سحر سیندخت
باشنده گان المان که دارای حق رای هستند ، به روز ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۷ ترسایی ( پس فردا ) نماینده گان شانرا برای بوندس تاگ انتخاب، و راه را برای تعین حکومت جدید المان باز می نمایند. با آنکه شرکت های نظرسنجی برنده انتخابات را از ماه ها بدیسنو تعین؛ و از پیروزی اجزاب دست راستی دموکرات مسیحی و اتحاد سوسیال مسیحی به رهبری خانم انگلا میرکل سخن می رانند ، ولی دراین انتخابات مهم وسرنوشت ساز هنوز برنده و بازنده معلوم نیست. زیرا یک کمیت قابل ملاحظه مردم هنوز درمورد نظرشانرا بیان نکرده اند.
درانتخابات روزیکشنبه مساله گزینش رنگ ها ، ترکیب رنگ ها و برنامه ها مورد گفت و گو و انتخاب قرارگرفته ؛ راست در برابر چپ ، راست در برابر راست و چپ دربرابر چپ قرار می گیرند. احزاب سیاسی المان را بیش تر با رنگ های معین پیوند می دهند : سیاه ، سرخ ، سرخ تیره ، سبز ، زرد و آبی . در تاریخ معاصر این کشور رنگ ها با برنامه های سیاسی ـ اقتصادی و اجتماعی احزاب گره خورده است . وقتی شما از سرخ نام می برید ، هدف برنامه های لیبرال و ریفورمیستی حزب سوسیال دموکرات المان است ، و رنگ سبز با برنامه های اجتماعی ـ اکولوژیک حزب سبزها گره خورده ، واین حزب حافظ محیط زیست و جانبدار از منافع خرده مالکین می باشد.
برای همین هم درجریان گمان زنی درباره حکومت جدید المان ترکیب رنگ های : چراغ ترافیک ( سرخ ، زرد و سبز) ؛ و یا پرچم کشور جمیکا ( سیاه ، سبز و زرد ) و یا سرخ ـ سرخ و سبز ، یا هم سیاه وسرخ در میان است.
در انتخابات آخرهفته احزاب :
ـ اتحاد دموکرات مسیحی (CDU ) ؛ و اتحاد سوسیال مسیحی (CSU ) با رنگ سیاه ،
ـ حزب سوسیال دموکرات المان (SPD ) با رنگ سرخ ،
ـ حزب چپ ( Die Linke ) ـ با رنگ سرخ تیره ،
ـ حزب سبزها (Bündnis 90/Die Grünen ) با رنگ سبز،
ـ حزب لیبرال دموکرات (FDP ) با رنگ زرد،
ـ حزب بدیل برای المان ) AFD ) با رنگ آبی روشن ، با برنامه های متفاوت شرکت و برای بدست آورد آرای لازم با هم به مبارزه می پردازند.
اگراین احزاب را از نظر برنامه های اتخاباتی به دو گروه بندی « راست » و « چپ » تقسیم نماییم ،
درخط راست احزاب:
ـ اتحاد دموکرات مسیحی (CDU ) ،
ـ اتحاد سوسیال مسیحی (CSU ) ،
ـ حزب لیبرال دموکرات (FDP ) و
ـ حزب بدیل برای المان ) AFD )
در خط چپ احراب :
ـ حزب سوسیال دموکرات المان (SPD ) ،
ـ حزب چپ (DIE LINKE) و
ـ حزب سبزهـا (GRÜNE ) قرارمی گیرند.
لازم به یادآوریست که در خط چپ ، راست و میانه احزاب دیگری غیراز احزاب یادشده نیز درالمان فعالیت می نمایند. چون این ها یا درانتخابات حاضربا لیست جداگانه سهم نمی گیرند؛ و یا هم رقم آرای که بدست می آورند ناچیز می باشد ، درتبلیغات رسانه ایی و انتخاباتی به آنها توجه لازم نمی شود.
انتخابات المان و جامعه مهاجر افغان :
وقتی رسانه های افغان دراروپا وشبکه های اجتماعی افغان ها درالمان را می پالید به ندرت درباره انتخابات اینکشور چیزی پیدا می نمایید. با آنکه دراین کشوربیش ترازنیم میلیون مهاجر افغان و، هزاران تحصیل کرده و اگاه سیاسی افغان زنده گی می نمایند ، ولی آنها کوچک ترین حرفی در باره این انتخابات و اثرات آن بالای سرنوشت خود شان و آینده اولاد ها و خانواده شان ؛ و یا هم اثرات این انتخابات بر روند صلح درافغانستان به زبان نیاورده، و سطری هم ننوشته اند. هموطنان مهاجر و دارای حق رای در المان هر روز از بوت و پوزه گلبدین ، از رشوه خوری فلان رییس و وزیر، دیدار فلان با بهمان ، از بگومگوها در باره کاربرد پوهنتون یا دانشگاه ، جدل های زبانی و قومی ، قتل ناموسی و...درافغانستان رویه های رسانه ها؛ و برگه های شخصی خود را پرمی نمایند، ولی این ها تا حال یک سطری هم در باره انتخابات بوندس تاگ ننوشته اند. در همین حال ده ها حزب و سازمان سیاسی افغانی درالمان نیزمهرسکوت برلب زده ؛ و ازابراز نظردر باره انتخابات المان خود داری نموده اند. درحالی که همین ها می توانند با انجام کار روشنگری درباره جایگاه احزاب سیاسی المان ، برنامه های این احزاب ، نقش و اثرگذاری شان درسرنوشت المان ، اروپا و جهان به شهروندان تازه وارد و ناآشنا با نظام سیاسی المان؛ و قواعد دموکراسی غرب کمک و یاری برسانند. در نتیجه همین برخورد غیرمسوولانه نهادها و شخصیت های سیاسی ـ اجتماعی افغان درالمان، کمتر افغان ها از حق رای خود استفاده نموده ، و از کنار این رخداد بزرگ سیاسی با بی تفاوتی می گذرند.
