنگ چهارده سال پیش آیا همین طالبان نبودند که از صحنه به دور انداخته شدند وحالا همان طالبان با تلاش مذبوحانه آورده می شوند بسیار مضحک است که با تطبیق احتمالی این سناریوی ساخت پاکستان وحامیان بین المللی آنها ،هرگونه توافقات بدون درنظر داشت صلاحیت ها ، اختیارات و دیدگاه مردم شریف افغانستان یعنی صاحبان اصلی این سرزمین ، هر قول و قراری اصلاً فاقد ارزش های سیاسی واعتبارحقوقی خواهد بود .

خواننده محترم ! مشکلات وعوامل جنگ را همه می دانند از احزاب سیاسی ترقی خواه گرفته تا سازمان های اجتماعی عدالت پسند وگروهای مدافع حقوق بشر وسازمان های صلح ومنابع بین المللی ودر مجموع مردم افغانستان بیش از سی سال تلخی جنگ را تجربه کرده اند .

بنا برآن تجارب به خوبی نشاندهنده آنست که هیچ همکاری وتدابیری موثر واقع نخواهد شد تا مگر خود مردم افغانستان تصمیم بگیرند که چگونه می توانند در برابر هیولای جنگ پیروز گردند وصلح پایدار را به دست آورند . در قدم اول این وظیفه خود مردم است که سرنوشت خود را بدست خود گرفته از گرداب بحران موجود ، راه ساحل و راه نجات را در پیش گیرند .در حال حاضر تاریخ ، مردم افغانستان را یکبار دیگر در مقابل یک آزمون بزرگ و سرنوشت ساز و آزمایش سخت ودشوار قرار داده است .

اما در گام نخست ، این رسالت تاریخی روشنفکران ترقی خواه کشور است. رسالت کلیه دادخواهان ترقی پسند وعدالت گستر ، رسالت گروهای سیاسی ،سازمان ها واحزاب سیاسی چپ دموکراتیک و نهاد های حقوقی واجتماعی وطن دوست است که همه در یک صف مبارزه ومتمرکز با خرد جمعی بتوانند راه حل های عملی ، موثر وهدفمندی را مطرح کرده که بر بنیاد آن کلیه آگاهان امور در تصمیم گیری جمعی برای نجات وطن جایگاه خود را پیدا نموده وبا مشارکت وسیع  لایه ها واقشار آگاه  وچیز فهم ، دلسوز و دانا ، با وحدت وهمبسته گی سراسری واتحاد ملی ویکپارچه گی مردمی ، نیروی را به وجود آورند که دشمنان بشریت را مهار کرده دسایس شوم ارتجاع داخلی و مداخله گران وتجاوزگران خارجی را برای همیش خنثی نموده و به دفاع از وطن ونوامیس ملی ایستاده گی نمایند.

 البته اتحاد وهمبسته گی در وجود ساختار های بزرگ سیاسی وطنپرستانه میتواند وحدت آهنین حزبی سیاسی را به وجود آورده وحدت ملی را تحکیم بخشد. و اما ناگفته نباید گذاشت وناشکری نباید کرد که خوشبختانه مبارزان راه آزادی وطن پرستان واقعی وفرزندان صدیق کشور در وجود احزاب سیاسی پیش رو ونهاد های احتماعی وسازمان های دموکراتیک ، راه را بسوی وحدت سراسری گشوده اند که ایتلاف ها ، اتحاد ها وحدت احزاب چپ مترقی بیانگراین امید و پیروزی های بزرگ وتاریخی میباشد. ولی قدر مسلم این است که وطن نیازمند  راه حل عادلانه عملی واصولیست که تا هنوز به آن توفیق نیافته است .

 زیرا تا هنوز از وحدت ملی مستحکم وتوافق سراسری عملی در امر نجات وطن از تهلکه موجود فاصله زیاد داریم . در حال حاضر تمام هموطنان ما چشم امید به سوی فرزندان صدیق وطن دوست باز کرده اند و تاریخ این رسالت بزرگ را به دوش ترقی خواهان عدالت پسند ، متعهد ومسوول سپرده است تا به خاطر انتظارات بی پایان وامید های نا تمام مردم ، تمام اختلافات را به یک سو گذاشته همه در یک صف واحد وطنپرستانه متشکل گردند وبا تعقیب سیاست اصولی وپایدار ملی وبین المللی ، بار مسوولیت خطیر تاریخی را به سرمنزل مقصود برسانند تا با خرد جمعی ومسوولانه راه حلی اساسی وهمه جانبه برای نجات وطن از حالت کنونی پیدا گردد .

زیرا بدون مشارکت سیاسی نیروهای وطن پرست ، مترقی وداد خواه هیچ کدام از مسایل مربوط به انکشاف وپیشرفت را نمی توان حل کرد درصورتی که متحد ویک پارچه باشند آنگاه می توانند که درفش سربلندی را در بلندای خواست ها و آرزوهای والای مردم افغانستان وخط منافع زحمتکشان کشور در اهتزاز در آورند .

