اهداف طالبان از عملیات منصوری و چشم انداز امنیت در افغانستان

 فرزاد رمضانی بونش

افغانستان کشوری با زمستان هایی سرد و نیرویی چون طالبان با چالش هایی گسترده در جنگ های چریکی خود، پیش رو دارد. همین امر باعث کاهش عملیات ها و فعالیت های نظامی در مقایسه با بهار و تابستان میگردد. چنانچه با آغاز بهار طالبان معمولا بیانیه هایی منتشر و عملا دور نوینی از جنگ های بهاره را آغاز می کند. اکنون نیز امارت اسلامی افغانستان عملیات گسترده ای را آغاز کرده است. چنانچه روز جمعه 28 اپریل 2017 اعلام کرد، عملیات بهاری‌ خود را با رمز « منصوری» آغاز کرده‌ است.این گروه گفته است که از اعلام آغاز عملیات تمامی مراکز دولتی از قبیل ارگان‌های حکومتی افغانستان را مورد هدف قرار خواهد گرفت. در این نوشتار با به بررسی اهداف طالبان، به اهمیت شرایط کنونی و سال سرنوشت سازی پیش رو برای دولت و طالبان خواهیم پرداخت.

اهداف و نگاه طالبان افغانستان به عملیات منصوری

از نگاه طالبان در طول پانزده سال گذشته هر چند اشغالگران کفری بسیاری از همراهان ائتلافی شان مجبور به خارج ساختن از کشور شده اند، اما تعدادی به سرکردگی امریکا، اصرار به جنگ داشته نظامیان خویش را بیشتر نموده و از بمب های سنگین استفاده می کنند. در این بین در سال گذشته طالبان عملیات بهاری خود را با نام «عملیات عمری» را اعلام و هشدار داد که مراکز نیروهای داخلی و خارجی مورد حملات «تهاجمی» قرار خواهد داد و «مناطق حساس و مصئون» را مورد هدف قرار خواهند داد اما اکنون با عملیات منصوری انگیزه و اهداف بیشتری را پیگیری می کند. از این دید عملیات منصوری با در دو بخش غیرنظامی و نظامی از یک سو مناطقی که طالبان بر آن حاکمیت دارند، را مطابق با امکانات موجود امارت اسلامی، و فایده رساندن به مردم در بخش های مختلف آغاز خواهد شد، واحد های اداری نظام فعال خواهد شد و برای حل و فصل موضوعات اداری، امنیتی و حقوقی تشکیلات اداری بطور منظم فعال خواهد گشت.  در کنار آن نیز این گروه تلاش می کند تا در ماه های آتی بخش دعوت و ارشاد و کمیسیون جلب و جذب بطور خاص  را فعال و همراه نمودن مردم با با طالبان را سرعت بخشد.

 در بعد دیگری کنار آن نیز در بخش نظامی جدا از طرح های نظامی برای ضربه زدن به دشمن، از بین بردن اشغالگران خارجی، مراکز ثابت و سیار نظامی و اطلاعاتی و همکاران داخلی آنان علاوه بر عملیات تهاجمی از تکتیک جنگ های چریکی، عملیات دسته جمعی استشهادی و حملات هدفمند، نفوذی و عملیات انفجاری را مد نظر داشته باشند. در این حال باید دانست از مهمترین اهداف طالبان آزادی افغانستان و حاکمیت اسلامی در کشور است، اما این امر به معنی حمله همه جانبه آنها نبوده و عملا تغییر تاکتیکی مهمی در حملات طالبان مشاهده گردد. به  نظر میرسد طالبان با درک شرایط زمانی تلاش خواهد کرد در کنار اینکه مانع از همکاری مردم با حکومت افغانستان گردد تلاش کند از دامنه نگرانی و هراس شهروندان  افغانستانی از  گروه خود بکاهد. چنانچه با توجه به دامنه نگرانی و هراس های موجود از طالبان در بین مردم افغانستان دستورهایی چون توجه به حفاظت از جان و مال مردم، سرمایه های ملی، ملک های شخصی و در حین عملیات را مد نظر قرار داده است. این رویکرد می تواند جدا از هراس عمومی از همکاری با دولت کابل و منجر به کاهش همکاری مردم با دولت افغانستان را گسترش بخشد.

هر چند طالبان در دو سال گذشته تلاش هایی در جهت تحقق شروطی چون آزادي زندانیان گروه طالبان از زندانهای افغانستان، خروج كامل نيروهاي خارجي از افغانستان و خارج ساختن طالبان از فهرست گروه های تروریستی سازمان ملل متحد و پايان تحريم هاي جهاني رهبران طالبان را برای مذاکرات صلح لازم دانسته است، اما اینک برای به‌عقب راندن نیروهای افغان به تسخیر مناطق بیشتر، تقویت موضع این گروه در بخش های گوناگون با متقدم دانستن عملیات های نظامی عملا امتیازاتی مختلف و بهره گیری از نتایج آن در هرگونه مذاکره آینده در دست داشته باشد. چنانچه در وضعیت کنونی طالبان علاوه بر توجه به استانهای جنوبی هلمند، پکتیکا، پکتیا و خوست و استان های شرقی چون لغمان، کنر، ننگرهار و نورستان استانهای غربی و شمالی را مد نظر بیشتری قرار دارد. در همین راستا عملیات های این گروه در پس از آغاز عملیات منصوری، در استان های بدخشان، جاده عمومی کابل ـ جلال آباد، استان لغمان و مراکز های امنیتی آن، استان ننگرهار و مراکز امنیتی آن، استان لغمان استان کاپیسا، میدان وردگ، و... عملیات هایی داشته اند. این رویکرد به نوعی به تلاش برای به چالش کشیدن بیشتر کابل و غرب در جبهه های جنگی جدید تر و کاستن فشار در استان ‌های جنوبی، تاکید بر عدم پذیرش کابل خود را صاحب اصلی قدرت در افغانستان، اهرم هایی مهمتری برای هر گونه معامله احتمالی در گفتگوهای صلح بود.

رویکرد دولت افغانستان و چشم انداز امنیت افغانستان:

دولت کابل در گذشته در تلاش در جهت تجزیه طالبان و همچنین اختلافات درونی طالبان منتظر بود بخشي از طالبان جدا شده و پس از كسب امتيازهايي با آغاز مذاکرات صلح در مذاكرات صلح شركت نمايند، اما گفتگوهای چهارجانبه شکست خورد و نوع کنش پاکستان در برخورد دوگانه در قبال مبارزه با تروریسم در وضعیتی است که کابل معتقد است کلید صلح را در دست پاکستان است. در این بین اکنون حکومت افغانستان در واقع کابل معتقد است که عمليات بهاري گروه طالبان با شكست روبرو و نيروهاي امنيتي و دفاعي افغان مقابل طالبان ايستادگي می نمایند. در این حال دولت افغانستان این گونه اعلامیه‌های سیاسی طالبان را بیشتر تبلیغات سیاسی می‌داند و تاکید دارد که قاطعانه واکنش نشان می‌دهد و نیروهای امنیتی با جدیت گروه‌های تروریستی را سرکوب خواهند کرد. در همین راستا وزارت دفاع افغانستان نیز اعلام کرده نیروهای امنیتی همه نقشه‌های گروه طالبان را خنثی خواهند کرد.