بربنیاد گزارش مقامات این کشور ۱۹ درصد از افراد صاحب حق رای درالمان را شهروندان خارجی تبارتشکیل می دهند. یعنی نزدیک به یک پنجم رای دهنده گان را مهاجرین تشکیل می دهند. با درد و دریغ که درنتیجه بی تفاوتی و چشم پوشی نهادهای سیاسی ـ اجتماعی مهاجرین حضور آنها در انتخابات بسیار کم رنگ می باشد. بیش تر احزاب سیاسی المان نیز، به مشارکت خارجی تباران در اینکشور توجه ننموده و درلیست های نامزدی جایی مناسب برای مهاجرین نمی دهند. چنانکه در دوره فعلی بوندس تاگ المان از جمله ۶۳۱ نماینده ، خارجی تباران با ۳۷ کرسی کمتر از ۶ درصد نماینده گان را تشکیل می دهند.
علاوتاً آمار رسمی نشان می دهد که احزاب چپ ؛ بنابر پابندی عقیدتی وعملی به اصول هیومانیزم و دفاع از لایه های ناتوان جامعه ، به شهروندان خارجی تبار و تازه واردان بیشتر توجه را مبذول می دارند. ولی احزاب سنتی و نو راست گرا کمترین تلاش در راه جذب خارجی تباران انجام می دهند.
بر پایه داشته های آماری:
حزب چپ (DIE LINKE ) ۱۲ / ۵ درصد،
حزب سبزهـا (GRÜNE ) ۱۱ / ۱ درصد،
حزب سوسیال دموکرات (SPD ) ۶/ ۷ درصد،
حزب دموکرات مسیحی ( CDU ) ۳/ ۱ درصد ؛
و حزب سوسیال مسیحی ( CSU) ۱ / ۸ درصد ؛ چوکی های پارلمانی خود را به نماینده گان خارجی تبار اختصاص داده اند.
آمار بالایی ثابت می سازد که :
نخست: برخلاف راستگرا ها این احزاب چپ اند که به خارجی تباران توجه بیشتر داشته و از منافع شان دفاع می نمایند.
دو دیگر : احزاب چپ با پیش کردن خواست ها اجتماعی از نوع : کاهش مالیات ، افزایش سطح دستمزد ها ، کاهش درکرایه منازل رهایشی ، افزایش سرمایه گذاری دولت در بخش های اجتماعی ، تامین عدالت اجتماعی ، کاهش بودیجه های نظامی و صرف این هزینه های دربخش های آموزشی ، بهداشتی و اجتماعی ، اخذ مالیات عادلانه ازشرکت های فراملیتی ، دفاع از صلح جهانی، و حفظ محیط زیست و...از منافع لایه های ناتوان جامعه ، ازجمله مهاجرین و شهروندان خارجی تبار دفاع و حمایت می نمایند .
ارقام بالایی به روشنی نشان می دهد که هرقدرسهم شهروندان خارجی تبار درفعالیت و حق نماینده گی شان در احزاب سیاسی المان بالاتر باشد؛ به همان اندازه این احزاب در جانبداری از خارجی ها و لایه های ناتوان جامعه قرار دارند. برای همین هم با جانبداری ازبرنامه های احزاب چپ ؛ و انتخاب نامزدان شان می توان از منافع زحمتکشان و شهروندان ناتوان خارجی تبار دفاع نمود .
با آنکه احزاب حاکم راستگرا و خارجی ستیزان می کوشند تا با فریب و خاک به چشم مردم زدن توجه عامه را به مسایل مهاجرت و امنیت جلب ؛ و معضلات مبرم اجتماعی و اقتصادی چون: مبارزه با بیکاری ، کاهش ساعات کار و سن تقاعد ، بهبودوضع بیمه های اجتماعی ، آموزش و بهداشت و ... را منحیث مسایل فرعی قلمداد نمایند ، لازم است تا با شرکت درانتخابت و ریختن رای خود به نفع نامزدان چپ ، در سیاست های بعدی المان و جهان نقش فعالی ایفا ؛ و زمینه اثرگذاری احزاب طرفـدارمردم درحکومت بعدی المان ؛ و برنامه های رشد اقتصادی و اجتماعی اینکشور و اروپا را فراهم نمود.
افغان های مهاجر! درانتخابات بوندس تاگ شرکت نموده ؛ صدای تانرا به نفع صلح و عدالت اجتماعی در المان بلند کنید !
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۲۰۹
ذهنیت تکفیری و تداوم کشتار، سلاخی ارزش های مدنی و ...
میر عبدالواحد سادات
این نقد واره بنام خداوند ، برابری انسانان ، بدفاع ازارزش های والای برادری ، برابری و مساوات ، ذهنیت تکفیری را آماج قرار می دهد که عامل ذهنی قتل و خونریزی بوده و مخرب تر از مخوف ترین تروریستان قاتل می باشد.
ما همه روزه از کشتار طالب و داعش و پرتاب مادر بمب ها بر سر آنان خوشحالی می نماییم و اما غافل از آنیم که با « ذهنیت تکفیری » و فکر جهادی ـ طالبانی و داعشی که بر مبنای آن ذهن تروریست در فابریکه ( مدارس ) پاکستان و افغانستان تولید می گردد ، مقابله نماییم.ذهنیت تکفیری با طرح دارالسلام و دارالحرب ، مخالفان را « کافر» خوانده و برای مشروعیت « فتوای » خویش به آیات و احادیث استناد می نماید . این ذهنیت در طول تاریخ و از جمله درصد سال اخیربا الهام از مدرسه دیوبند وبه اشکال مختلف تا اکنون ، در جدل تاریخی علم و جهل و بعد از شمس النهار که تجدد و تقابل آن با سنت مطرح است و طی جنبش های مشروطیت اول و دوم و نهضت امانی و « لاتی » خواندن شاه امان اله و ... تا اکنون از جهل پاسداری و برای بغاوت زمینه سازی نموده است.