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۱۴۱۲

 

درخواست ترکیه از روسیه برای قطع فوری تحریم ها

 همزمان با تداوم اقدامات مسکو در افزایش تحریم ها علیه انقره در واکنش به سرنگونی بمب افکن سوخو-۲۴ روسی، وزیر امور خارجه ترکیه خواستار اقدام فوری روسیه در پایان تحریم ها شده است.  مولود چاووش اوغلو  بر ضرورت لغو فوری تمام تحریم های اعمال شده از سوی روسیه در رابطه با سرنگونی هواپیمای سوخو-۲۴ روسی تاکید کرده است.
وی روز یکشنبه  در گفت وگو با خبرگزاری روسی ایتارتاس، گفت: اقتصاد و تجارت همواره جایگاه ویژه ای در روابط روسیه و ترکیه داشته و ضربه زدن به روابط  دو کشور را که با سال ها تلاش طرفین مستحکم و پایدار شده است، نادرست می دانیم.
وزیر امور خارجه ترکیه یادآوری کرد: مقام های ترکیه و روسیه پیش تر به این تفاهم رسیده بودند که روابط اقتصادی و بازرگانی دو کشور نباید تحت تاثیر اختلاف های سیاسی قرار گیرد. باید به جای تشدید تنش ها، این دوره را با خویشتنداری پشت سر گذاشته تا روابط دو کشور به مسیر قبلی بازگردد و در غیر این صورت این حادثه ناگوار، پیامدهای نامطلوبی به همراه خطر تیره گی کامل روابط دو کشور خواهد داشت.
چاووش اوغلو گفت: تجدید نظر در تحریم های مسکو علیه انقره  را لازم و در راستای منافع دو کشور می دانیم که باید فورا لغو شود. در غیر این صورت بر اقتصاد دو کشور تاثیر منفی گذاشته و برای ملت های روسیه و ترکیه پی آمدهای منفی دارد.
مقامات ترکیه با وجود تاکید بر رد عذرخواهی از روسیه برای سرنگون کردن هواپیمای این کشور در خاک سوریه، در طول ۱۰ روز پس از این واقعه به تاثیرات منفی تحریم های روسیه اعتراف کرده و خواستار انعطاف مسکو شده اند.
 ولادیمیر پوتین  رییس جمهوری روسیه هفته گذشته با امضای قانون سخت گیرانه تحریم علیه ترکیه، بخش زیادی از روابط اقتصادی دو کشور به ویژه واردات محصولات کشاورزی و مواد غذایی را کاهش داده یا قطع کرده است.
روسیه و ترکیه از تجارت سالانه ۳۰ میلیارد دلاری و افق افزایش آن به ۱۰۰ میلیارد دلار تا سال ۲۰۲۵ترسایی ،  اکنون رویاروی هم قرار گرفته اند و تحریم ها می تواند این روابط را به کمتر از ۱۰ میلیارد دلار کاهش دهد.
روسیه در نخستین اقدام تحریمی علیه ترکیه دو نشست نهایی شده وزیران خارجه و سران دو کشور با موضوع توسعه راهبردی آنکارا و مسکو را لغو کرد و پس از آن نیز اجرای تحریم های گسترده محصولات کشاورزی و باغی را در دستور کار قرار داد و حتی محموله های تخلیه شده در گمرکات اجازه خروج نیافت و کشتی های وارد شده براساس قرار دادهای قبلی نیز نتوانستند در اسکله تخلیه لنگر بیاندازند.
اظهار نظرها و درخواست های مقام های ترکیه نشان می دهد که هنوز امیدوارند در گفت وگو با طرف روسی از وارد شدن زیان هنگفت بر اقتصاد این کشور؛ جلوگیری کنند.
در همین چارچوب،  احمد داوود اوغلو  نخست وزیر ترکیه ضمن دعوت از گردشگران روس برای ادامه سفر به این کشور گفت که این کشور همچنان مقدم آنان را خوش آمد می گوید و از پذیرش آنها استقبال می کند.
به دنبال این دعوت، نخست وزیر ترکیه از گردشگران روس برای سفر به این کشور که از نگرانی انقره از میلیاردها دلار زیان براثر تحریم تورهای گردشگری این کشور از سوی روسیه حکایت دارد، وزیر فرهنگ و گردشگری ترکیه هم از مردم روسیه خواست به سفرهای گردشگری به ترکیه ادامه دهند.
ماهر اونال  در پیامی در شبکه اجتماعی توییتر به زبان های روسی، انگلیسی و ترکی گفت: به شهروندان روس می خواهم بگویم که ترکیه از سطح بالای امنیت برخوردار است و شما از این واقعیت اطلاع دارید.
این درحالی است که مقام های روس سفرهای گردشگری به ترکیه را به عنوان یکی از تحریم های مسکو در مورد انقره در رابطه با سرنگونی هواپیمای نظامی روسی در سوریه منع کرده اند.
براساس اطلاعات رسانه های روسی، در ۱۰ ماه نخست سال جاری ترسایی گردشگران روس ۱۰، ۷ درصد کل جهانگردان خارجی در ترکیه را تشکیل می دادند و پس از آلمان با ۵۶ ،۱۵درصد در مکان دوم گردشگران در ترکیه قرار گرفتند.
در سال های اخیر سالانه تا سه میلیون سیاح روسی به ترکیه سفر کرده است و این کشور از محل سفرهای گردشگری روس ها بیش از هشت میلیارد دلار درآمد کسب کرده است.

