زنان افغانستان و خشونت سیاه وسفید
زرغـونه ولـی
خشونت چست ؟
خشونت نوعى از عملكرد هاى ازار دهنده با انجام عمل فزیكى انسان هاست كه بشكل جبر، شكنجه و زور (Gewalt ) بوده كه همراه با انجام عمل فزیكى ، روحى و روانى جنسى ، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى در تمام جهان بین افراد جامعه وجود دارد . خشونت خود بحث وسیع است اما اینجا كوشش می كنم تا خشونت علیه زنان افغانستان را بیشترمورد ارزیابی و بحث قرار دهم .
خشونت علیه زنان اصطلاحی تخصصی است که برای توصیف کلی کارهای خشونت أمیز علیه زنان در كشور به کار میرود. همانند ( Gewalt) این شکل از خشونت علیه گروه خاصی از مردم اِعمال می شود و جنسیت قربانی پایه اصلی خشونت است كه عامل اصلی خشونت علیه زنان را می توان در تبعیض یافت که مانع برابری زن با مرد در همه سطوح زنده گی می شود ، پس خشونت را باید در كشور خود در چند بورد ذیل ریشه یابى كرد:
- نبود قانونیت ، عدالت اجتماعی و عدم توانمندى دولت جهت تطبیق و تأمین قانونیت در كشور ،
- حاكم بودن سنت و فرهنگ كهنه در جامعه،
- نبود اقتصاد بلند، تكنالوژى مدرن و نداشتن امكانات جهت رشد سیستم آموزشى و پرورشى تعلیم و تربیه و بلند بردن سطح اگاهى ﻣﺮﺩﻡ و روشنگرى در جامعه ،
- مذهب با تعریف و تشرح مختلف و اشتباه أمیز توسط عده اى از امامان و روحانیون مذهبى و عدم اگاهى مردم از قوانین درست اسلامى در مورد بانوان
- موجودیت فساد إدارى كه باعث عدم مراعات كردن قوانین معتبر بین المللى ، اعلامیه جهانئ حقوق بشركه با ایجاد نهاد هاى مدنى ، انجمن ها ،اتحادیه ها ، شورا ها و غیره در كشور فعال استند ،
از ان جایكه میدانیم پایه هاى اساسى تامین عدالت اجتماعی و صلح در جامعه حكومت است بنا حكومت سیاست ازاد دموكراتیك روشن را مطابق به حركت زمان با خود داشته و تطبیق قوانین تصویب شده در چوكات نورم هاى تعین شده بین المللىى را دنبال نماید وتوانمندى تطبیق قوانینن نافذه داشته وآنرا یكى از ركن اساسى كار خود بدانند و ﻣﺮﺩﻡ را موظف به انجام این قوانین بسازد.
- پشتیبانى ، حمایت و بسیج نمودن روشنفكران توسط دولت در داخل و خارج از كشور و استفاده از نیروى روشنگرى جهت بلند بردن سطح اگاهى ﻣﺮﺩﻡ ، انتخاب و به كار گماشتن از جمع آنان به پست ها و مهره هاى مهم درسطح إدارات دولتى و اجتماعى كشور .
پس به این اساس خشونت علیه زنان را در كشور به دو دسته تقسیم مى نمایم :
سفید و سیاه
۱ـ خشونت سفید ( سهل تر ، ساده تر، و آرامتر )
معمولی ترین انواع خشونت علیه زنان ، خشونت جنسی ، جسمی و کلامی است.
بسیاری از زنان ما هر روز در معرض این خشونت قرار دارند اما بنابر ملاحظات یا ترس به ندرت در برابر این نوع خشونت کاری انجام نمی دهند مثال هاى خشونت کلامی بسیار وسیع است وبه علت لفظى شفاهی بودن غیر قابل اثبات هستند.