در پنجاه سال اخیر و دردهه دموکراسی همین دهنیت تکفیری مشوق شهادت عبدالرحمن در لغمان ، عبدالقادر در هرات و سیدال سخندان در پوهنتون کابل گردیده است . اعلام بغاوت در برابر اولین جمهوریت افغانستان وآمدن گروپ های مسلح خرابکار درسال ( ۱۹۷۵ م ) از پاکستان بر مبنای فتوای غیراسلامی ساختن دولت و یا در خطر افتیدن دین اسلام ، صورت گرفته است . البته در مراحل بعدی و حتا در جنگ های ذات البینی تنظیم های « جهادی » ، فتوا های کشتار همدیگر را بخاطر صادر می نمودند که هر کدام خود را محق و مخالف را « مباح الدم » می پنداشتند ، در آن دوره که جوی های خون جاری و شهرشریف کابل به تل خاک مبدل گردید ، میخ ها بر سرمخالفان تنظیمی ، مذهبی و قومی کوبیده شد. در نهم سپتامبر و در خیمه لویه جرگه این ذهنیت به گونه دیگر و توسط یکی از بلندگویان ارشد این تفکر بیان گردید ، ( تا جایگاه شکست خورده و تاریخ تیرشده ارستوکراسی « جهاد » و سیطره تسلط مافیایی آنان تحکیم یابد ) و صاف وساده شهروندان کشوربه درجه یک و ثانوی تقسیم واعلام گردید که « مجـاهــد » برتر؛ و با دیگران مساوی نمی باشد و منکر آن « کافر بااله » است .( فاعتبرو یا اوالبصار) درتوجیه این بیان آیتی از قرانکریم قرایت گردید.
ما بخوبی می دانیم که این آیت « مدنی » ، شماره ( ۹۵ ) سوره نسا است که در زمان هجرت پیغمبر اسلام در مدینه نازل گردیده و دلایل تاریخی و شان نزول آن وضاحت دارد و البته حکم « کافر » درین آیت شریف مصداق ندارد . حکم « کافر » بحکم آیت سوم از سوره ابراهیم بر کسانی اطلاق میگردد که : « دین را به دنیا فروخته اند. »
ز مـا بـر صوفی و مــلا سلامی که آوردند پیغام خـدا را
ولی تاویل شان در حیرت انداخت خدا و جبرییل و مصطفی را
مبرهن است که در دین اسلام موضوع اصول و فروع مطرح است و از قرار معلوم عدالت و تقوا در ردیف اصول و از مسایل بنیادی است که بر اساس حکم آیت ( ۱۳ ) سوره الحجرات : متقی ترین ، مکرم ترین مردم است. همین اکنون در افغانستان تا بیست گروه « جهادی » با ذهنیت تکفیری فعال اند و هر کدام به ضم خودشان « جهاد » و گویا به خاطر « اسلام » شمشیرمی زنند وکشتن مخالف را مباح الدم و افتخار میدانند.
ازجمع هفت و هشت تنظیم « جهادی » کم نیستند کسانیکه سخنرانان آن جلسه را تیکه داران « جهاد » و طالبان آنانرا « اهل شر و فساد » خطاب می نمودند . اظهرمن الشمس است که مخاطب ما کتله وسیع « مجاهدین » نمی باشد وهدف تیکه داران « جهاد » ، تاجران دین و مافیایی « جهادی » است که بخاط جلابی سیاسی دین و آیین مردم را به بازی گرفته و اجزای متشکله ( کلیپتوکراسی ) و همین شرکت سهامی حکومت « وحدت ملی » می باشند و به مثابه فرعونان ماورای قانون ، چور و چپاول و تعرض بر حقوق مردم و ذخایر نجومی پول را حق الاشتراک در« جهاد فی سبیل اله » میدانند . درهمین روزی که آقایان در خیمه لویه جرگه مصروف حرافی و باج گیری سیاسی بودند ، تلویزیون های مختلف صحنه ها و تصاویر ازفامیل های « مجاهدین » فقیر و بی خانه ، شهدا ، یتیمان و بیوه ها را نشان دادند که بخاطر قوت و لایموت زنده گی ، مجبوراند ، فرزندان شانرا بفروش برسانند.
جهاد اصلی و جهاد اکبر ، جهاد با « نفس اماره » است که تیکه داران « جهاد » درین امتحان خداوندی ناکام مطلق اند :
دشمن تو – نفس کافر کیش توست
و آن هوایی طبع بد اندیش توست
ذهنیت جهادی ـ تکفیری در دوران جنگ سرد به سازماندهی مثلث ( جنرال کیسی ، صعود الفیصل و جنرال ضیا الحق ) ده ها هزار شرارت پیشه گان شریربین المللی عرب و عجم را به جنگ افغانستان گسیل نمودند که عواقب دهشتبار آن حتا امنیت جهانی را به مخاطره کشانیده و آتش افروزی آنان برج های قدرت سرمایداری امریکا را در نیویارک فروریخت و از کابل و تا بیروت مراکز تشنج و دهشت برپا و پاکستان به مرکز این ارعابیون مبدل گردیده و متاسفانه چهل سال است که افغانان قربانی دهشت و ترور میباشند.