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۷۱۲

« آنها می توانند »

سال های زیادی ایگون کرنس منشی اول سازمان « جوانان آزاد المان »  بود و روزنامه « یونگه ولت » ارگان رسمی این سازمان . ایگون کرنس آخرین رهبر حزبی ـ دولتی جمهوری دموکراتیک المان بود  (۲۴ اکتوبر ـ  ۶ دسامبر سال ۱۹۸۹ ترسایی ) و با وحدت دو المان  سرگذشت و روزگار ناخوش آیندی را پست سرگذشتاند. پس از سال های بیکاری و انجام کار های پیش پا افتاده و غیرفنی ، وی در دادگاه سیاسی  معروف « محاکمه بیروی سیاسی » به هفت سال زندان محکوم شد. کرنس حکم این دادگاه را « جنگ سرد در دادگاه » خواند. پس از گذشتاندن ۴ سال زندان  از حبس رها و به کار نویسنده گی و ارایه لکچر های سیاسی در المان و خارج از این کشور رو آورد. به تازه گی ها  او از سومین سفر خود به جمهوری مردم چین برگشته بود که بار دیگر روزنامه « یونگه ولت »  و « ایگون کرنس » در نقش ها و شرایط دیگری در برابر هم قرار گرفتند . اینک متن این گفت و گوی جالب و دیدگاه های ایگون کرنس در باره جایگاه  جمهوری مردم چین را پیشکش میداریم. ـ بامداد

 

گفت و گو از فرانک شومن

پرسش: شما به تازه گی سفری به چین داشتید، آیا به آن باید نام ماموریت داد؟

کرنس: اگر این در مقابل یک استراحت و سفر تفریحی فکر می کنید، بلی. من مهمان بسیاری از نهادهای علمی جمهوری خلق چین بودم که از دید من، علاقمند به علل پایان یافتن جمهوری دموکراتیک المان بودند. در‌واقع ادامه گفت و گوهای از سال ۲۰۱۱ ترسایی بود، زمانی که آکادمی علوم اجتماعی چین کنفرانسی از شکست اتحاد جماهیر شوروی در چین برگزار نمود.

پرسش: شما نخستین بار در سال ۱۹۸۹ ترسایی آنجا بودید. آیا تغییر چشمگیری در مسایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را مشاهده کردید؟

کرنس: باید گفته شود که به یک میلیارد نفر رسیده گی کردن قابل تحسین است. در دهه های اخیر چین جدیدی تاسیس شد. برداشت و اطلاعات من سهم جمهوری خلق چین در سال ۲۰۱۴ به تنهایی ۱۲% از اقتصاد جهان، سرمایه‌ گذاری در خارج کشور ۱۴۰ میلیارد دلار و کالاهای وارداتی به ارزش دو تریلیون دلار بود. در حال حاضر چین قدرت دوم اقتصادی است. این بسته گی به زمان دارد که امریکا از مقام اش خلع شود.

پرسش: چگونه؟

کرنس: دو نمونه، من از «مرکز ابر رایانه ملی »  در چانگشا بازدید کردم. در آن جا قوی ترین قابلیت کامپیوتری جهان را که در یک ثانیه ۱٫۳۷۲٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ تریلیون عملیات را انجام می دهند.

من با قطار مسافرت کردم، چین زیرساخت های مدرنی را در بخش‌های بزرگی از کشور ایجاد کرد که مافوق اروپاست. بیش از ۱۸۰۰۰ کیلومتر خطوط ریلی مدرن با سرعت بالا تا ۴۰۰ کیلومتر در ساعت.

کدام کشور با انگیزه استثنایی، چنین ظرفیت علمی و فنی را در اختیار مردم خود در رقابت صلح آمیزی که در پیش روست قرار می دهد.

پرسش: اما چه قیمتی برای این پیشرفت سریع؟ جامعه به پیری میرود، محیط زیست رنج می برد، فقر افزایش می‌یابد …

کرنس: من این تفاوت ها را ندیدم. در طول اقامت من در این کشور  ۵ جلسه عمومی از کنگره هجدهم حزب کمونیست چین برقرار گردید. چین سیاست تک فرزندی را صرفنظر کرد. قطعاً بی اهمیت نیست. مهمتر آن، برنامه پنج ساله تا ۲۰۲۰ بود، موردی که در آلمان نقش کوچکی را بازی میکند. رهبران چین مصمم اند سرعت توسعه اقتصاد ملی را به ۶/۵  در صد قرار دهند که با توجه به رشد اقتصاد جهانی، قابل ملاحظه است. با این همه بعضی از مفسرین اروپایی به گونه ای مداوم آن را همواره در معرض انتقاد قرار می دهند. آنها دلیل می‌آورند که اقتصاد لنگ چین در پشت بحران مخفی شده است ولی نادیده می ‌گیرند که اراده و استدلالی برای آن وجود دارد، هدفی که برنامه ‌ریزی شده‌ ای است. اما معنی کاهش چیست؟ نرخ رشدی که بقیه جهان خواب اش را می ‌بینند و می تواند شرایط محیط را بطور قابل توجهی بهبود بخشد و استانداردهای زنده گی را افزایش دهد. آن گونه که مقامات اظهار کردند، باید تا سال ۲۰۲۰ ترسایی همه مردم چین به « رفاه متوسط » دست یابند.