همان طوری كه از نامش پیداست خشونت نه به شكل فزیكى؛ بلكه با رقم ۲۷.۷ درصد متعلق به خشونت های ممانعت از رشد اجتماعی و فکری و آموزشی است که شامل ایجاد محدودیت در ارتباط های فامیلی، دوستانه و اجتماعی، ممانعت از کاریابی و اشتغال و ایجاد محدودیت در ادامه تحصیل و مشاركت مى باشد . به طور مثال اگر محیط كار زنان كشور را درنظر بگیریم خبرنگاران زن در افغانستان از مواردی چون تهدید، آزار و اذیت و مصاحبه نکردن مقامات و مسوولان با آنها به سبب زن بودن شان مواجه هستند بعضى از مقامهای دولتی و مذهبی، یا اصلا با آنها مصاحبه نمی کنند و یا از دادن اطلاعات خاص به آنها خودداری می کنند و یا در انجمنهای اجتماعی مورد تهدید، آزار و سواستفاده از دختران و زنان در شبکه های اجتماعی که حالا در افغانستان بیشتر و گستردهتر است استفاده می شوند و یا دردسرهای زنان افغان در شبکه های اجتماعی مانند فیسبوك ، وایبر ، تنگو ، ایمو و سایت هاى انترنتى وغیره انواع مختلفی دارد از فرستادن تصاویر برهنه یا تقلب فوتوى بانوان با تصویر برهنه و تخریب كارانه به آنها تا تهدید، باج گیری و ساختن حساب های جعلی به نام شان وغیره .
از آنجایی كه گفته شد شایع ترین نوع خشونت خانواده گى كه شامل خشونت کلامی توهین ، تحقیر ، تمسخر كردن ، ممانعت زنان توسط شوهران و یا مردان خانواده از روابط و یا مناسبات اجتماعى با دوستان در اجتماع و خانواده همسر ، توهین كردن لفظی ، ارزش ندادن و احترام نكردن به نظریات همسر در زنده گى مشترک ، زبان جنگى هاى متواتر ، ناخشنودى از همسر وتامین روابط غیر مشروع شوهر با زن دیگرخارج از منزل ، اذیت كردن توسط كركتر وحركات بى تفاوتى ، كارنكردن مردان و استفاده بی حد از تواناى بانوان به خاطر اعاشه واباته خانواده ، سهم نگرفتن مردان در انجام وظائف مشترك وصدها مسایل دیگر از بحث ما اضافه است ما به مثال های كه همه ما وشما به آن در داخل و خارج از كشور آشناهستیم اتكا مى نمایم .
مثال بانوان كه در خارج كشور مورد خشونت سفید قرار مى گیرند .
اكثریت مردان ما با آمدن در خارج از كشوربه بهانه این كه آنان كار پاینتر از آنچه كه در كشور انجام داده اند نمى توانن د( در دفتر و یا تجارت ) مدت ها بیكار و پول ناچیز دولتى را استفاده مى كنند ودر جهت این كه باید زبان را فراگیرند و یا كار را جست وجو نمایند اصلا علاقه ندارند وتعداد اطفال شان هم زیاد است تجربه نشان داده چون كه تعدادى از بانوان در ایجاد فضاى بهتر در خانواده با تلاش تر از تعدادى مردان هستند كه انجام وظایف خانه را هم بدوش دارند بنابه مشكلات اقتصادى فامیل وارد شاقه كارى خارج از منزل مى شوند چونكه شرایط ویزه اقامت در خارج از كشور بكار فرد ارتباط دارد ناگزیر عده اى از بانوان این نقش را هم به عهده مى گیرند كه اجازه اقامت را به خانواده های شان در خارج از كشوراخذ كنند تا خانواده هاى شان در فضاى صلح و امنیت زنده گى را ادامه دهند كه انجام دو وظیفه یعنى كار در منزل و خارج منزل در طول روز براى بانوان مشكل وطاقت فرساست . در این حالت اگر با صحبت واحتراز جهت كار مشترك به شوهر مراجعه نمایند به نارضایتى ، توهین و تحقیر كلامى مواجع می شوند ، دراین جا خشونت علیه زن نرمتر زبانى واستفاده از نیرو انرژى و تواناى آان صورت مى گیرد در حالی كه هر دو باید نقش مساوى داشته باشند .
مثال : در داخل كشور اگر خشونت سفید در نظر بگیریم
زنان در خانواده ، محیط كار ، محیط خرید و اجتماع همه روزه به خشونت ها مواجع هستند مثال : خشونت و خشونت خانواده گی علیه زنان كه در خانواده ها بحث داغ و دراز دامن است، ولی نوع رفتار خشونت آمیز و زمینه ی بروز این رفتار در خانواده ها بنا به سنتى بودن جامعه زن به عنوان (جنس دوم ) و منحیث داراى مرد یعنى مرد مالك زن پذیرفته می شود ،ولى در خانواده های كه مردان خانواده تا اندازه با سواد و با دانش امروز آراسته و آزاد اندیش اند ، در بین چنین فامیل ها زنان تا اندازه ایی مى توانند از آزادى هاى قید شده اى كه بنابر سنتى بودن جامعه از جانب مردان خانواده در فعالیت هاى اجتماعى فرهنگى و سیاسى وجود دارد استفاده لازم نمایند كه خارج از منزل بدون چادر و یا چادرى در كار اجتماعى ، فرهنگى ، سیاسى اشتراک داشته باشند و آن هم به اجازه و محدودیت ها از طرف مالكان زنان ( مردان ) یعنى تا حدود معین به قناعت خود مى پردازند ولى زنان روستا و تعدادى از زنان ولایات كشور از این امر مثتثنا بوده و قید چهار دیوارى هاى خانه استند .