در مورد « جهاد» افغانستان زیاد حرف زده می شود و اما هیچگاهی دقت و آسیب شناسی صورت نگرفته است که این یک موضوع متنازع فیه است ، از لحاظ تاریخی و آغاز« جهاد » بر ضد نخستین جمهوریت افغانستان در پلان بوتوی پدر و تحت قیادت جنرال نصراله بابر، انجام یافته و به همین خاطر جنرال موصوف سمت پدرمعنوی تنظیم های « جهادی » را داشته و در دوربعدی بازی همین نقش و سمت را در مورد طالبان نیز دارا بود . بروایت کتاب « سپاهی گمنام » اثر دگروال یوسف که توسط فردوس کاوش به دری برگردان گردیده است ، جنرال اختر عبدالرحمن خالق استراتیژی ( قتل با هزار زخم ) طراح « جهاد » و استراتیژیست مقاومت ضد شوروی میباشد که سازمان استخباراتی آی اس آی آنرا به پالیسی مبدل و دگروال یوسف مسوول دفتر افغانستان آن سازمان آنرا تطبیق نموده است . دولت امریکا در جولای ( ۱۹۷۹م ) کمک ها را شروع و مراکز تربیه « مجاهدین » را در پاکستان ایجاد کرد . بارها شنیده ایم و خوانده ایم که بریژنسکی طراح « جهاد » افغانستان بود وعکس های سمبولیک او دردره خیبرکه میل تفنگ را بجانب افغانستان نشانه گرفته ، ثبوت آن می باشد . هیچ شکی وجود ندارد که هجوم نظامی امریکا در سال ( ۲۰۰۱ م ) به « همت » و همکاری همین تنظیم های « جهادی » سهل و کم مصرف گردید که چگونگی آن در کتاب « ماموریت سقوط » ، تالیف گریشرون به صورت مشروح بیان گردیده و در صفحه ( ۱۴۳ ) از ملاقات مسول عملیاتی سی آی آ با جناب سیاف ، موافقت او با هجوم نظامی امریکا و سپردن بسته دالر برایش نوشته است .
درین تقسیم بندی و خط کشی میان شهروندان جامعه در واقع اکثریت بالاتر از نود وپنج فیصد مردم درجه دوم قلمداد گردیده و باید « مرهون » اقلیت ارستوکراسی « جهاد » باشند . اگربا چشم باز به جامعه نگاه نماییم ، با این حقایق مواجه هستیم : « قـوم » جوانان افغانستان بزرگترین گروه اجتماع کشورمی باشند که بیش تر از شصت فیصد آن کمتر از ( ۲۵ ) سال عمر دارند ، « قـوم » فقیران کشور که تا هشتاد فیصد نفوس را احتوا و بالاتر از پنجاه فیصد آن زیر مرز فقرحیات بسر می برند ، « قـوم » زنان که بالاتر از پنجاه فیصد نفوس را تشکیل می دهند و به همین ترتیب « قـوم » مهاجران ، « قـوم » بیوه و یتیمان و معلولان ، معتادان و ... و « قـوم » بیکاران و ... که مجموع این گروه های جامعه از جنگ و جنگ سالار ، تاجر دین ، تیکه دار « جهاد » و دکانداران قوم نفرت دارند و امنیت و تغیر و اصلاحات می خواهند . افزون براین حقایق بهتر است آقایان بدون این نمک پاشی ها به زخم های مردم به اراده آنان احترام نمایند وما شاهد بودیم که جناب سیاف در حالی که روسای مجلسین پارلمان ، امیر پرمدعای هرات و ... در رکابش بود و پول فراوان در اختیارداشت به فیصدی ناچیز رای مردم دست یافت و چه بهتر که در همان حدود وثغور خواست های شانرا عیار نمایند.
بعد حقوقی موضوع :
بزرگ ترین دستاورد بشریت متمدن تسجیل برابری و مساوات شهروندان جهان در اسناد معتبر حقوقی مصوب سازمان ملل متحد می باشد ، مساوات و برابری که هزاران سال بشر به خاطرآن مبارزه و قربانی داده است و به مثابه حقوق طبیعی افراد بشر محسوب و جز لایتجزای حق هر انسان پنداشته می شود و در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های جهانی ناشی از آن مسجل و در قانون اساسی افغانستان نیز درج گردیده است وبی نیاز از اثبات است که این تقسیم بندی شهروندان به درجات بالا و پایین در تناقض آشکار با اسناد یاد شده قرار دارد . جالب است که همیشه گفته می شود که قانون اساسی خط سرخ ما درمذاکرات صلح می باشد و در حالی که آقایان آنرا زیر پا می گذارند.
اثرات زیانبارموضوع بر جامعه :
اسلام سنتی افغانستان در بیش تر از هزار سال و تا آمدن پای استعمار و تاسیس مدرسه دیوبند ، اسلام متساهل و آمیخته با عرفان بوده است و به شهادت تاریخ بزرگترین فرهنگ سالاران که در عین حال شخصیت های بزرگ اسلامی نیز می باشند همانند حضرت سنایی ، مولانا ، جامی و ... رحمن بابا ، امیر علی شیر نوایی و ... بستر فرهنگی را بوجود آوردند که تساهل ، تسامح ، تحمل و ... مظاهر عالی آن بوده و باعث همدیگرپذیری در جامعه ای که بذات متکثرو کثیرالقوامی است ، گردیده است . در صد سال اخیر و با خلق اسلام سیاسی و بخصوص در اوج جنگ سرد که افغانستان بحیث نطح آن جنگ استعمال گردید و تا اکنون ، ما شاهد دگرگونی دراسلام واقعی و سنتی افغانستان و منطقه می باشیم وضرور است تا این موضوع مورد نقد گسترده دانشمندان ما قرارگیرد وبه این سوال پاسخ داده شود که اسلام سیاسی همان دین اسلام است ؟ و یا ایدیالوژی سیاسی می باشد ؟
بدین ترتیب در حالی که جامعه مصیبت زده و در حال جنگ ما که به شدت طی چهل سال اخیر منقطب گردیده و ازهم پاشیده است ، نباید با نمک پاشی مجدد ، متلاشی تر و ازهم بپاشد. بزرگ ترین رسالت تمام نیروهای مطرح افغانستان این است که در راستای علاج درد بی درمان کشور چاره سازی نماییم . درحالی که سوال ارزش های والای انسانی و عدالت اجتماعی مطرح است ، نمی توان سکوت کرد و یا به سبک و سیاق پدر فساد ، رییس جمهور قبلی و یا همانند مارکسیست ـ لیننیست اسبق و شاگرد سابق مکتب فرانکفورت به این تقسیم بندی ها ، سرشور داد.