پرسش: این پیش ‌بینی ها تا چه اندازه واقع‌ بینانه هستند؟ آیا این ها تبلیغات صرف نیستند؟

کرنس: من مطمینم که چینی‌ها به آن دست می یابند. چین در سال ۲۰۱۳ ترسایی اولین کشوری بود که تمام هفت اهداف توسعه اعلامیه هزاره سازمان ملل متحد از جمله: به نصف رساندن تعداد مردم گرسنه،  تضمین آموزش و پرورش ابتدایی، رفع تبعیض جنسیتی در مدارس ابتدایی و راهنمایی، کاهش میزان مرگ و میر در میان کودکان زیر پنج سال، از بین بردن بیماری های واگیری مانند سل و مالاریا، یک منبع آب تنظیمی و ارایه امکانات اولیه برای بهداشت و حفاظت از محیط زیست را موفق به انجام آن گردید. چین پیشرفت زیادی در ایجاد اشتغال کامل به دست آورد. زمانی که جمهوری خلق در سال ۱۹۴۹ ترسایی تاسیس شد، چین یکی از فقیرترین کشورهای جهان بود. در آن زمان، امید به زنده گی ۳۵ سال بود. امروز بیش از ۷۰ سال است.

پرسش: سوال اغلب محافل چپ، آیا این که چینایی‌ها انجام می دهند سوسیالیسم است؟

کرنس: این پرسش را من هم با جوانان کمونیست و قدیمی ترهای آن در پکن و شانگهای داشته، با دانشجویان و دانشمندان در دانشگاه هونان، با معلمان در مدرسه حزب و با دانشگاهیان مورد بحث قرار دادم. من هم با بخشی از نقطه نظر چینی‌ها که سوسیالیسم بدون یک اقتصاد قوی امکان پذیر نیست، موافقم. شکست سوسیالیسم در اروپا آنرا نشان داد و چین را به نتیجه گیری از آن جلب و به عنوان یک کشور سوسیالیستی با ویژه گی‌های چینی آن را در نظر گرفت. اما چینایی‌ها نمی‌گویند ما در حال حاضر سوسیالیسم داریم، بلکه می خواهیم آنرا بسازیم! آنها کشور خود را در مرحله اولیه سوسیالیسم می بینند. در شرایط فعلی دو هدف عمده: برای صدمین سالگرد حزب کمونیست چین در سال ۲۰۲۱ ترسایی ایجاد و دستیابی به یک جامعه نسبتاً مرفه و تا سال ۲۰۴۹ ـ زمان موجودیت چین ـ کشوری مرفه، قدرتمند، دموکراتیک، متمدن و هماهنگ با سوسیالیسم مدرن دنبال می گردد. حتا اگر مقایسه تاریخی در لغزش هم توانسته باشد، من در ماهیت اهداف در نظر گرفته شده طولانی را موازی با فرضیه های والتر اولبریشت می‌بینم که معتقد بود سوسیالیسم یک شکل اجتماعی نسبتا مستقل است. بر این باورم که در آلمان و بخصوص در نزد چپ ها، شناخت واقعی و محسوس کمی از شرایط و مناسبات در مورد چین وجود دارد.

پرسش: اجازه دهید تردیدم را بر امکان در بطری قرار دادن روح سرمایه داری موقعی که یکبار از درون آن آمده بود را بگویم.

کرنس: در Hangzhou (شهری در چین) فرصتی پیش آمد تا با کارآفرینان گفت وگویی داشته باشم. در میان آنها عضو یکی از هشت احزاب دموکراتیک حضور داشت. آنها گفتند که دولت چارچوب هائی را برای احزاب قرار داده است. اقتصاد متعهد و مسوول دستیابی به اهداف سوسیالیستی است. با این وجود، دولت و رهبری حزب آگاه است که هنوز هم تفاوت بزرگی بین فقیر و غنی و بین مناطق توسعه یافته در شرق و کمتر توسعه یافته در داخل کشور وجود دارد. این مربوط به وظایف اصلی می شود که فاصله بین فقیر و غنی را تقلیل دهد. هدف تمام فعالیت های حزب و دولت رفاه مردم است. حزب کمونیست مبارزه پیگیر با فساد را رهبری میکند، بدون در نظر گرفتن اشخاص، حتا تا دفتر سیاسی.

پرسش: شاید باشد … اما ما خودمان را با آن دلداری می دهیم، چرا که این جا برای محافظه کاران اروپا، چین در حال حاضر، کمونیستی قلمداد می‌ شود و در نهایت، حقوق بشر محدود شده است.

کرنس: با فهم و درک من، هنوز هیچ جایی در جهان، کشور کمونیستی ای غالب نشده است. در مبارزه برای حقوق بشر، چین پیشرفت هائی داشته است. به ویژه اولین حقوق بشر، حق زنده گی. در سال های اخیر، حدود ۶۰۰ میلیون نفر از فقر نجات یافتند. این در تاریخ جهان بی سابقه است. نگاه مغرورانه برخی از سیاست مداران المانی به چین به طور کامل نابجاست.