آنچه مشخص است اوضاع افغانستان نسبت به سالهای گذشته سخت تر شده و چالشهای اصلی افغانستان و روندهای امنیتی چون توازن ناپایدار نظامی بین طالبان با نیروهای امنیتی افغانستان، خیزش مجدد طالبان و تصرف بیش از 35 در صد خاک افغانستان ( به ادعای طالبان بیش از نیمی) ، ادامه وضعیت نا مطمئن در دولت ائتلافی و چالشهای درونی حکومت در سال جاری با حمله تروريستي بر پادگان لشکر ٢٠٩ شاهين در استان بلخ مقدمه‌ای از برنامه‌هاي جنگي طالبان در شمال افغانستان است و ممکن است طالبان به دنبال اشغال مناطق مهم در همسایگی مرزهای آسیای مرکزی و ايران ‌باشد.

در بعد دیگری وضعیت امنیتی در افغانستان بی ثبات بوده و یک سوم خاک افغانستان از کنترل حکومت مرکزی در کابل خارج است و در بسیاری مناطق جنگ میان نیرو های امنیتی افغان و شورشیان جریان دارد. به علاوه پیمان نظامی ناتو، (با ۱۳ هزار سرباز در افغانستان ) با توجه به سخنان استولتنبرگ، دبیر کل پیمان ناتو و نخست وزیر پیشین ناروی، ( ناتو می‌خواهد در آینده بیشتر از پیش علیه تروریسم اقدام کند و وضعیت امنیتی در افغانستان یک چالش است و ممکن است شمار سربازانش در مأموریت موسوم به "حمایت قاطع" در افغانستان را افزایش بدهد، ) . در همین میان احتمال تصمیم در دیدار سران دولت های عضو ناتو در پایان ماه می امسال در بروکسل  اگر طرح ها و گمانه ایی در مورد اعزام 13000 نیروی ناتو  (ترکیبی از نیروهای آمریکایی و ائتلاف ) و بازگشت جنگ به مقیاسی پیش از سال 2014 رخ دهد و افزایش تسریع آموزش نیروهای امنیتی و پلیس افغانستان و جلوگیری از تحرک طالبان در مراکز پرجمعیت مد نظر قرار گیرد، عملا دامنه نبرد در افغانستان بیشتر خواهد شد. در این میان به نظر میرسد دولت ترامپ نیز ممکن است اعزام حدود پنج هزار نظامی آمریکایی به افغانستان برای آموزش نظامیان افغان را شدت بخشد. این امر در حالی است که تغییر لحن برخی مقامات کنونی آمریکا نسبت به طالبان چون هوگو لارنس سرپرست سفارت آمریکا در کابل و دیگر مقامات این کشور به نوعی بیانگر توجه بیشتر در قبال طالبان و سرکوب این گروه در دوران ترامپ هدف قرار گرفتن طالبان مجددا آغاز شده است.

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۰۸۰۵

کلینتون « قصاب لیبیا »!


جولیان آسانژ، بنیان‌ گذار سایت افشاگر ویکی ‌لیکس، در واکنش به اظهارات اخیرهیلاری کلینتون که ویکی ‌لیکس را « ویکی ‌لیکس روسی » نامیده بود، نامزد سابق انتخابات ریاست‌ جمهوری امریکا از حزب دموکرات را «قصاب لیبیا» خطاب کرد. هیلاری کلینتون ادعا کرد شکستش در انتخابات سال گذشته امریکا در مقابل دونالد ترامپ به خاطر اظهارات جیمز کومی، رییس اف‌ بی‌ آی و کارهای ویکی ‌لیکس بوده است.

جولین آسانژ، بنیان‌ گذار  ویکی ‌لیکس  در گفت‌ وگویی با نشریه‌  « راشیا تودی »، شبکه‌ اجتماعی  فیس‌ بوک  را « مخوف‌ ترین شبکه‌  جاسوسی که تا به‌ حال ساخته شده است» نامید.

آسانژ در ادامه این گفت ‌وگو یاد آور شد که  به عقیده‌  او « فیس‌ بوک » بانک اطلاعاتی از نام و احوال و سابقه‌  افراد است که کاربران به شکل داوطلب این داده‌ها را تکمیل می ‌کنند و به دست خود در اختیار سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی و در راس اش سرویس امنیتی آمریکا یعنی «سیا» قرار می‌دهند.

جولین آسانژ گفته است:« هرکس که دوستی را به صفحه‌  خود در فیس‌بوک اضافه می‌ کند، باید بداند که به شکل مجانی دارد به سرویس امنیتی و اطلاعاتی امریکا سرویس می ‌دهد و بانک اطلاعاتی آن‌ ها را تکمیل می ‌کند.» اوالبته تاکید می ‌کند که به هیچ‌ وجه فکر نمی‌ کند مالک اصلی  فیس‌بوک  دولت امریکاست، اما این حقیقت که سرویس اطلاعاتی امنیتی امریکا به داده‌ های ثبت ‌شده در فیس‌بوک د سترسی دارد، به اندازه کافی خطرناک و نگران ‌کننده است.

آسانژ معتقد است:« امریکا هر زمان بخواهـد می ‌تواند فشار سیاسی و حقوقی لازم را به فیس‌بوک وارد کند تا این داده‌ها در اختیارش قرار گیرد. »

 آسانژ در گفت ‌وگو با «راشیا تودی» از صنعت رسانه‌های جهانی و به ‌ویژه رسانه ‌های جریان اصلی نیز انتقاد کرده و گفته است این رسانه ‌ها حقیقت را دست‌ کاری شده در اختیار افکار عمومی قرار می‌ دهند و کار چندانی برای جلوگیری از وقوع جنگ یا مقابله با نظام‌ های فاسد انجام نمی‌ دهند.

در همین حال  دیروز رسانه های گزارش دادند که در پی گسترش فعالیت های تبلیغاتی و اعلانات تجارتی از طریق سمارت فون و تابلیت ها ، فیس بوک فقط در سه ماه اول سال  به ارزش سه میلیارد دالر مفاد نموده ؛ و به همین دلیل نرخ هر سهم این شرکت به ۱۵۲ دالر افزایش یافت.

بنا به گفته  صدای المان  جولین آسانژ بنیان‌ گذار ویکی‌ لیکس  همچنین ادعا کرده است که « ویکی‌‌لیکس» هنوز اسناد بسیار مهم و محرمانه‌ای را که در اختیار دارد منتشر نکرده و گفته است برخی از این اسرار « شرم ‌آور » هستند.

در پی حمله‌ هکرها به پلی ‌استیشن‌های تولید « سونی»، اطلاعات‌ کارت‌های اعتباری میلیون‌ها کاربر به سرقت رفته و یکی از بزرگ ‌ترین فاجعه‌ های امنیت فن‌آوری و سایبر سال‌های اخیر رقم خورده است. هفته‌ گذشته کمپانی بزرگ « سونی » اعلام کرد که هکرها به شبکه‌ دستگاه‌های پلی استیشن تولید این کمپانی حمله کرده‌اند. در پی این حمله، دستگاه‌ های پلی استیشن بیش از ۲۵ میلیون نفر از کاربران آلوده و اطلاعات شخصی بسیاری از آن‌ها از جمله نام، نشانی و حتا شماره‌های کارت‌های اعتباری آن‌ها به سرقت رفته است. « سونی » بعد تر اعلام کرد که رقم دستگاه‌هایی که آلوده به این ویروس شده‌اند به ۷۷ میلیون رسیده است.

کمپنی سونی اعتراف کرده است که اطلاعات ۱۰۷۰۰ کارت بانکی حساب جاری کاربران در کشورهایی مثل هلند، المان، اتریش و اسپانیا نیز در پی این حملات، مورد دستبرد هکرها قرار گرفته است. این حمله‌  هکرها نه فقط  دستگاه‌های پلی استیشن، که در موارد متعددی کامپیوترهای شخصی و افزونه‌ های بازی‌ های اینترنتی در فیس ‌بوک کاربران را هم مورد حمله قرار داد.

