دو دسته گی در پیمان اتلانتیک بیلدربرگ ۲۰۱۷

 

تی یری میسان

چنانکه شواهد نشان می دهد، در حالی که رییس جمهور ترامپ کمابیش مشکلات مربوط به اقتدار درونی خود را بر طرف کرده است، چالش به بطن ناتو منتقل شده : واشنگتن علیه سیاست تروریستی اقامه دعوا می کند، ولی از سوی دیگر لندن مایل نیست ابزاری به این کارایی را برای سلطه جویی هایش رها کند. گروه بیلدربرگ که در آغاز به مثابه جعبه نمایش ارتعاش های پیمان آتلانتیک شمالی سازماندهی شده، به صحنه نمایش بحث و جدل سختی بین طرفداران و مخالفان امپریالیزم در خاور میانه تبدیل شده است. گروه بیلدربرگ در سال ۱۹۵۴ ترسایی به ابتکار سازمان سیا و ام آی 6 برای پشتیبانی از پیمان اتلانتیک ایجاد شد؛ هدف آن پیمان اتلانتیک  شخصیت های مشهور جهان اقتصاد و مقامات سیاسی و نظامی مسوول بود تا جامعه مدنی را متوجه «خطر سرخ » کنند. این گروه بی آن که مرجع تصمیم گیرنده باشد، باشگاهی است که در وضعیت خیلی بسته به سر می برد، از دیدگاه تاریخی برای قدیمی ها مکانی بود که می توانستند برای ابراز وفاداری به لندن و واشنگتن با یکدیگر رقابت کنند و جوانترها نیز می توانستند نشان دهند که در رویارویی علیه شوروی ها به خودشان اطمینان دارند (1)

طی پیمان اتلانتیک  سالانه در سال ۱۹۷۹ ترسایی بود که برنارد لویس Bernars Lewis  برای حضار از نقش اخوان المسلمین علیه دولت کمونیستی افغانستان پرده برداشت.  اسلام شناس بریتانیایی- اسراییلی- امریکایی در همین زمینه پیشنهاد کرده بود که « جنگ برای آزادی » را به همه آسیای مرکزی گسترش دهند.

در سال ۲۰۰۸ ترسایی یعنی از دو سال و نیم پیش از نخستین فراخوان « انقلاب » در سوریه که در فبروری ۲۰۱۱ ترسایی شروع شد ، بسما قضمانی  Bessma Kodmani سخن گوی آینده مخالفان سوریه و والکر پارتس Volker Perthes مشاور آینده جفری فیلتمن برای تسلیم کامل و بی قید و شرط سوریه (2) ضرورت پشتیبانی از اخوان المسلمین را برای تسلط بر خاورمیانه مطرح کردند. و روی « میانه روی » اخوان المسلمین در رابطه با غرب، در مقابل افراط گرایی ایران و سوریه در زمینه حاکمیت ملی تاکید داشتند.( 3)

و در سال ۲۰۱۳ ترسایی رهبر کارفرمایان المان اولریش گریلو Ulrich Grillo برای سازماندهی مهاجرت سوری ها به حجم ۸۰۰۰۰۰ کارگر سوری به کارخانه های المان دست به اقداماتی زد (4)

بیلدربرگ سال  ۲۰۱۷

گروه بیلدربرگ پیمان اتلانتیک  سال ۲۰۱۷ خود را از ۱ تا ۴ جون در ایالات متحده برگزار کرد. خلاف عادت همیشه گی، ۱۳۰ شرکت کننده از طرح یگانه ای دفاع نکردند. بر عکس، پس از اقدامات و نظریات دونالد ترامپ در نشست عرب- و- اسلام- و- امریکا و در ناتو  ( 5 )  سازمان سیا و ام آی ۶   روز  اول را به سازماندهی بحث بین طرفداران مبارزه علیه اسلام گرایی و طرفداران آن اختصاص دادند. البته موضوع این بود که یا بین دوگروه به سازش برسند، یا اینکه با توجه به اختلاف نظر عمیق اجازه ندهند که هدف اولیه پیمان اتلانتیک از بین برود : یعنی مبارزه علیه روسیه ( 6)

در جبهه ضد اسلامگرا (یعنی مخالفان نه به مفهوم مخالفان دین اسلام، بلکه مخالفان اسلام سیاسی به تعریف سید قطب)، از حضور مک مستر H.R.McMaster مشاور امنیت ملی در دولت ترامپ)و کارشناس او به نام نادیا شادلو Nadia Schadlow.  مک مستر از جمله استراتیژیست هایی ست که نظریاتش در صحنه نبرد شناخته شده است. شادلو به ویژه روی راهکارها و شیوه تغییر و تبدیل پیروزی های نظامی به پیروزهای سیاسی کار کرده است. او خیلی به امر بازسازی جریان های سیاسی در کشورهای شکست خورده توجه نشان داده است. شادلو به زودی باید کتاب جدیدی درباره مبارزه علیه اسلام گرایی افراطی منتشر کند.

در جبهه طرفداران اسلام گرایی، برای ایالات متحده از حضور جان برنان John Brenan رییس سابق سازمان سیا یاد کرده اند، و از کامندان سابق او آوریل هینس Avril Haines و دیوید کوهن David Cohen  امور مالی تروریزم. برای بریتانیا، سر جان ساورس Sir John Sawers رییس سابق  ام ای 6  و از پشتیبانان قدیمی اخوان المسلمین و جنرال نیکلا هوگتون Nicholas Houghton رییس صندوق سرمایه گذاری های کی کی آر،  کوهلبرگ کراویس رابرتس  و داوطلب خزانه داری داعش و جنرال دیوید پترائوس ( از بنیانگذاران داعش). و به این علت که گویی نبود تعادل تا این اندازه کافی نبوده است، سازمان دهنده گان پیشبینی کرده بودند که کارشناسی را دعوت کنند که بتواند توجیه ناپذیر را توجیه پذیر سازد، یعنی شخص شخیص پروفسور نیل فرگوسن  Niell Fergusson تاریخ شناس در زمینه استعمار بریتانیایی.

 

هیچ عکسی از پیمان اتلانتیک گروه بیلدربرگ وجود ندارد زیرا سازماندهی آن محرمانه است. امور امنیتی این پیمان اتلانتیک  

توسط اف بی آی و یا پولیس ویرجینیا صورت نمیگیرد بلکه از سوی شبه نظامی خصوصی و مستقیماٌ توسط ناتو تامین می شود.

 

احتمال واژگونی اتحادها

باید کمی منتظر بمانیم تا بدانیم که در این پیمان اتلانتیک  چه چیزهایی گفته شده و ببینیم که هر یک از شرکت کننده گان از نظریات یکدیگر به چه نتایجی رسیده اند. با وجود این، از هم اکنون می توانیم ببینیم که چگونه لندن به سوی تغییر الگو در خاورمیانه نیل می کند. اگر الگوی « بهار عرب» (به مثابه بازتولید « شورش عرب در سال ۱۹۱۶» که بدست لورانس عرب برای جایگزین کردن امپراتوری بریتانیا بجای امپراتوری عثمانی سازماندهی شده بود) رها شده است، ام آی 6 امیدوار است توافقی بر اساس اسلام سیاسی به انجام رسد.