این قلم بدون هرنوع حب و بغض شخصی و سیاسی این نقدواره را بحساب ستیز اندیشه و بخاطر دفاع از ارزش های متعالی مدنی ( آزادی ، برابری ، برادری و مساوات ) و ایقان به این اصل جاودان که هیچ انسان و افغان بریک دیگر برترو کمتر نمی باشد ، این نقدواره را بخدمت هموطنان عزیز مطرح و امیدوار است تا دوستان و بشمول مدافعان نظرات نقد شده ، در بحث و به اصطلاح « جدل احسن » به مسایل از دیدگاه منافع مردم و مصالح علیای کشور مکث نماییم.
در حالیکه سونامی دهشت بار و خانمانسوز بنیادگرایی به اصطلاح اسلامی در مخوف ترین اشکال آن هستی ما را تهدید می نماید ، قبل از آنکه کشتی شکسته افغانستان غرق گردد ، باید به اتکا به حقوق شهروندان متساوی الحقوق به وحدت ملی که هست و بود کشور کثیرالقومی ما در گرو آن است ، چنگ بزنیم و برتری ها و بهترین ها را در همان اصل قرآنی تقوا و صفات اهورایی فضلیت ، راستی و درستکاری و ارزش های والای مدنی جست وجونماییم و در پرتوحاکمیت قانون ، وطن به عزا نشسته را به « انسانستان » ، برای انسانان مستمند آن سرزمین و افغانستان عزیز مبدل سازیم.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۲۰۹
مسلمانان برما مُهره شطرنج در بازی های استراتیژیک
عارف عرفان
ظهور بحران و اوج خشونت در کشور برما (میانمار) به دلیل تاریخ پیچیده و پوشش فریبنده آن توسط رسانه های غربی، بسیاری از تحلیل گران ژیوپولیتیک جهان را گیچ ومبهوت ساخته است،اما درحقیقت در هسته این ماجرا، تقابل منافع استراتیژیک آمریکا و چین این نقطه جهان را به غلیان درآورده است.
طی روزهای اخیربا آنکه مرکز ثقل زلزله سیاسی در برما قرارداشت ونواحی آنکشور را درهم کوبید اما بازتاب آن در شعاع هزاران کیلومتری آن، لرزش ها وتکانه های نیرومند را در دهکده ها وشهرهای مصیبت زده افغانستان پدید آورد و در همه قاره های جهان و دنیای مجازی قلوب هموطنان گرامی ما را خونچکان ساخت.
بطرز اعجاب انگیز کشتار ملیونها مسلمان در افغانستان ،عراق ،سوریه ،لیبیا ، یمن و فلسطین بدست مسلمان نما ها ونامسلمان ها آنقدر درد انگیز نبود که به همت رسانه ها کشتار تعداد مسلمان در برما تحت یورش ناوگانهای تبلیغاتی غرب ، گلیم ماتم را، زیرپای همه ساکنان زمین بویژه مردم شهید پرور افغانستان هموار ساخت .
باید به اعماق داستان اصلی ماجرا وطرز معمول استفاده ابزاری از« دین» داخل شده و ببینیم که بازیهای ژیوپولتیک وژیواستراتیژیک ابرقدرت های بزرگ واقمار آنها چون عربستان سعودی، وپاکستان چگونه پای مسلمانان مظلوم وبی دفاع میانمار را به مسلخگاه منافع آنها کشانیده وفاجعه بزرگ و درد ناک را برمسلمانان میانمار تحمیل و اشک تمساح نقشه پردازان را برتابوت آنها جاری ساخته است.
دولت کنونی میانمار توسط آنگ سان سوچی خانم ملی گرا وحزب تحت رهبری او بنام « اتحاد ملی برای دموکراسی » رهبری می شود. این حزب پس از مبارزه طولانی علیه ارتش ملی که طی دهه ها اقتدار سیاسی را بدست داشت ، به قدرت برسد.
خانم آنگ سان سوچی و حزب او مستدام از حمایت سیاسی ومالی امریکا واتحادیه اروپا برخوردار بوده است و اقتدار او محصول تلاش های غرب بوده و در حال حاضراو نماینده غرب در برما می باشد. در میانمار شبکه های بزرگ غربی بنام« انجو» یا موسسات غیردولتی ایجاد شده است که با هزینه میلیونها دالرامورنهادهای قانونی میانمار را برهم زده وآنها را تحت الشعاع قرارمی دهند.
در رسانه های غربی داستان میانمار طوری بازتاب یافته است که بنا بر ناسازگاری های مذهبی، از طرف بوداییان میانمار و ارتش در مقابل مسلمانان روهینگیا در ایالت راخین که در نزدیکی مرز بنگله دیش واقع است رفتار خشونتبار وکشتار بیرحمانه صورت گرفته است. ایالت راخین یک نقطه ژیو استراتیژیک است، و درگیری های اتنیکی و مذهبی در آستان راخین یک پدیده بسیار قدیمی است،اما در سال های گذشته این نزاع ها رنگ جنگ های چریکی وجهادی را که هزینه آن ازطرف عربستان سعودی تامین وبوسیله آن کشور هدایت می شود به خود اختیار نموده است .
راخین نقش کلیدی را در پروژه های ابتکاری چین تحت نام جاده ابریشم « یک کمر بند یک جاده » ایفا مینماید .زیرا راخین گذرگاه خروجی به اقیانوس هند و حوزه برنامه ریزی شده میلیارد دلاری چینی است - یک منطقه اقتصادی برنامه ریزی شده در جزیره «کیوکفیو » ودریای « رامری» که دارای خطوط لوله نفت و گازطبیعی است که باآستان کونمینگ یوننان مرتبط است.