در پی جنجال‌ های ناشی از این حمله‌ هکرها و رخنه‌  امنیتی که در نوع خود از بزرگ ‌ترین فاجعه‌های امنیت فن‌آوری است، سونی اعلام کرده که گروهی از بازرسان امنیت سایبر را استخدام کرده است تا ایمنی تولیدات و شبکه‌ های سونی را مورد بازبینی قرار دهند./ ص ا

 بامداد ـ سیاسی ـ ۲ / ۱۷ـ ۰۷۰۵

 

منـزلـت کـار

 

ادواردو گاله آنو

امروز هشدار دادن درباره این که در دنیا هیچ چیزی نامطمین تر از کار نیست، به زحمتش می آرزد. هر بار کارگران بیش تر و بیش تری هستند که هر روز بیدار می شوند و می پرسند: «چه مدت می توانیم ادامه دهیم ، چه کسی مرا خواهد خرید؟»

خیلی ها کارشان را از دست می دهند و خیلی ها در حال کار کردن زنده گی شان را از دست می دهند. هر ۱۵ ثانیه یک کارگر به خاطر آن چه « سوانح کار» می نامند، به قتل می رسد.*

نترسید، با گفتن «کوتاه خواهم گفت» آغاز خواهم کرد، ولی این بار حقیقت دارد. و حقیقت دارد زیرا وارد یک کارزار بی فایده بر ضد « تورم واژه ای» در امریکای لاتین شده ام، که فکر می کنم نامطبوع تر و خطرناک تر از تورم پولی است، اما به کرات بسط داده می شود. و چون علاوه بر این، قصد دارم برای شما موزاییکی از متون کوتاه بخوانم که قبلاً در مجلات، روزنامی ها و کتاب ها انتشار یافته اند. اما مانند حالا برای یک مناسبت حول یک پرسش که مرا مانند ـ مطمینم ـ همی شما مشغول و مغشوش می سازد گرد آوری نشده بودند و آن پرسش:

«حقوق کارگران اکنون موضوعی برای باستان شناسان هستند؟»

«فقط برای باستان شناسان؟»

«آیا یک خاطره گم شده از اعصار گذشته اند؟»

این مساله در موزاییکی است تهیه شده از متون مختلف که همی آن ها بدون این که بخواهند، بین گذشته و حال در رفت و آمدند و به این پرسش که بیش از هر زمانی موضوع روز است اشاره دارند:

«حقوق کارگران موضوعی برای باستان شناسان هستند؟»

حقوق کارگران در این زمان های بحرانی بیش از هر زمانی موضوع روز شده اند، در این زمان ها بیش از هر زمان دیگر حقوق کارگران به وسیله یک طوفان وحشی که همی چیز را با خود می برد، که کار را مجازات می کند و سفته بازی را پاداش می دهد، در شرف ضایع شدن است، و دستاوردهای کارگری حاصل بیش از دو قرن را در سطل زباله می اندازد.

رطیل جهانی

در شیکاگو در ۱۸۸۶ بوقوع پیوست. اول ماه می، هنگامی که اعتصاب کرگری، شیکاگو و شهرهای دیگر را فلج ساخت، روزنامی « تریبون فیلادلفیا» بیماری را تشخیص داد:

«عنصر کار از طرف نوعی رطیل جهانی گزیده شده است و کاملاً دیوانه شده است.»

دیوانگان کامل کارگرانی بودند که برای هشت ساعت کار روزانه و برای حق تشکیل سندیکا مبارزه می کردند. سال بعد، چهار رهبر کارگری، متهمین به قتل، بدون مدرک در یک محاکمی خیمه شب بازی محکوم شدند. آنها جورج اینگل ( Georg Engel)، آدولف فیشر (Adolph Fischer)، آلبرت پارسونس (Albert Parsons) و آگوست اسپیس ( Auguste Spies ) نامیده می شدند؛ در حالی که به سوی چوبه دار گام برمی داشتند، پنجمین محکوم، لوییس لینگ ( Louis Lingg ) کله اش در سلولش به پرواز در آمده بود.

هر اول ماه می همی دنیا از آن ها یاد می کند.

ضمناً بگویم که هفت یا هشت سال پیش در شیکاگو بودم، و از دوستانم خواستم که مرا به مکانی ببرند که آن اتفاق روی داده بود، و آنها آن جا را نمی شناختند.

سپس متوجه شدم که این جشن جهانی، یگانه جشن جهانی که واقعاً  وجود دارد، در ایالات متحده برگزار نمی شد؛ یعنی، در آن زمان تنها کشوری بود که در آن جا اول ماه می روز کارگران نبود. در این اواخر این امر تغییر کرده است، کمی پیش نامی ای مسرت بخش از همان دوستان دریافت کردم که در آن برایم تعریف می کردند که اکنون در آن مکان یک ستون سنگی به یاد این قهرمانان سندیکایی وجود دارد، که پدیده ها تغییر کرده اند و این که برای اولین بار در تاریخ یک تظاهرات تقریباً یک میلیون نفری به یاد آن ها برگزار شد. و نامی با این جمله پایان می یافت: « آن ها به تو سلام می رسانند.»

هر اول ماه می دنیا از آن جان باخته گان یاد می کند، و با گذشت زمان مجامع بین المللی، قوانین اساسی و قانون های دیگر حق را به آن ها داده اند. با این وجود، موفق ترین شرکت ها بدون آموختن به کارشان ادامه می دهند. سندیکاهای کارگری را ممنوع می کنند و ساعات کار روزانه را با ساعت ذوبی سالوادور دالی اندازه می گیرند.

یک بیماری به نام « کار»

در ۱۷۱۴ ترسایی برناردینو راماسینی (Bernardino Ramazzini) وفات یافت. او یک پزشک عجیب بود، یک پزشک خیلی عجیب، که با این پرسش شروع می کرد:

«شغل تان چیست؟»

به ذهن هیچ کس خطور نمی کرد که این پرسش می تواند اهمیت داشته باشد. تجربه اش به وی اجازه داده بود که نخستین « رساله طبی کار» را بنویسد، در آن رساله، بیماری های رایج در بیش از پنجاه شغل را یک به یک نوشت و ثابت می کرد که امیدهای کمی در رابطه با بهبودی کارگرانی که گرسنگی می خورند، بدون آفتاب و استراحت در کارگاه های بسته، خفه کننده و کثیف کار می کنند، وجود دارد.

ضمن این که راماسینی در پادوا از دنیا می رفت، در لندن پرسیوال پت (Percival Pott) به دنیا می آمد. وی رد پای استاد ایتالیایی را تعقیب کرد، این پزشک انگلیسی درباره زنده گی و مرگ کارگران فقیر تحقیق می کرد. و درمیان یافته هایش، کشف کرد چرا کودکانی که دودکش ها را پاک می کنند، زنده گی کوتاهی دارند. کودکان در دود کش ها لخت و عور می لغزیدند، منزل به منزل، و درکار شاق رفت و روب دود تنفس می کردند. دود جلاد آن ها بود.

دور انداختنی ها

هرهفته بیش از نود میلیون مشتری به فروشگاه های وال مارت مراجعه می کنند. برای بیش از ۹۰۰ هزار نفر از کارکنانش وابسته گی به هر نوع سندیکایی ممنوع است. اگر ایده پیوستن به سندیکا به ذهن یکی از آن ها خطور کند، یکی به جمع بیکاران اضافه می شود. این شرکت موفق، بدون تزویر و ریا یکی از حقوق بشر اعلام شده به وسیله سازمان ملل متحد را انکار می کند: آزادی تشکیل اتحادیه. و علاوه بر این، بنیاد گذار وال مارت، سام والتون، در ۱۹۹۲ « مدال آزادی»، یکی از بالاترین نشان های افتخار در ایالات متحده را دریافت کرد.