مثال ؛ در خانواده ها شهرى نسبتى سنتى بودن جامعه ما بانوان كه تحصیل كرده و وظایف بیرونى را به عهده دارند وبنیه اقتصادى هم دارند در قدم اول
بنا به قید وشرط هاى مالكان ( مردان )فامیل أعم از پدران ، برادران و شوهران خانواده در قدم دوم توسط مردان خارج از خانواده اعم از همكاران و دیگران كه با انان روابط كارى و اجتماعى دارند نمى توانند در بین اجتماع به رشد استعداد هاى خویش پرداخته واز ان استفاده لازم نمایند
بانوان در جمع خانواده تكیه بران مى نمایند كه كم از كم امكانات بیرون برامدن بدون چادرى را داراند ویا اینكه بانوان عروسى شده در سنین جوانى ویا سنین بزرگ تر سال ها اجازه ندارند بنا بخواست شوهران به دید وبازدید احولیاى ( مادر و پدر ) ویا اقارب خود رفته ویا روابط اجتماعى داشته باشند .
مساله مهم دیگر قابل یاد آوریست كه انتخاب همسر درسن قانونى با هوش و حواس خود زن تعلق مى گیرد كه متاسفانه در كشور ما ازدواج جبرى است تعدادى از بانوان به سن خوردسالى بنا به خواست خانواده ها به شوهر داده مى شوند كه بعد از گذشت زمان ناخوشنودى ها و نا رضایتى ها بین جفت هاى خانواده بروز كرده در این جا ما به نوعى دیگرى خشونت هم مواجع مى شویم كه عبارت از خشونت جنسى است یعنى خشونت زن در مقابل زن .
مثال : اینبار خشونت جنسى كه از طرف خود زن بالاى زن صورت مى گیرد یعنى ( خشو ) مادر شوهر ( ننو) خواهر شوهر وبعضا برعكس آن . اگاهانه یا از عدم اگاهى یكدیگر خود را مورد خشونت قرار مى دهند ، كه خشونت جنسى از خود اثرات نا مطلوب روحى و روانى را نزد زنان ایجاد مى نماید ، كه توجه خواهران را در این عرصه جلب مى نمایم و به همین شكل صد ها مثال هاى همگون دیگر وجود دارد كه خود نوعى از خشونت مى باشد در جمبندى قابل یاد اورى مى دانم خشونت سفید از یك طرف به تربیت و رشد پرورشى و آموزشى اطفال صدمه جسمى ،تربیوى ، و روانى وارد مى نماید و از طرف دیگر باید گفت رشد این خشونت سفید به مرور زمان باعث به میان آمدن خشونت سیاه ( شدیدترین حالت خشونت تا سرحد قتل و جنایت ) میشود
۲ـ خشونت سیاه ؛ انجام عملكرد فزیكى خشن تا سرحد معلولیت قتل و جنایت
قسمی كه توضح گردید خشونت سیاه افراطى ترین و شدیدترین عملكرد فزیكى ، لت و كوب و انواع مختلف مجازات فزیكى تاسرحد معلولیت ، قتل كه به جنایت ختم مى شود . این عمل معمولا در كشور هاى مذهبى و سنتى بنابر تصویب قوانین اسلامى براى بانوان وعدم درک دقیق این قوانین توسط تعدادى از افراد جامعه یكى از معضلات در سطح بلند كشور ها ست از إنجایی كه در بالا به این اشاره شد خشونت سیاه زاده اى خشونت سفید است كه به مرور زمان توسط عده اى از مردان با انجام عمل فزیكى كه منجر به معلولیت ویا قتل بانوان در خانواده ها و جامعه ما شده و می شود روز بروز به شكل فاجعه آور رشد مى نماید كه هموطنان ما شاعد صد ها حوادث در شهر ها و ولایات كشور استند مطابق به احصاییه سازمان ملل و حقوق بشر صرف از سال ١٣٩٢ خورشیدى بالغ به ٦٦١١خشونت علیه زنان در خانواده بوده واز جمله صرف ولایت هرات ٣٢٢ حادثه خشونت در سال ٢٠١٤ ثبت شده كه ارقام مجموعى حادثات به ۵۷۳۲ صرف در سال ۱۹۹۴ ارایه گردیده است .