این خطوط لوله از ساحل غربی میانمار به سمت شرق چین اجازه میدهـد تا واردات هیدروکربن ازخلیج فارس به چین صورت گیرد . در حقیقت این خطوط لوله جانشین گذرگاه حوزه پرمجادله بندر«مالاکا» در بحیره جنوب چین میباشد.
تحقق چنین پروژه در میانماردر تقابل با منافع غرب قرار دارد وغرب وهمپیمانان منطقه وی آن با تحریک « جهاد » در راخین می خواهد تااین پروژه را برهم زند.
پروژه راه ابریشم «یک کمر بند ویک جاده» چینی نقش بزرگی را در اقتصاد کشور میانمار و توسعه اقتصادی آن بازی خواهد نمود.عربستان سعودی و پاکستان با تمویل و اعزام فرماندهان چریکی ، به تحریک مردمان روهینگیا پرداخته تا در برابر پروژه چین موانع ایجاد نمایند.
قدامت تاریخی نیز برای پرورش چنین جنگ نیابتی « روهینگیا – بامار» در کشور برما وجود دارد. در جریان جنگ جهانی دوم نیروهای بریتانیا، مسلمان روهینگیا را در راخین به مبارزه با بامارها ترغیب نمود ،البته در آن هنگام بوداییان ملی گرا بورمسی از متحدین جاپان بودند. روهینگیا ها از قرن شانزدهم به مناطق شمالی ایالت آرکان، که امروزه بنام راخین نامیده میشود، مهاجرت نموده وحدود صد سال قبل موج بزرگ از مهاجرین در آنجا اسکان جستند. سپس در دهه های گذشته مهاجرت غیرقانونی از بنگلادیش در آنجا ادامه داشت که درحال حاضردرمجموع حدود یک میلیون ویکصد هزار مسلمان روهینگیا در میانمار زنده گی می کنند. در طول قرن ها و دهه های گذشته، بین مهاجران و مردم محلی خشونت های وجود داشته است که آخرین اختلافات مسلمانان ومردمان بودایی در سال۲۰۱۲ بوقوع پیوست.
از آن زمان به بعد ، شورشیان اسلامگرا به طور منظم در این منطقه شکل گرفتند وفعالیت شانرا تحت نام « ارتش رستگاری روهینگیا» آغاز نهادند. این گروه های اسلام گرا فعلا توسط عطاالله ابو عمر جونجونی اداره میشود.
ابوعمر ازجهادگران پاکستانی بوده که در جمیعت روهینگیای شهرکراچی زاده شد، در عربستان تحصیل نمودوآنجا به حیث امام وهابیت ایفای وظیفه نمود و پس از سپری نمودن آموزش نظامی در پاکستان ، در میانمار فرستاده شد. ابوعمر پس از شستشوی مغزی مسلمانان روهینگیا موفق به تشکیل ارتش یکهزارنفری گروه های تکفیری گردید. بر بنیاد گزارش ترسایی ۲۰۱۵روزنامه« داون » پاکستان ، حدود پنجصد هزار روهینگیایی در شهر کراچی پاکستان زنده گی می نمایند.
آنها طی سال های ۱۹۷۰-۱۹۸۰ بنابر تقاضای جنرال ضیا الحق وسازمان استخباراتی سی آی ای بخاطر مبارزه در برابر ارتش اتحاد شوروی و دولت افغانستان در آنجا فراخوانده شدند.
جامعه روهینگیای کراچی بیش تر به اسلامگرایی مذهبی متمایل بوده وعمدتا اطفال شانرا به مدارس تروریست پروری پاکستان معرفی داشته ،ازین رو بیش ترین سازمان های اسلام گرای پاکستان و داعش در میانمار هسته گذاری نموده اند. خبرگزاری رویتر در سال ۲۰۱۶ ترسایی گزارش داد که گروه های جهادگرای برما بوسیله پاکستان وعربستان سعودی مورد آموزش نظامی وحمایت مالی قرار گرفته ؛ وتوسط این کشورها رهبری میگردند.
پیکار جویان مربوط به« ارتش رستگاری روهینگیای » ادعا می کنند که تنها به نیروهای دولتی حمله می کنند، اما حقیقت اینست که غیر نظامیان بوداییان آراکانایی نیز توسط آنها قتل عام شده وسپس اجساد شان سوزانیده شده است. حکومت میانمار مدعی است که عطاالله و گروپ مربوط می خواهند تا کشور مستقل اسلامی را در میانماراعلام نمایند.
برحسب گزارشات ،در اکتوبر ۲۰۱۶ گروه مربوط به عطاالله در محل مربوط بالای پولیس ونیروهای دولتی حملاتی را انجام داد .همچنان به تاریخ ۲۵ اگست سال جاری نیروهای تحت امراو بالای قرارگاه پولیس ونیروهای امنیتی حملاتی را سازمان داد که در نتیجه آن به تعداد ۱۲ پولیس به قتل رسیدند.
سوگوارانه جرقه های برخاسته از برنامه های طراحی شده تروریستی و واکنش نا متناسب ارتش وبوداییان برای قتل عام و جنایت بزرگ علیه مسلمانان میانمار به هیچ وجه وبا هیچ معیاری قابل توجیه نمی باشد. عملکرد سعودی وپاکستان در میانمار تداعی تجربه عملیات سیا در افغانستان در برابر نفوذ شوروی پیشین پنداشته می شود، اما برخلاف افغانستان ،مردمان میانمار مسلمان نیستند تا تنور جهاد را گرم نمایند .سوگوارانه از مردمان روهینگیا به حیث« پیاده» در بازی شطرنج موجود استفاده می شود.
آگاهان امور بین المللی معتقد هستند که در تداوم این خشونتها ممکن است تا ایالات متحده امریکا ،تحت بهانه های خیرخواهانه وگویا نجات مسلمانان روهینگیا،مداخله نظامی نموده ؛ و در آنجا برای تحقق اهداف راهبردی اش نیروهای خود را مستقرنماید.
