هره ورځ خاورو ته سپارو آرزوگانې
هره ورځ شگو کې شيندو سره گلونه
څومره اوږد شو دا کاروان د شهيدانو
څنگه نــه رسي منزل تـــه ارمانـونه .
***
کاشکې يو وای،کاشکې دوه وای،کاشکې لس وای
دا زموږ د شهيدانــو حساب نشته
هره ورځ ميندې بوريږي ، ځوانۍ سوزي
خو لاهــم دښمن ته خــــوله د ځواب نشته .
***
چې په سره مخ د ژوندون له کرښې تېر شول
د تاريخ غېږې ته لاړل ، ابدي شول
سره گلونه يې د لمر په پښو کې توی کړل
د وطن په معرکــه کې قرباني شول .
***
قافله د شهيدانو شوه روانه
د سرو وينو رنگ يې ورکړ پسرلي ته
د غوټيو نفس بوی د وينو خپور کړ
راشه وگوره بهاره قرباني ته .

( صدیق کاوون )

 

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۵/ ۱۷ـ ۲۳۰۴

 

 

« بمب مــادر »

نا بسامانى به گيـتى بين که پيکــر مى کشد
هر ابرقدرت به نحوى و سريع تر مى کشد

بسکه وضع و حالت دنياست يکسر منقلـب
چند خدا نا ترس و ظالم يک برابر مى کشد

هر کى آمد چور و ويران کرد ملک ما و تو
مردم مــا را مگــر تــا روز محشر مى کشد

ازبک و پشتون و تاجک جمله را اکنون نگر
اجنبى چون غـول وحشى يک برابر مى کشد

سياه ترين قدرت به گيتى باشد امريکا بـدان
با دوا و مـرحم اش ، در بين بستـر مى کشد

چشم خــود را دوخته بر ثروت مشرق زمين
با طماع حرص و آز پوچ در سر ، مى کشد

هــــر زمانى نفع مــــادى و سيــاسى را که ديد
گاه به نرمش، گاه به سازش، گاه بدتر مى کشد

توده هــــاى کار و هستى آفــرين را در جهان
ميکند سرکوب و خوار و زار و ابتر مى کشد

روس آمــــد در وطـن فـــرياد سر دادند همى
کو به قصد بحــرهنـــد از حد فزونتر مى کشد

از چنين اوضاع نارام سود جست و بهره برد
داد زد ، فرياد کرد و گفت که کافـــر مى کشد

چند رهبر را گرفت آغوش و پول داد و سلاح
اين زمان هر هفت شانرا جمله يکسر مى کشد

دى به نـام کمونيست کشتند اولادى وطــــــــن
حال به نيرنگ تروريست جمع ديگر مى کشد

جملـــه پرچم هـــاى گيتى را به مــا افـــراشتند
تحت نــــام اينکه « القاعده » ستمگر مى کشد

آن جنايتکار« اسامه » را چو فرزند پروريــد
حال براى قلع و قمع اش تا بــه خيبر مى کشد

آنکه مى آموخت درس قتل و غارت بين چسان
از قضا  بر عکس مــربى را فزونتــر مى کشد

هر کى واک و اختيار خود به غير تسليم کرد
از يهودى تا نصارا ، گبـر و کافــــر مى کشد

کشت و خون آسان نباشد ليک امروز از قضا
رهـــزنان و مفسدان را بين که فر فر مى کشد

اين چه کشتن کشتن است يـــاران امروز در وطـن
جنگ طلب در هر کجا چـون مـور و کفتر مى کشد

با بم و هـــــاوان و راکــت اين جنايـــت پيشه گان
مــردم نـــادار و مسکيـــــن را سـراسـر مى کشــد

در فـراه و کنـدز و پکتيا و ننگرهــار و خوست
با تفنگ و توپ و راکت ، زور و دالر مى کشـد

«  واعظى » فرياد مکن ترسم ترا دونالد ترامپ
بعد ازين با انفجـار  بمب «  مــادر  » مــى کشد

( زبير واعظى )

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۷ـ ۱۴۰۴

نشرات منظم « تلویـزون بهـار» شـروع شـد

بهار امسال بشارت ده هوای  تازه و بهار تازه در جهان رسانه ایی کشور بود. با آغاز بهار طی مراسم باشکوه « تلویزون بهار ـ  B-TV » با مدیریت ژورنالیست توانا و باسابقه کشور جناب اشرف شهکار درایالات متحده امریکا  نشرات منظم خود را شروع نمود.

قبل از گشایش برنامه های منظم ، بورد گرداننده گى تلویزیون بهار اعلام نمود :
ـ  « تلویزون بهار »  صداى راستى و درستى است.
ـ  « تلویزون بهار »  از افتراق و نفاق دورى مى جوید وتخم مهر ومحبت را بذر می كند.
ـ  « تلویزون بهار »  شما عزیزان را به كاشتن و چیدن جوانه هاى امید به آینده دعوت می كند .
ـ  « تلویزون بهار »  شما وطنداران را به زدودن نا ملایمات و نا هنجارى ها فرا میخواند .
ـ « تلویزون بهار »   صداى روشنفكران وطن است .
ـ  « تلویزون بهار »  رسانه اى رسالتمتد است.