بر این اساس، در حالی که واشنگتن با تمدید اتحادش با عربستان سعودی، این کشور را متقاعد کرده که به ازای ۱۱۰ میلیارد دلار اسلحه از اخوان المسلمین صرفنظر کند ( 7 ) ، لندن بر آن است تا توافقی بین ایران، قطر، ترکیه و اخوان المسلمین به وجود آورد. اگر این طرح پی گیری شود، شاهد رها کردن طرح منازعات سنی و شیعه خواهیم بود، که متعاقباً باید از تهران، دوحه، انقره ، ادلب، بیروت و غزه به ایجاد « هلال اسلام سیاسی » بیانجامد. این وضعیت جدید به بریتانیا اجازه خواهد داد تا نفوذش را در منطقه حفظ کند.

یگانه موضوعی که باید به سازش بین همپیمانان جامه عمل بپوشاند ضرورت ترک اصل دولت جهاد طلب است. همه می پذیرند که باید ابلیس را باید در جعبه بیاندازند. یعنی به کار داعش خاتمه دهند، حتا با پذیرش این خطر که برخی به القاعده بپیوندند. به همین علت، خلیفه خود برگزیده که برای ادامه حیاتش احساس خطر کرده مخفیانه به داونینگ استریت و الیزه اولتیماتوم داده است.

انتخاب جبهه

در ماه های آینده خواهیم دید که آیا تغییر جهت درعربستان سعودی واقعی ست یا نه. برای سوریه رویداد خوبی خواهد بود، بر عکس یمنی ها (که جهان غرب از آن بی اطلاع است). برای شاه سلمان فرصت مناسبی خواهد بود که وهابیت را از یک فرقه متعصب به مذهبی عادی تبدیل کند. از این پس برخورد ناگهانی که ریاض و دوحه را در رابطه با ایران در مقابل یکدیگر قرار داد، مشکل را به دو چندان رسانده زیرا خاندان قطری آل ثانی مدعی نسبت فامیلی با بنیانگذار فرقه محمد بن عبدالوهاب است، و این ادعا سعودی ها را عصبانی کرده است.

طرح « اسلام سیاسی» عبارت است از متحد کردن اخوان المسلمین با طرفداران خمینی. چنین امری ایران و حتا حزب الله را ملزم می دارد که این مساله را جایگزین مبارزه ضد امپریالیستی کنند. اگر این طرح به روز شود، مطمیناً موجب خواهد شد که ایران از سوریه بیرون بیاید. کاخ سفید این موضوع را خیلی جدی می گیرد و بیم زده خود را برای چنین وضعیتی آماده می کند. دونالد ترامپ در سخنرانی اش در ریاض از تهران به مثابه دشمن جدیدش یاد کرد و میکاییل دانرآ Michaël D’Andrea  که قتل عماد مغنیه از فرماندهان نظامی حزب الله لبنان را در دمشق به سال ۲۰۰۸ ترسایی سازماندهی کرده بود  را در سازمان سیا به مقام مسوول بخش امور مربوط به ایران برگزید. ( 8 )

روسیه خود را برای وضعیت جدید احتمالی در خاورمیانه آماده کرده بود، و به این ترتیب خواست خود را با پشتیبانی از سوریه و نزدیک شدن به دشمن دیرینه اش ترکیه مبنی بر دستیابی به «آبهای گرم» و عبور و مرور از راه تنگه داردانل و بوسپورس پی گیری می کند. با وجود این، در آینده، برای روسیه اسلام سیاسی در قفقاز مشکل ایجاد خواهد کرد.

مثل همیشه  وقتی که بازیگران کارتهایش را بُر می زنند، هر یک باید وضعیت خودش را مشخص کند. بریتانیا از امپراتوری خود دفاع می کند، فرانسه از طبقه رهبران و ایالات متحده از ملت امریکا. در خاورمیانه برخی برای قوم خود مبارزه می کنند، برخی دیگری برای نظریاتشان. ولی مسایل همیشه به این شکل ساده نیست. بر این اساس، ایران می تواند با مخلوط کردن هدف و وسیله، کمال مطلوب امام خمینی را پی گیری کند. رویدادی که در آغاز انقلاب ضد امپریالیستی بود و با نیروی اسلام هدایت می شد می تواند به داعیه ساده کاربست سیاسی این دین تحول یابد.

نتایج در بقیه جهان

در پیمان اتلانتیک  بیلدربرگ سال  ۲۰۱۷ ، ام آی 6 و سیا با دعوت فردی که به آتلانتیست ها تعلق نداشت پذیرای خطر بزرگی شدند. سفیر چین، تسوی تیانکای که باید در چهارمین روز گردم آیی سخنرانی کند، توانست وضعیت هر یک از اعضای ناتو را تخمین بزند.

از یکسو پکن روی همکاری دونالد ترامپ حساب می کند، استقبال ایالات متحده از بانک آسیایی اش برای سرمایه گذاری در زیربناها، و گسترش همه راه های بازرگانی. از سوی دیگر، امیدوار است که بریکسیت به اتحاد اقتصادی و مالی با لندن بیانجامد( 9 ).

در نتیجه، سفیر چین تسوی تیانکای که مدیر مرکز پژوهش سیاسی در وزارت امور خارجه چین بود تنها می تواند به تخریب داعش خشنود باشد. ولی ناآگاه نیست که آنانی که برای بستن «راه ابریشم » خلیفه را درعراق و سوریه سازماندهی کردند، به شکل پیشگیری کننده خود را برای سومین جبهه در فیلیپین و چهارمین جبهه در ونزویلا آماده می کنند تا هر طرح ارتباطاتی دیگر را نیز ناکام بگذارند.

از این دیدگاه، چین که مثل روسیه منافع خود را در پشتیبانی از ترامپ می بیند، دست کم به این علت که از گسترش تروریزم در کشورشان جلوگیری کنند، از خودشان، درباره احتمال نتایج دراز مدت فرادستی بریتانیا در «هلال اسلام سیاسی» خواهند پرسید.

ترجمه توسط : حمید محوی

 

[1] “ما تجهلونه عن مجموعة بيلدربيرغ ”, بقلم تييري ميسان, ترجمة Naïla Hanna , Комсомо́льская пра́вда , شبكة فولتير , 7 حزيران (يونيو) 2011, www.voltairenet.org/article1...

[2] “المان و سازمان ملل متحد علیه سوریه”, بوسيله ى تی یری میسان, ترجمه حمید محوی, Al-Watan (Syrie) , شبکه ولتر, 28 ژانويه 2016, www.voltairenet.org/article1...

[3] Sous nos yeux. Du 11-Septembre à Donald Trump, Thierry Meyssan, Editions Demi-lune, 2017.