این در حالیست كه تعدادى زیاد از نهاد هاى مدنى و دفاع از حقوق زنان كه به حمایت از كنوانسیون حقوق بشر در كشور فعال هستند و نتایج مثبتى را هم بدست آورده اند ولى متاسفانه كه كافى نیست و خشونت در كشورعلیه بانوان به شكل غیر قابل قیاس بلند می رود و همچنان درخارج از كشور خشونت علیه زنان به شكل سیاه وجود دارد ولى خوشبختانه در سطح پاین ترنسبت به داخل از كشور، كه مختصراً به مثال هاى در داخل كشور و خارج از كشور مى پردازیم .
به طور مثال : خشونت خانگی، واقعیتی آزاردهنده و غیرقابل انکار در دنیای امروز است. محیط خانه که باید پناهگاهی باشد تا ساکنانش در آن ارامش خود را داشته باشند و خستگیها و رنج های ناشی از دشواریهای محیط بیرون خانه را به فراموشی بسپارند، متاسفانه برای بسیاری از مردم به جهنمی میماند که آتش دشمنی، خشم، خشونت، کینه و انتقام در آن شعلهور است
اگر ما أین نوعه خشونت را در داخل از كشور در نظر بگیریم ، بانوان ما از حقوق و ازادى هاى خود نسبت نداشتن ازادى بیان ، محدودیت هاى قانونى ، سواد ویا سوادكافى ، فرهنگ عقب مانده و سنتى ، نبود بنیه اقتصاد و نبود قانونیت و امنیت ، نبود شرایط مساعد كار وزندگى از بدو تولد تا ختم زندگى باید بار خشونت ( سیاه ) را با قبول صد ها قریانى و انجام عمل فزیكى توسط مردان از قبیل از دست دادن اعضاى بدن ( گوش ، بینى ، دست ، چشم )خودسوزى تا سرحد معلولیت ، لت كوب مرگ بار توسط مردان خانواده ، سنگساركردن ، ازدواج جبرى ، تیزاب پاشى به صورت بانوان ، سوزاندن بانوان و بالاخره منجر به مرگ و جنایت وقتل بانوان گردیده كه بار سنگین أین خشونت را متقبل شده و مى شوند ما و شما همه روزه در شهرها وولایات كشور شاهد ان استیم . مثال سوختاندن فاجعه شهید فرخنده ملكزادتوسط تعداد از مردان تندرو در داخل كشور ، سنگسار كردن رخشانه در ولایت غزنى ، بریدن بینى ولب ریزه گل در ولایت فاریاب ، كشته شدن دخترى به ضرب تیشه پدرش ، ۱۰۰ شلاق خوردن دو عاشق غورى بنام زرمینه واحمد در ولایت غور ، تجاوز جنسى پدر بالاى دختر و بدنیا آوردن ۵ طفل از پدرش ، وصدها مثال دیگر.
و به همین قسم قابل تاسف است كه خشونت سیاه جنسى سیاه هم در بین بانوان وجود دارد .
مثال! خشونت همجنسان یعنى خشونت سیاه توسط خود بانوان بالاى بانوان صورت مى گیرد قسمیكه گفته شد عدم اگاهى وداشتن عقده ها ، حسادت هاى درونى كینه توزى در وجود مادرشوهر ( خشو ) خواهر شوهر ( ننو) وخانم برادر شوهر و یا برعكس توسط تعدادى از عروسان خانواده تا سرحد معلولیت وقتل بمقابل همدیگر صورت مى گیرد .
زیرا اكثریت بانوان درگذشته با چنین اعمال خشونت بار از طرف خانواده مواجع شده اند و مى شوند دراین مرحله كه مطابق به سنت جامعه (رسم و رواج) خشو عروس جوان را تحت تربیه وپرورش یعنى پذیرفتن خشونت از طرف مردان و فرزندان خانواده قرار مى دهند درصورت سر كشى از قوانین قید شده خشو وفرزندانش عروس مورد لت و كوب قرار مى گیرد كه بعضأ به معلولیت قتل و تن سوزى عروس ویا برعكس ان خشو منجر مى گردد .