از هر چهار نفر بزرگسال یک نفر و از هر ده بچه ۹ نفر غذای پلاستیکی را که باعث چاقی آنها می شود، در مک دونالد می بلعند. کارگران مک دونالد به همان اندازه غذایی که سرو می کنند؛  دور انداختنی اند. ماشینی یک سان آن ها را قیمی می کند. آن ها هم حق تشکیل سندیکا ندارند.

در مالزی، جایی که هنوز سندیکاهای کارگری وجود دارند و فعالیت می کنند، شرکت اینتل (Intel)، موتورولا (Motorola )، تکزاس اینسترومنتس (Texas Instruments ) و هولت پاکارد ( Hewlett Packard ) توانستند  مزاحمت سندیکاها را از خود دور کنند. دولت مالزی بخش الکترونیک را آزاد از سندیکاها اعلام کرد. ۱۹۰ کارگری هم که در تایلند زنده سوختند و مردند، هیچ گونه امکانی برای متشکل شدن در یک اتحادیه نداشتند، آن ها در یک محوطه چوبی سر پوشیده، چفت شده از بیرون گدی های  Sesame Street، Bart Simpson، خانواده Simpson و Muppets را تولید می کردند.

در کارزارهای انتخاباتی سال ۲۰۰۰ترسایی ، کاندیداها، بوش و گور ( Gore ) در ضرورت ادامه دادن به تحمیل الگوی روابط کاری امریکای شمالی به دنیا هم نظر بودند. « سبک کار ما » ( آن طور که هر دو آن را می نامیدند ) این است که روند جهانی شدن را مشخص می سازد، که با پوتین های هفت لیگی به پیش می رود و وارد دورافتاده ترین گوشه های سیاره می شود.

تکنولوژی که فاصله ها را از میان برداشته است، اکنون اجازه می دهد که یک کارگر شرکت« Nike » در اندونزیا برای به دست آوردن آن چه که در یک سال کارگر همان شرکت در ایالات متحده به دست می آورد، صد هزار سال کار کند، صد هزار سال. ادامه دوران استعمار است، در مقیاسی هرگز شناخته نشده. فقرای دنیا در حال انجام دادن وظیفه سنتی شان هستند: فراهم ساختن بازوهای ارزان و تولیدات ارزان، اما حالا علاوه بر تولید کردن کایوچو، برنج، قهوه، شکر و کالاهای لعنتی دیگر به خاطر بازار جهانی، عروسک، کفش ورزشی، کامپیوتر یا ابزارهایی با سطح بالای تکنولوژیکی هم تولید می کنند.

از سال ۱۹۱۹ترسایی  ۱۸۳ موافقتنامه  بین المللی که روابط کاری را تنظیم می کنند، امضا شده اند. بر اساس نظر « سازمان بین المللی کار»  از این ۱۸۳ توافقنامه، فرانسه ۱۱۵، نروی ۱۰۶، المان ۷۶ و ایالات متحده  امریکا ۱۴ عدد از آن ها را تصویب کرده اند. کشوری که در راس پروسه جهانی سازی است فقط از اوامر خودش اطاعت می کند. بدین سان مصوونیت کافی برای شرکت های بزرگ اش، مهاجمین برای شکار نیروی کار ارزان و اشغال سرزمین هایی که صنایع کثیف شان می توانند بر طبق هوا و هوس آنها آن جا را آلوده سازند، تضمین می کند. به شکلی متناقض، این کشور هیچ قانونی را به جز قانون کار به رسمیت نمی شناسد. هیچ قانونی را به جز قانون کار که خارج از قانون است به رسمیت نمی شناسد، این کشور است که می گوید چاره ای نخواهد بود مگر گنجاندن ماده ها و بندهای اجتماعی و حفاظت زیست محیطی در موافقتنامه های تجارت آزاد. واقعیت چگونه می بود؟ واقعیت بدون تبلیغاتی که آن را استتار می کند، چه گونه می بود؟ این ماده ها و بندها فقط مالیات هایی هستند که فاسد تحت عنوان « روابط عمومی » به تقوا می پردازد، اما فقط ذکر حقوق کارگران مو را بر تن مشتاق ترین حامیان و وکلای مدافع دستمزد بخور و نمیر، ساعت کار کشدار و اخراج آزاد سیخ می کند.

از زمانی که ارنستو زدییو ریاست جمیوری مکسیکو را رها کرد، هییت مدیره شرکت Union Pacific Corporation وهییت مدیره کنسرن Procter and Gamble را در هم ادغام ساخت که در ۱۴۰ کشور فعالیت می کند، و علاوه بر این در راس یکی از کمیسیون های سازمان ملل متحد قرار دارد و افکارش را در مجله فوربس منتشر می سازد. به زبان «تکنوکرات ها »، او بر علیه آن چه که « تحمیل استانداردهای همگون ها در قراردادهای جدید تجارتی، می نامند، خشمگین می شود، ترجمی آن، یعنی مطلقاً فراموش کنیم همی قوانین بین المللی را که هنوز کم و بیش، کمتر که نه بیش تر، از کارگران حمایت می کنند. رییس جمیور بازنشسته به خاطر موعظه کردن برده گی حقوق می گیرد، اما مدیر اصلی جنرال الکتریک این را واضح تر می گوید:

« برای رقابت کردن باید عصاره لیموها را گرفت.»

و لزومی به روشن کردن این نیست که او در « شوی واقعی » دنیای عصر ما با لیمو کار نمی کند. در مقابل شکایات و اعتراضات، شرکت ها دست های شان را می شویند و «من نبودم، من نبودم.»

کار در صنعت پسا مدرن تمرکز یافته نیست، در همی بخش ها این گونه است، نه فقط در فعالیت بخش خصوصی. مقاطعه کاران سه چهارم اتومبیل های تویوتا را تولید می کنند؛ از هر پنج کارگر فولکس واگن در برزیل، فقط یک نفر در استخدام کارخانه است؛ از ۸۱ کارگر پتروبراس کشته شده در سوانح کار در پایان قرن بیستم، ۶۶ نفر از آن ها در استخدام مقاطه کاران بودند که استانداردهای ایمنی را اجرا نمی کنند.

چین از طریق ۳۰۰ شرکت پیمان کاری، نیمی از تمام عروسک های « باربی»  را برای دختربچه های دنیا تولید می کند. در چین بله سندیکاها وجود دارند، اما از یک دولت اطاعت می کنند که به نام سوسیالیسم به تادیب نیروی کار مشغول است. بوسیالی (Bo Xiali) رهبر ارشد حزب کمونست چین توضیح داد:

«ما با شورش کارگری و بی ثباتی اجتماعی برای تضمین کردن یک جوّ مناسب برای سرمایه گذاران مبارزه می کنیم.»

قدرت اقتصادی بیش از هر زمانی انحصاری شده است، ولی کشورها و اشخاص در آن چه که توانایی اش را دارند، برای دیدن این که چه کسی بیشتر عرضه می کند در عوض آن مقدار کمی که دریافت می کند، برای دیدن این که چه کسی در عوض نیمی از دستمزد دوبرابر کار می کند، با یکدیگر رقابت می کنند. در کنار جاده بقایای دستاوردهای به زور گرفته شده طی سال های زیادی از درد و مبارزه به جا مانده اند.