[4] “چگونه اتحادیه اروپا با پناهندگان سوریه بازی می کند”, بوسيله ى تی یری میسان, ترجمه حمید محوی, شبکه ولتر, 2 مه 2016, www.voltairenet.org/article1...

[5] « Trump avance ses pions », par Thierry Meyssan, Al-Watan (Syrie) , Réseau Voltaire, 30 mai 2017.

[6] « La réunion 2017 du Groupe de Bilderberg », Réseau Voltaire, 1er juin 2017.

[7] « Donald Trump contre le jihadisme », par Thierry Meyssan, Al-Watan (Syrie) , Réseau Voltaire, 23 mai 2017.

[8] « La CIA prépare des opérations secrètes dures contre l’Iran », Réseau Voltaire, 3 juin 2017.

[9] “ خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا (برکسیت Brexit) تقسیم مجدد جغرافیای سیاسی در سطح جهانی”, بوسيله ى تی یری میسان, ترجمه حمید محوی, شبکه ولتر, ۲۷ جون ۲۰۱۶, www.voltairenet.org/artcle1

 بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۰۷۰۶

عربستان سعودی، بحرین، مصر امارات متحده عربی، لیبیا، یمن و ملدیو با قطر قطع رابطه کردند


روزنامه الریاض در تهدید آشکار به براندازی درقطر نوشت که این نامه‌ خانواده آل ثانی بیانگرعمق شکاف درمیان حکام قطراست و آنان نیز اعلام کرده ‌اند که از سیاست‌های تمیم خسته شده‌اند و احتمال دارد که کودتای جدیدی درحکومت قطر صورت گیرد و در جریان آن حکومت به خانواده اصلی حاکم بازگردد.

 

چهارکشور: عربستان سعودی، بحرین، امارات متحده عربی و مصر بطور غافلگیرکننده‌ای روابط دیپلوماتیک خود را با قطر قطع کردند. علت این اقدام « پشتیبانی  پایدار قطر از تروریزم  در یمن  و سوریه » ذکر شده است.

خبرگزاری المان بامداد  امروز ۵ جون به نقل از فرستنده‌ی الجزیره گزارش داد که کشور قطر بطور ناگهانی از سوی چهار کشور همسایه  خود منزوی شده است.

طبق این گزارش چهار کشور بحرین، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و مصر در اقدامی هم‌زمان همه‌ ای  روابط  دیپلوماتیک خود را با این کشور قطع کرده‌اند.

افزون بر این، سه کشور حاشیه‌  خلیج که همسایه گان مستقیم قطر هستند اعلام کردند که همه‌ ای گذرگاه‌های مرزی خود با قطر را بسته ؛ و از شهروندان قطر خواسته ‌اند که ظرف ۱۴ روز خاک این کشورها را ترک کنند.

علت این اقدام « پشتیبانی پایدار قطر از تروریزم  در یمن و سوریه » ذکر شده است.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، وزارت خارجه‌  مصر نیز اعلام کرده که به دلیل « پشتیبانی قطر از تروریزم »  فرودگاه‌ها و بندرهای خود را به روی هواپیماها و کشتی‌های قطری می‌ب ندد. دولت قطر هنوز به این اقدام واکنشی نشان نداده است.

گفتنی است که این چهار کشور بارها قطر را متهم کرده بودند که از جنبش اخوان‌المسلمین که قدیمی ‌ترین جنبش اسلامگرا در منطقه است و نیز دیگر گروه‌های افراطی حمایت می‌ کند. این اواخر نزدیکی قطر به ایران نیز باعث ناخشنودی عربستان سعودی از این کشور شده بود.

عربستان سعودی همچنین با اشاره به نقش فرستنده‌  الجزیره ، قطر را متهم می ‌کند که از گروه‌های افراطی در منطقه پشتیبانی می‌ نماید  تا بتوانند ایدیولوژی خود را در منطقه گسترش دهد.

خبرگزاری دولتی عربستان SPA نوشته است که قطر از برخی گروه‌ها و فرقه‌های تروریستی در منطقه مانند اخوان‌المسلمین، داعش و القاعده پشتیبانی می‌ کند و باعث می ‌شود که این گروه‌ها بتوانند پیام‌های خود را رسانه ‌ای کنند.

در این گزارش همچنین قطر به پشتیبانی از شبه‌ نظامیان تحت حمایت ایران متهم شده است که در ناآرامی‌ها  در منطقه‌  شیعه‌ نشین شرق قطیف و در میان شیعیان بحرین نقش دارند.

خبرگزاری دولتی مصر نیز نوشته است که سیاست قطر « امنیت کشورهای عربی را تهدید می ‌کند، تخم خصومت و نفاق می ‌پراکند ؛  و باعث شکاف در وحدت جوامع عربی»  می‌ شود.

در هفته ‌های گذشته شماری از رسانه‌ های امریکایی نیز رهبران قطر را متهم کرده بودند که از گروه‌های تروریستی پشتیبانی مالی می‌ کنند.

قطر عضو ایتلاف نظامی به رهبری امریکا بر ضد داعش است.

به  نقل از  اسپوتنیک در یک گزارش دیگر آمده است که : کشور های یمن، لیبیا و ملدیو نیز با قطر قطع رابطه نمودند. بدینگونه جمعاً ۷ کشور شامل : عربستان سعودی، بحرین، مصر اماارت متحده عرب، لیبیا، یمن و مادیو  با قطر قطع رابطه کرده اند.

این هفت کشور حذف قطر از ایتلاف اعراب را نیز تایید نمودند  که در مبارزه با حوثی ها در یمن سهم دارد.

 شبکه  تلویزیونی  Sky News Arabia  خبر داده است که  قطر از گروپ های مسلح « اخوان المسلمین »  و سایر سازمان های تروریستی چون داعش حمایت می کند و باعث بی نظمی  وضع داخلی کشور های عربی می گردد.برعلاوه  ایتلاف اعراب به رهبری سعودی نیز قطر را از صفوف خود حذف نموده است.

به گزارش روسیا الیوم، علی عبدالله صالح در گفت و گو با شبکه تلویزیونی « الیمن الیوم ـ یمن امروز »  ضمن بیان نقش کشورش در کشف این توطیه گفت: « با اینکه عربستان سعودی و قطر، هر دو وابسته به وهابیت هستند، اما اختلافاتشان از انباشته شدن مسایل گذشته ناشی شده است».

در پی بالاگرفتن تنش میان ریاض و دوحه، روزنامه سعودی الریاض، قطر را به کودتا تهدید کرد و مدعی شد که خاندان حاکم بر این کشور از امیر آن اعلام براات کرده و وقوع کودتا بعید نیست.

طبق ادعای الریاض، خاندان آل ثانی با ارسال نامه ‌ای به « سلمان بن عبدالعزیز» شاه عربستان از مواضع امیر کشورشان عذرخواهی و از او اعلام براات کرده است.

