رنجــور روزگــار
(به مناسبت روز جهانی زن )
بانوی دردها،
ای مام دل شکسته رنجور روزگــار
غمگین ترین ترانه دل های سوگوار
تاکی غم چـو کـوه گران می بری بدوش
تاکی زدرد می شکنی گوشه ای خمـوش
تاکی نشسته در دل خ«ود گریه می کنی
تاکی اسیر کنج قفس بال و پر زنی
بر زخم سینه خنجر خشم دگر زنی
درین فضای سرد وغم آلــود مرگبار
نخل امید خویش به تیر و تبر زنی
تاکی چوبیقرار،
شام دریغ وحسرت دیرینه سرکنی
باآه وناله هرشب خود را سحر کنی
دگر بس است بار ستم ها به شانه ات
چون لاله داغ سینه خونین نشانه ات
آری دگر بس است
از خویشتن برآی وتلاطم بپا بکن
رسم پلید کوی اسارت بهم بریـز
آری بپا بخیز!
پهنای آسمان وطن بال وپر بزن
ساز زمانه را به نوای دگر بزن
بی ترس وبی هراس
از عمق سینه ناله سوزنده تر بزن
دام وقفس شکن
آتش به کام هستی بیدادگر بزن
هرخار وخس بسوز
خود را زدام حلقه غم ها رها بکن
برخیز استوار
تا آنکه دست خویش نیاری زمام خویش
هرگز گره مشکل تو وا نمی شود
بی آنکه هرقدم
با کاروان سیر زمان همسفر شوی
دربی گشوده از پی شب ها نمی شود
بی آنکه این کرانه دشوار بگذری
این زنده گی برای تو زیبا نمی شود
کاین درد بیکران
هرگز بدست غیر مداوا نمی شود
خورشید گر نتابد ازآنسوی آسمان
شب ها زپا فتاده و فردا نمی شود
باید شکست هر در و دیوار کهنه را
باید دوباره ساخت ز نو عالم دگر
این نکته ثبت دفتر اندیشه ها نمود
بی کار زار مشترک و عزم پایدار
درین فضای سرد
هرگز نشاط راحتی بر پا نمی شود
هرگز جدا زهم
دنیا سرای زیستن ما نمی شود
مارچ ۲۰۱۷ / نورالدین همسنگر
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۵/ ۱۷ـ ۰۸۰۳