پرسش: آیا در گفت و گوهایتان سیاست المان هم نقش داشت؟ آیا علاقه یا وابسته گی ای به جمهوری دموکراتیک المان وجود دارد؟

کرنس: جمهوری دموکراتیک المان یک تاریخ است. باید مشخص به آن پرداخت. آن گونه که در‌واقع بود و نه آن گونه که مخالفان آن را می‌بینند و سرزنش و محکومش می کنند. در شرایط فعلی، جمهوری فدرال المان است که میل دارد مناسبات خوبی بر اساس همزیستی مسالمت آمیز با چین داشته باشد. در رسانه ها، به طور وسیعی از سفر آنگلا مرکل گزارش شده است. صدراعظم المان برای هشتمین بار است که به چین سفر می کند. حتای از همتایان اروپایی خود هم بیشتر. در چین بدان با قراردادهای چند میلیارد دلاری و با قدردانی نگاه میکنند. در نتیجه می توان از یک وابسته گی متقابل صحبت کرد. من این مناسبات را مطابق زمان در نظر میگیرم.

پرسش: چینی‌ها موقعیت جهان را چه گونه ارزیابی میکنند؟

کرنس: من در این کشور بودم که امریکا با یک ناوشکن به قلمرو آب های چین حمله کرد. ارتش چین رویکرد فوق امریکا را تحریک آمیز تلقی نمود. چین در این رابطه هشدار داد: « حتا یک رویداد جزیی می تواند یک جنگ را آغاز کند.» امریکا تلاش می کند به هر وسیله ای نفوذ رو به رشد چین در جهان را محدود کند. پاسخ طرف چینی، استراتیژی او در تقویت کشور و همکاری بین المللی است. نقش مهم در سیاست خارجی چین را کشورهای BRICS که غیر از چین، برزیل، روسیه، هند و افریقای جنوبی عضو آنند، ایفا می کند که حداقل شامل ۳۰ درصد از خاک جهان و ۴۲ درصد از جمعیت جهان اند. همکاری با فدراسیون روسیه برای چین عنوان یک اتحاد استراتژیک را دارد. چند روز پیش، کنفرانس « جاده ابریشم و ساخت و ساز مشترک » در پکن برگزار شد. من با برخی از شرکت کننده گان در کنفرانس دیداری داشتم. بحث آنان در باره چگونه گی کار به منظور احیای جاده ابریشم باستان، که نقش مهمی در ۲۱۰۰ سال پیش ایفا کرد، بود، این یک شبکه از مسیرهای تجاری میان کشور چین تا اروپا بود. اکنون باید آسیا و اروپا در سطوح بالای فنی بهم پیوند داده شوند. این و خیلی بیشتر گام های قابل توجهی به سمت هدف می باشند، دستیابی برای ایجاد یک جهان چند قطبی که منوط به دیکته امریکا نباشد./ ص م

یونگه ولت ۲۴ نوامبر ۲۰۱۵ ترسایی

بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۸۱۲

به خاطر۱۹همین سالگرد وفات شادروان ببرک کارمل

بصیر دهزاد

 ببرک کارمل ، شخصیت برجسته  سیاسی ، شجاع و صاحب هوشمندی خاص سیاسی و اجتماعی ۱۹ سال قبل از امروز به ابدیت پیوست. شاد روان ببرک کارمل نه تنها از دیدگاه پیروان سیاسی اش بلکه نظر به نوشته های تعداد از مفکرین  سیاسی- اجتماعی غیر وابسته ِ شخص  بی بدیل  در چند دهه سیاسی که وی زیسته است، بوده است. وی که یکی از بنیان گذاران جریان دموکراتیک خلق افغانستان بوده ، بیش از پانزده سال به حیث رهبر حزب و قریب به شش سال در رهبری دولت  وقت قرار داشت ، یکی از شخصیت های برجسته  و متبارز  سیاسی  درعصر حاکمیت دولت های دموکراسی ملی در تعداد از کشورهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین بوده است. شاد روان ببرک کارمل را بر حق می توان در زمره شخصیت های ملی و مترقی و تحول پسند آن زمان تلقی نمود . در دهه های که ببرک کارمل در اوج مبارزات سیاسی  و اجتماعی افغانستان و در عمق تضاد های اجتماعی و فکری متبارز گردید، چهره های برجسته و ثبت شده در تاریخ مبارزات ترقی خواهانه ، ملی و ضد استعماری مانند جمال عبدالناصر در مصر، سوکارنو در اندونیزیا، قوام ناکرومی در الجزایر، پاتریس لولمبا  و ده ها رهبران دیگر مثال های بودند که  برضد ارتجاع و استعمار با افتخار و شجاعانه مبارزه نمودند و تعداد از آنان بر اساس توطیه های ناشی از تسلط سیاست های کودتایی بین المللی غرب و ارتجاع منطقه وی جان های خود را هم در راه آرمان های ملی و وطنپرستانه شان از دست داده اند.

من به مانند هزاران عضو آن وقته حزب دموکراتیک خلق افغانستان و مردمان که به شخصیت پاک، صادق شاد روان ببرک کارمل احترام دارند ، می خواهم به خاطر یادبود این بزرگ مرد زمان ادا  احترام نمایمِ  ونام شان را زنده و خاطرات شان را جاویدان بخواهم. او «یک رهبر با افتخار» ، یک « ترقی خواه با افتخار» و  یک « مبارز استوار و پایمرد با افتخار» بود که به همان مقیاس که یک شخصیت با ثبات بود، دارای عاطفه انسانی ، احساس عمیق احترام به عرف و عنعنات پسندیده جامعه افغانی و دارای روابط ابتکارانه با نخبه گان و شخصیت های سیاسی، اجتماعی و روحانیون آگاه و وطن خواه و بزرگان اقوام کشور داشت. او با همین خصوصیات اش همیشه حیثیت یک خار چشم را برای عوامل جهل و تاریکی داشت  و هنوز هم روحیه و عطش  انتقام جویی  بعض از محافل و چهره های وابسته فروکش نکرده است که متاسفانه در نوشته های شان  بر علیه این شخصیت سر داده میشوند.