روزنامه الریاض در تهدیدی آشکار به براندازی در قطر، نوشته که این نامه‌  خانواده آل ثانی بیانگر عمق شکاف در میان حکام قطراست و آنان نیز اعلام کرده‌اند که از سیاست‌های تمیم خسته شده‌اند و احتمال دارد که کودتای جدیدی در حکومت قطر صورت گیرد و در جریان آن حکومت به خانواده اصلی حاکم بازگردد.

در همین حال بهرام قاسمی سخنگوی وزارت امور خارجه  ایران راه حل اختلافات میان کشورهای منطقه و از جمله اختلاف فعلی میان سه دولت همسایه  قطر با این کشور را تنها از طریق روش‌های سیاسی و مسالمت آمیز و گفت ‌وگوهای شفاف و صریح میان طرفین دانست.  بهرام قاسمی سخنگوی وزارت امور خارجه ایران با اشاره به تنش‌های به وجود آمده میان برخی همسایگان جنوبی در خلیج فارس گفت: جمهوری اسلامی ایران با ابراز نگرانی از تحولات اخیر در روابط برخی کشورهای همسایه جنوبی خود در خلیج فارس و اظهار امیدواری نسبت به حل و فصل آن، بر نکات زیر به عنوان مواضع ثابت و اصولی خود تاکید می کند:

-  افزایش تنش در روابط میان دولت‌های همجوار در شرایطی که منطقه و جهان همچنان از تبعات گسترده بحران تروریزم و افراط گرایی و تداوم اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی رنج می ‌برد، به سود هیچ یک از دولت‌ ها و ملت‌ های منطقه  نبوده  و مصالح همگان را تهدید می ‌کند. جمهوری اسلامی ایران از همه همسایگان درگیر در اختلافات جاری در جنوب خلیج فارس می ‌خواهد با عبرت آموزی از تجارب تلخ  منطقه، دوری از احساسات و رجوع به عقلانیت و تدبیر، ضمن حداکثر خویشتنداری، در جهت کاهش تنش و بازگشت به آرامش حرکت نمایند.

  -  راه حل اختلافات میان کشورهای منطقه  و از جمله اختلاف فعلی میان سه دولت همسایه قطر با این کشور، تنها از طریق روش‌های سیاسی و مسالمت آمیز و  گفت ‌وگوهای شفاف و صریح میان طرفین امکان پذیر است.

-  استفاده ابزاری از تحریم در جهان به هم پیوسته کنونی ضمن ناکارآمدی، امری مذموم، مردود و غیر قابل پذیرش است.

-  حفظ حاکمیت ملی و تمامیت ارضی دولت‌های مستقل و عدم مداخله در امور داخلی آنها و احترام به مرزهای شناخته شده بین المللی، اصول بنیادین و شناخته شده حقوق و روابط بین الملل است که می بایست توسط همه طرف ها محترم شمرده شود.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۰۵۰۶

 

 

د امریکا د متحده ایالاتو او جرمنی ترمینځ سیاسی کړکیچ ؛ او د کابل غمیزه


نصیراحمد څپاند


د  ۲۰۱۴کال د جولای د میاشتې په یولسمه نیټه دالمان حکومت په جرمنی کی میشت د سې اي ای مهم جاسوس ته له جرمنی څخه د وتلو غوښتنه وکړه . په غبرګون کې د جولای په دولسمه نیټه  دامریکا حکومت په دې اړوند خپل ژورخپګان وښودلو . همدارنګه د جولای په دیارلسمه نیته  دالمان مشهورې ورځپاڼې بیلد  خبر ورکړو چی دالمان په وزارتونو کی دلسو نه زیات جاسوسان ځاې پرځاې شوي دي . ميرکل په ايټاليا کې د جي ـ ۷ سرمشریزي او د ناټو په غونډه کې له ولسمشر ترمپ سره تر ليدنې وروسته له امريکا سره د اړيکو په هلکه مايوسي څرګنده کړه . په دغو غونډو کېې ترمپ له اروپايي شريکانو سره پر ګنو موضوعاتو د نظر اختلاف وښود چی د دواړو هیوادونو تر مینځ اړیکې کړکیچن شول او بې باوري یي رامینځ ته کړه.
په امریکا کې د ولشمشری ټاکنې او د جمهور ریس په توګه د ښاغلې ترمپ د انتخابیدلو څخه وروسته د ښاغلی د هغه افراطی سیاست او کړنی لکه د امریکې څخه د مسلمانانو شړل ، د مکسیکو سره د دیوار جوړول ، د اوو مسلمانو هیوادونو په وګړو امریکې ته دراتللو بندیزونو نه یوازی دامریکی د ولسونو اوخلکو دناراضی کېدو سبب شو ل بلکه د ناتو دمتحدینو دخپګان سبب هم وګرځیدل . دامریکې سره د بریتانیا ، فرانسې او د جرمنې هیوادونو په اړیکو کې سوړوالی او ناباوري را مینځ ته شوه او سیمه یي د بې ثباتئۍ سره مخ کړه د ترمپ دانتخابیدلو نه وروسته د هغه سیاست ته په کتو د جرمنې لومړی وزیري انګلا میرکل ویلې ؤ چی جرمنی نور د اروپا ، بریتانیا او امریکا پوري تړلی نه شي پاتې کیدلی . له دوي سره د اړیکو دوام مهم دی ، خو اروپایی ټولنه باید په وددرول خپلو پښو ودرول شي . نوموړې دغه څرګندونې وروسته ترهغه کړي ، کله چی دامریکا ولسمشر ډونلډ ترمپ د پاریس ۲۰۱۵  کال د هوکړی پر پنسټ د اقلیمی بدلون په تړاو د اوو هیوادونو سرمشریزه کی شوي هوکړي ته ځان ژمن ونه باله .همدارنګه دمونشن ښار یو انتخاباتې غونډې ته ، دی ته ورته خبره کړي اوویلي دي چی هغه وختونه چې مونږپه پشپړه توګه په نورو اتکا کوله اوس تر یوه حده پاې ته رسیدلي دي . نو په همدې سبب دا ویللی شم چی مونږاروپایان باید خپل برخه لیک په خپل لاس کی واخلو. د ترمپ له خوا په بروکسل کې په جرمنې باندې دناټو ددفاعی لګښتونو د پلان دناکامۍ او ددې هیواد له خوا بهرته په زیات شمیر د موټرو د صادرولو انتقاد هم دوې ترمینځ داړیکو دکړکیچن کیدلو سبب شول.