کارخانه های مونتاژ مکسیکو ، امریکای مرکزی و کاراییب که « کارخانه های عرق ریزی» نامیده می شوند، با ضرب آهنگی بسیار بیش تر از مجموع سرعت صنعت افزایش می یابند. در آرجنتاین  از هر ده شغل جدید هشت تای آن سیاه هستند، بدون هیچ گونه حمایت قانونی؛ از هر ده شغل جدید در تمام امریکای لاتین ۹ تا از آن ها با به اصطلاح « بخش غیر رسمی» مطابقت می کنند، یک حُسن تعبیر برای گفتن این که کارگران به لطف پروردگار آزاد اند. ثبات شغلی و حقوق کارگران از این به بعد موضوعی برای باستان شناسان هستند؟ فقط یاد و خاطره ای از یک نوع منقرض شده به جا مانده است؟

در دنیای وارونه، آزادی سرکوب می کند. آزادی پول، کارگران زندانی می خواهد، زندانی زندان ترس، که بزرگ ترین زندان همی زندان هاست. خداوند بازار تهدید می کند و مجازات می کند، و این را به خوبی هر کارگری در هر مکانی می داند. ترس از بیکاری به شاغلین برای کاهش دادن قیمت نیروی کارشان و افزایش بهره دهی شان خدمت می کند. این امر امروزه سرچشمی اضطراب همی اضطراب هایی است که بیش از همی جهانی شده است.

چه کسی از وحشت پرتاب شدن به صف طولانی آن هایی که در جست و جوی کاراند، در امان است؟

چه کسی از تبدیل شدن به یک مانع داخلی وحشت ندارد؟

این را می توان با سخنان رییس کوکاکولا بیان کرد که اخراج هزاران کارگر را این گونه توضیح داد: «در حال برداشتن موانع داخلی هستیم.»

 و آخرین پرسش در قطار پرسش ها: در مقابل جهانی سازی پول، که دنیا را به رام کننده و رام شونده تقسیم می کند، می توان مبارزه برای منزلت کار را بین المللی کرد؟ یک چالش بسیار دقیق.

یک عمل عجیب از خردمندی

در سال ۱۹۹۸ترسایی ، فرانسه قانون ۳۵ ساعت کار هفتگی را دیکته کرد. کمتر کارکردن، بیشتر زنده گی کردن. توماس مور در آرمان شهراش در این رویا بود. اما می بایست پنج قرن انتظار بکشد تا اینکه بالاخره یک ملت جراات کند عملی شبیه آن را که از عقل سلیم ناشی می شود، مرتکب شود. در نهایت، ماشین ها به چه خدمت می کنند اگر برای کاهش دادن زمان کار و بسط فضای آزادی ما نیستند؟ چرا باید پیشرفت تکنولوژیکی به ما بیکاری و اضطراب هدیه کند؟ برای یک بار، حداقل، یک کشور وجود داشت که شهامت مبارزه کردن با این همی بی خردی را داشت. اما، اما خردمندی زیاد دوام نیاورد. قانون ۳۵ ساعت در ده سالگی وفات یافت.

این دنیای نامطمین

امروز هشدار دادن درباره این که در دنیا هیچ چیزی نا مطمین تر از کار نیست، به زحمتش می ارزد. هر بار کارگران بیشتر و بیشتری هستند که هر روز بیدار می شوند و می پرسند:

« چه مدت می توانیم  ادامه دهیم ، چه کسی مرا خواهد خرید؟»

خیلی ها کارشان را از دست می دهند، و خیلی ها در حال کار کردن زنده گی شان را از دست می دهند. هر ۱۵ ثانیه یک کارگر به خاطر آن چه که «سوانح کار» می نامند، به قتل می رسد.

نا امنی عمومی موضوع ارجح برای سیاستمداران است، که باعث رها کردن هیستری جمعی در هر انتخاباتی می شوند.  اعلام می کنند:

«خطر، خطر  در هر گوشه یک دزد، یک متجاوز، یک قاتل در کمین است.»

اما این سیاستمداران هرگز اعلام نمی کنند که کارکردن خطرناک است. و از خیابان رد شدن خطرناک است، زیرا هر ۲۵ ثانیه یک عابر پیاده به خاطر آن چه که « سوانح عبور و مرور» می نامند، کشته می شود. و خوردن خطرناک است، زیرا آن کس که از گرسنه گی در امان است، می تواند به خاطر غذای شیمیایی مسموم شود و بمیرد. و تنفس کردن خطرناک است، زیرا در شهرها، در شهرهای بزرگ، هوا… هوای خالص مانند سکوت است: یک کالای لوکس. و همین طور متولد شدن خطرناک است، زیرا هر سه ثانیه یک بچه قبل از رسیدن به سن پنج سالگی می میرد.

یک داستان واقعی برای ختم کلام (موضوع از دستم در رفت)، چند چیز که بیشتر به واقعیتی از گوشت و استخوان مربوط می شوند، مانند داستان ماروخا. روز ۳۰ مارچ، روز خدمات خانگی.

بد نیست تعریف کردن یک داستان کوتاه از یک زن کارگر، از یکی از شغل های بیشتر تحقیر شده دنیا. ماروخا سن و سال نداشت. از سال های پیشین اش هیچ چیز نمی گفت؛ از سال های پسین اش، انتظار هیچ چیزی را نمی کشید. نه زیبا بود نه زشت نه بیش یا کم، هنگام راه رفتن پاهایش را می کشید، گردگیر یا جارو یا ملاقه را در دست می گرفت. بیدار که بود سر در میان شانه ها فرو می رفت. خوابیده، سر در میان زانوها فرو می رفت. هنگامی که با او صحبت می کردند، به زمین نگاه می کرد، مانند کسی که مورچه ها را می شمارد. در خانه های دیگران کار کرده بود از زمانی که حافظه داشت. هرگز از شهر لیما خارج نشده بود، هرگز از منزل به منزل بسیار در شتاب بود و در هیچ کدام از آن ها خود را نیافت. بالاخره جایی پیدا کرد که با او مانند یک شخص رفتار می شد. بعد از روزهای کمی از آن جا رفت.علاقمند شده بود.

ناپدید شده ها

۳۰ اگست، روز ناپدید شده ها ، مرده های بی قبر، قبرهای بی نام، زنان و مردانی که ترور آن ها را قورت داد، نوزادانی که غنیمت جنگی هستند یا بوده اند، و همین طورجنگل های بومی، ستاره گان شب شهرها، رایحه گل ها، طعم میوه ها، نامی های نوشته شده با دست، کافه های قدیمی جایی که وقت بود برای از دست دادن وقت، فوتبال کوچه ، حق پیاده رفتن، حق تنفس کردن، شغل های مطمین، بازنشسته گی های مطمین، خانه های بدون نرده، درب های بدون قفل، آگاهی اجتماعی و عقل سلیم.

منشا جهان

چند سالی بود که جنگ اسپانیا خاتمه یافته بود و صلیب و شمشیر بر ویرانه های جمهوری فرمانروایی می کردند. یکی از شکست خورده گان، یک کارگر آنارشیست، تازه از زندان رها شده، در جست وجوی کار بود. بی هوده زمین و آسمان را زیر و رو می کرد. برای یک سرخ کار نبود. همی به اواخم می کردند، شانه بالا می انداختند یا به او پشت می کردند. هیچ کس او را درک نمی کرد، هیچ کس به او گوش نمی کرد. شراب تنها  دوستی بود که برایش مانده بود. شب ها در برابر بشقاب های خالی، بدون گفتن چیزی سرزنش های زنش، بهآتا، زنی اهل آیین عشا ربانی هر روزه، را تحمل می کرد، ضمن این که پسرش، یک پسر بچه کوچک، کتاب اصول دین مسیح را برایش تلاوت می کرد.