نویسنده چهره و نقش بی بدیل شاد روان ببرک کارمل را از دو دیدگاه می بینم، یکی اینکه  من افتخار مبارزه بی آلایشانه و به خاطر ترقی  ملی و اجتماعی را تحت رهبری وی آموختم و بکار گرفتم ؛ و دیگر اینکه به حیث یک ترقی خواه متعهد به آرمان های ملی و ترقی خواهی اندیشه های ملی و ترقی خواهی وی در شرایط کنونی و در بسیاری از موارد حیثیت « یکی از »  منابع و بنیاد تحلیل و بررسی اوضاع کنونی کشور است و خواهد بود.

شخصیت های مانند ببرک کارمل فقید و همراهان شان همه زنده گی خود را وقف مبارزات تحول طلبانه  و روشنگری جامعه عقب مانده تحت شعار « به خاطر رنج های بیکران مردم افغانستان »  نمودند . صرف نظر از بر خوردهای غیرواقعبینانه و جانبدارانه تعداد از آنانی که زمانی گلو ویخن پاره میکردند و اکنون در تخریب این چنین رهبران  راه مبارزات ملی و تحول طلبانه همان گلو و یخن را پاره میکنند و هم صرف نظر از دیدگاه های افراد و حلقات سیاسی که خود محصول همان دوره سیاسی بوده اند، دو نقطه قابل تبارز و مقایسه وجود دارد که  فقید ببرک کارمل و تعداد زیاد همرزمان وقت شان با پاکی و صداقت شان معیار یک  مقایسه با آن  رهبران اند که  تا توانستند نه تنها خود چور و غارت نمودند؛ بلکه  آنرا به یک سیستم مسلط حاکم بر سینه ملت ساختند. همراهان وقت شاد روان ببرک کارمل ثابت ساختند که خود را به خاطر آرمان های انسانی شان وقف نمودند و افتخار پاکی و صداقت شان را هیچ گاهی خدشه دار نساختند. نویسنده میخواهد احترام عمیق خود را به تمام فرزندان صادق و وطن پرست خارج از حزب دموکراتیک خلق افعانستان که در مبارزه وطنپرستانه گام گذاشتند و راه خود را با از خود گذری ادامه دادند نیز ابراز می نماید.این معیار ها است که باید با آنها افتخار نمود و با سربلند یادبود آن ها را زنده نگهداشت.

من خواستم  در پهلوی ده ها نظریات و تحلیل های همگون، متفاوت و متضاد که هر کدام یقیناٌ طرز دید و از تراوش های فکری و ایدیالوژک  مسلط همان  وقت ناشی می شوند، یافته های فکری خود را  که زمانی در تحت رهبری ایشان افتخار عضویت حزب دموکراتیک خلق افغانستان را داشتم ، در این مقاله  تحریر نمایم. قابل تذکر می دانم که محتوای این تحریر متکی است بر روند های مسلط  ملی و بین المللی همان وقت که در آن اندیشه های  فکری مختلف  درعرصه های چپ ، راست ، معتدل ، افراطی و ناسیونالستی شکل گرفتند و بر بنیاد آن جریانات و سازمان های سیاسی- ایدیالوژیک  زاده شدند ، شکل گرفتند و رشد یافتند. من موافق بر بعضی ارزیابی ها نیستم که  شخصیت ببرک کارمل را جدا از اوضاع و شرایط مسلط آن زمان  به تحلیل می گیرند و عملکرد های وی را از دیدگاه های کنونی به بررسی و انتقاد می گیرند. یا  برعکس بعض خصوصیات شخصی یا فردی  وی را تعین کننده در تغیرات و تحولات  وقت و ارتباط مستقیم می دهند و این را هم باید متذکر گردم که شخصیت سیاسی ببرک کارمل فقید را اگر  از دید مخالف و منفی گرایانه و یا بر عکس آن به تحلیل مسوولانه و واقعبینانه به تحلیل گرفت ، نباید دور از بعد و زاویه اوضاع ملی و بین المللی عصر به نقد گرفت که یک شخصیت سیاسی در آن زاده شده و به رشد فکری و ایدیالوژیک رسیده است. منظور نویسنده در آن است که  اولاٌ نباید کارکرد ها شاد روان ببرک کارمل و دیگر شخصیت های وطنپرست افغانی را از شیوه بینش و روند های کنونی که ماهیتاٌ با آن زمان در تفاوت است به نقد و انتقاد گرفت. دوم اینکه اگر ما تنها و تنها از زاویه فکری و ایدیالوژیک خود به بررسی چنین شخصیت ها بپردازم ، شاید به ساده گی دچار اشتباه گردیده و تحت تاٌثیر احساسات خود قرار گرفته و از واقعبینی سیاسی و یا تاریخی به دور برویم. به بیان دیگر خود و اندیشه خود را به طراوش های ذهنیگرانه « خود » محدود سازیم.