و اگر خشونت سیاه را علیه زنان در خارج از كشور در نظر بگیریم .
مثال ! بانوان ما در خارج از كشور با وجود اینكه در كشور هاى پیشرفته و مدرن زنده گى مى نمایند باز هم به خشونت سیاه یا خشن مواجع استند كه هموطنان ما شاید بسیارى از حوادث دل خراش كشته شدن بانوان به شكل بسیار فجع آن كه مى توان از كشته شدن دختر جوان توسط برادرش بنام مرسل در سال ٢٠٠٩ ترسایی در هامبورگ از كشته شدن زنان توسط تبر ،چاقو زدن در همین ٢٠١٦ كشته شدن دو زن مهاجر در فرانكفورت المان وحتا مطابق اطلاعات رسیده هر دو چشمان زن كشیده شده بود.
و كشته شدن شراره بلخى در نوى مونستر المان در سال جارى ٢٠١٦ ترسایی ؛ و یا پارچه كردن اعضاى بدن یكتن از بانوان در هامبورگ در سال ٢٠١٠ و صدها حوادث دیگر در المان و در مجموع اروپا و امریكا كه بنام قتل هاى ناموسى یاد شده است صورت گرفته و مى گیرد بنا برتحقیقات كشور هاى پیشرفته مرتكبین چنین جنایات معمولا از كشورهاى اسلامى و از عدم اگاهى قوانین اسلامى توسط مردان كه در پایین ترین سطح اگاهى و تحصیلى قرار داشته اند و یا هم انسان هاى مریض روانى بوده اند كه دیرتر متوجه حالت درونى ، روانى و صحى خود شده صورت گرفته زیرا یكى از عوامل جنگ نابودى واز بین بردن تمام هستى هاى مادى ومعنوى در افراد جامعه می باشد كه البته قسمی كه گفته اند وقایه بهتر از معالجه است كه متاسفانه هموطنان ما یا نمى خواهند به تداوى شان بپردازند و یا هم عدم اگاهى شان در زمینه تداوى این مرض روانى است خشونت در كشور ریشه عمیق دارد كه نمى توان در چندین سال دیگر آنرا ریشه كن ساخت كه نسل هاى بعدى هم این خشونت را دنبال خواهد كرد ، زیرا سطح اقتصاد ضعیف ،
سطح پایین بودن دانش و فهم اگاهى ، نبود امنیت ، تحقق وتامین قانونیت و عدالت اجتماعى ، دموكراسى شكننده و عدم آزادى بیان ، ایجاد فضاى احترام متقابل ، وتصویب قانون در جمع دیگر قوانین كشور خشونت علیه زنان وپشتیبانى و توانمندى تطبیق قانون توسط دولت ، اتحاد و همبسته گى زنان واحزاب مترقى و روشن دموكراتیک در موجودیت چنین امكانات بهتر شدن وضع زنان كشور و مبارزه علیه خشونت و مرد سالارى را مى توان تا اندازه كاهش داد .
ضرور است تا نهاد های كار با زنان ، جامعه مدنی ، احزاب و سازمان های مترقی ، مكاتب ، دانشگاه ها ، مساجد ، ملاها و روحانیون ، ارگان های دولتی ، خانواده ها و در مجموع جامعه در امر مبارزه علیه خشونت بسیج شوند و متحدأ علیه این پدیده شوم و غیر انسانی مبارزه واحد و موثر را انجام دهند تا باشد زنان سرزمین ما همچون انسان در فضای صلح ، امنیت و امید به فرادی بهتر زیستن ، كار و مبارزه نمایند.