اینجاست تا در پرتو حقایق موجود، مسوولیت جنایت و قتل عام مسلمانان داغدار میانمار را باید حامیان تروریسم بین المللی، عربستان سعودی وپاکستان بدوش گیرند.
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۲۰۹
ده ها هزار فرانسوی در اعتراض به اصلاحات ریاضتی مکرون به خیابان ها ریختند
اعتراضات گسترده ۲۳ سپتامبر سرآغاز رویارویی زحمتکشان فرانسه در برابر برنامه های ضد مردمی دولت مکرون میباشد ، که می خواهد با وارد آوردن تغیرات درقانون کار آنکشور شرایط کار و زنده گی اجتماعی را به زیان کارگران و لایه های ناتوان جامعه بدتر سازد. سنگپایه این تغیرات را فراهم نمودن تسهیلات برای صاحبان سرمایه برای اخراج کارگران از کار، تغیرات دربیمه های اجتماعی ، تغییر در بیمه های بی کاری ، دگرگونی زیانبار درقانون بازنشسته گی ، تضعیف نقش اتحادیه و سندیکاهای کارگری ، گسترش اقدامات حمایتی از بازار ازجمله کاهش مالیات بر ثروتمندان و ... تشکیل می دهــد. این دگرگونی ها که در صدر برنامه های انتخاباتی مکرون قرار داشت در شرایطی مطرح می گردد، که رقم بیکاری در فرانسه امروزبه ده درصد یعنی دو برابر المان رسیده است. بامـداد
امانویل مکرون رییس جمهوری فرانسه، روز جمعه در سفرش به یونان خطاب به تجار فرانسوی گفت: « کاملا مصمم هستم و در برابر تنبلها، بدبینها و تندروها کوتاه نمیآیم». اشاره او به مخالفان طرح تغییر قانون کار و اقدامات ریاضتی اش بود و حالا شمار زیادی از این معترضان، خیابانهای شهرهای مختلف فرانسه را با این شعار قرق کردهاند: « کارت ساخته است مکرون، تنبلها در خیاباناند ». روز سه شنبه، حدود بیش از٤٠٠ هزار نفر در مخالفت با طرح مکرون برای تغییر قانون کار، در سرتاسر فرانسه تظاهرات کردند؛ طرحی در حمایت از بازار که قدرت چانه زنی کارگران را کم و راه را برای اخراج های گسترده و کاهش دستمزدها باز می کند. « اصلاحات » قانون کار، بخش مرکزی کارزار عظیم ریاضت اقتصادی دولت مکرون است که شامل برنامه هایی مانند درهم کوبیدن صندوقهای بازنشسته گی دولتی و حقوق و مزایای بی کاران می شود. اعضای سندیکاهای کارگری فرانسه و هزاران معترض فرانسوی، در اولین اعتراض خیابانی گسترده علیه دولت مکرون به دعوت و سازماندهی سندیکای چپ گرا و قدرتمند CGT، به خیابانهای فرانسه آمدند. نیروهای امنیتی فرانسه با گاز اشک آور به معترضان واکنش نشان دادند؛ اما با وجود این فشارها، دهها اکسیون اعتراضی و صدها اعتصاب برپا شد که موانعی برای شبکه راه آهن و خطوط هوایی به دنبال داشت.
بسیاری از ناظران، شتاب مکرون برای پیش بردن اصلاحات ناخوشایند ریاضتی را به باد انتقاد گرفتهاند؛ اما طبق برنامه های دولت فرانسه، این تغییرات در همین ماه جاری ترسایی نهایی می شود و در این راه، رییس جمهوری فرانسه از قدرت دستور اجرایی خودش استفاده کرده است. ژان لوک ملانشون، نامزد پیشین انتخابات ریاست جمهوری فرانسه و رهبر حزب چپ گرای « فرانسه تسلیمناپذیر» ، اصلاحات ریاضتی مکرون را یک « کودتای اجتماعی » خوانده و طبق پیش بینی او، مکرون در نهایت تسلیم مخالفان خواهد شد. معترضان روز سه شنبه تنها بر تغییر قانون کار متمرکز نبودند و به دیگر سازوکارهای حمایتی مکرون از بازار، ازجمله کاهش مالیات ثروتمندان، تغییر در بیمه بی کاران و اصلاح قانون بازنشسته گی، هم اعتراض کردند.
یکی از معترضان در گفت وگو با گاردین هدف این اعتراض ها را حفاظت از مدل اجتماعی فرانسه خوانده و گفت است : « ما نمی خواهیم وضعیت به نحوی پیش رود که مردم فرانسه مجبور شوند مثل بریتانیا و المان، به مشاغلی با درآمد پایین و پرمخاطره روی آورند. پدربزرگ و مادربزرگهای من برای امنیت اجتماعی و گرفتن حق و حقوقی جنگیدهاند که حالا دارد از بین می رود».
محبوبیت مکرون که پس از شکست مارین لوپن، رهبر حزب راست افراطی جبهه ملی و ناکامی احزاب سنتی فرانسه، توانست در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه پیروز شود، در همین مدت کوتاه، کاهش یافته و اکثریت کارگران و جوانان فرانسوی، برنامه های او را ضد انقلاب اجتماعی می خوانند. او جوان ترین رییس جمهوری تاریخ مدرن فرانسه است و زودتر از هر رییس جمهور دیگری در فرانسه، با اعتراضهای گسترده خیابانی روبه رو شد. رییس جمهوری فرانسه که اصلا تمایل ندارد سایر تغییرات پیشنهادیاش هم با اعتراضهای خیابانی مواجه شود، ماه گذشته و در سفر خود به رومانیا گفت: « مردم فرانسه از اصلا حات متنفرند »؛ اما او مدعی شد دنبال یک « تحول » است که موتور اقتصاد را روشن کند.