ترمپ ته د ميرکل د مخالف کانديد  شولتز ځواب
د المان د سوسيال دموکرات ګوند (اس پي دي) مشر او په راتلونکو ټاکنو کې صدراعظمۍ ته کانديد مارتين  شولتز هم د ميرکل د څرګندونو په تقليد پر اروپا د زياتي همکارۍ غږ وکړ.  شولتز وويل: «اروپا یې ځواب دی.» یعني پر ټولو محاذونو د اروپا جوخته او ژوره همکاري ترمپ ته يو ښه ځواب دی.  شولتز چې د ۲۰۱۲ تر ۲۰۱۷ م کال پورې یې د اروپا په پارلمان کې کار کړی ، وويل چې اروپا بايد له ترمپ سره د چلند له پاره پریکړه نه ده کړي.
ښاغلی مارتین شولتزهم  آ ار ډی ARD  تلویزیون ته په مرکه کې وویل چې اروپایي هیوادونه باید تربل هروخت دټرمپ دچلند په نسبت له یو بل سره تودې اړیکي ولری . همدارنګه ده دا هم وویل چې ترمپ دده په خبره دیو مستبد رهبر په توګه چلند کوي او غواړي چې نورتوهین کړي . همداراز ترمپ اروپا ته خپل سفر بریالي بللی او ویلې يي ؤ چې کارونه ستونزمن خو نتیجې یي زیاتې وي .
همدارنګه  د جرمنې په ریګنبرګ پوهنتون کی دټرانس اتلنټیک اړیکو کارپو ستیفن بیرلینګ واشنګټن پوست ته ویلې چې داروپا او امریکا ترمینځ په ګډواومشترکو ارزښتونو باور ، دده په خبره د ټرمپ ارادې زیانمن کړي . اروپایانوانتظاردرلودلو چې ترمپ به نرم دریځ غوره کړي او د جې ـ ۷ هیوادونو درناوی به وساتې ، خو ترمپ برعکس عمل وکړو. هغه وایي چې ترمپ داسی چلند کوي چې ګواکې اوس هم په انتخاباتې کمپاین کې دی. همداراز د کډوالو په نړیوال کنفرانس کې د جرمني د بهرنیو چارو وزیر ګابریل د امریکا د ولسمشر ټرمپ سیاست د غربې نړۍ د ګټو پر وړاندې ترتوندو نیوکې لاندې راوست. ګابریل زیاته کړه چې امریکا د عربستان سره د ستر نظامې قرارد په لاسلیکولو وښوده چی ټرمپ په نړۍ کې جګړه غواړي او د اروپا د امنیت له پاره د امریکا اوسنی سیاست غیر متوازن دی . د ه زیاته کړه چې امریکا نور خپل ارزښت دلاسه ورکړی او د امریکا ځای به نور خلک ونیسی چې مراد یي چینایان وه. نن کابل کې د جرمنې سفارت مخې ته ستره چاوده وشوه چې د سفارت ودانۍ یې تر ډیره خرابه کړي او ورته یي ښودله چې مونږ دا کار هم کولای شو. مانا دا چی لوی قدرتونه خپل حریف ته په جنګي ژبه یا د نیابتي جګړې پر مټ جواب ورکوي . اوس دا برید جرمنې ته اخطارهم دی چی له خپلی شړی سره پښې وغځوي .
د کابل له بریده یو ساعت وروسته د جرمنی لومړی وزیری مېرمن میرکل وویل : «  تروریزم پر موږ ټولو حملې کوي؛ که هغه مانچسیتر وي یا برلین، پاریس وي که استانبول، سن پیترزبورګ وي او یا نن کابل.» مېرکل وویل : «نن موږ په ټوله نړۍ کې په دې بوږنده او خواشینوونکو شېبو کې یوموټی یوو.» د جرمني صدراعظمې د کابل د چاودنې د قربانیانو له کورنیو سره غمرازي او خواخوږي څرګنده کړه، او ژمنه یې وکړه : «موږ به د تروریزم پر ضد جګړې ته دوام ورکړو او جګړه به وګټو.»
په نتیجه کی ویلی شو چی د المان او واشنګیتن ترمینځ  د اوږد مهاله او لنډ مهاله اقتصادی ګټو په ګرداب کی زمونږ هېواد پریوتی دی او زمونږ هیواد تل د زبرځواکونو دسیالیو ، هغه که سیاسی یا افتصادی وی قربانی شوی دی . اوسنې برید هم زمونږ هیوادوالوته د سر او مال په زیان تمام شوی او امریکا په یوغشی څو ښکارونه وکړل ، دوی زمونږ په پلازمینه کی مهمه دیپلماتیکه ساحه د دی پلان له پاره غوره کړه یانې دوي المان ،امارت ، ترکییې او ایران ته ګوت څنډنه وکړه.


ماحذونه
دالمان مشهور ورځپاڼه بیلد
دترمپ دتویتر پانه
دمرکل ډمونشن دښار دغونډی وینا
آ ار ډی تلویزیون سره دښاغلی مارتن مرکه
همدارنګه دجرمنی په ریګنبرګ پوهنتون کی دټرانس اتلنټیک اړیکو کارپو ستیفن بیرلینګ سره دواشنګټن پوست مرکه
بی بی سی پښتو
په ایټالیا داوو جی د سرمشریزه غونډه ته د میرکل وینا

بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۷ـ ۰۴۰۶

 ترقی خواهان افغان و مساله برخورد با انتخابات دراروپا

 

دکتر اسد محسن زاده

درجریان سالهای پسین شاهد افزایش چشمیگر مهاجرین افغان در اروپا هستیم. امروز رقم افغان های باشنده درکشورهای عضو اتحادیه اروپا بیشتر از نفوس بزرگترین ولایات کشور یعنی بیشتر از شهروندان بلخ  (۱.۳ میلیون) ، ننگرهار( ۱.۵ میلیون) و قندهار ( ۱.۲ میلیون ) میباشد.

وقتی در بسا از خیابان های اروپا گشت و گذار می نمایید ، جوانان افغان خیابان گرد و بی سرنوشت ، کوچه ها را پر؛ و رقم جوانان دربسا از شهرهای بزرگ اروپا بیش تراز بسیاری از ولسوالی های افغانستان می باشد.

این رشد چشمگیر و روبه افزایش مهاجران افغان در اروپا ؛ مساله  برخورد با این همشهریان دیروز و هموطنان امروز را مهم  و برازنده ساخته است .

مسایلی از نوع : حقوق مدنی و سیاسی مهاجران ازجمله مشارکت و فعالیت سیاسی ، حقوق اقتصادی ، اجتماعی  و فرهنگی ، مهاجرت و حقوق همبسته گی ، تلاش در راه راهیافت برابری برای غیرشهروندان  و... از شمار مسایل مهم  وسرنوشت سازی اند که بایست با آن با دید کارشناسانه و مسولانه پرداخته؛ و این « افراد بی دولت » ،« بیگانه » ، « مهاجر »، و یا هم « غیر شهروند » که درجمع گروه های محروم اجتماعی دراروپا قرار دارند ؛ را درشناسایی زنده گی در محیط تازه فرهنگی ـ اجتماعی  و حل انبوهی از وظایف بغرنج کمک کرد.