 گرداننده گان « تلویزون بهار ـ  B-TV » با آغاز نشرات آزمایشى در اكتوبر ۲۰۱۷ ترسایی اعلام نمودند که در تلاش اند تا تلویزون « به صداى روشنگران ، آگاهان سیاسى ، فرهنگیان، خبر رسانان رسالتمند و در فرجام به آیینه جنبش ترقی خواهى و روشنگرى جامعه ما مبدل گردد.»  

امروز بیشترین  رسانه های کشور ( نوشتاری ، شنیداری و دیداری ) به گروه های رسانه ایی جهانی و یا تنظیم های جهادی و کشورهای بیگانه  تعلق داشته  و درونمایه برنامه های آنها را مصروف ساختن مردم افغانستان  و انحراف ذهنیت آنها ازمسایل مبرم مربوط به حیات اجتماعی و اقتصادی تشکیل می دهــد. در چنین وضع  دردبار، گشایش برنامه های روشنگرانه  و ترقی خواهانه  « تلویزون بهار » اقدام سودمند و شجاعانه  در خط  دفاع ازمنافع ملی ، داعیه صلح  و داد اجتماعی در افغانستان می باشد .

دعوت مدیران و برنامه سازان ورزیده و مسلکی  تلویزیون که می گویند : « تلویزیون بهار به هیچ گروه و سازمان سیاسى ، ایدیالوژیك ، سمتى  و قومى تعلق نداشته ؛ و همه جریان ها و نهاد هاى ترقى خواهى ، شخصیت هاى ملى ، سیاسى ،اجتماعى ، فرهنگى كشور می توانند صداى خود را و آرزو هاى نیک شآنرا ازین تربیون به همه بر سانند» ؛ درخور جانبداری بوده؛ و این درخواست وظیفه بزرگ سهمگیری در تنظیم  برنامه های روشنگرانه ؛ و پخش این برنامه ها  از طریق امکانات دست داشته را به دوش هواداران و مدافعین  دموکراسی،  ژورنالیستان و قلم بدستان متعهد  کشور قرار داده است . جا دارد تا شخصیت ها و نیروهای  دادخواه  و ترقی پسند کشور به این ندای وطنپرستانه  صاحبان و مدیران  تلویزون  پاسخ مثبت داده؛ و دردرخشنده گی بیش تر تلویزون دین شانرا ادا نمایند.
آغاز نشرات « تلویزون بهار » را به  ژورنالیست توانای کشور جناب اشرف شهکار و برنامه سازان و همکاران با استعداد شان تبریک گفته ، پیروزی های پایان ناپذیر شانرا در تلاش های روشنگرانه  آرزو می نمایم ـ بامداد

 

علاقمندان می توانند از نشانی های زیر اطلاعات لازم در باره برنامه های « تلویزون بهار» را بدست آورند:

نشانی ایمیل تلویزون :
This email address is being protected from spambots. You need JavaScript enabled to view it.
آدرس مكاتباتى :
Bahar TV
P.o Box 698
Anaheim CA 92815
تیلفون تماس 9861-247-714

http://bahartv-af.com

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۱۷ـ ۰۳۰۴

خود فروشی پناه جویان نوجوان ایرانی، افغانی و پاكستانی در برلین

 

 

بگزارش رادیو برلین براندنبورگ RBb  شمار پناه جویان پسر نوجوان ایرانی، افغانی و پاكستانی كه در شهر برلین به خودفروشی می پردازند در چند ماه گذشته چندین برابر شده است.

نهادهای حمایت از نوجوانان و پناهنده گان با تایید این خبر اضافه میكنند نداشتن آینده ای امیدوار كننده ، فقر و خارج شدن سریع پناه جو نوجوانی كه ١٨ ساله می شوند از برنامه حمایت از نوجوانان پناهنده موجب افزایش تن فروشی پناه جویان می شود.

پناهجویان در پارك بزرگ « تیرگارتن» در مركز بخش غربی برلین به تن فروشی می پردازند، بیشتر خودفروشی بنابر گزارش رادیو برلین از طریق اینترنت و شبكه های اجتماعی سازماندهی می شود ولی تن فروشی در پارك تیر گارتن  كار اش آنقدر بالا گرفته كه سازمان های حامی نوجوانان مجبور به ارسال مددكاران اجتماعی به این محل شده اند تا به نوجوانان درباره خطرات اینكار از جمله بیماری ایدز هشدار دهند.