ظاهرا کاخ الیزه مطمین است که می تواند اعتراضات را سرکوب کند؛ بخشی از این تفکر، ناشی از انسجام نداشتن مخالفان و بخشی دیگر به دلیل قدرت کامل دارودسته مکرون در پارلمان است. گروه سیاسی جدید مکرون پس از انتخابات ریاست جمهوری فرانسه و در انتخابات پارلمانی این کشور، توانست اکثریت پارلمانی را از آن خود کند و قدرت را در انحصار خود درآورد. از سوی دیگر، گرچه اتحادیه های کارگری دیگر هم از تغییر قانون کار و دیگر اصلاحات ریاضتی پیشنهادی دولت انتقاد کردهاند؛ اما هیچ کدام از اتحادیه های بزرگ کارگری، روز سه شنبه به اعتراض های خیابانی CGT ملحق نشدند. تظاهرات خیابانی جداگانه ای هم به رهبری ملانشون حدود ١٠ روز دیگر برگزار می شود.
روز جمعه مکرون گفت تسلیم «تنبل »ها نمیشود و بسیاری از فعالان فرانسوی از این اظهارات او خشمگین شدند و گفتند اشاره رییس جمهوری به کارگران مخالفش بوده است. روز سه شنبه، همین کلمه، محور شعارهای اعتراضی معترضان بود؛ اما وقتی از مکرون پرسیدند آیا به خاطر استفاده از این کلمه، احساس پشیمانی می کند یا نه، چنین گفت: «اصلا». او البته گفت اشارهاش به کارگران نبوده و به رهبران پیشین فرانسه اشاره داشته که به گفته او، برای تغییرات گسترده در فرانسه به اندازه کافی شجاع نبودهاند. ظاهرا مکرون ٣٩ساله، بانکدار سابق و اعتدالی امروز، می خواهد خود را به عنوان اصلاح طلب حامی بازاری جا بیندازد که هیچ وقعی به اعتراضهای خیابانی نمینهد./ ش
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۷۰۹
پشت پرده جنایات روان در میانمار:
اثرانگشت عربستان در حوادث میانمار
ارتش رهایی بخش روهینگیای آراکان (ARSA) که با حمله به قرارگاه های پولیس میانمار باعث قتلعام مسلمانان شده است توسط عربستان سعودی تغذیه مالی می شود.
سرکرده گی ارتش رهایی بخش روهینگیای آراکان (ARSA ) بر عهده عطا الله ابو عمار جونونی ، یک روهینگیایی متولد پاکستان است که در مکه بزرگ شده است و دارای ملیت سعودی است. دولت ریاض با حمایت از این فرد و شبه نظامیانش از حوادث آراکان در جهت منافع خود بهره برداری میکند و قصد دارد مناطقی از آراکان که دارای ثروتهای زیرزمینی هستند به تسلط خود درآورده و در آن مناطق را به عنوان منطقه امن و حیاط خلوت خود قرار دهند.
محمد بن سلمان که با کودتای نرم توانست مقام ولیعهدی پادشاهی آل سعود را از آن خود کند در راستای چشم انداز برنامه توسعه ۲۰۳۰ عربستان سعودی برای بهره برداری از سرمایهگذاری 8 سال دولت ریاض در آراکان از ارتش رهایی بخش روهینگیای آراکان (ARSA) نهایت استفاده را می کند. بر اساس اسناد محرمانه منتشر شده از دربار پادشاهی آل سعود، ارتش رهایی بخش روهینگیای آراکان (ARSA) در ۲۵ حمله اخیر خود به قرارگاه های پولیس میانمار مستقیماً از ریاض دستور گرفته است. بر اساس اسناد محرمانه ای که به دست آمده است پادشاهی آل سعود از سال ۲۰۰۹ ترسایی نزدیک به ۵۰۰ هزار روهینگیایی که آواره شده بودند را حمایت کرده و موجبات زنده گی و نفوذ آنها در آراکان را فراهم کرده است. مقامات آل سعود با حمایت کامل از ابو عمار جنونی از نفوذ بسیار بالایی در آراکان برخوردار شدهاند.
روستاهای روهینگیا تبدیل به هوتلهای امارات متحده عربی شدهاند. بر اساس اسناد و مدارک به دست آمده، تمام رسانه های خبری و تلویزیونی این منطقه از طرف ریاض ایجاد شدهاند. محمد بن سلمان ولیعهد آل سعود در راستای چشم انداز برنامه توسعه ۲۰۳۰ عربستان قصد دارد منطقه آراکان را که گذرگاه منابع و ثروت های زیرزمینی است به منطقه عاری از انسان تبدیل کند. سایت چشم خاورمیانه (MEE) خبر داده است که سرمایه گذاری عربستان سعودی برای بهره برداری و حاکمیت بر نفت و گاز به خلیج بنگال محدود نمی شود، بلکه شرکت نفتی آرامکو (Aramco) به عنوان غول نفتی آل سعود، بر بازار انرژی میانمار حاکم شده است. همچنین محمد بن سلمان از یک طرف متحد منطقه ای خود یعنی امارات متحده عربی را برای سرمایه گذاری در توسعه منابع زیرزمینی میانمار تشویق کرده است ؛ و از طرف دیگر اراضی ارزشمند روهینگیا را خریداری کرده است. در حالی که شرکت المروان ابوظبی با دولت میانمار قرارداد ساخت اتوبان و هوتل در آراکان امضا کرده است، دولت ریاض هم چشم طمع به اراضی مسلمانان آراکان دوخته است و این اراضی را خریداری می کند.
آنه گیلمان عضو دپارتمنت تجارت بینالمللی امریکا معتقد است آل سعود قصد دارد روهینگیا را به کشور خود ملحق و آنجا را منطقه امن برای تامین مواد غذایی عربستان سعودی تبدیل کند. عربستان سعودی می خواهد بحران اقتصادی خود را با تصرف و حاکمیت بر اراضی مسلمانان آراکان حل کند. / م هـ
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۰۷۰۹