با آنکه به باور دیوید ویسبوردت (   David Weissbordt)* بربنیاد  اندیشه ملیت بیگانه ، ماهیت اجازه اقامت آن ها ، و مدت زمانی که مهاجرین دراین کشورها  بودوباش دارند ؛ حقوق شهروندان را به گونه ای متفاوتی تعین می نمایند ، ولی در نتیجه دگرگونی های گسترده ایی که درجریان سالهای پسین دررقم پناه جویان از یکسو ؛ و دگرگونی های بی مانندی که  در قوانین اتحادیه اروپا و کشورهای جداگانه عضو آن پدید آمده است ، تلاش های هدفمند و ایثارگرانه  سازمان ها  و شخصیت های سیاسی ترقی خواه افغان در اروپا  در راه حل مشکلات  عدیده  این هم میهنان  بی نهایت مهم و سرنوشت سازمی باشد.

در حالیکه  از دیرباز اشکارترین روش به خاطرمحروم ساختن برخی از مهاجران و گروه های قومی  از مزایای شهروندی و کاربرد تعصب  وضعیت حقوقی پناه جویان می باشد ، در بخش حقوق سیاسی مهاجران که مورد توجه این نوشتار است  بادریغ دو برخورد رسمی  وجود دارد :

یک : انکار رسمی از حقوق سیاسی ،

دو دیگر : برخورداری رسمی و حقوقی از برخی از حقوق سیاسی و ناتوانی کاربست این حقوق در عمل .

 با آن که اقتدار دولت ها به موجب برخی حقوق اعطا شده به اتباع خارجی در حقوق بین المللی محدود شده است ، اما نبود انگیزه برای اجرای این حقوق تا اندازه ای به بی میلی بسیاری از سازمانها و رهبران سیاسی اروپا  و بی توجه ایی سازمانهای سیاسی و فعالین سیاسی جامعه مهاجر نیز ارتباط دارد.

بادرد و دریغ که دادخواهان و دموکرات افغان که چند صباح پیش تر به اروپا کوچیده و دارای سازمان ها و ساختارهای سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی خود می باشند  با واقعیت های موجود   برخورد سطحی نموده ؛ بیشتر بر گذشته  و دستاورد های مبارزاتی پیشین به گونه  نوستالژیک  تکیه ؛ و یا چنان مصروف پیگیری  رخدادهای روان درافغانستان  می باشند ،که در نتیجه آن نتوانسته اند خود را همگام  و همنوا با خواست های محیط  سیاسی ـ فرهنگی  تازه بسازند. آنها با بی تفاوتی از کناررخدادهای پرتنش  سیاسی ـ اجتماعی جوامع مهاجرپذیر گذشته و با بی میلی به آنها می نگرند. این بی میلی ها باعث شده است که گروه های از مهاجران سیاسی افغان که دارای سازمان ها و شبکه های گسترده در کشورهای جداگانه اروپایی می باشند نتوانسته اند برنامه های مشخص ، واقعبینانه  و مسوولانه ای در برخورد با محیط تازه وخواست های آن از یکسو ؛ و جامعه رشد یابند مهاجر افغان درکشورهای عضو اتحادیه اروپا از سوی دیگررا تدوین نمایند.

درهمین سالها درمیان سازمان های سیاسی افغان دراروپا ،بیشتراین  دو طرزدید جان گرفته است که در خور توجه می باشند :

گروهی دراین سازمان ها ( با دریغ گروه اکثریت !) از اعضا و هوادارن  سازمان خود انتظار دارند تا فقط و فقط به تشکل شان در داخل کشور چشمداشته ؛ وظیفه و رسالت خود را فقط و فقط در تقویت بنیه مالی و انکشاف سازمان شان در داخل کشور  می بینند .

گروه دومی با برخورد مسوولانه ؛ و وسعت دید به این باوراند که چون اعضا و هوادران شان در محیط تازه فرهنگی و مناسبات اجتماعی ـ اقتصادی دیگری زیست ، کار و مبارزه  می نمایند ؛ باید سازمان شان در پیریزی برنامه های کاری و تعین اماج های مبارزه سیاسی شان این واقعیت را در نظر داشته ؛ و مشارکت سیاسی  ـ اجتماعی در کشورمیزبان را در دستور کار و اولویت های سازمانگران و اعضای سازمان شان  قرار داده ، و در ضمن مساله کمک  و یاری به جنبش داد خواهی کشور را نیز از نظر نیندازند.

طرح و جانبداری از خواست های حقوقی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی مهاجران روبه افزایش در اتحادیه  اروپا از شمار آن وظایفی اند که آینده جنبش ترقی خواهی وعدالت پسندی در اروپا و افغانستان با آن در ارتباط و پیوند  تنگاتنگ میباشد. مساله کار سیاسی ـ فرهنگی  منظم و هدفمند دربین جامعه مهاجر افغان ؛ و تشویق آنها به مبارزه  متشکل سیاسی و صنفی  به نفع پیشرفت ، عدالت و همنوعی  در اروپا می باشد. البته با رشد و افزایش صفوف این تشکلات  و بلند بردن سطح اگاهی سیاسی هموندان آن می توان به سازمان و جنبش های سیاسی در داخل کشور نیز کمک  و یاری رسانید.

نگارنده که هوادار دیدگاه دوم میباشد ، به این باور است که با وجود محدودیت هایی که  در مقررات مربوط به مشارکت سیاسی بیگانه گان و مهاجران درکشورهای میزبان وجود دارد ؛ درونمایه میثاق حقوق مدنی و سیاسی (مواد ۱۲ آزادی کوچیدن ، ماده ۲۵ مشارکت سیاسی ) به هیچ گونه به مفهوم سلب حقوق سیاسی ـ مدنی بیگانه گان نیست؛ و سازمان های سیاسی داد خواه افغان امکانات گسترده در زمینه تلاشهای هدفمند و هدف گذار سیاسی  دارند. ما شاهد آنیم که امروز در کشورهای اتحادیه اروپا ( با تفاوت های محلی ) مقرراتی وجود دارد که زمینه مشارکت سیاسی و اجتماعی مهاجران را فراهم آورده است. چنانکه در سال های پسین شماری از کشورهای اروپا با پیوستن  به « کنوانسیون مشارکت خارجی ها در زنده گی عمومی در سطح محلی » * حق شرکت  و رای دهی به مهاجران را مانند  اتباع خود داده اند.

 از آنجایی که بخشی از سیاسیون افغان بنا بر دلیل های معین ، در کشورهایی که بود وباش دارند فقط نقش تماشاگر بی عمل را بازی می نمایند ؛ بیش تر آنها در« اجتماعات موازی » و یا دیاسپورای خود زنده گی ؛ و کمتربا  حیات  سیاسی ـ فرهنگی اروپا خوگرفته و برای همین هم نتوانسته اند دیدگاه ها ، طرح ها و برنامه های مشخصی در باره وضع مهاجران افغان ، شیوه زنده گی ،حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ،  راهیافت های برای مشارکت سیاسی ، مهاجرت و حقوق همبسته گی و  سایر مسایل را پیشکش بدارند.