شادروان ببرک کارمل در شرایط زاده شد ، به جوانی رسید و صاحب اندیشه سیاسی و اجتماعی گردید که استعمار و مبارزه بر ضد استعمار در کشور های عمدتاٌ آسیا ، افریقا و امریکای لاتین  به داستان مبارزات ملی و آزادی خواهی تبدیل گردیده بود. ختم جنگ جهانی دوم ، دوقطبی بودن جهان و جنگ سرد بر اوضاع بین المللی تحمیل ؛و سیاست ها و روابط  بین المللی را عمیقاٌ تحت تاٌثیر قرار داده بود. در واقعیت سیستم های سیاسی و حکومات ایجاد شده خواهی نخواهی میلان سیاسی و روابطی را با یکی از دو سیستم مسلط در جامعه بین المللی مدلل می ساخت در غیر آن سقوط آنان با کودتاٌ ها و یا مداخلات نظامی حتمی به نظر می رسید. کشور های که جدیداٌ با استقلال رسیده بودند هنوربه ایجاد دولت های مستحکم و ساختار وسیع  دستگاه دولت نبودند، بدین لحاظ ایجاد روابط  و تعلقیت های سیاسی با سیستم های مسلط جهانی یعنی دو قطب سوسیالیستی و سرمایه داری امپریالیستی غیرقابل جلوگیری بوده است. به گونه مثال تشکیل با عجله پیمان های نظامی در جنب ناتو یعنی « سنتو» و « سیاتو» که در آن ها پاکستان ، ترکیه ، عراق زمان جنرال عارف و فیلپین عملاٌ تهدید بر امنیت و ثبات دول تازه ایجاد شده  بودند. جهت دیگر مساله درآن است که ساختار اقتصادی ـ اجتماعی اعم از تسلط فیودالیزم قرون وسطایی و عدم رشد کافی مناسبات سرمایه داری در حدی نبود که اقتصاد سرمایه مسلط بر اوضاع جدید گردد. بناٌ مبارزه بر ضد مناسبات قرون وسطایی ، مبارزه بر ضد نظامیگری امریکا و جلوگیری از سقوط تحمیلی و بلاخره سمت دهی اقتصادی ضرورت سیاست های جدید و فورمولبندی نظریات ایجاد دولت های ملی- دموکراتیک را به وجود آورد. به همین دلیل از نظرنویسنده سمت گیری به طرف سیاست های قطب سوسیالیزم عجیب نبوده بلکه  دلایل اقناعی آن در ذهن می تواند تداعی گردد.

پس می توان این سوال را هم مطرح نمود که  آیا جریان دموکراتیک خلق مساله حکومت ملی  و دموکراتیک  و ایجاد جبهه ملی در مبارزه بر ضد فیودالیزم و امپریالیزم را بر حق و یا غیر برحق انتخاب نمود. طبعاٌ در چنین روند ها شخصیت های زاده می شوند و به حیث ممثل اراده یک جنبش سیاسی  در راس قرار می گیرند و نقش رهبری را به عهده می گیرند.

رهبر فقید حزب دموکراتیک خلق افغانستان شاد روان ببرک کارمل در شرایط متبارز گردید که ابعاد مبارزات روشنفکری در عین مقیاس میان سازمان های سیاسی- ایدیولوژیک  چپ و راست شکل می گرفت همان گونه که جریان شعله جاوید (دموکراتیک نوین) و اخوان المسلمین بر بنیادهای ایدیولوژیک ایجاد گردیدند ؛ جریان دموکراتیک خلق هم بر بنیاد یک ایدیالوژی مسلط زمان پایه گذاری گردید. در این جا نباید از تعلقات و تمایلات این جریانات با سازمان های مماثل در چوکات مناسبات بین المللی شان انکار نمود.

زنده یاد ببرک کارمل که در یک خانواده متمول به دنیا آمد و در جوانی خود، ایده و سرنوشت خود را به آرمان های مردمان فقیر کشور گره زد ، تمام عمر خود را به مبازره و روشنگری سپری نمود و با آرمان هایش به خاطر خدمت به انسان جامعه فقیر افغانستان تا آخرین لحظات حیات زنده گی نمود. 

آنچه درمورد شخصیت و خصوصیات اش باید گفت که ایشان انسان با غرور ، باعاطفه انسانی  ولی در پرنسیب های قبول شده سازش ناپذیر و عدول ناپذیر بود. در روابط اجتماعی به خصوص با شخصیت های ملی و وطن پرست و مستقل دست بالا  داشت که در اولین برخورد اعتماد و حسن روابط را با طرف صحبت خویش به وجود می آورد. او در زمان وکالت اش در پارلمان توانست چهره های سرشناس را به یک سیاست ملی و روشنگری جلب نماید که در زمان حاکمیت حزب تعداد این شخصیت های متنفذ ، قابل احترام و تجددگرا  پایه گذاران جبهه ملی پدروطن گردیدند و یا بعدآ در پست های بلند دولتی جا و مقام شایسته را بدست آوردند. ولی تعداد دیگر با آنکه با پاسپورت های رسمی دولت وقت به خارج رفتند و دوباره بر نگشتند، بعد از سالها وابسته گی به تنظیم ها و یا حفظ موقف بی طرفی، با آن هم زبان از خصایل « استوار بودن، ترقی خواهی، با عاطفه انسانی، وفاق ملی و احترام بر اعتقادات ملی و مذهبی مردم » باز نموده اند.