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲ /۱۶ ـ ۰۳۱۲
خــورشیــد آزادی
خـورشید آزا دی ، ای نــور جـاودان
یا دت همی گـرامی ، تا هست این جهان
یاد طلــوع وتا بش و آن گـردش منوب
خــورشید راخلل نرسد زآنکه هرغروب
آغــازگر طلـــوع درخشان د یگر یست
فــردا بیاد و نام تو دوران دیگریست
ای رهبر عــز یز و انیس ستم کشان
نام تــو ما نده گار تر از ذروه زمان
تاریخ از تو یافت شکوه زمـــانه را
خواهـد ترا دوباره ، بسوی کرانه هـا
تــو ، بر تر از سپیده دم قـله هـا ستی
در خا طرا ت زند گیی خلق هـا ستی
اند یشـه و اصول مرام تـو زنده است
درس کتاب حرف و پیــام تـو زنده است
درقطره قطره خـونم آمــوزه های توست
مرهون آفر ینش بی ا نتــهای توست
میرا ث پر بهای تــو در پهنه زمـان
درس بزرگ صفحه تاریخ زنده گیست
تابشکند هرآنچه که زنجیربــرده گیست
باشد که همصدا همه گــویند این شعار
پیروز باد جنبش رو شنگـرا ی تــو
افــراشتــه باد پرچـم انـدیشه هــای تــو
(عبدالوکیل کوچی )
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۵ /۱۶ ـ ۳۰۱۱
یاد تو هنوز،
برفرازاوردگاه ماست،
که با جانمان سرشتهِ
و تو می دانی ،
انانکه…
قلبی آکنده ازعشق و امید
درسینه دارند،
به آرمان های تو می اندیشند
و
برای آرزوهای بلند تو می رزمند
تو که رفتی،
باتیستا …
از گورگاه متعفن خویش برخاسته ،
با هزاران دهان الوده به خون و چرک و فساد
از میانه ی ورطه ی ژرف فقر و ثروت …
از حیاط خلوت شهوانی سرمایه
با زبانی افسونگر،
ازمرگ دیکتاتورسخن گفت،
اما …
اینان نمی داننداما،
اندیشه تو…
را ه تو…
درگام های استوار…
ونگاه ژرف نسلی که
از فراسوی دوزخ سرمایه،
به انسان وسوسیا لیسم
می اندیشد،
به پیش می تازد...
اینان باور نمی دارند که تو زنده ای؛
اما، تو هنوز نفس می کشی
قلب تو فقط درکوبا نمی تپد
قلب تو،
خون به شریان
زحمتکشان جهان می رساند
آه …قلب تو …
به درود رفیق فیدل،
تو همواره درقلب مایی.
( رحمان )
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱ /۱۶ ـ ۲۷۱۱
د فید ل سترګې شو ې پټې
خو،
یې لا ره د ه لمریزه
د تا ریخ پا ڼو کې پا یي
مر ګ یې
نشي هیرولا ی
د ا سې مړه ژوند ي د ویا ړ د ي
ژوند ي مړه لتا ړ، لتا ړ د ي
له و ړې کیو با، یی جوړه
په ر ښتیا! ا نسا نستا ن کړ
خپلی خا ورې کی یې پورته
مقا م لو ړ چی د ا نسا ن کړ
فید ل کا سترو که هم نه وي
غوړید لای یې ا رما ن دئ
ورنه پا تې په نړۍ کې
ګلورین ا نسا نستا ن دئ
( نجم الرحمن مواج )
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲ /۱۶ ـ ۲۷۱۱
باید در برابر خشونت علیه زنان ایستاد!
( به مناسبت ۲۵ نوامبر روز جهانی محو خشونت علیه زنان)
میرمحمد شاه رفیعی
زناندر طول تاریخ مورد تبعیض و خشونت قرار گرفته از این خشونت و تبعیض طیف وسیعی از رفتارهای خشن و آزار دهنده را در برمی گیرد که آزار جنسی یکی از انواع این رفتارها محسوب می گردد. خشونت علیه زنان همواره به مثابه یکی از شیوههای اعمال سلطه مردانه و نوع کنترول اجتماعی به کار رفته که برخاسته از ساختار جامعه مردسالار است. اگرچه امروز خشونت علیه زنان به صورت عام و آزار جنسی به صورت خاص قبیح شمرده می شود؛ ولی با توجه به زمینه های تاریخی و سنتی که برآن وجود دارد هنوز هم در برخی از موارد نزد بعضی از اقشار جامعه از مشروعیت برخورداراست.
هرچند پیشرفت زنان در عرصه اجتماعی رضایت بخش و تحسین برانگیز است؛ اما با نگاهی عمیق تر به مواردی برمی خوریم که چندان رضایت بخش نیست و افزایش کمی زنان در محیط کار دلیل بر وجود امنیت روانی، فکری و جسمی برای آنان در این محیط نمیباشد. زنان شاغل نه تنها درگیر مسایل مربوط به کمی حقوق، دستمزد وعدم تساوی شغلی وغیره موارد کاری اند ؛ بلکه آزار و سواستفاده از آنان در محیط ، امنیت روانی و آینده شغلی زنان را به شدت به چالش کشانده و بعضاً حس فرودستی و تبعیض را در آنان تقویت کرده است.