زمان زیادی بعد، یوزف وردورا، پسر آن کارگر ملعون، برایم این را تعریف کرد. در بارسلونا برایم تعریف کرد، هنگامی که من وارد تبعید شدم. برایم تعریف کرد:

« او بچه ای مستاصل بود که می خواست پدرش را از محکومیت ابدی نجات دهد، و پدرش خیلی ملحد، خیلی کله شق بود، عقل و منطق نمی فهمید.»

یوزف گریه کنان به او گفت:

«ولی بابا، اگر خدا وجود ندارد، چه کسی دنیا را ساخت؟»

کارگر دمغ، تقریباً زیر جلی گفت:

« احمق، احمق؛ دنیا را ما بنا ساختیم !»

 

* متن قرایت شده در جلسه پایانی و با شکوه ششمین کنفرانس علوم اجتماعی امریکای لاتین و کاراییب، برگزار شده از ۶ تا ۹ نوامبر ۲۰۱۲ ترسایی در مکسیکوسیتی./ ص م

 امداد ـ سیاسی ـ ۵ / ۱۷ـ ۳۰۰۴

کارگـران به مثابه سازنـده گان تاریخ

 

نیروی  ترقی  جهان  کـارگر  است

معمار بهشت جاودان کـارگر است

از داس و چکش گـرفتـه تا انترنت

رهکارزمین و آسمان کارگر است  

 

 عبدالوکیل کوچی

کار و حرکت انسان را ازهمان آغاز پیدایش متحول ساخت. خلقت انسان سرآغاز کار و زنده گی بود که درمسیر رابطه انسان با طبیعت وکوشش برای بقا به برقراری روابط ، شکل گیری جامعه ، ایجاد تمدن های بزرگ وشهر ها ، ساز و ساخت ماشین و رشد تخنیک ، تمرکز تولید وسرمایه منجر به ظهور اقشار ، طبقات و ایجاد طبقه کارگر گردید که به خاطر تامین حقوق با تلاش و مبارزه همراه بود و تاریخ  مبارزات جنبش کارگران جهان به مثابه  نقطه عطف و نماد اتحاد وهمبستگی بین المللی کارگران علیه سرمایداری از ماه می سال ۱۸۸۶ ترسایی منشا می گیرد که محافل و مظاهرات کارگران با سرود انترناسیونال برگزار می شد .

در این سال مادامی که کارگران در چهارمین روز اعتصاب شان در شهر شیکاگوی امریکا خواستار حقوق خویش بودند ، پولیس بروی آنها آتش گشود .سه سال بعد در سال ۱۸۸۹ ترسایی برگزاری کنگره بین المللی کارگران درکشورایتالیا این روز یعنی اول ماه می را بنام « روز کارگر» نامیدند .در سال ۱۸۷۰ترسایی کارگران فرانسوی که کمون پاریس را بنا نهادند ، طرف هجوم توپ و تانک سرمایداری قرارگرفتند . در سال ۱۸۷۲ کارگران شیکاگو با حمل شعار خون یا نان تظاهرات برپاکردند .در سال ۱۸۷۵ اتحادیه مرکزی کارگران شیکاگو قطعنامه مسلح شدن کارگران را صادر کرد و از طرف سرمایداری بی رحمانه سرکوب گردید .در سال ۱۸۷۷ ترسایی اعتصاب بزرگی در سراسر امریکا راه اندازی گردید .درسال ۱۸۷۸حزب انقلابی کارگران را غیرقانونی اعلام کردند. در سال ۱۸۸۴ ترسایی فدراسیون سازمان یافته و اتحادیه کارگران نام گذاری شد . در سال ۱۸۸۵ ترسایی کارگران امریکا طی اعلامیه ی از کارگران خواسته شد تا دراول ماه می سال ۱۸۸۶ دست به عمل بزنند ودر این سال کارگران مسلح شدند وبا شعار مسلح شوید درسرک ها ریختند وبیش از نیم میلیون کارگر درسرتاسرامریکا در اول ماه می ۱۸۸۶ دست به اعتصاب عمومی و تظاهرات زدند و به سرکوب خونین کارگران منجرشد .

سه سال بعد در کنگره بین المللی کارگران در پاریس روز اول ماه می را بنام روز جهانی کارگر مسمی کردند . تعریف وتصویر اول ماه می یاد آور روزهای خونین و روزهای قربانی و ایثارگری طبقه کارگراست که نزدیک به یک صدوسی سال قبل مقدمه جنبش کارگری در کشورهای مختلف جهان چیده شد تا که روز اول ماه می  به عنوان روز اتحاد وهمبستگی کارگران در مبارزه حیاتی بر ضد سرمایداری ثبت گردید .

به گواهی تاریخ درکشور آسترالیا در سال ۱۸۵۶ برای اولین بار تقلیل ساعات کار از جانب کارگران مطرح شد و درسال ۱۸۸۱ فدراسیون کارگران امریکا تشکیل گردید .و در سال ۱۸۸۴ روزکار هشت ساعته را به تصویب رسانید در سال ۱۸۸۸ فدراسیون تصمیم گرفت که در سال ۱۸۸۹اعتصاب وتظاهرات عمومی درسراسر امریکا برپاشود وتاریخ حرکت بعدی کارگران را در سال ۱۸۹۰ تعین کرد .

در سال ۱۸۸۹ به ابتکار فریدریش انگلس از رهبران انترناسیونالیزم پرولتری جهان کنگره کاری به شرکت ۳۹۱ نماینده از ۲۰ کشورجهان در پاریس برگزار شد کنگره تاریخ و برگزاری اعتصاب را تایید و روز اول ماه می را بنام روز کارگرتصویب نمود. در ماه می سال ۱۸۹۰ صد هزار کارگر تظاهرات کردند واز آن روز تا به حال روز اول ماه می به عنوان « روز جهانی کارگر» یاد می شود  ودرسال ۱۹۱۷ انقلاب کارگری در روسیه به پیروزی رسید .

در کشور ما افغانستان در قرن نزدهم که به دوره ریفورم نیز یاد می شود در زمان امیر شیرعلی خان انکشاف امور اقتصادی، فرهنگی و پیشه وری ،مخصوصاً اسلحه سازی ، باروت سازی ، توپ ریزی ، بخش های مطبعه لیتوگرافی و درعرصه زراعت ومالداری توجه امیر متمرکز گردید که که بنای کار تولیدی وصنعتی را بوجود آورد .البته دراینجا عکس امیر نه بخاطر آن نشر شده که امیر بود بلکه به آن نشر شده است که منشاُ کارگری از عصر آن امیر آغاز گردیده است .

 

                                                          امیر شیر علیخان                                    نخستین دستگاه صنایع کشور

                                                

 

                                                       قلعه بزرگ ومستحکم شیر پور در شمال شهر

 

به فرموده میرغلام محمد غبار برای بار اول در جامعه فیودالی افغانستان زمینه روییدن جنین سرمایداری آماده گردید .امیر در بخش ساختمان بنیاد نهادن شهر مستحکم شیر پور در سال  ۱۸۷۰ ترسایی بیشتر از پنج سال روزانه شش هزار نفر کارگر ساختمانی یک هزار معمار و نجار در تعمیر آن مشغول بکار بود .