مددكاران اجتماعی با انتقاد از سیاست های دولت المان كه دلیل اصلی رشد این رفتارها است، هشدارمی دهند، عدم دسترسی نوجوانان به امكاناتی مانند آموزش زبان المانی،عدم اجازه تحصیل و یا نداشتن اجازه كار پناه جویان كم سن و سال و بی اطلاع و فقیر را برای بهتر كردن پول جیب خرچی مختصرشان به تن فروشی می كشاند.

یكی از مسوولین تشكیلات كمك به پناه جویان می گوید كه این پدیده جدیدی نبوده و در سال های ٩٠ هم پناه جویان نوجوان بوسنیایی در برلین به همین كار می پرداختند.

این نشان می دهد كه دولت المان درچند ده گذشته علاقه ای برای كنترول و حل این مشکل از خود نشان نداده است.

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۱۷ـ ۱۳۰۴

یادی از ساربان آوازخوان فراموش ناشدنی کشور

به مناسبت بیست و سومین سال وفاتش

دور از رخت سرای درد است خانه  من
خورشید من کجایی سرد است خانه  من

  زلمی رزمی

عبدالرحیم ساربان آوازخوان محبوب کشور متولد شهرکابل است. او ۲۳ سال قبل بروزهفتم حمل سال ۱۳۷۳ خورشیدی در دیارغربت درشهرپشاورپاکستان برای ابد رخت سفر بربست و در خواب غنود.
ساربان از دوران کودکی آواز زیبا و دلنشین داشت و عشق به موسیقی در وی شعله ور بود. وقتی آهنگ های فلکلور وطن را زمزمه می کرد، موردتشویق و تحسین قرارمی گرفت و ابرازاحساسات مردم را نسبت بخودش بچشم می دید.
درجوانی مدتی روی ستیژتیاتر کابل ظاهرگشت،  اما عشق به موسیقی و آوازخوانی او را به سوی هنر موسیقی کشانید و همکاری هنری را با رادیو افغانستان آغازنمود.
ساربان درطول دوران همکاری هنری اش با رادیو صدها ترانه اجرا کرد که برخی ازترانه های او ازبه یادماندنی ترین ترانه ها درتاریخ موسیقی کشورماست.

آهنگ های :
ـ خورشید من کجایی سرد است خانه من
ـ از بس که نازنینی و نازت کشیدنیست
ـ چشمک بزن ستاره
ـ دخپل یارله مینه
ـ صبح کشورمیوات
ـ در دامن صحرا
ـ بنمای مه رویت ای مهرگسل امشب

ـ ای دیر به دست آمده بس زود برفتی
ـ تو آفتابی و من آن ستارهء سحرم
ـ ﺳﺎﻗﯽ دل ﻣﺎ ﺧﻮن ﺷﺪ ﺑه ﺨﺪا ﮐﻮ ﺟﺎم ﺷﺮاﺑﻢ
ـ دیشب به خدا خمار بودم
ـ تا بکی ای مه لقا خون جگرم می کنی
ـ ساربانا …وغیره  را تا امروز هزاران تن از دوستداران وی زمزمه می کنند.


سازبان روزگاری می گفت:
موسیقی وسیله ای برای انتقال احساس است و موسیقی ای که ازعهده انتقال احساس برنیاید، موسیقی نیست و بدرد نمی خورد.
این خواننده خوش آواز و محبوب پیر و برنای کشور، به  اوج شهرت و محبوبیت رسیده بود که
با دریغ و درد بیماری روانی جسمانی و عدم توازن فشارخون به سراغش آمد و منتج به سکته مغزی و فلج دست و پای وی شد.و زبانش را از وی گرفت ولی مصیبت تنها همین یکی نبود او درسال های جنگ قدرت و راکت  پرانی ها بی آسیب باقی نماند. یکی ازهمان راکت ها دربلاکی ازمکروریان های شهرکابل که وی درآن بسرمی برد به سراغش آمد تا جان وی را و عزیزانش را بگیرد؛  ولی در خانه همسایه در بدیوارش اصابت کرد، شیشه های پنجره اش را شکست، گوشت و استخوان همسایه هایش را پاشان ساخت و سرانجام این هنرمند رنجور و بیمارمجبورشد مثل هزاران تن ازهموطنان دیگرخود در زیرباران راکت ها خانه و کاشانه اش را ترک و همراه با زن و بچه هایش درشهرپشاور پاکستان اقامت گزیند.
و اما تحمل دردغربت و آواره گی درکشوری چون پاکستان برای ساربان کشنده تر و دردناکتر از راکت و مرمی بود.
سرانجام بروزهفتم حمل سال ۱۳۷۳ خورشیدی که دیگرتاب تحمل را از دست داده بود؛ در دیار غربت برای ابد رخت سفر بربست و در خواب غنود.

یادش را گرامی می داریم و بروانش درود می فرستیم!

  بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۷ـ ۰۲۰۴