در تعریف آزار می توان گفت که هرگونه توجه نشان دادن نسبت به بدن زن بدون توافق صریح یا ضمنی زن مشروط بر این که ماهیت جنسی داشته باشد آزار جنسی به شمار می آید. در تعریف دیگری، آزار جنسی برابر با تحمیل تقاضای جنسی بر فرد بدون در نظرگرفتن رضایت اوست و این امر زمانی رخ می دهد که مناسبت قدرت نابرابر باشد. آزار جنسی ازجمله در محیط کار ممکن است رویدادی منفرد یا الگوی رفتاری پیوسته و ثابت باشد. بحث خشونت و آزار جنسی علیه زنان در همه کشورها از اهمیت خاص برخوردار است.
دو نوع آزار جنسی در محیط کار قابل تفکیک است گاهی این آزار جنسی به منزله پاداش محسوب می شود و مدیر و مراجع بالایی تقاضای جنسی را با قول موقعیت شغلی بهتر یا منافع بیشتر به کارمندان زن می دهد. در نوع دیگر که از آن به عنوان الگوی رفتاری خصمانه یاد میشود فرد آزاردهنده زن را به شدت معذب می کند و برای او محیط کار را تحمل ناپذیر می سازد تا جایی که به ترک اشتغال قربانی منجر می گردد.
در مورد علت قربانی شدن زنان در محیط کار می توان به دلایلی مانند عدم تعادل قدرت میان مجرم و قربانی، فقدان نظارت کارآمد و موثر بر محیط کار به خصوص در بخش خصوصی، نگرش نادرست به زنان شاغل و مقصر دانستن آن ها در ارتباط با وقوع این آزار و توجه به زنان بهعنوان ابزار جنسی، اشاره نمود.
زنان که در مرتبه شغلی پایین تری قرار دارند و یا با محدودیتهای بیشتری برای انتخاب شغل مواجه هستند در معرض آزار قرار می گیرند و همچنان آزار جنسی علیه زنان تازه کار بیشتر از زنانی است که در محیط کاراز سابقه بیش تری برخوردار اند.
در بحث آزار جنسی عواملی مثل تحصیلات، وضعیت تاهل، مرتبه شغلی، درآمد و نوع محیط کار از مولفه های تاثیرگذار است و همچنان آزار جنسی در بخش محیط خصوصی کار نسبت به محیط های کار دولتی و نیمه دولتی بیش تر است زیرا در بخش خصوصی بعضاً نظارت دقیقی بر رفتار کارمندان وجود ندارد و در گزینش کارمندان دقت چندانی نمی شود. عواملی مانند ساعات کار طولانی و تعداد محدود کارکنان در این ارتباط موثر است، تعداد محدود کارکنان و محیط خلوت زمینه مساعد را برای آزار جنسی مساعد می سازد.
در محیط ای که تعداد مردان بیش تر از زنان باشد احتمال وقوع این آزار افزایش می یابد. زنان در مشاغلی که مردان بر آن مسلط هستند بیش تر در معرض آسیب قرار می گیرند. بحث سلسه مراتب و تعداد مردان حاضر در محیط کار موثر است.
مردانی که در سطوح پایین تر اجتماع قرار دارند و عموماً جز کارگران و کارمندان هم رتبه محسوب می شوند در ارتباط با آزار جنسی فرد قربانی با یک دیگر همکاری می کنند و آزار جنسی بیش تر در مکان های رخ می دهد که مناسبات قدرت در میان زنان و مردان به شدت نامتعادل است.
ویژه گیهای رفتاری قربانیان مانند ساده گی، نداشتن جراات اعتراض، کوتاه آمدن، در مواردی اعتماد کردن بیش از اندازه، درد دل کردن و صمیمی شدن با مجرم در افزایش احتمال وقوع چنین آزارها می تواند موثر باشد.
عدم تمایز جنس از جنسیت از سوی برخی از مردان آزارگر نیز زنان را در محیط کار مورد آزار قرار میدهد زیرا این مردان به زنان در محیط کار بهعنوان سوژه های جنسی و تامین کننده نیازهای خود می نگرند؛ به نظر می رسد تفاوت زیادی میان زنان و مردان نسبت به درک نوع آزار جنسی وجود دارد برخی از رفتارها که از دیدگاه زنان آزار محسوب می شوند در دید گاه مردان بر اساس همان نگاه شی انگارانه فقط یک شوخی است.