در زمان امیرحبیب اله خان ماشین های بخار و ماشین خانه کابل و چند دستگاه برق  وکارخانه و فابریکه نساجی  شفاخانه وحفر نهرها احداث بندها و انهار وسرک ها در مرکز ومحلات ونیز اعزام ۷۵ نفر کارگر بخاطر فراگیری تخنیک به کشور هند برای اولین بار رویدست گرفته شد .

در زمان اعلیحضرت غازی امان اله خان کارخانجات تولیدی وصنعتی به شکل منظم از خارج کشور خریداری وبه کشور انتقال داده شد ودر تمام عرصه ها دستگاهی کوچک وبزرگ ساخته شد وافغانستان با جهان خارج از راه صنعت وانکشاف صنایع راه پیدا کرد .

                                                                    غازی امان الله خان                    نخستین خط ریل در افغانستان

 

در زمان غازی امان الله خان تورید فابریکه دستگاه های صنعتی وتمدید خط آهن به کشور به کمک کشور المان و دیگر کشورهای اروپایی و ایجاد بیشترین کارخانجات در تمام عرصه ها در مرکز ولایات صورت گرفت که به ایجاد طبقه کارگر در افغانستان منجر گردید .

در زمان سلطنت محمد ظاهر ایجاد فابریکات ودستگاهای صنایع وصنایع ماشینی در پایتخت ولایات رونق بیش تری بخود گرفت با آنهم به مقیاس نفوس کشور وتقاضای زمان و نیاز جامعه بسیار ناچیز بود که در زمان صدارت داود خان تعداد کارگران کشور از پانزده هزار نفر تجاوز نمی کرد بعدها به تعداد ۱۸۵ موسسه و نهاد صنعتی مختلط وخصوصی اکثراً به کمک اتحاد شوروی ایجاد گردید .

پس از سال ۱۳۴۴ کارگران کارخانجات به منظور تامین حقوق وامتیازات کاری شان اتحادیه های کارگری را در مرکز ولایات تاسیس کردند. یکی از نمونه مثال های آن نخستین هسته اتحادیه کارگری در سال  ۱۳۴۵توسط زنده یاد عبدالقدوس کارگر وهمرزمش میر علم کارگردر فا بریکه نساجی گلبهار ایجاد گردید . و درسال ۱۳۴۸ پس از تشکیل کمیته حزبی ولایتی ولایت کاپیسا که افتخار مسوولیت آنرا بنده بعهده داشتم در جنب کمیته حزبی ولایتی اتحادیه کارگران نساجی گلبهار رسماً تاسیس گردید .

                                                                                                            نساجی گلبهار

هدف از تشکیل اتحادیه تشکل اجتماعی وهمبستگی کارگران رشد فکری و اخذ تصامیم جمعی به خاطر خواست ها و مطالبات صنفی کارگران ، تامین حقوق و آزادی های مدنی ومعشیتی حق کار و استراحت ، تقلیل ساعات کار، آزادی بیان ،تظاهرات ،اعتصابات ومیتنگ ها محوراصلی ساختار وبیان اهداف اتحادیه را تشکیل میداد .جنبش نوظهور کارگران وخواسته های آنان روز تاروز گسترده ترمی شد تا به جنبش عمومی وهمگانی در کشور مبدل گردید چنانچه مارش ظفرنمون کارگران شبرغان وهمراهی کارگران سمت شمال کشور ، اعتصاب چهل روزه کارگران نساجی گلبهار وهمزمان به آن اعتصابات کارخانه جات جنگلک وسایر دستگاه های مرکزی ولایتی علی الرغم اینکه برخورد سرکوبگرانه رژیم شاهی را در پی داشت، اما کارگران با روحیه عالی وطن پرستی پرچم مقدس رزمنده گی را بلند وبلند تر برافراشته شاختند .

پس از رویداد ثور ۱۳۵۷خورشیدی اتحادیه صنفی کارگران افغانستان با ساختار وسیع تشکیلاتی رسمی ومنظم رهبریت و شوراهای خود را در مرکز ولایات انتحاب کرد .

دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان به منظور رشد طبقه کارگر در عرصه سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی واقتصادی ،شورای مرکزی وشورا های ولایتی کارگران را مورد حمایت قرارداده و کارگران را در سطوح مختلف دستگاه های حزبی و دولتی سهم شایسته داد ؛ و برای بلند بردن مهارت های مسلکی کارگران کورسهای مسلکی داخل کشور وخارج از آن  همچنان با ایجاد دستگاه های  نشراتی وکتابخانه ها زمینه رشد کارگران رامساعد ساخت . دولت دموکراتیک و ملی افغانستان به مثابه حامی طبقه کارگر تمام خواست ها و حقوق کارگران را ضمانت و تامین کرد . رشد فکری کارگران با روحیه کارگری و انقلابی و تحقق خواسته های صنفی کارگران از الویت های کاری دولت بود .

واما دشمنان داخلی وارتجاع سیاه منطقه خودکفایی ، رشد تولید ، صنعت و رشد طبقه کارگر را در افغانستان تحمل نکرده ، برضد منافع علیای کشور بدسایس بی شرمانه ومداخلات مغرضانه دست زدند  . چنانچه در سال های جنگ مدعیان اسلام زیر نام اسلام تمام دستگاه های صنعتی وتاسیسات عام المنفعه را در محلات به آتش کشیدند وصدها هزار کارگر را که هرکدام نان آور فامیل های خود بودند ؛ بیکار وتعداد زیاد کارگران را بجرم کارگری بشهادت رسانیدند . یکی ازین نمونه های وحشتناک آنزمان بستن درب فابریکه بزرگ نساجی گلبهار توسط حزب اسلامی بود که بوسیله آنها کارخانه تاراج ، وکارگران بی کار واکثراً بشهادت رسیدند .

پس از تحولات سیاسی ، تغیر نظام وانتقال قدرت بدست مجاهدین تمام فابریکات کشور که از خون ملت ساخته شده بود بغارت رفت تا جایی که ماشین های فابریکات را اره کرده همانند انتقال اسلحه این ناموس کشور را در بازار های پاکستانی لیلامش کردند. پس از آن طبقه کارگر را از بین برده مردم را در چنگ خود به گروگان گرفته در فقر و تهی دستی وبیکاری وبیماری نگهداشتند ودر قدم های بعدی وطن را در آتش وخون جنگ های تنظیمی فروبرده وتا اکنون آتش جنگ درشهر ودهات کشور گسترش زبانه میکشد.

 برغم جانفشانی قوای مسلح قهرمان کشور ، دولت ناکار و ناکارآمد تا به حال نتوانسته است جنگ را مهار بسازد زیرا در کشور و درمیان زورمندان  فساد ، چپاول و غارتگری ، ادامه دارد که قدرتمندان پول پرست کشور مصروف جمع آوری و انتقال پول بروزهای مبادای شان به بانک های خارجی هستند وبرای کارگران تنها یک روز را با ک محفل نمایشی وفریبنده بنام «روز کارگر» به تجلیل گرفته از سایر حقوق شان محروم میدارند .

کسانیکه ادعای به اصطلاح نجات وطن را از کام اژدها با دهن کجی بخاطر فریب خلق زمزمه می کنند مگرآنها نبودند که همچو اژدهای خطرناک ( بجان ملت شدند ) و مشروعیت دولت خود را از همان اژدهای سرخ گرفتند  وبا رسیدن به قدرت سیاسی همه را یک سره غارت کرده و بلعیدند و هرآنچه مانده بود به بازار های پاکستانی لیلامش کردند. و اکنون به همان به اصطلاح خود شان اژدها دست گدایی را دراز کرده کمک می خواهند تا مگر غارت کمک های احتمالی ربلی را نیز تجربه کنند وبه دالرهای دزدی کرده خود بیفزایند .  