با آنکه شادروان ببرک کارمل در بعض مقطع های زمانی به سیاست های تحمیل شده مواجه گردید که موشگافی و تحقیق و به دست آوردن واقعیت ها ممکن ضرورت زمان باشد و واقعیت های هنوز بیان ناشده جای قضاوت های ظالمانه و منفی گرایانه را بگیرد. نویسنده بدین باور است که  نوشته جات و خاطرات این شخصیت بی بدیل سیاسی و وطن پرست روشن سازی جانب دیگر صفحات سیاه شده و تبعیض گرایانه و تب آلود خواهد بود.

نباید از این واقعیت انکار نمود که در زمان رهبری دولتی ایشان سیستم دولتی  افغانستان اعم از لحاظ ساختاری و اعم ایجاد سیستم قانونگذاری انکشاف غیر قابل مقایسه با سیستم های قبلی و بعدی را نمود. توجه ایشان به اقشار مختلفه جامعه از جمله هنرمندان ، پیشه وران و سایر حلقات روشنفکری زمینه ساز ایجاد اولین اتحادیه های صنفی را در هر بخش بوده است و به شکلی راه تاٌثیر گذاری آنان را در سیستم سیاسی  ممکن ساخت. این اتحادیه ها بیشترین عرصه های تشویقی را در رشد و انکشاف شان به دست آوردند. توجه به بخش های مختلفه خدمات اجتماعی از جمله صحت عامه ، خدمات شهری، مساعدت ها به مامورین دولت از طریق توذیع کوپون وغیره امکانات موجود مساعد می گردید. عطف توجه به مساجــد و ملا امام ها  ها و تمامی مناسک مذهبی صورت می گرفت. من به خود حق می دهم این سوال را مطرح نماینم که طی بیش ۲۰ سال حاکمیت های بنام اسلامی و ناشی از ایدیالوژی  بنیادگرای اسلامی، کدام جهات جامعه افغانی ما در اسلامی ساختن جامعه موثر و برتر از آن زمان بوده است که ما آنرا با فاکت ها به مقایسه گیریم . ولی یک فاکت غیر قابل انکار وجود دارد و آن اینکه :

سیاست و سیاست سیاسی افغانستان با آمدن تنظیم های جهادی دو دسته در اختیار پاکستان و استخبارات  آن قرار داده شد و تا سطح که حزب اسلامی حکمتیار موضوع کنفدرایشن با پاکستان را مطرح ساخت و طالبان دولت را کلاٌ  چهار دسته در اختیار پاکستان قرار دادند و خود به حیث اتباع ردیف دوم پاکستان را به خود گرفتند ولی تسلط عربستان سعودی نیز کم نبوده است. و اکنون دولت کنونی بعد از طالبان وابسته به دستگاه نظامی ناتو، استخبارات پاکستان، ایران، سعودی، قطر، آمریکا، انگلستان و ده های دیگر از یک لست طولانی.

آنچه مربوط می شود به شرایط تحمیل شده جنگی بحثی است که از زوایای مختلفه چون رقابت های سیاسی - نظامی در اوضاع بین المللی ، پردامنه ساختن بی ثباتی در آسیا ، حالات خاص ، مسوولیت  قانونی و حقوقی دولت و انفاذ قوانین و تطبیق آن وسیعاٌ و بدون جانبداری های سیاسی – ایدیولوژیک مورد تحقیق و پژوهش گیرد.

نویسنده با بعضی ارزیابی ها و نقل از حوادث و بیان خاطرات بدین ایده معتقد گردیده است که علی الرغم تغیر ڼ غیر طبیعیة  در رهبری حزبی و دولتی تحت تاٌثیر مستقیم سیاست گرباچف ، ببرک کارمل فقید معتقد بر حفظ یگانگی در درون حزب و ادامه وظیفه ڼ دفاع از حکمیت دولت جمهوری افغانستان در برابر دسیسه های بیگانگان ة  بوده است و با قبول یک اجبار سیاسی اصل تغیر سیاسی را نیز پذیرفته بوده است. ولی اینکه در پروسه های بعدی وی محصور از آگاهی از انکشافات بوده و آن نقش موثر و وفاق بر انگیزش در دستان دیگر قرار گرفت و خودش از پروسه ها دور قرار داده شد، سوالی است که قابل یک بررسی جدید است. ببرک کارمل می توانست با همان دراکیت از اوضاع نقش بزرگ را در تقویه یک خط مستقل و غیر وابسته سیاسی – اجتماعی آن وقت افغانستان و بسیج بیشتر حزب داشته باشد تا از تقسیم بندی حلقه رهبری در گروپ های کوچک و شکل گیری ایده های که تحت رو پوش سیاست حاکم بعد از سالهای ۱۹۸۵شکل می گرفتند، پیش گیری صورت می گرفت.

نام چنین شخصیت های پاک طینت ، هدفمند ، مبارز خسته گی ناپذیر، ملی و تجدد گرا جاویدان و روان شان شاد باد.    

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۶۱۲