استراتیژی زنان در برابر آزارهای جنسی به سه دسته فردی، خانواده گی و اجتماعی تقسیم می شوند که بیش ترین نوع استراتیژی مورد استفاده، مقابله فردی است. در مقابله فردی زنان از شیوههای سکوت، مدارا، تغیر رفتار، اعتراض، مجاب سازی فرد آزار دهنده و ترک محیط کار استفاده می کنند. از استراتیژی ناکارآمد سکوت هنگامی استفاده می شود که قربانی به شغل و درآمد نیازمند باشد و فرد آزار دهنده در جایگاه بالاتری قرار داشته باشد.
برخی زنان به علت ساختار خانواده گی و اجتماعی مردسالارانه موجود در جامعه با این تفکر وارد محیط کار می شوند که مردان از آن ها بیش تر اند و از پایگاه و قدرت بالاتری برخوردار هستند همین نگاه باعث می شود که آنها نگاه فرودستی به خود داشته باشند و در برخی از مواقع در برابر این نوع آزارها از خود واکنشی نشان نمی دهند و سکوت اختیار می کنند. این نوع برخورد ناشی از ترس از دست دادن شغل و آبرو است. از سوی دیگر تفاوت پذیر شدن دختران و پسران در جوامعی مانند افغانستان سبب شده که زنان دایماً مراقب اعمال خود باشند و در صورت وقوع آزار جنسی خود و همجنسان شان را مقصر اصلی این خشونت تلقی کنند و در صورت وقوع آن آزار « خودسرزنشی » می نمایند. تبعیض زن علیه زن بنا بر خصومت و رقابتهای منفی عده ای از زنان را معتقد می نماید که رفتار ناشایست زنان دیگر زمینه قربانی شدن آن ها را فراهم کرده است درحالی که این نوع از آزار مانند تمام خشونت های دیگر به دلیل عدم موازنه قدرت و تبعیض های دامنه دار جنسیتی و سلطه جویی روی می دهد.
در بسیاری از کشورها مطابق با قوانین، آزار جنسی به شدت منع شده و مجازات سنگینی را به دنبال دارد اما عدم اعتماد زنان به سیستم قضایی باعث می شود که تمایل چندانی به شکایت وجود نداشته باشد زیرا بعضاً این سیستم را جزیی از نمادهای مرد سالارانه موجود در جامعه می دانند.
از سوی دیگر زنان مجرد جوان به علت نگرش سنتی حاکم بر جامعه و ترس از متهم شدن کمتر اقدام به گزارش دهی در مورد آزارهای جنسی می نمایند و حتا خانواده های شان را در جریان همچو موضوعات قرار نمی دهند درحالی که زنان مسن تر و متاهل از شجاعت بیش تری برای گزارش چنین آزارها برخوردار هستند.
هرچند در افغانستان برای بار اول قانونی در مورد آزار و اذیت زنان و کودکان نافذ گردید، هرچند تا حال در مورد انفاذ قوانین مربوط به رد خشونت علیه زنان با وجود تقاضاهای مکرر نهادهای جامعه مدنی و زنان پیشآهنگ، حکومت افغانستان کوتاهی به عمل آورده است. دولت افغانستان بنا بر نفوذ جنگ سالاران و سنتهای ناپسند در جامعه آزاردهنده گان را بنا بر وابسته گی آن ها به افراد صاحب نفوذ در مقامات دولتی مجازات نکردهاند. بنا بر آن آزار و اذیت زنان تاکنون به مثابه یک معضل و پرابلم جدی در برابر مردم و طور خاص زنان کشور قرار دارد که باید برای رفع این معضل و زدودن این لکه سیاه از جبین اجتماع و مجازات عاملان آن؛ تلاش و مبارزه پیگیر و منسجم صورت گیرد. مبارزه علیه خشونت و آزار جنسی زنان جزی از وظایف و مکلفیتهای نیروهای ترقی خواه و احزاب و سازمانهای ملی- دموکراتیک محسوب می گردد تا در جهت افشای به موقع عوامل و زمینههای این پدیده نامیمون و راه های محو آنها مبارزه نمایند.
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴ /۱۶ ـ ۲۶۱۱