اکنون بر ملت هردم شهید ومردم نجیب افغانستان بخصوص نسل جوان وبیدار کشور تعلق دارد که با آگاهی کامل از اوضاع جاری در کشور راه حل و نجات کشور را از حالت فعلی و بحرا نی ، با خرد جمعی وهمبستگی دادخواهانه پیدا نمایند تا بر مبنای آن جنگ مهار گردد ؛ و صلح سراسری در کشور تامین گردد .آنگاه مردم شاهد تجلیل واقعی از « روزکارگر» خواهند بود .

کارگران زنجیرشکن نیروی تان توانا ومبارزات دادخواهانه تان پیروز؛ و پرچم دادخواهانه تان برافراشته باد !

بامداد ـ سیاسی ـ ۷ / ۱۷ـ ۳۰۰۴

 

بحران امنیتی درکشور و ضرورت تدوین استراتیژی جدید درجنگ با تروریزم

داکترحبیب منگل

شبکه تروریستی طالبان به ادامه حملات تروریستی وجنایات خود و دشمنی با مردم افغانستان ، اینک با شهادت رساندن و مجروح ساختن تعدادی ازسربازان وافسران قول اردوی ۲۰۹ شاهین در مكان مقدس دينى (مسجد) درحال ادای نماز و افتاده  دربستر مریضی در شفاخانه یک جنایت دیگر را مرتکب شدند و چهره سیاه  ضداسلامی و ضدانسانی خویش را بار دیگر برملا ساختند . من هم به شهدای این حملات جنت فردوس و مجروحین  آن صحت کامل؛ و برای خانواده های آنها صبر جمیل مسلت واستدعا دارم و به طالبان تروریست وعوامل این حملات تروریستی نفرین می فرستم .
ادامه حملات شبکه تروریستی طالبان وگسترش تروریزم وبحران ناامنی درکشور این ضرورت را به وجود آورده است که  دولت افغانستان به هدف تامین امنیت پایدار وریشه کن ساختن تروریزم و افراطیت درکشوریک استراتیژی جدید وکارا در جنگ با تروریزم و افراطیت مذهبی را تدوین نماید وتحقق بخشد که خطوط اساسی ان قرار ذیل طرح و شمرده می شود :
۱- طالبان مسلح به حیث یک گروه تروریستی اعلام گردد و در این زمینه از سازمان ملل متحد خواسته شود که در مورد تطبیق قطعنامه‌های ۱۳۷۳ و ۲۲۵۵ شورای امنیت سازمان ملل در رابطه به رژیم تعزیرات علیه طالبان مسلح اقدامات لازم روی دست بگیرید و عملی سازند .
۲- از شورای امنیت سازمان ملل متحد خواسته شود که مطابق قطعنامه های شورای امنیت ؛ بر حکومت پاکستان فشار وارد گردد تا از صدور تروریزم دولتی به  افغانستان و حمایت از شورای کویته و پشاور و شبکه حقانی شبکه های تروریستی طالبان وبازی دوگانه ( تروریست بد و خوب ) وبازی ( انکار ؛ تخلف و دوری) در جنگ با تروریزم دست دست بکشد ودر صورت امتناع آن پاکستان از مطالبات سازمان ملل متحد درمورد انزوای بین المللی این کشور تدابیر وتصامیم لارم اتخاذ وعملی گردد .
۳- از ایالات متحده امریکا وناتو مصرانه و با جدیت خواسته شود که تعهدات خود را در مطابقت به قرارداد استراتیژیکی و موافقتنامه امنیتی در جنگ با تروریزم و تامین امنیت افغانستان به صورت شفاف ومسولانه عملی سازد و دراین زمینه بر پاکسستان فشار وارد نماید و با جدیت خواسته شود که از صدور تروریزم دولتی به افغانستان وحمایت ازشبکه تروریستی طالبان دست بردارد ومراکز آنان را درخاک خویش ازبین ببرد ودر صورت امتناع پاکستان از مطالبات متذکره ؛ ایالات متحده امریکا وناتو خود بر مراکز و پایگاه های تروریستی در خاک پاکستان عملیات نماید و آنرا نابود سازند . این است محک حمایت امریکا  و ناتو از افغانستان درجنگ با تروریزم .
۴- ارتفای قدرت و قابلیت امنیتی - دفاعی کشور تاسطح خود کفایی از طریق تجهیز قوای مسلح کشور به سلاح مدرن وثقیل وایجاد رهبری مسلکی وطن دوست و آموزش دیده و مجرب نظامی - امنیتی ؛ بازسازی وتقویه بخش های کشف و اطلاعات از طریق جا به جانمودن کارمندان مسلکی وطن دوست و مجرب در ارگان های امنیت قوای مسلح کشور وتصفیه نیروهای مسلح از افسران وجنرالان  آموزش نادیده عسکری ؛ مبارزه علیه فساد مالی درارگان های نیروهای مسلح کشور ؛ خلع سلاح کامل گروه مسلح و منحل کردن ملیشه های قومی و محلی وگذار به دوره خدمت مکلفیت عسکری و بسیج  ملت افغانستان بر ضد تروریزم و افراطیت مذهبی وحامیان منطقه وی و بین المللی شبکه های تروریستی ومافیای مواد مخدر وجنایات سازمان یافته .
۵-  آوردن اصلاحات سیاسی به مثابه شرط اساسی دیگر تامین امنیت پایدار درکشور از جمله ایجاد یک اداره خدمت گذار مردم ؛ قانومندار و فساد ستیز وموثر ازطریق تامین حضور یک پارچه نیروهای ملی ؛ ترقی خواه ؛ دموکراتیک و داد خواه در وضعیت سیاسی کشور وساختار قدرت وقوای سه گانه حاکمیت دولتی ؛ مبارزه بر ضد فساد سیاسی وانتخاباتی و تصفیه دولت واداره دولتی از عناصر وباند های یغماگر و مافیایی ، بنیاد گرا واقتدار گرا ؛ تیکه داران قومی و قشری ، جنگ سالاران و قلدر و زورمند و وابسته به دشمانان خارجی کشور ؛  آروردن اصلاحات در نظام سیاسی از طریق تعدیل  نظام ریاستی به نظام مختلط ( ریاستی- پارلمانی) و هکذا تعدیل نظام پارلمانی کنونی به ( نظام اکثریتی رای قابل انتقال ) و اقدامات در عرصه حکومتی داری خوب وتامین حاکمیت قانون ؛ ریشه کن فساد اداری اصلاح وکار آمد ساختن نظام قضایی و عدلی و تامین حقوق بشرو اساسی مردم .
۶- اقدامات موثر در عرصه فقر زدایی و تامین توسعه وعدالت اجتماعی به مثابه شرط کامل تامین امنیت پایدار و مبارزه پیروزمند در جنگ با تروریزم از طریق ایجاد وعملی ساختن برنامه توسعه اجتماعی و ایجاد نظام کارا  تامینات وتوسعه اجتماعی  و پوشش انواع بيمه های اجتماعی برای تامین غذای کافی ؛ مسکن مناسب، دسترسی به آب و تسهیلات صحی وسلامت جسمی و روانی و آسایش و زنده گی مرفه برای احاد مردم کشور.


روح قربانیان تروریزم شاد وجایش جنت فردوس باشد !
نفرین بر شبکه های تروریستی ونابود باد تروریزم!

 امداد ـ سیاسی ـ ۵ / ۱۷ـ ۲۴۰۴