نظرگذرا به خبرهایی ازنشست سازمان های سیاسی افغان در اروپا ، برنامه کاری و اهداف آنها نشان می دهد که مسایل اروپا  دراین برنامه ها جا  و نقشی ندارند. به گونه مثال در بیش تر این گزارشات می خوانیم که  : « درجلسه رفیقی درباره انکشافات افغانستان ؛ و یا اوضاع منطقه  و جهان صحبت نمود ».  درحالیکه درهمین کشوری که این دوستان بودو باش دارند ، مالیه می دهند ، درمناسبات مشخص کاری قراردارند و همه روزه از اثرات سیاسی ـ اقتصادی و اجتماعی آن  متاثر می شوند،  ده ها رخداد بزرگ در زنده گی و سرنوشت خود آنها  ، فرزندان و هموطنان شان موجود است که مهم تر و اثرگذارتر از رخداد های  مربوط به پاکستان و ایران  و یا ... می باشند.

ازاین شمار درسال روان ترسایی درکشورهای اروپایی انتخابات سرنوشت ساز زیر راه اندازی می شود:

ـ انتخابات پارلمانی درهالند ، ۱۵ مارچ

ـ انتخابات ریاست جمهوری در فرانسه ، ۲۳ اپریل

ـ انتخابات پارلمان  بریتانیای کبیر ، ۸ جون

ـ انتخابات اسامبله ملی فرانسه  ، ۱۱ جون

ـ انتخابات بوندس تاگ در المان  ، ۱۷ سپتامبر

ـ انتخابات پارلمانی در اتریش ، ۱۵ اکتوبر

ـ انتخابات پارلمانی در ناروی ، ۱۱ نوامبر

و ده های انتخابات  فدرال ، ایالتی  و محلی دیگر .

بادرد و دریغ  درهیچ سازمانی پیرامون اهمیت این انتخابات؛  و اثرات آن در زنده گی جامعه مهاجر از جمله  نیروهای ترقی خواه و دادپسند افغان؛  وهموطنان تازه وارد چیزی گفته و نوشته نمی شود. چندی قبل انتخابات پارلمانی در هالند و تازه در فرانسه انتخابات ریاست جمهوری صورت گرفت ، ولی کمترین سازمان سیاسی مهاجر افغان در اروپا در این باره نوشتند ؛ ویا به هموطنان ما در باره احزاب سیاسی این کشورها ، دیدگاه ها ، برنامه های آنها و نفع و زیان سیاست های شان بر مردم  ؛ از جمله پناه جویان افغان در این کشورها چیزی نگقتند . یعنی برای این سازمان ها اینکه کدام نیروی سیاسی در بریتانیا ، هالند و یا فرانسه سکان قدرت را به دست می گیرید  شاید بی ارزش باشد. امروز انتخابات پارلمانی درفرانسه ، انتخابات پارلمانی در انگلستان ، انتخابات پارلمانی درالمان ، انتخابات پارلمانی در اتریش  ..... در پیش روست ؛ ولی سازمان های سیاسی افغانی درحالیکه  درشماری از این کشور ها نماینده  و سازمان های کشوری دارند ؛ در چهره آرایی برنامه ها و اماج های سیاسی ـ اجتماعی احزاب و شرایط اقتصادی ـ اجتماعی  این کشورها  با بی تفاوتی و کم مهری برخورد می نمایند. این سکوت و بی تفاوتی و بی برنامه گی نشاندهنده  بی ابتکاری بی مسوولیتی بوده؛ زمینه ساز آن می شود تا صد ها افغان مهاجر که تازه از حق رای دهی برخوردار گردیده اند  یا از این حق استفاده ننمایند ؛ و یا از سر نا آگاهی آنرا به صندوق های ارتجاعی و خارجی ستیزها بریزند.

ورود دموکراتیک مهاجران این وظیفه  را در برابر نیروهای ترقی خواه قرار می دهد که با شجاعت احزاب  دموکرات ، ترقی خواه  و دادجو را شناسایی  و آنها را با برنامه هایشان به جامعه مهاجر افغان معرفی  و از سرمسوولیت در برابر انسان زحمت کش ؛ و عدالت اجتماعی و اقتصادی به جامعه مهاجر گزینش این احزاب را توصیه نمایند. جا دارد تا داد خواهان افغان کمرهمت بسته  و با بهره از ابزار دست داشته احزاب و سازمانهای مترقی  و مردم دوست این  کشورها را به رای دهنده افغان معرفی ؛ و در کمپاین های انتخاباتی  آنها فعال و گسترده سهم بگیرند.

گرایش و انکشافات جدید در میان جامعه مهاجر افغان در اروپا نشان می دهد که نسل کهنه  سیاسیون افغان در اروپا روبه کاهش  بوده، از اثرگزاری آنها کاسته می شود. نسل تازه وارد  یا نسل اکثریت درشرایطی تربیت و رشد نموده اند  که آماده گی ، سطح  اگاهی سیاسی؛ و رو کرد به مبارزه سازمان یافته  در بین آنها ضعیف بوده و بی میلی شدید به مسایل سیاسی ـ اجتماعی وجود دارد. درچنین وضعی رسالت تاریخی سازمانگران سیاسی ترقی خواه افغان است تا با تکیه بر ابزار اثرگزار شان چون رسانه ها ، ساختارهای سیاسی ، اتحادیه ها و انجمن های اجتماعی ، فرهنگی و مهاجرتی  به فعالیت موثر و برنامه ریزی شده در بین مهاجران پرداخته ؛ و گروه های  تازه وارد را به سیاست و مبارزه سیاسی تشویق و رهنمایی کنند.  

بربنیاد اسناد و اظهارات مسوولین المان ، امروز دراین کشور بیش از نیم میلیون افغان مهاجر بود و باش دارند؛ یعنی این که  نفوس افغان های باشنده در المان بیشتر از ولایت های :

ـ بادغیس ، ۴۹۶ هزار،

ـ بامیان ، ۴۴۷ هزار،

ـ لغمان ، ۴۴۰ هزار

ـ فراه  ، قریب۵۰۰ هزار می باشد.

درهمین المان برخی از سازمان های سیاسی افغان  دارای اندوخته کار سیاسی ـ سازمانی بیش از ۴۵ ساله می باشد. این اندوخته ها در برگیرنده تشکل درسازمان سیاسی افغانی ، رابطه و پیوند با سازمان های داد خواه و ترقی پسند المان ؛ و شیوه های سهمگیری در فعالیت های روزمره سیاسی ـ صنفی  در این کشور می باشد. با تکیه بر این اندوخته های پربار می توان با تدوین برنامه های عملی از جمله برنامه های تبلیغاتی و آموزشی این اندوخته ها به نسل تازه وارد انتقال ، و آگاه ترین آنها را به  مبارزه سیاسی سازمان یافته و متشکل کشانید.

امکانات گسترده کارسیاسی ـ سازمانی دراروپا موجود است. لازم است تا با شجاعت ، آینده نگری و ازخودگذری از آن به نفع  اندیشه ها و آرمان های انسانی استفاده ؛ وزودتر به میدان عمل گام بگذاریم.

 

* Final report on the rights of non – citizens : Examples of practices in regard to  non – citizens, para.3

 ** Convention on the Participation of Foreigners in Public Life at the Level , Strassbourg , 5 Feb .1992

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۰۵۰۶

دیدگاه دیگران :

بـازی بـزرگ جـدیـد

 

پیرمحمد ملازهی کارشناس افغانستان  در باره رخداد خونین روز چهارشنبه  در روز نامه شرق چاپ تهران  نوشت : پروژه داعش در خاورمیانه در حال شکست قطعی است و پروژه خراسانی داعش در افغانستان در حال کلیدخوردن است. اما منابع جهانی  قدرت که در افغانستان  دارند وارد بازی بزرگ جدیدی می ‌شوند، بی‌ کار نیستند و دست روی دست نگذاشته ‌اند.  

 

منطقه حساس دیپلوماتیک کابل ساعت ٨:٣٠ صبح  روز چهارشنبه با انفجار یک تانکر آب در عملیاتی انتحاری به لرزه درآمد. انفجار در مقابل سفارت المان و در نزدیکی اداره امنیت ملی افغانستان صورت گرفت و شدت آن به حدی بود که در غربی ‌ترین نقطه شهر کابل صدای آن شنیده شد. جدا از اینکه چه گروهی مسوول آن است، واقعیت‌های نگران‌ کننده‌ تری هم وجود دارند. منطقه وزیر اکبرخان که کاخ ریاست‌ جمهوری و سفارتخانه‌ های خارجی در آن قرار دارند، به لحاظ امنیتی از حساس‌ ترین مناطق پایتخت افغانستان به شمار می ‌رود که محافظت از آنها با دقت و تامل بیشتری صورت می‌ گیرد. اکنون پرسش اصلی این است که چگونه مخالفان می ‌توانند با این همه مواد منفجره وارد آن شوند و فاجعه به بار آورند؟
واقعیت آن است که پاسخ روشنی وجود ندارد. با این حال مخالفان مسلح  دولت وحدت ملی افغانستان به دلایل متفاوتی از این امکان برخوردار شده ‌اند که  وارد منطقه دیپلوماتیک کابل شوند و از همه موانع امنیتی عبور کنند. عملیاتی در این سطح نمی ‌تواند از عهده گروه‌های کوچک و بدون پشتوانه خارجی برآید.  جنگ در افغانستان در واقع یک جنگ استخباراتی و نیابتی است و عناصر و عوامل داخلی در حد یک ابزار استراتیژیک در خدمت گرفته می‌ شوند. شک نباید  داشت که بدون حفره‌های امنیتی  و نوعی همکاری نیروهایی از داخل، انجام این ‌گونه عملیات در امنیتی ‌ترین منطقه شهر کابل امکان‌پذیر نیست. از این رو باید به اهداف پشت پرده قدرت‌ های رقیب در افغانستان توجه کرد تا دلایل واقعی عملیات انتحاری در کابل  را به درستی درک کرد. هدف تا حدی روشن است؛ دولت وحدت ملی در ضعیف ‌ترین موقعیت خود قرار گرفته، اختلاف ‌نظرها بین رییس‌ جمهوری و رییس اجراییه  بر سر اجرایی‌کردن توافق و تقسیم قدرت در هفته‌ های اخیر به نحو محسوسی تشدید شده است؛ بازگشت گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان و استقبالی که دولت آقای اشرف غنی  از او به عمل آورد؛ خروج جنرال عبدالرشید دوستم  معاون رییس‌ جمهور از کابل و رفتن به ترکیه به بهانه مداوا و صحبت‌هایی که این سفر بدون بازگشت خواهد بود؛ کنارگذاشتن  عبدالله عبدالله  از جمع رهبری حزب جمعیت اسلامی و در نهایت وجود بن‌ بست در اصلاح قانون اساسی و تغییر ساختار متمرکز قدرت به نظامی پارلمانی را هرگاه در کنار قدرت ‌طلبی بیشتر طالبان و گروه‌های مسلح دیگر نظیر داعش و شبکه حقانی قرار دهیم که تعداد آنها به ٢٠ گروه مسلح می ‌رسد، آن‌ گاه روشن ‌تر خواهد شد که افغانستان چطور قربانی رقابت ‌‌های قدرت‌های بین‌ المللی از یک طرف؛ و رقابت‌های سیاسی قومی داخلی‌، از طرف دیگر شده است.
در همین حال باید دو موضوع مهم  و مرتبط با همدیگر را در نظر گرفت؛ پروژه داعش در خاورمیانه در حال شکست قطعی است و پروژه خراسانی داعش در افغانستان در حال کلید خوردن است. اما منابع جهانی قدرت که در افغانستان دارند وارد بازی بزرگ جدیدی می‌ شوند، بی ‌کار نیستند و دست روی دست نگذاشته‌ اند.
روسیه در حال نزدیک ‌شدن به طالبان است و بر این باور است که امریکا و غرب و ارتجاع خاورمیانه در آینده افغانستان  را به سکوی پرش داعش به آسیای مرکزی حوزه قفقاز و ایالت سین‌ کیانگ چین تبدیل خواهند کرد. داعش از این ظرفیت برخوردار است که چنین پروژه‌ای را عملیاتی کند. کشورهای رقیب منطقه نیز اما بخشی از این پروژه را در راستای منافع  راهبردی خود احساس می‌کنند و تا آنجا که ممکن باشد وارد بازی بزرگ منابع  جهانی قدرت خواهند شد. در چنین فضای واقعی تفاوتی نمی‌ کند که عملیات انتحاری را چه گروهی انجام دهد. داعش باشد یا طالبان، شبکه حقانی باشد یا هر گروه  دیگری، افغانستان ضعیف درگیر مشکلات داخلی همواره مستعد  جذب گروه‌های رادیکالی خواهد بود که در نگاهی آخرالزمانی  واقعا باور دارند که خراسان بزرگ درست همان مکانی است که لشکر اسلام با پرچم‌های سیاه برخواهد خاست و زمان آن نزدیک است. این نبرد اکنون با بهره‌ گیری از مدرن ‌ترین ابزار ارتباطی در حال یارگیری است؛ اینکه تفکر جهادی در نگاه خود آنها  در عمل به سود کدام رقیب بازی بزرگ جدید در افغانستان باشد، برای آنها موضوعیت ندارد و مساله آنها نیست. این تفکر و نیروهای وفادار به آن در پشت پرده‌ از حمایت‌های مالی و منابع  قدرت جهانی و منطقه ‌ای برخوردارند. بازی بزرگ جدید تازه در حال آغازشدن است و اگر برای افغانستان راه‌ حلی سیاسی یافت نشود، باید در انتظار انفجارهای شدید تری بود.

 بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۷ـ ۰۳۰۶